«اعتراف به زندگی»؛ عشق و سیاست نرودا


هفته نامه کرگدن - مریم گودرزی: گفت و گو با احمد پوری به بهانه انتشار کتاب «اعتراف به زندگی» پابلو نرودا؛ مردی بزرگ که دستی هم در سیاست داشت اما همه او را به نام یک شاعر بزرگ جهانی می شناسند.

«از آنچه بر این کاغذها جا می گذارم، چون انگورچینی پاییزی تاکستان ها، برگ هایی زرد خواهندماند که در مسیر مرگند و انگورهایی که جانی تازه در شراب مقدس می گیرند. زندگی من هزار تکه ای است از تمامی زندگی های یک شاعر.» این کلمات شعرگونه زیبا شروع باشکوه کتابی قطور هستند در باب زندگی شاعری بزرگ که بیشتر آدم ها از او شعری خوانده اند یا نامش را شنیده اند. شاعرای با قدی متوسط و لبخندی محجوب و نگاهی مهربان از سرزمین طلا و نقره، عشق و سیاست، خون و جنون. شاعری از سرزمین پهناور شیلی: پابلو نرودا.

پابلو نرودا 69 سال در بحرانی ترین سال های جهان و در اوج آشوب های عصر جنگ سرد زندگی کرد و بیش از هرکاری وقت خود را صرف سرودن اشعار بی مانندی کرد که اکثرا بن مایه های سیاسی دارند ولی هرگز خالی از عشق نبوده اند. او در چند سال پایانی زندگی به صرافت نوشتن یادداشت هایی درباره زندگی و فعالیت هایش افتاد تا ما امروز بتوانیم کتابی در دست داشته باشیم و روزگار سخت دوقطبی شدن دنیا را روشن تر ببینیم و بهتر قضاوت کنیم.
 
کتابی با 492 صفحه که متفکرانه «اعتراف به زندگی» نام گرفته و قطره ای از دریایی است که نرودا زیسته و برکاغذ ماندگار کرده است. انتشار این کتاب با ترجمه خواب احمد پوری از سوی نشر چشمه، در هرم گرمای مردادماه گذشته فرصت صحبتی گرم تر از تابستان را فراهم کرد تا از این «دقیق ترین خواننده» آثار نرودا بپرسیم شاعر «هوا را از من بگیر خنده ات را نه» چطور انسانی بود؟
 
عشق و سیاست

چهل و سه سال از مرگ نرودا می گذرد. چه چیز کتاب خاطرات نرودا، پس از این همه سال آن را جالب توجه می کند که به فکر ترجمه آن افتادید؟

«اعتراف به زندگی» یک کتاب خاطرات معمولی نیست چرا که بعضی از خاطرات را با توجه به ویژگی شان می توان سال ها بعد هم خواند و لذت برد. مثلا سفرنامه ناصر خسرو را که نوعی خاطره نگاری است، می توان بعد از این همه سال خواند و از آن لذت برد. پابلو نرودادرواقع با یان اتوبیوگرافی تاریخ ادبیات غرب بالاخص اروپا و امریکا را از دهه بیست تا هفتاد نقل می کند و این خیلی مهم است، یعنی درواقع این کتاب یک نوع مرجع است، بیشتر یک نوع تاریخ ادبیات است تا اینکه زندگی نرودا باشد. نرودا در این جا زیاد به زندگی خودش نمی پردازد، مثلا ما خبر نداریم که نرودا کی ازدواج کرده و آیا بچه دار شد یا نشد، این ها را نمی بینیم، نرودا بیشتر نگاه به بیرون دارد و به نظر من این است که ماندگاری آن را بیشتر می کند.

ترجمه کتاب چقدر طول کشید؟

نزدیک یک سال

نرودا این کتاب را در طول چند سال نوشته است و خب مسلما زبان یکدستی ندارد، بعضی موقع ها عاشقانه است، بعضی موقع ها خیلی سیاسی می شود. ولی شما در کار ترجمه آن را در یک زمان فشرده یک ساله ترجمه کرده اید، این قضیه کار شما را سخت نکرد؟

اولا نرودا این کتاب را در فاصله زمانی سه سال نوشته است. یعنی از زمانی که دیگر در خانه محبوبش «ایسلا نگرا» ماندگار شد و تصمیم گرفت بقیه زندگی اش را به نوشتن و سرودن شعر بگذراند. درواقع این اثر ناتمام ماند. چند روز بعد از کودتا بود که آخرین صفحه را نوشت و بعد هم مریض شد و از ادنیا رفت. آن فرقی که در زبان نرودا در این کتاب دیده می شود، اصلا یک فرق دیگری است که ربطی به طولانی بودن نوشتن کتاب ندارد، عمدا بعضی جاها یک دفعه نرودا می رود توی عالم شاعرانه و دیگر یادش می رود که دارد زندگینامه می نویسد، شروع می کند به نوشتن قطعات شاعرانه و ذهنی و سورئالیستی که خب طبیعتا ترجمه اش به راحتی بخش های دیگر کتاب نبود.

زبان نرودا در نثر چقدر با زبان او در اشعارش فرق می کند؟

خیلی فاصله دارد. نثر او سرراست و سلیس است اما وقتی گریزی به بیان و توصیفات شاعرانه می زند، خودش را رها می کند. برخی از جاهای این کتاب با حروف خوابیده است؛ جاهایی است که می خواهد نثر ننویسد؛ تخیلات و تشبیهات و فضاهای سوررئالیستی محض است. مخصوصا زمانی که درگیر طبیعت می شود. نرودا عاشق طبیعت است. تا از آن حرفی به میان می آید، عنان از کف می دهد و می بین که چقدر شاعرانه صحبت می کند. ولی با این حال بحث شعرش کلا جداست. آن جا آزاد است و از کلیه ابزار شعری استفاده می کند.
 
عشق و سیاست

روش ترجمه شما هم در قسمت های شاعرانه با قسمت های صرفا نثر این کتاب فرق می کرد؟ چون جایی گفته بودید وقتی می خواهید شعر ترجمه کنید، آن را بازآفرینی می کنید. این جا هم همین روش را داشته اید؟

البته این جا هم در بخش های شاعرانه احساس می کردم دارم شعر ترجمه می کنم، مثلا همان آغاز کتاب. همان روش همیشگی ام را برای ترجمه شعر به کار می گرفتم. جاهایی که خاطراتش مربوط به اتفاقات عینی و تاریخی زندگی اش می شود طبیعتا دنبال منطق ترجمه نثر بودم.

این کتاب را شما از زبان دوم ترجمه کردید و همیشه این بحث آسیب های ترجمه از زبان دوم مطرح است. به هر حال شما مترجم متبحری هستید ولی چکار کردید که از این آسیب ها دور بمانید؟

شاید از این آسیب ها دور هم نبوده ام. چرا باید صددرصد از این آسیب ها دور باشم؟ البته باید اول بحث کرد که ماهیت این آسیب ها چیست و فکر نمی کنم این جا لزویم داشته باشد به این بحث بپردازم. من معتقدم که ایده آل این است که ما مستقیما از یک زبانی به زبانی دیگر ترجمه کنیم، نه از یک زبان دوم و واسطه. این آرزوی من است. اما واقعیت این است که چاره ای نداریم. این همه زبان در دنیا وجود دارد ولی ما که این همه زبان را نمی دانیم. باید یک زبان مشترک باشد، مثل زبان انگلیسی که بتواند میانجی باشد. من زبان زیمبابوه ای نمی دانم. اما یک کتاب زیمبابوه ای را به انگلیسی می خوانم و می بینم بسیار زیباست. حالا این کتاب را ترجمه می کنم و می گویم در غیاب مترجمی که زیمبابوه ای بداند، حیف دیدم ظرافت های این اثر را با هم زبانانم سهیم شوم.

شما مترجمی هستید که حتی از شاعران سیاسی هم عاشقانه ترین شعرهایشان را انتخاب و ترجمه کرده اید؛ چطور توانستید با قسمت های سیاسی این کتاب ارتباط برقرار کنید؟

من معتقدم برای یک هنرمند سیاست نیز عشق است. البته منظورم از سیاست بده بستان ها و اتفاقات تاریخ مصرف دار سیاسی نیست. سیاست یعنی جهتگیری با روشنایی؛ یعنی در راه بهروزی انسان ها کوشیدن. به این اعتبار چنین پدیده ای می تواند بستر عشق باشد. عشق به سعادت انسان ها، پا به پای عشق به فرد و جنس مخالف مدام دغدغه شاعران بزرگ جهان بوده است. می توان آن را در آثار بزرگانی چون نرودا، ناظم حکمت، یانیس ریتسوس و آراگون دید. اگر دقت کنید می بینید که مشکل این ها، مشکل سیاست روز نیست، مشکل سعادتمندی انسان و تلاش برای بهروزی انسان است که این خودش یکی از بزرگ ترین عشق های آن هاست و درواقع به نظر من عاشقانه است.

بله عاشقانه است ولی مثلا در بخش های سیاسی کتاب گاهی پیش می آید که قضاوت های سیاسی دارد. به هر حال ایدئولوژی دارد و در مورد ایدئولوژی اش صحبت می کند؛ این قضاوت ها الان بعد از گذشت زمان، گاهی برای ما عجیب است و به نظر نمی آید این ها خیلی بی طرفانه باشد.

کاملا درست است. بی طرفانه نیست. شما وقتی یک ایدئولوژی را به هر حال قبول می کنید، ناخودآگاه بعضی جاها سنگینی ایدئولوژی را در ذهن و افکارتان احساس خواهیدکرد. در این شکی نیست. اما اگر در همین کتاب هم از بوروکراسی در حزب کمونیست شوروی و از ناظم حکمت، از مایاکوفسکی و مردن مایاکوفسکی، از یاسی که بر هنرمندان داشت مستولی می شد، صحبت می کند ولی بااحتیاط. به این دلیل که احتمالا دشمن از این مسئله سوءاستفاده خواهدکرد.
 
جاهایی یکی از نزدیک ترین دوستانش، ارنبورگ، اگر یادتان باشد آنجا که در قطار با هم می روند، یک شعری راجع به فرانسه و پاریس می خواند و می گوید می دانم که این از شعرهای سری اوست و بعد شروع می کند به انتقاد از سختگیری های دگماتیک و احمقانه ای که بر او روا می شد. یا وقتی چین رفته بودند، چه به تلخی از بوروکراسی آن جا می گوید. این ها را باید در قالب آن زمان سنجید. نرودا عضو حزب کمونیست بود ولی به هر حال این جوری داشت انتقاد می کرد، این خودش به خاطر شهامت نرودا است.
 
عشق و سیاست

بله، جا به جا هم صحبت می کند در مورد این که آزادی بیان نیست و ما تلاش می کنیم برای اینکه آزادی بیان را به دست بیاوریم، ولی آن عشقش به کمونیسم را اصلا مخفی نکرده است.

صد در صد و تا آخر عمرش هم به آن معتقد بود. به نظر من د رمورد او مسئله توجیه پذیر است. نرودا عمیقا معتقد بود که راهی جدید در مقابل انسان باز شده و امیدی جدید برای سعادت انسان فراهم شده است. او به فکر قدرت و مقام و این چیزها نبود. تنها به انسان فکر می کرد. مطمئن هستم اگر زنده بود از مدت ها پیش به صف منتقدین جدی کژروی های آن قطب می پیوست.

نرودا آن قدر که شاعر خوبی بوده، سیاستمدار خوبی هم بوده؟

اصلا. نرودا فقط شاعر بود. البته نسبت به جریانات سیاسی حساس و انسان بسیار آگاهی بود. هر جا که احساس کرده به جهتگیری در رفع ظلم و تبعیض نیاز است؛ آن جا خودش را نشان داده و جهتگیری کرده است. در این کتاب، سفر به هندوستانش را یادتان هست حتما؛ در این سفر به عنوان حامی صلح جهانی رفته آن جا و نامه ای از پیر کوری برده است. هر جا احساس می کرد که وجودش برای صلح جهانی، رفع تبعیض و رفع ظلم کمک می کند پا پیش می گذاشت و این سیاستمداری نیست. نرودا حتی از مقام سیاسی خودش کنار کشید.

بله، قرار بود کاندید ریاست جمهوری شود...

حتی پیش از آن. از سفارت هم کناره گیری کرد و دیگر به کار سیاسی نپرداخت. من اصلا نرودا را آدم سیاسی نمی دانم بلکه او را هنرمندی با آرمان های انسانی می دانم.

من شخصا از توصیفات دقیق در ملاقات با چهره های مشهور لذت می بردم؛ مثلا وقتی از چه گوارا حرف می زند، ما تصویری از او می بینیم که از عکس هایش روشن تر و زنده تر است.

بله؛ از آن جا که نرودا بدون جهتگیری متعصبانه صحبت می کند، توصیفاتش به نظر شما واقعی و دوست داشتنی است. او از هیچ خطایی چشم نمی پشود. حتی در مورد کسی مثل فیدل کاسترو. در همین کتاب وقتی از کاسترو صحبت می کند به تلخی از او یاد می کند. برای این که نرودا انسانی فکر می کند و در قالب ایدئولوژی نمی خواهد سر همه چیز پوششی بگذارد و بگوید چنین چیزی بنودهاست. جاهایی اگر احتیاط می کند، همان طور که گفتم شرایط آن زمان اقتضا می کرد. حتی در مورد استالین هم م یگوید بعد از کنگره بیست همه فهمیدیم چه اشتباهاتی کرده ایم و چه قضاوت های غلوآمیز درباره این مرد داشتیم.
 
عشق و سیاست

جالب است که این غلوها را در نوشته های اولیه اش حذف نکرده.

من خودم وقتی به این بخش ها می رسیدم می دیدم نکاتی از شخصیت استالین را برجسته کرده بود که واقعا ممکن است این طور بوده باشد. به هر حال او هم آدم صرفا منفی نبود. نرودا نگاه خوش بینانه ای به همه انسان ها داشت. ولی با این حال به نگاه دگماتسیم استالین اشاره می کند و درباره بریا که استالین تحت تاثیر او بود، صحبت می کند و می گوید چه کارهایی کرد.

در این کتاب چهره نرودا را خیلی از نزدیک می بینیم. این چهره در اشعارش واقعا قابل دسترس نیست. درباره این چهره و این شخصیت صحبت کنید. نرودا را در این کتاب چطور دیدید؟

این باز می گردد به برداشت هر خواننده ای. مولف وقتی اثری را به وجود می آورد، خودش کنار میورد و در ذهن هرکدام از مخاطبانش به شکلی زندگی می کند. من خودم به عنوان دقیق ترین خواننده این اثر، چون میدانید که مترجم دقیق ترین خواننده اثری است که ترجمه می کند، نرودا را بسیار انسان مهربان، پر از بخشش و دوست داشتنی دیدم. مثل هر آدم دیگری در لا به لای این کتاب نقطه ضعف هایی دارد. آن ها را اصلا پنهان نمی کند. نقاط قوت دارد، آن ها را هم پنهان نمی کند. بعضی از نقاط قوتش را خودش هم نمی شناسد و شما فقط از طریق کارهایش می فهمید. از جمله رفتارش را منتقدینش.

امیدوار بودن نرودا به نظر من یکی از بزرگ ترین نقاط قوتش است، حتی در اشعارش. نرودا در نظر من یک آدم شوخ، کمرو و کم حرف است و بچگی درونش هنوز زنده است و بعضی جاها خود را نشان می دهد.

می توانید برای این بچگی درون مثالی از کتاب بیاورید؟

مثلا آن جا که یک اسپانیایی در باغ خودش یک مهمانی داده که فدریکو گارسیا لورکا هم حضور دارد، شوخی ها و شیطنت های نرودا خیلی نشانگر این کودکی درون است.
 
 عشق و سیاست

این نکته کتاب هم خیلی جذاب است که جا به جا در متن به شخصیت های بسیار مشهور برخورد می کنیم. مثل پیکاسو، لورکا، مارکز...

یکی از نقاط قوت کتاب همان طور که قبلا هم اشاره کردم، همین است. این اثر به نوعی تاریخ ادبیات است. شما کمتر چهره مطرح بین دهه بیست تا دهه هفتاد در اروپا و امریکا می شناسید که در این جا حضور نداشته باشد. نرودا به خاطر شهرتش اکثر این ها را ملاقات کرده، مثلا شبی را با ناظم حکمت بوده و از او خاطراتی نقل می کند.

احتمالا انسان خیلی انعطاف پذیری بوده، چون با افراد مختلف و شخصیت های متفاوت دوستی و ارتباط داشته.

دقیقا. خودش در مقدمه می گوید شاید من زندگی چند شاعر را زیسته ام. راست می گوید. نرودا مجموعه ای از همه این شخصیت هاست. نرودا در شرایطی با انسان هایی ارتباط برقرار می کند که اصلا با عقایدشان موافق نیست. اما آن ها را نمی رنجاند. ماجرای آن نقاشی که یادتان هست در جنگ های داخلی می خواست دنیا را با کاشتن و پرورش سیب زمینی نجات دهد!

نکته ای هست که دوست داشته باشید به آن اشاره کنید و در صحبت هایمان نبوده؟

بله، یکی از نقاط قوت این کتاب نگاه نرودا به آفرینش هنری مخصوصا شعر است. نرودا ما را تا جایی می برد که باور کنیم برای شاعر بزرگ بودن حتما باید در معرض الهام باشی. ولی در پایان ماجرا به این نتیجه می رسد که الهام در عین لازم بودن به آن شکل جادویی که درباره اش غلو کرده اند، وجود ندارد. یک استعداد درونی باید در هنرمند باشد اما بقیه را از بیرون باید کسب کند، از تجربیات زندگی اش. نرودا در جا به جای این اثر نشان می دهد که کار هنری خوب چطور باید باشد: بدون تصنع و بدون تظاهر.
 
اصلا قبول ندارد برای سرودن شعر باید به کائنات وصل شد. برای هنر هیچ مواد خارجی لازم نیست غیر از تجربه زیست و تجربه انسانی. در بخشی از این کتاب نرودا تصمیم می گرد ببیند چطور تریاک می تواند انسان را وادار کند تا شعر خوب گبوید. کنجکاوی می کند و این را تجربه می کند و با چه تلخی از این تجربه بیرون می آید. آخرش ثابت میکند که آن تصورات که درباره مواد مخدر ایجاد شده کاملا اشتباه است و به طور حتم از طرف سرمایه داری حقنه شده. البته این نتیجه گیری احساساتی و شعارگونه نیست و او با آوردن مستنداتی آن را ثابت می کند.

در مجموع همان گونه که خود در مقدمه کتاب می گوید در یک گالری پر از اشباح را به روی خواننده می گشاید تا از لا به لای آن ها به زندگی واقعی بنگرد.

«اعتراف به زندگی»؛ عشق و سیاست نرودا


هفته نامه کرگدن - مریم گودرزی: گفت و گو با احمد پوری به بهانه انتشار کتاب «اعتراف به زندگی» پابلو نرودا؛ مردی بزرگ که دستی هم در سیاست داشت اما همه او را به نام یک شاعر بزرگ جهانی می شناسند.

«از آنچه بر این کاغذها جا می گذارم، چون انگورچینی پاییزی تاکستان ها، برگ هایی زرد خواهندماند که در مسیر مرگند و انگورهایی که جانی تازه در شراب مقدس می گیرند. زندگی من هزار تکه ای است از تمامی زندگی های یک شاعر.» این کلمات شعرگونه زیبا شروع باشکوه کتابی قطور هستند در باب زندگی شاعری بزرگ که بیشتر آدم ها از او شعری خوانده اند یا نامش را شنیده اند. شاعرای با قدی متوسط و لبخندی محجوب و نگاهی مهربان از سرزمین طلا و نقره، عشق و سیاست، خون و جنون. شاعری از سرزمین پهناور شیلی: پابلو نرودا.

