چند مطلب خبری و متفاوت

 

همه‌ی ما بارها این جمله را شنیده‌ایم که

بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟مثلاً اینکه بمیرید؟

اما مرگ بدترین اتفاقی که ممکن است برایتان رخ دهد نیست

بدترین اتفاق در زندگی این است که اجازه دهید در عین زنده بودن،از درون بمیرید.

 

مارتین سلیگمن

 

***

جاذبه   

                                                              

     می‌گویند در حدود 300 سال پیش، هنگامی که ایزاک نیوتن زیر درخت سیبی نشسته بود؛ سیبی روی سرش افتاد. نیوتن دانست که نیروی جاذبه‌ی زمین، باعث افتادن سیب شده است.

 

     نیوتن خیلی زود، تحقیقات را در این زمینه آغاز کرد. او می‌خواست بداند که نیروی جاذبه‌ی زمین، تا چه فاصله‌ای مؤثر است، و بزودی دریافت که نیروی جاذبه، به فضا، ماه، خورشید و ستارگان دیگر نیز می‌رسد؛ اما هر چه از زمین دورتر شویم، کشش جاذبه کمتر می‌شود. حالا نیوتن می‌توانست توضیح دهد که چگونه سیارات به دور خورشید می‌چرخند. جسم کوچکی را به سر تکه نخی ببندید و دور سرتان بچرخانید. زمین، و دیگر سیارات نیز به همین طریق به دور خورشید می‌چرخند. نیروی جاذبه‌ی خورشید، می‌تواند سیارات را جابجا کند.

     جسمی که به انتهای نخ بسته شده، به شکل دایره به دور شما می‌چرخند، اما سیارات در یک مدار بیضی شکل به دور خورشید حرکت می‌کنند. یک سال طول می‌کشد، تا زمین، به دور خورشید یک دور کامل بزند. سرعت زمین، هنگام چرخیدن به دور خورشید، در یک مدار بیضی شکل، 30 کیلومتر در ثانیه است.

 

     بار دیگر، به جسمی که در انتهای نخ، در حال چرخیدن است، بی‌اندیشید. اگر نخ، ناگهان پاره شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ بله، جسم به شدت پرتاب و از شما دور می‌شود. اگر خورشید، ناگهان ناپدید شود، همین اتفاق برای زمین رخ می‌دهد. اما این حادثه پیش نمی‌آید. ستاره شناسان تا کنون، بارها مشاهده کرده‌اند که ستاره‌ای منفجر شده و از بین رفته است. اما آن‌ها معتقدند که خورشید، تا 5 میلیارد سال دیگر دچار چنین حادثه‌ای نمی‌شود.

 

     زمین، شبیه یک توپ خیلی بزرگ است. از این رو، نیروی جاذبه‌اش، همیشه به سوی مرکزش می باشد.

    بنّاها، برای ساختن ساختمان، از نیروی جاذبه‌ی، زمین استفاده می‌کنند. این نیرو، به آن ها کمک می‌کند که خطی عمودی، بدست آورد. آن‌ها با استفاده از یک شاقول، مطمئن می‌شوند که ساختمان کج نیست. شاقول، نخ بلندی است که وزنه‌ای به انتهایش وصل است. شاقول را نزدیک دیواری که می‌خواهند بسازند، می‌گیرند؛ و وزنه را آویزان می‌کنند. وزنه، به طرف مرکز زمین کشیده می‌شود؛ و بنابراین یک خط عمودی بدست می‌آید.

 

     اکنون، توپی را به هوا پرتاب کنید. جاذبه‌ی زمین، آن را آرام به سوی زمین می‌کشد. اگر در خلاء ( جای خالی از هوا )، یک جسم سنگین، و یک جسم سبک را از ارتفاع معینی رها کنیم؛ هردو در یک زمان به زمین می‌افتند. جاذبه‌ی زمین در خلاء، همه چیز را در یک زمان مساوی جذب می‌کند. این موضوع، در حدود 300 سال پیش، توسط دانشمندی، به نام گالیله، کشف شد. گفته می شود، او اشیاء مختلفی را با وزن‌های متفاوت، از بالای یک برج کج به زمین انداخته است. این برج مشهور، هنوز در شهر پیزای ایتالیا دیده می‌شود.

 

     انسان، از صد‌ها سال پیش، در مورد جاذبه مطالعه کرده است. امروز، نیز، دانشمندان چیزهای بیشتری درباره‌ی آن می‌آموزند. در قرن بیستم، انسان، موفق شد که بر کره‌ی ماه قدم بگذارد. او فهمید که نیروی جاذبه‌ی ماه، به مراتب، ضعیف تر از نیروی جاذبه‌ی زمین است. زیرا، ماه از زمین، بسیار کوچکتر و سبکتر است. به همین دلیل است که فضانوردان، برای بازگشتن از کره‌ی ماه به سوی زمین، به موشک‌های سبک‌تری احتیاج دارند. انسان، بدون محفظه‌های مخصوص اکسیژن نمی‌تواند در کره‌ی ماه نفس بکشد. زیرا همان‌طور که گفتیم، جاذبه‌ی ماه، بسیار ضعیف است و نمی‌تواند اتم‌ها و ملکول‌های هوای اطرافش را بسوی خود جذب کند.

 

دانشمندان به مردم وعده داده‌اند تا قبل از 2050 میلادی انسان را به کره مریخ بفرستند آن طور که مشخص است این سفر برای آنهایی که به مریخ می‌روند، سفری فعلا" بی بازگشت خواهد بود. زیرا جاذبه‌ی کره مریخ بیش‌تر از کره ماه است. بنابراین فرار از دست آن و به طرف زمین حرکت کردن کار ساده‌ای نخواهد بود.

     اگردر زمین، یک ورزشکار بتواند فقط در حدود دو متر بالا بپرد. او، در کره‌ی ماه، شش برابر این مقدار را خواهد پرید. هم چنین او به آسانی می‌تواند ماشین فضایی اش را جابجا کند.

 

 

***

نقل است یک روز بسیار سرد زمستانی که برف سنگینی در حال باریدن بود، ناصرالدین شاه هوس درشکه سواری به سرش زد،

درشکه چی را صدا کرد و دستور داد که اتاقک درشکه را برایش گرم کند و منقل و وافور شاهی را هم در آن مهیا سازد،

 

 آنگاه در حالی که دو سوگلی اش در دو طرف او نشسته بودند، در اتاقک گرم و نرم درشکه، به درشکه چی دستور حرکت داد، کمی که از تماشای برف و بوران بیرون و احساس گرمای مطبوع داخل کابین سرخوش شد، هوس بذله گویی به سرش زد و برای آنکه سوگلی هایش را بخنداند، با صدای بلند به پیرمرد درشکه چی که از شدت سرما می لرزید، گفت:

 

درشکه چی ! به سرما بگو ناصرالدین شاه "تره هم واست خرد نمی کنه!" درشکه چی بیچاره سکوت کرد.

 

اندکی بعد ناصرالدین شاه به دوباره سرخوشانه فریاد زد: درشکه چی! به سرما گفتی؟

درشکه چی که از سردی هوا نای حرف زدن نداشت، پاسخ داد: بله قربان، گفتم.

 

-خب چی گفت؟

 

گفت: با حضرت اجل همایونی کاری ندارم،

اما پدر تو یکی رو درمی آورم!!!!

 

پ.ن: حضرات اجل  معلوم است که شما برای تورم و گرانی تره خرد نمی کنید

اما پدر ما ......

 

***

وزیر راه در نامه ای سرگشاده به رییس صداوسیما:

 

 آیا این نوع خبررسانی جفا به جان‌باختگان و ملت ایران نیست؟ آیا آنانکه صدا و سیما را ابزار کرده‌اند و خون جان‌باختگان را دستاویز تصفیه حساب سیاسی خود قرار داده‌اند نمی‌دانند که گزارش‌گری گزینش‌گرانه و برجسته‌سازی امور حاشیه‌ای و یا دروغین و بازی با افکار عمومی برای مطامع گروهی تا چه حد خطرناک است؟ در این میانه یکی به فکر فروش کالای روسی است و دومی به فکر فروش ریل است. و در این آشفته‌بازار سیاست‌بازان مقصر تعیین می‌کنند.

 

شهروندان به وضوح دیدند و شنیدند که به مدت ۱۰ ساعت در تمام بسته‌های خبری صدا و سیما و در زیرنویس‌های خبری و مشخصاً شبکه خبر اخبار دروغ، تحریف شده و جریان‌سازی علیه وزارت راه و شهرسازی جریان داشت.

 

***

ادامه موج افشای آزارجنسی کودکان ورزشکار؛ این‌بار ژیمناستیک در آمریکا

 

بنابر نتایج یک تحقیق روزنامه ایندیاناپولیس استار، ۳۶۸ ژیمناست درباره سابقه آزار جنسی طی یک دوره ۲۰ ساله به دست ده‌ها مربی و صاحب باشگاه ورزشی خبر داده اند.

 

***

به کودکانتان فقط خواندن را نیاموزید. به آنها یاد دهید که آنچه می خوانند را نقد کنند.

به آنها بیاموزید که همه چیز را مورد سوال قرار دهند ..

 

 

جرج کارلین

 

***

رقیب جی‌.پی‌.اس آغاز به کار کرد

 

اتحادیه اروپا بهره‌برداری اولیه از سامانه مکان‌یاب جغرافیایی موسوم به "گالیلئو" را آغاز کرد.

 

 با نصب چهار ماهواره دیگر در نوامبر ۲۰۱۶ اکنون ۱۸ ماهواره از مجموع ۳۰ ماهواره این سامانه آماده بهره‌برداری هستند.

 

بهره‌برداری اولیه از سامانه مکان‌یاب جغرافیایی اروپا موسوم به گالیلئو به تازگی آغاز شده است که قرار است با سیستم آمریکایی مشابه یعنی "جی‌.پی‌.اس" رقابت کند. این سیستم که قرار است در نهایت ۳۰ ماهواره در اختیار داشته باشد، در امر خدمات امداد و نجات‌ در کوه و دریا نیز به کار می‌رود.

 

از این سامانه همچنین می‌توان در سیستم‌های موقعیت یاب خودروها و همچنین در شرایط بحران‌هایی چون حملات تروریستی بهره برد، اما مهم‌ترین عرصه فعالیت این سامانه در بخش خصوصی و تجاری خواهد بود.

 

سامانه مکان‌یاب جغرافیایی بسیار دقیق گالیلئو یکی از طرح‌های مهم اتحادیه اروپا است. این سامانه در مقایسه با سیستم ۲۰ ساله جی‌.پی‌.اس، مدیریت غیرنظامی دارد و برای اهداف خصوصی و تجاری به‌وجود آمده است.

 

 همچنین خطای سامانه مکان‌یاب گالیلئو به نسبت جی‌.پی‌.اس بسیار کمتر است. برای مثال باید گفت که خطای جی‌.پی‌.اس تا حدود ۱۵ متر و خطای گالیلئو در آخرین مرحله خود با فعالیت حدود ۳۰ ماهواره حدود چهارمتر خواهد بود. این درجه خطا در سامانه مکان‌یاب گالیلئو می‌تواند در ارتباط با نهادها و مشتریان تجاری حتی به چند سانتی‌متر نیز کاهش یابد. به این ترتیب می‌توان هدایت یک خودرو، کشتی یا یک هواپیما را به راحتی بدون شخص هدایت‌کننده انجام داد.

 

***

بقایای استثمار وحشیانه کارگران را در یابید

 

جزیره ای که به شهر ارواح تبدیل شد

 

شهر یا جزیره متروکه هاشیما در 15 کیلومتری ساحل شهر گردشگری ناکازاکی ژاپن قرار گرفته است.

 

 هاشیما از نمای دور و داخل دریا به کشتی جنگی غول‌پیکری در حال فرورفتن در آب شبیه است.

 

در تاریخچه این جزیره متروکه بیان شده که در سال 1810 میلادی با کشف یک معدن زغال سنگ این مکان به یکی از پر رفت و آمدترین جزیره ها تبدیل شد.

 

این شهر در فاصله سال‌های 1887 تا 1974 به عنوان مرکز استخراج زغال سنگ مورد استفاده بود و در بلوک‌های ساختمانی‌اش هزاران کارگر به همراه خانواده‌هایشان سکونت داشتند اما در سال 1974 با تخلیه این معادن کلیه ساکنانش آنجا را ترک کردند.

 

ورود به این جزیره خالی از سکنه که به شهر ارواح شهرت یافته، به مدت 35 سال ممنوع بود تا آنکه از آوریل سال 2009 نخستین تورهای گردشگری بازدید از هاشیما راه اندازی شدند البته بلوک‌های بتونی هاشیما امروزه با خطر ریزش روبرو هستند، به همین دلیل راهی ایمن در میان خرابه‌ها برای گردشگران در جزیره ایجاد شده است.

 

این شهر در فیلم «سقوط آسمانی»، آخرین فیلم از سری فیلم های جیمز باند مخفیگاه «رائول»، شخصیت منفی فیلم بود البته سازندگان فیلم جیمز باند به دلیل خطر ریزش بلوک‌های ساختمان های متروکه مجبور شدند تا بخش‌هایی از محیط را در استودیو بازسازی کنند.

 

***

تصادف 3 خودرو در کرمانشاه/ 3 کشته

 

تصادف پراید،پیکان و وانت در کیلومتر 55 جاده کرمانشاه به سمت کامیاران، منجر به کشته شدن سه نفر و مصدومیت دو تن دیگر شد.

 

تمام قربانیان و مصدومان این سانحه از سرنشینان خودروی پیکان بودند.

 

***

جریمه 235 میلیون دلاری آمریکا برای بانک ایتالیایی به اتهام نقض تحریم‌های ایران

 

دولت آمریکا بانک ایتالیایی اینتسا سنپائولو و شعبه آن در نیویورک را برای نقض قوانین دولتی این کشور و پنهان کردن تراکنش های مبادلات با ایران 235 میلیون دلار جریمه کرد.

 

***

شعری از شاعر امریکایی لنکستین هیوز

 

برگردان: احمد شاملو

 

هر کجا باشد برای من یکسان است

در اسکله های سیرالئون، در پنبه زارهای آلاباما

در معادن الماس کیمبرلی، در تپه های قهوه زار هائیتی

در موزستان های امریکای مرکزی، در خیابان های هارلن

در شهرهای مراکش و طرابلس

 

سیاه استثمار شده و کتک خورده و غارت شده

گلوله خورده، به قتل رسیده است

خون جاری شده است تا به صورت دلار، پوند، فرانک، پزتا، لیر در آید

و بهره کشان را بهره ورتر کند

خونی که دیگر به رگ های من باز نمی گردد

 

پس آن بهتر که خون من در جوی های عمیق انقلاب جاری یابد

و حرص و آزی را که پروایی ندارد

از سیرالئون، کیمبرلی، آلاباما، هائیتی، امریکای مرکزی، هارلن، مراکش، طرابلس

و از سراسر سرزمین های سیاهان

در همه جا بیرون براند

 

پس ان بهتر که خون من

با خون تمامی کارگران مبارز دنیا یکی شود

تا هر سرزمینی از چنگال غارتگران دلار، غارتگران پوند،

غارتگران فرانک، غارتگران پزتا، غارتگران لیر

غارتگران زندگی، آزاد شود

 

تا زحمتکشان جهان

با رخسارهای سیاه، سفید، زیتونی، زرد و قهوه ای

یگانه شوند و

پرچم خون را که هرگز به زیر نخواهد آمد

برافرازند.

 

جیمز لنگستون هیوز، شاعر، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، داستان‌کوتاه‌نویس، و نوشتارنویس از سیاه‌پوستان آمریکایی بود. او یکم فوریهٔ 1902 در جابلین در میسوری دیده به جهان گشود و در 22 می‌ 1976 در اثر سرطان در نیویورک درگذشت.

 

***

خارجی‌ها در آلمان درآمد کمتری دارند

 

 روزنامه محلی "راینیشه پست" که در ایالت پرجمعیت "نوردراین‌ وستفالن" آلمان چاپ و منتشر می‌شود در گزارشی نوشته است که کارگران خارجی ساکن آلمان به‌طور متوسط ۵/ ۲۱ درصد کمتر از همکاران آلمانی خود درآمد دارند.

براساس این گزارش، در سال ۲۰۱۵ یک کارگر آلمانی ماهانه به‌طور متوسط ۳۱۴۱ یورو درآمد داشته، در حالی که درآمد ماهانه یک کارگر خارجی ۲۴۶۷ یورو، یعنی ۵/ ۲۱ درصد کمتر بوده است.

ترفندهایی که شما را باهوش‌تر از آنچه هستید نشان می‌دهد

ترفندهایی که شما را باهوش‌تر از آنچه هستید نشان می‌دهد

ترفندهایی که شما را باهوش‌تر از آنچه هستید نشان می‌دهد
اخیلی از مردم دل‌شان می‌خواهد در حد اینشتین باهوش باشند، اما جالب است بدانید بهره‌ی هوشی (IQ) فقط ۲۰ درصد از کیفیت عملکردمان را در زندگی تعیین می‌کند، در حالی که ۸۰ درصد بقیه‌ به هوش هیجانی (EQ) بستگی دارد. مطالعات نشان داده است ۹۰ درصد کارمندان موفق از هوش هیجانی بالایی برخوردارند و درآمد سالانه‌ی بالاتری دارند. مهم‌ترین مشخصه‌ی هوش هیجانی خودشناسی است. افراد دارای هوش هیجانی بالا علاوه بر اینکه خودشان را کاملا می‌شناسند، به خوبی می‌دانند دیگران در موردشان چه فکری می‌کنند. این افراد مهارت باورنکردنی‌ای در تأثیرگذاری دارند و می‌توانند طرز رفتارشان را طوری تنظیم کنند که باهوش‌تر به نظر برسند. در ادامه با ۸ ترفند ثابت شده‌ی علمی آشنا خواهید شد که شما را باهوش‌تر از آنچه هستید نشان می‌دهند.

۱. مطالب‌تان را با نمودار ارائه دهید

برای اینکه باهوش به نظر برسید، مطالب‌تان را با نمودار ارائه دهید.

بر اساس پژوهشی که در دانشگاه کرُنِل انجام شد، مردم معمولا به منابعی که دارای نمودار باشند، بیشتر اعتماد می‌کنند. در یک پژوهش، از شرکت‌کنندگان خواسته شد دو متن را که درباره‌ی تأثیرگذاری یک داروی سرماخوردگی جدید بودند، بخوانند. یکی از متون دارای نمودار و دیگری فاقد نمودار بود. نتایج نشان داد ۹۶ درصد افرادی که متن دارای نمودار را خوانده بودند، به تأثیرگذاری دارو باور پیدا کردند. این در حالی است که رقم باورپذیری تأثیر دارو در میان افرادی که متن فاقد نمودار را خوانده بودند، فقط ۶۷ درصد گزارش شد. پس بار دیگری که اقدام به نوشتن مطلبی می‌کنید، از جادوی نمودار غافل نشوید. نیازی نیست نمودارهای پیچیده تهیه کنید، همین که نمودارتان دقیق و قابل فهم باشد کافی است.


۲. از کلمات قلمبه‌ سلمبه استفاده نکنید

هیچ‌وقت برای اینکه نشان دهید باهوش هستید، از کلمات قلمبه‌ سلمبه استفاده نکنید. یادتان باشد کسی که واقعا باهوش باشد، نیازی به خودنمایی ندارد. در ضمن، اگر مدام از کلمات ثقیل و دشوار استفاده کنید، ممکن است دچار اشتباه شوید و برخی کلمات را نابه‌جا به کار ببرید. این‌گونه اشتباهات کلامی باعث می‌شوند دیگران به هوش‌تان شک کنند. پس اگر می‌خواهید باهوش‌تر به نظر برسید، از به کار بردن کلمات قلمبه‌ سلمبه بپرهیزید و در عوض، سعی کنید مقصودتان را ساده اما تأثیرگذار منتقل کنید.

۳. خودتان را باور داشته باشید

برای اینکه باهوش به نظر برسید، خودتان را باور داشته باشید.

هیچ چیزی به اندازه‌ی اعتماد به نفس نشانه‌ی هوشمندی نیست. کسی که خودش را باور داشته باشد، دیگران هم باورش خواهند کرد. مطالعات نشان داده است اعتماد به نفس بالا موجب بهبود عملکرد افراد در زمینه‌های شناختی می‌شود. در نقطه‌ی مقابل، اعتماد به نفس پایین روی کیفیت عملکردهای شناختی تأثیر منفی می‌گذارد. اعتماد به نفس پایین فورا به چشم می‌آید و باعث می‌شود در نظر دیگران کم‌هوش جلوه کنید. پس اگر می‌خواهید دیگران باورتان کنند، قبل از همه خودتان باید به خودتان ایمان بیاورید.



۴. روی فن بیان‌تان کار کنید

به گفته‌ی لئونار ملودینو (Leonard Mlodinow)، کارشناس ارتباطات، اگر دو نفر دقیقا یک محتوای مشابه را بیان کنند، از این دو نفر شخصی باهوش‌تر به نظر خواهد رسید که از فن بیان بهتری برخوردار باشد و در واقع سخنورانه‌تر صحبت کند. ملودینو می‌گوید شخصی که کمی تندتر و رساتر صحبت کند، کمتر تپق بزند و از زیر و بم کردن صدایش کمک بگیرد پرانرژی‌تر، بامعلومات‌تر و البته باهوش‌تر به نظر خواهد رسید. پس اگر می‌خواهید باهوش‌تر به نظر برسید، یکنواخت صحبت نکنید، بلکه گاهی حجم صدای‌تان را کم و زیاد کنید و به سطح انرژی کلام‌تان آگاه باشید.



۵. ارتباط چشمی برقرار کنید

برقراری ارتباط چشمی کمک می‌کند باهوش‌تر به نظر برسید. بر اساس نتایج پژوهشی که در دانشگاه لویولا انجام شد، شرکت‌کنندگانی که با مخاطبان‌شان ارتباط چشمی برقرار کرده بودند، توانستند در نظر دیگران باهوش‌تر جلوه کنند.

۶. آهسته یا شتاب‌زده کار نکنید

نتایج پژوهشی که در دانشگاه بوستون انجام شد، نشان داد افرادی که در انجام کارها وقت تلف نمی‌کنند و هر کاری را تقریبا با همان سرعت مطلوبی که دیگران انجام می‌دهند، پیش می‌برند باهوش‌تر به نظر می‌رسند. انسان‌ها به طور معمول تمایل ویژه‌ای به زمانبندی دارند و بر اساس برخی ویژگی‌های ذهنی از جمله هوشیاری، آگاهی و نیت، افرادی را که در انجام کارها، هم‌سرعت عموم مردم هستند، باهوش‌تر می‌بینند. پس اگر می‌خواهید باهوش‌تر به نظر برسید، از وقت تلف کردن بپرهیزید و البته پرسرعت‌تر از حد معمول نیز نباشید.

۷. عینک بزنید

برای اینکه باهوش به نظر برسید، عینک بزنید.

مطالعات نشان داده است افرادی که عینک می‌زنند، به ویژه عینک‌های قطور و تمام فریم، در نظر مردم باهوش‌تر جلوه می‌کنند. پس اگر چشم‌تان ضعیف است، شاید بهتر باشد به جای لنز از عینک استفاده کنید.

۸. سنجیده لباس بپوشید

در مطالعات متعددی ثابت شده است طرز لباس پوشیدن افراد روی برداشتی که مردم از شخصیت‌شان خواهند داشت، تأثیر می‌گذارد. افرادی که در انتخاب لباس‌شان دقت می‌کنند و سنجیده لباس می‌پوشند، باهوش‌تر به نظر می‌رسند. این در حالی است که پوشیدن لباس‌های باز باعث می‌شود چندان باهوش به نظر نرسید، چرا که تمامی توجهات به سمت بدن‌تان جلب خواهد شد و دیگر کسی به اندیشه‌هایی که در سر دارید توجه نشان نخواهد داد. اما آیا می‌دانستید طرز لباس پوشیدن افراد روی کیفیت عملکردشان نیز تأثیر می‌گذارد؟ نتایج پژوهشی که در دانشگاه نورث‌وِسترن انجام شد، نشان داد افرادی که حین کار روپوش آزمایشگاهی می‌پوشند، در انجام کارهایی که نیازمند هوش و تمرکز هستند عملکرد مطلوب‌تری دارند.

«Storks»،سرگذشت یک لک لک پرکار

روزنامه بانی فیلم - وصال روحانی: «Storks» (یا «لک لک ها») کارتونی است که طی دو ماه اخیر فروش زیادی در سطح جهان داشته و سرشار از احساسات شیرین است و آن را فیل لورد و کریستوفر میلر در مقام تهیه کنندگان و نیکولاس استولر و دوگ سوییت لند در مقام کارگردانان مشترک تهیه کرده اند. در این فیلم با یک لک لک پر کار طرف هستیم که به دستاوردهایی بیشتر از توان واقعی اش نایل می شود و با اینکه «لک لک ها» به حد و حدود کارتون قبلی مشترک لورد و میلر یعنی «لگو» نمی رسد اما اینجا هم ظرافت فکر و نکته سنجی ها به سبک و سیاق همان فیلم برقرار و اسباب دلگرمی است.
 
«Storks»،سرگذشت یک لک لک پرکار

مجهز به صدای نامداران

یک حسن دیگر این انیمیشن متعلق به بخش کارتون سازی کمپانی قدیمی برادران وارنر مانند بسیاری از کارتون های دیروز و امروز جهان بهره گیری از صدای چهره های نام آشنای سینمای دنیا بر روی کاراکترهای کارتونی خود است و از این چهره ها می توان به اندی سمبرگ، کیتی کراون، جنیفر انیستون و تای بارل اشاره کرد و بر پایه صدا و احساس این هنرمندان به سرعت و از همان ابتدای فیلم وارد جریان زندگی کاراکتر استورک ماونتین (لک لک کوهستانی) می شویم.
 
او مدتی پیش حرفه اش را که وضع حمل حیوانات طبیعت بوده، کنار گذاشته و حالا یک پیک و پیام رسان است و بهتر بگوییم شرکتی را به راه انداخته که کارش پیام رسانی و حتی رساندن آدم ها به مقاصد مورد درخواست و به ویژه مدیریت سفر کودکان است.
 
 «Storks»،سرگذشت یک لک لک پرکار
 
یکی از کارمندان این شرکت که نامش (با صدای اندی سمبرگ) است در آستانه ارتقای شغلی قرار دارد و مقرر شده است که هانتر رییس هیأت مدیره این شرکت (گلسی گرامر) به نیابت از کل روسا حکم ترفیع جونیور و همچنین جایزه ای را تسلیم او کند. با این حال برای او شرط می گذارند که این ترفیع فقط زمانی شامل او می شود که یک انسان به نام تولیپ (کیتی کراون) را که همیشه کنار اوست و سال ها فرهنگ زندگی با لک لک ها را آموخته است، از زندگی اش حذف کند.

درخواست یک نوجوان تنها

«Storks» ما را با کاراکترهای دیگری هم آشنا و همراه می کند و یکی از آنها نوجوانی به نام نیت گاردنر (آنتون استارکمن) است که آنقدر از والدین غرق در کار خود بی اعتنایی می بیند و در خانه خود تنها و بدون همبازی می ماند که طی نامه ای برای استورک ماونتین از او می خواهد برادری را برای او جور کند و برایش بفرستد آن هم برادری که از قابلیت های نبرد تن به تن و فنون نینجا برخوردار باشد! نامه از قضا به دست تولیپ که یتیمی بیش نبوده است، می رسد و او ترتیبی اتخاذ می کند که بدون جلب توجه هانتر و کبوتر خبررسان وی به نام توادی (استیفن کریمر گلیکمن) خودش را به محل زندگی نیت گاردنر برساند و برادر و مونس او شود و اینها بهانه ای است برای شدت و حدت بخشیدن به ریتم اتفاقات از سوی کارگردانان فیلم.
 
«Storks»،سرگذشت یک لک لک پرکار 
 
استولر که پیشتر «اکشن- کمدی»هایی مثل «همسایه ها» و «فراموش کردن سارا مارشال» را ساخته، حس و حال آن فیلم ها را که نه کارتون بلکه آثاری همراه با بازیگران انسانی بودند، به اولین تجربه اش در ساخت یک کارتون بلند انتقال داده است. همکار او دوگ سوییت لند نه یک تازه کار در امر کارتون سازی بلکه یک استاد و هنرمند پر سابقه در این عرصه و صاحب قوه خیال پردازی قابل تحسینی است و در استخدام پیکسار یکی از موفق ترین استودیوهای سازنده کارتون ۲۵ سال اخیر بوده و یک فیلم کوتاه کارتونی وی به نام «Presto» کاندیدای جایزه اسکار هم شده بود.

