بندهای خطرناکی به قانون کار دولت اضافه شده/دستمزد کارگران با سیاست‌های افزایش جمعیت انطباق ندارد

دبیرکل کانون انجمن‌های صنفی کارگران در گفت‌وگو با تسنیم:

بندهای خطرناکی به قانون کار دولت اضافه شده/دستمزد کارگران با سیاست‌های افزایش جمعیت انطباق ندارد

شناسه خبر: 1271916 سرویس: استانها
هادی ابوی

دبیرکل کانون انجمن‌های صنفی کارگران کشور گفت: دستمزدی که برای کارگران تعیین شده با سیاست‌های افزایش جمعیت نظام انطباقی ندارد.

هادی ابوی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در مشهد مقدس اظهار داشت: سعی بر  این است که امسال سبد معیشت خانوار در چانه‌زنی‌های دستمزد در نظر گرفته شود و البته این موضوع قدری دردناک بوده که باید برای حقوق حقه کارگران تا این حد چانه‌زنی انجام داد.

وی ادامه داد: تحقیقات میدانی نشان از این دارد که حداقل میزان حقوقی که باید برای اداره یک خانواده 4 نفره در نظر گرفته شود 2 میلیون تومان بوده که همین حالا هم حقوق زیر این مقدار است در حالیکه سیاست‌های افزایش جمعیت برای جامعه در نظر گرفته شده  و در این راستا اقدامی انجام نمی‌شود.

دبیرکل کانون انجمن‌های صنفی کارگران کشور تأکید کرد: برای بالا نبردن میزان حقوق و مزایای و انطباق ندادن آن تنها توجیهی که وجود دارد، نداشتن توان مالی کارفرمایان و دولت بوده که البته این مسئله به عنوان بند جدیدی در لایحه قانون کار دولت آورده شده که جلوی دفاع از حقوق کارگران را همه جوره می‌‎گیرد.

ابوی با اشاره به افزایش تعداد واحدهایی که مطالبه عقب افتاده دارند، خاطرنشان کرد: البته این موضوع نباید سبب شود که بدبینی به تمام کارفرمایان به وجود آید اما باید در نظر گرفت وضعیت کارگران در این حوزه بسیار ناراحت‌کننده است چراکه اداره یک زندگی بدون چند ماه حقوق امری بسیار سخت است.

وی با بیان اینکه بررسی قانون کار به دولت عودت داده نشده و تنها از دستور کار کمیسیون اجتماعی خارج شده، تصریح کرد: تصویب این قانون می‌تواند مشکلات زیادی داشته باشد چراکه برخی بندهای خطرناکی به آن اضافه شده است.

بندهای خطرناکی به قانون کار دولت اضافه شده/دستمزد کارگران با سیاست‌های افزایش جمعیت انطباق ندارد

دبیرکل کانون انجمن‌های صنفی کارگران در گفت‌وگو با تسنیم:

بندهای خطرناکی به قانون کار دولت اضافه شده/دستمزد کارگران با سیاست‌های افزایش جمعیت انطباق ندارد

شناسه خبر: 1271916 سرویس: استانها
هادی ابوی

دبیرکل کانون انجمن‌های صنفی کارگران کشور گفت: دستمزدی که برای کارگران تعیین شده با سیاست‌های افزایش جمعیت نظام انطباقی ندارد.

هادی ابوی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در مشهد مقدس اظهار داشت: سعی بر  این است که امسال سبد معیشت خانوار در چانه‌زنی‌های دستمزد در نظر گرفته شود و البته این موضوع قدری دردناک بوده که باید برای حقوق حقه کارگران تا این حد چانه‌زنی انجام داد.

وی ادامه داد: تحقیقات میدانی نشان از این دارد که حداقل میزان حقوقی که باید برای اداره یک خانواده 4 نفره در نظر گرفته شود 2 میلیون تومان بوده که همین حالا هم حقوق زیر این مقدار است در حالیکه سیاست‌های افزایش جمعیت برای جامعه در نظر گرفته شده  و در این راستا اقدامی انجام نمی‌شود.

دبیرکل کانون انجمن‌های صنفی کارگران کشور تأکید کرد: برای بالا نبردن میزان حقوق و مزایای و انطباق ندادن آن تنها توجیهی که وجود دارد، نداشتن توان مالی کارفرمایان و دولت بوده که البته این مسئله به عنوان بند جدیدی در لایحه قانون کار دولت آورده شده که جلوی دفاع از حقوق کارگران را همه جوره می‌‎گیرد.

ابوی با اشاره به افزایش تعداد واحدهایی که مطالبه عقب افتاده دارند، خاطرنشان کرد: البته این موضوع نباید سبب شود که بدبینی به تمام کارفرمایان به وجود آید اما باید در نظر گرفت وضعیت کارگران در این حوزه بسیار ناراحت‌کننده است چراکه اداره یک زندگی بدون چند ماه حقوق امری بسیار سخت است.

وی با بیان اینکه بررسی قانون کار به دولت عودت داده نشده و تنها از دستور کار کمیسیون اجتماعی خارج شده، تصریح کرد: تصویب این قانون می‌تواند مشکلات زیادی داشته باشد چراکه برخی بندهای خطرناکی به آن اضافه شده است.

بی‌عدالتی در پرداخت دستمزد کارگران پیمانکاری برخلاف دستورالعمل وزارت کار

بی‌عدالتی در پرداخت دستمزد کارگران پیمانکاری برخلاف دستورالعمل وزارت کار

خبرگزاری فارس: بی‌عدالتی در پرداخت دستمزد کارگران پیمانکاری برخلاف دستورالعمل وزارت کار

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، به دنبال شکایت از دستورالعمل 36 و 38 وزارت کار در دیوان عدالت اداری، این دستورالعمل‌ها ابطال شدند در حالیکه این دستورالعمل‌ها بر لزوم پرداخت یکسان حقوق به کارگران پیمانکاری تاکید داشت.

براساس دستورالعمل شماره 36 و 38 معاونت روابط کار، کارگران پیمانکاری نباید کمتر از دریافتی سایر کارگران شرکتی که مشمول طرح طبقه‌بندی مشاغل هستند، باشد. 

در این‌باره غلامرضا عباسی، رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران کشور در پاسخ به این پرسش که چرا دستورالعمل شماره 36 و 38 با وجود تائیدیه وزارت کار از دیوان عدالت اداری لغو شده است، اظهارداشت: پس از آنکه شرکت مخابرات از حوزه دولت خارج شده و به بخش خصوصی واگذار می‌شود پیمانکار اقدام به جذب کارگران جدید می‌کند که طبق این دستورالعمل‌ها باید حقوقشان براساس طرح طبقه‌بندی مشاغل باشد.

عباسی افزود: براساس این دستورالعمل پیمان‌دهنده باید به کارگران جدید حقوقی را پرداخت کند که کمتر از کارگران همتراز دیگر در همان شغل نباشد و طرح طبقه‌بندی مشاغل قبلی مورد تاکید قرار گیرد چرا که طبق قانون، حقوق کارگران براساس طرح طبقه‌بندی جدید نباید کمتر از حقوق و مزایای طرح طبقه‌بندی پیشین باشد.

رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران کشور با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران جزء اعضای سازمان بین‌المللی کار بوده و مقاوله نامه‌های ILO را پذیرفته است، خاطرنشان کرد: دستورالعمل‌های شماره 36 و 37 وزارت کار براساس قوانین فعلی کشورمان و همچنین تأکید مقاوله‌نامه شماره 100 سازمان بین‌المللی کار است و براساس آن اصل تساوی حقوق کارگران زن و مرد و همچنین رعایت حقوق کارگران در سطوح هم ارزش مورد تاکید قرار می‌گیرد.

عباسی خاطرنشان کرد: در کارهای هم‌ارزش در تمام سازمان‌ها و نهادها باید حقوق یکسان پرداخت شود و تغییر مالکیت نهادها یا شرکت‌ها از دولتی به خصوصی نمی‌تواند ملاک و معیاری برای کاهش دستمزد کارگران جدید الورود و یا کارگران قدیمی شاغل باشد.

وی با اشاره به اینکه هم‌اکنون یکی از بی عدالتی در پرداخت حقوق و مزایای کارگران در شرکت مخابرات وجود دارد، گفت: پرداخت 2 نوع حقوق و مزایا به کارگران یک شرکت در سطوح همتراز و هم‌عرضه یک نوع بی عدالتی بوده و برخلاف مقاوله‌نامه‌های بین‌المللی و همچنین شرعی است.

وی گفت: دیوان عدالت اداری در رابطه با دستورالعمل شماره 36 و 38 معاونت روابط کار ایراد شکلی گرفته و اعلام کرده که این دستورالعمل‌ها ابلاغ معاونت روابط کار بوده در حالیکه باید وزیر کار آن را تایید و ابلاغ کند.

وی در پایان پیشنهاد کرد که برای ایجاد عدالت مزدی و همچنین جلوگیری از کاهش بی‌انگیزگی در سطح کارکنان، وزیر کار شخصاً این موضوع را پیگیری کرده و آن را ابلاغ کند؛ هم‌اکنون کارگرانی که در این خصوص شاهد بی‌عدالتی هستند همچنان در برزخ بوده و باید چاره‌ای فوری نسبت به مشکلات و بی‌عدالتی‌ها اندیشیده شود.

طرح اصلاح ترکیب شورای عالی کار به نفع کارگران

طرح اصلاح ترکیب شورای عالی کار به نفع کارگران

شناسه خبر: 1272844 سرویس: اقتصادی
خدادادی

رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس با بیان اینکه به دنبال ایجاد تعادل در ترکیب شورای عالی کار هستیم افزود:در صورتی که بخواهیم جزئیات لایحه اصلاح قانون کار را بررسی کنیم، تعادل در ترکیب شورای عالی کار را در نظر می گیریم.

سلمان خدادادی در گفت و گو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، درباره اینکه برخی از نمایندگان کارگری معتقد هستند که با اصلاح قانون کار ترکیب شورای عالی کار عوض می شود گفت: کمیسیون اجتماعی به این موضوع توجه دارد به همین دلیل قصد دارد جلسات متعددی برای بررسی لایحه اصلاح قانون کار برگزار کند تا نظر کارگران، کارفرمایان و کمیسیون بررسی شود.

رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی با تأکید بر اینکه ترکیب فعلی به نفع کارگران نیست گفت: البته  نظر کمیسیون اجتماعی در این خصوص با نظر نمایندگان و تشکل‌های کارگری مشترک است، بنابراین درصورت امکان در قانون جدید کار که در حال حاضر لایحه اصلاح آن درحال بررسی است این موضوع را مطرح کرده و ترکیب شورای عالی کار را به نفع کارگران تغییرمی دهیم.

 وی با بیان اینکه حضور تعداد کمی از نمایندگان کارگری در شورای عالی کار به نفع کارگران نیست بیان کرد:درصورت ورود به جزییات لایحه بحث ترکیب شورای عالی کار نیز مورد بررسی قرار می گیرد، زیرا تصمیمات شورای عالی کار به دلیل ترکیب نامناسب آن و حضورتعداد کمی از نمایندگان کارگری هیچ گاه به نفع کارگران نیست.

خدادادی با بیان اینکه در  ترکیب شورای عالی کار باید تعادل ایجاد شود افزود: در صورتی که بخواهیم دربررسی جزئیات لایحه اصلاح قانون کار به بررسی بپردازیم حتما این موضوع را در نظر می گیریم که ترکیب شورای عالی کار متعادل باشد و سهم رأی کارگران از دیگر شرکای اجتماعی کمتر نباشد.

آغاز تحقیق و بررسی علمی در خصوص دستمزد کارگران

آغاز تحقیق و بررسی علمی در خصوص دستمزد کارگران

دستمزد

یک مقام مسئول کارگری با تشریح جزئیات دومین جلسه کارگروه تخصصی مزد از توافق شرکای اجتماعی برای انتخاب مرجع رسمی استخراج هزینه‌های سبد معیشت خانوارهای کارگری خبر داد و گفت: تا برگزاری نشست بعدی، اقدامات پژوهشی و تخصصی در خصوص دستمزد کارگران صورت خواهد گرفت.

ابوالفضل فتح الهی در گفت‌وگو با ایسنا، ‌ اظهار کرد: در این جلسه مقرر شد تا یکسری اقدامات پژوهشی و تحقیقات تخصصی در خصوص مزد انجام و نتایج آن در نشست بعدی ارائه شود.

وی ادامه داد: شکل و شمایل جلسات مزد امسال کمی فرق کرده و در کنار مباحث مزدی که همه ساله صورت می‌گیرد یکسری کارهای پژوهشی و تخصصی در خصوص مزد و ابعاد آن انجام خواهد شد.

نایب رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران تاکید کرد: در جلسه قرار بر این شد تا شرکای اجتماعی به یک موضع مشترکی در خصوص مراجع رسمی اعلام آمار برسند تا آمار و ارقامی که استخراج و به آن استناد می‌کنیم دارای یک مبنای قانونی باشد.

به گفته وی مراجع مختلفی نظیر بانک مرکزی‌ و انستیتو تغذیه وجود دارد که می‌توانند در استخراج این آمار کمک کنند و چنانچه در جلسات آینده به ارقام جدیدی نیاز بود باید مراجع آنها را نیز شناسایی کنیم.

به گزارش ایسنا، در نخستین جلسه کارگروه تخصصی مزد مقرر شد تا نمایندگان کارگری و کارفرمایی به منظور ‌محاسبه و اعلام نرخ تورم و هزینه‌های سبد مصرف خانوارها بر سر یک مرجع واحد که مورد وثوق و تایید طرفین است به توافق برسند.

تعیین یک مرجع واحد کمک می‌کند تا هزینه خانوارها در شهرها و روستاها استخراج شده و بر اساس آن برای حمایت از معیشت و افزایش قدرت خرید کارگران اقدامات لازم پیش بینی شود.

جزئیات جلسه مزدیِ روز گذشته/ دولت برای کارگران کار خاصی نکرد

نایب‌رئیس انجمن‌های صنفی کارگری به تسنیم خبر داد

جزئیات جلسه مزدیِ روز گذشته/ دولت برای کارگران کار خاصی نکرد


کارگران

نایب‌رئیس انجمن‌های صنفی کارگری گفت: جلسه روز گذشته مزد به پژوهش علمی پیرامون تعیین مزد۹۶ پرداخت، دولت تورم را مهار، منابع را محدود و نقدینگی را از بازار جمع کرده تا سیر نرخ تورم در جامعه نزولی باشد ولی عملاً برای کارگران اتفاق خاصی نیفتاده است.

ابوالفضل فتح‌اللهی در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، درباره جلسه شب گذشته سبد معیشت خانوار گفت: در نشست روز گذشته کمیته مزد موضوعات بیشتر پژوهشی و علمی بود و بیشتر مباحث و تبادل نظر در زمینه مزد به‌صورت تخصصی بود.

 فتح‌اللهی گفت یکی از دست‌آوردهای این نشست تبیین نظر مراجع مختلف از جمله مرکز آمار، بانک مرکزی و سایر مراجع مرتبط با وزارت بهداشت در مورد سبد معیشت خانوار است.

نایب‌رئیس انجمن‌های صنفی کارگری کشور با بیان اینکه نشست بعدی دو هفته دیگر برگزار خواهد شد، گفت: تا زمان برگزاری نشست بعدی کارهای پژوهشی و علمی پیرامون تعیین دستمزد سال 96 انجام خواهد شد. گزارشات اقدامات کارشناسی در نشست بعدی به گروه‌های مقابل ارائه می‌شود.

وی گفت: هدف از بررسی برنامه‌های پژوهشی این است که همانند سال‌های گذشته اختلاف‌نظرهایی وجود نداشته باشد و تعیین مزد سال آینده بر مبنای تحقیقات علمی و پژوهشی انجام گیرد.

وی با بیان اینکه اگر تورم کاهش پیدا کرده است به‌دلیل سرکوب تقاضا است، گفت: اگر بخواهیم مطابق خط فقر هزینه دستمزد را تعیین کنیم، دستمزد به 2 میلیون و 800 هزار تومان می‌رسد اما اگر بخواهیم با توجه به خط فقر هزینه‌های زندگی کارگران را تعیین کنیم این رقم به بالای سه میلیون تومان می‌رسد. با وجود آنکه دولت تورم را مهار، منابع را محدود و نقدینگی را از بازار جمع‌آوری کرده تا نرخ تورم در جامعه سیر نزولی داشته باشد ولی عملاً برای سبد خانوار کارگری اتفاق خاصی نیفتاده است به‌نحوی که به‌جای کاهش قیمت‌ها، ‌شاهد کاهش مصرف به‌دلیل بالا بودن قیمت اقلام هستیم و کارگران ناچارند در دو شیفت و سه شیفت به‌صورت خارج از عرف کار کنند.

نائب‌رئیس انجمن‌های صنفی کارگری کشور با بیان اینکه همه‌ساله میزان مصرف خانوار اعم از اقلام خوراکی، پوشاک، مسکن، بهداشت و درمان و حمل و نقل را رصد می‌کند و سطح هزینه‌ها در کلان‌شهرها و شهرهای کوچک را استخراج می‌کند، شاید اعدام و ارقام متفاوت باشد اما نشان می‌دهد دستمزدی که برای کارگران در نظر گرفته شده منطقی و قابل توجیه است یا خیر.

فتح‌اللهی تأکید کرد: وقتی هزینه ماهانه سبد خانوار کارگری به مرز 3میلیون تومان رسیده دستمزد 800هزار تومانی کمکی به معیشت کارگران نمی‌کند. در حال حاضر 13 میلیون کارگر ایرانی وجود دارد که با محاسبه خانواده‌هایشان جمعیت 45 میلیون نفری را شامل می‌شوند. وقتی تحریم هستیم و کالای داخل به‌دلیل کیفیت پایین صادر نمی‌شود تولید باید به مصرف داخل برسد اما با قدرت خرید پایین مردم چه‌کسی کالای ایرانی می‌خرد؟

ابتکار جالب قطری‌ها برای خنک کردن کارگران پروژه‌های جام جهانی ۲۰۲۲

ابتکار جالب قطری‌ها برای خنک کردن کارگران پروژه‌های جام جهانی ۲۰۲۲


جام جهانی 2022 قطر

مسئولان قطری برای اینکه دمای بدن کارگران مشغول در پروژه‌های جام جهانی ۲۰۲۲ را پایین بیاورند، دست به ابتکار جالبی زدند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، نشریه «گاردین» انگلیس گزارش داد؛ مسئولان اجرایی پروژه‌های جام جهانی 2022 به کارگرانی که در ساخت این پروژه‌ها نقش دارند، کلا‌هایی فن‌دار خواهد داد که بااستفاده از انرژی خورشیدی دمای بدن آنها را تا 10 درجه پایین می‌آورد که در دمای بالای 40 تا 50 درجه قطر بسیار کارآمد است.

سعید عبدالعزیز عبدالغنی، پروفسور مهندسی از دانشگاه قطر، جایی که این کلا‌ه‌ها طراحی و ساخته شده، گفت: اطمینان داریم که این فناوری شرایط کاری راحت و باامنیت‌تری را فراهم خواهد کرد. هدف ما این بود که استرس و لطمه‌های حاصل از گرما را از روی کارگران شاغل در پروژه‌های جام جهانی به خصوص در فصل تابستان کاهش دهیم.

وی افزود: طرح مفهومی ما کلاهی مجهز به فن است که با استفاده از انرژی خورشیدی اقدام به دمیدن هوایی می‌کند که از طریق مواد خنک‌کننده‌ای که در سقف کلاه تعبیه شده، از صورت تا قسمت‌هایی از بدن کارگران را خنک می‌کند و به نوعی امکانات یک خنک کننده کوچک همراه را برای آنها فراهم می‌کند.

بر اساس گفته مقامات اجرایی پروژه‌های جام جهانی، کارگران در قطر اولین کسانی خواهند بود که از این کلاه ایمنی با فناوری جدید استفاده می‌کنند. این کارگران که چیزی در حدود 5 هزار نفر هستند، دو سالی می‌شود که در ساخت و ساز این پروژه‌ها سهیم بوده‌اند. قرار است تعداد این کارگران تا دو سال آینده به 36 هزار نفر برسد.

قطر مدت‌هاست مورد انتقاد جامعه بین‌الملل به خاطر بدرفتاری با کارگران مهاجر شاغل در پروژه‌های جام جهانی 2022 است.

تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال

 تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال

کالج الکترال یا «مجمع انتخاب کنندگان» در آمریکا روز دوشنبه ریاست جمهوری دونالد ترامپ را تایید کرد.

بی‌باک| کالج الکترال یا «مجمع انتخاب کنندگان» در آمریکا روز دوشنبه ریاست جمهوری دونالد ترامپ را تایید کرد. 

به گزارش بی‌باک، دونالد ترامپ که در روز هشتم نوامبر توانسته بود با بیش از ۳۰۶ رای الکترال به ریاست جمهوری برسد، در کالج الکترال نیز توانسته است از حد نصاب ۲۷۰۰ رای لازم این مجمع عبور کند. به این ترتیب، دونالد ترامپ روز بیستم ژانویه بعنوان چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا سوگند خود را ادا می کند. 

طی روزهای منتهی به آغاز رای گیری کالج الکترال، بسیاری از مخالفان دونالد ترامپ با برگزاری تجمعات متعددی از ۵۳۸ عضو این مجمع خواسته بودند به وی رای ندهند. مخالفان دونالد ترامپ برای اینکه ریاست جمهوری وی تایید نشود، به تغییر نظر بیش از ۳۸ عضو این کالج الکترال برای حمایت از هیلاری کلینتون نیاز داشتند.