پابلو نرودا 69 سال در بحرانی ترین سال های جهان و در اوج آشوب های عصر جنگ سرد زندگی کرد و بیش از هرکاری وقت خود را صرف سرودن اشعار بی مانندی کرد که اکثرا بن مایه های سیاسی دارند ولی هرگز خالی از عشق نبوده اند. او در چند سال پایانی زندگی به صرافت نوشتن یادداشت هایی درباره زندگی و فعالیت هایش افتاد تا ما امروز بتوانیم کتابی در دست داشته باشیم و روزگار سخت دوقطبی شدن دنیا را روشن تر ببینیم و بهتر قضاوت کنیم.
 
کتابی با 492 صفحه که متفکرانه «اعتراف به زندگی» نام گرفته و قطره ای از دریایی است که نرودا زیسته و برکاغذ ماندگار کرده است. انتشار این کتاب با ترجمه خواب احمد پوری از سوی نشر چشمه، در هرم گرمای مردادماه گذشته فرصت صحبتی گرم تر از تابستان را فراهم کرد تا از این «دقیق ترین خواننده» آثار نرودا بپرسیم شاعر «هوا را از من بگیر خنده ات را نه» چطور انسانی بود؟
 
عشق و سیاست

چهل و سه سال از مرگ نرودا می گذرد. چه چیز کتاب خاطرات نرودا، پس از این همه سال آن را جالب توجه می کند که به فکر ترجمه آن افتادید؟

«اعتراف به زندگی» یک کتاب خاطرات معمولی نیست چرا که بعضی از خاطرات را با توجه به ویژگی شان می توان سال ها بعد هم خواند و لذت برد. مثلا سفرنامه ناصر خسرو را که نوعی خاطره نگاری است، می توان بعد از این همه سال خواند و از آن لذت برد. پابلو نرودادرواقع با یان اتوبیوگرافی تاریخ ادبیات غرب بالاخص اروپا و امریکا را از دهه بیست تا هفتاد نقل می کند و این خیلی مهم است، یعنی درواقع این کتاب یک نوع مرجع است، بیشتر یک نوع تاریخ ادبیات است تا اینکه زندگی نرودا باشد. نرودا در این جا زیاد به زندگی خودش نمی پردازد، مثلا ما خبر نداریم که نرودا کی ازدواج کرده و آیا بچه دار شد یا نشد، این ها را نمی بینیم، نرودا بیشتر نگاه به بیرون دارد و به نظر من این است که ماندگاری آن را بیشتر می کند.

ترجمه کتاب چقدر طول کشید؟

نزدیک یک سال

نرودا این کتاب را در طول چند سال نوشته است و خب مسلما زبان یکدستی ندارد، بعضی موقع ها عاشقانه است، بعضی موقع ها خیلی سیاسی می شود. ولی شما در کار ترجمه آن را در یک زمان فشرده یک ساله ترجمه کرده اید، این قضیه کار شما را سخت نکرد؟

اولا نرودا این کتاب را در فاصله زمانی سه سال نوشته است. یعنی از زمانی که دیگر در خانه محبوبش «ایسلا نگرا» ماندگار شد و تصمیم گرفت بقیه زندگی اش را به نوشتن و سرودن شعر بگذراند. درواقع این اثر ناتمام ماند. چند روز بعد از کودتا بود که آخرین صفحه را نوشت و بعد هم مریض شد و از ادنیا رفت. آن فرقی که در زبان نرودا در این کتاب دیده می شود، اصلا یک فرق دیگری است که ربطی به طولانی بودن نوشتن کتاب ندارد، عمدا بعضی جاها یک دفعه نرودا می رود توی عالم شاعرانه و دیگر یادش می رود که دارد زندگینامه می نویسد، شروع می کند به نوشتن قطعات شاعرانه و ذهنی و سورئالیستی که خب طبیعتا ترجمه اش به راحتی بخش های دیگر کتاب نبود.

زبان نرودا در نثر چقدر با زبان او در اشعارش فرق می کند؟

خیلی فاصله دارد. نثر او سرراست و سلیس است اما وقتی گریزی به بیان و توصیفات شاعرانه می زند، خودش را رها می کند. برخی از جاهای این کتاب با حروف خوابیده است؛ جاهایی است که می خواهد نثر ننویسد؛ تخیلات و تشبیهات و فضاهای سوررئالیستی محض است. مخصوصا زمانی که درگیر طبیعت می شود. نرودا عاشق طبیعت است. تا از آن حرفی به میان می آید، عنان از کف می دهد و می بین که چقدر شاعرانه صحبت می کند. ولی با این حال بحث شعرش کلا جداست. آن جا آزاد است و از کلیه ابزار شعری استفاده می کند.
 
عشق و سیاست

روش ترجمه شما هم در قسمت های شاعرانه با قسمت های صرفا نثر این کتاب فرق می کرد؟ چون جایی گفته بودید وقتی می خواهید شعر ترجمه کنید، آن را بازآفرینی می کنید. این جا هم همین روش را داشته اید؟

البته این جا هم در بخش های شاعرانه احساس می کردم دارم شعر ترجمه می کنم، مثلا همان آغاز کتاب. همان روش همیشگی ام را برای ترجمه شعر به کار می گرفتم. جاهایی که خاطراتش مربوط به اتفاقات عینی و تاریخی زندگی اش می شود طبیعتا دنبال منطق ترجمه نثر بودم.

این کتاب را شما از زبان دوم ترجمه کردید و همیشه این بحث آسیب های ترجمه از زبان دوم مطرح است. به هر حال شما مترجم متبحری هستید ولی چکار کردید که از این آسیب ها دور بمانید؟

شاید از این آسیب ها دور هم نبوده ام. چرا باید صددرصد از این آسیب ها دور باشم؟ البته باید اول بحث کرد که ماهیت این آسیب ها چیست و فکر نمی کنم این جا لزویم داشته باشد به این بحث بپردازم. من معتقدم که ایده آل این است که ما مستقیما از یک زبانی به زبانی دیگر ترجمه کنیم، نه از یک زبان دوم و واسطه. این آرزوی من است. اما واقعیت این است که چاره ای نداریم. این همه زبان در دنیا وجود دارد ولی ما که این همه زبان را نمی دانیم. باید یک زبان مشترک باشد، مثل زبان انگلیسی که بتواند میانجی باشد. من زبان زیمبابوه ای نمی دانم. اما یک کتاب زیمبابوه ای را به انگلیسی می خوانم و می بینم بسیار زیباست. حالا این کتاب را ترجمه می کنم و می گویم در غیاب مترجمی که زیمبابوه ای بداند، حیف دیدم ظرافت های این اثر را با هم زبانانم سهیم شوم.

شما مترجمی هستید که حتی از شاعران سیاسی هم عاشقانه ترین شعرهایشان را انتخاب و ترجمه کرده اید؛ چطور توانستید با قسمت های سیاسی این کتاب ارتباط برقرار کنید؟

من معتقدم برای یک هنرمند سیاست نیز عشق است. البته منظورم از سیاست بده بستان ها و اتفاقات تاریخ مصرف دار سیاسی نیست. سیاست یعنی جهتگیری با روشنایی؛ یعنی در راه بهروزی انسان ها کوشیدن. به این اعتبار چنین پدیده ای می تواند بستر عشق باشد. عشق به سعادت انسان ها، پا به پای عشق به فرد و جنس مخالف مدام دغدغه شاعران بزرگ جهان بوده است. می توان آن را در آثار بزرگانی چون نرودا، ناظم حکمت، یانیس ریتسوس و آراگون دید. اگر دقت کنید می بینید که مشکل این ها، مشکل سیاست روز نیست، مشکل سعادتمندی انسان و تلاش برای بهروزی انسان است که این خودش یکی از بزرگ ترین عشق های آن هاست و درواقع به نظر من عاشقانه است.

بله عاشقانه است ولی مثلا در بخش های سیاسی کتاب گاهی پیش می آید که قضاوت های سیاسی دارد. به هر حال ایدئولوژی دارد و در مورد ایدئولوژی اش صحبت می کند؛ این قضاوت ها الان بعد از گذشت زمان، گاهی برای ما عجیب است و به نظر نمی آید این ها خیلی بی طرفانه باشد.

کاملا درست است. بی طرفانه نیست. شما وقتی یک ایدئولوژی را به هر حال قبول می کنید، ناخودآگاه بعضی جاها سنگینی ایدئولوژی را در ذهن و افکارتان احساس خواهیدکرد. در این شکی نیست. اما اگر در همین کتاب هم از بوروکراسی در حزب کمونیست شوروی و از ناظم حکمت، از مایاکوفسکی و مردن مایاکوفسکی، از یاسی که بر هنرمندان داشت مستولی می شد، صحبت می کند ولی بااحتیاط. به این دلیل که احتمالا دشمن از این مسئله سوءاستفاده خواهدکرد.
 
جاهایی یکی از نزدیک ترین دوستانش، ارنبورگ، اگر یادتان باشد آنجا که در قطار با هم می روند، یک شعری راجع به فرانسه و پاریس می خواند و می گوید می دانم که این از شعرهای سری اوست و بعد شروع می کند به انتقاد از سختگیری های دگماتیک و احمقانه ای که بر او روا می شد. یا وقتی چین رفته بودند، چه به تلخی از بوروکراسی آن جا می گوید. این ها را باید در قالب آن زمان سنجید. نرودا عضو حزب کمونیست بود ولی به هر حال این جوری داشت انتقاد می کرد، این خودش به خاطر شهامت نرودا است.
 
عشق و سیاست

بله، جا به جا هم صحبت می کند در مورد این که آزادی بیان نیست و ما تلاش می کنیم برای اینکه آزادی بیان را به دست بیاوریم، ولی آن عشقش به کمونیسم را اصلا مخفی نکرده است.

صد در صد و تا آخر عمرش هم به آن معتقد بود. به نظر من د رمورد او مسئله توجیه پذیر است. نرودا عمیقا معتقد بود که راهی جدید در مقابل انسان باز شده و امیدی جدید برای سعادت انسان فراهم شده است. او به فکر قدرت و مقام و این چیزها نبود. تنها به انسان فکر می کرد. مطمئن هستم اگر زنده بود از مدت ها پیش به صف منتقدین جدی کژروی های آن قطب می پیوست.

نرودا آن قدر که شاعر خوبی بوده، سیاستمدار خوبی هم بوده؟

اصلا. نرودا فقط شاعر بود. البته نسبت به جریانات سیاسی حساس و انسان بسیار آگاهی بود. هر جا که احساس کرده به جهتگیری در رفع ظلم و تبعیض نیاز است؛ آن جا خودش را نشان داده و جهتگیری کرده است. در این کتاب، سفر به هندوستانش را یادتان هست حتما؛ در این سفر به عنوان حامی صلح جهانی رفته آن جا و نامه ای از پیر کوری برده است. هر جا احساس می کرد که وجودش برای صلح جهانی، رفع تبعیض و رفع ظلم کمک می کند پا پیش می گذاشت و این سیاستمداری نیست. نرودا حتی از مقام سیاسی خودش کنار کشید.

بله، قرار بود کاندید ریاست جمهوری شود...

حتی پیش از آن. از سفارت هم کناره گیری کرد و دیگر به کار سیاسی نپرداخت. من اصلا نرودا را آدم سیاسی نمی دانم بلکه او را هنرمندی با آرمان های انسانی می دانم.

من شخصا از توصیفات دقیق در ملاقات با چهره های مشهور لذت می بردم؛ مثلا وقتی از چه گوارا حرف می زند، ما تصویری از او می بینیم که از عکس هایش روشن تر و زنده تر است.

بله؛ از آن جا که نرودا بدون جهتگیری متعصبانه صحبت می کند، توصیفاتش به نظر شما واقعی و دوست داشتنی است. او از هیچ خطایی چشم نمی پشود. حتی در مورد کسی مثل فیدل کاسترو. در همین کتاب وقتی از کاسترو صحبت می کند به تلخی از او یاد می کند. برای این که نرودا انسانی فکر می کند و در قالب ایدئولوژی نمی خواهد سر همه چیز پوششی بگذارد و بگوید چنین چیزی بنودهاست. جاهایی اگر احتیاط می کند، همان طور که گفتم شرایط آن زمان اقتضا می کرد. حتی در مورد استالین هم م یگوید بعد از کنگره بیست همه فهمیدیم چه اشتباهاتی کرده ایم و چه قضاوت های غلوآمیز درباره این مرد داشتیم.
 
عشق و سیاست

جالب است که این غلوها را در نوشته های اولیه اش حذف نکرده.

من خودم وقتی به این بخش ها می رسیدم می دیدم نکاتی از شخصیت استالین را برجسته کرده بود که واقعا ممکن است این طور بوده باشد. به هر حال او هم آدم صرفا منفی نبود. نرودا نگاه خوش بینانه ای به همه انسان ها داشت. ولی با این حال به نگاه دگماتسیم استالین اشاره می کند و درباره بریا که استالین تحت تاثیر او بود، صحبت می کند و می گوید چه کارهایی کرد.

در این کتاب چهره نرودا را خیلی از نزدیک می بینیم. این چهره در اشعارش واقعا قابل دسترس نیست. درباره این چهره و این شخصیت صحبت کنید. نرودا را در این کتاب چطور دیدید؟

این باز می گردد به برداشت هر خواننده ای. مولف وقتی اثری را به وجود می آورد، خودش کنار میورد و در ذهن هرکدام از مخاطبانش به شکلی زندگی می کند. من خودم به عنوان دقیق ترین خواننده این اثر، چون میدانید که مترجم دقیق ترین خواننده اثری است که ترجمه می کند، نرودا را بسیار انسان مهربان، پر از بخشش و دوست داشتنی دیدم. مثل هر آدم دیگری در لا به لای این کتاب نقطه ضعف هایی دارد. آن ها را اصلا پنهان نمی کند. نقاط قوت دارد، آن ها را هم پنهان نمی کند. بعضی از نقاط قوتش را خودش هم نمی شناسد و شما فقط از طریق کارهایش می فهمید. از جمله رفتارش را منتقدینش.

امیدوار بودن نرودا به نظر من یکی از بزرگ ترین نقاط قوتش است، حتی در اشعارش. نرودا در نظر من یک آدم شوخ، کمرو و کم حرف است و بچگی درونش هنوز زنده است و بعضی جاها خود را نشان می دهد.

می توانید برای این بچگی درون مثالی از کتاب بیاورید؟

مثلا آن جا که یک اسپانیایی در باغ خودش یک مهمانی داده که فدریکو گارسیا لورکا هم حضور دارد، شوخی ها و شیطنت های نرودا خیلی نشانگر این کودکی درون است.
 
 عشق و سیاست

این نکته کتاب هم خیلی جذاب است که جا به جا در متن به شخصیت های بسیار مشهور برخورد می کنیم. مثل پیکاسو، لورکا، مارکز...

یکی از نقاط قوت کتاب همان طور که قبلا هم اشاره کردم، همین است. این اثر به نوعی تاریخ ادبیات است. شما کمتر چهره مطرح بین دهه بیست تا دهه هفتاد در اروپا و امریکا می شناسید که در این جا حضور نداشته باشد. نرودا به خاطر شهرتش اکثر این ها را ملاقات کرده، مثلا شبی را با ناظم حکمت بوده و از او خاطراتی نقل می کند.

احتمالا انسان خیلی انعطاف پذیری بوده، چون با افراد مختلف و شخصیت های متفاوت دوستی و ارتباط داشته.

دقیقا. خودش در مقدمه می گوید شاید من زندگی چند شاعر را زیسته ام. راست می گوید. نرودا مجموعه ای از همه این شخصیت هاست. نرودا در شرایطی با انسان هایی ارتباط برقرار می کند که اصلا با عقایدشان موافق نیست. اما آن ها را نمی رنجاند. ماجرای آن نقاشی که یادتان هست در جنگ های داخلی می خواست دنیا را با کاشتن و پرورش سیب زمینی نجات دهد!

نکته ای هست که دوست داشته باشید به آن اشاره کنید و در صحبت هایمان نبوده؟

بله، یکی از نقاط قوت این کتاب نگاه نرودا به آفرینش هنری مخصوصا شعر است. نرودا ما را تا جایی می برد که باور کنیم برای شاعر بزرگ بودن حتما باید در معرض الهام باشی. ولی در پایان ماجرا به این نتیجه می رسد که الهام در عین لازم بودن به آن شکل جادویی که درباره اش غلو کرده اند، وجود ندارد. یک استعداد درونی باید در هنرمند باشد اما بقیه را از بیرون باید کسب کند، از تجربیات زندگی اش. نرودا در جا به جای این اثر نشان می دهد که کار هنری خوب چطور باید باشد: بدون تصنع و بدون تظاهر.
 
اصلا قبول ندارد برای سرودن شعر باید به کائنات وصل شد. برای هنر هیچ مواد خارجی لازم نیست غیر از تجربه زیست و تجربه انسانی. در بخشی از این کتاب نرودا تصمیم می گرد ببیند چطور تریاک می تواند انسان را وادار کند تا شعر خوب گبوید. کنجکاوی می کند و این را تجربه می کند و با چه تلخی از این تجربه بیرون می آید. آخرش ثابت میکند که آن تصورات که درباره مواد مخدر ایجاد شده کاملا اشتباه است و به طور حتم از طرف سرمایه داری حقنه شده. البته این نتیجه گیری احساساتی و شعارگونه نیست و او با آوردن مستنداتی آن را ثابت می کند.

در مجموع همان گونه که خود در مقدمه کتاب می گوید در یک گالری پر از اشباح را به روی خواننده می گشاید تا از لا به لای آن ها به زندگی واقعی بنگرد.

بهترین موقع برای دوش گرفتن چه زمانی است؟

وب‌سایت عصر ایران: تولید چربی پوست حدود ساعت یک بعد از ظهر به اوج خود می رسد. در نتیجه، اگر دارای پوستی چرب یا مستعد ابتلا به جوش هستید، دوش گرفتن شبانه روش خوبی برای پاکسازی آن چربی ها و همچنین هر گونه آلودگی، آرایش، آلاینده یا گرده است که ممکن است در طول روز روی پوست شما جمع شده باشند.

هنگامی که موضوع دوش گرفتن مطرح می شود، احتمالا در یکی از این دو دسته قرار می گیرید: آنهایی که صبح ها دوش می گیرند و افرادی که ترجیح می دهند این کار را هنگام شب انجام دهند. میان این دو دسته نیز همواره اختلاف نظر وجود داشته و هر کدام روش خود را بهتر می دانند.
 
بهترین موقع برای دوش گرفتن چه زمانی است؟

 برای کمک به رفع این بحث و اختلاف نظر، پژوهشگران اخیرا تلاش کردند به صورت علمی ثابت کنند دوش گرفتن صبحگاهی بهتر است یا شبانه. اما نتایج حاصله نشان داد هر دو دارای مزیت های خاص خود هستند.

اگر نیازمند حل کردن یک مشکل هستید، صبح ها دوش بگیرید

دوش گرفتن صبحگاهی روش فوق العاده برای آغاز روز است، به ویژه اگر موضوعی ذهن شما را به خود مشغول کرده و موفق به یافتن راه حلی برای آن نشده اید. دکتر شلی کارسون، پژوهشگر روانشناسی از دانشگاه هاروارد، دوش گرفتن صبحگاهی را به مدیتیشن، یا وضعیتی که ذهن ناخودآگاه شما بیدار و هوشیار است اما بر مشکل به صورت اساسی تمرکز نکرده تشبیه کرده است.

به گفته کارسون، اگر با مشکلی مواجه شده اید که قصد دارید به شیوه ای خلاقانه آن را حل کنید و پس از تلاش فراوان موفق به یافتن راه حلی برای آن نشده اید، بهتر است آن را در پس ذهن خود نگه دارید تا حسابی پخته شود در شرایطی که فرآیندهای ناخودآگاه روی آن کار می کنند.

