کارگران شهروندان درجه دوم نیستند/ نمایندگان مجلس پاسخگوی تبعیض باشند

یک فعال صنفی کارگری:

یک فعال صنفی کارگری می گوید مصوبه امروز (شنبه/7 اسفند) مجلس در خصوص معافیت مالیاتی کارگران تا سقف حقوقی یک و نیم میلیون تومانی نشان دهنده آن است که کارگران شهروندان درجه دو محسوب می‌شوند.

«ناصر چمنی» فعال صنفی کارگری در گفتگو با ایلنا، اظهار داشت: مصوبه تبعیض آمیز مجلس شورای اسلامی در خصوص    متفاوت بودن معافیت مالیاتی کارگران و کارمندان به خوبی نشان دهنده آن است که از نظر نمایندگان مجلس، کارگران شهروندان درجه دو کشور محسوب می‌شوند. 

امروز  (شنبه/7 اسفند) مجلس شورای اسلامی مصوبه ای را از نظر گذرداند که بر اساس آن کارمندان تا سقف حقوقی 2 میلیون تومان و کارگران تا سقف حقوقی 1 و نیم میلیون تومان از پرداخت مالیات معاف هستند.  مصوبه امروز مجلس شورای اسلامی از نظر کنشگران صنفی کارگری تبعیض آمیز ارزیابی شده است. 

چمنی با بیان اینکه نمایندگان مجلس شورای اسلامی باید در خصوص این مصوبه پاسخگو باشند، گفت: کارگران  همانند کارمندان دولت در انتخابات مجلس شورای اسلامی به نمایندگان  رای داده‌اند اما مشخص نیست بنا بر چه مصلحتی باید با این دستمزد و مزایای ناچیز مزدی بیشتر از کارمندان دولت مالیات بدهند.

رئیس کانون انجمن‌های صنفی کارگری استان آذربایجان شرقی تصریح کرد: در هر صورت این مصوبات همانند سایر مصوبات ضد کارگری مجلس شورای اسلامی هیچگاه از اذهان کارگران و خانواده‌های آنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، پاک نخواهد شد. 

چمنی در ادامه افزود: اکثریت کارگران کشور با قراردادهای سفید امضا و موقت  در شرایط کاری طاقت فرسا مشغول به کار هستند حال آنکه کارمندان دولت  در ادارات پشت میز‌های خود نشسته‌اند و از بیشترین مزایای مزدی و امکانات رفاهی برخوردارند. 

این فعال صنفی کارگری در پایان با بیان اینکه کارگران موتور محرکه اقتصاد مقاومتی هستند، تصریح کرد: مصوباتی از این دست موتور محرکه اقتصاد مقاومتی را از کار می اندازند و کارگران را هر چه بیشتر از شمول نظام حمایت‌های اجتماعی خارج می‌کنند.

حداقل معیشت زیرخط فقر است/ تعیین مزد تکلیف قانونی شورای عالی کار

در نشست گفتگوی ویژه خبری شب‌گذشته مطرح شد:

عضو کارگری شورای عالی کار در برنامه گفتگوی ویژه خبری شب گذشته اعلام کرد که برآورد گروه کارگران از سبد اقلام زندگی خانواده‌های کارگری بین 2 میلیون و ششصد هزار تومان تا حدود سه میلیون و سیصد هزار تومان است.

 به گزارش ایلنا، شب گذشته ( شنبه7بهمن ماه)  در برنامه گفتگوی ویژه خبری کارشناسان حوزه کارگری وکارفرمای به بررسی تعیین حداقل دستمزد کارگران پرداختند.

در این برنامه علی‌خدایی به عنوان عضو اصلی گروه کارگری شورای عالی کار و مسئول کارگروه مزدی سال 96 کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور اعلام کرد برآورد کارگران از سبد اقلام زندگی خانواده‌های کارگری مبلغی بین 2 میلیون 600 هزار تومان تا سه میلیون و سیصد هزار تومان است.

وی بابیان اینکه محاسبات انجام شده نشان می‌دهد که فاصله چشمگیری میان مزد درآمدهای کنونی با هزینه‌های زندگی خانواده‌های کارگری وجود دارد؛ ادامه داد: برای ترمیم این شکاف به برنامه منسجم زمانبدی نیازداریم.

این فعال کارگری در عین حال یادآور شد که گروه کارگری در جلسه پیشروی تعیین مزد سال 96 که قرار است در هفته پیش رو برگزار شود، رقم نهایی این سبد را به همراه اعضای کارفرمایی و دولتی اعلام خواهد کرد.

البته پیش از این عضو هیات مدیره کانون عالی شورای اسلامی کار در ابتدای برنامه در خصوص اینکه پیشنهادش برای کف دستمزد سال96 چیست، گفت: ماده41 قانون کار دو بند دارد که در بند اول توجه به نرخ تورم شده است و در بند دیگر با قید "باید" عنوان شده که مزد باید حداقل یک زندگی را تامین کند.

علی خدایی با اشاره به اینکه تعریف مشخصی از حداقل دستمزد زندگی نداریم، بیان داشت:  پیشنهاد ما توجه به سبد معیشت است و عدد و رقم سبد معیشت در جلسه عالی ستاد مزد روز دوشنبه نهایی و ابلاغ خواهد شد.

وی با اشاره به اینکه بر سر جزئیات، اقلام و روشهای سبد معیشت توافق داریم، اظهار داشت:  روند نزولی سبد معیشت خانوار باید متوقف شود.

حداقل معیشت تعریف شده زیر خط فقر است

عضو هیات مدیره کانون عالی کارفرمایان نیز در این برنامه با اشاره به اینکه باید به قوانین بالادستی توجه کنیم، افزود:  سهم33 درصدی مسکن، 6 درصدی آموزش و 6.5 درصدی درمان در سبد هزینه ها آمده است.

جمال رازقی با بیان به اینکه حداقل دستمزد فعلی با در نظر گرفتن نرخ تورم نمی تواند زندگی کارگران را تامین کنند، افزود: تولید در کشور دچار بحران شده است.

وی با اشاره به اینکه حداقل معیشتی که تعریف شده زیر خط فقر است، تصریح کرد: متناسب با نرخ تورم موافق افزایش 7 درصدی کف دستمزد برای سال 96 هستیم.

 این عضو هیات مدیره کانون عالی کارفرمایان با بیان اینکه تولید و صادرات باید جایگزین درآمدهای نفتی شود، ادامه داد: تولید با مشکلات عدیده ای مواجه است.

مسئله فقر متوجه حداقل بگیران است

علیرضا محجوب عضو کمیسیون اجتماعی مجلس نیز در گفتگوی تلفنی با برنامه با اشاره به اینکه مجلس شورای اسلامی نگران وضعیت معیشتی نیروی کار و همه اقشار جامعه است، گفت: هفته گذشته نشستی با نمایندگان کارگران داشتیم و امیدواریم این هفته با نمایندگان کارفرمایان جلسه داشته باشیم.

علیرضا محجوب با اشاره به اینکه، در مرحله بعدی با دولت جلسه ای برگزار خواهیم کرد افزود: شکاف بین حداقل معیشت و حداقل دستمزد بسیار کند است  لذا، با افت و خیز بسیار مختصری همراه بوده است.

این عضو کمیسیون اجتماعی مجلس با اشاره به مشکلات نیروی کار و کارگران گفت: امروزه مسئله فقر متوجه حداقل بگیران است، چرا که برآورده ها نشان می دهد فاصله زیادی بین حداقل حقوق بگیران وجود دارد.

وی با اشاره به فقر منتهی به گرسنگی طبق آمارهای بین المللی، ادامه داد: شکاف عمیقی بین تقاضا، نیازهای اولیه و پرداخت است.

محجوب با اشاره به اینکه، 28 درصد سبد معیشت را غذا تشکیل می دهد افزود: کارگر مبلغی را که دریافت می کند صرف حداقل پروتئین و کالری مورد نیاز خانواده اش می کند.

رازقی عضو هیات مدیره کانون عالی کارفرمایان نیز در ادامه با طرح این سوال که چرا امروز قشر حقوق بگیر برای معیشت خود چانه می زند، گفت: بین مالیات کارگر و کارمند طبق مصوبه مجلس تفاوت وجود دارد و این مسئله امری عجیب است.

 مصوبه سقف معافیت مالیاتی مجلس تبعیض آشکار علیه کارگران بود

عضو هیات مدیره کانون عالی شورای اسلامی کار در ادامه به مصوبه روز گذشته مجلس درباره سقف معافیت مالیاتی کارگران و کارمندان اشاره کرد و گفت: این مصوبه تبعیض آشکار علیه کارگران است.

خدایی با بیان اینکه قانون کار سال هاست که مسکوت مانده، گفت: باید ببینم که بند ۲ ماده ۴۱ قانون کار را قبول داریم یا نه و اگر قبول داریم بنا است با چه روشی به آن برسیم.

وی افزود: تنها جایی که قانون گذار پیش بینی کرده تا کارگر بتواند از حق و حقوق خود دفاع کند شورای عالی کار است اما متاسفانه در یک ماهه آخر سال زمانیکه به بحث تعیین نرخ دستمزد می رسیم این موضوع مورد توجه قرار می گیرد و پس از آن فراموش می شود.

عضو هیات مدیره کانون عالی شورای اسلامی کار تصریح کرد: امروز موضوع ما در شورای عالی کار اجرای قانون کار است که متاسفانه سال ها مغفور مانده است.

محجوب عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در بخش دیگری از اظهاراتش با طرح این سوال که چند درصد از حقوق بگیران ما در بخش تولید فعالیت دارند ادامه داد: 4.3 درصد در بخش کشاورزی ، 18.4 در بخش صنعت و معدن، 22.3 درصد در بخش عمده فروشی، 11.8 درصد در بخش حمل و نقل و انبار داری، 7 درصد در بخش خدمات و 21.7 درصد بخش خدمات عمومی و اجتماعی شاغل اند و در این بخش ها صرفا سهم، تولید نیست لذا ما دستمزد را صرفا بر مبنای تولید در نظر نمی گیریم.

85 درصد مالیات کشور را بخش تولید تامین می کند

عضو هیات مدیره کانون عالی کارفرمایان نیز با اشاره به اینکه رشد منفی سرمایه گذاری ثابت در بخش تولید کاملا مشهود است، اظهار داشت: 85 درصد مالیات کشور را بخش مظلوم تولید تامین می کند لذا تصمیمات باید به نحوی باشد که بحث تولید در اولویت نخست اقتصادی کشور مطرح گردد.

رزاقی افزود: شورای عالی کار، شورای سه جانبه ای از دولت، کارگران و کارفرمایان است که متاسفانه در سالیان متمادی دولت خود را از این سه جانبه گرایی عقب کشیده و این کارگران و کارفرمایان هستند که به جان هم می افتند.

عضو هیئت مدیره کانون عالی شورای اسلامی کار نیز در ادامه یادآور شد: امسال در بحث قانون برنامه و بودجه حداکثر مزد دریافتی کارکنان دولت به 14 برابر حداقل مزد افزایش پیدا کرده در حالیکه این رقم در گذشته 7 برابر بوده است و علت آن را می توان این موضوع دانست که مجلس نیز می داند حداقل دستمزد آنقدر ناچیز است که مسئولین دولتی 7 برابر آن را نخواهند پذیرفت.

شورای عالی کار نباید به مشکلات اقتصادی ورود کند

خدایی با بیان اینکه امروز با رکود مواجه هستیم، گفت: شورای عالی کار وظیفه ندارد به مشکلات اقتصادی ورود کند و طبق ماده 167 قانون اساسی وظیفه اش صرفا عمل به تکلیف قانون کار است و فراتر از این قانون نمی تواند ورود کند.

وی همچنین با تاکید بر اینکه ما باید در ابتدا معیشت کارگر را تامین کنیم و پس از آن از او متوقع باشیم، اظهار داشت: متاسفانه مفهوم بهره وری در کشور خصوصا در بخش های خدماتی به بهره کشی تغییر کرده است.

عضو هیات مدیره کانون عالی کارفرمایان با تاکید بر اینکه تشکل های کارفرمایی در طول سال موضوع حق و حقوق کارگران را دنبال می کنند، اظهار داشت: تامین اجتماعی 30 درصد حقوق کارگران را ماهانه دریافت می کند و حداقل خدمات را به آن ها می دهد.

رزاقی در بحث افزایش بهره وری نیروی کار، گفت: یکی از عواملی که باعث کاهش بهره وری در کشور شده قانون کار است که اصلاح آن یکی از تکالیف برنامه پنجم توسعه است.

«توزیع عادلانه ثروت» حق مسلم کارگران/ نظام مالیاتی یقه کارگران را محکم‌تر نچسبد

یک پژوهشگر حقوق کار و تامین اجتماعی مطرح کرد؛

یک کارشناس حقوق کار و تامین اجتماعی معتقد است: مصوبه دیروز مجلس در ارتباط با تعیین سقف مالیاتی کارگران و کارمندان، تبعیض‌آمیز است و بی‌عدالتی را در جامعه گسترش می‌دهد.

فرشاد اسماعیلی (پژوهشگر حقوق کار و تامین اجتماعی) در گفتگو با ایلنا در ارتباط با مصوبه روز گذشته مجلس در ارتباط با تعیین سقف مالیاتی کارگران و کارمندان گفت:  «مالیات بر درآمد» به عنوان یکی از ابزارهای مالی دولت ها  بر «توزیع درامد» تاثیر مستقیم می گذارد.  اما آمار و ارقام و تجزیه و تحلیل ها نشان می‌دهد که تا به این تاریخ سیاست های مالیاتی کشور در حوزه مالیات بر در آمد،  در جهت توزیع عادلانه‌تر و منصفانه  درآمد، حرکت نکرده است.

وی افزود: این تبعیض های مالیاتی بین کارگران و کارمندان،   قطعا  بر درآمد واقعى شاغلین،حداقل دستمزد حقیقى و نتیجتا بر توزیع درآمد واقعی  اثر منفى دارند و  بنابر این افزایش سطح معافیتهاى مالیات بر حقوق کارگران ، لحاظ کردن تعداد افراد خانوار  کارگران در سطح معافیتهاى مالیات بر حقوق، استفاده از نرخهاى تصاعدى بر درآمدهاى بالاتر، جلوگیرى از فرار مالیاتى مشاغل آزاد  در بهبود توزیع درآمدتاثیر مثبت مستقیم می گذارد. اینها الفبای سیاست های مالیاتی در حوزه مالیات بر درآمد است.

اسماعیلی با بیان این مطلب که این مساله که سقف معافیت مالیاتی برای کارگران یک میلیون و نیم باشد و برای کارمندان دو میلیون نشان می دهد که ما تناقضات درونی و سیستمی در باره چگونگی توزیع درآمد داریم؛ افزود:  سیاستگذاران ما یا نمی خواهند توزیع درامد را عادلانه کنند یا بلد نیستند چگونه این کار را بکنند.

این کارشناس حقوق کار ادامه داد: کارمندی که حداقل دستمزدش از کارگران بیشتر است و معمولا و عرفا نیز از کارگران دستمزد بیشتری دریافت می کنند و از بسیاری از مزایا و پاداش های نقدی و غیر نقدی کارمندی برخوردار است که کارگران از آن محروم هستند چه دلیلی دارد که ازین مزیت تبیعض آمیز  برخوردار شوند و در مقابل کارگرانی که عملا دستمزد واقعیشان را دریافت نمی کنند و عقب ماندگی های دستمزدیشان در این سالها  هیچوقت جبران نشده است و مدام قوانین مصوب منافعشان را تضییع می کند،  چرا باید در توزیع عادلانه درآمد در کشور  بیشتر از کارمندان مشارکت کنند و  سهیم باشند؟! چرا همیشه ار کارگران باید مایه بگذاریم؟

اسماعیلی در پایان تصریح کرد: ما از حقوق کارمندان و کارگران مالیات می گیریم که توزیع درامد را عادلانه تر کنیم،  اگر قرار باشد نظام مالیاتی یقه کارگران را محکم تر بچسبد و یقه کارمندان را شل تر بگیرد ، عملا نقض غرض کرده‌است.

