تمرکز بر فعالیتها و زنجیرههای اقتصادی مزیتدار کشور
بعضی از فعالیتهای اقتصادی مثل مادر میماند و از آن بابهای متعدد اقتصادی و تولیدی گشوده میشود، روی آنها بایستی تمرکز کنند و آنها را باید شناسایی کنند. نقشه راه را مشخص کنند، تکلیف همه را معلوم بکنند.
زنده کردن تولید داخلی
آنطور که به من گزارش کردهاند، ما امروز حدود ۶۰ درصد از امکانات تولیدمان تعطیل است. بایستی ما تولید را احیا کنیم. من به مسئولین محترم دولتی مکرر گفتهام که این منتقدینی که هستند را بخواهید و حرفهایشان را بشنوید. گاهی پیشنهادهای خوبی دارند.
پرهیز از واردات تضعیف کننده تولید داخلی
مثلاً میخواهیم هواپیما خریداری بکنیم،مسئولین دولتی خودشان میگویند که اگر درصدی از این قیمت را در صنایع داخلی هواپیما سرمایهگذاری کنیم، بیشتر از آنکه از خارج بخریم استفاده خواهیم کرد. تولید داخلی هم رشد پیدا میکند. اینکه ما همه چیز را از خارج وارد کنیم و نگاه نکنیم که این واردات ما چه بلایی سر تولیدات داخلی میآورد این خطاست.
پرهیز از هدردادن منابع مالیای که پس از برجام باید وارد کشور شود
ما پولهایی داریم در خارج از کشور. نفت فروختیم پولش را به ما ندادند در قضیه برجام بنا بر این شد که این پولها برگردد. البته اکثرش برنگشته است... لکن بالاخره برخواهد گشت... مواظب باشند، صرف خریدهای بیمورد صرف کارهای بی جا صرف اسرافها؛ صرف این چیزها نشود.
دانشبنیان شدن بخشهای مهم و حساس اقتصادی
مثلاً بخش نفت و گاز یا بخش تولید موتور که برای خودرو، هواپیما، قطار و کشتی مورد استفاده است. این بخشهای حساس و مهم، دانشبنیان بشوند. جوانها و دانشمندان ما نشان دادند که میتوانند از آن سطحی که ما در فناوری داریم ما را بالاتر ببرند. خب آن مغزی که میتواند موشک برد بلند را جوری تنظیم کند که با انحراف پنج متر به هدف بخورد در موارد گوناگون دیگر هم میتواند.
احیای بخشهای اقتصادی که قبلاً در آنها سرمایهگذاری شده
بعضی از بخشها را ما در گذشته رویش سرمایهگذاری کردیم، از آنها استفاده بشود. مثلاً در زمینهی نیروگاهسازی یا در زمینه پتروشیمی سرمایهگذاری خوبی کردیم. امروز کشور به نیروگاه احتیاج دارد. کشورهای دیگر هم به نیروگاه ارزانی که ما میسازیم احتیاج دارند. ما دیگر نرویم از بیرون نیروگاه بخریم وارد کنیم یا افرادی بیاوریم برایمان نیروگاه درست کنند.
بسماللّهالرحمنالرحیم
ایران اسلامی با استعدادهای سرشار معنوی و مادی و ذخائر و منابع غنی و متنوع و زیرساختهای گسترده و مهمتر از همه، برخورداری از نیروی انسانی متعهد و کارآمد و دارای عزم راسخ برای پیشرفت، اگر از الگوی اقتصادی بومی و علمی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی که همان اقتصاد مقاومتی است، پیروی کند نهتنها بر همه مشکلات اقتصادی فائق میآید و دشمن را که با تحمیل یک جنگ اقتصادی تمامعیار در برابر این ملت بزرگ صفآرایی کرده، به شکست و عقبنشینی وامیدارد، بلکه خواهد توانست در جهانی که مخاطرات و بیاطمینانیهای ناشی از تحولات خارج از اختیار، مانند بحرانهای مالی، اقتصادی، سیاسی و ... در آن رو به افزایش است، با حفظ دستاوردهای کشور در زمینههای مختلف و تداوم پیشرفت و تحقق آرمانها و اصول قانون اساسی و سند چشمانداز بیستساله، اقتصاد متکی به دانش و فناوری، عدالتبنیان، درونزا و برونگرا، پویا و پیشرو را محقق کند و الگویی الهامبخش از نظام اقتصادی اسلام را عینیت بخشد.
اکنون با مداقه لازم و پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی که در ادامه و تکمیل سیاستهای گذشته، خصوصاً سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی و با چنین نگاهی تدوین شده و راهبرد حرکت صحیح اقتصاد کشور به سوی این اهداف عالی است، ابلاغ میگردد.
لازم است قوای کشور بیدرنگ و با زمانبندی مشخص، اقدام به اجرای آن کنند و با تهیه قوانین و مقررات لازم و تدوین نقشه راه برای عرصههای مختلف، زمینه و فرصت مناسب برای نقشآفرینی مردم و همه فعالان اقتصادی را در این جهاد مقدس فراهم آورند تا به فضل الهی حماسه اقتصادی ملت بزرگ ایران نیز همچون حماسه سیاسی در برابر چشم جهانیان رخ نماید. از خداوند متعال توفیق همگان را در این امر مهم خواستارم.
سیّدعلی خامنهای
۲۹بهمن ماه ۱۳۹۲
بسماللهالرحمنالرحیم
با هدف تأمین رشد پویا و بهبود شاخصهای مقاومت اقتصادی و دستیابی به اهداف سند چشمانداز بیستساله، سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی با رویکردی جهادی، انعطافپذیر، فرصتساز، مولد، درونزا، پیشرو و برونگرا ابلاغ میگردد:
۱. تأمین شرایط و فعالسازی کلیه امکانات و منابع مالی و سرمایههای انسانی و علمی کشور به منظور توسعه کارآفرینی و به حداکثر رساندن مشارکت آحاد جامعه در فعالیتهای اقتصادی با تسهیل و تشویق همکاریهای جمعی و تأکید بر ارتقاء درآمد و نقش طبقات کمدرآمد و متوسط.
۲. پیشتازی اقتصاد دانشبنیان، پیادهسازی و اجرای نقشه جامع علمی کشور و ساماندهی نظام ملی نوآوری به منظور ارتقاء جایگاه جهانی کشور و افزایش سهم تولید و صادرات محصولات و خدمات دانشبنیان و دستیابی به رتبه اول اقتصاد دانشبنیان در منطقه.
