مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی‌بیند

یادی از حضور پدربزرگ شیرین و بذله‌گو

خبرگزاری ایسنا: قدش خمیده شده بود و عصایش را یک لحظه هم رها نمی‌کرد. با این حال هنوز هم صدایش مهربان و با ابهت بود. در گفته‌های مرتضی احمدی - پیشکسوت هنرهای نمایشی - می‌توانستی بسیاری از اولین‌ها را پیدا کنی؛ اولین دوبله در ایران، اولین نمایش رادیویی، اولین تله‌تئاتر و اولین برنامه طنز صبح‌های جمعه رادیو، همه و همه در کلام او پیدا می‌شد.

احمدی در آستانه‌ی 90 سالگی در جمع مان حاضر شد؛ او هنوز هم علاقه‌ی شدیدی به فوتبال داشت و می‌گفت: تلویزیون را فقط به خاطر فوتبالش می‌بیند.

مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی‌بیند


درگذشت مرتضی احمدی دوست‌داشتنی بهانه‌ای شد تا با مروری بر حضور این هنرمند که مهر ماه 92 اتفاق افتاد، گفت‌وگویش با خبرنگاران این خبرگزاری را مرور کنیم.

متن کامل این گفت‌وگو به شرح زیر است:

- آقای احمدی سلام، اسباب زحمت شما شدیم.

سلام دخترم، خواهش می‌کنم این چه حرفیه، فقط جایی که قرار است برویم آسانسور دارد که ان‌شاالله؟

- بله خیالتان راحت.

نیم ساعتی با احمدی هم‌سفر شدیم تا به ایسنا برسیم.

آقای احمدی الان چه کار می‌کنید؟

دیگر مثل سابق کار نمی‌کنم؛ فقط گه‌گداری که برای راهنمایی یا همکاری از من دعوت کنند، می‌روم اما بیشتر در خانه هستم.

مرتضی احمدی ابتدا درباره‌ی اینکه طی این سال‌ها که در هنرهای مختلف این مملکت فعالیت داشته، کدام کار را بیشتر از همه دوست دارد؟ می‌گوید: برایم فرقی نمی‌کند و همه را به یک اندازه دوست دارم.
میان همه هنرها پیش‌پرده‌خوانی برایم شهرت بیشتری داشت

وقتی از او می‌پرسیم کدام یک از کارهایتان برایتان شهرت بیشتری آورد؟ 

خاطرنشان می‌کند: خواه‌ناخواه پیش‌پرده‌خوانی برایم شهرت بیشتری داشت و من تمام آنچه که مربوط به این هنر می‌شد را جمع‌آوری کردم و شاید کتاب ششم من باشد که آماده چاپ است اما متاسفانه اجازه چاپ به آنها نمی‌دهند. در حال حاضر هم منتظرم ببینم در وزارت ارشاد چه تغییراتی صورت می‌گیرد و تا چه حد سانسور پایین می‌آید. مشکل اینجاست که اصلا نمی‌گویند ایراد کار من کجاست و چرا اجازه چاپ به کتاب‌هایم نمی‌دهند؟ این برای من سوال است.

پیش‌پرده‌خوانی‌های آن دوره به قدری تند بود که مردم دلشان خنک می‌شد

مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی‌بیند

وی سپس با اشاره به تاریخچه پیش‌پرده‌خوانی یادآور می‌شود: 
در آن زمان که بنده در این حرفه کار می‌کردم، تمام پیش‌پرده‌خوانی‌ها طنز بود تا اینکه به انتقاد رسید. در این حرفه، طنز ملایم، با محبت و مهربان است اما انتقاد خیلی بی‌رحم است و حمله می‌کند. ما در آن زمان در پیش‌پرده‌هایمان شدیدا به وزرا و وکلاء حمله می‌کردیم و انتقادهایمان خیلی تند بود به نحوی که مردم هم دلشان خنک می‌شد و من اصلا بابت کارهایم اجازه نمی‌گرفتم.

او ادامه می‌دهد: در تمام کارهایم در حوزه‌ی پیش‌پرده‌خوانی ارکستر خیلی خوبی داشتم و مردم هم استقبال  زیادی می‌کردند حتی در آن زمان افرادی بودند که برای دیدن تئاتر یک بار بیشتر به صحنه نمی‌آمدند اما بعضا پیش می‌آمد که پیش‌پرده‌خوانی‌ها را چهار الی پنج بار می‌دیدند. استقبال‌های مردم در آنجا بود که من مرتضی احمدی شدم. من با پیش‌پرده‌خوانی وارد تئاتر شدم و با همان پیش‌پرده‌ی اول که مرا قبول کردند و دیدند صدایم خوب است بعد از آن هم بلافاصله به رادیو آمدم و تا سال 1358 در رادیو ماندگار شدم.

سال 1321 برای احمدی سال مبارکی بود، چرا؟
پیش‌پرده‌خوانی زمینه‌ای برای حضورم در رادیو و تئاتر بود. در واقع سال 1321 برای من سال خیلی مبارکی بود و همه کارهایم به آن سال برمی‌گردد.

وقتی از این صداپیشه درباره‌ی اینکه قبل از پیش‌پرده‌خوانی چه می‌کردید؟ 

سوال می‌کنیم، اینگونه پاسخ می‌دهد: زمانی که به تهران آمدم سن کمی داشتم، در آن زمان فقط ترانه می‌خواندم. گاهی هم با همشاگردی‌هایم دور هم جمع می‌شدیم و می‌خواندیم و خودم هم در آن زمان به تنهایی تئاتر می‌گذاشتم ولی فعالیت حرفه‌ای و رسمی‌ام از سال 1321 شروع شد.

از باباشمل رادیو چه خبر؟

مرتضی احمدی درباره‌ی نقش معروف به باباشمل در رادیو خاطرنشان می‌کند: باباشمل یک آدم کم سواد، جنوب شهری و خوش‌مزه‌ای بود که در آن زمان کم‌کم در میان مردم جا افتاد و مردم از آن خوششان آمد؛ چرا که باباشمل از آن شخصیت‌های پرمدعا بود که در همه‌ی کارها دخالت می‌کرد و در کنار کارهایش، آواز هم می‌خواند.

او ادامه می‌دهد:
 من در کار رادیویی «باباشمل» هیچ پیشنهادی نمی‌دادم و عین نوشته‌های پرویز خطیبی را  اجرا می‌کردیم و فقط از صدایم استفاده می‌کردم. علاوه بر «باباشمل» و «باباجاهل گریان» تیپ‌های زیادی مانند «علی‌اکبر و علی‌اصغر»را هم در رادیو داشتم؛ ضمن اینکه تمام ترانه‌های رادیو و ضربه‌خوانی‌ها و کوچه‌باغی‌ها برای من بود و من در آن حوزه خیلی کار کردم و زحمت کشیدم.

متاسفم که در هیچ هنری مستند نداریم

این پیشکسوت رادیو در بخشی از صحبت‌های خود درباره‌ی اینکه تاکنون به این فکر افتادید که تجاربتان را ثبت کنید؟ اینگونه بیان می‌کند: متأسفانه خودم هم به این فکر افتادم و دیدم که ما چیزی را به شکل مستند نداریم و هرچه داشتیم به قول معروف به شکل دیمی بوده است.

او به حرف‌هایش اضافه می‌کند: دلم از این می‌سوزد که مثلا ترانه‌های روحوضی به نام «کهنه‌های همیشه نو»  زمانی که چاپ شد مردم استقبال عجیبی کردند و هشت بار پشت سر هم تجدید چاپ شد ولی وزارت ارشاد مقابلش را گرفت و دلیلش را نمی‌دانم. در حالی که کار من نه ضداخلاقی بود و نه سیاسی، بلکه ترانه‌های بومی محصول تهران بود؛ به عنوان مثال هنر کوچه باغی را هنوز مردم نمی‌دانند که چه بوده اما من ریشه‌اش را پیدا کردم و برایش زحمت کشیدم چرا که آن‌را دوست دارم.

مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی‌بیند

منتظرم ببینم در دوره‌ی روحانی چه تغییرات صورت می‌گیرد


احمدی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه با تغییر فضای سیاسی کشور با مدیران جدید وزارت ارشاد صحبتی داشته‌اید؟ پاسخ منفی می‌دهد و می‌گوید: آنها باید ما را بخواهند. وزارت ارشاد خانه ماست و ما وابسته به آنجا  هستیم و باید از ما بخواهند تا کار کنیم اما متاسفانه تا حالا اتفاقی نیفتاده است و حال هم منتظریم ببینیم در زمان آقای روحانی از سوی وزیر ارشاد چه تغییراتی اعمال می‌شود.

اظهارات مرتضی احمدی درباره کارهای تاریخی حال حاضر تلویزیون

این بازیگر پیشکسوت همچنین درباره‌ی کارهای تاریخی حال حاضر تلویزیون و وفاداری به تاریخ گذشته معتقد است: با کارهای تاریخی امروز به تاریخ ایران توهین شده است؛ به عنوان مثال سریال در حال پخش «کلاه  پهلوی» را ببینید بالاخره مردم آن دوران هم بخشی از تاریخ ایران هستند، با توهین کردن به آنها کجای دنیا را می‌گیریم؟

کارگردان «کلاه پهلوی» از وقایع تاریخی کاملا بی‌اطلاع است

احمدی نسبت به اینکه برنامه‌سازان برای راهنمایی کارهای تاریخی از او کمک نمی‌گیرند، گله دارد و می‌گوید:
 متاسفانه کارگردان سریال «کلاه پهلوی» انقدر نسبت به اتفاقات تاریخی بی‌اطلاع است که حتی نمی‌داند درشکه یک اسبه برای زمان رضا شاه نبوده است؛ به عنوان مثال سال 1323 به خاطر قحطی که به وجود آمد حتی چیزی پیدا نمی‌شد برای انسان‌ها که بخورند چه برسد بخواهند جو را به خورد اسب‌ها بدهند!

متاسفانه به آقایان برمی‌خورد که از ما راهنمایی بخواهند

او با ابراز ناراحتی، اظهار می‌کند:
 گلایه‌هایم در این زمینه زیاد است؛ به عنوان مثال همیشه در کارهای تاریخی  می‌خواهند دو - سه تا از بچه‌های تهران را نشان بدهند که به شکل افراد کثیف،‌ لات و چاقوکش با کت و شلوارهای مشکی دستمال به دست هستند و زنجیر هم می‌چرخانند. این افراد لاابالی اصلا بچه‌های تهران نیستند، درد من این است که نمی‌آیند از امثال من راهنمایی بگیرند و بپرسند؛ به عنوان مثال در آن سال‌ها همه خانم‌های درباری سطح بالای زمان رضا شاه، اصلا از این کلاه‌ها سرشان نمی‌گذاشتند ولی متاسفانه به آقایان برمی‌خورد که از کسی سوال کنند در حالی که واقعا بی‌اطلاع هستند و این جای تاسف است.

مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی‌بیند

یک زمانی بود مرضیه برومند سریال می‌ساخت، یک زمانی هم شمسی خانم!

این پیشکسوت در ادامه اظهارات خود به سریال قدیمی «آیینه» که در آن ایفای نقش داشت اشاره‌ای می‌کند و می‌گوید: «آیینه» یک تله‌تئاتر بود اما یادم نمی‌آید که بتوانم خیلی درباره‌ی آنها حرف بزنم ولی من هر کاری که کردم دوست داشتم. بعضی از کارهایم چشم‌گیر هستند اما بهترین نیستند؛ به عنوان مثال سریال «آرایشگاه زیبا» را خیلی دوست داشتم. یک زمانی بود که مرضیه برومند برای تلویزیون سریال می‌ساخت و یک زمانی هم بود که به عنوان مثال شمسی خانم برای تلویزیون سریال می‌ساخت اما سوال من اینجاست که شمسی خانم کیست؟!

احمدی که سریال‌های حال حاضر تلویزیون را قبول ندارد، خاطرنشان می‌کند:
 سوال من در اینجا این است که این همه سریال ساختند به کجا رسیدند، چرا شهرت نداشتند؟ من به عنوان بازیگر تاکنون در 366 سریال بازی کردم و شاید یکی از هنرپیشگانی باشم که بیشتر از همه سریال بازی کردم.

تلویزیون را فقط برای فوتبال و کشتی می‌بینم

وی در پاسخ به اینکه آیا کارهای قدیمی تلویزیون را می‌بینید؟ با صراحت می‌گوید: راستش را بگویم من  تلویزیون را فقط به خاطر فوتبال و کشتی می‌بینم و گاهی هم خبر را تماشا می‌کنم. سریال «کلاه پهلوی» را هم خیلی کم می‌بینم چرا که هر وقت می‌بینم عصبانی می‌شوم.

احمدی درباره‌ی علاقه‌اش به ورزش و فوتبال توضیح می‌دهد: 
من ورزش را از 16 سالگی دوست داشتم تا اینکه به ورزش باستانی، دو و سپس به فوتبال رسیدم. هنوز هم ورزش می‌کنم، در آن زمان فوتبال را حرفه‌ای کار می‌کردم و تیم فوتبال راه آهن را ساختم تا اینکه کارهایم زیاد شد و برای فوتبال پیر شدم و دیگر ادامه ندادم.

از خیابانی خوشم نمی‌آید، چون اسقلالی است
وقتی از او می‌پرسیم که کدام گزارشگر تلویزیون را از همه بیشتر دوست دارد؟ می‌گوید: همه را دوست دارم به جز آقای خیابانی، به خاطر این که استقلالی است و اعتقادم بر این است که همه استقلالی‌ها عبوس هستند.

بنیان‌گذار نمایش‌های رادیویی چه کسی بود؟

این پیشکسوت در ادامه‌ توضیحاتی هم درباره بنیان‌گذار سریال‌ها و نمایش‌های رادیویی ارائه می‌دهد و می‌گوید: اولین گروه بازیگری در رادیو و نمایش‌های رادیویی را من می‌شناسم ولی رادیو این اطلاعات را ندارد. بنیان‌گذار همه نمایش‌های رادیویی در سال 13200 پرویز خطیبی بود و من می‌توانم به جرأت بگویم او بزرگترین طنزپرداز ایران بود و تا به حال هم کسی جای او نیامده است. خطیبی در نوشتن کاملا مسلط بود و استعداد عجیبی در کارش داشت. او خودش نمایش‌های رادیویی را به رادیو پیشنهاد کرد که رادیو در سال 1324 با این طرح مخالفت کرد.

برای نمایش‌های رادیویی به دنبال صداهای واقعی مردم می‌رفتیم

احمدی همچنین درباره‌ی شخصیت رادیویی «هردمبیل» خاطراتش زنده می‌شود و می‌گوید: شخصیت «هردمبیل» واقعی بود و من شخصا آن را سر چهارراه حسن‌آباد دیده بودم. «هردمبیل» یک آدم فقیر و بدبختی بود. ما در آن زمان در کارهایمان تیپ‌سازی نمی‌کردیم بلکه ساعت‌ها در بازارها می‌گشتیم و حرف‌های مردم را گوش می‌کردیم تا اینکه صدایی به گوشمان می‌رسید و به دنبالش می‌رفتیم، ساعت‌ها به صدای مردم کوچه بازار و تره‌بار گوش می‌کردیم و وقتی صدایی عجیب به گوشمان می‌رسید می‌گفتیم که این یک صدای طبیعی نیست، همان جا در ذهنمان صدا را تمرین می‌کردیم.



او ادامه می‌دهد:
 حتی طی آن سال‌ها به یاد دارم که یک روز در بازار صدای عجیبی به گوشم می‌رسید گشتم و آن فرد را پیدا کردم، صدا متعلق به پیرمردی بود که در بازار آب می‌فروخت. این داستان متعلق به 50، 600 سال گذشته است. در آن زمان پیرمرد در حین فروختن آب یک شعری می‌خواند. شعر این پیرمرد با شکل متلک بود و هر چه با او تمرین می‌کردیم که شعرش را درست بخواند، یاد نمی‌گرفت. خودمان برای ضبط، بخش‌هایی را سانسور کردیم. جا دارد بگویم این همه سال در همه حوزه‌های فعالیت داشتم، اما تا حالا یک بار پیش نیامده که از گفته‌هایم از لحاظ امنیتی گله کنند چرا که چارچوب‌ها را می‌شناسم و سریع در مغزم آنها را سانسور می‌کنم به دلیل اینکه در تلویزیون و رادیو نمی‌شود هر حرفی را زد.

مرحوم نوذری نمی‌توانست رُل پیرمرد را خوب بگوید

احمدی در بخشی دیگر از گفت‌و‌گویش، نظرش را درباره‌ی سانسورهای آن دوره رادیو و تلویزیون، اینگونه مطرح می‌کند: حسن رادیو این بود که چهره نداشتیم و فقط کارمان با صدا بود. وقتی صدا را تغییر می‌دادیم یک شخصیت دیگر به وجود می‌آمد. در آن زمان هر کدام از ما سه چهار نوع صدا داشتیم. من همیشه صدای پیرمرد را خیلی خوب می‌گفتم اما به عنوان مثال مرحوم منوچهر نوذری که خدا بیامرزد او را نمی‌توانست رُل پیرمرد را خوب بگوید.

مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی‌بیند

قبل از انقلاب هم خط قرمز بود

این هنرمند قدیمی همچنین دیدگاهش را درخصوص خط قرمز‌های دهه 50 و قبل از انقلاب اینگونه بیان می‌کند: خط قرمزها از همان ابتدا هم بود؛ به عنوان مثال قبل از انقلاب ما حق نداشتیم اسم دربار و یا ولیعهد را  ببریم مگر اینکه به نحوی مثبت باشد و ما تعریف بیش‌ از حد از آن‌ها می‌کردیم به همین خاطر خط قرمز‌ها از همان زمان قبل از انقلاب هم بود و هنوز هم هست.

مرتضی احمدی از برخی بی توجهی‌ها و اتفاقات گله‌مند است.

وی می‌گوید: زمانی که کسی بعد از سال‌ها زحمت و فعالیت می‌میرد، برخی‌ها تازه متوجه می‌شوند چنین آدمی بوده، من از این بابت از وزارت ارشاد دلگیر هستم.

بهترین دوستان مرتضی احمدی چه کسانی بودند؟

وقتی از این پیشکسوت می‌پرسیم که بهترین دوستان و همکاران دهه 50 شما چه کسانی بودند؟ با ابراز دلتنگی می‌گوید: بهتر است بهترین‌ها را نگویم ولی می‌گویم که با چه کسانی بوده‌ام چرا که همه آن‌ها برایم عزیز بودند و فرقی نمی‌کنند. من در آن دوره همکاران زیادی داشتم که یکی از آن‌ها در فیلم «پینوکیو» با من همراه بود. مرحوم کنعان کیانی همان شخصیتی بود که به جای «گربه نره» گویندگی می‌کرد. شخصیت «پینوکیو» هم در حال حاضر خودش در کشور آمریکاست و متأسفانه صدای «جینو» که دیگر ما در دوبله صدای آن را نداریم، فوق‌العاده است اما حدود چهار - پنج ماه پیش قهر کرد و برای همیشه به کشور سوئد رفت.

احمدی در این گفت‌و‌گوی یک ساعته اشاره‌ای هم به فعالیت‌هایش در حوزه دوبله می‌کند.

وقتی صحبت از دوبله می‌شود انگار احمدی ذوقی در چشمانش دیده می‌شود و بیشتر مایل به حرف زدن می‌شود.

از اولین دوبلورهای این مملکتم


او خاطرنشان می‌کند: بنده از اولین و قدیمی‌ترین دوبلورهای این مملکت هستم و یکی از اعضای اولیه انجمن  گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم هستم. در حال حاضر هم که دیگر در این حوزه فعالیت ندارم ولی زمانی که خبردار می‌شوم یکی از دوبلورها بیمار است و یا از بین ما رفت، ناراحت می‌شوم.

احمدی درباره‌ی علاقه‌اش به دوبله می‌گوید: مگر می‌شود دوبله را دوست نداشته باشم. دوبله برای من چیز دیگری است.

مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی‌بیند

شکل‌گیری دوبله در ایران از زبان مرتضی احمدی


این پیشکسوت دوبله با اشاره به چگونگی شکل‌گیری دوبله در ایران توضیح می‌دهد: اوایل، تمام فیلم‌ها با  صدای اصلی پخش می‌شد و اول از همه کشور ایتالیا شروع به دوبله کرد، البته در ایران هم در فکر دوبله بودند اما اسباب و وسیله‌ای برای این کار نداشتند. اولین فیلم ایتالیایی که دوبله شد مردم استقبال عجیبی از آن کردند به جهت اینکه به فارسی دوبله شده بود. از آن به بعد روز به روز دوبله در ایتالیا بهتر شد تا اینکه ایران هم به فکر دوبله افتاد و این حرفه را به راه انداخت.

او ادامه می‌دهد:
 در آن سال‌ها اکبر مشکین، عبدالله محمدی‌، قدکچیان، هوشنگ بهشتی‌، منوچهر زمانی و خودم بودیم که بیشتر هم فیلم‌های هندی و عربی را دوبله می‌کردیم تا سال 13400 که همه‌ی فیلم‌ها در سینما اکران می‌شد سپس سال 40 انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم در دل گویندگان به وجود آمد و تازه سال 1340 بود که دوبله ایران شکل گرفت؛ ضمن اینکه تمام دوبلورهایی که در خارج از کشور بودند ایرانی بودند و در آن سال‌ها به ایران آمدند. منوچهر زمانی، زندی و ... از دوبلورهای پربار ما بودند که در آن سال‌ها تجارب خارج از کشور را به ایران آوردند و تا الان هم دوبله‌ی ما به خاطر حضور همین دوبلورها بود که در رأس دوبله‌های جهان قرار گرفته است و با ارزش شناخته شده است.

وقتی به دوبله اهمیت نمی‌دهند چرا گویندگان برای تیپ‌سازی خودشان را بکشند؟
احمدی با تعریف خاطره‌هایی از دوبله‌ی سال‌ها پیش ادامه می‌دهد: به یاد دارم که در آن سال‌ها هنرپیشه‌ای طی مصاحبه‌ای که انجام داده بود گفته بود ای کاش صدای ما هم مثل گویندگانمان بود اما حالا دیگر باید بگذریم از اینکه دوبله خیلی پایین آمده است. متاسفانه بی‌توجهی به دوبله ایران و دستمزد کم دوبلورها ناراحت‌کننده است وگرنه دوبله و دوبلورهای ما مشکلی ندارند بلکه پول کمی به آنها داده می شود، پس چه لزومی دارد که خودشان را بکشند و تیپ‌سازی کنند. من هم اگر به عنوان گوینده الان به دوبله بیایم دیگر مثل گذشته کارهای سابق را نمی‌کنم و فقط حرف می‌زنم اما آیا این دوبله است؟

مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی‌بیند

به جایی رسیده‌ایم که از عشقمان دست کشیده‌ایم

وی می‌افزاید: به عنوان مثال از صدای افرادی چون: منوچهر زمانی، منوچهر اسماعیلی، خسرو خسروشاهی و ...  صداهایی ثبت شد که دیگر تکرار نشد. آنها دوبلورهای بی‌نظیری هستند که تاکنون جای آنها را کسی نگرفته است اما متاسفانه همیشه به دوبله بی‌توجهی می‌شود و معتقدم که در حال حاضر گویندگان فقط در فیلم‌ها حرف می‌زنند و دوبله نمی‌کنند. در آن زمان به یاد دارم که اگر ما یک کلمه اشتباه می‌گفتیم مدیر دوبلاژ صدها بار دوبله را نگه می‌داشت و بارها تکرار می‌کردیم تا آن یک کلمه درست از آب دربیاید. در آن زمان هم دستمزد دوبله کم بود اما به کارمان عشق داشتیم ولی الان به جایی رسیده‌ایم که از عشقمان دست کشیده‌ایم.

دوبله شبکه‌های ماهواره‌ای از ما پیشی گرفته‌اند

احمدی که بیشتر در کارهای کارتونی صداپیشگی می‌کرد با تاکید بر اینکه امروزه دیگر نمی‌توان گفت دوبله ایران هنوز دوبله است، خاطرنشان می‌کند: این روزها کشوری مثل ترکیه در دوبله از ما پیشی گرفته است. همچنین دوبله‌ی برخی شبکه‌های ماهواره‌ای از ما بهتر است. این جای ناراحتی دارد که ما دیگر صدای خسروشاهی و منوچهر اسماعیلی را کمتر می‌شنویم و صدای بهرام زند را دیگر نمی‌شنویم در حالی که همین افراد بودند که دوبله را پرورش دادند؛ به عنوان مثال رسول‌زاده یکی از دوبلورهای قدیمی ایران است که اکنون سن بالایی دارد و پایش هم ناراحت است و به جای اینکه برای او ماشین بفرستند تا سر کار بیاید باید خودش از جام‌جم به سمت بالا بیاید.

این پیشکسوت صحبت‌هایش را در راستای دوبله شبکه‌های ماهواره‌ای اینگونه ادامه می‌دهد: باید بگویم که  دوبله‌ی دنیا، از دوبله ما گرفته شده است و شبکه‌هایی مثل «من و تو» و سایر شبکه‌های ماهواره‌ای از دوبله ما استفاده می‌کنند اما ما به دوبلورهایمان توجه نمی‌کنیم و به آنها اهمیت نمی‌دهیم و روز به روز دوبله ما ضعیف‌تر می‌شود.

در دوبله پس زده‌ایم

احمدی معتقد است: 
در حال حاضر تقریبا دوبله ایران، دوبله 50 سال پیش است و احساس می‌شود که در دوبله به عقب رفته‌ایم و پس زده‌ایم.

تمام دیالوگ‌های «پینوکیو» از خودمان بود

این بازیگر پیشکسوت همچنین با اشاره به فیلم کارتونی خاطره‌انگیز «پینوکیو» یادآور می‌شود: متاسفانه فیلم‌های ایران در آن زمان فیلمنامه نداشت و یکی از آن فیلم‌ها فیلم «پینوکیو» بود که فیلمنامه نداشت و یک سال تمام در استودیو ماند و آنها هم به ما می‌گفتند که فیلم را برگردانید به تلویزیون چرا که دوبله نمی‌شود. من در آن زمان با آقای کنعان کیانی صحبت کردم و به این نتیجه رسیدیم که آن را خودمان برای تلویزیون دوبله کنیم؛ بنابراین چهار نفری فیلم را دیدیم و قصه دستمان آمد و شروع به دوبله کردیم و با یک صدم ثانیه اختلاف در آن حرف زدیم. کارتون «پینوکیو» در مجموع 26 قسمت بود و تمام آنچه که شما از «پینوکیو» دیدید دیالوگ‌های خودمان بود. من در آن زمان در «پینوکیو» به جای شخصیت «روباه مکار» صحبت می‌کردم که کمی لهجه داشت و خوب از آب درآمده بود.

وی درباره لهجه‌سازی در دوبله ایران می‌گوید:
 من در همه کارتون‌ها صدایم را تغییر می‌دهم. در دوبله کارتون  «پینوکیو» هم کمی از لهجه رشتی استفاده کردم؛ به جهت اینکه در آن زمان هم لهجه‌سازی در دوبله قدغن بود و جلویش را می‌گرفتند. در کل با لهجه‌سازی‌های زیاد در آن زمان هم مخالف بودند و می‌گفتند امکان دارد توهین بشود.