در برخی از ایالت ها از جمله پنسیلوانیا، اعتراض مخالفات دونالد ترامپ موجب مختل شدن جلسۀ رای گیری کالج الکترال شد. در این ایالت، برخی از اعضای مجمع برگزینندگان آمریکا تهدید شده بودند که به همین دلیل، جلسۀ رای گیری در این ایالت با حضور نیروهای پلیس صورت گرفت.

حملۀ سایبری از سوی روس ها که به گفتۀ سازمان اطلاعات آمریکا در طول ر کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری صورت گرفته از جمله مواردی است که مخالفان با استناد به آن از اعضای کالج الکترال ریاست جمهوری دونالد ترامپ را غیرقابل قبول می دانند.

رئیس جمهوری منتخب آمریکا در واکنش به این اعتراض ها، در توییتری مخالفان خود را به بی توجهی به دموکراسی متهم کرده و نوشته است اگر هواداران من همانند بازندگان عمل می کردند مورد تمسخر واقع می شدند و از آنها با عناوین بد و زشت یاد می شد.

تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال
تصاویر/ تائید پیروزی ترامپ توسط کالج الکترال

-----------------------------------------------------

زشت ترین کار ممکن از یک پیرمرد ۱۰۱ ساله

زشت ترین کار ممکن از یک پیرمرد ۱۰۱ ساله 
مردی ۱۰۱ ساله در بریتانیا در ارتباط با آزار جنسی کودکان به ۱۳ سال زندان محکوم شده است.
کودک زشت ترین کار ممکن از یک پیرمرد ۱۰۱ ساله +عکس
به این مطلب امتیاز دهید
0%100%

به گزارش گروه فرهنگی جام نیوز، راف کلارک در ۳۰ مورد کودک آزاری مجرم شناخته شده و گفته می‌شود که در تاریخ حقوقی بریتانیا مسن‎ترین فردی است که محکوم شده است.

 

آقای کلارک در ارتباط با آزار دو دختربچه و یک پسر بچه در دادگاه بیرمنگام گناهکار شناخته شد.

 

در دادگاه گفته شد که او این دو دختر را بارها در خانه خود در شهر اردینگتون، بیرمنگام، در وانت خود و در گلخانه خود مورد آزار جنسی قرار داده است.

 

 

آقای کلارک از افسران سابق نیروی هوایی بریتانیاست و در سال ۱۹۱۵ به دنیا آمده است.

 

قاضی باند گفت که گذر زمان به معنای "فرار" متخلفان از عدالت نیست.

 

او گفت: "کسانی که مورد آزار جنسی قرار گرفته‎اند باید مطمئن باشند که با شکایت آنها با دلسوزی و همدردی برخورد خواهد شد."

 

قاضی خطاب به آقای کلارک گفت: "با آنکه شما مردی نحیف و سالمند هستید و به جرم خود اعتراف کرده‌اید باز هم کاملا روشن است که احساس پشیمانی نمی‎کنید."

 

قربانیان آقای کلارک در اوت سال گذشته، بعد از دیدن پست‎هایی در فیسبوک که به مناسبت تولد ۱۰۰ سالگی او گذاشته شده بود، شکایت خود را به پلیس غرب میدلندز مطرح کردند.

اینفوگرافیک ها : / تحریم و برجام بر سر نفت چه آوردند؟



اینفوگرافیک ها / تحریم و برجام بر سر نفت چه آوردند؟



انفجار


اینفوگرافیک بویینگ



اینفوگرافیک/سرطان نتیجه مصرف محصولات تراریخته



برنامه تولید خودروهای بدون راننده


اینفوگرافیک/فیش های طبیعی


فیش نجومی



مردم کدام کشورها بیش از همه به اخبار رسانه‌ها اعتماد می‌کنند؟


انتفاضه اینفوگرافیک


نگاه آماری به رفتارهای خانوارهای ایرانی +اینفوگرافیک


انفجار



اقتصاد



بخش‌های خواندنی کتاب «عملیات فریب»

بخش‌های خواندنی کتاب «عملیات فریب»

photo_2016-12-17_12-26-45.jpg
 
بعضی کتاب‌ها خیلی زود بر سر زبان ها می‌افتد. کتاب هایی که بسیار خواندنی‌اند ولی شاید فرصت خواندن این کتاب ها را نداریم. می‌توانید بخش هایی از یک کتاب خواندنی را در مجله مهر بخوانید.

مجله مهر-احسان سالمی: «عملیات فریب» یکی از عملیات‌های مهم تاریخ دفاع مقدس بوده است که قبل از عملیات والفجر8 انجام شده و پس از انجام آن دشمن فکر می‌کرده که این عملیات همان عملیات اصلی است؛ که همین موضوع زمینه موفقیت در انجام عملیات اصلی را باعث می‌شود. درواقع موفقیت‌های حاصل از عملیات والفجر8 که با عبور از رودخانه اروند و تصرف شهر فاو به دست آمد؛ به قدری زیاد بود که بسیاری از مسائل پیرامونی این عملیات تحت شعاع آن قرار گرفت.     کتاب «عملیات فریب» دربرگیرنده خاطرات شهید اسدالله قاضی یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات بوده است. محور اصلی حوادث روایت شده در کتاب، دفترچه خاطراتی است که از شهید باقیمانده است و برادر او مرتضی قاضی که خود یکی از نویسندگان ادبیات دفاع مقدس است با استفاده از این دفترچه خاطرات و البته گفت‌وگو با برخی از همرزمان شهید، روایت اتفاقات پیش آمده در عملیات فریب را شرح می‌دهد، همان عملیات مهمی که در نهایت زمینه‌ساز پیروزی بزرگ در عملیات والفجر 8 شد.     کتاب با توضیحات نویسنده در ارتباط با دلایل و چگونگی پرداختن به موضوع اصلی اثر آغاز می‌شود و در ادامه نویسنده با استفاده از ترکیبی از خاطرات همرزمان شهید و البته بخش‌هایی از دستنوشته‌های شهید که عینا از روی دفترچه خاطراتش نقل شده سیر حوادث را پیش برده است. درواقع خاطرات همرزمان و دوستان شهید به عنوان تکمیل‌کننده آنچه که او در دفترچه خاطراتش نقل کرده، آورده شده‌اند.     مرتضی قاضی نویسنده «عملیات فریب» در مقدمه کتاب در ارتباط با اثرش این‌گونه توضیح می‌دهد: «مبنای این کتاب، ارزشمندترین یادگاری من از برادر شهیدم است. دفترچه کوچکی که او زمستان سال ۱۳۶۴ در جبهه جنوب همراه خود داشته و بعد از عملیات، خاطراتش را در آن یادداشت کرده است. من افرادی را که نامشان در دفترچه آمده بود، یک یک پیدا کردم تا با خاطرات آنها دفترچه را تکمیل کنم. می‌توانستم متن دفترچه را برای کتاب نهایی، تایپ کنم تا خواننده سریعتر آن را بخواند، اما سرعتْ، لذتِ خواندن متن اصلی را از او می‌گرفت. پس متن دفترچه را تایپ نکردم تا مخاطب را هم با خودم در لذتِ خواندنِ یک متن دستِ اول از رزمندهای که صحنه عملیات را از نزدیک تجربه کرده، سهیم کنم. باید دقت کرد که بدون خواندن متن دفترچه مطالب قبل و بعد کتاب از هم گسیخته خواهند بود. در واقع دفترچه، نه تنها بخشی از کتاب است، بلکه استخوان بندی و محور خاطرات و اتفاقات آن است. مطمئناً دفترچه هایی از این دست کم نیستند. کتاب «عملیات فریب» تلاش من برای گویا کردن یکی از این دفترچه هاست. دفترچه هایی که بکرترین اسناد جنگاند و گوشه خانه‌هامان خاک می‌خورند.»     این کتاب در ۳۴۴ صفحه با قیمت ۲۲ هزار تومان از سوی انتشارات روایت فتح منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
با هم بخش‌هایی از این اثر را می‌خوانیم:
پرده اول: مسافر کربلا

[در این بخش از کتاب خاطرات علی مکی یکی از همرزمان شهید اسدالله قاضی را می‌خوانیم. خاطراتی که به روزهای ابتدایی آموزش غواصی برای حضور در عملیات والفجر8 را بیان می‌کند.]
رفتیم ساختمان پنج طبقه‌ی اهواز. از بچه‌های گردان هیچ کس نبود. فقط بچه‌های اطلاعات عملیات آن‌جا بودند. بعضی‌هاشان را می‌شناختیم. تا ما را دیدند، گفتند: «به به! رفقای جدیدمون اومدن.» این را که شنیدیم شستمان خبردار شد که خبرهایی هست. بچه های گردان ما را تحویل بچه‌های اطلاعات عملیات دادند و رفتند. رفتیم توی یک اتاق و نشستیم. یکی از بچه‌های اطلاعات عملیات آمد و برایمان صحبت کرد.     - به‌تون گفته بودن که می‌خوایم ببریمتون زیارت امام حسین(ع). راستش قراره شما رو جای دیگه‌ای ببریم، گولتون زدیم، شاید می‌خوایم ببریمتون پیش خود امام حسین(ع)!     به همدیگر نگاه کردیم. منظورش چی بود؟ حرف دیگری نزد. همین را گرفت. و رفت. تقسیممان کردند و توی اتاق‌ها مستقر شدیم. مدام از همدیگر می‌پرسیدیم که قضیه از چه قرار است، ولی هیچ کس خبر - را نداشت. بچه های اطلاعات عملیات هم که نَم پس نمی‌دادند. انگار زبانشان را بریده باشند! فقط خنده تحویلمان می‌دادند. به خاطر همین رازداریشان بود که می‌شدند اطلاعات عملیات.     از فردای آن روز کارمان شروع شد. نیروهای دیگر هم توی ساختمان پنج طبقه بودند، صبح‌ها می‌رفتند صبحگاه، ولی ما شرکت نمی‌کردیم. از خواب که بیدار می‌شدیم تا ظهر نرمش می‌کردیم. بیشتر نرمش‌های پا بود؛ بشین پاشو، دو، کلاغ‌پر. ظهر نماز و ناهار بود. خیلی بهمان می‌رسیدند. تداراکات آنجا عالی بود.      بعدازظهر دوباره تمرین‌ها ادامه داشت. تا شب تمرین می‌کردیم. فقط هم نرمش بود و ورزش خاصی هم نمی‌کردیم. خیلی گیج شده بودیم. پنج روزی که آنجا بودیم فقط کارمان همین بود. از پادگان بیرون نمی‌رفتیم. روز سوم دیگر عضلات پایمان داشت از درد می‌ترکید. نمی‌دانستیم این تمرین‌ها برای چیست. خیلی برایمان سخت بود. تازه کار بودیم و بدنمان به این تمرین ها عادت نداشت.     روز ششم همه‌مان را سوار ماشین کردند. دوباره یکی از بچه‌های اطلاعات عملیات آمد و گفت که «می‌خوایم ببریمتون کربلا». دیگر می‌دانستیم که باید مسئله‌ی مهمی باشد. بردندمان جزیره‌ی مجنون. از ماشین که پیاده شدیم، به خطمان کردند. گفتند: «آماده شید، می‌خوایم از شما غواص بسازیم.» تازه فهمیدیم که ماجرا از چه قرار است. گروه گروهمان کردند. پوشیدن و در آوردن لباس غواصی خیلی سخت است. ما گروه اول بودیم. لباس غواصی را می‌پوشیدیم. می‌رفتیم توی آب برای تمرین غواصی، تمرینمان که تمام می‌شد، لباسمان را همان توی جزیره در می‌آوردیم و می‌انداختیم روی زمین. بهمن ماه خوزستان آن‌قدر سرد بود که دست و پاهامان ثابت می‌ماند و نمی‌توانستیم تکانشان بدهیم. می‌آمدیم توی چادر، گروه دو چای و خرما را از قبل آماده کرده بودند. چای و خرما را که می‌خوریم گرم می‌شدیم و یخمان باز می‌شد، تازه می‌توانستیم دکمه‌هامان را ببندیم.     لباس غواصی خیلی شل و نرم است، اما از زور سرما حتی لباس غواصی هم یخ می‌بست. گروه دوم که می‌رفت برای تمرین، لباس را از روی زمین بلند می‌کرد که بپوشد. لباس شده بود مثل یک تکه یخ، همین طور صاف بلند می‌شد. باید یخ‌ها را می‌تکاند و می‌پوشید. یخ‌ها مثل شیشه می‌ریخت پایین.     تازه داشتیم علت آن همه آموزش سخت را می‌فهمیدیم. مربی‌ها با قایق دو طرفمان می‌آمدند و به‌مان آموزش می‌دادند. به کفش‌های غواصی می‌گفتند فین، شبیه پای اردک بود. مربی‌ها می‌گفتند «فین بزنید.» توی غواصی، دست زیاد کاری نمی‌کند، غواص باید پای خیلی قوی داشته باشد. دست‌های همدیگر را می‌گرفتیم که هم عادت کنیم با دست شنا نکنیم، هم ستون را گم نکنیم.     غواصی را که خوب یاد گرفتیم، منتقلمان کردند اروندرود. اروند دیگر مثل جزیره نبود. آب جزیره جریان خاصی نداشت، آرام بود. اما سرعت اروند وحشتناک بود. هشتاد کیلومتر سرعت داشت. توی همان وضعیت باید از این طرف رودخانه می‌رفتیم آن طرف و برمی‌گشتیم.     کار به همین سادگی‌ها نبود. جریان آب آن‌قدر سریع بود که هیچ‌چیز قابل پیش‌بینی نبود. جریان آب از مسیر مستقیم منحرفمان می‌کرد. اگر می‌خواستیم آن طرف رودخانه به نقطه‌ای برسیم، یک کیلومتر بالاتر را علامت می‌گذاشتیم و می‌رفتیم توی آب. گاهی حتی از یک کیلومتر هم بیش‌تر منحرف می‌شدیم.     روزهای آخر بچه‌های اطلاعات عملیات آرام آرام توی گوشمان می‌خواندند که شما باید کیسه شن بشوید! اول نمی‌فهمیدیم کیسه‌ی شن یعنی چی. اما کم‌کم منظورشان را فهمدیم. ما باید جلوتر از همه بچه‌ها به دشمن می‌زدیم تا بچه‌ها پشت جنازه‌هامان سنگر بگیرند؛ مثل کیسه شن...
پرده دوم: جزیره‌ی ناشناخته
[این بخش از کتاب حاوی بخش‌هایی از دستنوشته‌های شهید در دفترچه خاطراتش است.]

 


پرده سوم: سخت‌ترین شب
[داوود فیض یکی از همرزمان شهید قاضی است که به عنوان امدادگر در عملیات فریب حضور پیدا کرده بود. در این بخش از کتاب خاطرات او در ارتباط با این عملیات مرور می‌کنیم.]
چیزی که ما توی جزیره دیدیم با چیزی که قبلا توجیهمان کرده بودند، فرق داشت. قبل از این که حرکت کنیم، کالک عملیات را آورده بودند. ماکت منطقه را هم درست کرده بودند. ماکت را گذاشتند روی یک میز که همه بتوانیم ببینیم. سه تا جزیره ام‌الرصاص و بوارین و ماهی را روی نقشه نشانمان داد. ته جزیره‌ی ام‌الرصاص یک پُل بود. روی نقشه چند تا خیابان شوسه و آسفالته داشت. از جزیره نقشه‌ی هوایی گرفته بودند.     اما توی جزیره که رفتیم از جاده شوسه و آسفالت خبری نبود. آن چیزهایی که توی نقشه‌های هوایی فکر کرده بودند جاده است، کانال بود که عراقی‌ها دورش را دیوار کشیده بودند. چون رنگش فرق می‌کرد، بچه‌های ما با جاده اشتباه گرفته بودند. یک موتور هم نمی‌توانست توی کانال برود. عراقی‌ها تدارکاتشان را با الاغ جابه‌جا می‌کردند. اروند که مَد می‌شد و آب بالا می‌آمد، سرازیر می‌شد توی جزیره و حتی کانال را هم پر می‌کرد. جزر که می‌شد، آب برمی‌گشت.      از جاده خبری نبود. فقط کانال‌های تو در تو بود. یک کانال اصلی داشت که ما تویش بودیم. هر چند قدم یک کانال فرعی از کانال اصلی جدا می‌شد، البته بیشتر درگیری‌ها توی کانال اصلی بود.     عراقی‌ها تا دلتان بخواهد آتش می‌ریختند روی سر ما. ستونی حرکت می‌کردیم. منور که می‌زدند، کمی روشن می‌شد. من فقط دو، سه نفر جلو و عقبم را می‌دیدم. دسته داوود حقیقت جلوی ما بود. بچه‌های سمنان بودند. صدای انفجار خمپاره آمد. خودم را انداختم روی زمین. سرم را آرام گرفتم بالا. یک خمپاره‌ی دیگر هم آمد. هر دو تا خمپاره خوردند وسط دسته داوود حقیقت. از همه دسته فقط دو نفر جلو و دو نفر عقب زنده مانده بودند... رفتیم جلوتر. توی کانال مجبور بودیم ستونی حرکت کنیم. بچه‌ها از جلوی ستون می‌جنگیدند. یکی‌یکی با نارنجک و آرپی‌جی و کلاش تیراندازی می‌کردند. عراقی‌ها هم مقاومت می‌کردند. سنگر به سنگر می‌رفتیم جلو. از یک جایی به بعد دیگر زمین‌گیر شدیم. ستون حرکت نمی‌کرد. معلوم بود مقاومت عراقی‌ها خیلی شدید است.     اگر کسی تیر می‌خورد یا بلایی سرش می‌آمد، نوبت نفر بعد می‌شد. بعضی وقت‌ها یک آرپی‌چی‌زن یا یکی از بچه‌هایی را که زرنگ‌تر بود صدا می‌زدند که برود جلوی ستون و بجنگد. قدم به قدم جلو می‌رفتیم. عراقی‌ها سنگر به سنگر مقاومت می‌کردند. هیچ‌کدامشان را نمی‌دیدیم. توی سنگرهاشان نشسته بودند، تیراندازی می‌کردند، نارنجک می‌انداختند و فرار می‌کردند عقب. هر سنگری را که عراقی‌ها خالی می‌کردند، بلند می‌شدیم و پنجاه متر می‌رفتیم جلو تا سنگر بعدی.      زمان همین‌طور گذشت تا این که شب شد. توی کانال غیر از سنگرهای بتونی، چند تا سنگر نگهبانی هم بود. شب موقع استراحت که شد، مجبور شدیم برویم توی همین سنگرهای نگهبانی. اسدالله و اوسّاباقر و حسنعلی رمضانی و حسن ایثاری وسط سنگر نشستند. هیچ پناهی نداشتند، فقط یک پلیت آهنی روی سنگر بود. الان که دارم این خاطره را تعریف می‌کنم باورم نمی‌شود چطور ما دو نفره توی آن سوراخ جا شدیم. ولی یک شبانه روز بود که نخوابیده بودیم، خستگی و سرمای هوا امانمان را بریده بود. مدام پلک‌هایم می‌افتاد روی هم و چُرت می‌زدم. خمپاره که می‌آمد با وحشت از خواب می‌پریدم. سرم و بدنم از بالا و بغل می‌خورد به دیواره‌های بتونی. نمی‌توانستم سرم را راست بگیرم بالا. دوباره خودم را جمع‌جور می‌کردم و چرتم می‌گرفت، صدای انفجار بعدی که می‌آمد، باز چرتم پاره می‌شد و می‌خوردم به در و دیوار. این ترس و وحشت از تاریکی و صدای انفجار و از خواب پریدن تا چند سال برایم ماند. مدام از خواب می‌پریدم و فکر می‌کردم که جایی گیر کرده‌ام. این حالت از همان شب برایم شروع شد. 
پرده چهارم: عملیات فریب
[حسن یوسفیان یکی دیگر از همرزمان شهید قاضی است که خاطرات او از عملیات فریب در این بخش از کتاب نقل شده است.]

مانده بودم چرا به من چیزی نگفتند که چکار کنم، همان‌جا بنشینم یا برگردم عقب. کم‌کم به ذهنم آمد نکند بچه‌ها عقب‌نشینی کرده‌اند و به من چیزی نگفته‌اند. به همین خاطر این‌طوری طرفم تیراندازی می‌کردند. به فکر افتادم بروم عقب ببینم چه خبر است. چهار دست و پا راه افتادم. آتش عراقی‌ها کم شده بود. از تیررس عراقی‌ها که آمدم بیرون، بلند شدم و نیم‌خیز دویدم. دویست متری رفتم و رسیدم به دهانه کانال. حاج‌آقا مهدوی‌نژاد، فرمانده گردان، آنجا نشسته بود.      پرسیدم: «حاج اکبر چی شد؟» بعید می‌دانستم با آن همه تیری خورده، زنده مانده باشد. یکی از بچه‌ها خندید و گفت: «سیزده تا تیر بهش خورده بود، ولی هنوز به هوش بود. حمل مجروح‌ها که داشتند می‌بردنش عقب، رفتم بالای سر برانکارد، گفتم اسم مقدسش دلو می‌لرزونه به قرآن. حاج اکبر نیمه هوشیار بود. چشماش رو باز کرد، صداش رمق نداشت، گفت من چی بگم دیوونه‌ها بهش می‌گن حسین جان.»     حاج اکبر مداح نبود، ولی گاهی توی سینه‌زنی‌ها همین دم را می‌داد. تا این آخر هم روحیه‌ی خودش را داشت. چند تا از بچه‌ها می‌خواستند بروند جنازه‌ها را بیاورند. ولی فرمانده‌ها نگذاشتند. گفتند: «امشب قراره عملیات ادامه پیدا کنه. صلاح نیست برید جلو. تلفاتمون بیشتر می‌شه.» همه چیز ماند برای امشب.     رفتیم توی یکی از سنگرهای استراحت. خوابمان برد. سروصدایی آمد. از سنگر آمدیم بیرون. چند تا از بچه‌های غواص را دیدیم که قبل از عملیات ازمان جدا شده بودند. خوش‌وبشی کردیم و دنبالشان رفتیم توی یکی از سنگرها. پرسیدیم: «اینجا چی کار می‌کنید؟» گفتند: «امشب قراره از ما استفاده بشه و از سرعصا بزنیم به آب و کار عراقیا رو تموم کنیم.» همراهشان رفتیم توی یک سنگر. خیلی خسته بودیم. همه خوابیدیم. نگهبان هم نگذاشتیم. وسط‌های شب بود که دیدیم سروصدای رفت‌وآمد می‌آید. از خواب بلند شدیم. فکر کردیم نیروهای خودمان هستند که دارند برای ادامه عملیات می‌آیند. رفتیم بیرون. دیدیم نه، انگار دارند برای ادامه عملیات می‌آیند. رفتیم بیرون. دیدیم نه، انگار دارند می‌روند عقب. پرسیدیم: «چه خبره؟» گفتند: «قرار شده عقب نشینی کنیم.»     انگار عملیات ما لغو شده بود. همراه بچه‌‎ها راه افتادیم و عقب رفتیم. خدا بهمان رحم کرد. ما نگهبان نداشتیم، اگر سروصدا را نمی‌شنیدیم توی جزیره مانده بودیم.     برگشتیم خرمشهر. خیلی ناراحت بودم، فکر می‌کردم عملیات شکست خورده. صدای مارش پیروزی از رادیو می‌آمد. پرس‌وجو کردیم. گفتند: «فاو سقوط کرده.» از خوشحالی روی پایم بند نبودم. تازه فهمیدم که عملیات ما، عملیات فریب بوده...