۳. محور قراردادن رشد بهرهوری در اقتصاد با تقویت عوامل تولید، توانمندسازی نیروی کار، تقویتِ رقابتپذیری اقتصاد، ایجاد بستر رقابت بین مناطق و استانها و بهکارگیری ظرفیت و قابلیتهای متنوع در جغرافیای مزیتهای مناطق کشور.
۴. استفاده از ظرفیت اجرای هدفمندسازی یارانهها در جهت افزایش تولید، اشتغال و بهرهوری، کاهش شدت انرژی و ارتقاء شاخصهای عدالت اجتماعی.
۵. سهمبری عادلانه عوامل در زنجیره تولید تا مصرف متناسب با نقش آنها در ایجاد ارزش، بهویژه با افزایش سهم سرمایه انسانی از طریق ارتقاء آموزش، مهارت، خلاقیت، کارآفرینی و تجربه.
۶. افزایش تولید داخلی نهادهها و کالاهای اساسی (بهویژه در اقلام وارداتی)، و اولویت دادن به تولید محصولات و خدمات راهبردی و ایجاد تنوع در مبادی تأمین کالاهای وارداتی با هدف کاهش وابستگی به کشورهای محدود و خاص.
۷. تأمین امنیت غذا و درمان و ایجاد ذخایر راهبردی با تأکید بر افزایش کمی و کیفی تولید (مواد اولیه و کالا).
۸. مدیریت مصرف با تأکید بر اجرای سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف و ترویج مصرف کالاهای داخلی همراه با برنامهریزی برای ارتقاء کیفیت و رقابتپذیری در تولید.
۹. اصلاح و تقویت همهجانبهی نظام مالی کشور با هدف پاسخگویی به نیازهای اقتصاد ملی، ایجاد ثبات در اقتصاد ملی و پیشگامی در تقویت بخش واقعی.
۱۰. حمایت همهجانبه هدفمند از صادرات کالاها و خدمات به تناسب ارزش افزوده و با خالص ارزآوری مثبت از طریق:
- تسهیل مقررات و گسترش مشوقهای لازم.
- گسترش خدمات تجارت خارجی و ترانزیت و زیرساختهای مورد نیاز.
- تشویق سرمایهگذاری خارجی برای صادرات.
- برنامهریزی تولید ملی متناسب با نیازهای صادراتی، شکلدهی بازارهای جدید و تنوع بخشی پیوندهای اقتصادی با کشورها به ویژه با کشورهای منطقه.
- استفاده از سازوکار مبادلات تهاتری برای تسهیل مبادلات در صورت نیاز.
- ایجاد ثبات رویه و مقررات در مورد صادرات با هدف گسترش پایدار سهم ایران در بازارهای هدف.
۱۱. توسعه حوزه عمل مناطق آزاد و ویژهی اقتصادی کشور به منظور انتقال فناوریهای پیشرفته، گسترش و تسهیل تولید، صادرات کالا و خدمات و تأمین نیازهای ضروری و منابع مالی از خارج.
۱۲. افزایش قدرت مقاومت و کاهش آسیبپذیری اقتصاد کشور از طریق:
- توسعهی پیوندهای راهبردی و گسترش همکاری و مشارکت با کشورهای منطقه و جهان بویژه همسایگان.
- استفاده از دیپلماسی در جهت حمایت از هدفهای اقتصادی.
- استفاده از ظرفیتهای سازمانهای بینالمللی و منطقهای.
۱۳. مقابله با ضربهپذیری درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز از طریق:
- انتخاب مشتریان راهبردی.
- ایجاد تنوع در روشهای فروش.
- مشارکتدادن بخش خصوصی در فروش.
- افزایش صادرات گاز.
- افزایش صادرات برق.
- افزایش صادرات پتروشیمی.
- افزایش صادرات فراوردههای نفتی.
۱۴. افزایش ذخایر راهبردی نفت و گاز کشور به منظور اثرگذاری در بازار جهانی نفت و گاز و تأکید بر حفظ و توسعه ظرفیتهای تولید نفت و گاز، بهویژه در میادین مشترک.
۱۵. افزایش ارزش افزوده از طریق تکمیل زنجیره ارزش صنعت نفت و گاز، توسعه تولید کالاهای دارای بازدهی بهینه (براساس شاخص شدت مصرف انرژی) و بالابردن صادرات برق، محصولات پتروشیمی و فراوردههای نفتی با تأکید بر برداشت صیانتی از منابع.
۱۶. صرفهجویی در هزینههای عمومی کشور با تأکید بر تحول اساسی در ساختارها، منطقیسازی اندازهی دولت و حذف دستگاههای موازی و غیرضرور و هزینههای زاید.
۱۷. اصلاح نظام درآمدی دولت با افزایش سهم درآمدهای مالیاتی.
۱۸. افزایش سالانه سهم صندوق توسعه ملی از منابع حاصل از صادرات نفت و گاز تا قطع وابستگی بودجه به نفت.
۱۹. شفافسازی اقتصاد و سالمسازی آن و جلوگیری از اقدامات، فعالیتها و زمینههای فسادزا در حوزههای پولی، تجاری، ارزی و ... .
۲۰. تقویت فرهنگ جهادی در ایجاد ارزش افزوده، تولید ثروت، بهرهوری، کارآفرینی، سرمایهگذاری و اشتغال مولد و اعطای نشان اقتصاد مقاومتی به اشخاص دارای خدمات برجسته در این زمینه.
۲۱. تبیین ابعاد اقتصاد مقاومتی و گفتمان سازی آن بهویژه در محیطهای علمی، آموزشی و رسانهای و تبدیل آن به گفتمان فراگیر و رایج ملی.
۲۲. دولت مکلف است برای تحقق سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی با هماهنگسازی و بسیج پویای همهی امکانات کشور، اقدامات زیر را معمول دارد:
- شناسایی و بهکارگیری ظرفیتهای علمی، فنی و اقتصادی برای دسترسی به توان آفندی و اقدامات مناسب.
- رصد برنامههای تحریم و افزایش هزینه برای دشمن.
- مدیریت مخاطرات اقتصادی از طریق تهیه طرحهای واکنش هوشمند، فعال، سریع و بهنگام در برابر مخاطرات و اختلالهای داخلی و خارجی.