نگاهی به مقاوله‌نامه‌های مرتبط با مزد سازمان جهانی‌کار

در آستانه تعیین مزد سال 96 شاید بد نباشد تا در کنار تمرکز بر اصول قانون اساسی و مقررات قانون کار، چهار مقاوله‌نامه سازمان جهانی کار که موضوع آنها به صورت اختصاصی به الزامی بودن تعیین مزد عادلانه برای عموم کارگران اختصاص دارد را بازخوانی کنیم.

به گزارش ایلنا، به همان سرعتی که به پایان سال 95 نزدیک می‌شویم بحث‌ برسر چگونه افزایش یافتن مزد 96 در حال داغ شدن است؛ درحالی که معمول روال سالهای گذشته این روزها بیشتر تمرکز کارگران برای مقابله با مقاومت سنتی گروه‌های دولتی و کارفرمایی با افزایش واقعی مزد، بر اجرای کامل ماده 41 قانون کار یعنی تعیین مزد براساس ارزش تورمی سبد معاش خانوارهای کارگری متمرکز شده است، این گزارش قرار است برای کمک به افزایش قدرت چانه‌زنی بخش کارگری به بازخوانی آن گروه از مقاوله‌نامه‌های سازمان جهانی کار اختصاص یابد که به موضوع  تعیین دستمزدها منصفانه کارگران مربوط می‌شود.

بازخوانی مقاوله‌نامه‌های سازمان جهانی کار از این حیث حائز اهمیت است که در راستای تنظیم بازار کار کشور سالهاست که مقررات قانون کنونی کار ایران از جمله نحوه تعیین مزد سالانه کارگران برمبنای همین مقاوله‌نامه‌ها نوشته شده است.

سازمان جهانی کار از زمان آغاز فعالیتش تا به امروز دست‌کم 189 مقاوله‌نامه برای تنظیم روابط کارگران و کارفرمایان تصویب کرده است که محتوای شماری از آنها مختص تعیین مزد کارگران بخش کشاورزی و دریانوردی است اما در این میان چهارمقاوله‌نامه 26 ، 95، 100 و 131 که به ترتیب به «ساز و کار تعیین حداقل مزد»، «حمایت از مزد»، «تساوی مزدی در قبال کار هم ارزش» و «تعیین حداقل مزد» اختصاص دارند به صورت مستقیم به تعیین دستمزد واقعی برای عموم کارگران اختصاص دارند.

مقاوله نامه شماره 26: ساز و کار تعیین حداقل مزد

مقاوله نامه شماره 26 با موضوع « ساز و کار تعیین حداقل مزد، سال 1928» در 16 ژوئن 1928 میلادی تصویب شد. این مقاوله نامه می‌کوشد که کشورهای عضو سازمان جهانی کار که به این مقاوله‌نامه  پیوسته‌اند را متعهد کند تا در رشته‌های شغلی که در آن  حداقل مزد تعریف نشده است، نظامی برای حداقل مزد تبیین کند و یا در صورت وجود از آن حمایت کنند.

این مقاوله نامه، 11 ماده دارد که در 5 ماده به شرح اصول کلی آن پرداخته است. در زیر به شرح مواد 1، 3، 4 و 5 که مهم‌تر هستند پرداخته شده است.  

ماده 1مقاوله نامه شماره 26   «ساز و کارهای تعیین حداقل مزد» را مشخص کرده است. بر این اساس هر کشور عضو سازمان بین المللی کار که به این مقاوله نامه ملحق می‌شود متعهد می‌گردد که در رشته های شغلی که مقررات موثری برای تعیین حداقل مزد به صورت پیمان جمعی یا روش های دیگر ندارد و «میزان» مزد درآنها فوق العاده ناچیز است، ساز وکاری به وجود آورد و یا «در صورت وجود» از آن مراقبت کند.

ماده 2 مقاوله نامه شماره 26،  رعایت نرخ های حداقل مزد تعیین شده برای کارفرمایان و کارگران ذینفع را  «الزامی» دانسته است؛ الزامی دانستن رعایت نرخ های حداقل مزد از این جهت در مقاوله نامه شماره 26 مورد توجه قرار گرفته است که نتوان از طریق «قراردادهای فردی» و «دسته جمعی» نرخ حداقل دستمزد را کاهش داد.  

در عین حال ماده شماره 3 مقاوله نامه شماره 26  کاهش حداقل دستمزد به وسیله مقام «صلاحیت دار» مجاز شمرده است.

ماده 4 مقاوله نامه « ساز و کار تعیین حداقل مزد، سال 1928» حق پیگیری قضایی را برای کارگری که کارش  مشمول حداقل مزد می‌شود اما پایین تر از حداقل مزد دریافت می‌کند، را محفوظ دانسته است؛ بر این اساس کارگر «باید» حق داشته باشد که مابه التفاوت طلب خود را ظرف مدت مقرر در قوانین ملی از طریق قضایی یا هر راه قانونی دیگر، دریافت کند .

در ماده 5 نیز تاکید شده است که هر کشوری که به این مقاوله نامه پیوسته است باید هر ساله «گزارشی  کلی» از «رشته فعالیت»‌ها که در آنها  ساز و کار تعیین حداقل مزد اعمال شده به دفتر بین المللی کار ارسال کند؛ در عین حال این گزارش «باید» حاوی اطلاعاتی درباره تعداد تقریبی کارگران مشمول، نرخ های تعیین شده حداقل مزد و درصورت لزوم تصمیمات دیگری که در ارتباط با نرخ های حداقل مزد گرفته شده است، باشد.

مقاوله نامه شماره 95: مقاوله نامه حمایت از مزد

مقاوله نامه شماره 95 با موضوع « حمایت از مزد، 1949» در 8 ژوئن 1949 تصویب شده است. این مقاوله نامه مزد و نحوه پرداخت آن را  تعریف کرده است. بر این اساس مزد نقدی باید «منحصرا» به پول رایج کشوری که کارگر در آن کار می‌کند  پرداخت شود.

این مقاوله نامه ، 27 ماده دارد  که در 17  ماده به شرح اصول کلی آن پرداخته است. در زیر به شرح مواد1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9، 10،  11 و 14 که از سایر مواد مهم‌تر هستند پرداخته شده است.  

ماده 1 مقاوله نامه شماره 95 مزد را تعریف کرده است و آن را «اجرت» یا «درآمدی» می‌داند که صرف نظر از عنوان یا نحوه محاسبه آن به صورت نقدی به کارگر پرداخت می‌شود. البته این ماده قانون به صراحت مشخص کرده است که مزد طبق توافق و یا به وسیله قوانین و مقررات ملی تعیین می‌شود.

ماده 2 مقاوله نامه فوق با استناد به ماده 22 اساسنامه سازمان بین المللی کار یادآور شده است هر کشوری که به این مقاوله نامه پیوسته است باید در گزارش سالانه خود به سازمان بین المللی کار، کارگرانی را که به طور کامل و یا از بخش‌هایی از این مقاوله نامه مستثنی کرده است را اعلام کند.

ماده 3 مقاوله نامه «حمایت از مزد» پرداخت مزد به صورت سفته، حواله، کوپن یا هر شکل دیگری را که جانشین پول رایج «وانمود» شود را ممنوع اعلام کرده است.

در ماده 4 مقاوله نامه شماره 95 شرایطی را برای پرداخت مزد به صورت مزایای غیر نقدی به رسمیت شناخته است. بر این اساس مزایای غیر نقدی باید مورد مصرف شخصی کارگر و در جهت «منافع» وی باشد. همچنین ارزش تعیین شده برای این مزایا باید «عادلانه» و «معقول» باشد.

همچنین ماده 5 مقاوله نامه مذکور تاکید کرده است که مزد باید مستقیما به «کارگر ذی نفع» پرداخت شود. البته این شرط را هم گذاشته است در صورتی که قوانین و مقرارت ملی پیمان جمعی یا رای داوری طرق دیگری را مقرر کرده باشد این شراط قابل نقض است.

در عین حال ماده 6 مقاوله نامه مذکور ایجاد هر نوع قید از سوی کارفرما در راه استفاده  آزادانه کارگران از مزد را ممنوع اعلام کرده است؛ به پرداخت مزد به صورت مزایای غیر نقدی پرداخته شده است: در مواردی که پرداخت بخشی از مزد به صورت مزایای غیرنقدی مجاز شمرده شود تدابیر لازم اتخاذ خواهد شد: الف : این مزایا مورد مصرف شخصی کارگر و خانواده او بوده و جهت منافع آنها باشد. ب: ارزش تعیین شده برای مزد عادلانه و معقول باشد

در ماده 5 مقاوله نامه شماره 95 سازمان جهانی کار  بر پرداخت مستقیم مزد به کارگر تاکید شده است :  «مزد باید مستقیما به کارگر ذینفع پرداخت گردد مگر آنکه قوانین و مقررات ملی پیمان یا رای داوری طریق دیگری مقرر کرده باشد یا آنکه کارگر ذینفع با روش دیگری موافقت کرده باشد».

همچنین در ماده 6 ایجاد هر نوع قید از سوی کارفرما در خصوص اینکه کارگر از مزد چگونه استفاده کند، ممنوع شده است. ماده 9 مقاوله نامه شماره 95 پرداخت مزد از سوی کارفرما به هر «واسطه» و «مامور کاریابی» را ممنوع اعلام کرده است.

این ممنوعیت‌ها در ماده 7 نیز اعمال شده است. بر اساس ماده 7 هر نوع فشار برای خرید از فروشگاه وابسته به کارگاه به وسیله مزد پرداخت شده ممنوع است.

ماده 8 مقاوله نامه «حمایت از مزد» برداشت از مزد را در حدود قوانین و مقررات ملی یا پیمان‌های جمعی را مجاز دانسته است البته کارگران «باید» از حدود و شرایط این برداشت‌ها اطلاع داشته باشند. در عین حال ماده 9 هر نوع برداشت از مزد به منظور دست یابی یا حفظ شغل را ممنونع کرده است.

ماده 10 مقاوله نامه مذکور یاداور شده است که مزد تا حدودی که برای تامین معاش کارگر و خانواده او ضروری تشخص داده شود باید مصون از توقیف و یا انتقال باشد، درعین حال ماده 11 مقاوله نامه شماره 95 طلب کارگران در صورت ورشکستگی کارگاه در ردیف «دیون ممتازه» به شمار آورده است. دیون ممتازه بودن طلب کارگران به این معنا است که قبل از اینکه طلبکاران عادی سهم خود را دریافت کنند طلب مزدی کارگران پرداخت شود.

ماده 12 مقاوله نامه شماره 95 سازمان جهانی کار می گوید که «مزد باید در فواصل زمانی معین پرداخت گردد» در ماده 13 نیز موکدا آمده است: در شرایطی که پرداخت مزد به صورت نقدی است باید فقط در روزهای غیر تعطیل در محل کار یا در نزدیکی آن صورت گیرد.

ماده 14 مقاوله نامه مذکور هم  تاکید کرده است  که کارگران باید قبل از استخدام  و هنگام هر تغییری از شرایط مزدی که به آنها تعلق می‌گیرد مطلع شوند. همچنین کارفرما باید به صورت شفاف «عناصر تشکیل دهنده مزد» را برای کارگر تشریح کند.

علاوه بر این در ماده 16 با اشاره به ماده 22 اساسنامه سازمان بین المللی کار تاکید شده است که کشورهایی که به این مقوله نامه‌ها پیوسته‌اند ملزم هستند گزارشی از عملکرد خود در این خصوص ارائه دهند. در عین حال این گزارش باید حاوی اطلاعات کاملی درباره تدابیری باشند که به مقررات این مقاوله نامه اعتبار اعتبار قانونی می‌بخشد.

مقاوله نامه شماره 100: «تساوی مزدی در قبال کار هم ارزش»

مقاوله نامه شماره 100 با موضوع  «تساوی مزدی در قبال کار هم ارزش»، در 6 ژوئن 1951 تصویب شده است. مقاوله نامه مذکور بر تساوی دستمزد زن و مرد در کارهای هم ارزش تاکید کرده است. مقاوله نامه شماره 100 ، 4 ماده دارد که مواد 1، 2 و 4 آن از سایر مواد مهم تر است.

تساوی مزدی در قبال کار هم ارزش در ماده 1 از این جهت مورد تاکید قرار گرفته است که به هرگونه تبعیض در خصوص پرداخت مزد بین زن و مرد پایان یابد.

ماده 2 مقاوله نامه «تساوی مزدی در قبال کار هم ارزش»  رعایت «تساوی مزدی در قبال کار هم ارزش» را با ذکر شرایطی قابل اجرایی شدن دانسته است: الف) به وسیله وضع قوانین داخلی  ب) به وسیله روشی که جهت تعیین دستمزدها، ضمن قوانین داخلی پیش بینی شده باشد. ج) از طریق انعقاد پیمان های جمعی بین کارگران و کارفرمایان. د) به روشی که از مجموع روش های بالا ترکیب شده باشد.

در عین حال همکاری با سازمان‌های کارگری و کارفرمایی  برای رعایت تساوی مزدی در ماده 4 مورد تاکید قرار گرفته است

مقاوله نامه 131:«تعیین حداقل مزد»

مقاوله نامه شماره 131 با موضوع «تعیین حداقل مزد» در  3 ژوئن 1970 تصویب شده است.   مقاوله نامه مذکور  با در نظر داشتن  مقاوله نامه  تعیین حداق مزد(در کشاورزی) تصویب شده است چرا که مقاوله نامه  تعیین حداق مزد (در کشاورزی) سهم به سزایی در حمایت از گزوه‌های محروم مزد بگیر داشته است. به صورت کلی مقاوله نامه شماره 131 شرایط و اوضاع داخلی کشورها را  در خصوص  تعیین حداقل مزد مورد توجه قرار داده است.

مقاوله نامه «تعیین حداقل مزد» 6 ماده دارد که مواد 1، 3، 4 و 5 آن از سایر مواد مهم تر است.

در ماده 1 مقاوله نامه شماره 131 صراحتا تاکید شده است که کشورها عضو این سازمان می‌شوند که نظامی برای «حداقل مزد» ایجاد نمایند تا همه گروه های مزدبگیر را که شرایط کارشان به گونه ای است که سزاوار حمایت هستند تحت حمایت قرار دهد.

هچنین تاکید شده است که هر یک از کشورهایی که به این مقاوله نامه ملحق می‌شوند در نخستین گزارش خود باید اعلام کنند که در خصوص رعایت و زمینه‌های شرایط اجرای آن  گزارشی ارائه کنند.

ماده 2 این مقاوله نامه  به روشنی تاکید کرده است «حداقل های مزد اعتبار قانونی دارد و تنزل آن ممکن نیست».

ماده 3 مقاوله نامه شماره 131 با در نظر گرفتن «اوضاع و احوال ملی هر کشور» تاکید کرده است  که نیازهای کارگران  و خانواده‌های آنان  و عوامل اقتصادی  عناصری است که باید در تعیین حداق مزد در نظر گرفته شود.

 در بند 4  ماده 4 این مقاوله نامه آمده است در صورتی که ماهیت ساز و کار تعیین حداقل مزد اقتضا کند باید مشارکت  مستقیم  نمایندگانی از سازمان‌های کارگری و کارفرمایی و سایر افراد  واجد صلاحیت جلب شود.

در ماده  5 این مقاوله نامه تاکید شده است که باید¬ تدابیر مناسبی مانند برقراری یک نظام بازرسی شایسته همراه با تدابیر ضروری دیگر در راستای تقویت آن، اتخاذ شود. در ماده 6 نیز آمده است که این مقاوله نامه نباید به عنوان اصلاحیه ی هیچ  یک از مقاوله نامه های موجود تلقی گردد.