دستگاه افزایش نرخ رشد گیاهان ساخته شد/افزایش سرعت جوانه زنی

توسط دانشجویان واحد علوم و تحقیقات؛

دستگاه افزایش نرخ رشد گیاهان ساخته شد/افزایش سرعت جوانه زنی

گیاهان شورپسند
دستگاه افزایش نرخ رشد گیاهان توسط محققان واحد علوم و تحقیقات طراحی و ساخته شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از دانشگاه آزاد  واحد علوم و تحقیقات، شهره خاتمی دانشجوی رشته فیزیک، یکی از مجریان  این طرح با بیان اینکه سیستم های پلاسمای سرد قابلیت های بالقوه ای در انواع شاخه های علم و صنعت  از جمله کشاورزی دارند، گفت: استفاده از سیستم پلاسمای سرد در صنعت کشاورزی سبب افزایش سرعت جوانه زنی، افزایش طول ساقه و ریشه و در نهایت افزایش میزان محصول نهایی می شود.

وی افزود: در این روش رادیکال های آزاد تولید شده طی فرایند تولید پلاسما، موجب تحریک هورمون های رشد بدون ذره ای جهش ژنی می شوند. این تحریک سرعت جوانه زنی را افزایش داده و موجب افزایش میزان رشد گیاه و در نهایت محصول نهایی می شود.

در ادامه آرش احمدی نیا دانشجوی رشته مکاترونیک واحد علوم و تحقیقات و دیگر مجری این طرح گفت: عملکرد دستگاه FSG-plasma به گونه ای است که پس از قرار  دادن بذر در سیستم، توسط یک بازوی مکاترونیکی و بصورت مکانیزه به بخش سیستم پلاسما منتقل می شود. پس از مدت زمان معینی بذرهای اصلاح شده به صورت مکانیزه به محفظه ی نگهدارنده انتقال داده شده و در نهایت عمل بسته بندی انجام می شود.

وی با بیان اینکه دستگاه افزایش نرخ رشد گیاهان توسط پلاسما در نهادها و موسسات وابسته به صنعت کشاورزی، دارویی، اصلاح بذر و مانند آن کاربرد دارد، تصریح کرد: یکی از مزیتهای بالقوه این سیستم عدم تولید محصول جانبی است و می تواند جایگزین مناسبی برای سایر روش های شیمایی و فیزیکی باشد.

سرمقاله‌های روزنامه‌های ۳۰ آذر


روزنامه کیهان،۳۰ آذر


سرمقاله‌های روزنامه‌های ۳۰ آذر

 

همشهری آنلاین:

بیمه و وزارت بهداشت، دولت و منتقدان و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۳۰ آذر- جای گرفتند.

روزنامه کیهان در ستون سرمقاله‌اش با تیتر« دولت افعال معکوس»نوشت:

 

روزنامه کیهان،۳۰ آذر

 

1- خودرأیی دولت در کنار ترور شخصیت منتقدان و پرهزینه کردن نقد، شرایط سیاسی- اقتصادی سال‌های آخر دولت سازندگی را تداعی می‌کند. سال 1374 در حالی که دولتمردان ارشد از رونق اقتصادی خبر می‌دادند و مجلس را منفعل و مطیع می‌خواستند، ناگهان روکش خوش‌نمای اقتصادی فرو ریخت و در حالی که از تحریم‌های امروز خبری نبود، نرخ تورم به 49/4 درصد رسید. آمیزه غرور، کم‌دانی و تمامیت طلبی جریان مدعی تعدیل اقتصادی، کشور را در آن شرایط غافلگیر کرد. همان روزگار که فشار تورم بر مردم سخت می‌گرفت، بودند نورچشمی‌های دولتی که ظرف چند ماه به واسطه فرصت‌ها و رانت‌های ایجاد شده میلیاردر شدند و در برابر دیدگان مردم، مانور تجمل و اشرافیگری راه انداختند.

 

2- طرفه آن که در همان یکی دو سال پایانی دولت سازندگی شماری از دولتمردان (امثال عبدالله نوری و مهاجرانی و...) به همراه برخی نشریات گسیل شده بودند تا به عوام و خواص جامعه حالی کنند ادامه ریاست رئیس دولت برای دوره سوم، یک «ضرورت تاریخی» است و حتی اگر لازم باشد، باید در قانون اساسی دست برد و ممنوعیت تصدی بیش از دو دوره ریاست جمهوری را حذف کرد! مجلس چهارم و پنجم در قبال این تبلیغات روانی سنگین چنان منفعل شد که برای متهم نشدن به کارشکنی و عدم همراهی با دولت منتخب مردم، در بسیاری از مقاطع مهم تصمیم‌گیری به اراده دولت تمکین کرد. درست به همین دلیل، وقتی که در سال 76 رئیس مجلس وقت نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد، تصور غالب اجتماعی این بود که آقای ناطق ادامه همان مشی مدیریتی ناکارآمد و تبعیض‌ آفرین است. مدت‌ها بعد که کار از کار گذشته بود، ناطق نوری درمصاحبه ها و خاطرات، بخشی از نارضایتی‌های خود نسبت به عملکرد حزب کارگزارانی حاکم بر دولت را بازگو کرد؛ اما چه فایده؟!

 

3- 23 مرداد گذشته آقای فرشاد مؤمنی (کارشناس اقتصادی حامی دولت) در مصاحبه با روزنامه اعتماد برای چندمین بار نسبت به تجدید حیات طیف لیبرال «ناتوان و مغرور» و قائل به سیاست تعدیل اقتصادی ابراز نگرانی کرد. او ضمنا درباره بی‌برنامگی حاکم بر دولت هشدار داد. «دولت تمایلی اعلام نشده در زمینه برخورد تناقض‌آمیز و سهل‌انگارانه با برنامه توسعه به نمایش گذاشت... لایحه برنامه توسعه و بودجه 95 را با تأخیر چندماهه به مجلس دادند... دولت اذعان کرد برنامه توسعه‌ای تدارک ندیده است... خطاهای راهبردی در دولت کم نیست. طرفداران برنامه شکست‌خورده تعدیل ساختاری بیشترین سهم را در آرای اقتصادی رئیس‌جمهور دارند... در کنار رئیس‌جمهور برای سال 95، یک فرد صاحب صلاحیت کارشناسی درباره فشارهای طاقت‌فرسا و فاجعه‌آمیزی که به تولیدکنندگان و عامه مردم تحمیل شده وجود ندارد.» مدیر مسئول روزنامه اعتماد نیز که عضو فراکسیون امید در مجلس و از حامیان دولت است، 2 هفته قبل در مصاحبه با خبر آن‌لاین اذعان کرد: «تیم اقتصادی دولت، فاقد فرمانده مشخص و اعضای قوی و کارآمد است.» مشابه همین قضاوت را می‌توان درباره رویکرد دولت و رئیس‌جمهور به موضوع مذاکرات و توافق برجام داشت. در واقع سمت و سوی حرکت دولت در حوزه‌های سیاست خارجی و اقتصاد، روحیه‌ای نگران کننده و خسارت‌آمیز را تداعی می‌کند که ترکیبی از خودکامگی، سوءتدبیر، سهل‌اندیشی، از خود متشکری، عدم تحمل نقادی و نظارت، و بدتر از همه، میل به ابتذال شعور عمومی است.

 

4- به اعتبار همین روحیه است که فلان معاون پارلمانی ارشد می‌گوید: «نباید از جهت مجلس برای رئیس‌جمهور و وزرا دغدغه ایجاد شود. سؤالات بی‌جای نمایندگان نباید موجب سلب آرامش آنان شود. فقط صدای دولت و رئیس‌جمهور باید در مجلس شنیده شود». و از همین اخلاق نازک نارنجی آمیخته به بی‌کفایتی و ترس است که یک وزیر در سنندج می‌گوید: «فکر می‌کنم در 29 اردیبهشت 96، انتخابات سختی خواهیم داشت چون هر کسی با هر تفکری که نامزد شود، هدفش تخریب آقای روحانی است». یک بار دیگر بخوانید! «هر کس با هر تفکری که نامزد شود». خب! به یکباره انتخابات را تعطیل کنید و خلاص! مجلس را تعطیل کنید و تمام! بلا نسبت این مدیران، می‌گویند رزم‌آرا که به مجلس می‌رفت، یکی از گماشته‌ها با صدای بلند می‌گفت: «خبر... دار...!» و وکلا سرپا و به صف می‌شدند برای جناب نخست‌وزیر!

 

5- اگر ذره‌ای کفایت و تدبیر بر خودرأیی و خودکامگی دولت بار بود، باز هم غمش خوردن داشت و قابل تحمل بود. اما هنگامی که می‌بینید خروجی 40 ماه مدیریت، تشدید برخی نابسامانی‌های اقتصادی و بازگشت انواعی از تحریم‌ها با بهانه‌های مختلف است و در همان حال برخی مدیران دولتی و رسانه‌های تحت امر آنها اصرار دارند تصویر وارونه از واقعیات بسازند، دیگر نمی‌توان در برابر این تمامیت‌خواهی نابودکننده فرصت‌ها بی‌تفاوت بود. در و تخته خودرأیی چنان جفت و جور شده که مدیران دولتی در طیفی از موضوعات مهم ملی (از برجام تا قراردادهای نفتی جدید و ‌FATF و برنامه ششم توسعه و...) مجلس را به حاشیه می‌اندازند و نایب رئیس پرهیاهو اما بی‌مایه‌ای پیدا می‌شود که با وقاحت بگوید: «20 دقیقه هم برای بررسی برجام زیاد بود.»! آیا نباید برای توافقی که ناظر به سرنوشت 15-20 سال کشور است، به اندازه 15-20 دقیقه وقت گذاشت؟ آیا نباید برای قراردادهای نفتی که در همان غربال اول منتقدان - به اذعان وزیر نفت- 150 ایراد از لابلای آن درآمد، 20 دقیقه وقت گذاشت؟ چرا باید دولت برای برنامه 5 ساله توسعه کشور لایحه‌ای به مجلس بدهد که حتی صدای برخی کارشناسان اقتصادی حامی دولت هم دربیاید، مبنی بر اینکه کجای این انشای چندصفحه‌ای، برنامه و الزامات توسعه 5 ساله نهفته است؟! چرا باید دولت با وجود انتقاد و انذارهای گسترده کارشناسان و نمایندگان صاحب‌نظر، توافق عجولانه‌ای را بپذیرد که امتیازات واگذار شده آن نقد و امتیاز دریافتی نسیه است؟ این چه توافقی است که سخنگوی وزارت خارجه دولت اوباما با گستاخی می‌گوید «ترامپ می‌تواند به شکل یکطرفه این توافق را زیرپا بگذارد.» و سخنگوی کاخ سفید در واکنش به نامه روحانی به ظریف و صالحی اظهار می‌دارد «این نامه نقض برجام نیست»؟! با اجرای برجام چگونه می‌توان مدعی اعتراض به نقض آن شد؟!

 

6- 40 روز پیش درحالی که گزارش‌ها از سقوط 2 پله‌ای رتبه کسب و کار در ایران خبر می‌داد، معاون اول رئیس‌جمهور در جلسه شورای عالی اجرای سیاست‌های کلی اصل 44 مدعی شد «رتبه ایران در شاخص سهولت کسب و کار جهانی بهبود یافته و با 12 پله صعود نسبت به سال قبل، به رتبه 118 رسیده است»! اما آقای معاون همین چند روز پیش در جلسه «بررسی عملکرد و ارزیابی اقتصاد مقاومتی» مجبور می‌شود به وزیر اقتصاد بتوپد و بگوید «داشتن انگیزه سرمایه‌گذاری، لازمه رشد اقتصادی 8 درصدی است. هر فردی که بخواهد سرمایه‌گذاری کند ابتدا به فضای کسب و کار نگاه می‌کند. برخی نمایندگان مجلس می‌گفتند برخی سرمایه‌گذاران تا بخواهند تعداد مجوزهای مورد نیاز برای کسب و کار خود را دریافت کنند، مجوزهای ابتدایی که گرفته‌اند، باطل می‌شود. وزارت اقتصاد مهم‌ترین دستگاهی است که در حوزه تسهیل کسب و کار مأموریت یافته است. امسال، تنزل رتبه کسب و کار را در شاخص‌های بانک جهانی شاهد هستیم و حتی دانشگاه طرف قرارداد وزارت اقتصاد نیز کار را رها کرده است. این موضوع، توجیهی ندارد. در اداره امور نباید رودربایستی کنیم.» به گزارش خبرگزاری‌ها در بحبوحه این سخنان، جلسه غیرعلنی شد و خبرنگاران به خارج از جلسه هدایت شدند.

 

7- در همین وضعیت بدترشدن کسب و کار، افزایش 20-25 درصدی تورم در حوزه ارز و مسکن و لوازم خانگی و خودرو و بسیاری از اقلام مصرفی مردم، تعطیلی 15 هزار واحد تولیدی، تشدید رکود اقتصادی و به هم ریختگی بورس، ناگهان آقای رئیس‌جمهور و بانک مرکزی او بدون انتشار مستندات، از رشد اقتصادی 7/4 و 9 درصدی خبر می‌دهند. مردم یا کارشناسان و فعالان اقتصادی باید چه حالی نسبت به این ادعا پیدا کنند؟ یا تصور کنید که گفته شود خزانه خالی است اما هزینه‌های جاری دولت با 3/2 برابر افزایش، از 104 هزار به 340 هزار میلیارد تومان در لایحه بودجه 96 برسد. یا روزنامه رسمی دولت به مردم وعده دهد که احتمالا مسکن در سال آینده 20 درصد گران خواهد شد. و بعد از همه اینها جناب سخنگویی پیدا بشود و بگوید «چرا باید تیم اقتصادی تغییر کند؟ چه بد کرده‌ای دارند که باید آنها را جابه‌جا کنیم؟ آیا پاداش تیمی که تورم را به 8 درصد و رشد اقتصادی را به 14/4 درصد رسانده این است که این تیم را بپاشانیم؟». آیا با بازسازی روش منسوخ و شکست‌خورده دولت کارگزاران مواجه نیستیم که نوعا در گزارش ها و تبلیغات خود، از «افعال معکوس» استفاده می‌کردند؟ آیا نباید با نهضت روشنگری ملی و جنبش فکری نخبگان، این حرکت قهقرایی را متوقف کرد؟ این ضرورت تنها با شکستن دوقطبی موهوم و تحمیلی به عوام و خواص حاصل می‌شود؛ دوقطبی‌ای که ادعا  می‌کند مردم محکوم به انتخاب میان بدعملی و سوءتدبیرهای رؤسای دولت‌های یازدهم یا دهم هستند. این دوقطبی ذاتا انحرافی و فریبکارانه است. برخی مدیران ارشد دولتی در حالی که شعارهایی نظیر شفافیت، انضباط مالی، قانونگرایی، تحمل نقد، صیانت از حقوق شهروندی و تسهیل معیشت برای مردم می‌دهند، چهار نعل در مسیر خلاف این شعارها می‌تازند و تنها نبوغشان این است که نعل وارونه بزنند و به سمت پرتگاه انحراف بتازند.


روزنامه اعتماد، ۳۰ آذر


 

عقلانیت جانشین درآمدهای افسانه‌ای

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه اعتماد، ۳۰ آذر

 

اگر اعتبار بانک مرکزی نبود، بعید بود که کسی گزارش اخیر بانک مرکزی درباره رشد اقتصادی کشور در ٦ ماه اول سال جاری را باور کند. یک دلیل آن انتظارات بحق جامعه است از اقتصادی که در دو سال آخر دولت سابق سقوط آزاد را تجربه کرد و سال‌ها طول خواهد کشید که رشد اقتصادی حتی بالا بتواند پاسخگوی نیازها و انتظارات مردم باشد. ولی خوشبختانه دو نهاد اصلی تولید آمار و اطلاعات، یعنی بانک مرکزی و مرکز آمار ایران، هر دو اعتبار خود را همچنان حفظ کرده‌اند و حتی در دولت گذشته حاضر نشدند داده‌های جعلی و ساختگی را به خورد مردم و جامعه دهند به همین دلیل گزارش آنها پذیرفته می‌شود. زیرا در همان زمان که رییس دولت پیشین به غلط ادعا می‌کرد که سالانه یک میلیون و ششصد هزار شغل ایجاد کرده‌ است، گزارش‌ها و داده‌های مرکز آمار نشان می‌داد که افزایش اشتغال در حد صفر است. در همان زمانی که آن دولت مدعی رشد اقتصادی و رفاه عمومی بود، بانک مرکزی گزارش می‌داد که رشد اقتصادی منفی ٨/٦ درصد است. در همان زمانی که کارگزاران دولت سابق مدعی ثبات قیمت‌ها بودند، بانک مرکزی و مرکز آمار هر دو گزارش می‌دادند که تورم به حدود ٤٠ درصد رسیده است. در هر حال باید از کارشناسانی که زیر بار فشارهای دولت پیش برای ارایه داده‌های مطلوب آنان نرفتند و خود را مقید به بیان حقیقت دانستند تشکر کرد. همان افراد و نهادها اکنون گزارش کرده‌اند که در ٦ ماه اول سال جاری رشد اقتصادی به ٤/٧ درصد رسیده است و این خبر بسیار خوبی است. پیش از این نیز گزارش رشد اقتصادی در سه ماهه بهار سال ٩٥ نیز ٤/٥ درصد اعلام شده بود که در تابستان به ٢/٩ رسید، و سرجمع ٤/٧ درصد شده است و امیدواریم تا پایان سال و نیز سال‌های آینده این روند ادامه پیدا کند.

 

جزییات بیشتری از گزارش اخیر، هنوز اعلان نشده است و طبعا در روزهای آینده منتشر خواهد شد. به‌طور قطع بخشی از این رشد ناشی از بهبود در تولید و صادرات نفت است. همچنان که در فصل بهار نیز سهم نفت در افزایش تولید ناخالص داخلی بالا بود. ولی آنچه مشاهده می‌شود این است که به مرور زمان سایر بخش‌ها به ویژه خدمات و صنعت نیز در حال خروج از رکود هستند و این نقطه امیدبخش اقتصاد ایران است.

 

ولی مهم‌ترین نکته در روند مثبت اقتصادی فعلی که در ١٥ سال اخیر کم‌سابقه بوده، تحقق رشد در کنار تورم پایین و کاهش تورم است. اگر پیگیر اخبار و تحلیل‌های اقتصادی باشید حتما اطلاع دارید که در سه سال گذشته فشار زیادی به دولت وارد می‌شد تا سیاست پولی خود را به نحوی اجرا کند که نسبت به تورم حساسیت‌زدایی کند و به‌جایش رونق و رشد اقتصادی را ملاک قرار دهد.

 

در همان زمان عده‌ای معتقد بودند که با تورم بالا می‌توان رشد اقتصادی به دست آورد ولی این رشد پایدار نخواهد بود و مشکل‌زاست، همچنان که تجربه ٣ دهه گذشته این را ثابت کرده است. لذا دولت در برابر این فشار مقاومت کرد و تورم را روز به روز کاهش داد.

 

به‌طوری که نرخ تورم در سال جاری به احتمال فراوان تک‌رقمی خواهد شد و در ماه‌های گذشته نیز تک‌رقمی بوده است. این دستاورد رشد اقتصادی جدید در کنار این نرخ تورم به نسبت پایین و در عین حال خالی بودن خزانه دولت از درآمدهای ارزی افسانه‌ای، اهمیت بسیاری دارد و نشان می‌دهد که در حال ورود به مرحله‌ای از رشد اقتصادی پایدار هستیم.

 

از این داده‌ها چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟ این وضع محصول چیست؟ در درجه اول این دستاورد محصول ثبات و عقلانیت در سیاستگذاری کلان اقتصاد است. بازگشت ثبات به اقتصاد و استفاده از عقلانیت در برنامه‌ریزی اقتصادی دو رکن مهم و موثر در افزایش تولید ناخالص داخلی است. ولی این ثبات محصول رسیدن به توافق برجام نیز هست.

