قنات‌ های ایرانی سابقه‌ای هزاران ساله دارند...

وب سایت همشهری 6 و 7 - محمد باریکانی: مدنیت و ماندگاری بسیاری از مناطق مرکزی و حاشیه‌کویر ایران در طول تاریخ، مدیون کاریزها یا قنات‌ها هستند؛ سازه‌هایی که به دلیل اهمیت در مدیریت آب و معماری متفاوت و اسطوره‌های مرتبط با آن همین چندی پیش در یونسکو ثبت جهانی شدند. قنات‌های ایرانی سابقه‌ای هزاران ساله دارند...

مدنیت و ماندگاری بسیاری از مناطق مرکزی و حاشیه‌کویر ایران در طول تاریخ، مدیون کاریزها یا قنات‌ها هستند؛ سازه‌هایی که به دلیل اهمیت در مدیریت آب و معماری متفاوت و اسطوره‌های مرتبط با آن همین چندی پیش در یونسکو ثبت جهانی شدند. قنات‌های ایرانی سابقه‌ای هزاران ساله دارند. این سازه‌های به ظاهر ساده که هنگام سفر به یزد در خطی طولانی از آسمان در زمین قابل مشاهده هستند از عجایب مدیریت ایرانی‌ها بر آب‌های زیرزمینی از هزاره‌های گذشته هستند که تاکنون پا برجا مانده‌اند. قنات‌های ایران توانستند امنیت غذایی ساکنان مناطق بیابانی کشور را حتی در فصول خشک و قحطی فراهم کنند. از آنجا که ایرانی‌ها در دوره‌های گذشته حیات خود را مرهون طبیعت می‌دانستند بر درختان دخیل می‌بستند و آب پاک را آلوده نمی‌کردند و از دل زمین آب زلال را با ایجاد معماری شگفت‌انگیز قنات استخراج می‌کردند و آن را صرف نوشیدن و آبادانی سرزمین‌های خشک می‌کردند.
 
آبادانی در دل زمین 
 
دیرین‌شناسان در حوزه‌ صنعت آب، ایران را خاستگاه اصلی قنات می‌دانند و اعلام کرده‌اند که کشورهای‌ دیگر در آفریقا و دیگر نقاط جهان به تدریج‌ این فنا از ایرانی‌ها فراگرفتند. 11 قنات ایرانی از نقاط مختلف کشور با رای و نظر موافق 16 کشور جهان در آخرین اجلاس یونسکو در پاریس ثبت جهانی شدند تا بدین ترتیب جهان، نام و معماری قنات‌های ایرانی را در فهرست میراث بشر بگنجاند. 11 قنات ایرانی که صدها سال از عمرشان می‌گذرد هنوز زنده هستند و نزدیک به یک هزاره است که مردمان کویری ایران و بیابان‌های خشک کشور را سیراب می‌کنند. از سوی دیگر؛ این قنات‌ها با اسطوره‌ها و افسانه‌های محلی عجین شده‌اند. اکنون که فصل سفر به مناطق بیابانی و کویر ایران است می‌توانید برای بازدید از قنات‌های ثبت جهانی شده ایران و روستاهای زیبای پیرامون‌شان، به نقاط مختلف کشور در حاشیه کویر سفر کنید و علاوه بر بازدید از قنات‌ها از آب آنها نیز بنوشید.برای این که کار شما را آسان‌تر کنیم، شماری از این قنات‌ها را در ادامه معرفی کرده‌ایم.

1. یک فنجان آب در قنات بلده

قنات بلده در خراسان جنوبی و در شهر فردوس در دوره ساسانی‌ها حفر شد. شهر فردوس از شهرهای گردشگر پذیر خراسان جنوبی است که بناهای تاریخی و یک چشمه آبگرم درمانی را در خود جای داده است. قنات بلده زمین‌های کشاورزی و آب شرب مناطق اطراف شهر فردوس را نیز سیراب می‌کند و دارای 16 قنات جانبی و دو چشمه است. البته برخی از قنات‌های جانبی قنات بلده در سال‌های اخیر به دلیل خشکسالی شدید خشکیده‌اند، اما قنات مادر همچنان پرآب است. ناصرخسرو؛ سفرنامه نویس ایرانی حفر قنات بلده را به کیخسرو در دوره ساسانی نسبت داده است. بررسی‌های کارشناسی انجام‌شده بر قنات بلده که اینک در فهرست ثبت جهانی یونسکو نیز قرار گرفته است مشخص کرد که کانال‌های انتقال آب قنات بلده، ظرفیت تولید ۵۰۰ تن ماهی را در هر دوره پرورش ماهی دارند.
 
آبادانی در دل زمین 
 
نکته جالب‌تر آن که در گذشته همانند بسیاری از قنات‌های ایران، در قنات بلده نیز با استفاده از یک ظرف مسی که به منظور اندازه‌گیری آب، سوراخی در آن تعبیه شده و با هر بار پر شدن آن واحد زمان سنجیده می‌شد، تقسیم آب صورت می‌گرفت. این شیوه از تقسیم آب را فنجانی نامیده‌اند. اگر گذرتان به شهر فردوس در همسایگی طبس افتاد بدانید که علاوه بر بازدید از جاذبه‌های تاریخی و طبیعی این شهرستان می‌توانید سری هم به قنات ثبت جهانی شده بلده بزنید و یک فنجان از آب این قنات بنوشید و با تاریخ معماری سازه‌های آبی و مدیریت آب در ایران باستان آشنا شوید.

 2. قنات قصبه گناباد؛ عمیق‌ترین قنات جهان

قنات قصبه گناباد در صدر فهرست قنات‌های ثبت جهانی شده ایران قرار دارد. در رابطه با شکل‌گیری این قنات در طول تاریخ داستان‌های زیادی نقل شده است. دلیل ساختن این داستان‌ها نیز ناتوانی در توجیه چگونگی مدیریت آب و معماری قنات بود. در باورهای محلی می‌گویند،‌ بهمن از پادشاهان کهن ایران پس از ارتکاب یک گناه بزرگ خود را لایق سلطنت ندید، اما موبدان رای دادند که او برای کفاره گناه خود می‌تواند یک کار نیک انجام بدهد که خیر آن به عموم برسد. بهمن، هزار قنات در مکان‌های بی‌آب اطراف فرمانروایی خود احداث کرد که قنات مهم قصبه گناباد از آن جمله است. در برخی داستان‌های تاریخی نیز احداث قنات قصبه گناباد را به دیوها نسبت داده‌اند.
 
آبادانی در دل زمین 
 
برخی مقنی‌ها معتقدند در زمان‌های قدیم شخصی به نام « طاهرآبشناس » به دیوها دستور داد که چاهی حفر کنند و اجنه نیز چنین کردند و آب از بالا دست به پایین دست جریان یافت. قنات قصبه گناباد دارای یک موزه بسیار تماشایی است که به لحاظ موقعیت و قدمت یکی از جاذبه‌های گردشگری شهر گناباد در استان خراسان رضوی است. قنات و موزه قصبه گناباد هر سال گردشگران بسیاری را نیز به خود جذب می‌کند. قنات قصبه گناباد تنها در نوروز 95 بیش از 60 هزار گردشگر را به خود جذب کرد. قنات قصبه یا کاریز گناباد را کاریز کیخسرو نیز خوانده‌اند. این قنات همچنین کهن‌ترین قنات جهان است.

3. قنات قاسم‌آباد فارس

قنات قاسم آباد فسا در استان فارس نیز از دیگر قنات‌های مهم ایران است که در فهرست آثار جهانی یونسکو به ثبت رسید. این قنات که از قنات‌های پرآب کشور است براساس آنچه در بانک اطلاعاتی قنات‌های کشور آمده دارای 100 مالک است و 250 هکتار از زمین‌های کشاورزی را آبیاری می‌کند. طول قنات قاسم آباد یک کیلومتر است و عمق مادرچاه آن 20 متر و تعداد میله‌های چاه آن 60 میله است. همچنین دبی این قنات 120 لیتر در ثانیه است. اگر به شیراز و شهر فسا سفر کردید حتما سراغ قنات قاسم آباد را بگیرید تا حین بازدید از آن و جاذبه‌های تاریخی و گردشگری و زمین‌های کشاورزی اطرافش پی به ارزش‌های طبیعی و تاریخی قنات قاسم آباد ببرید.

4. قنات مون

عده‌ای از اهالی معتقدند که این قنات قبل از اسلام ایجاد شده و بانی حفر آن را کاوه آهنگر می‌دانند. برخی دیگر اظهار می‌دارند که در گذشته‌های دور یکی از مقنیان خبره یزد از این منطقه به سوی زفرقند عبور می‌کرده که شب فرا می‌رسد و وی ناچار در اردستان می‌ماند. شب هنگام وقتی که این مقنی در بستر خواب بوده گوش خود را روی زمین قرار داده و حرکت آب‌های زیرزمینی را احساس می‌کند. فردای آن روز به اهالی اردستان سفارش می‌کند که در محل فعلی قنات مون قناتی ایجاد کنند و از آب زیرزمینی آن استفاده برند. اهالی نیز به سفارش او عمل کرده و قناتی حفر می‌کنند. پس از چندی که استاد کار یزدی مجدداً به آن حوالی آمده و از قنات بازدید می‌کند، تشخیص می‌دهد که حفر قنات طوری بوده که از همه آب زیرزمینی استفاده نشده است. مجددا دستوراتی برای ایجاد قنات دیگر که آب آن به موازات و در عمق همان مسیر حرکت می‌کرده می‌دهد تا بتوانند از همه آب زیرزمینی استفاده کنند. با این دستور حفر رشته دوم قنات آغاز شده و بدین ترتیب قنات دو طبقه مون زیر نظر این مقنی یزدی ایجاد می‌شود.

در هر حال قنات مون که در شهرستان اردستان قرار دارد، تنها قنات دو طبقه جهان است و آب هیچ یک از طبقات به دیگری نفوذ نمی‌کند. قنات وزوان نیز با 2500 سال قدمت یک سد ذخیره آب را نیز در خود جای داده است و قادر است 4 ماه آب کشاورزی را در خود ذخیره کند.
 
آبادانی در دل زمین 

این قنات چاه‌های مشترک دارد و مادرچاه‌ها و مظهر قنات در آن متفاوت است. برای کاوش و حفر این قنات مقنی‌ها چند شرط را در نظر گرفته بودند که اگر یکی از آن شرایط وجود نداشت امکان احداث و جاری کردن آب  در دو قنات نیز ممکن نبود. داشتن شیب مناسب و لازم در هر دو طبقه قنات و بالاتر قرار گرفتن طبقات آبده از مظهر آنها در معماری این قنات موجب شده بود که جریان آب در آن  پیوسته باشد. خاک هر دو قنات از لحاظ سختی و نرمی معتدل است و جنس آنها از خاک رس خوب، چسبنده و خوشبو  است. متخصصانی که از نزدیک این قنات را دیده‌اند آن را از لحاظ رعایت اصول حفاری یکی از شاهکارهای علم  مهندسی در دوران کهن خوانده‌اند.

5. قنات مزدآباد

قنات مزدآباد میمه 2500 سال قدمت و 18 کیلومتر طول دارد. این قنات دارای دو رشته آب سرد و گرم و سه سد ذخیره آب زیرزمینی است. سد یا آب بند هم آن زیر وجود دارد. زمستان‌ها که آب قنات زیاد می‌شد، مردم برای ذخیره آب برای تابستان، سد می‌زدند. قنات مزدآباد در میمه اصفهان، یک سد با ارتفاع 9 متر دارد. جنس این سد از سنگ و ملات است. معماری قنات به گونه‌ای است که 9 دریچه در آن تعبیه کرده‌اند. در زمستان دریچه‌های گرد را با کوزه می‌بستند. به این صورت که پارچه‌ای دور کوزه می‌پیچیدند و داخل دریچه‌ها قرار می‌دادند. در این روش هر چه فشار آب در زمستان بیشتر می‌شد، کوزه‌ها نیز بیشتر در حفره‌ها فرو می‌رفتند و آب پشت سد جمع می‌شد. گاهی نیز داخل کوه‌های اطراف قنات اتاقک‌هایی ایجاد می‌کردند که آب در آنها ذخیره شود. تابستان که می‌شد کوزه‌ها را می‌شکستند و آب از آنها سرریز می‌شد.
 
آبادانی در دل زمین

6. اکبرآباد؛ پرآب‌ترین قنات دوقلو

قنات‌ دوقلوی اکبرآباد در بروات بم یکی دیگر از قنات‌های پرآب ایران است. همین پرآبی و دوقلو بودن قنات‌های اکبرآباد موجب شد تا در فهرست آثار جهانی یونسکو ثبت شود. قنات اکبرآباد در بروات بم نقش زیادی در توسعه کشاورزی در این منطقه و آبیاری باغ‌های نخل دارد.این قنات پیش تر با شماره 31163 در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده بود. قنات اکبرآباد 80/4 کیلومتر طول دارد و دبی آب در آن به 300 لیتر در ثانیه می‌رسد. عمق مادرچاه آن 60 متر و تعداد میله‌هایی که برای این قنات حفر شده یکصد میله است. بنابراین اگر به بم سفر می‌کنید می‌توانید علاوه بر بازدید از ارگ بازسازی شده بم و بازار قیصریه در همسایگی ارگ به بروات هم سفر کنید و با طی مسافتی کوتاه علاوه بر جاذبه‌های گردشگری بروات به بازدید از قنات اکبرآباد هم بپردازید که اکنون تبدیل به منطقه توریستی شده و 300 نفر نخل نیز با ثبت جهانی این قنات در اطراف آن جان گرفته اند.
 
آبادانی در دل زمین

7. زارچ؛ طولانی‌ترین قنات جهان

قنات زارچ در شهر زارچ در استان یزد طولانی‌ترین قنات جهان و یکی از عمیق‌ترین قنات‌های جهان است. در وصف قنات زارچ افسانه‌ها و اسطوره‌ها نقل کرده‌اند. قنات زارچ که در فهرست یونسکو ثبت شده است 100کیلومتر طول دارد و دارای 2115 حلقه چاه است. سابقه حفر قنات زارچ نیز 3 هزار سال اعلام شده است. پس از ورود اسلام به ایران نیز، مسجد جامع تاریخی شهر یزد درحریم قنات زارچ ساخته شد و چند میله چاه این قنات در محدوده این مسجد قرار گرفت تا علاوه بر پر کردن آب انبار وسیع زیر مسجد، نمازگزاران بتوانند از طریق پایاب برای وضو گرفتن از آب قنات استفاده کنند که این پایاب هنوز هم قابل استفاده است.
 
آبادانی در دل زمین 
 
قنات زارچ تا 50‌سال پیش بیش از 150 لیتر آب را در ثانیه منتقل می‌کرد که این میزان به دلیل حفر بی‌رویه چاه‌های عمیق و نیمه عمیق در حریم آبی قنات، به شدت کاهش یافت. مظهر قنات در شهر زارچ واقع شده و دارای سه شاخه یا تونل زیرزمینی جدا از یکدیگر به نام‌های شیرین، شور و ابراهیم خویدکی است. هم‌ اکنون اما تنها شاخه شور به طول 72 کیلومتر آبدهی دارد که آبدهی این شاخه در بالا‌دست 60 لیتر در ثانیه و در مظهر قنات 28 لیتر در ثانیه است. قنات زارچ از قنات‌هایی است که در برابر افت شدید سطح آب زیرزمینی و تکنولوژی مدرن مقاوم ماند و به همین دلیل یکی از کهن‌ترین شاهکارهای تمدن بشری در آبیاری و آبرسانی شهر یزد است.

8. قنات وزوان

قنات وزوان در شهر وزوان استان اصفهان حفر شده است و در پرونده زنجیره‌ای ایران به یونسکو این قنات نیز به ثبت جهانی رسید. از ویژگی‌های قنات بزرگ وزوان بند کردن و بستن آن در فصل زمستان در داخل خود قنات است که یکی از شاهکارهای معماری قنات در ایران است. نتیجه این معماری آن بود که آب‌های زیرزمینی در فصل زمستان ذخیره می‌شد. سابقه حفر این قنات را نیز به 3 هزار سال پیش نسبت داده اند. این قنات که همچون یک سد زیرزمینی برای مهار آب‌های زیرزمینی و جلوگیری از هدر رفت آب و مدیریت آب عمل کرده است می‌تواند حجم انبوهی از آب‌های زیرزمینی را در دل خود نگاه دارد. قنات وزوان همچنین 35 کیلومتر طول دارد و وقتی ارزیاب یونسکو برای بررسی وضعیت این قنات در فهرست یونسکو به اصفهان سفر کرد چنان از مشاهده این قنات شگفت‌زده شد که پرسید چرا قنات به این مهمی تاکنون به ثبت جهانی نرسیده است؟ وزوان شهری است قدیمی در ۹۰ کیلومتری شمال اصفهان و در میان دشت میمه که از شمال با میمه از جنوب با روستای ونداده از غرب با روستای ازان و از شرق با روستاهای مراوند و ابیانه همسایه است.
 
آبادانی در دل زمین

  9. قنات 900 ساله ابراهیم آباد

قنات ابراهیم آباد اراک که از قدیمی‌ترین قنات‌های کشور است از کوه‌های 70قله سرچشمه می‌گیرد و با طی 11 کیلومتر در زیرزمین نزدیکی روستای ابراهیم‌آباد از زمین خارج می‌شود. وجود تپه مربوط به دوره اشکانی و پیشینه روستاهای اطراف این قنات نشان از قدمت بالای قنات ابراهیم‌آباد دارد. بنابراین اگر برای بازدید از این قنات می‌روید حتما از تپه اشکانی نزدیک به آن نیز بازدید کنید. طول قنات ابراهیم‌آباد حدود 350 میله حفر شده است. طول مادر چاه قنات ابراهیم‌آباد بیش از 110 متر است که این طول باعث شده این قنات در ردیف قنات‌های پیچیده ایران قرار بگیرد. این قنات به‌صورت دوره‌ای نزدیک به 100هکتار از زمین‌های کشاورزی روستای ابراهیم‌آباد را مشروب کرده است.
 
فناوری ساخت قنات در اوایل هزاره اول قبل از میلاد در مناطق خشک کوهستانی ایران گسترش پیدا کرد و به کشاورزان اجازه داد در دوره‌های طولانی خشکسالی که آب سطحی یافت نمی‌شود به کشت وزرع بپردازند. قنات ابراهیم آباد اراک سال ۱۳۹۳ به ثبت ملی رسید و اینک به‌عنوان یک اثر تاریخی در فهرست جهانی یونسکو نیز به ثبت رسید. قنات ابراهیم‌آباد اراک همچنین حدود 900 سال قدمت دارد و هنوز هم به‌عنوان یک قنات زنده در اقتصاد و معیشت مردم منطقه کاربرد دارد. قنات ابراهیم‌آباد از زمان شکل‌گیری تاکنون نقش مهمی در تامین و مدیریت منابع آبی مورد نیاز کشاورزی و آشامیدن اهالی روستای کهن ابراهیم‌آباد داشته و عنصری با ارزش و زنده است. 
 
آبادانی در دل زمین 
 
چاه اصلی قنات ابراهیم‌آباد مخروطی شکل است؛ یعنی هر چه چاه به سمت پایین می‌رود، بازتر می‌شود و قطر دهانه میله آن حدود یک متر و قطر محل اتصال میله به کوره حدود ۱۰ حلقه است. میله‌های بعدی  پس از مادر چاه نیز ۴۰ حلقه هستند که هرکدام حدود ۱۰۰ متر عمق دارند. مادر چاه نیز دارای عمقی حدود ۱۱۰ متر است. اولین چاه قنات که به مادر چاه شهرت دارد در گویش محلی به نام سرزا در یک منطقه حفاظت شده و زیبا به نام 70قله و در محل پشته قبرستان قرار گرفته است. قنات ابراهیم‌آباد شامل یک رشته اصلی و دو رشته فرعی است که رشته‌های فرعی آن در منطقه به نام‌های رونا و قوشد خوانده می‌شوند. از جمله دلایلی که باعث شد قنات ابراهیم‌آباد اراک در فهرست آثار جهانی یونسکو به ثبت برسد، مخروطی بودن بدنه قنات و اثرگذاری مستقیم این سیستم در اقتصاد و معیشت مردم بود.

  10. قنات جوپار

مردم منطقه جوپار در ماهان کرمان برای دستیابی به آب مورد نیاز خود مشکلات زیادی داشتند. هنگام کم آب شدن قنات زندگی چوپاریان سخت می‌شد. کم شدن آب قنات به آیین‌هایی در میان مردمان جوپار دامن زده‌بود. برای نمونه در زمان‌های قدیم هنگام خشکسالی جوانان بر در خانه‌ها اشعاری می‌سرودند و طلب آرد از صاحبخانه‌ها می‌کردند. صاحبخانه‌ها نیز درخواست آنها را اجابت می‌کردند. جوان‌ها در نزدیکی قنات آتش می‌افروختند و آرد را خمیر می‌کردند و می  پختند. پیش از پختن کماچ مهره کوچکی در خمیر می  گذاشتند و هنگامی که کماچ پخته می‌شد یکی از حاضران که از همه مسن  تر بود کماچ را قطعه قطعه می‌کرد و به هر یک از جوانان تکه  ای اهدا می‌کرد. او همچنین مراقب بود که مهره در کدام قطعه قرار داده شده است. وای به احوال بیچاره‎ای که مهره در نان او پیدا می‌شد. او را به فلک می‌بستند و چوب می  زدند. سپس یکی از سادات محل ضامن جوان می  شد و قرار می‌  گذاشتند که چنانچه ظرف یک هفته باران نیامد دوباره جوان بیچاره را تحویل بدهند تا چوب بخورد. آنها این گونه امیدوار بودند که خداوند برای جلوگیری از ظلم‌شان به آن جوان باران نازل کند.
 
آبادانی در دل زمین 

22 رشته قنات در منطقه جوپار وجود دارد که قدیمی‌ترین آنها قنات گوهرریز جوپار است. این قنات یکی از بزرگ‌ترین و طولانی‌ترین قنات‌های ایران است. این قنات آب جوپار و مناطق اطراف را برای آشامیدن و کشاورزی تامین می‌کند. سابقه این قنات را به دوران مهرپرستی نسبت داده اند. قنات جوپار به لحاظ مذهبی ارزش بسیاری در بین اهالی و جوپاریان دارد و بسیار مورد احترام است.

  11. قنات حسن آباد یزد

قدمت قنات حسن‌آباد یزد به دوره میانی اسلامی؛ یعنی قرن هشتم هجری می‌رسد. حق آب این قنات متعلق به برخی اهالی شهرستان مهریز و یزد است. این قنات همچنین از محدوده کوه‌های غربالبیز آغاز و پس از گذر از شهرستان مهریز تا روستای دهنو، حسن آباد و مریم آباد یزد امتداد می‌یابد. مالکیت این قنات عمومی و خصوصی است. یک پنجم آب آن متعلق به سادات مهریز است که در تغار ساداتی تحویل آنها می‌شود و مابقی آب نیز سهم روستای دهنو و حسن‌آباد یزد است. قنات حسن آباد یزد حدود 200 مالک آب و 400 بهره‌بردار دارد و 8 جره از آب آن نیز متعلق به آب‌انبار نو مریم‌آباد است. مادرچاه قنات حسن آباد 40 متر عمق دارد و در محدوده چشمه غربالبیز مهریز قرار گرفته است.
 
آبادانی در دل زمین 
 
حوزه آبریز این قنات، ارتفاعات شیرکوه و سرریز چشمه غربالبیز است. آبدهی قنات براساس میزان بارندگی سالانه در شیرکوه است و در فصل بهار و سال‌های ترسالی به 200 لیتر در ثانیه می‌رسد. در فصل تابستان و پاییز نیز آبدهی قنات کاهش می‌یابد و به 110 لیتر در ثانیه می‌رسد. قنات حسن‌آباد یزد دارای پنج شاخه پیشکار اصلی، پیشکارکوهی، شق‌قنات، کوه‌سرخی و شاه‌نشینی است. قنات حسن‌آباد علاوه بر میزان آبدهی نسبتا مناسب و بالا، دارای عمق کم در کانال آبرسان مهریز تا یزد است. قنات حسن‌آباد 700 سال قدمت دارد و در مهریز یزد در باغ پهلوان‎پور قرار دارد. آسیاب تاریخی میرزانصرالله هم کنار آب همین قنات ایجاد شده است. این قنات در مسیر خود موجب رونق کشاورزی 6 هزار کشاورز در روستاهای دهنو و حسن‌آباد مشیر یزد شده است.

قربانیان تجاوز سکوت نکنند

روزنامه قانون: تجاوز خشونت‌آمیز،تفاوتی با قتل نفس ندارد تجاوز به عنف، اسیدپاشی و کودک‌آزاری باید جنایت علیه بشریت اعلام شوند افکار و عقاید برخی، نشات گرفته از سنت‌هایی بسیار خشن و قومی است امروزه بسیاری از جوانان دیدگاه های روشن تری دارند و قربانیان تجاوز و فشارهای جنسی را مجرم نمی شمارند و آمادگی روحی آن را دارند که با این جرایم برخورد. کنند بهترین واکنش خانواده بعد از شنیدن تعرض به دخترشان این است که شکایت کنند با شکایت نکردن، درظاهر آبرو حفظ می شود اما خانواده اخلاق خود را از دست می دهد نخستین آموزش، آن است که خانواده ها از سنین بسیار پایین، گروهی از خطرات را به فرزندان خود گوشزد کنند.
 
