مجله همشهری دانستنیها - ترجمه مهسا ویسی: حدود هزار سال گذشته کسی تصور نمی کرد که روزی سامورایی ها منقرض شوند؛ چرا که آن ها نقش بسیار مهم و حیاتی در جامعه ژاپن داشتند و به نظر می رسید در کالبد این سرزمین ریشه دوانده اند. با این حال دنیایی که سامورایی ها در آن زندگی می کردند در حال تغییر بود.
پیشرفت تکنولوژی در کنار پایان دادن به انزوا و مداخله نکردن در سیاست جهانی که روش ژاپنی ها بود و بازگشایی راه های تجاری و در نتیجه تبادل دانش و فرهنگ، نشانه شروعی برای پایان عصر فرقه جنگجویی بود که نمی خواست- یا نمی دانست که چرا باید- شیوه اش را تغییر دهد.
در جهانی که در آن قدرت شلیک مسلسل های گاتلینگ و جریان تقریبا مداومی از شلیک گلوله های مرگبار وجود داشت و کشتی ها می توانستند توپ را از فاصله ای امن روی یک شهر شلیک کنند، آیا واقعا وجود سامورایی لازم بود؟
سامورایی های مجموعه قوانین پیچیده ای درباره افتخار، آداب و اخلاق (بوشیدو) داشتند که به آن عمل می کردند. آن ها معتقد بودند سامورایی بودن راه کامل زندگی است و یک سامورایی اصیل پا به دنیا می گذارد و از طریق مهارت های جنگی خود به شهرت می رسد.
در سال 646 میلادی، (25 میلادی) اصلاحات «تایکا» در ژاپن منجر به تحت سلطه درآمدن ژاپن توسط تعداد انگشت شماری از زمین داران بزرگ و ایجاد یک نظام فئودالی شبیه به اروپای قرون وسطی شد. این زمین داران بزرگ نیاز داشتند که زمین هایشان در برابر کسانی که محصولات را می بردند یاد خود زمین ها را تصاحب می کردند، محافظت شود.
طی این ماجرا، وظایف سامورایی ها به عنوان مردان به کارگرفته شده برای محافظت و نگهبانی، کم کم تبدیل به یک قانون نامه شد. بعد از یک توالی امپراتوری های ضعیف، سلسله «هیان» کم کم شروع به از دست دادن کنترل کشور کرد و جنگجویان توانستند از این موقعیت استفاده کرده و وارد فاصله ایجاد شده در قدرت امپراتوری شود.
در سال 1100 میلادی (479)، آن ها قدرت سیاسی- نظامی قابل توجهی را در سراسر سرزمین به دست آورده بودند. این آغاز یک دوره طلایی برای سامورایی ها بود. در طول قرون بعدی تا پایان دوره «اِدو» (1868-1603 میلادی/ 982 تا 1247 شمسی) این طبقه جنگاور در قلب زندگی ژاپنی ها بودند، چرا که قبایل رقیب برای کنترل و تسلط بر کشور با یکدیگر می جنگیدند.
در دوره اِدو صلح و ثبات بیشتری حکمفرما بود. به این معنی که نیازی به بسیاری از سامورایی ها برای جنگ نبود و بنابراین آن ها تبدیل به معلم و اعضای دولتی شدند.با وجود کاهش نیاز به سامورایی ها، آن ها هنوز هم در جامعه مورد احترام و تنها طبقه مجاز به حمل شمشیر بودند که نشانه رتبه آن ها بود.
این دوره صلح ممکن است نقش سامورایی ها را در ژاپن کاهش داده باشد اما در قیاس با آنچه در راه بود، این دوره نقش کمی داشت. جهان در حال تجربه انقلاب های سیاسی و اجتماعی بود در برابرش تیر و کمان و شمشیر قادر نبودند از جزر و مد تغییراتی که در حال شستن آن بود، جلوگیری کنند.