اگر هنگام اصلاح مرتب خود را زخمی می کنید، صبح ها دوش بگیرید

به گزارش مرکز ملی اطلاعات بیوتکنولوژی آمریکا، پلاکت های لخته کننده خون هنگام صبح در بالاترین سطوح خود قرار دارند. این به معنای آن است که اگر هنگام اصلاح زیاد خود را زخمی می کنید، بهتر است صبح ها دوش بگیرید تا میزان خونریزی را به حداقل برسانید.

اگر به سختی به خواب می روید، شب ها دوش بگیرید

اگر شب ها دوش آب گرم بگیرید، دمای داخلی بدن هنگامی که زیر جریان آب هستید، افزایش خواهد یافت و پس از آن پایین می آید. این روند کاهش دما هم راستا با تنظیم دمای طبیعی بدن برای به خواب رفتن است و در به خواب رفتن راحت‌تر کمک می کند.

به گفته دکتر کریستوفر وینتر از آکادمی پزشکی خواب آمریکا، کاهش سریع دما پس از دوش آب گرم همانند یک القا کننده خواب طبیعی است. از این رو، روشی خوب برای فریب دادن بدن و شکل گیری این تفکر که زمان خواب فرا رسیده است، محسوب می شود.

اگر دارای پوستی چرب هستید، شب ها دوش بگیرید

تولید چربی پوست حدود ساعت یک بعد از ظهر به اوج خود می رسد. در نتیجه، اگر دارای پوستی چرب یا مستعد ابتلا به جوش هستید، دوش گرفتن شبانه روش خوبی برای پاکسازی آن چربی ها و همچنین هر گونه آلودگی، آرایش، آلاینده یا گرده است که ممکن است در طول روز روی پوست شما جمع شده باشند. 

در پایان، باید به این نکته اشاره داشت که تعیین زمان دوش گرفتن بیشتر به ترجیحات شخصی افراد باز می گردد تا علم. همچنین، به جای این که در پی تعیین زمان دوش گرفتن باشید، شاید بهتر باشد این پرسش را با خود مطرح کنید که آیا به واقع نیازی به دوش گرفتن دارید یا خیر.

11 نکته خواندنی درباره فیدل کاسترو


وب‌سایت مجله دنیای تصویر: فیدل کاسترو در سن نود سالگی درگذشت. کسی که حدود نیم قرن پیش انقلاب کوبا را رهبری کرد و بعد از آن با تاسیس رژیم کمونیستی قدرت را در این کشور به دست گرفت. کاسترو نه فقط به عنوان یک شمایل مهم ضد آمریکا و امپریالیسم، بلکه یکی از مهم‌ترین و موثرترین شخصیت‌های سیاسی قرن بیستم بود که نامش برای همیشه در کتاب تاریخ ثبت شده است.
 
11 نکته خواندنی درباره فیدل کاسترو

مرگ کاسترو شاید از آخرین نشانه‌های شاخص جهان قرن بیستم باشد که دیگر دارد رنگ می‌بازد. تمام صف‌بندی‌ها و ارزش‌هایی که چند دهه‌ی قبل دنیا روی مدار آنها بنا شده بود حالا و بعد از انقلاب دیجیتال و اطلاعات معنای چندانی ندارد.

به مناسبت مرگ یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های سیاسی و رسانه‌ای تاریخ معاصر، در اینجا به سراغ نکات خواندنی و عجیبی از زندگی او رفته ایم که شاید کمتر شنیده باشید. مانند ماجرای ۶۳۴ ترور ناموفق از سوی سازمان سیا با نقشه‌های عجیب و غریبی مانند مایوی مسموم و سیگار برگ منفجر شونده تا تصویری که هالیوود از او به جای گذاشته شده است.

انقلابی سرمایه‌دار

کاسترو متولد ۲۶ آگوست ۱۹۲۶، در دوران تحصیل رشته‌ی حقوق در دانشگاه هاوانا با تفکرات کمونیستی  آشنا شد. در حالی که پدرش شخصیتی ثروتمند و از بزرگان صنعت کشاورزی در کوبا بود. بعد از شرکت در مبارزات انقلابی در کلمبیا و جمهوری دومینیکن، او تلاش ناموفقی برای سرنگونی حکومت باتیستا دیکتاتور وقت کوبا، در ۱۹۵۳ داشت.

نیم قرن رئیس‌جمهور
 
11 نکته خواندنی درباره فیدل کاسترو

با پنج دهه ریاست‌جمهوری رکورد طولانی ترین دوران ریاست‌جمهوری در تاریخ را دارد. در طول تاریخ تنها دو پادشاه بیشتر از او کنترل قدرت را در دست داشتند: ملکه الیزابت و پادشاه تایلند. او در جولای ۲۰۰۶ بنا به مشکلات سلامتی قدرت را به برادرش رائول کاسترو سپرد. کاسترو در طول زمام‌داری‌اش شاهد حضور ۱۰ رئیس‌جمهور مختلف در کاخ سفید بود.

فیدل به روایت هالیوود

کاسترو شخصیت سیاسی مهمی بود و هالیوود در چندین نوبت رهبر انقلاب کوبا را به تصویر کشیده است. بخشی از حضور کاسترو به‌عنوان یک شخصیت داستانی مربوط می‌شود به آثاری که درباره‌ی چه‌گوارا و انقلاب کوبا ساخته شده. در این فیلم‌ها اگرچه نقش چه‌گوارا پررنگ‌تر است، کاسترو هم به ضرور تاریخ و درام در داستان‌ها حضور دارد.
 
11 نکته خواندنی درباره فیدل کاسترو 
 
برای مثال در چه! (۱۹۶۹) فیلم ناموفق ریچارد فلایشر نقش چه‌گوارا را عمر شریف بازی کرده و نقش کاسترو را جک پالانس. در «چه» ساخته استیون سودربرگ هم شخصیت کاسترو با نقش‌آفرینی دیمین بیشیر نقش مهمی دارد. مینی سریال «فیدل» که در سال ۲۰۰۲ ساخته شده می‌تواند مهم‌ترین اثر نمایشی درباره شخصیت کاسترو باشد. شخصیت فیدل بیشتر برای مستندسازها جذاب بوده و زندگی‌اش دستمایه‌ی ساخت مستندهای معروفی چون «فیدل: داستان ناگفته»، «فیدل» و «۳۶۸ راه برای کشتن کاسترو» شده است.

طولانی‌ترین سخنرانی تاریخ

همچنان رکورددار طولانی ترین سخنرانی تاریخ هم هست. او در سپتامبر ۱۹۶۰ در مجمع عمومی سازمان ملل چهار ساعت بیست و نه دقیقه صحبت کرد. یکی دیگر از سخنرانی‌های معروف او پس از انتخاب دوباره‌اش به ریاست‌جمهوری در فوریه ۱۹۹۸ اتفاق افتاد که هفت ساعت و ۲۴ دقیقه طول کشید!

رمان محبوب
 
11 نکته خواندنی درباره فیدل کاسترو

کاسترو از رمان «زنگ ها برای چه کسی به صدا در می‌آیند؟» اثر ارنست همینگوی به عنوان کتاب محبوبش نام برده بود. داستان این کتاب در جنگ داخلی اسپانیا در دهه سی میلادی اتفاق می‌افتد.

۶۳۴ ترور ناموفق!

در طول عمرش خود کاسترو ادعا کرده که از ۶۳۴ نقشه ترور جان سالم به دربرده که اکثریت آنها توسط ایالات متحده و از زمان ریاست‌جمهوری آیزنهاور تا کلینتون ادامه داشته. بیشترین اقدام به قتل از سوی آمریکا با ۱۹۷ مورد در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان صورت گرفته است.  در این میان چندین روش بسیار عجیب برای ترور مطرح شده که بعضی‌هایش واقعا خنده‌دار و باورنکردنی است.
 
11 نکته خواندنی درباره فیدل کاسترو

از سیگارهای منفجره، خودکار و دستمال آلوده، بمب زیردریایی، سیگارهای آلوده برای ریزش ریش‌ها و باران ال‌اس‌دی برای هذیان گفتن در هنگام سخنرانی که بگذریم می‌رسیم به نمونه‌های دیوانه‌وارتری مانند مایوی مسموم!

بعد از بحران خلیج خوک‌ها جیمز داناوان ( وکیل معروفی که در فیلم «پل جاسوس‌ها» تام هنکس نقشش را بازی کرده) برای بازگشت اسیران به کوبا رفت. سازمان سیا که از علاقه زیاد کاسترو به شنا و غواصی اطلاع داشت، قصد جان او را کرد، آن هم به وسیله یک مایوی آلوده به باکتری‌های عامل بیماری پوستی! اما از قرار معلوم داناوان شخصا تصمیم گرفت که مایوی دیگری را به کاسترو تحویل دهد.

۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار تاریخ
 
11 نکته خواندنی درباره فیدل کاسترو

مجله تایم سال ۲۰۱۲ او را در لیست صد شخصیت موثر تمام تاریخ قرار داد.

کاسترو در دنیای گیم

بامزه است که سال ۱۹۸۷ ژاپنی‌ها بازی اکشنی برای دستگاه‌های آرکید ساخته بودند با عنوان «جنگ‌های چریکی» که در آن چه‌گوارا و کاسترو قهرمانان بازی بودند و همه دشمنان را می‌کشتند و یک انقلاب را به سرانجام می‌رساندند! در بازی استراتژیک «تروپیکو» که داستانش درباره اداره یک کشور لاتین است، ارجاعات متعددی به شخصیت‌های سیاسی آمریکا لاتین از جمله کاسترو صورت گرفته.

سه روز با فرمانده
 
11 نکته خواندنی درباره فیدل کاسترو

مهم‌ترین تصویر ثبت شده از کاسترو، مستندی است که الیور استون درباره‌ی رئیس‌جمهور کوبا ساخته است. در «فرمانده» استون با گروه کوچکی از عوامل به کوبا سفر می‌کند و طی سه روز با کاسترو وقت می‌گذارند و با او به گفتگو می‌نشیند. استون حدودا یکسال بعد دنباله‌ای را هم برای این مستند با عنوان «در جستجوی فیدل» منتشر کرد که در آن علاوه بر کاسترو با شخصیت‌های سیاسی مهم کوبا هم گفتگو صورت گرفته. الیور استون تنها سینماگر آمریکایی نیست که به کاسترو ارادت داشته و از جمله دیگر تحسین‌کنندگان این انقلابی و رئیس‌جمهور کوبا می‌شود به جک نیکلسون، رابرت ردفورد و لئوناردو دی‌کاپریو اشاره کرد.

زبان دشمن

او کاملا به زبان انگلیسی مسلط بود اما به هیچ وجه حتی در مصاحبه‌ها و گفتگوهای خصوصی از آن استفاده نمی کرد چرا که انگلیسی را زبان امپریالیسم و دشمنانش می‌دانست.

شرط مذاکره به آمریکا
 
11 نکته خواندنی درباره فیدل کاسترو

سال  ۱۹۷۳ کاسترو به شوخی گفته بود: وقتی رییس‌جمهور آمریکا سیاه‌پوست و پاپ هم اهل آمریکای لاتین باشد، آمریکا با ما وارد گفتگو خواهد شد. پیش‌بینی ای که با حضور پاپ فرانسیس در واتیکان، و آغاز ارتباط دیپلماتیک بین کوبا و آمریکا در دوران باراک اوباما به واقعیت پیوست. کاسترو در شرایطی از دنیا رفت که پاپ فرانسیس و باراک اوباما در واتیکان و کاخ سفید بودند و سفارت آمریکا بعد از پنج دهه دوباره در هاوانا افتتاح شده بود.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360)

 برترین ها - امیررضا شاهین نیا: سلامی دوباره خدمت همه شما عزیزان. امیدوارم هرکجا که هستید شاد و سلامت باشید و تمامی نذورات و عزاداری هایتان در این چند روز مورد قبول درگاه حق قرار بگیرد. سالروز شهادت امام رضا (ع) را هم خدمت همه عاشقان آن حضرت تسلیت عرض میکنم. انشاالله حضرت غریب الغربا همواره یار و یاور همه ما باشد.
 
 در همین ابتدای مطلب با عکسی از جناب سروان تشکر خیالتان را نسبت به حاکم بودن نظم و امنیت در جای جایِ مطلب امروز راحت میکنم!
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

داریوش خان ارجمند در حال خواندن کتابِ "چگونه شخصیت دیگران را به لجن بکشیم". 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

سلفی دوستانه مهتاب کرامتی در کنار هانیه توسلی در حاشیه سفری که سال گذشته به کشور مقدونیه داشتند. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

نرگس محمدی با این سلفی به الناز حبیبی بابت موفقیتی در جشنواره فیلم "ماکائو" کسب کرده است، تبریک گفت. ماکائو هیچ ارتباطی به کاکائو و نوتلا و این جور چیز ها ندارد و نام یک کشور به وسعتِ سه راه ضرابخانه در جنوبِ چین است. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

نازنین جان یک نفر سراغ دارم دقیقاً همین خصوصیات را دارد. استادتمامِ فهمِ افراد از پس دیوانگی هایشان است. دست به قلمش هم بد نیست. خواستی بگو تا معرفی کنم! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 سارا خادم الشریعه در فینال مسابقات جهانی شطرنج در مقابل حریف خود که به سادگی میتوانست شکستش دهد، در زمانی بسیار اندک به تساوی رضایت داد و باعث تعجب همگان شد. دلیل این اقدامِ سارا شرایط روحی نامساعد حریف به دلیل بستری بودن یکی از نزدیکانِ وی در بیمارستان بود که سارا با معرفت و فداکاری محض انسانست را دوباره معنی کرده و بازی را زود تمام کرد تا حریفش پیش عزیز خود در بیمارستان برود. اغراق نیست اگر بگوییم که سارا خادم الشریعه، دختر 18 ساله ی تهرانی مرام آقا تختی را دوباره زنده کرده است.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 دلنوشته حامد بهداد در مدح و ثنای حضرت خاتم الانبیاء (ع) در سالروز رحلت جانسوز ایشان.
 
درود بر تو آل تو. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

الناز شاکردوست یک مقدار کار نقاشی و خُرده کارِ ساختمانی در منزلشان دارد که از همین جا به او خسته نباشید بگوییم. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

خودِ مهرداد میناوند هم فکرش را نمیکرد یک روز Cutie خطاب شود! ممنون از محسن افشانی که این حالِ خوب و تکرار نشدنی را تقدیم مهرداد کرده است. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 نخندیدن به این عکس رضا شفیعی جم بعد از کار در معدن دومین کار دشوار دنیا اعلام شده است.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 وقتی تیک آف در حوالی آسمانِ منزلِ یار باشد.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

وقتی صبح از خانه خارج میشوی و همسایه ی منفور خود را در حال شستن ماشین در کوچه میبینی. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

امیر جدیدی و هدیه تهرانی در نمایی از فیلم «پدیده» ساخته علی احمدزاده که اکرانش در جشنواره در هاله ابهام قرار دارد. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

علیرضا جهانبخش ستاره جوان فوتبال کشورمان که این روزها در حال درخشش در لیگ هلند است به مطب پروفسور سمیعی رفته بود که این عکس یادگاری را در کنار این شخصیت برجسته علم پزشکی دنیا گرفت. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

این هم نقاشیِ پر از رنگ های گرمِ پریناز ایزدیار، 31 ساله از بابل. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

مجموعه عکس زیبای آقا پرواز و پناه خانم، فرزندان نازنین و خوشتیپِ ماهچهره خلیلی و شاهرخ استخری. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 پیام این عکسِ محمدرضا گلزار: در هر حال و در هر شرایطی سلفی را فراموش نکنید، حتی اگر در وسط خیابان باشید و یک سمند در حال نزدیک شدن به شما باشد.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 محسن مسلمان با این استوری عزادار بودن خود در این شب های عزیز را نشان داد.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 مهرداد صدیقیان در حال رفتن به دوره آموزشی مقدماتی قصابی.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

عکس شاکی طورِ شایسته ایرانی، بازیگر خوب سینما و تلویزیون.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 سحر قریشی، حمید گودرزی و مجید شهریاری در پشت صحنه کار جدیدشان به نام "نیوکاسل" که در دست ساخت است و به زودی جانی دوباره به سوپرمارکت های سرتاسر کشور خواهد بخشید.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

عکس زیبای حسین ماهینی در کنار پدر و مادر عزیزش بهانه خوبی است تا مثل همیشه برای همه پدر و مادر های نازنین آرزوی سلامتی داشته باشیم. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

نوزده سال از حماسه ملبورن گذشت. از روزی که قلب یک ملت آکنده از شادی و غرور شد و حس شیرین افتخار در تک تک خانه های این مرز و بوم رسوخ کرد. 19 سال از سیو های یک دستی و پشتک های روحیه بخش عقاب گذشت، از چرخش و پاس بی نقص شهریار و فرار و بغل پای تاریخ سازِ غزالِ تیزپا. 8 آذر یکی از ملی ترین روزهای این ملت است و بی اعتنایی تقویم ملی به آن خیلی مهم نیست. مهم این است که در قلب تک تک مردم ایران ثبت شده و هر ساله در 8 آذر شادی و غرور نوزده سال پیش دوباره قلب ها شاد و سرشار از نوستالژی و افتخار می کند. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

مختار ثائقی و نوه نازنینش عسل خانم. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

سلفی دوستانه سه بازیگر کاربلد و "واقعاً" هنرمندِ تئاتر و سینما. تاکید روی "واقعاً" برای این است که زیاد داریم کسانی که بازیگرند ولی هنرمند نیستند. عاطفه نوری، آزاده صمدی و اندیشه فولادوند. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

ودود مؤذن پسر زنده یاد حاج سلیم مؤذن زاده از همه کسانی که همدرد و همراه روزهای سختِ فراق پدر بودند و با پیام هایشان سعی در تسلی بخشیدن به ایشان داشتند، تشکر کرد. ودود خواننده ای شایسته و وارث برحق صدای اسلاف خویش است و آواز های سنتی اش در زمره اعلاترین آواز های امروز کشورمان به حساب می آید.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 خاطره بازی جمشیدخان هاشمپور با عکسی قدیمی مربوط به پشت صحنه فیلم "آخرین خون"، مربوط به دوران سلطنت اش بر گیشه.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 ما نیز هم اکنون با پوریا هم نظریم. پیکان ماشین زیباییست.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

سام جان شما که این همه نمک بالقوه داری ای کاش در دوران برف و یخبندان به کمک شهرداری تهران بروی و در یخ زدایی معابر کمکشان کنی! هم نمکت حیف و میل نمیشود و هم نافِ مسئولین شهرداری نمی افتد. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 پرستو گلستانی با این عکس در کنار پدر عزیزش، تولد ایشان را تبریک گفت. ما نیز تولد پدر محترم را به پرستو و خانواده عزیزشان تبریک عرض میکنیم.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

لوریس چکنواریان و عکس هایی که اصالت و هنر از آن ها می بارد. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

زانیار جان سعی کن از سری بعد پیش آرایشگری بروی که سرش خلوت باشد و بتواند روی تمام بخش های سرت وقت بگذارد، نه مثل این دوست عزیز که فقط دورش را ماشین انداخته و گفته پاشو. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

مبینا نصیری پای دیگ نذری خانوادگی شان. قبول حق. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

علی صالحی، نسیم ادبی، کمند امیرسلیمانی، سارا خوئینی ها و افشین سنگ چاپ در پشت صحنه کار جدیدشان که احتمالاً یک سریال تلویزیونی است. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 وقتی از روی ناچاری و عجز به یک توالت عمومی بین راهی مراجعه میکنی و از پر و یا خالی بودن آن مطمئن نیستی!
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

سلفی آرمین تشکری در کنار یک ایگوانای خسته. ایگوانا با اختلاف خسته ترین و بی دردسر حیوان خانگی رایج بین مردم به حساب می آید. کافی است هفته ای یک قاچ هندوانه جلویش بگذاری و بروی دنیال کار و زندگی و مسافرتت. در همین حد بی آزار! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

نیکی کریمی و لیلا زارع در حال بازدید از گالری آثار ابراهیم حقیقی، گرافیست و عکاس نامی کشورمان. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

پست تسلیت حسام نواب صفوی بمناسبت 28 صفر. واقعاً اصرار حسام نواب صفوی به حضور خودش در پست های تبریک و تسلیتِ مذهبی را نمیتوان درک کرد. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 - چیکار کنم آقای دکتر... نمیتونم از فکرش دربیام...
 