جامعه مدنی در قالب نخبگان، خود بایدجنبش هایی را برای دفاع از قربانیان تشکیل دهد که بدون هیچ نوع پرده‌پوشی درباره جنایات جنسی سخن گفت و نشان داد که این‌ها جنایت هستند سنت ها بیشتر از آنکه ملهم و تحت تاثیر ارزش های دینی جامعه باشند روی ارزش‌ها تاثیر گذارند و از ساختارهای جماعتی و قبیله ای پیشین ریشه می گیرند سنت‌های ما به شدت زن ستیز بوده و در آن‌ها «شرف» و «آبرو» در گروی برخی باورهای قدیمی و ضد زن هستند.
 
قربانیان تجاوز سکوت نکنند 

آمارهای رسمی جهانی، نشان می دهد تعداد قربانیانی که آزار و تعرض را به پلیس گزارش می دهند و خواستار مجازات متجاوزین می شوند، بسیار ناچیز است به طوری که در آمریکا 68 درصد قربانیان و در هند90 درصد آن‌ها سکوت می‌کنند. اما در ایران این آمار به چه صورت است؟ آیا قربانیان تجاوز و تعرض ، نسبت به افشای واقعه رخ داده و یا شکایت از مجرم اقدام می کنند؟

آخرین آماری که در این رابطه در ایران منتشر شده به سال 1393 بر می‌گردد و آمار جدیدی در دسترس نیست. معاونت راهبردی قوه قضاییه، آمار تجاوز جنسی را در سال مذکور حدود یک هزار و313 مورد، عنوان کرده است.دهم بهمن سال 94، روزی بود که ندا، راهی خانه شد و با خودش عهد کرد که دیگر حتی با اصرار مادرش به مدرسه نرود.
 
با این تصمیم، آرزوهای دوران بچگی خود را به باد داد اما ندا به اصرار مادرش داستانی که برای او اتفاق افتاده بود را تعریف کرد. قصه تلخ تعرض معلمش به او.اما خانواده ندا، دختری 9 ساله از روستایی در استان زنجان، با وجود شنیدن ماجرای تجاوز جنسی به دخترشان، سکوت نکردند و تخلف معلم را به پلیس گزارش کرده و خواستار مجازات وی شدند.

درحالی که در ایران معمولا تعرض‌های اینچنینی، به دلیل سکوت دختر و خانواده‌هایشان با گذشت زمان به فراموشی سپرده می شود و شاید همین سکوت، مهم‌ترین عامل در پابرجایی این آزارهاست. گزارش خانوده ندا به پلیس، می تواند الگویی برای افرادی باشد که به دلیل ترس از آبرو سکوت می کنند. این سکوت می‌تواند به سلاحی قدرتمند برای متجاوز تبدیل شود.سکوت و شرمندگی در برابر خشونت و تجاوز، به معنای قبول عامل و پذیرش تقصیر است و صدماتی به مراتب عمیق‌تر وجبران ناپذیرتر از اعمال خشونت‌بار به همراه خواهد داشت.

چنین تفکراتی حتی در غرب هم هنوز به چشم می‌خورد.هرچند قوانین اجتماعی و مدنی در غرب و تاحدودی هم در ایران از خشونت‌دیده دفاع می‌کند، ولی هستند قربانیانی که سکوت خودرا به برملا شدن آن ترجیح می‌دهند ؛ حتی اگر زنانی به‌طور دائم از همسران خود کتک خورده و مورد ضرب و شتم قرار بگیرند.بر همین اساس برای آسیب شناسی این رفتار در جامعه، با ناصر فکوهی، استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسان‌شناسی و فرهنگ، گفت‌و‌‌گویی داشتیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

به نظر شما چرا موضوعاتی مانند تجاوز و تعرض با اینکه برای خانواده ها بسیار خطرناک هستند، خط قرمز محسوب شده و راجع به این موضوعات در خانواده صحبت نمی شود؟

جامعه ما در بخشی از خود که شاید بتوان آن را در حد 30 تا 40 درصد ارزیابی کرد، هنوز به ارزش های سنتی، به شدت پایدار است. این سنت‌ها بیشتر از آنکه ملهم و تحت تاثیر ارزش های دینی جامعه باشند، روی ارزش‌ها تاثیر گذارند و از ساختارهای جماعتی و قبیله ای پیشین، ریشه می‌گیرند که به شدت زن ستیز بوده و در آن‌ها «شرف» و «آبرو» در گروی برخی باورهای قدیمی و ضد زن هستند.

موضوعاتی که مطرح کردید، بیشتر به جامعه سنتی ما تعلق دارد. از این رو با وجود آنکه ده‌ها سال است ارزش‌های دینی در محورگفتمان‌های رسمی قرارگرفته اند، این سنت های زن‌ستیزانه هستندکه دائما وزنه سنگین تر خود رابه معرض نمایش می گذارند. خانواده‌های ایرانی، با گذار سریع از شهرنشینی و روابط جدیدشکل‌گرفته و تغییرات به وجودآمده درآن و روابط نسل جوان و عمل گرا و تغییر و تحولات اتفاق افتاده، نتوانسته اند خود را با شرایط وفق بدهند و به‌طورکلی خیلی باسرعت و بدون تامل ازآن عبورکرده اند.

از این رو ما هرچه بیشتر با شکاف شدید و بین نسلی در زمینه ارزش‌ها برخورد می کنیم در یک سوی آن، افراد بالای چهل یا پنجاه سال، اهالی روستاها و شهرهای بسیارکوچک قراردارند و در سوی دیگر آن، اکثریت عظیم جوانان ساکن شهرهای متوسط و بزرگ. این دو گروه به ارزش‌هایی بسیار متفاوت باور دارند و از آنجا که نه قانون و نه ارزش‌های دینی با آنان مخالفتی ندارد، عملا مانعی‌ جزسنت های قدیمی سرراه‌شان نیست که آن‌ها را نیز دقیقا به همان دلایل اجتماعی پشت سر می‌گذارند.

آن‌طور که از صحبت های شما بر می آید یعنی خانواده های ایرانی درگیر یک گفتمان متناقض هستند؟

بله ! خانواده های ایرانی خود را درگیرگفتمانی متناقض کرده اند زیرا از یک سو، خود با دامن زدن به تحصیل دختران‌شان و تمایل به کار کردن آن‌ها پس از تحصیل و همچنین مخالفت با ازدواج زودهنگام و اصولا با ایجاد موقعیتی که چنین ازدواج هایی از لحاظ مادی ممکن نیست، شرایطی را فراهم کرده اند که روابط جنسیتی نمی تواند صرفا تابعی از روابط سنتی باشد، از طرف دیگر هیچ نوع رابطه دیگری را بر نمی تابند.

خانواده‌ها نمی‌توانند از یک سو خواهان زندگی‌کردن خود و فرزندان‌شان در موقعیت های قرن بیست و یکم باشند و از همه موقعیت‌های آن استقبال کنند و از سوی دیگر در زمینه روابط میان جوانان، خواهان روابط دو یا چندین قرن پیش باشند بنابراین به اعتقاد من، این خانواده‌ها و نسل قدیم هستند که باید خود را با شرایط شکل‌گرفته تطبیق دهند و انتظار این کار از جوانان، هم بیهوده و هم غیر طبیعی و غیر عقلانی است.
 
پذیرش خانواده می تواند شرایط را برای مشروعیت یافتن،کنترل و مدیریت بهتر این روابط و در نتیجه سالم سازی آن‌ها فراهم کند و عدم پذیرش خانواده‌ها بالعکس به واکنش‌های غیر عقلانی جوانان منجرشده و شرایط بسیار حادی را ایجاد می‌کند که دیگر آزادی نیست بلکه بیماری و آسیب است وبه همه ضربه خواهد زد.

خانواده ها و قربانیان تجاوز بر این باورند که صحبت درباره این مسائل به نوعی بازی با آبروی قربانی است، آیا این مساله ریشه در شرم، حیا، آبرو، سنت و مذهب دارد؟

باز هم باید تکرار کنم دین و مذهب نیستند که با این مسائل تابویی دارند بلکه این سنت‌های قدیمی هستند که در خانواده‌ها از دوره های پیشین وجود داشته اند.

برخی از این افکار و عقاید، نشات گرفته از سنت‌هایی بسیار خشن و قومی است و گاه حتی در شهرها از مجازات کردن جانیان صرف‌نظر می‌کنند تا «آبروی » خانواده، قبیله یا جماعت، به خطر نیافتد در حالی که به عقیده من باید از جرایم و جنایاتی مانند تجاوز و فشارهای جنسی کاملا تابو زدایی کرد وهمچون جنایات دیگر و البته وخیم‌تر و حادتر، آن را در نظر گرفت و برایمان مشخص باشد که قربانی کیست و مجرم چه کسی.

امروزه بسیاری از جوانان دیدگاه های روشن تری دارند و قربانیان تجاوز و فشارهای جنسی را مجرم نمی شمارند و آمادگی روحی آن را دارند که با این جرایم برخورد کنند. قانون نیز باید به شدیدترین شکل ممکن با این جرایم برخورد کند .

به نظر من مجازات جرایمی مثل تجاوز، اسیدپاشی واصولا خشونت علیه زنان، کودکان و افراد ضعیف جامعه، باید جزو شدیدترین قوانین موجود باشد و البته درکنار برخورد قانونی، ریشه های اجتماعی را هم به صورت دقیق و بدون تابو ایجادکردن، بررسی و به سمت حل آن گام برداریم. به اعتقاد من تجاوز خشونت آمیز و بیرحمانه تفاوتی با قتل نفس ندارد و حتی از آن بدتر است. قربانی باید دراین حالت دارای محیطی اجتماعی باشد که به او اجازه دهد بی واهمه از جنایتی که به او ضربه زده، سخن بگوید نه آنکه خود را مجرم بشمارد. متاسفانه در برخی پهنه های قومی، قبیله ای و سنت‌گرا هنوز چنین رویکردهایی در کشور ما وجود دارد که باید به شدت با آن‌ها نیز برخورد شود.

به طور کلی بعد از بروز این حوادث بهترین واکنش از طرف قربانی و خانواده اش چیست؟

در همه این موارد باید شکایت شود. حتی موضوع، بدون ذکر نام و احترام گذاشتن به محرمانه بودن پرونده‌ها،رسانه ای شود. البته در این رسانه ای شدن، باید خطوط قرمز را رعایت کرد. در صورتی که قربانیان مایل نیستند نام و تصویری از آن‌ها منتشر شود، این کار صورت نگیرد.

اما در مورد مجرمان برعکس به نظر من باید شدت عمل بیشتری نشان داد و این افراد برای همیشه در کارنامه خود این جنایات را داشته باشند و اصولا در مورد جرایمی مثل تجاوز به عنف، اسید پاشی یا خشونت علیه کودکان، شدت مجازات باید حداکثری و حداقل محرومیت دائم یا بسیار طولانی مدت از جامعه باشد. ما در جامعه ای زندگی می‌کنیم که به شدت مردسالار و مستعد این گونه جنایات هستند. بنابراین باید برای مقابله با آن‌ها از همه ابزارها استفاده کرد. فعالیت‌های اجتماعی، مطالعات و برنامه‌های تربیتی و جامعه شناختی و... در درازمدت پاسخ می دهند و هر اندازه جامعه سالم‌تر و باز‌تر و میزان آزادی‌ها و اخلاق بالاتر باشد، کمتر شاهد این مسائل خواهیم بود اما در کوتاه مدت باید شدت عمل قضایی، حداکثری باشد.

در این موقعیت آیا می توان استدلال کرد که آبرو با شرم و حیا در یک خط مستقیم به هم ربط پیدا می‌کنند ؟

دقیقا همین طور است و البته آبرو ممکن است با شکایت نکردن به ظاهر، حفظ شود اما در واقع آن خانواده اخلاق خود را از دست خواهد داد و این سکوت بی شک سرانجام خوبی برایشان نخواهد داشت، حتی شاید آنان را به نابودی بکشاند.
 
بالعکس به مجازات رساندن مجرم می‌تواند با وجود سنگین بودن فشارهای سنتی،آرامش و اخلاق را به خانواده بازگرداند وبه آن قدرت دهدکه تداوم بیابد؛ خانواده با سکوت نکردن، مسئولیت اجتماعی خود را انجام داده و می‌تواند بیشتر اطمینان خاطر داشته باشد که این جنایت برای خانواده دیگری اتفاق نخواهد افتاد اما سکوت، آن‌خانواده را شریک جرم جنایتکار چه در این جنایت و چه احتمالا در جنایات دیگر او یا دیگران می کند و همین امر خانواده را به نوعی در جنایت علیه یکی از اعضای خود درگیر و خطر نابودی‌اش را فراهم می‌کند و بی اخلاقی به این شکل، خطر فروپاشی خانواده پس از چنین حوادثی را سبب می‌شود.

اعتماد و عشق اعضای خانواده به هم، تنها ابزارهایی هستند که می‌توانند نجات‌بخش باشند. درهر اتفاق دیگری‌که با واکنش‌های عصبی، خشونت آمیز یا پنهان‌کاری همراه است به جای آنکه خانوده‌ حفظ شود آن را نابود می‌کند؛ این قضیه هم به مثابه همان است.

آیا موقعیت های جغرافیایی مثلا زندگی در روستا یا شهر در واکنش به این حوادث تاثیرگذارند؟

شرایط روستایی شرایطی است که ما در علوم اجتماعی به آن شرایط «جماعتی» می‌گوییم یعنی شرایطی که هنوز «جامعه» به معنای مدرنش ظاهر نشده و افراد با یکدیگر روابط خانوادگی و خویشاوندی دارند و حضورشان در زندگی خصوصی یکدیگر، قوی است؛ بار سنت‌ها زیاد و عقلانیت اغلب مجبور است از سنت‌ها پیروی کند از این رو است که می‌بینیم جای قربانی و جنایتکار عوض می‌شود.

البته در روستاهای ما به دلیل نزدیکی‌شان به شهرها و دگرگونی‌های اجتماعی خوشبختانه کمتر، این مشکلات به چشم می‌آید. به عنوان مثال در روستاهای آسیایی در کشوری مانند پاکستان یا در روستاهای آفریقایی نظیر آفریقای مرکزی، چنین رفتارهایی بسیار رایج است که قربانیان تجاوز، به دست خانواده هایشان طرد یا حتی کشته می شوند زیرا برای خانواده یک «ننگ» به شمار می‌آیند.
 
بنابراین اگر بخواهیم خود را از افکار و عقاید پوچ، بدون اخلاق و غیرعقلانی این کشورها نجات دهیم، باید با به خرج دادن شدت عمل بیشتری، ریشه های این سنت‌ها را بسوزانیم و با ایجاد فضای باز رسانه ای برای بحث های دقیق و به دور از خشونت و هیجان، این امکان را فراهم کنیم تاعمق چنین جنایاتی که نه فقط زنان را قربانی و هدف قرار می دهد بلکه تمام جامعه راتهدید و به نابودی می‌کشاند، روشن سازیم.

جامعه ای که در آن زنان، کودکان و افراد ضعیف قربانی تبعیض، بیرحمی‌ها و بی عدالتی‌ها باشند، جامعه‌ای است در شرف سقوط، فروپاشی عمومی و نابودی. این مساله را باید بسیار جدی گرفت و آن را محدود به خانواده‌ها یا قربانی شده‌ها نکرد. جنایاتی نظیر تجاوزهای جمعی و بی‌رحمانه، قتل‌های همراه با شکنجه و اسید پاشی، باید در زمره جنایات علیه بشریت قلمداد شوند و شدیدترین برخوردهای قضایی با آن‌ها صورت گیرد.
 
 قربانیان تجاوز سکوت نکنند

در داستان ندا که توسط معلم خود مورد تجاوز قرار گرفته بود، چه اتفاقی افتاد که با توجه به اینکه در روستا زندگی می کرد، خانواده ایشان به صورت داوطلب به رسانه ها مراجعه و موضوع را در سطح کشور پخش کردند؟

متاسفانه نمی‌توانم درمورد این ماجرا اظهار نظر کنم، زیرا برای اظهار نظر درباره چنین موضوعی نیاز به دانستن تمامی ابعاد ماجراست اما واقعیت این است که در بسیاری موارد، قربانیان تجاوز، جسارت کافی برای افشای جانیان خود ندارند و این خانواده است‌که باید این جرات را به آن‌ها بدهد و برای این امر نیز باید جامعه تحول یابد. یعنی بتوانیم به تدریج به‌ مردم این درک را برسانیم که قربانی یک تجاوز و فشار جنسی تفاوتی با قربانی یک جنایت یا جرم دیگر ندارد به جز اینکه جرم در اینجا شدیدتر است و زیر سوال بردن او مثل زیر سوال بردن کسی است که خانه اش را دزد زده یا یکی از نزدیکانش به قتل رسیده است.

مردمی که قربانیان را به هر شکلی زیر فشارهای عصبی ، شک و تردید و غیره قرار می دهند، به گونه‌ای شریک جرم و جنایتی هستند که اتفاق می‌افتد. در این موارد، به‌ویژه تعرض نسبت به کودکان-به باور من- نباید به‌هیچ عنوان بخششی درکار باشد و آزادی با وثیقه، کاملا بی‌معناست. در چنین مواردی تصمیم‌های نرم و مسامحه آمیز به هیچ رو جایز نیست به‌ویژه جایی که زمینه برای این قبیل جرایم بسیار مهیاست.

برای پیشگیری از بروز چنین جرایمی چه توصیه ای به خانواده ها دارید؟

خانواده ها دو انتخاب دارند: یا سکوت و فرو رفتن درخود که این روابط درونی ،آن‌ها را به فروپاشی و نابودی خواهدبرد و زندگی‌شان و فرزندان‌شان را برای همیشه تخریب خواهد کرد یا اینکه ابتدا موضوع را برای خودشان و فرزندان‌شان تشریح کرده و هرگونه احساس گناه را در خود از بین ببرند و خانواده را بر اساس یک انسجام، درک و درونی‌کردن این درک، انسجام ببخشند. سپس نوبت به عدالت خواهی می‌رسد و رفتن به سوی مجازات جنایتکار.

در نهایت در برابر پیش‌داوری‌ها و اندیشه‌های جامعه ای بیمار، قرار می گیرند که ممکن است مبارزه‌ای سخت را در پیش داشته باشد یا حتی اگر نتوانند از پس آن بر بیایند ناچار شوند جامعه ای را که در آن زندگی می‌کنند (شهر یا روستا) ترک کنند.

اما انسجام درونی، آسیب را بدون آنکه کاملا از بین ببرد، حداقل کاهش خواهد داد. روشن است که اگر یک ضربه مثل اینکه ما تصادفی بکنیم و یکی از خویشان یا دوستان خود، یا بخشی از بدن خود را از دست بدهیم، جبران ناپذیر است اما در اتفاقاتی مانند تجاوز به عنف، بیشتر از آنکه ما با ضربه ای جسمانی سروکار داشته باشیم با یک ضربه روانی سروکار داریم و این احساس گناه بیشترین ضربه را می زند زیرا دائما در پی آن است که بفهمد چرا این بلا سر او آمده؟

این اندیشه کاملا نادرست است. اتفاق در هر زمان و به هر‌شکلی در قالب‌های مختلف می‌تواند برای هرکسی پیش بیاید، همه چیز بستگی به این دارد که برخورد ما با مساله چه باشد و این، سرنوشت ما را تعیین خواهد کرد. حال این اتفاق چه قربانی شدن در یک جنایت باشد، چه از دست دادن یک فرد نزدیک در تصادف یا هر اتفاق دیگر.

توصیه شما برای آگاهی بخشیدن به خانواده ها و فرزندان‌شان در واکنش به این حوادث چیست؟

نخستین آموزش، آن است که خانواده‌ها حتی از سنین بسیار پایین، گروهی از خطرات را به فرزندان خود گوشزد کنند. برای این‌کار روش ها و فنون آموزشی خاصی وجود دارد که می‌توان موضوع را بدون آنکه شوکی به کودک وارد شود به وی منتقل کرد. به این ترتیب که در بسیاری از موارد می‌توان جلوی این ماجرا را پیش از وقوع گرفت، بسیاری از قربانیان به ویژه کودکان از سر ترس برای خود یا برای خانواده‌شان تن به تعرض و تجاوز می‌دهند بنابراین باید آن‌ها را نسبت به این مسائل آگاه کرد.
 
متاسفانه در خانواده های ما، پدر و مادر‌ها با تفکری سنتی و عقب افتاده که آن را «اخلاقی» می دانند درمورد این مسائل با فرزندان خود سخن نمی‌گویند در نتیجه هنگام وقوع ماجرا قربانیان، هیچ سازوکاری برای دفاع از خود ندارند حتی شرایط را برای نخستین بار و بدون هیچ آمادگی ذهنی‌ای تجربه کرده و در موقعیت یک شوک قرار می گیرند. اما با وجود آگاهی از این خطر باز هم امکان آن از بین نمی رود. باید افراد را نسبت به رفتارهای خطرناک آگاه کرد و حتی آموزش‌هایی داد که در هنگام برخورد با چنین خطری چطور از خود دفاع کنند.
 
دستگاه قضایی و اجرایی، باید شدیدترین شکل از واکنش را نشان دهد و هیچ‌گونه بخششی در این نوع جنایات به نظر من جایز نیست و حتی اگر قربانیان گذشت کنند، دادستان به عنوان مدعی العموم باید جانی را به شدیدترین شکل ممکن مجازات کند؛ البته با احترام و اعتقاد کامل نسبت به معاهدات بین المللی حقوق بشر و حقوق قضایی متهمان از جمله معاهدات حقوق کودکان مجرم. اما بیش و پیش از هر چیز باید دلایل اجتماعی چنین پدیده‌هایی را یافت و با آن‌ها مبارزه کرد.

این ریشه ها هم مشخص هستند. مدرنیته و زیستن در آن شرایط خاصی را می‌طلبد که باید خود را با آن انطباق داد. همان‌طورکه بارها گفتم ما از لحاظ دینی مشکلی برای این انطباق نداریم، اما از لحاظ سنت های اجتماعی، خود مشکلات زیادی داریم. هنوز خانواده ها ترجیح می‌دهند برای جلوگیری از آنچه «رسوایی» می‌نامند، فرزندان خود به خصوص دختران را در سنین پایین و به زور به خانه بخت بفرستند و با این کار سبب گسترش طلاق به صورتی انفجارآمیز یا به‌بارآمدن فرزندانی بیمار و آسیب زده از لحاظ روانی شوند.
 
خانواده ایرانی باید به خود بیاید و دست از آنچه به نادرست برای خودش «آبرو» و «اخلاق» می‌پندارد، بردارد. معنای این حرف آن نیست که باید بی بند و باری را بپذیرد بلکه بی بندو باری واقعی همان پوشاندن گناه و بی مجازات گذاشتن جانیان از ترس آبروریزی و سرکوفت زدن به قربانیان یعنی فرزندان و عزیزان خودشان است. آبرو یعنی مسئولیت داشتن و برخورد با واقعیت‌ها و مدیریت‌کردن زندگی و اینکه اعتماد و عشق را نسبت به فرزندان خود بیشترکنیم و فکر نکنیم با فشار، زور و سخت‌گیری، راه‌هایی که شاید صد یا پنجاه سال پیش جواب می‌دادند، در شهرهای میلیونی و روابط پیچیده ای که وجود دارد، پاسخگواند و با به‌کار بستن آن‌ها زندگی مناسبی خواهیم داشت.

نقش نخبگان و سازمان‌های مردم نهاد در حمایت‌های روحی، روانی و حقوقی از قربانیان تجاوز و آزار جنسی و آگاهی‌بخشی به آن‌ها چیست؟

جامعه مدنی در قالب نخبگان، خود باید چنین جنبش‌هایی را برای دفاع از قربانیان تشکیل دهد و من به نوبه خود آمادگی خود را کاملا برای انجام چنین اقدامی اعلام می‌کنم. مهم آن است که بدون هیچ نوع پرده‌پوشی درباره جنایات جنسی سخن‌گفت و نشان داد که این‌ها جنایت هستند.

قرن‌هاست که دین ما درباره این جنایات به روشنی و بدون هیچ‌گونه پرده‌پوشی‌ای صحبت می‌کند و مجازات‌ها و راه‌حل‌هایی را ارائه داده است؛ بنابراین من مانعی نمی بینم جز سنت‌های قبیله‌ای و محلی که از ابتدا دشمن اسلام بودند و هنوز هم هستند. خانواده‌ها باید بدانند که تداوم زندگی در جامعه ای که اساس آن آزادگذاشتن اراذل و اوباش بر اساس ترس از «بی آبرویی» باشد، آن‌ها را هم به نوعی به اراذل و اوباش تبدیل خواهد کرد.

سر و کله سامورایی ها از کجا پیدا شد؟

نگهبانان زمین

مجله همشهری دانستنیها - ترجمه مهسا ویسی: حدود هزار سال گذشته  کسی تصور نمی کرد که روزی سامورایی ها منقرض شوند؛ چرا که آن ها نقش بسیار مهم و حیاتی در جامعه ژاپن داشتند و به نظر می رسید در کالبد این سرزمین ریشه دوانده اند. با این حال دنیایی که سامورایی ها در آن زندگی می کردند در حال تغییر بود.
 