او درباره فعالیت‌ها دوبله‌های زیرزمینی در ایران اینگونه بیان می‌کند: متاسفانه دوبله‌های زیر زمینی هم صدماتی به کارها زده‌اند و در حال حاضر هم تا حدودی جلویشان را گرفته‌اند.

نسل جدید دوبله، سفارش‌های تلویزیون‌اند

احمدی با گلایه از اینکه نسل جدیدی که در حال حاضر در حوزه دوبله کار می‌کند سفارش‌های تلویزیون هستند، خاطرنشان می‌کند: در آن زمان ما برای تربیت دوبلورها برنامه داشتیم و گروه‌ها می‌آمدند و تقاضا می‌دادند تا  نوبت به آنها برسد. ما در آن زمان خودمان دوبلور تربیت می‌کردیم اما در حال حاضر دیگر به این شکل نیست به نظر می‌رسد نسل جدید که در دوبله کار می‌کنند سفارش‌های خود تلویزیون هستند به جهت اینکه می‌خواهند دوبله را بکوبند.

این گوینده پیشکسوت همچنین درباره‌ی فعالیت‌ دوبلورها در بخش‌های خصوصی می‌گوید: معلوم است که در  جاهای خصوصی به دوبلورها پول بیشتری می‌دهند، به همین خاطر است که آنها هم کار می‌کنند. خیلی از دوبلورها مثل خسروشاهی و زند ‌اکنون خانه‌نشین شده‌اند، مگر از دوبلورهای قدیمی چقدر باقی مانده است که قدر آنها را نمی‌دانند.

احمدی از منوچهر اسماعیلی به عنوان سلطان دوبله یاد می‌کند و می‌گوید: اسماعیلی سلطان دوبله این مملکت است اما دیگر به ندرت کار می‌کند؛ چرا؟!

از دوبله و کارهای مرتضی احمدی در این حوزه عبور می‌کنیم و به نقش آفرینی‌های این پیشکسوت در رادیو می‌رسیم.

چه شد که «شما و رادیو» شکل گرفت؟

او درباره‌ی اینکه چگونه سال 56 بهترین بازیگر رادیو شناخته شد و در آن سال‌ها چقدر نمایش‌های رادیویی برای مردم جا افتاده بود؟ توضیح می‌دهد: «صبح جمعه» با عنوان «شما و رادیو» از سال 1340 شروع شد. در آن زمان فقط 19 نفر بودیم که در «شما و رادیو» کار می‌کردیم. متاسفانه در حال حاضر که من در اینجا هستم 18نفر آن‌ها فوت کردند و از بین آن‌ها فقط من ماندم. بهترین هنرپیشگان تئاتر در «شما و رادیو» حضور داشتند. در آن زمان هر کدام از ما تیپ‌های خاص خودمان را داشتیم، مرحوم نوذری،‌ علی تابش، اکبر مشکین و همین‌طور بقیه که همه آن‌ها فوت کرده‌اند و هیچ جایگزینی تاکنون نداشته‌اند. آقای مقبلی زمانی که رُل پیرمرد را صحبت می‌کرد، همه از خنده غش می‌کردند، یا به عنوان مثال آقای قنبری که گوینده «فوفول» بود هر یک برای خودشان کسی بودند. همچنین آقای بهمن‌یار از جمله گوینده‌هایی بود که تیپ خاص خودش را داشت. تیپ‌سازی من هم در آن زمان مختص خودم بود. در آن سال‌ها 85 درصد از شنوندگان رادیو متعلق به «شما و رادیو» بود.

احمدی در پاسخ به اینکه چه شد که برنامه «شما و رادیو» شکل گرفت؟ می‌گوید: مرحوم پرویز خطیبی در آن زمان یکسری برنامه‌هایی برای خودش داشت که اوایل کمی ضعیف بودند ولی کم‌کم به «شما و رادیو» تبدیل شد.

مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی‌بیند

وقتی احمدی محبوب‌ترین بازیگر رادیو شناخته شد


این پیشکسوت رادیو در پی گفت‌و‌گوی خود درباره‌ی اینکه چگونه در دوره‌ی «شما و رادیو» بود، به عنوان محبوب‌ترین بازیگر رادیو شناخته شد؟ اینگونه توضیح می‌دهد: در آن زمان یک مسابقه برگزار می‌شد که بهترین نوازنده،‌ خواننده و بازیگر رادیو را انتخاب می‌کردند و بعد از مدتی برنده‌ها را نیز اعلام می‌کردند. من یک سال به عنوان بهترین هنرپیشه رادیو شناخته شدم. در آن سال‌ها هم جزو بازیگرانی بودم که در تلویزیون خیلی سریال بازی می‌کردم و همزمان با رادیو در تلویزیون هم حضور داشتم. 

اولین باری که من به تلویزیون آمدم زمانی بود که دیگر نمی‌خواستم دنبال بازیگری را بگیرم که فکر می‌کنم دقیقا سال 1340 بود که در هیچ کجا دنبال بازیگری نبودم، حتی آن زمان با تئاتر هم قهر کرده بودم و به جهت اینکه خانواده‌ام خیلی با شغلم موافق نبودند ضمن اینکه در آن زمان هم مردم با خوانندگان و نوازندگان مخالف بودند، کمی هم دستگاه‌های دولتی ما را اذیت می‌کردند. خلاصه عوامل زیادی بود که ما را اذیت می‌کرد.

با انتقادهایم بلایی سر وزیر نیرو آوردم که داد محمدرضا پهلوی هم درآمد

او به حرف‌هایش ادامه می‌دهد و می‌گوید: به یاد دارم که در آن زمان یک بار با وزیر راه دعوا کردم و درگیری شدیدی با وی داشتم و زمانی که او فهمید کارش اشتباه بوده از من عذرخواهی کرد ولی من گفتم که دیگر کاری با شما ندارم و به تهران آمدم تا اینکه پرویز خطیبی را به دنبالم فرستادند. او در آن زمان به من گفت این یک کار را انجام بده و دیگر ادامه نده. در آن زمان یک تله‌تئاتر 30 دقیقه‌ای بود که طنز انتقادی شدیدی داشت و هنوز هم معتقدم کسی نیست مثل مرتضی احمدی که طنز و انتقاد را هر دو با هم داشته باشد و اصلا اجازه این کار را هم نمی‌دهند. 

من در آن زمان بلایی سر وزیر نیرو آوردم که حتی صدای محمدرضا پهلوی هم بلند شده بود. در آن سال‌ها در این تله‌فیلم 30 دقیقه‌ای با آقای میری، خانم شهیدی، آقای تابش و ... کار می‌کردیم و در واقع این اثر طنز اجتماعی و انتقادی بود. این کار مرا خیلی بالا برد و برایم خیلی خوب بود. یکی از عوامل شناخته شدن من تک اجرا در تلویزیون بود و همین تک‌اجرا به مدت یک سال و نیم از تلویزیون پخش شد و در واقع همین اثر باعث شد که من در تلویزیون بمانم.

در رادیو خیلی به من توهین شد


احمدی با تمام مشکلات و فراز و نشیب‌هایی که طی کرده است، هنوز هم خودش را بچه‌ی صدا‌و‌سیما می‌داند و در این باره می‌گوید: 38 سال است که با رادیو کار کردم، بعد از 388 سال آقای صادق قطب‌زاده به من اهانت کرد  و بعد از اهانت ایشان بود که من پیش خودم گفتم جای من دیگر در رادیو نیست. آن زمان ایشان وزیر امور خارجه شد و سال‌ها پیش به دلیل اینکه قصد ترور امام خمینی (ره) را داشت اعدام شد. طی این مدتی که در رادیو کار کردم، یک بار شکایت از این نکردم که حقوق من کم یا زیاد است و هیچ وقت صدایم درنیامد اما اینکه به من توهین شود خیلی برایم سنگین بود به همین خاطر دیگر در رادیو نماندم و تا الان هم به رادیو نرفتم اما جا دارد بگویم با این حال بازهم خودم را بچه صداوسیما می‌دانم.

او می‌افزاید: چند سال پیش به خاطر اصرارهای زیادی که داشتند از من دعوت کردند که برای مراسم سالگرد رادیو به رادیو بروم، در آن موقع باز هم به من توهین شد. ما چندین نفر بودیم که به همراه بهزاد فراهانی، آقای نوری و بنده دو ساعت برنامه را اداره می‌کردیم ضمن اینکه هیچ توقعی هم نداشتیم اما وقتی آنجا را ترک کردیم به من یک کارت هدیه به مبلغ 100 هزار تومان دادند. من تا به حال از این پول‌ها نگرفته بودم و آن کارت تا مدت‌ها گوشه خانه‌ام افتاده بود، یک روز به بانک رفتم تا کارتم را نقد کنم، مسؤول بانک به من گفت آقای احمدی ببخشید مبلغ این کارت 10 هزار تومان است. من در آنجا خیلی خجالت کشیدم. 32 سال تخصصم در امور مالی و حسابداری بوده، چطور دقت نکردم؟! همان موقع بود که به رادیو زنگ زدم و گفتم من که هیچ وقت از شما پولی نخواستم چرا آبروی مرا می‌برید و جالب اینجاست که باور نمی‌کردند که مبلغ کارت 10 هزار تومان است و می گفتند اشتباه شده است.

احمدی می‌گوید: از آن سال‌ها دیگر به رادیو نرفتم. من هیچ وقت توقعی نداشتم و ندارم. اصل زندگی من  بیشتر در رادیو و تلویزیون بوده، من انتظار کمک از هیچکس ندارم، فقط انتظار دارم حرمتم از بین نرود که آن را در رادیو از بین بردند. طی سال‌های پیش هم به یاد دارم که یک بار خیلی به من اصرار کردند که برای مراسمی به رادیو بروم اما دخترم به من گفت اگر مشکل مالی داریم یک وعده غذایمان را کم می‌کنیم اما دیگر به رادیو نرو.

او در پاسخ به اینکه آیا طی این سال‌ها به شبکه رادیویی نمایش پیشنهاداتی داده‌اید؟ تنها در یک جمله اینگونه پاسخ می‌دهد: متاسفانه هیچ کس در این زمینه به ما اشاره نکرد.

دلم را به چه چیز رادیو خوش کنم؟

وی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه نمایش‌های جدید رادیو را گوش می‌کنید؟ خاطرنشان می‌کند: اصلا رادیو گوش نمی‌کنم و با آن قهر کرده‌ام. دلم را باید به چه چیز رادیو خوش کنم؟ اگر قرار باشد دلم را خوش کنم با تلویزیون خوش می‌کنم. تلویزیون با رادیو برای من تفاوت زیادی دارد. رادیو دیگر برایم جایگاهی ندارد و هیچ برنامه‌ای از رادیو را گوش نمی‌کنم.

مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی‌بیند

در تلویزیون احترام آدم را نگه می‌دارند


این هنرپیشه قدیمی در ادامه صحبت‌های خود اظهارات و علایقش در تلویزیون را اینگونه بیان می‌کند: برای من  تلویزیون با رادیو خیلی تفاوت دارد چرا که در تلویزیون احترام آدم را نگه می‌دارند و هر کجا که برنامه‌ای باشد احترام ما هم سرجایش است اما رادیو هنوز هم که هنوز است دستمزد ندارد. در رادیو تصویر وجود ندارد درحالی که اگر تصویر وجود داشت حالات چهره‌، صورت‌، حرکات دست و ... به بیان احساسات کمک می‌کرد. رادیو فقط یک بیان دارد و باید با همان بیانش همه چیز را ثابت کرد. در رادیو هیچ کس به هنرپیشه کمک نمی‌کند و هنرپیشه باید با صدایش، خودش را نشان دهد.

وقتی از احمدی می‌پرسیم که طی این سال‌ها دیداری با آقای ضرغامی داشته‌اید؟ می‌گوید: من از سال 1321 در رادیو بودم و متاسفانه هنوز با ایشان دیدار نداشتم، یک بار که سال‌ها پیش آقای ضرغامی، معاون وزیر ارشاد بودند شاید این موضوع برای 10‌، 15 سال پیش باشد با او رو در رو شدم اما از آن سال به بعد دیگر ایشان را ندیدم.

آشنایی مرتضی احمدی با مرحوم علی حاتمی

وقتی به جایی می‌رسیم که مرتضی احمدی از همکاری‌هایش با مرحوم حاتمی برایمان می‌گوید احساس می‌شود که علاقه خاصی به زنده‌یاد حاتمی و کارهایی که با وی داشته، دارد.

او می‌گوید:
 در آن زمان من با مرحوم حاتمی در کارهایی مثل: «سلطان صاحبقران»، «بابا شمل» و «حسن  کچل» کار کردم. مرحوم حاتمی واقعا این روزها جایش خالی است و من همیشه می‌گویم ای کاش یک بار دیگر زنده می‌شد و یک فیلم دیگر می‌ساخت. من با زنده یاد حاتمی در یک محل زندگی می‌کردیم و از همان زمان با وی آشنا شدم. برادر مرحوم حاتمی، تنها نویسنده رادیویی بود و در آن زمان فعالیت داشت که او هم به تازگی فوت کرده است. به یاد دارم که اولین کاری که حاتمی مرا دعوت کرد «حسن کچل» بود و آن زمان همسرم شدیدا بیمار بود و وضع ناخوشایندی داشت. سال 1349 که من به خاطر حال همسرم خیلی از منزل بیرون نمی‌رفتم در همان حین بود که حاتمی با من تماس گرفت و گفت می‌خواهد حال و هوایم را عوض کند، این شد که من از خانه بیرون آمدم و زمانی هم که فیلمنامه را خواندم دیدم همان چیزی است که من دنبالش می‌گشتم.

«حسن کچل» حاتمی برایم ماندنی‌ترین بود

احمدی با نشاط و ذوقی عجیب همچنان به تعریف و زنده کردن خاطراتش با حاتمی ادامه می‌دهد و می‌گوید:
 زمانی که برای فیلم «حسن کچل» به ضبط رفتیم، من، صدابردار، نوازنده و مرحوم حاتمی بودیم که از ساعت یک بعد از ظهر کار را شروع کردیم و تا یک و 20 دقیقه نصفه شب ادامه داشت. در آن سال ها به یاد دارم که من 20 بار متن فیلمنامه را خواندم و با خودم تکرار کردم و حتی خود مرحوم حاتمی مدام به من می‌گفت دیگر بس است ضمن اینکه اصلا به من نمی‌گفت باید چه کار کنم تا اینکه ساعت 11 شب آنجا را ترک کرد و من تا ساعت یک نصفه شب آن قدر تمرین کردم تا در نهایت کارم به دلم نشست. تمرین ما آنقدر ادامه داشت که صدابردار می‌گفت دستانم تاول زده آقای احمدی دیگر بس است.

در سریال «صاحبقران» مرحوم حاتمی هم بازی داشتم که در آن ایفای دو نقش را عهده‌دار بودم.

مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی‌بیند

کتاب‌های احمدی تجدید چاپ نمی‌شوند


احمدی صحبت‌هایش را با معرفی کتاب‌هایش خاتمه می‌دهد.

او می‌گوید: 
من چهار کتاب در بازار برای چاپ دارم که مقابل دو تا از کتاب‌هایم را گرفته‌اند و تجدید چاپ نمی‌شود. آخرین کتابم هم نیمه کاره مانده است که به شکل یک رمان است. «کهنه‌های همیشه نو» و «فرهنگ بر و بچه‌های تهرون» از جمله کتاب‌هایی هستند که وزارت ارشاد مقابل چاپش را گرفته است و ایراد کارم را هم نمی‌گویند.

وی اظهار امیدواری می‌کند از اینکه در دوره روحانی اتفاقات خوش‌آیندی بیفتد و می‌گوید: ببینیم زمان آقای روحانی چه تغییراتی پیش خواهد آمد تا این مشکلات هم حل شود.

احمدی که صحبتش را به پایان می‌رساند سپس از اداره هنری خبرگزاری ایسنا دیدن می‌کند و دقایقی در جمع ایسنایی‌ها حاضر می‌شود.

وی با حضورش در ایسنا به خبرنگاران دلگرمی می‌دهد و اظهار خوشحالی می‌کند از اینکه در جمع دانشجویان حاضر شده است.

وی در سن 16 سالگی ورزش باستانی و فوتبال را شروع کرد و به همراه فوتبال دبیرستانش در مسابقات آموزشگاه‌های تهران رتبه‌هایی را به دست آورد و بعدها در تیم فوتبال راه‌آهن تهران بازیکن و مربی شد. احمدی پس از چند تلاش آماتوری در تئاتر در سال 1321 با کمک عده‌ای از دوستانش «تماشاخانه ماه» را روبروی باغ فردوس دایر کرد و پس از چند هفته مجبور به ترک آن‌جا شد. او در سال 1322 در تئاتر فرهنگ برای اولین بار پیش‌پرده‌خوانی کرد و از آن به بعد بازیگر تئاتر هم شد. این بازیگر ایرانی برای اولین بار به سبک بیات تهران در پیش‌پرده‌ها آواز خواند واولین بار در سال 1322 ترانه «گل‌پری‌جون» را اجرا کرد.

احمدی در سال 1323 به رادیو تهران آمد و از آنجا فعالیتش در رادیو را نیز آغاز کرد. او سال‌ها در رادیو کار کرد و از جمله تیپی که به آن مشهور بود به نام «بابا جاهل گریان» بود. وی در سال 1353 نقش اول سریال پربیننده «هردمبیل» - نوشته پرویز خطیبی - را بازی کرد و در سال 1356 محبوب‌ترین هنرپیشه رادیو شناخته شد.

احمدی در سال 1326 گوینده فیلم‌های خارجی شد و از اعضای اولیه انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم شد. از ماندگارترین آثار او در دوبله می‌توان به کارتون «پینوکیو»‌ نقش روباه مکار اشاره کرد. احمدی در سال 1332 برای اولین بار در سینما فیلمی با عنوان «ماجراهای زندگی» به کارگردانی نصرالله محتشم را بازی کرد و از جمله دیگر فیلم‌های او می‌توان به «کلاه قرمزی و پسرخاله»، «شیرین و فرهاد»، «بابا شمل»، «قلندر»، «خانه خراب»، «معما»، «در انتظار شیطان» و... اشاره کرد. همچنین از کارهای تلویزیونی این پیشکسوت می‌توان «شکرستان» (راوی و صداپیشه)، «تک مضراب»، «چهره‌ها»، «هردمبیل»، «هفت شهر عشق»، «سلطان صاحبقران»، «پنجره‌ها»، «چنگک»، «آرایشگاه زیبا»، «آیینه»، «تهران 11»، «زیر بازارچه»، «دردسر بزرگ»، «خانه پدری» و... نام برد.

حمیده خیر آبادی؛ مادر سینمای ایران

ه مناسبت زادروز حمیده خیر آبادی

برترین ها - ایمان عبدلی: حمیده خیرآبادی (نادره) از جمله بازیگران نسل اول سینمای ایران بود، در کنار شهلا ریاحی، مهری ودادیان و...میمیک. صورت و نوعی جذابیت در رفتار او سبب شده بود که عموما ایفاگر نقش های به اصطلاح مثبت باشد، جز در مواردی خاص نظیر(مادر- علی حاتمی)،خیرآبادی با خلق شخصیت  تیپ گونه ی "مادر" در آثار زیادی موفق به جذب مخاطب شد، گویی مادرانگی با او عجین شده بود.


به مناسبت سالمرگ حمیده خیر آبادی

با نگاهی به کارنامه ی سنگین او و حضور پرشمارش در آثار سینمایی بهتر درک می کنیم که چرا سال های سال کارگردانان از طیف های متفاوت با اعتماد به فیزیک او و نوع بازی اش نقش (مادر) فیلم ها را برای او می نوشتند،عینی بودن حضور او برای مخاطب نقش های او را به شدت ملموس و باور پذیر می کرد ،خیر آبادی از جمله بازیگرانی بود که بیشتر با اتکا به غریزه نقش های را جان می بخشید، بازیگر دلنشین سینمای ایران مرگ غریبانه ای داشت.

در میان بی توجهی صدا و سیما و در تنهایی و عدم توجه کافی از سمت مسئولین،حتی مراسم خاکسپاری او در حالی انجام شد که به علت عدم اطلاع رسانی خیلی از همکاران او حضور نداشتند،شاید حضورپررنگ او در سینمای قبل از انقلاب توجیه این بد رفتاری ها بوده است گرچه که این توجیه قانع کننده نیست .

بیوگرافی: حمیده خیرآبادی متولد 30 آذر 1302 در رشت با دو دهه ی سابقه ی بازیگری در عرصه ی تئاتر در سال 1332 رسما بازیگری در سینما را شروع کرد و پس از وقفه ای، در دهه ی 400 به اوج دوران حرفه ای خود رسید دهه ای که حضور سینمایی نادره گاه به 11 فیلم در یک سال هم می رسید به نوعی( نادره) در این دهه موقعیت سینمایی خود را تثبیت کردو از آنجا که او با پیشینه ی تئاتری وارد حرفه ی بازیگری شده بود، موفق شد حضور خودش را حفظ کند.

به مناسبت سالمرگ حمیده خیر آبادی

گرچه که هیچ وقت به اوج نرسید، اما شاید بتوان ایراد را در فیلمنامه های کم کیفیت سینمای فارسی دانست که خیلی مجالی برای حضور متفاوت زن ها نداشت ، با توجه به شرایط نادره یا همان حمیده خیرآبادی کارنامه ای پر از نقش های مشابه دارد چه در تلویزیون چه در سینما، به ندرت نقش های متفاوت به او سپرده شده بود. نقش هایی نظیر: کاراکترش در "مادر" ساخته ی علی حاتمی یا در "ممل آمریکایی" که در هر دو مورد کاراکتر مثبتی نداشت . خیر آبادی در 13 سالگی ازدواج کرد و پس از گذر چند سال طلاق گرفت و تنها یادگار ازدواجش "ثریا قاسمی" است. 

خود او درباره ی مادر بودن های مداومش گفته بود:(( سال ها پیش یک کارگردان که از اقوام من بود از من خواهش کرد در فیلمش نقش یک مادر را بازی کنم و من هم قبول کردم و آن پس این کار شد حرفه من و جالب اینکه از سال ها پیش که خیلی جوان بودم تا حالا من در اکثر فیلم هایم نقش مادر را بازی می کردم ،من بدون استثنا در فیلمهای مختلف مادر همه هنرپیشه های معروف و مشهوری که مردم می شناسند بوده ام))

ماندگارها: خانم جون سریال "خانه سبز" یا همان مادر آقا رضا صباحی،مادر عباس آقا سوپر گوشت (عزت انتظامی) که در آپارتمان آشفته ی عباس آقا چادر به کمر بسته و کفگیر به دست تلاش در حل و فصل مشکلات همسایه ها داشت،زن افاده ای و تجمل گرا و منفعت طلب محمد ابراهیم فیلم "مادر" که امان پسر بزرگ داستان را بریده بود،مادر نگران سریال" پدر سالار" که زیر نگاه مردسالارانه ی آقا اسداله و خواسته های متفاوت فرزندان همیشه نقش میانجی را داشت،مادر قلابی و هوسران نسرین(فائقه ی آتشین) در فیلم "ممل آمریکایی"که با ترفندهای مختلف سعی در جذب مردان دارد.

به مناسبت سالمرگ حمیده خیر آبادی

مادر دستپاچه ی فاطمه معتمد آریا در کلاه قرمزی و پسر خاله و... رکورد دار حضور درسینمای ایران با رقمی مابین 150 تا 200 حضور سینمایی ،سه بار نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل جشنواره ی فجر شد:در نهمین دوره برای فیلم سایه خیال ،در دوره ی یازدهم برای یک مرد یک خرس و در دوری هفتم برای فیلم (هی جو)

درباره ی او: 

شهلا ریاحی: خانم نادره مثل خواهر من بود، واقعا من خواهرم را از دست دادم،واقعا ناراحتم و از خدا می  خواهم در آن دنیا روحش شاد وراحت باشد،با خانم نادره بسیار مسافرت های تئاتری رفتیم همدیگر را دوست داشتیم. پوری بنائی:تمام زندگی من با نادره پر ازخاطرات خوب است،بسیار فیلم در کنار ایشان کار کردم و بسیار از ایشان آموختم.

محمود بهرامی: خدا خانم نادره را بیامرزد ،من تئاتر دهقان کار می کردم، ایشان تئاتر جامعه باربد مشغول بود  این خانم اینقدر نسبت به همه بازیگرهای که در این دو تئاتر کار می کردند محبت می کرد، که هر روز قبل از اجرایشان می آمدند حتما این بچه ها را دانه دانه می دیدند و می رفتند.

به مناسبت سالمرگ حمیده خیر آبادی

گیتی ساعتچی:
 من دریک دقیقه دو دقیقه نمی توانم درباره نادره حرف بزنم، باید یک سال صحبت کنم: نادره بی نظیر بود من از زمان سریال "تلخ و شیرین" با ایشان خاطره دارم،مثل یک مادر دوستش داشتم... 

هدیه تهرانی: لذت لمس احساس مادرانه از سینمای ایران گرفته شد.

ثریا قاسمی : ما قطعه های هنرمندان هم می خواهیم، ولی قبل از آن "خانه های" هنرمند می خواهیم،خانه ای باشد که بتوانیم از آن ها نگهداری کنیم، خانه ای که اگر دلشان گرفت اگر خلق شان تنگ شد، بتوانیم با وسیله راحت و بزرگ در خور سالمند ،آن ها را به آن خانه ببریم.

به مناسبت سالمرگ حمیده خیر آبادی

آخرین حرف هایش:
 "خیر آبادی" در روزهای آخر بابت مطالبی که درباره ی وضعیت نابسامان او منتشر شده  بود، شاکی بود حرف های زیر که آخرین مصاحبه اش می باشد از میان گفتگوی او با جواد طوسی برداشت شده است(( تنها فرزندم ثریاست با وجود مشغله کاری و گرفتاری اش همیشه به من سر می زند به اصرار ثریا قرار است پرستاری بیاورم اما راضی نیستم چون هنوز روی پای خودم هستم و می توانم کارهایم را انجام بدهم ،مسئولان باید جلوی جوانان کم تجربه را که حرف های ضدو نقیض می زنند را بگیرندو هر مطلب کذبی رامنتشر نکنند آن ها می توانستند قبل از منتشر شدن این اخبار طی تماسی با من صدق و صحت مطلب را دریابند. ))

در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)

برترین ها - نگین فانی نام: اینستاگرام، این روزها تبدیل به دفترچه خاطرات تصویری خیلی ها شده است.  بسیاری از چهره های شناخته شده دنیای هنر و ورزش هم، از این طریق با طرفداران خود در دورترین نقاط جهان در ارتباط هستند. از سوی دیگر سعی دارند با این روش هواداران بیشتری نیز برای خود دست و پا کنند که این نیز خود به یک رقابت حیثیتی میان سلبریتی های قرن 21 تبدیل شده است.
 
حتی گاهی اوقات عکس هایی به اشتراک می گذارند که جنجال بسیاری به راه انداخته و خبرساز می شوند، توجه رسانه ها و مردم به آنها جلب می شود و شهرت بیشتری نیز برای آنها به ارمغان می آورند. در این سری مطالب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم.

