طرح امنیت اخلاقی در تهران

آغاز فعالیت گشت‌ ارشاد پلیس در تهران


 

مرحله جدید فعالیت گشت‌های طرح امنیت اخلاقی در تهران از صبح امروز (شنبه) آغاز شد و مٱموران نیروی انتظامی پلیس با مصادیق بدپوششی، کشف حجاب در خودرو، مزاحمت برای نوامیس و... برخورد می‌کنند.

یارانه 3میلیون نفر حذف شد


یارانه 3میلیون نفر حذف شد


ورزشگاه بدون زباله


ورزشگاه بدون زباله


فواید خواب خوب

 

بهتر بخوابید تا بیشتر پول درآورید

 

 فواید خواب خوب بسیار است. در بین تمامی مضرات خواب ناکافی، می‌توان به معضلاتی نظیر عدم تمرکز و ادراک اشاره کرد؛ پس تعجبی ندارد که خواب بتواند روی بازدهی و کارآیی و در نتیجه روی درآمد شما تاثیر منفی بگذارد. گرچه اقتصاددانان به طور تاریخی مشکلات خواب را رد کرده و در عوض روی نحوه عملکرد افراد در ساعات بیداری تمرکز می‌کنند. برخی از محققان نیز روی پدیده خواب، از جنبه «هزینه فرصت» مطالعه کرده‌اند. «دن همرمش»، با یک علت ساده، افراد پر درآمد را به میزان خواب اندک ربط می‌دهد و در توجیه آن معتقد است که آنها با بیشتر بیدار ماندن، پول بیشتری در می‌آورند.

اما مطالعه‌ای که در سال 2015 انجام گرفته، رویکرد متفاوتی نسبت به رابطه خواب و درآمد دارد. «متیو گیبسون» و «جفری شریدر»، که هر دو اقتصاددان هستند، با انجام مطالعه‌ای دریافتند که افرادی که خواب کمتری دارند، درآمد کمتری نسبت به افرادی که خواب کافی دارند، کسب می‌کنند. آنها در این مطالعه از الگوی اختلاف زمان در دو سوی منطقه زمانی در آمریکا استفاده کرده‌اند. آنها پس از اتمام این مطالعه، نتیجه گرفتند که با افزایش کوتاه‌مدت میانگین خواب هفتگی در یک منطقه زمانی، به میزان یک ساعت، میزان درآمد کارگران نیز یک درصد افزایش می‌یابد. همچنین با افزایش میانگین بلندمدت این زمان، به ازای یک ساعت افزایش مدت خواب، شاهد 4.5 درصد رشد درآمد هستیم.

به‌گزارش اقتصادنیوز، به‌نقل از پایگاه اینترنتی چیت‌شیت:

به ازای یک ساعت افزایش میانگین خواب هفتگی، این رقم قابل توجهی محسوب می‌شود. علاوه‌بر این، محققان گزارش دادن که در صورت افزایش میانگین خواب شبانه به میزان یک ساعت، میزان درآمد 16 درصد افزایش می‌یابد. گیبسون نیز خودش اعتراف می‌کند این ازایش درآمدی به اندازه‌ای بالاست که به سختی می‌توان آن را باور کرد.

«استفان دابنر»، اقتصاددان فریکونومیکس معتقد است، این افزایش درآمدی بسیار بیشتر از چیزی است که می‌توان از یک سال مدرک تحصیلی بالاتر انتظار داشت.

به حرف هایم گوش دادی و کمکم کردی تا زندگی ام را دوباره شروع کنم

داستان زنی که برده جنسی شد

 

 شاندرا ووارانتو، دختر جوانی بود که به امید شروع به کار در یک هتل به آمریکا رفته بود ولی قاچاقچیان انسان او را وادار به روسپی‌گری، بردگی جنسی، استفاده از مواد مخدر و قربانی خشونت کردند و مدت ها طول کشید تا بتواند باند قاچاقچیان انسان را به پای میز محاکمه بکشاند. شاندرا داستان زندگی خود را چنین شرح می دهد:

اولین هفته ماه ژوئن سال ۲۰۰۱ بود که وارد آمریکا شدم. برای من آمریکا سرزمین شانس و فرصت بود و به همین دلیل هنگامی که از گمرک فرودگاه جان اف کندی در نیویورک عبور می کردم از این که در این کشور جدید بودم هیجان زده شده بودم؛ اگر چه به دلیل سینما و تلویزیون این کشور به طور عجیبی برایم آشنا به نظر می آمد.

هنگامی که به سالن ورود مسافران قدم گذاشتم اسم خودم را شنیدم و وقتی رویم را برگرداندم مردی را دیدم که عکس من در دستش بود. انتظار داشتم این شخص که نامش جانی، بود مرا به هتلی که قرار بود کار کنم ببرد.

این واقعیت که هتل محل کار من در شیکاگو بود و من وارد فرودگاه جان اف کندی که بیش از هزار کیلومتر با شیکاگو فاصله دارد شده بودم، نشان می داد که تا چه حد ساده و بی تجربه بودم. من که ۲۴ سال داشتم هیچ فکر نمی کردم در چه راهی قدم گذاشته ام.

من بعد از فارغ التحصیل شدن در رشته امور مالی، مدتی را در بانکی در اندونزی کار کرده بودم ولی پس از شروع بحران مالی آسیا و نیز بی ثباتی سیاسی اندونزی، کارم را از دست دادم.

از آنجا که می بایستی هزینه نگاهداری دختر سه ساله ام را تامین کنم در جستجوی کار در خارج از کشور برآمدم. پس از دیدن یک آگهی استخدام در هتل های آمریکا، ژاپن، هنگ کنگ و سنگاپور، آمریکا را انتخاب کردم.

شرط استخدام من، دانستن اندکی زبان انگلیسی و پرداخت مبلغی معادل ۲۷۰۰ دلار بود.

حقوقی که به من پیشنهاد شده بود حدود ماهانه ۵۰۰۰ دلار بود که برای نگاهداری دخترم که قرار بود با مادرم در اندونزی بماند، کافی بود.

ورود به آمریکا

من همراه با چهار زن دیگر و یک مرد در فرودگاه جان اف کندی پیاده شده بودیم. جانی، ما را به دو گروه تقسیم کرد و تمام مدارک من از جمله پاسپورتم را گرفت و با دو زن دیگر سوار اتومبیل شدیم.

پس از مدتی، اتومبیل در یک پارکینگ توقف کرد و جانی ما را سوار اتومبیل تازه ای کرد. متوجه شدم که راننده جدید به جانی مبلغی پول داد. در اینجا بود که شک و تردید من شروع شد ولی به خودم تلقین می کردم که نگران نباشم.

راننده تازه هم ما را به راه دوری نبرد و خارج یک رستوران از ما خواست پیاده شده و سوار اتومبیل دیگری شویم. سومین راننده ما را به خانه ای برد و تحویل کسی داد که مسلح بود. این شخص ما را به زور سوار ماشین کرد و به خانه ای در بروکلین برد.

هنگامی که در این خانه باز شد دختر ۱۲ یا ۱۳ ساله ای را دیدم که روی زمین افتاده بود و در حالی که فریاد می زد و خون از بینی اش می آمد، چندین مرد به نوبت به او لگد می زدند.

روز بعد جانی به این خانه آمد و با پوزش از این که پس از جدا شدنش از ما باید اشتباه وحشتناکی رخ داده باشد گفت برای تهیه کارت شناسایی عکس خواهیم گرفت و بعد برای خرید یونیفورم خواهیم رفت تا بتوانیم کارمان را در هتل شیکاگو شروع کنیم. پس از صحنه های فجیعی که دیده بودم جانی به نظرم یک فرشته می آمد و به او اعتماد کردم.

مردی که ما را برای عکس گرفتن برده بود، برای خریدن یونیفورم ما را به مغازه ای برد که لباس های زیر زنانه چین دار و مدل هایی که من هرگز آنها را ندیده بودم می فروخت. اینجا محل فروش یونیفورم نبود.

احساس خطر

متوجه شده بودم که به من دروغ گفته اند و وضعیتم خطرناک است. حتی یادم می آید به اطراف مغازه نگاه می کردم تا ببینم می شود به نحوی فرار کنم؟ ولی می ترسیدم و کسی را هم در آمریکا نمی شناختم. دو دختر دیگری که با من بودند به نظر می رسید از خریدشان لذت می برند.

روز بعد من از گروه خودم جدا شدم و دیگر آن دو دختر را ندیدم. با اتومبیل من را به خانه ای بردند و در آنجا قاچاقچیانی که مرا به آمریکا کشانده بودند به من تجاوز کردند.

آنها اندونزیایی، تایوانی، چینی های مالزیایی و آمریکایی بودند. چیزی که آن شب بخصوص مرا خیلی گیج کرده و ترسانده بود این بود که لباس یکی از این مردان آرم پلیس داشت و تا به امروز نمی دانم که او واقعا پلیس بود یا نه.

آنها به من گفتند که ۳۰ هزار دلار به آنان بدهکارم و باید با هر نوبت همخوابگی با مردان، ۱۰۰ دلار از بدهی ام را بپردازم. من را به روسپی‌ خانه ها، آپارتمان ها، هتل ها و کازینوهای متعددی در شرق آمریکا بردند ولی من به ندرت دو روز در یک جا بودم و هرگز نمی دانستم کجا هستم یا کجا می روم.