کافی است آرزو کنید

سناریوی فیلم که نوشته نیکولاس استولر است، یک خط عقلایی سرراست را در ترسیم اتفاقات تعقیب می کند و در عین حال از ارائه بداعت های لازم و نوآوری ها غافل نمی ماند و یکی از موارد جنبی که جذابیت داستان را بیشتر می کند، حضور یک دسته از گرگ ها در مسیر حرکت تولیپ و رسیدن او به خانه نیت گاردنر است و هدایت این گرگ با دو سر دسته آنها با نام های الفا (کیگان مایکل کی) و بتا (جوردن پیل) است. بله، در مسیر زندگی این موجودات و همچنین لک لک ماجراجو که حتی آدم هم جابجا و از این نقطه به آن نقطه منتقل می کند، وقوع هر چیزی و ظهور هر موجودی و هر اتفاقی قابل تصور و تحقق است و کافی است آرزوی آن را در سر بپرورانید.
 
«Storks»،سرگذشت یک لک لک پرکار

هم مدرن گرا و هم سنتی

برخی نکات کمک کرده است تا «لک لک ها» دلنشین تر شوند و به درجات بالاتری از کارایی برسند و این فیلم دل تماشاگران را برباید. در این ارتباط تدابیر و ابداعات کارگردانان فیلم و تکه های خاصی که رو می کنند، نیز اهمیت و تاثیرگذاری فراوانی دارند و از این دست روابط و قطعات و کنش ها می توان به تامین صدای شوخ و پر شیطنت کاراکتر یاسپر توسط «دنی تره خو» اشاره کرد. این را نیز باید افزود که «استورکز» از امکانات فنی و بلند پروازی های تکنیکی شرکت پیشرفته ایمیج وورکز هم که متعلق به کمپانی سونی پیکچرز است، بهره مند شده ولی در عین مدرن گرایی ها برخی برتری ها و خصلت های ذاتی کارتون ها را هم حفظ کرده و از چنان صفاتی دوری نجسته است.

مشخصات فیلم
 
«Storks»،سرگذشت یک لک لک پرکار

عنوان: «لک لک ها» (Storks)

محصول: کمپانی برادران وارنر

تهیه کنندگان: فیل لورد، کریستوفر میلر، براد لوییس و گلن فیکارا

سناریست: نیکولاس استولر

کارگردانان: نیکولاس استولر و دوگ سوییت لند

تدوینگر: جان ونزون

موسیقی متن: مایکل دانا و جف دانا

طول مدت: ۸۶ دقیقه

صداپیشه ها: اندی سمبرگ، کیتی کراون، جنیفر انیستون، تای بارل، کیگان مایکل کی، جوردن پیل، دنی تره خو، استیفن کریمر گلیکمن، کلسی گرامر و آنتون استارکمن.

اسم های درپیتِ فیلم های تاریخ سینما

هفته نامه همشهری جوان: سرک کشیدن بین اسامی فیلم های تاریخ سینما، آمارهای جالب توجه و نکات جالبی از فیلم های کپی کاری شده، درپیت و ویژه به ما داد.

اسامی فیلم هایی که از روی فیلمفارسی ها کپی شده یا اسامی عجیب و غریب و درپیتی دارند، باعث شد ما به آرشیو فیلم های سینمایی ایران سربزنیم و آمار اسامی کپی شده را دربیاوریم. ولی در این بین، تعدادی نماد دیگر مثل استفاده زیاد از کلمه «مرد» در فیلم های سینمایی یا اسامی آثاری که با نام حیوانات ساخته شده اند؛ فیلم هایی که نام آن ها از زوج ها استفاده شده و... باعث شد مطلب مان را پر و پیمان تر کنیم و به سراغ این سوژه های جذاب هم برویم. سوژه هایی که مسلما خواندن آن ها برای شما هم خالی از لطف نخواهدبود و با باز کردن سر صحبت در محافل گوناگون می توانید از آن ها استفاده کنید! در ضمن در این مطلب، نظر آرش معیریان را درباره چگونگی و روند انتخاب اسامی فیلم ها هم پرسیدیم.

خزهای بعد از انقلاب

یکی از نکات جالب در خصوص انتخاب اسم در فیلم های سینمایی این بود که انتخاب اسامی عجیب و غریب، مختص قبل از انقلاب و فیلمفارسی ها نبود. اگر در دهه های 40 و 50، فیلم هایی مثل «شارلوت به بازارچه می آید»، «سه ناقلا در ژاپن» در سینماها اکران می شد، در همین دو دهه اخیر هم آثاری همچون «پدرهای امانتی»، «مادرزن سلام» و «چهار اصفهانی در بغداد» روی پرده های سینما رفتند تا نشان دهند که برخی سینماگران ما، اصل خود را فراموش نمی کنند و اگر هم از روی اسامی و قصه فیلمفارسی ها کپی برداری نکنند، اسم هایی انتخاب می کنند که در درپیت بودن، روی نمونه های پیش از خود را سفید کرده اند.

ژانر محبوب: 
در بین فیلم های با اسم های نه چندان جالب، بیش از 90 درصد آثار در ژانر کمدی هستند. اوضاع در انتخاب اسامی به گونه ای پیش رفته که شما با شنیدن نام یک اثر می توانید ژانر آن را تشخیص بدهید و حتی بفهمید که این فیلم یک کمدی است یا دارم و اگر کمدی است سخیف است یا خیر. فیلم هایی مثل «اسب سفید پادشاه»، «تارا و تب توت فرنگی» و «آبنبات چوبی» آثاری هستند که کمدی نیستند، ولی شما تکلیف تان با «مامان بهروز منو زد»، «شاخه گلی برای عروس» و «داماد خجالتی» کاملا روشن است.
 
اسم های درپیتِ فیلم های تاریخ سینما

دهه پرکار درپیت ها: 
در بین دهه های مختلف، دهه 80 با نزدیک به 30 اسم عجیب، درپیت پیشتار است. در این دهه، آثار مختلفی همچون «آدامس بادکنکی»، «آژانس ازدواج»، «بخشکی شانس»، «ازدواج در وقت اضافه»، «پوپک و مش ماشاالله»، «پدرهای امانتی»، «من و پدربزرگ ده ساله ام»، «نصف مال من نصف مال تو»، «پاتو زمین نذار»، «لج و لجبازی» روی پرده های سینما به نمایش درآمدند.

مورد ویژه: موسسه پویا فیلم را می توان یکی از موسسات پرکار در زمینه تولیدات سینمایی با اسم های نه چندان جالب دانست. این موسسه، فیلم های زیادی در طول چند سال  اخیر ساخته است اما در بین شان فیلم هایی که به فهرست ما بخورند، زیاد به چشم می خورد. آثاری مثل «شارلاتان»، «عروس فراری» و «تحفه هند» جزو فیلم هایی هستند که محصول پویافیلم بودند.
 
اسم های درپیتِ فیلم های تاریخ سینما

کارگردان ویژه:
 در بین فیلمسازان، چهره هایی مثل آرش معیریان، قدرت الله صلح میرزایی و وحید نیکخواه آزاد، کارگردان هایی هستند که در این فهرت بلندبالا بیش از دو، سه فیلم دارند اما کارگردان ویژه این فهرست، سعید سهیلی است؛ کارگردانی که به تنهایی پنج فیلم برای این فهرست ما دست و پا کرد. «تارا و تب توت فرنگی»، «سنگ کاغذ قیچی»، «چار انگشتی»، «چارچنگولی، و «ازدواج در وقت اضافه» فیلم های سعید سهیلی هستند.

نظر کارشناس: برخی مسائل وجود دارد که اسم گذار را به یک قطعیتی می رساند که اسم فیلم را اگر چنین چیزی بگذارد، می تواند باعث جلب توجه مخاطب شود. مسائلی مثل اینه خیلی وقت ها ما اسم یک فیلم را از شکل خوانش آن انتخاب می کنیم و به این فکر می کنی که چطور خوانده می شود و گرافیک آن روی پوستر به چه شکلی نوشته می شود. از طرف دیگر، آهنگ کلمه هم مهم است. پروسه انتخاب نام برای هر فیلم، پروسه مهم و پیچیده ای است.

اسامی «ها» دار

بعد از موفقیت فیلم «اخراجی ها» در سال 1386، موج عجیبی برای چسباندن «ها» به اسم فیلم ها به راه افتاد. در فاصله سال های 86 تا 95، 10 فیلم سینمایی ساخته شده که همگی از «ها» استفاده کرده اند.

ده نمکی صاحب سبک: خود مسعود ده نمکی به عنوان کارگردان صاحب برند اسامی «ها»دار، در دو سه اثر بعدی اش هم سراغ همین سبک رفت. «اخراجی ها 2 و اخراجی ها 3» را ساخت و بعد از آن سراغ «معراجی ها» رفت.
 
اسم های درپیتِ فیلم های تاریخ سینما

وجه مشترک: تمام فیلم های «ها»دار در یک خصلت مشترک اند؛ این که غیر از خود «اخراجی ها1» و «ندارها» هیچ کدامشان آثار قابل قبولی نیستند. حتی «خواب زده ها»ی فریدون جیرانی هم اثر قابل دفاعی در کارنامه این کارگردان نیست.

مورد ویژه: داریوش باباییان از جمله تهیه کننده هایی است که سه فیلم با پسوند «ها» در کارنامه اش دارد. فیلم های «افراطی ها» و «فوتبالی ها» را سال 1389 تهیه کرد و همین امسال هم فیلم «آن ها» را در ادامه آن ها وارد چرخه تولید کرد.

نظر کارشناس: ببینید وقتی یک برند مثل آدیداس، نایکی و... بین مردم جا می افتد، بالاخره شما هم خیلی دوست دارید که به اعتبار آن اسم در محصول تان متوسل شوید. این یکی از شیوه های تبلیغات و رموز موفقیت اسم گذاری در تبلیغات است که شما نگاه می کنید در یک مقاطعی یک سری اسامی خوب جا افتاده است و از آن ها استفاده می کنید.
 
همین اسامی الان شما اگر نام یک فیلم را «گنج قارون» بگذارید، قطعا بسیاری از آن استقبال می کنند، چون بلافاصله فیلمی را در ذهن خیلی ها تداعی می کند که به شدت موفق بوده و احتمالا برخی به این نیت به سینما می روند که شاید این هم فیلمی باشد که دوباره یادآوری کننده آن فیلم باشد. ممکن است تعدادی از مخاطبان هم بگویند این فیلم اسمش قدیمی و تکراری است و کپی برداری شده و سراغش نروند. این ها مسائلی است که هر تماشاگری با آنالیز فکری اش انتخاب می کند و به دیدن فیلم می رود.

اسامی درپیت شبکه نمایش خانگی

بعد از گسترش نتخاب اسم های درپیت برای فیلم های سینمایی، موج عجیبی از اسم های خز در شبکه نمایش خانگی هم به راه افتاد. حدود 16-15 فیلم با اسامی عجیب و غریب و به اصطلاح «خَز» به میدان آمدند و جالب این جاست که با همین اسم ها به فروش بسیار زیادی هم دست پیدا کردند.

اسم های طولانی: بعضی از این اسم های خز شبکه نمایش خانگی، خودشان یک جمله کامل اند؛ جمله ها، عبارات یا ترکیبات عاشقانه یا بامزه ای که آدم خیال نمی کند روزی روی یک فیلم گذاشته شود؛ مثل «مواظب خودت باش عزیزم، «با من شوخی نکن»، «عاشقی با اعمال شاقه»، «دامادی به نام صفر»، «رجب آرتیست می شود»، «به روح پدرم» یا «کادوی در به در» و...
 
اسم های درپیتِ فیلم های تاریخ سینما

استفاده از عدد: بعضی از فیلم های درپیت شبکه نمایش خانگی به جای اسم ها یا عبارات بامزه و الکی، روی اعداد دست گذاشته اند؛ مثل «وفا 2012»، «بلوف 2014» یا «کبرا 0012»، البته این موج بعد از موفقیت فیلم «وفا 2012» رضا شفیعی جم و فروش فوق العاده ای که داشت، شکل گرفت.

مورد ویژه:  در فیلم هایی با اسامی درپیت، اسم یوسف تیموری جایگاه ویژه ای دارد. او فیلم های «مواظب خودت باش عزیزم»، «کادوی در به در» و  «یک بام و دو هوا» را کارگردانی کرده و در بیشتر از 10 تا از این فیلم ها به عنوان بازیگر حضور داشته.

کارگردان ویژه: ابراهیم ابراهیمیان که امسال فیلم «آااادت نمی کنیم» را به عنوان اثری روشنفکری ساخت و اکران کرد در اولین تجربه اش برای شبکه نمایش خانگی، اسم «سیازنگی» را برای اثرش انتخاب کرد.

نظر کارشناس: انتخاب اسامی عجیب و غریب در این آثار، اشکالی ندارد. ما یک سری فیلم داریم که در فروشگاه های رسانه تصویری ارائه می شود، یک سری فیمل هم می بینیم که در سوپرمارکت هست  ولی در رسانه های تصویری نیست. به این دلیل که اسامی فیلم باید جوری باشد که صاحب سوپرمارکت یک فیلم اشانتیون در کیسه خرید صدهزارتومانی مشتری اش هم بگذارد. یک فیلم هنری با یک اسم ثقیل را نه سوپرمارکتی می خرد، نه به مغازه اش می آورد و نه اشانتیون می دهد. ما نباید فراموش کنیم که ظرف و مظروف در سینما، در پخش، در رسانه، اکران و توزیع، شرط مهمی است. باید ببینیم چه فیلمی برای چه مخاطبی و در کجا ارائه می شود؟ اگر این را آنالیز کنیم، می بینیم فیلم «دامادی به نام صفر» هم در نوع خودش موفق است.

اسامی زوجی

اسم های زوجی یا آن هایی که از دو اسم دختر و پسر کنار هم استفاده کرده اند هم در دوره ای بدجوری مد بود. اصلا کار به جایی رسیده بود که قبل از تماشای فیلم می شد فهمید قرار است ماجرای کدام دو نفر را دنبال کرد.

زوجی های قبل از انقلاب: مد انتخاب اسم یک زن در کنار مرد، پیش ازانقلاب شروع شد. «بیژن و منیژه»، «جعفر و گلنار»، «لیلی و مجنون»، «مریم و مانی» و «یوسف و زلیخا» از این جنس فیلم های قبل انقلاب اند که البته سه تا از آن ها کاملا از داستان های معروف وام گرفته اند.
 
اسم های درپیتِ فیلم های تاریخ سینما

بعد انقلابی ها: 
«شیرین و فرهاد»، «سام و نرگس»، «دیو و دلبر»، «کلاه قرمزی و سروناز»، «پوپک و مش ماشالا» و «مانی و ندا» هم فیلم های زوجی هستند که بعد از انقلاب ساخته شده اند.

مورد ویژه: تمام فیلم های زوجی بعد از انقلاب، آثار خزی نبودند؛ مثلا «کلاه قرمزی و سروناز» یک مورد ویژه بود که صرفا به تبعیت از این فیلم ها و برای بالابردن بار کمدی کودکانه از اسم سروناز کنار کلاه قرمزی استفاده کرده.

نظر کارشناس: اسم گذاری برای فیلم نیازمند هوش، درایت و داشتن اطلاعات نسبت به سلیقه مردم فیلم بین است، فرمولی که می تواند اسم یک فیلم را موفق و اثر دیگری را ناموفق کند اما  استفاده از اسامی قهرمان های قصه، یکی از روش های متداول اسم گذاری در آثار داستانی است. اولین پارامتر در این مدل سینما، دنباله روی از یک یا دو شخصیت محوری است که قصه را یدک می کشند. در طول دیدن فیلم، از آن جایی که شما با قهرمان طرف هستید، عمدتا اسامی برای این نوع فیلم ها، اسم فاعل تکی یا مشترک هستند. اسم هایی مثل «بزرگمرد کوچک»، «لیلی و مجنون»، «شیرین و فرهاد» و... عمدتا اسامی ای می باشند که توصیف شخصیت محوری قصه هستند.

با این گیاه بدن خود را بازسازی کنید!

آب چغندر باعث مقابله با رادیکال های آزاد می شود و راندمان ورزشکاران را بالا می برد. در این مطلب در خصوص خواص چغندر به خصوص به صورت نوشیدنی بیشتر صحبت می کنیم.
خانواده ایرانی -احتمالاً شما عادت کرده اید که این سبزی را به صورت پخته شده (لبو) و در داخل سالاد میل کنید. با این حال روش های متعددی برای مصرف چغندر وجود دارد که می توان بیشترین بهره را از خواص آن برد. آب چغندر باعث مقابله با رادیکال های آزاد می شود و راندمان ورزشکاران را بالا می برد. در این مطلب در خصوص خواص چغندر به خصوص به صورت نوشیدنی بیشتر صحبت می کنیم. لطفاً با ما همراه باشید.

 

چغندر حاوی چیست؟

مصرف چغندر به صورت پخته شده باعث می شود که برخی از مواد مغذی مفید آن از بین برود. در عوض چغندر خام به صورت آب آن یا اسموتی ترکیبات زیر را نصیبتان می کند:

* ویتامین های A،B و C

* اسیدفولیک

* آنتی اکسیدان هایی مانند فلاوونوئیدها و کاروتنوئیدها

* اسیدآمینه ها

* مواد معدنی ضروری مانند کلسیم، منیزیم، آهن، پتاسیم، فسفر و سدیم

* فیبرهای محلول و غیرمحلول در آب

* آب

* کربوهیدرات ها و قندآب چغندر به چه دردی می خورد؟

آب چغندر برای کاهش مشکلات قلبی

چغندر حاوی خواص ضدالتهابی فوق العاده ای است و برای افرادی که از مشکلات قلبی رنج می برند مفید است.

آب چغندر برای مقابله با رادیکال های آزاد

چغندر علاوه بر اینکه مغز را در سلامت نگه می دارد باعث کاهش روند پیری سلول ها و بخصوص سلول های پوست و دیگر ارگان های بدن می شود. با نوشیدن آب چغندر به التیام سریع زخم ها و جراحات کمک کرده و از بروز زودهنگام چین و چروک پوستی پیشگیری خواهید کرد

چغندر حاوی آنتی اکسیدان های قوی مانند بتالائین ها و پولیفنول ها است که اثرات مضر رادیکال های آزاد را خنثی می کند. بالا بودن رادیکال های آزاد در بدن باعث پیری زودهنگام سلول ها و افزایش خطر بیماری هایی مانند سرطان می شوند.

آب چغندر برای مقابله با سرطان

آب چغندر با رشد سلول های بدخیم که عامل سرطان هستند مقابله می کند. نتایج بررسی های متعدد نشان می دهد که آب چغندر باعث کاهش رشد تومورها بخصوص در پانکراس، سینه و پروستات می شود.

آب چغندر برای افزایش مقاومت بدن

ورزشکاران زیادی هستند که قبل از شروع مسابقه از این نوشیدنی استفاده می کنند. چون آب چغندر باعث افزایش قدرت ریوی می شود. نتایج بررسی ها نشان می دهند که چغندر قرمز باعث بهبود 16 درصدی راندمان ورزشکاران می شود. در نتیجه اگر اهل ورزش هستید از این نوشیدنی غافل نشوید.

آب چغندر برای کنترل فشارخون

مصرف منظم و روزانه آب چغندر برای افرادی که از پرفشاری خون رنج می برند مفید است چون ترکیبات آن به کنترل فشارخون کمک می کند. در واقع نیترات موجود در چغندر قرمز باعث کنترل فشارخون در این افراد می شوند.

آب چغندر برای بهبود گوارش

آب چغندر به هضم برخی مواد غذایی کمک کرده و حالت سنگین شدن معده را کاهش می دهد. این سبزی قرمز رنگ مفید همچنین برای افزایش اشتهای افرادی که دوره نقاهت بیماری را می گذرانند نیز مفید است.

آب چغندر برای بهبود عملکرد غده تیروئید

بروز گواتر به دلیل میزان کم ید بدن است. این مشکل با مصرف مواد غذایی حاوی ید مانند چغندر و همچنین سیر درمان یا بهتر کنترل می شود.

آب چغندر برای کاهش روند پیری

چغندر علاوه بر اینکه مغز را در سلامت نگه می دارد باعث کاهش روند پیری سلول ها و بخصوص سلول های پوست و دیگر ارگان های بدن می شود. با نوشیدن آب چغندر به التیام سریع زخم ها و جراحات کمک کرده و از بروز زودهنگام چین و چروک پوستی پیشگیری خواهید کرد.

آب چغندر برای مقابله با التهاب

چغندر حاوی ترکیبی به نام «بتائین» است که سلول ها را در برابر استرس و هر نوع تورمی مقاوم می کند. این ترکیب از اعضای بدن در برابر بیماری های محافظت کرده و اثرات بعد از عمل جراحی را کاهش می دهد.

آب چغندر برای درمان کم خونی

چغندر قرمز درمانی مناسب برای مقابله با کم خونی محسوب می شود. چون حاوی میزان زیادی اسیدفولیک و آهن است.

آب چغندر برای مقابله با احتباس آب در بدن

مصرف منظم و روزانه آب چغندر برای افرادی که از پرفشاری خون رنج می برند مفید است چون ترکیبات آن به کنترل فشارخون کمک می کند. در واقع نیترات موجود در چغندر قرمز باعث کنترل فشارخون در این افراد می شوند

آب چغندر برای افرادی که دچار ادم (ورم) می شوند و یا از احتباس آب در پاها رنج می برند مفید است. چون این گیاه مفید سرشار از پتاسیم و میزان اندکی سدیم است و این مسئله باعث دفع مازاد آب بدن از طریق ادرار می شود.

آب چغندر مفید برای این بیماری ها

افرادی که از بیماری هایی مانند نقرس، اسیداوریک بالا، کم ادراری یا اولیگوری و سنگ کلیه (به غیر از سنگ هایی که به دلیل مازاد اگزالات کلسیم تشکیل می شوند) مفید است. آب چغندر باعث افزایش حجم ادرار شده و مایعات و ترکیبات مضری مانند اوره یا اسیداوریک را دفع می کند.

آب چغندر تصفیه کننده خون

آب چغندر خواص تصفیه کنندگی دارد و باعث تحریک عملکرد کلیه ها، روده ها و کبد می شود. به این ترتیب به دفع سموم، مدفوع، ادرار و هر نوع ضایعات دیگری از بدن کمک می کند.

آب چغندر باعث لاغری می شود

چغندر حاوی کالری کمی بوده و احساس سیری ایجاد می کند. می توانید از آن به صورت رنده شده در سالادهایتان استفاده کنید. با این کار ساده فیبر زیادی دریافت می کنید که به رفع یبوست و همچنین کاهش وزن کمک زیادی می کند.

آب چغندر برای سلامت خانم های باردار و جنین

میزان بالای اسیدفولیک موجود در چغندر باعث رشد خوب جنین در هفته های اول بارداری می شود. این نوشیدنی برای مادر و جنین مفید است. البته توصیه می شود بعد  از زایمان نیز خانم ها به مصرف چغندر ادامه دهند تا از انتقال برخی بیماری  ها به نوزاد پیشگیری شود. به تدریج که نوزاد بزرگتر می شود بهتر است چغندر وارد برنامه غذایی وی شود تا کودک از برخی کمبودها دور مانده و سالمتر بماند.

یک نوشیدنی فوق العاده با چغندر و رفقا

حال که به خوبی با خواص چغندر قرمز آشنا شدید توصیه می کنیم برای استفاده هر چه بهتر از خواص آن یک نوشیدنی فوق العاده آماده کنید. برای تهیه این نوشیدنی بی نظیر علاوه بر چغندر به سیب و هویج نیز نیاز دارید. سال هاست که چینی ها از این نوشیدنی معجزه گر استفاده کرده و آن را برای افرادی که از بیماری های متعدد رنج می برند توصیه می کنند. این نوشیدنی خواصی دارد که در پیشگیری و مقابله با سرطان ریه موثر است.

برخی متخصصان بر این عقیده هستند که برای مقابله با سرطان ریه می توان به مدت سه ماه از نوشیدنی چغندر، هویج و سیب استفاده کرد. از دیگر

خواص این نوشیدنی می توان به موارد زیر اشاره کرد:

* تقویت دستگاه ایمنی بدن

* دفع رادیکال های آزاد

* مقابله با رشد و افزایش سلول های سرطانی

* تصفیه و پاکسازی بدن

مواد لازم

چغندر قرمز 1 عدد

هویج 1 عدد

سیب 1 عدد

آب 1 لیوان

لیموترش (اختیاری) 1 عدد

روش تهیه

تمام مواد اشاره شده را با دقت شستشو دهید. بهتر است از سبزیجات ارگانیک استفاده کنید چون نباید پوست آن ها کنده شود. هسته های سیب را خارج کنید و تمام موارد را به قطعات کوچک تر خرد کنید. مواد را با آب و آب لیموترش داخل میکسر بریزید. مواد را میکس کنید تا یک نوشیدنی یکدست حاصل شود. اگر نوشیدنی تان گرم باشد می توانید چند قالب یخ داخل آن انداخته و یا اینکه به مدت چند دقیقه در یخچال قرار دهید.

توصیه می شود که این نوشیدنی را دو مرتبه در روز مصرف کنید.

منبع:پارس نیوز

5 بحران و مصیبت کشورداری در ایران

ماهنامه گفتمان الگو - محمد برازنده: مجتبی لشکربلوکی دارای مدرک دکترای مدیریت استراتژیک و دانش آموخته MBA است. وی همچنین استاد دانشگاه امیرکبیر و دانشگاه صنعتی شریف بوده است. دکتر لشکربلوکی به پرسش های ما در زمینه فرصت ها و تهدیدهای آینده کشورداری در ایران پاسخ هایی صریح گفت.
 
5 بحران و مصیبت کشورداری در ایران

خطای نزدیک بینی و حال بینی، علی رغم تمامی تلاش های مسئولان، سیستم کشورداری ما را دستخوش بیماری ها و نارسایی هایی در حوزه کارآمدی کرده است. شما دلایل این آسیب را چه می دانید؟

- این موضوع می تواند دلایل متعددی داشته باشد. من از یک منظر به آن می نگرم و باقی مناظر را به سایرین واگذار می کنم. ملت ها از نظر افق دید با هم متفاوت هستند. برخی افق دید بلندمدت تری دارند و برخی کوتاه مدت نگر هستند. به عبارت ساده تر، برخی از ملل صبورتر و منضبط ترند و برخی عجول تر و بی قرارتر. به نظر می رسد که این عجله و بی قراری باعث می شود ما دچار نزدیک بینی شویم. وقتی می خواهیم برنامه ریزی کنیم، به مشکلات کنونی توجه بیشتری می کنیم تا مشکلات آینده.
 
وقتی زمان بندی می کنیم، پروژه هفت ساله را سه ساله تنظیم می کنیم. به همین خاطر هم همواره چون افق دید بلندی نداریم، وقتی مسائل بحران می شود، به آنها می پردازیم و این می شود کشورداری آتش نشانی. یعنی به جای آنکه از همین الان مسائل پنج سال آینده را تدبیر و پیشگیری کنیم، در زمان وقوع و یا پس از آن به شیوه آتش نشانی آنها را اطفاء می کنیم.

برای نمونه، مسئله اشتغال از 10 سال پیش قابل پیش بینی بود اما متاسفانه به آن توجه نشد یا مسئله خانوار و طلاق در چند سال آینده مسلما یک بحران است (اگر نخواهیم امروز آن را بحران بدانیم) اما کم توجهی می کنیم. چرا؟ چون اصولا افق فکری ما کوتاه است. این می تواند ریشه تاریخی – جغرافیایی داشته باشد؛ بودن در چهار راه تاخت و تاز جهانی (یا ما در حال غارت شدن بودیم یا غارت کردن)، عدم ثبات حکومت، وابستگی به کشاورزی – آن هم در منطقه ای کم آب – همه و همه ما را به این جمع بندی رسانده است که «چو فردا شود فکر فردا کنیم» و «صوفی ابن الوقت باشد ای پسر»، «سیلی نقد به از حلوای نسیه» است. اصولا نزد ایرانیان، امروز بسی مهم تر از فرداست و «نیست فردا گفتن از شرط طریق».