پیشرفت تکنولوژی در کنار پایان دادن به انزوا و مداخله نکردن در سیاست جهانی که روش ژاپنی ها بود و بازگشایی  راه های تجاری و در نتیجه تبادل دانش و فرهنگ، نشانه شروعی برای پایان عصر فرقه جنگجویی بود که نمی خواست- یا نمی دانست که چرا باید- شیوه اش را تغییر دهد.
 
در جهانی که در آن قدرت شلیک مسلسل های گاتلینگ و جریان تقریبا مداومی از شلیک گلوله های مرگبار وجود داشت و کشتی ها می توانستند توپ را از فاصله ای امن روی یک شهر شلیک کنند، آیا واقعا وجود سامورایی لازم بود؟

سامورایی های مجموعه قوانین پیچیده ای درباره افتخار، آداب و اخلاق (بوشیدو) داشتند که به آن عمل می کردند. آن ها معتقد بودند سامورایی بودن راه کامل زندگی است و یک سامورایی اصیل پا به دنیا می گذارد و از طریق مهارت های جنگی خود به شهرت می رسد.
 
سر و کله سامورایی ها از کجا پیدا شد؟ آن ها چطور از میان رفتند؟
 
در سال 646 میلادی، (25 میلادی) اصلاحات «تایکا» در ژاپن منجر به تحت سلطه درآمدن ژاپن توسط تعداد انگشت شماری از زمین داران بزرگ و ایجاد یک نظام فئودالی شبیه به اروپای قرون وسطی شد. این زمین داران بزرگ نیاز داشتند که زمین هایشان در برابر کسانی که محصولات را می بردند یاد خود زمین ها را تصاحب می کردند، محافظت شود.

طی این ماجرا، وظایف سامورایی ها به عنوان مردان به کارگرفته شده برای محافظت و نگهبانی، کم کم تبدیل به یک قانون نامه شد. بعد از یک توالی امپراتوری های ضعیف، سلسله «هیان» کم کم شروع به از دست دادن کنترل کشور کرد و جنگجویان توانستند از این موقعیت استفاده کرده و وارد فاصله ایجاد شده در قدرت امپراتوری شود.

در سال 1100 میلادی (479)، آن ها قدرت سیاسی- نظامی قابل توجهی را در سراسر سرزمین به دست آورده بودند. این آغاز یک دوره طلایی برای سامورایی ها بود. در طول قرون بعدی تا پایان دوره «اِدو» (1868-1603 میلادی/ 982 تا 1247 شمسی) این طبقه جنگاور در قلب زندگی ژاپنی ها بودند،  چرا که قبایل رقیب برای کنترل و تسلط بر کشور با یکدیگر می جنگیدند.

در دوره اِدو صلح و ثبات بیشتری حکمفرما بود. به این معنی که نیازی به بسیاری از سامورایی ها برای جنگ نبود و بنابراین آن ها تبدیل به معلم و اعضای دولتی شدند.با وجود کاهش نیاز به سامورایی ها، آن ها هنوز هم در جامعه مورد احترام و تنها طبقه مجاز به حمل شمشیر بودند که نشانه رتبه آن ها بود.
 
این دوره صلح ممکن است نقش سامورایی ها را در ژاپن کاهش داده باشد اما در قیاس با آنچه در راه بود، این دوره نقش کمی داشت. جهان در حال تجربه انقلاب های سیاسی و اجتماعی بود در برابرش تیر و کمان و شمشیر قادر نبودند از جزر و مد تغییراتی که در حال شستن آن بود، جلوگیری کنند.

این تغییر برای ژاپن، زمانی آغاز شد که در سال 1853 (1232) ناخدا «متیو پری» از ایالات متحده به دنبال روابط تجاری وارد خلیج اِدو (خلیج توکیو) شد. ژاپن قبلا شرایط انزوا و عدم حضور در سیاست جهانی را تصویب کرده بود اما برخی نخبگان سیاسی کشور به این درک رسیده بودند که کشورشان از نظر فناوری از دیگر کشورها عقب مانده است- ژاپن صنعتی نبود- و نوگرایی کلیدی برای رقابت با دیگر قدرت های جهانی محسوب می شد.

شوگان کنار می رود

در این زمان هنوز هم در عمل، یک امپراتور بر ژاپن حکم می راند اما قدرت اصلی در دست شوگان (فرمانده ارشد موروثی در نظام فئودال ژاپن) بود. دودایمیوی (اربابان قدرتمند اراضی که در ژاپن فئودالی، رعیت شوگان بودند) با درک این که کشور نیاز به تغییرات شدید دارد، اتحادیه ای علیه حاکم شوگان تشکیل دادند تا قدرت واقعی به امپراتور برسد.

به زودی حاکم شوگان، «توکو گاوا یوشینوبو» از سمت خود استعفا داد در حالی که به هیچ وجه قصد از دست دادن قدرت واقعی را نداشت. بنابراین وقتی امپراتور میجی فرمان سلطنتی برکناری اش را صادر کرد، او ارتش سامورایی خود را با هدف خلع امپراتوری به شهر سلطنتی کیوتو فرستاد. در این جنگ با حرکت شمشیرهای دو جناح مقابل در برابر یکدیگر و صدای رعدآسای آن ها این سرنوشت کشور بود که تهدید می شود.

نبرد «توبافوشیمی» در 27 ژانویه 1868 (هفت بهمن 1246)، با شکست شوگان پایان یافت و زمینه ای بر ای جنگ «بوشین» شد که تا ماه مه 1869 (اردیبهشت 1247) به طول انجامید. این جنگ نیز راه همان نبرد را دنبال کرد و امپراتور، با سلاح ها و تاکتیک های پیشرفته تر، غالب شد. با این پیروزی ها، امپراتور جوان- که گفته می شد تحت تاثیر مشاوران خود بد- روند تغییر شکل ژاپن را آغاز کرد. اصلاحات اجتماعی مانند آموزش ابتدایی باری کودکان و سرمایه گذاری در بخش ماشین آلات سنگین برای دمیدن جانی تازه به صنعت تولید از جمله اقدامات ابتدایی او بود.

همچنین او با صدور حکمی در سال 1871 (1250) که ژاپنی ها را به لباس ها و غذاهای سبک غربی تشویق می کرد، تمرکزی نیز بر غرب زدگی کرد. اما مسلما بزرگ ترین تغییری که سامورایی ها را بسیار تحت تاثیر قرار داد، تشکیل یک ارتش مدرن نظام وظیفه بود به این معنا که نقش سامورایی ها به عنوان مردان اصلی جنگ در کشور از بین رفت و دیگر آن ها تنها قشر مجاز به حمل سلاح در جامعه نبودند.

استفاده از این سلاح های جدید- توپ ها و تفنگ ها- به مهارت بسیار کمتری نسبت به سلاح های سامورایی نیاز داشت و به این معنا بود که اکنون دیگر یک فرد روستایی با یک تفنگ می توانست یک سامورایی را در مبارزه شکست دهد. اگر روی کار آمدن ارتش نظام وظیفه بر این دلالت داشت که روزگار سامورایی ها در حال تغییر است، فرمان بعدی امپراتور در سال 1876 (1254) هیچ شکی در این مورد بر جای نگذاشت. طبقه این دستور، سامورایی ها از همراه داشتن شمشیر منع شدند.

سر و کله سامورایی ها از کجا پیدا شد؟ آن ها چطور از میان رفتند؟
 
شروع یک پایان

موقعیت سامورایی ها به عنوان یک طبقه خاص پایان یافته بود. قدر و منزلت آن ها به طور مداوم در حال کاهش بود و همین مسئله برای بسیاری از سامورایی ها توهین آخر قلمداد می شد. رهبران ژاپنی احساس کردند که برای جلوگیری از عقب ماندن، نیاز به مدرن شدن دارند و سامورایی ها یکی از غرامت های این تصمیم بودند.

دولت معتقد بود که آن ها متعلق به دوره متفاوتی هستند و ارتباطی با این ژاپن تازه ندارند. تعدادی از سامورایی ها خود را با این روند نوگرایی وفق دادند، برای داشتن یک کشور خوب از عقاید قدیمی خود دست کشیدند و تلاش کردند خود را در خط مقدم این ژاپن جدید قرار دهند.
 
دولت برنامه ای برای تجدید سامورایی ها، کمک به پیدا کردن کار و قرار دادن آن ها در راس تشکیلات تدوین کرد چرا که آن ها نسبت به اکثریت مردم جامعه، باسوادتر بودند. با این حال گروهی از سامورایی های معتقد بودند که کشور در حال تغییرات بسیار سریع و از دست دادن فرهنگ و سنت هایش است. پس عده ای از آن ها به رهبری «سایگو تاکاموری» تصمیم به موضع گیری گرفتند.

سایگو تاکاموری مردی قوی هیکل با قدی بلند و شانه هایی تنومند بود که پدرش یک سامورایی رده پایین شمرده می شد سایگو قبلا به دنبال مرگ اربابش مورد غضب واقع شده و در یک جزیره دوردست تحریم شده بود اما بعدها در ارتش دایمیو پذیرفته شد و افتخار خود را بازیافت. او نقش برجسته ای در برپایی دولت جدید میجی داشت و در سال 1871 (1250) به سمت سرپرست دولت در زمان غیبت بسیاری از دولتمردان ارشد، رسید.
 
با این حال مخالفتش با غرب گرایی مصادف با رد پیشنهادش برای حمله به کره شدن و این ناکامی سبب شد او از دولت استعفا بدهد و به کاگوشیما برگردد و در آنجا یک مدرسه نظامی محلی به راه بیندازد. او به زودی طرفدارانی در میان سامورایی های سرخورده و آنان که قصد مقابله با دولت مرکزی داشتند، پیدا کرد.

سر و کله سامورایی ها از کجا پیدا شد؟ آن ها چطور از میان رفتند؟
 
شورش آغاز می شود

تاکاموری در تاریخ، به نظر یک فرد رده پایین می آید که روزهایش را با افتخار به سنت قدیمی سامروایی ها و تدریس سر کرده بود. با این حال سال 1877 (1256) گروهی از شورشیان سامورایی که به انبارهای مهمات و سلاح های دولت یورش برده و آنجا را اشغال کرده بودند، او را رهبر خود اعلام کردند و او به زودی آخرین حمله سامورایی ها را رهبری کرد. به محض این که اسم شورش پخش شد سامورایی ها و دهقانان از سراسر ژاپن برای پیوستن به  جنبش گرد هم آمدند و به زودی تاکاموری رهبر 40 هزار نفر از مردان بود.

این تعداد رقمی خوب بود اما نه در برابر 300 هزار نفر نیروی دولتی که در شیوه های مدرن جنگ آموزش دیده بودند و اسلحه های مناسب داشتند. نیروهای شورشی به طرف قلعه مستحکم کوماموتو به راه افتادند و با سامورایی ها و ارتش دهقانان مسلح به تفنگ، قلعه را محاصره کردند. شورشیان در دو شب خونین، با تلاشی وحشیانه خود را در و دیوار زدند تا پیروز میدان شوند اما این حملات دفع شد و آن ها بدون برنامه ریزی و هماهنگی برای تصاحب برج و بارو به جنگ ادامه دادند.
 
وقتی نیروهای امداد دولتی رسیدند چند درگیری شدید بین آن ها و شورشیان درگرفت و سپس هر دو طرف عقب نشینی کردند. شورش حدود شش ماه به طول انجامید و هر دو جناح پیروزی هایی به دست آوردند اما ارتش دولت بسیار آسان تر از ارتش شورشیان می توانست نیروهای از دست رفته را جایگزین کند و شورشیان به تدریج مغلوب فناوری های برتر مانند استفاده از ناوهای جنگی شدند.
 
تخمین زده شده که نیروهای امپراتوری بیش از شش هزار سرباز را از دست دادند و 10 هزار مجروح داشتند، در حالی که ارتش بسیار کوچک تر سامورایی ها هفت هزار تلفات و 11 هزار مجروح داشت. به دنبال برخی درگیری ها، ته مانده نیروی شورشی، مخفیانه به کاگوشیما وارد شدند و یک قلعه کوهستانی در شیرویاما را در اختیار گرفتند.

چندین روز طول کشید تا سربازان دولتی کان آن ها را یافتند و در آن زمان شکی نبود که نتیجه چه خواهد شد تاکاموری برای دوستان نزدیکش یک مهمانی ترتیب داد که نشان از اراده سرسخت او داشت چرا که می دانست چه اتفاقی در راه است. این آخرین شب زندگی او بود؛ حدود ساعت سه بامداد نیروهای سلطنتی به قلعه کوهستانی هجوم آوردند و زمانی که عقب کشیدند تنها 40 نفر از شورشیان زنده بودند و تاکاموری نیز به شدت مجروح شده بود.
 
تاکاموری که دیگر قادر به مبارزه نبود، آنچه شرافت سامورایی امر می کرد را انجام داد و باقی سامورایی های محکوم به گلوله های ارتش منتظر سلطنتی نیز چنین کردند. عصر سامورایی ها در آن روز خاموش شد اما منش این طبقه جنگاور، آن ها را برای همیشه اسطوره کرد؛ اسطوره هایی که شرافت، شجاعت و وفاداری از ویژگی های آن ها بود.
 
سر و کله سامورایی ها از کجا پیدا شد؟ آن ها چطور از میان رفتند؟ 
 
سه سامورایی مشهور

میامو توموساشی: می گویند موساشی در بیش از 60 دوئل بدون شکست جنگید. ابتدا تکنیک جنگی دو شمشیری «نیتریو» را به او نسبت می دهند که در آن دو شمشیر بزرگ استاندارد و یک شمشیر کوچک تر استفاده می شود. او آموزش شمشیربازی را وقتی بسیار جوان بود، آغاز کرد و در یکی از کتاب هایی که نوشته اظهار می دارد که اولین نبرد تن به تن را در سن سیزده سالگی انجام داده است. موساشی نویسنده و نقاشی ماهر بود و کتاب او به نام «پنج حلقه» درباره هنرهای رزمی و کن جوتسو هنوز هم خواننده دارد.
 
سر و کله سامورایی ها از کجا پیدا شد؟ آن ها چطور از میان رفتند؟

میناموتو تامتومو

سامورایی ها فقط شمشیرزنانی مهلک نبودند، بسیاری از آن ها در استفاده از تیر و کمان نیز بسیار ماهر بودند و تامتومو یکی از بهترین طرفداران این سبک بود. ظاهرا بازوی چپ او هنگام تولد، از بازوی راستش بلندتر بود و به این خاطر او می توانست قدرت بیشتری در پرتاب ها با کشیدن بیشتر زه کمان به عقب داشته باشد. کمانگیر بزرگ در سال 1170 (549) بعد از آن که در طول نبرد دستگیر و عصب های دست چپش قطع شد، دست به هاراگیری زد چرا که دیگر یک کماندار ناکارآمد شده بود.
 
 سر و کله سامورایی ها از کجا پیدا شد؟ آن ها چطور از میان رفتند؟
 
سایگو تاکاموری

اگرچه او به خاطر رهبری شورش علیه ارتش امپراتوری مشهور است، اما درواقع در تشکیل دولت جدید نقش داشت و در سال 1867 (1245) نیروهای نظامی او در اصلاحات میجی از امپراتور حمایت کردند و او مشاور سلطنتی دولت جدید بود.

او با دیدن غربزدگی کشور و از بین رفتن اهمیت سامورایی ها بسیار سرخورده شد و در نهایت شورشی را علیه نیروهای امپراتوری رهبری کرد.
 
 منبع: All About History, 2014 شماره 5

هنگام تمام کردن رابطه این جمله ها را نگویید

برترین ها: درست است که رابطه شما به پایان رسیده و فکر می کنید که هیچ راه برگشتی هم وجود ندارد اما بعضی حرف ها هستند ک باید از گفتن شان دوری کنید، حتی اگر دیگر طرف مقابل تان را نبینید. طبیعی است، در این شرایط عصبانیت بر شما چیره می شود و کنترل عقل و احساس تان را به دست می گیرد، اما گفتن برخی حرف ها هیچ فایده ای ندارد و تنها پشیمانی شما را بیشتر می کند. اگر می خواهید بدانید که گفتن چه جمله هایی هنگام تمام کردن یک رابطه عاطفی اشتباه است، با ما همراه باشید.
 
«تو همیشه همین بودی»
 
عصبانیت مقصر اصلی گفتن جمله های اشتباهی است که از زبان شما بیان می شود. این که شما در این شرایط به شریک زندگی تان بگویید «تو همیشه همین بوده ای» یا این که «هیچوقت به حرف های من گوش نمی کردی» واقعا عادلانه نیست. طبیعی است که اگر شما تنها از روی فرمان هایی که عصبانیت تان به شما می دهد تصمیم بگیرید، طرف مقابل به حرف هایتان گوش نخواهد داد. در این صورت او یک حالت دفاعی به خود می گیرد و تنها روی حرف های غیرمنطقی و ناعادلانه شما تمرکز می کند تا در صورت نیاز جواب تان را بدهد و همین کار شرایط را برای هر دویتان سخت تر می کند.
 
هنگام تمام کردن رابطه، از گفتن این جملات بپرهیزید 
 
«در گذشته آن کار را انجام داده ای»
 
برخی از ماها عادت داریم که در مقابل اشتباهات طرف مقابل مان سکوت می کنیم. طبیعی است که این افراد هنگام عصبانیت تمام ناراحتی های گذشته را وسط می کشند و ناگهان سر درد دلشان باز می شود. توصیه ما به شما این است که اگر از چیزی ناراحت شده اید، احساسات خود را در همان لحظه بیان کنید تا چیزی در دلتان نماند و ناگهان در آینده سر باز نکند. یادتان باشد که در مشاجره هایتان موضوع کوچکی را که 6 ماه یا 2 سال پیش اتفاق افتاده، بیان نکنید. دیدتان را وسیع تر کنید. رابطه عاطفی شما به خاطر آن مشکلات کوچک نبود که به اتمام رسید. بنابراین بهتر است زمان تان را صرف صحبت کردن در مورد موضوعات با اهمیت تر کنید.
 
«ازت متنفرم»
 
واقعیت این است که شما از او متنفر نیستید بلکه شما تنها عصبانی هستید و این تنها جمله ای است که در آن لحظه به ذهن تان خطور می کند. پس درست قبل از بیان این جمله، چند ثانیه به خودتان زمان دهید، یک نفس عمیق بکشید و فکر کنید که آیا واقعا از او متنفر هستید یا خیر؟
 
«این اشتباه تو بود»
 
تمام کردن رابطه، درست مانند شروع آن یک جاده دو طرفه است. مقصر دانستن و سرکوفت زدن به شریک زندگی تان جاده اشتباهی است که انتخاب می کنید. نه تنها او، که شما هم باید خودتان را جای او بگذارید و تمام ماجرا را از زاویه دید او ببینید. اگر با این طرز فکر رابطه خود را تمام کنید، در واقع تمام خاطرات خوب خود را ویران کرده اید و در آینده هر زمان که به گذشته خود باز گردید، تلخی این رابطه آزارتان خواهد داد. هیچکس نمی گوید که شما باید او را باور کنید و تمام حرف هایش را بپذیرید اما حداقل کاری که می توانید انجام دهید این است که یک طرفه به قاضی نروید.
 
«تو بازنده ای!»
 
گفتن این جمله نشان دهنده رفتار بچه گانه شماست. در حقیقت، شما با بیان جمله هایی چون«تو دیوانه ای» یا «بازنده این بازی تو هستی» تنها ضعف خود را نشان می دهید. پس به جای توهین، بگذارید که او خود به این نتیجه برسد که شما را از دست داده است.
 
«هیچوقت اینطوری نبوده است»
 
قبل از گقتن این جمله کمی با خودتان فکر کنید. اگر او تا به حال هیچ کاری برای شما انجام نداده است؟ آیا او مدام شما را آزار می داده و هیچ روز خوشی برایتان نساخته؟ پس شما چرا هنوز با او هستید؟ بیان اشتباهاتی که شریک زندگی تان در گذشته مرتکب شده است عادلانه نیست، مگر که دلیل جدا شدن تان بوده باشد. پس قضاوت ناعادلانه را کنار بگذارید و واقع بین تر باشد.
 
 هنگام تمام کردن رابطه، از گفتن این جملات بپرهیزید
 
برای همه ما روشن است، جدا شدن از فردی که روزی رابطه عاطفی با او داشته اید، سخت ترین کار ممکن است اما این دلیل نمی شود که با حرف هایتان شرایط را سخت تر کنید. پس اگر تصمیم به جدایی دارید، قبل از صحبت کردن با شریک زندگی تان، یک بار دیگر به این موارد بیاندیشید و مطمئن باشید که نگفتن این جملات روزی به نفع تان تمام خواهد شد.

با این شیوه گفتگو، همسرتان را از دست می دهید

ماهنامه همشهری تندرستی: بررسی آفت های خطرناک در شیوه بحث زوجین که آنها را به سمت سردی عاطفی و جدایی می کشاند.

معمولا در دوران نامزدی و سال های اول زندگی مشترک زن و شوهر از این که حتی ساعت ها با یکدیگر گفتگو کنند لذت می برند و هنگام گفتگو برای این که علاقه شان را به یکدیگر نشان دهند و رضایت یکدیگر را جلب کنند نهایت سعی و تلاش شان را می کنند اما بعضی از زوج ها وقتی چند سال از زندگی مشترک شان زیر یک سقف می گذرد، سر هر موضوعی حتی ساده ترین و پیش پا افتاده ترین موارد هم کارشان به بحث، کشمکش دلخوری و در نهایت دعوا و قهر کشیده می شود.

اگر شما هم از آن دسته زن و شوهرهایی هستید که زیاد با همسرتان بحث می کنید و کارتان به کشمکش و جدل می کشد، حتما گمان می کنید با این روش مشکلات تان حل می شود و روزی به نتیجه دلخواه تان خواهید رسید اما تا به حال به این فکر کرده اید که اصلا چرا بیشتر گفتگوهای تان منجر به بحث و دعوا می شود و با وجود این همه بحث و کشمکش چرا مشکلات تان تمامی ندارد؟

فروغ شجاعی کارشناس ارشد روانشناسی، پژوهشگر و متخصص در حوزه کودک و خانواده با سابقه چندین ساله در زمینه زوج درمانی معتقد است در مشاجرات لفظی بین زن و شوهرها معمولا موضوع مورد اختلاف باعث بحث و کشمکش نمی شود بلکه شیوه گفتگو نحوه بیان نظرات و لحن افراد است که سبب رنجش و موضع گیری می شود و در نهایت کار زوجین را به بحث و دعوا می کشاند. او در این باره به نکات جالبی اشاره می کند که در ادامه می خوانیم.
 
پنج شیوه اشتباه در گفتگو با همسر

وجود تعارض در رابطه طبیعی است

یکی از اشتباهات رایج بین بیشتر زوج ها این است که فکر می کنند زوج های خوشبخت هرگز با یکدیگر تعارض ندارند و مشاجره ای بین آنها رخ نمی دهد. در صورتی که این مسئله فقط و فقط یک تصور غلط است. مگر رابطه بدون تعارض هم می شود؟ وجود تعارض بین زوج ها امری طبیعی است چرا که یک زوج از دو خانواده متفاوت با سبک های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، مذهبی، سیاسی و حتی سبک های فرزندپروری اعمال شده متفاوت هستند. هر کدام از آنها ویژگی های شخصیتی، عادات، رفتار، انتظارات، نیازها، تمایلات منحصر به خودشان را دارند.
 
از این رو نحوه نگرش و تحلیل شان از مسائل و همچنین شیوه پاسخ دهی و رفتارشان با یکدیگر متفاوت خواهد بود. تحقیقات نشان داده خواهر و برادرهای تنی و حتی دو قلوهای همسان هم از نظر شخصیتی با یکدیگر تفاوت دارند پس چطور می توان انتظار داشت یک زوج با توجه به موارد ذکر شده دارای سلایق، خواسته ها و انتظارات یکسان باشند؟

چگونگی بحث و گفتگو را دریابید

تفاوت در ویژگی ها، علایق، نیازها، دیدگاه ها و ... طی رابطه، خواه ناخواه تعارض ایجاد خواهد کرد؛ پس وجود تعارض در رابطه خط قرمز نیست بلکه چگونگی بحث درباره اختلافات و خواسته هاست که زوج ها را دچار اختلاف می کند و رفته رفته آنها را به سوی دلزدگی، سردی عاطفی و در پایان به طلاق می کشاند. در اینجا با ارائه مثال هایی به چند مورد از خطرناک ترین اشتباهات رایجی که معمولا زوجینی که رابطه زناشویی پر تنشی دارند در شیوه بحث و گفتگو آنها را مرتکب می شوند، اشاره می کنیم.

آغاز خشونت بار

آغاز تهاجمی و پرخاشگرانه گفتگو که معمولا همراه با کنایه، سرزنش و توهین است، یکی از بدترین روش های گفتگو بین زوج هاست. چنانچه بحثی با این نشانه ها آغاز شود، به طور حتم نتیجه ای جز مشاجرات خانمانسوز در پی نخواهد داشت.

مثال (1): زوجی را فرض کنید که قرار است شب مهمان داشته باشند و کارهایی را که باید انجام شود با یکدیگر تقسیم کرده اند. طبق قرار، انجام خرید بیرون از منزل به عهده زن و تمیز کردن آشپزخانه به عهده مرد است. زن بیرون می رود تا خریدها را انجام دهد و در این فاصله مرد باید کف آشپزخانه را تمیز کند اما به جای آن تلویزیون را روشن می کند و به تماشای فوتبال تمی نشیند.