۲۳. شفاف و روانسازی نظام توزیع و قیمتگذاری و روزآمدسازی شیوههای نظارت بر بازار.
۲۴. افزایش پوشش استاندارد برای کلیه محصولات داخلی و ترویج آن.
سیدمسعود آریادوست: «زمانی که به حضور مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی میرفتیم، تأکید داشتند که بهترین تبلیغ برای بیمهها، پرداخت مناسب و بهموقع خسارتهاست». این بخشی از خاطرات دکتر عبدالناصر همتی، رئیس بیمه مرکزی در دیدار با مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی (ره) است. به گفته همتی اگر زمان پرداخت خسارت، بیمهها خست به خرج دهند، هیچ کمکی به این صنعت نمیشود و به نوبه خود گرایش به بیمه در کشور کاهش پیدا میکند. رئیس بیمه مرکزی هرچند واژه صنعت را برازنده بیمه در ایران میداند اما معتقد است با جهان پیشرفته فاصلهها داریم. از ارتباط بیمه عمر با تولید ناخالص که سخن میگوید، اعداد و ارقام را نمایانگر تأثیر اندک این امر مهم در ایران میداند. از فقر اقتصادی و فقر آگاهی بهعنوان دو عامل عدم گرایش مردم به بیمه یاد میکند و میگوید: «درصد درخورتوجهی از اتومبیلهای کشور بیمه نیستند، وقتی از چرایی این مسئله سؤال میشود، در پاسخ میگویند هزینه ٨٠٠هزارتومانی بیمه را ندارم». همتی بیمه کشور را بیش از پیش به قوه تدبیر و امید نیازمند میبیند و معتقد است با تدبیر دولت، یقینا نتایج بهتری را در این صنعت میتوان کسب کرد. او یک پای لنگ بیمه را هم ناشی از عملکرد دولت احمدینژاد میبیند و معتقد است بعد از آن هشت سال، کشور به روغنکاری اساسی نیاز پیدا کرد.
از بیمه بهعنوان صنعت نام برده میشود. مبرهن است که صنعت، سازوکار مربوط به خود را دارد و از هر فعالیتی نمیتوان بهعنوان صنعت یاد کرد. به نظر شما ماهیت بیمه در ایران به گونهای است که بتوان مفهوم صنعت را به آن مضاف کرد یا خیر؟
درواقع وقتی از صنعت نام میبریم، شامل مجموعه فعالیتهایی همگن در مجموعهای از ارگانها و سازمانهاست که هدف خاصی را پیگیری میکنند. در ایران نیز حدود ٣٠ شرکت بیمه با بیمه مرکزی فعالیت همگن و رقابتی را دنبال میکنند که هدف از این رقابت، پوشش ریسکهای جامعه است. بنابراین میتوان از مجموعه بیمههای فعال در ایران بهعنوان صنعت یاد کرد. بیمهها دارای اهداف راهبردی و مشخصی هستند؛ بنابراین اگر مجموعه این مسائل را در نظر بگیریم، بیمه در ایران صنعتی پویا و فعال است و تمام ویژگیهای یک صنعت در مجموعه اقتصاد و بخش خدمات را دارد.
از صنعت بیمه در ایران بهعنوان صنعتی پویا و فعال یاد کردید. با این اوصاف آیا استانداردهای جهانی در صنعت بیمه در ایران حکمفرماست یا خیر؟
اگر بخواهیم جهان را جهانی توسعهیافته در نظر بگیریم، علیالقاعده فاصله درخورتوجهی با این جهان توسعهیافته داریم. درواقع یکی از مهمترین شاخصهایی که نشاندهنده میزان نفوذ یا اهمیت بیمه در کشور است، میزان نفوذ بیمه است؛ به عبارتی نسبت «حق بیمه تولیدی» به «تولید ناخالص داخلی». این نسبت در کشورهای مختلف دنیا متفاوت است. در کشورهای پیشرفته این میزان حتی تا ١٠ درصد هم ارزیابی میشود. در منطقه «منا» (منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا) که منطقه موردنظر ماست، این میزان ١,٨ درصد است. این میزان در ایران ٢.١ درصد ارزیابی میشود. بنابراین ما نسبت به منطقه «منا» از درصد نفوذ بیمهای بهتری برخورداریم. در خاورمیانه و شمال آفریقا که همان منطقه «منا»ست، اوضاع ما بهتر است. اما در مقایسه با کشورهای پیشرفته عقبماندگی خیلی جدی داریم.
نفوذ بیمه در واقع شامل دو نوع بیمه است؛ یکی به بیمههای عمر بازمیگردد و دیگری بیمههای غیرعمر. در دنیا محاسبات ما نشان میدهد که غیر از بیمه عمر، حداکثر ٣,٥ درصد نفوذ بیمه مرسوم است؛ یعنی در بیمههایی که مربوط به بیمههای زندگی و عمر نباشد، حداکثر نفوذ، در حد ٣.٥ درصد است. این روال در تمام دنیا جاری است. نفوذ بیشتر را باید در بیمه عمر دنبال کرد. در کشورهایی که درحالحاضر ١٠ درصد نفوذ بیمه را تجربه میکنند، حدود پنج تا شش درصد این نفوذ، به بیمه عمر باز میگردد. عقبماندگی کشور در حوزه بیمه مربوط به این حیطه است. درحالحاضر در ایران حدود ١٣ درصد بیمه را بیمه عمر شکل میدهد و حدود ٨٧ درصد دیگر، مربوط به بیمههای غیرعمر است. درحالیکه در کشوری مثل ژاپن، حدود ٤٥ درصد نفوذ بیمه مربوطه به بیمه غیرعمر است و ٥٥ درصد مربوط به بیمه عمر. یا در کشوری مثل کرهجنوبی، ٦٠ درصد نفوذ بیمه را بیمه عمر شامل میشود و ٤٠ درصد هم مربوط است به بیمه غیرعمر.
