پارسی سره از جلال تا جلال2

پارسی سره از جلال تا جلال2
دکتر محمدعلی سلطانی - بخش دوم
 

جایگاه جلال در سیر پارسی سره
تا زمانی که منابع و مآخذ و زمان و مکان ظهور حرکتی به‌درستی مورد بررسی و کندوکاو قرار نگیرد، حایگاه واقعی پرچمدار همزمان که به قول فلاسفه به حجاب معاصرت دچار است، مشخص نخواهد شد و این ستمی چندجانبه به دانش و دانشی‌مردان همزمان ماست. بهارِ بزرگ که در تصنیف بی‌بدیل خود برای امروز و فردا پنجره‌ای فرا روی حال و آیندگان گشوده است، در نقد و بررسی آثار برآمده از عهد صفوی تا دورة پهلوی، نگاهی شایستة شأن علمی و فرهنگی خویش داشته است که با توجه به این پیشه و پیشینه فارسی سره و نوشته‌ها و سروده‌های ارزنده‌ای که از «جلال دوم» در دست داریم، این موضوع درخور جستجویی شایان برای پایان‌نامه‌های دورة تکمیلی است که بخشی از فرهنگ گرانسنگ ایران و زبان و ادب پارسی را در بر می‌گیرد و آنگاه جایگاه جلال دوم در سیر پارسی سره و پایگاه کرمانشاه در پیشگاه پیشینه ادب ایران آشکار خواهد شد.

جلال اول
جلال‌الدین میرزا از رجال فکور سلسلة قاجار و از روشنفکران و اصلاح‌طلبان نخستین در ایران که پیشقدم حرکت‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی منجر به نهضت مشروطیت است. جلال‌الدین میرزا پس از فترت دوران صفویه و افشاریه و زندیه، نهضت پارسی‌گویی را که در هندوستان آغاز شده بود، بار دیگر در تهران و سرزمین ایران احیا کرد. دست‌پروردگان او از جمله میرزاجعفر قراجه‌داغی بود که نمایش‌های هفت‌گانه میرزا فتحعلی آخوندزاده را از ترکی به پارسی ترجمه کرد. میرزا جعفر مدتها منشی جلال‌الدین‌میرزا بود. همشهری دانشور باقر مؤمنی که کتاب «تمثیلات» آخوندزاده را به ترجمه قراجه‌داغی و با مقدمه و حواشی محققانه چاپ و منتشر ساخته۷ در این باره آورده است:
[آخوندزاده] از همان سالهای انتشار تمثیلات، می‌کوشید تا آن را در ایران بشناسند، نمایش بدهند و ترجمه کنند و به پیروی از آن بنویسند. از جمله کسانی که آخوندزاده برای ترجمة تمثیلات خود به آنان مراجعه کرده، یکی میرزا آقا تبریزی است؛ ولی میرزاآقا در نامه‌ای ـ شاید در ربیع‌الثانی ۱۲۸۷ق ـ به او می‌نویسد: «خواستم کتاب تیاتر را چنان که خواسته بودید، به زبان فارسی ترجمه بکنم، دیدم که ترجمة لفظ به لفظ حسن استعمال الفاظ را می‌برد، ملاحت کلام را می‌پوشاند، در حقیقت حیفم آمد و ترجمه را موقوف داشتم»؛ ولی آخوندزاده سرانجام از طریق جلال‌الدین میرزا به این آرزوی خود می‌رسد.
