بدون شرح !

بدون شرح !


رمضان، سفره‌ای به وسعت جهان

فیش‌های نجومی پزشکان

طرح تحول سلامت با فیش‌های نجومی پزشکان به زمین خورد

نویسنده : زهرا چیذری


 

روز گذشته خبری مبنی بر هشدار وزیر بهداشت در قالب نامه‌ای به روحانی در‌باره شکست طرح تحول سلامت به دلیل تنگناهای شدید منتشر شد؛ ‌خبری که چند ساعت بعد از سوی وزارت بهداشت تکذیب شد. در این گزارش تأکید شد طرح تحول سلامت با قوت ادامه می‌یابد اما گلایه همیشگی وزارت بهداشت همچنان پابرجاست که عدم تأمین منابع مالی پایدار و تأخیر در پرداخت مطالبات بیمارستان‌ها موجب تضعیف فرآیند خدمت‌رسانی خواهد شد. این خبر و تکذیبیه آن در حالی رسانه‌ای می‌شود که مدت‌هاست زمزمه‌های احتمال شکست طرح تحول سلامت به گوش می‌رسد. این در حالی است که بنا به تعبیر دکتر حسن روحانی، رئیس‌جمهور طرح تحول یکی از افتخارات دولت است و حالا اگر ادامه این طرح با چالش مواجه شود برگ برنده دولت یازدهم در سال پایانی این دولت با چالش مواجه می‌شود. از سوی دیگر نیز با انتشار فیش دریافت‌های نجومی برخی پزشکان می‌توان دریافت چرا طرح تحول زمینگیر شده است.

 

چند روزی است بازار تکذیبیه‌ها داغ است. چند روز پیش عباس قدیر، رئیس بیمارستان امام رضا(ع) آمل در گفت‌وگو با فارس ضمن تأیید خبر استعفای خود از ریاست این بیمارستان گفت: با توجه به بحران مالی نظام سلامت ارائه خدمات به صورت منظم و کامل به بیماران میسر نیست و عملاً باعث نارضایتی بیماران شده و ما شرمنده آنها می‌شویم. همچنین در حال حاضر پرسنل درمانی اعم از پزشک و پرستار نزدیک به 9 ماه است که مطالبات خود را دریافت نکرده‌اند. وی گفته بود استعفا می‌دهم تا شرمنده مردم و کارکنان نباشم. چند روز بعد اما تکذیبیه این خبر منتشر شد و رئیس بیمارستان امام رضا(ع) آمل علت استعفای خود را مسئله‌ای شخصی عنوان کرد و افزود: مسائل مطرح شده در رسانه‌ها صحت ندارد و بنده فقط به دلایل شخصی از سمت خود استعفا دادم. حالا هم نوبت به تکذیب هشدار وزیر بهداشت به روحانی درباره تنگناهای مالی طرح تحول سلامت رسیده. این در حالی است که یک منبع آگاه از گلایه وزیر بهداشت در یکی از جلسات اخیر کابینه نیز از بی‌توجهی دولت به تأمین بودجه طرح تحول سلامت خبر داده است. به گفته وی هاشمی هشدار داده که در صورت عدم تأمین بودجه لازم، این طرح در آخرین سال فعالیت دولت روحانی شکست خواهد خورد.

 

شکست برگ برنده دولت در آستانه انتخابات

رئیس‌جمهور هم پیش از این بارها به ضرورت ادامه طرح تحول تأکید داشته است. وی اواخر سال گذشته تأکید کرد: تمام تلاش ما این است که به‌رغم کاهش درآمدهای دولت، اجرای این طرح مهم در کشور با قدرت ادامه یابد. با وجود این زمزمه‌هایی از شکست طرح تحول مدت‌هاست شنیده می‌شود. ناظران سیاسی معتقدند شکست طرح تحول سلامت در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آینده، فعالیت‌های تبلیغاتی روحانی در انتخابات را دشوار خواهد کرد. این نکته‌ای است که شاید بتواند به سادگی تکذیبیه‌های اخیر را توجیه کند. اما بد نیست با بازنگری سیاست‌های اجرا شده طی سه سالی که از عمر این طرح می‌گذرد، ببینیم چرا بزرگ‌ترین طرح اجتماعی دولت یازدهم در سراشیبی تأمین منابع و در مرز شکست قرار دارد.

 

بار مالی ناشی از افزایش نجومی درآمد پزشکان

از همان ابتدای اجرای طرح تحول سلامت منتقدان این طرح پیش بینی می‌کردند با این نحوه مدیریت منابع طرح تحول زمین بخورد. تنگنای بودجه‌ای وزارت بهداشت با اجرای طرح تحول از همان ابتدا و به‌خصوص بعد از اجرای گام سوم طرح تحول قابل پیش‌بینی بود. افزایش 120 تا 300 درصدی تعرفه‌های درمانی در قالب اصلاح کتاب ارزشگذاری نسبی تعرفه‌ها بار مالی سنگینی را به نظام سلامت تحمیل کرد و صدای بسیاری از منتقدان از جمله بسیج دانشجویی 15 دانشگاه علوم پزشکی را در‌آورد. در بیانیه این دانشگاه‌ها آمده بود: تأمین منابع مالی طرح تحول در سال‌های آتی منجر به افزایش فشار مالی بر مردم و کاهش دسترسی به خدمات می‌شود. اواخر سال گذشته هم شش نماینده اقتصاد‌دان مجلس در نامه‌ای به روحانی از وی خواستند تعرفه‌های پزشکان متخصص را به قبل باز‌گرداند. در این نامه از دستمزد چند ده میلیونی پزشکان و شکاف درآمدی بالا میان پزشکان متخصص با دیگر اقشار و حتی پزشکان عمومی صحبت شده بود؛ موضوعی که بعدها با نامه دبیرکل خانه پرستار به وزیر اقتصاد درباره حقوق چند ده میلیونی و حتی چند صد میلیونی چند هزار نفر در وزارت بهداشت جدی‌تر شد، حتی در روزهای پایانی مجلس نهم تعدادی از نمایندگان تلاش کردند طرح تفحص از هزینه‌کرد طرح تحول سلامت را کلید بزنند که با انتخابات مجلس دهم این طرح هم در میان طرح‌های دیگر گم شد. حالا هم نادر قاضی‌پور، نماینده منتخب مجلس دهم از درآمدهای میلیاردی پزشکان صحبت کرده و خواسته تا دیوان محاسبات به ماجرا ورود یابد. این در حالی است که به گفته قائم‌مقام وزیر بهداشت حداکثر دریافتی پزشکان متخصص حدود 14 میلیون تومان است و درآمدهای چند صد و چند ده میلیونی را تکذیب کرد. ایرج حریرچی از مدعیان درآمدهای چند ده و چند صد میلیونی پزشکان خواست تا اگر مدرکی دارند رو کنند.

 

کارانه 228 میلیونی استاد یک شهرستان کوچک

حالا اما مدارکی از حقوق‌های نجومی پزشکان رو شده و در خبرگزاری‌ها منتشر شده است. فیش پرداخت کارانه 228 میلیون تومانی به عضو یکی از دانشگاه‌های علوم پزشکی در حالی منتشر شده که این مدیر در ماه‌های گذشته نیز حقوق چند ده میلیونی و کارانه خود را دریافت کرده است و این کارانه طی یک فیش علاوه بر حقوق و مزایای جاری واریز شده است. البته این فیش مربوط به یکی از شهرستان‌های کوچک است. بدیهی است در شهرهای بزرگ و پایتخت رقم‌های پرداختی به پزشکان بسیار بیشتر از این است. در این بین فیش‌هایی نیز موجود است که رقم‌هایی تا 700 میلیون تومان پرداختی در آنها مشاهده می‌شود. این اسناد در حالی منتشر شده است که سخنگوی وزارت بهداشت در واکنش به پرداخت‌های نجومی به پزشکان گفته بود: حتی یک نفر در وزارت بهداشت دریافتی چند صدمیلیونی نداریم و شوخی 13 مخصوص 13فروردین است!

 

آسیب‌های شکست طرح تحول

بودجه طرح تحول سلامت از 10 درصد صرفه‌جویی از هدفمندی یارانه‌ها و یک درصد مالیات بر ارزش افزوده تأمین شد و قرار بود عدالت در سلامت را محقق کند. به بیان دیگر هر یک از ما با خرید یک نان یا یک سطل ماست قطره قطره بودجه این طرح را تأمین می‌کنیم اما با اسناد منتشر شده در رابطه با درآمد نجومی پزشکان انگار همانطور که مسعود پزشکیان، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی گفته بود، این پول دارد به جیب عده‌ معدودی از پزشکان می‌رود. حالا اگر طرح تحول متوقف شود مردم می‌مانند و هزینه‌هایی که با واقعی شدن تعرفه‌ها عملاً چند برابر شده و با ادامه این طرح معلوم نیست قرار است بودجه آن از کجا تأمین شود تا دستمزدهای نجومی پزشکان پرداخت شود.

منبع : روزنامه جوان

حقوق 234 میلیونی

ماجرای فیش‌های حقوق نجومی برخی مدیران ادامه دارد

حقوق 234 میلیونی در سازمان متولی امور کارگران!

 

نویسنده : هادی غلامحسینی



گویا قصه فیش‌های حقوق نجومی برخی از مدیران دولتی و نهادهای وابسته سر دراز دارد، زیرا پس از پایان ماجرای فیش‌های حقوقی نجومی مدیران بیمه مرکزی که به استعفای رئیس کل بیمه مرکزی انجامید، ‌حالا در رسانه‌ها فیش حقوقی مدیران سازمان تأمین اجتماعی و مجموعه شستا (شرکت سرمایه‌گذاری تأمین اجتماعی) خبر‌ساز شده است.