دستمزد کارگران بیش از دو میلیون و ششصدهزارتومان تعیین شود

نادر قاضی‌پور خطاب به جمعی از وزرا:

نماینده مردم ارومیه در مجلس، در نامه‌ای خطاب به وزرای شرکت کننده در جلسات شورای عالی کار خواستار تعیین دقیق دستمزد کارگران شد.

نادر قاضی‌پور(نماینده مردم ارمیه در مجلس شورای اسلامی)در نامه ای خطاب به جمعی از وزرا از جنله وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، خواستار تعیین عادلانه دستمزد کارگران شد.

متن این نامه به شرح زیر است:

احتراماً ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه برابر ماده 41 قانون کار که تصریح می‌کند شورای عالی کار هر ساله موظف است میزان حداقل مزد کارگران را برای نقاط مختلف کشور و یا صنایع مختلف با توجه به درصد تورمی که از طرف بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام می‌شود تعیین نماید به استحضار می‌رساند نرخ دستمزد تعیین شده کارگران در سال 1395 با شاخص‌های بانک مرکزی و مرکز آمار ایران هیچگونه سنخیتی نداشته لذا در تعیین حداقل دستمزد کارگران عزیز کافی است میزان نرخ تعیین شده 14 قلم کالای اساسی را با نرخ دستمزد کارگران در سال 1395 مقایسه نمائید.

نگاهی به روند افزایش حقوق‌ها در سال های گذشته نیز نشان می‌دهد که به عنوان نمونه در سال 94 با وجود نرخ تورم 34.7 درصدی پایان سال 93، فقط 25 درصد افزایش حقوق اتفاق افتاد و یا با وجود نرخ تورم 30.5 درصدی پایان سال 92، افزایش حقوق سال 93 به میزان 25 درصد بود.

هم اکنون نیز در نحوه محاسبه حقوق کارگران 60 درصد حقوق آنها محاسبه نشده است، یعنی 40 درصد ارزش واقعی حقوق خود را دریافت نموده‌اند.

با شاخص‌های منتهی به سال 1393 سبد معیشت خانوار کارگری به صورت ماهانه بر اساس حداقل قیمت‌ها 17.036.278 ریال، براساس ماخذ میانگین قیمت‌ها 21.447.346 ریال و براساسم اخذ حداکثر قیمت‌ها 25.944.991 ریال بوده که این ارقام هیچ سنخیتی با دریافتی کارگران نداشته است.

از طرفی بان بر شاخص‌های امروزی (1395)) با استناد به نخر تورم اعلامی از سوی بانک مرکزی و مرکز آمار ایران و میزان نرخ تعیین شده برای 14 قلم کالای اساسی، حداقل حقوق دستمزد کارگری برای جبران هزینه‌های یک خانوار در سال 1395 می‌بایست مبلغ 26.558.350 ریال باشد.

لذا خواهشمند است با عنایت به آنچه گفته شد و با توجه به لزوم توجه جدی به وضعیت معیشتی کارگران عزیز ترتیبی اتخاذ بفرمائید تا در شورای عالی کار و در تعیین حداقل حقوق دستمزد کارگران مبلغ بیش از 26.558.350 محاسبه و در نظر گرفته شود.

صدا و سیما فقط دنبال «شو اجراکردن» است/ کارفرمایان پنبه از گوش بیرون بیاورند

دبیر اجرایی خانه کارگر قزوین:

دبیراجرایی خانه کارگر قزوین با انتقاد از مناظره تلویزیونی شب گذشته گفت: کارفرمایان قصد دارند همه مشکلات خود را به گردن کارگران بیاندازند.

عیدعلی کریمی(دبیر اجرایی خانه کارگر قزوین) در گفتگو با خبرنگار ایلنا در ارتباط با گفتگوی ویژه خبری شب گذشته که از صدا و سیما پخش شد، اظهار داشت: صدا و سیما فقط به دنبال نمایش و جار و جنجال است؛ چرا که اگر غیر از این می بود، بایستی نمایندگان واقعی کارگران، کارفرمایان و دولت را دعوت کنند و در مورد مشکلات واقعی کارگران صحبت کنند.

وی افزود: بهتر است صدا و سیما در برهه‌های حساس زمانی به جای شو اجرا کردن، در پی بیان دردهای مردم و کارگران باشد.

دبیراجرایی خانه کارگر قزوین ادامه داد: در برنامه شب گذشته، نماینده کارفرمایان فقط به دنبال مغلطه کاری بود و باید به این آقای به اصطلاح کارفرما گفت که اگر همان قانون کار را اجرا کنید، کارگر به حقش می رسد؛ چرا که سالهاست فقط سی درصد قانون کار اجرا می‌شود.

کریمی با بیان این که کارگری که قراردادی است، کارگری که چندماه حقوقش عقب می‌افتد؛ چطور می تواند برای سیستم تولید، یک نیروی کار با بهره‌وری بالا باشد، افزود: باید به آقایان گفت همه مشکلات را گردن کارگر نیندازید؛ کارگر حداقل هشت ساعت در روز کار می‌کند اما یک سوم سفره اش هم رنگین نیست، اما کارفرمایان پروازی و مدیران به اصطلاح پرمشغله، روزی دو ساعت هم در واحدهای تولیدی نیستند.

وی در پایان تاکید کرد: آقای رازقی جهرمی به عنوان نماینده کارفرمایان و عضو کانون عالی کارفرمایان خوب می‌داند که 812 هزار تومان، پول توجیبی فرزند یک سرمایه‌دار هم نیست اما مثل همه کارفرمایان پنبه در گوش فرو کرده و گناه مشکلات اقتصاد را به گردن کارگر می‌اندازد.

مزد کارگران یک‌بار و هزینه‌های زندگی‌تاسه‌ نوبت هم گران شده‌اند


عضو کارگری شورای عالی کار می‌گوید در برابر افزایش سالی یک بار دستمزد کارگران، هزینه‌های زندگی خانواده‌های کارگران تا سه نوبت در سال هم افزایش داشته‌اند.

«احمد رضا معینی»  عضو کارگری شورای عالی کار در گفتگو با ایلنا، اظهار داشت:  در حالی که دستمزد کارگران سال یک بار افزایش ناچیزی می‌یابد، بارها پیش آمده که هزینه‌های اقلام اصلی سبد معیشت خانواده‌های آنان در طول یک سال 2 تا 3 بار افزایش یافته است.

وی با بیان اینکه کارگران سهمی از رونق اقتصادی نبرده‌اند، گفت: رکود تنها  بر روی دوش مزد بگیران سنگینی می کند اما پایین ترین حقوق و دستمزد متعلق به کارگران است. از این رو واجب است که با جبران شکاف مزدی سال‌های گذشته گامی موثر در  محرومیت زادیی از کارگران برداریم. 

معینی در ادامه با اشاره به محاسبات صورت گرفته بر روی سبد معیشت خانوارهای کارگری در کارگروه تخصصی مزد 96، گفت: محاسبات مربوط به سبد معیشت خانوارهای کارگری به منطقی و عادلانه شدن دستمزد یاری می‌رساند.

رئیس کانون شوراهای اسلامی کار استان اصفهان در ادامه تاکید کرد خوشبختانه اکنون سه سال است که بین تشکل‌های کارگری در خصوص  محاسبات هزینه‌های سبد معیشت اتفاق نظر و اتحاد وجود دارد.

 عضو کارگری شورای عالی کار همچنین در مورد مصوبه تبعیض آمیز  روز گذشته مجلس در خصوص مالیات بر حقوق و دستمزد  کارگران، تصریح کرد: مشخص نیست که مجلس شورای اسلامی با چه متر و  معیاری بر کارگران معافیت مالیاتی یک میلیون پانصد هزار تومانی تعیین کرده است اما در مقابل برای کارمندان میزان این معافیت را رقم دو میلیون تومان قرار داده است.

معینی افزود: با در نظر گرفتن این مصوبه تبعیض آمیز بهتر است که کف مزدی کارگران را بر روی سقف معافیت مالیاتی تعیین شده توسط مجلس قرار دهیم چرا که از کارگری که کف حقوق اش 812 هزار تومان  و با مزایای جانبی درآمد وی به زحمت از 1 میلیون تومان بیشتر می‌شود نباید انتظار پرداخت مالیات داشت.

توقع بالا از مزد طبیعی است/سَرِ کارگران بی‌کلاه مانده‌

عضو هیات مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور:

عضو هیات مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور معتقد است که کارگران همواره توقعات و انتظارات خود از دستمزد را متناسب با رکود اقتصادی حاکم بر اقتصاد کشور تعدیل کرده‌اند برای همین در خصوص مزد 96 باید توقعاتشان بالا باشد.

«علی اصلانی» عضو هیات مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور در گفتگو با ایلنا، اظهار داشت: کارگران همواره توقعات و انتظارات خود از دستمزد را متناسب با رکود اقتصادی حاکم  بر اقتصادی کشور تعدیل کرده‌اند برای همین معتقدیم که  سرشان در این خصوص همواره بی کلاه مانده است.

رئیس کانون شوراهای اسلامی کار استان البرز با بیان اینکه توقعات کارگران از دستمزد 96 باید بالا باشد، گفت:  دولت مدعی است که  شرایط اقتصادی کشور بهبود یافته است این در شرایطی است قدرت خرید کارگران نه تنها هیچ تغییر محسوسی نیافته بلکه شرایط به مراتب برای آنها بدتر هم شده است و برای همین کارگران حق دارند که توقع بالایی داشته باشند.

وی با بیان اینکه این سطح از توقعات کارگران در خصوص افزایش عادلانه دستمزد، به جا و ضروی است، افزود: وضعیت معاش خانواده‌های کارگران به عنوان طبقات فرودست و محروم مساعد نیست؛ چرا که آنها حقوق‌های نجومی را با درآمدهای ناچیز خوشان مقایسه می‌کنند.

رئیس کانون شوراهای اسلامی کار استان البرز در خصوص افزایش هزینه‌های سبد معیشت کارگران، افزود: هزینه‌های خوراک ، پوشاک و مسکن و بهداشت به شدت افزایش یافته است گاهی این افزایش برای یک سری از اقلام مصرفی صد درصدی بوده است در این میان اما دستمزدها معقولانه و هدفمند افزایش نیافته است.

عضو هیات مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار در پایان افزود: بیشترین آسیب‌های اجتماعی متوجه کارگران و خانواده‌های آنان است از این رو دولت در این زمینه مسئولیت مضاعفی دارد.

شروع تصویربرداری مستند «فصل سیاه» در ارتباط با حوادث کار

یک فعال صنفی کارگران ساختمانی مریوان خبر داد؛

رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی مریوان از شروع تصویربرداری مستندی به نام فصل سیاه در ارتباط با حوادث کار در بخش ساختمان خبر داد.

میکائیل صدیقی (رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی مریوان و سروآباد) در تماس تلفنی با ایلنا از شروع تصویربرداری مستند «فصل سیاه» خبر داد.

به گفته صدیقی، فصل سیاه ، اسم مستند تصویری است در خصوص حوادث کار که روایت نشنیده خانواده کارگران ساختمانی مریوان و سرواباد را به تصویر می کشد. روایتی پر از مظلومیت ، روایتی از جنس صداقت و استقامت ، بردباری و ایثار . روایت دست های زخمی و قلبهای با گذشت.

صدیقی می گوید امیدواریم با تدوین این فیلم مستند بتوانیم  درد دل کارگران ساختمانی و خانواده عزیزانی که فوت شده اند را به گوش مسولان برسانیم.

به گفته صدیقی در حال حاضر چهار کارگر ساختمانی در مریوان قطع نخاع شده اند و دو کارگر هم فوت شده‌اند؛ این مستند قرار است دردهای این عزیزان و خانواده‌هایشان را روایت کند.

با حداقل حقوق 812 هزار تومانی 11 میلیون زیر خط فقر زندگی می‌کنند

رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره) :

رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره) می‌گوید با حداقل حقوق 812 هزار تومانی 11 میلیون نفر از جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند.

به گزارش ایلنا؛ «پرویز فتاح» رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره) در برنامه «تیتر امشب»، شب گذشته (شنبه/7اسفند) گفته است که با حداقل حقوق 812 هزار تومانی 11 میلیون نفر از جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند.

به گفته فتاح حتی اگر حداقل حقوق را 1 میلیون و 200 هزار تومان هم در نظر بگیریم در آن صورت تعداد افراد زیر خط فقر بیشتر هم خواهد شد.

گسیختگی زنجیره حقوق کار، آغاز برده داری نوین

یادداشتی از حسین اکبری:

حسین اکبری از فعالان صنفی کارگری در این یادداشت یادآور می‌شود که با اجرای سیاست‌های تعدیل اقتصادی، زنجیره حقوق صنفی کارگران ایران دچار از هم گسیختگی شده است و مادامی که این گسیختگی ترمیم نشود هرگونه دستاورد صنفی برای کارگران در قالب مقررات زدایی از روابط کار رنگ خواهد باخت.

به گزارش ایلنا، حسین اکبری از فعالان صنفی کارگری در این یادداشت یادآور می‌شود که با اجرای سیاست‌های تعدیل اقتصادی، زنجیره حقوق صنفی کارگران ایران دچار از هم گسیختگی  شده است و مادامی که این گسیختگی ترمیم نشود هرگونه دستاورد صنفی برای کارگران در قالب مقررات زدایی از روابط کار رنگ خواهد باخت.

با تصویب قانون کار مصوب اسفند ماه سال 1337 خورشیدی تنظیم روابط کار نسبت به مصوبات دوره های پیشین (مصوبه های سال های 1325 و 1328) جدی تر شد زیرا این قانون به صراحت اعلام کرد که در قراردادهای کار و یا پیمان های دسته جمعی کار نمی توان مزایایی کمتر از مزایای قانونی مقرر کرد (مواد 31 و 35 قانون کار مصوب 1337)* و این چنین بود که جنبه های امری و حمایتی قانون کار قطعیت یافت و به دنیال چنین قطعیتی در حقوق کار ایران در سال های پایانی دهه سی و سال های آغازین دهه چهل حقوق کار و بیمه های اجتماعی به عنوان رشته ای از مواد درسی حقوق و در دانشکده حقوق دانشکاه تهران تدریس شد.  

 در کلی ترین موارد حقوق کار بر سه محور اساسی تکیه دارد این سه محور عبارتند از : امنیت شغلی و حفظ کرامت انسانی ، معیشت و تامین سلامت جسمی و روانی  و داشتن حق آزادانه تشکل یابی برای دفاع و حفاظت واز دو محورامنیت و معیشت که این سه محور اساسی بدون در نظر داشت توسعه انسانی و پیشبرد سیاست های توسعه ای پایدار ممکن نیست و در صورت تحقق چنین شرایطی هر آینه ممکن است حقوق کار در ورطه مخاطراتی که سیاست های طرفداران بازار آزاد به روابط کار دیکته می کنند؛ گرفتار و بی اثر شود .

در اعلام این سیاست‌ها به ویژه آنجا که مباحث مزدی هر ساله در اسفند ماه شروع می‌شود نمایندگان کارفرمایان (اعم از دولتی و خصوصی ) آنجا که مخالفت خود را با افزایش یایه حداقل دستمزد بیان می‌کنند به نقش افزایش هزینه ها در تولید می‌پردازند و از این رهگذر عواملی را که به این افزایش هزینه در قیمت تمام شده می‌انجامد را به قانون کار و بیمه های اجتماعی نسبت می‌دهند و صراحتا خواهان برداشتن مقررات در این دو عرصه از حقوق کار می شوند تا شاید با کاهش هزینه هایی که مستقیم وغیر مستقیم از طریق این مقررات برایشان حاصل می شود سهم دستمزد را افزایش دهند .