 بالاخره «رایان رینولدز»  هم صاحب ستاره ای به نام خودش در پیاده روی مشاهیر هالیوود شد و البته همسر و دو فرزندش نیز او را در این روز همراهی کردند.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «رایان گاسلینگ» ستاره ای است که قرار است روی جلد مجله ماه ژانویه «جی کیو» قرار بگیرد و این هم یکی از عکس های این مجموعه است.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 از قیافه «کانیه وست» مشخص است که حتی خودش هم از این بلایی که به سر خودش آورده نادم و پشیمان است و دیگر جایی برای سرزنش کردن باقی نمی گذارد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «دایانه کروگر» و یک سلفی در حال سایه بازی با خودش.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


«میلی بابی براون» دوازده ساله که این روزها با بازی در سریال  ترسناک «چیزهای عجیب» نامش حسابی روی زبان ها افتاده و حتی در لیست محبوب ترین هنرپیشگان امسال قرار گرفته است.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


  واقعا «ریس ویترسپون» چطور می تواند عکس هایی تا این حد پر روح و پر انرژی داشته باشد؟! عکاسش تا این حد حرفه ای است یا چیز خاصی در خود ریس وجود دارد؟!
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «تام هاردی» با این سر و وضع فقط ممکن است در حال بازگشت از کوهنوردی یا هیچ هایکینگ باشد، یا شاید هم از سر صحنه فیلم برداری دارد برمی گردد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


«ویکتوریا بکهام» باز هم در حال نمایش عشق بیکرانی که به پسرش بروکلین دارد. دقت کردید بروکلین همیشه یک غم خاصی در چشم هایش دارد؟!
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


«راک» و «ناتالی امانوئل»، هنرپیشه  ای که به قول دوین جانسون با استعداد، باهوش، زیبا و با حال و البته از هنرپیشه های مورد علاقه دوین است. قطعا طرفداران سریال «بازی تاج و تخت» با همه این تعریف های راک از ناتالی موافق هستند.
 
در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 

 
«جیسون موموآ» یکی دیگر از ستاره های «بازی تاج و تخت» که حضورش در سریال هر چند کوتاه بود، اما اثری پایدار روی مخاطبین گذاشته و او را به یکی از چهره های محبوب این سریال تبدیل کرد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «لئوناردو دی کاپریو» در حال پز دادن با جایزه شهروند جهانی سال.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «شارلیز ترون» که فعالیت هایش در جهت مبارزه با ایدز تنها به روز جهانی ایدز محدود نمی شوند از فالوئرهای خود خواست که با خرید این تیشرت ها به درمان افراد مبتلا به این بیماری کمک کنند.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


«ریکی مارتین» در آخرین روزهای سال 2016 همراه با دوقلوهایش، «متیو» و «ولنتینو»، به دیزنی لند رفت.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «لیام همزورث» در یک سبیل پارتی ساحلی در حال خوش گذراندن همراه با دوستانش.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


  «استفن امل» به شدت تحت تأثیر جو کریسمس قرار دارد و چند هفته ای است که همه عکس هایش حول این محور می چرخند.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «اندرو گارفیلد» و «جونا هیل»، که هر دو نامزد دریافت جایزه «گولدن گلوب» هم هستند، پس از صرف یک ناهار دوستانه.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «کامیلا کابلو» دیروز به طور ناگهانی جدایی خود از گروه «فیفث هارمونی» را اعلام کرده و هواداران این گروه را حسابی ناراحت و سایر اعضای گروه را هم از دست خودش عصبانی و دلخور کرد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «بلیک لایولی» هم از دیگر افرادی بود که در اینستاگرام خود تولد «تیلور سوییفت» را به او تبریک گفت. بلیک به گفته خودش نه تنها عاشق تیلور است، بلکه او را خیلی هم دوست دارد!
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


«فلیسیتی جونز» در پیراهنی نه چندان زیبا از برند ایتالیایی «گیامباتیستا ولی»، در شب افتتاحیه فیلم «Rogue One» در لندن.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


  عکس «هیلاری داف» همراه با دست های خواهرش که همیشه در کنار اوست. بد نبود برای تشکر از این حمایت و همراهی به غیر از دست هایش خودش را هم در این عکس جا می داد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


«جرد لتو» احتمالا در درگیری جوکر با بتمن این طور آسیب دیده است.
 
در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65) 
 


«جسیکا چستین» با آرایشی که زیاد به مدل چشم هایش نمی آید و سنش را حتی از آنی که هست هم بالاتر نشان می دهد.
 
در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65) 
 

«سلما هایک» در این روزهای آخر سال و با نزدیک شدن کریسمس کودک درونش را آزاد گذاشته تا هر چقدر می خواهد خوش بگذراند.
 
در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65) 
 


 مثل این که «اندی کوهن» موفق شده «ماریا کری» را مجبور کند برای شرکت در برنامه اش کمی لباس بپوشد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)


«مارگوت رابی» بالاخره با نامزدش «تام اکرلی» در یک جشن خصوصی در شهر ساحلی «بایرون بی» در استرالیا ازدواج کرد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


«جسیکا آلبا»  همراه با همسر و دو دخترش در مهمانی موسسه خیریه «baby2baby» شرکت کرده و در آستانه سال نو به کودکان نیازمند کمک کرد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


«امیلیا کلارک» وقت آزادش را به این صورت می گذراند و خیلی هم از این کار خوشحال و راضی است. اگر کمی بیشتر تمرین کند این کار را با سه پرتقال هم می تواند انجام دهد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «زک افرون» گفت دیگر بیش از این نمی تواند این راز را از هوادارانش مخفی نگه دارد و اعلام کرد که قرار است چهره تبلیغاتی برند «هوگو باس» باشد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «لیو تایلر» و کودکش در وضعیتی که لیو آرزو دارد می توانست تا آخر عمرش همینطور در آرامش مطلق باقی بماند.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)



 مجله «اینستایل» از «نیکول کیدمن» به خاطر پوشیدن این پیراهن منحصر به فرد طراحی «اردم» تشکر کرد، اما فقط با یک نگاه، درک این که صداقت چندانی پشت این تحسین وجود ندارد اصلا کار سختی نیست.
 
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 وقتی «انسل الگورت» تصمیم می گیرد از وسایل نقلیه عمومی استفاده کند خودش را به این صورت استتار می کند، در حالی که مقامات بلند پایه دولتی هم این طور خودشان را موقع سوار شدن به مترو مخفی نمی کنند.
 
در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 

 
«آرون پاول» شروع فصل دوم سریال جدیدش به نام «جاده» را به هواداران خود مژده داد. این سریال هم از منتقدان و هم از مردم امتیاز خوبی گرفته و ارزش تماشا کردن را دارد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


«هنری کویل»، یا همان سوپرمن خودمان، پس از یک تمرین سخت و نفس گیر.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 این عکس «کلوئی گریس مورتز» حالتی غیر عادی به او داده که کمی وحشتناک هم هست و انگار نیمی از بدنش گم شده است.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


دیدن «سوارز»،«مسی» و «نیمار» این طور دوستانه و همه در کنار هم در یک قاب، قطعا برای همه طرفداران بارسا خیلی خوشایند است.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «کریس رونالدو» و پسرش پس ازدریافت جایزه توپ طلای امسال توسط کریس؛ فقط مثل این که وزن این جایزه برای آقای رونالدوی کوچک کمی زیاد است.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


«گرت بیل» بی صبرانه در انتظار پوشیدن لباس جدید تیمش با نشانی که باعث افتخار اوست.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


«هریتیک روشن» در حال سواری دادن به پسر کوچولویش که دارد آن بالا آتش می سوزاند.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «سلمان خان» در سن پنجاه سالگی هنوز هیچ فرقی با ایام جوانی اش ندارد و به راحتی می تواند رقیب جوان های تازه نفس بالیوود باشد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


43. مادربزرگ های ما هم در جوانیشان فیلم های «مدوری دیکشیت» را تماشا کرده اند، اما مدوری تازه در آستانه پنجاه سالگی و خیلی هم خوشحال و جوان است.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «دیپیکا پادوکونه»  از کارگردان موفق بالیوود، «سانجی لیلا بانسالی» ، به خاطر این که یکی از چالش برانگیزترین نقش های عمرش را در فیلم «باجیرا و مستانی» به او هدیه داده است تشکر کرد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «آرجون کاپور» در حال تبلیغ یک برند هندی که اسمش آنقدر طولانی است که بهتر است چیزی در موردش نگوییم.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


  «پارک شین های» هم چند هفته ای کمرنگ شده بود، اما این هفته حضور پررنگی در اینستا داشت.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


  از حجم لباس های «کیم یونگ کوانگ» مشخص است که هوا خیلی سردتر از آنی است که به نظر می رسد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 سلفی «بائه سوزی» در حال تماشای فیلم و از زاویه ای که زیبایی خاصی به چشم هایش بخشیده است.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 عکس «لی جون کی» برای مجله «ال» کره که واقعا هیچ توضیحی به غیر از منحصر به فرد نمی توان در مورد آن داد که به کسی هم برنخورد.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


 «پارک سو جون» از هنرپیشه های خیلی پرطرفدار کره ای که عجیب است تا حالا کسی سراغ عکس هایش را از ما نگرفته است.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


بالاخره «جی چانگ ووک» این هفته پس از مدت ها چند عکس در صفحه اش به اشتراک گذاشته و ما را هم از شرمندگی دوستانی که پیگیر عکس هایش بودند درآورد.
 
در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65) 
 


 این عکس «تولگاهان ساییشمان» را کمی دیر دیدیم، اما حیف بود این همه جذابیت از قلم بیفتد و شما آن را نبینید.
 
در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65) 
 


«ایرم دریجی» به عنوان چهره تبلیغاتی برند ترک «دفکتو».
 
در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65) 
 


  «مریم اوزرلی» و عشق کوچولویش که خیلی هم شبیه خودش شده است.
 
 در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65)
 


  «صدف آوجی» که سال های دور با ایفای نقش در سریال «منکشه و هالیل» یا به قول بعضی ها که تازه کشفش کرده اند «منیژه و خلیل»، در کنار «کیوانچ تاتلی توغ» محبوبیت بسیاری پیدا کرد.
 
در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65) 
 


 عکس «باریش کیلیچ» کمی تاریخ گذشته شده، اما خوب صفحه اش را تازه پیدا کردیم و حیف بود عکسی از او را با شما به اشتراک نگذاریم. 
 
در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (65) 

لئوپولد سدار سنگور، وجدان آفریقا

برترین ها: سنگور که پدر و بنیان‌گذار جامعه‌ فرانسه‌زبان قاره آفریقا و «وجدان آفریقا» به شمار می‌آمد، اولین رئیس جمهور سنگال پس از رهایی این کشور از دامن استعمار فرانسه در سال 1960 بود و در 31 دسامبر 1980 نیز، داوطلبانه از قدرت کناره‌گیری کرد و زمام امور را به «ابدو دیوف» نخست وزیر وقت سپرد.
 
لئوپولد سدار سنگور، وجدان آفریقا 
 
لئوپولد سدار سنگور در مدت ریاست جمهوری‌اش، تلاش کرد تا در سنگال دموکراسی را حاکم کند و احزاب مختلف به رسمیت شناخته شوند. وی بعد از مسئولیت سیاسی‌اش، اغلب اوقات خود را به مطالعه و انتشار نظریات و اشعار خود ‌پرداخت و سال 2001 در سن 95 سالگی درگذشت.

لئوپولد سدار سنگور 9 اکتبر 1906 از پدر و مادری کشاورز متولد شد. او تا هفت سالگی به زبان محلی سنگال سخن می‌گفت و از آن پس زبان فرانسه را در یک مدرسه کاتولیک در روستایش‌ آموخت.
 
لئوپولد سدار سنگور، وجدان آفریقا 
 
برای سنگور این دوران، سمبل سادگی وایام بی‌دغدغگی بود؛ چنانچه بعدها هم آرزوی بازگشت به این دوران را داشت. وی سپس به فرانسه رفت و در دبیرستان لوئی لوگران پاریس و در دانشگاه سوربن تحصیل کرد و در سال 1935 در آزمون استادی زبان فرانسه قبول شد.
 
سنگور در سال 1939 به جنگ فراخوانده شد و در ژوئن 1940 توسط آلمانی‌ها اسیر شد. وی در ژانویه 1942 به سبب بیماری از جنگ معاف شد و در چهارچوب جبهه‌ی ملی دانشگاهی به نهضت مقاومت پیوست. این دوران موجبات اندیشیدن سنگور را فراهم کرد.
 
لئوپولد سدار سنگور، وجدان آفریقا

سال 1945 آغاز دوران سیاسی سنگور بود. وی در انتخابات این سال، نماینده سنگال در مجلس فرانسه شد و در پی آن در سال‌های 1946، 1951 و 1956 به عضویت مجمع مشورتی شورای اروپا درآمد. سپس وی وزیر مشاور دولت جمهوری فرانسه شد و آنگاه در 5 سپتامبر 1960 به عنوان نخستین رئیس جمهور سنگال برگزیده شد. سنگور در سال 1963، 1968، 1973 و 1978 باز هم به ریاست جمهوری رسید.

سنگور در سال 1956 اولین کنگره بین‌المللی نویسندگان و هنرمندان سیاه‌پوست را برپا کرد.لئوپولد سدار سنگور مدال طلای زبان فرانسه را دریافت کرد، علاوه بر اینکه نام او چندین بار به عنوان نامزد جایزه ادبی نوبل بر سر زبان‌ها افتاد. وی همچنین در طول زندگی‌اش جوایز بسیاری در فرانسه و کشورهای دیگر به دست آورد و از سی وهفت دانشگاه، از جمله سوربن پاریس، دکترای افتخاری دریافت کرد.
 
لئوپولد سدار سنگور، وجدان آفریقا 
 
او که فرهنگ فرانسه را بسیار متنوع تلقی می‌کرد، در 2 ژوئن 1983، به عنوان اولین آفریقایی به عضویت فرهنگستان فرانسه برگزیده شد.

وی همواره مترصد آن بود تا اثبات کند مردمان آفریقا بی‌تمدن و وحشی نیستند و در عین حال معتقد بود که ضمن احترام به فرهنگ و هنر کشور خود باید فرهنگ کشورهای دیگر را محترم شمرد. شعار وی در زندگی همواره این بود: «زمانی که افراد متفاوت بتوانند با هم به صورت مسالمت آمیز زندگی کنند، جهان در کمال خوشبختی به سر خواهد برد.»

فیلم مستندی درباره «لئوپولد سدار سنگور» ساخته شده است . این فیلم مستند که «صد سال سیاه‌پوستی» نام داشت، مسیر زندگی خارق العاده‌ لئوپولد سدار سنگور را باز می‌ساخت که با تکیه بر صحنه‌هایی هم عصر ساخت فیلم و نیز بر اساس فیلم‌های آرشیوی و به‌ویژه با تکیه بر صدای شاعر که تصویر را موزون می‌کرد، نگاه کوتاهی به زندگی «شاعر رئیس جمهور» را ارایه می‌داد.

سیق؛ تنگه جذاب و دیدنی در اردن


برترین ها: شهر باستانی پترا واقع در قلب بیابان کوهستانی جنوب اردن، مسیرهای گوناگونی در گذشته داشته است. یکی از مسیرهای ممکن از جنوب، از میان دشت پترا و اطراف جبل هارون بوده است. مسیر دیگر از فلات های مرتفع به سوی شمال بوده است. اما بازدیدکنندگان امروزی از شرق، از طریق یک تنگه باریک به نام سیق به پترا می رسند که به طور چشمگیری در مقابل ویرانه های الخزانه در عربستان پایان می یابد.

سیق یک تنگه واقعی نیست، زیرا با فرسایش آب شکل نگرفته بلکه نیروهای تکنوتیکی که کوه های سنگی را به دو نیم تقسیم کرده موجب تشکیل این گذرگاه عمیق و باریک شده است. بعدها نیروی آب سیل ها، لبه های تیز سنگ های این تنگه را منحنی و صاف کرده است. ورودی سیق زمانی یک قوس به یادماندنی داشت اما در سال 1896 به دنبال یک زلزله فروریخت و اکنون تنها قسمت هایی از آن باقی مانده است.
 
گذرگاه سیق به طول 1.2 کیلومتر در میان صخره های ماسه سنگی با رنگ های زیبا پیچ و تاب می خورد و در هرطرف تا 150 متر بالا می رود. به طور متوسط سیق بیش از 3 متر عرض ندارد اما گاهی مسیر به حدی عریض می شود که نور گرم خورشید به آن وارد می شود و حتی درخت رشد می کند. و در بعضی قسمت ها آن قدر باریک می شود که فرد می تواند دو طرف آن را با دست لمس کند. درطول مسیر چندین اثر باستانی مانند قنات آب قدیمی که آب را به مرکز پترا می آورد وجود دارد. همان طور که به پایان سیق نزدیک می شوید، قسمت هایی از الخزانه را مشاهده می کنید. به محض خروج از سیق بازدیدکنندگان می توانند نمای کاملی از آن را ببینید که بسیار حیرت انگیز و تماشایی است.
 
سیق؛ تنگه جذاب و دیدنی پترا در اردن 
 
سیق؛ تنگه جذاب و دیدنی پترا در اردن 
 
سیق؛ تنگه جذاب و دیدنی پترا در اردن 
 
سیق؛ تنگه جذاب و دیدنی پترا در اردن 
 
سیق؛ تنگه جذاب و دیدنی پترا در اردن 
سیق؛ تنگه جذاب و دیدنی پترا در اردن
 
سیق؛ تنگه جذاب و دیدنی پترا در اردن 
 
سیق؛ تنگه جذاب و دیدنی پترا در اردن 
 

رویایی ترین شهرهای برگزارکننده کریسمس

وب‌سایت بدونیم - مریم اسدی: زمان کریسمس و جشن های کریسمس بسیار خاص و متفاوت است. این فصل با تمام تزئینات و دکورهای درخشان و جو شاد و نشاط بخشش فصل همه ما انسان هاست.
 
در این جا برای این که بتوانید این لحظات زیبا و دلنشین را سهیم باشید ۸ شهری که جشن و مراسم خارق العاده ای برگزار می کنند معرفی کرده ام.

وین، اتریش
 
 رویایی ترین شهرهای برگزارکننده کریسمس

فصل تعطیلات در پایتخت اتریش بسیار جادویی و سحر انگیز است. و اگر در هر فصل دیگری به غیر از فصل تعطیلات به آنجا نروید نمی توانید تجربه دیدن این شگفتی ها را داشته باشید. در تمام ماه دسامبر تمام میدان های شهر با درخت های چراغانی شده تزئین شده اند و فروشگاه ها پر از صنایع دستی و شاه بلوط های بوداده شده است.



استراسبورگ، فرانسه
 
رویایی ترین شهرهای برگزارکننده کریسمس 

این شهر معروف به پایتخت کریسمس است. نخستین فروشگاه کریسمس اروپا (سنتی که از سال ۱۵۷۰ در میدان کلیسای جامع شکل گرفت) در این شهر است. اکنون این مکان با داستان گویی ها و اجراهای زنده یک مکان پر انرژی و حیرت انگیز است و شهر با بیش از ۳۰۰ غرفه فروش نورانی می شود.
 


کبک، کانادا
 
 رویایی ترین شهرهای برگزارکننده کریسمس

تصور کنید چارلز دیکنز با سرود کریسمس دوباره به زندگی باز گشته است درست مثل شهر کبک در روزهای تعطیلات کریسمس. خیابان های سنگفرش شده و ساختمان های خشتی مربوط به قرن ۱۷ در ماه دسامبر تبدیل به یک روستای افسانه ای کریسمس می شود. تمام کافه ها با چراغ های نورانی روشن می شوند و ورودی ها با درخت های کریسمس طلایی و حلقه های گل تزئین می شوند.



برکنریج، کلرادو
 
 رویایی ترین شهرهای برگزارکننده کریسمس

این شهر پیست اسکی در آغاز ماه دسامبر قبل از شروع جشن چراغانی درخت های کریسمس مراسم مسابقه بابانوئل را برگزار می کند. سپس فروشگاه های صنایع دستی و تمام فروشگاه های خیابان های اصلی چراغانی می شوند. اما روح تعطیلات به کریسمس ختم نمی شود. در این شهر رژه مشعل نیز برگزار می شود و تمام اسکی بازان و اسنوبرد بازان از کوهستان ها مشعل به دست پایین می آیند.



سان میگل د آلنده، مکزیک
 
 رویایی ترین شهرهای برگزارکننده کریسمس

کریسمس سفید را تنها می توانید در این شهر ببینید. در تمام ماه دسامبر این شهر با ضیافت ها، رژه، موسیقی و جشن های مقدس شاد و زنده می شود.



Ogunquit، مین، ایالات متحده آمریکا
 
 رویایی ترین شهرهای برگزارکننده کریسمس

این شهر در طول تابستان توریست ها را به سواحل زیبای نیوانگلند جذب می کند. اما در طول زمستان نیز گردشگران برای اجرای مراسم جشن کریسمس ساحلی به این شهر می آیند. سواحل این شهر با آتش بازی ها، نمایشگاه های صنایع دستی، فستیوال شکلات و سوپ، روشن و زنده می شود.



کلن، آلمان
 
 رویایی ترین شهرهای برگزارکننده کریسمس

این شهر که در کناره رودخانه راین قرار دارد در فصل تعطیلات سرشار از روح و انرژی می شود. فروشگاه های کریسمس در بیرون کلیسای جامع کلن بزرگ ترین و چشمگیرترین فروشگاه همراه با پیست های یخ، موزیک زنده و چراغانی های زیبا می باشد.



ریکیاویک، ایسلند
 
 رویایی ترین شهرهای برگزارکننده کریسمس

هر چه به مدار قطب شمال نزدیک تر شوید کریسمس زیباتر و سحرانگیزتر می شود. در این شهر ماه دسامبر شگفت انگیز ترین ماه سال است. در این شهر به جای بابانوئل افرادی به نام Yule lads در تمام خیابان ها رژه می روند.

از سرمای زمستان به کجا فرار کنیم؟

روزنامه صبح نو: هرکدام از این دو دسته هواداران خاص خودشان را دارند. عبارت «ایران کشور چهار فصل» را حتماً همه بارها و بارها شنیده‌اید اما کمترکسی چهارفصل بودن ایران را دیده و لمس کرده، که اگر این‌گونه بود اغلب مسافرت‌ها به شمال کشور ختم نمی‌شد و گردشگری تنوع و پراکندگی بیشتری داشت.
 
میانگین دما در شهرهای مختلف ایران از منفی ۱۰ درجه سانتی‌گراد در اردبیل تا30-25 درجه سانتی‌گراد در سیستان‌وبلوچستان متغیر است و این نشان‌دهنده همان چهارفصل همزمان است. زمانی که اردبیل سفیدپوش برف است، در بسیاری از شهرها درختان جوانه زده‌اند و شکوفه‌باران شده‌اند و در مناطقی هم گرمای آفتاب سوزان است.

البته آشنایی با دسته اول گردشگری زمستانی بیشتر و کامل‌تر است. سفر به اردبیل و استان‌های شمال‌غربی، برف بازی و اسکی و تیوپ‌سواری و لذت بردن از برف و سرما برای بسیاری لذت بخش و جذاب است و البته شناخته شده. دسته دوم اما بیشتر باب میل طرفداران گرماست. کویر گردی و مسافرت به شهرهای نوار جنوبی کشور، گردش در سواحل زیبا و دیدنی خلیج‌فارس، موج‌سواری و شنا و دیدن شهرهای آن ناحیه اوقات خوشی را برای گردشگران به همراه می‌آورد.
 
 تورهای داخلی گران‌تر از سفرهای خارجی است

اما کمبود امکانات و عدم ایجاد محیطی امن برای تفریحات زمستانی در مناطق برفی و سردسیر، مردم را از سفر به این مناطق دل‌سرد می‌کند. برگزاری جشنواره‌های زمستانی، تورهای امن و با رهبرانی مسلط به شرایط منطقه و البته وجود امکانات رفاهی بیشتر می‌تواند سرمایه بالقوه این استان‌های شمال‌غربی را بالفعل کند و علاوه بر درآمدزایی و ایجاد شرایط اقتصادی بهتر برای مردم منطقه، باعث ایجاد رونق و تنوع در صنعت توریسم کشور شود.

درمورد نوار جنوبی کشور هم اوضاع بهتر از این نیست. طبیعتاً در مسافرت و گردش آخرهفته‌ای و تعطیلات علاقه عموم به حضور در مناطق خوش‌آب‌وهوا و گردشی چند روزه در آن منطقه و تفریح و استراحت است. پرواضح است که آلودگی هوا و وجود ریزگردها در بسیاری از شهرهای خوزستان و سیستان‌وبلوچستان مانع جدی برای حضور گردشگران در آن مناطق به حساب می‌آیند.

نکته دیگر که مانع رونق یافتن توریسم در مناطق جنوبی کشور می‌شود هزینه‌های غیرمعقول و بیش از اندازه زیاد تورهای مسافرتی به شهرهای تفریحی جنوبی‌‌است. در بسیاری از تبلیغات روزانه حتماً دیده‌اید که تورهای با شرایط مساوی برای کشورهای همسایه بسیار ارزان‌تر از سفر به کیش و چابهار قیمت‌گذاری شده‌است، و خب همین می‌تواند درصد قابل توجهی از مسافرت‌ها را معطوف به کشورهای همسایه کند.

و باز هم وجود اندک امکانات رفاهی و تفریحی مناسب، تورهای گردشگری با شرایط متنوع در جنوب کشور و راهنماهایی که زیبایی‌ها و جذابیت‌های طبیعی منطقه را به درستی بشناسند هم دلیل دیگری‌ا‌‌ست بر بی‌میلی مردم برای سفر به این شهرها.

آبشار و رودخانه و گنبد نمکی زیبایی در بوشهر واقع شده که البته کمتر کسی با آن آشنایی دارد و حتی ساکنان و اهالی بوشهر هم زیاد از وجود چنین جاذبه طبیعی در چند کیلومتری خودشان آگاه نیستند. این گنبد نمکی به تنهایی می‌تواند یکی از مقصدهای جذاب گردشگری زمستانی باشد.
 
تورهای داخلی گران‌تر از سفرهای خارجی است 

گنبد نمکی جاشک یکی از بزرگ‌ترین، زیباترین و البته فعال‌ترین گنبدهای نمکی خاورمیانه است. این جاذبه طبیعی در بخش انتهایی رشته‌کوه زاگرس قرار دارد و منطقه عظیمی مملو از انواع نمک را تشکیل می‌دهد.
این گنبد نمکی خود یک طبیعت کامل و هیجان‌انگیز را در خود جای داده، چشمه، آبشار، غار و قندیل و حتی یخچال نمکی زیبایی که در منطقه‌ای حوالی بوشهر گرد هم آمده‌اند و اگر اهل کوه‌نوردی سبک باشید می‌تواند طبیعت‌گردی‌تان را با صعود به قله، این گنبد نمکی تکمیل کند.

یا حتی بندرعباس، که در شمال تنگه‌هرمز واقع شده یکی از زیباترین سواحل به خلیج‌فارس را دارد. نزدیک‌ترین شهر به بندرعباس، جزیره قشم است که به فرصت‌های تجاری بیشتر شهرت یافته‌است تا جاذبه‌های طبیعی و گردشگری. اما جزیره‌ای‌است بسیار قدیمی و با طبیعتی ویژه. میانگین سالانه دما بندرعباس در زمستان 5/18 درجه سانتی‌گراد است و همین عدد به معنای آب‌وهوایی مطبوع و معتدل است.