  شاید برای اولین بار مقوله پرداختی‌های نامتعارف به مدیران دولتی و نهادهای وابسته به دولت را مسعود میرکاظمی نماینده مردم تهران در مجلس نهم مطرح کرد.  میرکاظمی سال گذشته در گفت‌وگو با خبرنگار جوان، با اشاره به افزایش اندک دستمزد کارکنان دولت، ‌این سؤال را طرح کرد که چرا به رغم افزایش مشخص دستمزد کلیه کارکنان دولت هر ساله بودجه جاری دولت افزایشی به مراتب بالاتر از میران رشد دستمزدها جهش می‌یابد.

اشاره مشخص میرکاظمی به بودجه جاری کشور و سهم 80 درصدی جبران خدمت کارکنان دولت از این ردیف بودجه بود.  البته وقتی خبرنگار «جوان» از وی توضیحات بیشتری را جویا شد، وی عنوان داشت: همه ساله هیئت دولت میزان افزایش حقوق کارمندان را مصوب می‌کند، حال مشخص است وقتی بودجه جاری بیش از میزان درصد افزایش حقوق‌ها، ‌جهش می‌یابد، منابع به چه بخشی اختصاص می‌یابد.  البته لازم به توضیح است که پیش از میر‌کاظمی نیز ماجرای فیش‌های حقوقی محرمانه مدیران دستگاه‌های دولتی خبر‌ساز شده بود و برخی از گمانه‌زنی‌ها از رشد پرداختی‌های دولت یازدهم به مدیران دولتی تحت عناوین مختلف ذیل دستمزد اصلی آن‌ها حکایت داشت.

 

  هزینه‌های جاری سر‌سام‌آور دولت یازدهم

طبق گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس اعتبارات هزینه‌ای به قیمت جاری در سال 92، بیش از 120 هزار میلیارد تومان بوده است که 99درصد این اعتبارات بالغ بر بیش از 119هزار میلیارد تومان در همین سال محقق شده است. لازم به توضیح است که طبق گزارش مرکز پژوهش‌ها 80 درصد از بودجه جاری کشور به دستمزد کارمندان دولت اختصاص می‌یابد ولی نکته آن است که دستمزد مدیران به شکل غیرمتعارف تعیین می‌شود.

همچنین در سال 93 اعتبارات هزینه جاری دولت 149هزار میلیاد تومان بود که در 96 درصد این اعتبارات بالغ بر 143هزار میلیارد تومان عملیاتی شد، همچنین طبق گزارش همین مرجع در سال 94، دولت یازدهم اعتبار 163هزار میلیارد تومانی را برای هزینه‌های جاری دولت در نظر گرفت که در پایان سال 94 درصد اعتبارات جاری بالغ بر 150هزار میلیارد تومان محقق شد.

مقایسه‌ها نشان می‌دهد هزینه‌های جاری سال‌های اول دولت یازدهم بیش از دو برابر میانگین هشت ساله گذشته است؛ یعنی رشد بیش از 100 درصد داشته است.  در مقایسه با دولت دهم، هزینه‌های جاری دو سال اول دولت یازدهم 75 درصد افزایش یافته است. نسبت به دولت نهم نیز دولت یازدهم حدوداً سه برابر ولخرج‌تر است.  در شرایطی هزینه‌های جاری دولت یازدهم جهش قابل توجهی نسبت به گذشته داشته است که در سال‌های رکود و تحریم اقتصادی انتظار می‌رفت دولت برای جهش اقتصادی از هزینه‌های جاری خود تا حد امکان بکاهد.  روحانی در مناظرات انتخاباتی سال 1392 نیز با افزایش هزینه‌های جاری دولت، مخالفت کرده و گفته بود: «دولت در سال‌های گذشته اموالی را که جزو ثروت ملی بود، می‌فروخت و برای بودجه‌های جاری خرج می‌کرد. در سال 91، 151 هزار و 396 میلیارد از سهام برای مخارج روزمره دولت بر بودجه جاری هزینه شد. دولت از سرمایه‌های ملی برای هزینه‌های جاری صرف می‌کند و حجم دولت نیز مرتباً افزایش پیدا می‌کند.»

 

  تبعات رشد هزینه‌های جاری دولت‌ها چیست؟

وقتی هزینه جاری دولت با شدت بیشتری نسبت به درآمدها افزایش پیدا کند، چاره رفع کسری بودجه یا استقراض از بانک مرکزی است یا استقراض از مردم (فروش اوراق مشارکت) یا گران کردن کالاها و خدمات دولتی است.

 

 رهبری خواستار انضباط مالی در کشور هستند

رهبر معظم انقلاب در دیدار خردادماه سال 94 با نمایندگان مجلس، راهکار حل مشکل کمبود درآمدهای دولت را انضباط مالی و صرفه‌جویی عنوان کردند.

ایشان فرمودند: «خب، البته بنده این را می‌دانم، برادران ما در دولت هم تکرار می‌کنند که اینکه شما دائم تکرار می‌کنید چه و چه، خب ما دچار کمبود منابعیم. بله، بنده هم می‌دانم که ما دچار کمبود منابعیم و تحریم هم تأثیر داشته است در این کمبود منابع - این را ما شکی نداریم - لکن وقتی انسان کمبود منابع دارد، باید چه‌کار کند؛ باید دو دستی به سر خودش بزند؟ باید شیون کند؟ نه، راه علاج پیدا کنید. راه علاج دارد؛ یکی از راه‌های علاج صرفه‌جویی است، صرفه‌جویی کنید؛ در تقسیم و توزیع منابع داخلی، اولویت‌ها را رعایت کنید؛ اینها راه علاج است. بن‌بستی وجود ندارد... اگر انضباط مالی وجود داشته باشد، همه‌چیز قابل حل است... البته تکرار می‌کنم این انضباط مالی مخصوص دولت نیست؛ مجلس هم همین‌جور است، جاهای دیگر هم همین‌جورند؛ همه باید انضباط مالی داشته باشند.»

 

  پرداخت‌های خارج از عرف در دولت

ماجرای فاش شدن پرداخت‌های نجومی در برخی از دستگاه‌های دولتی تا آنجا پیش رفت که معاون اول رئیس‌جمهوری در نامه‌ای رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی را مأمور ارائه تمهیداتی برای ساماندهی پرداخت مدیران دولتی کرده است.

حساسیت‌ها روی دستمزد مدیران برخی نهادها زمانی جنجال به پا کرد که فیش حقوقی یکی از مدیران ارشد بیمه مرکزی از فضای مجازی سر برآورد و دست به دست میان کاربران چرخید؛ پرداختی در حدود 87 میلیون تومان در یک ماه. در فیش حقوقی افشاشده، وام ضروری 400 میلیون‌تومانی، وام خودرو، اضافه‌کار چهار میلیون‌تومانی، فوق‌العاده 33 میلیون‌تومانی و مواردی از این دست به چشم می‌خورد که البته جای تأمل دارد.

مهم‌تر از همه آن بود که ارقام مربوط به پرداخت، چندان با مالیات کسرشده همخوانی نداشت و ماجرا را پیچیده‌تر می‌کرد. اعتراض‌ به این پرداخت‌ها چنان بالا گرفت که رئیس‌کل بیمه مرکزی با ارسال نامه‌ای به وزیر امور اقتصادی و دارایی، ضمن ابراز شرمندگی و عذرخواهی از مردم، استعفای خود را اعلام کرد. علی طیب‌نیا ضمن پذیرش استعفای محمدابراهیم امین، کمیته ویژه‌ای را مسئول بررسی این مسئله کرد. این کمیته پس از تجزیه و تحلیل فشرده تمامی اسناد و پرداخت‌های صورت‌گرفته به کارکنان و مدیران بیمه مرکزی، در قالب بیانیه‌ای اعلام کرد از حقوق‌های چند 10‌میلیونی، «برداشت نادرست» شده و بخش عمده‌ای از مبلغ پرداختی در فیش حقوقی یادشده مربوط به معوقات این مدیر بوده است. ضمن اینکه مبلغی در حدود 210 میلیون تومان از وجوه غیرقانونی نیز برای رفع شبهات احتمالی به حساب بیمه مرکزی عودت داده شد.

ماجرای فیش‌های عجیب و غریب اما تنها به بیمه ختم نشد. تنها چند روز پس از حوادث بیمه مرکزی، قائم‌مقام سازمان نظام پرستاری کشور نیز وجود فیش‌های حقوقی ماهانه ۷۰ تا ۹۰‌میلیونی را در وزارت بهداشت کاملاً طبیعی دانست؛ او حتی به پرداخت‌های چند صد‌میلیونی برای افراد معدودی نیز اذعان کرد.

پس از وزارت بهداشت، سونامی افشای پرداخت‌های نجومی این بار به صنعت خودرو رسید؛ بر اساس صورت‌های مالی منتشره یکی از شرکت‌های این صنعت، بیش از 300 میلیون تومان به عنوان حق حضور و پاداش هیئت‌مدیره این شرکت برای سال 1394 در نظر گرفته شده است.

پیش از آن نیز احمد توکلی نماینده مجلس نهم، در کانال تلگرام خود از حقوق ماهانه 35 میلیون‌تومانی یکی از مسئولان دولتی نوشته بود. انتشار گسترده این اسناد چنان بود که واکنش‌های بسیاری را در رسانه‌ها و افکار عمومی با خود همراه کرد و البته نگرانی‌هایی از بابت نظام پرداخت در سایر دستگاه‌های دولتی و نیمه‌دولتی به وجود آورد. اگرچه طیب‌نیا در مراسم معارفه رئیس جدید بیمه مرکزی، این نابسامانی‌ها را میراث دولت گذشته قلمداد کرد و محمدباقر نوبخت در نامه‌ای از سوی جهانگیری، مکلف به ساماندهی نظام پرداخت حقوق مدیران دولتی از طریق گنجاندن تمهیداتی در ضوابط اجرایی بودجه سال 1395 کشور شد؛ اما با وجود این اقدامات، هنوز از التهاب این ماجرا در جامعه فرو‌نکاهیده است و همچنان وضعیت این پرداخت‌ها در پرده‌ای از ابهام قرار دارد.