زن پس از خرید به خانه بر می گردد و می بیند مرد کف آشپزخانه را تمیز نکرده و در حال تماشای فوتبال است. زن می گوید: «تو همیشه آدم خودخواه و وظیفه نشناسی هستی، هر کاری را به تو می سپارم به بدترین نحوه ممکن انجام می دهی، من دیگر امیدی به تغییر تو ندارم.»

این جملات تنها خشم را به طرف مقابل منتقل می کند و در پی آن کار به بحث ها و جدل های جدی کشیده می شود و دلخوری های عمیقی بین زوجین به وجود می آید. بهتر است در چنین موقعیتی زن به شوهرش بگوید: «من انتظار داشتم وقتی رسیدم خونه تو هم کاری رو که قرار بود انجام بدی، تموم کرده باشی ولی الان ناراحتم از دستت. ممنون می شم هر چه زودتر کاری رو که باید انجام می دادی رو تموم کنی.»
 
پنج شیوه اشتباه در گفتگو با همسر

حضور چهار مهاجم خطرناک

چهار عنصر مخرب در رابطه و گفتگو وجود دارد. اصولا این مهاجمان تخریبگر همسو با یکدیگر برای تخریب رابطه می تازند. این چهار مهاجم عبارتند از ایرادگیری، بی احترامی، حالت دفاعی و دیوار سنگی.

ایرادگیری از همدیگر

زوج ها در زندگی و رابطه با همسرشان می توانند از بعضی از رفتارهای او گلایه داشته باشند ولی ایرادگیری عاملی است مخرب که روی رابطه شان تاثیرات منفی زیادی می گذارد. البته توجه داشته باشید که گلایه با ایرادگیری متفاوت است. گلایه ابراز ناراحتی فرد از یک عمل خاص است.

در مثال (1): زنی که از خرید برمی گردد اگر بگوید: «من از این که تو کف آشپزخانه را تمیز نکردی ناراحت  هستم.» از عملکرد همسرش گلایه کرده و به نحوه رفتار و عملکرد او انتقادی وارد کرده ولی اگر بگوید: «تو همیشه آدم بی مسئولیتی هستی و کارهایی که به تو می سپارم را انجام نمی دهی.» از همسرش ایراد گرفته و با مورد خطاب قرار دادن او، همسر را نشانه گرفته است. در ایرادگیری، کل شخصیت طرف مقابل زیر سوال می رود که سهم مهلکی برای ارتباط است.

بی احترامی به یکدیگر

این عمل با تمسخر، کنایه، پشت چشم نازک کردن، پوزخند، سرزنش و اهانت همراه است.
 
مثال (2): زنی به شوهرش می گوید: «لباس هایت را از روی زمین جمع کن، خانه را تازه مرتب کرده ام.» مرد در  جواب او می گوید: «حالا نه این که تو خیلی هم تمیزی؟ شدی پوست و استخوان از بس بشور بساب کردی (همراه با پوزخند).» این نحوه گفتگو، حس تنفر را در طرف مقابل ایجاد می کند. زمانی که چنین حسی منتقل می شود، حل مشکل سخت تر و گاهی ناممکن می شود. بی احترامی افکار منفی درباره شریک زندگی را تشدید می کند. بهتر است در این موقعیت شوهر در پاسخ به زنش بگوید: «بگذار کارم تمام شو د، لباس ها را جمع می کنم.»

حالت دفاعی گرفتن

زمانی که هنگام بحث یکی از زوجین به سوی دیگری هجوم می آورد و زوجی که مورد تهاجم قرار گرفته عقب نشینی یا معذرت خواهی نمی کند بلکه حالت دفاعی به خود می گیرد به طور غیرمستقیم به طرف مقابل می گوید: «مشکل من نیستم بلکه تو هستی.»

در مثال (2) اگر زن در جواب مرد بگوید: «خب آخه من دستم درد می کنه نمی تونم زیاد کار کنم.» یا بگوید: «من خونه رو تمیز نمی کنم؟ هفته پیش کل خونه رو خونه تکونی نکردم؟» حالت دفاعی تعارض تشدید می شد و بحث و جدل بالا می گیرد.

کشیدن دیوار سنگی دور خود

مثال (3): شوهری را در نظر بگیرید که هر زمان از سر کار بر می گردد با ایرادگیری های همسرش روبرو می شود  و برای فرار از این موقعیت ناخوشایند خود را پشت روزنامه، مجله، لپ تاپ یا گوشی همراهش مخفی می کند، مانند فردی که پشت سنگرش خود را محفوظ کرده باشد. این رفتار مردان امروزی که هنوز به خانه نرسیده لپ تاپ شان را روشن می کنند یا خود را با گوشی و تبلت شان سرگرم می کنند تا صفحات اجتماعی شان را چک کنند به خوبی بیانگر این حالت است.

در این زمان هر قدر زن اعتراض کند و داد و فریاد بزند، تغییری در حالت مرد ایجاد نمی شود، گویی مرد گوش هایش را بسته و نمی شنود. این حالت تا جایی ادامه پیدا می کند که زن ناامید می شود و اتاق را ترک می کند.

یکی دیگر از نشانه های مردی که دیواری سنگی به دور خود کشیده است این گونه نمایان می شود که وقتی زن با او حرف می زند، به این طرف و آن طرف نگاه می کند، چشم به زمین می دوزد و علائمی که نشان دهنده شنونده فعال است را به طرف مقابل نمی دهد. این حالت در مردان بیشتر از زنان دیده می شود.
 
پنج شیوه اشتباه در گفتگو با همسر

پیامدهای بحث و کشمکش بیش از حد

شاید بعضی از زن و شوهرهایی که زیاد با هم دعوا و مشاجره لفظی دارند برای فرار از پذیرش اشتباهات و ایجاد تغییر برای بهبود کیفیت رابطه توجیه شان این باشد که دعوا، بحث و کشمکش نمک زندگی است و زندگی بدون اینها نمی شود اما باید این نکته را بدانید که وقتی شدت و میزان گفتگوهای پرتنش و بحث و جدل های کلامی ناخوشایند در زندگی مشترک بالا می رود هم به شما و هم رابطه تان آسیب های جدی و جبران ناپذیری وارد می شود.

هم جسم و هم روان تان پریشان می شود

افراد هنگامی که در یک بحث تنش زا قرار می گیرند به سرعت ضربان قلب شان بالا می رود، همچنین آدرنالین خون شان افزایش پیدا می کند و در مواردی هم بدن شان به شدت عرق می کند. هنگامی که بدن در این حالت قرار می گیرد، توانایی فرد در پردازش اطلاعات کاهش می یابد و حل مشکل به طور منطقی دشوار خواهد شد. چنانچه فرد مدام از نظر جسمانی در این حالت قرار بگیرد، از نظر عاطفی دچار پریشانی خواهدش د و بدن او به مرور زمان فرسوده خواهد شد. تحقیقات نشان داده زوج هایی که یکدیگر را تحقیر می کنند بیشتر از سایر افراد دچار بیماری های عفونی مثل سرماخوردگی، آنفلوآنزا و ... می شوند.

اقدامات جبرانی هم کارساز نخواهد شد

اقدامات جبرانی به اقداماتی گفته می شود که زوج ها برای جلوگیری از تشدید تنش ضمن بحث در پیش می گیرند تا وقفه ای در بحث حاصل شود. گاهی اوقات زوج های خوشبخت به طور تجربی یا ناخودآگاه اقدامات کودکانه، شوخ طبعانه یا هر آنچه کلام و رویکردی آشتی جویانه را مخابره کند، بسیار ظریف در پیش می گیرند و اصولا در این راستا موفق عمل می کنند ولی در زوج های ناموفق گاهی این اقدامات جبرانی در بحث ها و گفتگوها حتی خیلی بیشتر هم استفاده می شود ولی حضور چهار مهاجم (ایرادگیری، بی احترامی، حالت دفاعی و کشیدن دیوار سنگی) به قدری در رابطه پررنگ است که دیگر جایی برای دیدن و شنیدن این اقدامات باقی نماند و همه اقدامات جبرانی با شکست مواجه می شود.

خاطرات گذشته هم تحریف می شود

وقتی رابطه زوج ها به سمت منفی شدن حرکت می کند نه تنها زندگی مشترک امروز و آینده آنها تحت تاثیر قرار می گیرد بلکه گذشته آنها هم در معرض خطر قرار می گیرد؛ یعنی گاهی خاطرات شیرین گذشته آنها تحریف می شود و به خاطره ای تلخ و رنج آور تبدیل می شود یا این که تنها بدترین قسمت های یک خاطره در ذهن آنها تداعی می شود؛ مثلا اگر به یک زوج موفق بگویید که یکی از خاطرات دوران نامزدی خود را تعریف کنند، آنچنان غرق در شور و هیجان می شوند که گویی تمام این اتفاقات چند لحظه پیش رخ داده است.
 
با غرور و سرمستی از احساسات، ایستادگی ها و تلاش های شان برای به هم رسیدن صحبت می کنند ولی یک زوج ناموفق اگر تا چند سال پیش فیلم جشن عروسی خود را می دیدند و به صحنه ای که به خاطر حواس پرتی شوهر که پایش روی دامن عروس مانده و عروس کمی تعادلش را از دست داده می خندیدند، امروز دیدن آن صحنه در فیلم یا تداعی آن، احساس بدی را در هر دو یا یکی از آنها ایجاد می کند؛ مثلا زن با خشم، غضب و دلخوری از آن خاطره یاد می کند و معتقد است شوهرش از عمد این کار را کرده است.

ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است

اگر شما هم جزء آن دسته زن و شوهرهایی هستید که نشانه هایی که گفته شد در رابطه شان به وفور دیده می شود و هنگام بحث و گفتگو مهاجمان خطرناکی که نام بردیم دائما با یکدیگر در حال جنگ و جدل و رو کم کنی هستند باید آگاهانه و با دیدی بازتر به رابطه تان بیندیشید. به یاد داشته باشید تا زمانی که همه چیز واقعا پایان نگرفته، چیزی تمام نشده است. همیشه برای نجات زندگی مشترک امیدی هست. موثرترین و کارآمدترین توصیه ای که به شما می کنیم این است که از متخصصان حوزه خانواده کمک بگیرید تا با شناسایی مشکل، پیدا کردن علل و ریشه مشکلات و همچنین ارائه راهکارهای مفید و کاربردی در راه بهبود رابطه تان شما را یاری بخشند.
 
پنج شیوه اشتباه در گفتگو با همسر

مردان بیشتر در معرض خطرند

مردان در گذشته برای حفظ بقا و تامین نیازهای خود و خانواده شان شکار می کردند. هر مردی که شکارچی بهتری بوده از بقای بهتری برخوردار بوده. در گذشته یک شکارچی خوب بودن در گروی گوش به زنگی و به دنبال آن افزایش ترشح آدرنالین خون بوده است.

پس از گذشت قرن ها هنوز بدن مردها در مقابل پیام جنگ همان گونه عمل می کند. در گذشته یک ببر درنده پیام جنگ را به مرد شکارچی می داده و بدن آن مرد در پاسخ به این پیام جنگ، آدرنالین ترشح می کرده. جالب است بدانید که در زندگی امروزه، یک زن ایرادگیر و سرزنش کننده امروزی پیام جنگ را به مرد امروزی می دهد و بدن او هم در پاسخ به این پیام همان واکنشی را که مرد شکارچی سابق به ببر درنده نشان می داد، از خود نشان می دهد. در واقع بدن مرد چه در مقابل ببر درنده و چه در برابر زن ایرادگیر و سرزنشگر واکنش یکسان نشان می دهد.

مرد در مقابل پیام جنگ که از طریق ایرادگیری، سرزنش و اهانت ارسال می شود یا وارد جنگ می شود و مشاجره می کند یا حالت فرار به خود می گیرد یعنی به دور خود دیوار سنگی می کشد. زنان از نظر تکاملی وظیفه مراقبت و شیردهی به کودک را بر عهده داشته اند و زمانی که این وظیفه را به خوبی انجام می دادند هورمون اکسی توسین در خون شان افزایش پیدا می کرده است.
 
البته داشتن آرامش شرط لازم برای ترشح هورمون اکسی توسین در بدن زن است. از این رو زنان برای این که بتوانند سطح اکسی توسین را در خون شان بالا نگه دارند زودتر خود را از شرایط استرس زا می رهانند تا هر چه سریع تر به آرامش برسند. از این رو معمولا زنان در حین مشاجره یا پس از آن، به مسائل روزمره و برنامه های حال و آینده شان فکر می کنند و زودتر از مردان خود را از حالت پر تنش و استرس زای مشاجره می رهانند.

از این رو کشمکش های زناشویی، مردها را بیشتر از زنان از توان می اندازد. بنابراین، خانم های عزیز باید بیشتر برای بهبود کیفیت رابطه شان تلاش کنند تا بحث، جدل، کشمکش و گفتگوهای پرتنش را به حداقل برسانند.

مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان


خبرگزاری مهر - شراره داودی: بعضی‌ها هستند که برای متفاوت بودن دست به کارهای عجیبی می‌زنند، حتی اگر در مطبوعات به سُخره گرفته شوند.

 ایده جمع کردن این لباس‌ها و عکس‌ها از جایی شکل گرفت که در یکی از خبرهای عجیب درباره مرد پولدار اهل افریقای جنوبی خواندیم که لباسی از پول برای خودش درست کرده و با همان هم به مراسم مختلفی که برگزار می‌شد، می‌رفت. 
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

در ادامه به این فکر کردیم کم نیستند افرادی که حتی در موقعیت‌های رسمی و خاص هم با ظاهری عجیب و متفاوت ظاهر می‌شوند و در مواردی با خیال اینکه زیباتر شده‌اند، تنها دستمایه‌ای برای ستون‌های طنز رونامه‌ها و سایت‌ها می‌شوند.
 
البته بعضی‌ها هم هستند که از خاص بودن به طرو کلی لذت می‌برند! مانند لیدی گاکا، خواننده و مدل آمریکایی که هربار متفاوت‌تر و عجیب‌تر از قبل ظاهر شده است. در این لیست هم دو تصویر از لباس‌های او را می‌بینید! شاید بعضی از افراد لیست را نشناسید، اما آن‌ها افراد شناخته شده‌ای در حوزه تخصصی خودشان هستند که لباس نامناسبی را برای حضور در برنامه‌های رسمی انتخاب کرده‌اند. البته نباید از این نکته بگذریم که ایرانی‌ها هم چنین تجربه‌هایی دارند و نشان داده‌اند که در مراسم مختلف خوب می‌توانند لباسی که برای آن برنامه مناسب نیست را انتخاب کنند. 

وین دیزل Vin Diesel
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

نام اصلی‌اش مارک سینکلر وینسنت است و از معروف‌ترین فیلم‌هایی که بازی کرده، مجموعه فیلم‌های سریع و خشمگین است. از وین دیزل با توجه به تیپ ظاهری و هیکلی که دارد، انتظار می‌رود با لباس‌های مردانه‌تری در مراسم حاضر شود که به نظر می‌رسد خودش این‌طور فکر نمی‌کند و یک‌بار با دامن چرم مشکی حضور پیدا کرده است. 
 


لیدی گاگا lady Gaga
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

نام کامل این هنرمند استفانی جوآن انجلینا جرمنوتا است و به عنوان خواننده، ترانه‌سرا، آهنکساز و بازیگر امریکایی فعالیت می‌کند. لیدی گاگا به جز اینکه سبک کاری متفاوتی دارد و بارها به دلیل فعالیت‌های هنری‌اش مورد توجه قرار گرفته است، اما او از آن دسته از افرادی است که لباس‌هایش هم همیشه مورد توجه بوده و متفاوت پوشیدن‌هایش را در همه جمع‌ها می‌توان دید. 
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان
 


تیلدا  سوئینتون Tilda Swinton
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

کاترین ماتیلدا «تیلدا» سوئینتن بازیگر و مدل انگلیسی است، او از آن دسته از افرادی است که معمولا لباس‌هایی متناسب با شرایطی که در آن حاضر می‌شود، می‌پوشد، اما به نظر می‌رسد این‌بار برای متفاوت بودن لباسی را انتخاب کرده که چندان هم مناسب نیست. 
 


جرد لتو Jared Leto
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

جرد جوزف لتو بازیگر، خواننده، نوازنده یک گروه گروه راک امریکایی است. او در بازیگری هم جوایزی را در اسکار و گلدن گلوب بدست آورده است و پیش از اینکه به عنوان نوازنده مشغول به کار شود، مدل بوده است. با اینهمه چندان هم در لباس پوشیدن خوش سلیقه نیست. 
 


نئول فیلینگ Noel Fielding
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

نئول فیلینگ هنرمند، موسیقیدان، کمدین و نویسنده انگلیسی است که به نظر می‌رسید در این برنامه خیلی سردش شده که چنین لباسی را انتخاب کرده است. 
 


هنری هلند Henry Holland
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

هنری هلند طراح لباس انگلیسی است که به نظر می‌رسد لباس‌هایی که طراحی می‌کند را اول خودش بر تن می‌کند و پیش از این کسی آن‌ها را نپوشیده است!
 


مرلین منسون Marilyn Manson
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

برایان هیو وارنر نام کامل اوست و عمدهٔ شهرت او به خاطر تصویر نامتعارف و شخصیت نمایشی او به عنوان رهبر و خوانندهٔ گروه موسیقی‌ای با نام خودش است. او معمولا با ظاهری غیر متعادف و متفاوت در برنامه‌ها حضور پیدا می‌کند. 
 


بث دیتو Beth Ditto
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

ماری بث پترسون خواننده و آهنگساز شاخه راک است و تیپ‌های متفاوت او را می‌توان در مراسم مختلف دید، با این‌حال این‌بار او خیلی غیرمتعارف‌تر از همیشه ظاهر شده است. 
 


ویل will.i.am
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

ویلیام جیمز آدامزجونیور که به اختصار با نام ویل.آی.ام شناخته می‌شود، رپر، موسیقی‌دان، ترانه‌سرا و بازیگر امریکایی است.  ویلیام کار طراحی مد و لباس نیز انجام میدهد و عمده شهرت او بخاطر پوشیدن لباسهای عجیب می باشد که بوسیله خود او طراحی شده است.
 


پالوما فیت Paloma Faith
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

پالوما موسیقی‌دان بریتانیایی است که با لباس عجیب و متفاوتی در  یکی از مراسم حاضر و سوژه خبرنگاران و عکاسان شده است. 
 


بیورک Bjork
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

بیورک گومندسودواتیر که با نام بیورک شناخته می‌شود، آهنگساز، خواننده و ترانه‌سرای اهل ایسلند است که البته در چند فیلم هم بازی کرده است. لباس بنفش و عجیب او را در تصویر می‌بینید. 
 


ریلان کلارک  Rylan Clark
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

راس ریچارد که با نام ریلان شناخته می‌شود، بازیگر، مدل و خواننده بریتانیایی است که گاهی بسیار متفاوت لباس می‌پوشد. 
 


فارل ویلیامز  Pharrell williams
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

از خواننده‌های شناخته شده امریکایی است که آهنگ‌هایش در سراسر دنیا بسیار  محبوب است، آقا ویلیامز به طور کلی لباس‌های خوبی می‌پوشد، اما در یکی از برنامه‌ها شلوارک به همراه کت و البته پاپیون بزرگی که بسته بود، بسیار جلب توجه می‌کرد.
 


ادیت بومن  Edith Bowman
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

ادیت که اهل اسکاتلند است، یکی از مجریان برنامه‌های تلویزیونی است که برای فرش قرمز برنامه‌های مختلف نیز دعوت می‌شود، در یکی از برنامه‌ها لباس سفید و پر از تور او توجه عکاسان را جلب کرده بود. 
 


کتی پری Katy Perry
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

کاترین الیزابت «کیتی» هادسن خواننده، ترانه‌سرا و بازیگر امریکایی است که به خاطر لباس‌های عجیب متفاوتی که می‌پوشد، معروف است. اما لباس سراسر گل او بسیار عجیب‌تر از معمول به نطر می‌رسید.  
 


نیکی میناژ Nicki Minaj
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

اونیکا تانیا ماراژ که با نام نیکی میناژ شناخته می‌شود۷‌خواننده، ترانه‌سرا و بازیگر امریکایی است که در یکی از رماسم با لباس شنل قرمزی حاضر شده بود!
 


ایرانی‌ها هم از این جریان عقب نیستند
 
 مسخره‌ترین لباس سلبریتی‌های جهان

پیش از این هم در مجله مهر درباره لباس‌های عجیب بازیگران ایرانی هم نوشته بودیم، آن‌ها هم دست کمی از موردهای مشابه خارجی خودشان ندارند و لباس‌های عجیب و غریب و بیش‌از اندازه متفاوتی را در مراسمی چون جشنواره‌ها یا جشن‌های هنری بر تن می‌کنند. 

لباس ها و اکسسوری هایی که برای تان مضرند!


برترین ها: زمانی که می خواهید لباسی را برای پوشیدن انتخاب کنید، انقدر غرق زیبایی ظاهرتان می شوید که  یادتان می رود سلامتی تان هم در انتخاب تان تاثیرگذار است.
 
اگر تا به حال به سلامتی تان در انتخاب لباسی که به تن می کنید، توجهی نمی کردید، حال زمان آن است در انتخاب هایتان تجدید نظر کنید زیرا لباس ها و اکسسوری هایی هستند که می توانید به سلامت بدن شما آسیب برسانند.
 
به عنوان مثال  همه ما دوست داریم که یک کفش پاشنه بلند به پا کنیم و همیشه قد بلندتر به نظر آییم اما این را هم باید در نظر بگیرید که پوشیدن این نوع کفش در دراز مدت به پاها آسیب می رسانند.
 
خوش تیپ بودن خوب است اما واقعا گاهی ارزشش را ندارد که به خاطر آن سلامت تان را به خطر بیاندازید. اگر نمی دانید که چه چیزهایی در زمینه مد و فشن به بدن تان آسیب می رساند، به فهرستی که در اینجا برایتان آورده ایم، نگاهی بیاندازید.
 
شلوار جین تنگ
 
شلوار جین یکی از محبوب ترین مدل های لباس از گذشته تا کنون بوده است اما این را بدانید که شلوارهای تنگ به شکم تان فشار آورده و موجب ورم های شکمی و حتی در برخی موارد به عفونت رحم نیز منجر می شود. پس تا جایی می توانید از شلوارهای راحت تر دیگری استفاده کنید.
 
این لباس ها به بدن خانم ها آسیب می رسانند 
 

 
کفش پاشنه بلند
 
اگر قرار باشد از لباس ها و اکسسوری های سخت و طاقت فرسا فهرستی تهیه کنیم، کفش های پاشنه بلند در ابتدای لیست قرار دارند. این مدل کفش از آن جهت که به قوزک پای شما فشار می آورد، برای بدن تان مضر است. مطالعه ای در دانشگاه کارولینا ثابت کرده که پوشیدن کفش های پاشنده بلند به مدت طولانی ماهیچه های قوزک پا را ضعیف کرده و پس از آن به دیگر قسمت های پا و حتی کمر نیز آسیب می رساند.
 
 این لباس ها به بدن خانم ها آسیب می رسانند
 

 
شکم بند
 
 امروزه بستن شکم بند در میان زنان بسیار رایج شده است اما آیا واقعا ارزش اش را دارد؟ پوشیدن شکم بند در دراز مدت، ماهیچه های شکم را ضعیف کرده و در تنفس شما مشکل ایجاد می کند و حتی موجب تولید رفلکس اسید می شود. به علاوه هیچ دلیل قانع کننده ای برای این که شکم بندها دور کمرتان را کوچک می کنند، وجود ندارد. پس بهتر است دور آنها را خط بکشید.
 
 این لباس ها به بدن خانم ها آسیب می رسانند
 

 
گوشواره های سنگین
 
گوشواره های سنگین از آن جهت که موجب کشیده شدن نرمی گوش می شوند، ضرر دارند. گوشواره های  فلزی ارزان قیمت که کیفیت بالایی ندارند نیز می توانند منجر به آلرژی شوند. 
 
 این لباس ها به بدن خانم ها آسیب می رسانند
 

 
کفش های تخت
شاید فکر کنید که کفش های پاشنه بلند برای سلامت پاها مضرند پس حتما کفش های تخت گزینه مناسبی هستند اما اشتباه می کنید. کفش های تخت یا همان کفش های مدل باله، به اندازه کفش های پاشنه دار به بدن آسیب می رسانند.
 
 این لباس ها به بدن خانم ها آسیب می رسانند
 

 
کیف سنگین
 
شاید فکر کنید که برای حمل وسایل زیاد و سنگین تان بهترین گزینه کیف های بزرگ باشند اما در واقع شما بدترین گزینه را انتخاب کرده اید. اگر چه کیف های بزرگ و جادار چشمگیر و جذاب هستند اما به بدن شما آسیب می رسانند. اگر به یک سمت بدن تان فشار بیشتری نسبت به سمت دیگر بدن تان وارد آید، نه تنها به ماهیچه هایتان فشار می آید بلکه تعادل تان  را نیز بهم می زند.
 
 این لباس ها به بدن خانم ها آسیب می رسانند
 

 
شلوارهای فاق بلند
 
شلوارهای فاق بلند از آن جهت که به شکم فشار می آورند، برای بدن مضرند. به علاوه در تنفس شما اختلال ایجاد خواهند کرد، طوری که ماهیچه هایتان را تنبل کرده و تنفس تان را نامنظم می کند.
 