قاچاقچیان من را با زور اسلحه وادار به استفاده از مواد مخدر می کردند و شاید همین مواد مخدر به من در تحمل وضعیت کمک می کرد. روز و شب آبجو و ویسکی می نوشیدم.

هر روز تمام ۲۴ ساعت به انتظار مشتری می نشستیم و اگر کسی نمی آمد کمی می خوابیدیم. در مواقعی که مشتری نبود خود قاچاقچیان به ما تجاوز می کردند.

علیرغم این اتفاقات، مثل این بود که کرخ شده بودم و نمی توانستم گریه کنم. در حالی که اندوه، عصبانیت و نومیدی بر من غلبه کرده بود، کارهایی را که به من می گفتند انجام می دادم و به سختی برای زنده ماندن تلاش می کردم. من منظره دختر بچه ای را که به او کتک می زدند فراموش نکرده بودم و می دیدم قاچاقچیان چطور زنانی را که سرکشی می کردند و حاضر به تن‌فروشی نمی شدند کتک می زدند.

بیشتر شب ها حدود نیمه شب یکی از قاچاقچیان مرا که مانند یک پرنسس لباس تنم کرده بودند با اتومبیل به یک کازینو می برد. گارد محافظ من که اسلحه به دست داشت من را از در مخصوص خدمه هتل به اطاق مخصوص مشتریان می برد. هر ۴۵ دقیقه یک بار از اطاق یک مشتری به اطاق مشتری بعدی می رفتم. این کار هر شب تکرار می شد و در تمام مدت مامور محافظ من در راهرو می ایستاد تا مانع فرار من شود.

مردان جوان و پیر و دانشجویان مشتری من بودند.برای ۴۵ دقیقه آنها مالک من بودند و می بایستی هر دستوری می دادند اجرا کنم تا کتک نخورم. از نظر جسمی ضعیف بودم و قاچاقچیان فقط به من سوپ ساده برنج می دادند و غالبا تحت تاثیر مواد مخدر قوی بودم.

دفتر خاطراتی داشتم که با مخلوطی از زبان های اندونزیایی، ژاپنی و علائم و اشارات سعی می کردم اتفاقاتی را که در طول روز افتاده در این دفتر یادداشت کنم. این که چکار کرده ام، کجا رفته ام و چند نفر با من همبستر شده اند. تاریخ روزها را نیز می نوشتم که البته کار مشکلی بود چون در داخل روسپی‌خانه راهی نبود که بدانم شب است یا روز.

تصمیم به فرار

روزی که با نینا دختر ۱۵ ساله ای که با من دوست بود به روسپی‌ خانه ای در بروکلین رفته بودم، رئیس این روسپی خانه که زن خوب و مهربانی به نظر می رسید شماره تلفن مرد جوانی را به ما داد و گفت که اگر روزی توانستیم خودمان را از این بند آزاد کنیم این مرد به ما کار شرافتمندانه خواهد داد و خواهیم توانست پول پس انداز کنیم و به اندونزی برگردیم.

چند روز بعد من و نینا موفق شدیم از راه پنجره کوچک دستشویی که بازمانده بود فرار کنیم و به شماره تلفنی که به ما داده شده بود زنگ بزنیم.

مرد جوان به دیدنمان آمد و ما را به یک هتل برد و گفت منتظر باشیم تا برای ما کار پیدا کند. او از ما مواظبت می کرد و غذا و لباس برایمان می آورد. ولی پس از چند هفته سعی کرد ما را وادار به همبستری با مردان هتل کند. وقتی حاضر به این کار نشدیم به جانی تلفن کرد تا بیاید و ما را ببرد. معلوم شد او هم یکی از همان قاچاقچیان است و با زنی که رئیس روسپی‌خانه بروکلین بود همکاری می کند.

اما قبل از رسیدن جانی، من موفق به فرار شدم و خودم را به یک ایستگاه پلیس رساندم و ماجرا را شرح دادم. ولی مامور پلیس حرف های من را باور نکرد و با وجود نداشتن پول و مدارک، گفت در خیابان خطری من را تهدید نمی کند. دو مامور دیگر هم جواب مشابهی دادند.

پس از آن به کنسولگری اندونزی رفتم و برای گرفتن پاسپورت و مدارک دیگر، تقاضای کمک کردم می دانستم که در کنسولگری اطاقی هست که در مواقع اضطراری اشخاص می توانند آنجا بخوابند ولی آنها هم کمکی به من نکردند.

سرگردانی در خیابان های نیویورک

ناچار شدم که شب ها را در خیابان ها یا متروی نیویورک بخوابم و برای پول غذا گدایی کنم. هر وقت کسی به حرف من گوش می داد داستان زندگی ام را تعریف می کردم و می گفتم در همان نزدیکی خانه ای است که زنان در آنجا زندانی اند و احتیاج به کمک دارند. روزی مردی که می گفت نامش ادی، است برای من غذا خرید. او یک ملوان اهل اوهایو بود که در مرخصی به سر می برد. وقتی شرح حالم را به او گفتم، از من خواست ظهر روز بعد در همانجا او را ملاقات کنم.

روز بعد که ادی را دیدم به من گفت از طرف من با اف بی آی، تلفنی صحبت کرده و اف بی آی به پلیس آن ناحیه تلفن زده. می بایستی ما همان دقیقه به ایستگاه پلیس برویم تا ماموران به من کمک کنند.

دو کارآگاه به تفصیل از من سئوال کردند. من دفتر خاطراتم را که جزئیات محل روسپی‌خانه ها را نوشته بودم و جعبه کبریت هایی را که از کازینوهایی که در آنجا مجبور به تن‌فروشی شده بودم، برداشته بودم به ماموران نشان دادم. آنها با شرکت هواپیمایی و اداره مهاجرت تماس گرفتند تا از صحت اظهارات من مطمئن شوند.

پس از آن از من خواستند همراه آنها به روسپی‌خانه بروکلین بروم تا دوستانم را آزاد کنند.

الان از یادآوری صحنه دستگیری قاچاقچیان لذت می برم ولی در آنموقع خیلی نگران بودم و می ترسیدم که ماموران وارد ساختمان شوند ولی ببینند که آن شب هیچ اتفاقی نمی افتد. از این بیم داشتم که فکر کنند به آنان دروغ گفته ام و مرا زندانی کنند.

پس از رسیدن به ساختمان توانستم از پشت پنجره با نگاه به داخل اطاق، جانی و دخترانی را که آنجا کار می کردند ببینم. سه زن که یکی از آنها نینا بود دیده می شدند. هیچ وقت صحنه ای را که این زنان که برهنه بودند و تنها با حوله ای خودشان را پوشانده بودند، از ساختمان خارج می شدند، فراموش نخواهم کرد. دوستان من آزادی شان را به دست آورده بودند می رقصیدند و از خوشحالی فریاد می کشیدند.

جانی و دو مرد دیگری که روز بعد دستگیر شدند متهم و نهایتا مجرم شناخته شدند.

تلاش برای بازگشت به زندگی عادی

ولی من برای التیام دردهایم هنوز به کمک و گذشت زمان احتیاج داشتم. ماموران اف بی آی، من را به موسسه ای در نیویورک که به قربانیان جنایت و اذیت و آزار کمک می کند، معرفی کردند. کارکنان این موسسه ترتیبی دادند که بتوانم به طور قانونی در آمریکا بمانم و کار پیدا کنم.

من می توانستم به اندونزی و نزد خانواده ام برگردم ولی برای این که بتوانم علیه قاچاقچیان انسان شهادت دهم، می بایستی در آمریکا بمانم. تمام این روند چندین سال طول کشید.

قاچاقچیان در اندونزی برای پیدا کردن من در جستجوی یافتن نشانی منزل مادرم بودند و به همین جهت مادرم و دخترم ناچار شدند مخفی شوند. ولی خطری که آنان را تهدید می کرد تا آن حد زیاد بود که دولت آمریکا و موسسه ای که به من کمک کرده بود، امکانات آمدن دخترم به آمریکا را فراهم کرد وسرانجام در سال ۲۰۰۴ دخترم به من ملحق شد.

به خاطر کمک هایی که به دولت آمریکا کرده بودم در سال ۲۰۱۰ به من اجازه اقامت دائم در این کشور داده شد.

اکنون ۱۵ سال از تاریخی که وارد آمریکا شدم می گذرد. دختر کوچکم الان یک تین ایجر است و یک پسر ۹ ساله هم دارم. تصمیم گرفته ام برای نجات قربانیان قاچاق انسان از هیچ کمکی دریغ نکنم و به همین جهت تشکیلاتی به اسم منتاری، را تاسیس کردم که به این قربانیان کمک می کند تا دوباره در جامعه ادغام شوند و کار پیدا کنند.

در همین حال ما سعی می کنیم کسانی را که هنوز فکر می کنند آمریکا بهشت موعود است با خطراتی که بر سر راهشان است آشنا کنیم. هرسال قاچاقچیان انسان ۱۷ تا ۱۹ هزار نفر را به طور غیرقانونی به آمریکا می آورند.