 

آنان که از روی عناد و کینه‌ورزی با برجام مخالفت می‌کنند، خوب است به این مساله توجه کنند که سیر کردن شکم مردم و ایجاد اشتغال با دادن شعارهای پرطمطراق و تندروی ممکن نیست. رشد اقتصادی در دولت مطلوب شما با در اختیار داشتن درآمدهای افسانه‌ای نفت هیچگاه به اندازه رشد اقتصادی در فصل گذشته ایران نبوده است. این واقعیت یک بار دیگر نشان داد که پول نفت و ارز بی‌زبان نیست که مشکل اقتصاد کشور را حل می‌کند، قدری عقلانیت و مسوولیت‌پذیری حلال مشکلات است.


روزنامه شرق، ۳۰ آذر


 

اجماع برای جدایی بیمه‌ها از وزارت بهداشت

سیدشمس‌الدین وهابی رییس کمیسیون رفاه و تامین اجتماعی در مجلس ششم در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:

 

روزنامه شرق، ۳۰ آذر

 

درباره موضوع انتقال بیمه‌ها نباید بدون در‌‌نظر‌گرفتن ساختار نظام یکپارچه رفاه و تأمین اجتماعی تصمیم گرفت. تدوین قانون ساختار نظام رفاه و تأمین اجتماعی و انتقال بیمه‌های درمان از وزارت بهداشت به وزارت رفاه محصول یک مطالعه چند‌ساله در دولت و حدود شش ماه کار فشرده در کمیسیون تلفیق و مرکز پژوهش‌های مجلس بود. مشروح مذاکرات مجلس برای تشکیل وزارت رفاه نزدیک به ٤٠٠ صفحه است. نباید در قانون برنامه ششم بی‌توجه به این کار کارشناسی گسترده، تصمیم‌گیری کرد. حوزه بیمه‌ای یکی از سه حوزه تشکیل‌دهنده این نظام است که شامل بیمه‌های اجتماعی و بیمه‌های درمانی است. مروری بر تصویب قانون نظام یکپارچه رفاه و تأمین اجتماعی می‌تواند به روشن‌ترشدن موضوع کمک کند.  قانون نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی در سال ١٣٨٢ به تصویب رسید. این قانون حاصل یک اجماع گسترده در بین صاحب‌نظران و کارشناسان بود. نگاهی به روند تبیین و تصویب این قانون نشان می‌دهد که اجماع‌سازی برای این قانون از اهداف بسیار مهم دولت و نمایندگان مجلس ششم بود. خروجی کار، کارشناسی منسجمی بود که با همکاری کارشناسان و صاحب‌نظران زیادی انجام شد که در نهایت منجر به تهیه متن قانونی لازم با توجه به لایحه ارائه‌شده به وسیله دولت شد و به صورت مواد و بندهایی در جلسات کمیسیون تلفیق بر آن بحث و بررسی شد. روش بررسی این طرح از اهمیت بسیاری برخوردار بود.

 

...چراکه با مشارکت تقریبا جامع ذی‌نفعان صورت گرفت و به جرئت می‌توان گفت یکی از معدود لوایح و طرح‌هایی بود که با اتکای کامل به کار کارشناسی و مشارکت سازنده ذی‌نفعان تدوین شد. توجه به چند نکته در حوزه بیمه‌ای نظام رفاه و تأمین اجتماعی در این ایام که موضوع تجمیع بیمه‌ها و انتقال آن به وزارت بهداشت مطرح است، بسیار حائز اهمیت است:  ١. در قانون ساختار، نظام بیمه‌ای به شکل یک کل منسجم دیده شده است؛ به عبارت دیگر تفکیکی بین نظام بیمه‌ای اجتماعی و درمانی وجود ندارد و از اهداف حوزه بیمه‌ای آن است که بین بیمه اجتماعی و بیمه درمانی انسجام و هماهنگی ایجاد کند؛ بنابراین تفکیک این دو نوع بیمه از یکدیگر نافی این نظام و به منزله انحراف از قانون است. از عوامل مهم انسجام آن است که مرجع واحد کار پیشنهاد لوایح و آیین‌نامه‌ها را انجام دهد تا قوانین و مقررات متعارض تدوین و تصویب نشود. سراسر ماده ١٦ این قانون مرجعیت واحد برای وزارت رفاه (در شرایط فعلی کار، تعاون و رفاه اجتماعی) را لحاظ کرده است. صرفا و صرفا نگاهی به مفاد این ماده به‌خوبی اختیارات این وزارتخانه را نشان می‌دهد.

 

٢. رعایت روابط عرضه و تقاضا: عمده منابع نظام بیمه‌ای ناشی از هزینه دستمزد است که به صندوق‌های بیمه واریز می‌شود و صاحبان آن را مردم تشکیل می‌دهند. این مردم در طرف تقاضا قرار دارند؛ بنابراین خریدار هستند. بیمه‌ها به نمایندگی از مردم طرف تقاضا را سامان داده و تجمیع می‌کنند.  وزارت بهداشت با داشتن حدود ٨٠ درصد از سهم عرضه خدمات بخش بستری در طرف عرضه قرار دارد. واگذاری این منابع مالی به وزارت بهداشت فاقد وجاهت رعایت اصل تعامل طرف تقاضا و طرف عرضه است و به مفهوم آن است که قبل از آنکه خدماتی انجام شود، هزینه آن پرداخت می‌شود و منابع متقاضیان به عرضه‌کنندگان داده می‌شود و تصمیم هزینه آن با طرف عرضه خواهد بود.  ٣. بین‌نسلی‌بودن منابع بیمه: منابع تجهیز‌شده در صندوق‌های بیمه‌ای ماهیت بین‌نسلی داشته و به‌عنوان آورده بیمه‌گذاران تلقی نمی‌شود. به عبارت دیگر افراد، سهام‌داران این صندوق‌ها نیستند؛ بلکه خریدار بیمه هستند.  به‌‌‌‌این‌دلیل در بند «ی» ماده ٩ قانون گفته شده است «سازمان‌ها، مؤسسات و صندوق‌های بیمه‌ای نظام تأمین اجتماعی ماهیت تعهدی داشته و حق بیمه‌شدگان نسبت به صندوق‌ها، منحصر به دریافت تعهدات قانونی است».

 

 براساس این تفسیر است که منابع این صندوق‌ها باید بسیار جدی مورد توجه و مراقبت قرار گیرد. قراردادن این منابع در دست وزارت بهداشت و درمان که خود طرف عرضه است، اغلب به مصارف و هزینه این منابع بیشتر کمک می‌کند تا به ماهیت بین‌نسلی و ثروت‌زایی این منابع تا بتوان از طریق آن نیازهای بیمه‌ای را بر‌طرف کرد. به یک مفهوم دیگر، مردم به طور خالص خریدارند و بیمه‌ها هم خریدارند و هم فروشنده و سازمان‌های کارگزاری مانند بیمارستان‌ها نیز فروشنده خدمات هستند. این ماهیت دوگانه بیمه‌هاست که باید در یک نظام مستقل از مردم و مستقل از طرف عرضه خالص قرار گیرد. براساس موارد یادشده چند نتیجه و پیشنهاد را مطرح می‌کنم:

 

١- این نظام محصول یک کار کارشناسی گسترده و جامع است. ضرورت دارد پس از بیش از یک دهه این نظام ارزیابی و  بازنگری کارشناسانه شود تا اگر لازم است اصلاحات لازم در آن صورت گیرد؛ اما این امر نیازمند یک روش‌شناسی مطلوب است که متکی به کار کارشناسی بوده و در ثانی با مشارکت ذی‌نفعان مختلف انجام گیرد؛ زیرا در غیر‌‌‌این‌صورت اصلاحات لازم ناکارا بوده و به طرفداری از یک طرف و نفی طرف دیگر می‌انجامد. این مسئله خود منشأ تناقضات و تعارضات بعدی خواهد بود که قانون اصلاح‌شده را نیز به صورت بالقوه آسیب‌پذیر می‌کند و گروه مغبون ممکن است در فرصتی دیگر دست به اقدامات تلافی‌جویانه بزند. اجماع‌سازی براساس دو اصل کارشناسی و مشارکت ذی‌نفعان می‌تواند آسیب‌پذیری این اصلاحات را در سنوات بعد کاهش دهد.

 

٢- چنین اصلاحاتی نمی‌تواند در ضمن موادی از قانون برنامه صورت گیرد و باید در فرصت زمانی مناسب با رعایت بند «١» صورت گیرد.

 

٣- اتخاذ روش‌های فوق انسجام دولت و ذی‌نفعان را حفظ کرده و انسجام را که ضرورت پیشرفت کار امور است، حفظ می‌کند. در غیر‌‌این‌صورت، روحیه‌های بخشی‌گرایانه و تعارض جوّ رشد خواهد کرد.

یه اختلاس کم بشه، مسکن مهر جمع میشه

تجمع اعتراضی متقاضیان مسکن مهر مقابل بانک مرکزی/
بیش از ۲۰۰ متقاضی مسکن مهر در اعتراض به برخی تصمیمات از سوی وزارت راه و شهرسازی، بانک مرکزی و بانک مسکن مقابل ساختمان بانک مرکزی تجمع کردند.

گریزی به پیامک جدید رئیس جمهور

حداقل انتظار مردم از یک رییس جمهور حقوقدان چه می تواند باشد، جز اینکه قراردادهای داخلی و خارجی و مقررات کشور به گونه ای تدوین و تفسیر شوند که به نفع مردم تمام شود.

به گزارش پایگاه 598، در انتخابات سال 92، حسن روحانی درحالی موفق به کسب اکثریت آرا شد که خود را حقوق دان معرفی کرد. اینکه رییس جمهور منتخب مردم نه تنها با حقوق آشنا باشد بلکه برآن تسلط نیز داشته باشد، امتیاز قابل توجهی است که انتظارات و امید ملت را برای احقاق حقوقشان دوچندان می کند.

حداقل انتظار مردم از یک رییس جمهور حقوقدان چه می تواند باشد، جز اینکه قراردادهای داخلی و خارجی و مقررات کشور به گونه ای تدوین و تفسیر شوند که به نفع مردم تمام شود. این موضوع، چندان پیچیده نیست که نیازی به توضیح و تفسیر داشته باشد. کافیست نگاهی به خود و اطرافیانمان بیندازیم که چگونه در یک معامله ی ساده همانند خرید وفروش مسکن، با دقت فراوان متن قرارداد را چندین بار مرور می کنیم تا در معامله با هموطن مسلمان خود چیزی از قلم نیفتد و حقی ناحق نشود.

آقای رییس جمهور به فراخور اهمیت مسایلی از این دست، پیامکی را به مردم ارسال کرده اند که متن آن در تصویر زیر مشخص است:

 

آقای روحانی از مردم خواسته اند با حقوق خود آشنا شوند و قدرتمندانه آنرا پاس بدارند اما آنچه در این پیام مبهم است، تعریف حقوق مردم است. به طور مثال آیا مردم حق دارند بدانند که دولت حقوقدان در زمینه ی قوانین و مقررات داخلی و خارجی چگونه عمل کرده است و چه آورده ای را برای ملت رقم زده است؟ بعید است با توجه به سیاق پیامک ارسال شده پاسخ منفی باشد. لذا به طور طبیعی عملکرد دولت روحانی در 3 سال گذشته خودنمایی می کند و سوالاتی که هنوز پاسخی پیدا نکرده اند.

چگونه می شود دولتی ادعای حقوق دانی بکند و توافقی را امضا کند که  از بندهایش  باخبر نباشد؟

چگونه می شود حقوقدانان دولت در یک سند بین المللی، فرق بین واژه های «لغو» و «تعلیق» و «توقف اجرا» را ندانند؟

چگونه می شود به نمایندگی از یک ملت، دستاوردهای کشور را به معامله گذاشت و از کم و کیف تعهدات طرف مقابل بی خبر بود؟

آیا یک حقوق دان می تواند ادعای لغو همه ی تحریم های اقتصادی را بکند و تحریمها نه تنها لغو، بلکه اضافه هم بشوند؟

اینها گوشه ای از سوالات بدون جوابی است که مشتی از خروار را نشان می دهد. اما نمی توان حقوق را تنها در قراردادهای خارجی خلاصه کرد و عملکرد دولت را می بایست به طور جامع مورد نقد قرار داد. به طور مثال در زمینه ی قوانین داخلی، عملکردی کاملا متمایز با قراردادهای خارجی را مشاهده می کنیم. به گونه ای که حقوق دانان دولت تدبیر،که از تعهدات طرف مقابل در برجام آگاهی نداشتند، در قضیه فیش های نجومی با  دقت و قدرت حیرت آوری ورود نمودند و موضوعی که به تعبیر رهبری، نامشروع، گناه ، خیانت به آرمان‌های انقلاب  و سواستفاده از قانون نامیده شد، به عقیده ی وزیر اقتصاد دولت یازدهم امری کاملا قانونی معرفی شد. طیب نیا در مصاحبه با صدا و سیما اینگونه نتایج بررسی دقیق حقوقدانان دولت را اعلام کرد:

«درباره فیش های نامتعارف، تخلف کمتری داشته‌ایم و اکثر مواردی که دریافتی نامتعارف داشتند مستند به آئین نامه ها، دستورالعمل ها و مقررات بوده است که میزان دریافتی را برای آنها مقرر کرده بود.»

هرچند رجوع به مقررات مربوطه از جمله قانون مدیریت خدمات کشوری که مهم ترین قانون اداری کشور محسوب می شود، به وضوح، خلاف صحبت وزیر اقتصاد را تایید می کند. در نص صریح این قانون درماده 74آمده است:

«به منظور هماهنگی در تعیین حقوق و مزایای کارمندان دستگاههای اجرایی، شورای حقوق و دستمزد با عضویت رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور و وزیر امور اقتصادی و دارایی و دو نفر از وزرا به انتخاب هیئت وزیران و رئیس دستگاه ذی‌ربط و مجموعاً دو نفر نماینده از کمیسیونهای اجتماعی و برنامه‌ و بودجه‌ و محاسبات مجلس شورای اسلامی (به عنوان ناظر) تشکیل می‌شود، کلیه‌ دستگاههای اجرایی اعم از این که مشمول مقررات این قانون باشند یا نباشند مکلفند قبل از اتخاذ تصمیم در مراجع قانونی ذی‌ربط برای تعیین و یا تغییر مبانی و مقررات حقوق و مزایای کارمندان خود و یا هر نوع پرداخت جدید موافقت شورای مذکور را کسب کنند. مصوبات و تصمیمات شورا پس از تأید رئیس جمهور قابل اجرا است. وظایف دبیرخانه شورای حقوق و دستمزد به عهده سازمان خواهد بود. تبصره - هیئت وزیران و سایر مراجعی که اختیار تنظیم مقررات پرداخت دارند، موظفند قبل از هر گونه تصمیم‌گیری نظر موافق این شورا را اخذ نمایند»

یعنی هر دستگاهی با هر قانون و مقررات مالی و اداری بدون هیچ استثنایی، تنها با موافقت شورای حقوق و دستمزد اجازه افزایش پرداخت به کارکنانشان را دارند. حتی هیئت دولت نیز از این حکم مستثنی نشده است. در تبصره ذیل همین ماده آمده است :

«هیئت وزیران و سایر مراجعی که اختیار تنظیم مقررات پرداخت دارند، موظفند قبل از هر گونه تصمیم‌گیری نظر موافق این شورا را اخذ نمایند. علاوه بر این، موافقت شورا،  پس از تأیید رئیس‌جمهور قابل اجراست»


دستگاه اجرایی نیز در قانون چنان تعریف شده که تمامی اجزاء حکومت را در بر می‌گیرد و هیچ استثنایی وجود ندارد.

 بنا بر گزارش رسمی مرکز پژوهشهای مجلس، شورای حقوق و دستمزد، از سه سال، پیش از شروع دولت فعلی تا ماههای اخیر، تشکیل نشده است. بنابراین هیچ یک از موارد دریافت‌های نامشروع موافقت شورای حقوق و دستمزد و تأیید رئیس جمهور را نداشته است.

حکم قانونی دیگری مقرر میکند که ناخالص حقوق و مزایای دریافتی مدیران عامل و اعضای هیئت مدیره شرکت‌های دولتی و غیردولتی که به نحوی از انحاء وابسته به نهادهای عمومی غیردولتی هستند نباید از ده برابر حداقل حقوق مصوب سالیانه شورای عالی کار بیشتر باشد. ضمناً پاداش پایان سال اعضای هیئت مدیره شرکت‌های فوق صرفاً به اشخاص حقوقی آنان قابل پرداخت بوده و مدیران عامل و اعضای هیئت مدیره به غیر از حقوق و مزایای تعیین شده فوق هیچ‌گونه مبلغی تحت هیچ عنوانی دریافت نمی‌کنند.

دریافتی اعضای غیرموظف تنها حق جلسه ماهانه است که حداکثر تا دو برابر حداقل حقوق مصوب شورای عالی کار خواهد بود. اینان نیز جز این، هیچ‌گونه مبلغی تحت هیچ عنوانی دریافت نمی‌کنند.


طبق ماده (76) قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب سال 1386 حداقل و حداکثرحقوق و مزایای مستمر شاغلین، حقوق بازنشستگان و وظیفه بگیران مشمول این قانون و سایر حقوق بگیران دستگاه‌های اجرائی و صندوق‌های بازنشستگی وابسته به دستگاه‌های اجرایی هر سال با پیشنهاد سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور به تصویب هیئت وزیران می‌رسد. طبق تبصره این ماده سقف حقوق ثابت و فوق‌العاده‌های مستمر نباید از(7) برابر حداقل حقوق ثابت و فوق‌العاده‌های مستمر تجاوز کند.

حالا به یک نمونه توجه بفرمایید:

 رئیس هیئت عامل صندوق توسعه ملی در سال 92 ناخالص 222 میلیون ریال ماهانه دریافتی داشت . این دریافتی در سال 1393 با دو و نیم برابر افزایش به 524 و در سال 1394 به مبلغ 565 میلیون ریال رسانده شد. بدون آنکه هیچ یک از ضوابط قانونی سابق الذکر رعایت شود. به عنوان نمونه، دریافتی ماهانه 57 میلیون تومانی او در سال 94 به جای آن که حداکثر 10 برابر حداقل دستمزد کارگران دردمند و زحمتکش(ماهانه724324 تومان) باشد، حدود 80 برابر آن است! اختیاراتی را که به رسم امانت بدو سپرده بودند تا منابع صندوق را آسان تر و بهتر برای اشتغال جوانان بکار گیرد، در راه دیگری بکار گرفت مثلا به ناحق و برخلاف واقع برای خودش ماهانه 175 ساعت اضافه‌کار منظور کرد و چون ساعت رسمی کار ماهانه 176 ساعت است با این ترفند یکباره حقوق خود را تا دو و نیم برابر افزایش داد. و یا برای خویش 300 میلیون وام قرض الحسنه قرار داده و دریافت کرده است.

با توجه به قوانین و مثالهای متعددی که اشاره شد، نمی توان صحبت های وزیر اقتصاد را از روی ناآگاهی و جهل به موضوع قلمداد کرد. اما با فرض صحت صحبت های آقای طیب نیا، این سوال برای مردم به وجود می آید که لازمست پاسخی درخور برایش پیدا کنند:

چگونه می شود بندهای روشن قراردادهایی مثل برجام که با غیر انسانی ترین دولتهای جهان بسته شده، از دید حقوقدانان دولت تدبیر پنهان بماند و از آنطرف کوچکترین روزنه های قانون داخلی که با چشم غیرمسلح دیده نمی شود، توسط مدیران دولت یازدهم دیده و از آن سواستفاده شود؟


* محمد حسن شکوهی

عیدانه 5میلیون تومانی وزیر راه به کارکنان!!

به دستور و تائید وزیر راه و شهرسازی به مناسبت میلاد رسول اکرم (ص) به هریک از کارکنان شرکت فرودگاه‌های کشور مبلغ ۵۰ میلیون ریال عیدانه پرداخت شد این در حالی است که سهم کارکنان راه‌آهن ۱۵۰ هزار تومان بود.

به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، طبق نامه معاونت توسعه مدیریت و منابع (محمدرضا امامی) آمده است: در اجرای دستورالعمل ماده 41 ضوابط اجرایی بودجه سال 95 ابلاغی از سوی وزارت راه و شهرسازی و مصوبه هیأت مدیره شرکت فرودگاه‌ها اجازه داده می‌شود به هر یک از کارکنان شاغل رسمی، پیمانی، قراردادی، روزمزد، قانون کار، قرارداد مشخص و معین و کارگری مبلغ 50 میلیون ریال به صورت علی‌الحساب «به مناسبت میلاد با سعادت حضرت رسول اکرم (ص)» پرداخت شود.

بنابراین گزارش پرداخت چنین رقمی به هریک از کارکنان شرکت فرودگاه‌های کشور بابت مبعث رسول اکرم (ص) در حالی انجام شد که این ارقام برای بخش‌های دیگر وزارت راه متفاوت بود. به عنوان مثال بخشی از کارکنان وزارت راه مبلغ 3 میلیون ریال بابت عیدانه مبعث دریافت کردند و سهم کارکنان راه‌آهن از عیدانه مبعث یک میلیون و 500 هزار ریال بود.

بنابراین گزارش، در نامه رفاهی راه‌آهن درباره پرداخت عیدانه ولادت پیامبر (ص) و امام جعفر صادق و هفته حمل و نقل آمده است: با عنایت به نامه شماره 133306 / 100 / ص مورخ 95.9.23 قائم مقام مدیرعامل به مناسبت فرارسیدن هفته حمل و نقل و اعیاد مبارک ولادت پیامبر اکرم و امام جعفر صادق به منظور تقدیر و تشکر از تلاش همه همکاران در این صنعت به استناد ماده 40 قانون الحاق موادی و قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت اجازه داده می‌شود مبلغ یک میلیون و 500 هزار ریال به همکاران رسمی، پیمانی، ثابت شرکتی، روز مزد، قرارداد کار معین و مشخص، مشاوره‌ای (ساعتی) دارای حکم کارگزینی، روحانیون شاغل تمام وقت که در آبان 95 حقوق دریافت کردند و همچنین پلیس راه‌آهن که در آبان ماه امسال مزایا دریافت کرده‌اند از محل سایر خدمات رفاهی به صورت کمک‌های غیرنقدی در متمم 5 آبان پرداخت شود.