شما در همایشی بیان کردید که نظام کشورداری مجموعه ای از قواعد رسمی و غیررسمی است که شامل پنج آیتم هنجارها، ساختارها، سازمان ها، سیستم ها و قوانین است که تعریف کننده، تنظیم کننده و تسهیل کننده روابط اجتماعی – اقتصادی بین بازیگران شامل حاکمان، شهروندان، بروکرات ها و سایر دولت ها است و بر تعاملات، تمایلات و اطلاعات بازیگران اثر داشته و بر ظرفیت حاکمیت برای طراحی و جاری سازی سیاست ها و تولید و ارائه خدمات عمومی تاثیر می گذارد. جنابعالی خطای نزدیک بینی و عدم توجه وافی به مطالعات آینده پژوهی را در کدام یک از موارد فوق برجسته تر می بینید؟

- در هنجارها؛ بدیهی است که هنجارها (ارزش ها) نقش مهمی در تنظیم روابط و کشورداری ما دارند. بگذارید یک مثال بزنم؛ وقتی هنجار ما استقلال باشد، خروجی کشورداری می شود خودکفایی نسبی و کاهش سطح تعاملات بین المللی؛ اما وقتی هنجار ما می شود برون گرایی (اگر بشود) آنگاه انتظار داریم که استفاده خلاقانه از سرمایه، دانش، فناوری، بازار و دسترسی های بین المللی بشود خروجی یک نظام. حال اگر نگاه بلندمدت و آینده نگرانه هنجار باشد، آن گاه تصمیمات ما همراه با پیامدسنجی خواهد بود. موضوعات تصمیم گیری ما از جنس موضوعات فورس ماژور و کوتاه مدت نخواهد بود بلکه از جنس تصمیمات با نگاهی آینده نگرانه و آینده ساز خواهد بود.

چشم اندازنویسی و اسناد بالادستی نوعی از آینده نگاری محسوب می شوند. شما در مصاحبه قبلی خود با گفتمان الگو به پدیده «تورم اسناد بالادستی» اشاره کردید. چرا اسناد بالادستی که نشانه برنامه داشتن و آینده نگری هستند اجرا نمی شوند؟

- ما در کشورمان دچار یک پارادوکس جدی هستیم؛ برنامه زدگی در عین بی برنامگی. بی برنامگی حالتی است که شخص، سازمان یا کشور، برنامه مشخصی برای آینده خود ندارد و نمی داند که گام های اساسی برای تحقق آینده چیست؟ برنامه زدگی به حالتی می گویند که ذهن شخص، سازمان یا کشور مملو است از برنامه، استراتژی، سیاست، اهداف و سند. جالب اینجاست که قاعدتا این دو پدیده مخالف هم هستند اما واقعیت آن است که برنامه زدگی منجر به بی برنامگی خواهد شد.
 
هم اکنون در کشور سند چشم انداز داریم، بیش از 30 سند سیاست های کلان داریم، صدها سند توسعه بخشی، استانی، فرابخشی داریم و برنامه شش توسعه تاکنون به چیزی حدود 500 صفحه رسیده است. به جرأت می توانم بگویم که بیش از صد هزار صفحه برنامه داریم اما کشور بر اساس برنامه اداره نمی شود. چرا؟
 
5 بحران و مصیبت کشورداری در ایران

به این سه دلیل:

وقتی تعداد برنامه ها از منابع متعدد افزوده شد، مجریان دچار آشفتگی می شوند که بالاخره چه باید کرد؟ بسته خروج از رکود را اجرا کنند یا اقتصاد مقاومتی را؟ نقشه جامع علمی کشور را اجرا کنند یا برنامه توسعه را؟ نقشه راه تنگنای نقدینگی را عملی کنند یا برجام 2 را؟ اصلاح نظام اداری را پی بگیرند یا خصوصی سازی را؟ مهندسی فرهنگی را عملیاتی کنند یا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را؟ وقتی تعداد و تنوع برنامه ها زیاد شد و این برنامه ها تبدیل به یک سند واحد نشده باشد، آن گاه این برنامه ها تبدیل به معیارهای عملکرد نمی شود؛ بنابراین پاسخگویی و پاسخ خواهی به درستی انجام نمی شود. من به عنوان یک وزارتخانه یاد می گیرم که هر وقت از من گزارش خواستند، یک گزارش سر هم کنم و بدهم.

فرهنگ LIFO رواج پیدا می کند؛ حسابداران و انبارداران روشی دارند که به آن می گویند لایفو (Last in First Out) یعنی آخرین قطعه ای که وارد انبار شد، همان اولین قطعه ای خواهد بود که خارج خواهد شد. تعدد برنامه ها در ذهن شخص، سازمان یا کشور نیز منجر به فرهنگ LIFO می شود؛ یعنی آخرین کاری که تعریف شده، مبنای عمل من خواهد بود؛ مثلا الان خروج از رکود مطرح است،
 
سه ماه دیگر اقتصاد مقاومتی برجسته می شود و شش ماه بعد اجرای برنامه ششم. مهم این است که آخرین چیزی که مطرح می شود چیست. نتیجه هم زمانی برنامه زدگی و بی برنامگی چنین خواهد شد که در این حالت، برنامه ها دست خورده می شوند. به واسطه این که هم برنامه ها و سیاست ها را اعلام کرده ایم؛ الان کمتر ایده ای یافت می شود که تا به حال مطرح نشده باشد و چون مطرح شده و اجرا نکرده ایم همه ایده ها (برنامه ها و سیاست ها) دست خورده شده است و هر کدام که مطرح می شود می گوییم ای بابا! ما این را اجرا کردیم و به نتیجه نرسیدیم.

به این سه علت اضافه کنید که اصولا کیفیت اسناد بالادستی ما هم خوب نیستند؛ برخی از آنان چنان گسترده (Wide) و به عبارت خودمانی «گَل و گشاد» نوشته شده اند که تقریبا هر چیزی با آن قابل توجیه است، من شاید بیش از 40 گزارش دیده باشم که هر چه دستگاه اجرایی می خواسته را با همان اسناد بالادستی توجیه کرده است. ما هنوز تا سیاست هایی که جامع و مانع باشد یا به عبارتی «include» و «Exclude» کند فاصله داریم.

شما در جایی عنوان کرده اید که وقتی نظام تدبیر، نامناسب باشد، توان کشور و انرژی کشور هدر می رود. عدم توجه به آینده و فرصت ها و تهدیدهای پیش رو تا چه اندازه در این امر نقش داشته است؟

- وقتی نظام کشورداری ناتوان است، حتی از دیدن و تحلیل کردن فرصت ها و تهدیدها هم ناتوان است؛ برای مثال کشوری مانند ایران که یکی از جوان ترین و تحصیلکرده ترین و پیشرفت خواه ترین جمعیت ها را دارد، اما این همه دانش آموخته علوم و مهندسی کامپیوتر، نتوانست از فرصت شبکه های اجتماعی به خوبی استفاده تجاری کند. هم اکنون هم از فرصت انیمیشن به عنوان یک بازار پر سود استفاده نمی کند. فردا نیز از بازار بازی های رایانه ای استفاده نخواهد کرد و پس فردا نیز از بازار فرصت واقعیت مجازی (Virtual Reality) و واقعیت افزوده (Augmented Reality).

فرصت ها یکی یکی از پیش روی نظام اقتصادی و اجتماعی می گذرند و ما فقط یک مصرف کننده حرفه ای و به روز می شویم. هم اکنون در حوزه شبکه های اجتماعی، انیمیشن و بازی های رایانه ای، یک مصرف کننده حرفه ای هستیم و فردا نیز برای بازار مصرف واقعیت مجازی و واقعیت ارزش افزوده. چرا؟ چون نظام کشورداری ما آنقدر گرفتار روزمرگی و نگاه کوتاه مدت است که نمی تواند به فرصت های آینده نگاه کند.
 5 بحران و مصیبت کشورداری در ایران
 
مهم ترین فرصت ها و تهدیدهای آینده در حوزه کشورداری را چه می دانید؟

- فکر می کنم «ایران ما» با پنج بحران کلیدی روبروست؛ متاسفانه این بحران ها نه مانند «داعش» یا «قیمت بنزین»، فوری، فوتی و ملموس هستند و نه مانند «تحریم و مذاکره» جذابیت سیاسی و رسانه ای دارند. ولی این بحران ها همچون موریانه «ایران» ما را از درون تخریب می کنند و به دلیل ماهیت تدریجی و ناملموس آنها، گرفتار سندروم قورباغه پخته شده ایم. (همان داستان تکراری که وقتی قورباغه در آب جوش گذاشته می شود، سریع بیرون می پرد اما اگر به صورت تدریجی درجه حرارت آب افزایش پیدا کند، آن قدر می ماند تا بمیرد.)

1. بحران بی آبی

- در مورد بی آبی باید بگویم که اوضاع خیلی خطرناک است؛ فقط کافی است به چند عدد فکر کنیم!

بر اساس نتایج شبیه سازی های انجام شده در زمینه تغییرات متغیرهای آب و هوایی تا سال 2040 میلادی (25 سال آتی) نسبت به دوره 2005-1976 (دوره پایه مشاهداتی)، توسط IPCC تغییرات اقلیمی در ایران، پیامدهای زیر را به دنبال خواهد داشت:

- متوسط میزان بارش 9 درصدت کاهش خواهد یافت.

- متوسط دمای کشور حدود یک درجه سانتیگراد افزایش خواهد یافت.

- تعداد بارش های سنگین و سیل آسا تا 40 درصد افزایش خواهد یافت.

- تعداد روزهای داغ (دمای بیش از 30 درجه سانتیگراد) در اکثر نقاط کشور افزایش می یابد و این افزایش در جنوب شرق کشور (استان های سیستان و بلوچستان و کرمان) بیش از مناطق دیگر خواهد بود.

- سرانه ذخایر آبی کشور تا حدود 1300 متر مربع کاهش خواهد یافت.

- با افزایش یک درجه سانتیگراد دمای کشور، معادل 13 میلیارد متر مکعب منابع آبی کشور از طریق تبخیر از دسترس خارج می شود و این تهدید بزرگی برای منابع روباز آبی کشور است.

- با توجه به این که 90 درصد تولید برق آبی در حوضه های کارون و کرخه انجام می شود با کاهش بارش و رواناب در این حوضه ها، کاهش تولید نیروگاه های برق آبی کشور در 25 سال آتی قطعی است.

- عملکرد گندیم دریم در سال 2025 تا 20 درصد و تا سال 2050 تا 32 درصد کاهش خواهد یافت.

نشانه های این بحران خود را نشان داده است؛ بی آبی گریبان ما را گرفته است؛ در آبادان و خرمشهر 400 هزار نخل خشک شدند و یک میلیون نخل در انتظار خشک شدن روزشماری می کنند.
 
5 بحران و مصیبت کشورداری در ایران

2. بحران بیکاری و بیکارگی

بیایید با هم صادق باشیم؛ شاخص های اقتصادی خوبند و در عین حال گمراه کننده؛ شاخص بیکاری یکی از گمراه کننده ترین شاخص های اقتصادی ماست که البته ربطی به دولت ندارد؛ چون تعریف فعلی مطابق با تعاریف جهانی است. اگر به تعریف شاخص بیکاری نگاه کنیم، می بینیم که در حال حاضر بر اساس تعریف دولت هر کس حداقل یک ساعت در هفته کار کند، شاغل محسوب می شود.

صادقانه باید بگوییم که با یک ساعت کار در هفته نه نیازی برطرف می شود و نه خانواده ای تامین. این تعریف یک مشکل دیگر هم دارد و آن این است که اگر کسی در جستجوی کار نبود، آن در این تعریف نمی گنجد! حالا اگر بخواهیم تعریف واقع بینانه ای از کار و بیکاری ارائه کنیم، باید بگویم که نیمی از ایران بیکارند؛ به این خاطر که خیلی از افراد به ویژه زنان تحصیل کرده، اصولا از یافتن کار ناامید شده و از بازار کار خارج شده اند. آنهایی که هنوز مصرانه در جستجوی کار هستند هم خیلی قادر به یافتن کاری در حدی که بتوانند معیشت خود را آبرومندانه تامین کنند و برای آینده خود منبع مالی مطمئنی داشته باشند نیستند. طبق اعلام مراجع رسمی هر پنج دقیقه یک نفر به جمعیت بیکار کشور افزوده می شود!

بر اساس برآوردها مقدار زیادی بیکاری تاخیر افتاده داریم (بیش از چهار میلیون دانشجوی در حال تحصیل که صرفا به خاطر دستیابی به شغل های با درآمد بالا ادامه تحصیل را برگزیده اند و فعلا جزو آمار بیکاران رسمی محسوب نمی شوند.)

بر اساس آخرین آمارهای ارائه شده تعداد بیکاران مطلق کشور 2 میلیون و 500 هزار نفرند (با همان تعریف اشتباه از بیکاری که بیانگر واقعیت نیست) که اگر 4.5 میلیون نفر دیگر نیز طی یکی دو سال آینده به آن افزوده شود؛ بیکاری در کشور به 7 میلیون نفر خواهد رسید؛ بنابراین نگرانی این است که بازاری که نمی تواند مسئله بیکاری 2.5 میلیون نفر را حل کند، چگونه خواهد توانست به 7 میلیون تقاضا برای کار پاسخ بدهد؟

از 2.5 میلیون بیکار موجود کشور نیز طبق آمارهای ارائه شده، یک میلیون و 200 هزار نفر را تحصیل کرده های دانشگاهی تشکیل می دهند. مسئله بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی بسیار نگران کننده و بزرگ ترین معضل بازار کار ایران است.

حالا چرا بیکاری بحران زا است؟ بیکاری منشأ دزدی، اعتیاد، جدال های خانوادگی، افزایش سن ازدواج و فحشا است؛ نیازی هم به پژوهش های سنگین جامعه شناسانه نیست! با یک جامعه بیکار روبرو هستیم؛ در حالی که خودمان را با شاخص بیکاری حدود 10 درصد گول می زنیم.

مسئله، قابل تحمل بود اگر فقط در حد بیکاری باقی می ماند؛ اما اکنون دستیابی به ثروت های یک شبه و یک شبه ره صد ساله را رفتن نه از طریق کار و عرق ریختن، بلکه با از زیر کار در رفتن و بیکاری، تبدیل به یک هنجار شده است. ما فقط با یک گروه بیکار در جامعه روبرو نیستیم؛ بلکه با یک جامعه بیکارِ بی عار روبرو هستیم! مشکل ما بیکاری صرف نیست؛ بیکارگی ما بیداد می کند.
 
5 بحران و مصیبت کشورداری در ایران

3. بحران دروغگویی

در مورد دروغ باید بگویم که متاسفانه دروغ و ناراستی غوغا می کند. هزینه های اجتماعی و اقتصادی دروغ خیلی بالاست. وقتی دروغ می گوییم، اعتماد کاهش پیدا می کند، وقتی اعتماد کاهش پیدا کرد، هزینه های معاملاتی افزایش پیدا می کند، وقتی هزینه های معاملاتی افزایش پیدا کند، کارآفرینان اقتصادی و اجتماعی (شامل سرمایه گذاران) حاشیه سود کمتری از فعالیت های اقتصادی و اجتماعی خود دریافت می کنند و چشمه خلاقیت، نوآوری، ثروت آفرینی و ایجاد مطلوبیت اجتماعی خشک می شود. 

چه من یک سرمایه گذار باشم یا یک فعال اجتماعی یا یک کارگر ساده، همه و همه از دروغ ضرر می کنیم. دروغ سرآغاز همه بدی هاست. اگر دقت کنیم تقلب، کم فروشی و کم کاری نوعی دروغ است. تهمت نوعی دروغ است. پیمان شکنی نوعی دروغ است؛ و متاسفانه دروغ هم اکنون تبدیل به عرف و هنجار شده است.

اگر دروغ نگویی تو را «پپه» می خوانند. باور کنید تجربه کرده ام که برای دروغ نگفتن باید هزینه داد؛ یعنی خجالت کشیده ام که چرا دروغ نگفته ام!!! جدای از درک شهودی غیرقابل انکار، پژوهش های مختلف نیز چنین مسئله ای را تایید می کنند. در یک نظرسنجی در سطح تهران، اکثریت مطلق پاسخگویان، معادل 99 درصد وجود دروغ در جامعه را تایید کرده اند. اکثریت پاسخگویان معتقدند که 80 تا 100 درصد از مردم راست نمی گویند. در پژوهش ملی ارزش ها و نگرش های ایرانیان نیز، رایج ترین ارزش اخلاقی منفی تقلب و کلاهبرداری شناخته شده با 64.6 درصد؛ یعنی تصور جامعه ما از خودش اصلا تصور اخلاقی نیست! جامعه ای است که در آن تقلب و کلاهبرداری بالاست؛ یعنی دروغ خوراک روزانه من و شماست.
 
5 بحران و مصیبت کشورداری در ایران

4. بحرانی جنسی (بحران خجالتی)

نام این بحران را بحران خجالتی می نامم؛ چون رکود، بیکاری، خشکسالی، پیر شدن جمعیت و همه این بحران ها، خجالت ندارد؛ می شود آنها را فریاد کرد اما بحران خانواده و بحران جنسی چیزی است که بشود خیلی از آن صحبت کرد؟نمی شود در موردش آمارهای قطعی داد و نمی شود در موردش با کسانی که این مشکل را دارند مصاحبه تلویزیونی گرفت.
 
نمی شود در مورد روسپی گری سازمان یافته در همین تهران خودمان گزارش خبری در 20:30 تهیه کرد و اتفاقا این مسائل، مسائلی هستند که مغفول می مانند و بنیان های یک جامعه را از درون می خورند. واقعا وضعیت اسفبار است و این مسئله باید به یکی از پنج مسئله اصلی کشور تبدیل شود. 

بعید می دانم با استفاده از تحلیل محتوای سخنان مدیران ارشد، بتوان بیش از یک درصد توجه، اهمیت و تکرار این موضوع را تایید کرد. به این واقعیت ها توجه کنید:

1. نسبت طلاق از یک طلاق به ازای هر 10 ازدواج در سال 82، به یک طلاق به ازای هر 5 ازدواج در سال 92 رسیده که آمار نگران کننده ای است. طی 18 سال گذشته رشد طلاق 2.4 برابر رشد ازدواج بوده است.

2. 30 درصد از جوانان ایرانی ساکن کلان شهرها، زندگی مجردی را انتخاب کرده اند. طبق اظهار نظر وزارت ورزش و جوانان ایران در سال 1391، در شهرهای بزرگ بین 25 تا 30 درصد جوانان زندگی مجردی دارند.

3. میانگین سن ازدواج در حال حاضر در کشور برای مردان 27.8 و برای زنان 23.1 است. آمارها نشان می دهند که در ایران فاصله بین سن بلوغ تا ازدواج بیش از 12 سال به تاخیر افتاده است. به این مسئله این را هم اضافه کنید که سن بلوغ و یا آگاهی جنسی پایین آمده است؛ یعنی گاهی پسران و دختران قبل از بلوغ جنسی، به آگاهی می رسند. در سال 1365 میانگین سن ازدواج برای مردان 23.6 و زنان 19.8 بوده است.

4. بر اساس گزارش روزنامه گاردین از ایران، تامین یک جهیزیه کامل برای خانواده های ایرانی مبلغی بین 40 تا 100 میلیون تومان (16 تا 40 هزار دلار) هزینه دارد و این در حالی است که متوسط درآمد ماهانه یک خانوار ایرانی 500 دلار است.

5. بر اساس مطالعه تحقیقاتی دانشگاه شهید بهشتی در سال 2009 افزایش هزینه های ازدواج بیش از 70 درصد در کاهش تمایل جوانان ایرانی برای تشکیل خانواده و ازدواج موثر بوده است.

6. جمعیت 11 الی 13 میلیونی جوانان در سن ازدواج!
 
5 بحران و مصیبت کشورداری در ایران

اگر همین وضعیت و روند ادامه پیدا کند، پیش بینی می شود که دچار معضلاتی جدی شویم. تبعات بحران جنسی این موارد خواهد بود:

الف) نهادینه شدن چهار پدیده رقیب تشکیل خانواده (ازدواج سپید، روسپی رگی، فحشا و ازدواج های خیلی موقت (یک ساعته!) و روابط آزاد جنسی (فرازناشویی).

ب) ایجاد سرخوردگی روانی – اجتماعی با توجه به تاخیر در ازدواج و افزایش میانگین سن ازدواج با گذر عمر جوانان خاصه در دختران. شوربختانه این آمار رو به افزایش است. یأس از ازدواج زمینه را برای راه های ناهنجار رفع نیاز جنسی فراهم می کند و مصونیتی را که فرد بر اثر داشتن خانواده دارد، از وی می گیرد.

ج) کاهش امنیت اجتماعی (شیوع بیشتر مزاحمت های ناموسی و تجاوز به عنف)

د) کاهش بهره وری و تولید به خاطر سه معضل فوق الاشاره (می بینید که این مسئله هم ریشه های اقتصادی دارد و هم عواقب اقتصادی).

5. اولویت های متعدد و گمراه کننده

آینده یک کشور را مسائلی رقم می زند که توسط مدیران ارشد آن کشور به عنوان «اولویت»شناسایی و سپس مدیریت می شوند. اگر کشوری به این جمع بندی برسد که باید در تامین کالاهای استراتژیک توانمند شود، آینده اش ناشی از تصمیمات و اقداماتش در قبال آن مسئله اولویت دار خواهد بود. اگر کشوری مهارت کاری نیروی انسانی را اولویت تشخیص دهد، آن گاه آینده آن کشور تحت این اولویت تغییر خواهد کرد.

پیش از این، چهار بحران (بحران بی آبی، بحران دروغ، بحران بیکاری و بیکارگی و بحران جنسی) را برشمردم. از همه این بحران ها بدتر، زمانی است که یک کشور، یک دولت – ملت یا یک سیستم اقتصادی – اجتماعی بزرگ، اولویت های خود را به نادرستی تشخیص دهد. اما فکر کنم که این بحران هایی که برشمردم در اولویت ها فراموش شده اند.
 
5 بحران و مصیبت کشورداری در ایران

ممکن است شما به من جواب بدهید که «برای تک تک این بحران ها در گفتارها و تصمیمات و سیاست های اعلامی مدیران ارشد، ردپا وجود دارد و به این موضوعات توجه شده است.» جواب من این است که بر اساس اصول تفکر استراتژیک، کشوری که 100 مسئله و اولویت دارد، یعنی اولویت ندارد. به نظرم تعداد اولویت ها آن قدر زیاد است که اولویت های واقعی فراموش شده اند. به نظرم ما اولویت های زیادی را برای کشور برگزیده ایم و سیگنال های اشتباه به جامعه، محققان، کنشگران، مدیران میانی و ... داده ایم؛ چون صحبت در مورد بحران به درازا کشید من فرصت استراتژیک را تیتروار عرض می کنم:

- فرصت تبدیل ایران به هاب تجاری و ترانزیتی منطقه.

- فرصت تبدیل ایران به تولید کننده و تامین کننده دارو و غذای 400 میلیون نفر (80 میلیون نفر خود ایران و 400 میلیون کشورهای منطقه)

- فرصت استراتژیک ایران در حوزه صنایع خلاقه (هنر، فرهنگ، انیمیشن و ...)

- فرصت ایران برای تبدیل شدن به مقصد گردشگری و جذب 20 میلیون گردشگر در سال

- فرصت ایران برای تبدیل نفت و گاز از منبع درآمدی به موتور محرک صنعتی شدن

این پنج فرصت بی نظیر هستند و برخی از آنها در حال از بین رفتن؛ مانند تبدیل شدن ایران به هاب تجاری و ترانزیتی منطقه

چگونه می توان نگاه راهبردی و استراتژیک و متعهد به برنامه را با حال بینی و روزمرگی مدیریتی در کشور جایگزین کرد؟

- دو راه حل وجود دارد: «تغییر گفتمانی»و «تاکید نخبگانی». اول این که گفتمان اجتماعی باید تغییر کند. روزنامه ها و برنامه های تلویزیونی باید آینده را پر رنگ کنند. حتی شما اخبار ما را تحلیل کنید. 99 درصد اخبار مربوط به گذشته و امروز است. حتی محتوای اخبار ما باید تغییر کند. روزنامه ها یک صفحه به اخبار آینده تخصیص دهند تا ذهن جامعه خیس بخورد و آماده تغییر افق از امروز و این ماه و امسال به 5 سال و 100 سال آینده شود.

دوم این که باید نخبگان شروع کنند به مخالفت با مردم! متاسفانه نخبگان ما هم مردمی شده اند! به این معنا که از این که خلاف افکار عمومی حرفی بزنند در هراسند. نخبگان ما فکر می کنند که باید نماینده افکار عمومی باشند. این صددرصد اشتباه است. آن کار سیاسیون است. نخبگان نباید نماینده افکار عمومی باشند؛ بلکه باید رهبر افکار عمومی باشند.

بنابراین باید نخبگان شروع کنند و از افق های بلندمدت تر صحبت کنند و آینده مستتر در وضعیت فعلی را به زبان مردم با آنان مفاهمه و مراوده کنند (Communicate). نخبگان باید تلاش کنند به تعدادی که دانشکده تاریخ در کشور داریم، دانشکده آینده پژوهی داشته باشیم. ترکیب تاکید نخبگانی و تغییر گفتمانی – رسانه ای، ما را تبدیل به ملتی هوشیارتر با افق نگاهی بلندتر خواهد کرد.

خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس

برترین ها: کریسمس یا نوئل جشنی است در آیین مسیحیت که به منظور گرامیداشت زادروز مسیح برگزار می‌شود. این ایام دوازده روزه کریسمس با سالروز میلاد مسیح در ۲۵۵ دسامبر آغاز گشته و تا جشن خاج‌شویان در روز ۶ ژانویه ادامه می‌یابد.
 
برای بیشتر مردم، این ایام فرصتی است برای دور هم جمع شدن اقوام و دوستان و هدیه دادن به هم. مسیحیان، علاوه بر تزیین خانه، سعی می کنند لباس هایی که به تن می کنند یا حتی لاک دست هایشان هم نمادی از این جشن باشد. در اینجا نمونه هایی از زیباترین مدل های ناخن به سبک کریسمس را برایتان آورده ایم تا در صورت علاقه از آنها ایده بگیرید.

خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 
 
خلاقانه ترین مدل های ناخن با طرح کریسمس 

دانش آموزان واژه های فرهنگستان را خط می زنند!

مجله جامعه پویا - مهسا علی بیگی: از فرهنگستان اصرار بود و از دبیران انکار؛ فرهنگستان زبان و ادب فارسی می گفت واژگان علمی کتاب های درسی باید تغییر کند و دبیران آموزی و پرورش طومار امضا می کردند که این به صلاح دانش و دانش آموزان نیست. جایگزین های فارسی کلماتی مانند میتوکندری، فتوسنتز، آپاندیس و... عادت خواهند کرد و کارشناسان و کارشناسان ارشد زیست شناسی استدلال می کردند این کار توان رقابتی تحصیل کردگان فارسی زبان را از بین می برد.
 
کش و قوس مدتی ادامه یافت؛ اما بالاخره فرهنگستان پیروز شد و هیئت تالیف کتاب های درسی مرداد سال جاری اعلام کرد کتاب های زیست شناسی پایه دهم رشته علوم تجربی در سال تحصیلی 95- 96 مشمول تغییر واژگان انگلیسی به واژگان پیشنهادی فرهنگستان است. اکنون که نزدیک به دو ماه از آغاز سال تحصیلی جدید می گذرد، دبیران و دانش آموزان چقدر با این تغییرات خو گرفته اند؟
 
دانش آموزان واژه های فرهنگستان را خط می زنند!

ما همه چیز را حفظ می کنیم

دبیرستانی که قرار است با دانش آموزانش درباره کتاب های زیست شناسی شان صحبت کن، بالاشهر است. از آن دست مجتمع های آموزشی که در کنار آموزش های معمول، کلاس های فوق برنامه هم برای دانش آموزانشان دارند. همان ها که به والدین تضمین می دهند چندده میلیونی که خرج تحصیل فرزندانشان می کنند، راه را برای ورود آنها به دانشگاه هموار می کند. این دبیرستان دو کلاس پایه دهم رشته علوم تجربی دارد.
 