این سیاست نه تنها در عرصه ملی که در روابط کار بین المللی هم رخ داده یا می‌دهد و طرفداران بازار آزاد و نئولیبرالیسم به عنوان فلسفه سیاسی نظام سرمایه جهانی اصرار دارند که از طریق استاندار سازی در قوانین، به اصطلاح  قوانین سخت و باز دارنده را تعدیل و یاحذف کند. منتهی آنچه در ایران رخ داده و می‌دهد اینست که حقوق کار و رعایت آن از طریق قانون اساسی به عهده دولت گذاشته شده است و در عین حال دولت خود بزرگترین کارفرماست و مناسبات سرمایه و انباشت آن حکم به برقراری روابطی خارج از قوانین آمرانه و حمایتی می‌دهد و از طرفی در بر عهده گرفتن و اجرای مقررات کار هم از آنجا که جنبش کارگری ایران ازتوانمندی لازم برخوردار نیست دولت به خود حق داده و می‌دهد که نقش قیمومیتی نیروی کار راهم به عهده گیرد و این کار با توسل به شکل دهی سازمانهای کارگری از بالا پس از انقلاب تا کنون با شدَت و حدَت فزاینده ای صورت گرفته است . به همین دلیل دولت در اجرای مقررات کار بنحوی که خود مصلحت می‌دانسته و می‌داند عمل کرده و می‌کند .

از منظر دیگر اینکه چرا مثلا در فرانسه همین سیاست بازار آزاد نمی تواند مقررات زدایی را به راحتی به پیش برد اما درایران به راحتی اینکار صورت گرفته است و می‌گیرد (این مقایسه را از ان جهت می‌آورم که قانون کار در ایران نزدیکی های بسیاری با قانون کار فرانسه دارد و در موارد بسیاری اقتباس های قابل قبولی از حقوق کار فرانسه در حقوق کار درایران شده است برای نمونه اطلاق نام سندیکا به سازمان های کارگری در ایران از این دست اقتباس ها است). علت این تفاوت فاز در مقررات زدایی در این دوکشور میزان ناتوانی جنبش کارگری در ایران و ریشه دار بودن و توانمندی جنبش کارگری در فرانسه است.

قانون کار در ایران در عمل نقض گردیده است :

سال هاست که با اجرای مقرراتی چون اجرای قراردادهای کار موقت به جای کار با ویژگی دایم و مستمر امنیت شغلی را از کارگران گرفته است و درست به همین میزان کارگران را در ایجاد سازمان های صنفی و طبقاتی خود ناتوان ساخته است و از سوی دیگر در بازار نیروی کار با توجه به کمیت بالای بیکاری روز افزون ونیاز به حفظ کار برای شاغلین نرخ مزد هم به رغم تعیین پایه مزدی هرساله عملا از آن دفاع نمی‌شود و در بسیاری از بنگاه های کار و تولید به ویژه در کارگاه‌های کوچک نرخ های مصوب رعایت نمی‌شود . در عین حال عدم رعایت مزد پایه این اجازه را به سیستم کارفرمایی داده‌است تا متخصصان و  دانش آموختگان را نیز با حداقل مزد پایه و کمی بیشتر (در موارد کاهش عرضه نیروی کار) به کار گیرند. در همین جا می توان گسیختگی در حقوق کار را به عینه مشاهده کرد و آنجا که شرکت های تامین نیروی انسانی در روابط کار برای سود جویی مداخله می‌کنند نیز عملا این زنجیره حقوق کار نه تنها گسیخته که اساسا نادیده گرفته می‌شود و پیمانکاران تامین نیروی کار در پیمان‌های متقابل شرط بکارگیری کارگران را تبعیت از آیین نامه هایی می‌کنند که حق هرگونه اعتراض و حتی شکایت به مراجع قانونی را از کارگران سلب می‌سازد. چرا چنین شرایطی به وجود آمده‌است؟

در تمامی سال‌های پس از انقلاب و پس از جنگ هشت ساله به جرات می‌توان گفت که روابط کار و نهاد دولتی متولی آن  آماج و هدف اولیه سیاست های نئولیبرالی بوده و هست و هیچ فرقی در تنوع دولت ها و تاثیر آن بر روابط کار و تهاجم علیه حقوق کار وجود نداشته است . با یقین کامل می‌توان گفت که حتی دولت ها و مجالس اصلاح طلب و اصولگرا و این آخرین مجلس مرکب از سه گانه اصلاح طلب و اعتدالیون و اصولگرایان نیز در باره آنچه که مقررات زدایی از روابط کار نام گرفته است اتفاق نظر دارند و علیه کارگران بوده و هستند. تردید وجود ندارد که طی همه سال های مشاجرات و درگیری های برسر تصویب کار هر دفاعی هم از حقوق کار صورت گرفت مصلحت گرایانه بوده و به خاطر همان شرایط دوران، رفت و برگشت لایحه قانون کار  در راهرو بین مجلس و شورای نگهبان و سپس تصویب آن توسط مجمع تشخیص مصلحت نطام (که بنا به ضرورت پایان دادن اختلافات به سود مصلحت نظام شکل گرفت)انجام شد. در این قانون آنچه بیش از هرچیز کارگران را در دفاع از حقوق کار بی‌دفاع کرد حذف حق اعتراض بود که این حق می توانست در صورت قانونی، خود اهرم نیرومندی در دست کارگران برای دفاع از امنیت و کرامت انسانی و معیشت از طریق اعمال اراده جمعی  مدیریت شدهِ  خود کارگران در سازمان های صنفی و طبقاتی(سازمان های سندیکایی) بدل شود .

اما همین  قانون کار هم  هیچگاه از سوی مخالفان آن پذیرفته نشد و درست از فردای تصویب و ابلاغ در سال 1369 اولین مخالفت ها باآن از راه های ممکن آغاز شد. برجسته ترین اقدام در کم اثر کردن و تحدید و تهدید قانون کار قانون چگونگی اداره مناطق آزاد تجاری بود که درحوزه روابط کار، کارگران این مناطق را از شمول قانون کار خارج و به قانون تعدیل یافته تری از مقررات کار در دوران پیش از انقلاب و حتی در مواردی پیش از تصویب در اولین قانون کار مصوب 1325 خورشیدی گرفتار کرد .

 در بررسی قانون چگونگی اداره این مناطق در ماده 12 آمده است : مقررات مربوط به اشتغال نیروی انسانی، بیمه و تأمین اجتماعی و صدور روادید برای اتباع خارجی به موجب آیین‌نامه‌هایی خواهد بود‌که به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید.

(این مقررات در تاریخ 3/8/1373 تحت عنوان «مقررات اشتغال نیروی انسانی، بیمه و تأمین اجتماعی در مناطق آزاد تجاری - صنعتی جمهوری اسلامی ایران» تصویب و به تایید رییس جمهور وقت رسیده است . )

در همه این سال ها مخالفت با  قانون کار، رویکردی نولیبرالی داشته است که بصورت عریان یا پنهان ولی مستمر با طرح دفاع از حق آزادانه انتخاب از تریبون اتاق صنایع و معادن و بازرگانی بیان می شده است یا با توسل به نظریات  فقهی اصل تراضی طرفینی به نام دفاع از حق مالکیت مشروع این مخالفت را جار زده و به پیش برده شده است.

امروز گرچه رویکرد نولیبرالی هنوز استیلای کامل نیافته است اما این گرایش قویترین گرایش و رویکردی است که توانسته است طی سالیان پس از جنگ ساز و کار های لازم اعم از قوانین و ساختار ها و نهاد های دولتی و غیر دولتی و بنیادها و نهاد های به ظاهر علمی و به واقع عقیدتی خود را برپا دارد و می‌رود تا لایه های مختلف سرمایه داری ایران را تابعی از نظریات خود ساخته و به اردوی خود بکشاند. اما آنچه را که طی این سال ها تجربه شده است و کاملا محسوس و قابل درک است تسلط بی چون و چرای سیاست های نئولیبرالیستی بر وزارت کار و نهاد های مرتبط با آن است. این وزارت خانه تجلی وحدت آشکار همه جناح ها و گرایشات موجود در قدرت و پیرامون آنست. این وزارت خانه چه در دستان صاحب منصبان پوپولیست اصولگرا و چه در زیر چتر هدایت دولت اصلاح طلبان حکومتی و یا چون امروز تحت امر دولت تدبیر و امید قرار داشته باشد آشکارا کارگردی نئولیبرالی دارد.

دلایل بسیار آشکار این ادعا آنقدر فراوانند که جای هیچ تردید و دفاعی را برای هیچ یک از این مسند نشینان وزارتی و حامیان آنان باقی نمی گذارد. خروجی این وزارت خانه اعم از آیین نامه‌ها ، بخشنامه ها و دستور العمل ها و صدور سایر مستندات آمرانه غالبا در راستای نقض و لغو مقرراتی است که با موازین حقوق بنیادین کار مطابقت دارد . سیاهه ای از چکونگی پیشبرد سیاست ها و خط مشی های جاری به شرح زیر است:

شیوه گمراه کننده ای که تاکنون موجب کم توانی و  شکل نایافتگی سازمان های سندیکایی فراگیر کارگران در ایران شده است نیز در همین وزارت خانه کاربست داشته است و آن استفاده اشرافیت کارگری گردآمده است. سالیان متوالی چنین ساختار تشکیلاتی کارگری  خود کارگزار دولتی بوده است که با پیشبرد سیاست تعدیل ساختاری ، اولین گام های شتابان را برای هدایت گری به سوی نئولیبرالیسم برداشت، . درست در هنگامه ای که سیاست دولت سازندگی مناطق اقتصادی و تجاری را پی می گرفت، تشکل‌های صنفی مورد نظر در سکوتی رضایت آمیز از درک فاجعه توسط سازمان های کارگری تحت پوشش خود جلوگیری کردند و با تبعیت آگاهانه و گاه کورکورانه بخشی از حقوق کار را که به هیات قانون کار درآمده بود به مسلخ سرمایه داران در مناطق آزاد کشانیدند. و باز در همان هنگامه نقض قرارداد های دایم و تبدیل قراردادهای کار موقت حتی به صورت قرارداد های سفید امضا کمترین واکنش از این اشرافیت مسلط بر مقدرات کارگران دیده نشد.

کارکرد ویژه این اشرافیت کارگری گردن نهادن به سیاست های تشکل ستیزی بود که تمامی نهاد های کارگری برآمده از شرایط پیش از انقلاب را هدف گرفته بود ودر  نتیجه رادیکالیزم موجود در بین کارگران از طریق سازمان های کارگری وابسته  کنترل و از فعالیت های کارگری به نام دفاع از انقلاب جلوگیری به عمل آمد و مسئولان وزارت کار با کاربست شیوه های فریب کارانه و پوپولیستی از نوع نئولیبرالی سیاست‌های ضد کارگری را به پیش برده  و این وزارت خانه را تابعی از سیاست های نئولیبرالی دولت ها ساخته اند .

این خط مشی آنجا که در دولت اصلاحات خروج کارگران قالیباف رااز شمول قانون کار و تامین اجتماعی را رقم زد، ادامه یافت و با مصوبه مجلس ششم به خروج کارگاه های تا دارنده پنج کارگر تکمیل شد  اما این فرجام کار نبود چرا که کاهش کارگران تا دارنده ده کارگر به کارگاه های تا پنج نفر را به مذاق اتاق بازرگانی و صنایع و معادن خوش نیامد و در دولت  نهم اجرای کامل ماده 191 قانو کار دامنه شمول خروج کارگاه های دارنده تا ده کارگر را قطعیت بخشید که این مقررات زدایی از روابط کار در کارگاه های دارنده تا ده کارگر هنوز ادامه دارد . پی آمد مقررات زدایی از روابط کار به شیوه استاد شاگردی نوین دولت احمدی نژاد موجب اجرای آزمایشی آن در دولت یازدهم کردید و درست در همین شرایط هم اصل قانون کار با ارایه پیش نویس اصلاح قانون کار در سال 1390 از سوی دولت دهم مورد هجوم همه جانبه قرار گرفت. گرچه مجلس شورای اسلامی این لایحه را پس از بررسی کمسیون اجتماعی به دولت عودت داد تا تغییراتی در آن صورت گیرد اما این لایحه بدون هیچ تغییری از سوی دولت تدبیر و امید به مجلس بازگزدانده شد تا جای هیچ تردیدی باقی نماند که همه دولت ها اصل مقررات زدایی از روابط کار را به عنوان سیاست آشکار طرفداران بازار آزاد همچنان پی می‌گیرند و قافله مقررات زدایی از روابط کار را سر باز ایستادن نیست.

این خط مشی با تکیه بر وزارت خانه‌ای تعقیب شده است که ساختار آن نیز عملا در خدمت بازار آزاد و سیاست های نئولیبرالی قرار دارد و بیهوده نیست که این ساختار با ترکیب و ادغام دو وزارت خانه کار و تعاون و یک سازمان وسیع و درآمدزای تامین اجتماعی که ازسرمایه بین النسلی کارگران به وجود آمده است؛ شکل می‌گیرد .

تجمیع دو وزارت کار و وزارت تعاون بعلاوه سازمان تامین اجتماعی نیز در راستای تقویت این خط مشی و به قصد نابودی بخش تعاونی در اقتصاد و دست اندازی به منابع سازمان بیمه ای کارگران در راستای این اهداف بوده است. منابع موجود در "سشتا" و توجیه اقتصادی مترتب بر این سازمان بیمه ای آنقدر وسوسه انگیز است که در دولت های مختلف تا کنونی گرایشات فساد انگیز را نیز به تبعیت از سیاست های ضد کارگری واداشته و در مقاطع مختلف دزدی ها و اختلاس های جدی و بهره برداری هایی چون  کسب حقوق های نامتعارف را رقم زده است. به تبع چنین تغییر ساختاری در دولت دهم شورای عالی تامین اجتماعی به هیات امنا تغییر می یابد و اساسنامه سازمان تامین اجتماعی هم با تطمیع هیات امنای برگزیده وقت توسط رییس منصوب دولتی (قاضی مرتضوی معزول) تغییرات جدی می یابد. چنین است که هم سیاست های نئولیبرالی نظارت کارگران را از تامین سازمان تامین اجتماعی برمیدارد و هم فسادی سیستماتیک سبب غارت سرمایه بین النسلی کارگران می‌گردد و همین خط مشی است که عدم پیگیری و تحقیق و تفحص مجلس از سازمان تامین اجتماعی را مسکوت می‌گذارد و عملا پیگرد قضایی آن را به تاریخ می‌سپرد. در چنین فضایی  زنجیره حقوق کار از هم گسیخته است و بدون اتصال مجدد و ترمیم این زنجیره دفاع کارگران از حقوق خود و فعالیت مجدانه و دلسوزانه بخش هایی از نمایندگان کارگری و کنشگرانی که دل درگرو این طبقه مولد دارند عملا به بار نخواهد نشست. درک این موقعیت و شرایطی که کارگران و مزد و حقوق بگیران به آن گرفتار شده اند ضرورتی است که گریزی از آن نیست.

چنانچه این گسیختگی ترمیم نشود حتی اگر نرخی برابر و یا بالاتر از نزخ خط فقر نسبی هم مصوب شود چون سایر حقوق کار مصوب در پستوی مقررات بایگانی خواهد شد. نرخ مزدی که هیچ ضمان اجرایی برای برقرری آن وجود نداشته باشد تنها سودش باز هم به جیب کارفرمایان خواهد رفت که از یک سو حربه ای برای فشار در مقررات زدایی هرچه بیشتر از روابط کار و از سوی دیگر بهانه ای برای شدت بخشی به استثمار کاردر کار موجود خواهد شد .