بنابراین گزارش، وزیر راه و شهرسازی نیز طی نامه‌ای به رئیس سازمان امور اداری و استخدامی کشور اعلام کرده است که با امعان نظر به دستورالعمل نحوه پرداخت فوق‌العاده خاص شرکت‌های دولتی موضوع بند (ح) ماده قانون برنامه پنج ساله پنجم توسعه به کارکنان شرکت راه‌آهن خواهشمند است مقرر فرمائید حسب مفاد ماده 31 روابط اجرایی قانون بودجه سال 95 کشور موافقت شورای حقوق و دستمزد را جهت تداوم اعمال دستورالعمل مزبور تا سقف تعیین شده به تصویب هیأت مدیره شرکت مزبور اخذ و ابلاغ کنند.

بنابراین گزارش، پرداخت رقم 50 میلیون ریال به بهانه عیدانه به کارکنان شرکت فرودگاه‌های کشور در حالی انجام شده است که شرکت فرودگاه‌ها مدعی است طبق مصوبه 11 مردادماه 1395 شورای حقوق و دستمزد لازم بود 65 درصد بخشی از احکام کارگزینی کارکنان رسمی، پیمانی، قرارداد معین و مشخص و روزمزد کارگری شرکت فرودگاه‌ها افزایش یابد مشروط بر اینکه کمک‌های رفاهی از جمله هزینه لباس، هزینه سفر و پاداش‌های 6 ماهه حذف شود و این 65 درصد جایگزین آن شود.

در واقع ظاهراً عنوان شده است که این 5 میلیون تومانی که به هریک از کارکنان شرکت فرودگاه‌ها داده شده است به صورت علی‌الحساب بابت همین افزایش 65 درصدی از تاریخ 11 مرداد بوده است.

به گزارش فارس، چنین دست و دلبازی در پرداخت مزایا به کارکنان شرکت‌های دولتی در حالی انجام می‌شود که وزیر راه و شهرسازی شب گذشته مدعی شد که باید هزینه‌های دولت را کاهش دهیم و دست در جیب دولت نکنیم.

پیوند دو جبهه انقلاب‌ اسلامی‌ و آمریکای‌ لاتین عامل تسریع سقوط امپریالیسم

تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۱

نقش ایران در تحولات آمریکای‌ لاتین در گفتگوی تفصیلی 598 با عبدالحمید شهرابی:
عبدالحمید شهرابی
به گزارش سرویس بین الملل پایگاه 598، رئیس جمهور کشورمان یکشنبه این هفته عازم چهار کشور ونزوئلا، نیکاراگوئه، کوبا و اکوادور در منطقه آمریکای لاتین شده است. به نظر بسیاری از تحلیل گران نقش جمهوری اسلامی ایران در تحولات آمریکای لاتین برای تشکیل جبهه متحدی جهانی علیه امپریالیسم و نظام سلطه در دنیا بسیار حائز اهمیت می باشد. از این رو پایگاه 598 در گفتگویی تفصیلی با عبدالحمید شهرابی مسئول پژوهش و تحقیقات خانه آمریکای لاتین و رئیس اسبق انجمن دوستی ایران و کوبا به بررسی این موضوع پرداخته است که در ادامه می آید:

بدون مقدمه بپرسیم که چه شد به کوبا و آمریکای لاتین روی آورده ایم؟

سرنوشت ما به سرنوشت تمام ملت‏های محروم که برای آزادی مبارزه می‏کنند، گره خورده است. روابط ما با فلسطین، افغانستان، آمریکای لاتین و همچنین آفریقا و ... باید در این چارچوب دیده شود؛ گویی همگی یک پرونده داریم. می‏توانیم بگوییم ما در سنگرهای مبارزاتی مختلف قرار گرفته ایم، امّا این سنگرها از هم جدا نیست.

خوب، در دوره جوانی ما انقلاب کوبا درخشش خودش را داشت. انقلابی خارج از خواست و اراده ابرقدرتهای شرق و غرب شکل گرفت. وجه تمایز دیگر انقلاب کوبا مردمی بودن آن است و بیشتر از همه، روحیه انترناسیونالیستی، روحیه کمک و مساعدت و همبستگی که کوبا با سایر ملت‏های دنیا داشته است، برایم جذاب بود. خیلی جای تأسف دارد که شناخت جامعه ما از حوزه‏ های مبارزاتی دیگر مردم دنیا در آفریقا، آسیا و حتی کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی خیلی کم است و وجود یک نگرش تحول‏آور در اینجا ضروری است. متأسفانه کانون‏ های فکر و اندیشه ما از این مبارزات و جبهه ‏ها غافلند. البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در سالهای اولیه، یک تغییر اساسی در کانون‏های فکر و اندیشه و مبارزاتی ملت ایران داشتیم، اما الآن کار زیادی لازم است انجام بدهیم. 

قبل از اینکه به تحولات سیاسی اخیر منطقه بپردازیم، می‏خواهیم یک تحلیلی اجمالی از مبارزات مردم آمریکای لاتین در مواجهه با استعمار داشته باشید؟

 شاید بتوانیم تاریخ آمریکای لاتین را به دو بخش تقسیم بکنیم: تاریخ قبل و بعد از دوره نظام سلطه و استعمار یا تاریخ قبل از دوره سرمایه‎داری. شما وقتی قدمت دوران قبل از استعمار را با دوره استعمار مقایسه می‏کنید، در می‏یابید که قدمت دوران قبل از استعمار، خیلی طولانی‎تر است. در این سو، ما فقط پنج قرن را داریم، یعنی از اواخر قرن پانزدهم میلادی تاکنون. ابتدا استعمار اسپانیا و پرتغال در منطقه شروع می‏شود و بعدها ایالات متحده آمریکا جایگزینش می‏شود. ولی قبل از آن، مردم بومی آمریکای لاتین برای صدها و بلکه هزاران سال، فرهنگ غنی خودشان را داشتند و دوستی و مودت و زندگی توأم با آرامش در میان بومیان این منطقه جاری بود و این وضعیت تا اواخر قرن پانزدهم ادامه پیدا می‏کند. تاریخ شناسان از ورود کریستف کلمب به منطقه آمریکای لاتین به عنوان پایان این دوره نام می‎برند و حتی به درستی به واژه مصطلح "کشف" این منطقه معترضند. محققان و کسانی که با تاریخ این منطقه آشنا هستند، به خوبی حقیقت را در این باره بازگو کرده اند.  حقیقت این است که به جای واژه "کشف"، باید لفظ صحیح یعنی تاریخ قتل عام را به کار برد. قتل عام هم به معنای واقعی کلمه صورت گرفت. صحبت از کشتن دهها میلیون نفر مردم بی‏گناهی است که در صلح و آرامش زندگی می‏کردند. در اثر این قتل عام، جوامع فراوانی از بین می‏روند، قبایل و مردم بومی که فقط رگه‏هایی کوچک از آنها، در برخی نقاط این منطقه، باقی مانده‏اند. 

از همان ابتدای استعمار اسپانیا، مقاومت مردم آمریکای لاتین هم در جریان بوده است، یعنی اینجور نبوده است که استعمار بدون مقاومت این منطقه را تصرف کند و در واقع در اثر همین مقاومت مردم بومی این منطقه است که قتل‏عام و کشتارها را داریم. 

چند سده بعدتر، با جایگزینی ایالات متحده به جای اسپانیا، دوره کودتاها، سرکوب نظامی و خفقان را داریم. بعدها در دوره لیبرالیسم نو، همان رویکرد و سیاست سرکوب، به شکل دیگری حفظ می‏شود. لذا تاریخ این منطقه، سرشار از مبارزه و مقاومت است و قهرمانان برجسته‌ای مانند سیمون بولیوار، زاپاتا، خوزه مارتی و... را دارید که پیشتازان مبارزه علیه استعمار بودند و آرمانها و اهداف تاریخی ملت‌هایشان را برای کسب استقلال از استعمار اسپانیا، در ابتدا، و بعداً از استعمار ایالات متحده پیش می‏بردند. 

تغییرات اساسی در تاریخ مبارزات سیاسی مردم آمریکای لاتین در دوران معاصر چه زمانی روی دادند؟ و دستاوردهای مبارزاتی مردم این منطقه چه بود؟

آمریکای لاتین در مبارزه با استعمار، دستاوردهای خاص خودش را داشته است. شاید بتوانیم بگوییم که شاخص‎ترین دستاوردی که یک نقطه عطف در مبارزه علیه استعمار به حساب بیاید، پیروزی انقلاب کوبا در سال 1957 میلادی است. پیروزی انقلاب کوبا را در زمان اوج ابرقدرتی ایالات متحده آمریکا داریم که از جنگ جهانی دوم با پیروزی بیرون آمده است و تمام توان خود را به کار می‏برد تا از گسترش انقلاب کوبا در منطقه جلوگیری کند.  تلاشی که در نهایت به نتیجه نمی‏رسد. آمریکا آن زمان هرجا لازم بود کودتا می‏کرد؛ آنجایی که لازم بود قوای نظامی پیاده بکند، به صورت مستقیم نیروی نظامی پیاده می‏کند؛ شخصیت‏های مبارز را در جنبش‏های مردمی آمریکای لاتین ترور یا شکنجه می‏کند و... ولی با این حال نمی‎تواند انقلاب کوبا را شکست بدهد.

در دوره اخیر هم، یعنی اواخر دهه 1990م، پیروزی هوگو چاوز در ونزوئلا یک دگرگونی اساسی در مبارزات آزادی‎بخش در آمریکای لاتین به وجود می‏آورد که در ادامه این موفقیت می‏توان موفقیتهای دیگری را لیست کرد: انقلاب ساندنیست‏ها در نیکاراگوئه که در دوره قبلی سرکوب و با یک شکست موقت مواجه می‏شود، ولی دوباره احیا می‏شود و به قدرت می‏رسند. برای اولین بار در تاریخ آمریکای لاتین شاهد انتخاباتی هستید که نمایندگان مردم بومی به قدرت می‏رسند. نمونه بارزش را در بولیوی با پیروزی اوو مورالس در انتخابات ریاست جمهوری دارید. همین طور اکوادور (به ریاست جمهوری رافائل کوره‎آ) و یا پاراگوئه که یک کشیش الهیات رهایی‏بخش به ریاست جمهوری این کشور می‏رسد. البته صحبت ما به این معنا نیست که لزوماً میزان و درجه ضد امپریالیست بودن یا انقلابی بودن هر یک از این حکومت ها یکسان است ولی می‏توانیم بگوییم که همه در چارچوب شکستن نظام سلطه و دست رد زدن به سیاست‏های لیبرالیسم نو، مشترک و همسو هستند.

فکر می‎کنید علل این تحولات سیاسی اخیر در منطقه چیست؟

 اگر بخواهیم علل دگرگونی های اخیری که در آمریکای لاتین شکل گرفته است را بررسی کنیم، باید بگوییم اینها واکنش و عکس‏العملی است که توده‏های مردم نسبت به سیاست‏های غیرمعقول و غیرمقبول لیبرالیسم نشان می‏دهند؛ در زمینه غارت منابع طبیعی‎، سلطه بر  بدنه حکومت‏ها، تبعیت و حمایت حکومت‏های منطقه از نظام‏ امپریالیستی و موسسات اقتصادی لیبرالیسم نو، مثل بانک جهانی، صندوق بین‏المللی پول و .... 

چرا انقلاب کوبا منتهی به انقلاب‏های دیگر در منطقه نشده، ولی فعالیت‏های حاکمیت جدید ونزوئلا یعنی هوگو چاوز، باعث بیداری سیاسی در منطقه یا انقلاب بولیواری در منطقه شده است؟ 

شاید کلیدی‏ترین عنصر در این تفاوت به دوره تاریخی هر کدام از این انقلاب‏ها بر می‏گردد. یعنی موقعیت نظام سلطه در موقعی که انقلاب کوبا پیروز می‏شود با موقعی که انقلاب بولیواری در ونزوئلا پیروز می‏شود، فرق می‏کند. عصر انقلاب کوبا، عصر یکه‏تازی ایالات متحده است و آمریکا از همه امکانات سرکوب و فشار و تحریم و حمله نظامی برای جلوگیری از اشاعه حرکت‎ها و مبارزات مردمی منطقه استفاده می‏کند. این یک جنبه از قضیه است. جنبه دیگری که حائز اهمیت است، تجربه‏ای است که خود مردم در سالهای 1998ـ 1960م، در این دوره 38 ساله به دست آوردند. شما در این دوره، صحنه آزمایش سیاست‏های مختلف لیبرالیسم نو ـ حتی سرکوبگری و کودتا و... ـ را در تک تک کشورهای آمریکای لاتین دارید، لذا ادامه مشی استعماری در منطقه نارضایتی عمیق مردمی را به همراه آورد که لزوماً در دوره‏ای که انقلاب کوبا پیروز شد، این نارضایتی عمومی و سراسری را ندارید، ولی این دگرگونی را در این مقطع تاریخی جدید دارید. در حقیقت درست‏تر این خواهد بود که بگوییم با مقاومت و گسترش انقلاب کوبا، پیروزی انقلاب ونزوئلا را شاهدیم، چرا که هوگو چاوز دورنمای خودش را به لحاظ تاریخی، انقلاب کوبا و دیگر انقلاب‏های آمریکای لاتین و چشم‏انداز خودش را هم سوسیالیست قرن بیست و یکم می‏نامد. دیگر رهبران جنبش‏های آزادی‏بخشی که در آمریکای لاتین در دوره اخیر به قدرت رسیدند، به صراحت اذعان داشتند که منبع الهام برای مبارزه‏شان، انقلاب کوبا بوده است. یعنی راه خود را ادامه همان مسیری می‏دانند که انقلاب کوبا آغازگرش بوده است، گویی فقط یک توقف مقطعی در دوره تاریخی چهار دهه‎ای داریم. 
قطعاً عناصر دیگری هم در این موج بیداری و آگاهی سیاسی و اعتراض عملی به سیاست‎های لیبرالیسم نو در منطقه با روی کار آمدن چاوز هم دخیل است. امکانات مادی، منابع طبیعی و خصوصاً نفتی که ونزوئلا دارد باعث شده است که ونزوئلا بر کشورهای دیگر تأثیرگذاری خاص خود را داشته باشد.  کوبا به لحاظ منابع مادی چنین امکان و تأثیری را نداشته است.  لذا امکانات مادی و منابع طبیعی ونزوئلا در کمپ انقلاب قرار می‏گیرد. به عبارت دیگر می‏توان گفت که تجربیات انقلاب کوبا باامکانات و توانمندی‏هایی که انقلاب بولیواری ونزوئلا دارد، با هم جمع می‏شود و به کمک سایر مبارزات آزادی‏بخش این منطقه می‏آید و بیداری سیاسی را در منطقه شکل می‏دهد که تأثیرگذاری خودش را داشته و دارد.

الآن در بین کشورهای آمریکای لاتین، کدام کشورها نقش موثرتر و کلیدی‎تری ایفا می‏کنند؟ 

سوای اینکه هر کدام از این کشورها چه نقشی در فرآیند پیشرفت و پیشبرد مبارزات علیه نظام سلطه در آمریکای لاتین دارند، این واقعیت که به صورت یک جبهه متحد دارند عمل می‎کنند، خودش فوق‎العاده اهمیت دارد؛ یعنی نگرشی که برای متحد شدن در آمریکای لاتین وجود دارد، قابل اهمیت است. شما اتحادیه «آلبا»  را دارید که بدیل بولیواری برای اتحاد ملت‎های آمریکای لاتین است. آلبا ابتدا بین کوبا و ونزوئلا شکل می‏گیرد و بعد هم کشورهای دیگر هم چون بولیوی، نیکاراگوآ و اکوادور و... به آن می‎پیوندند. این اتحادیه‎ مناسبات روابط بین کشورهای منطقه را دگرگون کرده است. 

شاید بتوانیم به جرأت بگوییم که اگر بخواهیم دو تا کشور را از نقطه نظر جایگاه برتر برای پیشبرد مبارزات رهایی‏ بخش در آمریکای لاتین متمایز بکنیم یکی کوباست و دیگری ونزوئلا. کوبا به خاطر سابقه مقاومت، حفظ و اشاعه انقلاب و همبستگی نمونه ای که توانسته است با سایر ملل ایجاد بکند. دوم، دولت ونزوئلا و هوگو چاوز است که بین توده‏های مردم نفوذ دارد و علیرغم تلاش‏های فراوانی که شده است وی از حکومت ساقط شود، همه این تلاشها یکی پس از دیگری شکست می‏خورد.  هر بار که این اقدامات علیه دولت چاوز شکست می‏خورد، گرایشات و پیوند انقلاب بولیواری با مردم یا پیوند چاوز و مردم تعمیق می‏شود. بعد از کودتای معروفی که علیه چاوز در ونزوئلا شکست ‏خورد، حکومت چاوز به این ارزیابی رسید که باید جایگاه خود را در میان مردم فرودست تقویت کند و به محلات محروم شهرها و روستاها و مناطق دور افتاده برود و کار کند. مردم را آگاه کند و در تک تک آن محلات و مناطق پایگاه داشته باشد. 

جایگاه برزیل و آرژانتین را در مناسبات منطقه آمریکای لاتین چطور ارزیابی می‎کنید؟  

در این چارچوبی که عرض کردم بعضی از کشورها جایگاه کلیدی دارند مثل آرژانتین و برزیل که شاخصه‏های اقتصادی‏شان در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه بالاست. وقتی برزیل را با بولیوی مقایسه می‏کنید مثل این است که یکی از دهات سیستان و بلوچستان را ـ که خیلی محروم بوده است ـ با شهرک غرب تهران مقایسه  کنید. شاید اختلاف‏شان شدیدتر از این باشد. خوب این کشورها هم دارند به این جبهه نزدیک می‏شوند ولی گفتم که تفاوت‏های خاص خودشان را هم دارند. شما روحیه مبارزه‏جویی را که در ونزوئلا و دیدگاه انترناسیولیستی که در اتحادیه آلبا دارید، اینها را لزوماً در برزیل و آرژانتین ندارید. برزیل و آرژانتین تا همین چند سال پیش دارای حکومت‏هایی بوده‏اند که روابط مستحکمی با ایالات متحده آمریکا و در مقابل انقلاب کوبا داشته‎اند، ولی این صف‏آرایی و همسویی تا حد زیادی شکسته شده است و آرژانتین و برزیل در اتحاد با سایر کشورهای آمریکای لاتین، قدم برمی‏دارند و درصددند که اتحادیه نظامی تشکیل بدهند. یعنی اولین کشورهایی که کاملاً به عنوان متحد استراتژیک و گوش به فرمان ارتش ایالات متحده بودند، الآن در این اتحادیه نظامی پیش قدم شده‎اند. لذا شما می‏بینید که یک گسست قابل توجه دارد به وجود می‏آید و دولت‏هایشان دارند به مردم خودشان نزدیک می‏شوند که این روند ادامه دارد. 

به صورت مشخص ‏تر از برزیل و اهمیت آن در تحولات منطقه ‏ای و حتی بین‏ المللی بگویید. چراکه به نظر می‏رسد دولت این کشور در زمان رئیس جمهوری لولا، به صورت مستقیم‎تر و عیان‎تری دارد مخالفت‎های خودش را با نظام سرمایه‎داری نشان می‎دهد و به سمت جبهه جهانی مقاومت علیه امپریالیسم نزدیک می‎شود؟

بحث‏های متنوعی درباره جنبش چپ در آمریکای لاتین وجود دارد، مثلا این که آیا سیاست‏های لولا در راستای تأیید لیبرالیسم نو بوده است یا مخالفت با آنها؟ و یا اینکه تا چه حد در شکست و گسست آن سیاست‏ها گام برداشته است؟ امّا نکته ملموس و آشکار این است که پیوستن یا نزدیک شدن چنین کشوری به جبهه ضدامپریالیسم منطقه بسیار حائز اهمیت است. لذا دولتهای فعلی برزیل و آرژانتین هم به هیچ وجه حکومت‏های مطلوب ایالات متحده آمریکا نیستند. چراکه شکوفایی اقتصادی و رشد صنعتی برزیل که در دوره لولا سرعت گرفت، آن هم در مسیری مستقل از نظام سلطه، تهدیدی برای ایالات متحده و منافع نظام سلطه جهانی است. بنابراین نظام امپریالیستی تمام تلاشش بر این است که تا جایی که می‏تواند آنها را زیر سلطه خود داشته باشد. 

اگر بخواهیم درباره برزیل واقع‏بینانه صحبت کنیم باید بگوییم که این کشور بیشتر از اینکه در مقابل فشار امپریالیست‏ها خم شود، دارد به نیاز توده‏هایش پاسخ می‏دهد و در جهت رفاه آنها گام برمی‏دارد. یکی از سیاست‏هایی که لولا در اوائل دوران سیاست جمهوری‏اش انجام داد سیر کردن شکم‏ها، پناه دادن فقرا و اقدامات اجتماعی رفاهی دیگر برای محرومین بود. اقدامات دولت لولا و ونزوئلا نشان می‏دهد که اینها دارند پیوندشان را با مردم تقویت می‏کنند و این جهت گیری قطعاً کمک می کند تا بتوانند در مقابل فشارهای نظام سلطه لیبرالیسم نو بهتر و راسخ‏تر مقاومت کنند.