 

 دستمزد یک مدیر معادل 300 کارگر است

از سوی دیگر در خروجی رسانه‌ها فیش حقوقی یکی از مدیران بانک رفاه (یکی از زیرمجموعه‌های تأمین اجتماعیمربوط به اسفندماه سال 94)  نشان از دستمزد 234 میلیون تومانی دارد که حدودا معادل دستمزد 300 کارگر حداقل دستمزد بگیر است.

در شرایطی که حداقل دستمزد 812 هزار تومان تعیین شده، چنین مقیاس‌هایی در پرداخت، آن هم در دولتی که همواره از کمبود منابع می‌نالد، جای شگفتی دارد. اگرچه مخالفان دولت از موج رسانه‌ای این واقعه به اندازه کافی استفاده سیاسی کرده‌اند، با این حال اما نمی‌توان منکر وجود این ضایعه در دولت شد. حال آنکه اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهوری، تمامی اعضای دولت را به نظارت و جلوگیری از پرداخت‌های خلاف عرف و قانون در حیطه فعالیت خود مکلف کرده، ولیکن چگونگی ساماندهی نظام پرداخت در دولت مسئله‌ای حساس و حائز اهمیت بسیار است؛ چنان که با سختگیری‌های بیش از حد در میزان حقوق‌های پرداختی، امکان دارد برخی مدیران کیفی و کارآزموده از دولت بروند یا دولت با ریزش انگیزه و نیروی کیفی مواجه شود.

 

منبع : روزنامه جوان

شعر

 

 

 

برف می بارد به روی خار و خاراسنگ

تجدید خاطره با آرش کمانگیر در هوای برفی

 

 برف اما که می بارد خاطره ها هم تازه می شوند خاصه برخی از اشعار که در حافظه جمعیِ ایرانیان نقش بسته است. یکی از اشعار خاطره انگیز «آرش کمان گیر» سروده مشهوری ازسیاوش کسرایی است .

 

برف می بارد

برف می بارد به روی خار و خارا سنگ.

کوه ها خاموش،

دره ها دلتنگ؛

راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ ...

 

بر نمی شد گر ز بام خانه ها دودی،

یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد،

رد پاها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان،

ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته ی دم سرد؟

آنک، آنک کلبه ای روشن،

روی تپه، رو به روی من ...

 

 در گشودندم.

مهربانی ها نمودندم.

زود دانستم، که دور از داستان خشم برف و سوز،

در کنار شعله ی آتش،

قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز:

 

...« گفته بودم زندگی زیباست.

گفته و نا گفته، ای بس نکته ها کاینجاست.

آسمان باز؛

آفتاب زر؛

باغ های گل؛

دشت های بی در و پیکر؛

 

سر برون آوردن گل از درون برف؛

تاب نرم رقص ماهی در بلور آب؛

بوی عطر خاک باران خورده در کهسار؛

رقص گندم‌زارها در چشمه ی مهتاب؛

آمدن، رفتن، دویدن؛

عشق ورزیدن؛

در غم انسان نشستن؛

پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن؛

 

کار کردن، کار کردن؛

آرمیدن؛

چشم انداز بیابان های خشک و تشنه را دیدن؛

جرعه هایی از سبوی تازه آب پاک نوشیدن؛

 

گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن؛

هم نفس با بلبلان کوهی آواره خواندن؛

در تله افتاده آهو بچگان را شیر دادن؛

نیم روزخستگی را در پناه دره ماندن؛

 

گاه گاهی،

زیر سقف این سفالین بام های مه گرفته،

قصه های در هم غم را ز نم نم های باران ها شنیدن؛

بی تکان گهواره ی رنگین کمان را

در کنار بام دیدن؛

 

یا، شب برفی،

پیش آتش ها نشستن،

دل به رویاهای دامن گیر و گرم شعله بستن...

 

آری، آری، زندگی زیباست.

زندگی آتش گهی دیرنده پابرجاست.

گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست.

ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.»

 

پیرمرد، آرام و با لبخند،

کنده ای در کوره ی افسرده جان افکند.

چشم هایش در سیاهی های کومه جست و جو می کرد؛

زیر لب آهسته با خود گفت و گو می کرد:

 

«زندگی را شعله باید برفروزنده؛

شعله ها را هیمه سوزنده.

 

 

جنگل هستی تو، ای انسان!

 

جنگل، ای روییده ی آزاد،

بی دریغ افکنده روی کوه ها دامان،

آشیان ها بر سر انگشتان تو جاوید،

چشمه ها در سایبان های تو جوشنده،

آفتاب و باد و باران بر سرت افشان،

جان تو خدمتگر آتش ...

سر بلند و سبز باش، ای جنگل انسان!»

 

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/436431

مواد شیمیایی خطرناک در محصولات

تصمیم جنجالی کمیسیون اروپا برای حذف مواد شیمیایی خطرناک

 

بعد از دو سال بحث و مجادله با لابی‌گران از یک سو و فعالان محیط زیست و حوزه سلامت از سوی دیگر، قانونگذاران اتحادیه اروپا روز چهارشنبه معیارهای شناسایی مواد شیمیایی خطرناک در محصولات را ارائه کردند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه این مسئله از این جهت بسیار حساس است که بر طبق قوانین اتحادیه اروپا هر محصولی که حاوی این مواد شیمیایی باشد باید از بازار اتحادیه اروپا حذف شود.

این مواد که ترکیبات مختل‌کننده غدد درون‌ریز (endocrine disruptors) نام دارند به طور گسترده در محصولات بهداشتی، سموم و مواد ضدعفونی‌کننده به‌کار گرفته می‌شوند.

ژان کلود یونکر، رئیس کمیسیون اروپا، در بیانیه‌ای گفت: «کمیسیون اتحادیه اروپا متعهد به تضمین بالاترین میزان ایمنی برای سلامت انسان‌ها و محیط زیست است. بنابراین ما امروز قوانین سخت‌گیرانه‌تری برای تعیین معیارهای ترکیبات مختل‌کننده غدد درون‌ریز مشخص کرده‌ایم.»

در سال ۲۰۱۲ سازمان بهداشت جهانی درباره استفاده از ترکیبات مختل‌کننده غدد درون‌ریز هشدار داد و گفت که آنها می‌توانند عامل بروز تومورهای سرطانی، تولد نوزادانی معلول و دیگر مشکلات رشدی شوند.

در سال ۲۰۱۳ کمسیون اتحادیه اروپا تصمیم گرفت معیارهای تعیین این مواد شیمیایی را ارائه کند، اما این تصمیم مهم و حساس به خاطر دخالت شرکت‌های سازنده این مواد شیمیایی و همینطور برای «تحقیقات بیشتر» به تعویق افتاد. این تعویق آنقدر طولانی شد که در دی ماه سال گذشته دادگاه عالی اتحادیه اروپا این اتحادیه را به خاطر این تعویق متهم به زیرپاگذاشتن قوانین کرد.

گروه‌های طرفدار سلامت و محیط زیست عقیده دارند که معیارهای تعیین شده توسط کمیسیون اتحادیه اروپا دارای نقاط ضعف خطرناکی است. آنها این کمیسیون را متهم می‌کنند که دربرابر فشارهای لابی‌گران صنایع شیمیایی تسلیم شده‌اند.

 از سوی دیگر گروهی از تولیدکنندگان محصولات شیمیایی هم از تصمیمات اتخاذ شده راضی نیستند. آنها می‌گویند که تعیین این معیارها آنها را «به شدت ناامید» کرده است. آنها هشدار داده‌اند که قوانین خیلی سختگیرانه می‌تواند باعث شیوع آفت در محصولات اتحادیه اروپا و در نتیجه حتی کاهش ۵۰ درصدی برداشت محصول در سطح این اتحادیه شود.

طرح کمیسیون باید توسط پارلمان اروپا و وزیران ۲۸ کشور اروپایی تصویب شود تا به صورت قانون درآید.

منبع: دانش و فن فارسی RF

بدون شرح !

بدون شرح !


کارگاه تولید بیسکویت

یک کارگاه تولید بیسکویت در کابل افغانستان


تمرین یوگا

تمرین یوگا از سوی دانش آموزان مسلمان هندی در آستانه روز جهانی یوگا در مدرسه ای در احمد آباد هند


اسکار پیستریوس دونده معلول

اسکار پیستریوس دونده معلول در دادگاه قتل دوست دخترش در شهر پرتوریای آفریقای جنوبی


تظاهرات ضد دولتی در شیلی

دستگیری دانشجویان در جریان تظاهرات ضد دولتی در شیلی




اجتماعی

 

2 تا 7 ترم محرومیت برای چند دانشجوی پسر به دلیل رقصیدن

 

 عصر تعادل: پس از انتشار ویدئویی از شب دوم جشنواره اقوام در دانشگاه سیستان‌وبلوچستان که در آن چند تن از دانشجویان پسر در حال رقص و پایکوبی هستند، اکنون اخبار رسیده به پایگاه خبری «عصر تعادل» از اعلام رای بدوی کمیته انضباطی این دانشگاه مبنی بر چند ترم محرومیت از تحصیل برای ۷ نفر از دانشجویان، حکایت دارد.

 

  حکم دو ترم محرومیت از تحصیل برای ۵ نفر از این دانشجویان و یک‌ترم محرومیت از تحصیل برای دو دانشجوی دیگر در رای بدوی کمیته انضباطی این دانشگاه صادر شده‌است.

 

یکی از این دانشجویان که حکم دو ترم محرومیت از تحصیل برای وی صادر شده‌است، در گفت‌و‌گو با «عصر تعادل» دریافت رای کمیته انضباطی را تایید کرده‌است.

 

 این دانشجو که نخواست نامش فعلا منتشر شود درباره این حکم توضیح داد: «من کار خاصی انجام ندادم و حتما به این رای اعتراض می‌کنم. امیدوارم که مسئولان دانشگاه چنین ظلمی در حق ما را، تایید و نهایی نکنند».