من در کلیساها، مدارس، دانشگاه ها و ادارات دولتی در باره تجربیاتم صحبت می کنم. چندی قبل از سناتورهای آمریکایی درخواست کردم قانونی را تصویب کنند که به موجب آن باید کارگران خارجی که به آمریکا می آیند به حقوق خود آگاهی داشته و برای استخدام پول پرداخت نکنند و در باره دستمزد و شرایط زندگی شان در آمریکا واقعیت به آنان گفته شود. خوشحالم که اکنون قانون عوض شده و آژانس هایی که کارشان استخدام کارگر از خارج از آمریکاست، باید قبل از شروع فعالیت، در وزارت کار آمریکا ثبت نام کنند.

در سال ۲۰۱۵ بود که از من درخواست شد عضو یک شورای مشورتی جدید شوم که کارش کمک به قربانیان قاچاق انسان است و برای اولین بار در ماه ژانویه در کاخ سفید آمریکا با اعضای این شورا ملاقات کردم.

ما باید مردم آمریکا را آگاه کنیم. مشکل اینجاست که هنوز مردم به زنانی که قربانی قاچاق انسان شده اند به چشم روسپی نگاه می کنند و از نظر آنان کارگران جنسی قربانی نیستند بلکه کسانی اند که مرتکب جرم شده و خطاکارند. در شهرهای بزرگ، مردم انواع جرایم را نادیده می گیرند.

هنوز با نینا که به تازگی ۳۰ ساله شد دوست نزدیک هستم و شماره تلفن ادی، مردی را که هنگامی که درمانده بودم، از جانب من با اف بی آی صحبت کرده بود، تا این اواخر داشتم.

در سال ۲۰۱۴ حوالی کریسمس به او تلفن کردم تا او را در جریان اتفاقاتی که برایم افتاده بود بگذارم ولی او حرف من را قطع کرد و گفت تمام داستان من را دنبال کرده و از این که برای خودم زندگی تازه ای درست کرده ام خوشحال است. ادی گفت: "هرگز فکر نکن که از من تشکر کنی- همه این کارها را خودت کرده ای."

ولی ادی من از تو متشکرم که آن روز در پارک به حرف هایم گوش دادی و کمکم کردی تا زندگی ام را دوباره شروع کنم.

منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی

راز مهاجرت ‌شاه‌پروانه

 

راز مهاجرت ‌شاه‌پروانه کشف شد

 

 دانشمندان بر این باورند که راز مهاجرت بزرگ شاه‌‌پروانه‌ها (پروانه مونارک)- یکی از معروفترین و شگفت‌انگیزترین اسرار طبیعت- را دریافته‌اند.

شاه‌پروانه تنها حشره‌ای است که چنین مهاجرت طولانی‌ای دارد و حدود هشت هزار کیلومتر از فراز کوههای بلند از کانادا به مکزیک مهاجرت می‌کند.

اینکه این موجود زیبا چگونه راه خود را در این مسیر طولانی پیدا می‌کند و به نقطه مورد نظر می‌رسد معمایی است که زیست‌شناسان را به خود مشغول کرده است.

اکنون زیست‌شناسان با استفاده از ریاضی و کمک ریاضی‌دانان قطب‌نمای این پروانه‌ها را شبیه‌سازی کرده‌اند.

پروفسور الی شلیزرمن استاد ریاضی دانشگاه واشنگتن که این تحقیق را سرپرستی کرده می‌گوید هدف این پژوهش شناسایی سیستم‌های عصبی و فهم قواعدی بوده که بر آنها حاکم است:

"مهاجرت شاه‌پروانه‌ها در بهترین حالت ممکن صورت می‌گیرد و از قبل معلوم است."

"مهاجرت آنها پس از دو ماه پرواز در جای مشخصی در مرکز مکزیک به پایان می رسد، با صرف حداقل انرژی و استفاده از فقط چند نشانه برای جهت‌یابی."

محققان برای پژوهش سعی کردند فعالیت نورون‌های شاخک و چشم شاه‌پروانه‌ها را مستقیما ثبت کنند و متوجه شدند که راهنمای جهت‌یابی شاه‌پروانه‌ها به تمامی به خورشید بستگی دارد- به جای خورشید در افق و اینکه چه زمانی از روز است.

به گفته پروفسور شلیزرمن "این به این حشرات امکان می‌دهد با قطب‌نمای خورشیدی خود در تمام روز به سمت جنوب پرواز کنند."

پس از شناسایی مکانیسم جهت‌یابی شاه‌پروانه‌ها، پروفسور شلیزرمن این سیستم را بر اساس همان دو مکانیسم شبیه‌سازی کرد؛ "یکی نورون‌های 'ساعت' در شاخک پروانه و دیگری نورون‌های 'آزیموث (جهت‌یاب)' در چشم پروانه که موقعیت خورشید را در آسمان رصد می‌کنند."

پروفسور شلیزرمن می‌گوید: "این مدل شبیه‌ساز دو علامت را دریافت و آنها را با هم تطبیق می‌دهد تا به سیستم بگوید برای باقی ماندن در مسیر درست به چه تغییر جهتی نیاز است."

"این خیلی جالب است چون نشان می‌دهد چگونه رفتار از ترکیب این علائم عصبی شکل می‌گیرد."

"ما می‌توانیم با استفاده از این مفاهیم روبوتی بسازیم که همین کار را بکند، هم از خورشید انرژی بگیرد هم با کمک آن جهت‌یابی کند."

در مرحله بعد پروفسور شلیزرمن و همکارانش قصد دارند یک شاه‌پروانه روباتی بسارند که بتواند شاه‌پروانه‌های واقعی را در مسیر مهاجرت دنبال و ردیابی کند.

پروفسور شلیزرمن می‌گوید: "تعداد شاه‌پروانه‌ها در حال کاهش است و ما می‌خواهیم این پروانه را که تنها پروانه‌ای است که چنین مسافت درازی را مهاجرت می کند برای سالیان سالیان در کنار خود داشته باشیم."

به گفته پروفسور متیو کاب از دانشگاه منچستر نتایج این تحقیق نشان می‌دهد پیشرفته‌ترین روبات‌ها در قیاس با ساده‌ترین سیستم‌های عصبی چقدر پیش پا افتاده هستند.

منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی 

چند خبر متفاوت

پسر فداکار، دختر نوجوان را نجات داد و غرق شد

 

 جسد پسر 21 ساله که با به خطر انداختن جان خود در رودخانه کرخه، جان دختر نوجوانی را نجات داده بود، پس از پنج روز در رودخانه پیدا شد.

ساعت 14 بعد از ظهر جمعه گذشته پسر 21 ساله‌ای به نام علی دیناروند که تازه دوره خدمت سربازی را گذرانده بود، همراه دوستش برای تفریح از شهرستان شوش به رودخانه کرخه رفتند. در فاصله کمی از آنها نیز خانواده‌ای کنار رودخانه چادر زده بودند. بچه‌های این خانواده در حال بازی بودند که دختر نوجوان آنها به داخل رودخانه افتاد.

پدر برای نجاتش اقدام کرد اما کاری از دستش بر نیامد. دو پسر جوان خود را به آب زدند تا او را نجات دهند که یکی از آنها نتوانست در مقابل جریان آب مقاومت کند و بازگشت اما علی همچنان در میان امواج رودخانه تلاش می‌کرد تا دختر نوجوان را نجات دهد. دختر نوجوان را به سختی نجات داد و در حالی که رمقی برایش نمانده نبود، اورا به کنار رودخانه کشاند. در همان موقع امواج، علی را با خود برد.

منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/580955

***

 نابرابری طول عمر میان ثروتمندان و فقرا

 

 ثروتمندان آمریکا بیشتر از فقیران این کشور عمر می کنند.

مردانی که در قشر یک درصد ثروتمند جامعه هستند، پیش بینی می شود که تا ۸۷.۳ سال عمر کنند که طول عمری ۱۵ سال بیشتر از افراد یک درصد فقیر جامعه است. مردان ثروتمند در همه کشورها بیش از بقیه افراد جامعه عمر می کنند؛ در حالی که مردان فقیر در کشورهایی مانند سودان و پاکستان عمر کمتری دارند. فاصله طبقاتی میان ثروتمندان و فقرا در چند سال اخیر تشدید یافته است. افرادی که در ۵ درصد بالا قرار دارند، از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ سه سال به میانگین طول عمرشان اضافه شده است؛ در حالی که در ۵ درصد افراد فقیر طول عمری افزایش نیافته است.

منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/581030

***

 این دایناسور برونتوسائروس نام دارد

 

 بسیاری از مردم این دایناسور را به نام برونتوساروس (Brontosaurus ) می شناسند اما در حقیقت نام آن آپاتوساروس (Apatosaurus ) است. این باور اشتباه از حدود 130 سال پیش طی یک دشمنی بین دو دیرینه شناس شکل گرفت.