و اما کویرگردی؛ با وجود اینکه اغلب مردم از وجود کویرهای زیبایی در مناطق مرکزی و جنوبی ایران آگاه هستند و در کل یکی از معروف‌ترین گردشگری‌های زمستانی در مناطق گرم‌سیری، کویرگردی ا‌ست. به اندازه‌ای که باید و شاید این نوع گردشگری برای مردم شناخته شده نیست. از جذابیت‌های حقیقی، تفریحات و البته خطراتش آگاه نیستند و خب همین مسائل در ضمیرناخودآگاه انسان بی‌میلی و بی‌رغبتی به همراه دارد.

کویرها جاذبه‌های زیبا و تقریباً دست‌نخورده‌ای هستند که در کنار زیبایی و آرامش و سکوتش، خطرات جبران ناپذیری هم به همراه دارد که حتی طبیعت‌گردان با تجربه را هم می‌تواند به چالش بکشد.

کویرگردی برخلاف چهره ساده‌اش، بایستی کاملاً با آمادگی‌قبلی، مجهز و مطلع آغاز شود. قطعاً یکی از مهم‌ترین نکات در کویرگردی، همراه شدن به گروه و یا تور باتجربه و آگاه‌است. سفر تک نفره به کویر می‌تواند آخرین سفر برای یک غریبه باشد. البته رعایت نکات ایمنی و اصول اساسی می‌تواند یک ماجراجویی تمام عیار و بسیار لذت بخش و به یاد ماندنی برای هرکس باشد. پس پیش از آن‌که دل را به دریا بزنید و درگیر افسون کویر شوید. در گروه‌های ساده و سبک کویرگردی عضو شوید و تجربه کسب کنید.

یک سری از نکاتی که با تجربه به‌دست خواهید آورد این است که :

  •   برای سفر به کویر چطور کوله خود را آماده کنید و چه وسایلی به‌همراه داشته باشید.
  •   چه زمانی را برای این سفر انتخاب کنید و چه ملاک‌های آب و هوایی را بسنجید.
  •   چه نوع خوراکی و نوشیدنی و چقدر از هرکدام به همراه داشته باشید.
  •   شرایط خاص بدن خودتان را بشناسید و بدانید به چه اتفاقاتی مقاومت‌تر و دربرابر چه شرایطی کم‌طاقت هستید

  در صورت پیش‌آمدن توفان شن یا گم کردن مسیر چه کنید؟

و هزاران نکته ریز و درشت دیگر که می‌تواند ضامن سلامتی و گذراندن اوقات به یادماندنی برای شما باشد.
 
 تورهای داخلی گران‌تر از سفرهای خارجی است

هرچند که تعطیلات در این فصل از سال فرصتی طلایی برای افرادی است که در طول سال امکان گرفتن مرخصی یک هفته‌ای را ندارند اما از این فرصت می‌توانند برای سفرهای طولانی مدت استفاده کنند اما برخی از عوامل موجب شده تا سفر برخی از آنها مختل یا لغو شود. سرمای هوا در شهرهای شمالی کشور و به تبع آن کشورهایی که در نزدیکی مرزهای شمالی کشور واقع شده‌اند اجازه سفرهای کمتری را به گردشگران ایرانی می‌دهد چه سفر داخلی و یا چه سفر خارجی.

اما بدی آب و هوا و گرد و خاک جنوب کشور از جمله بندرعباس که شاهراه ارتباط با شهرهای گردشگری دیگر در جنوب کشور نیز است باعث شده تا برخی قید سفر به جنوب کشور را بزنند. اما علت دیگر می‌تواند فصل پیک سفر به جنوب کشور و افزایش نرخ بلیت هواپیماها به این مقاصد باشد چرا که اکنون سفر به جایی مانند چابهار که بهترین مکان برای اقامت یک هفته‌ای است به حدی گران تمام می‌شود که گردشگران ترجیح می‌دهند این سفر را برای رفتن به یک کشور خارجی صرف کنند.

اکنون بلیت هواپیما به مقصد چابهار از تهران برای روزهای هفتم و هشتم و نهم آذر ماه حدود ۶۰۰ هزار تومان تنها برای یک مسیر قیمت گذاری شده است اما بلیت برای رفتن به این شهر در روز پنج‌شنبه که تعطیلات به روزهای آخر رسیده ۳۰۰ هزار تومان نرخ دارد این هزینه با نرخ بلیت برگشت، اقامت و ترانسفر و... به حدی گران می‌شود که سفر به جایی مانند باکو، ارمنستان، گرجستان، دوبی و ترکیه ارزان‌تر خواهد شد. چرا که سفر چهار روزه به تفلیس در این روزها که البته سردی آن برای گرجی‌ها قابل تحمل است، حدود ۶۵۰ هزار تومان هزینه دارد بنابراین مقایسه سفر به تفلیس با چابهار نشان می‌دهد که سفر به این کشور حداقل ۴۰۰ هزار تومان به صرفه‌تر است با این تفاوت که اکنون چابهار هوایی بهاری و تفلیس هوایی سرد دارد.

اما سفر به روسیه که سرمای آن استخوان سوز است و ایرانی‌ها در فصل پاییز و زمستان تمایلی به گردش در آن ندارند به قدری کاهش یافته که تورهای گردشگری آن در این روزها دو میلیون و ۴۰۰ هزار تومان برای یک هفته اقامت در بهترین هتل‌های مسکو قیمت دارد. این درحالی است که در تابستان این تورهای گردشگری تا ۵ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان نیز نرخ داشتند.
 
 تورهای داخلی گران‌تر از سفرهای خارجی است

مدت‌هاست که باکو و ایروان نیز جزو مقاصد گردشگری ایرانی‌ها به شمار می‌آید اما پروازهای این دو شهر هم در تعطیلات آذر ماه گران است اما هتل‌های ارزانی دارد که می‌تواند در اختیار گردشگران قرار گیرد با این وجود استقبال کمی از آنها می‌شود چرا که دمای هوای این دو شهر نیز پایین است. نکته دیگر اینکه برای سفر به این دو کشور باید حداقل یک هفته فاصله زمانی وجود داشته باشد چرا که مسافران ارمنستان حق ورود به باکو را ندارند تا اینکه مدتی از سفر آنها گذشته باشد. بنابراین امکان یک هفته سفر به این دو شهر که فاصله زیادی از هم ندارند نیز ممکن نیست.

گفتگو با رکورددار سفر به مخوف ترین غارهای ایران

مرگ را ته طناب می بینم
مجله همشهری دانستنیها - نازیلا ناظمی: یوسف سورنی نیا در کرمانشاه به دنیا آمده است. در شهر عمیق ترین و مخوف ترین غارهای ایران. او رکورددار سفر به غار «پرآو» و بیشتر غارها در ایران است که پای کمتر کسی به آنها رسیده است. او مسئول بخش غارنوردی در هیئت کوهنوردی تهران است و شمار سفرهایش به برخی غارهای ایران سه رقمی شده است. او در گفتگو با ما از جزییات علاقه اش به غارنوردی و سفرهایش گفته است.

گفتگو با رکورددار سفر به مخوف ترین غارهای ایران
 
از اول داستان شروع کنیم؛ چرا غارنوردی؟
- من از بچگی که کارتون های «ژول ورن» را می دیدم، بسیار لذت می بردم. علاقه ام این بود که چکمه بپوشم و بروم توی آب ببینم چقدر عمق دارد. این حس ماجراجویی از بچگی در وجود من بود. چکمه می پوشیدم و توی گودال هایی که موقع بارندگی ایجاد می شد، می رفتم و البته آب هم وارد چکمه ام می شد. بعدها که بزرگ تر شدم، این حس ماجراجویی در من بیشتر شد.
 
زمانی که در روستا به دیدار پدربزرگم می رفتم، دوست داشتم بروم در بیشه ها و جاهایی که کسی نیست و تنهایی ماجراجویی کنم. در دوازده سالگی به پیشنهاد برادرم رفتم باشگاه جودو و سال ها بعد عضو تیم ملی هم شدم ولی روحیه ام با جودو جور در نمی آمد با این که در این رشته موفق بودم. به خاطر همین رفتم سراغ علاقه ام؛ کوهنوردی و غارنوردی.

غارنوردی و کوهنوردی چه نسبتی با هم دارند؟

- با دایی هایم به کوه رفته بودم و یک غار هم پیدا کرده بودیم که روی دهنه اش را برف گرفته بود و یک غار چاهی بود. رفتیم پایین و به چاه اول و پس از آن به چاه بعدی رسیدیم. این باعث شد من بگویم هر طوری شده باید بروم در چاه بعدی و ببینم چه می شود. به خاطر همین عضو گروه های کوهنوردی شدم و بعد از گذراندن دوره های آموزشی به همراه چند کوهنورد دیگر به داخل چاه رفتیم و البته دیدیم خیلی هم عمیق نبوده است.

چطوری غارنورد حرفه ای شدید؟

- سال 79 با تیمی از غارنوردهای تهرانی آشنا شدم که از باشگاه «دماوند» تهران آمده بودند. یکی از اعضای همین باشگاه، آقای «کاظم فریدیان» بود که بعدها به قله «کی دو» (K2)، سخت ترین قله دنیا صعود کرد. با ایشان رفتیم به غار پرآو و آشنایی من با این غار پر آوازه از اینجا شروع شد.

حرفه شما خطرات عجیب و غریبی دارد. مثلا در همین غار پرآو تاکنون پنج نفر کشته شده اند. نمی ترسید؟ چرا آنها دچار حادثه شدند؟ به خاطر بی احتیاطی؟
- بگذارید یک مثال بزنم؛ در سیستم حمل و نقل جاده ای اتفاقات زیادی رخ می دهد. تا زمانی که امکانات و نکات ایمنی به حد استاندارد برسد، از این قبیل اتفاق ها رخ می دهد یا ماشین ایراد دارد یا خود راننده یا جاده. در غار هم همین طور است. قدیم ابزارهای خیلی خوبی نداشتیم، لباس مناسب و دانش کافی نداشتیم و محیط و کارگاه های فنی هم ایجاد نکرده بودیم.
 
محلی که می رفتیم، ایمن نبود. مثلا ریزش آب روی سر افراد باعث سرمازدگی و به مرور باعث حادثه می شد. بیشتر مرگ و میرهایی که در غار اتفاق افتاد، به دلیل نداشتن اطلاعات و دانش غارنوردی و نداشتن ابزار مناسب بود. در غار «پروا» هم یکسری اتفاق افتاد که باعث مرگ پنج نفر شد.

در سال 65 یک غارنورد مشهدی در چاه های اولیه صدمه دید که با کمک همراهانش از غار بیرون آورده شد اما در حین انتقال فوت کرد. حادثه دوم و سوم سال 89 بود، از بچه های باشگاه دماوند بودند. من هم در این برنامه بودم ولی در یک تیم جداگانه. هر دوی آنها در عمق چهارصد متری دچار حادثه شدند. آقای «امیر احمدی» سرمازده شد و خانم ویکتوریا کیانی راد» در اثر سقوط از ارتفاع حدود ده متری جان سپرد. پیکرهایشان هم همان جا ماند و بعد از چند سال، من و یکی از دیگر دوستان کرمانشاهی (فرزاد باقری) آنها را برای همیشه در همانجا دفن کردیم. 
 
گفتگو با رکورددار سفر به مخوف ترین غارهای ایران
 
پس اصلا توصیه نمی کنید که اگر کسی برای سفر به کرمانشاه آمد، چون اسم این غارها را هم شنیده است، تصمیم به غارنوردی بگیرد؟
- کسی که می خواهد داخل این غارها برود، باید امکانات و اطلاعات لازم را داشته باشد. در مورد این که چطور گم نشود، درباره نور و موجودات زنده که به آنها آسیب می رساند. چون ما داریم وارد محیط زندگی و خانه این موجودات می شویم. مثلا خفاش های داخل غارها.
 
این حیوانات بی آزار در فصل زمستان به خواب فرو می روند و برای این که این دوران را پشت سر بگذارند و به فصل گرم سال برسند، مقدار ناچیزی چربی در خود ذخیره می کنند که در مدت زمان خواب زمستانی به مصرف می رسانند، اگر ما باعث بیدار شدن آنها شویم، این ذخیره غذا به مصرف پرواز می رسد و این احتمال وجود دارد که دوام رسیدن به فصل گرم را نداشته باشند. برای غارنوردی باید اطلاعات کسب کنیم؛ اطلاعات درست و علمی.

الان تورهای غارنوردی خیلی زیاد شده است؛ با این نوع طبیعت گردی موافقید؟

- نمی توان در مقابل علاقه و کنجکاوی مردم مقاومت کرد و مانع از ورود آنها به غارها شد. به عقیده من آنها هم حق دارند که محیط های رازآلود و هیجان انگیز غارها را ببینند اما باید مدیریت شود و این بازدیدها با نظارت کارشناسان امر انجام شود تا آسیب کمتری به غارها وارد شود.

غارها از این نظر به چند دسته تقسیم می شوند و در برخی از آنها ورود غارنوردان و حتی کارشناسان غار هم ممنوع است و این به خاطر حساسیت غار و آسیب بسیار زیادی است که برخی بازدیدکنندگان به غارها می زنند. از نمونه این غارها هم مجموعه غارهای «لاسکو» در جنوب فرانسه، یا «التامیرا» (Altamira) در اسپانیا را می توان نام برد که در آنها تصاویر نقاشی بی نظیری از انسان های عصر حجر قدیم کشف شده است و دم و بازدم بازدیدکنندگان باعث آسیب به این آثار منحصر به فرد و ارزشمند شده است، به خاطر همین بازدید افراد به این غارها و غارهای مشابه با محدودیت زیاد امکان پذیر می شود.

آیا تا به حال داخل غارهایی رفته اید که در آنها به آثار باستانی برخورد کنید؟

- علاقه شخصی من به غارهای عمودی و فنی است. آثار باستانی، نقاشی و ... در غارهایی پیدا می شوند که سکونتگاه هستند و امکان دسترسی گذشتگان به آنها راحت بوده است. در حالی که غارهای مورد نظر و علاقه من بیشتر بکر و دست نیافتنی بوده اند. با این حال در سال های دور ما چند بار به غار «قوری قلعه» در کرمانشاه که غاری افقی و با آب آشامیدنی است، رفتیم و بعدها در قسمتی از دهانه غار با برداشتن لایه های خاک چند خمره و آثار باستانی کشف شد. در چند غار هم با اسکلت یا جمجمه انسان برخورد کرده ایم.
 
گفتگو با رکورددار سفر به مخوف ترین غارهای ایران
 
از نظر خیلی ها، غارها اماکن تاریک و ترسناکی هستند و به همین دلیل داستان ها و تخیلات زیادی درباره آنها وجود دارد.  هیچ وقت با این قبیل موضوعات روبرو شده اید؟

- هر جایی که تاریک باشد، تبدیل به محلی رازآلود می شود. تاریکی هم منشأ ترس است. غارها هم به خاطر همین تاریکی، از قدیم جای داستان های ترسناک و رازآلود بوده اند و ما هم هر وقت به غارهایی می رفتیم که مردم محلی در اطرافش بودند، به چشم انسان های خیلی غیرعادی به ما نگاه می کردند. آدم هایی که کار عجیبی انجام می دهند. من خودم تا حدودی از تاریکی می ترسم ولی هدفی که دارم باعث می شود بر ترسم غلبه کنم.

اهالی، بومی ها و محلی ها چه داستان هایی برای این غارها دارند؟

- داستان های متفاوت، مثلا بعضی می گویند توی این غار نرو، هر کی رفته دیگر برنگشته. مثلا می گویند یک خروس از این سر غار رفت تو و از آن ور کوه آمد بیرون. مثلا اینجا پر از گرگ است یا مثلا می گویند این غار جن دارد و از نام هایی مانند غار جن یا غار اژدها و ... استفاده می کنند.

در میان غارهایی که تا به حال رفته اید، کدام یکی از بقیه ترسناک تر بوده است؟

- غار «قلا» مقداری ترسناک بود ولی مشتاق تر شدم که بروم. داستان پیدا کردن غار قلا این طوری بود که با فراخوانی که به دوستان غارنورد دادم، چند نفری برای شرکت در برنامه اعلام حضور کردند. یعنی با چند نفر به قصد غارنوردی و با یگان های نظامی منطقه، رهسپار کوهستان پرآو شدیم. بعد از یک شب ماندن، روز بعد طبق عادت همیشگی زودتر از همه بیدار شدم و با خودم گفتم قبل از این که بقیه بیدار شوند، بازدیدی کوتاه از منطقه داشته باشم.
در طول مسیر جایی را دیدم که گروهی کلاغ با هم از زمین بلند شدند. به خودم گفتم پشت این صخره بزرگ باید یک چاه باشد و وقتی رفتم روی صخره، اولین چیزی که به خودم گفتم این بود که عجب چاه بزرگی! یک دوری هم زدم ولی خیلی مطمئن نبودم چاه باشد چون برف داشت. ما در سه روز، نزدیک 80 دهانه را به وسیله دستگاه ماهواره ای مکان یاب (جی پی اس) شناسایی و ثبت کردیم. در آخرین روز حضور ما در برنامه که برای شناسایی مقدماتی منطقه در جریان بود، بازدید مختصری از این چاه داشتیم که در همان بازدید متوجه شدیم چاه بسیار عمیقی پیش روی ماست و بازدید کامل آن به برنامه بزرگ تری نیاز دارد.
 
زمانی که برای اکتشاف وارد این چاه شدیم و من جلوتر از بقیه کار طناب گذاری را انجام می دادم، ترس و هیجان لحظه ای از من دور نمی شد ولی لذتبخش بود؛ طوری که از عمق زیاد چاه غار قلا به وجود آمده بودم. این یک لذت وصف ناشدنی بود که در هیچ کجای دیگر به من دست نداده بود. لذتی آمیخته با ترس و هیجان که آدرنالین انسان را به بالاترین حد می رساند.
 
 
گفتگو با رکورددار سفر به مخوف ترین غارهای ایران
 
گفتید که گاهی تنها غارنوردی کردید. همه غارنوردها این طور هستند؟ وقتی تنهایی به غاری می روید که قبلا کسی نرفته، چگونه نردبان و طناب و وسایل دیگر را به آنجا می رسانید؟

- غارنوردی یک کار تیمی است. تنهایی غارنوردی کردن کار اشتباهی است ولی من این کار را انجام داده ام. بردن وسایل به تنهایی هم کار پیچیده ای است. ما وقتی وارد غار می شویم یکسری ابزار با خودمان می بریم تا بتوانیم شرایط را ایمن کنیم؛ از طناب گرفته تا وسایل رول کوبی به صورت دستی یا دریل های شارژی که با باتری کار می کنند و می توانیم با آنها سنگ را سوراخ و میخ ها و طناب ها را متصل کنیم. بردن این ابزار به تنهایی سخت است اما اگر حرفه ای باشید می توانید این کار را تا حدودی انجام بدهید اما این تجربه ای نیست که هر کسی انجام بدهد.

برای بازدید عمومی از غارها چه کارهایی باید انجام بدهیم که خرابکاری نشود؟

- ما غارهای خوبی برای بازدید داریم. در زنجان «کتله خور» را داریم که برای مردم عادی بسیار خوب است. همین طور غار «علیصدر» در همدان. در مهاباد غار «سهولان» و در استان مرکزی غار «نخجیر» ولی غارهای دیگر را پیشنهاد نمی دهم. شعاری در بین ما غارنوردان متداول است که می گوید: ما از غار چیزی خارج نمی کنیم جز عکس؛ چیزی را نمی کشیم جز زمان و چیزی را جا نمی گذاریم؛ حتی رد پا. اگر کسی می خواهد به غار برود باید با هیئت کوهنوردی شهرستان مربوط یا تشکل های حرفه ای غارنوردی هماهنگ باشد.

اقدام تنهایی به این کار یعنی استقبال از حادثه و آسیب رساندن به محیط غار. ما برای داخل غار لباس های یکسره می پوشیم. در غار نباید لباس طوری باشد که قسمتی از بدن بیرون باشد و آب به داخل لباس نفوذ کند. از دستکش های صنعتی استفاده می کنیم که سرمای غار به دست مان آسیب نزند. استفاده از کلاه ایمنی برای هر نفر و چراغ قوه آن هم دو عدد واجب است. باتری اضافه هم می بریم و البته این امکانات برای غارهای افقی است.

غارهای سخت تر و عمودی که نیاز به طناب و وسیله دارد، پروسه جداگانه دارد و حتما باید با باشگاه های غارنوردی هماهنگ شویم. قبل از ورود به این غارها باید حتما در کلاس های آموزشی شرکت کرد و علوم غارنوردی را یاد گرفت. من در حال حاضر مشغول تشکیل یک تیم برای آموزش هستم که البته هنوز به ثبت نرسیده و در مراحل اولیه هستیم. شعارمان هم استفاده پایدار و حفاظت از غارهاست و روی مسائل فرهنگی و ایرانی تاکید داریم.

چرا می گویند خطرناک ترین کار، غواصی کردن در غار است؟
- البته بستگی به جای غار دارد، مثل غاری که در روسیه من رفتم. روزی دو بار باید از یک سوراخ تنگ رد می شدم. حاضر بودم روزی چند صد متر از طناب بالا بروم ولی از این حفره تنگ رد نشوم. حالا فرض کنید این سوراخ تنگ پر از آب باشد و مجبور باشید با وسایل غواصی از آن عبور کنید! ممکن است شلنگ هوا گیر کند و پاره بشود، لباس گیر کند، هوا تمام شود و کسی هم نمی تواند به شما کمکی برساند. حتی گاهی در صورت مرگ، جنازه را هم نمی توانند بیرون بیاورند. از طرفی ممکن است درگیر جریان های سیلابی بشوید.
 
یعنی تندآب هایی باشد که آدم را با خود ببرد و دیگر نتواند برگردد. معمولا غواص ها از یک سوم کپسول استفاده می کنند برای پیشروی و از دو سوم برای برگشت تا اگر در برگشت مشکلی پیش آمد، اکسیژن بیشتری داشته باشند. یکی از خوبی های غارنوردی برای من در این است که می توانم کاری را که برای دیگران سخت است و البته دوست دارم انجام بدهم. من واقعا از انجام این کار لذت می برم.
 
گفتگو با رکورددار سفر به مخوف ترین غارهای ایران
 
آیا مرگ در غار و در حین عملیات اکتشاف برای غارنوردان دوست داشتنی است؟ مثلا یک کوهنورد می گوید دوست دارم در اورست بمیرم یا یک غواص حرفه ای شاید مرگ زیر آب را برای خودش دوست داشته باشد.

- نه، به هیچ وجه. من دوست دارم به مرگ طبیعی بمیرم چون مرگ در غار محصول یک اشتباه و بی احتیاطی است و من نمی خواهم زندگی ام را برای یک اشتباه از دست بدهم. به خاطر همین تا آنجا که ممکن است از اشتباه دوری می کنم و شرایط ایمنی را به درستی و حتی وسواس رعایت می کنم. دوست دارم همه کارهایم را انجام بدهم. به آرزوهایم برسم و آرزو به دل هم نمانم. بعد بمیرم. به مرگ طبیعی. با این حال هر باری که با طناب کار کرده ام، چه در غار و چه روی سازه های مصنوعی (کار در ارتفاع)، مرگ را ته طناب می بینم و فاصله خودم را با مرگ به اندازه یک اشتباه می دانم. 
چگونگی اندازه گیری رکوردها
 
کاشفان فروتن غارها

وقتی از کشف عمیق ترین چاه غار دنیا حرف می زنیم، احتمالا برای شما هم این سوال پیش می آید که این رکورد چطور اندازه گیری و ثبت می شود؟ اصلا برای ثبت آن به کجا باید رجوع کرد؟ سورنی نیا در جواب این سوال ها می گوید: «برای هر غاری که پیمایش می کنیم، یک نقشه تهیه می شود و با ابزارها و امکانات و دانشی که در این زمینه وجود دارد، نقشه ها کامل می شود و تمامی اطلاعات مشخص می شود. پس از این مرحله این اطلاعات انتشار داده می شود. نیاز به ثبت در سازمان یا جایی نیست، فقط کافی است که انتشار پیدا کند و در درجه بندی های جهانی اعلام شود.»

این رکوردها هم در یک نهاد رسمی جهانی ثبت می شود: «یک اتحادیه جهانی وجود دارد به اسم اتحادیه جهانی غارشناسی که کارش ساماندهی و پرداختن به مسائل غارنوردی و غارشناسی است ولی این طور نیست که برای ثبت غار حتما باید با آنها تماس گرفت. کافی است که ادعا کنید من عمیق ترین غار دنیا را کشف کرده ام. از شما نقشه و مختصات و اطلاعات لازم را می خواهند. وقتی نقشه و اطلاعات مستندی را ارائه بدهید، برای کشف غار، اعلام جهانی می شود.»

این کار در ایران هم یک سازمان متولی دارد؛ فدراسیون کوهنوردی. بخشی در فدراسیون وجود دارد به نام «کارگروه غارنوردی» و به جز این، یک کارگروه کشوری هم وجود دارد که زیر نظر وزارت کشور است و از چند ارگان مرتبط با غار برای حفاظت از غارها و مسائل مربوط به آن کمک می گیرد؛ محیط زیست، منابع طبیعی، سازمان آب، اداره تربیت بدنی و NGO های مردمی که نماینده آنها انجمن غارنوردان و غارشناسان ایران هستند.
 
گفتگو با رکورددار سفر به مخوف ترین غارهای ایران 
 
اگر شما یک غار را کشف کنید اما عملیات اکتشاف آن کامل نشده باشد، آیا ممکن است تا زمانی که شما این عملیات را کامل و اطلاعات مربوط به غار را اعلام کنید، شخص دیگری ادعا کند که غار را او کشف کرده است؟ پاسخ سورنی نیا منفی است. «معمولا این اتفاق نمی افتد چون ما بعد از این که غاری را کشف می کنیم از تمام مراحل فیلم می گیریم و منتشر می کنیم.
 
این فیلم بین غارنوردها پخش می شود و همه با خبر می شوند و اطلاع پیدا می کنند که تیم ما، این چاه را کشف کرده است. اصول نانوشته ای هم میان ما وجود دارد به این ترتیب که تا کسی مشغول کار در یک غار است، شخص دیگری نباید روی همان غار کار کند. اگر هم بخواهد کار کند، باید با هماهنگی سرپرست اصلی کار کند. از نظر اخلاقی هم فعالیت بدون هماهنگی، کار پسندیده ای نیست.»

درباره غارهای کشف شده سورنی نیا بیشتر بدانید
 
«پراو» و «جوجار» کجا هستند؟
درباره موقعیت جغرافیایی غارهای پرآو و جوجار نسبت به غار قلا می توان گفت این سه غار در کوهستان پرآو واقع شده اند و از نظر فاصله هوایی چند کیلومتر با هم فاصله دارند. محل این غارها را می توان در نقشه های هوایی «گوگل ارث» دید. دهانه غار غلا با پرآو حدود پنج کیلومتر و با غار جُوجار حدود 54 کیلومتر فاصله هوایی دارد ولی این فاصله دهانه غارهاست و هیچ مشخص نیست که در پایین تر چه چیزی در جریان است.
 