 این لباس ها به بدن خانم ها آسیب می رسانند
 
در نهایت، اگر چه پوشیدن لباس های مختلف بسیار هیجان انگیز است اما بهتر است قبل از انتخاب لباسی که می خواهید بخرید و در دراز مدت به تن کنید، بیشتر بیاندیشید تا به سلامت بدن تان آسیب نزند.

فیلم: کاربردهای متفاوت گیره کاغذ

برترین ها: یک گیره کاغذ ساده کاربرد های بسیاری می تواند داشته باشد که در این ویدیو نشان داده شده  است.
 
 
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
فیلم: کاربرد های گیره کاغذ 

ضعف های اخلاقی جامعه ایران

گفتگو با مصطفی ملکیان
مجله ایران فردا - حسین نوری نیا: مصطفی ملکیان، چهره ای نام آشنا در میان روشنفکران اهل علم و نظر است. حیات علمی ایشان چنان با تعهد اجتماعی و وجه روشنفکری پیوند خورده است که تفکیک این دو دشوار می نماید. شاید از همین رو باشد که تلاش استاد بر فلسفه اخلاق و رفتار اخلاقی متمرکز شده است؛ موضوعی که محور دلنگرانی های ایشان است و در این گفتگو به وضوح مطرح شده است.

شایان گفتن است وقتی پرسش نخست را با ملکیان در میان گذاشتم، ایشان مقدمه ای بیان کردند و سپس 5 دلنگرانی خود را از جامعه ایرانی شرح دادند. در بحث از دلنگرانی های ایشان گریزی به چگونگی شکل گیری و نیز اثرات هر کدام بر جامعه ایران داشتند. از این رو، برای حفظ انسجام مباحث مد نظر استاد و بهره مندی خوانندگان، در میان مباحث ایشان پرسشی مطرح شد تا گفتار ایشان آن چنان که باید انتقال یابد.
 
ضعف های اخلاقی جامعه ایران

در مجموعه دغدغه ها و دل نگرانی هایی که جنابعالی از وضعیت کنونی جامعه ایران دارید، کانونی ترین و اصلی ترین دغدغه ای را که به آن می اندیشید و آن را از جمله مهم ترین مشکلات جامعه ایرانی می دانید، چیست؟ مقداری ابعاد آن را برای مان بکاوید.

- پیش از آن که به خود ایده پرسش بپردازم، سه نکته را به عنوان مقدمه مطرح کنم. نخست این که من به چیزی به نام اصالت فرهنگ قائل هستم. برخلاف متفکران سوسیالیست که به اصالت اقتصاد قائل هستند و معتقدند بزرگ ترین مشکل هر جامعه یا یگانه مشکل آن و یا علت العلل آن مناسبات اقتصادی حاکم بر جامعه است، و بر خلاف متفکران لیبرالیسم که به اصالت سیاست قائل هستند و معتقدند که بزرگ ترین مشکل هر جامعه یا یگانه مشکل آن و یا علت العلل آن، نظام سیاسی حاکم بر آن جامعه است، من به اصالت فرهنگ معتقدم؛ یعنی معتقدم بزرگ ترین مشکل هر جامعه یا یگانه مشکل آن؛ یا علت العلل مشکلات آن جامعه، فرهنگ شهروندان آن جامعه است. 

مرادم از فرهنگ جامعه، یعنی باورهای تک تک شهروندان آن جامعه، احساسات و عواطف و هیجانات تک تک شهروندان و خواسته های تک تک شهروندان آن جامعه است. بنابراین معتقدم اگر در کشوری قصد اصلاح دارید، اید سراغ فرهنگ آن جامعه بروید. اگر فرهنگ آن اصلاح شد، یعنی باورهای یکایک انسان ها تغییر کرد، احساسات و عواطف و هیجانات یکایک شهروندان آن جامعه عوض شد و خواسته های آنها – به عنوان سه چیزی که درون و شخصیت و منش انسان ها را می سازد – عوض شد، به نظرم به تبع آن سیاست، و به تبع اقتصاد و به تبع سایر شئون اجتماعی آن جامعه دگرگون خواهد شد چون چنین است، طبعا وقتی بزرگ ترین دغدغه ها، اموری است که به خود شهروندان، درون آنان، به باورها، احساسات و عواطف و هیجان ها و به خواسته هایی که شهروندان در زندگی دارند مربوط می شود، از این نظر هم بارها گفته ام که اگر می بینید یک نظام سیاسی فاسد است، میوه ای است بر درخت فرهنگ آن جامعه.
 
اگر این میوه فاسد است، پوسیده است، بد بود است، سمی است، خوشمزه نیست، هر چه هست، بر درخت فرهنگ آن جامعه روییده است.

نکته دوم این که من سال ها پیش در منزل آقای عبدالله نوری سخنرانی کردم که مورد نقدهای فراوان قرار گرفت. در آنجا گفتم که ما ایرانیان 21 مشکل فرهنگی داریم و تا وقتی این بیست و یک مشکل فرهنگی هست، وضع ما با یک درصد اندک تفاوتی همین است که هست. هزار بار رژیم های سیاسی حاکم بر این جامعه به روش های گوناگون از انقلاب، کودتا، مداخلات خارجی، شورش های داخلی، تجزیه طلبی و مرکزگریزی و غیره عوض شوند، تا فرهنگ جامعه همین است، باز مسائل مردم ما حل نمی شود.

نکته سوم این که بعضی از ویژگی های فرهنگی دارای جلوه های بیرونی آشکارتری هستند ولی ما نباید فکر کنیم که آشکار بودن جلوه های بیرونی حاکی از اهمیت آن مشکل فرهنگی است. گاهی جلوه های بیرونی مشکل فرهنگی، ظریف تر و لطیف تر هستند و دیرتر به چشم می آیند ولی در عین حال، آ« مشکل فرهنگی، دشوارتر، جدی تر، خطیرتر و خطرانگیزتر است. با توجه به اینها دغدغه هایم را عرض می کنم.

* مادیت اخلاقی

اولین دغدغه ای که من نسبت به جامعه ایرانی دارم – و هر جا از جامعه ایرانی یاد می کنم، جامعه ایران پس از انقلاب است و به پیش از آن نفیا و اثباتا کاری ندارم -، مادیت اخلاقی است. مادیت اخلاقی با مادیت فلسفی فرق می کند. مادیت فلسفی یعنی شما آگاهانه و خودخواسته به این عقیده باشید که در جهان هستی غیر از عالم طبیعت، غیر ماده و مادیات، غیر از جسم و جسمیات، هیچ چیزی وجود ندارد. مثلا خدا وجود ندارد یا زندگی پس از مرگ وجود ندارد. این مادیت فلسفی است.

مردم ایران گمان می کنم به این مادیت فلسفی قائل نیستند. یعنی خودآگاهانه و خودخواسته به این ایده اعتقادی ندارند، ولی مادیت اخلاقی دارند. مادیت اخلاقی یعنی فقط برای پول ارزش قائل هستند. من به جد معتقدم که هیچ مردمی روی کره زمین در وضع کنونی از این لحاظ مثل ما مردم ایران نیستند که همه مناسبات، داد و ستدها، رفتارها، گفتارها و کردارها برای پول بیشتر و پول بیشتر و پول بیشتر است.
 
ضعف های اخلاقی جامعه ایران

این را هم نمی توان با ظاهر دینی مردم نفی کرد. نمی توان با بعضی از پدیده های سطحی نفی کرد. می بینید که پدر و مادر ،فرزندان با بهره هوشی بالای شان را تشویق می کنند که پزشک یا مهندس شوند. اگر یقین کنند که بهره هوشی فرزندشان پایین تر است می گویند برو علوم پایه بخوان، اگر از آن هم کمتر باشد می گویند برو حقوق بخوان، اگر از آن پایین تر باشد می گویند برو جامعه شناسی و روانشناسی بخوان و اگر از آن هم پایین تر باشد می گویند برو فلسفه بخوان. 

چرا چنین است؟ پشت این تقاضا پول است. بنابراین نمی خواهم وقت شما را با ذکر مثال هایی بگیرم که در بن و بنیاد اندیشه ایرانی پس از انقلاب متاسفانه پول ارزش هاست و بالا نشسته است. هر چیز دیگری به میزانی که فرد را به پول می رساند ارزشمند است و به میزانی که فرد را از رساندن به پول دور می کند، کم ارزش یا بی ارزش خواهد بود. این همان مادیت اخلاقی است که فرد به لحاظ اخلاقی به دنبال مادیات و پول است.
 
البته گاهی هم برای این که به این ثروت برسد، قدرت سیاسی را نردبان می کند، گاهی حیثیت اجتماعی را نردبان می کند، گاهی جاه و مقام را نردبان می کند. گاهی شهرت را نردبان می کند. نردبانی که مرا به ثروت بیشتر و بیشتر برسانند. همه چیز را پلکان می کنند که بر پشت بام ثروت برآیند. این در تمام خلل و فرج و ظرایف و لطایف روابط ایرانیان وجود دارد. این خیلی خطرناک است.

مادیت اخلاقی به مراتب از مادیات فلسفی برای همبستگی اجتماعی خطرناک تر است. به این معنا که اگر همه شهروندان یک جامعه به لحاظ فلسفی مادی اندیش باشند، همبستگی اجتماعی می تواند برقرار بماند، اما اگر همه شهروندان یک جامعه مادیت اخلاقی داشته باشد، ملاط زندگی اجتماعی از بین می رود. ما دیگر با هم همبستگی نداریم و هر کدام از ما در ظرف زندگی اجتماعی یک اتم هستیم که با اتم دیگر ارتباطی ندارد، بلکه با همه اتم های دیگر یا ارتباط رقیبانه دارد و یا خصمانه. ما ارتباط مبتنی بر رفاقت را با مادیت اخلاقی نمی توانیم داشته باشیم.

شما به جلسات روضه و عزاداری نگاه نکنید، به احیای شب های ماه رمضان نگاه نکنید. اینها هم برای رسیدن به همان مادیت اخلاقی است. من کارمند اداره با همکاران قرار فلان مجلس عزاداری را می گذارم برای این همدیگر را گواهی کنیم که اهل مجلس روضه هم هستیم تا ترفیع پیدا کنیم، تا سمت بگیریم، تا حقوق و مزایا بگیریم. شما به مداحان مملکت بگویید بدون مزد مداحی کنید، چندتا مداح مداحی خواهند کرد؟ 

شما بیایید مداحی را از شغل و حرفه بودن ساقط کنید و به مرتبه یک وظیفه اخلاقی برسانید، ببینید چند نفر به آن عمل می کنند هر چند نفر که ماندند آن موقع می توانید بگویید در همان اندازه مادیت اخلاقی نیست. ما با دیدن این گونه مراسم فریب جامعه مان را خورده ایم که فکر می کنیم یک جامعه معنوی داریم. جامعه ما تا جایی که من صادقانه و به جد می توانم شهادت بدهم، مادی ترین جامعه از لحاظ اخلاقی است که در آن همه چیز فقط بر اساس پول تنظیم می شود.

شکاف عاطفی

- مسئله دومی که بعد از انقلاب متاسفانه به خاطر نوعی مارکس زدگی عمیق در جامعه ما پدید آمد و در دولت پیشین به غایت رسید، شکاف عاطفی بین اقشار مختلف مردم است. من بارها و بارها گفته ام که شکاف طبقاتی یک مفهوم اقتصادی است و معنای آن این است که فاصله درآمد کم درآمدترین اقشار جامعه با پردرآمدترین اقشار آن جامعه از حدی بیشتر باشد – که البته پدیده شوم و نامیمونی است – آثار و عواقب وخیمی خواهد داشت اما این پدیده در بسیاری از جوامع وجود دارد. 

به عنوان مثال در هند هم وجود دارد. آن چیزی که در هند وجود ندارد و مارکس زدگی و مارکسیسم زدگی و مارکسیسم عامیانه دولتمردان ما را از اول انقلاب تا الان تقویت کرده است، شکاف عاطفی بین اقشار گوناگون است.

الان شما در دهلی نو از مجلل ترین هتل که خارج شوید و در خیابان سوار درشکه هایی شوید که توسط انسان رانده می شود، هر چند فاصله شما با کسی که درشکه را می راند بسیار زیاد است ولی هیچ وقت در نگاه آن راننده کینه و نفرت و خشم و دشمنی و حسد نسبت به خود را نمی بینید چون شکاف طبقاتی در حد اقتصادی باقی مانده و به حد روانشناختی و به شکاف عاطفی نرسیده است اما در ایران ما، ممکن است شکاف طبقاتی به اندازه هند نباشد ولی خطرناک تر این است که کسی به مردم بباوراند که هیچ کسی در جامعه ثروتمند نمی شود مگر با خوردن خون دیگران، یعنی جز از راه ستم و جور و جفا و بیدادگری هیچ کس ثروتمند نشده است.

این به آن معنا است که وقتی هر فقیری به ثروتمندی نگاه می کند، او را یک غاصب، یا جائر و کسی که حق او و زن و فرزند و پدر و مادر و خواهر و برادر او را خورده تا به این ثروت رسیده است. احمدی نژاد از روز نخست آگاهانه این خط را دنبال کرد. گفت می خواهم عدالت اجتماعی را برقرار کنم. می خواهم حقوق فقرا را بگیرم. از کی بگیرد؟ یعنی از ثروتمندان بگیرد. این به آن معناست که به فقرا بگوییم شما که در فقیر شدن مقصر نبوده اید، کسانی که خون شما و زن و فرزند شما را به شیشه کرده اند، مقصرند و به ثروتمندان هم بگوییم که شما هیچ هنری جز جور و ستم و ظلم و بیداد نداشته اید و این دو گروه از مردم جامعه را بی جهت نسبت به هم دشمن می کند و شکاف عاطفی ایجاد می کند.
 
ضعف های اخلاقی جامعه ایران

این را احمدی نژاد آگاهانه ایجاد کرد اما آن را به صورت ناآگاهانه از ابتدای انقلاب داشته ایم. به این جمله دقت کنید که از مارکس است و در شاکله نظام فکری او کاملا همخوان بود ولی آیا ما می توانستیم بگوییم تاریخ جنگ فقر و غنا است؟ آیا این مفهومی دینی است؟ کل دین آمده است بگوید تاریخ جن میان معنویت و مادیت است، جنگ میان عدل و ظلم است، جنگ میان حق و باطل است، نه جنگ میان فقر و غنا.
 
نه فقر در حد خود مقدس است و نه غنا در حد خود شوم است. وقتی از ابتدا شما بگویید کاخ نشینان و کوخ نشینان، این موضوع را القا کرده اید که گویا کوخ نشینان به جهت کاخ نشینان کوخ نشین شده اند. من در عین این که می پذیرم بسیاری از ثروت ها در طول تاریخ بر اثر ظلم و جور و جفا پدید آمده اند، ولی می پذیرم اکثریت ثروت ها این گونه پدید نیامده اند، بلکه آن فرد ثروتمند به جای این که جوانی خود را تلف کند، کار کرده است، از توان هوشی بالا برخوردار بوده است، روانشناسی اجتماعی را فهم کرده است، قدرت مدیریت داشته است، پشتکار داشته است. 

شما همه عوامل را کنار می گذارید و به ظلم و جور اکتفا می کنید؟ اگر بر اثر ظلم و جور به دست آید کیست که نخواهد با چهارتا ظلم به ثروت دست یابد، ولی کسی نمی تواند این کار را بکند چون برای ثروتمند شدن باید بهره هوشی بالایی داشته باید، قدرت حافظه بالایی داشته باشید. باید در وقت و زمان خود مدیریت داشته باشید، باید پشتکار و جدیت داشته باشید، آداب معاشرت و موانست و موالفت با مردم را یاد بگیری تا بتوانی در آنان نفوذ کلام داشته باشی. همه این عوامل و از جمله تحصیلات و فعالیت هایش را کنار می گذارید و وقتی می بینید چند میلیارد ثروت دارد، می گویید این ثروت، خون مردم است، پس باید آن را غصب کرد.

این شکاف عاطفی موجب می شود که اگر اندکی قدرت مرکزی ضعیف شود، تمام حاشیه های شهرها بر متن شهرها می شورند. روستاها شهرها را در خود می بلعند. دیگر نیاز به این نیست که کسی بخواهد ملت شما را نابود کند. ملت شما دو دسته می شوند و یک دسته به تعبیر شما انتقام تاریخی خودشان را می گیرند. آن موقع باید با هرگونه نظمی، با هر گونه امنیتی، با هر گونه رفاهی، با هر گونه عدالتی و با هر گونه آزادی باید وداع گفت. من واقعا از این وضعیت می هراسم و معتقدم مصلحان اجتماعی اگر نمی توانند شکاف عظیم اقتصادی را ترمیم کنند، لااقل نگذارند به شکاف عاطفی تبدیل شود و آن مقدار شکاف عاطفی را ترمیم کنند و مردم را تفهیم کنند که هر ثروتی با ظلم به دست نیامده و هر فقیری هم با ثروت دیگری فقیر نشده است.

باز تاکید می کنم که البته بخش اندکی از ثروت ها با ظلم به دست آمده و بقیه اش با کاردانی ها، مدیریت ها، مهارت ها و متمرکزا از قوا و استعدادها استفاده کردن که به درون مربوط می شوندو متمرکزا از فرصت ها و امکانات استفاده کردن که به بیرون مربوط می شوند.

هر که بتواند از استعدادهای درونی و فرصت های بیرونی اش خوب استفاده کند، می تواند ثروتمند شود. عجب آن که همین کسانی که جنگ فقر و غنا را دامن می زنند، توجه ندارند که اگر ثروت این قدر منحوس است که دارندگان آن باید انتقام تاریخی پس دهند ولی قدرت سیاسی آن قدر مقدس است که دارندگان آن هیچ انتقام تاریخی به هیچ کس نباید پس دهند؟

اگر ثروت پلشت است، قدرت سیاسی هم به همان درجه پلشت است. چرا ثروتمندان مبغوض هستند ولی کسانی که از نردبان سیاسی بالا می روند مبغوض نیستند؟ و چرا ثروتمندان از راه ظلم به ثروت رسیده اند ولی نمی گویید قدرتمندان سیاسی هم از راه ظلم به قدرت رسیده اند؟ نکته دوم این که اگر ثروت بد است، چرا قدرتمندان سیاسی از قدرت خود برای کسب ثروت استفاده می کنند؟

ضعف اعتماد عمومی

نکته سوم که من خیلی از آن می ترسم و تا حدی نتیجه نکته دوم است، این است که اعتماد عمومی در جامعه ما خیلی کم شده است. بارها گفته ام که در جوامع غربی اعتماد سرد می شود و رد جوامع ما اعتماد باید پدید بیاید. این به آن معنا است که وقتی شما در کشوری غربی قدم می گذارید، تمام شهروندان آن کشور به شما اعتماد می کنند. هر چه گفتار و کردار شما باشد، صادقانه می انگارند. ممکن است بعدا در اثر طول ممارست با شما اگر بدسگالی از شما ببینند اعتماد اولیه نسبت به شما کمی سرد شود.
 
ضعف های اخلاقی جامعه ایران

در ایران برعکس است. اولین مواجهه ای که دو فرد با یکدیگر دارند، مبتنی بر بی اعتمادی است. حالا باید سال ها با یکدیگر مراوده داشته باشند تا کم کم اعتماد پیدا کنند. جامعه سالم جامعه ای است که من در اولین برخوردم با فردی دیگر به او اعتماد کنم و بعد اگر بر اثر ممارست ها و فراز و نشیب های زندگی و تجربه ها از او نادرستی دیدم، اعتماد اولیه را بازپس بگیرم.، نه این که از اول که با شما آشنا می شوم، سال ها در خلوت و جلوت و سفر و حضر و شداید و تنگناها و گشادگی ها باید هم و غم من آن باشد که اعتمادم را در شما برانگیزانم و در دل شما اعتماد نسبت به خودم ایجاد کنم. این برای جامعه ما بسیار خطرناک است و بسیاری از سرمایه ها را از بین می برد.

تقلید، تعبد ، القاپذیری و تلقین پذیری

مسئله چهارم این که تا وقتی تقلید و تعبد و القاپذیری و تلقین پذیری در میان مردم ما وجود دارد، خطر تلاشی اجتماعی وجود دارد. درست است که تقلید و تعبد و القاپذیری و تلقین پذیری چهار پدیده هستند ولی در یک وجه مشترک هستند که آن سخن بی دلیل پذیرفتن است. حتی از صدر مشروطه تا زمان ما،  چقدر از این تعبدپذیری خسارت دیده ایم. یاران مصدق می گفتند هر چه مصدق بگوید درست است و هر چه کاشانی بگوید، چون او گفته است نادرست است. طرفداران کاشانی هم می گفتند هر چه کاشانی بگوید درست است و هر چه مصدق بگوید چون او گفته است نادرست است.

یک بار نه طرفداری از طرفداران مصدق از طرفداران کاشانی مطالبه دلیل می کرد و نه طرفداری از طرفداران کاشانی از طرفداران مصدق دلیل می خواست. اگر مطالبه دلیل صورت می گرفت، هم از نظر من طرفدار مصدق، مصدق از تجسم حق بودن و کاشانی از تجسم باطل بودن می افتاد و هم در نظر طرفدار کاشانی، کاشانی از تجسم حق بودن و مصدق از تجسم باطل بودن می افتاد، و طبعا دل های ما به هم نرم می شد.

درست است که ممکن بود من همچنان طرفدار مصدق بمانم و شما همچنان طرفدار کاشانی بمانید ولی طرفداری من از مصدق به این معنا می شد که مصدق بیش از کاشانی بر حق است. شما تلقی تان از کاشانی این بود که او بیش از مصدق بر حق است. کسانی که می گویند ما درصد حقانیت مان از دیگری بیشتر است، دیگر خون یکدیگر را نمی ریزند. حاضر نیستند به مال و جان و ناموس یکدیگر تعرض کنند.

تا وقتی ما تقلید می کنیم، تعبد می ورزیم، القاپذیر هستیم و تلقین می پذیریم، یعنی تا وقتی که صورت استدلالی مان این باشد که الف، ب است، چون عمرو گفته است که الف، ب است و الف، ب نیست چون زید گفته است که الف، ب نیست، همین وضعیت ادامه دارد.
 
چون هر کدام از این شیادان عالم، ما را دور خود جمع می کنند و خودشان را تجسم حق می کنند و بقیه شیادان عالم را تجسم باطل معرفی می کنند ولی چون این کار را هر شیادی می کند، آن وقت مردم بلادلیل با هم دشمن هستند اما اگر می پذیرفتیم که بگوییم الف، ب است، چون الف، جیم است و جیم ب است، پس الف، ب است، آن گاه به فرمول استدلالی درست رسیده ایم و روی خوش خواهیم دید والا امثال ابوبکر بغدادی که در بیابان های عراق پیدا می شود و می گوید من خلیفه رسول الله هستم، همچنان پیدا خواهد شد چون تعبد و تقلید در ما رخنه کرده است. 

چرا هر کسی در هر بیابانی می تواند بلند شود بگوید من خلیفه رسول الله هستم؟ برای این که تعبد در ما رخنه کرده است. اگر اول کسی می گفت اول اثبات کن خلیفه رسول الله هستی و او هم چنین می کرد، آن وقت درست بود اما این که بگوید من خلیفه رسول الله هستم و موافقان پشت سر من بایستند تا برویم مخالفان را نابود کنیم، به این علت پذیرفته می شود که در میان مردمی گفته می شود که از اول با روحیه تعبد، تقلید، القاپذیری و تلقین پذیری بار آورده شده اند.

تقلیدپذیری از آموزش و پرورش ما شروع می شود. وقتی می گویم آموزش و پرورش، مقصودم همه سازمان هایی است که تعلیم و تربیت را به عهده دارند. از وزارت آموزش و پرورش تا وزارت آموزش عالی، و فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، رادیو و تلویزیون، مطبوعات، خطبا و سخنرانان. آموزش و پرورش ما بر دو پایه تقلید و حافظه قرار دارد.

به جای تقلید باید استدلال گرایی بیاید و به جای حافظه باید فهم بیاید ولی آموزش و پرورش ما هم در نظام حوزوی و هم در نظام رسمی به جای فهم بر حافظه و به جای استدلال گرایی بر تعبد تاکید دارند. اینجاست که بین ما روز به روز فاصله می افتد. سخن یکدیگر را نمی فهمیم و به یکدیگر به چشم دشمن می نگریم. در غیر این صورت هم از طرفداران مصدق مطالبه دلیل می کردیم و هم از طرفداران کاشانی.

بی اعتنایی به علم

آخرین دلنگرانی من که خیلی از آن می ترسم، بی اعتنایی به دستاوردهای بشری در حیطه علم، فن و هنر است. این که ما گمان کنیم که دیوانگان عالم به دنبال علم و فن و هنر رفته اند و کشورمان را چه در زمینه خصوصی و زندگی خانوادگی و چه در زندگی اجتماعی بر اساس آخرین دستاوردهای علوم و معارف بشری تمشیت و اداره نکنیم و ندانیم که آخرین دستاوردهای علوم بشری، نزدیک ترین معارف بشری هستند به حقیقت. الان این گونه نیست.
 