آیا رابطه مستقیمی بین بیمه عمر و تولید ناخالص کشورها وجود دارد؟
بیمههای عمر تأمینکننده منابع و شبیه پسانداز هستند. در این بیمهها تنها درصدی از ریسک بیمه، مربوط به خطر فوت است و درصد درخورتوجهی از آن پساندازی است. از آنجا که بیمه عمر جنبه پسانداز دارد، بهعنوان رویکرد تأمین مالی محسوب میشود. مادام که تأمین مالی است، برای پروژههای مختلف فاینانس میشود؛ آنهم از مسیری که بیمهها وارد میشوند. حال این میزان یا در بانک سپردهگذاری میشود یا در بورس یا خود بیمهها به صورت مستقیم سرمایهگذاری میکنند. در هر صورت پروژههای مختلف اقتصادی از این طریق فاینانس میشوند. بنابراین میتواند در بالارفتن رشد اقتصادی تأثیرگذار باشد. به همین دلیل است که در کشورهایی که بیمه عمرشان، نفوذ بیشتری دارد، رشد اقتصادی بیشتری را نیز شاهد هستیم. به این ترتیب رابطه تنگاتنگی بین بیمه عمر و تولید ناخالص در این کشورها وجود دارد و مهمترین منبع تأمینکننده مالی برای پروژههای اقتصادیشان محسوب میشود. البته عکس آن نیز صدق میکند و رشد اقتصاد و افزایش درآمد ملی به رشد بیمههای عمر کمک میکند.
به رابطه رشد اقتصادی و بیمه عمر در کشورهای پیشرفته اشاره کردید. این رابطه در ایران چگونه است؟ آماری از میزان تأثیرگذاری صنعت بیمه در ایران بر رشد و توسعه اقتصادی وجود دارد؟
همانطور که گفتم رابطه مثبت بین درآمد ملی و حجم بیمههای عمر وجود دارد. مطالعات اقتصادسنجی در کشورمان نیز این رابطه مثبت را نشان میدهد. درحالحاضر نقش بیمه در ارزشافزوده بخش خدمات کشور در حد پنج تا شش درصد است؛ این میزان برای سیستم بانکی در کشورمان حدود ٩٣ درصد است، باقیمانده هم نقش بازار سرمایه است که حدود دو درصد است. در کشورهای پیشرفته نظیر آمریکا نقش صنعت بیمه حدود ٣٥ درصد است.
با توجه به این سخنان، باید گفت بیمه از جایگاه مهمی در اقتصاد کشورها برخوردار است. اما با این اوصاف ایرانیها گرایش کمتری به بیمه دارند. علت را در چه میبینید؟ فقر اقتصادی یا فقر آگاهی؟
هم فقر اقتصادی تأثیرگذار است و هم فقر آگاهی. در حقیقت سه عامل در رشد بیمهها بسیار مهم هستند. یکی به فرهنگ عمومی بیمه بازمیگردد؛ یعنی همان شناخت از بیمه. در ایران هرگاه بیمهای اجباری شده، رشد خوبی عاید آن بیمه شده؛ بهعنوان مثال بیمه شخص ثالث. بیمه درمانی هم تقریبا اجباری است و مردم نیاز دارند که آن را تهیه کنند، یا بیمه دانشآموزی و بیمه مسئولیت پزشکان. در کشورهای درحالتوسعه که در واقع اطلاعات عمومی و فرهنگ عمومی راجع به این نوع پوششها پایین است، مجبور خواهند بود در ابتدای امر با اجباریکردن بیمهها، مردم را به این سمت تشویق کنند.
مسئله دیگر به اطلاعرسانی بازمیگردد که این امر باید به بهترین شیوه صورت گیرد. اصولا به دلیل اهمیت فرهنگسازی است که مهمترین وظیفه بیمه مرکزی را «تعمیم بیمه» در کشور دانستهاند. درواقع اولین و مهمترین مشکل و مانع بر سر راه ما همین موضوع است.
مطلب دوم نیز همانطور که شما اشاره کردید، به مسائل اقتصادی کشور باز میگردد. اگر بیمه اختیاری و حتی اگر هم اجباری باشد، در صورت نبود درآمد، به دلیل اینکه موارد مهم دیگری در زندگی هست، عملا از بیمه سهمی نداریم. درحالحاضر با اینکه بیمه شخص ثالث اجباری است، اما درصد درخورتوجهی از اتومبیلهای کشور بیمه نیستند. وقتی از چرایی این مسئله سؤال میشود، در پاسخ میگویند «هزینه ٨٠٠هزاری بیمه را ندارم». این موضوع نشاندهنده این است که سطح درآمدی مردم نامناسب است. مادام که درصد مهمی از مردم (چندین میلیون) زیر خط فقر زندگی میکنند، نخواهند توانست نیازهای اساسی زندگیشان را تأمین کنند. به همین دلیل یقینا نیز نمیتوانند بیمه و از جمله بیمه عمر را مدنظر قرار دهند.
سومین دلیل این است که بیمههای کشور نیز قدرت خوبی برای پرداخت خسارت ندارند؛ توانگری بیمهها به دلیل دولتیبودن و پایینبودن سرمایههایشان پایین آمده است. سایر بیمهها که اکنون خصوصی شدهاند، قبلا دولتی بودهاند و با مشکلاتی برای افزایش سرمایه روبهرو هستند. بهعنوان مثال بیمههای آسیا و دانا هرچند در حال رشد هستند ولی وقتی تصمیم به افزایش سرمایه میگیرند، با مشکلاتی مواجه میشوند؛ چراکه بخش دولتی مربوطه، به دلیل محدودیتهای مالی، توانایی این افزایش سرمایه را ندارد. وقتی توان یک شرکت بیمه بالا نباشد، در پرداخت خسارت خست به خرج میدهد.
وقتی به خدمت مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی میرسیدیم، بارها تأکید داشتند که بهترین تبلیغ برای بیمهها، پرداخت مناسب و بهموقع خسارتهاست. بنابراین زمان پرداخت خسارت اگر به دلیل مشکلات مالی بیمهها، خست به خرج داده شود، هیچ کمکی به بیمه نمیکند. این مشکلات به نوبه خود منجر میشود که در کشور، گرایش به بیمه کاهش پیدا کند.
البته اکنون روند بهتر شده و درآمد مردم در حال افزایش است. همه ما میدانیم چندین سال روند درآمدی مردم نامطلوب شده بود. درآمد سرانه کشور قبل از دولت کنونی و در دولت پیشین، ٢٠ درصد افت داشت. قصد شمارش دلایل که تحریم و تصمیمات اقتصادی را شامل میشوند، ندارم؛ اما همین تصمیمات باعث شد قدرت خرید مردم برای بیمه کاهش یابد؛ درحالیکه میتوانست افزایش یابد.
درحالحاضر در حال بررسی فرهنگسازی و بهترشدن نوع پرداخت خسارتها هستیم. امیدواریم بهتدریج این فرهنگ گسترش یابد تا بتوانیم به مدارج بالاتری از نظر بیمه برسیم.
