محموددولت آبادی

اما زندگى وزارت - وزیرى در کشور ما چنان دیده مى شود که گویى سرنوشتی ست مقدّر و ناگزیر که با هتک و قتل وزیر پایان باید بگیرد. 
در همین معناست که منش و روش و کردار حسنک در مقام وزیر سلطان محمود غزنوى، مختصر و منحصر نمى شود به بر دار کردن او که در هنر نبوغ آساى بوالفضل، همچون حتمیّت یک تراژدى، الحق به الماسگونگى درخشیده است و مى درخشد و بادا که این اثر و حکایاتى از ایندست دور نماند از چشمها و از دلها. 
اما حسنک نه نخستین وزیر بود که بر دار شد و نه آخرین ایشان. وزیران در ایران، هم از عهد ساسانیان به اینسو که خبر داریم، گام به گام راه بر فرش زرینى مى سپَرده اند با تارى از زر و پودى از خون، تا ایشان را در گذر از قیقاج هایى سرانجام راست ببرد به دوزخِ مسلخِ انگار از پیش مهیا شده. از وزیرِ بزرگ، بزرگمهر بختگان، که مى شناسیم تا همین بخشى از پایانه ى تاریخ؛ و هنوز هم چرخ وزارت بر همان مدار بود که مى چرخید و... بگویم از برمکیان، سهل ذوالریاستین، عمیدالملک کندرى، هم از خواجه ى بزرگ نظام الملک، آموزگار فن آور و فتنه ساز و فتنه فرونشان و هم خونریز، هم فراخدمت و براستى دانا که بازجُستِ شکوه گذشته ى تاریخى ایران را در سر می‌داشت، و فرزند او که چندان هم نپایید در وزارت تا قتل، و زان پس قوامالدین درگزینى که دو سال پسِ قتل عین القضات همدانى خود به دار آویخته شد تا... و بیاییم نزدیکتر، تا قائم مقام که در حافظه ى او نیز گذشته اى جاى داشت که فخرآمیز مى نمود در ذهن و زبان وى؛ و امیرکبیر، آن شیفته ى میهنى که در نگاه او سوى تباهى می‌رفت بیش تا پیش... و اینسوترک؟ نه؛ خود مى دانید.

وزیری امیر حسنک | محمود دولت آبادی | انتشارات فیروزی
عکس: ‏اما زندگى وزارت - وزیرى در کشور ما چنان دیده مى شود که گویى سرنوشتی ست مقدّر و ناگزیر که با هتک و قتل وزیر پایان باید بگیرد. 
در همین معناست که منش و روش و کردار حسنک در مقام وزیر سلطان محمود غزنوى، مختصر و منحصر نمى شود به بر دار کردن او که در هنر نبوغ آساى بوالفضل، همچون حتمیّت یک تراژدى، الحق به الماسگونگى درخشیده است و مى درخشد و بادا که این اثر و حکایاتى از ایندست دور نماند از چشمها و از دلها. 
اما حسنک نه نخستین وزیر بود که بر دار شد و نه آخرین ایشان. وزیران در ایران، هم از عهد ساسانیان به اینسو که خبر داریم، گام به گام راه بر فرش زرینى مى سپَرده اند با تارى از زر و پودى از خون، تا ایشان را در گذر از قیقاج هایى سرانجام راست ببرد به دوزخِ مسلخِ انگار از پیش مهیا شده. از وزیرِ بزرگ،  بزرگمهر بختگان، که مى شناسیم تا همین بخشى از پایانه ى تاریخ؛ و هنوز هم چرخ وزارت بر همان مدار بود که مى چرخید و... بگویم از برمکیان، سهل ذوالریاستین، عمیدالملک کندرى، هم از خواجه ى بزرگ نظام الملک، آموزگار فن آور و فتنه ساز و فتنه فرونشان و هم خونریز، هم فراخدمت و براستى دانا که بازجُستِ شکوه گذشته ى تاریخى ایران را در سر می‌داشت، و فرزند او که چندان هم نپایید در وزارت تا قتل، و زان پس قوامالدین درگزینى که دو سال پسِ قتل عین القضات همدانى خود به دار آویخته شد تا... و بیاییم نزدیکتر، تا قائم مقام که در حافظه ى او نیز گذشته اى جاى داشت که فخرآمیز مى نمود در ذهن و زبان وى؛ و امیرکبیر، آن شیفته ى میهنى که در نگاه او سوى تباهى می‌رفت بیش تا پیش... و اینسوترک؟ نه؛ خود مى دانید.

وزیری امیر حسنک | محمود دولت آبادی | انتشارات فیروزی‏
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.