این تغییر برای ژاپن، زمانی آغاز شد که در سال 1853 (1232) ناخدا «متیو پری» از ایالات متحده به دنبال روابط تجاری وارد خلیج اِدو (خلیج توکیو) شد. ژاپن قبلا شرایط انزوا و عدم حضور در سیاست جهانی را تصویب کرده بود اما برخی نخبگان سیاسی کشور به این درک رسیده بودند که کشورشان از نظر فناوری از دیگر کشورها عقب مانده است- ژاپن صنعتی نبود- و نوگرایی کلیدی برای رقابت با دیگر قدرت های جهانی محسوب می شد.
شوگان کنار می رود
در این زمان هنوز هم در عمل، یک امپراتور بر ژاپن حکم می راند اما قدرت اصلی در دست شوگان (فرمانده ارشد موروثی در نظام فئودال ژاپن) بود. دودایمیوی (اربابان قدرتمند اراضی که در ژاپن فئودالی، رعیت شوگان بودند) با درک این که کشور نیاز به تغییرات شدید دارد، اتحادیه ای علیه حاکم شوگان تشکیل دادند تا قدرت واقعی به امپراتور برسد.
به زودی حاکم شوگان، «توکو گاوا یوشینوبو» از سمت خود استعفا داد در حالی که به هیچ وجه قصد از دست دادن قدرت واقعی را نداشت. بنابراین وقتی امپراتور میجی فرمان سلطنتی برکناری اش را صادر کرد، او ارتش سامورایی خود را با هدف خلع امپراتوری به شهر سلطنتی کیوتو فرستاد. در این جنگ با حرکت شمشیرهای دو جناح مقابل در برابر یکدیگر و صدای رعدآسای آن ها این سرنوشت کشور بود که تهدید می شود.
نبرد «توبافوشیمی» در 27 ژانویه 1868 (هفت بهمن 1246)، با شکست شوگان پایان یافت و زمینه ای بر ای جنگ «بوشین» شد که تا ماه مه 1869 (اردیبهشت 1247) به طول انجامید. این جنگ نیز راه همان نبرد را دنبال کرد و امپراتور، با سلاح ها و تاکتیک های پیشرفته تر، غالب شد. با این پیروزی ها، امپراتور جوان- که گفته می شد تحت تاثیر مشاوران خود بد- روند تغییر شکل ژاپن را آغاز کرد. اصلاحات اجتماعی مانند آموزش ابتدایی باری کودکان و سرمایه گذاری در بخش ماشین آلات سنگین برای دمیدن جانی تازه به صنعت تولید از جمله اقدامات ابتدایی او بود.
همچنین او با صدور حکمی در سال 1871 (1250) که ژاپنی ها را به لباس ها و غذاهای سبک غربی تشویق می کرد، تمرکزی نیز بر غرب زدگی کرد. اما مسلما بزرگ ترین تغییری که سامورایی ها را بسیار تحت تاثیر قرار داد، تشکیل یک ارتش مدرن نظام وظیفه بود به این معنا که نقش سامورایی ها به عنوان مردان اصلی جنگ در کشور از بین رفت و دیگر آن ها تنها قشر مجاز به حمل سلاح در جامعه نبودند.
استفاده از این سلاح های جدید- توپ ها و تفنگ ها- به مهارت بسیار کمتری نسبت به سلاح های سامورایی نیاز داشت و به این معنا بود که اکنون دیگر یک فرد روستایی با یک تفنگ می توانست یک سامورایی را در مبارزه شکست دهد. اگر روی کار آمدن ارتش نظام وظیفه بر این دلالت داشت که روزگار سامورایی ها در حال تغییر است، فرمان بعدی امپراتور در سال 1876 (1254) هیچ شکی در این مورد بر جای نگذاشت. طبقه این دستور، سامورایی ها از همراه داشتن شمشیر منع شدند.