 ضعف های اخلاقی جامعه ایران
 
اولا آمده ایم بخش ارزشمندتر و گرانبهاتر و ارجمندتر معارف بشری را که علوم انسانی هستند، ار ابتدا کنار گذاشته و عَلم مخالفت صریح را برای آن بلند کرده ایم و شرمنده که نیستیم، افتخار هم می کنیم که ما بی نیاز هستیم از این اباطیل و اراجیفی که اسمش شده است علوم انسانی غربی! ولی از آخرین دستاوردهای این علوم و معارف برای اهداف خودمان روی گردان نیستیم، بلکه با بیشترین هزینه های مالی و عصبی – روانی که از جیب ملت می رود، آنها را تهیه می کنیم و نمی گذاریم به آخرین دستاوردها برسیم، چون از همان دستاورد استفاده می کنیم و نمی گذاریم فرآیند رسیدن به فرآورده ها در ذهن شهروندان جریان پیدا کند چون این فرآیند رهایی بخش و آزادی بخش است.

من معتقدم اگر بنا بود چیزی از غرب گرفته شود تو چنین وانهاده شود – هر چند معتقد نیستم که باید چیزی را گرفت و چیزی را وانهاد – خوب است که فرهنگ غرب را می گرفتیم و تمدن غرب را رد می کردیم نه این که آقایان تمدن غرب را گرفته اند و به هواپیما و زیردریایی و تسلیحات و رادیو و تلویزیون و مظاهر مادی را بیش از هر جای دیگری حرص و ولع نشان می دهند ولی فرهنگ غرب – فرهنگ استدلال گرایی و تبعیت از تجربه و درس آموزی از گذشته و فردگرایی و رمه ای نزیستن و رمه ای نیندیشیدن، اصالت دادن به خود انسان، ایدئولوژیک نبودن و ایدئولوژی را برای انسان خواستن نه انسان را برای ایدئولوژی خواستن – می گرفتیم الان تصمیم هایی که در کشور ما گرفته می شود، غیر از بخش های مادی تصمیمات که به تکنولوژی ختم می شود، بقیه مبتنی بر آخرین دستاوردهای بشری نیست. برای همین است که دائما در همه نهادهای اجتماعی عقب می رویم.

ما هفت نهاد اجتماعی بزرگ شامل  خانواده، اقتصاد، سیاست، تعلم و تربیت، حقوق، اخلاق و دین و مذهب در حال عقب رفتن هستیم. حالا اگر بخواهم همه این پنج دغدغه را خلاصه کنم، باید می گفتم بزرگ ترین دغدغه من فرهنگ است و در فرهنگ نیز فرهنگ اخلاقی بزرگ ترین دغدغه من است چون در همه این 5 مورد، عناصری از اخلاق وجود دارد. این پاسخ اجمالی.

بین این مجموعه ای که بیان کردید، چه نوع ارتباط و پیوندی وجود دارد؟ آیا این ها در عرض هم وجود دارد یا در طول هم هستند؟ آیا پیوند سلسله مراتبی دارند؟ 

- من بین اینها نظام علی و معلولی برقرار می بینم ولی نظام علی و معلولی دیالکتیکی. هر کدام از این عوامل می تواند بر عوامل دیگر تاثیر بگذارد و از عوامل دیگر تاثیر بپذیرد.

برخی از این موارد می تواند ریشه تاریخی داشته باشد. به عنوان مثال ضعف اعتماد عمومی، کم و بیش در خاطرات جهانگردان و غربی ها از ایران آمده است که ایرانی ها در ابتدا اعتماد نمی کنند و رفته رفته اعتماد می کنند اما برخی از آنها محصول این چهار دهه اخیر است. لطفا در این باره توضیح بفرمایید.

- این که گفته ام تاکیدم به بعد از انقلاب است، نمی خواستم بگویم علت این مشکلات انقلاب است، بلکه می خواهم بگویم ما انسان های بعد از انقلاب با این مسائل مواجه هستیم. بعضی از آنها ریشه در سابق دارد و بعضی ندارد ولی حتی آنهایی که ریشه در سابق دارد، بعد از انقلاب تشدید شده است. این بی اعتمادی الان بسیار تشدید شده است. بالاخره ما در چیزهای بسیار مهمی به یک تار موی طرف مقابل اعتماد می کردیم. الان شما به برادرتان هم چنین اعتمادی ندارید.

می فرمایید مجموعه این موارد را ذیل ضعف فرهنگ اخلاقی قرار می دهید. آیا جامعه ایرانی در شرایط کنونی از ظرفیت و توانمندی برخوردار هست که راه حل هایی را برای خروج از این مسائل تعریف و به آن عمل کند؟

- به دو جهت بله. اول آن که تمام این مسائل پیش اندیشیده هستند. جوامع دیگر درباره این مسائل مطالعه و تحقیق کرده اند و دانش بزرگ روانشناسی اجتماعی به این موضوع ها پرداخته است. دوم این که ما خودمان هم وقتی متفکران مان آزاد بودند به میزان آزاد بودن شان می توانستند این مسائل را در مخاطبان خود کاهش دهند.

مشکل ما این است که بین توده های مردم ما و بین کسانی که سخنی برای گفتن دارند اولا، و دلسوزی برای مردم دارند ثانیا، یعنی کسانی که آگاهی و نیک خواهی دارند، نظام سیاسی به عنوان دیواری ایستاده است که دست و صدای این متفکران به مردم نمی رسد.

این کار، نشد ندارد ولی این مشکل وجود دارد که نظام سیاسی، کسانی را که از حد بیشتری آگاهی و از حد بیشتری نیکخواهی برخوردار هستند، از مردم جدا کرده است. مثل این که بیمارانی وجود داشته باشند و ما پزشکان و داروها را در اتاقی حبس کرده باشیم. به این دلیل می گویم شدنی است که هر وقت توده ها و اکثریتی که نتوانسته اند از آن حد از آگاهی برخوردار شوند، توانسته اند به آگاهان نزدیک شوند، آن موقع کارهای مثمرثمری انجام شده است. معتقدم اگر دیوار سیاسی از میان آگاهان و نیکخواهان برداشته شود، هیچ کدام از این مسائل لاینحل باقی نمی ماند. در عین حال وقتی از نظام سیاسی حاکم صحبت می کنم نمی خواهم بگویم مصلح اجتماعی و روشنفکر تقصیری ندارد بلکه مهم ترین عامل را نظام سیاسی می دانم.
 
ضعف های اخلاقی جامعه ایران

این فضایی که جنابعالی به تصویر کشیدید نشان می دهد که ساختار فرهنگی در کنار ساختار اجتماعی دچار مشکلاتی است که ریشه دار است و به عبارتی خود ساختار دچار مشکل است. این ساختار به عنوان کل روی اجزای خود تاثیر می گذارد. علاوه بر این که ساز و کارهایی درست کرده است که ساختار را همچنان حفظ کند، مانند فرآیندهای رانتی و کانون های قدرت. در این صورت فرد چگونه می تواند بر این کل و ساختار تاثیر بگذارد؟

- پاسخ به این سوال دشوار است ولی این سوال پیش فرضی دارد که به نظرم چندان درست نیست. من قدرت حاکم بر جامعه را قوی و مهم ارزیابی نمی کنم. در این گونه موارد، مثال شهرک سینمایی را به کار می برم. وقتی به این شهرها در فیلم های سینمایی نگاه می کنیم، دیواره ای بلند و دژها و ساختمان های محکمی را می بینید ولی وقتی به خود شهرک می روید می بینید همه اینها مشتی چوب و مقوا است و زود فرو می ریزد. ابهت بیرونی آنها ما را فریب می دهند. رفتار هر کس میزان اعتماد به نفس آن فرد را نشان می دهد.
 
اگر من سر کلاس در مواجهه با پرسش دانشجو به لکنت بیفتم و یا بگویم الان وقت سوال نیست، می فهمم که من چندان به علم خود اعتماد ندارم. آلبرتو رونکی متفکر ایتالیایی کتابی با عنوان غول های بیمار دارد، می گفت برخی رژیم ها غول هستند و در بیرون همه از آنها می ترسند اما خودشان خبر دارند که یک بیماری لاعلاج دارند. من معتقدم اگر این فرهنگ، مجهز و سالم می شد، چنین رژیم هایی بدون غلبه و سرکوب پژمرده می شدند و فقط ترس آنها را نگاه داشته است. گاندی می گفت فقط از ترس خودتان بترسید. در عین حال با گرفتن این پیش فرض پرسش شما به جای خود باقی است و باید درباره آن فکر کرد.

این پرسش پیش فرض دیگری هم دارد و آن این است که نظام اجتماعی چیزی فراتر از مجموعیت افراد و نظام فرهنگی  چیزی بیش از مجموعیت اجزای فرهنگی است.

- می دانید که من سال هاست این پیش فرض را قبول ندارم و طرفدار فردگرایی هستم و از طرفداران جمع گرایی نیستم. اصلا معتقد نیستم به جمع گرایی و معتقدم هیچ جامعه ای بیش از مجموعیت افرادش نیست. در هیچ کدام از نهادهای هفتگانه به چنین مجموعیتی فراتر از اجزا قائل نیستم. من به روح زمانه هگلی قائل نیستم.
 
به روح جمعی قائل نیستم. به وفور هم این را نقدت کرده ام و اندیشه های جمع گرایی را به لحاظ فلسفی ناموجه می دانم. بنابراین، این که می گویم تو، آن آقا، خانم و آن دیگری باید عوض شوند و اگر ما همه عوض شدیم، دیگر هیچ چیزی نیاز به عوض شدن ندارد. نمی گویم قوانین و مقررات و هنجارهای نهادها را تغییر دهید تا مردم تغییر کنند. این را قبول ندارم. می گویم باید مردم را تغییر داد، تک تک مردم اگر تغییر کنند، آن گاه نهادها هم تغییر خواهند کرد.

با چه فرآیندی این امر امکان پذیر است؟

- فقط از طریق تعلیم و تربیت، یعنی اصلاح تمام سازمان ها و افرادی که در امر تعلیم و تربیت دخالت دارند، از آموزش و پرورش و آموزش عالی و صدا و سیما و مطبوعات و خطبا و سخنرانان و پدر و مادر و دیگران. به تعبیر سقراط علموهم و کفی، یعنی فقط به مردم یاد بده، همین کافی است. از این نظر طرفدار جان دیویی هستم که به دموکراتیزه کرده آموزش و پرورش قائل است. اگر هر انسانی از حداقل آ»وزش و پرورش یک شهروند خوب بودن برخوردار شود، همه چیز تمشیت می شود و نیازی به قوه قهریه و انقلاب نداریم.

به نظر شما محورهای اصلی این تعلیم و تربیت چه باید باشد که بتواند بر این مسائل فائق آید؟

- من در چهار جلسه با عنوان فلسفه تعلیم و تربیت این اصول را گفته ام که ما باید پنج کار را انجام دهیم تا به این اهداف نائل آییم. خوانندگان می توانند به متن آن سخنرانی ها که در سایت های مجازی موجودند مراجعه کنند.

قدرت خرید ایرانی ها کاهش یافت

آسوشیتدپرس گزارش داد؛
خبرگزاری مهر: در گزارش آسوشیتدپرس آمده است: این هفته پول ملی ایران به ۴۱۶۰۰ تومان در برابر یک دلار سقوط کرد که کمترین میزان در تاریخ این کشور است.  

بر اساس این گزارش در حالی که کاهش ارزش پول ایران می‌تواند تا حدودی صادرات این کشور را در بازارهای جهانی جذاب‌تر کند اما از سوی دیگر مفهوم این افت ارزش این است که پس‌انداز مردم هم کم ارزش می‌شود. در این راستا نگرانی‌ها درباره اینکه رئیس جمهور جدید آمریکا دونالد ترامپ با مسأله هسته‌ای ایران چگونه برخورد خواهد کرد نیز نگرانی‌هایی را برای پول ملی این کشور ایجاد کرده است.  

یک فردی که خود را بابایی معرفی می‌کند و ساکن تهران است به خبرنگار آسوشیتدپرس گفت: مطمئناً کاهش ارزش پول ایران تأثیر منفی بر نحوه زندگی مردم خواهد داشت. چرا که بسیاری از کالاهای خارجی را ایران وارد می‌کند و بسیاری از مایحتاج مردم وارداتی است و این مسأله حتی تأثیر روانی هم بر مردم می‌گذارد.

گزارش آسوشیتدپرس حاکی است طی ۱۰ سال ارزش پول ایران از ۹۲۰ تومان در برابر یک دلار به ۴۱۶۰ تومان کاهش یافته که این حدود ۴۵۰ درصد افت ارزش است. بخش زیاد این کاهش ارزش در سال ۲۰۱۲ اتفاق افتاد، زمانی که آمریکا به خاطر مسائل هسته‌ای بانک‌های جهانی را از همکاری با ایران ممنوع کرد و اتحادیه اروپا تحریم‌های نفتی را علیه این کشور اعمال کردند.  

دلایل زیادی برای کاهش ارزش ریال وجود دارد. از زمانی که ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا اعلام شد دلار در این کشور تقویت شده است، ‌از سوی دیگر ترامپ در کمپین‌های تبلیغاتی خود بارها اعلام کرده که توافق هسته‌ای با ایران را قبول ندارد و مذاکرات جدیدی را آغاز خواهد کرد و این مسأله به ابهام در آینده این توافق دامن زده است. همچنین دولت ایران طی سال‌های گذشته بازار ارز را دستکاری می‌کرد تا کسری بودجه دولت را پوشش دهد. این کار را انجام می‌دهد که از تفاوت بین نرخ دولتی و نرخ بازار ریال بیشتری از فروش نفت به دست آورد. اقدامی که در بازارهای جهانی معروف به آربی‌تراژ است.

حسن سلیمی از اتاق بازرگانی ایران می‌گوید: مسأله آربی‌تراژ می‌تواند یک بازی باشد.

سلیمی همچنین گفت: دولت معتقد است که می‌توانست نفت را به قیمت ۶۵ تا ۷۰ دلار در سال ۲۰۱۷ بفروشد اما اکنون مسلم است که قیمت نفت در محدوده ۵۰ دلار خواهد بود بنابراین برای اصلاح این کسری نرخ مبادله را افزایش داده است.  

فاضلی: نتوانستیم جلوی رانت را بگیریم

خبرگزاری تسنیم: علی فاضلی در نشست خبری رؤسای اتاق‌های بازرگانی، تعاون و اصناف ایران گفت:  اصناف کشور سهم 25 درصدی در بخش اشتغال کشور را دارند و باعث ایجاد 6.5 میلیون شغل شده اند.

رئیس اتاق اصناف ایران تاکید کرد: انتظار ما از دولت این است که گره‌های موجود پیش پای بنگاه‌ها را باز کند، چرا که بیش از 2 هزار دستورالعمل برای گرفتن مجوز سر راه ایجاد اشتغال است.مجلس و دولت باید کمک کنند تا این سدها برای توسعه فضای کسب و کار برداشته شود.

وی تصریح کرد: در سال 92-91 یکی از مشکلات اصناف این بود که در شرایط رکود تورمی و بیکاری حاکم بر جامعه افزایش مالیات جایی از اعراب ندارد.

فاضلی یادآورشد: در یک سال اخیر خوشبختانه تعامل بین اصناف و نظام مالیاتی کشور به حد بسیار خوبی رسیده و حدود 80 درصد مشکلات حل شده و این سازمان در صدور برگ مفاصاحساب مالیاتی همکاری بسیار خوبی با اصناف داشته است.

وی با بیان اینکه  دولت گوش شنوا دارد اما مشکلات فراوان است و همه را سر این دولت خالی کرده اند گفت: دولت 2 میلیون و اندکی نان خور دارد و روز به روز فربه تر می‌شود و کوچک کردن این مجموعه کارسختی است و نتوانستیم جلوی رانت موجود در دولت را بگیریم.

اینفوگرافیک: دولت یازدهم رکورددار گرانترین دلار

اینفوگرافیک: دولت یازدهم رکورددار گرانترین دلار


در روزهای اخیر قیمـــت دلار به بالای ۴۱۰۰ تومان رسیده که رکورد تــاریخی برای دلار محسوب می‌شود.

بنابراین تاکنون دولت یـــــازدهم را بـاید رکورددار گــرانترین دلار دانست؛

دولتـــی که بــرای ارزان کــردن دلار شعـــار می‌داد.


اینفوگرافیک: دولت یازدهم رکورددار گرانترین دلار

واردات کاغذ سیگار از فرانسه و ترکیه

باشگاه خبرنگاران جوان: بر اساس آمار گمرک در 7 ماه منتهی به مهر ماه سال جاری بیش از 5  تن  کاغذ سیگار به ارزش دلاری 53,905 و ارزش ریالی 1,659,082,482 وارد کشور شده است.

کشور فرانسه با صادرات 2 تن و 763 کیلوگرم  کاغذ سیگار به کشور با ارزش دلاری 32,378 و ارزش ریالی  996,169,243 در رتبه اول و  پس از آن ترکیه با صادرات 825 کیلوگرم به کشور با ارزش دلاری  7,949 و ارزش ریالی 240,544,764 در رده دوم قرار دارد.
 
واردات کاغذ سیگار از فرانسه و ترکیه

شاخص کیفیت زندگی در ایران بهبود یافت

خبرگزاری ایرنا: شاخص کیفیت زندگی در ایران در سال 2015 برابر با 80 بود که در سال 2016 با 31 رتبه بهبود به 49 رسید.
 
بیشترین عامل موثر بر بهبود رتبه ایران در کیفیت زندگی سه شاخص قدرت خرید، قیمت مصرف کننده و نسبت قیمت دارایی به درآمد (هرچه پایین تر بهتر) است.
 
بر اساس گزارش «شاخص کیفیت زندگی در جهان در سال 2016 میلادی» که وزارت تعاون،کار و رفاه اجتماعی منتشر کرده، رتبه شاخص کیفیت زندگی در ایران 49 در میان 61 کشور جهان است.
 
شاخص کیفیت زندگی مقوله ای میان رشته ای، پیچیده و چند بعدی و مرتبط با جنبه های ذهنی و عینی است که تعاریف و مفاهیم متعددی از آن ارایه شده است.
 
کیفیت زندگی در برگیرنده ابعاد روانی است که شاخص هایی همچون رضایت، شادمانی و امنیت را در بر می گیرد و آن را رضایت اجتماعی نیز می نامند.
 
بالاترین شاخص کیفیت زندگی در میان 61کشور جهان متعلق به کشور دانمارک با 201.53 و کمترین در کشور ویتنام با 31.48 است.
 
همچنین 10 کشور برتر جهان شامل، دانمارک، سوییس، استرالیا، نیوزیلند، آلمان، اتریش، هلند،اسپانیا، فنلاند و امریکا است.
 
کشورهای برزیل، چین، پاکستان، سنگاپور، مصر ،روسیه، اوکراین، اندونزی، فیلیپین، مالزی، تایلند و ویتنام پایین تر از ایران به لحاظ کیفیت زندگی قرار دارند.
 
شاخص های کیفیت زندگی شامل شاخص های قدرت خرید مردم، ایمنی، مراقبت های بهداشتی، قیمت مصرف کننده، نسبت قیمت دارایی به درآمد، زمان ترافیک شهری، آلودگی و آب و هوا است.
 
شاخص های یاد شده به نوعی با یکدیگر مرتبط هستند .به عنوان مثال شاخص زمان ترافیک شهری که اشاره به مدت زمان سپری شده در رفت و آمدهای درون شهری دارد با شاخص آلودگی در ارتباط است.
 
سنگینی ترافیک در سطح معابر شهری موجب افزایش آلودگی های محیطی می شود و به این طریق کیفیت زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد.
 
شاخص قیمت مصرف کننده با نرخ تورم سنجیده می شود. این شاخص بر روی شاخص قدرت خرید مردم تاثیر دارد.
 
افزایش نرخ تورم پس از هدفمندی یارانه ها در کشور رخ داد که موجب کاهش قدرت خرید مردم شد.
 
شاخص قیمت مصرف کننده در سال های 2015 تا 2016 از 44.53 به 38.21 و شاخص زمان ترافیک شهری از 47.44 به 49.17 افزایش یافته که در نهایت موجب افزایش شاخص آلودگی از 82.28 به 83.65 شده است.
 
شاخص مراقبت های بهداشتی در فاصله دو سال یاد شده، از 50.12 به 50.13 (اندکی بهبود)رسیده است.
 
بر اساس این گزارش،بین چهار کشور ایران، مصر، چین و مقدونیه ایران با 31 رتبه بیشترین میزان پیشرفت را در میان این کشورها داشته است.
 
همچنین بیشترین میزان پسرفت در شاخص کیفیت زندگی در سال های یاد شده در کشور قطر با 21 رتبه تنزل بوده است. شاخص کیفیت زندگی در کشورهای سنگاپور، امارات متحده عربی و عربستان بین 19تا 14رتبه تنزل یافته است.

دستاوردهای دولت روحانی از نگاه رویترز

خبرگزاری ایرنا: خبرگزاری رویترز امروز درگزارشی درحالی تثبیت ریال و کاهش نرخ بی سابقه تورم را از جمله دستاوردهای اقتصادی دولت حسن روحانی برشمرد که برخی رسانه های داخلی با حذف و سانسور این موارد از این گزارش سعی کردند به نحو دیگری مطلب را القا کنند.
 
 این خبرگزاری در گزارش خود آورده است : نوسان اخیر در نرخ ارز ممکن است پیش از انتخابات سال آینده به موضوعی سیاسی و برای بهره برداری مخالفان دولت تبدیل شود.
 
رویترز با بیان اینکه 'پول ایران دوشنبه (دیروز) در برابر دلار به حد پایین جدیدی رسید که نشانه ای از نگرانی درباره ایجاد مشکل برای جذب پول خارجی پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ است'، افزود: این در حالیست که مسئولان هر گونه ارتباط بین نتیجه انتخابات آمریکا و کاهش ارزش ریال را رد می کنند.
 
محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت روز دوشنبه گفت که علت کاهش ارزش ریال 'مسائل روانی' است و دولت امیدوار است ارزش ریال در چند روز آینده افزایش یابد.
 
نرخ برابری ریال در برابر دلار روز دوشنبه به 41500 ریال رسید، در حالی که این رقم روز یکشنبه 41250 ریال و اواسط سپتامبر 35570 ریال بود. دلالان می گویند پیش از ماه جاری رکورد نرخ پایین برابری در اواخر سال 2012 بود که هر دلار با حدود 40000 ریال معاوضه می شد.
 
اقتصاددان ها می گویند این کاهش ارزش ریال چند علت دارد از جمله قدرتمندی دلار در برابر بسیاری از ارزها در هفته های گذشته و همچنین وضع نامعلومی پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال آینده ایران.
 
اقتصاددانها در عین حال تاکید می کنند که انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا در انتخابات نوامبر گذشته یکی از عوامل اصلی این موضوع است. ترامپ گفته است توافق بین ایران و قدرت های جهانی را لغو می کند. این توافق برنامه هسته ای ایران را محدود و همچنین در ژانویه سال جاری میلادی تحریم ها بر اقتصاد ایران را برداشت.
 
این اقدام (لغو توافق هسته ای) از تلاشهای ایران برای جذب دهها میلیارد دلار اعتبارات خارجی برای نوسازی اقتصاد این کشور جلوگیری خواهد کرد. ورود سرمایه از ماه ژانویه تاکنون کمتر از حد انتظار دولت ایران بوده و علت این امر تا حدی هراس بانک های بین المللی از ایجاد مشکلات حقوقی با آمریکا برای آنها در صورت کار با ایران بوده است.
 
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که واشنگتن توافق هسته ای را لغو نخواهد کرد اما تحریم های باقی مانده علیه ایران را با شدت بیشتری اجرا خواهد کرد. حداقل این است که نااطمینانی درباره قصد و نیت آمریکا می تواند موجب احتیاط بیشتر شرکت ها در سراسر جهان برای معامله با ایران و سرمایه گذاری در این کشور شود.
 
در همین حال فعالان اقتصادی بازار ارز در چندین صرافی در تهران به رویترز گفتند که در هفته های اخیر شاهد افزایش ناگهانی در تقاضا برای دلار نبوده اند که معنی این حرف این است که کاهش نرخ برابری ریال ممکن است علت های دیگری داشته باشد.
 
دولت روحانی پس از سالها بی ثباتی در وضعیت پولی توانست ارزش پول ایران را تثبیت کند و این امر به کاهش تورم از میزان بی سابقه بالای 40 درصد به زیر 10 درصد کمک کرد.
 
در ایران علاوه بر نرخ مبادله در بازار آزاد یک نرخ رسمی هم وجود دارد که برای هر دلار 32317 ریال برای برخی معاملات دولتی است. افزایش اختلاف بین نرخ رسمی و نرخ بازار آزاد موجب خارج شدن پول از سیستم رسمی بانکی می شود و دولت در اقدامی برای مقابله با آن روز شنبه برخی بانکها را مجاز کرد که با نرخ آزاد کار کنند.

دستگیری تعدادی از هنرمندان در پارتی مختلط

دادستان تهران:
باشگاه خبرنگاران جوان: به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران،بیست و دومین نشست شورای معاونان دادستانی تهران با موضوع اجرای احکام، روز دوشنبه ششم دی‌ماه سال جاری با حضور معاونان دادستان، سرپرستان نواحی دادسرای تهران، سرپرستان دوایر نظارت زندان‌ها و قضات اجرای احکام چند ناحیه از دادسرای تهران، به ریاست عباس جعفری دولت‌آبادی دادستان تهران برگزار گردید.

دادستان تهران ضمن تبریک تولد حضرت عیسی (ع) و گرامیداشت سالگرد حماسه نهم دی و قدردانی از حضور مردم که در خاموش کردن آتش فتنه در سال 88 نقش مؤثر داشته، اعلام کرد: در این روز توطئه دشمنان که تصور می‌کردند با اعتراض‌های خیابانی می‌توانند به نظام ضربه بزنند، با حضور آگاهانه مردم خنثی شد.