منبع:http://tabnakbato.ir/fa/news/33761

***

رابطه تکاملی بین انسان‌ها و شامپانزه‌ها

 

 شامپانزه ها و انسان ها شباهت های بسیاری به یکدیگر دارند و حدود 98.8 درصد از DNA  ما مشابه با شامپانزه ها است. شامپانزه ها و انسان ها دارای جد مشترکی بین 6 تا 8 میلیون سال پیش بوده اند اما از آن زمان تاکنون تغییرات بسیاری صورت گرفته است. شامپانزه های امروزی از شاخه ای جداگانه از درخت خانواده میمون تکامل یافته اند.

منبع:http://tabnakbato.ir/fa/news/33761

***

 آیا مردم از قورباغه ها و وزغ ها زگیل می گیرند؟

 

 دست زدن به قورباغه ها و وزغ ها موجب ایجاد زگیل در انسان نمی شود اما دست دادن با فردی که دارای زگیل است می تواند به این مساله منجر شود. ویروس پاپیلومای انسانی آن چیزی است که موجب ایجاد زگیل در افراد می شود و منحصر به انسان است.

منبع:http://tabnakbato.ir/fa/news/33761

***

 خودکشی کودک 10 ساله

 

 کودک ١٠  ساله کرمانی در اقدامی دور از ذهن درحالی خود را حلق‌آویز کرد که هنوز انگیزه وی از این اقدام در هاله‌ای از ابهام است. براساس اظهارات پلیس شواهد نشان می‌دهد محمد با آن‌که خانواده‌ای خوب و بدون مشکل دارد اما ساعتی قبل از آن‌که خود را حلق‌آویز کند، از سوی پدرش تنبیه بدنی شده بود.

منبع:http://tabnakbato.ir/fa/news/33803

چند خبر

نرخ بیکاری افزایش میابد.

 

صندوق بین‌المللی پول(در گزارش خود درباره چشم‌انداز اقتصاد جهانی):

پیش‌بینی می شود نرخ بیکاری در ایران در دو سال آینده افزایش می‌یابد. نرخ بیکاری در ایران در سال ۲۰۱۵، ۱۰/۸ دهم درصد برآورد شده است؛ طبق پیش‌بینی این نهاد همین رقم در سال ۲۰۱۶ به ۱۱/۳ و در سال ۲۰۱۷ به ۱۱/۶ درصد افزایش خواهد یافت. نرخ رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۵ را صفر اعلام شده است. با توجه به توافق هسته‌ای و رفع و تعلیق تحریم‌های بین‌المللی علیه تهران و حضور مجدد این کشور در بازار جهانی نفت، صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی می‌کند که اقتصاد ایران در سال ۲۰۱۶، رشدی معادل ۴ درصد را تجربه کند. مطابق این گزارش، این رقم در سال ۲۰۱۷، به ۳/۷ درصد خواهد رسید.

نرخ رشد اقتصادی افغانستان در سال ۲۰۱۵ معادل ۱/۵ درصد اعلام و پیش بینی شده که این کشور در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ به ترتیب رشدی معادل ۲ و ۳ درصد را تجربه خواهد کرد.

«رشد بسیار ضعیف برای مدت زمانی بسیار طولانی»

صندوق بین‌المللی پول برای دومین مرتبه پیش‌بینی خود از نرخ رشد اقتصاد جهان در سال ۲۰۱۶ را کاهش داده و رقم آن را ۲/۳ دهم درصد تخمین زده است.

***

حقوق کارمندان بانک‌هاحرام است

بانکها و جنگ با خدا

 

آیت الله جوادی آملی:

حقوق کارمندان بانک‌های ربوی حرام است ، زیرا حقوق حلال در برابر کار حلال گرفته می‌شود؛ هزاران تن علف از برزیل با کشتی وارد ایران شده است در صورتی که می‌توان با دوری از اختلاس‌ها و دزدی‌ها از سرمایه‌های گسترده نظام اسلامی استفاده مطلوب کرده و مشکل بیکاری و اقتصاد را کاهش دهیم. اقتصاد مقاومتی فنی نیست بلکه فرهنگی بوده و در این اقتصاد به ایستادگی در برابر مشکلات توجه ویژه شده است و اگر بخواهیم در برابر بیگانه نه بگوییم باید وضعیت اقتصادی مناسبی داشته باشیم.وی از مفهوم اصلی فقیر در ادبیات عرب یاد کرد و ادامه داد: ملت بدون ثروت مادی فقیر بوده و ستون فقرات او شکسته است؛ اکنون این ثروت‌ها در بانک‌های ربوی جمع‌آوری شده در صورتی که ظرفیت‌های بسیاری در نقاط مختلف کشور نیازمند این سرمایه‌هاست.

 

آیت الله نوری همدانی( ضمن اشاره به آیات قرآنی در خصوص حرام بودن ربا):

اقتصاد مد نظر اسلام اقتصاد مبتنی برتولید است و اسلام با این طرز استفاده از پول مخالف است، اسلام ،دین کار است و می گوید برای بدست آوردن پول یا باید کار کنید و یا مثل مضاربه و امثال اینها سرمایه خود را در خدمت کاری قرار دهید.

 

آیت‌الله سبحانی:

 سود بانکی مصداق ربا است، پرداختن و گرفتن سود بانک اشکال دارد. اگر اقتصاد ما دچار رکود است به‌خاطر این بوده که همه پول خود را در بانک گذاشته‌اند و سود می‌گیرند، مردم نباید به بانک‌ها سود بپردازند، گرفتن و پرداختن سود به بانک مشکل دارد.

 

آیت الله مکارم شیرازی:

سود بانکی شرعاً و عرفا جایز نیست ، بانک‌ها نباید از بدهی‌ها سود بگیرند. باید این مسائل نیز در کشور حل شود.

 

بانک

در جستجوی صحت خبر،  به سوالات بانک سپه در خصوص  تعاملات بانکی از مقام معظم رسیدم که توجه شما را به نظر ایشان جلب  می کنم :

بانک سپه:  آیا معاملات بانکهای جمهوری اسلامی ایران محکوم به صحت هستند؟ خرید مسکن و غیره با پولی که از بانکها گرفته می شود چه حکمی دارد؟ غسل کردن و نماز خواندن در خانه هایی که با این قبیل پولها خریداری شده چه حکمی دارد؟ و آیا گرفتن سود در برابر سپردههایی که مردم در بانک می گذارند، حلال است؟

پاسخ: بطور کلی معاملات بانکی که بانکها بر اساس قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی و مورد تایید شورای محترم نگهبان انجام می دهند، اشکال ندارد و محکوم به صحت است و سود حاصل از بکارگیری سرمایه بر اساس یکی از عقود صحیح اسلامی، شرعا ً حلال است، لذا در صورتی که گرفتن پول از بانک برای خرید مسکن و مانند آن تحت عنوان یکی از آن عقود باشد، بدون اشکال است ولی اگر به صورت قرض ربوی باشد، هرچند گرفتن آن از نظر حکم تکلیفی حرام است ولی اصل قرض از نظر حکم وضعی صحیح است و آن مال، ملک قرض گیرنده میشود و جایز است در آن و در هر چیزی که با آن می خرد تصرف نماید.

***

لاغری شکم با خوردن روغن ماهی

 

یکی از مهمترین اثرات مصرف روغن ماهی تاثیر آن بر روی متابولیسم گلوکز است.

فواید روغن ماهی بر کسی پوشیده نیست؛ ولی مطالعات جدید محققان ژاپنی نشان می دهد این ماده غذایی نقش موثری در کاهش وزن دارد. سلول های چربی سفید با ذخیره چربی، مهمترین عامل اضافه وزن، به ویژه در ناحیه شکم و پهلو ها هستند. در مقابل سلول های چربی قهوه ایی سبب سوزاندن چربی و گرم شدن بدن می شوند. تمام مطالعاتی که در زمینه چاقی انجام می شود، به دنبال مکانیسمی برای تبدیل سلول های چربی سفید به قهوه ای است که دستاوردهای ارزشمندی نیز در زمینه انواع پروتئین، هورمون و عوامل محیطی داشته است. روغن ماهی با تحریک گیرنده های موجود در سیستم گوارشی، سیستم عصبی سمپاتیک را فعال می کند و سلول های سفید را به قهوه ای تبدیل می کند و سبب کاهش وزن می شود. از طرفی روغن ماهی مهمترین منبع اسید چرب امگا 3 است.

برخی از مهمترین خواص روغن ماهی و امگا 3 عبارتند از :

مصرف اسید امگا 3 خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی، سندرم حاد کرونر و مرگ و میر ناشی از حملات قلبی را کاهش می دهد.

اسید چرب امگا 3 از بروز بیماری های زوال شناختی و مخصوصا آلزایمر جلوگیری می کند.

اسید چرب امگا 3 خطر بروز سکته مغزی را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد.

یکی از مهمترین اثرات مصرف روغن ماهی تاثیر آن بر روی متابولیسم گلوکز است. این ماده غذایی حساسیت بدن نسبت به انسولین را افزایش می دهد و قادر به کنترل قند خون است؛ با این اوصاف احتمال بروز دیابت نوع 2 کاهش می یابد.

روغن ماهی چربی خون و کبد را کاهش می دهد و مانع از انباشتگی پلاک و لخته در داخل شریان ها می شود. این ماده غذایی باعث کاهش کلسترول بد و افزایش کلسترول خوب می شود.