شاید هر سه غار عمیق بعد از مسافتی طولانی تشکیل یک سیستم پیچیده بدهند و تبدیل به یک غار بزرگ شوند و شاید هم هر کدام مسیر خود را به سمت بیرون از زمین دنبال کنند. این اتفاق زمانی مشخص می شود که کار اکتشاف در این غارها به پایان برسد و نتیجه قطعی حاصل شود.

سورنی نیا می گوید درباره عمق غارهای پرآو و جوجار چیزی نمی داند: «به خاطر این می گویم نمی دانم چون فقط بخش هایی از این دو غار مورد کاوش قرار گرفته اند. غار جوجار که در سه سال اخیر توسط تیمی به سرپرستی آقای علیرضا بلاغی (مسئول وقت کارگروه غارنوردی فدراسیون کوهنوردی ایران) مورد اکتشاف قرار گرفته است تا عمق هشتصد و شش متری ژرفا پیدا کرده و هنوز به سمت پایین در جریان است و غار پرآو در عمق هفتصد و پنجاه و  دو متری در برخورد با جریانی از آب متوقف شده است.
 
ارتفاع دهانه غار پرآو 3050 متر است و با توجه به عمق هفتصد و پنجاه و دو متری در چاه 26 این غار، متوجه می شویم که ارتفاع آخرین نقطه ای که مورد شناسایی و اکتشاف قرار گرفته، 2298 متر است. ارتفاع دشت ها و چشمه های سطحی در کرمانشاه حدود 1300 متر است و این اختلاف ارتفاع می تواند حاکی از میزان عمق باقی مانده این غار منحصر به فرد باشد.
 
گفتگو با رکورددار سفر به مخوف ترین غارهای ایران 
 
یعنی تقریبا 1000 متر دیگر. این مسئله وقتی جالب تر می شود که بدانیم ارتفاع دهانه غار «کروبرا» (Krubera) (عمیق ترین غار جهان در جمهوری آبخازیا نزدیک گرجستان و روسیه) 2250 متر است. به عبارت دیگر آنجایی که غار پرآو تمام می شود، کروبرا تازه شروع می شود و همین است که ژرف ترین غار جهان شده است.

حتی پاره از کارشناسان اوکراینی (اوکراین یکی از کشورهای سرآمد جهان در اکتشاف غار است) معتقدند که هیچ دلیلی وجود ندارد که پرآو تا عمق دو هزار و ششصد یا دو هزار و هفتصد متری ژرفا پیدا نکند. پس می توان به فعالیت های آینده غارنوردان ماجراجو برای ادامه کار روی این غار امیدوار بود و غار جُوجار هم با فعالیت تیم «فاتح» به طور حتم تا عمق های منفی هزار متری هم پیش خواهد رفت.

با توجه به اینها می توان گفت که عمق کاوش شده در غارهای جُوجار و پرآو به ترتیب 806 و 752 متر هستند و چاه غار قلا هم در حال حاضر تقریبا تا عمق منفی پانصد متری بازدید شده است.»

حواس تان را جمع کنید که در غارها، عمق و طول با هم تفاوت دارند. عمق یا ژرفا به متراژی گفته می شود که از دهانه به صورت عمودی به سمت پایین می رود و طول به متراژ درازای غار در راستای افق اطلاق می شود و نباید این دو را با هم یکی دانست. سورنی نیا درباره احتمال وجود آب در غار قلا هم می گوید: «بدون شک در قلا آب جریان دارد. با توجه به وجود یک یخچال بزرگ در دهانه غار، آب جاری در این چاه جریان دارد و به تدریج در عمق های پایین تر با پیوستن ریزش های دیگر از قسمت های دیگر، جریانی از آب شکل گرفته که به طور حتم در قسمت های پایین تر این جریان به مرور قوی تر هم خواهد شد.

حدود 10 کیلومتری دورتر از دهانه این غار، چشمه آب بزرگی در نزدیکی روستایی به نام «برناج» وجود دارد. حدس های اولیه ما بر آن است که حوضه آبگیری این چشمه بزرگ، یکی از بزرگ ترین چشمه های استان کرمانشاه است که آب آن یکی از سرچشمه های رودخانه کرخه است و در نهایت به هورالعظیم می رسد ولی برای اثبات این موضوع که آب این چاه غار به سراب برناج می رسد، باید تا سال بعد یا سال های بعدتر که اکتشاف در این غار و دیگر غارهای منطقه کامل می شود صبر کرد.»

گفتگو با رکورددار سفر به مخوف ترین غارهای ایران
 
قوانین غارنوردان

غارنوردها قوانین و اصول خاص خودشان را دارند که آنها را از گردشگران یا کسانی که برای تفریح از این مکان ها بازدید می کنند، متمایز می کند. یکی از اصول اولیه غارنوردی و غارشناسی این است که هیچ کس نباید دو بار وارد یک غار شود. اگر غاری کشف شده است و نقشه برداری هایش انجام شده، دیگر کسی نباید وارد آن شود چون این کار به چرخه زیستی داخل غار صدمه های جدی وارد می کند.

در واقع هر گروه اکتشافی که وارد غار می شود، تنها حق دارد یک بار از آنجا بازدید کند. گروه تهیه نقشه یک بار و بخش های تحقیقاتی دیگر هم هر کدام تنها یک بار باید وارد غار بشوند چون اتفاق های خیلی ساده ای مثل تغییر فشار یا دمای هوا و مزاحمت صدایی باعث آسیب جدی به بخشی از جانوران حساس داخل غار می شود و این موضوع زندگی طبیعی بخشی از محیط زیست ما را به خطر می اندازد.

بر همین اساس، بعد از پایان کار تحقیقاتی هم در غار بسته می شود و به حال خودش رها می شود تا آسیب بیشتری نبیند. این قانون بعد از آن وضع شد که غارشناسان در کشورهای دیگر چندین بار از یک غار بازدید کردند و با هدف هایی مثل اکتشاف یا حتی گنج یابی وارد آن می شدند که این باعث شده بود در مناطقی از اروپا و  آمریکا، آسیب های جدی به بعضی مناطق بکر و غارها وارد شود. پس اگر روزی غاری را کشف کردید و داخل آن شدید، دیگر نباید پای تان را به داخل آن بگذارید، مگر این که هدف دیگری در سرتان باشد.

قبل از اکتشاف هر غار باید به وسایل نقشه کشی و اندازه گیری دقیق مجهز باشید چون حتی اگر وارد غاری شده باشید ولی نقشه آن در دست تان نباشد، شما کاشف آن غار محسوب نمی شوید. از نگاه غارشناسان، کسی کاشف غار است که برای اولین بار نقشه آن را کشیده باشد. 

این تست شخصیت درک شما از زندگی را نشان می دهد

وب‌سایت بدونیم: این تست روانشناسی به شما درک و بینش عمیقی از خودتان، ارزش های شخصی و درکتان از زندگی می دهد و کمک می کند بهتر خود واقعی خودتان را کشف کنید. یکی از قوانین آن این است که به سوالات تا جایی که می توانید سریع پاسخ دهید. فقط باید از تخیلات خود استفاده کنید و در انجام آن جدی باشید.

این تست شخصیت درک شما از زندگی را نشان می دهد

1- تصور کنید در جاده ای ایستاده اید. جاده را توصیف کنید. (جاده خاکی، بزرگراه شلوغ و …)

2- وضعیت خورشید در آن لحظه چگونه است؟ (آیا روز است یا شب)

3- در جاده راه می روید و به یک حصار می رسید. شکل آن حصار را توضیح دهید. جنس حصار چیست؟ چوب، سنگ، فلز و…

4- چگونه از حصار رد می شوید؟

5- همینطور که راه می روید به جنگلی می رسید. آن جنگل را توصیف کنید. آیا جنگل تاریک است یا روشن؟ جنگل صنوبر است یا جنگل ترکیبی؟

 6-
 در این جنگل یک جاده وجود دارد. در این جاده راه می روید و ناگهان چشمتان به یک کلید روی زمین می  افتد. آن کلید چه شکلی است؟ چه عکس العملی نشان می دهید؟ آیا کلید را برمی دارید؟ یا آن را رها می کنید؟ یا بر می راید و روی درخت آویزان می کنید؟

 7-راه را ادامه می دهید و به آب می رسید. آب را وصف کنید؟ چه عکس العملی نشان می دهید؟ آیا داخل آب می روید یا کنار آن می نشینید؟

8- پس از گذشتن از آب به خانه ای می رسید که همیشه رویایش را در سر داشتید. در آن لحظه مرد یا زن رویاهایتان از خانه بیرون می آید و از شما دعوت می کند که برای همیشه آنجا بمانید. واکنش شما در این لحظه چیست؟

9- درست پشت آن خانه یک جاده وجود دارد. آیا دوباره به مانع می رسید؟ چه نوع مانعی؟ آیا همان مانعی است که در ابتدای راه می دیدید؟

 10-  وضعیت خورشید در آن لحظه چگونه است؟

تعبیر این تست بسیار ساده است.

   1- جاده: نگرش شما به دنیای اطراف را نشان می دهد. اگر جاده ای را که تصور کرده اید بزرگراه پر از ماشین  باشد انسانی هستید فعال و پر مشغله که از زمان خود هم برای کار و هم برای سرگرمی نهایت استفاده را می برد. اگر جاده خاکی باشد یک زندگی آرام دارید و سعی می کنید تمام حوادث زندگی را کنترل کنید. جاده پر از پستی و بلندی و سنگ ریزه نشان می دهد که با مشکلی در زندگی روبرو هستید. شاید این مشکل ناچیز باشد اما واقعا شما را آزار می دهد.

   2- خورشید: برنامه ها، افکار و اهداف شما را نشان می دهد. خورشید در حال طلوع به این معنی است که  دارید در جهت هدفتان حرکت می کنید. اگر خورشید درست بالای سرتان باشد هم اکنون در زندگی سعی دارید که برنامه های خود را اجرا کنید. اگر غروب آفتاب باشد هم اکنون به بسیاری از اهدافتان رسیده اید.

   3- حصار: سمبل مانع است. هر چه حصار بلندتر باشد اغراق بیشتری در شکست هایتان دارید.

   4- نحوه رد شدن از حصار: نشاندهنده نحوه غلبه بر مشکلات در زندگی است. اگر از روی آن رد شوید یا آن را دور بزنید و یا به دنبال درب حصار بگردید در مشکلات انعطاف پذیر هستید و سعی می کنید که آن را به سرعت ممکن حل کنید. اگر به حصار ضربه بزنید انسان ساده ای هستید که دوست دارید تصمیمات سریع بگیرید.

   5- جنگل: دنیای درون شما را نشان می دهد. تاریکی و روشنایی جنگ نشاندهنده درک شما از زندگی به شکل مثبت یا منفی است. جنگل ترکیبی یعنی فردی هستید که همیشه تمایل به یادگیری چیزهای جدید دارید. جنگل صنوبر نشان دهنده ذهن منطقی و عقلانی افرادی است که قابل اعتماد هستند و می دانند از زندگی چه می خواهند.

  6-  کلید:
 بازگو کننده شادی است. در اینجا همه چیز ساده است. هر چه کلید کوچک تر باشد روابط شما با  همسرتان، شادی و سلامت روحی برایتان اهمیت بیشتری دارد. هرچه کلید زیباتر باشد به زیبایی زندگی تان بیشتر اهمیت می دهید. برداشتن کلید نشاندهنده این است که هیچوقت فرصت ها را از دست نمی دهید. رها کردن کلید و آویزان کردن آن به درخت نشان دهنده این است که همیشه فرصت های خوب را از دست می دهید.

   7- آب:
 نشاندهنده احساس شماست. سمبل فردی است که دوست دارید. عمق آب عمق احساستان به همسر  و فرد مورد علاقه تان را نشان می دهد. اگر دریاچه آرام باشد شما و همسرتان خونسرد هستید. اگر رودخانه موج دار با آبشار باشد فردی پرشور هستید که دوست دارید همسرتان به شما توجه زیادی نشان دهد.

   8- نشستن در کنار آب: نشان دهنده این است که فقط بودن در کنار فرد مورد علاقه شما برای خوشحال کردنتان کافی است. لمس و شنا در آب یعنی نیاز توجه بیشتر از جانب همسرتان دارید. خانه و زن یا مرد رویاهایتان نشان دهنده میزان مقاومت شما در برابر وسوسه هاست.

    9- جاده پشت خانه
: سمبل زندگی آینده شماست. اگر موانع در آن باقی مانده باشند یعنی از تجارب گذشته خود هیچ درسی نگرفته اید.

  10- خورشید: تعیین می کند که برنامه های شما با موفقیت اجرا شده است یا خیر.

بحران کشورداری در ایران؛ فساد مسئولان به روایت احمد توکلی

نه سکولار هستیم نه دین مدار
ماهنامه گفتمان الگو - محمد حسین وزارتی: گفتگو با احمد آقای توکلی همیشه جذاب است؛ مردی که خود را سانسور نمی کند. گفتگوی ما درباره آسیب شناسی الگوی کشورداری در جمهوری اسلامی ایران نیز به روال همیشگی وی، صریح و به دور از تعارفات رایج بود. حرف ها و درد دل های دکتر توکلی در حوزه کشورداری که از لابلای سال ها تجربه حضور در بالاترین مناصب اجرایی و تقنینی کشور به دست آمده، شنیدنی و خواندنی است.
 
وی درباره اصلاح وضع موجود همچنان معتقد است: اگر بخواهیم اهم و مهم بکنیم، می گویم فساد از همه چیز بدتر است؛ برای این که فساد، بی عقلی و بی دینی را تقویت می کند. اولویت اول نظام جمهوری اسلامی مبارزه با فساد است که در ذیلش خیلی چیزها حل می شود.
 
بحران کشورداری در ایران؛ فساد مسئولان به روایت احمد توکلی

اگر بخواهیم با نگاه آینده شناسانه به جمهوری اسلامی ایران بنگریم، یکی از مسائل مهم و اولویت دار، مسئله کارآمدی در عرصه کشورداری است. با وجود این که دولت های متعددی بر سر کار آمده اند و هر کدام خدماتی داشته اند اما شاهد این هستیم که برخی مسائل اصلی در حوزه کشورداری، علی رغم شعارهای دولت ها هنوز برطرف نشده است و به نوعی دچار یک چرخه معیوب در کشورداری شده ایم که در برخی حوزه ها موجب ناکارآمدی شده است. جنابعالی در طول سال های پس از انقلابدر مناصب تقنینی و اجرایی بوده اید؛ به نظر شما دلیل این آسیب در چرخه مدیریتی کشور چیست؟ آیا این مسئله را بیشتر ناظر به رفتارها می دانید و یا ساختار؟

- ما مسلمان هستیم و ادعا و اعتقاد داریم که اسلام در ارائه برنامه های دنیوی و اخروی تام است، به همین دلیل نظامی تعریف شده که طبق قانون اساسی باید تمام قوانین و برنامه هایش اسلامی باشد. متناسب با استفاده از تجربیات بشری این شکل را برگزیدیم و بر این اساس ساختار نظام جمهوری اسلامی تعریف شده است.
 
در این نظام قوی ترین جلوه جمهوریت، انتخاب کادر رهبری به رأی مردم است، انتخابی مستقیم است یا غیرمستقیم؛ رییس جمهور، نمایندگان مجلس خبرگان، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای شوراهای شهر و روستا با رأی مستقیم مردم تعیین می شود اما رهبر، رییس قوه قضاییه، فرماندهان قوای مسلح، همچنین وزرای دولت و اعضای شوراهای استانی و کشوری و شهرداران و دهداران با تصمیم منتخبان دسته اول صورت می پذیرد؛ یعنی به طور غیر مستقیم به رأی مردم متکی اند. بنابراین کارآمدی نظام به نتیجه انتخابات مردم بستگی دارد.

ما در نهج البلاغه می خوانیم که حضرت امیر (ع) می فرماید:«مردم به صلاح نرسند جز به صلاحیت حاکمان و صالح حاکمان نیز ایجاد نمی شود و دوام نخواهد آورد مگر به ایستادگی مردم [بر احکام خدا].»

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «صلاح و فساد جامعه، به صلاح و فساد دو دسته از امت بستگی دارد؛ الامرا و الفقها.» قرآن کریم نیز نقش رهبران و بزرگان در جامعه را در رستگاری یا تباهی آن تعیین کننده می داند. بنابراین وقتی که کادر رهبری را مردم انتخابمی کنند، پس بینش، منش و دانش و خواهش های انسان ها، چه رأی دهندگان و چه رأی گیرندگان (سیاستمداران) و چه رأی سازان (کانون های قدرت و گروه های خاص) در شکل فردی یا جمعی، تعیین کننده است. 

نقش دو دسته سیاستمداران و گروه های خاص (صاحبان ثروت و گروه های مرجع: عالمان دینی، هنرمندان، صاحبان رسانه ها و غیره) در هدایت یا ضلالت جامعه تعیین کننده است. هر چه مردم مومن تر و با تقواتر، یعنی از نظر بینشی الهی تر و اخلاقی تر و در کنترل خواهش های نفسانی (شخصی، قومی، حزبی، جناحی و غیره)موفق تر باشند، انتخاب ها عقلانی تر و نقش قدرت و ثروت کمتر می شود؛ در نتیجه انتخاب ها عقلی تر و ملی تر و منتخبان عاقل تر و خدوم تر می شوند.

با همه اینها، ساختارها کم یا بیش، در انتخابات و منتخبان و در تقسیم قدرت و ثروت نقش بازی می کنند. ساختار سیاسی مبتنی بر قانون اساسی ما، ساختاری قوی است و مناسبات قدرت به شکلی منطقی و قابل قبول تنظیم شده است. من به عنوان کسی که از ابتدای تصویب قانون اساسی تا امروز مسئولیت داشته ام، این قانون اساسی را قوی می دانم، نه این که بی عیب بدانم بلکه آن را قوی می دانم. البته یک سری از مشکلات، علی رغم این ساختار قوی، در عمل رخ داده است؛ مثلا نظام پارلمانی ما بعضی از مکمل های خودش را ندارد؛ مثل احزاب قوی و یا برخی دیگر نظیر نبودن آزادی اطلاعات به اندازه کافی.

بنابراین یک دسته از مشکلات این موارد هستند. وقتی حزب نباشد، مجلس افول می کند؛ به این دلیل که داوطلبان، خودشان باید بروند و از مردم رأی جمع کنند. برای این کار باید به مردم قول هایی بدهند. تقریبا هیچ نامزد انتخاباتی نمی گوید من نرخ تورم را دو درصد پایین می آورم، هیچ نماینده ای نمی گوید که من بیکاران شهر را صاحب کار می کنم یا نرخ بیکاری را نصف می کنم.
 
چرا نمی گوید؟ چون او تنهاست و نمی تواند؛ به عنوان مثال او اگر بخواهد مسئله ای را قابل رسیدگی قانونی کند، حداقل به امضای 14 نماینده دیگر هم نیاز دارد؛ بنابراین اگر خیلی آدم خوبی باشد قول هایی که می دهد و سعی می کند مردم بفهمند؛ مثلا می گوید من به عنوان نماینده کاشمر، جاده کاشمر به بردسکن را چهار بانده می کنم، در حالی که این هم در اختیار او نیست ولی فکر می کند که زورش به وزیر می رسد تا اعتبار برای جاده بگیرد یا می خواهند در حوزه انتخابیه خود دانشگاه آزاد اسلامی بزنند؛ می روند با آقای هاشمی در این زمینه رایزنی می کنند.
 
این آدم اگر انتخاب شد و اگر آدم خوبی باشد، به دنبال عمل به وعده هایش می رود. پشت در دفتر این وزیر یا آن وزیر می نشیند و به این ترتیب دیگر نماینده به درد بخوری نمی شود؛ چون این نماینده سلمان و ابوذر که نیست! باید یک چیزی بدهد و یک چیزی بگیرد. بده بستان از اینجا شروع می شود.

این روش، قدرت نمایندگان را سلب می کند و آنها را خفیف و دَله می کند؛ این کار، آغاز انحراف است. وزرا هم چون نقطه ضعف را می دانند، ارزان نمی فروشند و به همین ترتیب مناسبات ناسالمی شکل می گیرد. نماینده اگر بخواهد خیلی خوب عمل کند، کارپرداز حوزه انتخابیه می شود تا برای اداره کردن آن منطقه، تجهیزات و اعتبار تامین کند. مجلس، دیگر نمی تواند ریل گذار خوبی باشد؛ برای این که هر کسی می خواهد در شهرش یک ایستگاه بزند، وزیر هم اهدافی دارد و گاهی هم اغراض ناسالمی دارد که می خواهد از این مدت موجود استفاده کند.

چنین مناسبات دو جانبه ای نیز به سهم خود ناکارآمدی مجلس و دولت را رقم می زنند. در این وضعیت، عوام فریبی با وعده های جذاب و ظاهر زیبا و آراستگی پوشش، ضریب تاثیرش بالا می رود. لازم نیست نامزد توانا و دانا و خیرخواه و شخصیتی کارآمد برای مجلس باشد بلکه کافی است بتواند از خودش چنین تلقی در ذهن مردم ایجاد کند. این کار هم پول و تخصص می خواهد. به این ترتیب پای گروه های خاص؛ یعنی ثروتمندان، تبلیغاتچی ها و رسانه ها به میدان باز می شود.
 
بحران کشورداری در ایران؛ فساد مسئولان به روایت احمد توکلی

این موضوع درباره انتخابات ریاست جمهوری نیز صادق است؛ ثروتمندان با این کار، نفوذ در آینده را پیش خرید می کنند. این نیز به نوبه خود، تقنین و نظارت در مجلس و سیاست گذاری و اجرا در دولت را در تامین منافع مردم کاهش می دهد؛ یعنی به ناکارآمدی در تامین منافع توده های مردم دامن می زند، ناکارآمدی اخیر با وجود حزب نیز رخ می دهد ولی در فقدان حزب شدیدتر است.

مسئله مهم دیگر، تاثیر فقدان احزاب قوی و روحیه اشاره شده در نمایندگان، به صورت توأمان، در بی اعتنایی به مسائل ملی و کلان است؛ احزاب چون می خواهند در همه کشور اثر بگذارند قول های ملی و کلان می دهند؛ یعنی برای تحیکم قدرت شان هم که باشد، قول ملی و کلان می دهند و کسانی را نامزد می کنند که بتوانند در تقنین و نظارت، آن شعارهای ملی و کلان را بهتر تعقیب کنند که در نتیجه، کارآمدی افزایش می یابد. در ساختار پارلمانی بی حزب، تبعات دیگری هم وجود دارد؛ مانند کندی گردش نخبگان که بیش از این تفضیل نمی دهم.

شما تلویحا به آثار فساد در تشدید ناکارآمدی اشاره داشته اید؛ ولی چنین به نظر می رسد که مستقلا به تاثیر آن معتقد باشید، درست است؟

- کاملا همین طور است؛ فساد، تخصیص منابع را به نفع گروه های فاسد تحت تاثیر قرار می دهد. ساده ترین شکل فساد که به نظر من حرمتش قطعی است، این است که شما به سازمان برنامه و بودجه می روی و به هر دلیلی که داری، با مسئولان آنجا قرار و مدار می گذاری و می بندی که اعتبار کاری را در استان یا شهر خودت افزایش بدهی. این کار یعنی چه؟ یعنی پول اضافه ای بوده که شما برداشتی؟ خیر، بلکه اعتبار از جایی کم می شود و به حوزه شما اضافه می شود؛ در حالی که در اصل 48 قانون اساسی، توزیع منابع، به فراخور نیاز و استعداد هر منطقه به شکل عادلانه الزام شده است؛ البته نگفته برابر، بلکه گفته عادلانه.

وقتی که نماینده ای از شخصیت و جایگاه نمایندگی دور شد، وقتی که فاسدها شبکه ای و پُررو شدند و هزینه فسادشان را در جامعه نپرداختند، وقتی فساد سیستمی شد و دستگاه های مسئول مبارزه با فساد، خودشان به درجاتی فاسد شدند، مفسدان به فکر نفوذ یا حضور در مجاری تصمیم سازی خواهند افتاد و تلاش خواهند کرد به مجلس بروند، در دولت حضور یابند یا در کنار قضات عالی رتبه یا حتی قاضی القضات جا خوش کنند یا در کنار موثرین بر آنان بنشینند و به مثابه شیطان به وسوسه بپردازند. نمونه های وحشتناکی در این زمینه ها وجود دارند؛ از شهرام جزایری که ابتدای افشای این مسیر شده بود، بگیرید تا الان که آدم های بسیار نابکاری که صحبت از سوءاستفاده هزاران میلیارد تومانی توسط آنها است که به طور موثری هم تعقیب و مجازات نمی شوند.

فساد، ناکارایی می آورد. فساد سرمایه گذاری را کم می کند؛ چون ریسک را زیاد می کند و از طریق کاهش بهره وری، سرمایه گذاری و تولید را کاهش می دهد. برای این که بدانید تاثیر فساد بر کاهش بهره وری چقدر زیاد است، در سال 2006 یا 2007 بود که سازمان شفافیت بین المللی، درجه فساد ایران را اعلام کرد. در آن جدول برآورد کرد فساد در جمهوری اسلامی 34 میلیارد دلار هزینه داشته که 31 میلیاردش تاثیر فساد در بهره وری است؛ یعنی حدود 90 درصد. چون وقتی یک مدیر ناسالم سر کار می آیند، فامیل هایش هم سر کار می آیند، سِمت ها بر طبق لیاقت رقابتی تقسیم نمی شود؛ حتی خرید اجناس خارجی هم درست انجام نمی شود و با کسی معامله می شود که بیشتر رشوه می دهد.

بنابراین قانون اساسی ما کمتر مشکل دارد بلکه این نواقص در واقعیت و عمل اتفاق می افتد؛ وقتی که آدم های مسلمان سر کار می آیند و به اسلام عمل نمی کنند، وضع بدتر از سر کار آمدن غیرمسلمان ها می شود؛ چون غیرمسلمان ها مدعی دخالت دین در سیاست نیستند، مدعی انتزاع هستند. وقتی دین از سیاست منتزع شد از اول فکر عقلانی می کنند و برای هنجارسازی کار می کنند و هنجارها هم خیلی محترم هستند.
 
اگر هنجارها شکسته بشود پدر در می آورند، چرا که قوام سلطه شان به این مسئله مربوط است؛ یعنی اگر عملکرد نظام سلطه گر – که قدرت دارد – در این جهان پیچیده، منظم نباشد، نمی تواند سلطه پیدا کند. به علاوه این که آنها دین ندارند و به همین دلیل به عقل اهمیت بیشتری می دهند در حالی که ما بی تقواهایی هستیم که جای آدم های باتقوا نشسته ایم و ادعای دین و پیغمبر هم داریم.

در انگلستان چهار – پانصد سال است که به دموکراسی عمل می کنند و دست اندازها را طی کرده اند. در آمریکا دویست – سیصد سال است که دموکراسی دارند و طی مسیر می کنند. به همین دلیل، هنجارهای نهادینه شده، آن قدر قوی هستند که وقتی کلینتون به عنوان ارتباط نامشروع با منشی اش تعقیب می شود و در زمان بررسی در دادگاه دروغ گفتنش اثبات می شود به او می گویند فحشایی که مرتکب شدی به کنار، باید بگویی چرا دروغ گفتی؟ که کلینتون بابت دروغگویی پشت تلویزیون آمد و از ملت آمریکا عذرخواهی کرد.