 

وی در ادامه توضیح داد که «بسیاری از دانشجویان هنگام اجرای برنامه احساسات خود را در این قالب بروز دادند و قربانی کردن ۷ نفر ظلم است. چرا قضیه‌ای به این سادگی را این‌قدر بزرگ می‌کنند، نه آسیبی به‌جایی وارد شد و جلسه هم اصلا مختلط نبود. دو ترم محرومیت از تحصیل برای ۵ دقیقه شادی ساده واقعا زور دارد».

 

اگرچه علی‌رضا بندانی ریاست دانشگاه، تلفن خود را جهت ارائه توضیحات دراین‌باره پاسخ نگفته است اما علی‌اوسط هاشمی استاندار سیستان‌و‌بلوچستان، هرگونه پاسخگویی دراین‌باره را منوط به هماهنگی با روابط عمومی استانداری و تعیین وقت قبلی دانست.

 

در جشنواره اقوام دانشگاه سیستان‌و‌بلوچستان چه گذشت؟

 

به گزارش عصر تعادل ،دانشگاه سیستان‌و‌بلوچستان با ظرفیت نزدیک به ۱۵ هزار دانشجو، یکی از دانشگاه‌های مادر کشور است که دانشجویانی از اقوام و استان‌های مختلف کشور را در خود جای داده‌است و به همین دلیل هرساله مراسمی چندروزه تحت عنوان «جشنواره اقوام» در این دانشگاه برگزار می‌کند که دانشجویان اقوام مختلف، آدام و رسوم قوم یا منطقه خود را به نمایش می‌گذارند.

 

در مراسم امسال که هفته دوم خردادماه برگزار شد تعدادی از دانشجویان در تالار فردوسی این دانشگاه و درحالی‌که روی سن، رقص محلی در حال اجرا بود، احساسات خود را با رقص‌های چنددقیقه‌ای بروز دادند. اما این پایان ماجرا نبود و چندین روز بعد ویدئوی از این مراسم منتشر شد و سر از برخی رسانه‌های اصول‌گرای محلی درآورد تا زمینه برای انتقاد از مسئولان دانشگاه فراهم شود.

چای داغ سرطان زاست

خوردن چای داغ سرطان زاست

 

موسسه پژوهش های سرطان سازمان ملل متحد اعلام کرد نوشیدن چای بسیار داغ، سرطان زا است.

 

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان؛ به نقل از آر. اف. ای. آر. ال. ،موسسه پژوهش های سرطان سازمان ملل متحد پس از بررسی هزار پژوهش انجام شده به این نتیجه رسید که نوشیدنی های بسیار داغ احتمالا برای انسان سرطان زا است.

 

«کریستوفر وایلد،» مدیر این موسسه گفت:نتایج نشان می دهند که نوشیدنی های بسیار داغ یکی از دلایل احتمالی سرطان مری است و علت آن دمای زیاد این نوشیدنی ها است و به خود آن ها ارتباطی ندارد.

 

احتمالا ایرانی ها از این نتایج خوشحال نخواهند شد چون سماورهایشان دائم روشن است و بعضی از صاحب نظران می گویند بهترین چای جهان را در ایران می توان نوشید.

 

اما در این کشور، بسیاری از مردم عادت دارند چای داغ بنوشند و چای داغ را فقط داخل نعلبکی می ریزند تا خنک شود و بتوانند بنوشند.

 

نتایج تحقیقات دانشمندان ایرانی که در سال 2009 در مجله پزشکی انگلیس به چاپ رسید نیز، چای بسیار داغ را با خطر ابتلا به سرطان گلو مرتبط دانسته بود.

 

این پژوهشگران بر روی ساکنان استان گلستان انجام شد که یکی از بالاترین آمارهای سرطان مری را دارد و بسیاری از مردم، دایم چای سیاه می نوشند. از شرکت کنندگان سوال شده بود که روزانه چه مقدار چای و با چه دمایی می نوشند.

 

در کشورهای غربی، تنباکو و الکل، بزرگ ترین عوامل سرطان مری هستند. اما در گلستان، مصرف تنباکو و الکل عملا نزدیک به صفر است و به همین دلیل پژوهشگران نتیجه گرفتند چای داغ (بیشتر از 70 درجه) قوی ترین عامل سرطان است.

 

آن ها در پژوهش خود سه دسته دمای چای و خطر مربوط به هر دسته را شناسایی کردند که کمترین دما، ولرم یا گرم است (کمتر از 65 درجه)؛ چای داغ (65-69 درجه) احتمال ابتلا به سرطان گلو را دو برابر می کند و نوشیدن چای بسیار داغ (70 درجه و داغ تر) خطر ابتلا را 8 برابر می کند.

 

پژوهشگران می گویند:نتایج، نشان می دهد نوشیدن چای بسیار داغ با افزایش شدید خطر ابتلا به سرطان مری ارتباط بسیار نزدیکی دارد.

 

افزودن شیر به چای به سبک هندی ها و غربی ها می تواند دمای چای را تا حدی کاهش دهد.

منبع: باشگاه خبرنگاران

نوشیدنی‌های داغ و سرطان مری

چای داغ علت احتمالی شیوع سرطان مری در ایران


آژانس تحقیقات سرطان سازمان ملل: نوشیدن مایعات داغ منجر به سرطان میشود / ایرانی ها در معرض ابتلا به سرطان مری

 

 یک نهاد تحقیقاتی سازمان  ملل اعلام کرد  نوشیدنی‌های داغ «ممکن است» باعث ابتلا به سرطان مری شود.

 

به گزارش خبرگزاری فرانسه، کریستوفر وایلد، مدیر آژانس بین‌المللی تحقیقات سرطان (IARC) می‌گوید: «نتایج این تحقیقات پیشنهاد می‌کند که  نوشیدنی‌های بسیار داغ یکی از عوامل ممکن برای بروز سرطان مری است. (در این تحقیقات) مشخص شده است که دمای (بسیار بالای) نوشیدنی عامل سرطان است نه خود نوشیدنی

 

سخنگوی آژانس مبارزه با سرطان سازمان ملل در عین حال اعلام کرد که اگر قهوه در دمای مناسب صرف شود، سرطان‌زا نیست.

 

این موسسه بیش از هزار تحقیق علمی درباره  علل ممکن برای ربط سرطان و قهوه را (و همینطور ماته که یکی دیگر نوشیدنی‌های گیاهی مرسوم در  آمریکای جنوبی است)  بررسی کرده است. هر دوی این نوشیدنی‌ها از سال ۱۹۹۱ در فهرست «احتمالا سرطان‌زا برای انسان‌ها» قرار داشتند.

 

اما شواهد گردآوری شده از آن زمان تاکنون نشان می‌دهد که هیچ کدام از این دو نوشیدنی ربطی به ریسک‌ سرطان ندارند. هر چند شواهدی در دست است که نشان می‌دهد که چه قهوه و چه ماته (و دیگر نوشیدنی‌‌ها) ‌اگر دمای بیش از ۶۵ درجه داشته باشند، «ممکن است» باعث بروز سرطان مری شوند.

 

آژانس بین‌المللی تحقیقات سرطان تاکید کرده که تحقیقات در مناطقی مثل چین، ایران، ترکیه و آمریکای جنوبی که در آنها چای، ماته و قهوه در دمای بسیار بالا (تقریبا ۷۰ درجه سانتی‌گراد) نوشیده می‌شوند نشان می‌دهد که ریسک ابتلا به سرطان مری بیشتر است. از این جهت این آژانس اعلام کرده است که «نوشیدن نوشیدنی‌های بسیار داغ و بالای ۶۵ درجه سانتی‌گراد ممکن است یکی از عوامل ابتلا به سرطان مری باشد.»

 

منبع: دانش و فن فارسی RF

پارازیتت را قورت بده

پارازیت برای رشد جنین مفید است

رضا ساکی/ ایسنا

 

برخی اعتقاد دارند جوسازی علیه ارج و دیگر صنایع داخلی توطئه‌ای کره‌ای است. البته کره جنوبی، چون کره شمالی اهل توطئه نیست، اهل بمب است. اما به نظرم کاراز توطئه گذشته است. شما الان به سمت راست نگاه کن. چه می‌بینی؟ سامسونگ. حالا به سمت چپ نگاه کن. چه می‌بینی؟ ال‌جی. حالا جلو را ببین. چه می‌بینی؟ سامسونگ. حالا برگرد چه می‌بینی؟ سونی. اینها که این طوری در آب و خاک و خانه ما نفوذ کرده‌اند توطئه کنند برای چه؟ ارج مرده که لگد زدن ندارد.

 

بازغی: من زنده‌ام

 

آقای نوبخت از اتاق فکر شنبه‌ها علیه دولت خبر داده و گفته است: «برخی به اذهان عمومی خط می‌دهند.» در این فضای مجازی هم که وقتی خبری منتشر می‌شود چنان پخش‌وپلا می‌شود که دیگر گوش بدهکار نیست. مثل ماجرای بستری شدن پژمان بازغی که وقتی خبر فوتش منتشر شد هر چه داد می‌زد ایهاالناس من زنده‌ام کسی گوش نمی‌کرد و بعد چند ساعت کاربران دیدند که نه بابا انگار طرف واقعا زنده است و دست از تسلیت گفتن برداشتند.

 

شوک در مظلومی

 

سرمربی فصل گذشته تیم فوتبال استقلال با تاکید بر اینکه هنوز سرمربی این تیم است به انتقاد از رفتار مسئولان باشگاه پرداخت و گفت: در جلسه‌ای با وزیر ورزش ناگفته‌ها را به او خواهم گفت.

 

البته دل کندن از استقلال سخت است اما نه این قدر سخت. این جمله که من هنوز سرمربی استقلال هستم حاصل از شوک روحی است و قبلا هم در باشگاه استقلال و پرسپولیس این شوک‌‌ها زیاد وارد شده است. اغلب مربیان سابق این تیم‌ها، تا شش ماه بعد از اخراج هنوز فکر می‌کردند سرمربی هستند و حتا یکی دوبار سر تمرین هم رفته بودند.