+ من مسافرت رو توصیه میکنم. ترجیحاً پاریس.
 
- اوکی آقای دکتر...
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

پستی پر از طعنه و ناله که الهام پاوه نژاد احتمالاً پس از مطلع شدن از واگذاری نقش اش در یک پروژه به یک عزیزِ دیگر به اشتراک گذاشته است. غصه نخور الهام خانم، ایشالا در یک بفرمائید شامی چیزی شرکت میکنی و فراموش میکنی. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 6 صبحِ روزی که ساعت 8 صبح کلاس داری و شب گذشته اش تا 2:30 داشتی 90 تماشا میکردی.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

کسی نیست که وساطت کند و عباس غزالی را با آرایشگرش آشتی دهد؟ اینجوری آینده شغلی اش به خطر می افتد و جز نقش میرزا کوچک خان از ایفای کار دیگری برنخواهد آمد.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

بازی کردن در یک سریال آبکی و رسیدن به اوج شهرت و مصاحبه با مجلات و بازی در سریال های بعدی و ... الهه حصاری هم همانند خیلی های دیگر به این تکرار خوشایند در هنر ایران دچار شده است. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 مهناز افشار در تست گریم کار جدیدش به نام "گیلدا". مطمئناً این اثر با فیلم هالیوودی و معروف "گیلدا" که ریتا هیورث و گلن فورد در آن بازی کرده اند کاملاً بی ارتباط است و فقط شباهت اسمی دارد. (بابت این مقایسه از همه شما عزیزان معذرت میخواهم!)
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 یادی میکنیم از زنده یاد مرتضی پاشایی با این عکس قدیمی از او در شمال. یادش بخیر باشد.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

جانی و قیمت در آتلیه.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

عکسی قدیمی و عالی از بهمن هاشمی در کنار برادران بیانی، ستاره های دهه شصت فوتبال ایران. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

مریم خانم سعادت، بازیگر کهنه کار و مهربان سینما و تلویزیون با پوشش خاص بانوان هرمزگانی.  
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

هوتن قلعه نویی با این پست تولد مادر عزیزش را تبریک گفت. تبریک به خانواده ژنرال. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

عاشقانه ی علی سرابی و مارال بنی آدم در پاییز. آرزوی خوشبختی و عاقبت به خیری داریم برای همه زوج های عاشق. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

فرهاد اصلانی و رضا میرکریمی به همراه جوایز ارزشمند خود که از جشنواره فیلم گوا دریافت کرده اند. "دختر" بهترین فیلم این جشنواره شد و فرهاد اصلانی بهترین بازیگرِ آن. تبریک به هر دو عزیز. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 خیلی دوست دارم کسانی که میروند و در زیر پست ها از چهره ها درخواست عکس جدید می کنند را از نزدیک ببینم. اشتیاقم برای از نزدیک دیدنِ این دسته افراد که چنین درخواستی از فلور نظری دارند، خیلی بیشتر است!
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

اگر هنرمند باشی از سوراخ دیوار هم عکس هنری خلق میکنی! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

عزاداری اینستاگرامی سوگل طهماسبی برای پدر فقیدش در پنجمین سالگرد نبودنشان. روح همه پدر های سفر کرده در آرامش باشد. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

 بابک جهانبخش ثابت کرده که برای خوشتیپ و خوش استایل بودن نیازی به داشتن قد بلند نیست. با همان یک و شصت، هفتاد هم میتوان خوش تیپ ظاهر شد. به شرط اینکه عکس گرفته شده تکی و در کادری بسته باشد!
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

امروز تولد لیلا بلوکات هم هست. یکی از معدود چهره هایی که بخش قابل توجهی از وقت و دارایی خود را صرف فعالیت های خیرخواهانه کرده و میکند و از این جهت فوق العاده محترم و عزیز است. امیدواریم هرکجا که هست سلامت باشد. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

عکسی کمتر دیده شده از دوران دانشجویی بیژن بنفشه خواه و روشنک عجمیان در سال های ابتدایی دهه هفتاد. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

سوسن پرور در حال عایق کردن لوله های منزلش تا مانع یخ زدن دوباره آن ها شود! اینکه دقیقاً لوله چه چیزی است که در این موقعیت از پشت بام قرار دارد سوالی است که تا ابد در ذهنمان خواهد ماند!
 
به پایان مطلب امروز رسیدیم. باز هم سالروز شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) را به همه عاشقان آن حضرت تسلیت عرض میکنم. تا شنبه خداوند یار و نگهدارتان. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (360) 
 

مناسب ترین چمدان برای یک سفر

وصیت مارکوپلو

مجله ایده آل: برای رفتن به مسافرت یکی از اصلی‌ترین وسایلی که حتما به آن احتیاج پیدا خواهید کرد انواع چمدان، ساک‌های مسافرتی و کیف‌های بزرگ است. دنیای چمدان‌ها آنقدر گسترده و هیجان‌انگیز است که شاید تا به حال به آن فکر هم نکرده باشید. تهیه چمدان از آن خریدهایی است که با یک انتخاب درست سال‌ها همراه‌تان خواهد بود، به همین خاطر برای خریدش حسابی باید زمان بگذارید و سرسری از کنارش نگذرید. 
 
وصیت مارکوپلو 

مسلما در سفرهای خانوادگی به غیر از کوله و ساک‌های دستی که هر کسی با خود حمل می کند، به یک چمدان شخصی هم احتیاج پیدا خواهید کرد. پس سایز چمدان را با توجه به وسیله‌ای که در سفر به آن احتیاج دارید انتخاب کنید.  

چمدان‌های فانتزی‌تر مناسب تین‌ایجر‌هاست. برای دختر یا پسرتان اگر اهل رفتن به سفر و اردوگاه‌های چندروزه است مدل‌هایی مناسب با سن‌شان را انتخاب کنید که قطعا سایزهای کوچک‌تری دارند و اکسسوری‌هایی فانتزی. ضمن اینکه بسیار مهم است چمدانی که برای دلبندتان انتخاب می‌کنید حتما استاندارد باشد. 
 
وصیت مارکوپلو 

زیپ چمدان را حتما چک کنید تا گیری نداشته باشد! یکی از مهم‌ترین آیتم‌های تهیه یک چمدان مناسب توجه به استحکام زیپ آن است.خراب شدن زیپ چمدان بیشتر از آسیب دیدن بدنه آن اعصاب شما را خرد خواهد کرد. دسته‌های چمدان‌های استاندارد خوش‌دست‌تر است و قابلیت بیشتری برای تنظیم ارتفاع به شما می‌دهد. 

اگر چمدان‌هایی با جنس پارچه‌های ضخیم انتخاب شماست، قبل از بستن بار سفر به شرایط جوی مقصد هم فکر کنید. اگر شرایط جغرافیایی آنجا ابری است مسلما در زمان کوتاهی کثیف و خیس خواهد شد.  

چمدان‌هایی که سه سایز مختلف دارند سایز کوچک‌شان عموما حدود 10 کیلوگرم وزن حمل می‌کند. سایز متوسط آن حدود 22 کیلوگرم و سایز بزرگ چمدان حدود 30 کیلوگرم. بهتر است بیش از این میزان داخل چمدان وسیله‌ای قرار ندهید. ضمن اینکه داخل شناسنامه چمدان‌های استاندارد تمامی این موارد ذکر شده؛در غیر این صورت از فروشنده اطلاعات بیشتری بخواهید.
 
وصیت مارکوپلو 

چرخ‌های موجود در کف این چمدان‌ها به علاوه دسته‌هایی که دارد به حمل راحت‌تر آن کمک می‌کند. ضمن اینکه کف چمدان چه به دلیل سنگین بودن و چه کشیده شدن کف زمین آسیب کمتری می‌بیند. موقع خرید چنین مدل‌هایی حتما حواس‌تان باشد که نوع قلابی آن را تهیه نکنید چون اکسسوری‌هایی مثل زیپ، چرخ و دسته چمدان در چنین حالتی سریع‌تر خراب می‌شود. ضرب‌المثل‌ها همیشه راست می گویند؛ هر چقدر پول بدهید، آش می‌خورید!

چمدان‌هایی که عموما از جنس‌های پلیمری ساخته می‌شوند و جنسی سخت دارند بهتر از اشیای حساس و ارزشمندتان محافظت می‌کنند. این چمدان‌ها برای سفرهای چند‌روزه و مسافرت‌های کاری مناسب‌ترند. البته مدل‌های سنگین‌تری‌هستند و قابلیت‌های بیشتری هم دارند. ضمنا تنوع این چمدان‌ها بیشتر است و رنگ‌بندی کامل‌تری دارند.

اگر می‌خواهید فقط خودتان به محتویات داخل چمدان دسترسی داشته باشید، حتما نوعی را انتخاب کنید که قفل داشته باشد. این چمدان‌ها استانداردهای بالاتری دارند و قطعا دیرتر خراب می‌شوند. 
 
وصیت مارکوپلو
 
برای سفرهای یک روزه درون شهری و حتی برون شهری ساکی را انتخاب کنید که هم سبک است و هم جمع و جور. اتفاقا برخلاف آن چیزی که احتمالا فکر می‌کنید، این ساک‌ها که عموما جنسی برزنتی، کتان ضخیم، چرم پلاستیکی و... دارند به دلیل انعطاف‌شان فضای کمتری اشغال می‌کنند، سبک‌ترند و حمل‌شان هم آسان‌تر خواهد بود. به خصوص برای سفر های هوایی...

انتخاب سایز چمدان به خیلی موارد بستگی دارد؛  به تعداد اعضای خانواده، اینکه سفر شما چند روزه است و چقدر لباس و وسیله برای رفتن به سفر احتیاج دارید. استفاده از یک چمدان بزرگ‌تر از آنچه به آن نیاز دارید مسلما فقط فضای اضافه اشغال می‌کند؛ ضمن اینکه حمل چمدان بزرگ سخت‌تر خواهد بود!

خرید یک چمدان خوب باعث می‌شود خیال‌تان تا سال‌ها برای رفتن به سفر راحت باشد. محفظه‌هایی ضدضربه داخل بدنه بسیاری از چمدان‌ها تعبیه شده که خیال شما را بابت آسیب دیدن وسایل راحت می‌کند. 

مسجد جامع دهلی، مسجد تاریخی و زیبای هند

وب‌سایت یک پزشک - علیرضا مجیدی: مسجد جامع یا مسجد جهان‌نما، مسجد اصلی دهلی قدیم و از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین مساجد هند است که بر روی بلندی ساخته شده است. این مسجد، به فرمان شاه‌جهان، پنجمین امپراتور سلسله گورکانیان هند که تاج‌محل را نیز ساخته، احداث شد.
 
جهانگردی – دهلی- مسجد جامع 
 
مسجد جامع مقابل قلعه سرخ واقع شده است. در این مسجد چند اثر تاریخی از جمله نسخه قدیمی از قرآن که بر روی پوست آهو نوشته شده به معرض دید گذاشته شده است. بیش از شش‌هزار کارگر در طول شش سال برای ساخت این مسجد کار کردند و سرانجام در سال ۱۶۵۶ میلادی افتتاح شد.

محوطه خارجی مسجد ظرفیت ۲۵ هزار نمازگزار را دارد. این محوطه از شرق، شمال و جنوب به سه ردیف پلکان منتهی می‌شود که همگی با سنگ‌های قرمز ساخته شده‌اند. در شمالی مسجد ۳۹ پله، در جنوبی ۳۳ پله و در شرقی که دری بزرگتر است و محل ورود خانواده سلطنتی بوده، ۳۵ پله دارد.

در اطراف مسجد، دکه‌ها و مغازه‌های متعددی به فروش انواع کالا مشغول هستند. ساختمان اصلی این مسجد ۸۰ متر طول، ۲۷ متر عرض دارد و سقف آن از سه گنبد تشکیل شده است. گنبدهای آن از سنگ مرمر راه‌راه سفید و ارغوانی ساخته شده‌اند و زیر آنها سالنی با هفت ورودی قوسی شکل رو به غرب وجود دارد و دیوارهای آن تا نیمه با سنگ مرمر پوشیده شده‌اند.

دو مناره سر به فلک کشیده، به ارتفاع چهل و یک متر، دو طرف این گنبدها جای گرفته‌اند. این دو مناره ۴۰ متر ارتفاع و صد و سی پله دارند و از سنگ قرمز و سنگ مرمر سفید ساخته شده‌اند که به صورت راه‌راه‌های طولی کار گذاشته شده‌اند.

در محوطه پشتی مسجد نیز چهار مناره کوچک قرار گرفته که هفت ورودی قوس‌دار آن به سمت غرب باز می‌شود و دیوارهای مسجد تا ارتفاع تقریباً یک متر با مرمر پوشیده شده‌اند.

غیر از این سالن، در مسجد شبستان دیگری نیز برای اقامه نماز وجود دارد که حدود ۶۱ در ۲۷ مترمربع مساحت داشته و هفت ورودی قوس‌دار دارد. در بالای هرکدام از این ورودی‌های قوسی شکل کتیبه‌هایی از مرمر سفید قرار دارد که ۲/۱ متر طول و ۷۶ سانتی‌متر عرض دارد و روی آن با مرمر سیاه نقش خورده است. روی این کتیبه‌ها تاریخ ساخت مسجد حک شده و به فضایل و سلطنت شاه‌جهان اشاره شده است.

کف مسجد با مرمر سیاه و سفید فرش شده و قسمتی که قرار است سجاده هر نمازگزار باشد با سنگ‌های مرمر مشخص شده است. این سجاده‌های مرمرین از نظر اندازه ۹۱ سانتی‌متر در ۵۰ سانتی‌متر بوده و در مجموع گویی ۸۹۹ سجاده سیاه مرمرین در کف مسجد جایگذاری شده است.

جهانگردی – دهلی- مسجد جامع
 
جهانگردی – دهلی- مسجد جامع 
 
جهانگردی – دهلی- مسجد جامع 
 
جهانگردی – دهلی- مسجد جامع 
 
جهانگردی – دهلی- مسجد جامع 
 
جهانگردی – دهلی- مسجد جامع 
 
جهانگردی – دهلی- مسجد جامع 
 
جهانگردی – دهلی- مسجد جامع 
 
جهانگردی – دهلی- مسجد جامع 

پاییز گردی با دایناسورهای پارک ژوراسیک تهران

وب‌سایت روزیاتو - علی زمانی: تهران، کلان شهر دود آلود این روزها، آرام آرام در حال تبدیل شدن به شهری خاص در ایران است. نه بخاطر: پاساژهای میلیون دلاری لوکس شمال شهر یا نگین کاخ های ایران یا موزه جواهرات سلطنتی در خیابان فردوسی یا حتی موزه ۲.۵ میلیارد دلاری هنرهای معاصر در خیابان کارگر شمالی که شهره خاص و عام است. بلکه بخاطر نخستین پارک دایناسورهای ایران و نخستین دریاچه مصنوعی بزرگ کشور.

امروز، به یکی از بوستان های تهران رفتیم که شاید برای اکثر پایتخت نشینان، مکانی ناشناخته باشد. پارکی که شما را به ۲۰۰ میلیون سال پیش می برد و برای عاشقان فیلم های علمی تخیلی، یادآور شاهکار ۱ میلیارد دلاری استیون اسپیلبرگ در سال ۱۹۹۳ میلادی (فیلم ژوراسیک) است.
 
پاییز گردی با دایناسورهای متحرک پارک ژوراسیک تهران 

با ما همراه باشید در گشتی در پارک ژوراسیک تهران. پیش از ادامه بحث، توجه شما را به گزارش پرس تی وی از دنیای دایناسورهای تهران جلب می کنیم.

پارک گردی: گردشگری هیجانی کم هزینه

پاییز گردی با دایناسورهای متحرک پارک ژوراسیک تهران

گردشگری در پارک ها، بخشی از ظرفیت های گردشگری شهری را تشکیل می دهد که در بسیاری از کشورهای دنیا، مورد استقبال گردشگران داخلی و بین المللی قرار می گیرد. پارک ها، بهترین فرصت را برای پیاده روی، ورزش های همگانی و هوازی و هم چنین آشتی با طبیعت و شناخت پوشش گیاهی منطقه در اختیار ما قرار می دهند.

از طرفی، پارک گردی، عاملی برای تقویت ظرفیت های جسم و روح و فاکتوری اثربخش برای انرژی مثبت ها به شمار می رود که می کوشند، شاد زیستن و مثبت اندیشی را به عنوان سبک زندگی و عادت روزانه تقویت کنند. پارک گردی، فعالیتی کم هزینه، آسان و جذاب است. چرا که در کلان شهرهای دود آلود شلوغ، تنها مکان هایی که می توان صدای پرنده ها را از نزدیک شنید و شاهد خنده و شادی کودکان بود، همین پارک های بزرگ و کوچک است.

پاییز گردی با دایناسورهای متحرک پارک ژوراسیک تهران

 در تهران که آبان ناپاکی را تجربه کرد، بوستان هایی وجود دارد که در نوع خود، از نظر تاریخی،‌ فرهنگی و وسعت، در ایران بی نظیر است.

در همین تهران می توانید در جاهایی، قایق سواری کرده، دوچرخه سواری های چند کیلومتری ارزان انجام داده و از مناظری لذت برد که شاید باورکردنش در این پایتخت، عجیب و باورنکردنی باشد. همین بوستان و دریاچه بزرگ خلیج فارس در غرب پایتخت، ظرفیت گردشگری فوق العاده ای به نظر می رسد که برای پاییز گردی های آخر هفته، مقصد هیجانی جالبی خواهد بود.

برای ساکنان شهرک غرب و سعادت آباد تهران، پارک های خوبی در چند سال اخیر با همت شهرداری تهران، طراحی و ساخته شده است که از آن جمله می توان به بوستان نهج البلاغه،‌ بوستان جوانمردان ایران و پارک پرواز اشاره کرد. از سال ۱۳۹۳ به این سو نیز، بوستانی احداث شده است که یکی از پارک های خاص پایتخت را میتوان به آن اطلاق کرد.

پاییز گردی با دایناسورهای متحرک پارک ژوراسیک تهران

پارک ژوراسیک تهران، یکی از نام های جالب و شنیدنی از ظرفیت های گردشگری شهری پایتخت به شمار می رود که امروز شما را به دیدار از آن دعوت میکنیم. جایی که گشت زدن در میان دایناسورهای غول پیکر متحرک را فراهم کرده و شما را به ۲۰۰ میلیون سال پیش می برد. عصری که حیوانات عظیم الجثه زندگی میکردند و امروز، بخشی از انرژی و اقتصاد ما، به زندگی آن مدیون است.
دایناسورها در ایران

ایران، یکی از کهن ترین مناطق جهان به شمار می رود که ردپای بسیاری از مخلوقات، در این منطقه ای که اکنون در آن زندگی میکنیم و به تاریخ ده هزار ساله مکتوبش می بالیم، مشاهده شده است. شاید هنوز هم افرادی باشند که دایناسورها را همچون اژدها، موجودی افسانه ای می پندارند!