چنانچه این گسیختگی ترمیم نشود و قانون کار نقش حمایتی خود را با تکیه بر اراده جمعی و سازمان یافته کارگران اعمال نکند هیچ کارگری حتی درصورت دریافت مزد مصوی نمی تواند به پایداری امنیت شغلی خود اطمینان داشته باشد

چنانچه این گسیختگی در زنجیره حقوق کار از راه ایجاد حق اعتراض به نقض حقوق کار ترمیم نشود هیچ کارگری در سلامت نسبی جسمی و روانی به بازنشستگی نمی رسد و استفاده از دوران فراغت پس از سالیان طولانی کار امکان پذیر نخواهد شد

چنانچه این گسیختگی ترمیم نشود نیروی مولد باز تولید نمیگردد و توسعه انسانی از راه برقراری نظام آموزش های مهارتی از بین خواهد رفت و جامعه این امکان را نخواهد یافت تا همواره انسان هایی کارآمد و سر زنده در خدمت تولید نعمات مادی و معنوی ضروری را در اختیار داشته باشد .

چنانچه این گسیختگی در زنجیره حقوق کار ترمیم نگردد انواع تبعیض در بکارگیری نیروی کار کارگران تثبیت خواهد شد و کار کودکان رواج لجام گسیخته ای می یابد و تبعیض جنسیتی شیوه بهره کشی متداول از کار زنان گسترش بی سابقه ای خواهد یافت .

ادامه این گسیختگی به هرچه بی رنگ شدن تامین اجتماعی خواهد انجامید و بهداشت و سلامت کارگران و مزد و حقوق بگیران متاثر از سیاست کالایی سازی خدمات بهداشت و درمان خواهدشد .

امرروز چهره شهر های کشور به ویژه تهران شیار‌های عمیقی از کار دستفروشی جوانان جویای کار دیروز است که مایوسانه با عرضه اقلامی از کالای مصرفی در چهارراه ها و اتوبوس ها و قطار های متروی شهری روزگار می‌گذرانند این نیروی جوان می توانسته است در بنگاههای کار و تولید سازمان داده شود  . گسیختگی و نادیده گرفتن حقوق کار جمعیت جوان دیروز و پا به سن گذاشته امروز را در تنگناهای اقتصادی گرفتار و از انگیزه های آنان برای ساختن فردایی بهتر می کاهد . در صورت ادامه این گسیختگی در حقوق کار ، کار مولد در میان جوانان بی رنگ خواهد شد و سرمایه های تجدید ناپذیر جوانی در ورطه ای از ناامیدی غرق خواهد شد .

فرجام جامعه ای که حقوق کار در آن نادیده گرفته شود نشان از تسلط شیوه برده داری نوین برآن جامعه خواهد بود . مبارزه با استیلای برده داری نوین از همه کارگران و زحمتکشان می طلبد که به احیای حقوق کار همت گمارند و این میسر نمی‌گردد مگر آنکه اعتراض به مقررات زدایی از روابط کار سنگ پایه مبارزات همبسته و پیوسته قرار گیرد و پیگیرانه دنبال شود و اولین قدم برای احیای این حقوق برگشت لایحه  به اصطلاح " اصلاح قانون کار "و بی اثر شدن آن  به عنوان مقدمه ای برای اصلاح واقعی قانون  به سود جنبه های حمایتی آن  خواهد بود.

نگاه صدقه‌ای به مزد محکوم است/با کدام محاسبه، دستمزدهای بخور و نمیر را «بالا» توصیف می‌کنند

عضو هیات مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور :

عضو هیات مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور می گوید حساسیت ها در خصوص مزد به عنوان شریان اصلی حیات کارگران هیچگاه کافی نبوده است.

 «مهرزاد موئیدی» عضو هیات مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور  در گفتگو با ایلنا، اظهار داشت: از آنجایی که دستمزد اصلی ترین منبع معاش خانواده‌های کارگری است، حساسیت‌ها در خصوص چگونگی افزایش مزد به عنوان شریان اصلی حیات کارگران هیچگاه کافی نبوده‌است.

وی در توضیح این نکته افزود:  از منظر مزد بگیران افزایش کمی مزد بر تعیین منطقی و عادلانه آن چربیده است، چرا که همواره نزدیک به ایام پایان سال گفته می شود کافرمایان توان پرداخت «دستمزدهای بالا» را ندارند و در مقابل کسی به تثبیت قدرت اقتصادی کارگران توجهی نمی‌کند.

این فعال صنفی کارگری با بیان اینکه مشخص نیست با کدام محاسبه و مبنایی دستمزدهای بخور و نمیر را «بالا» توصیف می کنند، تصریح کرد: این  استدلال های مغشوش و بی پایه را می توان در راستای ادامه سیاست های فریز مزدی ارزیابی کرد که در سه سال گذشته پیشنهاد آن به صورت رسمی و غیر رسمی از سوی کارفرمایان دولتی و خصوصی مطرح شده است.

رئیس کانون شوراهای اسلامی کار استان فارس در ادامه افزود: نگاه صدقه ای به مزد و ستیز با افزایش قانونی آن  محکوم است. این نگاه سلبی کارگران را به حاشیه می‌راند و تنها موجب می‌شود که کارگران  از بودن در درون یک نظام حمایتی فراگیر محروم شوند.

موئیدی در پایان با تاکید بر اینکه در شرایط موجود افزایش افسار گسیخته هزینه های زندگی خواب را از چشمان کارگران و خانواده های آنان ربوده است، تصریح کرد: کارگران خواهان دریافت دستمزدهای نجومی نیستند اما حداقل این توقع را دارند که به گونه ای دستمزد دریافت کنند تا مجبور نشوند در کنار کار اصلی و طاقت فرسای خود به کار دوم و سوم مشغول شوند.

فاصله طبقاتی در جامعه غیرقابل انکار است/ مزد با کارشناسی دقیق و براساس قانون تعیین شود


اتحادیه کارگران شهرداری تهران:

اتحادیه کارگران شهرداری تهران با صدور بیانیه‌ای خواستار تعیین دقیق حداقل دستمزد براساس نرخ واقعی تورم و محاسبات سبد معیشت خانوار شده‌است.

به گزارش ایلنا، اتحادیه کارگران شهرداری تهران با صدور بیانیه‌ای نسبت به روند عرفی تعیین حداقل دستمزد اعتراض کرده و خواستار محاسبه دقیق مزد براساس قانون کار شده‌است.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

کیست که نداند اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها و سیاست‌های غلط در حوزه کسب و کار، ضربه مهلکی بر معیشت کارگران وارد آورده است که باید اصلاح و جبران شود، همچنین بر مبنای ماده 41 قانون کار درصد واقعی تورم و محاسبات سبد معیشت خانوار  می‌بایست در نظر گرفته شود.  براستی حداقل حقوق تعیین شده چه درصدی از هزینه‌ زندگی یک خانواده کارگری را تأمین می‌کند؟

 آیا فاصله طبقاتی غیر قابل انکار در جامعه امروز که چون شعله‌ای در خانه‌های کارگران این مرز بوم زبانه می‌کشد مرتفع گشته یا لااقل برای سرد شدن این آتش اقدامی صورت پذیرفته است؟

به نظر ما ریشه ناتوانی در پاسخ‌گویی به سوالاتی از این دست اعلام غیرواقعی نرخ تورم و عدم محاسبه دقیق هزینه سبد معیشتی کارگران است.

اتحادیه کارگران شهرداری تهران ضمن حمایت از اقدامات کارشناسی در تعیین افزایش سالیانه دستمزد، انتظار دارد تا ضمن رفع فاصله غیرعادلانه‌ میزان دستمزد با هزینه‌های زندگی؛ اعمال همه‌جانبه امور کارشناسی و قانونی با تأکید بر مفهوم انصاف و عدالت مورد توجه و مداقه بیشتر قرار گیرد، تا بلکه کارگران نیز امید به زندگی و فردایی بهتر برای خانواده و فرزندان خود داشته باشند.

اتحادیه کارگران شهرداری تهران

دیدنی ها

بازار ماهی – برزیل
بازار ماهی – برزیل
وزیر امور خارجه جدید آمریکا در نشست خبری در مکزیکو سیتی
وزیر امور خارجه جدید آمریکا در نشست خبری در مکزیکو سیتی
هجوم کارگران تعدیل شده بیمارستان های دولتی یونان به ساختمان وزارت بهداشت یونان در آتن در اعتراض به اخراج شان
هجوم کارگران تعدیل شده بیمارستان های دولتی یونان به ساختمان وزارت بهداشت یونان در آتن در اعتراض به اخراج شان
حضور ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه در مقبره سرباز گمنام در مسکو در روز سرزمین پدری در روسیه
حضور ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه در مقبره سرباز گمنام در مسکو در روز سرزمین پدری در روسیه
نشست دونالد ترامپ با روسای شرکت های تولید کننده آمریکایی در کاخ سفید
نشست دونالد ترامپ با روسای شرکت های تولید کننده آمریکایی در کاخ سفید
بازار گل در کلکته هند
بازار گل در کلکته هند
مرتاض هندو در جریان یک جشنواره آیینی هندوها در کاتماندو نپال
مرتاض هندو در جریان یک جشنواره آیینی هندوها در کاتماندو نپال
لندن
لندن
نبرد آزادسازی موصل از اشغال داعش
نبرد آزادسازی موصل از اشغال داعش
کارناوال سالانه در کلن آلمان
کارناوال سالانه در کلن آلمان
لوییز همیلتون قهرمان اتومبیلرانی در مسبابقات اتومبیلرانی فرمول یک مرسدس بنز در "سیلورِستون" بریتانیا