 

پارازیتت را قورت بده

 

مدیرکل سرویس‌های رادیویی سازمان تنظیم مقررات ارتباطات: «موبایل بیشترین سیگنال مضر را دارد اما تشعشع پارازیت و وای‌فای کمتر است.»

 

یک روزی می‌رسد که ما صبح به صبح می‌رویم خودمان را می‌چسبانیم به دکل‌های پارازیت تا انرژی مثبت بگیریم. این قدر که مسئولان در این سال‌ها از فواید پارازیت گفته‌اند درباره شیر و ویتامین دی حرف نزده‌اند.

 

نسخه وطنی

 

کریستیانو رونالدو از دیوار اتوبوسی ایسلند انتقاد کرده است. در کشور خودمان هم دست‌کم چهار مربی داریم که برای خودشان در پارک اتوبوس، صاحب سبک هستند و اغلب از اتوبوس دوطبقه استفاده می‌کنند. طوری که هوا از بین مدافعان رد نمی‌شود.

 

شانگهای صاحب دیزنی‌لند شد

 

ما به سرعت نور داریم چینی می‌شویم و حتا این روزها آدامس خروس چینی هم در بازار وجود دارد و چینی‌ها دارند به سرعت نور آمریکایی می‌شوند. این بازی دو سر باخت را ما و چینی‌‌ها خوب داریم بازی می‌کنیم.

 

 

باقی بقای‌تان

منبع: ایسنا

عکس

حمله یک ماده شیر به دوربین یک بازدید کننده از پارک ملی ماسای مارا در کنیا


دانش

 

 

تاریخِ زشتی می‌گوید چیزی به نام زشتی وجود ندارد

گرچن ای‌هندرسن | محمد غفوری


109463_player_podcast_series_1445009458_109462_656x500

  

  زشتی عموما در تضاد با زیبایی و به عنوان امری منفی مطرح می‌شود. اما زشت خواندن یک چیز یا یک فرد، بیش از آنکه چیزی در مورد او بگوید، نشانی از ترس‌های گوینده و تاریخ و فرهنگ اوست.

در سدۀ نوزدهم، زن بومیِ پشمالویی در مکزیک که خولیا پاسترانا نام داشت، در نمایشگاه ادواری عجایب زیست‌شناختی «زشت‌ترین زن جهان» معرفی شد. پس از آنکه او را به اروپا بردند، بر اساس هنجارهای ویکتوریایی، روی صحنه ایفای نقش می‌کرد: آواز می‌خواند و می‌رقصید، به زبان‌های خارجی سخن می‌گفت، تن به آزمایش‌های پزشکی در انظار عموم می‌داد و به دیگر سرگرمی‌های عمومی می‌پرداخت. او هم در طول زندگی‌اش و هم پس از مرگش متصف به صفت «زشت» بود.

 

ریشۀ واژۀ زشت (ugly) به زبان اسکاندیناویاییِ سدۀ میانه می‌رسد و معنای آن «ترسیدن یا وحشت‌زده‌شدن» بود. واژۀ «زشت» معانی متعددی تداعی می‌کرد که ازجملۀ آن‌ها به این واژه‌های مشابه می‌توان اشاره کرد: هیولاوار، مضحک، ازریخت‌افتاده، عجیب، منحط و ناقص‌الخلقه. زشتی که تاریخی داستان‌گونه دارد از منابع پرشماری سربرآورده است: از ارسطو که زنان را مردان «ناقص‌شده» می‌دانست بگیر، تا افسانه‌های قرون وسطایی دربارۀ عجوزه‌های که به زنان زیبا تبدیل شده‌اند، کاریکاتورهای سده هجدهم، نمایش‌های «عجایب» سده نوزدهم، هنر و مردمان «منحط» سده بیستم، معماری خام‌گرا۱ و موارد دیگر. زشتی مدت‌هایی مدید چالشی را پیشِ روی زیبایی‌شناسی و ذائقه می‌نهاد. تصور آنچه را که قرار است زیبا و ارزشمند باشد نیز بغرنج می‌ساخت.

 

سنت‌های غربی غالباً زشتی را در تضاد با زیبایی قرار می‌دهند؛ اما این مفهوم در بافت‌های فرهنگی گوناگون حامل معانی مثبتی است. مفهوم ژاپنی «وابی-سابی» برای نقص و خلل‌پذیری ارزش قائل می‌شود. این‌ها خصایصی هستند که در فرهنگ‌های دیگر ممکن است «زشت» پنداشته شوند. زشتی و زیبایی می‌توانند مانند ستاره‌های دوتایی عمل کنند که هریک در میدان جاذبۀ دیگری می‌افتد و دایره‌وار به دور هم می‌چرخند؛ درحالی‌که همراه با ستارگان پرشمار دیگر یک منظومه را تشکیل می‌دهند.

 

معمولاً صفت «زشت» برای افترازدن به کار می‌رود؛ اما در دهه‌های اخیر، با مقولات زیباشناختی با ظن و تردید بیشتری برخورد کرده‌اند. کتلین ماری هیگینزِ فیلسوف می‌نویسد: «ما نمی‌توانیم زیبایی را معصوم بدانیم» هنگامی که «شکوه خیره‌کنندۀ برآمده از ابر قارچیِ انفجار اتمی توأم با شر اخلاقی است». همچنان که جهان دگرگون می‌شود و معانی «زیبا» و «زشت» با هم اصطکاک می‌یابند، مشاجره بر سر این موضوع دامنۀ بیشتری می‌یابد. در سال ۲۰۰۷ ویدئویی با برچسب «زشت‌ترین زن جهان» پخش شد. این ویدئو به‌جای پاسترانا، لیزی بلاسکِس را نشان می‌داد که در آن زمان هفده‌ساله بود. بلاسکِس که متولد تگزاس بود، از یک چشم نابینا بود و مبتلا به اختلالی بود که مانع از افزایش وزن وی می‌شد. در اظهارنظرهای عامۀ مردم، وی را یک «هیولا» نامیدند و حتی خطاب به وی گفتند: « فوراً خودت را بکش.» این تجربه بلاسکِس را تشویق کرد مستندی لیه ارعاب سایبری۲ بسازد. این مستند در سال ۲۰۱۵ منتشر شد و این پرسش را در انداخت که آیا بهتر نیست عنوان زشت بر اتهام‌زنندگان اطلاق شود؟

 

مفهوم ژاپنی «وابی-سابی» برای نقص و خلل‌پذیری ارزش قائل می‌شود. این‌ها خصایصی هستند که در فرهنگ‌های دیگر ممکن است «زشت» پنداشته شوند.

در دو قطب متضاد، «زشتی» نه‌تنها تبدیل به نقطه‌ای برای جدایی از هم‌دیگر نشده، بلکه تبدیل به شعاری برای اتحاد شده است. در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون، هر یک از ما ممکن است زشت تلقی شده باشیم: از موقرمز گرفته تا چشم‌آبی، چپ‌دست تا بینی‌عقابی و گوژپشت تا لاغرمردنی. به‌سادگی می‌توان هرگونه مشخصۀ ظاهری را تبدیل به نشانه‌ای از زشتی کرد۳ یا اینکه داستان زشتی را تبدیل به موضوعی برای مطالعات موردی کرد؛ بی‌آنکه میراث بزرگ‌تر آن را مد نظر قرار داد.

 

در زبان یونانی باستان، مترادف‌های زشتی، دال بر شرارت، فضاحت و ضعف بودند. ممکن بود استثنائاتی نیز در این میان وجود داشته باشند؛ مانند «فیلسوف زشت، ولی فرزانه، سقراط» یا «بردۀ قصه‌گوی ازریخت‌افتاده، ازوپ». اما گرایش بر آن بود که خصیصه‌های ظاهری، بازتابی از ارزش درونی یا نوعی شگون مادرزادی تلقی شود. شبه‌علمِ سیماشناسی۴ در دوران باستان بر حسب خصایص زیبا و زشت پی به خیر یا شر اخلاقی می‌برد. افسانه‌های پریان در سده‌های میانه، تصویر زنان زیبا و جانوران درنده‌خو را تغییر داد؛ اما دلالت‌های منفیِ این اصطلاحات همچنان در طول سده‌ها حفظ شد. همچنانکه امپراتوری‌های استعماری گسترش می‌یافتند، هیولاها در حاشیۀ بدفهمی از موضوع سربرآوردند. برای نمونه، کاشفان اروپایی تندیس‌های «زشت» خدایان هندی را به‌مثابۀ علائمی آخرالزمانی تفسیر می‌کردند؛ تفسیری که از طریق خوانش روایت‌های مسیحی صورت می‌گرفت و هیچ ارتباطی با موضوع نداشت.

 

در سده‌های هجده و نوزده محک‌زدن مرز متزلزل میان زیبایی و زشتی تداوم یافت. در روزگاری که «زشتی» و «کژریختی» تقریباً به‌جای یکدیگر تعریف می‌شدند، کاریکاتورها دست به اغراق در ویژگی‌های ظاهری زدند. ویلیام هی عضو پارلمان بریتانیا که گوژپشت بود، کوشید بار منفی «کژریختی» را بزداید. او استدلال کرد که این جسم کژریخت نمایانگر یک روح زشت نیست. حتی هنگامی که معانی سنتی این موضوعات به چالش کشیده شدند، نمایشگاه‌هایِ عجایب زشتی‌ها را به اوج‌های جدیدی رساندند و موزه‌های کالبدشکافی و نمایشگاه‌های جهانی نیز گونه‌های انسانی و جلوه‌های قومی را به نمایش گذاشتند.