اما به هر حال، دایناسورها، بخشی از تاریخ هستند که گذر زمان، انقراض آنها را سبب شد، انقراضی که اکنون، یوز ایرانی و بسیاری از گونه های گیاهی و جانوری سرزمین رویایی ایران را به شدت تهدید می کند و شاید پارک هایی چون ژوراسیک تهران، یادآور اهمیت حفاظت از محیط زیست برای نسل امروز باشد.
 
پاییز گردی با دایناسورهای متحرک پارک ژوراسیک تهران
دایناسورهای خیالی در سعادت آباد تهران

اخیراً دانشمندان این احتمال را مطرح کرده اند که میان نفت خام و نابودی دایناسورهای در ۶۰ میلیون سال پیش ارتباط مستقیمی وجود داشته باشد. البته با انقراض دایناسورها، بیشتر گونه های زیستی زمین نیز نابود شدند. به هر حال درباره داستان نفت و دایناسورها، صحبت زیاد است و در آینده در این حوزه بیشتر خواهیم گفت.

اما شاید برای شما جالب باشد که بدانید در خرداد ۹۵، ناخن یک دایناسور در کویر  لوت ایران، کشف شد و مطالعات غیر رسمی نشان می دهد که فسیل یافته شده، ناخن سرپنجه یک دایناسور در اقلیم ایران باشد. البته این فقط بخشهایی از بدن دایناسور نیست که کویر لوت ایران را مشهور کرده است. پیدا شدن شهاب سنگ هایی که هر گرمش بین ۱۰ دلار تا ۴ هزار دلار قیمت گذاری شده، بخشی از پتانسیل های زمین شناسی این منطقه را بازگو می کند.

آبان ۹۳ بود که کارشناسان مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت ایران طی مراحل نمونه برداری فسیل ها از نهشته های سازند نایبند در معدن پروده، ردپاهایی از تتراپودهای کوچک تریاس-ژوراسیک را کشف کردند. این ردپاها متعلق به ۲۰۳ میلیون سال پیش بود.
 
پاییز گردی با دایناسورهای متحرک پارک ژوراسیک تهران
تصویر کشف قدیمی ترین ردپا مهره داران عصر دایناسورها در ایران

این کشف، قدیمی ترین ردپای مهره داران عصر دایناسورها در ایران اعلام شد و نتایج این کشف در کنفرانس های معتبر بین المللی ارائه گردید.

در پارک ژوراسیک چه خبر است؟

پارک ژوراسیک تهران، جاییست که شما می توانید دایناسورهای مصنوعی غول پیکر را که از گونه های مختلفی طراحی و ساخته شده اند، در فضای سه هکتاری مشاهده کرده و البته سلفی های جالبی با حیوانات غول پیکر بگیرید. سلفی هایی که می تواند برای عاشقان و معتادان شبکه های اجتماعی، لایک و فالو های بسیاری را به دلیل خاص بودن پس زمینه، به همراه داشته باشد.

پاییز گردی با دایناسورهای متحرک پارک ژوراسیک تهران

به هر حال، دنیای سلفی و لایک و فالو، امروزه خیلی ها را به مقصد های خاص گردشگری شهری می برد. به نظر می رسد ژوراسیک تهران، یکی از مقصد های جذاب برای سلفی باز ها باشد. پارک ژوراسیک سعادت آباد، برای کودکان و نوجوانان، فضایی مسرت بخش و شادی آفرین است.

چرا که قادر خواهند بود در یک پارک علمی تخیلی، به گردش پرداخته و با موجوداتی آشنا شوند که قبلاً در فیلم ها و کارتون ها و کتاب ها،‌ درباره آنها اطلاعاتی بدست آورده و هیجگاه فرصت دیدار نزدیک با جسم غول پیکر این موجودات منقرض شده را پیدا نکرده اند.

شهرداری تهران اکنون این فرصت هیجانی را به کودکان و هر طیف سنی از مخاطبان بوستان گرد تهرانی می دهد و به نظر می رسد پارک  ژوراسیک تهران، یکی  از پارک های خیلی خاص پایتخت باشد که وجودش واقعاً احساس می شد.

موزه ای غیر رایگان و بدون سقف، که برای گردشگری علمی و طبیعت گردی کودکان و نوجوان غرب پایتخت، محیطی دل باز و جذاب است. جایی که شادی و قهقه کودکان که عاشق عکس گرفتن و سواری گرفتن از این حیوانات عجیب و غریب غول پیکر هستند، فضایی خنده دار و هیجانی را به تصویر می کشد  که برای والدین آن ها نیز،‌ خاطره انگیز است.

پارک ژوراسیک تهران، برای فیلم باز ها، می تواند تا حدودی یادآور لوکیشن های جذاب شاهکار اسپیلبرگ در سال ۱۹۹۳ میلادی باشد. جایی که فیلمی با ۹۵ میلیون دلار سرمایه گذاری، توانست، بیش از ۱ میلیارد دلار فروش را در اکران جهانی به ارمغان آورده و توانایی این کارگردان شهیر هالیوود را به رخ علمی-تخیلی سازها در غرب بکشد.
 
پاییز گردی با دایناسورهای متحرک پارک ژوراسیک تهران
پشت صحنه فیلم پارک ژوراسیک: اسپیلبرگ  مشغول بررسی دایناسورها

داستان این فیلم جذاب اینگونه بود که گروهی از دانشمندان، در جزیره ای تخیلی به نام ایلا، پارکی تفریحی ساخته اند که در آن، دایناسورهای شبیه سازی شده قرار گرفته و بخاطر اشکال فنی در برخی از آنها، گروهی از دایناسورهای از قفس ها آزاد شده و برای بازدیدکنندگان مشکلاتی را ایجاد می کنند که فضای لذت بخشی را برای بیننده جهانی خلق می کند.

فروش موفق دنیای ژوراسیک اسپیلبرگ سبب شد تا این فیلم نیز همچون ارباب حلقه ها، با سه گانه همراه شود و قسمت های دوم و سوم آن در سال های ۱۹۹۷ و ۲۰۰۱ میلادی ساخته شود.

گشتی در میان دایناسورهای تهران

پاییز گردی با دایناسورهای متحرک پارک ژوراسیک تهران

دایناسورهای بوستان ژوراسیک تهران، در سال ۱۳۹۳ هجری شمسی در مساحتی به وسعت سی هزار متر مربع به بهره برداری رسید و تعداد ۲۸ مجسمه متحرک دایناسورها را در خود جای داده است. در این دنیای جالب برای کودکان، دایناسورها از گونه های مختلف و با هیکل های عظیم خود، بچه ها را به میلیون ها سال پیش می برند.

در این پارک، می توان با نحوه زندگی، خوراک و سبک ایستادن و استایل بدنی این حیوانات پیش از تاریخ، آشنا شد و البته همراهی این مجسمه ها با نور و صدا نیز، بر جذابیت های آن می افزاید. جذابیت هایی که برای دنیای شاد کودکان، فضای تخیلی جالبی را به ارمغان می آورد و به همین خاطر، گشت آخر هفته ای پاییزی خوب برای هموطنان تهرانی خواهد بود.

جالب است که در بخشی از پارک، تخم دایناسوری قرار گرفته که نحوه تولد نمادین دایناسورها را نیز به تصویر می کشد. برای همین، این پارک را باید علمی و تخیلی و جذاب برای این قشر سنی دانست.

این پارک، در محیط دل بازی طراحی و ساخته شده و نحوه قرارگیری دایناسورها به گونه ای است که می توان از بخشی از پارک وارد شده و همه ۲۸ نوع دایناسور را مشاهده کرد و حتی فرصت سواری گرفتن از آن برای کودکان نیز وجود دارد.

پارکینگ، بوفه و سرویس بهداشتی در این بوستان جذاب غرب پایتخت در دسترس علاقمندان است. البته در ضلع جنوبی پارک، کارگاه های آموزشی و فیلم و هم چنین استودیویی برای عکاسی اختصاصی با دایناسورها نیز تعبیه شده که می تواند برای علاقمندان به عکاسی، فرصت خوبی را میها کند.

از جمله دیگر امکانات این پارک علمی تخیلی، می توان به سینما سه بعدی و ژورا شاپ در این محدوده طبیعی اشاره کرد که به فروش محصولاتی با آرم و نشان دایناسورها اقدام می کند.

چگونه به دنیای دایناسورهای تهران برویم؟

پاییز گردی با دایناسورهای متحرک پارک ژوراسیک تهران
نقشه پارک ژوراسیک تهران و مناطق گردشگری اطراف

برای اینکه به پارک ژوراسیک تهران بروید، باید به سمت سعادت آباد حرکت کنید. متاسفانه، سعادت آباد و شهرک غرب، ایستگاه مترو ندارد و برای سفر به آنجا، از هر نقطه شهر تهران، می توان با اتوبوس یا حتی تاکسی به میدان صنعت شهرک غرب یا میدان کاج سعادت آباد رفت.

این پارک، در انتهای بلوار پاکنژاد قرار گرفته که در آنجا، میدانی به نام میدان بهرود قرار دارد. بالای میدان بهرود، بلوار شقایق بوده که از این بلوار، می توان سر و کله دوستان عظیم الجثه ما قبل تاریخ را مشاهده کرد.

بنابراین برای سفر به این پارک جالب، از طریق اتوبان های همت و حکیم و حتی یادگار امام نیز می توان استفاده کرد و گردشگری آخر هفته ای جالب را با حیوانات ۲۰۰ میلیون سال پیش، به فهرست خاطره های پاییزی خود اضافه نمود.

بهای خدمات پارک دایناسورها

این پارک، از جمله پارک های غیر رایگان اعلام شده که طبق مصوبه شورای شهر تهران، بهای استفاده از این پارک به ازای هر نفر، ۵ هزار تومان بوده و هزینه ۱۰۰۰ تومان برای پارکنیگ در سه ساعت اول تعیین شده است. بنابراین در گردش در این پارک، به این موضوع نیز توجه کنید.

توصیه هایی برای دایناسور گردی

۱- از کودکان خود بخواهید که از نوشتن و یا ضربه زدن به این ۲۸ گونه مجسمه متحرک دایناسورها پرهیز کنند.

۲- سعی کنید قبل از حرکت به سمت این پارک، کودکان خود را با دنیای دایناسورها آشنا کنید.

۳- امیدواریم شهرداری تهران، تابلوهای راهنمای فارسی و انگلیسی علمی بیشتری در این پارک نصب کند.

۴- با توجه به مشاهده گردشگران خارجی در این پارک در پاییز امسال، فروش نمادهایی از تهران با آرم پارک ارزشمند خواهد بود و در واقع یک تیر و دو نشان است.

۵- در بررسی میدانی مشاهده کردیم که تابلوهای کمی برای معرفی این پارک جالب در سعادت آباد و شهرک غرب نصب شده است. این موضوع در دستور کار سازمان زیباسازی و پارک های شهرداری تهران قرار بگیرد.

۶- بسیاری از کسانی که به برج میلاد تهران یا دریاچه مصنوعی خلیج فارس می آیند. دوست دارند با این پارک آشنا شوند و از این فرصت گردشگری استفاده کنند. اطلاع رسانی پارک، بیش از قبل گسترش یابد.

۷- فروش عروسک هایی کوچک استاندارد با هیبت دایناسورها، شاید اقتصاد گردشگری  پارک ها را توسعه دهد.

۸- معرفی گسترده پارک های تهران به خصوص ژوراسیک در سامانه های دیجیتالی شهرداری تهران در دستور کار قرار بگیرد.

در مغز عاشق چه می گذرد؟


مجله موفقیت - زهرا خراسانی: برخلاف باور بسیاری از ما که کار عشق مربوط به دل است، آنچه برای عشق و عاشقی و عاشقانه ها می گذرد در مغز اتفاق می افتد و ترشح هورمون های مختلفی که فرمان شان را مغز به عنوان راهبر و فرمانده جسم و جان صادر می کند. دکتر بابایی زاد در این گفتگو تمام جنبه های علمی عشق از نظرگاه روانشناسی، جامعه شناسی، زیستی و ... را به شکل مفصل بررسی کرده تا برخلاف نظر شهریار که: «با آب عقل آتش عشق به یک جو نمی رود». تمام آتش افروزی های عاشقانه و احساسی زیر سر عقل و مغز است. مغز است که فرمان می دهد جایی ضربان قلب تان فراتر از تصور بزند و جایی به آرامش و خلسه ای عاشقانه برسید که پیش از آن تجربه اش نکرده اید.

عشق هورمونی (slideshow)

با ما، دکتر بابایی زاد و تمام یافته های علمی در مورد پر بحث ترین مضمون دنیا یعنی عشق همراه باشید تا باور کنید که علم نه تنها ذرات اتم که دلایل عشق را هم می تواند بشکافد.

چرا در نوع انسان، عشق به وجود می آید؟

می خواهیم در مورد عشق که مفهومی انتزاعی بین انسان ها با خود و دیگران است، صحبت کنیم. در ابتدا باید یادآوری کنم در این مطلب منظور من از عشق، مهر اصیل که دوست داشتنی پخته و هدایت شده توسط بالغ و ناشی از تفکر و تعمق و همچنین از تجربه زیستی عشق ورزانه نیست، بلکه منظور من در این گفتگو، عشق در یک نگاه و اتفاقاتی است که باعث می شود دو نفر در درجه اول عاشق هم شوند و بعد فکر کنند که آیا آن را به مهر اصیل برسانند یا نه.

اگر بخواهیم به مفهوم عشق دقیق نگاه کنیم، چه بهتر که ببینیم از نظر زیست شناسی چه اتفاقی در مغز عاشق می افتد که نسبت به دیگری، مفهومی یا چیزی، احساس عاشقی می کند.

از نگاه زیست شناسی نوع انسان نیاز دارد عاشق شود چون بچه انسان موجودی است نابالغ و زودرس که نیاز به پدر و مادر و کسی دارد که از او محافظت کند تا زنده بماند. برای این منظور کششی بین زوج اولیه (بشر بدوی) ایجاد می شود تا بخواهند در کنار هم باقی بمانند و این باقی ماندن به تکامل و رشد بچه آنها که امتداد ژنتیکی آنهاست ختم شود و بتوانند خط نسلی خود را ادامه دهند. به عبارت دیگر اگر ما بچه لاک پشت بودیم و در بدو تولد جهت بقای خود استقلال داشتیم، نیازی نبود که عاشق شویم. 

در آن صورت ما به دنیا می آمدیم، پدر و مادری که برای ما ذخیره ژنتیکی خود را گذاشته بودند، وظیفه خود را انجام داده بودند و دیگر مسئولیتی در قبال ما نداشتند و ما می توانستیم مستقل جهت ادامه زندگی پیش برویم ولی از آنجایی که نوع انسان، اندازه سر بچه، لگن گونه انسانی و متابولیسم پایه اجازه نمی دهد مادر و جنین بیش از نه ماه در کنار هم باشند، ما زودرس به دنیا می آییم تا بتوانیم از کانال رحمی عبور کنیم و در عین حال متابولیسم توده مادر و جنین را تاب بیاوریم و چون زودرس به دنیا آمدیم نیاز به محافظ و مراقب داریم و نمی توانیم به تنهایی بقا حاصل کنیم.

یک کره اسب یک روز پس از تولد می تواند برای شیر خوردن اقدام کند. لاک پشت یا بچه ماهی بدون مادر هم می توانند به زندگی ادامه دهد، ولی نوع انسان همچون جوجه ها نیاز به مراقبت دارد. به این منظور مادر باید وجود داشته باشد تا از بچه مراقبت کند و از آنجایی که زایمان و پرستاری از بچه عملکردی است وقت گیر که شاید مادر نتواند به تنهایی جهت بقای خودش (در بشر اولیه) اقدام کند، نیاز به یک یار پیدا می کند تا به او کمک کند و او در حمایت و مراقبت از نوزادش بتواند خط ژنتیکی خود و همسرش را ممتد کند. 

به این دلیل در نوع انسان عشق به وجود می آید. شاید خوانندگان عزیز انتظار داشته باشند که عشق را رویکردی فراانسانی، والا و ارزش زندگی بدانند که از نگاه دیگری می توانیم آن را والا و ارزشمند هم بدانیم ولی از نگاه زیستی، نوع نگاه به عشق متفاوت است.

در مغز عاشق چه می گذرد؟

محققان تحقیقی انجام داده اند تا دریابند در مغز عاشق چه می گذرد و برای آن مراحلی را در نظر گرفتند. هلن فیشر که انسان شناس تکاملی است به موضوع نگاه دقیقی داشته و عشق را در سه مرحله تقسیم بندی کرده است؛ مرحله اول جذب شدن (Attraction) به هم. در این مرحله ما و معشوق چنان به هم جذب می شویم که بخش مهمی از انرژی و ساخت زمان مان نسبت به هم یا حداقل در مفهوم با هم است. بعد از آن مرحله الحاق و الصاق (Attachment and bonding) به هم است که در این مرحله دو نفر تمایل پیدا می کنند در کنار هم باشند و رابطه را شروع می کنند و در این رابطه با هم مفهوم عشق را تجربه می کنند.

مرحله سوم صمیمیت و تعهد (Intimacy and commitment) است. در هر یک از این مراحل در مغز ما با توجه به ناقلان عصبی اتفاقاتی می افتد که باعث می شود ما احساس عاشقی کنیم.
در تحقیق گسترده ای که در سوئد انجام شد به این نتیجه رسیدند که بین مغز عاشق و مغز فرد معتاد شباهت هایی وجود دارد و این شباهت ها را مورد سنجش قرار دادند و بدین ترتیب الگوی ثابتی پیدا کردند. در هر دوی این افراد یعنی فرد عاشق و فرد معتاد، تمایل زیادی به آنچه که به آن وابستگی وجود دارد، دیده می شود. آنچه که به آن عاشق یا معتادیم ما را به این سمت می برد که بخواهیم آن را برای خودمان تکرار کنیم. اسم یا بوی آن یا نزدیکی به آن، برایمان هیجان دارد و میل به تکرار، در ما رفتار ایجاد می کند که این رفتار در فرد معتاد رفتارهایی مربوط به اعتیاد و در فرد عاشق انواع عاشقی کردن هاست.

در مرحله یک، ما جذب کسی می شویم که ویژگی هایی دارد که منابع ناخودآگاه ما را تحریک کرده اند و عوامل زیستی هم در کنار آن وجود دارد که ما شاید در سطح خودآگاه مان آنها را تجربه نمی کنیم.

تاثیر انتقال ناخودآگاه در پدیده عشق

وقتی دو نفر همدیگر را می بینند، غیر از جنبه زیستی، چیزی در سطح ناخودآگاه آنها رخ می دهد که به آن انتقال (Transference) می گویند. این انتقال می تواند بازنمایی جنبه هایی از ناخودآگاه فرد در ارتباط با افراد مهم زمان بچگی باشد. برای مثال در ارتباط با مادر، چهره او، فرم ابرو، رنگ چشم، قد، مدل مو، حالت چهره پدر و ... است که بدون اینکه فرد خودش بداند، روی فرد اکنون و اینجا انتقال پیدا می کند. انواع انتقال هایی که عشق در یک نگاه را ایجاد می کنند از این قرارند: انتقال ایده آل نمایانه، انتقال فیزیکی، انتقال رمانتیک، انتقال هیجانی، انتقال دوقلونمایی.