حالا من در اینجا گفتم که آقای زنگنه محاسنی داشت و می توانست وزیر بشود ولی الان ندارد و نباید وزیر بشود، چون دروغ گفته است؛ آن وقت گفتند دروغ که چیز خاصی نیست، همه می گویند در حالی که در آن کشورها رییس جمهور غلط می کند که دروغ بگوید! چون گفته که برای راستگویی آمده ام. آن وقت روزنامه کیهان هم از من انتقاد می کند که تو از آقای زنگنه طرفداری کردی در حالی که من از صداقت طرفداری کردم نه از آقای زنگنه. من که گفتم به او رأی دهید، حالا به خاطر دروغی که گفته شد، گفتم به او رأی ندهید؛ چون یک دروغ همه چیز را خراب می کند.

اشکال ما این است که دیندارانی هستیم که به دین عمل نمی کنیم؛ البته رسما به غیر از دین هم نمی توانیم عمل بکنیم در حالی که در خفا کار غیر دینی انجام می دهیم. به همین دلیل وضع مان خرابمی شود چون چرب و شیرین دنیا هم در حکومت مزه می کند و تجملگرایی و اشرافیت اداری حاکم می شود. در حدیثی آمده که: «آخرین چیزی که از محبت دنیا از قلوب مومنان راستین خارج می شود، جاه طلبی است.»
 
بحران کشورداری در ایران؛ فساد مسئولان به روایت احمد توکلی

مثلا یک معلم خوب در شهرستان یا یک استاد دانشگاه در شهرستان نماینده مجلس می شود و خدم و حشم پیدا می کند؛ البته طبیعی هم هست و غلط نیست بلکه برخی روش هایش غلط است؛ یعنی هر کس که نماینده مجلس می شود باید دفتر داشته باشد، مشاور داشته باشد، راننده داشته باشد. این هزینه ها را اگر جمع کنید به نسبت ضررهایی که از آنها جلوگیری می کند، می ارزد اما خدم و حشم داشتن، محتشم شدن را هم به دنبال دراد. کم هستند افرادی که خدم و حشم داشته باشند اما محتشم نشوند. به همین دلیل روحیه به تدریج تغییر می کند و تجملگرایی و اشرافیت اداری حاکم می شود.

من اولین باری که اتاق بزرگ دیدم در سال 1351 بود. به دلایلی از سربازی فرار کردم و بعد از زندان آزاد شده بودم. بعد به هنگ ژاندارمری رفتم. تیمسار زندیه فرمانده آنجا بود که خیلی متنفّذ بود و با شاه به شکار می رفت. من اولین بار اتاق بزرگ در آنجا دیدم. الان اتاق سردارهای خوب سپاه که در مقابل دولتی ها عقب مانده تر هستند، از آن خیلی تجملی تر است. تازه عرض کردم که دفاتر بعضی از فرماندهان سپاه از دفاتر دولتی ساده تر است؛ بالاخره عکس رفیق های شهیدشان را روی دیوار زدند و رویشان نمی شود هر کاری بکنند.

پس تدریجا مسئولان عوض شدند و یک سری از انقلابیون پشیمان شدند. بنابراین در درجه اول، این افراد هستند که کار را خراب می کنند؛ البته ساختارها تسریع می کنند ولی در همین ساختارهای غلط هم یک عده سالم ماندند.
 
در قرآن آیه ای هست معروف به «عهد الست»که می گوید:«و هنگامی که پروردگارت زا پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا گواهی دادیم.» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم.» خدا می گوید چرا من این کار را کردم؟ «یا بگویید پدران ما پیش از این مشرک بوده اند و ما فرزندانی پس از ایشان بودیم. آیا ما را به خاطر آنچه باطل ایشان انجام داده اند هلاک می کنی؟» خداوند می گوید این بهانه ها را قبول ندارم. شما می توانی به عنوان یک انسان در بدترین محیط راهت را جدا کنی.

بنابراین علت این که ما به اینجا رسیدیم را ساختار نمی دانم بلکه آدم ها می دانم؛ آدم های دین دارِ مثلِ زاغ، خواستند تا راه رفتن کبک را یاد بگیرند اما راه رفتن خودشان را هم فراموش کردند. ما نه سکولار هستیم که عقلانیت محض را محور بگذاریم و نه به اندازه کافی دین مدار هستیم که شریعت را مثل اول ادامه بدهیم. 

البته این آسیب خیلی زود شروع شد؛ وقتی صحبت از این می شود که طرحی نوشته شود و هر چه که به ذهنش می آید، می نویسد، دیگر حوصله نمی کند که ببیند شریعت چه می گوید؟ نهایتا شورای نگهبان عدم تغایر را تایید می کند. پس شرع برای خودش حرف اثباتی ندارد که ضرورت تطابق را تایید کند؟یعنی نمی گوییم اسلامی است بلکه می گوییم غیر اسلامی نیست. به همین دلیل ترکیب طرح را می شود طوری طراحی کرد و اجزایی را کنار هم گذاشت که تغایری با اسلام نداشته باشد اما ترکیب کل سیستم، ضد اسلام عمل کند.

جنابعالی بیشتر قائل به تاثیر و دخیل بودن افراد و شیوه های آنها در این مسئله هستید اما به هر حال نظام جمهوری اسلامی باید راه حلی را برای این مسئله جلوی پای خودش می گذاشت و یا بگذارد. یک زمانی بررسی کردند و فهمیدند در کشور حرکت های زیگزاگی خیلی زیاد است و شروع به سندنویسی کردیم. حالا که دچار تورم اسناد بالادستی شده ایم، در عمل، این اسناد به خوبی اجرا نشده اند. چه باید کرد؟یعنی سیستم ما چه می خواهد بکند؟ ساختار چه نقشی دارد؟ 

- از نقش افراد و ساختارها به قدر میسر صحبت شد. باید به عامل مهم دیگری اشاره کنم که در پیدایش وضع موجود طی 30 سال اخیر نقش داشته و آن الگوی سیاست گذاری در دولت و تا اندازه کمتری در مجالس بوده است. در جمهوری اسلامی، آقای هاشمی رفسنجانی را داشتیم که اوایل دهه 60 و در زمانی که رییس مجلس بودند با نطق غرّا و حماسی خود چندین سال تحت عنوان دفاع از عدالت اجتماعی، از نظام متمرکز اداره کشور دفاع کرد و به حرف ناصحین اعتنا نکرد. 

بنده خودم خدمت ایشان نامه نوشتم که این اطلاعاتی که شما می دهید و از آن دفاع می کنید، به این دلیل غلط است و درستش هم این است. هفته بعد در نماز جمعه گفت یک عده نادان حرف های نسنجیده می زنند. من نادان نبودم بلکه مدعی بودم که آن الگوی تمرکزگرای شبه سوسیالیستی در کشوری که حاکمیت اسلامی را تعقیب می کند جواب نمی دهد. دیدیم که همین طور هم شد اما همین آقای هاشمی وقتی رییس جمهور شد، چون با تغییر مشی دولت سالارانه به آزادی فعالیت اقتصادی مردم رو کرد، من در برابر امثال آقای محتشمی پور و دکتر فرزاد از ایشان دفاع می کردم. نظر من این بود که این تصحیح مسیر ارزش دارد اما امثال آقای محتشمی پور می گفتند که اینها نسخه صندوق بین المللی پول را برای کشور می پیچند. خیلی زود برای من آشکار شد که حق با آنهاست.
 
بحران کشورداری در ایران؛ فساد مسئولان به روایت احمد توکلی

آقای هاشمی که حالا می خواست دخالت دولت در بازار را کاهش دهد، بازار را رها کرد! گفتیم آقای هاشمی! هر کسی که گفته این کار را بکنید، آن جاهایی که جواب داده شرط دارد و آنها آن شرط ها را رعایت کردند؛ تازه خیلی از جاهایی که شرط ها را رعایت کردند هم در عمل موفق نبودند؛ شما بازار کالا را آزاد می کنید و در اختیار عرضه و تقاضا می گذارید اما بازار کار را آزاد نمی کنید بلکه کنترل می کنید؛ معنایش این است که شما به طور سیستماتیک قدرت خرید مردم حقوق بگیر را کم می کنید.
 
این کجا با عدالت اجتماعی سازگار است؟ در آن کشورهایی که بازار کار را آزاد می کنند، سندیکاییزم قدرتمند است و حقوق کارگران را تامین می کند؛ اتحادیه های کارکنان دولت هم وجود دارد که منافع کارمندان را پیگیری و تامین می کنند؛ یعنی دنبال این مسئله هستند که دو طرف را به تعادل برسانند؛ اگرچه به تعادل نمی رسند اما حداقل سازوکارش وجود دارد و از این جهت وضع شان از ما بهتر است.

ما به آقای هاشمی گفتیم این قدر عقب نروید که از آن طرف پشت بام می افتید. از شروع دولت سازندگی، تبعیت از الگوی نئوکلاسیکی تعدیل که به وسیله IMF به کشورهای در حال توسعه تحمیل شد، آغاز گردید؛ الگویی که جوزف استیلگیتز، برنده نوبل اقتصادی در سال 2001 درباره آن چنین گفته است: «وقتی از 100 بیمار پزشکی، 95 تا می میرند، قطعا اشکالی در نسخه او وجود دارد، نه در بیمار یا پرستارش.» بعد با دلایل روشن نشان می دهد که همان 5 تای باقیمانده هم به دلیل دیگری موفق بوده اند.

این الگوی رشد محور که در داخل خویش توجهی به عدالت ندارد در کشور ما مانند اکثریت قاطع کشورها، نه تنها نابرابری و بی عدالتی را بیشتر کرد، بلکه رشد پایدار را نیز نتوانست به ارمغان آورد.

این الگوی شکست خورده در دولت آقای خاتمی و احمدی نژاد هم پیروی شد و در دولت فعلی هم ادامه دارد. رویکرد ابتدایی متفاوت آقای احمدی نژاد هم نتوانست او را از ادامه الگوی مذکور برهاند. بر اساس این الگو، طرفدارانش برای توسعه یافتگی، الزاماتی ذکر می کنند که کاملا در تضاد با قانون اساسی و اسلام است و جالب تر آن که مبانی علمی نادرست و نتایج تلخ داده است. 

در حدود این سه دهه، دو سند دولتی در شرح و بسط این الگو و دفاع از تناسب آن با شرایط ایران منتشر شده است؛ اولی، نتیجه پژوهشی است که به سفارش آقای اسحاق جهانگیری، وزیر صنایع و معادن وقت با مدیریت علمی آقای دکتر مسعود نیلی صورت گرفته و دیگری کتاب سه جلدی «مبانی و مستندات برنامه چهارم توسعه»که با همت سازمان برنامه و بودجه در سال آخر دوره آقای خاتمی منتشر شد.

مضامین هر دو سند دفاع افراطی از الگوی نئوکلاسیک است، برای آن که خوانندگان محترم با تعارضات آشکار این مضامین با مبانی انقلاب اسلامی آشنا شوند، به سه امر الزامی برای قرار گرفتن در مسیر توسعه از نظر سند اول اشاره می کنم:

1. الزامات این مدل در سیاست خارجی

در سیاست خارجی، توسعه به ادغام در اقتصاد جهانی تحت حاکمیت و رهبری معدود شرکت های فراملیتی و پذیرش تقسیم کار جهانی وابسته است. این، محتاج «سیاست خارجی تامین کننده تجانس و همسویی کامل با نظام سیاسی جهانی است»و باید در این سیاست خارجی «از پیگیری هرگونه «ارزش های انسانی و اخلاقی خارج از محدوده های جغرافیای سیاسی»پرهیز کرد.»

باور کردنی نیست عالمانی که مسلمانند و به آداب دینی هم تا جایی که می دانیم و می بینیم، عامل هستند با این صراحت با اعتقادات قرآنی که همه مسلمانان را نسبت به یکدیگر، مسئول شناخته و آنان را امت واحد می خواند، مخالفت می ورزند و حمایت کردن و محبت به همه مسلمانانی را که تحت شدیدترین ستم های مستکبران خونریز، جان و مال و دارایی شان به یغما برده می شود، با مرزهای جغرافیایی محدود می سازند.

وجوب این حمایت مخصوص مسلمانان نیست! هر مظلومی را باید به قدر وسع یاری رساند. اینان از قول پیامبر نشنیده اند:«هر کس صبح کند و به امور مسلمانان همت نورزد، از آنان نیست و هر کس فریاد کمک خواهی کسی را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست.»
 
بحران کشورداری در ایران؛ فساد مسئولان به روایت احمد توکلی

تعارض این نگاه با قانون اساسی نیز آشکار است؛ مثلا در بند 16 اصل سوم می خوانیم:«تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان.» با آن که اذعان می کنند که آمریکا و «صاحبان منافع در حکومت آن»مناسبات ناعادلانه را بر جهان حاکم کرده اند، در عین حال توصیه می کنند نباید از قافله جهانی کنار ماند چون این کار، برای توسعه صنعتی، پر هزینه است.

2. الزامات دستیابی به توسعه در سیاست داخلی

در سیاست داخلی، هدف دولت، دفاع و تضمین حقوق مالکیت فردی است. هدف بخش خصوصی، حداکثرسازی سود است و این سازوکار انگیزشی باید در نظام سیاسی و اداری جامعه کاملا پذیرفته شود، به طوری که «بین اهداف بخش خصوصی با اهداف مدیریت سیاسی کشور «انطباق کامل»برقرار باشد.» این وضعیت تنها وقتی حاصل می شود که «مدیران سیاسی از میان فعالان اقتصادی و یا از سوی آنان انتخاب شوند.»

ناسازگاری مطلق این دستورالعمل با ارزش های انقلاب اسلامی محتاج توضیح نیست بلکه با دموکراسی غربی هم که مبتنی بر هر کس یک رأی است نمی خواند، چه آن که باید به سرمایه داران یا کسانی که آنان تعیین می کنند رأ دهند.

3. الزام اجتماعی

- دیدگاه اجتماعی متناسب با خط مشی صنعتی موفق از نظر این برادران، تفکر ذره ای ناشی از دیدگاه فردگرایانه است که حقوق مصرف کنندگان و تنوع محصولات صنعتی را اولویت می دهد. در مقابل آن دیدگاه جمع گرایانه قرار دارد که در آن، حقوق افراد به عنوان نیروی کار اولویت دارد، «البته دیدگاه دوم ظرف مناسبی برای توسعه صنعتی نیست.»

البته ضعف های علمی، عیر واقع بینانه بودن، ناسازگاری این مدل با اقتضائات ایران و سایر کشورهای جهان سوم و ناصادق بودن توصیه کنندگان غربی آن مانند IMF و WTO پس از انظار کتاب مورد بحث، طی نامه ای مفصل با تکیه بر بیش از 60 منبع علمی که حقایق مذکور را مدلل ساختند، برای رییس جمهور وقت، آقای خاتمی فرستاده شد. 

این نامه به امضای آقایان دکتر رفیع پور، دکتر نادران، دکتر خوش چهره، دکترسحابی، دکتر پوراحمد، دکتر داودی، دکتر کفایی، دکتر نمازی و بنده و یکی دیگر از اساتید که اسمش را فراموش کرده ام، رسیده بود. مقاله «جهانی شدن و جهانی سازی از ادعا تا واقعیت»عهده دار همین هدف است. تعارض آن الزامات و قانون اساسی، نگاه اسلامی، خط امام و رهبری نیز روشن است.

در سال 1392، در پی ایمیلی گلایه آمیز که برادر محترم آقای دکتر نیلی، مبنی بر نفی این قبیل انتقادات من برایم فرستاد، مجددا به کتاب مخورد بحث مراجعه کردم و چون نقد علمی را انجام شده می دانستم و دکتر نیلی از خدا و آخرت سخن به میان آورده بود نقد دینی را به جا آوردم و در نامه ای مفصل تعارضات آن افکار را با اعتقادات اسلامی و اصول قانون اساسی مدلل ساختم. در انتها به ایشان عرض کردم که شما مختارید بر این عقاید بمانید ولی دیگر نمی توانید مشاور ارشد رییس جمهوری باشد که به قرآن سوگند می خورد که مدافع اسلام و قانون اساسی باشد! از آن زمان تا به حال پاسخی دریافت نکرده ام.
 
بحران کشورداری در ایران؛ فساد مسئولان به روایت احمد توکلی

شما چرا خودتان الگویی که اسلامی و ایرانی باشد ارائه نمی کنید؟

- پرسش بسیار به جایی است؛ این ابداع لوازم زیادی نیاز دارد. دسته از از مشکلات به طرف عرضه مربوط است که نبود دانش کافی جمع مصمم و سرمایه لازم زا آن جمله اند و موضوع مهم تر مسئله طرف تقاضاست. همه الگوهای اقتصادی در پاسخ به یک نیاز و تقاضا خلق شده اند؛ به همین دلیل از طرف متقاضیات که عمدتا دولت ها بودند، به کار گرفته شدند و میزان توضیح دهندگی آنها از واقعیت های در جریان در کشورهای غربی و در نتیجه توانایی شان در ارائه راه حل مشکلات اقتصادی در بوته آزمایش آشکار می شده است و برای رفع نقیصه های آن، مدل ها و الگوهای در جریان مدل متکامل تری عرضه می شد.

این طور نبود که مثلا کینز از سر سیری و برای تفنن علمی، مدل خود را طراحی کرده باشد؛ بلکه در پی شکست مدل کلاسیک در توضیح رکود بزرگ، با این فرض که بازار به خودی خود به نقطه تعادل نمی رسد، نشان داد که مداخلات حساب شده دولت لازم است تا تعادل ناقص بازار را به نقطه مطلوب برساند.

بعدها که مداخلات دولت، عوارضی از خود بروز داد، نئوکلاسیک ها به میدان آمدند؛ اینها در بخشی از غرب جاری بودند. در آلمان با توجه به روحیه ملی گرای ژرمن، فردریش لیست نگاه دیگری به الزامات مدل کلاسیک داشت و مداخلات بیشتری را در تجارت لازم می دانست. وضعیت نهادگرایان و نحله های دیگر مکاتب اقتصادی هم همین طور بود.

به قول شومیتر، مورخ اقتصادی معروف آمریکایی، علم اقتصاد نظام سرمایه داری غرب است. به عبارت دیگر هر کشوری با توجه به نظامی که از مبانی فکری اش سرچشمه می گیرد و متناسب با مراحل رشد خودش، به مدلی محتاج است ولی وقتی مسئولان کشور به جهان شمولی علم اقتصاد نظام سرمایه داری غرب معتقدند و با چشم تمسخر به تلاش های طرفداران الگوی اسلامی – ایرانی می نگرند و نسخه های عرضه هم باقی نماند، الگویی ساخته نمی شود. 

در زمان صدارت آقای هاشمی رفسنجانی که آقای دکتر روغنی زنجانی، معاون و رییس سازمان برنامه و بودجه بود، من سه سرمقاله در روزنامه رسالت نوشته بودم با عنوان «منکرات بزرگ» و مدعی شده بودم که بزرگ ترین منکری که باید از آن نهی کنند، همین مدل نئوکلاسیک تعدیل صندوق بین المللی پول است. در تماسی تلفنی، برادر محترم آقای روغنی زنجانی گفت من چه کنم؟ به قم رفتم. با آقای مصباح حرف زدم. با آقا سید منیرالدین حسینی صحبت کردم. مدلی نداشتند و اضافه کرد البته من قبول دارم راسیونالیسم علمی محض با اسلام ناسازگار است.

بعد از من پرسید تو اگر جای من بودی چه می کردی؟ پاسخ دادم دو کار می کردم که تو نمی کنی؛ اول آن که برای تبیین مشکل و تجویز نحوه در آمن آن بین مدل های رقیب برای توضیح یک پدیده به مدل و الگویی متوسل می شدم که سازگاری بیشتر یا ناسازگاری کمتری با عقاید و اقتضائات ملی دارد.

دوم آن که 20 اقتصاددان معتقد به تمامیت اسلام برای اداره جامعه و 20 طلبه فاضل اقتصاددان را در ساختمانی مستقر می کردم و تمامی امکانات را در اختیارشان قرار می دادم تا پنج سال دیگر کاسه چه کنم در دستم نباشد. بعد هم مدل ابداعی آنها را بدون واهمه در بوته عمل می پروراندم تا تدریجا کمال یابد. شما الان قدرت و بودجه و امکانات در اختیار داری و من ندارم. در انتها گفت البته من چندان هم قبول ندارم که راسیونالیسم با اسلام تعارض دارد!

عوامل دیگری را هم موثر می دانید؟

- بله؛ عوامل مهم دیگری مانند گرایش حاکمان به تجمل گرایی و اشرافیت و مال اندوزی، عدم رعایت قواعد عقلی و علمی متقن در اداره کشور و عوامل سلطه استکباری که بماند برای وقت دیگری.

چگونه باید این رفتارها را اصلاح کنیم؟

- چون مهم ترین مانع را در شرایط فعلی، فساد می دانم، خودم و دوستانم مشغول این کار هستیم؛ البته از کارهای دیگر هم بی نیاز نمی شویم ولی اگر بخواهیم اهم و مهم بکنیم، می گویم فساد از همه چیز بدتر است؛ برای این که فساد بی عقلی و بی دینی را تقویت می کند. ما جز عقل و دین چیزی نداریم! اولویت اول نظام جمهوری اسلامی، مبارزه با فساد است که در ذیلش خیلی چیزها حل می شود.
 
سازمان مردم نهاد «دیده بان شفافیت و عدالت» را نیز به همین قصد مبارزه با فساد و دفاع از حقوق شهروندی به اتکای قدرت مردم بنیان نهاده ایم. از همه هم انتظار یاری داریم. مراجعه به سایت دیده بان شفافیت و عدالت با نشانی daad.ir اطلاعات لازم برای عضویت و یاری را در اختیار می گذارد.

جشن یلدای ما ایرانیان نشانگر چیست؟

درنگی بر آیین‌های یلدا در پهنه تاریخ فرهنگی- اجتماعی ایران
روزنامه شهروند: شب یلدا، آخرین شب آذر ماه و شبی است که آن را چله نیز نامیده‌اند زیرا از فردای آن، چله بزرگ که چهل روز به درازا می‌کشد آغاز می‌شود. برخی نوشته‌اند، روز، که در ایران باستان هنگامه کشت‌وکار بود، آفریده فردا به شمار می‌آمد و شب، که تاریک و پراسرار و ساکت بود و در آن، شبیخون‌ها، دزدی‌ها و کشتارها انجام می‌شد، آفریده اهریمن بود. ایرانیان بدین‌ترتیب برای آن که شب را بی‌آزار سازند، آتش می‌افروختند تا هم خانه روشن باشد هم به دلیل نیروی اورمزدی، دیوان، پریان و جادوگران از خانه رخت بربندند. چه، بر این باور بودند خانه‌ای که در آن آتش وجود دارد آنان راه نمی‌تواند یابند.
 
فردی به همین دلیل مسئول روشن نگاه‌داشتن آتش بود که او را آتروپات می‌گفتند. خراسانیان هنوز مجالس شبانه را آتشان می‌گویند. این جشن نشانگر است که ایرانیان از هزاران سال پیش دریافته بودند خورشید حرکت می‌کند، از این‌رو اندازه آن را در برج‌های آسمان می‌گرفتند و هر برج نامی داشت و در شب یلدا در انتظار خورشید بودند که بر تاریکی پیروز شود، بدین‌ترتیب بیدار بودند.
 
به عبارت دیگر در این شب، به روایت ژاله آموزگار «بین تاریکی و روشنی کارزار است و در این شب در ایران هر کس تا بامداد با سرگرمی‌ها و خوراکی‌ها خود را مشغول می‌کرده و نمیخوابیده است تا بیداری او کمکی کرده باشد هرچند کم به فرشته پیمان، فرشته راستی و فرشته نظم و همه نگران و منتظر هستند تا پایان این کارزار را با دمیدن صبح و دیده شدن نخستین فروغ روشنی جشن بگیرند».
 
یلدا واژه‌ای سریانی به معنای ولادت و میلاد است؛ یعنی ولادت خورشید! رومیان آن را ناتالیس آنویکتوس، یعنی روز تولد مهر شکست‌ناپذیر می‌نامیدند. در برهان قاطع که در سال ١٠١٥ قمری نگاشته شده، چنین آمده است «یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جدی و آخر قوس می‌باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب آفتاب به برج جَدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است.

تهمینه رئیس‌السادات- تاریخ‌پژوه| مراسم شب یلدا از جمله مراسمی به شمار می‌آید که از دیرباز به عنوان آیینی سنتی در ایران متداول بوده است. این آیین که به جشن شب یلدا یا شب چله هم آوازه یافته، آداب و سنت‌هایی ویژه داشته و در گذر زمان تاکنون ماندگار شده است. این آداب از گذشتگان ما، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها سینه‌به‌سینه انجام و نقل شده است. گشت‌وگذاری در تاریخ فرهنگی- اجتماعی ایران، تصویرهایی جذاب از سنت‌ها و آیین‌های ایرانیان در جشن یلدا پیش روی می‌گذارد.
 
 آتشی دیرینه در دل شب

تدارک یک جشن به بزرگی این سرزمین کهن

تهیه و تدارک برای شب یلدا در برخی نقطه‌های ایران گاه از تابستان آغاز می‌شود، همچون ترشی‌انداختن در تابستان. در پاره‌ای دیگر از نقاط ایران، بسته به کارهایی که می‌خواهند انجام دهند، از پیش تدارک می‌بینند. مردم در بیش‌تر نقاط مازندران به روایت ابوالقاسم انجوی شیرازی دو روز مانده به شب یلدا مقدمات آن را مهیا می‌کنند.

ساکنان روستای دره‌میانه سفلای شهرستان ملایر یکی دو روز مانده به پایان آذر، همه لباس‌ها، پوشاک، فرش و وسایل خانه را به سرچشمه می‌برند تا برای مراسم شب یلدا بشویند و آماده کنند، سپس لباس‌ها و ظرف ها را پس از شستن در آفتاب می‌گذارند تا خشک شود. مردم قوچان دو روز مانده به شب چله هرچه قالی، لحاف و مانند آن‌ها را در آب رودخانه انداخته، تمیز می‌شویند با امید به آن که عمو چله در این شب سخت نگیرد. اصفهان‌ها در گذشته دو شب را به عنوان چله برگزار می‌کردند. آن‌ها پیش از مراسم، همه لباس‌ها و رخت‌های خواب را در حیاط در برابر خورشید می‌گسترانیدند تا به عمو چله خوش‌آمد بگویند. ساکنان برخی نقاط ایران از جمله دختران و زنان شهر تکاب، در این شب حنا می‌بندند.
 