درمان بیماری ورم مفاصل با استفاده از این ماده غذایی ممکن است.

شفاآنلاین     

 

نجوم

۲۰۰,۰۰۰ کهکشان در یک عکس!

             

عمیق ترین و پهناورترین تصویری است که تاکنون در طیف مادون قرمز از آسمان گرفته شده است.

 


به گزارش بیگ بنگ، این تصویر که به طرز عجیبی کلکسیونی از کهکشان ها را در یک محل نشان می دهد از ترکیب بیش از ۶ هزار تصویر جدا و مجموعاً ۵۵ ساعت تصویر برداری به وسیله تلسکوپ فضایی ویستا (VISTA) متعلق به رصدخانه جنوبی اروپا (ESO) به دست آمده است. ناحیه نشان داده شده در صورت فلکی سکستان (السدس) قرار دارد و حدود ۲۰۰,۰۰۰ کهکشان در آن تشخیص داده شده است.

http://www.hupaa.com/20150311073920001

پارکور بازی

پارکور بازی در مقابل ساختمان پارلمان بریتانیا – لندن


پارکور بازی در مقابل ساختمان پارلمان بریتانیا – لندن

سر پیری تغییر و دنیاگرا یی

آنهایی که خدمت کرده اند و سر پیری تغییر پیدا می کنند دنیاگرا هستند

بسیاری از جوانان با تلفن همراه گرفتار شبهات می شوند

 

مصباح یزدی، رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی:

 باید بررسی کرد چگونه کسانی که خدمت کرده اند سر پیری تغییر می کنند، یکی از عواملی که انسان را به این شکل تغییر می دهد دنیا گرایی است یعنی لذات دنیوی چشم و گوش انسان را پر می کند از همین رو چنین افرادی یا سخنان گذشته خود را فراموش و یا تکذیب می کنند.

دیدگاه های گوناگون در زمینه آخرت

برخی برخوردها درباره آخرت به انحراف در فهم یا انکار آخرت باز می گردد. برخی می گویند ما طالب آخرت هستیم اما در همان جا کار می کنیم اما این آخرتی نیست که انبیا می گویند، انبیا می فرمایند که بهشت نتیجه کار صالح و خوب انسان به شمار می رود و اگر انسان گناه می کند در واقع به دست خود آتش جهنم را می افروزد. گاهی زندگی انسانی که اقرار به آخرت دارد با زندگی یک کافر تفاوتی ندارد، این افراد دست از لذت های دنیوی بر نمی دارند، عذر لجبازی انسان نسبت به چیزی که درباره آن علم دارد پذیرفته نمی شود. گروهی نیز به آخررت اقرار داشته و علاقه به دنیا دارند اما وابسته نیستند که کور و کر باشند، در اقع این افراد ایمان ضعیفی دارند، همچنین گروهی سعی می کنند اعمال صالح انجام دهند اما اگر در جایی سود کلانی دیدند دست به گناه نیز می زنند. انسان باید بداند که زندگی با پستی و بلندی ها امتحان است و نباید هدف قرار گیرد، اگر انسان آخرت را هدف دانسته و دنیا را با تمام زیبایی ها و نعمت ها ابزار بداند به هیچ چیز دنیا دل نمی بندد. نلاش انسان باید این باشد که خود را با قرآن منطبق کند، اگر زندگی انسان بر اساس قرآن بود اما انسان ها او را مذمت کردند نباید ناراحت باشد، همچنین اگر شخصی بر اساس قرآن زندگی نکند اما مه از او تعریف کنند فایده ندارد، اگر انسان دنیا خواه شود نتیجه کارش جهنم است. از زمان خلقت حضرت آدم تا کنون هیچ زمانی همانند امروز شرایط و ابزاربرای شبهه پراکنی و تضعیف افکار مردم فراهم نبوده است، بسیاری از جوانان با ابزارهایی همانندتلفن همراه گرفتار شبهات شده و دشمن آن ها را هدف قرار می دهد. باید بررسی کرد چگونه کسانی که خدمت کرده اند سر پیری تغییر پیدا می کنند، یکی از عواملی که انسان را به این شکل تغییر می دهد دنیا گرایی است یعنی لذات دنیوی چشم و گوش انسان را پر می کند از همین رو چنین افرادی یا سخنان گذشته خود را فراموش و یا تکذیب می کنند

http://www.asriran.com/fa/news/462058

طغیان رودخانه دز در شمال استان خوزستان


طغیان رودخانه دز در شمال استان خوزستان


5 قلوها

 

5 قلوهای مشهدی خانه دار شدند

 

فاطمه آراسته، معاون اشتغال بهزیستی خراسان رضوی روز پنجشنبه در حاشیه آیین بهره برداری از طرح های بنیاد مسکن این استان با موافقت علیرضا تابش، رئیس بنیاد مسکن کشور با واگذاری یک واحد مسکن مهر به این خانواده موافقت کرد. به این ترتیب یکی از واحدهای مسکونی مسکن مهر آماده در شهرستان شاندیز و طرقبه به صورت رایگان، به این خانواده که هم اکنون دارای شش فرزند پسر هستند، تعلق می گیرد.

یک زن 23 ساله مشهدی سه روز پیش در دومین زایمان خود پنج همزاد پسر را در بیمارستان ام البنین (س) مشهد به دنیا آورد.

این زن در زایمان قبلی خود نیز یک پسر به دنیا آورده بود.

ایرنا

چند خبر

اعتراض پزشکان بریتانیا

 

اعتراض یکی دو ماه گذشته پزشکان بریتانیا این واقعیت را روبروی جامعه گرفته است که گذشت آن زمانی که پزشک و یا مهندس و یا معلم و استاد دانشگاه صنف جدائی از کارگران بودند. امروزه همین اقشار هم برای افزایش دستمزد و برای بیمه و مزایای شغلی، برای امنیت شغلی و غیره باید به خیابان بیایند و پیکت کنند. فارغ التحصیل دکترای اقتصاد و کامپیوتر، تکنسین آزمایشگاه و بیمارستان، مددکار اجتماعی و وکیل و غیره و غیره هم باید ماه‌ها و بعضا سالها دنبال کار بدود و با هم صنفی هایش برای دستمزد کمتر و کمتر رقابت بکند.

فعال چپ و سوسیالست، اما رونسیک:

پزشکان جدید قبل از روبرو شدن با این واقعیت که زندگی در دنیای امروز همانقدر که برای کارگران سنتی سخت است، برای اعضای اقشار فوق هم سخت شده را درک نمی‌کردند. فشار دولت دیوید کامرون چشمانشان را به این واقعیت باز کرده و پزشکان جوان‌تر، که در برابر متشکل شدن و عضویت در انجمن پزشکان بریتانیا بی اعتنا بوده و گاها مقاومت نشان می دادند، به انجمن پزشکان رو آورده و خواهان دست زدن به اقدامات رادیکال شده‌اند. انجمنی مثل انجمن پزشکان بریتانیا در برابر موقعیت فعلی و عضویت پزشکان جوانتر با منتالیتی امروزی، نگاه سنتی انجمن و نهادها به سیاست را هم عوض خواهد کرد.

 ***

مشغله‌های کنگره کار کانادا

 

حسن یوسف، رئیس کنگره کار کانادا:

از رهبر، ان‌دی‌پی (حزب سوسیال دمکرات کانادا)، می خواهم که از سمت خود استعفا بدهد، چرا که با رهبری ایشان حزب فوق شانسی برای پیروزی در انتخابات آینده ندارد. نخست وزیر فعلی کانادا از حزب لیبرال، چپ تر از حزب ان‌دی‌پی است.

 

کنگره کار کانادا سالهاست که در سازماندهی اعتراضات کارگری دیگر دخالتی ندارد.

ان‌دی‌پی سالهاست به سیاست خط سوم تونی بلیر، که پیش برنده سیاستهای ریاضت اقتصادی است، پیوسته و مشغله دولت رفاه سوسیال دمکراتهای قدیم را هم ندارد.

***

جامعه ای که به فقر حساس است

 

حسن طائی، مشاور وزیر کار در امور اقتصادی:

 

فرض کنید در جامعه هند اختلاف طبقاتی پذیرفته می‌‌شود؛ اما در جامعه ما همه افراد به اختلافات طبقاتی حساس هستند …

روزنامه: شرق

 

رسوم ازدواج

رسوم ازدواج در هندوستان


رسوم ازدواج در هندوستان


وقتی می خواهیم از عروسی هندی ها حرف بزنیم اولین تصویری که به ذهن می رسد این است که دست های عروس حنابسته تا بالا، از سر و صورت اش طلاهای زرد آویزان است و لباسی به غیر از سفید بر تن دارد. چرا که لباس سفید در آیین این کشور برای عزاداری استفاده می شود.

عروسی در هند برخلاف کشورخودمان بیشتر برای خانواده دختر هزینه دارد و این خانواده عروس است که خرج عروسی، شیربها و مهریه را می پردازد. مراسم عروسی در این کشور بسیار پر تجمل برگزار می شود از همین روست که خانواده های فقیر هندی فرزندان دختر خود را سقط می کنند. شاید فکر آینده خود را می کنند.