در صحبتهایتان به خصوصیسازی بیمهها اشاره کردید. این تصمیم آیا بر روند رو به رشد بیمهها تأثیرگذار بوده یا خیر؟
حتما مثبت بوده. شخصا از همان ابتدا بر این مسئله تأکید داشتم؛ حتی در مورد بیمه ایران تأکید داشتم ٥١ درصد را واگذار کنیم تا ساختارش خصوصی شود. در دنیا، صنعت بیمه امری خصوصی است. درواقع دیگر بنگاهداری دولتی، هیچ معنا و جایگاهی ندارد. ما اگر بنگاهداری دولتی نداشتیم، بحث حقوق نجومی و مسائلی از این قبیل به وجود نمیآمد. البته نگاه بدی به ماهیت خصوصیسازی در کشور وجود دارد و شاهد خوشبینی به این مسئله در کشور نیستیم. انگار در خصوصیسازی، سرمایهها از این جیب به آن جیب منتقل میشود و تغییر مهمی در این میان رخ نمیدهد.
اشکال ما این است که مدام به این فکر میکنیم که خریدار چه کسی است و دیگر به این نمیاندیشیم که یک بنگاه اقتصادی در سرنوشت اقتصادی کشور چه تأثیری میتواند داشته باشد. من معتقدم تفکر خصوصی باید در اداره بنگاهها حاکم شود. اگر تفکر خصوصی در اداره بنگاهها حاکم شود، مباحثی از جمله بهرهوری و استفاده از بیمههای فعال و شایسته، قابل اعمال خواهد شد. همه این موارد در بخش خصوصی رخ میدهد نه در بخش دولتی. بهعنوان مثال همین مسئله حقوقهای نجومی، فقط در بخش دولتی رخ میدهد و در بخش خصوصی هیچ معنا و جایگاهی ندارد. در دنیای امروزی دولتها در پی شرکتداری و بنگاهداری نیستند. اگر ما به دلایل سیاستهای غلط، مجبور شدیم بنگاهداری دولتی داشته باشیم، باید هرچهزودتر از آن خلاص شویم. ولی چون بحث بر سر این است که خریدار کیست، اصل بحث که ماهیتی اقتصادی دارد و به اقتصاد باز میگردد، در فرع قرار میگیرد. در آلمان وقتی تفکر خصوصیسازی عملی شد، حتی کارخانهها را با یک «مارک» (واحد پول آلمان) فروختند؛ چراکه در پی احیای اقتصاد بودند و میخواستند به سمت خصوصیسازی حرکت کنند.
نتیجه حضور بخش خصوصی در اقتصاد را مردم میتوانند لمس کنند و ببینند. اگر ما دست به این اقدام نزنیم، یقینا این تغییر در اقتصاد کشور رخ نخواهد داد. این مسئله در بیمه نیز صادق است. درحالحاضر اگر بیمه ایران را نظارهگر باشیم، شاهد مشکلاتی در این بیمه هستیم که معتقدم این مشکلات به دلیل دولتیبودن این بیمه است. سایر بیمههای کشور که خصوصی شدهاند، به دلیل اینکه هنوز رگههایی از مدیریت دولتی بر بدنه آنها حاکم است، آنچنان که باید و شاید، مثل یک بخش خصوصی تفکر و عمل نمیکنند. معتقدم باید روی این موضوع کار کنیم. البته مصوبه مناسبی در برنامه ششم قید شده که اگر اجرائی شود، تا سال دوم اجرای برنامه ششم، قرار است در بیمههایی که دولت سهامداری میکند، کل آن میزان سهام را واگذار کند. این رخداد میتواند پیام خوبی قلمداد شود که بازار پیشروی ما با حضور حدودا ٦٠درصدی بخش خصوصی، در آینده کاملا خصوصی شود و بتوانیم نتایجش را در صنعت بیمه ببینیم. البته همزمان نظارت بیمه مرکزی هم باید تقویت شود.
از دولت نهم و دهم صحبت به میان آوردید. مجموعه برنامهها و تصمیمات اقتصادی دولتهای نهم و دهم چه تأثیری در کارایی بیمهها در کشور داشت؟
مهمترین شاخص برای بهبود بیمهها به میزان نفوذ آنها بازمیگردد. در سال ١٣٨٤ که از بیمه مرکزی جدا شدم، نفوذ بیمه ١,٥٣ بود. با بررسیهای صورتگرفته میزان نفوذ بیمه در دولتهای نهم و دهم به ١.٨ رسیده بود؛ یعنی فقط سهدهم درصد رشد. در دولت یازدهم این میزان به ٢.١ رسیده است. به نظر من تحول چندانی در بیمه در این سالها ایجاد نشد. البته دلایل مختلفی دارد. وقتی درآمد سرانه کاهش پیدا کند، بر بیمه هم تأثیر منفی میگذارد. تحریمها نیز میتواند تأثیر منفی بگذارد. تنها تأثیر مثبت تحریمها این بود که ما به توان داخلی متکی شویم و برخی فعالیتها را در داخل انجام دهیم و پوششهای داخلی را روانه شرکتهای بیمه کنیم. اما از نظر اینکه تحول اساسی در بیمه کشور رخ دهد، باید بگویم خیر؛ هیچ تحول برجستهای رخ نداد. البته اقداماتی برای آزادسازی نرخها و توسعه فرهنگ بیمه انجام شد ولی نتایج مهمی در جهت نفوذ بیمه و رقابت سالم بیمهها نداشت.
فضای سیاست خارجی مسئله دیگری است که پیشروی ما قرار دارد. دونالد ترامپ از همان ابتدا خطونشانهایی برای برخی کشورها از جمله چین و ایران کشیده است. به نظر شما این خطونشانها توأم با بازگشتن تحریمها، آیا میتواند بر رشد و توسعه بیمهها و ضریب نفوذ آنها تأثیرگذار باشد یا خیر؟
بیمه یک صنعت بینالمللی است و ما هر چند سال هم که بخواهیم خودمان را از جهان جدا نگه داریم تا تأثیرپذیر نشویم، بر توان داخلی متکی باشیم و رشد کنیم، اگر نتوانیم در پی توزیع بینالمللی ریسک باشیم، بدون شک نخواهیم توانست رشد کنیم و اندازه رشد و توسعه ما کوچک خواهد ماند. اگر در پی توسعه هستیم، باید روابط داشته باشیم.