آخوندزاده ابتدا در اوایل سال ۱۸۷۰م ضمن ارسال یک نسخه از تمثیلات برای شاهزاده جلال‌الدین میرزا از او می‌خواهد که: «مجلس تشبیه بعض حکایات آن را گاه گاه در انجمن احبّا مانند تیاترهای اروپا با البسه و تشکلات هر یک از افراد مجالس برپا نمایند و محظوظ شوند»۸ و در جای دیگر خطاب به او می‌نویسد: «اگر شخصی از فضلای تهران» که بالاصاله فارسی‌زبان باشد، اما زبان ترکی را کماینبغی بفهمد، این تمثیلات را به همان قواعد و شروط و رسوم که در کتاب اشاره شده است از زبان ترکی به زبان فارسی ساده و بی‌کم و زیاد و بدون سخن‌پردازی و قافیه‌چینی، مطابق اصطلاح خود فارسی‌زبانان در دایرة سیاق تکلم نه در دایرة سیاق انشا ترجمه کند و به چاپ رسانیده منتشر سازد، هرآینه نسبت به ملت خدمتی بزرگ خواهد کرد و هم خودش از فروش این تصنیف به منافع وافره خواهد رسید.۹
جلال‌الدین میرزا۱۰ نیز کتاب را به میرزا جعفر قراجه‌داغی۱۱ که در این زمان منشی او بوده، می‌سپارد. آخوندزاده از سفارش جلال‌الدین میرزا در مورد ترجمة «قومیدی‌های» خود بسیار خوشحال می‌شود. (از نامة مورخ ۱۷ دسامبر ۱۸۷۰ به میرزایوسف مستشار)، میرزاجعفر ترجمة اولین نمایشنامه (میرزا ابراهیم خلیل کیمیاگر) را در اوایل سال ۱۸۷۱ به پایان می‌رساند و برای اظهار نظر نزد آخوندزاده می‌فرستد. او این ترجمه را بسیار می‌پسندد و سفارش چاپ آن را می‌دهد. (از نامة آخوندزاده مورخ ۲۵ مارس۱۸۷۱ر
۵ فروردین ۱۲۵۰ به مستشارالدوله)…۱۲
جلال‌الدین میرزا و میرزا جعفر قراجه‌داغی در یک مسیر آنچه به آن بیش از همه می‌اندیشیده‌اند، همگانی‌شدن آموزش زبان و ادب فارسی به‌ویژه در بین کودکان است. در آن عصر کودکان به هیچ شمرده می‌شدند و محلی از اعراب نداشتند. جلال‌الدین میرزا بر روی جلد اصلی کتاب نامه خسروان نوشته است: «نامة خسروان داستان پادشاهان پارس به زبان پارسی که سودمند مردمان به‌ویژه کودکان است.»۱۳ میرزاجعفر قراجه‌داغی نیز در مقدمة ترجمة تمثیلات می‌نویسد: «نگارنده خود را برخلاف سلیقة چیزنویسان قدیم از قید عبارات مغلقه و الفاظ مشکله رهانیده، به زبان عوام و سخنان روان و کلمات مأنوس و عبارت معروف، این کتاب مستطاب را نوشته به اتمام رسانید که بی‌سواد و باسواد هر دو به خواندن و شنیدن از قواعد آن بهره‌مند شوند و اطفال مظلوم که همیشه برای یادگرفتن ترکیب کلمه و آموختن هجی در ورطة عبارات مغلق مستغرق و گرفتارند، به خواندن این کتاب که به زبان خود آنها مسطور است، خلاص یابند.»۱۴
نامه خسروان «آغاز»
بر روی جلد اصلی کتاب چنان که یادآور شدیم، نوشته شده است: «نامه خسروان، داستان پادشاهان پارس به زبان پارسی که سودمند مردمان به‌ویژه کودکان است.» [سپس آمده است:] نخستین نامه، از آغاز آبادیان تا انجام ساسانیان. دو ترکیب «نامه خسروان» و «نخستین‌نامه» با قلم چهار دانگ و توضیحات بعد از آنها با قلم دودانگ نستعلیق نوشته شده است و این مربوط به جلد اول کتاب می‌باشد؛ زیرا جلال‌الدین میرزا این کتاب را در دو جلد تدوین و تصنیف کرده است. (اما مرحوم بهار سه جلد مرقوم فرموده‌اند!) سراسر کتاب از آغاز تا انجام به خط خوش و خوانای نستعلیق ـ عروس خطوط اسلامی و خط اصیل ایرانی ـ خوشنویسی شده است و خوشنویس آن نویسنده‌ای به نام (جلوة یزدی) بوده است.۱۵ در کارخانة استاد محمدتقی در شهر تهران در آذرماه ۱۲۸۵ق = ۷۹۱ جلالی = ۱۸۶۸ عیسوی [میلادی]، چاپ سنگی و منتشر شده است.
پس از عبارت مورد نظر دربارة همگانی نمودن زبان سرة پارسی در اوایل کتاب صفحه‌ای به گراور تصویر جلال‌الدین میرزا اختصاص یافته است. در بالای عکس نوشته شده: «گردآورندة این داستان جلال پور فتحعلی‌شاه قاجار» و در صفحه بعد این عبارت آمده است: «نامه خسروان بدیدة دوستان خردمند ویژة استادان دارالفنون».