روزنامه " تایمز آوایندیا " چندی پیش نوشت، برای برگزاری یک مراسم ازدواج در هند بیش از یک میلیارد روپیه (۲۳ میلیارد تومان) هزینه شد.

گفته می شود به علت اینگونه اقدامات، افرادی از این طبقه که ثروتمند نیستند، برای برگزاری مراسم در شان خود، وام های کلان می گیرند تا هدیه های ارزشمندی به داماد بدهند.

البته مراسمی کم هزینه هم برپا می شود و با توجه به طبقه اجتماعی هزینه ها و بودجه ها متفاوت است.

پیشنهاد ازدواج در هندوها اصولاً از جانب خانواده دختر مطرح می‏شود و پدر و مادر دختر، پس از انتخاب داماد به منزل او رفته و پیشنهاد را مطرح می‏کنند. در این میان دختر و پسر هیچ نقشی در رد یا قبول ازدواج نداشته و حتی بعضاَ همدیگر را تا قبل از مراسم ازدواج نیز نمی‏بینند. بعد از حضور خانواده دختر در منزل پسر، پدر و مادر داماد به منزل عروس می‏روند و در این رابطه مراسم مختلفی وجود دارد.

در جنوب هند خانواده داماد پس از قبول عروس همراه با یک دست لباس به منزل دختر رفته و نظر نهایی خود را اعلام می‏کنند.

در شرق هند یعنی ایالت پنجاب، خانواده داماد با یک قطعه جواهر (گردنبند یا انگشتر) همراه با لباس و با یک نوع ظرف نقره به منزل عروس می‏روند که به این رسم «سگاتی» نیز گفته می‏شود.

در هر حال حضور خانواده پسر در محل خانواده دختر در حقیقت قبول دختر به عنوان عروس است.

مراسم مذهبی ازدواج عبارت است از مراسم نامزدی، تعیین یک روز خوش یمن با تعیین ساعت و دقیقه برگزاری جشن عروسی که به آن مراسم استقبال از داماد توسط خانواده عروس گفته می‏شود، تقدیم حلقه گل متقابل توسط عروس و داماد، تحویل عروس به داماد، قرار دادن دست عروس در دست داماد و چرخیدن هر دو با یکدیگر هفت مرتبه به دور آتش مقدس که برای همین منظور در محل برگزاری جشن عروسی بر پا شده است.

همراه با چرخش عروس و داماد به دور آتش، روحانی هندو که در محل حاضر است، شروع به خواندن اوراد و سرودهای مذهبی از «ودا»، «گریاسوتورا» و «سازیتیس» می‏کند و در همین هنگام از روغن مخصوص که در دست دارد، به داخل آتش می‏ریزد.

اما طبقات پایین هندو مجاز نیستند که در هنگام ازدواج از اوراد و «ودا» استفاده کنند. به همین دلیل آنها از اوراد «مانترا» که در متون «یورانا» موجود است، استفاده می‏کنند.

این مراسم بین 3 تا 6 ساعت طول می‏کشد و عروس و داماد باید تا 12 ساعت غذا نخورند. مراسم عروسی عموماً در محل‌های عمومی با برپایی سالنی که از پارچه و چوب به شکل چادرهای زیبای سرپوشیده‏ای تزیین شده است، برگزار می‏شود.

"ساتی" واژه‏ای سانسکریت به معنای «همراه» و «رفیق» است. بر اساس این رسم اگر شوهر زن جوانی بمیرد، زن جوان بایستی خود را زنده زنده در آتش بیاندازد که جنازه شوهرش در آن، در حال سوختن است. این رسم که ریشه در عقیده هندویی دارد، معتقد است که زن با قربانی کردن خود در هنگام سوختن جنازه شوهرش باعث می‏شود که شوهرش را از آتش جهنم نجات بدهد. با گذشت زمان این رسم نه تنها فراگیر، بلکه به صورت کمال مطلوب خانم‌ها درآمده است. با درگذشت شوهر، بیوه وی خود را در آتش وی می‏سوزاند و یا اگر او را دفن می‏کردند، بیوه وی نیز زنده زنده همراه وی مدفون می‏شد.

یکی از اصلاح‏طلبان مشهور هندی به نام «راجام موهان‏روی» در اوایل قرن نوزده میلادی مبارزه خود را علیه رسم ساتی آغاز نمود. در نتیجه تلاش‌های وی حاکم انگلیسی وقت هندوستان به نام «لرد ویلیام‏بنیک» قانون ممنوعیت ساتی را در سال 1271شمسی تصویب کرد. بر اساس این قانون سوزاندن بیوه شوهر متوفی و یا زنده مدفون کردن وی جرم تلقی می‏شود و قابل تعقیب است.

البته در گوشه گوشه این کشور آداب و رسوم متفاوتی وجود دارد. آدابی که گاهی از نظر ما عجیب و گاهی بی رحمانه می آید.

در نوع دیگری از ازدواج در صورت مرگ زن، شوهر با خواهرزن خود ازدواج می‏کند. این ازدواج در بخش‌هایی از ایالت «هاریانا» رواج دارد.

در هر حال در هند عاشق شدن زیاد معنی ندارد و دختر و پسر باید تنها عاشق کسانی شوند که بدانند هم طبقه خود هستند و خانواده ها موافق آن خواهند بود.

رسوم ازدواج

رسوم ازدواج در هندوستان


رسوم ازدواج در هندوستان


وقتی می خواهیم از عروسی هندی ها حرف بزنیم اولین تصویری که به ذهن می رسد این است که دست های عروس حنابسته تا بالا، از سر و صورت اش طلاهای زرد آویزان است و لباسی به غیر از سفید بر تن دارد. چرا که لباس سفید در آیین این کشور برای عزاداری استفاده می شود.

عروسی در هند برخلاف کشورخودمان بیشتر برای خانواده دختر هزینه دارد و این خانواده عروس است که خرج عروسی، شیربها و مهریه را می پردازد. مراسم عروسی در این کشور بسیار پر تجمل برگزار می شود از همین روست که خانواده های فقیر هندی فرزندان دختر خود را سقط می کنند. شاید فکر آینده خود را می کنند.

روزنامه " تایمز آوایندیا " چندی پیش نوشت، برای برگزاری یک مراسم ازدواج در هند بیش از یک میلیارد روپیه (۲۳ میلیارد تومان) هزینه شد.

گفته می شود به علت اینگونه اقدامات، افرادی از این طبقه که ثروتمند نیستند، برای برگزاری مراسم در شان خود، وام های کلان می گیرند تا هدیه های ارزشمندی به داماد بدهند.

البته مراسمی کم هزینه هم برپا می شود و با توجه به طبقه اجتماعی هزینه ها و بودجه ها متفاوت است.

پیشنهاد ازدواج در هندوها اصولاً از جانب خانواده دختر مطرح می‏شود و پدر و مادر دختر، پس از انتخاب داماد به منزل او رفته و پیشنهاد را مطرح می‏کنند. در این میان دختر و پسر هیچ نقشی در رد یا قبول ازدواج نداشته و حتی بعضاَ همدیگر را تا قبل از مراسم ازدواج نیز نمی‏بینند. بعد از حضور خانواده دختر در منزل پسر، پدر و مادر داماد به منزل عروس می‏روند و در این رابطه مراسم مختلفی وجود دارد.

در جنوب هند خانواده داماد پس از قبول عروس همراه با یک دست لباس به منزل دختر رفته و نظر نهایی خود را اعلام می‏کنند.

در شرق هند یعنی ایالت پنجاب، خانواده داماد با یک قطعه جواهر (گردنبند یا انگشتر) همراه با لباس و با یک نوع ظرف نقره به منزل عروس می‏روند که به این رسم «سگاتی» نیز گفته می‏شود.

در هر حال حضور خانواده پسر در محل خانواده دختر در حقیقت قبول دختر به عنوان عروس است.

مراسم مذهبی ازدواج عبارت است از مراسم نامزدی، تعیین یک روز خوش یمن با تعیین ساعت و دقیقه برگزاری جشن عروسی که به آن مراسم استقبال از داماد توسط خانواده عروس گفته می‏شود، تقدیم حلقه گل متقابل توسط عروس و داماد، تحویل عروس به داماد، قرار دادن دست عروس در دست داماد و چرخیدن هر دو با یکدیگر هفت مرتبه به دور آتش مقدس که برای همین منظور در محل برگزاری جشن عروسی بر پا شده است.

همراه با چرخش عروس و داماد به دور آتش، روحانی هندو که در محل حاضر است، شروع به خواندن اوراد و سرودهای مذهبی از «ودا»، «گریاسوتورا» و «سازیتیس» می‏کند و در همین هنگام از روغن مخصوص که در دست دارد، به داخل آتش می‏ریزد.

اما طبقات پایین هندو مجاز نیستند که در هنگام ازدواج از اوراد و «ودا» استفاده کنند. به همین دلیل آنها از اوراد «مانترا» که در متون «یورانا» موجود است، استفاده می‏کنند.

این مراسم بین 3 تا 6 ساعت طول می‏کشد و عروس و داماد باید تا 12 ساعت غذا نخورند. مراسم عروسی عموماً در محل‌های عمومی با برپایی سالنی که از پارچه و چوب به شکل چادرهای زیبای سرپوشیده‏ای تزیین شده است، برگزار می‏شود.