تفهیم اتهام محاربه به سارقان مسلح

جعفری دولت‌آبادی به منظور اطلاع‌رسانی پیرامون پرونده‌های مفتوح طی هفته گذشته در دادسرای تهران، به دستگیری اعضای یک باند سرقت مسلحانه در چند روز اخیر اشاره کرد و با اعلام این‌که اعضای باند طی ده روز سرقت مسلحانه از مغازه‌ها انجام دادند که 9 فقره سرقت در روز 22 آذر ارتکاب یافته بود، در خصوص شگرد سارقان اظهار داشت: اعضای این باند که در قرچک ورامین ساکن بودند، شب‌ها با همراه داشتن سلاح گرم به شهر تهران وارد شده و به ویژه در ساعات پایانی شب با ورود به مغازه‌ها و صنوف مختلف، مرتکب سرقت می‌شدند.

وی با اشاره به نحوه ارتکاب سرقت‌ها که به نحو مسلحانه و با ایجاد رعب و وحشت میان مردم و مغازه‌دارها و سلب امنیت عموم همراه بوده، اقدام آنان را مصداق محاربه دانست و افزود: در این نوع پرونده‌ها که مشتمل بر جرایم خشن و مهم است، سرعت رسیدگی از اهمیت زیادی برخوردار است و در خصوص این پرونده، سرعت عمل و تلاش پلیس و سرپرست دادسرای ویژه سرقت قابل تقدیر است.

دادستان تهران ضمن اعلام کشف چندین سلاح کمری و فشنگ از دستگیرشدگان، از ارجاع این پرونده به شعبه اول بازپرسی دادسرای ویژه سرقت و تفهیم اتهام محاربه به متهمان خبر داد.

برخی بانک‌ها در اعطای تسهیلات مطابق مقررات عمل نمی‌کنند

 جعفری دولت‌آبادی به موضوع مفاسد اقتصادی پرداخت و در این راستا به چند اقدام مهم دادسرای تهران طی هفته گذشته اشاره کرد که از جمله بدهکاران کلان بانکی بود.

وی با اظهار این‌که عده‌ای با توجیه و ادعای مشارکت در تولید و ساخت کارخانه، منابع عظیمی را از بانک‌ها خارج کرده و مسترد نمی‌نمایند و برخی با ادعای ورشکستگی و یا با زد و بند و استفاده از رانت، استرداد وجوه را به تأخیر انداخته و تسهیلات دریافتی را در محلی غیر از موضوع تسهیلات هزینه کرده‌اند، در خصوص علت بالا بودن بدهی‌های بانکی گفت: برخی بانک‌ها در اعطای تسهیلات مطابق قانون و به طور واقعی عمل نمی‌کنند و به عنوان مثال ملکی را به چند برابر قیمت و یا کارخانه‌ای را که هنوز تأسیس نشده با ارزیابی به قیمت آتی به عنوان وثیقه دین می‌پذیرند.

دادستان تهران ارتکاب چنین تخلفاتی را از سوی برخی مسوولان بانک‌ها، زمینه‌ساز ظهور ابر بدهکاران بانکی دانست و هشدار داد که با ادامه چنین وضعیتی، تعقیب برخی مسوولان بانکی به عنوان معاونین جرم قابل توجیه خواهد بود به ویژه در مواردی که اقدامات آن‌ها در فرایند اعطای تسهیلات غیرمتعارف باشد.

الزام بانک‌ها به پذیرش اموال بدهکاران کلان به جای بدهی

جعفری دولت‌آبادی به اقدامات دادسرای تهران در مقابله با مفاسد اقتصادی و پیشگیری از تشکیل چنین پرونده‌هایی طی هفته اخیر اشاره کرد و با اظهار این‌که اخیراً دو اقدام در مورد جرایم اقتصادی انجام شده است، اظهار داشت: در جلسه ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی پیشنهاد دادستانی تهران دائر بر الزام بانک‌ها به پذیرش اموال بدهکاران کلان به جای بدهی پس از ارزیابی کارشناسی، مورد پذیرش قرار گرفت و مصوب گردید. اقدام دیگر دادستانی تهران تعقیب قضایی بدهکاران کلان بانکی در دادسرای پولی-بانکی است که امیدواریم با همکاری بانک مرکزی و مدیران بانک‌ها در استرداد وجوه بانک گام‌های جدی‌تری برداشته شود.

انتقال 5 هزار و 100 میلیارد تومان از اموال گروه رستمی صفا به بانک پارسیان

وی ارائه این پیشنهاد از سوی دادستانی را مسبوق به امتناع برخی بانک‌ها از پذیرش اموال بدهکاران بانکی دانست و به عنوان نمونه، به اقدامات اخیر دادستانی در پرونده گروه رستمی صفا اشاره کرد و افزود: نامبرده شش تا هفت هزار میلیارد بدهی بانکی با احتساب خسارت تأخیر تادیه داشته و پس از دستگیری و بازداشت اولیه، قول همکاری داد و در این راستا اموالی را به بانک منتقل نمود، اما با آزادی از طریق تودیع قرار وثیقه، در مقابل استرداد وجوه بانک مقاومت نمود که پس از بازداشت مجدد با اعطای وکالت رسمی، تا کنون 5 هزار و 100 میلیارد تومان از اموال خود را به بانک پارسیان منتقل نموده است.

دادستان تهران با احصاء برخی از اموال منتقل شده به شاکی در پرونده گروه رستمی صفا شامل کارخانه‌های ذوب نورد البرز تاکستان، صفا طوس، گالوانیزه سروش ری، گروه صنعتی آمل و شرکت صنعتی تولیدی استاد جمعاً به مبلغ 710 میلیارد تومان، از انتقال کارخانجات نورد و لوله صفا، نورد و پروفیل ساوه، سازه‌های فلزی صفا و ساختمان دفتر مرکزی واقع در بلوار کشاورز در مجموع به مبلغ 2 هزار و 950 میلیارد تومان به بانک پارسیان خبر داد.

 جعفری دولت‌آبادی هم‌چنین به توافق میان بانک و متهم در خصوص انتقال شرکت نورد و پروفیل ادبیکو واقع در ابوظبی، زمین متعلق به شرکت کارون واقع در استان خوزستان و شرکت کشت و صنعت صفا واقع در محمودآباد در مجموع به ارزش یک هزار و 450 میلیارد تومان اشاره کرد و افزود: وکالت‌نامه‌های مربوط به این اموال و شرکت‌ها از جانب مالکان امضا شده و حسب توافق، اموال مذکور به صورت قطعی به بانک‌ واگذار ‌گردید که جمع این اموال پنج هزار و یک‌صد میلیارد تومان است. وی افزود انتقال اموال نامبرده به بانک از طریق اعطای وکالت و در قالب عقد صلح یا اجاره به شرط تملیک انجام شده است.

 جعفری دولت‌آبادی بر عزم دادستانی تهران برای ادامه این شیوه به منظور استرداد بدهی‌های بدهکاران کلان بانکی تأکید نمود و ضمن توصیه به بانک‌ها در جهت همکاری با دادستانی و پذیرش اموال بدهکاران، این راهکار را مناسب‌تر از مواجه شدن بانک‌ها با احکام ورشکستگی بدهکاران و یا انتقال اموال از سوی آن‌ها به خارج از کشور به شمار آورد. وی تأکید کرد در صورت عدم همکاری بدهکاران بانک از طریق تعقیب قضایی اقدام خواهد شد.

طرح شکایت بانک سرمایه از بدهکاران بانکی

دادستان تهران بر ضرورت اعلام شکایت از سوی بانک‌ها علیه بدهکاران کلان بانکی تأکید نمود و از طرح شکایت بانک سرمایه در پی اعتراض دادستانی تهران طی هفته گذشته خبر داد و افزود: در بانک سرمایه، ده نفر قریب به 4 هزار میلیارد تومان تسهیلات اخذ کردند و آقای م.ج که روز دوشنبه (6/10/1395) بازداشت شد و 1200 میلیارد تومان بدهی دارد، با فرزندان برخی مسوولان ارتباط برقرار کرده بود، اما این گونه اقدامات مانع از تعقیب قضایی وی نشده است.

دادستان تهران خطاب به بدهکاران کلان بانکی هشدار داد که: «هر جا بروید و به هر کس وصل شوید، چنان‌چه پول‌های مردم را مسترد نکنید، تحت تعقیب قرار خواهید گرفت» و در ادامه خطاب به بانک‌ها افزود: وام‌های غیرواقعی ندهید، شکایت کنید، در میدان مبارزه بمانید و پیگیری کنید.

 جعفری دولت‌آبادی با تأکید بر این‌که، دادستانی با اعطای تسهیلات برای شکوفایی تولید مخالف نیست، اظهار داشت: واقعیت این است که تسهیلات کلان دریافتی نه در جهت تولید، بلکه در ساختمان‌سازی و خرید و فروش طلا و ارز و مانند آن به کار گرفته شده است.

وی این اقدامات را سرآغاز مبارزه جدی با مفاسد اقتصادی خواند و با اعلام این‌که ما عهد کرده‌ایم وجوه و سپرده‌های مردم در بانک‌ها را برگردانیم، از بانک مرکزی و مدیران خواست این مبارزه را جدی بگیرند.

افزایش ناامنی، سلب اعتماد و ضربه زدن به هویت فرهنگی

دادستان تهران با اشاره به جرایم ارتکابی در حوزه‌های امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، هدف از این اقدامات را افزایش ناامنی‌ها، سلب اعتماد مردم از مسؤولین و ضربه زدن به هویت فرهنگی انقلاب اسلامی ارزیابی نمود .

 جعفری دولت‌آبادی با اشاره به ناامیدی و ناکامی دشمن از موفقیت در حوزه‌های نظامی، اعمال تحریم‌ها، هجمه‌های اقتصادی و فشارهای سیاسی، اظهار داشت: امروزه معاندین به استحاله در حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی دل خوش کرده و فکر می‌کنند با این اقدامات جمهوری اسلامی از محتوا خالی می‌شود.

دکتر جعفری دولت‌آبادی از جمله راهکارهای استحاله فرهنگی به زعم دشمن را، تغییر سبک زندگی مردم و ترویج ولنگاری فرهنگی دانست، در تبیین مقاصد معاندین نظام اظهار داشت: عده‌ای فکر می‌کنند نسل دهه سوم که امروزه وارد عرصه سیاسی کشور شده است باید به گونه‌ای تغییر هویت فرهنگی دهد که خود مانعی در مقابل جمهوری اسلامی باشد. وی خاطر نشان کرد فساد در حوزه‌های مختلف می‌تواند موجب کاهش اعتماد مردم به مسؤولین گردد.

مقابله با باندهای فساد و فحشا  

دادستان تهران به نقل از گزارش سرپرست دادسرای ارشاد به برخی آمارها در حوزه مفاسد اخلاقی مربوط به شهر تهران و در مقطع زمانی ده ماهه اول سال جاری اشاره کرد که از آن جمله، مقابله با 133 باند فساد و فحشا، 65 پارتی، کشف 200/186 لیتر مشروب الکلی ساخت داخل و 29800 بطری مشروب خارجی، جمع‌آوری 000/926 عدد تجهیزات دریافت از ماهواره و 2 میلیون و 370 هزار محصولات ضد فرهنگی بود.  

دادستان تهران از مقابله با 48 باند مرتبط با محصولات ضد فرهنگی خبر داد و با اعلام این‌که آمار پیش گفته صرفاً مربوط به شهر تهران است که موید سرمایه‌گذاری دشمن در جهت استحاله فرهنگی نسل جوان به سمت فساد و فحشا است، افزود: این آمار تا حدی نشان دهنده تلاش برای تغییر فرهنگ و رفتار مردم و جوانان است و اگرچه در برابر قدرت و عظمت انقلاب اسلامی ناچیز است، اما هشداری به مسوولان است تا در حوزه مبارزه با مفاسد اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی ورود جدی‌تری داشته باشند.  

برگزاری پارتی مختلط با حضور برخی ورزشکاران و هنرمندان

جعفری دولت‌آبادی به دو پرونده فساد اخلاقی که طی دو هفته اخیر در دادسرای تهران مفتوح شده اشاره کرد که اولی مربوط به برگزاری مراسم مختلط و مشروب‌خواری در یک کافی شاپ واقع در مرکز شهر تهران بود و موضوع پرونده دوم که طی هفته گذشته مفتوح گردیده، برگزاری پارتی مختلط با حضور برخی هنرمندان بود.

وی از ورزشکاران و هنرمندان خواست در چنین جلساتی حضور نیابند و افزود: شما به عنوان الگوی جوانان باید مراقب رفتارهایتان باشید و بیشترین اثر سوء چنی اتفاقاتی، بدآموزی برای جوانان است.

 جعفری دولت‌آبادی خویشتن داری دادستانی در عدم اعلام اسامی دستگیرشدگان را ناشی از محدودیت‌های موجود در قوانین دانست و ضمن اشاره مجدد به مقاصد سوء دشمن در ایجاد ولنگاری و استحاله فرهنگی، علت دیگر ارتکاب چنین جرایمی را، پایین بودن هزینه‌های مجازات دانست و به نقل از یکی از متهمان پرونده‌های اقتصادی گفت: این متهم مدعی بود مجازاتی که دادگاه برای اتهامات مقرر می‌کند چند سال حبس است اما آن‌هایی که مرا را به ارتکاب جرم هدایت کردند، هزینه‌های من و خانواده‌ام را تامین می‌کنند و لذا اشکال کار جای دیگر است.

محاکم نباید اقدامات دادستانی را خنثی کنند

دادستان تهران با تأکید بر ضرورت افزایش هزینه‌ها برای مجرمان اقتصادی و باندهای فساد و فحشا به گونه‌ای که در ارزیابی سود حاصل از جرم و زیان ناشی از مجازات، ترک جرم را انتخاب نمایند، به عنوان راهکار اظهار داشت: محاکم نباید اقدامات دادستانی را خنثی کنند مانند اقدام اخیر یکی از شعب دادگاه در رفع توقیف از رستورانی در تهران که چندی پیش توسط دادستانی بسته شده بود.

درخواست مجازات تکمیلی برای متهمان

وی از سرپرستان نواحی دادسرا خواست در کیفرخواست‌های صادره برای چنین پرونده‌هایی، درخواست تعیین مجازات تکمیلی علاوه بر مجازات اصلی را بنمایند و دادگاه‌ها را به پیش‌بینی محرومیت‌های اجتماعی مانند محرومیت از دریافت کارت بازرگانی یا نظایر آن توصیه نمود.

علل ورود قوه قضاییه به حقوق‌های نجومی

 جعفری دولت‌آبادی در خصوص پرونده حقوق‌های نجومی اطلاع‌رسانی نمود و با انتقاد از برخی مسوولان که اعلام داشته‌اند موضوع حقوق‌های نجومی مربوط به دیوان محاسبات می‌باشد،  اظهار داشت: قوه قضاییه این توجه را دارد که به جای دولت عمل نکند، اما وقتی جامعه با طرح یک سؤال و مساله بزرگ، با شوک مواجه شود و موجب سلب اعتماد مردم فراهم ‌گردد، قوه قضاییه و دادستانی مکلف به ورود است.

وی با خاطر نشان نمودن این‌که مردم به نظام اسلامی اعتماد دارند و ما نباید به این اعتماد لطمه وارد کنیم، از تغییر رویکرد مسوولان دولتی در موضوع حقوق‌های نجومی انتقاد کرد و در توضیح اقدامات دادستانی نسبت به این پرونده اظهار داشت: رسیدگی در مراجع قضایی دارای فرایندی است و وقتی موضوعی به بازپرس ارجاع می‌شود، باید مطابق قانون رسیدگی نموده و اتخاذ تصمیم نهایی نماید. لذا نمی‌توان از یک طرف با طرح موضوع حقوق‌های نجومی جامعه را با پرسش مواجه نمود و پس از ورود قوه قضاییه و دادستانی تهران به موضوع، اقدامات قضایی را دخالت در دستگاه دیگری به شمار آورد.

وی با اشاره به این‌که جمهوری اسلامی بر اساس عدالت و ارزش‌های علوی تشکیل شده است اظهار داشت: نباید با بیان برخی اظهارات برخورد با این گونه مسائل به سخره گرفته شود. دادستان تهران تأکید کرد: قوه قضائیه فارغ از  جوسازی‌های سیاسی اقدام خواهد کرد و در مواردی که جرم ارتکاب یافته باشد، مرجع قضایی متهم را تعقیب می‌کند؛ چراکه وظیفه مراجع قضایی برخورد با جرایم است. قوه قضاییه دستگاه سیاسی نیست که امروز حرفی بزند و فردا حرفی دیگر، بلکه مرجع قضایی با بررسی اظهارات و مستندات جرم یا جرم نبودن موضوع اعلامی را مشخص می‌کند، بنابراین مناسب است همه مسئولان اجازه دهند که دستگاه قضایی وظیفه خود را انجام دهد.

دادستان تهران با اعلام این‌که تا کنون 40 نفر احضار و از آن‌ها تحقیق شده است، به اظهارات برخی احضارشدگان طی چند روز اخیر که غالباً پزشک بوده‌اند اشاره کرد و از جمله اظهار داشت: یکی از افراد که عضو هیات علمی است، حقوق خود را 70 میلیون تومان اعلام نموده که 19 میلیون تومان آن حقوق و الباقی آن کارانه پزشکی بوده است. دادستان تهران میزان حقوقی دریافتی افرادی که ظرف چند روز اخیر از آن‌ها تحقیق شده است از 20 میلیون تا 70 میلیون تومان نوسان داشته است.

 جعفری دولت‌آبادی رویکرد دادستانی تهران در رسیدگی به این پرونده را سرعت بخشیدن به رسیدگی اعلام نمود و در خصوص حقوق‌های اعلامی از سوی سازمان بازرسی کل کشور برای پزشکان، اظهار داشت: دادستانی در تشخیص متعارف بودن فیش‌های حقوقی پزشکان، بهره‌وری ناشی از انجام جراحی پزشکی را لحاظ خواهد کرد.

دادستان تهران به پرونده املاک شهرداری نیز پرداخت و تعداد افراد احضار شده در این پرونده را تا روز دوشنبه (6/10/1395) 57 نفر اعلام کرد.

وی به اظهارات برخی از متهمان اشاره نمود که از آن جمله یکی از آن‌ها که ملکی در غرب تهران به وی واگذار شده بود، بیان داشته که مطابق مقررات ملک را دریافت نموده و صرفاً به خاطر مشکل معلولیت برادرش، از 25 درصد تخفیف برخوردار گردیده است.

دکتر جعفری دولت‌آبادی به اظهارات چند نفر دیگر و از جمله یکی از اعضای شورای شهر مبنی بر این‌که هیچ ملکی از شهرداری دریافت نکرده‌اند، اشاره کرد.

لزوم خودداری از گفت‌وگو با شبکه‌های معاند

دادستان تهران طبق رویه پیشین از رسانه‌ها و مسوولان خواست که از انتشار یا بیان مطالب خلاف واقع خودداری نمایند و ضمن اعلام این‌که نشر اکاذیب و ایراد افترا و توهین جرم محسوب می‌شود، ارتکاب چنین جرایمی از طریق مصاحبه با شبکه‌های معاند را متضمن تعقیب قضایی دانست و اعلام کرد اخیراً برای برخی از افرادی که با یکی از شبکه‌های معاند مصاحبه کرده بود کیفرخواست صادر و پرونده به دادگاه ارسال شده است.

خود بزرگ‌ بینی؛ دلیل اعتیاد دختران ایرانی


روزنامه آرمان - رامین علیزاده: استعمال و گرایش به مواد مخدر برای دختران به این دلیل که آنها مادران آینده و کانون خانواده هستند، زنگ خطری جدی برای جامعه به شمار می‌رود.
 
فاطمه ذوالقدر، عضو هیات رئیسه کمیسیون فرهنگی و عضو فراکسیون زنان مجلس می‌گوید: «در راستای برنامه‌های دولت یازدهم برای جلوگیری از اعتیاد زنان یا درمان آنها، تفاهمنامه‌هایی با نهادهای متولی امر منعقد شده و اقدامات مناسبی در زمینه ارتقای وضعیت زنان کشور صورت پذیرفته که خوشبختانه گزارش‌های امیدوارکننده‌ای در این حوزه دریافت شده است.»
 
به طور کلی در همه جوامع معتادان مرد بیشتر از معتادان زن هستند، اما به هرحال گرایش به اعتیاد در میان زنان و دختران وجود دارد. با این اوصاف ارزیابی شما از اوضاع کنونی چیست؟ این حد از اعتیاد طبیعی است یا باید نگران باشیم؟
 
امروزه افزایش اعتیاد در میان زنان به واقعیتی تلخ و غیرقابل انکار تبدیل شده است و نمی‌توان آن را انکار و از کنار آن به سادگی عبور کرد. براساس آمار حدود ۷۰ درصد زنان معتاد به واسطه اعتیاد همسران خود، فشار، ترس و همدردی با آنها، اقدام به توزیع یا مصرف مواد مخدر می‌کنند. پنهانی بودن موضوع اعتیاد زنان نسبت به مردان یکی از موانع درمان آنها به شمار می‌آید. گرفتار شدن زنان در دام اعتیاد دارای آسیب‌های چند بعدی است. این آسیب‌ها نه تنها در سطح فردی بلکه در کشوری مذهبی مانند ایران که اساس خانواده بر پایه زنان است و زن اساس و ستون یک خانواده محسوب می‌شود، به منزله متزلزل شدن بنیان خانواده است و این مشکل فردی، ابتدا آسیب‌هایی به بنیان خانواده می‌زند و متعاقبا جامعه را متاثر از خود خواهد کرد.
 
طی دهه گذشته، میزان مصرف مواد صنعتی نسبت به مواد مخدر سنتی از ۳ درصد به ۲۵ درصد رسیده که در این میان، تمایل زنان به ۲ برابر افزایش یافته است. زنانه شدن اعتیاد یک موضوع بسیار خطرناک است؛ دلیل گرایش برخی زنان معتاد به مواد مخدر در ابتدای امر به دلیل مصرف داروهای کاهش وزن بود که پس از آن خود را در دام مواد صنعتی گرفتار دیدند. گروه دیگری از زنان، زنان بی خانمان هستند که از سوی خانواده طرد شده اند و زمانی که احساس قربانی شدن به آنها دست می‌دهد، درصدد قربانی کردن دیگران نیز بر‌می‌آیند که این معضلی خطرناک برای جامعه حال حاضر کشورمان است.
 
این زنان در ابتدا به طرف رفتارهای جنسی پرخطر سوق یافته و متعاقبا برای تداوم زندگی خود و دوام در شرایط بی سرپرستی و بی خانمانی به طرف مصرف مواد مخدر و پس از آن، خرید و فروش مواد و جسم خود هدایت می‌شوند. اعتیاد زنان پیامدهای ناگواری دربردارد که ابتلا به بیماری‌های روانی، جسمی و جنسی از آن جمله هستند.
 
آیا می‌توان گرایش به مواد مخدر در میان دختران را به مثابه عملی در راستای نزدیک شدن به مردان و شباهت به آنها دانست؟ منظورم نوعی فرار از زن بودن و نابرابری‌هاست.
 
در طول تاریخ با وجود تاکیدات دین مبین اسلام بر تساوی حقوق زنان و مردان، واقعیتی تلخ رخ داده و این تساوی تحقق نیافته و زن در بسیاری موارد به عنوان جنس دوم و زیردست شناخته شده است و نکته تلخ‌تر آنکه به عنوان کالا در اختیار مرد قرار گرفته اند. بنابراین در عصر جدید و با تغییرات جهانی و شکل‌گیری جنبش‌های دفاع از حقوق زنان که خوشبختانه پیشرفت‌هایی نیز داشته است، بانوان وطنم نیز در تلاش برای گرفتن حق خود از مردان، پا پیش گذاشته‌اند اما متاسفانه در راه رسیدن به حقوق نادیده گرفته شده، در دام برخی رفتارهای مردانه قرار گرفته‌اند و تنها راه احصای حقوق خویش را زمخت و سخت شدن و مشابه مردان رفتار کردن قلمداد کرده اند. ایفای نقش‌های پررنگ در جامعه، از سویی تمایل به اشتغال روزافزون را در میان بانوان به همراه داشته است و از سوی دیگر در گروهی از بانوان، وانهادن بار و مسئولیت زنانه خود بر زمین و حرکت به سمت فردگرایی و رفتارهای خودخواهانه و خوش‌گذرانی‌های بی حد و مرز را در بر داشته است که در دام جدیدی به نام فسادهای اخلاقی و رفتاری نظیر اعتیاد گرفتار شده اند.
 
دختران، مادران آینده و کانون خانواده هستند، گرایش به مواد مخدر در میان آنها چه پیامدهایی در پی دارد؟
 
اعتیاد زنان جدا از آسیب‌های فردی که به خود فرد می‌زند، آسیب‌های اجتماعی و خانوادگی آن به مراتب بالاتر از مردان است و دیده می‌شود که نقش مادری زنان معتاد کمرنگ شده و باعث ناهنجاری‌هایی فردی و اجتماعی در مورد فرزندان و کودک آزاری می‌شود. در راستای برنامه‌های دولت یازدهم برای جلوگیری از اعتیاد زنان یا درمان آنها، تفاهمنامه‌هایی با نهادهای متولی امر منعقد شده و اقدامات مناسبی در زمینه ارتقای وضعیت زنان کشور صورت پذیرفته که خوشبختانه، گزارش‌های امیدوار کننده ای در این حوزه دریافت شده است. اعتیاد زنان به طور معمول طرد شدن از کانون خانواده را به همراه دارد و اینجاست که بحث طلاق پیش می‌آید که این موضوع در کنار سوءاستفاده‌های بیرونی و کارهای ضداخلاقی، باعث متاثر شدن فرزندان این زنان می‌شود یا این بچه‌ها به صورت تک والدی تربیت و بزرگ می‌شوند که در شخصیت فردی و اجتماعی آنها تاثیرات مخربی را به بار می‌آورد.
 
