مبنای سواد و بیسوادی تغییر کرده است
سالهاست که همه ما شاهد این هستیم که وضعیت آب و هوای تهران روز به روز بدتر شده و شرایط زندگی در این کلانشهر غیرقابل تحملتر میشود. مهاجرت مهارگسیخته همچنان ادامه دارد و به جای هر اقدامی برای کنترل آن، دولت محترم قبلی دو طبقه به ارتفاع تمام ساخت و سازها در تهران اضافه میکند. تخریب پی در پی باغها و بلند مرتبهسازی بدون هرگونه محاسبه اثرات مخرب بلندمدت آن بر محیط زیست تهران بلای جان این شهر شده است.
زمان کودکی من گفته میشد که بیسواد کسی است که قدرت خواندن و نوشتن نداشته باشد. بزرگتر که شدم و به دبیرستان و دانشگاه رسیدم شنیدم که میگویند کسی که مهارت کار کردن با کامپیوتر را نیاموخته باشد بیسواد است. امروزه اما به لطف انواع و اقسام نرمافزارهای «یوزر فرندلی» همه کس در هر قشری از جامعه و با هر میزان از تحصیلات تقریبا امکان استفاده از کامپیوتر و گوشیهای هوشمند و اینترنت را به دست آورده است. در دنیای امروز دیگر بیسوادی را به نسبت قدرت خواندن و نوشتن یا مهارت استفاده از کامپیوتر نمیسنجند. اکنون بیسواد کسی است که فهم اکولوژیک نسبت به محیطی که در آن زندگی میکند، نداشته باشد. اگر کارکرد سواد را در ایجاد امکان زندگی بهتر بدانیم، آنچه امروز به ما امکان بهتر زندگی کردن میدهد فهم اکولوژیک است.
از این منظر متاسفانه همه ما «بیسواد» بودهایم و هنوز هم هستیم. وقتی از زبان رییس محترم سازمان حفاظت محیط زیست میشنویم که چندین برابر بیش از ظرفیت از همه منابع آب، خاک و هوای تهران استفاده شده و هیچ یک از این منابع طبیعی و ضروری برای زندگی در شهر تهران دیگر به حد استاندارد خود باز نخواهند گشت بیشتر پی به بیسوادی خود و جنایتی که به واسطه جهل اکولوژیک علیه خودمان انجام دادهایم میبریم. در غرب و شمال غرب تهران که کریدور اصلی جریان باد تهران است تپهها را تا کیلومترها و تا نیمه راه کرج بریدهاند و به جای آن صدها برج عظیم سربرافراشتهاند. هنگامی که شمال تهران با کوههای بلند محصور شده و جنوب آن هم رو به دشت باز قرار گرفته است غرب تهران عملا تنها کانال تنفسی شهر است.
در دوران قبل از انقلاب دهها کارخانه و صنایع آلاینده در محدوده غرب تهران تاسیس شد و حالا هم صدها برج بلند مرتبه در شمال غرب تهران همچون دیواری بلند به کوههای البرز متصل شدهاند تا ما به دست خود جلوی تنها راه ممکن برای وزش نسیمی ملایم در تهران را هم سد کنیم. در همین زمان در منطقه ٢٢ دریاچه مصنوعی درست میکنیم و به آن فخر میفروشیم. درست مثل این است که گلوی کسی را بفشاریم و او را تا مرز خفگی پیش ببریم و بعد در همان موقعیت زیورآلاتی را با هزار منت به او هدیه بدهیم. تهران تنفس مصنوعی لازم دارد نه دریاچه مصنوعی. صدها هزار مترمربع از باغات شمال و شمال شرق تهران نابود و ویران شد و به جای آن برجهای عظیم سربرافراشت تا بخشی از هزینه نجومی ساخت پل طبقاتی و بزرگراه در این منطقه تامین شود.
همزمان روزانه چند هزار اتومبیل جدید ساخت داخل هم روانه خیابانهای شهر میشوند و انواع کامیونها و مینیبوسهای فرسوده هم بیوقفه دود غلیظتری از اگزوزهای خود بیرون میدهند. از آن طرف بر بیلبوردهای نصب شده از سوی شهرداری در این سو و آن سوی شهر این شعار به چشم میخورد: «آسمان آبی، زمین پاک» و در زیر آن با فونت ریزتر نوشته شده: «یک تصمیم جدید».
میگویند جناب شهردار تهران اعلام کرده که این شعار سرلوحه برنامههای شهرداری در سال آینده خواهد بود. من هرچقدر درباره این شعار و مقصود شهرداری از طرح آن تامل کردم به نتیجهای نرسیدم جز اینکه شاید خدای نکرده مسوولان شهرداری با این شعار قصد دست انداختن و شوخی کردن با مردم تهران را داشتهاند. یعنی آیا واقعا مسوولان شهرداری متوجه نشدهاند که کمی برای گرفتن این «تصمیم جدید» دیر شده است؟ متاسفانه جناب شهردار با ١٠ سال تاخیر به اهمیت این شعار پی بردهاند؛ حالا که در نتیجه ساخت و سازهای بیحساب و کتاب و سیاستهای توسعهای بیتوازن در این سالها، دیگرچیزی از آسمان آبی و زمین پاک در تهران باقی نمانده است.
در بیلبوردهای دیگری کلمه تهران به صورت کشیده نوشته شده و داخل آن چند نقطهچین قرار گرفته و سپس شهرداری این پیام را به مردم میدهد که: «اینبار جاهای خالی را پر نکنیم». باز هم من همیشه از خودم میپرسم مخاطب واقعی این پیام چه کسی باید باشد؟ مردم تهران یا خود شهرداری؟ چه کسی جاهای خالی را که هیچ، باغهای سرسبز شمال تهران از لویزان و ازگل و سوهانک گرفته تا کن و سولقان را که در حکم تنها ریههای تنفسی شهر بودند با برجهای بتونی ١٥ تا ٤٠ طبقه پر کرده است؟ اگر بر فرض مالکان این باغها هم مقصر بودهاند و مثلا برای به دست آوردن سود آنی حاضر به خشکاندن درختها و بعد فروش آن به برجسازان شدهاند، آیا این وظیفه مدیران ارشد نبوده است تا بر اساس یک برنامه کلان و با نگاه استراتژیک نسبت به آینده عملا و نه در بیلبوردها مردم را از پر کردن جاهای خالی شهر منع کنند؟
واقعیت این است که مشکل آب و هوا در تهران دیگر به این سادگیها قابل ترمیم و جبران نخواهد بود. ضربهای که به دست خود به زیرساختهای این شهر از زمین و آسمان وارد کردهایم آنقدر زیاد و وسیع بوده که نه فقط خودمان بلکه نسلهای آینده هم تا دهههای آینده تاوان و مکافات این جهل ما را پس خواهند داد. ما شهری را که خانه پدری ما بوده است به دست خودمان و به خاطر جهل اکولوژیک غیرقابل سکونت کردهایم. در عوض پل و بزرگراه یک طبقه و چند طبقه تا دلتان بخواهد داریم؛ برجهای مافوق لوکسی ساختهایم که هر آپارتمان آن دهها میلیارد تومان و بیشتر قیمتگذاری میشوند، فول امکانات. فقط یک چیز ساده را در تهران از دست دادهایم: امکان زندگی کردن.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/474749