"ساتی" واژه‏ای سانسکریت به معنای «همراه» و «رفیق» است. بر اساس این رسم اگر شوهر زن جوانی بمیرد، زن جوان بایستی خود را زنده زنده در آتش بیاندازد که جنازه شوهرش در آن، در حال سوختن است. این رسم که ریشه در عقیده هندویی دارد، معتقد است که زن با قربانی کردن خود در هنگام سوختن جنازه شوهرش باعث می‏شود که شوهرش را از آتش جهنم نجات بدهد. با گذشت زمان این رسم نه تنها فراگیر، بلکه به صورت کمال مطلوب خانم‌ها درآمده است. با درگذشت شوهر، بیوه وی خود را در آتش وی می‏سوزاند و یا اگر او را دفن می‏کردند، بیوه وی نیز زنده زنده همراه وی مدفون می‏شد.

یکی از اصلاح‏طلبان مشهور هندی به نام «راجام موهان‏روی» در اوایل قرن نوزده میلادی مبارزه خود را علیه رسم ساتی آغاز نمود. در نتیجه تلاش‌های وی حاکم انگلیسی وقت هندوستان به نام «لرد ویلیام‏بنیک» قانون ممنوعیت ساتی را در سال 1271شمسی تصویب کرد. بر اساس این قانون سوزاندن بیوه شوهر متوفی و یا زنده مدفون کردن وی جرم تلقی می‏شود و قابل تعقیب است.

البته در گوشه گوشه این کشور آداب و رسوم متفاوتی وجود دارد. آدابی که گاهی از نظر ما عجیب و گاهی بی رحمانه می آید.

در نوع دیگری از ازدواج در صورت مرگ زن، شوهر با خواهرزن خود ازدواج می‏کند. این ازدواج در بخش‌هایی از ایالت «هاریانا» رواج دارد.

در هر حال در هند عاشق شدن زیاد معنی ندارد و دختر و پسر باید تنها عاشق کسانی شوند که بدانند هم طبقه خود هستند و خانواده ها موافق آن خواهند بود.

بدون شرح !

بدون شرح !


این اسب ماچو نان دارد و پزشکان مجبور شدند به دلیل شدت جراحات وارده، یکی از پاهایش را قطع کنند و عضوی مصنوعی برای آن بسازند.

بدون شرح !

بدون شرح !


 ناکی، سگی که پاهایش را زمانی که یک توله کوچک بود و در خیابان رها شده بود بر اثر یخ زدگی از دست داد و برایش پاهای مصنوعی ساخته شد.

شاباش 2 میلیاردی

حاشیه های شاباش 2 میلیاردی

 

حاشیه های شاباش 2 میلیاردی! +عکس

خیلی از عروس و دامادها با نزدیک شدن به موعد عروسی شان حسابی به خرج می افتند و به زحمت هزینه های مراسم شان را تهیه می کنند اما اگر قرار بود با پایان مراسم چیزی حدود 2 میلیارد تومان شاباش جمع می کردند، حتما خودشان را خوشبخت ترین زوج دنیا تصور می کردند. شاید برای خیلی ها وقوع چنین اتفاقی خواب باشد اما برای عروس و دامادی در منطقه پشتکوه بندرعباس این اتفاق، عین واقعیت بود و پس از سه روز جشن و شادمانی، آنها در پایان آخرین روز جشن خود خستگی شان حسابی در رفت. آن هم وقتی اعلام شد که شاباش ها و هدایای مهمان های دعوت شده به این مراسم یک میلیارد و 850 میلیون تومان بوده است.

مجید قاسم پور تا پیش از مراسم عروسی اش یک فرد عادی بود و مثل خیلی از همسن و سالان خود زندگی معمولی و روتینی داشت اما این روزها حسابی در مرکز توجه اصحاب رسانه قرار گرفته و به یکی از چهره های معروف رسانه ای تبدیل شده است چرا که مجید 25 ساله یک شبه میلیارد شد و راه صد ساله را در عنفوان جوانی اش، یک شبه پیمود. آن هم با هدایای وسوسه برانگیز اهالی روستا و مهمان هایی که در مراسم او دعوت بودند.

 

مجید در خانواده ای 9 نفره در روستای پشتکوه متولد شده و به گفته خودش به همراه برادران و پدرش به کارهای متفاوتی سرگرم است. از پرورش و توزیع گوجه های گلخانه ای گرفته تا ساخت و ساز و خرید و فروش ماشین. به همین خاطر از زمانی که به خاطر دارد درآمد خوبی داشته و برخلاف خیلی از مخاطبانی که در فضای مجازی شاهد تصاویر ثروت بادآورده او در شب عروسی اش تعجب نکرد.

مجید قاسم پور:

 «این مدل شاباش دادن در روستای ما و روستاهای مجاور رسم است. به همین خاطر زیاد برایم عجیب نبود. حتی به خاطر دارم که در مراسم عروسی برادرم که چند سال پیش برگزار شد مبلغی در حدود یک میلیارد و دویست میلیون تومان جمع شد».

در مراسم مجید 7 هزار نفر دعوت بودند. جشن عروسی او و همسرش در 3 شب و به شیوه محلی انجام شد. «در روستای پشت کوه جلابی از توابع بندرعباس رسم است که عروسی در 3 شب برگزار شود. در شب اول بیشتر خودمانی ها و اقوام درجه یک عروس و داماد دور هم جمع می شوند و جشن می گیرند». به گفته مجید اقوام در روز اول به صرف آبمیوه و شیرینی دعوت هستند اما روز دوم و سوم اوضاع کمی متفاوت تر است و مراسم با سبک و سیاق باشکوه تری برپا می شود. «روز دوم و سوم عروسی مان به غیر از اقوام درجه یک، همه مهمان هایی که کارت داده بودیم، به همراه همه اهالی روستا دعوت بودند اما در این دو روز هم با ناهار و شام از مهمانان خود پذیرایی کردیم».

به گفته داماد میلیاردر در روز دوم مردها در محوطه باز روستا دور یکدیگر جمع شدند و رقص محلی انجام دادند و خانم ها در یک خانه بزرگ دور یکدیگر جمع شده و اقدام به برگزاری جشن و شادی کردند اما در روز سوم که مراسم اصلی تری انتظار مهمان ها را می کشید، همه خود را به محوطه باز روستا رساندند و از همه مهمان ها با ناهار و شام مفصلی پذیرایی شد.

«ناهار استامبولی بود و شام چلوگوشت. ما برای تدارک شام از 3 آشپز کمک گرفتیم اما بقیه کارها و تدارکات را اقوام خودمان انجام دادند و از بیرون کارگر نیاوردیم.» اینها را که می گوید می زند زیر خنده و ادامه می دهد: «معمولا شام شب آخر مراسم مفصل تر است و مهمان ها می توانند دلی از عزا دربیاورند». وقتی از مجید درباره هزینه مراسم عروسی اش سوال می کنم، می گوید: «فکر می کنم در حدود 300 میلیون برای این سه شب خرج کردیم».

اما همه خرج و مخارج را پسر 25 ساله به تنهایی پرداخت نکرده و در این میان برادران و پدرش حسابی هوای او را در تامین مخارج عروسی داشتند. داماد جوان با وجود اینکه 300 میلیون تومان خرج عروسی اش شده اما معتقد است که مراسم در روستایشان به سادگی برگزار می شود و بیشتر هزینه ها صرف پذیرایی از مهمان هایی شد که برای مراسم شان دعوت بودند. «معمولا شیوه برگزاری مراسم در روستای پشتکوه و روستاهای مجاور به همین شکل است و از آنجا که همه روستا به عروسی دعوت هستند، صاحب مراسم باید با ناهار و شام از آنها پذیرایی کند». البته درست است که دعوت شدگان به این عروسی سه شبانه روز مهمان آقا داماد و خانواده اش بودند اما در نهایت و در شب سوم با شاباش های میلیون خود از خجالت او درآمدند.

رسم عجیب 30 ساله

«شاباش زیاد در مراسم های عروسی روستای پشتکوه یک رسم است واین رسم از دیرباز در این روستا و 40 روستای دیگر این منطقه پابرجا بوده و هست. روستای پشتکوه و روستاهایی که در مجاورت آن قرار دارد، این منطقه را به منطقه قریش معروف کرده. در قریش مراسم ها به همین شیوه است و معمولا در آخرین روز از مراسم عروسی در کمترین حالت 400 تا 500 میلیون تومان شاباش جمع می شود».

اما مجید قاسم پور در همه این سال ها تنها دامادی بود که توانست شب عروسی اش نزدیک به دو میلیارد تومان پول جمع کند و در این رابطه رکورد بزند. «من سه برادر دارم و دو خواهر. فقط برادرانم هر کدام 100 میلیون تومان به من و همسرم کادو دادند. بعد از آنها بیشترین پول فضل یا همان شاباش و کادویی که گرفتم 80 میلیون تومان بود که یکی از اقوام نزدیکم این پول را به ما هدیه داد». 50 میلیون، 40 میلیون و... از دیگر شاباش های میلیون و رقم بالایی بودند که به مجید کادو داده شد.«البته دادن کادویی با مبلغ بالا به عروس و داماد اجباری نیست و بعضی ها در عروسی من 50 هزار تومان هم فضل دادند. عده ای دیگر هم 5 یا 6 میلیون تومان».

