فقیر بودن بسیار گران تمام میشود!
محققان بر این باورند که فقر بسیار گران تمام میشود. با این حال تنها در آغاز راه فهم مجموعه آثار مخرب مالی، روانی و فرهنگی ناشی از فقر هستیم.
در کشورهای جهان، بخش کوچکی از نخبگان، بیشترین ثروت را از آن خود خواهند کرد و تنها سهم اندکی به بیشمار فقیران جهان میرسد.
فقیربودن بسیار گران تمام میشود، اگرچه از نظر کمیت قابل محاسبه نیست. تحقیقات مستمر روی روانشناسی فقر نشان میدهد نداشتن پول کافی موجب تغییر تفکر مردم در مورد زمان میشود. مردمی که نگران امرار معاش تا هفته دیگر هستند، بعید است که راجع به ١٠ سال بعد فکر کنند. دهها میلیون آمریکایی فاقد حساب بانکی هستند و درآمد خود را باید بابت خرید از مغازهها، پرداخت قبوض انواع خدمات و اقساط وامی که بهرههای دیرکرد سنگینی دارند، بپردازند.
حال مادر تکسرپرستی را در نظر بگیرید که کاری گیر میآورد (یا از حقوقی برخورداراست) و یک حساب پسانداز هم برای احتراز از فشار روانی افتادن به دام فقر دارد، حالا درآمد وی چقدر میارزد؟ قطعا خیلی بیش از آنچه روی فیش حقوق او نوشته است. مجموع ارزش آن: الف) این واقعیت که توان پسانداز بخشی از درآمد خود را بهعنوان اندوخته و ثروت دارد؛ و ب) از فکر معوقماندن سررسید بدهیها و اجارهخانه همواره مشوش نخواهد بود، را شامل میشود.
مجموع نابرابری اثر عمیق فرهنگی دارد؛ اثری تعیینکننده بر زندگی خانوار، تحصیلات و تواتر آن در نسلهای مختلف دارد. برای مثال ازدواج و نابرابری را در نظر بگیریم. ازدواج پیوند زناشویی بین دو نفر است. قبلا مرد بیرون خانه کار میکرد و زن به خانهداری اشتغال داشت اما ازدواج امروز بیشتر شبیه ارتباط دو نفر است که به هم شبیه هستند و آمال همانندی دارند. «تزویج همسانها» عبارتی است که در این مورد کاربرد یافته و به معنای آن است که افراد علاقهمند هستند که با شخصی ازدواج کنند و فرزندی داشته باشند که از جنس خودشان (یا درواقع مثل والدینشان) بوده و از یک توان درآمدی برخوردار باشند. ثروتمندان با ثروتمندان ازدواج میکنند و فقرا با فقرا.
تحت این طبقهبندی مردم از ازدواج رویگردان میشوند. عدم تأمین اقتصادی در مورد پسران موجب کاهش شدید نرخ یا شکست ازدواج در افراد کمتر تحصیلکرده شده است. هزینه واقعی درآمد اندک در سالهای اول و متعاقب آن شکست در ازدواج، در هیچ جدول درآمدی نشان داده نمیشود. در واقع سالها طول خواهد کشید تا به درک خسارت ناشی از آن برسیم. براساس تحقیقات تازهای که توسط دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیزو دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا صورت گرفته، نابرابری در ازدواج در یک نسل منجر به نابرابری اقتصادی در نسل بعدی میشود. فرزندان خانوارهای کمدرآمد یا زوجهایی که ازدواج رسمی نکردهاند، بیشتر در معرض پرورش در خانواده تکسرپرست بوده و عملا نابسامانی خانوادگی بیشتری را تجربه میکنند و در آینده فرزندان این افراد به نوبه خود، کمتر امکان ادامه تحصیل دانشگاهی خواهند داشت.
این مورد را از منظر نابرابری جغرافیایی نیز بررسی کنیم. در یک نمای بزرگتر، توان مالی جابهجایی در نقاط مختلف کشور را در نظر بگیریم. شهرهایی که خانوارهایی با درآمد متوسط، بیشترین ساکنان آن را تشکیل میدهند، شهرهایی هستند که پژوهشگران آنها را بهعنوان نقاط نامناسب برای کودکان فقیر برای راهیافتن به طبقه متوسط نشانهگذاری میکنند. درعینحال بهترین شهرهای آمریکا برای بررسی تحرک بیننسلی، شهرهای با متروهای گرانقیمت است. تفاوت بین خانههایی که افراد با مشاغل مختلف توان خرید آن را دارند در این کلانشهرها هر روز واضحتر میشود: بین سالهای ٢٠٠٠ تا ٢٠١٢ تعداد مشاغلی که خانه و محل کار در یک منطقه شهری باشند هفت درصد کاهش یافته است؛ چراکه محل اسکان فقرا و اقلیتها به مناطق حومه شهر انتقال یافته و از مراکز کاری بسیار دورتر شدهاند.
در پایان به مسئله نابرابری و آموزش میپردازیم. از آنجا که آموزش بر بنیاد شرایط جاری صورت میگیرد، خانوادههای ثروتمند امکان پرداخت هزینه بیشتری دارند تا فرزندان خود را به مکانهایی که دارای سیستم و سطح آموزشی بالاتری هستند بفرستند. اما اثر مهلک نابرابری در امر آموزش بر دستاوردهای دانشآموزان و دانشجویان، بسیار عمیقتر نیز هست.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/580564