معاون آموزشی مدرسه هماهنگ کرده است که یک یاز دبیران پس از اتمام تدریس، کلاسش را در اختیار من قرار دهد تا با دانش آموزان صحبت کنم و سال هایم را از آنها بپرسم؛ وارد کلاس می شوم. 16 دانش آموزی در گروه های چهارنفره دور چهار میز موجود نشسته اند. کلاس بزرگ و پرنور است و دانش آموزان که هنوز در حال و هوای کلاس زبانشان هستند، متوجه حضور من نمی شوند. به همین دلیل معاون آموزشی مسئولیت معرفی من را به عهده می گیرد و از دانش آموزان می خواهد با نهایت دقت به سوال هایم پاسخ دهند.

نوجوانان هیجان زده با نگاه های کنجواشان به من خیره می شوند، از اینکه نقشثی بهشان سپرده شده، خوشحال به نظر می رسند و به همین دلیل منتظر کامل شدن توضیحات من درباره گزارشم را نمی مانند. در حالی که می گویم مشغول نوشتن گزارشی درباره تغییر واژگان کتاب های زیست شناسی هستم. یکی شان سرش را به نشانه ابراز تاسف به چپ و راست تکان می دهد و دیگری دستش را بالا می گیرد تا صحبت کند.

سوالم را می پرسم و رو به دختری که دستش را بالا برده می گویم: «عزیزم اول خودت رو معرفی کن». از جایش بلند می شود، نفس عمیقی می کشد و می گوید: «هلیا هستم خانم! به نظر من این کلمه ها خیلی سخته». 15 صدای دیگر در تایید بلند می شود: «بله خانم راست می گه».

از دانش آموزان می خواهم اگر می خواهند صحبت کنند، آنها هم مانند هلیا دست بلند کنند و اجازه بگیرند تا همه بتوانند حرف هایشان را بزنند. ناگهان همه دست ها در هوا بلند می شود؛ تاکید می کنم که نوبت به همه می رسد و بعد به الیا اشاره می کنم که ادامه دهد: «خانم به نظر ما اصلا دوباره کاریه؛ یعنی ما یه بار یاد گرفتیم میتوکندری. از اول هم هی بهمون گفتن میتوکندری، بعدش باید یه چیز دیگه ای یاد بگیریم.

«پریناز» بدون اجازه حرف هم کلاسی اش را ادامه می دهد و می گوید: «اصلا چرا باید این کلمات را یاد بگیریم وقتی قرار بریم توی دانشگاه دوباره بگیم میتوکندری؟» حرفش را قطع می کنم و خطاب به او و هلیا می پرسم که آیا معادل فارسی میتوکندری یادشان هست یا نه؟ یادشان نیست؛ «پانیز» دست بلند می کند و قبل از آنکه بهش اجازه صحبت کردم بدهم، می گوید: «خانم اجازه! راکیزه». این بار خطاب به همه شان می پرسم: «این کلمات به راحتی در ذهن تان می ماند؟» و پانیز که مُصر است صحبت کند، حرفش را ادامه می دهد: «ما همه شون رو حفظ می کنیم». دوباره 15 نفر بقیه با گفتن «به  خانم، راست می گه». دوسشان را همراهی می کنند.

«هدی» بلافاصله دستش را بلند می کند تا حرف بزند: «خانم ما توی کتاب هر بار که نوشته راکیزه خطش می زنیم بالاش می نویسیم میتوکندری. برای اینکه وقتی دکتر شدیم که نمی تونیم به مریضمون بگیم راکیزه هات دچار مشکل شده»، خنده کلاس را روی هوا می برد. بچه ها را به سکوت دعوت می کنم. آرامی می گیرند؛ اما تلاشم برای اینکه قبل از حرف زدن اجازه بگیرند، بی فایده است.
 
 دانش آموزان واژه های فرهنگستان را خط می زنند!

«ساینا» وارد بحث می شود: «معلممون هم وقتی میخواد درس بده مجبوره یک دور جمله رو بخونه و با همون کلمات قبلی برامون توضیحش بده. اصلا جمله ها یه جوری نچسبت شده. تازه توی خود کتاب هم بعضی جاها نوشته سلول. بعضی جاها نوشته یاخته. معلوم نیست ما باید کدوم یکی رو یاد بگیریم؟». چند صدا از اطراف کلاس بلند می شود: «بله، کتاب هم یکدست نیست.»

«سارا» که از خیلی قبل دستش را بلند کرده است. نظری مخالف دوستانش دارد: «همه می گن این کلمات بده؛ ولی به نظر من خیلی خوبه که ما بدونیم توی زبان خودمون هم این کلمات وجود داشته و قدیم ها از این کلمات استفاده می کردن. چون ما هیچ وقت نمی ریم فرهنگ لغت باز کینم و ببینیم معنی فارسی این کلمات انگلیسی چی هست و همیشه همون انگلیسی ها رو به کار می بریم». سارا نمی داند که این کلمات در قدیم وجود نداشته و از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژگان وارداتی ساخته شده اند.

«روژن» این موضوع را برایش توضیح می دهد: «این کلمات رو ساختن! بعد هم اصلا چه فایده ای داره؟ من حتی اگر درس هم نخونده باشم، می تونم بفهمم میکروارگانیسم یعنی چی؟ ولی این طوری مجبورم این کلمات جدید را حفظ کنم که بعدا به دردم هم نمی خوره. نه توی دانشگاه و نه توی یک کشور دیگه.»

باز چند نفر از هم کلاسی ها حرف روژن را تایید می کنند و می گویند کلمات انگلیسی کلمات علمی هستند و در تمام دنیا کاربرد دارند. سوال آخرم از دانش آموزان این است که آیا نگران نمرات زیست شناسی امسالشان هستند یا نه؟ پاسخ منفی است؛ آنها هم به هوش خودشان برای حفظ کردن کلمات جدید اطمینان دارند و هم به اینکه معلم ها در امتحانات سخت نمی گیرند.

در طرح سوال هر دو واژه را کنار هم می آوریم

صحبت کردن با دبیران درس زیست شناسی که از امسال به بعد باید کلمات جدید را به دانش آموزان بیاموزند، راحت تر است. آنها فقط به کنکور فکر نمی کنند و حتی بعضی از آنها معتقدند سختی آموزش و آموختن این کلمات به تاثیرات مثبت آن می ارزد. خانم شریفات البته جزء گروه مخالفان است. او با قاطعیت می گوید: «این تغییرات ابدا لازم نیست. چون به هر حال توی دانشگاه از این کلمات استفاده نخواهدشد و تمام کتب مرجع زیست شناسی و کتاب های معتبر از کلمات قدیمی استفاده می کنند. نمی شه این همه کتاب رو تغییر داد و کلمات جایگزین فارسی رو وارد آن ها کرد».

او ادامه می دهد: «اصلا چه لزومی داره اسم یه اندامک به فارسی بیان بشه؟ اگه زبان لاتین مشکله، چرا زبان انگلیسی در مدارس تدریس میشه؟ جالب اینجاست که بعضی کلمات رو از لهجه های  مختلف انتخاب کردن که شاید در استان های دیگه اصلا کاربرد نداشته باشد. مثلا یه اندامک داریم در کلیه به نام «نفرون» که به «گردیزه» ترجمه شده یعنی «کلیه کوچک». به زبان محلی در بعضی استان های ایران به کلیه می گن گُرده. این کلمه رو شاید بعضی استان ها بتونن یاد بگیرن، اما تهران ها هم می تونن راحت یاد بگیرن؟ نه، چون اونا به کلیه می گن کلیه نه گرده.»

از این دبیر زیست شناسی پایه دهم که نزدیک به 10 سال این درس را تدریس می کند، درباره سختی های آموزش این کملات می پرسم، او پاسخ می دهد: «تلفظ این واژگان برای هم معلم و هم دانش آموز خیلی سخته و همین طور به  خاطر سپردن آنها. کلمات قبلی خیلی ساده تر و راحت تر بودن، مخصوصا برای دانش آموزان. چون قبلا با اسم دیگه ای با اون ها آشنا شده بودن و حالا این تغییر سردرگمی به وجود آورده. دانش آموزان یه وقتی باید بذارن برای یادگیری اسم جدید و بعد نقش اون کلمه در زیست. ممکنه این کلامت به مرور جا بیفته؛ ولی تا بخواد حا بیفته دانش آموز اذیت میشه».

به او می گویم نگران نمرات دانش آموزانش در سال تحصیلی جدید نیست؟ و او که از قبل راه حلی برای این مشکل پیدا کرده است، می گوید: «نه در نمره که تغییر به وجود نمیاد. چون در طرح سوال از هر دو اسم درکنار هم استفاده می کنیم. خیلی از ما دبیران تصمیم گرفتیم زیاد این کلمات رو تو تدریس به کار نبریم، چون واقعا باعث کندروی میشه ولی مجبوریم اسم جدید رو معرفی کنیم تا اگه تو امتخان نهایی آوردن، دانش آموز این رو بشناسه، البته فعلا کلمات ساده هستن، اما جلوتر که بریم کلمات نامانوسی انتخاب شده و بسیار خنده داره که فقط خواست ترجمه فارسی اون کلمه رو جایگزین کنن.»

خانم فخاری، دبیر زیست شناسی، از دیگر مخالفان است: «من شخصا اعتقاد دارم کلمات بهتره همون انگلیسی باشن؛ مثلا برای واژه فتوسنتز نمیشه معادل آورد، چون روی این کلمات مطالعه شده و تغییر یک شبه ش چیز جالبی نیست. یک واژه وقتی به صورت انگلیسی تدریس شده سال های سال و همه همون رو بلدن. یک دفعه میایم تبدیلش می کنیم به یک کلمه  دیگه، از نظر یادگیری برای دانش آموز سخت میشه. به همین دلیله که من کاملا بچه ها رو درک می کنم و خیلی بهشون سخت نمی گیریم. فقط امیدوارمب چه ها به واژه های جدید عادت کنن؛ اما به نظر من اون واژه ها بهتر در ذهن بچه ها می مونن».
 
 دانش آموزان واژه های فرهنگستان را خط می زنند!

او البته تاکید می کند: «من مخالف تغییر این واژه ها هستم و این تغیر کار رو سخت کرده؛ ولی فکر نمی کنم باعث کم شدن نمره های بچه ها بشه. چون محتوا تغییری نکرده و همونه، فقط جایگزینی صورت گرفته.»

آقای خسروی از جمله دبیران موافق تغییرات است و حتی فکر می کند خود دانش آموزان هم چندان به مشکلات یادگیری واژه های جدید اعتنایی ندارند: «دانش آموزان متاسفانه چاره ای جز یادگیری کلمات جدید ندارند و من معتقدم اغلب درباره مشکلات درس ها فکر نمی کنند. بیشترشان فقط به موفقیت در کنکو می اندیشند و درس ها برایشان موضوعی صرفا حفظ است نه فهمیدنی؛ اما به نظر من مشکل زمانی پیش می آید که می بینیم برخی از این واژه ها ساخت و معنای دقیقی ندارند. گرته بردارانه ساخته شده و آن هم نه با دقت و گاهی موجب کژفهمی می  شوند».

این دبیر زیست شناسی که به بسیاری از دانش آموزان المپیادهای علمی، زیست شناسی آموخته است: می گوید: «این تغییرات لازم بودند، چون به تقویت و گسترش حوزه های معنایی مرتبط با علم در زبان فارسی کمک می کنند. مشکل اصلی که انتقادهای زیادی را برانگیخته این است که بسیاری از این واژه ها فقط «پیشنهادهای فرهنگستان بودند؛ ولی در اداره کتب درسی آموزش و پرورش استفاده از آنها تبدیل به تحکم و اجبار مدیریتی شد.
 
تا چند سال پیش مولفان کتاب های درسی در آموزش و پرورش صاحب نظر بودند و به نظرات کارشناسی آنها به قدری احترام گذاشته می شد که هیچ مدیری نمی توانست از بالا درباره چند و چون محتوای کتاب ها امر و نهی کند. سیاست ها ابلاغ می شد و مولفان جزییات را خودشان تشخیص می دادند؛ اما اکنون گویا رابطه رییس و کارمندی بر تخصص و کارشناسی چربیده است. از دفتر ریاست جمهوری ابلاغ شده باید چنین شود و با کمترین تقابل آرا در دفتر تالیف کتب درسی، امتثال امر شده است.

هرچه فرهنگستان پیشنهاد داده بود، ناگهان وارد کتاب های درسی شده و ما می بینیم بسیاری از واژه ها مبنای درستی هم ندارند و همه معلم ها هم می فهمند واژه پیشنهادشده با مفهومی که حول آن واژه باید شکل بگیرد، در تباین است؛ اما متاسفانه چون کارمندی خواسته حر ف رییسش را گوش کند، منویات دفتر ریاست جمهوری، به صورتی کارشناسی نشده و آمیزه ای از درست و نادرست، پا درآورده و وارد کلاس های درس شده است».

با این حال به نظر می رسد ممکن است این کلمات همان طور که روزی پا درآوردند و وارد زبان فارسی شدند، با همان پاها و به دلیل استقبال نکردن دانش آموزان و معلمان از آنها از کلاس ها خارج شوند. چنانکه این ماجرا برای دیگر کلمات جایگزین هم روی داده است.
دشواری آموختن و سرنوشت «فرگشت»

سختی ایدگیی کلمات تازه برای دانش آموزان و سختی آموزش آنها برای معلمان، ممکن است سرنوشت تلخی را برای این واژه ها رقم بزند؛ این را «محمد کرام الدینی»، از مولفان کتاب های زیست شناسی و موسس المپیاد زیست شناسی ایران می گوید: «تغییر واژگان کتاب های درسی همیشه در حال تغییر و تجدید بوده اند؛ برای مثال یادم هست چند سال پیش واژه «فرگشت» جانشین واژه «تکامل» شد. این واژه چند سالی هم در کتاب های درسی ماندگار بود؛ اما سرانجام به اصطلاح جا نیفتاد و از آن استقبال نشد و واژه منسوخ تکامل بار دیگر به کتاب های درسی بازگشت. البته مدتی هم اصطلاح «تعییر گونه ها» به جای همین واژه تکامل متداول شده بود.
 
 دانش آموزان واژه های فرهنگستان را خط می زنند!

به نظر می رسد واژه تکامل از لحاظ مفهومی نادست است و نماینده فرایندی نیست که در تکامل روی می دهد؛ اما مخاطبان آن را می پسندند و به کار می برند. واژه های «هم ایستایی» به جای «هومئوستازی»، «رویان» به جای «جنین»، «دورگ» به جای «هیبرید» و بسیاری از واژه های جدید در کتاب های درسی هستند که به تدریج و به آرامی جانشین شده اند. به گونه ای که چندان محسوس نبودهاست».

او ادامه می دهد: «تغییر ناگهانی شمار بسیاری از واژه ها در یک کتاب درسی که در آستانه سال تحصیلی 95-96 انجام شد، از میانه تابستان گذشته تاکنون به فراوانی در رسانه ها به آن توجه شده و موضوع بحث و تبادل نظر بوده و نظرهای مختلف و متنوعی درباره آن ابراز شده است. شخصا از یک سو موافق این تغییرات هستم. زیرا معتقدم زبان فارسی همچنان که در همه فرهنگ های پیشرفته وجود دارد، همواره نیازمند پاسداری، اصلاح، واژه گزینی و نوآوری است. بعضی از دوستان و همکاران زبان انگلیسی را زبان جهانی علم می دانند. در حالیکه چنین نیست؛ درصدی از مطالب علمی جهان به زبان های غیرانگلیسی منتشر می شوند، اما چون ما با آن زبان ها سر و کار نداریم، ترجیح می دهیم آنها را نادیده انگاریم. به علاوه، یادگیری زبان های بیگانه منفاتی با تقویت زبان مادری ندراد.

از سوی دیگر، مخالفم چون معتقدم هجوم تعداد زیادی واژه نو به یک کتاب درسی کار چندان حساب شده و برنامه ریزی شده ای نبوده و به علاوه برخی واژه ها با اصول واژه گزینی متناسب نیستند».

کرام الدینی همچنین معتقد است: «برخی واژه ها آسان و مطلوب هستند، به طوری که به آسانی پذیرفته می شوند، اما بیم آن می رود که برخی واژه ها به علت دشواری های ساختاری و مفهومی نتوانند پذیرفته شوند و مانند واژه فرگشت که در گذشته یک بار پس زده شد، از سوی مخاطبان مردود شوند. در این باره باید اندکی صبور بود تا نتیجه معلوم شود.

درک راحت، آموزش آسان

محمود امانی تهرانی، مدیر کل دفتر تالیف کتاب های درسی وزارت آموزش و پرورش: اکثر کشورها برای حفظ زبان خود ملاحظاتی را در کتاب های درسی اعمال می کنند. چرا که استفاده از واژگان لاتین در کتب درسی باعث خوگرفتن دانش آموزان با این واژه ها می شود. مرگ واژگان فراسی که فرهنگستان مصوب کرده، برای دانش آموزان آسان تر است و به آموزش راحت تر متون درسی منجر می شود.

راه‌هایی برای معماری یک زندگی مشترک خوب

روزنامه شهروند: شما و همسرتان برای اینکه زندگی خوبی را در کنار یکدیگر بسازید و تجربه کنید باید بتوانید برخورد مناسبی با یکدیگر در زمان های مختلف داشته باشید. در این مطلب 50 پیشنهاد برای برخورد مناسب همسران با همدیگر را مشاهده می کنید که عمل کردن به آنها زندگی شما را از نو خواهد ساخت.

 ١. نسبت به همسر خود نگرشی مطلوب و متعالی داشته باشید و او را امانت الهی بدانید و در حفظ و نگهداری این ودیعه الهی تلاش کنید.

٢. به همسر خود احترام بگذارید و با وی محترمانه صحبت کنید و در ارتباط با او از عواطف سرشار و محبت بسیار دریغ نورزید.

٣. حقوق متقابل خود و همسر خود را بشناسید و در ایفای حقوق وی تلاش کنید.

٤. پدرومادر کانون منظومه خانوادگی هستند که تشعشعات عاطفی خود را در محیط خانواده می‌پراکنند و حیات عاطفی را رونق می‌بخشند.

راه‌هایی برای معماری یک زندگی مشترک خوب

٥. پدران و مادران پایه‌گذاران شخصیت فرزندان و معماران خوشبختی آنان هستند. پس در تقویت روابط خود هرچه بیشتر تلاش کنید.

 ٦.   همسر خود را فردی با ارزش و برخوردار از کرامت  انسانی بدانید.

٧. همسر خود را فردی مستعد کمال، پیشرفت و تحول بپندارید.

٨. به پیشرفت و ترقی و رشد شخصیت همسر خود علاقه‌مند باشید و زمینه را برای تحقق این امر فراهم کنید و از این طریق کانون خانواده را از زوال و فرسایش تدریجی مصون سازید و عرصه زندگی را برای نوآوری‌ها بگشایید.

٩. زمینه را برای پرورش احساسات مثبت و عواطف سازنده نسبت به همسر خود فراهم سازید و از داد و ستد عاطفی به سه شیوه قلبی، کلامی و عملی استفاده کنید. به شریک زندگی خود ابراز محبت کنید، او را قلبا دوست بدارید و با زبان عمل هم این امر را ثابت کنید.

١٠.  محبت خود را به همسرتان به صورت عملی نیز نشان دهید. سعی کنید در روز تولد او، یا سالگرد ازدواج یا مناسبت‌های دیگر به او هدیه دهید و از این طریق محبت خود را ابراز کنید.

١١. سعی کنید فهرستی از قابلیت‌ها و صفات مثبت همسر خود را درنظر بگیرید و به موارد مثبت وجود و شخصیت او کاملا توجه و در مناسبات با او به این قابلیت‌ها اشاره کنید. از صفات برجسته و مثبت او تعریف کرده و از این طریق فضای خانواده و گفت‌وگو را به فضایی گرم و صمیمی و آکنده از روحیه مثبت تبدیل کنید.

١٢. به جنبه‌های مشترک فکری و روحی خود و همسرتان توجه و به‌گونه‌ای عمل کنید تا خصایص مثبت و سازنده به تدریج بیشتر شود و از طریق خودآگاهی و خودسنجی به خودسازی برسید و صفات برجسته انسانی را در وجود خود و همسرتان تقویت کنید.

١٣. سعی کنید با همسرتان تفاهم و رابطه حسنه داشته باشید. این تفاهم می‌تواند در حضور دیگران یا در فضای خلوت زندگی صورت پذیرد. این امر مستلزم بهره‌گیری از «هنر خوب شنیدن و خوب گوش دادن» است. پس سعی کنید هنگام گفت‌وگو با همسرتان، به دقت به گفتار او توجه کنید و اجازه دهید که مطالب خود را به‌طور کامل بیان کند.

١٤. باور کنید که همسرتان انسانی است منحصربه‌فرد و واجد ویژگی‌های شخصیتی مثبت و منفی. لذا از مقایسه او با دیگران به‌شدت بپرهیزید. سعی کنید او را با گذشته‌اش مقایسه کنید و تغییرات رفتاری و پیشرفت فکری و اخلاقی وی را تحسین کنید.

١٥. سعی کنید حالات و روحیات همسر خود را بشناسید و فهرستی از آرزوها و علایق وی تهیه کنید و از انتظارات او آگاه شوید. سپس خود را به تأمین خواسته‌ها و علایق منطقی و اصولی وی ملزم کنید.

١٦. سعی کنید حریم یکدیگر را مراعات و از جر و بحث با هم خودداری کنید. مطالب بیجا را با سکوت خود یا ارایه پیشنهاد مناسب، به گفت‌وگوهای سازنده و ثمربخش تبدیل کنید.

١٧.  باور کنید که هر کلمه و گفتار شما، در بر دارنده بار عاطفی و روانی است که بر وجود شنونده تأثیر مثبت و منفی دارد لذا سعی کنید از زبان گرم، نرم، ملایم، و توأم با احترام و محبت استفاده‌کنید. هرگز از کلمات موهن، ملالت‌آور و تحریک‌آمیز استفاده نکنید.

١٨.  سعی کنید برای نیل به تفاهم و مناسبات بیشتر با همسرتان، از صداقت و راستی استفاده کنید. باور کنید که رمز خوشبختی و توفیق بسیاری از خانواده‌ها، صادق بودن آنها و بهره‌گیری از این صفت برجسته انسانی بوده است.

١٩.  به مدیریت کانون خانواده اهمیت دهید و سعی کنید در تصمیم‌گیری و هدایت زندگی از هماهنگی لازم برخوردار شوید. حدود وظایف هریک از اعضای خانواده را مشخص کنید و در برخورد با مسائل زندگی، سیاستی هماهنگ اتخاذ کنید.

٢٠. به موجب قانون مدنی کشور ما، مدیریت و مسئولیت نهایی در خانه با مرد است؛ این امر را در اداره امور خانه بپذیرید. در امور داخلی خانه زن و شوهر باید در کنار یکدیگر قرار بگیرند؛ پس در برنامه‌ریزی‌های زندگی حقی برای همسرتان قایل شوید.

راه‌هایی برای معماری یک زندگی مشترک خوب

٢١. برای بقا، تداوم و تعالی خانواده و دستیابی به کاخ سعادت زندگی، مصلحت زندگی را بر منفعت شخصی ترجیح دهید و سعی کنید خواسته‌های فردی خود را در راه تحقق اهداف زندگی و زناشویی نادیده بگیرید و هرجا که مصلحت بزرگتری مطرح است، انعطاف‌پذیری بیشتری نشان دهید.

٢٢.  از لجاجت و رقابت ناسالم با همسرتان جدا پرهیز کنید و جای آن را به یکدلی، یکرنگی، صمیمیت و رفاقت بدهید. باور کنید یکی از مهمترین عوامل تزلزل در بنای خانواده و آغاز نابسامانی و مشکلات خانوادگی، لجبازی دو همسر با هم و عدم‌پذیرش یکدیگر است. سعی کنید همسرتان را آن‌گونه که هست بپذیرید و روابط خود را بر پایه دوستی و محبت تنظیم کنید.

٢٣.  سعی کنید درصدد تملک کامل همسرتان نباشید و از مرز تعادل خارج نشوید.

٢٤.  به اصل تفاوت‌های فردی معتقد باشید و باور کنید که زن و شوهر دو موجودند که از نظر هوش و استعداد و علایق و خصایص جسمانی و اخلاقی تفاوت‌هایی دارند. سعی کنید حداکثر توافق بین خصایص شما و همسرتان به تدریج برقرار شود. وجود یکدیگر را مکمل و متمم هم بدانید و به تکامل هم کمک کنید.

٢٥.  سعی کنید خود را برتر و بالاتر از همسرتان نبینید و او را شریک زندگی بدانید و به این نکته توجه کنید که درجات تحصیلی، موقعیت اجتماعی، وضعیت سنی و امکانات مالی شما، باید بر میزان فروتنی و خضوع‌تان بیفزاید. به‌خصوص زمانی که در پیشرفت‌های تحصیلی و موفقیت‌های مادی شما، همسرتان نقش اساسی داشته است.

٢٦. به اصل مشارکت در زندگی خانوادگی معتقد باشید و سعی کنید تمام کارها را تنها خودتان انجام ندهید، بلکه از همسر و فرزندان خود کمک بگیرید. باور کنید که در ازدواج و تشکیل خانواده، مرد و زن عالی‌ترین سرمایه‌های وجود خود یعنی روح و قلب و عواطف و آرزوها و احساسات و امکانات خود را به مشارکت گذاشته و با قبول همفکری، همیاری، مددکاری و تعهدات گوناگون، بهترین جلوه مشارکت را ارایه کرده‌اند.

٢٦. به این نکته اهمیت دهید که امروزه مدیر موفق، مدیری است که به قابلیت‌ها و قدرت‌ اعضای خانواده خود بهای لازم را می‌دهد و شرایط را برای بروز و ظهور این توانمندی‌های خدادادی مساعد می‌کند. لذا با مشارکت همدیگر، فضای خانه را به فضایی بالنده و ثمربخش مبدل سازید.

٢٨.  سعی کنید شرایط کاری و شغلی، موقعیت اجتماعی، اقتصادی، وضع جسمانی و روانی و سنی همسرتان را به خوبی بشناسید و به تناسب این خصایص از یاری به او در داخل و خارج از خانه دریغ نورزید و در شرایط ویژه نظیر بیماری همسر، بارداری یا تولد فرزند، مسافرت یا مأموریت شوهر، تعداد زیاد اولاد، تحصیل زن یا مرد و... به کمک هم بشتابید و به سهولت امور زندگی، شادی، شادکامی و رفاه هم کمک کنید.

٢٩.  همیشه به همسرتان متذکر شوید که کار او به ویژه در خانه برای شما با ارزش است. سعی کنید کار زن در خانه را کم‌ارزش و کار بیرون از خانه را با ارزش تلقی نکنید. این امر در تقویت روحیه و مبانی خانواده تأثیر زیادی دارد.

٣٠.  اگر به دلیل کار زیاد و تعهدات بیرون از منزل قادر نیستید عملا به همسرتان کمک کنید، علاقه خود را به کمک و همکاری با او ابراز کنید و وی را از حمایت‌تان، مطمئن سازید.

٣١.  در مدیریت خود از مردسالاری و زن‌سالاری خودداری کنید و برای داشتن یک خانواده متعادل از «حق‌سالاری» پیروی کنید و به گفتار امام باقر(ع) که می‌فرماید «حق را بگویید، گرچه علیه خودتان باشد» تأسی بجویید. در مدیریت خانه، مرد یا زن هیچ‌کدام نباید نظرات و سلیقه‌های خود را بر دیگری تحمیل کنند و کلام حق و منطق صحیح را از جانب هرکدام از طرفین که باشد، بپذیرند.

٣٢.  سعی کنید در زندگی دهن‌بین نباشید و هنگام اظهارنظر و داوری درباره هرکس و هر پیام به کسب اطلاعات مستند بپردازید. این امر موجب می‌شود که قضاوتی صحیح، مستقل و منطقی داشته باشید و در داوری، اشتباه شما به حداقل برسد.

٣٣. برای تعادل در زندگی و کامیابی هرچه بیشتر، از خوش‌خلقی، گشاده‌رویی و چهره‌ای پرنشاط بهره بگیرید و کوشش کنید که با شیوه‌های گوناگون، گرد و غبار افسردگی را از چهره همسرتان بزدایید. هرگز اجازه ندهید افکار مأیوس‌کننده و منفی بر وجود اعضای خانواده شما سایه افکند و ریشه‌های شادکامی و شادابی شما را از بین ببرد.