اهالی شهرستان کازرون و روستاهای پیرامون بر این باورند که باید بر اساس توان مالی، مرغ، خروس و گوسفند قربانی کنند. کسی در گذشته در شهرستان بروجرد وضع مناسب مالی داشت گاو یا گوسفند می‌پروراند و برای شب یلدا قربانی کرده، خواهر، دختر، داماد و دیگر اعضای خانواده را فرامی‌خواند و کبابی به آن‌ها می‌داد؛ اگر چنین نمی‌کرد پشت سرش حرف می‌زدند.
کرسی یکی از ویژگی‌های شب یلدا در بیش‌تر نقاط ایران به ویژه در بخش‌های سردسیر بوده است. ایرانیان با گذاردن منقلی که روی آن خاکستر بود در زیر چهارپایه ویژه چوبی که کرسی نامیده می‌شد و رفتن به زیر آن، گرم می‌شدند. یکی از پژوهشگران نوشته است استفاده از کرسی برای گرمایش خانه و دور کرسی‌نشینی معمولا از شب یلدا، نخستین شب زمستان شروع می‌شد و تا پایان چله بزرگ و در برخی خانواده‌ها تا پایان چله کوچک ادامه می‌یافت.
 
سفره‌ای گسترانیده بر دامن شب

هاشم رضی در این‌باره نوشته است ایرانیان باستان تاریکی اهریمن را در پرتو آتش از میان می‌بردند، از این‌رو در شب یلدا با تولد خورشید، آتش می‌افروختند و گرد هم و سپس سفره‌ای می‌گسترانیدند و میوه‌های تازه و خشک شده در آن می‌گذاردند. این سفره، مقدس بود و میوه‌ها تمثیلی به شمار می‌آمد تا بهار و تابستانی پربرکت داشته باشند. در بسیاری از نقاط از جمله سبزوار پارچه‌ای به رنگ‌های سبز و زرشکی و انواع دیگر و در رشت، لاهیجان، سیرجان و ایلام در اتاقی می‌گسترانیدند و در آن انواع میوه، آجیل و شیرینی می‌گذاشتند. سفره‌ای هم برای شب یلدا نبود که پهن شود و در آن هندوانه نباشد!

شیرازی‌ها در شب یلدا سفره‌ای می‌گسترانند که مانند هفت‌سین است. آنان در این سفره که در میان اتاقی پهن می‌شود آینه و قاب عکس با تمثال حضرت علی (ع) با چند لاله و شمع در کنار آن می‌گذارند و شمع‌ها را برمی‌افروزند. افزون بر آن ظرفی زیبا با مقداری اسپند می‌گذارند و چند زغال افروخته روی اسپند جای می‌دهند تا فضای اتاق خوشبو شود. در این سفره از میوه‌ها انار، مرکبات، انگور، به ویژه هندوانه، از نوشیدنی‌ها آب سرد، از تنقلاب نخودچی، کشمش، حلوای ارده، قیسی، برگ هلو و شفتالو، آجیل مشکل‌گشا، ارده شیره، خرما، برنجک، انجیر، تخمه شور، آجیل شیرین و شیرینی با چند شاخه گل می‌گذارند. سفره شب یلدا به باور پیشینیان باید هفت رنگ باشد؛ آجیل، تخمه، هندوانه، انگور، ازگیل، سیب، پرتقال، نارنگی، لیموترش و ترشی.

کازرونی‌ها در شب یلدا پس از گسترانیدن سفره، آینه‌ای در آن گذاشته، دو شمع در برابر آینه برمی‌افروزند که در سال‌های دور در نبودِ برق بر روشنی اتاق می‌افزود و از تاریکی شب می‌کاست. آن‌ها همه مواد خوراکی شب یلدا را در سفره می‌گذاشتند. همچنین در گذشته دختر بچه‌ای رو به قبله و آینه نشانده، پارچه سبزرنگ نو به او می‌دادند. دخترک ابتدا بسم‌الله الرحمن الرحیم گفته، پارچه را تا می‌کرد و با سوزن و نخ سبز دو سوی آن را می‌دوخت؛‌کیسه‌ای بدین‌سان پدید  می‌آمد که به آن جیبک یا خورجینک می‌گفتند. کازرونی‌ها با دوختن کیسه، آن را از میوه‌های سفره پر می‌کردند. این خورجینک نمادی از تدارک برای خورشید بود تا در سفر زمستانی خود بی‌توشه نماند. دخترک پس از نیمه شب، آنچه در کیسه بود میان دختران دم بخت بخش می‌کرد تا بخت‌شان گشوده شود و به آرزوهایشان برسند.

خوانچه‌هایی بر دوش طَبق‌بران

ساکنان برخی نقطه‌های ایران، خوانچه‌ای برمی‌دارند که در حقیقت گونه‌ای سینی یا طَبق مستطیل یا دایره شکل چوبی است. آن‌ها روی خوانچه، سفره قلمکار یا ترمه انداخته، آن را آینه‌کاری یا تزیین می‌کنند و ظرف‌های تزیین‌شده میوه را در آن گذاشته، به وسیله طبق‌کش به خانه عروس می‌فرستند. گاه در این خوانچه هفت‌رنگ، میوه‌هایی چون انار، انگور، پرتقال، خربزه، سیب، گلابی و هندوانه می‌گذارند. خانواده عروس در برابر آن، پیراهن یا پارچه مردانه به عنوان هدیه برای داماد بازپس می‌دهند. مردمان مرند، افزون بر فرستادن هدیه برای عروس، چراغی نیز به عنوان روشنی و خوشبختی به همراه هدیه‌ها می‌فرستند. خراسانیان رسم دارند که مادر شوهر برای عروس خوانچه می‌فرستد.
 
این خوانچه، میوه، پارچه، پیراهن، دستبند و گردن‌بند را دربرمی‌گیرد. همچنین باید دست‌کم هفت گونه میوه، یعنی انار، انگور، پرتقال، خربزه، سیب، گلابی و هندوانه در آن باشد. میوه‌ها را معمولا با پرهایی رنگین به نام «پر مرغ عدن» زینت داده، با طبق‌کش به خانه عروس می‌فرستند. مردم آذربایجان در شب یلدا هدیه‌هایی برای تازه‌عروس‌ها فرستاده، آن‌ها نیز برای این کار از طبق بهره می‌گیرند. آن‌ها طبق را با شال قرمز تزیین می‌کنند که نشانگر شادی و خوشبختی است.
 
هدیه‌ها را در آن چیده، دور آن را با هندوانه تزیین می‌کنند و با پایکوبی به خانه آن‌ها می‌برند. خانواده‌های پسرانی که نامزد دارند، در خوی، برای نامزدشان خوانچه‌ای می‌فرستند که دوازده بشقاب خوردنی در آن است؛ بشقاب پشمک، بشقاب انگور نیمه‌خشک، یک هندوانه، یک خربزه و بشقاب انار و دیگر خوردنی‌ها. آن‌ها گاه در برخی خوانچه‌ها سه گونه حلوا می‌گذارند؛ حلوای کنجد، حلوای گردویی و حلوای هویج.
 
 آتشی دیرینه در دل شب

خوراکی‌هایی که طعم شعر و تصنیف می‌دهند

بیش‌تر مردم ایران در شب یلدا خوراکی‌هایی چون میوه، شب‌چره، شیرینی و غذاهای گوناگون می‌خورند. ساکنان روستای قلعه باباخان ملایر، گونه‌ای شیرینی درست می‌کنند که به آن قاووت می‌گویند. لرستانی‌ها برای شب یلدا آجیلی فراهم می‌آورند که گندم برشته دارد و آن را گَنِم شیر یعنی گندم شیر می‌نامند. مردم استان خراسان جنوبی،‌ گونه‌ای شیرینی تهیه می‌کنند که به کف مشهور است و روش تهیه آن را کف‌زنی نامیده‌اند. آنان در شب یلدا از این شیرینی به اقوام و همسایگان می‌دهند. گونه‌ای دیگر از شیرینی ویژه این شب، پشت زیک نام دارد که در بیش‌تر نقاط مازندران از نیشکر یا شکر، کنجد، مغز گردو و نخودچی درست می‌کنند. مازندرانی‌ها شیرینی را به صورت لوزی یا مثلث بریده، در بشقاب می‌گذارند و در مجلس یلدا پیشکش می‌کنند.

ایرانیان در جشن شب یلدا شعرها و تصنیف‌هایی دسته‌جمعی می‌خواندند و اینگونه بر شادی خود می‌افزودند. این شعرها بیش‌تر درباره شب یلدا بوده است. کودکان در همدان برای مهمانان شعرهای سنتی می‌خواندند «امشب شب چله/ خاله جان سر پله ... خاله جان نرو بالا/ مامات کرده لالا». آن‌ها سپس می‌خندیدند و شادی می‌کردند و تا نیمه‌شب همچنان ادامه می‌دادند. مراسمی مانند قرآن‌خوانی همچنین در این شب برگزار می‌شده است. مردم فریدون‌شهر رسم داشتند همه شب یلدا را در خانه یکی از اهالی گرد آیند و به ختم انعام بپردازند؛ آنان بر این باور بودند که با این کار از نیروی دیو سیاهی کم و به نیروی فرشته روشنایی افزوده می‌شود.

تفال به حافظ، از دیگر مراسمی به شمار می‌آید که در شب یلدا انجام می‌شده است. تفال با دیوان حافظ به ویژه در شیراز آدابی ویژه داشته است؛ دیوان حافظ را با احترام برداشته، صلوات می‌فرستند. سپس سوره‌های حمد و توحید را خوانده، چشمان را می‌بندند و پس از نیت چنین می‌گویند «ای خواجه حافظ شیرازی، تو کاشف هر رازی، بر من نظر اندازی، من طالب یک فالم، تو را به کتابت، به جان شاخ نباتت قسم می‌دهم که وصف حال مرا بازگویی و بگویی نیت من خیر است یا نه».

مردان مذهبی و روحانیون در تهران حدود ١٤٠ سال پیش به روایت ناصر نجمی، تاریخ‌نگار تهران قدیم، هنگام اذان صبحِ روز یکم دی در هر محله بر بالای بام خانه‌ها می‌رفتند و تا طلوع آفتاب اشعار مذهبی می‌خواندند، همچنین دعا و مناجات می‌کردند. پس از نماز صبح و انجام آب و جاروی دم در خانه، به خانه می‌رفتند و صبحانه‌ای می‌خوردند که این اقلام را داشت؛ چای، چای دارچین، شیر چای، کله پاچه، عدسی و حلیم.

برای نگارش نوشتار از این منابع بهره گرفته شده است؛ تاریخ گردیزی از ابوسعیدعبدالحی گردیزی، آثار الباقیه از ابوریحان بیرونی، جهان فرودی از بهرام فره‌وشی، برهان قاطع از محمدحسن بن خلف تبریزی، جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان از ابوالقاسم انجوی شیرازی، جشن یلدا از جمشید صداقت‌کیش، آیین‌ها و جشن‌های کهن در ایران امروز از محمود روح‌الامینی، جشن مهرگان- یلدا از هاشم رضی، دارالخلافه طهران از ناصر نجمی. نگارنده همچنین از پاره‌ای از پژوهش‌های تاریخ محلی بهره جسته است.

هندوانه‌ای علی‌الرسم

اشاره به شب یلدا و جشن آن در منابع تاریخی، بیش‌تر به توصیفی کلی و اشاره‌هایی به نمادهای آن محدود شده است. به عنوان نمونه قهرمان میرزا سالور «عین‌السلطنه» در کتاب «روزنامه خاطرات عین‌السلطنه» در توصیف یلدا اینگونه آورده است «یکشنبه ١٦- شب یلدا و اول چله بزرگ است. دیروز و امروز باد می‌آید و هوا را سرد کرده. چند سال است در قوس سرما نمی‌شود. امسال بسیار خوش گذشت. ابدا مثل سالهای سابق نیست که در قوس آنقدر سرما شود برف بیاید». جای دیگر باز می‌افزاید «غروب شعاع‌الدین میرزا آمد. صحبت دیگری جز رفتن سفارت عثمانی نبود. تا دو ساعت از شب رفته اینجا ماند. شب یلدا و اول چله بزرگ بود. هندوانه علی‌الرسم بود خوردیم.
 
جواهر خانمی هم پیدا شده بود می‌خواند و می‌زد». این تاریخ‌نگار دوره قاجار، در زمره اندک نویسندگانی است که به این آیین ایرانی توجه داشته است تا «معمول ترک نشده باشد». او باز در روزنگاری رخدادهای سالی دیگر به یلدا چنین اشاره می‌کند «هوا پس از برف یکی دو شب سرد کرد، نصف یخچال را مملو از یخ کردیم. بعد ابر شد و برفها آب می‌شود. دیشب که شب چله بزرگ است ایرانیها معمول دارند هندوانه بخورند این تهیه را نداشتیم. اتفاقا سلیمان آفتاب‌دری محض گرفتن مبلغی پول و یک خروار غله یک دانه آورد که ما فال فال کرده به همه چشاندیم تا معمول ترک نشده باشد».
 
 آتشی دیرینه در دل شب
 
هندوانه‌خوری شب یلدا هم پدیده‌ای است که هرچه تاریخ را به گذشته بازگردانیم، دست‌کم تا دوره قاجار می‌توان حضور آن را در میان خانواده‌های ایرانی دید. عبدالله مستوفی دیگر تاریخ‌نگار دوره قاجار نیز در کتاب «شرح زندگانی من» به این سنت اشاره دارد «برادرم آقای فتح اللّه مستوفی میفرمودند: که در سال ١٣١٢ قمری که بفارس میرفتیم در باغشاه فین کاشان منزل کرده بودیم. روز اول سرطان و اول روز تابستان بود، در این روز مثل هندوانه خوردن شب اول چله زمستان یا بهتر بگویم برعکس آن آب‌تنی عمومی بخصوص در دهات و شهرهای کوچک معمول است».

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از کارخانه سیم و کابل همدان

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از کارخانه سیم و کابل همدان


شرکت سیم و کابل همدان که کارخانه اش در همدان واقع شده است متعلق به دو برادر به نام های نادعلیزاده اهل همدان و به مدیر عاملی اقای علمیان می باشد. صاحبان کارخانه ساکن ایران و کانادا هستند. این کارخانه از بخش هایی چون ذوب فلزات، مواد سازی، تراشکاری و بخش اداری تشکیل شده است. این کارخانه به دلیل مخالفت مدیریت و چشم پوشی اداره کار از داشتن شورا محروم است. تولید این کارخانه سیم و کابل می باشد.

این کارخانه تا چندی پیش با 230 کارگر اداره می شد که با تغییر سیاست صاحبانش در حال حاضر به 130 کارگر رسیده است. از میانکارگران تعدیل شده 40 نفر رسمی بودند.

یکی از ترفندهایی که کارفرما بکار برده حذف موضوع سختی کار می باشد که مورد اختلاف کارگران با صاحبان کارخانه است. در اوایل آبان با حضور بازرسان این سختی کار برداشته شد. در حالی که الودگی بخار الو مینیوم ومس و دستگاه تولید آلومینیوم بخار و بوی بد یسروصدای زیاد و گرد و غبار در محل کار بسیار مشهود است. کارفرما با کم کردن سرعت خطوط و کم کردن تولید به بازرسان نشان داد که کارخانه تولید کمی دارد و حتا با خالی کردن انبارها به این موضوع رسمیت داد، تا ثابت کند سختی کار به کارگران تعلق نمی گیرد. طبق گزارش بازرسان سختی کار از هفته قبل لغو شده و رسما به دفتر شرکت این کارخانه ابلاغ گردیده است. در صورتی که طبق تستهای قبلی شرایط سختی کار محرز شد. این در حالی است که بخش زیادی از کارگران تاکنون از این سختی کار استفاده کرده اند.

تقریبا از دو ماه پیش مدیریت دستگاه ها رو خاموش سرعتها رو کم کرده و بخشی از کارگران رو هم اخراج کردند. در حال حاضر کارگرانی که در این کارخانه کار می کنند بیش از ده سال سابقه کار دارند و با قرارداد یک ماه مشغول به کار هستند. تمام کارگران رسمی از کارخانه رفته و کارگران قراردادی ها رو با سابقه نوزده سال و هیجده سال و..اخراج کرده اند. تا با این روش سختی کار بردارند و معترضین را هم تهدید می کنند که شرکت را تعطیل خواهند کرد . مدیریت حتا به استاندار هم فشار آورده است تا سختی کار را برداشته شود.

با اعتراض کارگران به این مصوبه وزارت کار که سختی کار در این کارخانه وجود ندارد، واکنش مسوولین اداره کار این است که ما چیزی را که می بینیم گزارش می کنیم.

البته تولید کم شده است و صاحب کارخانه به کارگران اعلام کرده تولید نداریم تولید کمه ما هزینه سختی کار بدهیم ورشکست خواهیم شد.حتا به صاحبان کارخانه از سوی کارگران پیشنهاد شده است که کارگران سهم سختی کار را خودشان پرداخت می کنند تا برای خانواده هایشان بعد از این همه سال کارکردن مشکلی پیش نیاید ، اما قبول نکردند.

یلدا بر بهبود خواهان زحمتکشان و صلح دوستان شادباش!

یلدا بر بهبود خواهان زحمتکشان و صلح دوستان شادباش!



شب یلدا به کام همه شیرین. از زحمتکشانی که در عرصه تولید کار می کنند تا کارتن خوابی که در سوز سرمای امشب به دنبال جان پناهی است.
یلدا بر پرستارانی که جان مردم را نجات می دهند و بر زنان تن فروشی که سیستم اجتماعی حاکم آنان را وادار به تن فروشی کرده است تا نانی به خانه ببرند ، نیز شاد.
یلدا بر رانندگانی که در جاده ها آواره نانی هستند و کودکان کاری که در خیابان و کارگاههای کوچک استثمار می شوند تا نانی  به خانه ببرند نیز، شیرین.

یلدا بر آموزگارانمان که شب را کنار می زنند تا صبحی روشن را آشکار کنند نیز چون آب گوارا باد.
یلدا بر شب شکنان پشت دیوارهای زندان که صبح را در اتحاد خلق می بینند، شاد باد.
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران یلدای باستانی را به عموم مردم ایران شادباش گفته شبی پر از شادی و گرم بودن خانه ها را با خنده های کودکان در این روزگار سخت برایتان آرزو مندست.
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران 30 آذر 1395 
_______________________________________________________________________
یلدای ستم شکسته بادا..روز همگان خجسته بادا           
زنجیرستم زپای ملت…باوحدت ما گسسته بادامحمد حسین خوان یغما پیشکسوت سندیکای فلزکارمکانیک

 

با این راهکارها جیب پرپول داشته باشیم و هوای تمیز!


ماهنامه همشهری تندرستی: متخصصان علوم اجتماعی می گویند آدم ها وقتی اتفاقی می افتد، دلیل آن را دو جور تعبیر می کنند؛ اگر موفقیت به دست بیاورند، می گویند خودمان خوب بوده ایم (اسناد درونی) و اگر شکست بخورند یا اتفاق ناخوشایندی بیفتد، می گویند کار عوامل خارجی است. در مورد آلودگی هوا قطعا بخش بزرگی از مشکلات به ماشین ها بر می گردد ولی این طور هم نیست که از دست ما هیچ کاری برنیاید.
 
اینجا اگر کارهایی را که می توانیم انجام دهیم، پشت گوش بیندازیم، به خودمان، به فرزندان مان، پدران و مادران مان و همسران مان خیانت کرده ایم. در این مطلب با کارهایی آشنا می شوید که باید در مورد اتومبیل تان انجام دهید؛ کارهایی که هم پول را توی جیب شما نگه می دارد و هم هوا را پاک و تمیز. از این که با دیدن کدام علائم بفهمیم وقت تعویض قطعات ماشین رسیده تا این که کدام سبک از رانندگی پول را از جیب مان فراری می دهد.

شست و شوی سوزن

از آنجایی که اکتان در بنزین معمولی پایین است، درجه حرارت موتور را بالا می برد. بالا رفتن حرارت موتور مصرف سوخت را بالا می برد و منجر به ایجاد سختی در حرکت ماشین می شود. مجموعه این عوامل در کنار هم منجر به ایجاد آلودگی های بیشتر می شود. با توجه به مشکلی که بنزین معمولی و نه سوپر دارد، باید توجه خاصی به سیستم سوخت ماشین داشت. اگر سیستم سوخت ماشین تنظیم باشد، بعد از طی کردن مسافتی معادل 60 تا 70 هزار کیلومتر باید سوزن انژکتور شسته شود.
 
تعویض قبل از وقت اضافه

علائم خرابی سوزن

ماشینی که سوزن انژکتورش آلوده شده باشد به اصطلاح خوب گاز نمی خورد، انگار که نفس ماشین گرفته شده باشد. ماشین موقع حرکت کردن «زور» می زند. نشُستن سوزن، مصرف سوخت را بالا می برد و آلودگی بیشتری هم ایجاد می کند. عباس بیات می گوید از آنجا که کیفیت قطعات پایین است، نیاز به چک کردن ماشین بیشتر احساس می شود. برای مثال بهتر است سیستم سوخت و برق ماشین هر دو ماه یک بار تنظیم شود تا از بروز خسارت و هزینه های بعدی پیشگیری شود.
هزینه: 40 تا 50 هزار تومان

پودر سمی از لاستیک قدیمی

بیشتر راننده ها می دانند که وقتی بارندگی تازه شروع می شود و تازه چند دقیقه از آن می گذرد، کف خیابان سُر می شود و ماشین کف خیابان لیز می خورد. دلیل این اتفاق کهنگی لاستیک خودروهاست. عباس بیات، مکانیک، می گوید زمانی که عمر مفید لاستیک تمام شود، پودری از آن می ریزد که وقتی در کنار دوده قرار بگیرد، منجر به لیز شدن خیابان می شود.

شناسایی لاستیک مرده

زمانی که لاستیک نیاز به عوض شدن داشته باشد تغییر شکل ظاهری می دهد. طوری که از یک طرف حالت خوردگی پیدا می کند و طرف دیگر آن سالم است. اگر ظاهر لاستیک را بررسی کنید متوجه وجود ترک های زیادی می شوید یا این که لایه های آن راحت بلند می شوند حتی ممکن است لاستیک نازک شده و بترکد. معمولا این اتفاق ها بعد از چهار سال از روزی که استفاده از لاستیک را شروع کرده ایم، می افتند.

چرا لاستیک خراب می شود؟

گاهی ممکن است به دلیل وجود دست اندازهای متعدد، جلوبندی ماشین خراب شود. گاهی هم ممکن است میزان فرمان به هم خورده باشد که در حالت دوم ظاهر ماشین چیزی نشان نمی دهد. این دو دلیل به اضافه تمام شدن عمر لاستیک، موجب خرابی آن می شود.

هزینه: از 160 تا 370 هزار تومان برای پراید و پژو
 
تعویض قبل از وقت اضافه

چک کردن باد لاستیک ها

بررسی و تنظیم باد لاستیک ها باید هر ماه انجام شود، به خصوص در فصل هایی مثل زمستان و تابستان که دمای هوا به صورت ناگهانی تغییر می کند، لاستیک هایی که کم باد هستند نمی گذارند ماشین راحت حرکت کند و تحمل وزن را برای ماشین کمتر می کنند. به همین دلیل هم موتور متحمل فشار بیشتری می شود و باید بیشتر کار کند. همچنین تنظیم باد مناسب باعث رانندگی امن تر می شود و به مصرف کمتر سوخت می انجامد. بر اساس گزارش سایت Fueleeconomy فشار مناسب لاستیک باعث ذخیره 3.3 درصدی سوخت می شود. همچنین لاستیکی که به اندازه مناسب باد شده باشد، اصطکاک کمتری با سطح جاده ها پیدا می کند و همین نکته باعث می شود عمرش بیشتر شود.

تعویض واسکازین

روغن گیربکس یا واسکازین هر 60 تا 70 هزار کیلومتر یک بار ، نیاز به تعویض دارد تا بتواند راحت تر و روان تر کار کند. جالب اینجاست که بعد از این مسافت ممکن است ظاهر روغن تمیز باشد اما اگر خوب دقت کنید می توانید پلیسه های خیلی ریز را به تعداد فراوان در روغن ببینید که به واسکازین حالت اکلیلی می دهند. معمولا هر 60 تا 70 هزار کیلومتر یک بار نیاز به تعویض واسکازین است.

هزینه: به ازای هر لیتر 10 هزار تومان برای روغن معمولی

روشن نگه داشتن شمع ماشین

هر خودرویی ممکن است چهار، شش یا حتی هشت شمع داشته باشد که در هر سال حدود سه میلیون بار روشن می شوند. نتیجه این روشن شدن های متوالی تولید مقدار زیادی گرما، الکتریسیته و فرسایش شیمیایی می شود. اگر شمع ماشین تان کیفیت مناسبی داشته باشد، بین 35 تا 40 هزار کیلومتر کار می کند اما بعد از طی این مسافت باید شمع ها را عوض کرد. حتی اگر ظاهرشان سالم باشد. شمعی که بیش از 35 هزار کیلومتر کار کرده باشد، کیفیت برق رسانی اولیه را نخواهد داشت. برق ناقص تولید می کند و این برق ناقص منجر به احتراق ناقص سوخت می شود. سوخت هم که به خوبی نسوزد، آلاینده های بیشتری تولید می کند.

علائم خرابی شمع

اگر احساس کردید بوی خامی بنزین به مشام تان می رسد و به اصطلاح نفس بنزین در حرکت اولیه گرفته می شود، وقت بررسی شمع ها رسیده است. چنانچه ماشین می لرزد و نمی تواند شتاب بگیرد دو علامت دیگر از خرابی شمع را تجربه می کنید.

هزینه: 15 تا 35 هزار تومان

مثلث فیلترها

از واجب ترین کارهایی که ممکن است پشت گوش انداخته شود، تعویض فیلتر روغن، هوا و بنزین است. البته علاوه بر این فیلترها، در ماشین های جدید مثل پژو و سمند فیلتر اتاق هم هست که ربطی به محیط زیست پیدا نمی کند و عوض کردن آن به تهویه داخلی اتاق ماشین ربط پیدا می کند.
 
تعویض قبل از وقت اضافه

کی عوض کنیم؟

روغن موتورتان اگر ایرانی است نیاز دارید که بعد از طی مسافت شش تا هفت هزار کیلومتر آن را عوض کنید. اگر کیفیت روغن خیلی خوب باشد ممکن است این مسافت کمی بیشتر شود و به هشت هزار کیلومتر برسد. فیلتر هوا هم باید با هر بار عوض شدن روغن عوض شود اما باور اشتباهی که در مورد فیلتر روغن در کشور ما وجود دارد این است که باید یک روغن در میان آن را عوض کرد در حالی که فیلتر روغن باید با هر تعویض روغن عوض شود. به عبارت دیگر معیار ما برای تعویض فیلترها، تعویض روغن است.

عوارض دیر عوض کردن

اگر این فیلترها و روغن به موقع عوض نشوند ممکن است «پلیسه» ایجاد شود. پلیسه لای یاتاقان قرار می گیرد و اگر به این یاتاقان نگاه کنید متوجه وجود خط های متعدد می شوید. به همین دلیل تعویض روغن و فیلترها مهم است. هزینه بستگی به نوع ماشین دارد. برای نمونه فیلتر تویوتا کمری 85 هزار تومان است اما فیلتر ماشین هایی مثل پراید ارزان تر است.