این فرزندان در خانواده ای آلوده رشد و نمو می‌یابند که این نیز آسیب‌های دوچندانی نسبت به وضعیت قبل دربردارد. بنابراین این کودکان که سازندگان نسل آتی هستند، در شرایطی که نتوانسته اند زندگی سالم اجتماعی و خانوادگی را تجربه کنند، قادر نخواهند بود نقش خود را به صورت مطلوب در آینده ایفا کنند و این آسیب‌ها نسل به نسل تداوم یافته و در جامعه ریشه‌دار می‌شود.
 
به طور کلی چه دلایلی را می‌توان در نظر گرفت که بتوان گرایش یک دختر به مواد مخدر را توجیه کرد؟
 
یکی از دلایل اعتیاد در زنان را می‌توان رشد نیافتن مهارت‌های لازم برای توفیق در زندگی دانست. فقدان شایستگی فردی برای کسب پایگاه شغلی و جایگاه اجتماعی مناسب نیز می‌تواند سبب بروز تمایل به مصرف مواد مخدر شود. احساس بازدارنده بودن در رقابت‌های شغلی و به دنبال آن احساس ناتوانی در نیل به موفقیت، احساس ناامنی، ناعادلانه دانستن نظام اجتماعی، احساس خشم و بی اعتمادی در خانه، محل کار یا مدرسه، همگی در گرایش زنان به اعتیاد و مواد مخدر موثر است و متعاقبا، توزیع ناعادلانه منابع درآمد سبب تمایل به انجام کارهای آسیب پذیرتر می‌شود و ممکن است به منظور احساس پذیرفته شدن در گروه همسالان، اعتیاد را تجربه کنند. زندگی با یک مرد معتاد و خشونت علیه زنان نیز از مهم‌ترین دلایل گرایش زنان به مواد مخدر است.
 
نقش دانشگاه در گرایش دختران به مواد مخدر و همچنین سیگار را چطور ارزیابی می‌کنید؟
 
از دوره‌های پرخطر برای گرایش به مصرف مواد مخدر، دوره‌های گذر است. وقتی شخص از مدرسه به محیط دانشگاه وارد می‌شود، عوامل مختلفی در دانشگاه‌ها وجود دارد که باعث کشیده شدن فرد به طرف اعتیاد و مواد مخدر می‌شود. در گذشته، استعمال مواد مخدر بیشتر مختص افراد بالای ۵۰ سال بود اما طی دو دهه گذشته، سن اعتیاد به ۲۰ سال رسیده و امروز گرایش به مواد مخدر و استعمال آن به دوره نوجوانی رسیده است.
 
محدودیت‌های موجود در نظام خانواده، رهایی از برخی فشارهای موجود از سوی خانواده، دوری از خانواده، خودبزرگ بینی در بین دانشجویان و... با بروز رفتارهایی که نشان‌دهنده استقلال رای آنهاست، همگی باعث این مساله می‌شوند که در فضای دانشگاه، به جای گرایش روزافزون به آموزش و ارتقای سطح معلومات، به طرف رفتارهایی که بیانگر خودنمایی‌های افراد است، سوق پیدا کنند. محدودیت نظارت در فضای دانشگاهی، سبب بروز و گسترش اعتیاد در میان قشر دانشجو شده که چه بسا فردی در ابتدای امر به دید تفریحی به آن نگاه کرده یا برای همراهی با گروه همسالان، اقدام به مصرف مواد کرده است.
 
دخترانی که در شهرهای دیگر درس می‌خوانند، آزادی بیشتری دارند و ممکن است بیشتر به مواد مخدر گرایش پیدا کنند، نقش خانواده برای جلوگیری از این گرایش را چطور ارزیابی می‌کنید؟
 
درمان این درد نیمه خاموش، فقط با اقدامات تنبیهی، کیفری، بازداشت، کلینیک، کمپ‌های ترک اعتیاد و تهیه چند بروشور و اقداماتی مشابه نمی‌تواند انجام شود. دانشجویان در فضای دانشگاه‌ها و دوری از خانواده، مفری برای حرکت به سمت تفریحات ناسالم که از جمله مواد افیونی است، یافته‌اند. جای تامل دارد که نقش تحصیلات و آموزش دانشگاهی کجاست؟ آیا تفریحات و سرگرمی‌های جوانان باید به خانه‌ها و پشت درهای بسته هدایت شود که نتیجه آن تمایل و گرایش روزافزون دختران تحصیلکرده به مصرف مشروبات، مواد صنعتی و سیگار شود؟ آیا مامن یک دختر یا زن در جامعه باید پشت‌هاله‌های ناشی از دود مواد افیونی خلاصه شود و خلسه ناشی از آن، آرامش بخش روح متعالی یک زن در جامعه اسلامی باشد؟
 
یادگیری در این گرایش چه نقشی دارد؟ آیا می‌توان گفت این مساله ریشه‌های خانوادگی دارد و در آنجا آموخته می‌شود؟
 
در ابتدا باید با نگاه آسیب‌شناختی به بررسی و واکاوی جامعه زنان و دختران که هم مشتمل بر زنان گرفتار در دام مواد مخدر و هم زنان و دختران در معرض این آسیب است، پرداخت و راهکارهای برون رفت آن را نه از راه تئوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های روانشناختی و جامعه‌شناختی بلکه از درون خود جامعه استخراج کرد و به‌کار بست. راه نجات امروز زنان و دختران در درون اذهان مردم، جامعه و خانواده‌ها قرار دارد و با توجه به اینکه ریشه‌های تربیتی و آموزشی فرزندان در درون خانواده، بنیان نهاده می‌شود، رفتارهای اعضای خانواده به‌ویژه والدین می‌تواند سهم قابل توجهی در تربیت اجتماعی فرزند به ویژه دختران داشته باشد، بنابراین باید به شیوه‌ درست محیط اجتماعی یک دختر شناسایی شده و با استفاده از تئوری‌های علمی، چهارچوب لازم و مشخص برای تحقق و اجرایی شدن راهکار مناسب را به آن داد. به امید روزی که جامعه‌ای با همت عالی زنان که نقشی برجسته در دین مبین اسلام دارند، عاری از آسیب‌های اجتماعی، روانی و اخلاقی ساخته شود.

ساماندهی وضعیت کارتن خواب های نصیرآباد

خبرگزاری ایسنا: دادستان عمومی و انقلاب شهریار دستوری ویژه برای ساماندهی وضعیت کارتن خواب‌های گورستان نصیرآباد باغستان در حومه شهریار صادر کرد.

روح الله حسین زاده با بیان این مطلب اظهار کرد: در رابطه با این موضوع به کلانتری، بهزیستی  و شهرداری برای  جمع آوری و ساماندهی کارتن خواب های این گورستان دستور ویژه ای داده شده است.

براساس این گزارش، امروز(سه شنبه) -  7 دی ماه -  یکی از رسانه ها در گزارشی به گورستانی در نصیرآباد باغستان در حومه شهریار پرداخته و اعلام کرده بود که ٥٠ زن، مرد و کودک شب ها در گور می‌خوابند و در هر گور یک تا چهار نفر زندگی می کنند.

فوت 1355 ایرانی در تصادفات


خبرگزاری مهر: سازمان پزشکی قانونی اعلام کرد در آبان ماه امسال، آمار تلفات حوادث رانندگی در مقایسه با مدت مشابه سال قبل ۲.۹ درصد و آمار مصدومان ۱۳.۱ درصدافزایش یافته است و۱۳۵۵نفر درتصادفات فوت شدند.
 
 در ۸ ماهه سال جاری از کل تلفات حوادث رانندگی ۹ هزار و ۷۶ نفر مرد و دو هزار و ۵۴۸ نفر زن بودند. درهشت ماهه سال جاری ۱۱ هزار و ۶۲۴ نفر در حوادث رانندگی جان خود را از دست دادندکه این رقم در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که آمار تلفات ۱۱ هزار و ۸۵۹ نفر بود، دو درصدکاهش داشته است.همچنین هفت هزار و ۵۴۱ نفر در محورهای برون شهری، سه هزار و ۱۹۷ نفر در مسیرهای درون شهری، ۸۵۳ نفر در مسیرهای روستایی و ۳۳ نفر نیز در محورهایی نامعلوم جان خود را از دست داده اند.

در این مدت استان های فارس با هزار و ۶۰، خراسان رضوی با ۸۳۸ و تهران با ۸۳۱ فوتی بیشترین و استان های ایلام با ۹۶، کهگیلویه و بویراحمد با ۱۲۲ و خراسان جنوبی با ۱۴۵ فوتی کمترین آمار تلفات حوادث رانندگی را داشته اند.

افزایش مصدومان حوادث رانندگی در هشت ماهه امسال

بر اساس این گزارش در ۸ ماهه امسال ۲۳۷ هزار و ۵۳۴ مصدوم حوادث رانندگی به مراکز پزشکی قانونی کشور مراجعه کردند که از این تعداد ۱۷۰ هزار و ۳۸۵ نفر مرد و ۶۷ هزار و ۱۴۹ نفر زن بودند. 

آمار مصدومان حوادث رانندگی۸ ماهه امسال در مقایسه با مدت مشابه سال قبل با رشد ۸.۱ درصدی مواجه بوده است.

افزایش کشته و مصدومان تصادفات در آبان امسال

در آبان ماه سال جاری آمار تلفات حوادث رانندگی در مقایسه با مدت مشابه سال قبل ۲.۹ درصد و آمار مصدومان ۱۳.۱ درصد افزایش یافت.همچنین هزار و ۳۵۵ نفر(هزار و ۸۳ مرد و ۲۷۲ زن) در حوادث رانندگی جان باختند در حالیکه تعداد تلفات حوادث رانندگی در آبان ماه سال قبل هزار و ۳۱۷ نفر بود.

در این ماه ۲۷ هزار و ۸۷۸ مصدوم حوادث رانندگی نیز به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کردند که ۲۰ هزار و ۵۲۴ نفر آنان مرد و هفت هزار و ۳۵۴ نفر زن بودند.

چالشی جدی برای راننده‌های تاکسی در تهران

روزنامه «وقایع اتفاقیه» نوشت: با فامیل و آشناهایشان به تهران می‌آیند و همه با هم یک خط تاکسی را اشغال می‌کنند؛ کسی هم زورشان به آنها نمی‌رسد. راننده‌ها می‌گویند «از نیروی انتظامی هم ناامید شده‌ایم». این حکایت یکی از چالش های رانندگان تاکسی در تهران است.

اینجا صف هست و هیاهو اما از نوبت خبری نیست. هرکس صدای بلندتری داشته باشد و طوری سر راه مسافران قرار بگیرد که آنها راهی جز سوارشدن نداشته باشند، برنده بازی است و می‌تواند مسافران بیشتری شکار کند. مهم نیست از کدام طرف خیابان میرداماد بخواهید به طرف دیگر بروید، به‌هرحال، تعداد زیادی خودروی شخصی هر دو سر این خیابان و البته در میانه آنجایی که هزاران مسافر از متروی میرداماد خارج می‌شوند، ایستاده‌اند که صاحبانشان بر سر تصاحب مسافر با هم می‌جنگند.

شش ماه است این مسیر همیشگی را طی می‌کنم و کمتر روزی بوده که صدای دعوای راننده‌ها آن هم به زبانی که یک کلمه‌اش را هم نمی‌فهمم تا نزدیک گیت ورود و خروج مترو شنیده نشود. انبوه ماشین‌های شخصی، کاری کرده که تاکسی‌ها عقب‌تر بایستند و از همان فاصله سعی کنند مشتری‌هایی را جذب کنند که دلشان می‌خواهد فقط تاکسی خطی سوار شوند، نه ماشین‌های دیگر را. این ماجرا در تقاطع میرداماد و ولی‌عصر (عج) بحران دیگری هم درست کرده است؛ ترافیک ماشین‌هایی که می‌خواهند دور بزنند و پرایدهای مسافرکش، مسیر دورزدنشان را بسته‌اند و این یعنی هیاهوی چند برابری؛ هیاهویی که با دخالت افسر پلیس هم فرونمی‌نشیند زیرا راننده‌های موفق، آنهایی هستند که درست سر خط پارک کرده باشند و عقب‌نشینی چند متری هم می‌تواند باختت را تضمین کند. اینجا هم تاکسی‌ها چندمتر آن‌طرف‌تر درحالی مسافر جمع می‌کنند که صدایشان بین بقیه سروصداها کمتر شنیده می‌شود و ماشینشان هم کمتر پُر. اگر فکر می‌کنید سرتاسر خیابان میرداماد تنها جایی‌ است که این وضعیت برقرار است، بد نیست سری به زیر پل سیدخندان بزنید، همین‌طور میدان ونک، ولی‌عصر(عج) و حتی دورتر.

از زمین کشاورزی تا پشت فرمان

مدت‌هاست جنگ بین صاحبان خودروهای شخصی و تاکسی‌دارها، سازمان یافته شده است. منصور که راننده تاکسی است، دلیل سازمان‌یافتگی جناح مقابل را همشهری و همزبان‌بودنشان می‌داند. او می‌گوید: «۱۱ سال است تاکسی دارم و همیشه مشکل ما با راننده‌های شخصی برقرار بوده اما چند سالی‌ است که اهالی یکی از شهرستان‌های لرستان، چنان خط‌های تاکسی را قُرق کرده‌اند که زور هیچ‌کس به آنها نمی‌رسد. همه با هم فامیل یا همشهری هستند و اگر به یکی از آنها بگویی بالای چشمت ابرو است، بقیه چنان بالاخواهش درمی‌آیند که از کرده‌ات پشیمان بشوی. ما هم خسته شده‌ایم از بس دعوا کرده‌ایم. مگر چقدر درمی‌آوریم که بخواهیم از صبح تا شب هم بجنگیم؟»

یکی دیگر از راننده‌ها آرام، طوری که بقیه نشنوند، می‌گوید: «بیشتر از ۹۰ درصد راننده‌های شخصی خط‌های اطراف از شهرهای کوهدشت و گراب آمده‌اند؛ بیشتر از همان کوهدشت؛ همه با هم همشهری هستند و هوای هم را دارند. اوایل مسافرها را گذری می‌زدند. ما هم که همیشه از مسافرکش گذری کشیده‌ایم و به آن عادت داریم اما الان مدتی‌ است خیلی رسمی می‌آیند در خط می‌ایستند. اوایل می‌گفتند ما فقط وقتی مسافر می‌زنیم که شما نباشید اما الان ما باید مراقب باشیم مسافر را از ماشین ما پیاده نکنند به هوای اینکه فقط یک مسافر می‌خواهند تا راه بیفتند. هر لحظه هم آماده دعوا هستند و توی ماشینشان چوب و چماق نگه می‌دارند. همین چند وقت پیش یکی از آنها شیشه ماشین یکی از بچه‌ها را آورد پایین. بعد که همشهری‌هایش پادرمیانی کردند و رضایت نگرفتند، تهدید کردند که اگر شلوغش کنی خودت هم نمی‌توانی اینجا مسافر بزنی.»

او در ادامه می‌گوید: «اینها اغلب کشاورز بوده‌اند؛ هم قدرت بدنی زیادی دارند و هم مقاومتشان زیاد است. نمی‌خواهم حق و حقوقشان را نادیده بگیرم به‌هرحال، آنها در هر شرایطی برای سوارکردن مسافرها آماده هستند حتی در ساعاتی از شب که دیگر خبری از تاکسی نیست اما اینها دلیل نمی‌شود که جای ما را بگیرند. آنها به‌خاطر شرایطی که دارند، خیلی بهتر از ما کار می‌کنند. اغلب توی ماشین‌هایشان می‌خوابند و هزینه جا و مکان نمی‌دهند. شب‌ها تا دیروقت مسافرکشی می‌کنند و صبح هم اول وقت توی خط هستند. خرج خانواده‌هایشان را هم به همان قیمت‌های شهرستان می‌دهند نه مثل ما که هزینه‌های زندگی در تهران را می‌دهیم.»

منصور هم حرف‌های او را تأیید می‌کند و می‌گوید: «من برای ماشین و خط، روی هم ۳۷ میلیون تومان هزینه کرده‌ام. آن‌وقت اینها با یک پراید ۱۰ میلیون تومانی و اتحادی که دارند، نمی‌گذارند ما نفس بکشیم. به خدا ما هم زیر هزار جور قرض و بدهی هستیم و دلیل نمی‌شود چون با پسرعمه و شوهرخاله و بقیه طایفه، مسافرکشی نمی‌کنیم حقمان زیر پا گذاشته شود. حتی ما خیلی جاها کوتاه آمده‌ایم و الان به نوبتی مسافرزدن راضی شده‌ایم اما آنها رعایت نمی‌کنند. ما بین خودمان نوبت می‌گذاریم آنها بین خودشان؛ البته خیلی وقت‌ها بین خودشان هم نوبت را نگه نمی‌دارند؛ مثلا یکهو می‌آیند توی خط، یک مسافر به آنها می‌رسد لابد وسوسه می‌شوند و سوار می‌کنند و همین می‌شود شروع دعوا و درگیری که خیلی وقت‌ها به زد و خورد هم می‌کشد.»

زورم نمی‌رسد
احتمالا شما هم با خودتان می‌گویید واکنش نیروی انتظامی به این موضوع چیست؟ اصلا اگر دعواها را هم در نظر نگیریم، ترافیک و بندآمدن خیابان آن هم در حضور مأمور نیروی‌انتظامی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ جواب راننده‌های تاکسی به این سؤال با لبخندی از روی یأس و افسوس همراه است. یکی از آنها در جواب این سؤال می‌گوید: «ما دیگر از نیروی‌انتظامی ناامید شده‌ایم. هر کاری بگویید، کرده‌ایم. رفته‌ایم با هزار خواهش و تمنا از کلانتری مأمور آورده‌ایم اما انگار نه انگار. هیچ کاری نمی‌کنند.» با دستش مأموری را نشان می‌دهد که دفترچه جریمه‌ای در دستش گرفته و سوتی هم در دهانش است اما سعی می‌کند این طرف را نگاه نکند. به سراغ او هم می‌روم؛ برای فرار از سرما، روپوش بلندی پوشیده و ماسک زده است. به ترافیک قفل‌شده و بوق‌های ممتد ماشین‌ها اشاره می‌کنم و می‌گویم: «چرا برای ساماندهی خودروهایی که سر راه بقیه هستند، کاری نمی‌کنید؟» کمی مکث می‌کند و بعد جواب می‌دهد: «چکار باید بکنم؟ اینها همه با هم فامیل هستند و من یک سرباز وظیفه‌ام. اگر با من گلاویز شوند و بلایی سر من بیاورند، چه کسی جوابگوست؟ راننده‌های تاکسی‌ها هم سراغ من آمده‌اند اما به آنها هم گفته‌ام که زورم نمی‌رسد چون یکی، دو نفر که نیستند، ۲۰ نفر هستند و من اگر بقیه بچه‌های این اطراف را هم حساب کنم، چهار نفر بیشتر نیستیم.»

برخورد می‌کنیم
سرباز وظیفه می‌گوید زورش به مسافرکش‌ها نمی‌رسد اما رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ از آغاز طرح برخورد با ورود مسافربرهای شخصی و غیرمجاز به پایانه‌های تاکسیرانی خبر می‌دهد و می‌گوید: «در راستای ساماندهی حمل‌و‌نقل مسافر و برخورد با مسافربرهای شخصی و غیرمجاز در پایانه‌های تاکسیرانی، این طرح به مرحله اجرا درآمده است و بر‌این‌اساس، با تمامی خودروهای شخصی و غیرمجاز که وارد پایانه‌های مسافربری شده، طبق قانون برخورد خواهد شد.» او ادامه می‌دهد: «دوربین‌هایی هم برای برخورد با ورود خودروهای شخصی و غیرمجاز در ورودی پایانه‌های تاکسیرانی نصب شده است. علاوه بر دوربین‌ها، مأموران راهور در تمام پایانه‌های تاکسیرانی نیز مستقر شده و درباره اعمال قانون این تخلف اقدام خواهند کرد. طبق قانون، توقف وسایل‌نقلیه در ایستگاه وسایل حمل‌و‌نقل عمومی، ۳۰ هزار تومان و حمل مسافر از سوی خودروهای شخصی و غیرمجاز نیز ۳۰ هزار تومان جریمه در پی دارد؛ بنابراین اگر خودرویی شخصی وارد پایانه شده و اقدام به مسافربری هم بکند، در مجموع ۶۰ هزار تومان جریمه خواهد شد.»

از فقر می‌ترسیم، از دعوا و جریمه نه

«چکار کنیم؟» این جواب را اگرچه سرباز وظیفه سر خیابان میرداماد هم به من داده بود اما استیصالی که در چشم‌های رحمان دیده می‌شود، زمین تا آسمان با او فرق دارد. یک سال است از کوهدشت به تهران آمده است. خودش می‌گوید بیکاری و فقر او را به این شهر بزرگ که از همه چیزش بدش می‌آید، کشانده است؛ وقتی این حرف‌ها را می‌زند به دست‌های بزرگ و سختی‌کشیده‌اش که روی فرمان جا خوش کرده‌اند، نگاه می‌کنم. ادامه می‌دهد: «بله، درست است. ما توی ماشین می‌خوابیم. هرچقدر بتوانیم بیشتر کار می‌کنیم و کمتر می‌خوریم تا تمام این سال‌هایی که بیکار بوده‌ایم برای خانواده جبران کنیم. همه ما فامیل و همشهری هستیم. شاید برایتان عجیب باشد که این همه مسافرکش با هم فامیل باشند اما برایتان عجیب نیست که چرا در یک فامیل، این همه بیکار و ناچار وجود دارد که مجبور هستند همه‌چیز را در شهر خودشان ول کنند و به تهران بیایند، آن هم برای یک قران پولی که می‌خواهد از دعوا و درگیری به دست بیاید.»

سلیمان هم تازه نامزد کرده و به خانواده نامزدش قول داده اردیبهشت، وقتی که هوا خیلی در کوهدشت خوب است، عروسی بگیرد. می‌گوید: «اما با کدام پول؟ ۲۹ سالم است و می‌خواهم ازدواج کنم اما کار ندارم. پدرم یک زمین کشاورزی داشت که تا ما بچه بودیم خرجمان را می‌داد اما الان که خودمان می‌خواهیم خانواده تشکیل بدهیم، باید از کجا هزینه‌هایمان را جور کنیم؟ نه کارخانه‌ای اطرافمان هست، نه توانسته‌ایم درس درست و حسابی بخوانیم؛ البته پسرعموی من که لیسانس دارد هم دو ماه است از فشار بیکاری به تهران آمده، اگر کار پیدا نکند باید بیاید توی همین خط، خودش را جا کند.»

او در جواب اینکه حقوق راننده‌های تاکسی چه می‌شود، می‌گوید: «روزی را خدا می‌دهد خانم! ما جای کسی را تنگ نکرده‌ایم اما آنها زیاده‌خواه هستند. به اندازه همه مسافر هست. نکند می‌خواهند مسافرها را روی هم سوار کنند. ما قانع هستیم. کرایه کم می‌گیریم، دربستی را ارزان حساب می‌کنیم و همین‌ها لج تاکسی‌ها را درآورده، درحالی‌که روزی دست خداست.» رحمان هم درباره جریمه‌هایی که در راه است، می‌گوید: «ما از جریمه نمی‌ترسیم. برای آن هم راهی پیدا می‌کنیم. ما از اینکه جلوی خانواده‌مان شرمنده باشیم، می‌ترسیم. بچه من کلیه‌هایش مریض است. من دارم به‌خاطر او از جانم مایه می‌گذارم. اگر من را جریمه کنند، او را جریمه کرده‌اند.»

شهری با بیشترین آمار بیکاری

همه کسانی که مسیرشان با راننده‌های شخصی در محدوده میرداماد، ونک، سیدخندان و... گره خورده، اوایل از اینکه چرا همه آنها یک لهجه دارند و حال‌وهوای چهره‌شان هم یکی‌ است، تعجب کرده‌اند اما شاید اگر بدانند آنها از شهری می‌آیند که بیشترین آمار بیکاری را در کل کشور دارد. درواقع، کوهدشت بیشترین آمار بیکاری را در استان لرستان داشته و لرستان بیشترین آمار بیکاری را در ایران دارد؛ شهری که به گفته فرماندارش، هر روز به شمار بیکارهایش اضافه می‌شوند و همین موضوع، رکود اقتصادی و فقر را در این شهر را دامن می‌زند. شهرستان کوهدشت، ۱۴ درصد از مساحت استان لرستان را دربرگرفته و ۱۰ درصد از مجموع جمعیت استان مربوط به هم مربوط به این شهر است پس عجیب نیست که شاهد مهاجرت مردهای خانواده‌های کوهدشتی به تهران باشیم؛ پایتختی که به گفته آنها باید برای همه جا داشته باشد.