٣٤. نارسایی‌ها و رنج‌های گذشته خود یا همسرتان را مرتبا به یاد نیاورید و مطرح نکنید. سعی کنید نسبت به آینده خوش‌بین باشید و از لحظه‌های موجود حداکثر استفاده را داشته باشید.

٣٥.  سعی کنید از تجارب و خاطرات تلخ زندگی دیگران عبرت بگیرید و از تجارب مطبوع اطرافیان، دوستان و خانواده‌های موفق حداکثر استفاده را داشته باشید. مطمئن باشید این امر بر نشاط و شادابی و شادکامی زندگی شما خواهد افزود.

راه‌هایی برای معماری یک زندگی مشترک خوب

٣٦.  به منظور جلوگیری از تزلزل خانواده و آسیب‌های احتمالی، توقعات و انتظارات شما از همسرتان باید مناسب با امکانات و توانمندی‌های وی باشد. مطمئن باشید که همخوانی خواسته‌ها و انتظارات منطقی شما روح تفاهم و همدلی و شادابی زندگی را افزون می‌کند. لذا سعی کنید از چشم و هم‌چشمی با دیگران بپرهیزید و دامنه خواسته‌ها را گسترده نسازید.

٣٧. برای دستیابی به یک زندگی سالم و متعادل، بزرگواری و گذشت نسبت به یکدیگر به خرج دهید. نادیده‌گرفتن مسائل جزیی، عفو و تغافل نسبت به بعضی گفته‌ها و رفتارها و نادیده‌گرفتن بعضی اشتباهات و بهره‌گیری از سعه‌صدر و بزرگمنشی در زندگی خانوادگی از رموز اساسی تحکیم بنیاد خانواده و از عوامل موثر در زندگی مشترک همسران است.

٣٨. از موشکافی عیوب و عیب‌جویی همسرتان و به رخ‌کشیدن آنها بپرهیزید و عیب‌پوشی را سرلوحه مناسبات با همسر خود قراردهید. این امر دستیابی به امنیت روحی و آرامش روانی را در کانون خانواده ممکن می‌سازد.

٣٩. درصورتی‌که مایلید از انتقاد سازنده درمورد رفتار همسرتان استفاده کنید، سعی کنید با ذکر یکی از جنبه‌های مثبت او زمینه را برای ایراد و نقد سازنده خود و پذیرش آن مساعد سازید.

٤٠. برای نگهداری حریم خانوادگی و روابط صحیح انسانی و تقویت امنیت و تفاهم در زندگی سعی کنید اسرار و رازهای درونی خانواده را نزد دیگران بازگو نکنید و از این طریق اعتماد همسرتان را به خود جلب کنید.

٤١.  سعی کنید در ارتباط و گفت‌وگو با همسرتان با لحن آمرانه و تحکم‌آمیز سخن نگویید و نظریات خود را درباره بهبود زندگی و برخورد مناسب با فرزندان یا دیگران، به‌صورت پیشنهاد به همسرتان مطرح کنید. این امر پذیرش نظر شما را میسر می‌سازد.

٤٢.  سعی کنید از طریق مطالعه کتاب‌های مختلف، شرکت در مجالس مذهبی، اخلاقی و علمی و تفکر در زندگی خانواده‌های موفق و رمز توفیق آنان، اطلاعات خود، همسر و فرزندانتان را افزایش دهید و از طریق تقویت اعتمادبه‌نفس و بهره‌گیری از تجارب ارزنده دیگران، خود و افراد خانواده‌تان را برای برخورد منطقی با مشکلات زندگی آماده سازید.

٤٣.  در اثنای گفت‌وگو با همسرتان، آرامش خود را کاملا حفظ کنید. سعی کنید عصبانی نشوید و در صورت پدید آمدن این حالت از ادامه بحث خودداری کنید.

٤٤.  هنگامی که عصبانی هستید، این گفتار حضرت علی(ع) را مدنظر قرار داده و اجرا کنید: «هنگام خشم، نه تنبیه، نه دستور و نه تصمیم.»

راه‌هایی برای معماری یک زندگی مشترک خوب

٤٥.  سعی کنید نگرانی‌ها و افکار منفی مربوط به محیط کار خود را به محیط منزل منتقل نکنید و از این طریق آرامش و فضای گرم خانه را به هم نزنید.

٤٦.  برای ایجاد یا تقویت روحیه همسرتان و رفع پاره‌ای از مشکلات و نگرانی‌های زندگی به تغییر برخی شرایط حاکم بر خانواده و ارایه برنامه‌های متنوع اقدام کنید. باور کنید مردان و زنانی از هنر و علم و تجربه مدیریت برخوردار هستند که از فرصت‌های به دست آمده در زندگی حداکثر استفاده معقولانه را می‌کنند و شرایط را برای زندگی بهتر مساعد می‌سازند. پس سعی کنید آینده و حوادثی که شاید هرگز روی ندهد، شادکامی زندگی کنونی شما را برهم نزند و دچار نگرانی و پیری زودرس‌تان نسازد.

٤٧.  در برنامه‌های زندگی خود زمانی را برای گفت‌وگو و ابراز محبت و تبادل‌نظر با همسرتان اختصاص دهید و این امر را در اولویت امور خود قرار دهید. سعی کنید اشتغال زیاد یا وجود فرزندان و بستگان و دوستان، شما را از توجه به این امر مهم بازندارد.

٤٨.  فلسفه زندگی خود را بر خوش‌بینی قرار دهید و با این نگرش، سلامت عواطف و نشاط زندگی خود را تضمین کنید.

٤٩.  در زندگی خانوادگی به برنامه‌ریزی معتقد شوید و باور کنید که با داشتن برنامه و التزام به اجرای آنها می‌توانید مشکلات زندگی خود را کاهش دهید و از قوای حیاتی خود و سایر اعضای خانواده به خوبی استفاده کنید.

٥٠.  در تمام مراحل زندگی و در ارتباط با زندگی خانوادگی خداوند را درنظر بگیرید و در گفتار و برخورد و رفتار خود با همسرتان و سایر اعضای خانواده، نیت خود را خالص کنید.

ستاره هایی که برای پول ازدواج کردند

برترین ها: همانطور که در اطراف تان هم می بینید، افراد سرمایه دار از ثروت خود سیر نمی شوند و دوست دارند که مدام بر دارایی شان بیافزایند. این موضوع در دنیای ستارگان هالیوود هم صادق است.
 
اگر چه برخی از ستاره ها به  خاطر عشق ازدواج می کنند اما برخی دیگر هم هستند که پول برایشان همه چیز است تا حدی که ترجیح می دهند به خاطر آن ازدواج کنند.
 
در اینجا ستاره هایی را که تنها به دلیل پول تن به ازدواج داده اند، به شما معرفی می کنیم.
 
هیتر میلز
 
 ستاره هایی که برای پول ازدواج کردند
 
قبل از آن که هیتر میلز در سال 2012 با پل مک‌کارتنی ازدواج کند، یک مانکن نیمه معروف در بریتانیا بود. اگر چه پل مک‌کارتنی در طول ازدواجش با هیتر میلز، او را ستایش می کرد اما جدایی آنها ثابت کرد که هدف ازدواج هیتر میلز چیز دیگری جز عشق و علاقه بود. زمانی که آنها پس از 4 سال از هم جدا شدند، او اعتراف کرد که از وضعیت مالی خود راضی نبود. او پس از طلاق، تقاضای 250 میلیون دلار کرد و زندگی اش از این رو به آن رو شد.
 

 
اریک جانسون
 
 ستاره هایی که برای پول ازدواج کردند
 
زمانی که اریک جانسون، جسیکا سیمپسون را ملاقات کرد، فرد بیکاری بود که در آمد مالی خاصی نداشت. به همین دلیل، یکی از دلایل ازدواج او با این ستاره مشهور، درآمد خالص او به ارزش 150 میلیون دلار بود. آنها پس از 5 سال زندگی مشترک صاحب 2 فرزند شدند. البته این اولین تجربه تلخ جسیکا سیمپسون نبود، بلکه او اعتراف کرد که بزرگ ترین اشتباه مالی اش ازدواج با نیک لچی بوده است.
 

 
کریستال هریس
 
 ستاره هایی که برای پول ازدواج کردند
 
زمانی که کریستال هریس 25 ساله با هیو هفنر 84 ساله در سال 2011 ازدواج کرد، همه می دانستند که هدف ازدواج او تنها پول است. او حتی در مصاحبه ای در پاسخ به دلایل این ازدواج اعلام کرد: «این ازدواج برای من به معنی امنیت است.» حتی هیو هفنر نیز یک خانه 5 میلیون دلاری را از آن کریستال هریس کرد تا مطمئن شود که پس از مرگ اش، سقفی بالای سر او خواهد بود.
 

 
کوین فردرلین
 
 ستاره هایی که برای پول ازدواج کردند
 
در سال 2004، هنگامی که کوین فردرلین بریتنی اسپیرز را ملاقات کرد، یک رقاص معمولی بود. آنها پس از چند سال زندگی مشترک، در نهایت با دو فرزند در سال 2006 از یکدیگر جدا شدند. اگر چه بریتنی اسپیرز این ازدواج را یکی از بزرگ ترین اشتباهات زندگی اش می داند اما از این که حاصل این ازدواج دو فرزند بود، خوشحال است. خوبی این ازدواج برای کوین فردرلیناین این بود که او پس از جدایی، ماهیانه 20000 دلار از بریتنی دریافت می کرد.
 

 
کیم کارداشیان
 
 ستاره هایی که برای پول ازدواج کردند
 
منظور ما از ازدواج کیم کارداشیان با کانیه وست نیست، اما دلیل ازدواج قبلی او با کریس هامفریز، که تنها 72 روز به طول انجامید، پول بود. طبق گزارشات، کیم از این ازدواج بیش از 2 میلیون دلار به دست آورد که 1.1 میلیون دلار آن مربوط به عکس های عروسی، 90000 دلار آن برای آخرین میهمانی مجردی که در لاس وگاس برپا کرد و باقی آن برای دیگر مراسم عروسی اش بود. اما گویا کیم کارداشیان از این ازدواج به اندازه کافی تجربه به دست آورد و خودش را به خرج های آنچنانی برای ازدواج بعدی اش نیانداخت.
 

 
میراندا کر
 
 ستاره هایی که برای پول ازدواج کردند
 
اگر چه این طور به نظر می رسید که ازدواج میراندا کر با اورلاندو بلوم از سر عشق و عاشقی است اما طلاق آنها چیز دیگری را ثابت کرد. در واقع میراندا کر به خاطر شرایط مالی اورلاندو بلوم بود که با تن به این رابطه داد. او حتی اعتراف کرد که با این ازدواج آینده اش تامین شده است. 
 

 
تامکا فاستر
 
 ستاره هایی که برای پول ازدواج کردند
 
سالها قبل تامکا فاستر یک آرایشگر ساده بود اما از زمانی که با آشر ازدواج کرد، زندگی اش از این رو به آن رو شد. ازدواج آنها در سال 2007 صورت گرفت و در سال 2009 به اتمام رسید. اگر چه دلایل طلاق آنها فاش نشده است اما شواهد این طور نشان می دهد که سرمایه آشر بود که تامکا فاستر را به خود جذب کرد.  او از این ازدواج صاحب یک قصر در جورجیا به قیمت 3 میلیون دلار و 8000  دلار ماهیانه برای نگهداری فرزندانش شد.
 

 
اسکات دیزیک
 
ستاره هایی که برای پول ازدواج کردند 
 
حاصل زندگی مشترک کورتنی کارداشیان و اسکات دیزیک سه فرزند است، اما این ازدواج فایده ای بیش از فرزند برای اسکات دیزیک داشت. در واقع جدایی آنها زندگی مالی او را از این رو به آن رو کرد. البته اسکات دیزیک در مصاحبه ای اعلام کرد: «من می دانم که مردم در مورد من چه فکری می کنند اما واقعیت این است که من منبع مالی خودم را دارم. من در زمینه های گوناگونی فعالیت دارم و برای شرکت های زیادی کار می کنم.»
 

 
گابریل اوبری
 
 ستاره هایی که برای پول ازدواج کردند
 
این طور به نظر می رسد که هلی بری در روابط عاشقانه اش شانس نیاورده است. تمام جدایی هایش تلخ و طاقت فرسا بوده اما می توان گفت که جدایی او از گابریل اوبری جزو بدترین تجربه هایش بوده است. پس از طلاق شان، برای هلی بری حکم صادر شد که 16000 دلار در ماه به گابریل اوبری بپردازد تا از فرزندش مراقبت کند اما در سال 2014 هلی درخواست کرد که این مبلغ را به 3800 دلار کاهش دهند زیرا که گابریل آن را نه خرج فرزند، بلکه خرج خوشگذرانی های خودش می کرد. او اعلام کرد برای پولی که به دست می آورد، سخت کار می کند و برایش مقدور نیست که این مقدار پول را بپردازد. از طرف دیگر، گابریل اوبری استطاعت مالی کافی را دارد تا از از خرج فرزندش به تنهایی بر آید.  

جلال مقامی؛ چهره و صدای نوستالژیک دهه 60

مجله سروش - محیا رضایی: آن قدیم ترها بسیاری از عشق فیلم هایی که هنوز خانه هاش شان جعبه ای جادویی به نام تلویزیون نداشت و تفریح و جوانی شان به اقتضای تفریحات دهه 40 و 50 می گذشت؛ بازیگران ستاره جهان را با صدایی خاص در خاطر ثبت می کردند.
 
بازیگران سرشناسی همچون «رابرت ردفورد»، «داستین هافمن»، «عمر شریف» و «مایکل کین» شاید خودشان هم ندانند صدایی که در ایران به فیلم های شان معنا بخشید و ایرانی های بسیاری را با دیالوگ های ماندگارشان عاشق کرد از آن «جلال مقامی» بود. دوبلوری که هم جای بازیگران ایرانی و خارجی خوب حرف می زد هم در مقام مدیر دوبلاژ بلد بود کدام صدا را بر چهره کدام بازیگر قرار دهد. میراث ماندگار مقامی از پس سال ها تجربه ورزی در حوزه های مختلف صدا، اجرا، دوبله، بازی و تصویر حالا تبدیل به گنجینه ای برای رسانه ملی شده است. گنجینه ای که مرور آن حسی توأمان از نوستالژی و تکریم را بر می انگیزد.

جلال مقامی از پیشکسوتان عرصه دوبله و دارای نشان درجه یک هنری، متولد 1320 تهران است و اصالتا کاشانی است. سال 1336 به این نیت وارد کار دوبله شد که راه ورودش به سینما باز شود. نخستین جمله ای که دوبله کرد جای پیشخدمت یک هتل بود که می خواست در ازای خدمتی که به مشتری کرده از او انعام بگیرد و در نهایت به گفتن «قربان متشکرم. من وظیفه مو انجام دادم» در کل یک فیلم 100 دقیقه ای ختم شد.
 
با اینکه در جوانی دوست داشت خواننده شود اما با وجود صدای گرمی که داشت هیچ وقت به عنوان خواننده شناخته نشد و روی صحنه هیچ سالنی برنامه اجرا نکرد چون تقدیر برای او محیطی جدا از خواندن و بازی کردن را رقم زده بود و مقامی به جای اینکه روی سن باشد بیشتر در استودیو های رادیویی و اتاق های تاریک دوبله دیده شد. حضورش در برنامه های رادیویی نیز دلگرمی همه گروه بود. جلال مقامی از اواخر دهه 30 تا اوایل دهه 90 هر روز شنوندگان بسیاری را به صدایش عادت داد.
 
جلال مقامی؛ چهره و صدای نوستالژیک دهه 60

دریچه ای به سوی شگفتی ها

جلال مقامی اما برای دهه شصتی ها خاطراتی فراتر از صدا و دوبله به یادگار گذاشته است. مقامی با اجرای برنامه تلویزیونی «دیدنی ها» از سال 62 به مدت 12 سال در روزهای جنگ و پس از آن، در قاب کوچک تلویزیون های سیاه و سفید و بعضا رنگی چهره متفاوتی از خود و رسانه ملی آن سال ها به نمایش گذاشت.
 
او یکشنبه ها با ظاهری موقر و آراسته و بیانی شیوا و آرام از قاب شبکه 2 همراه مردم می شد تا در شب هایی که خانواده های ایرانی، عزیزی را برای دفاع از مرزهای وطن شان راهی جبهه های جنگ کرده بودند با نشان دادن تصاویری از طبیعت جذاب و اتفاقات جالبی که در ایران و جهان می گذشت به بینندگانش این نوید را بدهد که دنیای اطراف مان چیزهای متنوع تری هم برای تماشا دارد.
 
آن سال ها مثلا یک کودک 7 ساله اول دبستان شاید درک درستی از «دیدنی ها» نداشت اما عادت کرده بود هر هفته در خانه اش مقامی را ببیند و آیتم هایی پخش شده نقل محافل خویشاوندانش باشد. در این 12 سال کودکان و نوجوانان و والدین زیادی با کارهای بانمک بچه های خارجی خندیدند و از دوربین مخفی هایی که سوژه هایش گاهی خارج از باور ما بود شگفت زده شدند. عجایب زیر زمین و کهکشان ها که دیگر بماند! 

مجری خوش پوش و خوش صدا

طبق یک قانون نانوشته دوبلورها نباید جلوی دوربین ظاهر می شدند تا صدای شان بکر بماند و بیننده تصوری از صدایی که روی کاراکتر های مختلف می شنود نداشته باشد. همین هم باعث شد مقامی ابتدا به ساکن دعوت غلامحسین میرزاده، تهیه کننده برنامه «دیدنی ها» را رد کند اما در همان جلسات اولیه که درباره محتوای این پروژه صحبت شد نظر مقامی تغییر کرد. نسبت به اجرا علاقه نشان داد و نخستین مجری خوش صدای برنامه های ترکیبی شد. نمونه اجرای او هم دیگر در هیچ یک از برنامه های تلویزیونی دیده نشد.
 
مردی با چهره ای آرام، موقر و مهربان که به رغم پخش آیتم های بعضا هیجان انگیز، در صورت و صدایش، هیجان و افت و خیزی وجود نداشت. پوششی رسمی که حتی تا اندازه ای با نوع پوشش مجریان آن سال ها و حتی این سال های برنامه های ترکیبی سیما تفاوت داشت. جالب اینکه مدتی بعد از پایان پخش آخرین قسمت از برنامه «دیدنی ها» تلویزیون با بخش کردن مجموعه دیگری با عنوان «آنچه شما خواسته اید» خواست هیجان را به مخاطبانی که دنبال کننده این ژانر بودند تزریق کند اما باز هم جای خالی «دیدنی ها» و مجری محبوب آن پر نشد. 

اوج گیری در میدان دوبله

اواخر دهه 60 زمانی که سریال 156 قسمتی «هانیکو» به صورت هفتگی از شبکه 2 پخش شد مقامی با دوبله نقش «گنزو» همسر «هانیکو»، مخاطبان بسیاری را مجذوب این کاراکتر کرد ولی بعد از آن صدایش در هیچ یک از سریال های خاطره ساز ژاپنی شنیده نشد. همان طور که در سال های اخیر قبل از بروز ناراحتی حنجره، با وجود رونق سریال های متعدد کره ای دیگر صدایش را روی فیلم های آسیای جنوب شرقی نشنیده ایم.
 
آن زمان غالب مجموعه های تلویزیونی ایرانی هم قبل از پخش دوبله می شد و جلال مقامی در «هزاردستان» و سایر آثار تلویزیونی مرحوم علی حاتمی و دیگر فیلم سازان صدا سازی می کرد که در این بین فرامرز قریبیان در زمره چهره هایی است که با صدای او شناخته می شد. البته علاوه بر قریبیان، مجید مظفری، عبدالرضا اکبری، جهانگیر الماسی، مهدی فخیم زاده، ابوالفضل پور عرب، ایرج راد، پرویز پور حسینی، چنگیز وثوقی، حبیب دهقان نسب، سعید راد، رضا فاضلی، گرشا رئوفی، محمد صالح علا، محمود پاک نیت، هادی اسلامی، جمشید مهرداد، اکبر سنگی و... از این همکاری بی بهره نبودند.
 
 جلال مقامی؛ چهره و صدای نوستالژیک دهه 60
 
تلویزیون به مرور 2 تغییر خوشایند را به مخاطبانش هدیه داد که تقریبا در یک دوره گذار اتفاق افتاد گسترده رنگی شدن جعبه جادویی سیاه و سفید و صدابرداری همزمان سر صحنه مورد دوم برای مخاطبان جالب توجه و تعجب آور بود. زیرا می دیدند بازیگر مورد علاقه شان حالا با صدای خودش صحبت می کند و این مساله تا زمانی که به عادت تبدیل شود چیدمان ذهنی اش را به هم می ریخت ولی مقامی همچنان یکی از صداهای تاثیر گذار تلویزیونی به شمار می رفت.

نوستالژی ای که در «دیروز» متوقف نماند

بعدها با آغاز دهه 70 دوباره با صدایش همه را به دیدن سریال های خارجی دعوت کرد دوبله سرگرد «آروین برانت» در سریال «ارتش سری» و «آرتور هستینگز» در سریال «پوآرو» گوش نواز بود و وقتی در نخستین فصل از مجموعه «شرلوک هولمز» به جای دکتر «واتسون» صحبت می کرد و به نظر رسید برای پخش دومین فصل، بهترین کسی است که می تواند جای شخصیت اصلی یعنی کارآگاه شرلوک هولمز صدا سازی کرده و دوباره با مجموعه «پلیس امداد» مخاطبانش را به دیدن مجموعه های خارجی ترغیب کند. چند سال بعد از تاسیس شبکه 5 سیما که مخاطبانش مردم استان تهران بودند «هشدار برای کبری 11» با صدای او یکی از دوست داشتنی ترین سریال های تلویزیونی شد.

خاموشی و دلگرمی آقای دوبلور

اگرچه از سال 93 به دلیل ناراحتی حنجره دوبله را کنار گذاشت اما عوامل متعددی دست به دست هم داد تا از این مساله خیلی هم ناراحت نباشد و یکی از آن ها گسترده حضور جوانان در این عرصه است. برنامه عصر بخیر تهران رادیو پیام جزو آخرین فعالیت های او در رادیو به حساب می آید و آخرین بار هم برنامه در رادیو البرز داشت که متوجه ناراحتی حنجره شد.
 
اگرچه هنوز هم شنیدن صدای مقامی گوش نواز است اما به رسم تواضع ترجیح می دهد مردم او را با همان صدایی که در این 60 سال شنیده اند به یاد بیاورند. خیلی کم درباره دلیل ناراحتی صدایش صحبت می کند و تنها می دانیم صبحی که قرار بود برای اجرا به رادیو البرز برود در طول مسیر یک باره متوجه می شود که به راحتی قدرت تکلم ندارد و راننده ای که دنبالش آمده بود سریعا او را به بیمارستان منتقل می کند. طبق گفته پزشکان این سکته مغزی به قدری جدی بوده که اگر کمی دیرتر می رسید شاید برای همیشه قدرت تکلمش را از دست می داد به همین خاطر باید تحت مراقبت های مستمر قرار می گرفت. 

تجربه های پراکنده و یک یادگار ماندگار

جلال مقامی علاوه بر دوبله مدتی هم به دنیای بازیگری روی آورد با فیلم های «من مادرم» به عنوان بازیگر شناخته شد و از جمله کارهای تلویزیونی اش می توان به مجموعه «هفت پیکر» اشاره کرد. البته این اثر از سریال هایی بود که ساخت آن از اواخر دهه 50 شروع شد و به رغم ضبط 7 قسمت، دیگر ادامه پیدا نکرد. هر قسمت از این سریال که در شهر کاشان جلوی دوربین می رفت یک عنوان داشت و در قسمتی با نام «خیر و شر» مرحوم مرتضی احمدی نقش شر و جلال مقامی ایفاگر نقش خیر بود.
 
حضور در تلویزیون و بازی زنده در سریال «شب های اندلس» سال 1347 حضور در یک برنامه ادبی و فرهنگی با موضوعیت ادبیات معاصر به عنوان مجری سال 1359 در شبکه یک سیما و اخیرا داوری در مسابقه جادوی صدا محصول شبکه 3 سیما از جمله این فعالیت هاست. مقامی از آن طیف هنرمندانی بود که تنها با یک کار ماندگار تلویزیونی چهره شد و با همان یک برنامه «دیدنی ها» به قدری محبوبیت و شهرت به دست آورد که اگر در هیچ فیلم و سریال دیگری هم بازی نمی کرد 2 نسل، چهره او را به وضوح در ذهن شان ثبت کرده بودند.

درخششی که هنوز ادامه دارد

هر کسی فقط یک بار با جلال مقامی بنشیند و هم کلام شود بی تردید یکی از شیرین ترین ملاقات های زندگی اش را تجربه کرده است. در حوزه کاری انسانی اخلاق مدار که به واقع دغدغه جوانان امروز و حرفه شان را دارد. ماندگار کردن چهره «رابرت ردفورد» یکی از آن اتفاقاتی بود که در هنر نمایشی ایران با صدای او رقم خورد. ردفورد 5 سال از مقامی بزرگتر است و این دو کاراکتر در 2 جهان متفاوت با نقطه مشترک فیلم و نمایش سال ها همگونی جالبی از کاراکتر های مختلف را برای ما به ارمغان آوردند.
 
آنچه از زندگی این هنرمند بی حاشیه به یادگار مانده مستندی 50 دقیقه ای با عنوان «آقا جلال و مستر رابرت» درباره زندگی اوست. این مستند به کارگردانی ابوالفضل توکلی و تهیه کنندگی سازمان صدا و سیما ساخته شده و عوامل این اثر سعی داشتند نگاهی متفاوت به زندگینامه یکی از مجریان قدیمی تلویزیون داشته باشند. عنوان «آقا جلال و مستر رابرت» هم به این دلیل انتخاب شده که به اعتقاد کارگردان بین هنر پیشه هایی که مقامی به جای آنها گویندگی کرده رابرت ردفورد چیز دیگری است. درخشش مقامی هنوز در خاطره جمعی ایرانیان ادامه دارد.

خاطره بازی با منوچهر والی زاده

جلال جان سلام!

در میان دوبلورهای قدیمی و اسم و رسم دار کشور چهره های زیادی وجود داشتند که می شد با آنها در رابطه با جلال مقامی گفتگو کرد، چهره هایی که هر کدام نزدیک به نیم قرن او را می شناختند و با او خاطرات مشترک فراوانی داستند و لحظات نابی را رقم زدند، اما شاید بتوان گفت از میان همه آن اسم ها «منوچهر والی زاده» یک اسم ویژه بود، کسی که اگر بخواهیم از روی شناسنامه حساب بکنیم، یک سال از مقامی بزرگ تر است اما به خاطر صدای ویژه ای که دارد، همیشه نقش جوان ها را گویندگی کرده و می کند. آنچه می خوانید روایت منوچهر والی زاده از رابطه و همکاری با جلال مقامی و خاطره بازی با این دوبلور خوش صدا و پیشکسوت است.
 
جلال مقامی؛ چهره و صدای نوستالژیک دهه 60

اولین بار که جلال مقامی را دیدم بر می گردد به حدود 55 سال پیش. سال 38 یا 39 بود که ایشان را برای نخستین بار در استودیوهای ایران فیلم و شاهین فیلم دیدم. آقای مقامی از دوستان صمیمی آقای عبدالله بوتیمار بود و همیشه با هم رفت و آمد داشتند، بعد از مدتی که در استودیوهای مختلف چند باری همدیگر را دیدیم، کم کم با هم آشنا شدیم و از همان تاریخ به بعد که به هم نزدیک شدیم، جز معرف و صفا چیزی از او ندیدم. یادم نیست اولین فیلمی که با هم در آن حرف زدیم چه بود، ولی همان موقع ها زیاد با هم کار می کردیم. خیلی فیلم ها را کنار هم حرف زدیم. بعد هم ایشان مدیر دوبلاژ شد، در خیلی از فیلم ها برای من کار می گذاشت و برایش حرف می زدم. جلال سال ها در استودیو دماوند کار می کرد، همان جا گویندگی و مدیر دوبلاژی را تجربه کرد و من نقش های زیادی را برای او در آن استودیو گفتم.