آقای ترامپ هم تاکنون موضعگیری چندان مشخصی نداشته است. شخصا با چند بیمهگر خارجی هم که صحبت میکردم، آنها نیز میگفتند صبر کنیم تا ببینیم چه رخ میدهد. اگر قرار بر این باشد که تحریمها مجددا اعمال شوند، یقینا صنعت بیمه براساس انتظارها رشد نخواهد کرد. البته اروپاییها میگویند ما اجازه نمیدهیم چنین اتفاقی رخ دهد. بسیاری از بیمهگرهای اروپایی تصمیم جدی دارند که با ما کار کنند. درحالحاضر با کشورهای چین، هند، پاکستان و روسیه در بخش بیمه وارد فعالیت شدهایم. حتی ژاپنیها نیز ابراز تمایل کردهاند که با ما همکاری داشته باشند؛ چنان که مذاکراتی را با یکدیگر داشتهایم. مذاکرات ما با بیمهگرهای معتبر اروپایی به صورت جدی دنبال میشود و عموما تمایل به همکاری با ایران دارند. به نظر من در اختلاف ایجادشده بین آمریکا و اروپا، ایران میتواند برنده باشد. فکر نمیکنم اروپاییها انتظار داشته باشند که نتیجه برجام به ضرر ایران باشد.
بنابراین برای پیشبرد صنعت بیمه در کشور، در چهار سال آتی باز هم به تدبیر و امید نیاز داریم؟
بله، حتما. به نظر من بدون دیپلماسی بینالمللی، اقتصاد نمیتواند پیش برود. حتی باید گفت اقتصاد مقاومتی با دیپلماسی خوب بینالمللی، بهتر نتیجه میدهد که همان برونگرایی درونزاست. دیپلماسی یک بحث است و تحمیل دیدگاه خارجیها یک بحث دیگر. ما موافق تحمیل نیستیم و باید در مقابل این تحمیلها ایستادگی کرد. اما دیپلماسی به معنای گفتوگو و استفاده از ظرفیتهای طرف مقابل و همچنین معرفی ظرفیتهای خودمان به دیگران است.
با همین تدبیری که دولت شروع کرده، یقینا نتایج بهتری میتوانیم کسب کنیم. من هم معتقدم مشکل جدی برای ما پیش نخواهد آمد. اگر این رویه ادامه داشته باشد، حتما نتایج بهتری کسب خواهیم کرد و مشکلات ما بهتدریج حل خواهد شد؛ کمااینکه مشکلات امروز ما نسبت به یک سال گذشته، نسبت به شش ماه گذشته و حتی نسبت به دو ماه پیش کمتر شده است. بهعنوان مثال درحالحاضر درباره کلوزهای قراردادهای بیمه اتکایی، با خارجیها خیلی بحث داریم. براساس گفتمانهای صورتگرفته، طرفهای ما قدری کوتاه آمده و نظرات ما را پذیرفتهاند و به جمعبندیهایی رسیدهایم. اگر این روند ادامه داشته باشد، به نتایج خوبی میتوانیم برسیم. شخصا این نوع فعالیتها و تصمیمگیریها را نوعی «روغنکاری» قلمداد میکنم. چرخهایی که در هشت سال خشک شدهاند، برای راهاندازی مجدد نیاز به روغنکاری دارند. اگر این روغنکاریها ادامه داشته باشد، معتقدم که آینده بهتر خواهد شد و صنعت بیمه از این طریق میتواند شکوفاتر شود.
پلی اکریل، 1600 کارگر دارد، 400 نفر هم در شرکت DMT از شرکت های اقماری پلیاکریل که مواد اولیه آن را تأمین میکند، مشغول به کار هستند. حالا این 2000 کارگر، ماهها است که دستمزد نگرفتهاند، وضعیت بیمهشان هم بلاتکلیف است.
یک روز نیمه ابری اسفند ماه؛ اصفهان را به مقصد شهرستان مبارکه ترک میکنیم و پا به جاده ای می گذاریم که پایانش به سردرگمی دو هزار کارگر متخصص صنعت نساجی کشور میرسد.
دو سوی جاده، فقط بیابان است؛ این جاده، روزگاری محل گذر کامیون ها و وسایل نقلیه سنگینی بود که محصولات پلی اکریل را برای فروش یا صادرات میبردند، اما این روزها خبری از آن رفت و آمدها نیست. تولید خوابیده و جاده بدجورخلوت است...
چند کیلومتری مانده به مبارکه، ساختمانها در دل بیابان از دور چشمک می زنند؛ به پلی اکریل میرسیم، به قطب نساجی ایران؛ به تنها تولیدکننده اکریلیکِ کشور.
پلی اکریل سه ساختمان یا به عبارتی سه واحد تولید اصلی دارد: اکریلیک یک، اکریلیک دو و پلی استر. از همان ابتدای کار، تنها چیزی که به چشم می خورد، سکوت است و بلاتکلیفی. ازدرِنگهبانی که وارد میشویم، درد دلها شروع میشود:
«آمدهاید که وضعیت ما را ببینید؟ آمدهاید از غبار نشسته بر دستگاههای بی صدا مانده و از کارگرانی که ده ماه است حقوق نگرفتهاند گزارش بنویسید؟ بنویس با 28 سال سابقه فنی و تخصصی بیکارم. بنویس بلاتکلیف میآییم و می رویم، بنویس سوال ما کارگران این است: دست چه کسی پشت پرده این بلاتکلیفی است؟ سوال ما از مسئولان اقتصاد و صنعت، از نمایندگان مجلس این است: قبل از این، صنعت کاشی خوابید، حالا پلی اکریل، بعد از این نوبت کجاست؟ قرار است چه بلایی به سر تولید وطنی بیاورند؟»
شرکت پلی اکریل ایران در تاریخ 24 مردادماه 1353 با مشارکت بخش خصوصی و تعدادی از بانکهای تخصصی ایرانی و شرکت «دوپان دونمور» آمریکا تاسیس و تحت شماره 19413 در تهران به ثبت رسید. بهره برداری از کارخانه های پلی استر و اکریلیک در سال های 1357 و 1360 آغاز شد و شرکت در اردیبهشت سال 1361 تحت شماره 4500 در اداره ثبت شرکتهای اصفهان ثبت شد.