 

جنگ جهانی نخست باعث مبالغه در برداشت‌های موروثی از زشتی شد. همچنان‌که فنون جنگی به مراحل نوتری از مکانیزاسیون رسید، مردان جوانی که زمانی زیبا بودند در اثر آثار مخرب نارنجک‌ها، گاز خردل و تانک‌ها تبدیل به مردانی زشت شدند.

جنگ جهانی نخست باعث مبالغه در برداشت‌های موروثی از زشتی شد. همچنان‌که فنون جنگی به مراحل نوتری از مکانیزاسیون رسید، مردان جوانی که زمانی زیبا بودند در اثر آثار مخرب نارنجک‌ها، گاز خردل و تانک‌ها تبدیل به مردانی زشت شدند. برخی از سربازان از قبیل «صورت‌داغون‌ها۵» به‌سبب «صورت‌های وحشتناکمان» گروه‌هایی تشکیل دادند تا تبدیل به «آموزگاران اخلاق» گردند و «شرافتمان را به ما بازگرداندند». اگرچه بسیاری از این سربازان درگذشتند یا از انظار پنهان شدند، شوک دیداری ناشی از این مسئله به‌موازات تلاش هنرمندان و تبلیغات‌چیان برای سرهم‌بندی مجدد یک نظم نوین جهانی، دوباره وارد شد. در دهۀ ۱۹۳۰، آلمان نازی از نوعی زیبایی‌شناسی ملی‌شده حمایت کرد تا امر زشت را با برچسب چیز «منحط» سانسور کند و آثار هنری و گروه‌های فرهنگی را به‌طور همزمان در معرض آزار و نابودی قرار دهد.

 

در طی دوره‌های نزاع، هر نوع تهدید یا هر یک از دشمنان را می‌توان زشت گردانید و بدین‌سان آن را تعمیم داد. یک فرد را می‌توان با ملاک‌های خودسرانه، مانند داشتن یک بازوبند زرد یا شال‌گردن مشکی و باتوجه‌به زاویۀ دید ناظر، وارد گروه «زشت‌ها» کرد. «زشت» را می‌توان به‌طور مجازی بر هر چیزی اطلاق کرد؛ اما داغ میراث نامطمئن این واژه بر بدن‌ها می‌خورد و بیشتر می‌تواند شامل حال بییننده شود تا آن کسی که دیده می‌شود. چنانکه فرانک زاپا در ترانه‌ای خوانده است، «زشت‌ترین بخش بدن تو» نه بینی یا انگشت پا، بلکه «ذهن تو» است.

 

در اواخر دهۀ ۱۹۳۰، کنت و مامی کلارک به جنوب امریکا سفر کردند تا تأثیر روان‌شناختی تبعیض و جدایی نژادی را بررسی کنند. آنان از بچه‌ها می‌خواستند تا میان عروسک‌های سفید و سیاه دست به انتخاب زنند. به‌نحو قابل‌توجهی عروسک سفید، عروسک «زیبا» معرفی می‌شد و عروسک سیاه، عروسک «زشت»؛ آن‌هم درحالی‌که این زشتی و زیبایی توأم با صفاتی همچون «خوب» و «بد» و «تمیز» و «کثیف» بود. تونی ماریسن نیز با پیگیری مضمون مشابهی در رمان خودش با عنوان آبی‌ترین چشم (۱۹۷۰) دربارۀ تأثیر نژادپرستی بر خانواده بریدلاو نوشت:

 

توگویی اربابی اسرارآمیز و همه‌چیزدان، ردایی از زشتی بر تن هر کس پوشانده است… ارباب گفته بود: «شما مردمانی زشت هستید». آن‌ها خود را ورانداز کرده بودند و هیچ چیزی مغایر با گفتۀ ارباب در آن نیافته بودند. در واقع می‌دیدند که در هر تابلوی تبلیغاتی، هر فیلم و هر نگاهی نوعی تأیید این گفته وجود دارد که گوشه‌چشمی نیز به آن‌ها دارد.

 

کنت و مامی کلارک به جنوب امریکا سفر کردند تا تأثیر روان‌شناختی تبعیض و جدایی نژادی را بررسی کنند. آنان از بچه‌ها می‌خواستند تا میان عروسک‌های سفید و سیاه دست به انتخاب زنند. به‌نحو قابل‌توجهی عروسک سفید، عروسک «زیبا» معرفی می‌شد و عروسک سیاه، عروسک «زشت».

هنر آینه‌ای را پیشِ روی گرایش‌های دگرگون‌شونده قرار می‌دهد. برچسب‌های اولیۀ «زشت» گاهی اوقات به فراموشی سپرده می‌شدند؛ آن‌هم هنگامی که موضوعاتی که زمانی مسخره می‌شدند، ارزشمند گردیدند. امپرسیونیسم سدۀ نوزدهم که امروزه در نمایشگاه‌های پرسروصدا به نمایش درمی‌آید، در ابتدا با غذاهای آبکی و گوشت گندیده مقایسه می‌شد. هنگامی که آثار هِنری ماتیس در نمایشگاه آرموری در سال ۱۹۱۳ در امریکا به نمایش درآمد، منتقدان، آثار وی را با نیش و کنایه «زشت» نامیدند؛ آن‌هم درحالی‌که دانشجویان هنر در شیکاگو یکی از تمثال‌های «برهنۀ آبی» او را در مقابل مؤسسۀ هنر به آتش کشیدند. یک سده بعد همان مؤسسه بازنگری مهمی دربارۀ این اثر ماتیس انجام داد. زمانی موسیقی راک‌اَندرول، موسیقی زشت قلمداد می‌شد که بیم آن می‌رفت که تمامی نسل‌ها را تباه سازد.

 

برخی هنرمندان در مواجهه با تهمت «زشت»بودن به استقبال این واژه شتافتند. پل گوگنِ نقاش، زشتی را «سنگ محک هنر مدرن ما» نامید. ازرا پاوند شاعر و مترجم نوعی «آیین زشتی» را تبلیغ کرد. چارلز اچ‌اچ‌پریِ آهنگساز به ستایش زشتی در موسیقی برخاست؛ چیزی که به باور وی بدون آن «هیچ پیشرفتی نه در امور اجتماعی و نه امور هنری اتفاق نمی‌افتد». کلمنت گرینبرگِ منتقد، امپرسیونیسم انتزاعیِ جکسن پولاک را چونان امری که «از زشت به‌نظرآمدن باکی ندارد» ستود؛ [چراکه] «همۀ آثار ژرف و اصیل هنری در آغاز، زشت به نظر می‌رسند».

 

بهره‌گیری از واژۀ «زشت» باعث تقلیل بار منفی آن شد. به نظر می‌رسد که شیاتو، نقاش چینی سدۀ هفدهم، هنگامی که نقاشی خود را «ده‌هزار لکۀ جوهرِ زشت» نامید، پیشگام ضربه‌های قلم‌موی پرحرارت پولاک شد. سنت متقدم‌تری در شعر عربیِ سده‌های میانه تلاش کرد تا موقعیتِ انسان‌ها را در ارتباط با بیماری و ناتوانی به‌گونه‌ای مثبت دوباره چارچوب‌بندی کند؛ آن‌هم از رهگذر «زشت‌کردن زیبایی و زیباکردن زشتی». اصطلاح فرانسوی jolielaide یا «زشتِ زیبا»، دل به نوای سدۀ هجدهم سپرده بود؛ آن هنگام که «باشگاه‌ زشت‌ها» در بریتانیا و امریکا به‌عنوان انجمن‌های اخوت سربرآوردند. اعضای شوخ‌طبع این باشگاه‌ها مجموعۀ رنگارنگ دماغ‌ها، چانه‌ها و لب و لوچه‌هایشان را به نمایش می‌گذاشتند. بسیاری از باشگاه‌ها تحقیر شدند و حیات کوتاهی هم داشتند؛ اما دیگران، همچون باشگاه ایتالیایی «فستا دی بروتی» که هنوز هم وجود دارد یا جشنوارۀ زشت‌ها، به بقای خود ادامه دادند. آن‌ها کوشیدند با تبعیض‌های مبتنی بر ظاهر مقابله کنند.

 

هنگامی که چیزی را زشت می‌نامیم، چیزی دربارۀ خودمان می‌گوییم و نیز چیزی دربارۀ آنچه از آن می‌ترسیم یا وحشت داریم.

حتی هنگامی که سیاست و رسانه‌های اجتماعی منازعه‌های «زشت» به پا می‌دارند، برنامه‌های سرگرمی عامه‌پسند به استقبال زشتی رفته است. نمایش تلویزیونی بتیِ زشت (۲۰۰۶تا۲۰۱۰) پویشی را برای «زشت‌بودن» به راه انداخت و برنامۀ شِرِک موزیکال شعارش این بود که «زشت را برگردانیم». عروسک‌های محبوب کودکان، یعنی عروسک‌های زشت، این شعار را بر خود دارند که: «زشت زیبای جدید است». درحالی‌که برخی برنامه‌های سرگرمی زشتی را بتواره می‌سازند، کتاب‌هایی مانند خاطرات رابرت هوگ با عنوان زشت (۲۰۱۳) و رمان علمی‌تخیلیِ ردۀ سنی جوانان با عنوان زشت‌ها نوشتۀ اسکات وسترفلد (۲۰۰۵) مردم را ترغیب می‌کنند تا فراتر از ظاهر جسمانی افراد را بنگرند. یکی از سازمان‌های ضد ارعاب سایبری کلمۀ UGLY را تبدیل به سرواژه‌ای کرده است که حروف آن دال بر حرف‌های آغازین کلمات «منحصربه‌فرد (Unique)، بااستعداد (Gifted)، دوست‌داشتنی (Loveable)، تو (You)» هستند. «زشت» که زمانی در انزوای اجتماعی به سر می‌برد، به‌گونه‌ای فزاینده علیه خود برخاسته تا معانی موروثی را به چالش کشد و حتی به مقابله با بی‌عدالتی‌ها برخیزد.