ما با هم خیلی صمیمی هستیم. من جلال را یکی از دوستان خیلی خوب، با صفا و با محبت خودم می دانم. او دوبلور درجه یکی بود و در حال حاضر به این دلیل که یک مقدار صدایش دچار مشکل شده کار نمی کند، مسئله ای که واقعا باعث تاسف است.

البته در چند وقت اخیر که او را دیدم، خدا را شکر از لحاظ جسمانی هیچ مشکلی ندارد. البته ما به دنبال دلداری دادن به او نیستیم. در کارنامه او بازیگران و نقش های فوق العاده ای وجود دارد که نشان می دهد از نظر کار دوبله دیگر به هیچ اسم و رسمی نیاز ندارد، اما ما می دانیم که او هنوز توانایی اش را دارد و مثلا هنوز می تواند مدیر دوبلوری کند، ولی خودش انجام نمی دهد.

میزان تاثیرگذاری جلال مقامی در دوبله ایران بسیار زیاد بوده و کتمان ناپذیر است. اولا او صدای خیلی خاصی داشت، ثانیا بیانش فوق العاده بود و به خاطر همین حس و حال و لحنی که داشت در فیلم های مختلف یا برنامه «دیدنی ها» خیلی موفق بود. یکی از محسنات آن برنامه، بدون شک اجرای خوب جلال و صد البته صدای قشنگش بود. او در دوبله هم جای آرتیست های مطرح دنیا صحبت می کرد؛ آرتیست های خوبی که آنها را با صدایش ماندگار کرد. مثلا فیلم «دکتر ژیواگو» را که او در آن به جای عمر شریف حرف زد، هیچ وقت از یاد ما نخواهد رفت. یا در کارهای دیگر که به جای عمر شریف، رابین ویلیامز، رابرت ردفورد و خیلی از آرتیست های دیگر حرف زده، برای همه ما ماندگار است.

ما همیشه از کار کردن در کنار او لذت بردیم، به این دلیل که در کنار محبت و مهر و علاقه ای که داشت، روی کارش به شدت دقیق بود و روی نقش هایی که کار می کرد، همیشه حساسیت داشت. من همیشه به او می گویم: «جلال جون» حالا که حوصله گویندگی نداری، مدیر دوبلاژی کن! چون مدیر دوبلاژ خیلی خوبی هستی و ما هم می آییم در کنارت و برایت حرف می زنیم اما الان خیلی کم کار می کند. یک مدتی هم رادیو البرز حضور داشت که به خاطر همان مشکلی که برایش پیش آمد دیگر رادیو هم نرفت.

ما یک مصاحبه در کنار هم در تلویزیون داشتیم که جلال به من گفت: «پسرم چرا دیر آمدی سر جلسات»، گفتم که پسرم: «این قدر پسرم به پسرم به من نگو، تو از من کوچک تری و آن وقت جلوی دوربین به من می گویی پسرم؟!» خلاصه که امیدوارم جلال مقامی همیشه سرحال و قبراق باشد. در آخر هم از قول من بنویسید: «جلال جان سلام؛ خیلی چاکریم.»

بازیگرانی که چهره شان را با صدای جلال مقامی به یاد می آوریم

محمدرضا کاظمی: یکی از رسوم هنر دوبله این است که وقتی یک دوبلور صدای بازیگری را دوبله می کند، اگر صدایش روی چهره آن به خوبی بنشیند و بازخوردهای مثبتی داشته باشد، در مابقی آثار آن بازیگر هم همان دوبلور قبلی وظیفه خوانش نقش را بر عهده خواهد داشت. اتفاقی که در دوبله ایران زیاد رخ داده است و به همین دلیل ما بازیگران مطرح جهان را اکثرا با صدای یک دوبلور خاص به یاد می آوریم.

رابرت ردفورت

بازیگر، کارگردان و تهیه کننده مشهور آمریکایی است که توانسته در زمینه کارگردانی به جایزه اسکار هم دست پیدا کند. در طول سال های گذشته فیلم ها و مستندهای زیادی از این بازیگر مطرح پخش شده است، آثاری که اکثرا جزو کارهای مطرح هالیوود هستند.

آثار معروف دوبله شده

نام فیلم: نیش

نام کاراکتر: جانی هوکر

ویژگی نقش: جوانی بزهکار که پس از کشته شدن همکارش در جریان یک دزدی بزرگ، با کمک شخصی به نام هنری گندورف (پل نیومن) به دنبال انتقام گرفتن است. این کاراکتر به شدت اکتیو است و ردفورد برای آن انرژی زیادی گذاشته است.

امضای دوبلور: نیش از آن فیلم هایی است که صحبت کردن روی آن به شدت سخت است. مقامی که پیش از این روی دیگر کارهای اکشن ردفورد صحبت کرده بود، در این اثر هم با تمام زیر و بم شخصیت جانی هوکر آشنا شده و کارش را به طرز کاملا استانداردی انجام داد.
 
 جلال مقامی؛ چهره و صدای نوستالژیک دهه 60

نام فیلم: بوچ کسیدی و ساندس کید

نام کاراکتر: ساندنس کید

ویژگی نقش: بوچ و ساندس، دو شخصیت محبوب سینمای وسترن بودند که همچنان نام شانه در فهرست کاراکترهای محبوب وسترن، در جایگاه بالایی قرار دارد. ردفورد برای خلق کردن کاراکتر ساندنس، سختی زیادی متحمل شده و یکی از ماندگارترین نقش هایش را به تصویر کشیده است، نقش یک هفت تیرکش قهار.

امضای دوبلور: شخصیت ساندنس کید در بسیاری از سکانس های فیلم، بازی اکشن، پر سرعت و خاصی از خودش به نمایش گذاشته اما با این وجود، جلال مقامی، در تمامی صحنه های حضور این شخصیت، به خوبی و با ضریب اشتباه به شدت پایینی به جای وی صحبت کرده است.
 


مایکل کین

یکی از معروف ترین بازیگران انگلیسی هالیوود که در آثار بسیار زیادی بازی کرده و در اکثر آنها نیز خوش درخشیده است. او جزو معدود بازیگران انگلستان است که توانسته دو بار برنده جایزه اسکار شود.

آثار معروف دوبله شده

نام فیلم: شوالیه تاریکی

نام کاراکتر: آلفرد پنی ورت

ویژگی نقش: آلفرد یکی از مهم ترین کاراکترهای مجموعه فیلم های بتمن است. تنها کسی که هویت واقعی او را می داند و در حد و اندازه های یک پدر برای بتمن با ارزش است.

امضای دوبلور: کاراکتر آلفرد در بتمن، از آن شخصیت های ویژه سینمای آمریکاست، از آنهایی که حکم دست های پشت پرده را دارد و از همه چیز با خبر است. مقامی با توجه به همین ماجرا به خوبی تلاش کرده که در سکانس های مختلف این شخصیت را طوری برای ما بسازد که این خاص بودنش به درستی منتقل شود.
 
جلال مقامی؛ چهره و صدای نوستالژیک دهه 60

نام فیلم: تلقین

نام کاراکتر: مایلز

ویژگی نقش: کین در این فیلم نقش پدرخوانده شخصیت اصلی داستان کوب (با بازی لئوناردو دی کاپریو) است. او مثل اکثر فیلم هایش نقش شخصیتی دانا و همه چیز دان را بازی می کند و برای اینکه فرزندخوانده اش و تیمی که جمع کرده در راه عملیات خاص شان موفق باشند، مشورت های خوبی به او می دهد.

امضای دوبلور: شاید نقش کین در این فیلم سینمایی خیلی پررنگ نباشد اما هم بازی خوب او و هم صدای خاص جلال مقامی روی آن شخصیت، او را جزو کاراکترهای ماندگار «تلقین» کرده و اکثر کسانی که تصاویری از این فیلم به یاد می آورند، حتما چهره خونسرد کین را نیز در پس ذهن شان خواهند داشت؛ چهره ای که با صدای جلال مقامی در ناخودآگاه شان ذخیره شده است.
 


رابین ویلیامز

بازیگر مطرح و شناخته شده هالیوود که در کارنامه هنری اش آثاری از ژانرهای مختلف به چشم می خورد. این بازیگر توانمند در طول سال های حضورش در سطح اول سینمای آمریکا در نقش های متفاوتی حضور پیدا کرد و جوایز متعددی را نیز به خود اختصاص داد. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در طول سال های مختلف، آثار متعددی از این بازیگر را در قاب جادویی به نمایش گذاشته است که فصل مشترک همه آنها، صدای ماندگار جلال مقامی است.

آثار دوبله شده

نام فیلم: جومانجی

نام کاراکتر: آلن پریش

ویژگی نقش:
 جومانجی یکی از فیلم های معروف رابین ویلیامز است که جزو آثار محبوب مخاطبان کشور ما به حساب می آید و به همین دلیل بارها پخش شده است. آلن پریش یکی از نقش های خاص و پر تحرک ویلیامز است و در صحنه های اکشن و هیجانی با موجودات عجیب و غریب زیادی دست و پنجه نرم می کند.

امضای دوبلور: بدون شک حرف زدن روی فیلم های درام و کم تحرک، به مراتب آسان تر از دوبلوری آثار اکشن و هیجانی است. نکته جالب اینجاست که جومانجی در دسته فیلم های فانتزی هم اثری خاص محسوب می شود و در اکثر دنیا به زبان های مختلف دوبله شده اما لحن سلیس استاد مقامی در بیان دیالوگ های ویژه این فیلم، آن را تبدیل به یکی از ماندگارترین دوبله های این فیلم در تمام دنیا کرده است.
 
جلال مقامی؛ چهره و صدای نوستالژیک دهه 60

نام فیلم: انجمن شاعران مرده

نام کاراکتر: جان کیتینگ

ویژگی نقش: شخصیت کیتینگ در انجمن شاعران مرده، یکی از مهم ترین نقش هایی است که رابین ویلیامز بازی کرده و برای آن نامزد دریافت جایزه اسکار هم شده است. استاد ادبیات انگلیسی که از وقتی که وارد داستان می شود، مسیر زندگی شاگردانش را به کل تغییر می دهد و باعث می شود آنها برخلاف میل مدیران مدرسه و والدین شان، نگاهی نو به موضوعات مختلف داشته باشند.

امضای دوبلور: صدای خاص آقای مقامی روی کاراکتر جان کیتینگ، یکی از بهترین آثار اوست. در این اثر هم به خوبی خودش را نشان داد و صدایش به خوبی روی تصویر و بازی رابین ویلیامز نشست.

نام فیلم: بی خوابیم

نام کاراکتر: والتر فینچ

ویژگی نقش: بدون شک فینچ یکی از مرموزترین کاراکترهایی است که رابین ویلیامز تا پیش از مرگش به تصویر کشید. شخصیتی که گره اصلی داستان به دست او باز می شود و صحبت ها و تعقیب و گریزهایش با قهرمان اصلی قصه، کارآگاه ویل درومر (با بازی آل پاچینو) جزو بهترین سکانس های بازی این بازیگر مطرح است.

امضای دوبلور: والتر فینچ شخصیتی خاص دارد و جلال مقامی هم به این موضوع واقف است. شاید همین نوع نگاه مقامی باعث شده که دوبله این کار یکی از کارهای خوب او باشد. مقامی به خوبی پیچیدگی های کاراکتر فینچ را شناسایی کرده است و نوع دوبله اش در صحنه های مختلف این فیلم گواه همین ماجراست.
 


عمر شریف

بازیگر مصری و شناخته شده هالیوود که از دهه 60 میلادی نامش را سر زبان ها انداخت و کم کم خودش را به یکی از چهره های شناخته شده سینما تبدیل کرد. این بازیگر مصری از سال 1962 تا 2013 در سینماها حضور داشت و 2 سال بعد از آخرین فیلمی که روی پرده داشت (شهر را بلرزان)، دار فانی را وداع گفت. از او چند فیلم مهم در کشورمان پخش شده است که 2 فیلم اصلی آن «لارنس عربستان» و «دکتر ژیواگو» هستند.

آثار معروف دوبله شده

نام فیلم: لارنس عربستان

نام کاراکتر: شریف علی

ویژگی نقش: کاراکتری که عمر شریف در فیلم لارنس عربستان بازی می کند، یکی از مهم ترین شخصیت های فیلم است. یکی از بومیان خاورمیانه که به لارنس (با بازی پیتر اوتول) کمک می کند بندر عقبه را فتح کند و او را به یکی از چهره های خراجی محبوب در میان اعراب تبدیل کند. عمر شریف برای بازی در این نقش در 2 فستیوال اسکار و گلدن گلاب نامزد شد که در نهایت توانست جایزه گلدن گلاب را به خانه ببرد.

امضای دوبلور: مقامی در زمانی که وظیفه دوبله این کاراکتر را بر عهده داشت در سال های اول از سومین دهه عمر خود بود. او با انگیزه فراوان برای نخستین بار به جای عمر  شریف حرف زد و به قدری تاثیرگذار عمل کرد که مابقی مدیران دوبلاژ را مجاب کرد که برای نقش خوان این بازیگر از او به عنوان نخستین گزینه دعوت به همکاری کنند.
 
جلال مقامی؛ چهره و صدای نوستالژیک دهه 60

نام فیلم: دکتر ژیواگو

نام کاراکتر: دکتر یوری ژیواگو

ویژگی نقش: دکتر ژیواگو فیلمی به شدت احساسی در رابطه با دکتری شاعرپیشه است که در زمان استالین در روسیه زندگی می کند. این فیلم دومین همکاری عمر شریف با دیوید لین (کارگردان) بعد از لارنس عربستان بود و هر دوی این هنرمندان برای اینکه نشان دهند صرفا برای آثار اکشن و خشن مناسب نیستند، برای احساسی تر شدن هر چه بیشتر فیلم به شدت انرژی گذاشتند و نتیجه کار هم با استقبال زیادی روبرو شد.

امضای دوبلور: مقامی یک بار دیگر پشت میکروفن قرار گرفت تا به جای عمر شریف حرف بزند اما 2 شخصیتی که این بازیگر در این 2 اثر بازی کرده کاملا متضاد یکدیگر بودند. با این وجود مقامی جوان به خوبی از پس دوبله نقش دکتر یوری ژیواگو بر آمد و یکی از دوبله های خودش را به یادگار گذاشت.
 


صدای جلال مقامی بر چهره کدام بازیگران ایرانی خاطره ساز شد؟

یادگار دوبله های هم زبان

جلال مقامی (مثل اکثر هنرمندان عرصه دوبله کشورمان) جدا از کار روی آثار خارجی، فیلم ها و سریال های خودمان را هم دوبله کرده است. البته حالا دیگر چند سالی می شود که آثار ایرانی دیگر نیازی به دوبله ندارند و اگر صدا مشکلی داشته باشد، از خود بازیگر همان نقش برای این منظور استفاده می شود اما در سال های نه چندان دور، دوبله در سینمای ایران نقش ویژه ای داشته و جلال مقامی هم که یکی از بهترین دوبلورهای ما بوده، در آثار زیادی هنرنمایی کرده است. اینها بخشی از تجربیات گرانبهای مقامی در عرصه دوبله برای بازیگران ایرانی است. بازیگرانی که تا سال های سال مخاطبان سینما و تلویزیون آنها را با صدای جلال مقامی می شناختند.

فرامرز قریبیان

این بازیگر محبوب سینما یکی از چهره هایی است که مقامی در آثار زیادی به جای او صحبت کرده است. اولین بار در فیلم سینمایی «غزل» ساخته مسعود کیمیایی این اتفاق رخ داد. در این فیلم که محصول سال 1355 است، فرامرز قریبیان بازیگر نقشی به نام زین العابدین بود و مقامی به جایش حرف زد. بعد از آن در سال 1364 در 2 فیلم دیگر این بازیگر با نام های «آوار» (سیروس الوند) و «گمشده» (مهدی صباغ زاده) به جای او حرف زد و آخرین بار هم در فیلم «آخرین خون» (منوچهر مصیری) در سال 1372 نقشی از فرامرز قریبیان را دوبله کرد.
 
جلال مقامی؛ چهره و صدای نوستالژیک دهه 60

مجید مظفری

این بازیگر هم از آن دسته هنرپیشگانی است که جلال مقامی در چند پروژه نقش های او را دوبله کرد. این اتفاق نخستین بار در سال 1364 و با فیلم «یوزپلنگ» (ساموئل خاچیکیان) رخ داد. یک سال بعد و در فیلم «تشکیلات» (منوچهر مصیری) نیز مقامی به جای مظفری حرف زد و آخرین بار هم برای فیلم «در مسیر تندباد» (مسعود جعفری جوزانی) که چندین بار هم از تلویزیون پخش شد این اتفاق رخ داد.

مابقی بازیگران

جز این 2 چهره که مقامی آثار زیادی از آنها را دوبله کرده است، بازیگران دیگری هم در این فهرست قرار می گیرند. پرویز پرستویی «شکار» (مجید جوانمرد)، مصطفی طاری «بی پناه» (علیرضا داودنژاد)، مهدی فخیم زاده «تشریفات» (مهدی فخیم زاده)، هادی اسلامی «میهمانی خصوصی» (حسن هدایت)، جهانگیر الماسی «محموله» (سیروس الوند)، سید جواد هاشمی «افق» (رسول ملاقلی پور) و ...

همه مردان ترامپ

هفته نامه همشهری جوان - محمدتقی حاجی موسی: بعد از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رییس جمهوری آمریکا، حالا این سوال مطرح است که او چه کسانی را به عنوان کابینه خود معرفی خواهدکرد؟

از وقتی ترامپ توانست با آرای الکترال پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شود، گمانه زنی ها و نگرانی ها درباره کابینه انتخاب او شروع شد و بسیاری از ورود افراطی ها به کاخ سفید سخن گفتند. حالا بعد از گذشت دو هفته از پایان انتخابات و سلام نازی طرفداران ترامپ در جشن پیروزی او معلوم شده که این نگرانی ها اصلا بی مورد نبوده و نام هایی که در مورد وزارت های مختلف و سازمان های امنیتی به گوش می رسد، این شائبه را تقویت می کند که یکی از تندروترین دولت های تاریخ ایالات متحده در حال شکل گرفتن است. تا امروز یعنی تا زمان نوشتن این گزارش، تنها حضور پنج نفر در دولت ترامپ نهایی شده و در باقی موارد هنوز گزینه قطعی اعلام نشده و این جا می خواهیم ببینیم چه کسانی قرار است دور و بر ترامپ را بگیرند.

وزارت دفاع

یکی از مهم ترین نهادهای دولت آمریکا که بیش از 25 هزار کارمند و نزدیک به دو میلیون سرباز و درجه دار و فرمانده در آن خدمت می کنند و سهم زیادی از بودجه دولت یعنی یک ششم آن را به خودش اختصاص داده است.

وزیر کنونی: اشتون کارتر

گزینه های احتمالی

ژنرال جیمز ماتیس: ژنرال چهار ستاره و بازنشسته ارتش آمریکا که سابقه فرماندهی در خاورمیانه و بسیاری از جنگ ها را دارد و به گفته رسانه های آمریکایی احتمالا مشهورترین فرد نظامی حال حاضر این کشور است.

نکته ای که درباره ماتیس شصت و پنج ساله وجود دارد، این است که اگر به عنوان وزیر دفاع انتخاب شود مسن ترین فرد در این جایگاه در دهه های گذشته خواهدشد و البته طبق قانون به خاطر بازنشسته بودنش باید تایید کنگره را هم بگیرد، هر چند که چنین انتخابی در زمان ریاست جمهوری هری ترومن اتفاق افتاده است. آن زمان یعنی سال 1950 ژنرال پنج ستاره بازنشسته وزارت دفاع را در دست داشت و کمک زیادی به اروپا برای بازسازی بعد از جنگ جهانی دوم کرد.
 
 همه مردان ترامپ

شنبه گذشته بعداز ملاقات ترامپ و ماتیس در باشگاه گلف ترامپ در نیوجرسی، آقای رییس جمهور در صفحه شخصی اش نوشت که این دیدار بسیار تاثیرگذار بوده و از ماتیس به عنوان ژنرال ژنرال ها یاد کرد. ماتیس ماه می 2013 به عنوان یکی از بلندپایه ترین فرماندهان ستاد مرکزی ارتش آمریکا بازنشسته شد.      
                                                                                                                                                      
تام کاتن: کهنه سرباز آمریکایی که البته خیلی هم کهنه نیست و تنها 37 سال دارد و در افغانستان و عراق برای ارتش آمریکا جنگیده است. کاتن اولین کهنه سربازی است که وارد سنا شده و اکنون نماینده ایالت آرکانزاس در این مجلس است. کانن که در دانشگاه هاروارد حقوق خوانده و مدرک دکترا گرفته یکی از چهره های معروف و تندروی جناح جمهوری خواه است که بهار سال گذشته و در زمان مذاکرات ایران و 5+1 وقتی برجام در حال شکل گیری بود، نامه ای به رهبر انقلاب نوشت و در آن همراه با 46 سناتور دیگر اعلام کرد این توافقنامه تنها در صورت تصویب کنگره اعتبار دارد و بعد از پایان دوران اوباما دیگر اعتباری نخواهدداشت. این نامه باعث درگیری بین دموکرات ها و جمهوری خواهان شد و سبب شد شکاف بین سیاستمداران آمریکایی بیش از قبل نمایان شود.

وزارت امور خارجه

احتمالا بیشترین نگرانی دیگر  کشورها به انتخابی که در این وزارتخانه صورت می گیرد، مربوط باشد. صحبت های ترامپ در زمان مبارزات انتخابی باعث شده خیلی ها فکر کنند وزیر خارجه بعدی آمریکا بیش از این که بخواهد با دیگر کشورها رابطه برقرار کند و به محدود کردن روابط این کشور بپردازد و اولین نشانه این حرکت، اعلام خروج آمریکا ازیمان آسیا پاسیفیک بود. چگونگی برخورد با برجام دیگر نکته مهم درباره این وزارتخانه است.

وزیر کنونی: جان کری

گزینه های احتمالی

جان بولتون: سفیر سابق ایالات متحده در سازمان ملل در دولت بوش که به مواضع ضدایرانی اش معروف است. بولتون از دانشگاه ییل فارغ التحصیل شده بارها در صحبت های خود از ضرورت برخورد نظامی با ایران گفته و بهار سال گذشته گفت که به جای گفت و گو باید ایران را بمباران کرد. او از وقتی نامش برای وزارت خارجه مطرح شده باز هم درباره ایران حرف زده و گفته تنها راه حل مقابله با ایران تغییر رژیم است. او همچنین از مدافعان سازمان مجاهدین خلق یا همان گروهک منافقان است و خواستار خروج نام این گروه از لیست گروه های تروریستی بوده است.
 
همه مردان ترامپ

میت رامنی: فرماندار سابق ماساچوست که پدرش هم قبلا فرماندار میشیگان بوده در دانشگاه هاروارد حقوق خوانده و یکی از سرمایه داران حزب جمهوری خواه به حساب می آید. رامنی سال 2008 در انتخابات دورن حزبی مغلوب مک کین شد و سال 2012 که توانست نماینده حزب در انتخابات نهایی شود باز هم نتیجه را به اوباما باخت تا یک شکست خورده واقعی باشد.

رامنی امسال هم یکی از منتقدان سرسخت سیاست های ترامپ بود اما دیدار هفته گذشته او با ترامپ و صحبت های مشاور رییس جمهور نشان داد که می تواند یکی از گزینه های اصلی برای وزارت خارجه باشد. رامنی علاوه بر سیاست، یکی از مبلغان مذهبی فرقه مورمون مسیحیت هم هست که این وظیفه را به طور موروثی برعهده دارد و در کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان فعالیت می کند. رامنی در المپیک زمستانی 2002 مدیرعامل ارشد کمیته سازماندهی بود. او در جریان رقابت های انتخاباتی سال 2012 گفته بود اگر بخواهم به ایران حمله کنم از کنگره اجازه نخواهم گرفت.

رودولف جولیانی: 
شهردار سابق نیویورک که خیلی ها او را به نام «رودی» می شناسند و در هفتاد و دو سالگی همچنان مشغول حرفه وکالت است. او که تا قبل از دهه 80 یک دموکرات بود، بعد از عضویت در حزب جمهوری خواه مدتی دادستان جنوب نیویورک بود و حالا از گزینه های مطرح شده برای وزارت خارجه آمریکاست که نسبت به دو نفر قبلی شانس کمتری دارد. او یکی از حامیان ترامپ در انتخابات بود.

وزارت خزانه داری

همه قول هایی که ترامپ درباره کاهش مالیات داده بود به این وزارتخانه ربط دارد و البته تحریم های این کشور علیه دیگران هم در حوزه وظایف وزارت خزانه داری است.

وزیر کنونی: جک لیو

گزینه های احتمالی

استیون مناخین: یک بانکدار یهودی زاده که در پنجاه و چهار سالگی 40 میلیون دلار ثروت خالص دارد و به تهیه فیلم های سینمایی هم علاقه دارد. مردان ایکس و آواتار دو مورد از فیلم هایی است که او در آن ها سرمایه گذاری کرده و حالا بعد از این که مسئولیت امور اقتصادی کمپین ترامپ را برعهده داشت، جزء گزینه های اصلی وزارت خزانه داری به حساب می آید. خیلی ها یهودی بودن او را یکی از امتیازاتش برای تصدی این جایگاه به حساب می آورند.
 
همه مردان ترامپ

توماس باراک: سرمایه دار کاتولیک شصت و نه ساله که اجدادش از لبنان به آمریکا مهاجرت کرده اند و ثروتش را از راه ساخت و ساز املاک به دست آورده است. باراک در سانتا بارابارای کالیفرنیا یک ملک 12000 هکتاری دارد و تعطیلات تابستانی اش را معمولا در قلعه ای در جنوب فرانسه می گذارند. او در کمپین تبلیغاتی ترامپ حضور موثری داشت و سخنرانی های پرشوری در حمایت از او انجام می داد.

سال 2011 ثروت او 1.1 میلیارد دلار برآورد می شد و نفر هشتصد و سی و سوم ثروتمندان دنیا بود. قبل از آن نیکلا سارکوزی رییس جمهور سابق فرانسه به او نشان شوالیه اعطا کرده بود.

آن هایی که تاکنون نهایی شده اند

دوستان دونالد

تا حالا حضور پنج نفر در میان افراد موثر دولت ترامپ قطعی شده که مدیران کاخ سفید و افراد امنیتی در میان آن ها دیده می شوند. همه این افراد، از نزدیکان و دوستان رییس جمهوری منتخب هستند.

ریاست سیا؛ مایک پومپئو
 
 همه مردان ترامپ

نماینده مردم کانزاس در کنگره و افسر سابق ارتش آمریکا که یکی از منتقدان سرسخت هیلاری کلینتون به خاطر حمله به کنسولگری این کشور در لیبی در سال 2012 بود. او به همراه تام کاتن از منتقدان برجام و توافق غرب با ایران بود و در زمینه مسائل داخلی آمریکا از مخالفان سرسخت سقط جنین است. پومپئوی پنجاه و دو ساله در دانشگاه هاروارد حقوق خوانده و سابقه وکالت هم دارد. او برای ریاست بر CIA نیاز به تایید مجلس سنا دارد.

دادستان کل؛ جف سشنز
 
 همه مردان ترامپ

سناتور ایالات آلاباما قرار است سیاست های ترامپ درباره مهاجرت را اجرا کند. او سال 1986 وقتی می خواست قاضی فدرال شود، به علت عقاید نژادپرستانه اش کنار گذاشته شد و حالا قرار است دادستان کل آمریکا شود. او چندین بار در آلاباما دادستان بوده و قبلا در دهه 70 میلادی تا درجه سروانی به ارتش خدمت کرده است. او هم برای تصدی این پست به رای سنا احتیاج دارد. او یکی از حامیان اصلی ترامپ در انتخابات بود و به خصوص در زمینه امنیت ملی و مهاجرت با سیاست های ترامپ موافق است.

مشاور امنیت ملی؛ مایکل فلین
 
 همه مردان ترامپ

مشاور امنیت ملی است و از اعضای اصلی کابینه نیست اما نقش موثری در سیاست های رییس جمهور دارد و حالا فلین قرار است آن را بر عهده بگیرد. فلین پنجاه و هفت ساله، افسر بازنشسته ارتش است و سابقه حضور در سازمان های اطلاعاتی را هم دارد. او نظرات تندی درباره مسلمانان دارد و حتی کتابی هم درباره چگونگی پیروزی بر رادیکالیسم اسلام نوشته است.