فال روزانه 1395/09/30

فـال روزانـه - Daily Omen
فال روزانه سه شنبه 30 آذر 1395 

چند کلمه برای آنهایی که امروز تولدشان است

دوست عزیزی که 30 آذر به دنیا آمده ای، تولدت مبارک! با آمدن روز تولد شما، طوفانی از هیجان و اتفاقات خوب هم به زندگی شما هجوم می آورد. پس اگر فردی ماجراجو هستید، خوشحال باشید زیرا زمان خوبی برای خوش گذرانی و تجربه چیزهای جدید است. تمام شک و تردیدها را از خود دور کنید و با اطمینان قدم هایتان را بردارید. اگرچه ممکن است در طول مسیر با چالش هایی مواجه شوید اما با موفقیت همه آنها را پشت سر خواهید گذاشت. امسال تغییرات بزرگ و مهمی در زمینه شغلی و به تبع درآمد مالی تان رخ می دهد. بنابراین هشیار باشید و فرصت هایی را که برایتان در زندگی ایجاد می شود، از دست ندهید. در آخرین روزهای سال نیز اتفاقات مثبتی را خواهید چشید.
 
فـال روزانـه - Daily Omen
 
 این روزها به تاریخ و شخصیت های تاریخی علاقمند شده اید و دوست دارید زمان بیشتری را به مطالعه کتاب های تاریخی اختصاص دهید. این کار نه تنها شما را سرگرم خواهد کرد، بلکه اطلاعات تان را نیز افزایش خواهد داد. پس بر این عادت خود تا می توانید پافشاری کنید. دوستی رازی را با شما در میان گذاشته است. شاید وسوسه شوید که او را با دیگران نیز در میان بگذارید، اما حواس تان باشد که این کار به ضرر شما هم تمام خواهد شد. پس رازنگه دار خوبی باشید.

فـال روزانـه - Daily Omen
 
 افراد زیادی دورتان را گرفته اند اما آیا تمام شان دوستان واقعی هستند؟ اگر چه پیش داوری خوب نیست اما بهتر است راز دلتان را پیش هر کسی بازگو نکنید. می خواهید فردی را ملاقات کنید اما دودل هستید که به او این پیشنهاد را بدهید یا خیر. توصیه ما این است این کار را کمی به تاخیر بیاندازید زیرا در حال حاضر شرایط او چندان مساعد نیست و امکان شنیدن جواب منفی از او زیاد است. با کمی صبر همه چیز طبق خواسته شما پیش خواهد رفت.
فـال روزانـه - Daily Omen

 حتما برای خودتان هم تعجب برانگیز است! امروز پر از عشق هستید طوری که با شریک زندگی تان طور دیگری رفتار می کنید. طرز فکر، احساسات و خواسته های او برایتان اهمیت یافته و دوست دارید بیش از همیشه با او در ارتباط باشید. اکنون بهترین زمان است تا آنچه را که مدت ها در دلتان است، به زبان آورید. با این کار درک بهتری از یکدیگر نیز پیدا خواهید کرد. امروز تمام محدودیت ها، مرزها و قانون ها را رها کنید و خودتان را به دست موج بسپارید تا شما را با خود به هر جا که دوست دارد، ببرد.
فـال روزانـه - Daily Omen

 امروز صلح در خانه شما برپاست و به خوبی می توانید با دیگر اعضای خانواده تان ارتباط برقرار کنید.  اگر چه موضوعات مهمی است که باید آنها را مطرح کنید اما بهتر است امروز را بی هیچ استرسی در کنار آنها بگذرانید. برای این که انرژی مثبت خود را حفظ کنید، از افرادی که شما را آزار می دهند دوری کنید، از طبیعت انرژی بگیرید و آن را به دیگران نیز انتقال دهید. اگر مجرد هستید، با حضور در مکان های عمومی، شانس پیدا کردن شریک زندگی تان را بالا می برید.
فـال روزانـه - Daily Omen
 
 امروز در یک مراسم شرکت خواهید کرد اما تمایلی به حرف زدن ندارید. ترجیح می دهید که گوشه ای بنشینید و حرف های دیگران را بشنوید. آنچه برایتان اهمیت دارد، آرامش است نه بحث با دیگران. قبل یا بعد از میهمانی نیز وقت تان را در خانه، تنها به استراحت کردن، بگذرانید. روی مبل راحتی تان لم دهید و از تنهایی و آرامشی که در فضا برقرار هست، لذت برید. این فرصت همیشگی نیست پس از آن نهایت استفاده را بکنید. خبر خوبی در راه است که شرایط مالی شما را تغییر خواهد داد.
 
فـال روزانـه - Daily Omen

تا چند ساعت دیگر، یکی از دوستان تان شما را با هدیه ای سورپرایز خواهد کرد. اگر چه هدیه او کوچک است اما ارزش زیادی برایتان دارد. این اتفاق ارتباط شما را بیشتر از قبل و سوتفاهم هایی را که برایتان پیش آمده بود، به کل برطرف خواهد کرد. اگر فکر می کنید که پیدا کردن یک دوست واقعی در جامعه امروزه برایتان سخت شده، انرژی بیشتری را برای دوستان  قدیمی بگذارید و سعی کنید آنها را در کنار خود نگه دارید. کتاب خواندن در این روزها بهترین کاری است که می توانید در اوقات فراغت خود انجام دهید.

فـال روزانـه - Daily Omen
 
رک بودن یکی از خصوصیات بارز شماست اما امروز کمی تغییر رویه می دهید و الگوهایی را که برای خود ساخته بودید، زیر پا می گذارید. ترجیح می دهید قبل از بیان کلمات آنها را به خوبی بسنجید. به موضوعات متافیزیک و فلسفی علاقمند شده اید، با خواندن کتاب های مختلف در این زمینه دید مثبت تری نسبت به زندگی پیدا خواهید کرد. مجبور به گرفتن تصمیمی هستید، هر چه بیشتر این موضوع را کش دهید، به ضرر خودتان تمام خواهد شد. پس به قول معروف: یا رومی رومی، یا زنگی زنگی.
 
فـال روزانـه - Daily Omen
 
 امروز دوست دارید موسیقی های جدید  بشنوید، غذاهای جدید را امتحان کنید، با آدم های جدید قرار ملاقات بگذارید و... خوشبختانه به تمام آنها هم می رسید و این روی حال شما تاثیر مثبتی می گذارد. مدتی است با عشق زندگی تان تنها نبوده اید. پیشنهاد می کنیم که با او تماس بگیرید و یک قرار ملاقات عاشقانه بگذارید. در این گفتگو چیزهایی خواهید شنید که خوشحالی تان را تکمیل خواهد کرد. سوالی از شما شده که باید هر چه زودتر به آن پاسخ دهید. اگر جواب مثبت به آن دهید، تغییرات خوبی را در زندگی تان تجربه خواهید کرد.
فـال روزانـه - Daily Omen
 
 امروز احساس قدرت می کنید. نه تنها از سلامت جسمی، بلکه از سلامت روحی بالایی برخوردارید. شما شرایط سختی را پشت سر گذاشتید و خوشبختانه توانستید به خوبی از پس آن برآیید. همین به شما انگیزه داده تا راهتان را با اراده بیشتری ادامه دهید.  به فکر تغییر شغل هستید تا نه تنها درآمدتان را افزایش دهید بلکه کاری بیابید که واقعا به آن علاقه دارید. توصیه ما این است که این راه را حتما دنبال کنید چون پیشرفت تان قطعی است.
فـال روزانـه - Daily Omen

 امروز عصر به یک میهمانی، که شاید از طرف یکی از همسایگان تان باشد، دعوت می شوید. در این مهمانی با افراد زیادی ارتباط برقرار خواهید کرد و دوستان زیادی خواهید یافت. هر چه بیشتر در بحث ها شرکت کنید، بیشتر به نفع تان خواهد بود. کاری را مدت ها پیش آغاز کرده بودید که ناگهان به بن بست خورد و رهایش کردید، اکنون زمان خوبی است تا بار دیگر به سراغ آن بروید. از آنجا که شرایط شما تغییر کرده است، احتمال موفقیت شما نیز حتمی است.

فـال روزانـه - Daily Omen

 به زودی شرایط به  نفع شما تغییر می کند. مدت هاست به فکر ایجاد تغییراتی در زندگی تان هستید اما جرات برداشتن قدم های اول را نداشتید. دوستی سر راه شما قرار می گیرید و انگیزه لازم را به شما می دهد. نگران سرمایه گذاری اولیه هم نباشید زیرا با کمک اعضای خانواده تان حل خواهد شد. فقط کافی است تا این کار روی غلطک بیفتد، تمام انرژی و وقت تان را صرف آن کند.  شما آن آدمی چند سال پیش نیستید، پس انتظارات قبل را نیز از خودتان نداشته باشید.
فـال روزانـه - Daily Omen
 
درک آنچه دیگران در درون احساس می کنند، برای شما ساده است. شما توانایی این را دارید که از نگاه دیگران به راز دلشان پی ببرید، سعی کنید از این خصوصیت به نحو احسنت استفاده کنید. در بیان افکارتان به دیگران نیز احتیاط کنید زیرا ممکن است موجب سوتفاهم شود. امروز روز فوق العاده ای برای بیرون رفتن از خانه و خرید لباس است. کارهایتان را رها کنید و به زندگی تان کمی هیجان دهید. به زودی شخصی به شما علاقمند خواهد شد، قبل از هر جوابی به او، عاقلانه فکر کنید و تمام جوانت را در نظر بگیرید تا پشیمانی به سراغ تان نیاید.

به این 7 دلیل در شب یلدا، انار بخورید!

باشگاه خبرنگاران جوان: سرچشمه میوه انار به سرزمین ایران برمی‌گردد و از زمان‌های باستان در منطقه مدیترانه و شمال هند نیز کشت می‌شده است.

این میوه در اواخر قرن ۱۶ به دست مهاجران اسپانیایی به آمریکا وارد شد. امروزه انار در سرتاسر خاورمیانه و منطقه قفقاز، شمال آفریقا و مناطق استوایی قاره آفریقا، آسیای مرکزی، بخش‌هایی از مدیترانه و حتی در بخش‌هایی از ایالت‌های کالیفرنیا و آریزونای آمریکا کشت می‌شود. انار در نیمکره شمالی زمین معمولا در فاصله شهریور تا بهمن رشد می‌کند و در نیمکره جنوبی زمین در فاصله اسفند تا اردیبهشت. در چند سال اخیر مصرف انار در اروپا و نیمکره غربی رواج بیشتری نسبت به قبل پیدا کرده است. انار، جزو میوه‌های بسیار پرطرفدار در ایران است که جایگاه‌ ویژه‌ای هم در برخی مناسبت‌های سنتی ما مانند شب یلدا دارد. از این رو تصمیم گرفتیم تا باتوجه به نزدیک بودن شب یلدا، در این قسمت به بررسی مهم‌ترین فواید مصرف این میوه خوش‌طعم بپردازیم.

مصرف انار برای پیشگیری از ابتلا به بیماری‌های قلبی

انار سرشار از پلی‌فنول‌هایی است که به عنوان آنتی‌اکسیدانی قوی شناخته می‌شوند. این نوع از آنتی‌اکسیدان‌ها مانع تاثیر مخرب رادیکال‌های آزاد بر دیواره عروق می‌شوند و در نتیجه، شانس ابتلا به بیماری‌های قلبی و عروقی را کاهش می‌دهند. به علاوه، پلی‌فنول‌های موجود در انار می‌توانند با پیشگیری از اکسید شدن کلسترل در خون، احتمال ایجاد پلاک در عروق خونی را کاهش دهند و در این صورت هم شانس ابتلا به بیماری عروق کرونر را کم کنند. ضمن اینکه مصرف انار و آب انار طبیعی با کاهش چشمگیر سطح کلسترول بد خون (LDL)، بازهم احتمال ابتلا به بیماری‌ها و حمله‌های قلبی را پایین می‌آورد.

مصرف انار برای پیشگیری از ابتلا به فشار خون بالا

ترکیبات موجود در انار می‌توانند با جلوگیری از فعالیت آنزیم بازدارنده آنژیوتانسین، به کاهش فشار خون کمک کنند. انار، حاوی ترکیبی به نام «اسید پانیسیک» است که می‌تواند علاوه بر کمک به کاهش کلسترول و تری‌گلیسرید خون، تاحد قابل قبولی باعث پیشگیری از ابتلا به فشار خون بالا شود. از طرف دیگر، همین ترکیب می‌تواند باعث کاهش فشار خون یا تنظیم فشار خون در افراد مبتلا به فشار خون بالا هم بشود. تحقیقات ثابت کرده‌اند که همین خاصیت کاهندگی فشار و کلسترول خون توسط انار، باعث می‌شود که مصرف منظم این میوه یا آب طبیعی آن شانس ابتلا به بیماری‌های قلبی را در مبتلایان به دیابت کاهش دهد.

مصرف انار برای پیشگیری از ابتلا به سرطان

یکی از مزیت‌های میوه‌های قرمز و سیاه بر سایر میوه‌ها، غنی‌تر بودن آنها از انواع آنتی‌اکسیدان‌ها نسبت به سایر میوه‌ها و قوی‌تر بودن این آنتی‌اکسیدان‌ها است. تحقیقات نشان داده‌اند که آنتی اکسیدان‌های بسیار فراوان و قوی موجود در انار و آب طبیعی آن باعث کاهش خطر ابتلا به سرطان‌های پروستات، پستان، ریه و پوست در افرادی می‌شود که مصرف حداقل ۵ وعده در هفته از این میوه را در برنامه غذایی خود دارند. ترکیبات ضد التهابی موجود در انار هم راه دیگری برای پیشگیری از ابتلا به سرطان در بدن بازمی‌کنند. محققان بر این باورند که مصرف منظم آب انار در بیماران مبتلا به سرطان، شانس رشد و تکثیر سلول‌های سرطانی در بدن آنها را کم می‌کند.

مصرف انار برای کمک به هضم بهتر

یکی از راه‌های حفظ سلامت سیستم گوارش و داشتن هضمی بهتر، مصرف مواد غذایی سرشار از فیبر است. در میان خوراکی‌های مختلف، آب طبیعی انار به دلیل طعم جذابی که دارد، می‌تواند به عنوان یک نوشیدنی سالم و سرشار از فیبر در سفره غذایی روزانه ما جای بگیرد. مصرف هر یک عدد انار، می‌تواند چیزی حدود ۲۰ تا ۳۵ گرم فیبر به بدن برساند و نزدیک به ۴۵ درصد از فیبر مورد نیاز روزانه ما را تامین کند. از این رو، افرادی که با مشکل هضم مواجه هستند یا بعد از وعده‌های اصلی غذایی احساس پری و سنگینی شدید می‌کنند، می‌توانند انار یا آب انار را در برنامه غذایی روزانه خود بگنجانند.

مصرف انار برای افزایش قدرت سیستم ایمنی بدن

انار، سرشار از ترکیبات ضدالتهابی است و از این رو، مصرف این میوه یا آب طبیعی آن می‌تواند برای افرادی که مبتلا به بیماری‌های مرتبط با ضعف سیستم ایمنی مانند آرتریت روماتوئید یا پوکی استخوان هستند، بسیار مفید باشد. از طرف دیگر، این میوه آبدار و قرمز، حجم فراوانی از ویتامین C را در خود جای داده است و به همین دلیل، بازهم می‌تواند تاثیر چشمگیری بر افزایش قدرت سیستم دفاعی بدن داشته باشد. ویتامین C موجود در انار با مبارزه با رادیکال‌های آزاد و تقویت سیستم ایمنی بدن، شانس ابتلا به بیماری‌های عفونی و ویروسی را هم کم می‌کند. به همین دلیل هم مصرف انار و آب انار در فصل‌های سرد سال که احتمال ابتلا به بیماری‌های ویروسی مسری زیاد می‌شود، بسیار مفید خواهد بود.

مصرف انار برای افزایش میل جنسی

آیا می‌دانید که انار از دیرباز به عنوان نماد باروری شناخته می‌شده است؟ آیا دلیل این موضوع را می‌دانید؟ محققان آمریکایی با بررسی تاثیر مصرف آب انار طبیعی بر زوج‌های جوان و میانسال به این نتیجه رسیده‌اند که مصرف یک لیوان آب انار می‌تواند باعث افزایش ترشح هورمون جنسی تستوسترون، هم در مردان و هم در زنان شود. این مساله، به خودی خود میل جنسی را افزایش می‌دهد. این محققان می‌گویند که ترکیبات موجود در انار، شبیه هورمون‌های جنسی در بدن انسان‌ها هستند و به همین دلیل هم مصرف انار و آب انار طبیعی می تواند باعث افزایش میل و اشتیاق جنسی شود.

مصرف انار برای کاهش استرس

پلی‌فنول‌های موجود در انار علاوه بر مبارزه با استرس اکسیداتیو داخلی، تاثیر به سزایی در مقابله با انواع استرس‌های روانی در زندگی فردی و اجتماعی هم دارند. تحقیقات انگلیسی ثابت کرده‌اند که نوشیدن آب طبیعی انار در موقعیت‌های استرس‌زا، باعث کاهش سطح کورتیزول خون و پایین آمدن میزان استرس فرد می‌شود.

یک نکته!

کسانی که از داروهای خاص برای درمان کلسترول خون بالا یا فشار خون بالا استفاده می‌کنند، بهتر است درباره مصرف آب انار با پزشک مشورت کنند چون امکان تداخل دارویی برای آنان وجود دارد. علاوه بر این‌ها، آب انار نیز غلظت بالایی از نظر قندها دارد و مصرف بی‌رویه این نوشیدنی می‌تواند قند خون را افزایش دهد که برای افراد مبتلا به دیابت خوب نیست. افراد مبتلا به فشار یا غلظت خون می‌توانند آب انار را بلافاصله پس از صرف غذا مصرف کنند اما کم‌خون‌ها باید بین صرف غذا و مصرف آب انار، حداقل یکی دو ساعت فاصله بیندازند.

درمان‌هایی موثر برای خشکی دهان

روزنامه اعتماد: خشکی دهان می‌تواند شرایطی آزاردهنده و حتی دردناک باشد که بسیاری از مردم جهان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، اما درمان‌های موثری برای این حالت وجود دارد. تشخیص خشکی دهان کار دشواری نیست؛ زبان حسی همانند شن و ماسه را منتقل می‌کند، به نظر می‌رسد توانایی تولید هیچ گونه بزاقی وجود ندارد، و عمل بلع بسیار دشوار می‌شود.
 
در شرایطی که بیشتر مردم تصور می‌کنند خشکی دهان به واسطه کمبود آب بدن شکل می‌گیرد، اما دلایل مختلفی می‌توانند به شکل گیری آن منجر شوند.خشکی دهان که به نام زروستومیا (Xerostomia) شناخته می‌شود، در درجه نخست با کمبود ترشح بزاق تعریف شده است. بزاق مایعی بسیار مهم در بدن انسان محسوب می‌شود زیرا به صحبت کردن، جویدن، و گوارش غذا کمک می‌کند، اما تا زمانی که با فقدان آن مواجه نشویم، توجه چندانی به بزاق نداریم.خشکی دهان می‌تواند به واسطه مصرف برخی داروها مانند آنتی هیستامین‌ها، مسکن‌ها، شل کننده‌های عضلانی، و ضد افسردگی‌ها شکل بگیرد.

لیمو

اسید سیتریک موجود در لیمو و آبلیمو می‌تواند به سرعت تولید بزاق را تحریک کند و همچنین از دهان در برابر عفونت‌هایی که بوی بد دهان و دیگر مسائل دهان و دندان را موجب می‌شوند، محافظت کند. می‌توانید یک برش لیمو را روی زبان خود بمالید، آبلیمو را با عسل ترکیب کنید، یا تنها آب یک لیمو را مصرف کنید تا خشکی دهان برطرف شود.

آب بیشتر

کم آبی بدن یکی از دلایل خشکی دهان محسوب می‌شود. اگر میزان مصرف آب روزانه خود را افزایش دهید، احتمال کمتری دارد تا به خشکی دهان مبتلا شوید زیرا ترشح بزاق افزایش می‌یابد و همچنین گلو، لثه‌ها و لب‌ها روان سازی می‌شوند.

روغن هسته انگور

روغن هسته انگور از ویژگی‌های مرطوب کنندگی طبیعی بهره می‌برد و از این رو، گزینه ای خوب برای پیشگیری یا از بین بردن نشانه‌های خشکی دهان محسوب می‌شود. تنها کافی است مقداری روغن هسته انگور را روی لثه‌ها و زبان خود بمالید و برای چند ساعت دهان خود را مرطوب و هیدارته نگه دارید.

مرطوب کننده هوا

اگر به طور مرتب نیمه شب با خشکی دهان از خواب بیدار می‌شوید، ممکن است محیطی که در آن حضور دارید هوایی بیش از اندازه خشک دارد. استفاده از یک دستگاه مرطوب‌کننده می‌تواند میزان رطوبت هوا را افزایش داده و روشی راحت و موثر در رفع خشکی دهان و حصول اطمینان از خواب راحت شبانه باشد.

داروهای مختلف

اگر به تازگی مصرف دارویی جدید را آغاز کرده اید و تا پیش از آن مشکل خشکی دهان نداشتید، با پزشک خود درباره تجویز دارویی دیگر صحبت کنید. برخی داروها موجب خشکی دهان می‌شوند.

آبنبات یا آدامس

برخی شواهد نشان داده اند که مکیدن آبنبات یا آدامس جویدن می‌توانند ترشح بزاق را به سرعت تحریک کنند. البته استفاده از محصولات بدون قند را فراموش نکنید.

تغییر الگوی تنفس

تنفس مداوم از راه دهان یکی از مورادی است که می‌تواند به سرعت خشکی دهان را موجب شود. ورود مداوم هوای خشک به دهان و گلو موجب از بین رفتن آب در این قسمت‌ها می‌شود و از این رو، خشکی دهان شکل می‌گیرد. با تغییر الگوی تنفس و تلاش برای تنفس از طریق بینی، خشکی دهان را کمتر تجربه خواهید کرد.

ترک سیگار

کلیه محصولات دارای تنباکو خشکی دهان را موجب می‌شوند. اگر به طور مرتب سیگار می‌کشید یا تنباکو می‌جوید، جای شگفتی نیست که با خشکی دهان مواجه شوید. بهترین روش برای از بین بردن این مشکل چیزی جز ترک محصولات دارای تنباکو نیست. این کار نه تنها برای رفع خشکی دهان خوب است، بلکه فواید سلامت بسیار دیگری نیز دارد.

کاهش مصرف کافئین

مطالعات نشان داده اند که کافئین می‌تواند موجب کم آبی بدن و همچنین خشکی دهان شود. از این رو، حذف یا کاهش مصرف کافئین می‌تواند تاثیر قابل توجهی در رفع خشکی دهان و ترشح بزاق داشته باشد.

فلفل کاین

هنگامی که جوانه چشایی و پایانه‌های عصبی محرک شدیدی را تجربه می‌کنند، واکنش طبیعی بدن ترشح بزاق است. به عنوان مثال، هنگام خوردن غذای تند، بزاق برای تسکین احساس سوزش ترشح می‌شود. پس اگر از خشکی دهان رنج می‌برید، مقداری پودر فلفل کاین را روی زبان یا لثه‌های خود بمالید.
 
آلوئه ورا

استفاده از آلوئه ورا یکی از قدیمی‌ترین و مورد اعتمادترین درمان‌ها برای خشکی دهان است. آلوئه ورا سرشار از آنتی اکسیدان‌ها، مواد مغذی، و مواد طبیعی مرطوب کننده است و همچنین می‌تواند تولید بزاق را تحریک کند. افزون بر این، آلوئه ورا می‌تواند عملکرد جوانه‌های چشایی را بهبود ببخشد و از عفونت دهان و دندان پیشگیری کند.

با خوردن پرتقال دیگر به پزشک نیاز ندارید

خبرگزاری مهر: مطالعات همواره نشان داده اند که آنتی اکسیدان ها شیوه ای برای پیشگیری یا کاهش علائم برخی بیماری ها هستند و همچنین با سم زدایی از بدن به حفظ انرژی بدن کمک می کنند.

ویتامین C آنتی اکسیدانی است که در مرکباتی نظیر پرتقال، لیموترش و لیموشیرین و همچنین پاپایا، آناناس، و انواع توت ها یافت می شود.

مشخص شده است مکمل ویتامین C موجب کاهش ریسک سکته، تسکین سرماخوردگی، حفاظت در مقابل کم کاری سیستم ایمنی، پیشگیری از بیماری های قلبی-عروقی، حفظ سلامت پوست و ایجاد پوستی بدون چین و چروک، و بهبود سلامت چشم ها می شود.

همچنین تحقیق محققان نشان می دهد که ویتامین C بر کاهش جذب چربی در بدن و پیشگیری از چاقی نیز تاثیر دارد.

عناوین روزنامه های امروز 95/09/30

عناوین روزنامه های امروز 95/09/30
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 
 
عناوین روزنامه های امروز 95/09/30 

Angry Birds Blast روز 22 دسامبر از راه می رسد


وب سایت زوم تک - مهگل آزاد: درست مانند جیمزباند و جنگ ستارگان، "Angry Birds” همچنان ادامه دارد. همانطور که معلوم است نسخه دیگری از این بازی بسیار محبوب عرضه شده و روز پنجشنبه ۲۲ دسامبر رسما بر روی سیستم عامل iOS راه اندازی خواهد شد. سبک بازی "Angry Birds” از ابتدای ارائه شدن متفاوت بوده و بر اساس بازی با تیرکمان کودکانه ساخته شده بود. اما با عرضه و راه اندازی خود بر روی گوشی های تلفن همراه پدیده ای بزرگ به جهان معرفی کرد که همواره در نسخه های پسین با جذب گیمرهای بیشتر این پیشرفت همه گیرتر شد.
 
 Angry Birds Blast روز ۲۲ دسامبر از راه می رسد

در حال حاضر، به دور از نسخه های مشابه پیشین که به صورت بازی با تیرکمان کوچک پرندگان خشمگین را نشانه گرفته بودید بازی دیگری از نوع پازل و ماجراجویی ارائه داده خواهد شد. بنابراین، اگر طرفدار اینگونه بازی ها و از همه مهم تر Angry Birds معروف هستید "Angry Birds Blast” را از دست ندهید.

Angry birds blastدر بازی Angry Birds Blast پرندگان خشمگین به دست خوک های بدجنس در بادکنک های رنگارنگ اسیر شده اند. و شما به عنوان یک گیمر باید حداقل سه بادکنک مجاور همدیگر را که هم رنگ هستند را بترکانید. و البته باید عجله کنید! نباید بگذارید خوک ها با تخم مرغ ها املت درست کنند!
 
 Angry Birds Blast روز ۲۲ دسامبر از راه می رسد

بازی مذکور بیش از ۲۵۰ سطح داشته و نهایت مهارت کسب شده تان در آن با سه ستاره ثبت می گردد. اگر گیمر روزانه باشید با ماموریت های روزمره Angry Birds Blast پاداش دریافت خواهید کرد. و همچنین از طریق اتصال به فیسبوک و به اشتراک گذاشتن بازی و مهارتتان با دوستانتان می توانید هم به چالش پرداخته و هم از آن ها کمک بگیرید.

البته شاید این بازی شما را به یاد Candy Crush Saga بیاندازد. به هر حال این سبک بازی ها جایگاهشان را به لطف همان Candy Crush Saga حفظ کرده و قادر به پیشرفت هستند.

از مزیت های این بازی آن است که از روز ۲۲ دسامبر در سراسر جهان به رایگان در اختیار گذاشته خواهد شد.