انتقال لزوما جنبه فیزیکی و قیافه ای ندارد، می تواند انتقال شناختی باشد. برای مثال برداشتی که فرد از مادر امنش داشته و رفتارهای او بر دختری در اکنون و اینجا که جنبه هایی را نشان می دهد که شبیه او هستند و بدون اینکه بفهمد انتقال صورت می گیرد. انتقال می تواند حتی انتقال ایده آل نمایانه باشد، نه آنچه که واقعا در ارتباط با پدر و مادر داشته است بلکه ایده آلی از پدر و مادرگری که دوست داشته، به عنوان خود ایده آلی در ارتباط در ناخودآگاهش نگه داشته و طی فرآیند انتقال نمایانه روی فرد منعکس کرده و عاشق ایده آلی شده که آرزوی آمیختن و هم بودی با او را در زمان کودکی داشته یا در سطح ناخودآگاهش نگه داشته است.

 می تواند انتقال دوقلونمایانه باشد. در طی این انتقال ما گمان می کنیم خیلی شبیه هم هستیم و نوعی عشق به خود، پذیرش خود و امنیت با خود در رابطه منعکس می شود و فکر می کنیم طرف مقابل آنقدر شبیه ما هست که مورد عشق ما قرار بگیرد و یک روح در دو بدن و سیبی از وسط نصف شده و چنین هذیان های عاشقانه ای را حاصل می کند. می تواند انتقال رمانتیک و عاشقانه باشد. قصه های عاشقانه ای که در سطح ناخودآگاه داشتیم و در کودکی به آن فکر کردیم بر فردی در اکنون و اینجا منتقل می کنیم. می تواند انتقال هیجانی باشد. یعنی آنچه که در زمان های قبل تر برای ما جنبه هیجانی داشته بر اکنون و اینجای ما منعکس می شود و ما به سمت او حرکت می کنیم؛ بنابراین شروع عشق در یک نگاه پدیده انتقال است.

تاثیر «بو» در ایجاد حس عشق!

یکی از دلایلی که باعث می شود دو نفر به هم نزدیک شوند، پدیده زیبایی است به نام «بو». ما می بینیم که جانداران چطور بوهای خاصی را که وابسته به جنسیت هستند، ترشح می کنند؛ برای مثال یک بید نر می تواند از کیلومترها دورتر بوی بید ماده را دنبال کند و به آن برسد و جفت گیری کند. او رفتار یک بید عاشق را نشان می دهد، یا می بینیم که چطور اسب ها در بهار با بلند شدن طول روز، بوهایی را از خودشان ترشح می کنند و در عین حال رفتارهایی عاشقانه از خود نشان می دهند که در نهایت به جفت گیری ختم می شود. 

می بینیم که چطور در پستانداران رده پایین همین بو موجب می شود قلمرو تعیین شود. این بود می تواند بوی بدن آن حیوان یا بوی ادرار آن باشد تا قلمرویی ایجاد شود و حیوان در آن قلمرو زوج خودش را قرار دهد و جفت گیری کند و رفتاری نشان دهد که همان رفتار عاشقی است، رفتاری که به جفت گیری ختم می شود.

در حشرات و بسیاری از پستانداران این بوها همچنان وجود دارند و عملکرد زیستی، جنسیتی، تولید مثلی و رفتارهای تولید مثل که می توانیم آنها را به عشق تفسیر کنیم دیده می شود. 

عشق هورمونی (slideshow)

در مورد انسان پیاز بویایی همچنان فعال است اگرچه بخشی از بینی که قرار است این بوها را تجربه کند، ضعیف شده است، اما همچنان وجود دارد. کمد دیواری اتاق مادر شما علی رغم اینکه به لباسش عطر می زند همچنان بوی او را می دهد. هر فردی بوی مخصوص خودش را دارد و این بوها در تماس نزدیک و عاشقانه از اولین جرقه هایی است که بین دو نفر موجب شروع اتفاقات فیزیولوژیک و عشق می شود. در واقع ما انسان ها امروزه عطر و ادکلن را جایگزین بو کرده ایم.

چرا بدون دیدن هیچ رفتاری، فقط با یک نگاه پدیده انتقال در عشق صورت می گیرد!

رفتارهای ما شامل رفتارهای کلامی و غیرکلامی هستند و مهمترین بخش رفتار غیرکلامی است که 57 درصد زبان بدن است و 35 درصد رفتار کلامی و لحن صدا است و فقط 8 درصد محتوای کلام است. زبان بدن تا یک میلیون ریزبیان در هر لحظه از رابطه بین دو نفر مخابره می کند. بنابراین زبان بدن، استایل و چگونگی نشستن و راه رفتن، ایستادن و ریزبیان های زبان بدن اساسی هستند که ارتباط را تحت تاثیر قرار می دهند.

نقل های عصبی و هورمون های دخیل در عشق

بعد از اینکه ارتباط شکل گرفت و فرد عاشق شد، در مرحله جذابیت ناقلان عصبی در مغز فرد شروع به تغییر می کنند. از مهمترین ناقل های عصبی «اپی نفرین» (Epinephrine) و «نور اپی نفرین» (Norepinephrine) هستند. اپی نفرین یا آدرنالین (Adrenaline) همان هورمونی است که باعث می شود ضربان قلب مان بالا برود، سوخت و ساز بدن مان بیشتر و خواب ما کمتر شود و هوشیارتر باشیم.

در نشانگان فرار یا جنگ وقتی کسی با تهدیدی ناگهانی روبرو می شود، جهت تجهیز بدن و مقابله با آن تهدید از غده فوق کلیوی آدرنالین ترشح می شود و باعث می شود فرد به خودش بیاید، جریان خونش بیشتر شود و برای نجات خودش اقدامی کند.

در مغز عاشق نیز اپی نفرین و نوراپی نفرین ترشح می شوند. عاشق حواسش به معشوق جلب می شود تا او را بیابد و در اختیار خودش بگیرد، سوخت و سازش بیشتر می شود و خوابش کمتر می شود. ما می بینیم که دوپامین (Dopamin) ترشح می شود، (دوپامین در مرحله الحاق و الصاق به هم به بالاترین میزان ترشح می رسد) که موجب می شود فرد احساس رخوت و سستی کند.

دوپامین در موارد مختلفی در مغز زیاد ترشح می شود؛ مثلا در وسواس می بینیم که سیکل «دوپامینرژیک» فعال است. برای همین است که فرد نسبت به کار یا موضوعی که روی آن وسواس دارد، میل به تکرار دارد.

در رفتارهایی مانند شستن مدام دست ها، چک کردم مدام درها، جمع کردن اعداد با هم، چک کردن موبایل همسر و ... می بینیم که میل به تکرار وجود دارد و یکی از دلایل عمده آن دوپامین است.

داروهای ضد وسواس روی سیکل دوپامینرژیک تاثیر می گذارند. در فرد عاشق هم دوپامین ترشح می شود که میل به تکرار و نزدیکی به موضوع عاشقی را در فرد ایجاد می کند. از سوی دیگر درون ذهن فرد «فنیل اتیل آمین» (Phenylethylamine) ترشح می شود. فنیل اتیل آمین یک ناقل عصبی است که در طبیعت فقط و فقط در کاکائو وجود دارد. برای همین است که عشاق میل به خوردن شکلات بیشتری دارند یا به هم شکلات هدیه می دهند.

فنیل اتیل آمین میل به تکرار موضوع عشق را در فرد ایجاد می کند. همچنین اندکی «اکسی توسین» (Oxytocin) در خانم ها و «وازروپرسین» (Vasopressin) در آقایان در مغز ترشح می شود، که ناقل های عصبی با کارکردهای متفاوت هستند. اکسی توسین همان هورمونی که هنگام زایمان ترشح می شود و باعث می شود اندومتر رحم منقبض شود و بچه بیرون بیاید، هورمونی است که وقتی مادر به فرزندش شیر می دهد، ترشح می شود و موجب می شود عضلات صاف غدد شیری منقبض شوند. 

اکسی توسین امید را هم بیشتر می کند. در تحقیقی دیده شد که در دو گروه در بازی که باید به همبازی خود اعتماد می کردند، گروهی که اکسی توسین دریافت کردند، دو یار همبازی به طرز معنی داری بیشتر به همبازی خود اعتماد می کردند. برای همین است که وقتی عاشق می شوید در ابتدای امر به او اعتماد می کنید؛ چون درون مغزتان اکسی توسین ترشح شده و به همین دلیل است که امید به زندگی در شما بالا می رود.

یک مادر بعد از زایمان و شیر دادن به نوزادش در عین ح-ال که سختی زیادی تحمل می کند اما امید به زندگی بالایی دارد و اعتماد در او بیشتر می شود. این هورمون ها همه در مرحله یک بالا می روند. در مرحله دو یعنی اتحاد و الصاق، میزان هورمون های دوپامین و اکسی توسین بسیار بالا می رود. یکی از دلایلی که اکسی توسین بالا می رود، ایجاد رابطه جنسی، ارگاسم و رسیدن به اوج لذت جنسی است. 

اگر زن و شوهری با هم ارتباط جنسی داشته باشند و اوج لذت جنسی را تجربه کنند، در مغزشان اکسی توسین ترشح می شود و برای همین است که به هم معتمدتر هستند و به ادامه رابطه شان امید دارند؛ اما زوجی که بنا به اختلالات جنسی نمی توانند به ارگاسم برسند، بهانه جویی، ناامیدی و عدم اعتماد در آنها رشد می کند. پس می بینیم که اکسی توسین چقدر نقش مهمی در اتحاد و الصاق زوجین به هم ایفا می کند. همانطور که نقش آن را در وسواس نیز می بینیم.

تحقیقات نشان می دهند اگر فرد ارتباط خود با معشوقش را به سطح شناختی نیاورد و فقط بخواهد عشق زیستی را تجربه کند، بعد از سه سال رابطه اش به پایان می رسد؛ چون این هورمون ها سه تا چهار سال در مغز افراد بالا باقی می مانند و بعد از آن میزان آنها دوباره پایین می آید و به همین دلیل است که بیشتر جدایی ها و طلاق ها بعد از این مدت رخ می دهند. بعد از این مدت دیگر دو نفر نمی توانند صرفا به دلایل زیستی کنار هم بمانند.

در ابتدای مطلب گفتیم که نوزاد انسان نیاز به پدر و مادری دارد که از او مراقبت کنند و این پدر و مادر باید دلیلی داشته باشند که کنار هم باقی بمانند و به همین دلیل پدیده عشق به وجود می آید. اگر بشر بدوی را فرض کنید، می بینید که بچه سه یا چهار ساله دیگر می توانست از عهده زندگی خودش برآید و نیازی نبود که عشاق کنار هم باقی بمانندو او تنها با یکی از والدینش نیز می توانست بقا حاصل کند.

بعد از پایین آمدن هورمون ها در دوران عاشقی چه باید کرد؟

بعد از اینکه هورمون ها پایین آمدند، ما باید خودمان با آگاهی، شناخت و تمرکز روی رابطه، آن را به مرحله سوم که صمیمیت و تعهد است برسانیم. در غیر این صورت در ابتدا طلاق جنسی و بعد طلاق عاطفی و بعد از آن طلاق قانونی رخ می دهد. برای رفتن به مرحله سوم دیگر سطح شناختی و کورتکس مغز عمل می کند، نه لزوما سطح هیجانی و ساب کورتیکال یعنی زیرقشری مغز. 

اینکه دو نفر چقدر با هم خاطرات مشترک دارند، پدیده ای به نام قدمت یک رابطه، پدیده دیگری به نام پیر شدن و از دست دادن جذابیت ها و کم شدن شانس جفت گزینی به طور واقعی موجب می شوند که دو نفر بخواهند همدیگر با بازشناسی کنند. طی این بازشناسی حالا دیگر فقط مفهوم زیستی آنها را کنار هم قرار نمی دهد بلکه مفهوم عاطفی و روانی که دیگر پخته شده موجب می شود آنها به سمت مهر اصیل و واقعی بروند و تجربه از هم بودی انسانی را که عشق نام دارد کنار خود داشته باشند.

عشق هورمونی (slideshow)

در واقع عشق چیزی نیست جز ارضای نیاز و بستگی دارد که ببینیم نیاز ما چیست. اگر این نیاز صرفا فیزیولوژیک باشد ما عشق شهوانی را خواهیم داشت. اگر نیاز ما صرفا داشتن سرپناه و حمایت و مراقبت باشد، ما عشق کودکانه را خواهیم داشت و به والد مراقب نیاز داریم، نه معشوقی پخته. پس اگر به هرم مزلو و سلسله مراتب انسانی نگاه کنیم، می بینیم که ما در هر پله ای می توانیم عاشق شویم. در پله اول به دلیل نیازهای فیزیولوژیک، در پله دوم به دلیل امنیت و حمایت و پله سوم به دلیل تعلق، پله چهارم عزت نفس و پله پنجم شناخت؛ یعنی چقدر در پی درک مشترک دنیا و اصل زیبایی شناسی هستیم. 

در چهار پله اول نیازهای کمبود را داریم، برای همین عشق در این مراحل چندان عشق والایی نیست اما وقتی انسان فرارونده را در انتهای هرم مزلو می بینیم، نیازهای شدن را می بینیم که این نیازهای شدنی آنقدر فرارونده هستند که دیگر کسی ما را از ترس نهمی رهاند، بلکه کسی سراغ مان می آید که ما با هم بودی کنار هم و تجربه عشق را داشته باشیم و آنجاست که عشق اصیل ایجاد می شود و هر دو نفر در عین تجربه استقلال شان، با هم بودن را یاد می گیرند و با هم زندگی می کنند.

پس عشق پخته، عشقی است که فرد به آن زمان داده، در این زمان طرف مقابلش را شناخته، قدمت میل به تکرار در او ایجاد کرده و توانسته است از منظر ساختار نورولوژیک در هماهنگی بین سمت راست مغز یعنی مغز شناختی و بخش های زیرین مغز تعادلی برقرار کند و معشوق را در کنار خود نگه دارد تا از هم لذت ببرند.

خواننده عزیزی که عاشق است و عشق خود را مقدس می داند، شاید با خواندن این مطلب دچار سوءتفاهم شود و فکر کند که عشق فقط برای ارضای نیازها یا شرایط فیزیولوژیک یا انتقال ناخودآگاه ایجاد می شود و به همین دلیل دچار ناکامی شود. به یاد داشته باشید پدیده عشق بسیار زیبا و باارزش است، اما هر آنچه که باارزش است، در مغز ما تحت تاثر عوامل «نیروالکتروکمیکال» شکل می گیرد. یعنی عصبی، الکتریکی و شیمیایی. نگاه ما به عشق در این مطلب از این جنبه است و آنچه در این فرصت در مورد عشق گفتیم تنها از جنبه علمی و زیستی بود.

تازه به دوران رسیدگیِ ایرانی از نوع جهانی!


تازه به دوران رسیدگی و نوکیسگی، در معنایی که از دوران باستان تا فروپاشی توتالیتاریسم های قرن بیستم داشته است و همچنین در جوامع جهان سومی و توسعه یافت امروز، تاکنون موضوع چندین یادداشت و مقاله به این قلم بوده است که به سادگی با جست و جویی در فضای مجازی قابل دسترسی هستند. از این رو، در این نوشته بیشتر بر آن بوده ایم که به پرسشی جدید پاسخ دهیم که در نوشته هایی دیگر دنبالش می کنیم: آیا نوکیسگی و یا نوعی خاص از نوکیسگی را باید خاص جامعه خودمان بدانیم یا باید آن را پدیده ای جهانی تلقی کنیم؟ برای پاسخ به این پرسش باید به یکی از مباحث متاخر اشاره کنیم: روابط میان «امر محلی» (the local) و «امر جهانی» (the global).

نظریه پردازانی چون آرجون آپادورای (Arjun Appadurai) این موضوع را در دیدگاه جدیدی مطرح کرده اند که در آن دو رویکرد اساسی نسبت به نظریه های بی شمار جهانی شدن و «پسا استعماری» (از ادوارد سعید تا طلال اسد، از جیمز کلیفورد تا کلیفورد گیرتز، از آنتونی گیدنز تا جرج ریتزر و...) وجود دارد. بنابراین در این جا ابتدا باید به صورتی موجز، این دو رویکرد را ارائه دهیم. نخست آن که در رابطه «مرکز» یا همان امر جهانی و «پیرامون» یا همان امر محلی، ما روابطی خطی و صرفا سلطه مرکز بر پیرامون را نداریم. بلکه این دو بر یکدیگر تاثیر متقابل می گذارند؛ هم مرکز بر پیرامون (عمدتا از طریق رسانه ها و به انحصار درآوردن ابزارهای فکر مثل کتاب، مطبوعات، سینما و...) و هم پیرامون بر مرکز (از طریق مهاجرت های قانونی و غیرقانونی و حفظ فرهنگ های پیرامونی در محیط های مرکزی).
 
 تازه به دوران رسیدگیِ ایرانی از نوع جهانی!

دوم آن که جهانی شدن یک فرایند پیوسته است که در آن پنج منظر (escape) یا زیرفرایند به صورت کاملا پیچیده ای با یکدیگر در می آمیزند: پول، هویت های قومی (یا اجتماعی)، رسانه ها، فناوری ها و اندیشه ها.

اگر از این دریچه به موضوع بنگریم و از خود بپرسیم: آیا نوکیسگی پدیده ای جهانی و پیوسته و کهن بوده است یا ما با نوع خاصی از آن و در مقطعی مشخص رو به رو هستیم؟ می توانیم فرضیه ای را مطرح کنیم و آن این که ما امروز با پدیده ای جدید رو به رو هستیم که جنبه جهانی دارد. درواقع، چرخش بزرگ مالی- پولی که در دهه هفتاد میلادی در امریکا و سپس در کل نقاط مرکزی اتفاق افتاد، ابتدا این نقاط و سپس کل جهان را در همان رویکردهای پیش گفته و در هم آمیخته، از خلال کالایی کردن پول و فرآورده های پولی، همه چیز را قابل خرید و فروش کرد. این اتفاق یک بدعت بزرگ در بسیاری از زمینه ها و از جهات گوناگون یک «فاجعه» بود.

فیلسوف اخلاق مشهور امریکایی و استاد دانشگاه هاروارد، مایکل سندل (Michael Sandel) بسیار بر آن تاکید دارد که چرا وقتی در جامعه ای همه چیز قابل خرید و فروش باشد، سقوطی ناگزیر در انتظار است. با وجود این، حرکت در چند دهه اخیر در کل جهان همین بوده، حرکتی جنون آمیز که نوکیسگی را بدل به ارزشی فراتر از همه ارزش ها کرده است. گفتمان نوکیسگی نیز در همین راستا، هرچه بیشتر خود را زیر پوشش یک «شاسته سالاری» (meriotocracy) معرفی می کند، یعنی پدیده هایی چون نابرابری، شکست و موفقیت، فقر و ثروت، ناتوانی و قدرت را بر عهده افراد می گذارد و نه نظام های اجتماعی جامعه و جهانی که در آن زندگی می کنند.

اما برای آن که معنای عمیق تازه به دوران رسیدگی را در این رویکرد درک کنیم، بیاییم ابتدا به شیوه فلسفه اخلاق سندل به قضیه نگاه کنیم. قاعدتا در جوامع انسانی چه چیزهایی را نباید با پول «خرید»؟
 
 تازه به دوران رسیدگیِ ایرانی از نوع جهانی!
شایسته سالاری 
 
آبرو، احترام، عشق، دوستی، هوشمندی، فرزانگی، مهربانی، نوع دوستی، اعتقاد و باور به ارزش های استعلایی و... می توان این فهرست را بسیار طولانی کرد. در برابر نیز می توان فهرستی دیگر از پدیده های قابل خرید ارائه داد: غذاها و آسایش مادی خاص، لذت های بدنی، مسکن های لوکس، تفریح های گوناگون و پرهزینه، اشیاء تزیینی، لباس های گرانقیمت، کتاب های زیبا، دستگاه های پیشرفته برای استفاده شخصی و... تا این بخش از قضیه مشکل حادی وجود ندارد، اما از زمانی با معضلی به نام نوکسیگی جهانی رو به رو می شویم که مهارهای کنترل کننده آزمندی انسان ها به دلایل اقتصادی و سودجویی، از میان برداشته شده و حتی با استفاده از ابزارهای زبانی و رسانه ای، آگاهانه و ناآگاهانه، تلاش شود که «کالایی شدن» امری «زیبا»، «طبیعی» و دارای مشروعیتی تقریبا مقدس قلمداد شود.