رییس اداره کاخ سفید؛ رینس پریباس
 
 همه مردان ترامپ

رییس سابق دفتر حزب جمهوری خواه در ویسکانسین که تازه چهل و چهار ساله شده و از نزدیکان ترامپ به حساب می آید. نکته جالب در زندگی پریباس، ازدواجش در 18 سالگی با همکلاسی شانزده ساله اش است که حالا دو فرزند هم دارند.

دستیار ارشد؛ استیفن بانون
 
 همه مردان ترامپ

یکی از افراد حلقه اصلی ایران ترامپ که گفته می شد قرار است رییس اداره کاخ سفید شود اما ترامپ او را به عنوان دستیار ارشد خودش معرفی کرد. بانون شصت و دو ساله، در هاروارد درس خوانده و مدتی در نیروی دریایی ارتش هم خدمت کرده است. او سپس مدتی به هالیوود رفت و به تهیه فیلم روی آورد که فیلم هایی مثل تیتوس ساخته «جولی تیمور» از کارهای اوست. بعد از تهیه فیلم خبرگزاری بریت بارت بود که توسط بانون پایه گذاری شد و محلی برای افراد تندروی جمهوری خواه شد. در جریان انتخابات ریاست جمهوری اخیر، بانون رییس کمپین تبلیغاتی او بود.

کسانی که ترامپ را پیروز کردند

حلقه اول

ترامپ برای پیروزی در انتخابات افرادی را داشت که بعد از اعلام نتایج با هم عکس یادگاری می گرفتند؛ کسانی که هیچ کدام آمریکایی نبودند و احتمالا در کابینه او هم جایگاهی نخواهندداشت اما همواره مورد لطف ترامپ هستند.

گری گانستر

متخصص امور انتخابات؛ کسی که در 90 درصد مشاوره هایی که داشته، درست عمل کرده و همان چیزی که گفته، اتفاق افتاده است. او نقش موثری در راهنمایی ترامپ داشته است.

آرون بانکس

یک مولتی میلیونر ثروتمند که برای کمپین ترامپ حسابی خرج کرد و نفوذ زیادی در رسانه ها دارد. او که اصالتی انگلیسی دارد سال 2015 از حرف محافظه کار بیرون آمد و گروه خروج از اتحادیه اروپا را تاسیس کرد. بانکس نقش موثری در به سرانجام رسیدن برگزیت و خروج انگلستان از اتحادیه اروپا داشت.

نایجل فاراژ
 
 همه مردان ترامپ

یک انگلیسی دیگر که از حزب محافظه کار خارج شد و برای خروج کشورش از اتحادیه اروپا تلاش کرد. فاراژ اولین فرد خارجی بود که با ترامپ بعد از انتخاب شدنش دیدار خصوصی داشت. قبل از این وقتی ترامپ به روی استیج می رفت او هم کنارش حضور داشت و پیش از مراسم به او مشاوره می داد.

اندی ویگمور

مشاور بانکس که همیشه نزدیک او است و حضور پررنگی در کتاب بانکس «پسران بد برگزیت» درباره خروج انگلستان از اتحادیه اروپا دارد.

رحیم قصام

رییس دفتر سابق فاراژ و یکی از افراد اصلی حلقه یاران فاراژ. او همچنین سال هاست که با ترامپ و استیفن بانون ارتباط دارد و در خبرگزاری بریتبارت حضور داشته است. قصام، سردبیر بخش انگلستان این خبرگزاری بود.

گروه «پالت»: ما نماینده قشر خاصی نیستیم

هفته نامه چلچراغ - سعید طاهری: ساختمانی دوست‌داشتنی و مُسن توی کوچه‌ای تنگ و ترش در محدوده خیابان بهار، محل قرارمان بود تا دور هم جمع شویم و گپ بزنیم. هوا داشت تاریک می‌شد و اگر دست نمی‌جنباندیم، نور را هم برای عکاسی از دست می‌دادیم… همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد و حاصلش شد: گپ‌وگفت دوستانه‌ با بچه‌های پالت؛ از اجراهای بام محک و صدای بم و نچسب پشت استیج تا استقبال از آلبوم «شهر من بخند» که برایشان حرف و حدیث‌دار شد و برچسب نماینده قشر خاصی از جامعه را بهشان زد؛ برچسبی که خودشان می‌گویند بهشان نمی‌چسبد و انصافا هم نمی‌چسبد…

شهر من بخند

سال 91 دور هم جمع شدید؟

امید نعمتی: نه سال 88 بود…

روزبه اسفندارمز: زمستان 88…

کاوه صالحی: دی‌ماه…

توی این سال‌‌ها چی گذشت؟

امید: الان که فکر می‌کنم، روزهای اول یک کم اتفاقی دور هم جمع شدیم. من و روزبه وقتی دانشجو بودیم، تلاش‌هایی می‌‎‎کردیم. جوان‌تر بودیم و توی فضای دانشگاهی فعالیت داشتیم. مثلا موسیقی تئاتر می‌ساختیم… همان موقع گفتیم کارمان باید تداوم داشته باشد… یکی دو نفر از ما جدا شدند و ما کارمان را کردیم… تا این‌که برای اجرای خیریه رفتیم محک…

روزبه: باید از قبل‌تر تعریف کنی…

امید: اگر از قبل بگویم، پس باید از قبل‌ترش هم بگویم…! جشن جوان‌های محک با نوازنده‌ سه‌تار رفتیم و اتفاقا  خیلی روز شلوغی بود… خلاصه از اجرا خیلی خوششان آمد، ولی ما اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم. دفعه بعد برای خیرین محک اجرا کردیم… کاوه برای گیتار زدن در یکی از اجراهای محک به ما پیوست و هسته اصلی گروه این‌جا شکل گرفت. دور هم نشستیم و صحبت کردیم تا کارمان را از فضای تجربی خارج کنیم و جدی‌تر ادامه بدهیم…

روزبه: اما چند ماه با هم نبودیم…

چرا؟

امید: من رفتم با «دنگ‌شو»…

روزبه: من تدریس می‌کردم.. مهیار کارهای شخصی خود را می‌کرد و کاوه خدمت می‌کرد…

امید: من برگشتم و فردای آن روز، قرار تمرین گذاشتیم… از طرفی همه بچه‌‎های پالت دانش‌آموخته موسیقی هستند؛ به جز من که از بچگی کار کردم…

روزبه: از مرداد یا شهریور 89 دور هم جمع شدیم و شروع کردیم. من درس می‌دادم و کاوه سربازی می‌کرد و  مهیار ترجمه می‌کرد و داریوش هم با محمدرضا شجریان و همایون شجریان ساز می‌زد… زمان زیادی برای باهم بودن نداشتیم تا چند ماه بعد که پالت تبدیل به زندگی‌‌مان شد… هر وقتی که داشتیم، برای تمرین می‌گذاشتیم… شروع کردیم به ساز زدن و ایده این بود که راه دیگران را نرویم، آهنگ ضبط کنیم و توی اینترنت منتشر کنیم. دوست داشتیم موسیقی را به‌عنوان حرفه دنبال کنیم. سی‌دی پخش شود و در دسترس دیگران قرار بگیرد. برای همه‌مان جذاب بود… راستش من همیشه می‌دانستم سراغ موسیقی می‌روم، اما نه این‌که فقط این کار را انجام می‌دهم… الان خوشحالم که فقط موسیقی کار می‌کنم…

امید: به‌هرحال مخاطب‌های چلچراغ جوان‌اند و ما هم جوان بودیم… هنر در ایران مهجور است و موسیقی  مهجورتر… توی جامعه همه مخالف‌اند که تو شغل هنری داشته باشی. مثلا شغلت موسیقی باشد. ما با این تفکر مبارزه کردیم. برنامه‌ریزی کردیم و می‌خواستیم این کار را بکنیم. اگر به‌طور نسبی الان این تفکر را داریم، ریشه در آن سال‌ها و هدفمان دارد.

استقبال از آلبوم اول آن چطور بود و چقدر در مسیر حرفه‌ای‌تان تاثیرگذار؟

روزبه: فکر می‌کنم اولین جایی نبود که ما فهمیدیم چه پتانسیلی می‌توانیم داشته باشیم. یادم است امید، تو  صفحه فیس‌بوک ساختی… کلیپی گذاشتیم که دوستان ساخته بودند و در اوج ناامیدی متوجه شدیم که دیده می‌شویم. بعد هم موسیقی نمایش هومن سیدی را اجرا کردیم. چند تا اجرا داشتیم و ذره‌ذره فهمیدیم که مسیری که رفتیم، درست بوده و دغدغه ما در موسیقی برای خیلی‌ها جذاب است. این ذره‌‎ذره باعث شد مصمم شویم و راجع به راه بیشتر فکر کنیم. تجربه دیگران را تکرار نکردیم و خواستیم راه دیگری بریم.

کاوه: فکر می‌کنم همه اشتباه می‌کنند. تا انتشار «آقای بنفش» مسیر را درست رفتیم و آن مسیر درست بود.

امید: بعدش اشتباه‌های بیشتری داشتیم. از دست ما خارج شده بود… قضیه فرق کرده بود…

روزبه: بگذار این‌طور بگویم؛ آلبوم تا مدتی از ما جلوتر بود. ما عقب ماندیم و طول کشید تا برسیم…

بعد سر از سینما درآوردید…

امید: «ماهی و گربه» به فروش ما کمکی نکرد، چون بعد از آلبوم اکران شد. فردای تصویربرداری «آقای بنفش» بیرون آمد. با شهرام مکری هم‌دانشگاهی بودیم…

برنامه تلویزیونی هم داشتید و به‌خاطر ممنوع بودن نمایش ساز، ساز زدن را پانتومیم اجرا می‌کردید.

امید: تلویزیون سال 91 یا 92 بود…

کاوه: منصور ضابطیان خواسته بود برویم و در برنامه‌ای تلویزیونی اجرا داشته باشیم. به‌خاطر مقررات امکان نمایش ساز نبود و خواسته بودند که فقط اجرا کنیم؛ آن هم بدون تصویر…

امید: گفتیم نمی‌آییم…

چرا؟

امید: از بچگی بدم می‌آمد صدای خواننده با تصاویر گل و بلبل پخش شود و خواننده لب‌خوانی کند. بعدش ما  گروه بودیم و… کاوه ایده پانتومیم را داد.

کاوه: فکر کردیم به صورت پانتومیم ساز زدن را بازی کنیم. از آن کار راضی هستیم…

تعریفتان از سبک گروهتان چیست؟

روزبه: یا ابوالفضل!

امید: من بگویم؟ هیچ وقت به این فکر نکردیم سبک داشته باشیم و فقط موسیقی زدن است…

روزبه: زمانی که باخ موسیقی می‌ساخته، هرگز نمی‌گفته که من موسیقی باروک می‌سازم. بعدا گفتند کارهای  ساخته‌شده در این عصر، متعلق به دوره موسیقی باروک بوده و موسیقی در این دوران خصوصیات خاصی را داشته و و هر اثر با آن خصوصیات، موسیقی باروک است. ما دور هم با سازهای مختلف، موزیک می‌سازیم.

امید: عده‌ای با انتشار مانیفست اعلام می‌کردند که ما موسیقی اکسپرسیونیسم می‌زنیم و کسانی که می‌خواهند  در این سبک کار کنند، باید این چیزها را رعایت کنند. بعدا دعوا هم می‌کردند و… بعد از آن دسته‌بندی دوباره و دوباره… عده‌ای به سبک فکر کردند که باید خصوصیات مشترکی داشته باشد، اما الان هر آدمی می‌تواند خلق کند و شیوه خلق خودش ر داشته باشد. ما هم شیوه خلق خودمان را داریم…

یعنی به اصول پای‌بند نیستید؟

روزبه: چه اصولی؟ ما ساز یاد گرفتیم… کسی که نقد هنر می‌خواند، می‌تواند سبک‌بندی کند، ولی الان مکتبی  وجود ندارد. منتقدان در مواجهه با آثار دو نوع برخورد دارند: یا دوست دارند یا خوششان نمی‌آید. موسیقی ما می‌تواند زیرشاخه پاپ باشد و پاپ خودش شاخه‌های زیادی دارد. حتی الکترونیک‌ها که اکتیو هستند و به‌خاطر صنعت و مارکت رواج بیشتری داشته‌اند واقعا تفاوتشان با هم مشخص نیست و فقط خود نوازنده می‌تواند بگوید سبکش چیست. ما به‌عنوان آدم‌های وسواسی، همین که چیزی را دوست داشته باشیم، خودش سبک است!

امید: بعدا مشخص می‌شود که زمانی عده‌ای این کار را می‌کردند: تلفیقی که نمی‌دانم از کجا آمده…

کاوه: اشتباه رایج…

روزبه: تلفیق توی موسیقی جز اتفاق افتاده و مثلا مایلز دیویس از پیش‌روهایش بوده که کارهای تازه‌ای انجام می‌‎‎دهد. شاید به‌خاطر نوع شنیدار در طول زندگی که موسیقی‌های سنتی، محلی، پاپ و راک را شامل می‌شود، تلفیق در ما اتفاق می‌افتد. تلفیق در ایده‌های ماست. زمانی مرتضی محجوبی موزیسین روز بوده و موسیقی امروز هم چنین شکلی دارد: عده‌ای عاشق با سیروان، عده‌ای چاوشی و یگانه و بخش دیگری با گروه ما همراه می‌شوند و دیگر تک‌بعدی نیست و به نظرم اسم‌هایی مثل تلفیقی برای همین است و جدا کردن موزیک‌ها از هم…

مهیار طهماسبی: دوران اصول گذشته و هر کسی، هرکاری دوست دارد می‌کند.

روزبه: تفکر خودت است.

کاوه: ولی تفاوت از اصول خودت می‌آید…

روزبه: اما سبکی نیست و فقط همین است…

مهیار: تکنولوژی باعث شده ما به تمام موسیقی‌های دنیا دسترسی داشته باشیم. این خاصیت دوران ماست که از آن طرف دنیا باخبریم. چرا روزبه باید از موسیقی شرق اروپا خوشش بیاید؟ چون به این موسیقی دسترسی داشته است.

امید: این از ناخودآگاه می‌آید و طبیعی است. مثلا چیزی به‌عنوان موسیقی سنتی ایران که از اول همین‌طوری  نبوده و از چین، هند چیزهایی وارد شده و ترکیب شده است. شخصی به اسم محمد سیاه‌قلم در مینیاتور ایران کار دیگری می‌کرده و در راستای آن دوران و خصوصیات آن دوران نیست؛ چرا؟ چون با یک کاروان به چین سفر می‌کند و تحت تاثیر هنر چین، چیزهای زیادی یاد می‌گیرد و وارد مینیاتور می‌کند و تغییرهایی ایجاد می‌کند…
 
هیچ‌چیز اصیل و واقعی وجود ندارد و روی این مسائل، تعصب بی‌خودی وجود دارد.

کاوه: وقتی موسیقی تمام دنیا را روی هاردم دارم… الان دیگر کامپیوتر همه ما همه چیز درش هست.

امید: همه‌مان تلفیقی هستیم…
 
شهر من بخند 

موسیقی نواحی را چقدر می‌‍‌شناسید؟

روزبه: همه‌‎مان علاقه ویژه‌ای داریم. مهیار تحقیق زیادی در مورد موسیقی نواحی ایران داشته است.

مهیار: توی روستاها می‌چرخیدم… موسیقی قشقایی، چهارمحال بختیاری، عاشیق‌های آذربایجان، گیلان و… را  دیده‌ام.

روزبه: آن‌ها هم تلفیقی هستند.

مهیار: ایران شرایط عجیب و غریبی دارد: ترک، کرد، لر، عرب و… واقعا عجیب است.

روزبه: لر و کرد… این خودش تلفیق است…!

امید: با نوازنده و خواننده‌های‌ محلی مراوده داشتیم. آهنگ «سرو خرامان» را با یک دوتارزن خراسانی خواندم.  خیلی دوست داریم و باز هم این کار را تکرار می‌کنیم.

چقدر اهمیت کیفیت خوراک شنیداری مخاطب برایتان دغدغه است و در کارتان تاثیر می‌گذارد؟

روزبه: این‌جا همان‌جایی است که اختلاف داریم… اعتقاد داریم خوراک می‌دهیم. قطعه‌‌های زیادی تولید  می‌کنیم. قطعه «خسرو و شیرین» در آلبوم اول را سه بار ضبط کردیم. امروز فکر می‌کنیم شاید این میزان وسواس کار درستی نباشد. خلاصه بگویم که خودمان هم راجع به این سوال دودل هستیم.

امید: چیزی که تجربی به آن رسیدیم، این است: تا زمانی که تک‌تک ما راجع به قطعه‌‎ای حس خوبی نداشته باشیم، آن قطعه کامل نیست. روح همه‌مان باید درش باشد. به این اعتقاد ندارم که گروه دائما مخاطب را تغذیه کند. من به حضور مداوم موافقم. سفر کنیم… ببینیم… بخوانیم… بشنویم… تا کارهای تازه دیگری تولید کنیم…

روزبه: انتشار دو آلبوم توی مارکت ایران کم‌کاری محسوب می‌شود. آن میزان پرکاری را هم دوست ندارم. صبح  بیدار شویم و برویم برای ضبط! نه؛ این سیستم را دوست نداریم. حرفی که می‌زنیم، باید تازگی داشته باشد یا باید به آن باور داشته باشیم. قرار نیست یک سیب‌زمینی سرخ‌کرده عجیب تولید کنیم…

سالار عقیلی معتقد است تولید به توانایی موزیسین ربط دارد. ممکن است یک جراح بتواند در روز هشت عمل کند و جراح دیگری در ماه دو عمل انجام بدهد…

روزبه: فکر می‌کنم تفاوت سالار عقیلی با گروهی مثل ما این است که سالار عقیلی فقط خواننده است و خواننده بسیار خوبی است. فکر نمی‌کنم من فقط بخواهم یک ساز بزنم. هر کدام از ما می‌توانیم با گروه‌های مختلف کار کنیم و خودمان را تکرار کنیم.

امید: شما هفته‌ای 30 آلبوم هم باشد، باید بخوانی… با برنامه‌ریزی در استودیوها می‌توانی بخوانی. کار سختی  نیست. فکر می‌کنم شاید یک ذره افت کیفیت موسیقی به‌خاطر همین زیاد حرفه‌ای شدنش است…

روزبه: این حرفه‌ای نیست.

امید: شاید… بنان وقتی «کاروان» را می‌خواند، می‌فهمید که آهنگ جزئی از سلول‌های بدنش است. موسیقی را فهمیده و با آن زندگی کرده است. مثل بازیگری که باید با نقشش زندگی کند. ما اعتقاد داریم آهنگی را بسازیم که با آن زندگی کرد‌ه‌ایم. آهنگ‌هایی داشتیم که روح نداشت. این در طول زمان برای اثر مهم است. ما باید اثر خلق کنیم، اما باید چیزی بهمان بگذرد تا اثر را خلق کنیم.

اخیرا آلبوم‌های زیادی منتشر ‌شدند که هفته اول با استقبال شگفت‌آور مخاطبان مواجه شدند، اما خیلی زود و تنها پس از یک یا دو ماه فراموش ‌شدند. به نظر می‌رسد این یکی از معضل‌های جدی موزیسین‌های این دوران در ایران و آثارشان است…

امید: این موضوع به صحبت‌های قبلی برمی‌گردد.

روزبه: شاید آن‌‌هایی که وسواس داشته باشند و فعلا به ماشینی که قرار است بخرند و سوار شوند، فکر نمی‌کنند، خلق اثر برایشان مهم است. ما برای این‌که خودمان آلبوم شخصی بدهیم، شرط گذاشتیم که مولف باشیم و حرف داشته باشیم. امید می‌تواند با چند گروه بخواند. این خیلی مهم است که تا فرمولی به دست می‌آورید، روی همان پیش می‌روید.

کاوه: بعضی وقت‌ها بین قطعه‌های چند خواننده هیچ فرقی متوجه نمی‌شوید. انگار سری‌دوزی شده است. توی موسیقی پاپ این اتفاق زیاد می‌افتد…

روزبه: خیلی از کسانی که از زیرزمین شروع کردند، مطرح‌تر از کسانی شدند که از طریق تهیه‌کننده و برای بازار کار تولید می‌کنند. آن‌ها حرف خودشان را نمی‌دانند و تکلیفشان مشخص نیست…
پاپ بودن چیز بدی نیست…

امید: آلبوم‌هایی که منتشر و فراموش می‌شوند، بسیار خوشگل هستند. چیزی به جز آن ندارند. یک اثر هنری  موفق، هربار کشف می‌شود. آلبوم «برفِ» فرهاد… وقتی آمد، خیلی نفروخت، اما هنوز هم توسط متولدین دهه 80 کشف می‌شود. مگر چی دارد؟ آلبوم‌های جدید مثل ماشین چینی است که تمام امکانات را دارد، ولی بعد از یکی دو سال باید دور بیندازی‌شان…

روزبه: موتور ندارد!

کاوه: هنوز آدم‌هایی هستند که شورلت کامارو سوار می‌شوند!

چقدر خواسته مخاطب روی کارهایتان تاثیر گذاشته است؟

مهیار: می‌توانیم از کارهایی که قبلا انجام دادیم و اتفاقا مردم هم دوست داشتند، دوباره استفاده کنیم، اما نمی‌خواهیم این کار را بکنیم.

کاوه:
 در یک ماه گذشته سه، چهار تا کار ساختیم؛ دور انداختیم…

فروش چقدر برایتان اهمیت دارد؟

روزبه: توی آلبوم دوم به فضای شخصی تک‌تکمان پرداختیم، چون می‌خواستیم هنری باشیم و عمیق. برای آلبوم بعد، چیزی که فکر می‌کنید، خیلی تازه است… ایده‌ها… هرچیزی… هدف ما این است: چیزی را که احساس می‌کنیم درصد بیشتری از آدم‌ها می‌توانند دوستش داشته باشند، با پالت در میان بگذاریم. برای همین خیلی هم به بازار نگاه نمی‌کنیم و این‌که بازار دائما در حال تغییر است. این تفکر اشتباه است: با یک‌سری فرمول همیشه می‌شود بازار را نگه داشت.
 
شهر من بخند 

حتی می‌توان به بازار جهت داد…

روزبه: این اتفاق بارها افتاد، ولی آدم‌ها قبول نمی‌کنند…

بعد از رونمایی از آلبومتان جوی منفی علیه پالت شکل گرفت: شما سعی دارید تصاویری رنگی از تهران نشان دهید و نماینده قشر بی‌دغدغه و مرفه جامعه هستید…

روزبه: نماینده قشر مانتو گل‌گلی و کیف چی‌چی…!

مهیار: بوبوها…

روزبه: با این ماجرا مواجه شدم… تک‌تک ما در جریانیم… خیلی عصبانی بودم، اعتراف می‌کنم… موضعی که  نسبت به پالت وجود داشت، موضعی بسیار غیرواقعی و بسیار سطحی بود. زندگی می‌گذرد و حقایق رو می‌شوند و آدم‌ها عوض می‌شوند. رسم این است: اصولا کسی که ذره‌ای قدش بلند شود، جای نقد دارد. حتما نباید کاری کنند. ما عادت کرده‌ایم که همه‌ چیز باید طبق عادت ما باشد و اگر جور دیگری باشد، غلط است. خود دوستان هم این‌طوری هستند: منتقدان «شهر من بخند» اصلا کارهای ما را گوش ندادند، چون آن قطعه انتقادی است… امید شعرش را گفته و می‌تواند توضیح بدهد. توی همین تهرانی که همه‌مان داشتیم خفه می‌شدیم، با باریدن برف همه خوشحال شدند. آن‌ها هم این تجربه را دارند. این رابطه مازوخیستی ما با تهران: لحظه‌ای که از تهران پایم را بیرون می‌گذارم، می‌گویم: آخی! ولی دو روز بعد دلم تنگ می‌شود و نمی‌توانم توضیح بدهم. تهران این کار را با شما می‌کند. می‌گویم برویم شیراز، اما بعد از یک هفته نمی‌توانیم دیگر دور باشیم. چرا این دوستان نمی‌آیند واقعیت را بگویند؟ خسته شدم از این وضعیت… نسل ما نسل مهاجر است، اما همان‌ها هم دلشان برای تهران تنگ می‌شود. وجب ‌وجب خاطره، خاطرات و زندگی… ما به خودمان که دروغ نمی‌گوییم. اگر پز دادن این است که بگوییم تهران بد است، ایرادی ندارد، اما وقتی که شهر خوشگل می‌شود، عکس نیندازید.. چون تهران وابسته‌تان می‌کند.

امید: آن‌ نوشته با بی‌سوادی و ناآگاهی تمام نوشته شده بود، طوری که از خواندنش می‌خندیدی… همان‌قدر که  ما برای این آلبوم زحمت کشیدیم، شما هم وقتی می‌خواهید بنویسید، زحمت‌های حداقلی برای نوشتن را بکشید. مطلبی که از شروع اشتباه بود: رونمایی در برج میلاد… این غلط است رونمایی در برج میلاد نبود و دلیل هم داشتیم. همه‌چیز متن تا آخر غلط است.

روزبه: امید و کاوه را دوست دارم. توی مردم زندگی می‌کنند… این دوستان نمی‌دانند مردم تهران چه شکلی  هستند. فقط کافه‌های خاص می‌روند و آدم‌های خاص را می‌بینند و واقعا مردم تهران را ندیده‌اند…

امید: وقتی تمام بچگی من توی تهران‌پارس گذشته چطور می‌توانم نماینده بچه‌های منطقه یک باشم؟ این تجربه شخصی من است و «شهر من بخند» اصلا بسته شاد و شیکی نیست. «شهر من بخند» از نخندیدن شهر می‌آید. مثل کسی که توی برف در حال بی‌هوشی است و هی می‌زنی توی گوشش که نخواب… نخواب… شوک می‌دهی که نمیر…!

کارهای پالت یک تم فانتزی دارد…

امید: درست است… توی کارهامان هست، اما من نمی‌توانم یقه مخاطب را بگیرم که چرا کار ما را گوش  می‌کنی؟

کاوه: الان توی این گفت‌وگو عکسی از پشت میز پینگ‌پنگ گرفتیم. اگر کسی ببیند، می‌گوید: این‌ها چقدر شاد هستند، اما این ایده عکاس شما بود…

کسی که فکر می‌کند ما تظاهر می‌کنیم، خودش آدم متظاهری است… اگر بخواهم به کسی برچسب بزنیم، باید درباره‌اش بدانیم… مثلا اسم آن قطعه «سرباز» نیست و «این‌جا شهر من نیست» است…

مهیار: اولین کلمه را می‌کنند اسم قطعه…

روزبه: آن‌قدر ما آدم‌های بی‌تعهدی شده‌ایم که حتی نمی‌خواهیم اسم قطعه را بدانیم. فقط اسم قطعه را ببینیم؛  همین! اول گوش کنید و بعد نظر بدهید. یادم به دوران دبیرستانم می‌افتد که به کلاس‌های نقد شعر می‌رفتم. یک‌سری اسم گفته می‌شد که کتاب‌هایشان را بخوانیم. بعدا متوجه شدم کسانی که کتاب‌ها را معرفی می‌کنند و می‌گفتند عالی است، دقیقا کسانی بودند که کتاب را نخوانده بودند! چون شنیدند، به زبان می‌آورند. چون این ژست، پرستیژ اجتماعی می‌آورد. من 10 کتاب خواندم، ولی خوندم و راجع بهش حرف می‌زنم. حرف من به این معنی نیست که آن‌ها حرف نزنند، اما کسی که در شمایل منتقد و مترجم است، نباید این کار را بکند. شاید تو نمی‌دانی سبک ما چیست، دلیلش ضعف تئوریسین‌های ماست.

امید: اصراری نیست راجع به همه چیز حرف بزنیم. ما که منتقد تمام حوزه‌ها نیستیم. چرا در این مملکت همه  راجع به همه‌ چیز می‌توانند مقاله بدهند. دلم برای آن‌ها می‌سوزد. یارو کاری نمی‌کند و روی موج و زحمت بقیه سوار می‌شود. او این‌طوری زنده است. از بستر استفاده می‌کند تا بشناسیمش، تا در موردش حرف بزنیم. این ناراحت‌کننده است… من اگر آهنگ نسازم و ترانه ننویسم، زنده نمی‌مانم، چون مجبورم… عاشق می‌شوم، باید آهنگ بسازم… فارغ شوم، باید آهنگ بسازم… با هر چیزی مواجه می‌شویم، می‌سازیم… از پنج سالگی عادت کرده‌ام و زبانم است. باید از پنج سالگی جلو من را می‌گرفتی. الان دیر است. او باید کار دیگری بکند که حالش خوب شود و این دردناک است.