در سالهای رونق و اوج تولید، این کارخانه، یک سوم نیاز صنعت نساجی کشور را تامین میکرد، حتی بازار برای صادرات هم داشت؛ پلی اکریل، 1600 کارگر دارد، 400 نفر هم در شرکت DMT از شرکت های اقماری پلیاکریل که مواد اولیه آن را تأمین میکند، مشغول به کار هستند. حالا این 2000 کارگر، ماهها است که دستمزد نگرفتهاند، وضعیت بیمهشان هم بلاتکلیف است. این کارگران بارها و بارها در اعتراض به این وضعیت مقابل فرمانداری مبارکه تجمع کردهاند؛ حتی مقابل استانداری اصفهان رفتهاند، اما نه تنها هیچ پاسخی نگرفتهاند، بلکه بارها با آنها برخورد شدهاست، برخوردهایی که کارگران را هم خشمگین تر کردهاست و هم دلسردتر ؛ شاید به زعم مسئولان، کارگرانی که ده ماه است، سفره هایشان خالیست، باید بیش از این ریاضت بکشند و دم هم برنیاورند.
شهریورماه 1395، بعد از چندین و چند بار تغییرات مدیریتی، هیات اجرایی دولت در پلی اکریل مستقر شد؛ این هیات با وعده حل مشکلاتِ کارخانه سر کار آمد و قرار شد دولت هم تسهیلات بدهد؛ از تسهیلات وعده داده شده فقط نصف آن پرداخت شد و هیات اجرایی هم هیچ کاری از پیش نبرد؛ کارگران ماندند و یک دنیا سرگردانی و این سوال بی پاسخ که اگر قرار نیست دولت هم کاری بکند، باید به کجا پناه ببریم؟ کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده خود را؟!
پای درددل فعالان صنفی این واحد تولیدی مینشینیم. سعید هادی زاده، عضو شورای اسلامی کار پلی اکریل است. او میگوید: تا چند وقت پیش این کارخانه صددرصد خصوصی بود، اما حالا هیات اجرایی دولت آمده؛ با آمدن هیات، معضلات بیشتر شده، آمدند مشکلات را حل کنند، اوضاع را بدتر کردند، در این هفت ماه، حتی یک ریال هم به حسابمان واریز نکردند. حالا چون دست دولت است، سهامدار هم میگوید کاری نمی توانیم بکنیم و خود مسئولان باید مشکلاتتان را حل کنند؛ اوضاعِ خاصی شده، همه توپ را به همدیگر پاس میدهند.
چند ماه پیش، سهامدار اصلی پلی اکریل، خارج از مرزهای ایران فوت می کند. وارثانش به گفته کارگران، اعتقادی به تولید ندارند و نمی خواهند برای راهاندازی خطوط، از جیب مایه بگذارند؛ هیات دولت هم که هیچ قدم مثبتی برنداشته، حتی این کارگران نمیدانند تکلیفشان چه میشود و چه زمان قرار است معوقات تلنبار شده ماههای گذشته پرداخت شود. چند وقت پیش، بحث معرفی کارگران به بیمه بیکاری مطرح شد که موج جدیدی از نگرانی ایجاد کرد، این مساله به جایی نرسید و حالا مدیران از طرح اصلاح ساختار ی حرف می زنند؛ به این معنی که مدیران باید طرحی برای راه اندازی کارخانه ارائه کنند و کارگران را برای مدت محدود و معین به بیمه بیکاری معرفی کنند؛ اما در پلی اکریل هیچ طرحی برای احیای مجدد ارائه نشده و احتمالا برنامهای برای اصلاح و راه اندازی هم در کار نیست.
وارد سالن اکریلیک یک می شویم. گرد تعطیلی و خواب، روی دستگاهها نشسته؛ کارگران همچنان هر روز میآیند اما ساعات کاری را بیکار میگذرانند و دوباره برمیگردند؛ بیشترشان ساکن اصفهان هستند؛ برای رفت و آمد، سرویس دارند اما به قول خودشان، سرویس ها هم تق و لق هستند و مرتب کار نمیکنند؛ چون مطالبات آنها هم پرداخت نشده، خیلی روزها راننده ها در اعتصاب هستند.
یکی از کارگران این سالن می گوید: دو ماه است که دیگر خبری از غذا هم نیست؛ پول پیمانکار رستوران را ندادند، آنها هم گذاشتند و رفتند. ما هم که مرخصی نداریم، باید بیاییم، وسط برّبیابان، بدون غذا هشت ساعت علاف باشیم؛ حتی جایی برای گرم کردن غذا هم نیست.
زندگیِ خیلی از همکارانمان از هم پاشید؛ بی پولی است و فقر، شوخی که نیست!
یکی دیگر از کارگرها می گوید: به معنای واقعی کلمه وضعمان خراب است؛ حتی بانک ها هم دیگر به ما وام نمیدهند؛ کسی نمانده که مقروضش نباشیم؛ زندگیِ خیلی از همکارانمان از هم پاشید؛ بی پولی است و فقر، شوخی که نیست!
متوسط دستمزد کارگران پلی اکریل، دو میلیون تومان است، کارگران میگویند اگر تولید راه بیفتد اینقدر این کارخانه سودده است که پرداخت دستمزدها اصلا مشکل نیست. یکی از کارگران که تکنیسین است و ده سال سابقه کار دارد میگوید: وظیفه منِ کارگر نیست که مشکلات تولید را حل کنم و گره های کور صنعت را باز کنم؛ وظیفه منِ کارگر نیست که وزیر صنعت و معدن را بیاورم که خودش از نزدیک این اوضاع را ببیند؛ وظیفه نمایندگان مجلس است که کاری بکنند؛ وظیفه مسئولان استانی است که این مشکلات را حل کنند. چطور است که فقط وقت رأی دادن و حاضر شدن برای انتخابات که میشود، یاد ما کارگرها میافتند، اما اگر بگوییم حق و حقوقمان را میخواهیم، خرابکاریم و با ما برخورد می کنند.
شانزدهم بهمن ماه، کارگران پلی اکریل برای چندمین بار تجمع کردند؛ 800 نفر با پای پیاده راه افتادند و به سمت فرمانداری مبارکه رفتند؛ پاسخ که نگرفتند هیچ، با آنها برخورد هم شد. یکی از کارگران می گوید با شکم گرسنه تجمع کردیم، مورد برخورد هم قرار گرفتیم...
