آساره کیانی
نسل کشی در تهران و مرگ نرم اول آمدند دور شهر را «دیوار» کشیدند؛ دیوارهایی بلند، سیاه و هیولایی؛ باد نتوانست مثل همیشه به سمت شهر بوزد، آسمان سیاه شد؛ انگار که همیشه غروب جمعه باشد؛ کوهها نصفه و نیمه شدند، یا اصلا از دید خارج شدند، تابستانها گرمتر شد؛ آنقدر که صفحات حوادث روزنامهها گفتند چند کودک توی ماشینهای پارکشده مادر و پدرهایشان پخته شدند؛ بعد هم مسئولان شهر، گفتند کره زمین همهاش گرم شده؛ به ما ارتباطی ندارد.
مردم شهر برای لحظهای به این دیوارکشیها شک کردند؛ کمی هم ترسیدند؛ بعد متوجه شدند درختهای شهرشان هم یکییکی غیب میشوند؛ هرچه درختها کم شدند؛ دود اتوبوسها و موتورها بیشتر شد؛ همانها که قول کمشدنشان را داده بودند؛ آدمهای مسئول شهر از دور برای موتورها خط و نشان کشیدند که اگر همینطور کاربراتوری بمانید دودتان را قطع میکنیم؛ آنها هم که بارشان بیست برابر خودشان بود و حتی پول خرید کلاه کاسکت هم نداشتند آنقدر از لابهلای فرعیها رفتند تا آمار مرگ و میر صنف غیررسمیشان(موتورسوارها) را به بیش از دهها نفر در روز و هزاران نفر در سال رساندند.
برجها همینطور بالا میرفتند و آسمان همینطور تیره میشد؛ روزنامهها گفتند که از اول آبان تا روز بیست و سومش، 3هزار و 674 نفر جان خود را از دست دادهاند و البته اطرافیان بیشتر آنها که مردند، گفته بودند که لحظه مرگ، غول آلودگی هوا را بالای سر میت خود مشاهده کردهاند و نزدیکانشان خیلی «نرم» مُردهاند.
هر روز میگفتند که اتوبوسها و مینیبوسها را میخواهند جایگزین کنند؛ فیلتر نصب کنند؛ هیبریدی کنند؛ دیزلها را بردارند و کلی کارهای دیگر و مردم باز هم هر روز صبح درحالیکه روی دهان و بینیشان ماسک زده بودند، هجوم میبردند به سمت همان ماشینهای کهنه و شب هم با همانها برمیگشتند خانه و این خبر که «پیکانها جمعآوری میشوند» را خبرنگارها بیست بار کار
کردند!
وسط این «مرگ نرم»، دولت و شهرداری دعوایشان شد؛ یک عده که پیش از این هوادار شهرداری بودند، طرف دولت را گرفتند و تو یادت آمد که انتخابات شورای شهر نزدیک است و حق دارند بندگان خدا. آلودگی اما کاری به این حرفها نداشت؛ وقتی یارکِشی میکردند، روی سر همهشان نشسته بود؛ خبرنگارها دیدند.
خانم ابتکار هم نشسته بود توی مراکش وسط نشست مشترک برنامه محیط زیست (UNEP)و برنامه عمران (UNDP) سازمان ملل تا قضیه «گرد و غبار و توفانهای شن» را بررسی کنند و باز هم این «داعش» بود که به کمک همه مسئولان شتافت؛ که چند سالی است آمده توی منطقه و گرد و غبار به پا کرده و مردم فکر کردند مگر پیش از داعش، هوا سالم بود؟
رئیس جمهور اما در این چند ماه باقیمانده از دولتش در جمع مردم کرج، وعده میدهد که ما «برابر غول آلودگی هوا پیروز میشویم.» و تو که او را انتخاب کردهای تا آلودگیهای شهرت کمی کنار بروند، باز هم میپذیری و باز هم به داروخانه میروی تا ماسکهای بهتر و ایمنتری بخری.
حالا از تعداد آدمهایی که با ماسک، اینطرف و آنطرف میدویدند، کمتر شده؛ خیلی ساده است؛ آنها که نیستند مُردهاند. اصلا همه اینها مهم نیست؛ حتی با قضیه نسلکشی هم میتوانی کنار بیایی؛ مهم این است که تهران دیگر پرنده هم ندارد؛ پرندههایی که توانستند، رفتند، کلاغها که از همه باهوشتر بودند، اول از همه رفتند؛ زنبورها مردند؛ به جایش پشههای سفید همان عسلکهای تابستان بیشتر شدند؛ حالا تهران دلش تنگ شده برای قارقارهای کلاغ سیاه؛«تهران قدیم کلاغ داشت.»
منبع: http://www.hamdelidaily.ir/?newsid=22304