نبرد فقرا علیه اغنیا که اکنون به شکل غیرمستقیم و جزء جزء به پیش میرود در آینده مستقیم و فراگیر خواهد شد. دیگر برای راهحل مسالمتآمیز خیلی دیر شده است. تلنگری کافی است که عنقریب بهمن سرازیر گردد. آنگاه به راستی کوس جنگ در سراسر سرزمین طنینانداز خواهد شد: “جنگ در کاخها، صلح در کلبهها.” امّا دیگر برای اغنیا خیلی دیر شده است که بخواهند به خود بیایند.
انگلس همچنین اهمّیت اتّحادیههای کارگری را دریافت. امروز بسیاری فکر میکنند که اتّحادیهها واقعاً سازمانهای کارگراناند که میکوشند شرایط را بهتر کنند. اکنون و تحت تأثیر بِلِر وضع بدتر به نظر میرسد – که اتّحادیهها سازمانهای کارگراناند که کارگران را به کارفرمایان میفروشند. رهبران اتّحادیهها ممکن است اینقدر رک و پوست کنده صحبت نکنند، امّا اتّحادیهها در دستان آنها چیزی نیستند جز ابزاری برای مصالحه، مصالحه و باز هم مصالحه. نگرش انگلس بسیار متفاوت بود، زیرا گرچه آن زمان، آغاز اتّحادیهگروی بود امّا او میتوانست پتانسیل آنها را دریابد. در 1844 او نوشت: “اتّحادیهها به عنوان مدرسههای جنگ رودست ندارند.” برای او اتّحادیهها مدرسههای جنگ بودند نه مدرسههایی برای مصالحه. هدف این نبود که با فتح چند سنگر کوچک توقّف کنیم، چون یک قانون ساده در جنگ حاکم است – یکی از دو طرف پیروز میشود. اتّحادیهها به چشم انگلس سلاحهای جنگاند. لنین سالها بعد این عبارت را به کار برد که “اتّحادیهها مدارس کمونیسماند.”
انگلس، تونی کلیف برگردان:سروش ثابت