استقلال قضائی

یادداشت
استقلال قضائی
آیت‌الله دکتر سیدمصطفی محقق داماد
 

اگرچه به نظر من اصول کلی و موازین حقوق بشر بر اصل پولادین «کرامت انسانی» استوار است که قرآن مجید هستی آن را در کریمة شریفه «و لقد کرّمنا بنی‌آدم» اعلام و تفریع و استنتاجات بایستی‌های فراوان از آن را برعهده پیشوایان شریعت نهاده و در لابلای تُراث به‌جا مانده از آن بزرگان، احکام متفرع بر آن را به عیان می‌بینیم و از این رهگذر مکتب اسلام ـ به‌خصوص با قرائت شیعی ـ پیش از همه مدعی حقوق بشر می‌تواند باشد، ولی به هر حال مغرب زمین در قرن معاصر به صراحت خود را بانی اصلی و مدافع آن می‌داند و هرروزه می‌بینیم که به چپ و راست می‌نگرد و بر متعدیان و متجاوزان به حقوق انسان‌ها می‌پرخاشد، تا آنجا که به‌تدریج گاه از آن اهرمی سیاسی ساخته و در مواقع مقتضی آن را به کار می‌برد.‏
اقدامی که رئیس‌جمهور آمریکا در خصوص منع ورود تبعه چند کشور غالباً مسلمان اتخاذ کرد، نه تنها چهره دولت آن کشور را ملکوک نمود یا به تعبیری دیگر پرده از چهره واقعی آن کنار زد، بلکه این اقدام تمام ارزش‌های انسانی را زیر پا نهاد. امیدی که به تکامل و رقای بشری به نحو تدریجی در دل برخی وجود داشت، ازسوی طرفداران و به قدرت‌رسانندگان این دولت که باکمال تأسف اکثریت آن دیار را تشکیل می‌دادند، به یأس و افسوس مبدل ساخت. برای صاحب این قلم این امری مسلم و جای انکار ندارد؛ ولی مایلم که خویشتن را مخاطب بیت زیر حافظ شیراز قرار دهم که گفته است:‏
عیب می‌‌جمله بگفتی، هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
درکنار این ظلم عظیم، حرکتی که از قضات آن دیار دیده شد، جداً نشانه رقاء و استقلال قضایی است؛ امری که نه تنها مایه دلخوشی، بلکه می‌تواند برای هر کس که می‌خواهد قاضی شود و یا در جایی داوری کند یا دستگاه قضایی مطلوب بسازد، درسی آموزنده باشد. یک قاضی عالیرتبه با علم و آگاهی که در فرض تصمیم علیه رئیس‌جمهور مقام و مسندش را از دست خواهد داد، درخصوص توقف فرمان حاکمیت اجرایی و قدرت حاکم مبادرت به اتخاذ تصمیم نمود. سپس قضات بدوی و بالاخره تجدیدنظر پس‌از ساعت‌ها صرف وقت و استماع دقیق دلایل طرفین مبادرت به صدور رأی بر توقف اجرای فرمان قدرت حاکم کردند.
حسب اطلاع مهمترین دلیل مدافعان علیه تصمیم‎ ‎متخذه، پایمال شدن حقوق افراد ـ هرچند بیگانگان‌ـ ناشی از فرمان مزبور بوده و مستند رأی را نیز همان امر برشمرده‌اند. حسب گزارش منابع خبری قضات مزبور پس از صدور رأی توسط طرفداران و یا مزدوران و اجیران قدرت تهدید به قتل شده‌اند و هم اکنون آنان با محافظ رفت وآمد می‌کنند! بی‌گمان قضات صادرکننده رأی پیش‌بینی چنین تهدیدی را داشته و به‌‌رغم آن اتخاذ تصمیم نموده‌‌اند.‏
شنیده‌ام عناصر ذی‌نفوذ در بدنه قدرت ممکن است عوام‌الناسی را در آینده تحریک کنند که علیه دستگاه قضایی صادرکننده رأی در خیابان‌ها به راه بیفتند و شعار و فریاد سر دهند و قضات مزبور را محکوم و منزوی سازند. این امور همه برای دادرسان محتمل، بلکه مظنون بوده ولی اثری در تصمیم آنان نداشته است. ‏
این جریان دو اصل را نشان می‌دهد که هر کدام می‌تواند برای ما نقطه مثبت تلقی و آموزنده باشد:‏
۱- استقلال‏ قضایی ‏
۲- توازن‏ قوا
استقلال قضایی در تمدن اسلامی سابقه دیرینه دارد و نمونه‌های زیادی در این امر ادبیات اسلامی دیده می‌شود. به دو نمونه زیر توجه کنید:‏
۱ـ آورده‏‌اند که فضل بن ربیع ـ وزیر‌هارون‌الرشید عباسی ـ روزی در محکمه حاضر شد و به نفع یکی از طرفین نزاعی شهادت داد. قاضی شهادت او را نپذیرفت، فضل به خلیفه شکایت برد. خلیفه از قاضی جویا شد، قاضی پاسخ داد: «اینکه شهادت وی را نپذیرفتم، بدان خاطر بود که شنیده‌ام او خود را عبد خلیفه می‌خواند. یا در این امر کاذب است و یا صادق؛ اگر کاذب است که فاسق است و شهادت فاسق ارزشی ندارد و اگر صادق است، در مذهب من شهادت برده حجت نیست و ارزشی ندارد!»۱
‏۲- شخصی از طرف خلیفه ‏المعتضدبالله ‎عباسی، برای محکمه ‏قاضی ابوحازم‏ عرض حالی آورد که: «خلیفه از فلان شخص مبالغی طلب دارد»، قاضی قبول ادعا را منوط به اقامه ‏بینه ‎نمود؛ خلیفه برای ‏اثبات ‎ادعای خود دو شاهد از اعیان و بزرگان دولت معرفی کرد.
قاضی پیام داد که: «دو گواه در ‏دادگاه ‎حاضر شوند تا بدواً ‏عدالت ‎آنها بررسی گردد و در صورت احراز عدالت، به ‏استماع ‎‏ گواهی مبادرت خواهد شد.» دو گواه از بیم آن که عدالت آنها مورد قبول قاضی قرار نگیرد، از حضور در دادگاه خودداری کردند و درنتیجه ادعای خلیفه رد شد.‏۲‏ ‏
۳ـ به‏ گفته ‏ابن‌اثیر‏ وقتی شهر ‏سمرقند ‎توسط فرمانده قوای اسلام «قتیبة بن مسلم‎‏» ‎بدون اخطار و آگاهی، با حیله و خلاف مقررات جنگ تسخیر شد و مردم از این جهت به خلیفه شکایت بردند، او بی‌درنگ به ‏سلیمان بن ابی‌سرح‏ ـ کارگزار خویش در سمرقندـ نامه‌ای نوشت تا برای رسیدگی یک قاضی برگزیند و او آنان را به قاضی شهر، ‏جمیع بن حاضر ‎ارجاع نمود و قاضی مذکور با احراز حقانیت مردم شهر چنین حکم داد: «سپاهیان مسلمان بایست بی‌درنگ شهر سمرقند را ترک گویند تا پیمان پیشین آنان پایان یابد. آنگاه اگر خواستند از در آشتی درآیند و اگر نخواستند، به نبرد دست یازند».
خلیفه آن حکم را پذیرفت و دستور داد حکم قاضی بی چون و چرا به مورد اجرا گذارده شود. سپاهیان اسلام در پی حکم قاضی، ‏خیمه ‎و خرگاه خود را برچیدند و سمرقند را ‏ترک ‎‏ گفتند و آن را به اهالی آن واپس دادند و مردم که این گونه عدالت و ‏دادگستری ‎را در اسلام دیدند،‎ ‎اسلام آوردند.‏۳‏ ‏
۴ـ محمد‏ بن حسن شیبانی صاحب کتاب «السیر الکبیر» است. نگارنده در کتاب حقوق بین‌الملل؛ رهیافتی اسلامی۴ اورا برای خوانندگان معرفی کرده‎ ‎ام. در عظمت کتاب او کافی است بدانید که چند ‏سال ‎قبل کنگره حقوق‌شناسی بین‌المللی این کتاب را از مبانی استوار در حقوق بین‌الملل شناخت.وی به سمت قاضی‌القضات بغداد از طرف ‏هارون الرشید‌ـخلیفه عباسی‌ـ پس از ابویوسف منصوب شده بود. وی در موارد زیادی برخلاف خواسته خلیفه نظر داد؛ از جمله آنکه به رغم درخواست‌‌هارون که می‌خواست امان‌نامه ‏یحیی علوی ‎را ‏باطل ‎کند و او را به ‏قتل ‎برساند، با تقاضای خلیفه مخالفت کرد و ‏امان نامه ‎را معتبر شناخت، و در مسأله مسیحیان تغلب، که با خلیفه دوم پیمان بسته بودند، برخلاف نظر‌هارون که می‌خواست پیمان را فسخ کند و به بهانه احتمال بروز ‏خیانت ‎از طرف آنان در جنگ با روم، به کشتار آنها بپردازد، رأی به اعتبار پیمان داد و بدین وسیله مسیحیان را از مرگ رهایی بخشید.۵
این جانب به مقتضای سابقه شغلی و آشنایی کامل با قضات ارزشمند کشورمان ایران، نه اکنون بلکه از زمان جوانی و دوران تحصیل در این کسوت شخصیت‌هایی را دیده‌ام که صرف نظر از برخورداری از دانش بالای قضائی، از نظر قدرت عزم و اراده، دقت، پاکی و طهارت نفس و حق‌مداری در درجه‌ای بوده‌اند که آدمی در مقابل عظمت روحشان سرتعظیم فرود می‌آورد. ‏
‏ در لحظات کنونی از دستگاهی که صبغه اسلامی دارد و قرار است با موازین اسلامی تمشیت شود، و این مدعا به بهای ارزان به دست نیامده، بلکه هزاران شهید گلگون‌کفن انقلاب، در رأس خواسته‌های خود، عدل علوی و امنیت جان و مال براساس تعلیمات اسلامی اعلام داشته‌اند، انتظاری به مراتب بیشتر، بیشتر و بیشتر است. انتظار آن است که قضات در امور ارجاعی به جز حق، عدالت و موازین حقوقی چیز دیگری را به‌خصوص عوامل احساسی ناشی از فشارهای غوغایی
مد‌نظر قرار ندهند. با شجاعت تمام به مقتضای شرع و قانون رأی صادر نمایند.‏
مایلم به نکته‌ای اشاره کنم که فکر می‌کنم خوانندگان گرامی با نگارنده موافق باشند. وجود قضات شریف و باشخصیت گرچه تا اندازه بسیار زیادی به ویژگی‌های ذاتی افراد و نحوه تربیت خانوادگی آنان بستگی دارد و به یقین باید در هنگام انتخاب و انتصاب از نظر روانی و سوابق خانوادگی و شرائط زیستی و رشد فرد فرد آنان کاملا دقت شود، ولی ناگفته پیداست که از آن بالاتر،همانا نظام حاکم بر دستگاه قضایی است که نقش اصلی را ایفا می‌کند؛ نظامی که به نحو طبیعی عناصر فاسد را دفع وعناصر سالم را جذب و ارتقا می‌دهد. پزشکان می‌گویند تن سالم به گونه‌ای تنظیم شده که به محض آنکه یک سلول فاسد و ناهمگون وارد بدن گردد، تمام نظام علیه آن بسیج می‌شوند و با تمام توان می‌کوشند تا او را سرکوب و دفع نمایند.
آنچه جملگی برآنند، این است که دادگستری ایران در دوران‌های اولیه به گونه‌ای بود که معدود و انگشت‌شمار قضات فاسد کاملا مشار بالبنان و کلا منزوی و محکوم بودند. نظام قضایی چنانچه بخواهد واجد این ویژگی گردد، باید به گونه‌ای باشد که دست اندرکاران آن علاوه بر آگاهی کامل برموازین قانونی، شرعی و حقوقی و آیین دادرسی، بر اجرای دقیق و تحقق آن موازین باور داشته باشند، تا عرصه بر عناصر فاسد و قانون‌شکن تنگ و غیر قابل رشد گردد. اقامه قسط وعدالت با یک یا دو فرد عادل امکان ندارد و به قول معروف با یک گل بهار نمی‌شود. تحقق بهار عدالت تنها وقتی امکان‌پذیر است که حال و هوای نظام حاکم بر آن واجد اوصاف خاص و لازم خود به‌ویژه اجرای صحیح قانون، استقلال و توازن قوا باشد.‏این جانب چندی قبل در مقاله‌ای با عنوان «امنیت قضائی» که در جریده شریفه اطلاعات منتشر شد، نظر خود را در مورد تفسیر آیات شریفه مربوط به داستان حضرت داوود(ع) بیان داشتم. در آن مقاله نوشتم که به نظر نگارنده داوود نبی در آیه شریفه سورة صاد در واقع مورد عتاب الهی قرارگرفته و سرزنش شده است: «یا داوُدُ إنّا جعلناک خلیفةً فی الأرض فاحکُم بین النّاس بالحقّ و لا تتّبع الهوى‏ فیُضلّک عن سبیل‌الله إنّ الذین یضلُّون عن سبیل الله لهُم عذابٌ شدیدٌ بما نسُوا یوم الحساب: اى داوود، ما تو را خلیفه روى زمین گردانیدیم. در میان مردم به حق داورى کن و از پى هواى نفس مرو که تو را از راه خدا منحرف سازد. آنان که از راه خدا منحرف شوند، بدان سبب که روز حساب را از یاد برده‏اند، به عذاب شدیدی گرفتار مى‏شوند.» (صاد، ۲۶)‏
آن حضرت در مراجعه دو شریک طرفین دعوا که یکی از آنان ۹۹گوسفند و دیگری یک گوسفند داشتند و نفر اخیر مدعی بود که شریکش می‌گوید آن یک گوسفند هم مال من است، بدون رسیدگی، نظر بر حقانیت طرف اخیر دانست و طرف مقابل را ظالم معرفی کرد و گفت: «لقد ظلمک‏ بسُؤال نعجتک إلى‏ نعاجه و إنّ کثیراً من الخُلطاء لیبغی‏ بعضُهُم: حقا با خواستن گوسفند تو علاوه‏ بر گوسفندان خویش، ستم کرده و بسیارى شریکان به همدیگر ستم می‌کنند.» (صاد، ۳۸)‏
گویی دل حضرت داوود به حال مرد مدعی یک گوسفند که فقیر به نظر می‌رسید، در مقابل صاحب ۹۹ گوسفند که دامدار سرمایه‌داری بود، سوخته و حق را به جانب او داده است! ناگفته پیداست که این‌گونه داوری ناشی از احساس صرف است. مقتضای عدالت رسیدگی دقیق است که چه بسا همان یک گوسفند هم مطابق مقررات، متعلق به آن دامدار بزرگ باشد. ‏
قضاوت براساس عواطف و احساس و یا خدای ناکرده غوغاسالاری‌های غیرمنطقی موجب تزلزل مالکیت و رواج بی‌قانونی، اختلال نظام اجتماعی و هرج و مرج خواهد شد و به یقین اولین قربانیان این وضعیت در درازمدت، همان دسته ضعیفان و ناچیزانند، هرچند که ممکن است در کوتاه‌مدت که نتیجه‌ای کاملا کاذب است، عده‌ای از نمد این وضعیت، برای خود کلاهی فراهم کنند.‏ این یادداشت را با جملة گرانبهای مولایمان علی(ع) پایان می‌دهم که فرمود: «الا و انّ فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل، فالجور له اضیق: کسی که تحمل عدل بر او دشوار است، ظلم و ستم بر او سخت‌تر خواهد بود.» (نهج‌البلاغه)‏
۱٫ الباجی، محمد، مثل علیا من قضاء الاسلامی، صص۷۴ به بعد.‏
۲٫ ‎‏السیوطی، تاریخ الخلعاء، ص۵۷ و۲۷۰‏
۳‎‏. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳ص۷۳ و ج۵ ص۶۰ و نیز محقق داماد، سیدمصطفی، قواعد فقه قضائی، و همو مقاله مدخل جنگ، دایره المعارف بزرگ اسلامی.‏
۴‎‏. حقوق بین الملل؛ رهیافتی اسلامی اثر سیدمصطفی محقق داماد، از انتشارات مرکز نشر علوم اسلامی، ۱۳۹۴ ‏
۵٫ رک: محقق داماد، سیدمصطفی، قواعد فقه قضایی (استقلال‌قضایی ) ص۱۰، به نقل از محیط طباطبائی، دادگستری در ایران، ص۱۷ ‏