موقعیت سامورایی ها به عنوان یک طبقه خاص پایان یافته بود. قدر و منزلت آن ها به طور مداوم در حال کاهش بود و همین مسئله برای بسیاری از سامورایی ها توهین آخر قلمداد می شد. رهبران ژاپنی احساس کردند که برای جلوگیری از عقب ماندن، نیاز به مدرن شدن دارند و سامورایی ها یکی از غرامت های این تصمیم بودند.
دولت معتقد بود که آن ها متعلق به دوره متفاوتی هستند و ارتباطی با این ژاپن تازه ندارند. تعدادی از سامورایی ها خود را با این روند نوگرایی وفق دادند، برای داشتن یک کشور خوب از عقاید قدیمی خود دست کشیدند و تلاش کردند خود را در خط مقدم این ژاپن جدید قرار دهند.
دولت برنامه ای برای تجدید سامورایی ها، کمک به پیدا کردن کار و قرار دادن آن ها در راس تشکیلات تدوین کرد چرا که آن ها نسبت به اکثریت مردم جامعه، باسوادتر بودند. با این حال گروهی از سامورایی های معتقد بودند که کشور در حال تغییرات بسیار سریع و از دست دادن فرهنگ و سنت هایش است. پس عده ای از آن ها به رهبری «سایگو تاکاموری» تصمیم به موضع گیری گرفتند.
سایگو تاکاموری مردی قوی هیکل با قدی بلند و شانه هایی تنومند بود که پدرش یک سامورایی رده پایین شمرده می شد سایگو قبلا به دنبال مرگ اربابش مورد غضب واقع شده و در یک جزیره دوردست تحریم شده بود اما بعدها در ارتش دایمیو پذیرفته شد و افتخار خود را بازیافت. او نقش برجسته ای در برپایی دولت جدید میجی داشت و در سال 1871 (1250) به سمت سرپرست دولت در زمان غیبت بسیاری از دولتمردان ارشد، رسید.
با این حال مخالفتش با غرب گرایی مصادف با رد پیشنهادش برای حمله به کره شدن و این ناکامی سبب شد او از دولت استعفا بدهد و به کاگوشیما برگردد و در آنجا یک مدرسه نظامی محلی به راه بیندازد. او به زودی طرفدارانی در میان سامورایی های سرخورده و آنان که قصد مقابله با دولت مرکزی داشتند، پیدا کرد.
تاکاموری در تاریخ، به نظر یک فرد رده پایین می آید که روزهایش را با افتخار به سنت قدیمی سامروایی ها و تدریس سر کرده بود. با این حال سال 1877 (1256) گروهی از شورشیان سامورایی که به انبارهای مهمات و سلاح های دولت یورش برده و آنجا را اشغال کرده بودند، او را رهبر خود اعلام کردند و او به زودی آخرین حمله سامورایی ها را رهبری کرد. به محض این که اسم شورش پخش شد سامورایی ها و دهقانان از سراسر ژاپن برای پیوستن به جنبش گرد هم آمدند و به زودی تاکاموری رهبر 40 هزار نفر از مردان بود.
این تعداد رقمی خوب بود اما نه در برابر 300 هزار نفر نیروی دولتی که در شیوه های مدرن جنگ آموزش دیده بودند و اسلحه های مناسب داشتند. نیروهای شورشی به طرف قلعه مستحکم کوماموتو به راه افتادند و با سامورایی ها و ارتش دهقانان مسلح به تفنگ، قلعه را محاصره کردند. شورشیان در دو شب خونین، با تلاشی وحشیانه خود را در و دیوار زدند تا پیروز میدان شوند اما این حملات دفع شد و آن ها بدون برنامه ریزی و هماهنگی برای تصاحب برج و بارو به جنگ ادامه دادند.