اگر خواسته باشیم مثالی ساده از فرهنگ خودمان بیاوریم، می توانیم به انجام یک عمل «خیر» اشاره کنیم. براساس سنت و فرهنگ ما، ارزش نیکوکاری بستگی به میزان کمک نداشت، بلکه به میزان توانایی فرد خیر (یعنی اینکه خود لزوما بسیار توانا نباشد) و میزان تمایل او به ناشناس ماندن و خویشتنداری بستگی داشت. در این ساز و کار، روابط بسیار پیچیده ای حاکم بود؛ این که ارزش ها و مرزهای روابط مادی و غیرمادی، ارزش های قدسی و ناقدسی، ارزش های نوع دوستی و خودپرستی، روشن باشند و از این طریق بتوان  جامعه را منسجم نگه داشت.

اما رویکرد عمومی که جهانی شدن، زمینه آن را در چارچوب نظریه آپادورای ایجاد کرد و نولیبرالیسم، آن را در همه درونی کرد، همه چیز را تغییر داد. از این پس، آنچه اهمیت داشت، «نه «نیت» افراد یعنی «باطن» آن ها، بلکه درست برعکس «ظاهر» آن ها یعنی «به نمایش گذاشتن» به شدیدترین شکل ممکن بود.

نتیجه این امر هم روشن است؛ مجموعه بزرگی از همه چیزهای قابل «نمایش»، قابل «افتخار» (یعنی فخر کردن و در معنایی فخرفروشی)، «غرورآمیز»، مجموعه بزرگی از همه چیزهای «بزرگ»، «موفقیت آمیز»، «پیروزمندی» و... معیارهای جدید همه جوامع را می سازند.

دقت کنیم: مسئله آن نیست که این شیوه های وجود نداشته اند، اما پیش از چرخی نولیبرالی، جوامع انسانی با نظام های متفاوت، از ابتدایی ترین اشکال برابرگرایانه و قبایل کوچک تا پیشرفته ترین نظام های دموکراتیک، همیشه ساز و کارهایی داشته اندکه جامعه را از گرایش به تبعیت از غریزه های «آزمندی» خود بازدارند تا بتوانند تداوم یابند؛ زیرا «تداوم» را تابعی از «اخلاق»، «خویشتن داری» و «نوع دوستی» می دانسته اند، اما با از کار افتادن آن ساز و کارهای تعادل دهنده و درونی شدن گفتمان «فردگرایی سودجویانه» از این پس فرض آن می شود که «تداوم» تابعی است از «قدرت» و «ثروت» و «شهرت» و در یک کلام «جلوزدن از دیگران».
 
 تازه به دوران رسیدگیِ ایرانی از نوع جهانی!
فردگرایی 

در این حال، زمانی که این امر جهانی با امر محلی پیوند می خورد ما به موقعیتی باز هم سخت تر و به پیامدهایی باز هم هولناک تر می رسیم. امر جهانی در فرایندی که از آن سخن می گوییم، یعنی پدیدآمدن جامعه مصرفی صنعتی مبتنی بر تولید انبوه اشیاء مادی و سپس وابسته شدن پدیده های غیرمادی به پدیده های مادی و ارزش دادن به گروه نخست نسبت به گروه دوم که با انقلاب صنعتی شروع می شود و در دوره های مختلف دائما شدت می گیرد و امر محلی، تمام اشکال خرد و متفاوت و بسیار متکثر نگاه به زندگی، به چگونگی زیستن در همه پهنه های جهان، به ویژه در سرزمین های پیرامونی که انقلاب صنعتی نه حاصل آن ها بلکه عاملی وارداتی در آن ها بوده است.

در این رابطه، تاثیر امر جهانی بر امر محلی، دورنی کردن منطق خود مبتنی بر توده ای و کمی کردن هستی در قالب های صرفا مادی، مفهوم رشد و خوشختی را به شکل تصنعی تغییر می دهند. بدین ترتیب، تاثیر امر محلی بر امر جهانی را نیز به این شکل می بینیم که «طبیعت» (و یا آنچه به زبان فوکویی «زیست- قدرت» گفت همی شود) در معنایی جدید «ابداع» می شود: به این معنا که «طبیعت» یعنی «قانون جنگل»، یعنی «بقای اصلح»، یعنی مشروعیت «خرد کردن ضعیف ترها زیر پای قوی ترها».

بسیار عنوان می شود که داروین و نظریه «تطور» و «بقا»ی او این کار را کرده است، اما منظور ما نه نظریه داروین، بلکه مفهوم «داروینیسم اجتماعی» است که سرمایه داری آن را با بهره گرفتن از امر محلی در داخل امر جهانی، ابداع می کند؛ همان «قانون جنگل» کذایی که تنها در جوامع بی رحم مدرن و پسامدرن انسانی به تنها قانون تبدیل می شود و نه در هیچ جنگلی در طبیعت!

جهان بدین ترتیب ساز و کارها و موقعیت هایی را تعریف می کند و نشانه هایی برای آن ها ایجاد می کند که هدف اساسی شان تولید «سود» بی کران و به همان اندازه بی معنا است، اما شکل بیمارگونه شان، اگر بتوانیم این بیماری را تشخیص دهیم، همان نوکیسگی است که از آن سخن می گوییم. می گوییم «اگر» بتوانیم بیماری را ببینیم، زیرا همه ساز و کارها و فرایندها به گونه ای پی ریزی شده اند که این بیماری، قالب یک سلامت کامل را داشته باشد و کسانی که آن را بیماری می پندارند، خود «بیمارانی» باشند که باید آن ها را معالجه کرد.
 
 تازه به دوران رسیدگیِ ایرانی از نوع جهانی! 
 داروینیسم اجتماعی
 
اگر باز نمونه هایی ساده بیاوریم، می توانیم این پرسش را مطرح کنیم که چه کسی امروز حاضر است بپذیرد منافع خود و خویشان خود را نادیده بگیرد و منافع «دیگران»ی را که نمی شناسد در نظر بگیرد؟ چه تعداد کنشگرانی را می شناسیم که حاضر باشند سطح زندگی خود را پایین بیاورند تا دیگران سطح زندگی بالاتری بیابند؟ چه تعداد آدم هایی را می شناسیم که حاضر باشند، «ناشناس» بمانند و صرفا به دیگران کمک کنند تا پیشرفت کنند؟ الگوی «معلم» که در ایران و جهان، روزگاری برترین الگو بود، زیرا دقیقا گویای کنشگر بود که تلاشش آن نبود که خود را بسازد، بلکه آن بود که «دیگری» را بسازد، امروز در این جامعه و در سراسر جهان به الگویی از کارافتاده تبدیل شده است، ولی آن که برای تشریفات از «معلمان» قدردانی کنند.

برعکس ببینیم چه تعداد کنشگرانی را می شناسیم که عمیقا باور دارند که اگر «موفق» شوند، اگر «قدرت»مند شوند، اگر «ثروت»مند شوند، این موفقیت، ثروت و شهرت، باید باعث شادمانی کل جامعه شود زیرا «سود» آن ها، سود جامعه نیز هست.

میلتون فریدمن، نظریه پرداز بزرگ نولیبرال ها و مشاور ویژه سیا در کودتاهای خونین آمریکای لاتین در دهه هفتاد میلادی معتقد بود که «آزمندی» در ذات همه جوامع انسانی است و اصولا چیز بدی هم نیست، زیرا سبب پیشرفت انسان ها می شود و آن ها را ترغیب می کند. موفقیت ها و ثروت و قدرت بیشتری به دست بیاورند و نتیجه این امر، ثروتمند و قدرتمند شدن کل جامعه خواهدبود، اما نتیجه کار فریدمن و همکارانش (موسوم به «بچه های شیکاگو» در این دانشگاه) را امروز نه تنها در امریکا بلکه در جهانی که تازه به دوران رسیدگان اتحاد یافته، با شتابی باورنکردنی به سوی نابودی می برند، مشاهده می کنیم.

امروز نتیجه در هم آمیختن امر جهانی و امر محلی برای ما آن بوده است که دیگر مهم نیست کسی چقدر آبرو، اعتبار، شرف، شرم، ادب، دانش، عشق، نوع دوستی، انسانیت، مهربانی و... داشته باشد، بلکه مهم است چقدر از این ها را می تواند «بخرد» و «نمایش بدهد» و به خصوص آن ها را به زبان «مادی» ترجمه و از زبان اخلاقی دور کند.
 
 تازه به دوران رسیدگیِ ایرانی از نوع جهانی!
بچه های شیکاگو 

نوکیسگان جهانی و ایراین ما دائما توصیه می کنند که باید به دنبال مدرک های دانشگاهی بیشتر، مقالات علمی بیشتر، قیمت های بالاتر آثار هنری، برنده شدن جوایز بیشتر، کسب موفقیت های بیشتر، بالابردن ثورت، قدرت داشتن نسبت به دیگران، جلوزدن از دیگران و ایستادن بر سکوی اول با قهرمانی در بالاترین رده ها در همه چیز و در همه فرایندهای زندگی بود و از این رو این نوکیسگانند که برای همه آدم ها، برای همه چیز در زندگی، سکوهای سلسله مراتبی برپا کرده اند؛ سکوهایی از جنس پول و قدرت و افتخار و این نوکیسگانند که تعاریف جدید خود را برای «شرف و آبرو»، برای «علم» و برای «هنر» به همه تحمیل می کنند؛ سکوهایی که می توانیم آرزومندشان باشیم و شاید روزی از آن ها بالا برویم و هر چه بخواهیم پایین دستی ها را تحقیر کنیم تا سرانجام زمانی برسد که شاهد سقوط خود و شاید جامع خود از آن سوی بام شویم.

کیف چند کاره درست کنید

برترین ها: به این روش کیف چند کاره بسازید و برای ابزار یا وسایل آرایشی و یا اسباب بازی بچه ها از آنها استفاده کنید.
 
 
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
فیلم: کیف چند کاره درست کنید 

واکمن جدید سونی را ببینید


مجله دیجی کالا - مجید نوردوست: سونی به مناسبت عرضه‌ی بازی فاینال فانتزی ۱۵ مدل جدیدی از واکمن خودش را با الگو برداری از این بازی معرفی کرد. این محصول برای علاقه‌مندان به جدیدترین قسمت از مجموعه‌ی فاینال فانتزی و افرادی که دوست دارند یک پخش کننده‌ی موسیقی بسیار خوب داشته باشند، مناسب خواهد بود.
 
 واکمن جدید سونی را ببینید
 
این واکمن سونی مدل مخصوصی از واکمن‌های سری A این شرکت به حساب می‌آید که قبلا معرفی شده بودند.
  
 واکمن جدید سونی را ببینید

 واکمن جدید سونی را ببینید

 واکمن جدید سونی را ببینید

این محصول بسته‌بندی ویژه‌ای دارد که روی آن از المان‌های بازی فاینال فانتزی ۱۵ استفاده شده و حتی نرم‌افزار آن هم به شکل همین بازی تغییر کرده است. واکمن جدید شرکت سونی با قیمت ۳۰۰ دلار راهی بازار می‌شود و ۱۶ گیگابایت هم حافظه‌ی داخلی خواهد داشت. به همراه این محصول یک هدست MDR-100A عرضه می‌شود که با الگوبرداری از این بازی طراحی شده است. این هدست هم نزدیک به ۲۶۰ دلار قیمت دارد. با خرید این واکمن می‌توانید موسیقی‌های بازی فاینال فانتری ۱۵ را با بالاترین کیفیت گوش کنید. البته موسیقی‌های این بازی با قیمت ۵۳ دلار به‌فروش می‌رسند.
   
 واکمن جدید سونی را ببینید

 واکمن جدید سونی را ببینید

 واکمن جدید سونی را ببینید

 واکمن جدید سونی را ببینید

باید به این موضوع اشاره کنیم که شرکت اسکوئر انیکس قبلا از اتومبیل Audi R8 مخصوص این بازی هم رونمایی کرده بود. این اتومبیل به شکل خاص در بازی وجود دارد و قهرمان اصلی از آن استفاده می‌کند. مدل واقعی Audi R8 طراحی شده برای فاینال فانتری ۱۵ با قیمت ۵۰۰ هزار دلار راهی بازار می‌شود. بازی فاینال فانتری ۱۵ امروز به شکل رسمی راهی بازار شده و می‌توانید امتیازات آن را مشاهده کنید.

هوآوی، سامسونگ را کنار زد

مجله دیجی کالا - امیرحسین میرزایی: به جرات می‌توانیم بگوییم شرکت هوآوی توانسته است در چند سال اخیر، با سرعت بسیار بالایی رشد کند و به یکی از بزرگ‌ترین سازند‌ه‌های گوشی هوشمند در دنیا تبدیل شود.
 
 هوآوی با کنار زدن سامسونگ، پردرآمدترین شرکت سازنده‌ی گوشی‌های اندرویدی شد
 
طبق گزارشی جدید، هوآوی توانسته است با کنار زدن سامسونگ، به پردرآمدترین شرکت سازنده‌ی گوشی‌های اندرویدی تبدیل شود. البته بد نیست به این موضوع اشاره کنیم که دلیل اصلی پایین آمدن سامسونگ، شکست عرضه‌ی Galaxy Note 7 است؛ گوشی هوشمندی که می‌توانست درآمد بسیار زیادی را برای سامسونگ به همراه داشته باشد.

بر اساس گزارشی که موسسه‌ی تحقیقاتی Strategy Analytics منتشر کرده است، هوآوی تا پایان ماه سپتامبر سال جاری، در رتبه‌ی دوم پردرآمدترین شرکت‌های سازنده‌ی گوشی‌های اندرویدی قرار داشت، اما در حال حاضر، در صدر این لیست جای گرفته است. شرکت‌های Vivo و Oppo، از رقبای بزرگ هوآوی در کشور خودش، به ترتیب در رتبه‌های سوم و چهارم قرار دارند.

اگر گوشی‌های اندرویدی را به کنار بگذاریم و بخواهیم به پردرآمدترین شرکت سازنده‌ی گوشی‌های هوشمند نگاه کنیم، اپل در صدر جدول و بالاتر از هوآوی و سامسونگ قرار می‌گیرد.

طبق آمار و اطلاعات منتشر شده، هوآوی در سه ماهه‌ی سوم سال ۲۰۱۶ میلادی بیش از ۲۰۰ میلیون دلار سوددهی داشته است. این مقدار، ۲٫۴ درصد از تمام درآمدهای صنعت موبایل در این بازه‌ی زمانی است.

تولید الکتریسیته از جاذبه زمین محقق شد


وب سایت کلیک: فقط تصور کنید که می توانستید تنها با استفاده از نیروی جاذبه، یعنی همان چیزی که همه جا وجود دارد، برق مورد نیازتان را تولید کنید! خب این امکان به وجود آمده است!
 
 گام بلند دانشمندان در تولید برق؛ تولید الکتریسیته از جاذبه زمین محقق شد

تولید برق تنها با استفاده از نیروی جاذبه و بدون نیاز به مصرف انرژی و استفاده از روش های قدیمی دیگر غیر ممکن نیست. نیروی جاذبه زمین می تواند با این فناوری جدید تمام دنیا را روشن کند! این یعنی روشن کردن تمام زمین به روشی امن و کم هزینه تنها در سایه استفاده از نیروی جاذبه ای که به صورت رایگان در همه جای زمین وجود دارد.

صاحب ایده تولید نور از جاذبه زمین با نام GravityLight توانست در سال ۲۰۱۵ به خاطر این ایده برنده جایزه "سکوی پرتاب” Shell شود. این روش می تواند الکتریسیته را به روشی امن تر و پاکیزه تر تولید کند.

در اصل، مطالعات نشان داده اند که گازهای سمی ساطع شده از لامپ های سفید به اندازه ۱۷۰ سیگار در هر سال  تولید سم می کنند. خطر استفاده از این لامپ ها برای جوامعی که از آن ها استفاده می کنند، زیاد است.

اما حالا کشف پتانسیل بالای تولید نور از نیروی جاذبه در کنار سادگی و نامحدود بودن این روش می تواند مشکلات به وجود آمده در اثر استفاده از لامپ های سفید را برطرف کند و خطر استفاده از این لامپ ها را برای مردم کاهش داده و سلامت افراد را حفظ کند. شاید این راهی باشد به سمت آینده ای امن تر و پاکیزه تر برای کسانی که به داشتن امنیت در آینده اهمیت می دهند. واکنش زنجیره ای موجود در اثر متقابل انرژی جاذبه زمین با وسایل و واکنش متقابل آن ها به این انرژی، باعث می شود که چرخه به راه افتاده و الکتریسیته مورد نیاز تولید شود. هر بار که این چرخه یک دور کامل می زند، انرژی مورد نیاز برای روشن نگه داشتن یک لامپ به مدت ۲۰ دقیقه و به طور مداوم را تولید کند.

این دستگاه می تواند هزینه های بالای مصرف انرژی را در کشورهای در حال توسعه کاهش دهد. این لامپ های جاذبه ای می توانند بدون نیاز به اپراتور و تنها در ازای پرداخت مبلغ اولیه برای خرید آن ها، مورد استفاده قرار گرفته و سال ها به کار خود ادامه دهند.

بعد از موفقیت این ایده در دومین کمپین خود، لامپ جاذبه ای یا همان GravityLight قرار است که با کمک Shell یک تور ۵۰ شبی را در ۵۰ روستای کنیا برگزار کند. مردم این روستاها اکنون می توانند بی نیاز از لامپ ها سفید مضر، نور مورد نیاز خانه هایشان را تامین کنند.

جایزه نقدی ناسا برای حل مشکل توالت فضانوردان

وب سایت یک پزشک - علیرضا مجیدی: در بهترین شرایط هم رفتن به دستشویی و دفع مدفوع، کار آسانی برای فضانوردان نیست. چرا که باید نخست شرایط جاذبه صفر را در نظر بگیرید و بعد این مسئله که با مواد دفعی باید چه کرد.
 
 ناسا نمی‌داند با مسئله دفع مدفوع فضانوردان در شرایط اضطراری چه کند – یک جایزه ۳۰ هزار دلاری برای کسی که این مشکل را حل کند

از زمانی که مأموریت‌های آپولو خاتمه پیدا کرد، یعنی از دهه ۱۹۸۰ تا حالا فضانوردان تنها در ایستگاه‌های فضایی بوده‌اند، در ایستگاه فضایی بین‌المللی توالت مخصوصی وجود دارد که مواد دفعی را مکش می‌کند و ادرار و. مدفوع را ذخیره می‌کند و تا جایی که ممکن باشد، آب آنها را بازیافت می‌کند. (بله، آب ادرار و مدفوع در ایستگاه فضایی بازیافت می‌شوند تا دوباره قابل استفاده شوند!)

حالا در نظر بگیرید که ترکی در بدنه ایستگاه ایجاد شود، مثلا یک زباله فضایی بزرگ به ایستگاه برخورد کند. در این صورت فشار داخل ایستگاه به سرعت افت می‌کند و فضانوردان مجبورند، از لباس‌های فضایی در داخل ایستگاه استفاده کنند.
 