 

هنگامی که چیزی را زشت می‌نامیم، چیزی دربارۀ خودمان می‌گوییم و نیز چیزی دربارۀ آنچه از آن می‌ترسیم یا وحشت داریم. برپاکنندگان و بینندگان نمایشگاه‌ عجایب در سدۀ نوزدهم که پاسترانا را «زشت» نامیدند، خود را در معرض نمایش دیگری قرار دادند. بقایای جسم پاسترانا در سال ۲۰۱۲ دوباره به مکزیک بازگردانده شد؛ یعنی هنگامی که کمیتۀ ملی نروژ برای پژوهش‌های قومی دربارۀ بقایای انسانی برچسب زشت را به خودِ برپاکنندگان و بینندگان آن نمایشگاه برگرداند و آن‌ها را «مضحک» نامید. این پرسش باقی است که چگونه وضعیت‌های مشابه را در میان خودمان درک می‌کنیم و به آن واکنش نشان می‌دهیم؟ چگونه صحنه را برای آینده آماده می‌کنیم؟ ویکتور هوگو هنگامی که این را نوشت، مروج دیدگاهی شد که به استقبال زشتی می‌رفت: «زیبا صرفاً نوعی شکل» است «که در ساده‌ترین بُعدش ملاحظه می‌شود» درحالی‌که «زشت یکی از جزئیات یک کل بزرگ» است «که از ما دوری می‌کند و در هماهنگی با کل آفرینش است، نه انسان». همچنان‌که ستاره‌های دوتاییِ زشتی و زیبایی در جهانِ روبه‌گسترشِ ما همچنان دایره‌وار به دور هم می‌چرخند، ما می‌توانیم به‌درستی تمامی ستارگان دیگری را که بر گرد آن‌ها می‌چرخند، منظومه‌های بالقوه جدیدی در نظر بگیریم.

 

پی‌نوشت‌ها:

* گرچن ای‌هندرسن مدرس دانشگاه جرج‌تاون است و درحال‌حاضر همکار هادسون تراست جِی‌سی‌بی در دانشگاه براون است. آخرین کتاب وی تاریخ فرهنگی زشتی نام دارد.

[۱] Brutalist

[۲] cyberbullying

[۳] تبدیل آن به هر چیز دیگری بسیار دشوارتر است.

[۴] physiognomy

[۵] lesGueulescassées

 

منبع: ترجمان

اجتماعی


پس از چهار ماه حقوق معوقه

۲۴ کارگر معترض شهرداری اهواز هنوز در بازداشت هستند


ahvazWorkers

  

  ۲۴ نفر از کارگران شهرداری اهواز که روز دوشنبه به اعتراض مقابل شهرداری اهواز تجمع کرده و بازداشت شده بودند هنوز در بازداشت به سر می‌برند.

 

به گزارش ایلنا حدود ۷۰ نفر از کارگران شهرداری اهواز به چهار ماه حقوق معوقه خود معترض بوده‌اند.

 

یک حقوقدان به ایلنا گفته است: «برگزاری تجمع صنفی جرم نیست و نمی‌توان کارگران را به صرف حضور در یک محل یا برگزاری اجتماعات صنفی مسالمت آمیز بازداشت نمود.»

 

در هفته‌های اخیر چندین مورد سختگیری قضایی با کارگران معترض صورت گرفته است.

 

منبع: ایلنا

اجتماعی

 


چهار میلیون نفر در ایران اعتیاد دارند


143536_546

  

چهار میلیون نفر در ایران اعتیاد دارند. دکتر مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران و استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی می‌گوید «آمار رسمی و معتبر دولتی در این زمینه وجود ندار اما طبق آخرین آمار که مربوط به ده سال پیش است، می‌گویند ۲ میلیون معتاد در کشور وجود دارد. متناسب با استاندارهای جهانی، اگر آمارهای رسمی ۲ میلیون معتاد را اعلام کند یعنی نزدیک به ۴ میلیون معتاد در کشور وجود دارد که دسترسی به آن ۲ میلیون دیگر وجود ندارد؛ مثلا این افراد در خانه خود و با شرایط بهتری به مصرف مواد می‌پردازند که در آمارهای رسمی قرار نمی‌گیرند.»

 

مصطفی اقلیما با اشاره به آمار معتادان در کشور از ۸ میلیون فرزند و کودک درگیر با خانواده‌ای که اعتیاد در آن جریان دارد، خبر داد. « این والدین برای آرام کردن نوازادن و به دلیل بی‌حوصله‌گی به نوزادان مواد می‌دهند که آرام شوند و در موارد زیادی برخی از این کودکان دچار اوردوز می‌‌شوند)، و اگر هم مستقیم مواد مصرف نکنند به بوی این مواد معتاد می‌شوند چراکه مدت‌ها در معرض این بو و استعمال مواد بوده‌اند و هنگام عصبیت یا ناراحتی پای منقل پدر یا مادر خود می‌‌نشینند که در معرض بوی مواد قرار بگیرند».

 

روز جمعه (۱۴ خردادماه) کودک ۴ ماهه و مجهول‌الهویه‌ای که از درد خماری و سوء‌تغذیه به شدت گریه می‌‌کرد در بیمارستان لقمان تهران جان باخت تا بار دیگر وضعیت نوازادان و کودکان درگیر اعتیاد در صدر اخبار قرار بگیرد. این دختر بی‌سرپرست که پرستاران بیمارستان نام «رویا» را بر او نهادند، توسط خانواده‌اش به شیرخوارگاه زعیم برده و همان‌جا رها شده‌ که با بروز نشانه‌های مسمومیت و اعتیاد به بیمارستان لقمان منتقل شد که در نهایت نتوانست درد اعتیاد، سوء‌تغذیه و بی‌پناهی را دوام بیاورد و درگذشت.

 

رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران می‌گوید که به رئیس‌جمهورهای قبلی و حسن روحانی نامه نوشته است، تا برای رفع مشکل اعتیاد به دولت کمک کنند؛ «نوشتیم ما به عنوان انجمن علمی مددکاری حاضریم به صورت مجانی کار کنیم و مشاوره بدهیم، راهبردهایی که هیچ هزینه‌ای برای دولت ندارد را ارائه دادیم ولی متاسفانه پاسخی نشنیدیم.»

 

منبع: عصر اعتدال

دانش

سر و کله این «ه» از کجا پیدا شد؟  


57302093


«نزدیکه دو سه ماه»، «مثله تو»، «مشغوله کار»، «تویه حیاط» و نمونه‌های اشتباهی از این دست این روزها بسیار زیاد در نوشتارهای فارسی به‌خصوص در فضای مجازی به چشم می‌خورد. اما سر و کله این «ه» از کجا پیدا شده و چرا در نوشتار ما چنین رواج پیدا کرده است؟

این پرسشی است که با طرح آن می‌توان توجه‌ها را به سمتش جلب کرد و نسبت به یک اشتباه که در زبان فارسی بسیار فراگیر شده هشدار داد. «نزدیکه دو سه ماه»، «مثله تو»، «مشغوله کار»، «تویه حیاط» و نمونه‌های اشتباهی از این دست این روزها بسیار زیاد در نوشتارهای فارسی به‌خصوص در فضای مجازی به چشم می‌خورد.

 

اما درباره اهمیت موضوع همین بس که یکی نوشته بود: «اگه امروز واسه ه و کسره نجنگیم فردا مجبوریم واسه کلمه‌ای مثل است و اثت و عصط بجنگیم».

 

در کتاب فارسی اول دبستان در درس «غذای لذیذ»، کاربرد کسره را در ترکیب‌هایی مثل «مادرِ امین»، «پختنِ غذا»، «سرِ سفره» و «خوردنِ آبگوشت» می‌دیدیم که بعضی از امروزی‌ها لابد آن‌ها را این‌طور می‌نویسند: «مادره امین»، «پختنه غذا»، «سره سفره» و «خوردنه آبگوشت»!

 

البته علامت تعجب هم لازم ندارد چون خیلی از ما در حال حاضر داریم همین کار را می‌کنیم. کافی است به متن پیام‌هایی که برای هم می‌فرستیم یا چیزهایی که می‌نویسیم نگاهی بیندازیم. این موضوع آن‌قدر رواج پیدا کرده و چشم خیلی از ما به دیدنش عادت کرده که ناخودآگاه خودمان هم به آن دچار شده‌ایم. کافی است این‌بار موقع نوشتن و البته بیش‌تر تایپ کردن وقتی به این نوع ترکیب‌ها رسیدیم از خودمان بپرسیم «کسره اضافه» یا «ه»؛ کدام درست است؟ «ه» علاوه بر این‌که گاهی حرف پایانی یک کلمه است عموما در جاهایی استفاده می‌شود که شکل محاوره‌‌ای فعل «است» مدنظرمان باشد؛ مثلا «هوا سرده»، «خوبه یا بد؟»، «راه نزدیکه» و… . «کسره اضافه» هم در ترکیب‌های وصفی و اضافی برای ربط دادن دو کلمه به هم استفاده می‌شود؛ مثلا «نزدیکِ دو سه ماه»، «برای دیدنِ تو»، «دوستِ من»، «هوایِ خوب» و… .