مقاومت، قدرت جذب دارد. یکی از علل توجه‎ ملت‏های آمریکای لاتین هم چون سایر ملل آزادی‎خواه به ایران، این است که مقاومت و ایستادگی ملت ایران، قدرت جذب داشته است؛ یعنی مبارزات آزادی‏بخش ملت ایران، مشخصاً سر همین موضوع انرژی هسته‏ای و یا دفاعی که انقلاب اسلامی از فلسطین و یا کوبا می‏کند، برای همه مردم آمریکای لاتین و آزادی‏خواهان عالم جذاب است. علت افزایش جاذبه انقلاب اسلامی هم پافشاری‏ ملت ایران بر روی مواضع و حقوق و اصول انقلاب بوده است.

حالا چرا با این اوصاف، در برخی سایت‏ها و رسانه ‏های داخلی ما اینقدر روابط ما با کشورهای آمریکای لاتین مورد اعتراض و انتقاد و حتی تمسخر واقع می‏شود؟

روابط بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین برای مبارزات عدالت‏خواهانه جهانی سودمند است و به همان میزان برای نظام سلطه و آنان که منافع‏شان از تعمیق این مبارزات تهدید می‏شود، ضرر و زیان دارد. این معادله، دو سویه است. باید اشاره بکنم که در اسناد لانه جاسوسی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در زمانی که سفارت‏خانه آمریکا را تسخیر کردند، در یکی از اسناد آمده است که مقامات سفارتخانه آمریکا در ایران مواظب روابط جمهوری اسلامی با انقلاب کوبا باشند. این مسأله ارتباط یا عدم ارتباط برای آمریکا خیلی حساس و مهم بوده است و  ما از آن غافل بودیم. نمونه دیگر اینکه، زمانی که فیدل کاسترو به ایران آمد در ملاقاتی که با رهبری انقلاب اسلامی داشت، هم فیدل کاسترو و هم رهبر انقلاب اسلامی با عبارت‏های خیلی روشن بر ضرورت و تعمیق این روابط تأکید کردند. فیدل کاسترو در همان ایام می‏گوید که اگر ما در کنار همدیگر باشیم، آمریکا به ذلت می‏افتد. این واقعیتی است که الآن ایران و کوبا، اساسی‌ترین کانون‏های مبارزات آزادی‏بخش هستند و لذا این روابط، روابط حساسی است. الآن انقلاب کوبا منبع الهام حرکتهای آزادی‏بخش در آمریکای لاتین است و از سویی انقلاب اسلامی منبع الهام برای فلسطین، لبنان، افغانستان و کل جهان اسلام است.  تداوم این روند برای نظام سلطه خطر اساسی به وجود می آورد. این یک رویه انتقادها به روابط است. یک جنبه دیگر، ناشی از عدم آگاهی برخی منتقدان و مخالفان داخلی روابط است. یکی دیگر از عوامل مخالفت، تأثیرات سوء تبلیغات رسانه‏های امپریالیستی یا وابسته به آن بر روی مخاطبان ایرانی است که باعث گیجی و مخدوش شدن موضوع می‏شود و شبهات و سئوالات فراوانی ایجاد می‏کنند که آیا به لحاظ اقتصادی، این روابط برای جمهوری اسلامی ایران سودمند است یا نه؟ ولی اصلاً نگرش به این قضیه، از این زاویه غلط است که انسان صرفاً بخواهد از این زاویه نگاه بکند. اولاً، این رویکرد در آموزه‏های ما نیست؛ یعنی اصلاً طرح موضوع روابط صرفاً به خاطر سود و زیان مادی غلط است. 

اگر این واقعیت را بپذیریم که منافع ملی ما به منافع ملی محرومان دیگر جهان گره خورده است، موضوع خیلی راحت‏تر قابل فهم می‏شود، ولی هیچ کدام از اینها دلیل بر این نمی‏شود که به این سئوال نپردازیم. این مسأله واقعیتی است که باید در جای خودش مطرح شود. اتفاقاً این روابط برای ما هم از زاویه سود اقتصادی، مهم است و ما هم به منافع ملی و اقتصادی خودمان نگاه می‏کنیم ولی صرفاً نباید از منظر اقتصادی به این قضایا نگاه کرد. کسانی که روابط ما را با بولیوی یا ونزوئلا یا... نقد می‎کنند، یک سئوال خیلی روشن می‏توان از آنها پرسید که کارنامه روابط اقتصادی ما با فرانسه، ایتالیا، آلمان و انگلستان چیست؟ ما چی دادیم و چی گرفتیم؟ چقدر صنعت برای ما ساخته شده است؟ چقدر در ازای منابع طبیعی که می‏دهیم، هم‏سنگ آن فناوری یا صنعت یا ارز در اختیار ما قرار گرفت؟ آنها منابع‏مان را ارزان از ما می‏خرند ولی محصولات خودشان را گران به ما می‏فروشند. روابط خیلی پیچیده‏ای نیست و هنوز هم این نوع تعاملات برقرار است. اصلاً این شاخص نظام سلطه است. از سویی دیگر، اگر از زاویه سود و زیان اقتصادی هم نگاه بکنیم روابط ما با کشورهای جبهه مبارزات آزادی‎بخش کشورهای آمریکای لاتین ـ که معادلات به صورت پایاپای و ملحوظ کردن علایق و منافع دو طرف و  بر پایه اراده مستقل حاکمیت‏های ملی هر یک از این کشورها برقرار می‏شود ـ روابط سودمندی است. ما نیازها، امکانات و توانمندی‏هایمان را در نظر می‏گیریم، آنها هم همین طور. اختیارات ما در اینجا می‏تواند حرف بزند اما در رابطه با کشورهای اروپایی و آمریکا چقدر ما قدرت انتخاب و اختیار داریم؟! اینها مسائلی است که در راستای سیاست نظام سلطه، نباید گفته شود، بلکه باید تحریف شود. لذا یک سری شایعاتی را در روابط ایران و کشورهای آمریکای لاتین دامن می‌زنند که حد و مرزی ندارد. تبلیغات می‏شود که ایران به صورت رایگان در بولیوی، نیکاراگوئه، کوبا و ونزوئلا دارد خدمات می‏دهد. اگر اعتقاد بنده را بپرسید، اگر این مسأله هم درست بود هیچ منعی برایش نبود، باید دید که این خدمات رایگان با چه هدفی ارائه می‏شود و چه چیزهایی عاید انقلاب اسلامی می‎شود؟ 

یک ایراد دیگری به این نوع تبلیغات و شایعات وارد است اینکه حقیقت ندارد. دروغ است. کذب محض است. ایران آنجا خانه می‏سازد و خدمات مهندسی می‌دهد و در قبالش پول می‌گیرد. باید منشأ این تبلیغات و شایعات را بررسی کرد. عمدتاً منشأ آنها از کمپ امپریالیست‏ها و نظام سلطه است. البته نظام سلطه و رسانه‏های وابسته باید این گونه بگویند، چون به ضررشان است و اقداماتی در مخالفت با سیاست‏های آنهاست. این مسأله به آمریکای لاتین محدود نمی‎شود. همین رویکرد درباره فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و کشورهای آفریقایی هم صادق است. باید منشأ و ریشه‏ های این سخنان تحلیل شود و اینکه از کجا آب می‏خورد؟ و در راستای چه سیاست‏هایی است؟ 

در این موارد دو نوع جواب می‏توان داد که اگر ما این کمک‏ها و حمایت‏ها را داریم به وظیفه شرعی، اخلاقی و انقلابی‏مان عمل می‏کنیم و در راستای سیاست‎های انقلاب و به نفع آینده ماست. امّا حقیقت صرفاً این نیست. اگر اعتقاد بنده را بخواهید بدانید، می‏گویم که حمایت ما، قطره‏چکانی است و در شأن انقلاب اسلامی نیست. به مراتب فراتر از این حمایت‏هایی که صورت می‏گیرد باید در رابطه با نهضت فلسطین، لبنان و یا کشورهای آمریکای لاتین و... صورت بگیرد. چون از سویی جبهه مقاومت و مبارزات جهانی علیه نظام سلطه را تقویت می‏کند و جلوی نفوذ و گسترش نظام سلطه را در جهان می‏گیرد و ثانیاً از لحاظ مادی و اقتصادی هم سودآوری دارد.

اگر بخواهیم مقبولیت این سیاست را در بین مردم جامعه در نظر بگیریم مردم با انتخاب مجدد آقای احمدی‎نژاد، این سیاست یعنی تعمیق روابط با کشورهای آمریکای لاتین را پذیرفتند و از آن حمایت کردند. اگرچه رقیب جدی‌اش به گسترش روابط با آمریکای لاتین اعتراض جدی داشت. اگر بخواهیم سیاست دولت آقای احمدی‏نژاد را درباره این منطقه نقد بکنیم، جای نقد دارد، آن هم در جهت تعمیق این روابط و نه در جهت کمرنگ کردن و سست کردن این روابط.

سخن پایانی شما؟

متأسفانه ما و دیگر محققان این منطقه و اساتید دانشگاهی، اطلاعات جامع و کافی درباره این حوزه نداریم. کار مطالعاتی بسیار کمی در این حوزه شده است و نیاز است که کارهای تحقیقاتی و مطالعاتی و حتی آموزشی و اطلاع‏رسانی جدیدی در این زمینه انجام بشود. 

واقعیت این است که دو تا کانون مهم یا مهمترین کانون‏های مبارزات آزادی‏بخش در در دنیای امروز، یکی انقلاب اسلامی و منطقه خاورمیانه است و دیگری منطقه آمریکای لاتین و پیوند این دو جبهه، می‏تواند امپریالیسم را زمین‏گیر و سقوط امپریالیسم و نظام سلطه را تسریع کند. اگر ما به اهمیت این مسأله واقف باشیم، آن وقت جور دیگری برخورد خواهیم کرد. 

مسأله بعدی اینکه، در زمینه ارتباطات بین سازمان‏های مردم نهاد (NGO) و دیگر سازمانهای مردمی در آمریکای لاتین، ارتباطات ضعیفی داشتیم. شاید بتوانم بگویم صفر یا چیزی بسیار نزدیک به صفر. یعنی کارنامه‏ای قابل قبولی در این زمینه نداریم. مهم این است که ما بتوانیم از تجربیات آنها بهره بگیریم و آنها هم متقابلاً بتوانند از تجربیات ما بهره بگیرند. اینها ضعف‏هاست. 

جا برای بهبود و ارتقای روابط با کشورهای آمریکای لاتین زیاد است. حوزه‏ای هم نیست که از این ماجرا مستثنا بشود. موضوع الهیات رهایی‏بخش در آمریکای لاتین، یک بخش مهمی از مبارزات مردم آمریکای لاتین است که در دهه‏های اخیر، نقش تعیین‏کننده‏ای در سازماندهی مردم علیه نظام سلطه، علیه فقر و گرسنگی و برای استقلال مردم آمریکای لاتین ایفا کرده است. ما باید بین کانون الهیات رهایی‏بخش در آمریکای لاتین با مبارزات رهایی‏بخش ملت ایران و روحانیون پیشتاز در انقلاب اسلامی پیوند ایجاد کنیم. باید ارتباطات نزدیکی بین حوزه علمیه قم و مراکز دانشگاهی ما با آنها برقرار شود. 

 حرف آخر اینکه، ما در دفاع نظامی از انقلاب اسلامی خوب عمل کردیم ولی برای دفاع در جلب افکار عمومی جهانیان خوب عمل نکردیم و کار چندانی نکرده ایم. همانطوری که وظیفه‏ مان این بود تفنگ بگیریم و در دفاع از انقلاب، بجنگم و میدان نبرد را خالی نکنیم، الآن هم وظیفه ‏مان این است که حقایق انقلاب مردم ایران را به مردم دنیا بگوییم. حداقل باید رسانه‏هایی جدی به زبان اسپانیولی، پرتغالی، عربی، فرانسوی، انگلیسی و ... داشته باشیم تا این حقایق را بازگو کنیم. این یک واقعیت است که ما در شناخت آمریکای لاتین ضعیف عمل کردیم! ما چند تا کرسی تدریس آمریکای لاتین در دانشگاههای‏مان داریم؟ چند نفر در این حوزه مطالعه می‏کنند؟ بی‏ توجهی! غفلت! غفلت‏هایی که به هیچ وجه نمی‏توان توجیهش کرد. دیگر نباید منتظر بمانیم. خیلی از مسائلی که ما داریم راجع به آنها صحبت می‏کنیم، نیازهای انقلاب است که خودمان باید در این زمینه متهورانه گام برداریم و تعلل نکنیم. 

پیوند دو جبهه انقلاب‌ اسلامی‌ و آمریکای‌ لاتین عامل تسریع سقوط امپریالیسم

تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۱

نقش ایران در تحولات آمریکای‌ لاتین در گفتگوی تفصیلی 598 با عبدالحمید شهرابی:
عبدالحمید شهرابی
به گزارش سرویس بین الملل پایگاه 598، رئیس جمهور کشورمان یکشنبه این هفته عازم چهار کشور ونزوئلا، نیکاراگوئه، کوبا و اکوادور در منطقه آمریکای لاتین شده است. به نظر بسیاری از تحلیل گران نقش جمهوری اسلامی ایران در تحولات آمریکای لاتین برای تشکیل جبهه متحدی جهانی علیه امپریالیسم و نظام سلطه در دنیا بسیار حائز اهمیت می باشد. از این رو پایگاه 598 در گفتگویی تفصیلی با عبدالحمید شهرابی مسئول پژوهش و تحقیقات خانه آمریکای لاتین و رئیس اسبق انجمن دوستی ایران و کوبا به بررسی این موضوع پرداخته است که در ادامه می آید:

بدون مقدمه بپرسیم که چه شد به کوبا و آمریکای لاتین روی آورده ایم؟

سرنوشت ما به سرنوشت تمام ملت‏های محروم که برای آزادی مبارزه می‏کنند، گره خورده است. روابط ما با فلسطین، افغانستان، آمریکای لاتین و همچنین آفریقا و ... باید در این چارچوب دیده شود؛ گویی همگی یک پرونده داریم. می‏توانیم بگوییم ما در سنگرهای مبارزاتی مختلف قرار گرفته ایم، امّا این سنگرها از هم جدا نیست.

خوب، در دوره جوانی ما انقلاب کوبا درخشش خودش را داشت. انقلابی خارج از خواست و اراده ابرقدرتهای شرق و غرب شکل گرفت. وجه تمایز دیگر انقلاب کوبا مردمی بودن آن است و بیشتر از همه، روحیه انترناسیونالیستی، روحیه کمک و مساعدت و همبستگی که کوبا با سایر ملت‏های دنیا داشته است، برایم جذاب بود. خیلی جای تأسف دارد که شناخت جامعه ما از حوزه‏ های مبارزاتی دیگر مردم دنیا در آفریقا، آسیا و حتی کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی خیلی کم است و وجود یک نگرش تحول‏آور در اینجا ضروری است. متأسفانه کانون‏ های فکر و اندیشه ما از این مبارزات و جبهه ‏ها غافلند. البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در سالهای اولیه، یک تغییر اساسی در کانون‏های فکر و اندیشه و مبارزاتی ملت ایران داشتیم، اما الآن کار زیادی لازم است انجام بدهیم. 

قبل از اینکه به تحولات سیاسی اخیر منطقه بپردازیم، می‏خواهیم یک تحلیلی اجمالی از مبارزات مردم آمریکای لاتین در مواجهه با استعمار داشته باشید؟

 شاید بتوانیم تاریخ آمریکای لاتین را به دو بخش تقسیم بکنیم: تاریخ قبل و بعد از دوره نظام سلطه و استعمار یا تاریخ قبل از دوره سرمایه‎داری. شما وقتی قدمت دوران قبل از استعمار را با دوره استعمار مقایسه می‏کنید، در می‏یابید که قدمت دوران قبل از استعمار، خیلی طولانی‎تر است. در این سو، ما فقط پنج قرن را داریم، یعنی از اواخر قرن پانزدهم میلادی تاکنون. ابتدا استعمار اسپانیا و پرتغال در منطقه شروع می‏شود و بعدها ایالات متحده آمریکا جایگزینش می‏شود. ولی قبل از آن، مردم بومی آمریکای لاتین برای صدها و بلکه هزاران سال، فرهنگ غنی خودشان را داشتند و دوستی و مودت و زندگی توأم با آرامش در میان بومیان این منطقه جاری بود و این وضعیت تا اواخر قرن پانزدهم ادامه پیدا می‏کند. تاریخ شناسان از ورود کریستف کلمب به منطقه آمریکای لاتین به عنوان پایان این دوره نام می‎برند و حتی به درستی به واژه مصطلح "کشف" این منطقه معترضند. محققان و کسانی که با تاریخ این منطقه آشنا هستند، به خوبی حقیقت را در این باره بازگو کرده اند.  حقیقت این است که به جای واژه "کشف"، باید لفظ صحیح یعنی تاریخ قتل عام را به کار برد. قتل عام هم به معنای واقعی کلمه صورت گرفت. صحبت از کشتن دهها میلیون نفر مردم بی‏گناهی است که در صلح و آرامش زندگی می‏کردند. در اثر این قتل عام، جوامع فراوانی از بین می‏روند، قبایل و مردم بومی که فقط رگه‏هایی کوچک از آنها، در برخی نقاط این منطقه، باقی مانده‏اند. 

از همان ابتدای استعمار اسپانیا، مقاومت مردم آمریکای لاتین هم در جریان بوده است، یعنی اینجور نبوده است که استعمار بدون مقاومت این منطقه را تصرف کند و در واقع در اثر همین مقاومت مردم بومی این منطقه است که قتل‏عام و کشتارها را داریم. 

چند سده بعدتر، با جایگزینی ایالات متحده به جای اسپانیا، دوره کودتاها، سرکوب نظامی و خفقان را داریم. بعدها در دوره لیبرالیسم نو، همان رویکرد و سیاست سرکوب، به شکل دیگری حفظ می‏شود. لذا تاریخ این منطقه، سرشار از مبارزه و مقاومت است و قهرمانان برجسته‌ای مانند سیمون بولیوار، زاپاتا، خوزه مارتی و... را دارید که پیشتازان مبارزه علیه استعمار بودند و آرمانها و اهداف تاریخی ملت‌هایشان را برای کسب استقلال از استعمار اسپانیا، در ابتدا، و بعداً از استعمار ایالات متحده پیش می‏بردند. 

تغییرات اساسی در تاریخ مبارزات سیاسی مردم آمریکای لاتین در دوران معاصر چه زمانی روی دادند؟ و دستاوردهای مبارزاتی مردم این منطقه چه بود؟

آمریکای لاتین در مبارزه با استعمار، دستاوردهای خاص خودش را داشته است. شاید بتوانیم بگوییم که شاخص‎ترین دستاوردی که یک نقطه عطف در مبارزه علیه استعمار به حساب بیاید، پیروزی انقلاب کوبا در سال 1957 میلادی است. پیروزی انقلاب کوبا را در زمان اوج ابرقدرتی ایالات متحده آمریکا داریم که از جنگ جهانی دوم با پیروزی بیرون آمده است و تمام توان خود را به کار می‏برد تا از گسترش انقلاب کوبا در منطقه جلوگیری کند.  تلاشی که در نهایت به نتیجه نمی‏رسد. آمریکا آن زمان هرجا لازم بود کودتا می‏کرد؛ آنجایی که لازم بود قوای نظامی پیاده بکند، به صورت مستقیم نیروی نظامی پیاده می‏کند؛ شخصیت‏های مبارز را در جنبش‏های مردمی آمریکای لاتین ترور یا شکنجه می‏کند و... ولی با این حال نمی‎تواند انقلاب کوبا را شکست بدهد.

در دوره اخیر هم، یعنی اواخر دهه 1990م، پیروزی هوگو چاوز در ونزوئلا یک دگرگونی اساسی در مبارزات آزادی‎بخش در آمریکای لاتین به وجود می‏آورد که در ادامه این موفقیت می‏توان موفقیتهای دیگری را لیست کرد: انقلاب ساندنیست‏ها در نیکاراگوئه که در دوره قبلی سرکوب و با یک شکست موقت مواجه می‏شود، ولی دوباره احیا می‏شود و به قدرت می‏رسند. برای اولین بار در تاریخ آمریکای لاتین شاهد انتخاباتی هستید که نمایندگان مردم بومی به قدرت می‏رسند. نمونه بارزش را در بولیوی با پیروزی اوو مورالس در انتخابات ریاست جمهوری دارید. همین طور اکوادور (به ریاست جمهوری رافائل کوره‎آ) و یا پاراگوئه که یک کشیش الهیات رهایی‏بخش به ریاست جمهوری این کشور می‏رسد. البته صحبت ما به این معنا نیست که لزوماً میزان و درجه ضد امپریالیست بودن یا انقلابی بودن هر یک از این حکومت ها یکسان است ولی می‏توانیم بگوییم که همه در چارچوب شکستن نظام سلطه و دست رد زدن به سیاست‏های لیبرالیسم نو، مشترک و همسو هستند.

فکر می‎کنید علل این تحولات سیاسی اخیر در منطقه چیست؟

 اگر بخواهیم علل دگرگونی های اخیری که در آمریکای لاتین شکل گرفته است را بررسی کنیم، باید بگوییم اینها واکنش و عکس‏العملی است که توده‏های مردم نسبت به سیاست‏های غیرمعقول و غیرمقبول لیبرالیسم نشان می‏دهند؛ در زمینه غارت منابع طبیعی‎، سلطه بر  بدنه حکومت‏ها، تبعیت و حمایت حکومت‏های منطقه از نظام‏ امپریالیستی و موسسات اقتصادی لیبرالیسم نو، مثل بانک جهانی، صندوق بین‏المللی پول و .... 