وقتی نیروهای امداد دولتی رسیدند چند درگیری شدید بین آن ها و شورشیان درگرفت و سپس هر دو طرف عقب نشینی کردند. شورش حدود شش ماه به طول انجامید و هر دو جناح پیروزی هایی به دست آوردند اما ارتش دولت بسیار آسان تر از ارتش شورشیان می توانست نیروهای از دست رفته را جایگزین کند و شورشیان به تدریج مغلوب فناوری های برتر مانند استفاده از ناوهای جنگی شدند.
تخمین زده شده که نیروهای امپراتوری بیش از شش هزار سرباز را از دست دادند و 10 هزار مجروح داشتند، در حالی که ارتش بسیار کوچک تر سامورایی ها هفت هزار تلفات و 11 هزار مجروح داشت. به دنبال برخی درگیری ها، ته مانده نیروی شورشی، مخفیانه به کاگوشیما وارد شدند و یک قلعه کوهستانی در شیرویاما را در اختیار گرفتند.
چندین روز طول کشید تا سربازان دولتی کان آن ها را یافتند و در آن زمان شکی نبود که نتیجه چه خواهد شد تاکاموری برای دوستان نزدیکش یک مهمانی ترتیب داد که نشان از اراده سرسخت او داشت چرا که می دانست چه اتفاقی در راه است. این آخرین شب زندگی او بود؛ حدود ساعت سه بامداد نیروهای سلطنتی به قلعه کوهستانی هجوم آوردند و زمانی که عقب کشیدند تنها 40 نفر از شورشیان زنده بودند و تاکاموری نیز به شدت مجروح شده بود.
تاکاموری که دیگر قادر به مبارزه نبود، آنچه شرافت سامورایی امر می کرد را انجام داد و باقی سامورایی های محکوم به گلوله های ارتش منتظر سلطنتی نیز چنین کردند. عصر سامورایی ها در آن روز خاموش شد اما منش این طبقه جنگاور، آن ها را برای همیشه اسطوره کرد؛ اسطوره هایی که شرافت، شجاعت و وفاداری از ویژگی های آن ها بود.
میامو توموساشی: می گویند موساشی در بیش از 60 دوئل بدون شکست جنگید. ابتدا تکنیک جنگی دو شمشیری «نیتریو» را به او نسبت می دهند که در آن دو شمشیر بزرگ استاندارد و یک شمشیر کوچک تر استفاده می شود. او آموزش شمشیربازی را وقتی بسیار جوان بود، آغاز کرد و در یکی از کتاب هایی که نوشته اظهار می دارد که اولین نبرد تن به تن را در سن سیزده سالگی انجام داده است. موساشی نویسنده و نقاشی ماهر بود و کتاب او به نام «پنج حلقه» درباره هنرهای رزمی و کن جوتسو هنوز هم خواننده دارد.
میناموتو تامتومو
سامورایی ها فقط شمشیرزنانی مهلک نبودند، بسیاری از آن ها در استفاده از تیر و کمان نیز بسیار ماهر بودند و تامتومو یکی از بهترین طرفداران این سبک بود. ظاهرا بازوی چپ او هنگام تولد، از بازوی راستش بلندتر بود و به این خاطر او می توانست قدرت بیشتری در پرتاب ها با کشیدن بیشتر زه کمان به عقب داشته باشد. کمانگیر بزرگ در سال 1170 (549) بعد از آن که در طول نبرد دستگیر و عصب های دست چپش قطع شد، دست به هاراگیری زد چرا که دیگر یک کماندار ناکارآمد شده بود.
سایگو تاکاموری
اگرچه او به خاطر رهبری شورش علیه ارتش امپراتوری مشهور است، اما درواقع در تشکیل دولت جدید نقش داشت و در سال 1867 (1245) نیروهای نظامی او در اصلاحات میجی از امپراتور حمایت کردند و او مشاور سلطنتی دولت جدید بود.
او با دیدن غربزدگی کشور و از بین رفتن اهمیت سامورایی ها بسیار سرخورده شد و در نهایت شورشی را علیه نیروهای امپراتوری رهبری کرد.
منبع: All About History, 2014 شماره 5