محمدی مهندس اکریلیک یک است؛ میگوید: خلاصه بگویم، بزرگترین مشکل، نامشخص بودن وضعیت مالکیت در چند سال اخیر است؛ واگذاری پلی اکریل در سال 833 به بخش خصوصی، خارج از ضوابط و چهارچوبهای قانونی انجام شد. بعد از آن، این واحد چند بار دست به دست شد و حالا اینجا عملا مالک مشخصی ندارد. هیات اجرایی دولت هم نه تنها حمایت مالی نکرد و مشکل کمبود نقدینگی همچنان پابرجاست، بلکه از کارگران حمایت معنوی هم نکردند. اگر میخواهند ما را به بیمه بیکاری معرفی کنند، بایستی اول طلب ما را بدهند. یک مهندس حداقل 40 میلیون طلب دارد، چطور برود بیمه بیکاری؟
کارهای هیات اجرایی فقط به نفع سهامدار تمام شده
احمدرضا شفیع زاده، یکی دیگر از اعضای شورای اسلامی کار این کارخانه است. او هم معتقد است که پلی اکریل این روزها، صاحب ندارد. کارهای هیات اجرایی هم فقط به نفع سهامدار تمام شده؛ چرا که فقط بدهیهای سهامدار به دولت را فریز کردند اما نه معوقات کارگران پرداخت شد و نه خطوط تولید فعال شدند. به عقیده شفیع زاده، بحران اصلی پلی اکریل، بحران کارگری است که برای رفع این بحران، هیچ کاری نکردند. او میگوید: اگر قرار بود برویم بیمه بیکاری بگیریم، همان شهریورماه می رفتیم، نیازی به حضور هیات اجرایی و این همه تشریفات زائد نبود.
حرفها و درد دلهای کارگران پلی اکریل پایانی ندارد. کارگران وسط سالن اکریلیک یک جمع شده اند و میخواهند صدایشان به گوش مسئولان رسانده شود؛ میخواهند در این میان، کسی فکری به حال بلاتکلیفیشان کند.
گشت و گذار در سالنهای تولید که تمام میشود، سراغ مدیر اجرایی کارخانه میروم، محمدحسن کاویانی، مدیر اجرایی و عضو هیات اجرایی مستقر در کارخانه. او توضیحات زیادی نمی دهد؛ میگوید: فعلا مصاحبه نمیکنم تا مساله حل شود؛ از او می پرسم کی و چطور این مساله حل میشود؟ میگوید تاریخ دقیقی نمیتوانم بدهم؛ همه مقامات استانی و کشوری پیگیرند اما واقعا نمی دانم چه زمانی معوقات کارگران پرداخت می شود.
دیگر تقریبا نزدیک ظهر است. فضای پلی اکریل حسابی خلوت و سوت و کور است؛ کارگران با دوچرخه از این ساختمان به آن ساختمان میروند و به فکر این هستند که امروز را چطور بگذرانند؛ کجا غذا بخورند و آیا برای برگشتن به شهر، سرویس هست یا نه.
بعد پلیاکریل سری هم به DMT می زنیم؛ همان نزدیکی هاست؛ کارگران در محوطه جمع میشوند و میگویند ما هم وضعیتمان همان وضعیت پلی اکریل است، حتی بدتر؛ چون هیات اجرایی اینجا نیامده و ما هیچ کس را نداریم که کار را از طریقش پیگیری کنیم؛ ما چهارصد نفر منتظریم ببینیم چه اتفاقی برای پلی اکریل می افتد. می گویند: DMT پتانسیل این را دارد که حتی بیش از ظرفیت اسمی اش کار کند؛ دستگاهها و ماشین آلات همه استاندارد و آلمانی است، پرسنل، جوان و متخصص اما تولید ماههاست که متوقف شده و این همه پتانسیل، در حال هرز رفتن است.
این است معنای یکسان سازی: در بدبختی برابریم
ناهار را در سالن غذاخوری DMT، میخوریم. اینجا هنوز غذا برقرار است اما از بیست اسفند آن هم قطع میشود. پیمانکار رستوان میگوید: 7 ماه است که صورت وضعیت های من را پرداخت نکردهاند اما من از جیب، حقوق پرسنل آشپزخانه را دادهام؛ جالب اینجاست که میگویند باید جمع کنید و بروید؛ دیگر غذا نمیخواهیم؛ دلیلش می دانید چیست؟ یکسان سازی. چون در پلیاکریل پیمانکار رستوران گذاشته و رفته و غذا نمیدهند، اینجا هم میخواهند غذا را قطع کنند. این است معنای یکسان سازی به زعم آقایان....
کارگران هم از بیغذایی ناراحتند. میگویند این چه نوع یکسانسازی است که به ضرر کارگران است و به حذف تسهیلات می انجامد؟ این است معنای یکسان سازی: در بدبختی برابریم....
تلاش برای ملاقات با تقی خاکیانی، رئیس اداره کار شهرستان مبارکه به جایی نمیرسد؛ تلفنی حاضر به صحبت میشود؛ میگوید: حرف خاصی ندارم، لابد تمام حرفها گفته شده؛ مشکلات همانهاست که کارگران گفتند...
راه برگشت را در پیش می گیریم؛ کارگران در آخرین لحظه باز هم میخواهند از مشکلاتشان بگویند: میگویند شنیدهایم از روسیه و چین، الیاف وارد کرده اند و دیگر به نفعشان نیست که پلی اکریل راه بیافتد؛ شنیدهایم فقط قرار است تا انتخابات صبر کنند و بعدش به احتمال زیاد همه ما را می فرستند برای گرفتن بیمه بیکاری، شنیدهایم دستهایی پشت پرده در کار است، خیلی حرفهای جورواجور شنیدهایم و ما کارگران مانده ایم که کدام را باور کنیم.
گرچه یک ماه از معوقات کارگران را در آخرین روزهای سال دادند، اما سرگردانی و بلاتکلیفی همچنان پابرجاست.
از دور، ساختمان های پلیاکریل، شبیه یک ابهام است، یک ابهام بزرگ، یک علامت سوال بی انتها؛ شبیه گره کوری است که مسئولان باید آن را بگشایند، شبیه یک کلاف سردرگم است.
پلیاکریل، کلاف سردرگمی است که کارگران را اسیر کرده است؛ کارگران در چنبره هایش گیر افتادهاند؛ دو هزار کارگر متخصص صنعت دیرپای نساجی ایران به شدت سرگردانند....
گزارش: نسرین هزاره مقدم
اخبار اقتصادی