چرا انقلاب کوبا منتهی به انقلاب‏های دیگر در منطقه نشده، ولی فعالیت‏های حاکمیت جدید ونزوئلا یعنی هوگو چاوز، باعث بیداری سیاسی در منطقه یا انقلاب بولیواری در منطقه شده است؟ 

شاید کلیدی‏ترین عنصر در این تفاوت به دوره تاریخی هر کدام از این انقلاب‏ها بر می‏گردد. یعنی موقعیت نظام سلطه در موقعی که انقلاب کوبا پیروز می‏شود با موقعی که انقلاب بولیواری در ونزوئلا پیروز می‏شود، فرق می‏کند. عصر انقلاب کوبا، عصر یکه‏تازی ایالات متحده است و آمریکا از همه امکانات سرکوب و فشار و تحریم و حمله نظامی برای جلوگیری از اشاعه حرکت‎ها و مبارزات مردمی منطقه استفاده می‏کند. این یک جنبه از قضیه است. جنبه دیگری که حائز اهمیت است، تجربه‏ای است که خود مردم در سالهای 1998ـ 1960م، در این دوره 38 ساله به دست آوردند. شما در این دوره، صحنه آزمایش سیاست‏های مختلف لیبرالیسم نو ـ حتی سرکوبگری و کودتا و... ـ را در تک تک کشورهای آمریکای لاتین دارید، لذا ادامه مشی استعماری در منطقه نارضایتی عمیق مردمی را به همراه آورد که لزوماً در دوره‏ای که انقلاب کوبا پیروز شد، این نارضایتی عمومی و سراسری را ندارید، ولی این دگرگونی را در این مقطع تاریخی جدید دارید. در حقیقت درست‏تر این خواهد بود که بگوییم با مقاومت و گسترش انقلاب کوبا، پیروزی انقلاب ونزوئلا را شاهدیم، چرا که هوگو چاوز دورنمای خودش را به لحاظ تاریخی، انقلاب کوبا و دیگر انقلاب‏های آمریکای لاتین و چشم‏انداز خودش را هم سوسیالیست قرن بیست و یکم می‏نامد. دیگر رهبران جنبش‏های آزادی‏بخشی که در آمریکای لاتین در دوره اخیر به قدرت رسیدند، به صراحت اذعان داشتند که منبع الهام برای مبارزه‏شان، انقلاب کوبا بوده است. یعنی راه خود را ادامه همان مسیری می‏دانند که انقلاب کوبا آغازگرش بوده است، گویی فقط یک توقف مقطعی در دوره تاریخی چهار دهه‎ای داریم. 
قطعاً عناصر دیگری هم در این موج بیداری و آگاهی سیاسی و اعتراض عملی به سیاست‎های لیبرالیسم نو در منطقه با روی کار آمدن چاوز هم دخیل است. امکانات مادی، منابع طبیعی و خصوصاً نفتی که ونزوئلا دارد باعث شده است که ونزوئلا بر کشورهای دیگر تأثیرگذاری خاص خود را داشته باشد.  کوبا به لحاظ منابع مادی چنین امکان و تأثیری را نداشته است.  لذا امکانات مادی و منابع طبیعی ونزوئلا در کمپ انقلاب قرار می‏گیرد. به عبارت دیگر می‏توان گفت که تجربیات انقلاب کوبا باامکانات و توانمندی‏هایی که انقلاب بولیواری ونزوئلا دارد، با هم جمع می‏شود و به کمک سایر مبارزات آزادی‏بخش این منطقه می‏آید و بیداری سیاسی را در منطقه شکل می‏دهد که تأثیرگذاری خودش را داشته و دارد.

الآن در بین کشورهای آمریکای لاتین، کدام کشورها نقش موثرتر و کلیدی‎تری ایفا می‏کنند؟ 

سوای اینکه هر کدام از این کشورها چه نقشی در فرآیند پیشرفت و پیشبرد مبارزات علیه نظام سلطه در آمریکای لاتین دارند، این واقعیت که به صورت یک جبهه متحد دارند عمل می‎کنند، خودش فوق‎العاده اهمیت دارد؛ یعنی نگرشی که برای متحد شدن در آمریکای لاتین وجود دارد، قابل اهمیت است. شما اتحادیه «آلبا»  را دارید که بدیل بولیواری برای اتحاد ملت‎های آمریکای لاتین است. آلبا ابتدا بین کوبا و ونزوئلا شکل می‏گیرد و بعد هم کشورهای دیگر هم چون بولیوی، نیکاراگوآ و اکوادور و... به آن می‎پیوندند. این اتحادیه‎ مناسبات روابط بین کشورهای منطقه را دگرگون کرده است. 

شاید بتوانیم به جرأت بگوییم که اگر بخواهیم دو تا کشور را از نقطه نظر جایگاه برتر برای پیشبرد مبارزات رهایی‏ بخش در آمریکای لاتین متمایز بکنیم یکی کوباست و دیگری ونزوئلا. کوبا به خاطر سابقه مقاومت، حفظ و اشاعه انقلاب و همبستگی نمونه ای که توانسته است با سایر ملل ایجاد بکند. دوم، دولت ونزوئلا و هوگو چاوز است که بین توده‏های مردم نفوذ دارد و علیرغم تلاش‏های فراوانی که شده است وی از حکومت ساقط شود، همه این تلاشها یکی پس از دیگری شکست می‏خورد.  هر بار که این اقدامات علیه دولت چاوز شکست می‏خورد، گرایشات و پیوند انقلاب بولیواری با مردم یا پیوند چاوز و مردم تعمیق می‏شود. بعد از کودتای معروفی که علیه چاوز در ونزوئلا شکست ‏خورد، حکومت چاوز به این ارزیابی رسید که باید جایگاه خود را در میان مردم فرودست تقویت کند و به محلات محروم شهرها و روستاها و مناطق دور افتاده برود و کار کند. مردم را آگاه کند و در تک تک آن محلات و مناطق پایگاه داشته باشد. 

جایگاه برزیل و آرژانتین را در مناسبات منطقه آمریکای لاتین چطور ارزیابی می‎کنید؟  

در این چارچوبی که عرض کردم بعضی از کشورها جایگاه کلیدی دارند مثل آرژانتین و برزیل که شاخصه‏های اقتصادی‏شان در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه بالاست. وقتی برزیل را با بولیوی مقایسه می‏کنید مثل این است که یکی از دهات سیستان و بلوچستان را ـ که خیلی محروم بوده است ـ با شهرک غرب تهران مقایسه  کنید. شاید اختلاف‏شان شدیدتر از این باشد. خوب این کشورها هم دارند به این جبهه نزدیک می‏شوند ولی گفتم که تفاوت‏های خاص خودشان را هم دارند. شما روحیه مبارزه‏جویی را که در ونزوئلا و دیدگاه انترناسیولیستی که در اتحادیه آلبا دارید، اینها را لزوماً در برزیل و آرژانتین ندارید. برزیل و آرژانتین تا همین چند سال پیش دارای حکومت‏هایی بوده‏اند که روابط مستحکمی با ایالات متحده آمریکا و در مقابل انقلاب کوبا داشته‎اند، ولی این صف‏آرایی و همسویی تا حد زیادی شکسته شده است و آرژانتین و برزیل در اتحاد با سایر کشورهای آمریکای لاتین، قدم برمی‏دارند و درصددند که اتحادیه نظامی تشکیل بدهند. یعنی اولین کشورهایی که کاملاً به عنوان متحد استراتژیک و گوش به فرمان ارتش ایالات متحده بودند، الآن در این اتحادیه نظامی پیش قدم شده‎اند. لذا شما می‏بینید که یک گسست قابل توجه دارد به وجود می‏آید و دولت‏هایشان دارند به مردم خودشان نزدیک می‏شوند که این روند ادامه دارد. 

به صورت مشخص ‏تر از برزیل و اهمیت آن در تحولات منطقه ‏ای و حتی بین‏ المللی بگویید. چراکه به نظر می‏رسد دولت این کشور در زمان رئیس جمهوری لولا، به صورت مستقیم‎تر و عیان‎تری دارد مخالفت‎های خودش را با نظام سرمایه‎داری نشان می‎دهد و به سمت جبهه جهانی مقاومت علیه امپریالیسم نزدیک می‎شود؟

بحث‏های متنوعی درباره جنبش چپ در آمریکای لاتین وجود دارد، مثلا این که آیا سیاست‏های لولا در راستای تأیید لیبرالیسم نو بوده است یا مخالفت با آنها؟ و یا اینکه تا چه حد در شکست و گسست آن سیاست‏ها گام برداشته است؟ امّا نکته ملموس و آشکار این است که پیوستن یا نزدیک شدن چنین کشوری به جبهه ضدامپریالیسم منطقه بسیار حائز اهمیت است. لذا دولتهای فعلی برزیل و آرژانتین هم به هیچ وجه حکومت‏های مطلوب ایالات متحده آمریکا نیستند. چراکه شکوفایی اقتصادی و رشد صنعتی برزیل که در دوره لولا سرعت گرفت، آن هم در مسیری مستقل از نظام سلطه، تهدیدی برای ایالات متحده و منافع نظام سلطه جهانی است. بنابراین نظام امپریالیستی تمام تلاشش بر این است که تا جایی که می‏تواند آنها را زیر سلطه خود داشته باشد. 

اگر بخواهیم درباره برزیل واقع‏بینانه صحبت کنیم باید بگوییم که این کشور بیشتر از اینکه در مقابل فشار امپریالیست‏ها خم شود، دارد به نیاز توده‏هایش پاسخ می‏دهد و در جهت رفاه آنها گام برمی‏دارد. یکی از سیاست‏هایی که لولا در اوائل دوران سیاست جمهوری‏اش انجام داد سیر کردن شکم‏ها، پناه دادن فقرا و اقدامات اجتماعی رفاهی دیگر برای محرومین بود. اقدامات دولت لولا و ونزوئلا نشان می‏دهد که اینها دارند پیوندشان را با مردم تقویت می‏کنند و این جهت گیری قطعاً کمک می کند تا بتوانند در مقابل فشارهای نظام سلطه لیبرالیسم نو بهتر و راسخ‏تر مقاومت کنند.

مقاومت، قدرت جذب دارد. یکی از علل توجه‎ ملت‏های آمریکای لاتین هم چون سایر ملل آزادی‎خواه به ایران، این است که مقاومت و ایستادگی ملت ایران، قدرت جذب داشته است؛ یعنی مبارزات آزادی‏بخش ملت ایران، مشخصاً سر همین موضوع انرژی هسته‏ای و یا دفاعی که انقلاب اسلامی از فلسطین و یا کوبا می‏کند، برای همه مردم آمریکای لاتین و آزادی‏خواهان عالم جذاب است. علت افزایش جاذبه انقلاب اسلامی هم پافشاری‏ ملت ایران بر روی مواضع و حقوق و اصول انقلاب بوده است.

حالا چرا با این اوصاف، در برخی سایت‏ها و رسانه ‏های داخلی ما اینقدر روابط ما با کشورهای آمریکای لاتین مورد اعتراض و انتقاد و حتی تمسخر واقع می‏شود؟

روابط بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین برای مبارزات عدالت‏خواهانه جهانی سودمند است و به همان میزان برای نظام سلطه و آنان که منافع‏شان از تعمیق این مبارزات تهدید می‏شود، ضرر و زیان دارد. این معادله، دو سویه است. باید اشاره بکنم که در اسناد لانه جاسوسی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در زمانی که سفارت‏خانه آمریکا را تسخیر کردند، در یکی از اسناد آمده است که مقامات سفارتخانه آمریکا در ایران مواظب روابط جمهوری اسلامی با انقلاب کوبا باشند. این مسأله ارتباط یا عدم ارتباط برای آمریکا خیلی حساس و مهم بوده است و  ما از آن غافل بودیم. نمونه دیگر اینکه، زمانی که فیدل کاسترو به ایران آمد در ملاقاتی که با رهبری انقلاب اسلامی داشت، هم فیدل کاسترو و هم رهبر انقلاب اسلامی با عبارت‏های خیلی روشن بر ضرورت و تعمیق این روابط تأکید کردند. فیدل کاسترو در همان ایام می‏گوید که اگر ما در کنار همدیگر باشیم، آمریکا به ذلت می‏افتد. این واقعیتی است که الآن ایران و کوبا، اساسی‌ترین کانون‏های مبارزات آزادی‏بخش هستند و لذا این روابط، روابط حساسی است. الآن انقلاب کوبا منبع الهام حرکتهای آزادی‏بخش در آمریکای لاتین است و از سویی انقلاب اسلامی منبع الهام برای فلسطین، لبنان، افغانستان و کل جهان اسلام است.  تداوم این روند برای نظام سلطه خطر اساسی به وجود می آورد. این یک رویه انتقادها به روابط است. یک جنبه دیگر، ناشی از عدم آگاهی برخی منتقدان و مخالفان داخلی روابط است. یکی دیگر از عوامل مخالفت، تأثیرات سوء تبلیغات رسانه‏های امپریالیستی یا وابسته به آن بر روی مخاطبان ایرانی است که باعث گیجی و مخدوش شدن موضوع می‏شود و شبهات و سئوالات فراوانی ایجاد می‏کنند که آیا به لحاظ اقتصادی، این روابط برای جمهوری اسلامی ایران سودمند است یا نه؟ ولی اصلاً نگرش به این قضیه، از این زاویه غلط است که انسان صرفاً بخواهد از این زاویه نگاه بکند. اولاً، این رویکرد در آموزه‏های ما نیست؛ یعنی اصلاً طرح موضوع روابط صرفاً به خاطر سود و زیان مادی غلط است. 

اگر این واقعیت را بپذیریم که منافع ملی ما به منافع ملی محرومان دیگر جهان گره خورده است، موضوع خیلی راحت‏تر قابل فهم می‏شود، ولی هیچ کدام از اینها دلیل بر این نمی‏شود که به این سئوال نپردازیم. این مسأله واقعیتی است که باید در جای خودش مطرح شود. اتفاقاً این روابط برای ما هم از زاویه سود اقتصادی، مهم است و ما هم به منافع ملی و اقتصادی خودمان نگاه می‏کنیم ولی صرفاً نباید از منظر اقتصادی به این قضایا نگاه کرد. کسانی که روابط ما را با بولیوی یا ونزوئلا یا... نقد می‎کنند، یک سئوال خیلی روشن می‏توان از آنها پرسید که کارنامه روابط اقتصادی ما با فرانسه، ایتالیا، آلمان و انگلستان چیست؟ ما چی دادیم و چی گرفتیم؟ چقدر صنعت برای ما ساخته شده است؟ چقدر در ازای منابع طبیعی که می‏دهیم، هم‏سنگ آن فناوری یا صنعت یا ارز در اختیار ما قرار گرفت؟ آنها منابع‏مان را ارزان از ما می‏خرند ولی محصولات خودشان را گران به ما می‏فروشند. روابط خیلی پیچیده‏ای نیست و هنوز هم این نوع تعاملات برقرار است. اصلاً این شاخص نظام سلطه است. از سویی دیگر، اگر از زاویه سود و زیان اقتصادی هم نگاه بکنیم روابط ما با کشورهای جبهه مبارزات آزادی‎بخش کشورهای آمریکای لاتین ـ که معادلات به صورت پایاپای و ملحوظ کردن علایق و منافع دو طرف و  بر پایه اراده مستقل حاکمیت‏های ملی هر یک از این کشورها برقرار می‏شود ـ روابط سودمندی است. ما نیازها، امکانات و توانمندی‏هایمان را در نظر می‏گیریم، آنها هم همین طور. اختیارات ما در اینجا می‏تواند حرف بزند اما در رابطه با کشورهای اروپایی و آمریکا چقدر ما قدرت انتخاب و اختیار داریم؟! اینها مسائلی است که در راستای سیاست نظام سلطه، نباید گفته شود، بلکه باید تحریف شود. لذا یک سری شایعاتی را در روابط ایران و کشورهای آمریکای لاتین دامن می‌زنند که حد و مرزی ندارد. تبلیغات می‏شود که ایران به صورت رایگان در بولیوی، نیکاراگوئه، کوبا و ونزوئلا دارد خدمات می‏دهد. اگر اعتقاد بنده را بپرسید، اگر این مسأله هم درست بود هیچ منعی برایش نبود، باید دید که این خدمات رایگان با چه هدفی ارائه می‏شود و چه چیزهایی عاید انقلاب اسلامی می‎شود؟ 

یک ایراد دیگری به این نوع تبلیغات و شایعات وارد است اینکه حقیقت ندارد. دروغ است. کذب محض است. ایران آنجا خانه می‏سازد و خدمات مهندسی می‌دهد و در قبالش پول می‌گیرد. باید منشأ این تبلیغات و شایعات را بررسی کرد. عمدتاً منشأ آنها از کمپ امپریالیست‏ها و نظام سلطه است. البته نظام سلطه و رسانه‏های وابسته باید این گونه بگویند، چون به ضررشان است و اقداماتی در مخالفت با سیاست‏های آنهاست. این مسأله به آمریکای لاتین محدود نمی‎شود. همین رویکرد درباره فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و کشورهای آفریقایی هم صادق است. باید منشأ و ریشه‏ های این سخنان تحلیل شود و اینکه از کجا آب می‏خورد؟ و در راستای چه سیاست‏هایی است؟ 

در این موارد دو نوع جواب می‏توان داد که اگر ما این کمک‏ها و حمایت‏ها را داریم به وظیفه شرعی، اخلاقی و انقلابی‏مان عمل می‏کنیم و در راستای سیاست‎های انقلاب و به نفع آینده ماست. امّا حقیقت صرفاً این نیست. اگر اعتقاد بنده را بخواهید بدانید، می‏گویم که حمایت ما، قطره‏چکانی است و در شأن انقلاب اسلامی نیست. به مراتب فراتر از این حمایت‏هایی که صورت می‏گیرد باید در رابطه با نهضت فلسطین، لبنان و یا کشورهای آمریکای لاتین و... صورت بگیرد. چون از سویی جبهه مقاومت و مبارزات جهانی علیه نظام سلطه را تقویت می‏کند و جلوی نفوذ و گسترش نظام سلطه را در جهان می‏گیرد و ثانیاً از لحاظ مادی و اقتصادی هم سودآوری دارد.

اگر بخواهیم مقبولیت این سیاست را در بین مردم جامعه در نظر بگیریم مردم با انتخاب مجدد آقای احمدی‎نژاد، این سیاست یعنی تعمیق روابط با کشورهای آمریکای لاتین را پذیرفتند و از آن حمایت کردند. اگرچه رقیب جدی‌اش به گسترش روابط با آمریکای لاتین اعتراض جدی داشت. اگر بخواهیم سیاست دولت آقای احمدی‏نژاد را درباره این منطقه نقد بکنیم، جای نقد دارد، آن هم در جهت تعمیق این روابط و نه در جهت کمرنگ کردن و سست کردن این روابط.

سخن پایانی شما؟

متأسفانه ما و دیگر محققان این منطقه و اساتید دانشگاهی، اطلاعات جامع و کافی درباره این حوزه نداریم. کار مطالعاتی بسیار کمی در این حوزه شده است و نیاز است که کارهای تحقیقاتی و مطالعاتی و حتی آموزشی و اطلاع‏رسانی جدیدی در این زمینه انجام بشود. 

واقعیت این است که دو تا کانون مهم یا مهمترین کانون‏های مبارزات آزادی‏بخش در در دنیای امروز، یکی انقلاب اسلامی و منطقه خاورمیانه است و دیگری منطقه آمریکای لاتین و پیوند این دو جبهه، می‏تواند امپریالیسم را زمین‏گیر و سقوط امپریالیسم و نظام سلطه را تسریع کند. اگر ما به اهمیت این مسأله واقف باشیم، آن وقت جور دیگری برخورد خواهیم کرد. 

مسأله بعدی اینکه، در زمینه ارتباطات بین سازمان‏های مردم نهاد (NGO) و دیگر سازمانهای مردمی در آمریکای لاتین، ارتباطات ضعیفی داشتیم. شاید بتوانم بگویم صفر یا چیزی بسیار نزدیک به صفر. یعنی کارنامه‏ای قابل قبولی در این زمینه نداریم. مهم این است که ما بتوانیم از تجربیات آنها بهره بگیریم و آنها هم متقابلاً بتوانند از تجربیات ما بهره بگیرند. اینها ضعف‏هاست. 

جا برای بهبود و ارتقای روابط با کشورهای آمریکای لاتین زیاد است. حوزه‏ای هم نیست که از این ماجرا مستثنا بشود. موضوع الهیات رهایی‏بخش در آمریکای لاتین، یک بخش مهمی از مبارزات مردم آمریکای لاتین است که در دهه‏های اخیر، نقش تعیین‏کننده‏ای در سازماندهی مردم علیه نظام سلطه، علیه فقر و گرسنگی و برای استقلال مردم آمریکای لاتین ایفا کرده است. ما باید بین کانون الهیات رهایی‏بخش در آمریکای لاتین با مبارزات رهایی‏بخش ملت ایران و روحانیون پیشتاز در انقلاب اسلامی پیوند ایجاد کنیم. باید ارتباطات نزدیکی بین حوزه علمیه قم و مراکز دانشگاهی ما با آنها برقرار شود. 

 حرف آخر اینکه، ما در دفاع نظامی از انقلاب اسلامی خوب عمل کردیم ولی برای دفاع در جلب افکار عمومی جهانیان خوب عمل نکردیم و کار چندانی نکرده ایم. همانطوری که وظیفه‏ مان این بود تفنگ بگیریم و در دفاع از انقلاب، بجنگم و میدان نبرد را خالی نکنیم، الآن هم وظیفه ‏مان این است که حقایق انقلاب مردم ایران را به مردم دنیا بگوییم. حداقل باید رسانه‏هایی جدی به زبان اسپانیولی، پرتغالی، عربی، فرانسوی، انگلیسی و ... داشته باشیم تا این حقایق را بازگو کنیم. این یک واقعیت است که ما در شناخت آمریکای لاتین ضعیف عمل کردیم! ما چند تا کرسی تدریس آمریکای لاتین در دانشگاههای‏مان داریم؟ چند نفر در این حوزه مطالعه می‏کنند؟ بی‏ توجهی! غفلت! غفلت‏هایی که به هیچ وجه نمی‏توان توجیهش کرد. دیگر نباید منتظر بمانیم. خیلی از مسائلی که ما داریم راجع به آنها صحبت می‏کنیم، نیازهای انقلاب است که خودمان باید در این زمینه متهورانه گام برداریم و تعلل نکنیم. 