 

به نظر ساده می‌رسد و واقعا هم ساده است؛ اما چه شده که این روزها این اشتباه به شدت متداول شده است؟

 

محسن مهدوی مزده پژوهشگر زبان‌شناسی در بخشی از یادداشتش در این زمینه می‌نویسد:

 

علت بروز بحران

 

فارسی تعداد زیادی تکواژ با صدای e دارد. اگر فرض کنیم نقش‌نمای اضافه که هم متصل‌کننده صفت و موصوف است، هم متصل‌کننده‌ مالک و مملوک است، هم اضافه‌ تشبیهی می‌سازد، و هم نام و نام خانوادگی را به هم متصل می‌کند در واقع همواره یک چیز است، فارسی باز هم دست‌کم چهار تکواژ مختلف با صدای e دارد:

 

۱- اضافه: «دوست من»، «روز خوب»، «داس مرگ»، «میدان آزادی»، «حسن روحانی»

 

۲- پسوند «ه» در انتهای اسم‌ها و صفت‌ها: «دسته»، «دهنه»، «انگیزه»، «روزنه»

 

۳- معادل محاوره‌ای فعل ربطی «است»: «حالم خوبه»، «این‌جا تهرونه»

 

۴- حرف تعریف معرفه در فارسی محاوره‌ای: «خونه‌ مادربزرگه»، «لوستر بزرگه رو دیدم»، «این دختره کو؟»

 

همان‌طور که در این فهرست مشخص است موارد سوم و چهارم تنها در فارسی گفتاری وجود دارند. این‌جاست که مشخص می‌شود چرا پدیده‌ نوشتن کسره‌ اضافه به شکل «ه» این‌قدر تازه است. در سال‌های اخیر نوشتن فارسی محاوره‌ای با سرعتی بی‌نظیر رشد کرده. ماجرا از وبلاگ و پیامک شروع شده، با فیس‌بوک و بخش‌های نظرات سایت‌های خبری گسترده‌تر شده، و تا جایی پیش رفته که در تلویزیون رسمی کشور هم زیرنویس فارسی فیلم به زبان محاوره‌ای دیده می‌شود. حالا دیگر عجیب نیست اگر کتابی را باز کنیم که در آن گفت‌وگوها به فارسی محاوره‌ای آورده شده، اتفاقی که بیست سال پیش بسیار نادر بود. در این‌جا جا دارد به موضوع مهم ترانه هم اشاره کنیم. جدی گرفته شدن ترانه‌سرایی و نوشته شدن و دست‌به‌دست شدن متن ترانه‌ها (به صورت نوشته نه به صورت صوتی و با موسیقی) در دهه‌های اخیر مقام فارسی محاوره‌ای را جدی‌تر کرده است.

 

با گسترش سنت نوشتن به فارسی محاوره‌ای (عموما از نوع تهرانی)، مردم شروع کرده‌اند به نوشتن «هوا سرده» و «لوستر بزرگه». قطعا ایرادی به این کار نیست چون راه آسان دیگری برای نوشتن این تکواژها وجود ندارد. اما نتیجه طبیعی این روند این است که آدم‌ها عادت می‌کنند در انتهای کلماتی که هرگز «ه» ندیده بودند «ه» بگذارند. توجه کنید که از ابتدای دبستان تا پنج شش سال پیش، بیشتر ما ترکیب «پسره» را ندیده بودیم چون چنین ترکیبی در فارسی کتابی وجود ندارد. در نتیجه، ناگهان آموخته‌های قبلی سست می‌شوند و مغز ما که در حالت ناخودآگاه لزوما قادر به تفکیک دادن این چهار تکواژ نیست، گاهی آن‌ها را در هم می‌ریزد و به جای «دوست خوب» هم بر خلاف آن‌چه تمام عمر به آن عمل می‌کرد ناگهان می‌نویسد «دوسته خوب». نکته‌ جالب توجه این است که این خلط تنها در جاهای خاصی رخ می‌دهد و قربانی‌اش هم عموما کسانی هستند که خودآگاهی زبانی بالایی ندارند. برای مثال، اشتباه‌کننده‌ترین اشتباه‌کنندگان یا خودآگاه‌ترین طرفداران این بدعت جدید هم حاضر نیستند به جای «محسن مهدوی» بنویسند «محسنه مهدوی».

 

محمدکاظم کاظمی شاعر افغان ساکن ایران هم در یادداشت کوتاهی با عنوان «نگارش «ه» به جای کسره اضافه» می‌نویسد:

 

من اگر جایه تو باشم.

 

این دو تا برادر مثله هم‌ هستند.

 

من از صبح تویه آشپزخانه بودم.

 

این کاره تو کاره قشنگی نبود.

 

بله، همه این‌ها غلط است. ما نباید به جای کسره‌ اضافه از حرف «ه» استفاده کنیم. ترکیب‌های وصفی و اضافی دارای کسره‌اند نه «ه». یعنی باید نوشت:

 

من اگر جای تو باشم.

 

این دو تا برادر مثل هم هستند.

 

من از صبح توی آشپزخانه بودم.

 

این کار تو کار قشنگی نبود.

 

کاربرد نابه‌‌جای «ه» به جای کسره‌ اضافه چند سالی است که در نگارش فارسی‌زبانان بسیار دیده می‌شود. البته در آثار نویسندگان حرفه‌ای و جدی و در رسانه‌های رسمی کمتر است، ولی در دو جای بسیار رواج یافته است، یکی دنیای مجازی و دیگری زیرنویس فیلم‌های سینمایی.

 

در واقع معمولاً جوان‌ترها دچار این خطا می‌شوند، شاید به سبب ضعف سواد فارسی نسبت به ده بیست سال پیش یا شاید به سبب عمومی شدن امکانات رسانه‌ای به ویژه رسانه‌های مجازی که در آنجا هر کسی با هر میزان و پایه‌ای از سواد و دانش می‌تواند بنویسد.

 

و نکته قابل توجه این است که این خطا در نوشته‌های مردم ایران بیشتر دیده می‌شود و گویا هنوز به افغانستان راه نیافته است. به هر حال اهل قلم و دانش باید مراقب شیوع این خطای نگارشی باشند و به دیگران هشدار دهند.

 

به گزارش ایسنا، نکته جالب ماجرا این است که این وسط گاهی هم از آن طرف بام می‌افتیم. مثلا در یکی از آگهی‌های تبلیغاتی امسال این عبارت به چشم می‌خورد: «عیدِ و عیدیش…» به جای «عیده و عیدیش…». شاید نویسنده این پیام تبلیغاتی از ترس استفاده از «ه» نابه‌جا، آن را حذف کرده و به جایش کسره گذاشته است!

 

منبع: ایسنا

اقتصاد


بر اساس نتایج پژوهشی جدید، قریب به ۴۶میلیون نفر تحت‌تأثیر اَشکال نوین برده‌داری هستند

۴۶میلیون نفر از بردگی مدرن رنج می‌برند


n00008019-b

  

  بر اساس نتایج پژوهشی جدید قریب به ۴۶میلیون نفر تحت‌تأثیر اَشکال نوین برده‌داری هستند. این گزارشی است که بنیاد واک فیری با مطالعه روی «شاخص جهانی بردگی» ارائه کرده است و از دولت‌ها خواسته برای مبارزه با برده‌داری مدرن بیشتر تلاش کنند.

 

 

بر اساس پژوهشی که بنیاد استرالیایی واک فیری (۱) منتشر کرده است، در سرتاسر دنیا نزدیک به ۴۶میلیون نفر به کار اجباری یا مشاغل جنسی اشتغال دارند یا به‌علت بدهی در بندگی فرد دیگری هستند یا در وضعیتی هستند که همچون بردگی است.

 

بر اساس گزارش شاخص جهانی بردگی در سال ۲۰۱۶ «شکل‌های نوین برده‌داری» بسیار بیشتر از گذشته وجود دارد. نزدیک به دوسِوم این برده‌های مدرن در آسیا هستند.

 

برده‌داری مدرن امروزه اصطلاحی فراگیر برای توصیف قاچاق انسان، کار اجباری، استثمار به‌علت بدهی، بردگی جنسی، ازدواج اجباری و استثمارهایی ازاین‌قبیل است.

 

هند با ۱۸.۳۵میلیون نفر بزرگ‌ترین جمعیت برده‌های مدرن را دارد. بعد از آن به‌ترتیب چین با ۳.۳۹میلیون، پاکستان با ۲.۱۳میلیون، بنگلادش با ۱.۳۵میلیون و ازبکستان با ۱.۲۳میلیون قرار دارد.

 

اگر میزان بردگی را از حیث تناسب جمعیت در نظر بگیریم، کرۀ شمالی رتبۀ اول را دارد. ۴.۳۷درصد از جمعیت ۲۵‌میلیون نفری این کشورِ منزوی، در بردگی به سر می‌برند. گزارش‌ها نشان می‌دهد کرۀ شمالی هیچ کاری برای مبارزه با برده‌داری نمی‌کند و دولت این کشور بردگی را تأیید می‌کند. باتوجه‌به تناسب جمعیت، پس از کرۀ شمالی ازبکستان قرار دارد. ۳.۹۷درصد جمعیت این کشور در مزارع و کارخانه‌های پنبه در وضعیت کار اجباری به سر می‌برند.

 

بر اساس گزارش شاخص جهانی بردگی، برده‌داری مدرن در ۱۶۷ کشور دنیا وجود دارد. کمترین میزان رواج بردگی در اروپاست؛ اما بنیاد واک فیری اعلام کرده است که اروپا منبع و مقصدی برای کار اجباری و استثمار جنسی است. این بنیاد هشدار داده است که انسان‌هایی که از فقر و جنگ فرار می‌کنند و به اروپا می‌آیند، می‌توانند احتمال بروز بردگی را در این قاره افزایش دهند.

 

این آمارِ تکان‌دهنده با آمار سازمان بین‌المللی کار، از ارکان فرعی سازمان ملل متحد، مغایرت دارد. بر اساس تخمین سازمان بین‌المللی کار ۲۱میلیون نفر در وضعیت کار اجباری هستند. مشخص است این سازمان معنای گستردۀ بردگی مدرن را که بنیاد واک فیری در نظر داشته، لحاظ نکرده است.

 

بردگی مدرن یعنی فردی به کاری مجبور شود و به‌علت تهدید، خشونت، فریب، سوءاستفاده از قدرت و اکراه، نتواند از آن کار رهایی یابد.

 

بنیاد واک فیری از دولت‌ها خواسته است برای مبارزه با برده‌داری مدرن بیشتر تلاش کنند و به ارباب مشاغل هشدار داده است تا تضمین کنند زنجیره‌های تولید و توزیعشان عاری از برده‌داری است.

 

پی‌نوشت‌:

[۱] Walk free foundation

 

منبع: دویچه وله