 ناسا نمی‌داند با مسئله دفع مدفوع فضانوردان در شرایط اضطراری چه کند – یک جایزه ۳۰ هزار دلاری برای کسی که این مشکل را حل کند

در این صورت، با نیاز فیزیولوژیک دفع مدفوع آنها باید چه کرد؟ گرچه در شرایط اضطراری فضانوردان ایستگاه فضایی بین‌المللی، ظرف چند ساعت می‌توانند به زمین بازگردانده شوند، اما اگر همین مسئله در سفر فضانوردان به مریخ رخ دهد، باید چه کرد؟

فعلا انتظار نمی‌رود که برنامه عملی‌ای برای اعزام فضانورد به مریخ در دو دهه آینده وجود داشته باشد، اما این مشکل را باید از همین حالا حل کرد.

به همین خاطر ناسا در نظر دارد در طراحی لباس نسل جدید فضانوردی، این مسئله را در نظر بگیرد و لباسی طراحی کند که بتواند هوا و آب و مواد مغذی لازم را برای شش روز در درون خود داشته باشد.

با این همه فعلا راه حال خوبی برای مواد دفعی اعم از مدفوع و خون پریود فضانوردان زن، پیدا نشده است.

مجاورت بیش از چند ساعت با کهنه‌های مخصوص بالغین یا نوارهای بهداشتی، منجر به بروز عفونت و ضایعات پوستی می‌شود. به علاوه در جاذبه صفر، مواد دفعی از اطراف کهنه به سرعت به بالا صعود می‌کنند.

به همین خاطر ناسا مسابقه‌ای ترتیب داده که بر اساس آن به هر کسی که راه حالی عملی و مؤثر برای این مشکل پیدا کند، ۳۰ هزار دلار جایزه خواهد داد.

راه حل فرضی باید همه مسائل را در نظر داشته باشد: جاذبه صفر- این مسئله که لباس فضایی باید عایق باشد و اینکه بدون دخالت دست، باید کار فضانوردان راه بیفتد، چون وقتی فضانوردان در لباس فضایی هستند، حتی تمیز کردن ترشحات بینی هم برایشان دشوار می‌شود!

دلیل شکاف عظیم در قطب جنوب مشخص شد

وب سایت دیجیاتو - محسن وفانژاد: سال گذشته، تقریبا نزدیک به 600 کیلومتر مربع از یخچال های جزیره پاین قطب جنوب شکافی برداشت و از بدنه اصلی جدا شد. در آن زمان دانشمندان هیچ ایده ای نداشتند که دلیل این اتفاق چیست اما حالا بالاخره پاسخ آن را پیدا کرده اند.
 
 دلیل ایجاد شکافی عظیم در قطب جنوب مشخص شد

بر اساس تصاویر ماهواره ای، گفته می شود این اتفاق ابتدا با یک شکاف در بخش داخلی صفحه های قطور یخی در قطب جنوب طی سال 2013 آغاز شده. سپس، گرم تر شدن آب اقیانوس ها به این ماجرا دامن زده و سبب پیشروی شکاف شده است.

به بیان دیگر، یخ ها هر چه قدر هم که قطور به نظر برسند، امکان ترک خوردن شان در شرایطی که مناسب شان نباشد بسیار بالا است و پژوهشگران انتظار چنین نتیجه ای را نداشتند.

هنوز پرسش های بی پاسخ بسیاری باقی مانده. کاشفان این امر هنوز نمی دانند که چرا از همان ابتدا این شکاف در قسمت های داخلی جزیره پاین شکل گرفته که بعدها منجر به این اتفاق شود.

انجام این طرح برای محققین آمریکایی حالا از هر زمان دیگری دشوارتر شده است. با روی کار آمدن ترامپ، شخصی که معتقد است چیزی به نام افزایش گرمای کره زمین مفهومی ندارد و آن را شیادی جدید چینی ها می خواند، احتمالا سرمایه زیادی در اختیار دانشمندان فعال در این حوزه قرار نگیرد.

با این حال، دانشمندان آمریکایی و انگلیسی تیم هایی را تشکیل داده اند تا به صورت میدانی تحقیقات را در قطب آغاز کنند.

دانشمندان معتقدند که تمام صفحه های یخی عظیم بخش غربی قطب جنوب طی 100 سال آینده از بین خواهد رفت که همین مسئله سبب افزایش سطح دریاها خواهد شد. آب شدن این یخ ها باعث افزایش سه متری سطح دریاها و البته غرق شدن بسیاری از شهرهای مرزی خواهد شد.

داده های جدید ماهواره ای نشان می دهند که جدایی بخش غربی قطب جنوب ممکن است زودتر از زمان اعلام شده رخ دهد و شاید همه ما بتوانیم آن روز را به چشم ببینیم.

امنیت اندروید شش سال از iOS عقب تر است!

وب سایت کلیک: یک استاد دانشگاه متخصص رمزنگاری درباره مشکلات امنیتی اندورید هشدار داده و گفته است که امنیت اندروید در مورد بعضی از مسایل، شش سال عقب تر از iOS آیفون است!
 
 جنجال امنیتی در اندروید؛ امنیت اندروید شش سال از iOS عقب تر است

ما به طور مستمر توسط هشدارهای مسلسلی متخصصان درباره مورد تهدید قرار گرفتن گوشی های آیفون می شنویم؛ پیغام هایی مثل "میلیون ها گوشی تحت اندروید در خطر حمله سایبری قرار دارند” که درباره مشکلات امنیتی اندروید هشدار داد و اطلاع رسانی می کنند. همین مساله باعث می شود که تعداد زیادی از اپلیکیشن های مربوطه را برای جلوگیری از حمله بدافزار یا دسترسی های امنیتی از منابع غیر رسمی دانلود کنید.

دلیل اصلی بسیاری از این مشکلات امنیتی در دنیای اندروید، به خاطر این است که اندروید هنوز کدگذاری های خود را به آخرین روش های دنیا، به روز رسانی نکرده است. به گفته یکی از استادان دانشگاه جان هاپکینز، حتی در نسخه نوقا ۷٫۰ اندروید هم این به روز رسانی ها صورت نگرفته است! در واقع اندروید امروز از همان سیستم کدگذاری استفاده می کند که اپل در سال ۲۰۱۰ از آن استفاده می کرد!

طبق گفته ماتیو گرین، دستگاه های تحت نسخه نوقا اندروید در حالی در اسل گذشته سیستم کدگذاری فول-دیسک (full-disk encryption) یا همان FDE کنار گذاشتند و به جای آن از روش محافظت سطح فایل استفاده می کنند. گفته می شود حتی اگر برای گوشی اندروید خود رمز عبور گذاشته باشید، ممکن است بدون نیاز به وارد کردن رمز عبور، کاربر بتواند به بعضی از فایل ها دسترسی پیدا کند! چراکه کلیدهای رمزگذاری شدهدر داخل حافظه ذخیره شده اند.

به وضوح که در حالی که اپل هرگز کمتر از چهار سطح محافظت را برای دستگاه های خود به کار نبرده است، اندروید فقط از دو سطح محافظت استفاده می کند! و اگر همین روش قرار باشد در اندروید باقی بماند، همچنان باید میلیون ها اپلیکیشن برای محافظت از این دستگاه ها در اختیار باشند. به طور خلاصه، تمام چیزی که این استاد دانشگاه رشته رمزگذاری م یخواهد بگوید این است که رمزگذاری های اندروید فقط در حدی هستند که بتوانند  دست FBI را از سرک کشیدن در اطلاعات شخصی کاربران کوتاه کنند.

اگر جزو افراد خوشبین هستید، به احتمال زیاد فکر می کنید که اندروید در راه درستی قرار داشته و نیازی به محافظت بیش از حد نیست! و در حالی که کارهای زیادی هستند که باید بر روی گوشی ها انجام شوند، یک روش محافظت مبتنی بر فایل چندان هم چیز بدی نیست.

اما از طرف دیگر، ممکن است متوجه شده باشید که این سطح پایین از استاندارد امنیتی، وحشتناک است. به عبارت دیگر، در سال ۲۰۱۶ اندروید هنوز دارد با همان استانداردهای رمزگذاری سروکله می زند که iOS د رسال ۲۰۱۰ با آن ها کار می کرد! حتی اندروید همین رمزگذاری را هم به طور کامل اجرا نمی کند! که دلیل مشکلات بسیار زیاد امنیتی برای کاربران اندروید است.

آیا سرعت نور تغییر کرده است؟

وب سایت تک شات - پریسا قره گوزلو: در علم مدرن فرض بر این است که سرعت نور همواره ثابت بوده است. اما، محققین اخیراً اظهار کرده اند که این پدیده ی در ظاهر ثابت، ممکن است در طول زمان دستخوش تغییراتی شده باشد.
 
 آیا سرعت نور تغییر کرده است؟
 
جالب اینکه حالا این محققین برای اثبات یا رد این نظریه امکان جدیدی در دست دارند. پروفسور Joao Magueijo و Niayesh Afshordi به روشی دست یافته اند که می تواند تغییرات احتمالی در سرعت نور را مورد آزمایش قرار دهد. این دو به نوسانات چگالی جهان اولیه، که از طریق تابش های پس زمینه کیهانی قابل اندازه گیری است، بر اساس این نظریه که سرعت نور در نخستین لحظات پس از انفجار بزرگ بسیار سریعتر بوده است (دقیقاً 0.96478) یک عدد شاخص طیفی دقیق اختصاص دادند. اگر اندازه گیری شاخص در آینده با این عدد برابری کند می توان نتیجه گرفت که سرعت نور در طول زمان تغییر کرده است. با تک شات همراه باشید.

البته این پیش بینی انجام شده توسط این دو محقق خیلی با شاخص های موجود تفاوت ندارد، چرا که تخمین های فعلی از شاخص طیفی 0.968 برخوردارند که به شاخص معرفی شده جدید بسیار نزدیک است. اما چالشی که در حال حاضر پیش روی محققان است این است که باید مقادیر زیادی اطلاعات که از صحت کافی برخوردارند جمع آوری شود تا بتوان به آنها استناد کرد. در خصوص زمان مورد نیاز برای جمع آوری این اطلاعات هنوز نمی توان نظری داد.

در صورت اثبات نظریه ی تغییر ساعت نور در طول زمان، درک ما از نحوه ی بسط و توسعه جهان تغییر خواهد کرد. در حال حاضر، بر اساس نظریه ی ثابت بودن سرعت نور، نور برای رسیدن به نقطه ی حضورش در جهان زمان کافی در اختیار نداشته است. سرعت بالاتر نور می تواند این فاصله زمانی را از بین ببرد و باعث شود محققان حیات اولیه را مجدد مورد بررسی قرار دهند. و اما اگر سرعت نور همواره ثابت بوده است، نظریه ی سرعت متغیر رد می شود و این نظریه که جهان پیش از بسط سریع خود به مرحله ای کوتاه از پایایی رسیده است تایید می شود.

پرتقاضاترین مشاغل فناوری جهان در سال 2017


وب سایت کلیک: مهندسی واقعیت مجازی، واقعیت افزوده و محاسبات شناختی در صدر لیست شغل های پر تقاضا هستند. فناوری در حال توسعه و گسترش نیست، بلکه در حال انفجار است. به لطف توسعه فناوری های جدید، مانند رایانش شناختی، واقعیت مجازی و واقعیت تکمیلی و اینترنت اشیاء، صنعت فناوری با رشد قابل توجهی در تقاضای کار روبرو شده است.
 
 معرفی پرتقاضاترین مشاغل فناوری جهان در سال ۲۰۱۷

با توجه به گزارش اداره آمار نیروی کار، پیش بینی می شود که استخدام مشاغل فناوری و کامپیوتر با رشد ۱۲ درصدی تا سال ۲۰۲۴ روبرو شود که بیشتر از میانگین دیگر مشاغل است.

 پیش بینی می شود که نزدیک به ۵۰۰ هزار شغل از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۴ فقط به فناوری اضافه شود. همچنین جدیدترین و محبوب ترین مشاغل فناوری با حقوق بسیار بالا تقاضا می شوند.

چرا؟ به بیان ساده، فناوری، همان آینده است. شرکت ها، آینده و حرکت رو به جلو را فقط در رقابت بر سر فناوری و ابداعات نوآورانه می بینند، تا بتوانند در بازار دوام بیاورند. اجرای آخرین فناوری ها، محصولات مدرن و استعداد های فناوری برای رسیدن به اهداف شرکت ها از ارکان اساسی ماندن در بازار است.

در اینجا نگاهی به سه شغل جدید فناوری مورد تقاضا در سال ۲۰۱۷ خواهیم داشت:

مهندس واقعیت مجازی:

در این لیست، واقعیت مجازی که در چند سال اخیر توجه زیادی به آن شده است دیده می شود. این فناوری اکنون فقط در بازی ها استفاده نمی شود. کسب و کارهای فناوری محور، امیدوار هستند که در این صنعت سرمایه گذاری کنند، از این رو انتظار می رود که برای به کارگیری نیروی متخصص واقعیت مجازی تا سال ۲۰۲۰، این سرمایه گذاری ها ۳۰ بیلیون دلار درآمد تولید خواهند کرد.

مهندسان واقعیت مجازی اکنون دست به کارهای خلاقانه و استارتاپ های جالبی می زنند، مانند استارتاپ Lucid VR که یک توسعه دهنده دوربین های سه بعدی است. این دوربین ها، یکی از چندین نقشی است که متخصصان می توانند واقعیت مجازی را درآن پلتفرم های واقعت مجازی را ارتقا دهند و یک کسب و کار نو ارائه دهند.

سخت افزار واقعیت مجازی، که نسبتا جدید است، در حال حاضر با تقاضای بالایی از کارفرمایان در سراسر صنایع مختلف در تکنولوژی آینده روبرو شده است. این صنایع امید دارند که این طریق به پول کلانی دست یابند.

 معرفی پرتقاضاترین مشاغل فناوری جهان در سال ۲۰۱۷

حرفه ای ها که در توسعه پلتفرم های واقعیت مجازی تجربه داشته اند، اکنون به راه خود ادامه می دهند و با افزایش شدید در تقاضای مهارت خود روبرو هستند تا هزینه های سخت افزاری واقعیت مجازی پایین بیاید.

مهندس واقعیت افزوده:

فکر نکنید که واقعیت مجازی تنها فناوری مرتبط با واقعیت است که مورد توجه قرار دارد. امروزه واقعیت افزوده، یکی دیگر از فناوری های جدید است که پتانسیل بالایی برای تحقق بخشیدن به رویاهای کسب و کار دارد. پیش بینی می شود که واقعیت افزوده ۱۲۰ بیلیون دلار درآمد تا سال ۲۰۲۰ تولید خواهد کرد و شرکت ها می توانند براساس این پیش بینی، استعدادهای واقعیت افزوده را به کار بگیرند. این نقش می تواند به طور مستقیم با توسعه نرم افزار و ادغام نرم افزار با عناصر جهان واقعی سروکار دارد.

 معرفی پرتقاضاترین مشاغل فناوری جهان در سال ۲۰۱۷

با به کارگیری مهندس وقعیت افزوده، شرکت ها می توانند آموزش از طریق واقعیت افزوده را ارتقا دهند، به توسعه محصولات بپردازند، همکاری های از راه دور داشته باشند و اقداماتی از این دست را با کارایی بالاتر انجام دهند.

همچنین واقعیت افزوده این فرصت را فراهم می کند که مشتریانی که خواهان محصولات آمیخته با واقعیت افزوده هستند را جذب کنند، این موفقیت قبلا توسط بازی پوکمون گو ثابت شده است.

مهندس محاسبات شناختی:

خودتان را کنترل کنید، بالاخره هوش مصنوعی نیز در این لیست قرار گرفته و از این بین طبق IBM، هوش افزوده نیز جزو رشته های پر متقاضی در آینده ای نه چندان دور است. در مرکز این حوزه، محاسبات شناختی قرار دارد. سیستم های هوش افزوده برای انجام کار چند نفر به انسان کمک می کنند و به طور قابل ملاحظه ای بهره وری و اثربخشی را بالا می برند.

به همین دلیل، کسب و کارها در تکاپوی استخدام مهندسین پردازش شناختی هستند تا به توسعه و پیاده سازی سیستم های یادگیری ماشین متنوع بپردازند و ابزارهای پردازش شناختی و فناوری های مرتبط با آن را توسعه بخشند.

 معرفی پرتقاضاترین مشاغل فناوری جهان در سال ۲۰۱۷

مسئولیت های مهندسان محاسبات شناختی هنوز به طور کامل تعریف نشده است. در حال حاضر، مهندسان محاسبات شناختی به کسب، ایجاد، تست و ارزیابی نرم افزارهای شناختی طراحی شده برای شبکه های کامپیوتری کمک می کنند.

به دلیل منافعی که از پردازش شناختی برای کسب و کارها حاصل می شود، مهندسان پردازش شناختی از بازار کار پر رونقی برخوردار خواهند بود.

با نگاهی به آینده

هنگامی که صحبت از تکنولوژی می شود، نمی توان صنعت را نادیده گرفت. اگرچه فناوری هایی که اخیرا از آن ها بسیار شنیده ایم، فناوری هایی جدید و خاص بوده اند، با این حال شرکت ها بر روی آن ها انگشت گذاشته و به دنبال ان هستند که در آینده نزدیک آن فناوری ها را وارد کسب و کار خود کنند.

داشتن متخصصانی ماهر، با استعداد و با دانشی جدید در مورد آخرین فناوری های روز، برای شرکت های فناوری یک امر حیاتی است تا بتوانند در بازار رقابتی فناوری با رقابای خود به رقابت بپردازند و سهم خود بازار را از دست ندهند. همچنین لازمه رقابت نوآوری است که با داشتن مهدسان فناوری های نوین می توان نوآوری های مشتری پسندی داشت. با توجه به این موارد، سه مهندسی فناوری گفته شده در بالا از جملع شغل های پر طرفدار در سال ۲۰۱۷ و سال های پیش روهستند.

چه عواملی نرخ ارز را گران کرد؟


خبرآنلاین: رییس اسبق شورای عالی کانون صرافان معتقد است که «واقعی شدن نرخ ارز اتفاق نامبارکی نیست و نباید به بالا رفتن نرخ ارز به عنوان یک امر ضد اقتصاد نگاه کرد.»

اصغر سمیعی درباره نوسان قیمت ارز در بازار و افزایش قیمت دلار اظهار داشت: «دلیل اصلی افزایش نرخ ارز، همانا تفاوت نرخ تورم و نرخ بهره در ایران و کشورهای صاحب پول‌های قدرتمند مانند آمریکا و اروپا است.»

وی افزود: «حداکثر نرخ بهره کاربردی در اروپا و آمریکا زیر 5 درصد و حداقل آن در ایران 20 درصد است.»

رییس اسبق شورای عالی کانون صرافان تصریح کرد: «همچنین تفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی به طور متوسط به 20 می رسد و در واقع هیچ راهکاری به جز افزایش نرخ ارز تاکنون ابداع نشده است.»

سمیعی ادامه داد: «فقط کار ناصحیح در دولت‌ها این بوده که به جای افزایش تدریجی و هماهنگ با تورم، با نگه داشتن دستوری نرخ ارز باعث می‌شوند که در مقاطعی فنر آن در برود و بازار با جهش‌های نامناسب روبه‌رو شود.»

وی متذکر شد: «همیشه گفته‌ام واقعی شدن نرخ ارز اتفاق نامبارکی نیست و نباید به بالا رفتن نرخ ارز به عنوان یک امر ضد اقتصاد نگاه کرد، ولی تنها شرط آن،کنترل مناسب دستگاه‌های ذیربط در اقتصاد کشور است.»

رییس اسبق شورای عالی کانون صرافان خاطرنشان کرد: «باید مراقب باشند که این افزایش‌ها با اراده و نظارت صورت بگیرد و هماهنگ با نرخ تورم؛ البته همیشه با ایجاد راهکارهایی می‌شود از حاصل شدن رانت در این رابطه جلوگیری کرد.»