زبان


خلاصه کتاب "درآمدی بر روانشناسی زبان"  دکتر ضیا حسینی

فصل ۱ و ۲

 تعریف: علم روانشناسی زبان نحوه پردازش زبان را بررسی میکند و هدف این علم آنست که معلوم کند ارتباط میان گوینده و شنونده یا نویسنده و خواننده چگونه برقرار میشود. تمرکز روانشناسی زبان روی کاربرد زبان است و مواد خام لازم برای بررسی عبارتند از آنچه گوینده به زبان می آورد و نویسنده برروی کاغذ مینویسد. روانشناسان زبان میخواهند بدانند برای تولید زبان چه فعل و انفعالاتی داخل ذهن گوینده رخ میدهد.

 

اولین گام ها در راستای روانشناسی زبان با تحقیقات فودر و بیور در سال 1965 میلادی آغاز شد. این تحقیق بدین صورت بود که جملاتی را بروی نوار ضبط کرده و سپس صداهایی شبیه به تیک به آن اضافه کردند. این تیک ها در جاهای مختلفی از جمله ضبط شده بود اما نتیجه این بود که شنوندگان فقط صدای تیک هایی را میشنوند که در حد فاصل سازه ها ضبط شده بود. از این آزمایش این مورد اثبات شد که واحد دریافت کننده سخن سازه است.

 

در فصل دوم کتاب به بررسی زبان و گفتار پرداخته میشود و اینکه آیا این خصیصه گفتار مخصوص انسان است و اگر مخصوص انسان است تا چه حد از سایر فعل و انفعالات ذهنی وی متمایز است؟

 

 برای پاسخ به این دو سوال ابتدا ویژگیهای زبان بشری مورد بحث قرار میگیرد.

این ویژگیها عبارتند از: اختیاری بودن – نمادین بودن – نظامند بودن – دو وجهی بودن

چارلز هاکت در سال 1963 ویژگیهای زیر را برای زبان اعلام نمود:

مجرا – مختصات معنایی – یادگیری – ساختار – کاربرد

هریک از خصوصیات فوق شامل چند زیر شاخه است که در حقیقت خصوصیات ظریف تری از زبان است:

1-    مجرا

-         بکار گیری مجرای شنوایی گویایی

-         تعویض پذیری: شنونده میتواند گوینده نیز باشد

-         بازخورد کامل: گوینده میتواند پیام خود را اصلاح کند.

 

2-    مختصات معنایی

-  معنادار بودن: نمادها برای ارجاع به نشانه ها در جهان بکار میروند .     میز برای همه میزهای جهان میز است

-  قراردادی بودن

-  نا پیوسته بودن: زبان بر پایه واحدهای مستقل و قابل حرکت واژگان استوار است.

-  جابجایی: ارجاع به زمانها و مکانهای دیگر

3- یادگیری

-  انتقال فرهنگی

-  قابلیت یادگیری

 

4-    ساختار

-         خلاقیت: جملات جدید خلق میکنیم

-         دوگانگی الگو بندی: واج - تکواژ

-         وابستگی ساختاری: همه زبانها سازه سلسله مراتبی دارند.

 

5-    کاربرد

-         اختیاری بودن

-         ویژگی گری: رشته آوایی انسان برای ایجاد ارتباط است

-         کاربرد خود جوش: تولید گفتار به قصد قبلی نیازی ندارد.

-         نوبت گیری

-         دوپهلو گویی: کنایه

-         بازتابی بودن: زبان میتواند برای تفسیر بکار رود.

 

ویژگی های نظام ارتباطی حیوانات

-         تقلیدی است

-         میان واژه و مصداق رابطه ای وجود ندارد

-         فقط یک یا دو ویژگی زبانی دارد

-         زبان نشانه تفکر است و اگر حیوان زبان داشت میبایستی قادر میبود تا با یک زبان خیلی ساده ارتباط برقرار کند.

-         زبان با آنکه خیلی پیچیده است اما کودکان آنرا زود فرا میگیرند

 

از موارد فوق به پاسخ سوال اول میرسیم که زبان فقط مخصوص انسان است اما دانشمندان بسیاری کوشیدند تا به حیوانات نیز زبان بیاموزند اما در این کار اصلا موفق نبودند. آنها برای آزمایشات خود شامپازده ها را برگزیدند.

 

اهمیت یادگیری زبان توسط شامپازده ها چه بود؟

کودک در بدو تولد توانایی ذاتی برای زبان آموزی دارد که این را به اصطلاح UG یا دستور زبانی گوییم که براساس آن انسان قادر است الگوهای نهادین تمامی زبانها را کشف کند. اگر شامپازده هم میتوانست مقوله های معنایی را به درستی تشخیص داده و با ترتیب واژگانی صحیح بکار برد میتوان ادعا کرد که به اصول حاکم بر زبان دسترسی دارد.

 

پیدایش زبان

نظریات مختلفی در این زمینه وجود دارد. از آن جمله:

1-    تکامل مغز و جسم: انسان بعنوان موجودی اجتماعی به یک وسیله ارتباطی پیشرفته نیاز دارد

2-    تکامل زبان: همراه با پیشرفت اجتماعی انسان زبان وی نیز پیشرفت کرد.

3-    جهش بزرگ: زبان در اثر یک جهش اتفاقی در مغز انسان شکل گرفت.

 

نظریات دانشمندان در این باره یعنی پیدایش زبان

1-    اولبیک 1998 Ulbeak  : زبان نتیجه شناخت حیوانی است نه ارتباط میان حیوانات پس یک پدیده مستمر است.

2-    سوسور : پیش از زبان هیچ چیز مشخص نبود و انسان هیچ اندیشه ای نداشت.

3-    منزل Menzel: میمونها درک عمیقی از محیط زندگی خود دارند. آنها حتی ابزار سازی میکنند.

4-    پاسینگهام: پستانداران از طریق تقلید می آموزند.

5-    ویتن – بایرن: تقلب و جعل تحت عنوان تقلید و پنهان کاری در دنیای حیوانات وجود دارد.

 

نقش زیستی زبان Biological Function : ارزش زبان برای بقای جانداران

 

نوع دوستی Reciprocal Altruism : بر خلاف نظریه داروین انسان میتواند به دیگران کمک کند و انتظار داشته باشد که آنها نیز به او کمک خواهند کرد.

 

آخرین حلقه میان انسان و میمون پستانداری شبیه میمون بود و بعد از آن دو گروه انسان و میمون از هم جدا شدند. انسان با تغیراتی مثل روی دو پا راه رفتن ، آزاد شدن دستها، تغییر در نقش انگشت شصت، قطبی شدن مغز ، غلبه بر آتش، ابزار سازی و... توانست در محیط اطرافش تغییر ایجاد کند اما میمون خود را با محیط اطرافش وفق داد.

 

خلاصه شده توسط: مهدی سعید بنادکی 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.