مهیار: این هم یکی از موج‌هایی است که می‌آید و زود تمام می‌شود. این نقدها مثل همان آلبوم‌هایی است که زود فراموش می‌شوند. پالت آلبوم می‌دهد و به کارش ادامه می‌دهد.

روزبه: یک روز فیس‌بوک، بعد اینستاگرام و بعد توییتر… دلیلش این است: چون مخاطبشان آن‌جاست، ولی ما  نمی‌دانیم مخاطبمان کجاست و این زیباتر است.

کاوه: من آنم که رستم بود اینستاگرام!

روزبه: اگر این فضاها از بین برود، چه اتفاقی می‌افتد؟

دچار بی‌هویتی می‌شوند

امید: بی‌هویت می‌شوی…
 
شهر من بخند 

پالت کجای موسیقی ایران ایستاده؟

کاوه: خیابان بهار…

امید: پالت نمی‌داند کجای موسیقی ایستاده…

مهیار: نمی‌دانم…

کاوه: توی جشنواره‌ای که کامکارها هم بودند، یکی‌شان می‌گفت: پالت مثل بچه کوچولویی است که ایستاده و آن‌ها را نگاه می‌کند و الان بزرگ‌تر شده…

امید: مسیر خودمان را با آدم‌ها به اشتراک گذاشتیم. یا دنبالمان می‌کنند، یا از کنارمان رد می‌شوند، یا نقدمان  می‌کنند… زمان می‌گذرد و بعدا مشخص می‌شود ما کجا بودیم… ما مسیر را ادامه می‌دهیم و کارمان را ارائه می‌دهیم…

مهیار: به‌هرحال مسیر را تعیین کرده‌ایم، اما اول مسیر هستیم و با دو آلبوم نمی‌شود راجع به این چیزها حرف زد. 30 سالگی لئونارد کوهن با 60 سالگی‌اش خیلی فرق داشته و تا 800 سالگی خیلی متفاوت‌تر شده، اما آخر سر معلوم می‌شود…

تجربه اجرا خارج از ایران چطور بود؟

مهیار: دوست داشتیم برای ایرانی‌ها اجرا کنیم، صدایمان را به خارج از مرزها برسانیم و توی فستیوال‌ها شرکت  کنیم و بگوییم توی ایران چه خبر است، چون خارجی‌ها فکر می‌کنند ما فرقی با طالبان نداریم!

امید: اما خیلی سخت است و باید حمایت شوید.

مهیار: تلاشمان را کردیم…

امید: آن‌ها فکر می‌کنند ما تروریست هستیم. افکار عمومی‌شان اصلا فکر نمی‌کنند ما هم موبایل‌های روز دنیا را  داریم و این لباس‌ها را می‌پوشیم! به موسیقی ما توریستی نگاه می‌کنند. این ساز واسه ایرانی‌هاست، یا این نوع خواندن مخصوص ایرانی‌هاست. جالب است ما هم دقیقا موسیقی نواحی را این‌طوری می‌بینیم و نگاه توریستی داریم.

کاوه: توی یکی از کنسرت‌ها پرسیدند کجایی هستید و گفتم ایرانی هستیم… گفتند: اوه ایران اهلا و سهلا.

گفتم بابا فرق داریم…!

آلبوم بعدی‌تان کی منتشر می‌شود؟

مهیار: این روزها تمرین می‌کنیم و آهنگ می‌سازیم. ایده‌هایمان را وسط گذاشته‌ایم و بازی می‌کنیم تا به  نتیجه‌ای برسیم. واقعیت این است که تصور خیلی دقیقی از آلبوم نداریم، ولی در حال تجربه هستیم و صداهای جدید و سازهای جدید را امتحان می‌کنیم. به‌هرحال تلاش می‌کنیم سال آینده آلبوممان را منتشر کنیم…
 
نمره 20 برای بچه‌های پالت کجاست؟

روزبه: برای من موسیقایی نیست و هنری هم نیست…

مهیار: چیه؟!

روزبه: من به آرزوهایم در موسیقی‌ رسیده‌ام. سال قبل می‌گفتم تا این‌جا را دیده‌ام و بقیه راه را ندیده‌ام. نمره 20 برای من جای دیگری است و توی موسیقی نیست و توی مادیات هم نیست.

امید: من هم فکر می‌کنم… بیشتر به ارتباطم با آدم‌ها ربط دارد. لحظه‌ای که فکر می‌کنم کاری کردم. بازخوردی که  از آدم‌ها می‌گیرم و احساس می‌کنم وارد زندگی‌شان شدم و با هم زندگی کردیم. یک وقت‌هایی مخاطبانمان به ما گفتند و فکر کردم آن‌جا بوده که به نتیجه رسیدم… توی پاریس خانمی گریه می‌کرد و می‌گفت شما حال مرا خوب کرده‌اید، آمدم کنسرتتان و حال عجیبی دارم…

کاوه: آدمی که 30 سال کنسرت نرفته و به هر دلیلی بایکوت کرده، برای اولین بار کنسرت ما آمده بود.

کاوه: من هم مثل روزبه فکر می‌کنم که 20 برایم در موسیقی نیست.

روزبه: ایده خودت را داشته باش!

کاوه: همیشه نمره قبولی برایم مهم بوده و نمره قبولی خوشحالم می‌کرد. توی این سال‌ها که با هم هستیم،  بچه‌ها عین خانواده دومم هستند. خیلی چیزها یاد گرفتم و اتفاق‌هایی برای تک‌تکمان افتاد. یاد گرفتم جایی باید غرورت را بشکنی یا جایی باید ببخشی… این تجربه‌ها جدای از موسیقی خیلی ارزشمند است و شاید زمانی به خودم نمره 20 دادم و غرورم را شکستم که باید این کار را می‌کردم.

مهیار: من توی پالت درس می‌گیرم. آرزوهای ما در موسیقی نیست… غیرهنری است. بیشتر حالت روابط انسانی  است و سروکله زدن در این زندگی که مسیری را باید باز کنیم و جلو بریم و با پشتوانه یک‌سری آدم جذاب است. نمره 20 را زمانی می‌دهم که راه را برویم و کشف کنیم. یک‌سری آدم که زمانی جوان بودیم و الان آرام‌آرام داریم مو سفید می‌کنیم. دوست دارم که هم می‌جنگیم و هم حالش را می‌بریم. این مسیر ادامه پیدا می‌کند و پخته‌تر می‌شویم و مجبوریم برویم…

7 فناوری مهم که ناسا توسعه شان داد


خبرگزاری ایسنا: ناسا از سال 1976 به طور سالانه شروع به منتشر کردن لیست ابزار آلات و فناوری‌هایی کرده که از نوآوری‌های این شرکت الهام گرفته‌ شده‌اند.

امسال این نوآوری‌ها شامل امنیت عمومی و موارد مرتبط با سلامت بودند که در اینجا به هفت مورد از آن اشاره می‌کنیم:

1. دوربین‌های تست تصادف

ناسا به منظور ضبط تست چتر نجات برای سیستم‌های فرود به دوربین‌های سرعت بالا نیاز دارد.

آژانس فضایی ناسا برای دستیابی به این فناوری از یک شرکت مستقر در کالیفرنیا به نام Integrated Design Tools (IDT)، کمک گرفته و این شرکت یک دوربین را طراحی و تولید کرد که می‌تواند 1000 فریم در ثانیه را ضبط کرده و بلافاصله اطلاعات را ذخیره کند.

این همان فناوری است که در دوربین‌های تست تصادف نیز استفاده می‌شود.

2.تصویربرداری لیزری

ناسا از فناوری تصویر برداری لیزری یا LIDAR در ماموریت‌های فضایی استفاده می‌کند. به عبارت ساده، LIDAR فاصله‌ها را با استفاده از نور لیزر اندازه‌گیری می‌کند. از این فناوری می‌توان برای توسعه نقشه‌هایی با وضوح بالا و بسیاری چیزهای دیگر استفاده کرد.

ناسا به طراحی نسخه‌های کوچکتری که در حال حاضر بر روی زمین استفاده می‌شود کمک بسزایی کرده است.

باستان شناسان از این فناوری برای بیرون آوردن مصنوعات زیرخاک استفاده می‌کنند.

از فناوری LIDAR همچنین در خودروهای خودران نیز استفاده می‌شود.

3.چوب‌های گلف تا دستگاه‌های رزوه کردن پیچ و مهره

به نظر می‌رسد که طراحی فضاپیما و مهندسی چوبهای گلف دارای شباهت‌هایی هستند. به شیارهای مارپیچی بیرون پیچ یا درون مهره رزوه می‌گویند. رزوه‌ها حرکت پیچشی را تبدیل به حرکت خطی می‌کنند. ناسا از یک نوآوری به نام "Spiralock" که پیشرفته‌ترین دستگاه رزوه بوده و توسط شرکت هولمز طراحی شده استفاده کرده است.

ناسا به این دلیل از این ابزار پیشرفته استفاده کرده زیرا توانایی تحمل سختی‌های پرتاب فضایی را دارد.

از این فناوری همچنین در چوب‌های گلف نیز استفاده می‌شود.

4. ابزار جراحی مغز

جراحان مغز و اعصاب از پنست‌های دو قطبی برای سوزاندن و جداسازی بافت استفاده می‌کنند .اما برق در این پنست‌ها حرارت اضافی تولید می‌کند، بنابراین جراحان برای جلوگیری از تخریب بافت‌های سالم نیاز به از بین بردن این حرارت اضافی دارند.

یک شرکت به نام Thermacoreیک راه حلی را ارائه کرده است که ناسا از روزهای اولیه آغاز پروازهای فضایی از آن استفاده کرده است.

ناسا برای رفع این مشکل از لوله‌های حرارتی استفاده کرده که نسخه کوچک آن برای پنست‌های دو قطبی ایجاد شده تا جراحان از ایمنی و اثربخشی جراحی مغز و اعصاب اطمینان حاصل کنند.

5. فناوری حفاظت در برابر زلزله

امروزه از یک تکنولوژی که توسط ناسا توسعه یافته و از سوخت مایع برای جلوگیری از لرزش در موشک سرنشین دار آریز 1 استفاده می‌کند برای کمک به ایجاد ثبات در ساختمان‌ها و پل‌ها در مقابل زلزله نیز استفاده می‌شود.

در حال حاضر این تکنولوژی که از ناسا الهام گرفته شده، توسط شرکت مهندسی تورنتون توماستی برای استفاده تجاری مجوز دریافت کرده و در یک ساختمان جدید در بروکلین، نیویورک استفاده شده است.

6 .کود

ناسا به Florikan شرکت، یک شرکت معدنی در فلوریدا، کمک کرد تا یک کود جدید را توسعه دهد که به سرعت تجزیه نشده و با استفاده از آن می‌توان از دریافت مقدار مناسب مواد مغذی کود در زمان مناسب توسط گیاه اطمینان حاصل کرد.

این کود در حال حاضر در سراسر جهان و در فضا مورد استفاده قرار می‌گیرد.

7. از تصویربرداری‌های فضایی تا سلفی

امروزه با استفاده از یک تکنولوژی که آن را مرهون ناسا هستیم می‌توانیم به راحتی و با استفاده از گوشی‌های هوشمند از خود عکس بگیریم.

یک سنسور که سیماس یا نیم‌رسانای اکسید فلزی مکمل نام دارد، توسط یک مهندس از ناسا به نام اریک فسوم در سال 1990 توسعه یافته است.

اگرچه نیم رساناها سالیان سال در کامپیوترها مورد استفاده قرار گرفته‌اند اما ناسا می‌گوید فسوم اولین شخصی است که با موفقیت توانسته از آن برای تصویربرداری بهره بگیرد.

ساخت پیاده‌رو خورشیدی با پلاستیک بازیافتی


خبرگزاری ایسنا: تصور کنید سیستم سنگفرش مدولار رنگی مانند قطعات خانه‌سازی کودکان جایگزین سنگفرش‌ پیاده‌روهای امروزی شود.

شرکت مجارستانی Platio سیستم سنگفرشی تولید کرده که با استفاده از پلاستیک‌های بازیافتی انرژی پاک خورشید را دریافت و ذخیره می‌کند.

این شرکت اولین شرکت تولیدکننده مسیر با سیستم خورشیدی نیست، اما سیستم Platio مربوط به پیاده‌روست و نمونه‌های ارائه شده مربوط به پیشرفت جاده‌ها بوده‌اند. هدف این شرکت زیباسازی شهرها با انرژی‌های پایدار و پاک است.
 
ساخت پیاده‌رو خورشیدی با پلاستیک بازیافتی 

سیستم پیاده‌رو Platio انرژی خورشیدی را از طریق سلول‌های منو کریستال سیلیکون جای گرفته داخل محفظه شیشه‌ای دریافت می‌کند. این روش از آسیب به سلول‌ها در هنگام راه رفتن عابران پیاده پیشگیری می کند. اجزای این سیستم با یکدیگر ارتباط الکترونیکی داشته و سیستم‌های ارتباطی را به طور خودکار در زمان ساخت با هم مرتبط می‌کند.

هر مترمربع از این سیستم 160 وات الکتریسیته تولید می‌کند. این پوشش در سه رنگ تولید شده و همچنین دارای سیستم دریافت انرژی با گام‌های عابران پیاده است.

هدف نهایی این شرکت ارائه سیستم‌های انرژی پاک و مستقل در آینده بر اساس زندگی شهری با در نظر گرفتن دیدگاه‌های اجتماعی است.

بیماری شایعی که بیشتر سراغ مردان می رود!


باشگاه خبرنگاران جوان: محققان دانشگاه Royal Holloway University با بررسی سیستم ایمنی و پاتو‍ژن های بدن زنان و مردان دریافتند بدن مردها از زن ها ضعیف تر است.

اینکه مردها هنگام بیماری بیشتر دچار ضعف و علائم حاد می شوند تظاهر نیست و واقعاً بیماری با شدت بیشتری در آنها بروز می کند، سیستم ایمنی بدن زنان به دلیل توانایی آنها در باروری و به دنیا آوردن نوزاد قوی تر از مردها است و ویروس ها با شدت کمتری به بدن آنها حمله می کنند، همچنین دوران بیماری و نقاهت در زنان کمتر از مردها است.

همچنین مقاومت بدن زنان هنگام ابتلا به انواع سرطان از آقایان بیشتر است و آنها طول عمر بیشتری به نسبت مردها دارند و می توانند تعداد جلسات بیشتری از شیمی درمانی را پشت سر بگذارند.

براین اساس کارشناسان توصیه می کنند مادران نوزادان خود را با شیر مادر تغذیه کنند تاسیستم ایمنی بدن آنها تقویت شود و در بزرگسالی کمتر در معرض ابتلا به بیماری ها قرار بگیرند، همچنین افراد بزرگسال بویژه آقایان رژیم غذایی سالمی داشته باشند و ورزش منظم انجام دهند و هنگام ابتلا به بیماری آن را نادیده نگیرند و حتماً به پزشک مراجعه کنند.

یکی از اشتباهات افراد بویژه آقایان ناپرهیزی هنگام بیماری است که باعث کند شدن روند درمان بیماری و بی اثر شدن دارو ها می شود، عدم استعمال دخانیات در افراد سیگاری هم یکی دیگر از مواردی است که سبب بهبود سریع بیماری می شود.

و درنهایت اگر مستعد ابتلا به بیماری های فصلی از جمله سرما خوردگی و آنفلوآنزا هستید تحت نظارت پزشک نسبت به تزریق واکسن آنفلوآنزا اقدام کنید.

کمپین علیه مهران مدیری

خبرگزاری ایسنا: صحبت‌های مهران مدیری در برنامه شب گذشته «دورهمی» واکنش‌ها و اعتراض‌هایی را در فضای مجازی به راه انداخته و برخی مخاطبان، جملات انتقادی او را به جریانات سیاسی کشور نسبت می‌دهند.

مهران مدیری در برنامه شب جمعه «دورهمی» در ادامه بیان تعریف «شجاعت» عباراتی را مانند «جواب آن دل و جرات خارق‌العاده را با سازش‌کاری و منفعت‌طلبی می‌دهیم» و «تو که نمیتونی، بتمرگ خانه‌ات» به کار برد. این جملات مدیری با واکنش‌های مختلف کاربران در فضای مجازی روبه‌رو شده که برخی از آن‌ها این ادبیات را نامناسب می‌دانند و نسبت به آن معترض‌اند. صحبت‌های مدیری در برنامه «دورهمی» پیش‌تر هم مورد انتقاد قرار گرفته است.

مهران مدیری در برنامه شب گذشته گفت: «عده‌ای جرات کردند وارد عملیاتی شوند که به آن‌ها گفته شده بود، برگشتی در آن نیست. اگر ما بودیم چه کار می‌کردیم، امروز که شرایط کاملا عادی است، جواب آن دل و جرات خارق‌العاده را با سازش‌کاری و منفعت‌طلبی می‌دهیم. اگر دل و جرات بعضی از کارها را ندارین، چرا پست‌هایی را می‌گیرید که انجام وظایفش دل و جرات می‌خواهد، تو که نمی‌تونی بتمرگ خانه‌ات».

اعتراض مردم در شبکه‌های اجتماعی تا آنجا ادامه یافته که حتی کمپین هایی علیه مدیری به راه افتاده و تعداد اعضای آن نیز رو به افزایش است.

بسیاری معتقدند که اگر باید صداوسیما تریبون منتقدان هم باشد، چرا این تربیون در اختیار افراد یا هنرمندان با نگاه‌های متفاوت قرار نمی‌گیرد؟

انتشار فهرست 10 نامزد اسکار جلوه‌های ویژه

خبرآنلاین:  آکادمی علوم و هنرهای سینما فهرست کوتاه ۱۰ نامزد جایزه بهترین جلوه‌های ویژه تصویری اسکار را منتشر کرد.

در این فهرست که جمعه ۲۶ آذر منتشر شد، فیلم‌های چون «روگ وان:‌ یک داستان از جنگ ستارگان»، «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی»، «جانوران شگفت‌انگیز و زیستگاه آن‌ها» و انیمیشن «کوبو و دوتار» به چشم می‌خورد.

«ورود»، «غول بزرگ مهربان»، «دیپ‌واتر هورایزن»، «دکتر استرنج»، «کتاب جنگل» و «مسافران» دیگر فیلم‌های حاضر در این فهرست کوتاه هستند.

یکی از نکات جالب توجه فهرست حضور پررنگ محصولات دیزنی در آن است. نیمی از ۱۰ فیلم مدعی جایزه اسکار بهترین جلوه‌های ویژه تصویری یعنی «کاپیتان آمریکا»، «دکتر استرنج»، «غول بزرگ مهربان»، «روگ وان» و «کتاب جنگل» از کمپانی دیزنی بیرون آمده‌اند.

انیمیشن استاپ‌موشن «کوبو و دوتار»‌ نیز در صورت راه یافتن به جمع پنج نامزد نهایی جایزه به جایگاهی می‌رسد که پس از انیمیشن «کابوس قبل از کریسمس» در سال ۱۹۹۳ هیچ انیمیشن استاپ موشنی به آن دست نیافته بود.

پیش از این آکادمی علوم و هنرهای سینما در تاریخ دوم دسامبر فهرستی از ۲۰ فیلم حاضر در رقابت برای این جایزه را منتشر کرده بود که از میان آن‌ها ۱۰ اثر به این فهرست راه یافتند. از فیلم‌های مطرحی که جایی در این فهرست ۱۰ تایی ندارند می‌توان به «آلیس در آینه»، «بتمن علیه سوپرمن»، «دد پول»، «جوخه انتحار»‌ و «خانه دوشیزه پرگرین برای کودکان عجیب»‌ اشاره کرد.

اعضای شاخه جلوه‌های ویژه تصویری اسکار تا چندی دیگر با تماشای یک قطعه ۱۰ دقیقه‌ای از هر کدام از این فیلم‌ها، پنج نامزد نهایی اسکار را انتخاب می‌کنند. نامزدهای نهایی جوایز اسکار پنجم بهمن (۲۴ ژانویه) معرفی خواهند شد.

مراسم معرفی برندگان و اهدای جوایز اسکار یکشنبه ۸ اسفند (۲۶ فوریه) در دالبی‌تئاتر هالیوود برگزار می‌شود.

دیدنی ها


آکواریوم شهر سئول
آکواریوم شهر سئول
تظاهرات شهروندان ترکیه در اعتراض به وضعیت شهر حلب در حاشیه نماز جمعه در شهر آنکارا
تظاهرات شهروندان ترکیه در اعتراض به وضعیت شهر حلب در حاشیه نماز جمعه در شهر آنکارا
دیدار "خوان مانوئل سانتوس" رییس جمهور کلمبیا و برنده نوبل صلح 2016 با پاپ فرانسیس در واتیکان
دیدار
خروج تضمین شده مخالفان مسلح دولت سوریه و غیر نظامیان از بخش شرقی شهر حلب
خروج تضمین شده مخالفان مسلح دولت سوریه و غیر نظامیان از بخش شرقی شهر حلب
وضعیت آلودگی هوا در شهرهای چین
وضعیت آلودگی هوا در شهرهای چین
رییس جمهور روسیه در سفر به توکیو
رییس جمهور روسیه در سفر به توکیو
بازدید پوتین از موسسه جودو در توکیو. پوتین خود جودوکار است
بازدید پوتین از موسسه جودو در توکیو. پوتین خود جودوکار است
جشنواره زمستانی در منطقه مغولستان در شمال چین
جشنواره زمستانی در منطقه مغولستان در شمال چین
مسابقات اسب سواری در بریتانیا
مسابقات اسب سواری در بریتانیا
مسابقات جهانی اسکی پرش در اتریش
مسابقات جهانی اسکی پرش در اتریش
بدون شرح
بدون شرح

چطور ترامپ می تواند ایران را مهار کند؟

خبرگزاری فارس: در ادامه توصیه‌های رسانه‌های آمریکایی به دونالد ترامپ درباره ایران، «رابرت جوزف» و «ری تکیه» دو کارشناس آمریکایی در یادداشتی مشترک بر لزوم «مهار ایران» تاکید کرده‌اند.

آنها در فارن افرز نوشتند: «یکی از بزرگترین چالش‌های سیاست خارجی دولت دونالد ترامپ می‌تواند مقابله با توسعه‌طلبی ایران در سراسر خاورمیانه باشد».

این دو تحلیلگر آمریکایی با تاکید بر «انرژی گرفتن» ایران از توافق هسته‌ای با گروه 1+5 مدعی شدند: «تهران تلاش‌هایش برای تغییر دادن موازنه قدرت در خاورمیانه را مضاعف کرده است و این موضوع را می‌توان در مداخلات نظامی ارتش آن در عراق، سوریه و یمن و افزایش حمایت‌های بلندمدتش از متحدانش تروریستی‌ش از قبیل حماس و حزب‌الله ملاحظه کرد».
 
چطور ترامپ می تواند ایران را مهار کند؟

جوزف و تکیه ضمن اشاره به لزوم مقابله با ایران به منظور «به عقب راندن» آن در منطقه توصیه کردند: «قابل اتکاترین ابزارها برای مواجه شدن با تهدید ناشی از ایران، فشار آوردن به این رژیم در داخل کشور است».

دو کارشناس غربی درباره انقلاب اسلامی ایران اینطور نوشتند: «مداخله جویی خستگی ناپذیر تهران، تا حدی از این اعتقاد ناشی است که جمهوری اسلامی تنها در صورت صدور به خارج، می‌تواند در کشورش تحکیم یابد. خوب، این یک انقلاب بدون مرز بود».

آنها در ادامه ادعاهای بی اساس غربی‌ها، بار دیگر ادعای نخ نما شده مقابله جمهوری اسلامی ایران با مخالفانش را تکرار کردند.

دو تحلیلگر آمریکایی تاکید کردند از نظر حاکمان ایران، «جمهوری اسلامی تنها یک دولت ملی که درصدد استقلال یافتن از سیستم بین‌المللی کنونی نیست بلکه یک مبارز در جنگ بین خوبی و بدی در داخل و خارج از کشور است».

جوزف و تکیه تصریح کردند: «به همین دلایل است که رژیم تهران هرگز تخاصم و نزاعش با غرب را رها نخواهد کرد. آنهایی که استدلال کردند که با توافق هسته‌ای، نیروهای میانه رو در ایران تقویت خواهند شد، باید با واقعیت‌ها و حقایق روبرو شوند».

آنها ضمن ادعای گزاف «حمایت ایران از تروریسم» در منطقه، تداوم فعالیتهای موشکی ایران و همینطور غنی‌سازی اورانیوم را گواهی بر از بین رفتن امیدها به «پایان تمایل و خواست ایران به داشتن سلاح اتمی» دانستند.

 تحلیلگران آمریکایی مانند مقامات و دیگر تحلیلگران غربی که بارها با ماهیت اسلامی جمهوری اسلامی ایران مخالفت کرده‌اند، در این یادداشت بر لزوم ایجاد «یک کشور دموکراتیک و سکولار» در ایران تاکید کردند.

آنها در ادامه این یادداشت بدون توجه به حضور پر شور مردم ایران در انواع و اقسام انتخابات در ایران از سال 1357 تا به امروز مدعی شدند: «شاید بزرگترین نقطه ضعفشان (ضعف جمهوری اسلامی ایران) فقدان مشروعیت است».

در ادامه ادعاهای این دو تحلیلگر آمریکایی آمده است: «شکاف بین دولت و جامعه (در ایران) هرگز به این بزرگی نبوده است».

آنها بلافاصله پس از این ادعای عجیب، بر لزوم کمک واشنگتن «به کسانی که در ایران ارزشهای مشترکی با آمریکا دارند» تاکید کردند.

در یادداشت در اینباره آمده است: «واشنگتن باید یک رژیم تحریمی علیه ناقضان حقوق بشر در ایران ایجاد کند. تحریمهای مالی که موثرترین ابزار برای محدود کردن تجارت ایران بوده، باید بر مبنای حقوق بشری بر این کشور اعمال شود».

جوزف و تکیه همچنین تصریح کردند: «آمریکا باید همچنین با به چالش کشیدن ارزشهای اساسی جمهوری اسلامی ایران، یک کارزار دیپلماسی عمومی به منظور مشروعیت زدایی از رژیم  ایجاد کنند. در همان بین، آمریکا با گروه‌های اپوزیسیون خارجی(ایران) کار کند چرا که باید یک تلاش چند بعدی به منظور ایجاد ارتباطات و فراهم کردن حمایت از مخالفان در ایران وجود داشته باشد؛ همان کاری که آمریکا در حمایت از اتحادیه همبستگی در لهستان و دیگر نیروهای مدنی در اروپای شرقی انجام داد».

اشاره آنها به اتحادیه همبستگی در لهستان، همان اتحادیه‌ صنفی و کارگری لهستان بود که در سال 1980 میلادی (1359) برای دفاع از حقوق کارگران و کارمندان تشکیل و سپس تا سال 1989 به هسته اصلی مقابله در برابر حکومت لهستان تبدیل شد.

آمریکا به این اتحادیه و تلاش‌هایش کمک کرد تا به تدریج به دنبال حمایت‌های داخلی از این تشکیلات در لهستان، حکومت در این کشور از جمهوری خلق لهستان به «نظامی دموکراتیک» تغییر یافت.

در پایان یادداشت منتشر شده در فارن افرز آمده است: «دولت در شُرف روی کار آمدن ترامپ، به عقب زدن ایران متعهد شده است. برای انجام این کار، به استقرار مجدد رهبری و اعتبار آمریکا در خارج از کشور، ابتکارهای دیپلماتیک متمرکز و یک حضور نظامی زنده و با دوام نیاز است اما مشخصترین ابزارهای جنگیدن علیه آن، به مخاطره انداختن انقلاب اسلامی در داخل کشور است. آمریکا با بهره گیری از ضعفهای داخلی این کشور (ایران)، نه تنها می‌تواند مانع سوءاستفاده‌های منطقه‌ای آن شود بلکه می‌تواند امیدوار به ایجاد وضعیتی شود که بر مبنای آن یک دولت دموکراتیک بتواند سربرآورد. پس از سال‌ها مذاکره با ایران، اکنون زمان یک سیاست جسورانه به منظور اطمینان یافتن از حصول منافع و ارزشهای غربی فرا رسیده است».