ایران و ترکیه؛ الزامات رابطه دوجانبه

یادداشت
ایران و ترکیه؛ الزامات رابطه دوجانبه
دکتر محمد مسجدجامعی
با توجه به مسائل و مناقشاتی که اخیراً در رابطه بین ایران و ترکیه اتفاق افتاد، به اختصار به نکاتی اشارت می‌رود.
۱ـ ترکیه جدی‌ترین همسایه ماست. یکی از معدود کشورهای منطقه است که واقعیت «دولت ـ ملت» آن شکل گرفته و بلکه به خوبی شکل گرفته است. حال آنکه بسیاری از همسایگان ما چنین نیستند و از چنین خلایی رنج می‌برند. آنها هستند زیرا مرزهایشان و پرچم‌شان از جانب جامعه بین‌الملل به رسمیت شناخته شده است. به همین ترتیب نسبت بین نظام حاکم و رهبران آن با توده مردم و واقعیت‌های عمیق تاریخی و هویتی این کشور و با آنچه در بین عموم همسایگان ما وجود دارد، نیز متفاوت است. این نکات و نکات به مراتب بیشتری هست که این کشور را به جدی‌ترین همسایه ما تبدیل کرده است.
سیاست ما در قبال این کشور می‌باید با توجه به مجموع واقعیت‌ها شکل بگیرد و نه صرفاً بر اساس کنش و واکنش‌های موردی مقامات سیاسی. در صورت لزوم می‌باید این نکته که شما از جمله جدی‌ترین و قابل محاسبه‌ترین همسایگان ما هستید، به نحو مقتضی به قدرت به دستان و بلکه به نخبگان جامعه ترکیه توضیح داده شود. این اقدام رابطه ما را در سطحی از ثبات و آسیب‌ناپذیری قرار می‌دهد که مناقشات روزمره نتواند به اصل ضرورت داشتن رابطه‌ای خوب و پایدار، آسیبی وارد سازد.
۲ـ ترکیة امروز وارث امپراتوری عثمانی است. عثمانی‌ها در طول تاریخ‌شان عموماً در رقابت و بلکه در جنگ با ما بوده‌اند. این رقابت انبوهی از خاطرات منفی و بلکه بسیار منفی تاریخی را در زمینه‌های مختلف ایجاد کرده است. حجم و گستردگی و عمق این خاطرات به دلایل مختلفی در ایران به مراتب کمتر از طرف مقابل بوده است. شیعه بودن ایرانیان و تمایل بسیاری از شخصیت‌های اجتماعی و سیاسی و دینی با نفوذ ما جهت الحاق به مسلمانان و نوعی عثمانی‌‌گرایی برآمده در اواخر دوران ناصری که تا هنگام سقوط عثمانی‌ها ادامه داشت، و نیز دیدگاه انتقادی ایرانی‌ها نسبت به تاریخ‌شان، مهمترین عامل در تعدیل دیدگاه آنان نسبت به عثمانی‌ها بوده است. اما عوامل یادشده در نزد آنان وجود نداشته و ندارد؛ لذا تلقی آنان نسبت به ما در بهترین و خوش‌بینانه‌ترین حالت به مراتب منفی‌تر از تلقی ما نسبت به آنهاست. این نکته می‌باید به‌خوبی و به گونه‌ای همدلانه و از درون درک شود. باید دریافت که تلقی رهبران آنها نسبت به ایران در کدامین بستر شکل می‌گیرد و این بستر چگونه است. بدون توجه به نکات یادشده این دریافت ممکن نیست.
۳ـ تحول بزرگ در رابطه دوجانبه، با «جمهوریت» در ترکیه آغاز می‌شود که نظام حاکم بر ایران آن ایام هم با ایجاد این تحول موافقت کامل داشت. این بدین معناست که رابطه دوجانبه بدون توجه به میراث گذشته شکل بگیرد و عملاً چنین شد و این به نفع طرفین بود. در مواردی به سود شماست که گذشته را فراموش کرد و از نقطه صفر و با توجه به مقتضیات موجود آغاز کنید. سامان‌دهندگان «بازار مشترک» که بعدها به «اتحادیه اروپا» تبدیل شد، هنگامی توانستند گرد هم آیند که گذشته خونین خود را فراموش کردند. آلمان و فرانسه و ایتالیا و نیز هلند و بلژیک که تاریخی آکنده از جنگ و خشونت داشتند، چنین کردند و بعدها این ابتکار براساس همان تفکر گسترش یافت و حتی دیگرانی را که سرزمین یکدیگر را غصب کرده بودند، در برگرفت. پس از سقوط بلوک شرق و اتحاد دو آلمان، آلمان هیچ‌گاه خواهان بازپس‌گیری بخشی از خاکش که لهستان اشغال کرده بود، نشد. بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه نیز همچون آلمان عمل کردند که ذکر نام و چگونگی ابتکارات‌شان به طول می‌انجامد.
حال مسئله این است که هم ما و هم ترکیه نباید به گونه‌ای عمل کنیم که موجب زنده شدن و به صحنه آمدن خاطرات منفی گذشته شود که اگر چنین شود، رهبران می‌باید به دنبال موج‌های اجتماعی و سیاسی برانگیخته شدة ناشی از این زنده شدن بدوند و خود را با آن تطبیق دهند و به جای آنکه خود سیاست را تعیین و کنترل کنند، چنین واقعیت‌ها و گرایش‌هایی است که سیاست آنان را جهت خواهد داد و این پدیده‌ای خطرناک است.
۴ـ متأسفانه اوضاع به گونه‌ای است که شرایط برای چنین زنده شدنی آماده است. این شرائط بعضاً داخلی و بعضاً خارجی و خصوصاً منطقه‌ای است. مهمترین عوامل در آنجا که مسئله به جامعه ترکیه بازمی‌گردد، چنین است:
الف) به دلیل تلقی مثبت و بلکه بسیار مثبت عموم اهل‌سنت نسبت به تاریخ‌شان، هنگامی که آنان احساس قدرت می‌کنند، به نوعی توسعه‌طلبی فراتر از ظرفیت دچار می‌شوند. آنان گذشته‌شان را عموماً باشکوه‌تر، عادلانه‌تر و انسانی‌تر از آنچه هست، می‌بینند و این خاطره نیرومند به همراه عواملی دیگر، آنها را به سوی ایجاد آینده‌ای همسنگ با گذشته می‌کشاند. این جریان در ترکیه یک دهه اخیر اتفاق افتاده است، اگرچه این پدیده را ریشه‌های نیرومند دینی و اجتماعی و فکری دیگری نیز بوده است. «عثمانی‌گری» موجود انعکاسی است از آنچه گفته آمد. این جریان در ابعاد مختلف می‌تواند رابطه دوجانبه را تحت تأثیر و بلکه تحت فشار قرار دهد.
ب) به‌رغم آنکه قرنها اعراب تحت سلطه عثمانی‌ها بودند و بسیاری از شخصیت‌های آزادی‌خواه آنان به‌ویژه از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد به دست آنان اعدام شدند، اما در شرائط کنونی نوعی گرایش به سوی آنان وجود دارد و اخوان‌المسلمین و هوادارانش در این میان نقشی اساسی دارند. نکته همگرایی سیاسی آنان نیست، مسئله در آنجا که به ما برمی‌گردد، نوعی تلقی مشترک تاریخی از ماست و این می‌تواند به تشدید و تعمیق این تلقی که کلاً منفی و خصمانه است، منجر شود. به‌ویژه آنکه این احتمال وجود دارد که تلقی عمیقاً منفی عربی کنونی که عموم منطقه عربی را فراگرفته، ذهنیت ترکیه را تحت تأثیر قرار دهد و آنان تصوری همچون اعراب رقیب ما بیابند.
ج) عوامل خارجی فراوان و متنوع هستند. از آمریکا و غرب و ناتو و اسرائیل گرفته تا کشورهای عربی خاورمیانه و شیخ‌نشین‌های خلیج فارس٫ مشکل این است که اینان کلاً تمایلات و مواضعی ضد ایرانی دارند. اگرچه در این میان کشوری چون مصر وجود دارد که تعارضی جدی با حضور و نفوذ ترکیه دارد و در کنار او هستند نخبگان ناسیونالیستی که عثمانی‌گرایی ترکیه را خطری بزرگ برای اعراب می‌دانند.
۵ـ در این میان مسئله اساسی به اوضاع درونی ترکیه بازمی‌گردد. ترکیه مدتهاست که درگیر ناآرامی داخلی است و کودتای تابستان اخیر و قضیه فتح‌الله گولن به پیچیدگی وضعیّت افزوده است. خصوصاً که احساس می‌کند برخی از کشورهای غربی در این کودتا سهم داشته و پس از شکست آن، می‌کوشند کشورشان را تحت فشارهای مختلف قرار دهند و حتی از او انتقام بگیرند. این احساس در بین هواداران دولت کنونی به مراتب قوی‌تر است.
بدون شک حزب «عدالت و توسعه» مهمترین و نیرومندترین حزب کنونی است. گرایش طرفداران این حزب بدان بیش از آنکه سیاسی باشد، اعتقادی است. اینان ستون فقرات ترکیه کنونی هستند و هوادار اردوغان و تمامی آنچه می‌گوید و اجرا می‌کند. موقعیت شکنندة کنونی، آنان را حساس‌تر، متحدتر و ایدئولوژیک‌تر کرده است.
در چنین شرائطی به زمان فرصت دادن و عدم معامله به مثل، به مصلحت نزدیکتر است. به‌خصوص آنکه جامعه آنان و طرفداران حزب عدالت و توسعه در حال حاضر در غلیان هستند و در چنین شرائطی به طور طبیعی مایلند مشکلات را به قدرتی خارجی نسبت دهند و بلکه چنین باور کنند و این باور را تبلیغ کنند، حتی اگر نظام حاکم هم چنین اراده‌ای نداشته باشد. نوع برخورد در هنگامی که جامعه مقابل در موقعیتی عصبی و شکننده قرار دارد، تفاوت می‌کند با زمانی که چنین نیست و احساس نمی‌کند که تهدید می‌شود.
۶ـ واقعیت این است که علی‌رغم تمامی اشتراک‌ها، ما و ترکیه در زمینه‌های فراوانی متفاوت هستیم و می‌باید این متفاوت بودن را در درجه نخست به گونه‌ای بی‌طرفانه دریابیم و سپس آن را بپذیریم و بکوشیم رابطه را با توجه به مجموع واقعیت‌ها مدیریت کنیم. ‏
تاریخ ما و تجربه ما با تاریخ جدید دو گونه است و به همین ترتیب، موقعیت جغرافیایی ما و ظرفیت‌های طبیعی ما و ویژگی‌های فردی و اجتماعی ما. این مجموعه طبیعتاً دو نوع ژئوپلتیک را ایجاب می‌کند. همسان‌کردن منافع و مصالح ژئوپلیتیکی و حتی به یکدیگر نزدیک کردن آن در آنجا که از درون برمی‌آیند، ناممکن است و اصولاً بدان نیازی نیست. چنان‌که گفتیم، مهم مدیریت رابطه است و اصولاً این یکی از معانی و وظائف علم سیاست است. با توجه به واقعیت «دولت ـ ملت» ما و آنها، این مهم به مراتب قابل محاسبه‌تر و قابل حصول‌تر است. فراموش نشود که این کشور و به دلایل مختلف از نظر دیگران به مراتب مهمتر و تعیین‌کننده‌تر از آن است که معمولاً در کشور ما انگاشته می‌شود و این اهمیت در طی سه دهه اخیر، پیوسته افزایش یافته است.
قدت به‌دستان ترکیه از هر گروه و جناحی که باشند، عموماً بدین نکته آگاهی دارند که نمونه بارز آن کتاب «عمق استراتژیک» داوود اوغلو ـ وزیر خارجه اسبق و نخست‌وزیر سابق ترکیه ـ است. این ویژگی آنان را تشویق می‌کند که سیاست باز و فعالی با تمامی بازیگران مهم داشته باشند. بخشی از توسعه اقتصادی و صنعتی ترکیه و نیز ارتقای موقعیت سیاسی‌اش در سطوح مختلف جهانی و منطقه‌ای، مرهون اتخاذ همین سیاست است.
به هرحال در شرایط حساس کنونی احتمالاً بهترین روش این باشد که ما بخشی از مسائل حساس دوجانبه و نیز گلایه‌هایمان را از کانالی مطمئن، سریع و در عین حال صریح و فارغ از محدودیت‌های دیپلماتیک پیگیری کنیم و البته این به معنای تعطیل و یا کم‌اهمیتی کانال‌های رسمی سیاسی و رسانه‌ای نیست. مسئله این است که برخی از مسائل لازم است از مجاری تعریف‌شده و تعیین شده مورد گفتگو و نقد و انتقاد قرار گیرد و طرف مقابل هم می‌باید آن را بپذیرد و به همین گونه عمل کند. آنان به احتمال قریب به یقین این را خواهند پذیرفت.
ثبات و امنیت ترکیه بخشی از ثبات و امنیّت ماست، و عکس آن نیز به همان میزان صحیح است، خصوصاً که این دو کشور در قلمرو یکدیگر دارای نفوذ زیادی هستند. رابطه متقابل خوب و قابل اعتماد و قابل احترام مورد نیاز هر دو آنها و بلکه مورد نیاز منطقه پر شرّ و شور ماست و این نه سقف، بلکه کف رابطه دوجانبه است. ممکن است در حال حاضر نتوانیم این سطح حداقلی را به موقعیتی فراتر ارتقا دهیم، اما طرفین، باید بپذیرند که نمی‌باید این رابطه از حداقل یاد شده پایین‌تر رود. این یک ضرورت است. ‏

جدّاً عذر می‌خواهم!

مکتوب هفته
جدّاً عذر می‌خواهم!
دکتر محمدعلی فیاض‌بخش
من از ریزگردها عذر می‌خواهم؛ اگر درشت گردها هنوز نتوانسته‌اند آن‌ها را اسکان دهند. من از هوای متغیّر عذر می‌خواهم؛ اگر هنوز هواداران غافلگیرشان می‌شوند. من از ذرّات آلاینده عذر می‌خواهم؛ اگر قوات پالاینده بعد از چندسال هنوز حریف‌شان نشده‌اند. من از آ‌ب‌های سیلاب شده عذر می‌خواهم؛ اگر سد‌ها آب را بر زاینده رودها بستند اما در مسیر سیل‌ها شکستند. من از مقره‌های برق عذر می‌خواهم؛ اگر غبارهای رطوبت گرفته بر چهره‌شان نشستند و چهره‌ی شهری را در تاریکی فروبستند. من از برخی اطلاع‌رسانی‌های ملّی عذر می‌خواهم؛ که هرشب آمار یک شبانه روز تیراندازی و تلفات در آن قارّه‌ی دور را زیر می‌نویسد و گاه امّا کوه و کمر و جاده‌های خودمان را ریز می‌بیند. من از آن قطاری که در سراشیبی وحشی شد و اتوماسیون را ندید عذر می‌خواهم. از طیّاره‌ای که طایر از زیرش پرید نیز عذر می‌خواهم؛ و از برخی نمایندگان نیز؛ که زبان حالشان این بود که طیّاره‌های نوستالژیک و خاطره‌های پرهیجان فراز و فرود در قدم نوسازی ناوگان در حال فراموشی است.
گفت: حفظت شیئاً و غابت عنک اشیاء؛ یک سوی ماجرا را دیدی و دیگر سوها را ندیدی! بعد از سال‌ها تأخیر و تعلّل بألاخره به گوش برخی بزرگواران مسئول رسید، که عذرخواهی جزو مرسومات دولتمردی است؛ و امّا با پذیرش تبعات آن؛ که این تبعات از نظر مبارکشان دور مانده است. زبان‌هایی که به پوزش و اعتذار نمی‌چرخید، اخیراً برای هر اتفاقی عذر تقصیر می‌آورند و پوزش می‌طلبند. رسم خوشایندی است! هر چند فعلاً اقتباسی است اندکی کم نمک و بدون افزودنی‌های مجاز٫ کم نمکی‌اش از آن بابت است که این روزها فراوانی یافته است بدون مسئولیت پذیری بعدی. افزودنی‌های مجازی که غایب مانده است امّا، جبران مافات است به أحسن وجه. از این روست که عذرخواهی‌ها و زبان‌ریزی‌ها آن‌گونه که باید، باورپذیر نمی‌نماید.
وانگهی! هنگامی که عذرخواهی‌ها از یکی دوبار افزون شد، به استعفا و کناره‌گیری از کار باید بیانجامد؛ که اگر هم ـ زبانم لال! ـ به استعفایی بیانجامد، به استرجاعی می‌سرانجامد! یعنی فرد عذرخواهِ مستعفی، از باب احساس تکلیف، یک صندلی را ترک می‌کند و از باب احساسی شدیدتر، چه بسا بر صندلی‌ای رفیع‌تر می‌نشیند و هذاشئ عجاب!
پس جا دارد از «تکلیف» هم عذرخواهی کنم؛ از آن روی که همه به خود اجازه می‌دهند که آن را «احساس» ‌کنند! به ویژه، که بعد از چهارسال، دوباره و بلکه چندباره، این احساس، خواب را از چشم برخی کسان در حال ربایش است ـ از بس «احساس تکلیف» می‌کنند. ـ
من از همه‌ی احساس تکلیف‌های گذشته، که احیاناً به جایی نرسید، و تکلیف‌های حال حاضر، که به شدّت در حال به جایی رسیدن است عذر می‌خواهم. نیز از احساس‌ها و تکلیف‌هایی که برای انجامشان در آینده به شدّت تأکید می‌شود عذر می‌خواهم. یعنی پیشاپیش عذر می‌خواهم.
بگذریم… نمی‌دانم چرا از استانداردهای رایج در مدیریت دولتی همیشه چند فاز تأخیر داریم. منظورم از استانداردها، روال رایجی است که در امر مدیریت و مسئولیت تقریباً در همه جای دنیا رایج است. مثلاً همین کلمه‌ی «عذرخواهی» چقدر با تأخیر وارد ادبیات مسئولان ما شد. نادر و کمیاب نیز، آنگاه که یک استعفا صورت گرفت، از یک سو عده‌ای نالیدند که ای وای! مدیری توانمند و نایاب را چه حیف کردید، و دیگر سو برخی بزرگواران در منصب امامت جمعه برآشفتند، که چرا ادای غربی در می‌‌آورید!؟ شاید می‌بایست نوع شرقی و یا عربی‌اش را در می‌آوردند. در این جا لازم است از همان نادر و کمیاب مسئولانی که احتمالاً استعفا کردند و به عذر تقصیر در عمل گردن نهادند نیز عذرخواهی کنم؛ که چه می‌شود کرد؟ بالاخره در یک جاهایی باید گوهری را فدا کرد؛ از بس مردمان قدر نمی‌دانند و یا توقعات بی‌جا دارند.
در پایان بر خود لازم می‌دانم که یک عذرخواهی ویژه(!) و پیشاپیش از «احساس تکلیف» کنندگانی کنم، که شدّت احساس‌گری‌شان در روزها و یکی دو ماه آینده از همه‌ جای‌شان سرریز می‌شود از شوق خدمت و نیاموختن عبرت؛ که اگر خدای نکرده دوباره قدرشان ناشناخته و ناسپاس بماند، به سهم ناچیز خویش عذر می‌خواهم. و در این پایان‌تر، از «عذر» عذر می‌خواهم که این قدر خواهان پیدا کرده است در زبان‌ها!

مسکن حمایتی، مسکن اجتماعی!