پی‌نوشت‌ها:
۷ـ فتحعلی آخوندزاده، تمثیلات، ترجمة میرزا جعفر قراجه‌داغی، مقدمه و حواشی: باقر مؤمنی، نشر اندیشه، تهران، ۱۳۴۹٫
۸ ـ فتحعلی آخوندزاده، الفبای جدید و مکتوبات، باکو، ۱۹۶۳، ص۱۷۳؛ باقر مؤمنی، همان، ص۱۳٫ ۹ـ همان، ص۱۸۲٫
۱۰ـ جلال‌الدین میرزا پسر پنجاه و هشتم فتحعلی‌شاه قاجار و مؤلف کتاب تاریخ‌نامه خسروان به فارسی سره می‌باشد. میرزا ملکم خان پسر میرزا یعقوب ارمنی جلفایی که متدرجا ملقب به ناظم‌الملک و ناظم‌الدوله و نظام‌الدوله گردید و به مقامات عالیه نیز رسید. در سالهای بین ۱۲۷۳ و ۱۲۷۸ق انجمن فراماسونری به نام فراموشخانه در محله عودلاجان تهران نزدیک مسجد حوض منزل جلال‌الدین میرزا به طور پنهانی دایر کرد. در تأسیس و تشکیل فراماسونری یا فراموشخانه پدر و پسر یعنی میرزا یعقوب خان و میرزا ملکم خان دخالت داشتند و انجمن مزبور مدت هفت سال طول کشید و در این مدت جمعی از رجال و شاهزادگان درجه یک آن زمان عضویت انجمن مزبور را پذیرفتند چون جمعی از آنان که دور هم جمع می‌شدند، صحبت از اصلاحات و انتقاد از اعمال بی‌رویه دولت می‌کردند کم‌کم این راز پنهانی آشکار شد و این مطالب به گوش ناصرالدین شاه رسید و نگران گردید و حکمی در ۱۲۷۸ق مبنی بر انحلال و تعطیل انجمن مزبور صادر کرد و در آن تذکر داده شد که در صورت تجدید این قبیل انجمن‌ها، مؤسسین و اعضای آن به مجازات و عقوبات سخت گرفتار خواهند شد. از جمله اعضای معنون فراماسونری همین جلال‌الدین میرزا بود و با وجود اینکه از سال ۱۲۷۷ق سمتش آجودان مخصوص حضور شاه بود، جلسات به طور سری در خانه او تشکیل می‌یافت. پس از انحلال و تعطیل فراموشخانه، او مورد سخط سخت شاه واقع و مدتها خانه‌نشین شد و خود و اعمالش تحت نظر و مراقبت مأموران قرار داشت. آقا ابراهیم نواب بدایع‌نگار در رساله عبره‌الناظرین و عبره‌الحاضرین می‌نویسد: «در سال ۱۲۷۹ق جمعی از شاهزادگان و آزادگان بر دولت بشوریدند و شاه را سخت نگران ساختند. به امر دولت جمعی از اصحاب او را بگرفتند. عده‌ای فرار اختیار کردند و دسته‌ای به روضات مطهره التجا بردند.»
جلال‌الدین میرزا عقیده‌اش بر این بوده که باید ایرانی فارسی سره را در گفتن و نوشتن خود به کار برد و لغات بیگانه مخصوصا عربی باید کنار گذاشته شود و تألیفات و نوشته‌های او هم به فارسی خالص بوده و از این جهت بسیاری از مردمان هم‌عصر او عقیده داشتند که شاهزاده به دین زرتشتی گرویده است و او را زردشتی می‌دانستند. جلال‌الدین میرزا در اوایل سال ۱۲۸۹ق بدرود حیات گفت. (مهدی بامداد، تاریخ رجال ایران، ج۱، انتشارات زوار، تهران، ۱۳۵۷، ص۲۵۴)
۱۱ـ میرزا جعفر قراجه‌داغی در اواخر سال ۱۲۸۶ق منشی جلال‌الدین‌میرزا بود و تمثیلات آخوندزاده را به سفارش او ترجمه کرده است. جلال‌الدین میرزا در سال ۱۲۸۹ می‌میرد و میرزاجعفر به عنوان «منشی تحقیق» در خدمت وزارت عدلیه درمی‌آید؛ اما بعد در سال ۱۲۹۳ او را در وزارت انطباعات می‌بینیم که در نوشتن «مرآت البُلدان» به اعتمادالسلطنه کمک می‌کند. او «تاریخ کرت» را نیز در اوایل سال ۱۲۹۴ ترجمه کرده که نسخه خطی آن در کتابخانه ملی ضبط است. بکتاش در مجله فردوسی به تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۴۸ می‌نویسد: میرزاجعفر بعدها به عنوان سفر حج از ایران خارج شد و در تفلیس اقامت کرد و وارد سازمان دولتی روس شد. در آنجا با جمعی از دوستداران فلسفه مأنوس بود… و در ۱۲۶۲ش در همانجا مرد. (مؤمنی، همان، ص۱۳)
۱۲ـ آخوندزاده، تمثیلات، ص۱۴٫ ۱۳ـ جلال‌الدین‌میرزا پورفتحعلی‌شاه، نامة خسروان، ج۱، چاپ سنگی، کارخانه استاد محمدتقی، طهران، ۱۲۸۵ق. 
۱۴ـ تمثیلات، ص۱۴٫ ۱۵ـ در جستجوها نشانی از این خوشنویس نیافتم. خطی خوش و خوانا و شیرین دارد، با توجه به نام و نشان وی (جلوة یزدی) دور نیست زردشتی کیش بوده باشد! (رک. مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، مجلدات ۱ـ۴، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۵۸)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.