از کوبای فیدل کاسترو چه می‌دانیم؟

از سال 1959 تا سال 1979 بیست سال فاصله است. اولی تاریخ پیروزی انقلاب کوبا به رهبری فیدل کاسترو و دومی سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) است؛ اما آیا این فاصله 20 ساله دلیلی بر فاصله سیاسی، اقتصادی و به‌ویژه فرهنگی میان این دو انقلاب است؟


صبح نو: از سال 1959 تا سال 1979 بیست سال فاصله است. اولی تاریخ پیروزی انقلاب کوبا به رهبری فیدل کاسترو و دومی سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) است؛ اما آیا این فاصله 20 ساله دلیلی بر فاصله سیاسی، اقتصادی و به‌ویژه فرهنگی میان این دو انقلاب است؟ ما از انقلاب و رهبری کوبا این را می‌دانیم که آنها هم مانند ما ضد آمریکایی بودند و به‌دنبال اجرای عدالت. آن‌ها هم مثل ما تحریم‌های کمرشکن را پشت سر گذاشته‌اند. اقتصاد کوپنی داشته‌اند. رهبری کاریزماتیک داشته‌اند و... اما آیا همه دانسته‌های ما درباره انقلاب و مردم کوبا همین‌قدر است؟

شوربختانه پاسخ مثبت است و دانسته‌های ما اغلب از حد همین گزاره‌های اجمالی تجاوز نمی‌کند. اگر روابطی هم میان ما و انقلابیون و مستضعفان سراسر عالم اتفاق افتاده باشد، عمدتاً سیاسی بوده و کمتر به سطوح فرهنگی و علمی رسوب کرده است.

فی‌المثل ما از دیدار رهبر معظم انقلاب با فیدل کاسترو در تهران در سال 1380 خبر داریم که ایشان در آن دیدار گفته بود: «علت علاقه مردم ایران به کوبا، ایستادگی این کشور در مقابل زورگویی آمریکاست، زیرا بر اساس مفاهیم دینی، این یک ارزش است. جمهوری اسلامی ایران هر مبارزه و ایستادگی در مقابل استکبار در دنیا را بحق می‌داند.» و کاسترو هم گفته بود: «ما از آمریکا نمی‌هراسیم و ملت کوبا چهل سال پس از انقلاب خویش، اکنون قوی‌تر از هر زمان دیگر است. دو ملت کوبا و ایران با همکاری یکدیگر می‌توانند، آمریکا را زمین‌گیر کنند.» آیا نخبگان فرهنگی و هنری دو کشور، همپای سیاسیون روابط و مناسباتی داشته‌اند؟ ما چقدر از فرهنگ کوبا خبر داریم؟ این حقیقت زمانی مهم‌تر جلوه می‌کند که پدیده انقلاب را در دو کشور صرفاً سیاسی یا نظامی ندانیم و برای انقلاب، زمینه و آثار فرهنگی و اجتماعی قائل باشیم که بحق همین‌گونه بوده است.

ارتباطات میان فرهنگی ما و کوبا
 

می‌دانیم که یکی از شروط ارتباط میان‌فرهنگی میان دو ملت، علاوه‌بر همانندی‌های فرهنگی و تاریخی، تولید محصولات و صنایع فرهنگی است. آنچه به‌وسیله نخبگان و هنرمندان در قالب کتاب، پژوهش دانشگاهی، فیلم، موسیقی، نقاشی و... تولید می‌شود و امکان معرفی و تبادل نظر و تجربیات دو ملت را فراهم می‌کند. از خوانندگان و فیلمسازان انقلابی کوبا و سایر کشورهای ضدآمریکایی چه می‌دانیم؟ آیا «کارلوس پوئبلا» آهنگساز معروف کوبایی را می‌شناسیم؟ آیا می‌دانیم که کوبا در دوران تحریم 50 ساله چگونه توانست بی‌سوادی را ریشه‌کن کند؟
 
چگونه 100 در صد مردم کوبا تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی قرار گرفتند؟ آیا پایان‌نامه‌ای در این زمینه در دانشگاه‌های ما دفاع یا پژوهشی در این زمینه انجام شده است؟ با این نگاه نمی‌توانیم جز مواردی انگشت‌شمار شاهد تولید آثار فرهنگی‌ای باشیم که اولاً تجربه انقلاب و مکتب اسلامی ما را به‌صورت منقح در زمینه‌های گوناگون به آزادی‌خواهان جهان معرفی کند و ثانیاً ساختار فرهنگی و اجتماعی کشورهای آزادیخواه و استقلال‌طلب جهان و تجربیاتی که از سر گذرانده‌اند را به ما معرفی کند. بگذریم که بسیاری از روشنفکران وطنی وابسته ما در جهت عکس عمل کرده‌اند و در آثار و مقالاتشان سعی کرده‌اند چهره مخدوشی از مردم کوبا و رهبرش به ما ارائه کنند.

نامه استاد حکیمی به کاسترو

در اینجا به ذکر دو نمونه از ارتباطات فرهنگی از این جنس اشاره می‌کنیم. اولین نمونه که در واقع می‌توان آن را مصداق معرفی مکتب ما به کوبا و مردم و رهبرش دانست، نامه‌ای 18 صفحه‌ای است که استاد محمدرضا حکیمی به‌عنوان یک اسلام‌شناس در سال 1381 به فیدل کاسترو نوشت و آن را به ضمیمه ترجمه اسپانیولی 2جلد از کتاب «الحیات» برای کاسترو ارسال کرد و کاسترو هیاتی را به منظور قدردانی از استاد و ارسال جواب نامه به ایران فرستاد. استاد حکیمی در آن نامه ضمن آنکه از مردم و رهبر کوبا به عظمت و نیکی یاد می‌کند، تلاش دارد تا بر اساس مفاهیم نسبتاً مشترکی مانند عدل، مبارزه با ظلم، محرومیت‌زدایی، ارزش‌های انسانی و  تصویری روشن از مکتب اسلام ارائه دهد. تصویری که برای همه آزادی‌خواهان عالم جذابیت دارد. او در این نامه از سه منبع استفاده می‌کند؛ قرآن، سخنان پیامبر اکرم ؟ص؟ و سخنان امام علی (ع).
 
در فرازی از این نامه آمده است: «من مصاحبه شما را با کشیش محترم، جناب آقای فری بتو (FREI BETTO) خواندم... در این مصاحبه، شما از ایشان می‌پرسید: در مسیحیت چه تعالیمی درباره محرومین و دفاع از آنها و ایستادگی در برابر ظلم دارید؟ جناب فری بتو، چند جمله معدود در پاسخ شما یاد می‌کنند. به هنگام خواندن این کتاب، همواره می‌اندیشیدم، که در تعالیم اسلامی، از اینگونه تعالیم و احکام قاطع و موج‌آفرین فراوان آمده است و جزو تعالیم و احکام اصلی دین اسلام است که هم از نظر شماره چندان بسیار است که به چندین جلد کتاب می‌رسد و هم از نظر محتوی، در بلندترین آفاق «فردسازی» و «جامعه‌پردازی» و نشر عدالت و آزادی جای دارد...»

سپس استاد حکیمی به ذکر نمونه‌هایی از قرآن و روایات اسلامی می‌پردازد که محتوای عمده آن مربوط به عدل و قسط در تفکر اسلامی است. عدل و قسطی که به موازات «جامعه‌پردازی»، به «فردسازی» هم توجه دارد. روایاتی مانند: « هر کس حق مظلومی را از ظالم بگیرد و به او بدهد، با من (که پیغمبرم)، در بهشت همرتبه است.» (پیامبر اکرم ؟ص؟)، «حقوق مستمندان در اموال توانگران است. پس هر کس گرسنه و برهنه بماند، مسوول او، توانگرانند.» (پیامبر اکرم ؟ص؟)، «نظارت بر بازارها و نرخ‌ها لازم است و ناظرانی که خیانت کنند باید به سخت‌ترین کیفرها برسند.» (امام علی (ع)).

اگر چه صرف معرفی منابع مکتب اسلام، فارغ از تجربیات عینی و تاریخی مردم مسلمان ایران کافی نیست، اما همین که یکی از متفکران برجسته و دلسوز کشور بر خود وظیفه دیده که به این عرصه ورود کند و قدمی فرهنگی و علمی در جهت ادعای جهان‌شمولی مکتب اسلام بردارد، بسیار مغتنم و پسندیده است.

کتاب دموکراسی اصیل

اما دومین اثری که در چارچوب ارتباطات فرهنگی ایران و کوبا به رشته تحریر درآمده است، کتابی است با عنوان: «دموکراسی اصیل؛ مشاهداتی درباره نقش مردم در بالندگی انقلاب کوبا». نویسنده این کتاب عبدالحمید شهرابی، نخستین رییس انجمن دوستی ایران و کوبا و مسوول تحقیقات و برنامه‌ریزی خانه آمریکای لاتین است.

 این کتاب که نشر مضمون آن را منتشر کرده شامل دو گفت‌وگو، یک گزارش و دو بیانیه، حاصل تجارب و مشاهدات عینی اوست و انتشار آن به مناسبت سی‌وپنجمین سالگرد برقراری روابط دیپلماتیک میان ایران و کوبا صورت گرفته است. کتاب «دموکراسی اصیل» را می‌توان روایت عینی یک ایرانی از تجربه انقلابی مردم کوبا دانست. تجربه‌ای که برای کشوری مثل ما بسیار راهگشاست. به‌ویژه آنکه ما هم مثل کوبایی‌ها از طرف مستکبران تحریم شده‌ایم و نیاز به مدل‌ها و نسخه‌هایی داریم که راه و رسم مقاومت اقتصادی را به ما نشان دهد. در مقدمه این کتاب آمده است: «امروز و درحالی که سی‌وپنج سال از برقراری روابط میان دو کشور می‌گذرد، درک اهمیت مناسبات ایران و کوبا به‌عنوان دو عضو شاخص کشورهای جبهه مقاومت و اطلاع از حقایق مربوط به دستاوردهای دو انقلاب در برابر تبلیغات مسموم رسانه‌های امپریالیستی، برای نسل جوان و انقلابی هر دو کشور ضرورتی انکارناپذیر است. این کتاب، با همین هدف، یعنی تنویر افکار عمومی و معرفی حقایق مربوط به انقلاب کوبا تدوین شده است.»

انتخابات خبرگان، فرصتی عالی برای تجدید بیعت ملت با رهبری

یکشنبه 6 دی در سومین شب از مراسم بزرگداشت یوم‌اﷲ 9 دی که با دعوت پایگاه بسیج شهدا، حوزه یک حضرت قائم (عج) و ستاد هماهنگی نه دی در مسجد خاتم‌الانبیاء شهرستان ورامین برگزار شد، عبدالحمید شهرابی کارشناس سیاسی در مورد "خطر نفوذ" که عنوان این نشست بود صحبت کرد.


فردانیوز: شهرابی ضمن ابراز خرسندی و افتخار از صحبت در جمع پیشگامان کفن پوش ورامینی که به حمایت راسخ از رهبری ولایت فقیه شهره‌اند، بحث خود  را با این سخن شروع کرد که "خطر نفوذ" یک مبحث انتزاعی نیست و باید خط و خطر نفوذ را در شرایط موجود انقلاب اسلامی و برگزاری دو انتخابات قریب‌الوقوع مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی بررسی کرد. به گفته شهرابی، اهمیت دو انتخابات پیش‌رو هم به لحاظ موضوعیت و هدف وجودی این دو نهاد است و هم به خاطر مقطع برگزاری آنها. "مجلس خبرگان به نمایندگی از جانب ملت مسؤلیت انتخاب و حراست از نهاد رهبری را به عهده دارد و مجلس شورای اسلامی موظف به وضع قوانین برای سامان‌دهی امور اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به منظور پیشرفت کشور می‌باشد. در این حال، این دو انتخابات در شرایطی برگزار می‌شوند که همانطور که رهبر معظم انقلاب اشاره داشته‌اند، این انقلاب در حال عبور از یک پیچ تاریخی است."
انتخابات آتی مجلس خبرگان، فرصتی عالی برای تجدید بیعت ملت با رهبری

شهرابی برخی از مشخصات اصلی این پیچ تاریخی را اینگونه تشریح کرد. "وقتی از نفوذ صحبت می‌کنیم منظور نفوذ نظام سلطه است و باید دید که هدف از این نفوذ چیست و مجاری نفوذ کدامند. نظام سلطه بدنبال غارت و تسلط بر منابع ملی ماست و در این جهت مبارزات استقلال‌طلبانه ملت را سد راه خود می‌بیند و اکنون که با جنگ، تحریم اقتصادی و تهدیدات نظامی نتوانسته این مبارزات را از پای درآورد شیوه جنگ نرم را برای تضعیف و در نهایت سرکوب این مبارزات در پیش گرفته است. در این راستا، نوک پیکان سیاست تهاجمی دشمن علیه نهاد رهبری است چرا که آنها به درستی دریافته‌اند که پرچم استقلال‌طلبی ملت ایران چه در دوره قبل از پیروزی انقلاب و چه طی 37 سالی که از انقلاب می‌گذرد در دست چه نهادی بوده است. دشمنی نظام سلطه با رهبری ولایت فقیه از این ناشی می‌شود که رهبری نه تنها همراه بلکه علمدار، الهام‌بخش و هدایت‌گر مبارزات استقلال‌طلبانه ملت بوده است. و تازه این فقط محدود به ملت ایران نیست و امروز نظام استکباری جایگاه و تأثیر رهبری ولایت فقیه را در دیگر نقاط جهان از فلسطین و لبنان و سوریه گرفته تا یمن و نیجریه می‌بیند."

این کارشناس سیاسی ادامه داد: "با این اوصاف علت خصم نظام سلطه با رهبری انقلاب اسلامی کاملا قابل درک است. آنها شاهد بوده‌اند که چگونه آخرین اقدام جدی‌شان برای سرنگونی و یا به قول خودشان تغییر رژیم جمهوری اسلامی در ایران که در فتنه انتخابات 88 تجلی یافت چگونه با روشنگری و قاطعیت رهبری و حمایت آگاهانه ملت از رهبری خنثی و نقش برآب شد. اوج این حمایت با تظاهرات وسیع مردمی 9 دی ابراز شد که امروز ما در این جمع خاطر آن را گرامی می‌داریم و پایبندی‌مان را به پیام آن تظاهرات مجددا اعلام می‌کنیم."

شهرابی متذکر شد که خطر نفوذ دشمن در بدنه حکومتی برای تضعیف جایگاه رهبری کماکان باقی است و این خطر در انتخابات مجلس خبرگان آتی به این شکل است که نمایندگی با هدف بدیل‌سازی برای رهبری انقلاب و با خط‌مشی متناقض با سیاست‌های استقلال‌خواهی و عزت‌طلبی ملت و رهبری به این مجلس راه‌یابند. به گفته وی: "این خطر وقتی بیشتر می‌شود که چنین نیروهایی برخلاف برنامه واقعی خود برای تضعیف جایگاه رهبری، با ادعای وفاداری و تبعیت عملی از رهبری و با اسم و رسم و ظاهری مقبول وارد صحنه انتخابات می‌شوند. اما به غیر از وظیفه خطیر شورای نگهبان در بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات، کارنامه عملکرد واقعی نامزدهای انتخابات از دید مردم آگاه ایران نیز مغفول نمی‌ماند."

شهرابی گفت: "باید هوشیاری را حفظ کرد و رودربایستی را کنار گذاشت و مراقب بود تا نمایندگانی به مجلس راه نیابند که نه تنها پیرو خط مشی رهبری برای مقاومت در مقابل نظام سلطه نیستد بلکه کنار آمدن و سازش‌ با دولت آمریکا و متحدین اروپایی آن را تبلیغ و ترویج می‌کنند. این همان خطر نفوذی است که باید گاردمان را در مقابل آن حفظ کنیم. وقتی که تعدادی از خواهران و برادران ما در اثر هجمه سنگین تبلیغاتی دشمن و آنان که دشمن را بزک می‌کنند، در اصل پایداری قاطع در مقابل فشارهای نظام استکباری دچار تردید می‌شوند، این همان عمق سیاست نفوذ دشمن است که هدف ایجاد تزلزل در اراده مبارزه‌جویی و استقلال‌طلبی ملت را دنبال می‌کند. باید با صبر و حوصله، توضیحات روشنگرانه و سیاست جذب حداکثری این عده از هم‌وطنان‌مان را توجیه و با خط مقاومت که تنها راه حفظ عزت ملت است همسو کنیم" وی ادامه داد: "هم‌چنین باید مواظب باشیم نمایندگانی به مجلس راه پیدا کنند که واقعا و در عمل به رویکرد اقتصاد مقاومتی و بهره‌گیری از امکانات بومی و ظرفیت‌های عظیم کشور چه به لحاظ منابع طبیعی و چه از نظر نیروی انسانی اعتقاد کامل دارند. این بدین معنی است که نگذاریم آنان که به حمایت‌های مالی/سیاسی دولت آمریکا چشم دوخته‌اند در مقام تصمیم‌گیری در مورد سرنوشت کشور قرار گیرند."

این کارشناس سیاسی تأکید کرد که دخالت و نفوذ برای تأثیرگذاری بر انتخابات کشورهای دیگر و بالاخص کشورهای استقلال‌طلب همواره از سیاست‌های نظام سلطه بوده و این سیاست طی چند دهه گذشته نمود بیشتری داشته و "انقلاب‌های رنگین" در کشورهای اروپای شرقی و همین اخیرا نفوذ در جریان انتخابات آرژانتین و ونزوئلا در آمریکای لاتین نمونه‌های آن است.

شهرابی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: "حقایق تجربه تاریخ استعمار و استثمار نظام سلطه در کشورهای مستعمره، نیمه مستعمره و عقب‌نگهداشته شده نشان می‌دهد که نفوذ امپریالیسم متکی به اشرافیت و طبقه سرمایه‌داری بزرگ و وابسته در این کشورها بوده و تا وقتی که این واقعیت رودررو دیده نشود مبارزه بنیادین با نفوذ و نفوذی‌های نظام سلطه عقیم می‌ماند. "

این کارشناس سیاسی در خاتمه تقویت سازماندهی ملت به عنوان پایگاه‌های مردمی ولایت فقیه راه تنها راه قابل اطمینان برای مقابله با تهاجمات دشمن و پیشرفت انقلاب اسلامی نامید و در همین راستا متذکر شد: "علاوه بر این که ملت باید مطالبات خود را از دولت و دیگر بدنه‌های حکومتی برای به اجرا در آمدن اقتصاد مقاومتی داشته باشد، خودمان هم باید آستین‌ها را بالا بزنیم و سطح سازماندهی خودمان را در محلات، مساجد، محیط کار و هیئت‌های مذهبی ارتقا دهیم. اگر انقلابیون مسلمان به عنوان یاران وفادار ولایت فقیه در مساجد و محلات رسیدگی به اموری هم‌چون گرسنگی همسایه که شعار آن را فراوان می‌دهیم عملا در دستور کار دائمی خود قرار دهند و مواظب باشند که هیچ یک از همسایگان در تأمین هزینه تهیه دارو و درمان عزیزان خود لنگ نماند، آنوقت است که سازماندهی انقلاب حول این عملیات و اقدامات مشابه آن تقویت می‌شود. این‌گونه، انقلاب از بتن آرمه هم مستحکم‌‌تر می‌شود و از هرگونه گزند دشمن در امان خواهد بود."

در خاتمه یکی از حضار پرسید، آیا می‌توان به وعده‌ای که جان کری، معاون رئیس‌جمهور آمریکا در نامه خود داده امیدوار بود و انتظار داشت که دولت آمریکا از اجرای قانون مصوب مجلس این کشور در لغو معافیت روادید ورود به این کشور برای شهروندان کشورهایی که قبلا از چنین معافیتی برخوردار بودند، خودداری کند. سخنران جلسه در پاسخ به این سؤال اظهار داشت: "اولا اگر این وعده‌ها صادقانه است و اصالت دارد چرا دولت آمریکا رسما اعلام نمی‌کند که این قانون را اجرا نخواهد کرد و ثانیا در کجای تاریخ دولت آمریکا به وعده‌هایی که به ملل استقلال‌طلب و مردم آزادیخواه داده عمل کرده که این بخواهد دومین مورد آن باشد. آیا آنها به وعده‌های خود به سرخپوستان بومی حین آن که آنان را قتل عام می‌کردند عمل کردند؟ نه، سیاست دولتمردان ایالات متحده نسبت به ملت ایران همان سیاست چماق و هویج است. از یکطرف علیه منافع ایران قانون مصوب می‌کنند و از طرف دیگر وعده می‌دهند اگر شما بچه سربه‌راهی باشید و مطابق خواسته‌های ما عمل کنید از اجرای این قانون جلوگیری می‌کنیم. واقعیت این است که دولت آمریکا و سیاستمداران آن کشور همانطور که رهبر معظم انقلاب هم با صراحت کامل تأکید کرده‌اند به هیچ‌وجه قابل اطمینان نیستند و همین می‌تواند شاخص خوبی باشد برای انتخاب نمایندگان در انتخابات آتی مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی. بدین معنی که به نمایندگانی که چنین توهمی دارند و شناخت آنان با توجه به سوابق‌شان دشوار نیست، رأی ندهیم."

شهرابی اظهارات خود را با ابراز امیدواری برای تجدید بیعت ملت با رهبری در انتخابات آتی مجلس خبرگان پایان داد.