یادداشت
مسکن حمایتی، مسکن اجتماعی!
فتح الله جوادی
در آخرین روزهای بهمن‌ماه هیئت وزیران برای حمایت از متقاضیان مسکن،‌ مصوبه‌ای داشت که در دو قالب مسکن اجتماعی و مسکن حمایتی، مأموریت‌هایی را برای چند وزارتخانه تعیین کرد. این مصوبه که در یکی دو روز گذشته توسط معاول اول رئیس جمهور ابلاغ شد کمک به ساخت و خرید مسکن ملکی و کمک به ساخت مسکن استیجاری و نیز پرداخت کمک هزینه اجاره مسکن و وام قرض‌الحسنه را در برمی‌گیرد. خلاصه طرح این است که دولت به همه آنها که زمین در اختیار دارند برای ساخت مسکن اجاره‌ای تا دو برابر سقف تسهیلات فعلی برای هر واحد وام می‌دهد و سازندگان هم موظفند این واحدها را ده سال به متقاضیان اجاره بدهند و وزارت راه هم موظف است که زمین در اختیار آنها قرار دهد. از طرف دیگر وزارت موظف شده کمک هزینه اجاره به آنها بدهد. از ۲۰ هزار تومان در ماه تا ۵۰۰ هزار تومان در ماه. در این طرح پرداخت وام ودیعه هفت و نیم میلیون تومانی هم پیش‌بینی شده است. ۵ درصد سود وام را هم خود فرد می‌پردازد و بقیه را دولت می‌دهد و البته موارد دیگری هم در این طرح پیش‌بینی شده که شامل شناسایی افراد نیازمند و مستحق می‌شود و نیز جلوگیری از سوء استفاده کنندگان.
و اینکه سابقه ۵سال سکونت در آن شهر را داشته باشند. خانه یا زمین یا تسهیلات از دولت نگرفته باشند و مواردی از این دست. در مورد منابع مورد نیاز اجرای طرح هم گفته شده که از محل منابع هدفمندی یارانه‌ها توسط سازمان برنامه تأمین می‌شود.
ظاهراً به نظر می‌رسد که دولت پس از مقاومت در برابر مخالفانش و برای اینکه نشان بدهد در زمینه مسکن اجتماعی و اصولاً در حوزه مسکن بی‌تفاوت نبوده و برنامه‌ای در دست اقدام دارد این مصوبه را اجرایی کرده است تا شاید هم به رکود بخش مسکن تلنگری وارد آورد و هم اقدامی برای بی‌خانمان‌ها صورت داده باشد. درباره این طرح نکاتی لازم به یادآوری است. اولین نکته منابع انجام طرح است. به اعتراف مقامات اقتصادی دولت منابع طرح هدفمندی حتی پاسخگوی یارانه‌های پرداختی هم نیست و وزیر اقتصاد اذعان می‌کند که بیش از ۶ هزار میلیارد تومان از مبلغ یارانه‌های پرداختی را از سایر منابع جدای از منابع هدفمندی تأمین می‌کند. با این حساب از کدام محل طرح هدفمندی می‌خواهد پول به حساب اجرای طرح واریز کند؟ نکته دوم پرداخت مابه‌التفاوت نرخ سود بانکی و سود پرداختی توسط متقاضی است. اگر قرار است ۵ درصد سود را متقاضی و بقیه را دولت بپردازد از کدام محل؟ دولت همین حالا هم بیشتر از صد هزار میلیارد تومان به شبکه بانکی بدهکار است و این جدای از ارقام درشت و کمرشکن بدهی او به سازمان تأمین اجتماعی، پیمانکاران بخش خصوصی و حتی پیمانکاران خود دولت است.
مشکل بعدی شناسایی افراد نیازمند و فاقد مسکن است. در طرح مسکن مهر هم ضوابط سفت و سختی برای جلوگیری از سوء‌استفاده و شناسایی افراد نیازمند تعیین شده بود اما چند درصد آن محقق شد؟ ساخت مسکن استیجاری چقدر امکان تحقق دارد؟ به گفته وزیر مسکن در همین حال حاضر دهها هزار واحد مسکن مهر فاقد متقاضی است و در همین تهران ۴۰۰ هزار واحد مسکن خالی وجود دارد. چه تضمینی وجود دارد که در قالب این طرح‌ خانه‌های خالی دیگری به خانه‌های قبلی اضافه نشود؟ و تازه مگر قرار نبود دولت در بخش مسکن ورود نکند و صرفاً به مأموریت‌های اصلی خود یعنی سیاستگزاری و نظارت بپردازد؟ به هرحال در طرح مسکن مهر نیز در ظاهر دولت قصد ورود نداشت و کار توسط پیمانکاران انجام گرفت امّا در عمل دیدیم که چه غده بدخیمی از کار درآمد. یکی از نمایندگان مجلس که اخیراً از پردیس بازدید کرده می‌گوید: باید رئیس جمهور قبلی را در همین پردیس محاکمه کرد. من بیش از نیم ساعت نتوانستم در بازدید از آنجا دوام بیاورم. آورده اولیّه متقاضیان خرج شده، وام بانکی خرج شده و هنوز بیش از چهار هزار میلیارد بودجه لازم است تا کار تمام شود … و اینها جدای از امکانات زیربنایی لازم است که هیچ فکری برای آن نشده است …
در اینکه دولت و وزارت مسکن بخاطر شرایط رکودی حاکم بر بازار مسکن تحت فشار رسانه‌ای و اجتماعی قابل لمس هستند شکی نیست امّا این فشار نباید دولت را به حرکات انفعالی و افزودن بر تعهدات رو به تزایدش بکشاند. مشکل بزرگ دولتها در ایران همواره و البته با شدت و ضعفهایی در هر دوره(که البته در دولت قبل دیگر به مرز افراط رسیده بود) اقدامات تعهدآوری بوده است که آثار آن به دولت بعد کشیده شده و مشکلات بعدی ایجاد کرده است. دولتها معمولاً عادت نکرده‌اند به اندازه توان و به زبان ساده به قدر جیبشان خرج کنند. مشکل دیگر هم این است که بعدها پاسخگوی رفتارشان نیستند وگرنه بخاطر آن همه ندانم کاری که در دولت گذشته صورت گرفت دولتمردان سابق سودای ریاست تازه و بازگشت به سرشان نمی‌زد. در حالیکه باید پاسخگویی را یک ضرورت دانست و بر آن پای فشرد و حتی برای عملکرد غلط گذشته که برای نظام و کشور و ملت خسارات و زیانهای فراوان ببار می‌آورد هزینه داد تا هیچ دولتمردی جرات نکند بی‌گدار به آب بزند. توصیه‌ای که می‌توان به دولت دکتر روحانی که میراث دار نابسامانی‌‌های بسیاری از گذشته بوده است نیز می‌تواند این باشد که با درایت و شجاعتی که لازمه اداره کشور است و با حسن نیتی که از ایشان سراغ است میراث خوبی از خویش به یادگار بگذارد و ارثیه غیرقابل قبولی برای آینده نگذارد. در حوزه مسکن نیز بهترین کار آن است تا بجای افزایش تعهدات دولت که قاعدتاً بسیاری از آنها قابل انجام نیست، با ایجاد رونق و توجه به تولید و رفع بیکاری و اشتغال در جهت توانمندسازی جوانان گام بردارد. آنها که شغل مناسب و درآمد کافی پیدا کنند خودشان بهتر می‌توانند از عهده حل مشکل مسکن خود برآیند.

به کجا چنین شتابان؟

به کجا چنین شتابان؟

اخیرا کلیپی از طرف یک موسسه فرهنگی مجوزدار تولید و منتشر شده که به طرز بدی کوشیده پزشکان و خودروسازان را دزد معرفی کند. با دیدن این کلیپ این پرسش پیش می‌آید که آیا ما مردم خودویرانگری هستیم؟ همه عالم و آدم را نقد می‌کنیم و به قول معروف برای خودمان درِ پپسی باز می‌کنیم که چنین هستیم و چنان، ولی وقتی که پایش بیفتد تمام داشته‌های خود را چوب حراج می‌زنیم و به جای برخورد با کسانی که چنین مشغول تخریب جامعه و اعتماد عمومی هستند، فقط لبخندی بر لبان ما می‌نشیند و تمام. به‌عنوان یک ایرانی باید خجالت بکشیم که برخی افراد به نام یک موسسه فرهنگی! فیلم کوتاهی را در قالبی سخیف علیه پزشکان و نیز خودروسازان کشور ساخته‌اند و در فضای مجازی منتشر و آنان را دزد خطاب ‌کرده‌اند. تردیدی نیست که این نوع کارها آگاهانه یا ناآگاهانه درصدد زدودن اعتماد از جامعه است. اعتمادی که بزرگترین سرمایه برای هر جامعه‌ای است.

جامعه پزشکی ایران مثل هر گروه دیگری دارای نقاط قوت و ضعف است و در جامعه‌ای که به شدت مادی شده است، آنان نیز کمابیش از این قاعده مستثنا نیستند، با این تفاوت که بر خلاف دیگران بعضا تا ٢٥‌سال به صورت مداوم درس خوانده‌اند و جزو نخبگان این کشور بوده‌اند و در جهان نیز به‌عنوان پزشکان حاذق شناخته می‌شوند و اگر امکانات پزشکی و بیمارستانی ایران در حد کشورهای توسعه‌یافته بود، بدون تردید مجموعه درمان و پزشکی ایران جزو رتبه‌های خوب جهانی بود، همچنان که اکنون نیز چنین هستند. با وجود انتقادات و تبلیغات سوئی که علیه پزشکان صورت می‌گیرد و بخشی از آن انتقادات درست هم هست، پزشکان هنوز هم جزو مورد اعتمادترین اقشار اجتماعی هستند، این را نه یک نظرسنجی که مجموعه‌ای از نظرسنجی‌ها تأیید می‌کند. گزارش‌ سال گذشته درباره اعتماد اجتماعی نشان می‌دهد که پزشکان پس از معلمان و استادان دانشگاه بیشترین اعتماد را نزد مردم داشته‌اند و فاصله آنان با سایر اقشار اجتماعی و حرفه‌ای بسیار زیاد است. اینکه روزانه و هفتگی برخی خطاهای پزشکی و حتی بی‌انصافی‌های آنان را معیار قضاوت درباره یک قشر مهم بدانیم، از دزدی بدتر است.

 ایالات متحده آمریکا قوی‌ترین و معتبرترین مجموعه و جامعه پزشکی و درمانی جهان را دارد، ولی همزمان سالانه بیش از ٢٥٠‌هزار نفر به دلیل اشتباهات قابل پیشگیری پزشکی در این کشور فوت می‌کنند و گفته می‌شود سومین عامل مرگ‌ومیر انسان در ایالات متحده اشتباهات پزشکی است. جالب اینکه هزینه‌های درمان نیز در آن‌جا بالاست و جالب‌تر اینکه یکی از منابع مهم درآمدی این کشور جذب بیمار برای درمان است، ولی کسی آنها را دزد خطاب نمی‌کند، سهل است که احترام هم می‌بینند. در همین ایران بسیاری از مردم رضایت کامل از پزشکان خود دارند، البته برخی از پزشکان نیز وظایف حرفه‌ای و انسانی خود را خوب انجام نمی‌دهند ولی این گروه هیچ‌گاه در اکثریت نبوده‌اند.

این حملات به پزشکان، حمله به جامعه ایران ولی از یک موضع بسیار سخیف و غیر انسانی است. بخشی از آن نیز ناشی از حسادت‌های بی‌مورد است. البته به این نوع کژذهنی‌ها حرجی نیست، بر سکوت ما به‌عنوان شهروندان ناظر انتقاد است؛ شهروندانی که باید از دستاوردهای مثبت جامعه خود دفاع کنیم و تنها در چنین صورتی حق انتقاد از نقاط ضعف آن را داریم.

مسأله فقط پزشکان نیست، حتی خودروسازان نیز بی‌نصیب از این توهین نمانده‌اند. بله، درست است که به لحاظ کیفی از تولیدات خوب خارجی عقب هستیم، ولی در چه زمینه‌ای جلو هستیم که تنها از آنان توقع چنین پیشرفتی را داریم؟ حالا در زمینه پزشکی که وضعیت کیفی بهتری داریم، چقدر به آنان ارج می‌نهیم که اگر خودروسازها به چنین جایگاهی برسند، ارجمند خواهند شد؟ این به معنای دفاع از خودروسازها نیست که نویسنده هم در مواردی عصبانی از خودرو ایرانی خود شده است، ولی خودروسازها به مراتب از بسیاری از حوزه‌های دیگر اگر بهتر نباشند، بدتر نیستند. به‌علاوه، چگونه می‌شود گمان کرد که یک مجموعه بزرگ کارشناسی و کارگری متمایز از سایر مجموعه‌های کشور است؟ آنان هم مثل همه مهندسان و کارشناسان دیگر کشور در بخش‌های نفت، فولاد، سیمان، پتروشیمی، نساجی و صنایع غذایی و... هستند و تافته جدا بافته‌ای نیستند. اگر می‌بینیم که در یک بخش مثل صنعت محصولات غذایی وضعیت بهتری از صنعت دیگر مثل نساجی داریم، دلیل آن بالا بودن سطح تخصصی کارکنان اولی نسبت به دومی نیست. آنان عموما از دانشگاه‌های مشابهی فارغ‌التحصیل شده‌اند. مشکل در جای دیگری است. در مقررات، در ناکارایی بخش‌های دیگر، در ضوابط گمرکی، در ناپایداری روابط خارجی و... و اینهاست که می‌تواند یک صنعت را تضعیف و دیگری را تقویت کند. والا کارشناسان صنعت خودرو ایران از کارشناسان صنعت برق یا سیمان و پتروشیمی و نفت چیزی کمتر ندارند. این نوع تخریب‌کنندگان نیروی انسانی کشور خوب است ابتدا نگاهی هم به خود بیندازند. مگر تولیدات خودشان در حد استانداردهای جهانی است؟ اگر فیلمشان را دوبله کنند و به خارج بفرستند، ذره‌ای ارزش ندارد؛ ضمن این‌که در این نوع نگاه‌های انتقادی همواره منتقد خود را در جایگاهی می‌بیند که انگار فقط اوست که پاک مانده و در عالی‌ترین سطح عمل می‌کند. این منتقدان خودشان را تافته جدا بافته می‌بینند و از موضع بالا به همه تهمت می‌زنند و نقد می‌کنند.

این نحوه برخورد با اقشار حرفه‌ای ایران، جز آنکه سرمایه انسانی و اعتماد اجتماعی را مخدوش و تضعیف می‌کند و امید را در جامعه از میان می‌برد، نتیجه دیگری ندارد. این رفتارها غیرمسئولانه است و حتی اگر انتقادهای درستی هم در آن باشد به دلیل این رفتارها دیگر شنیده نخواهد شد.

فرجام استراتژیک ناتو و ایران

فرجام استراتژیک ناتو و ایران

محمود اشرفی روزنامه نگار

 

فرجام استراتژیک پیمان آتلانتیک ‌شمالی موسوم به ناتو کم‌رنگ شدن نقش و محو تدریجی این سازمان است. زمینه شکل‌گیری و علت وجودی این سازمان دیگر وجود خارجی ندارد. پایداری جهان غرب در برابر تهدیدات بلوک شرق و پیمان ورشو اصلی‌ترین علت شکل‌گیری پیمان ناتو بود. دوران جنگ سرد هنگامه رویارویی اتحاد جماهیر شوروی سابق و اقمارش با کشور‌های بلوک غرب بود. آنچه بلوک شرق را درهم تنید، ملات سوسیالیزم بود، بنابراین بلوک‌‌بندی دوران جنگ سرد بنیانی ایدئولوژیک داشت. با فروپاشی شوروی در نیمه نخست دهه ٩٠ قرن بیستم، اساس ایدئولوژیک بلوک شرق و پیمان ورشو فرو ریخت و ماموریت اصلی ناتو و هویت و بنیان آن بر هم خورد. فرجام استراتژیک ناتو بی‌هدفی و محو آرام‌آرام است، اما آیا نبود ناتو به ایجاد یک خلأ ژئوپلتیک در جهان منجر خواهد شد؟ فروپاشی ناتو بدون‌تردید دگرگونی‌های دامنه‌داری را در جهان به دنبال خواهد داشت. اثرات منطقه‌ای در هر کشوری با توجه به پیوند‌ها یا ناوابستگی‌هایش با این پیمان، متفاوت خواهد بود. در خاورمیانه فروپاشی ناتو بر ایران تأثیرات منفی نداشته و حتی نقش ایران را در تعادل قوای منطقه‌ای پررنگ‌تر می‌سازد. ایران بیش از ٦ دهه رسما سیاست موازنه منفی را در پیش گرفته و این درحالی است که‌ ترکیه در ناتو عضویت داشته و بزرگترین پایگاه هوایی ناتو در این کشور است. بحرین و قطر پایگاه منطقه‌ای ناتو بوده و این کشور‌ها به همراه عربستان‌سعودی در برخی مانور‌های منطقه‌ای ناتو مشارکت داشته‌اند. همکاری‌های کشور‌های حوزه خلیج‌ فارس با ناتو آمیزه‌ای از اتکا و مشارکت است. هنگامی که با فروپاشی ناتو اساس مشارکت حذف شود، پایه‌های تکیه‌گاه برای عوامل منطقه‌ای سست خواهد شد. در این وضع اساس موازنه قوا در منطقه به نفع ایران بر هم خواهد خورد. ایران برکنار از تلاطمات ناشی از خلأ فروپاشی ناتو خواهد بود، اما دگرگونی‌های ژئواستراتژیک منطقه در راستای منافع ایران است.