معمولا مهمان ها و اهالی این روستا که به نظر می رسد وضع همگی آنها خوب است مبالغی بالای یک میلیون تومان به داماد شاباش دادند اما به گفته مجید قاسم پور کسی که 50 هزار تومان کادو داده شاید وسعش همان قدر بوده و بیش از این در توانش نبوده. با این حال زمان کادو دادن به عروس و داماد، دو سه نفر مسئول نوشتن مبلغ کادوها در دفترچه شدند تا داماد دو برابر مبلغ کادو را در مراسم دیگران هدیه بدهد. «مثلا کسی که یک میلیون تومان شاباش داده و چند وقت بعد عروسی اش است. من نمی توانم همان مبلغ را دوباره به او بدهم اول به لیست شاباش ها در دفترچه نگاهی می اندازم و وقتی دیدم دوستم 50 میلیون کادو داده و 6 ماه بعد عروسی اش است، من روز مراسمش 55 میلیون تومان کادو می دهم».

این شاید یکی از بخش های عجیب و غریب رسومات اهالی پشتکوه است که آنها نباید همان مبلغ کادویی را که در عروسی خود دریافت کرده اند، پس بدهند. حتما مبلغ مورد نظر باید بیشتر از فضل و کادویی باشد که عروس و داماد در عروسی خودشان دریافت کرده اند. «بالای 30 سال است که این رسم در روستای ما وجود داشته و پیش از ما هم پدرانمان و پدران آنها این کار را انجام می دادند. به همین خاطر هیچ وقت از دیدن این مبلغ های کلان در عروسی هایمان تعجب نمی کنیم».

نمی خواستم نمایش بدهم

گرچه هزینه عروسی قاسم پور در شب  مراسمش زنده شد و حتی پولی بیش از این به دستش آمد اما او در چند مصاحبه خود اعلام کرده بود که قصد خرج کردن این پول را ندارد و برادرانش به او توصیه کرده اند که پولش را در بانک سپرده گذاری کرده و با سود حاصل از آن به پرداخت هدایای عروسی دیگران بپردازد تا در آینده با مشکل مواجه نشود. وقتی از او درباره اینکه قرار است با پول هایش دقیقا چه کاری انجام بدهد، می گوید: «خب در ابتدا قصدم این بود که پولم را سپرده گذاری کنم اما بعد به این فکر کردیم که یک سالن دیگر به گلخانه مان اضافه کنیم».

به گفته مجید این گلخانه در 20 کیلومتری روستایشان قرار دارد و مساحت آن چیزی در حدود 12 هکتار است. «مدت ها بود که پدر و برادرانم تصمیم داشتند سالن دیگری را به این مجموعه اضافه کنند و کار را توسعه بیشتری بدهند. حالا ین پول فرصت خوبی را برای این کار به وجود آورده و اگر از مبلغ مورد نظر چیزی باقی ماند، آن را برای ساخت و ساز در شهر استفاده خواهیم کرد».

داماد میلیاردر که این روزها حسابی در فضای مجازی مشهور شده، معتقد است که جمع آوری این مقدار پول به خاطر کمک هایی است که پدر و برادرانش در طول این سال ها به اهالی روستا کرده اند. او در این باره می گوید: «در روستای ما حسینیه و مسجدی وجود دارد که مدت ها بود نیاز به تعمیر و بازسازی داشت که پدر و برادرانم صفر تا صد هزینه های آن را خودشان پرداخت کردند. ضمن اینکه آنها در عروسی دوستان و آشنایان حسابی سنگ تمام گذاشته و همیشه بیشترین مبلغ را پرداخت کرده بودند تا با این کار به عروس و داماد در شب عروسی شان کمک کرده باشند».

به گفته مجید آنها پنهانی به افراد نیازمند و فقیر هم کمک کرده و زندگی خیلی ها را سر و سامان بخشیده اند و شاید به همین خاطر باشد که در روز عروسی این جوان خوش شانس، اهالی روستا و دیگر مهمان های دعوت شده از خجالت آقاداماد و خانواده اش درآمدند. با وجود تمام این بده بستان ها، داماد جوان نظریه دیگری راجع به دریافت شاباش کلان در شب عروسی اش دارد و این را به نوعی وام برای عروس و داماد و شروع زندگی شان می داند.

او می گوید: «این مقدار پول به صورت وامی محسوب می شود که شما باید آن را با سودی که در گذر زمان رویش کشیده می شود به صاحبش برگردانید». مجید اما تصورش را هم نمی کرد که از فردای عروسی اش تبدیل به چهره ای سرشناس در فضای مجازی شود و به خاطر شاباش های میلیاردی مورد توجه مخاطبان زیادی قرار بگیرد. او در این باره می گوید: «تصاویر آن شب را مهمان هایی که در مراسم حضور داشتند تهیه و در فضای مجازی پخش کرده اند. من خودم راضی به این کار نبودم و دلم نمی خواست نمایش بدهم که من این مبلغ کلان را در شب عروسی ام جمع کرده ام اما این اتفاقی است که رخ داده و جلوی آن را هم نمی شود گرفت». به گفته پسر جوان، او و برادرانش در طول این سال ها همیشه سعی کرده اند که همرنگ مردم باشند و خود را بالاتر از آنها نشان ندهند.

سرویس 100 میلیون تومانی

داماد جوان برای خرید سرویس طلای عروس خانم هم حسابی سنگ تمام گذاشته. مجید همسرش را در جریان رفت و آمدهای فامیلی انتخاب کرده و حسابی از انتخابش راضی است. او می گوید که همسرش با پول هایی که جمع آوری کرده کاری ندارد و برای آن ها نقشه نکشیده است. مرد جوان با خنده می گوید: «خانمم در این کارها دخالتی نمی کند همان طور که من در طول خریدهای مراسم دخالتی در کارهای او نکردم».

به سختی از زیر زبان داماد جوان بیرون می کشم که او برای همسرش سرویس طلایی 10 میلیون تومان خریداری کرده. «این سرویس را خانمم از بندرعباس خریداری کرد». گرچه همسر مجید هیچ سهمی از شاباش ها ندارد اما همه سکه ها و طلاهایی که در مراسم جمع آوری شده، متعلق به اوست. «خب عده ای از مهمان ها به جای پول نقد، سکه یا سرویس طلا می دادند. یکسری از مهمان هایمان از دبی و ابوظبی آمده بودند و در این میان عده ای از آنها اقدام به دادن سرویس طلا کردند که من آنها را به همسرم دادم».

ماشین عروس؛ لکسوس

پدر مجید سال ها در دبی زندگی می کرد و پس از آن برای ادامه زندگی به روستا و زادگاهش پشتکوه بازگشت. او یکی از قدیمی ها و ثروتمندان این منطقه محسوب می شود و 400 نفر شتر بخشی از دارایی های او هستند که دو کارگر برای رسیدگی به آنها استخدام کرده.

البته در کنار کارهای دامداری و کشاورزی و رسیدگی به گلخانه، پسرها به همراه پدرشان در کار خرید و فروش اتومبیل هم هستند. گرچه ماشین زیر پای مجید در شب عروسی لکسوس بود اما او ادعا می کند که این ماشین را تنها برای یک شب و گل زدن از نمایشگاه ماشین یکی از دوستانش کرایه کرده بود. «ماشین زیر پای خودم پژو پارس است. شاید باور نکنید اما هیچ کدام از اعضای خانواده ما اهل خودنمایی نیستیم و اگر سری به روستایمان بزنید شاهد زندگی های ساده ما خواهیدبود».

http://tabnakbato.ir/fa/news/33765/

بلای طبیعی در دامنه کوه قلارنگ

تلف شدن 30 راس دام بر اثر صاعقه

 

علی اشرف آزادی، مدیر امور عشایر استان کرمانشاه:

30 راس از دام عشایر ایل زنگنه کرمانشاه بر اثر برخورد صاعقه تلف شد. متاسفانه یکی از خانوارهای عشایر برون کوچ ایل زنگنه روز گذشته در حین مسیر کوچ در شهرستان سیروان(منطقه سرتنگ شیروان) استان ایلام اسیر صاعقه شدند و بیش از 30 راس دام آنها تلف شد . این حادثه در حالی رخ داد که با تغییر محسوس شرایط جوی و شروع بارندگی های همراه با صاعقه، طی دو روز اخیر تعدادی از عشایر کوچنده استان در مسیر بازگشت به محل استقرار خود برای استراحت و چرای یکروزه در چراگاه های شهرستان سیروان اسکان یافته بودند. این بلای طبیعی در دامنه کوه قلارنگ به وقوع پیوسته و این دام‌ها که شامل گوسفند و بز بودند، متعلق به یکی از همین عشایر کوچ رو استان است. خوشبختانه این حادثه هیچ گونه تلفات و خسارت انسانی در بر نداشته است، اما تلف شدن این تعداد دام خسارت مالی را برای این دامدار بر جای گذاشته است.

ایسنا