زبان تأسیسی در شعر شاملو

روزنامه شرق -  امیرهوشنگ افتخاری‌راد: این واقعیت که شعر قسمی تجربه است که فردّیت شاعر را از خلال همه رخدادهای اجتماعی عبور می‌دهد و در اصطکاک با پیکره و عناصر جامعه تراش می‌دهد، امروزه تا حدی مخدوش شده است زیرا خود تجربه در عمل در مرز ویرانی قرار گرفته است. معهذا این ویرانی خود بدل به موضوع شعر مدرن عصر ما شده است یا دست‌کم پاره‌ای از شعر مدرن واجد چنین خصوصیتی است؛ شاید هیچ هنری به اندازه شعر این‌چنین در ارتباط تنگاتنگ با تجربه نبوده است، از آنجا که واحد بنیادیِ مادی شعر، کلمه است و کلمه در ساده‌ترین تعریف‌، وسیله بیان چیزها و اشیاء است. و درست همین نکته بنیاد تنش‌آلود شعر را برپا می‌کند.
 
زبان تأسیسی در شعر شاملو 

حتی موسیقی در مقام ناب‌ترین و انتزاعی‌ترین هنر بی‌نیاز از کلمه نیست زیرا هر قطعه‌ای ناگزیر از عنوانی است، گذشته از آنکه هر قطعه‌ای برای تشریح نیازمند کلمه است. به این ترتیب گفت‌وگو ندارد که ذات شعر حامل تنش کلمه و «چیز» است. و دوره مدرن شعر گویای این تنش است. اساسا می‌توان ادعا کرد در هر دوره‌ای شعر حامل تنشی بوده است؛ تشخیص این تنش برعهده شعر است. و اگر ما در زمانه‌ای به سر می‌بریم که این تشخیص دچار اخلال شده است، نمی‌توان از پایان‌یافتن این رسالت شعر سخن راند. برخلاف، وضعیت کنونی که تا حدی آدمی را به نقطه‌ای تهی می‌رساند که بهترین کار نگفتن شعر است، نشان می‌دهد تا چه پایه نوشتن شعر در زمان بس عسرت ضرورت است لیکن چنین ضرورتی تشخیص محل تنش را تحکیم می‌کند. اگر شعر ذات خود قدرت نفی و سالبه خود یعنی خاصیت اصطکاکی خود را از کف دهد، آنگاه چیزی باقی نمی‌ماند جز، به قول محمد مختاری، نمونه‌های «هزال» آن.

مراد فرهادپور در جستار درخشان «تاملاتی در باب شعر» به مسئله شعر و تجربه پرداخته است و سرانجام نتیجه گرفته است که ویرانی تجربه که نتیجه‌ای جز «آشفتگی و اغتشاش عینی» ندارد، «برای شاعر چیزی نیست مگر تجربه درونی شکست شعر... نوآوری‌ها و تجارب نوین زبانی در شعر مدرن و تنوع و غنای کنش‌های شعری همگی از همین تجربه درونی برمی‌خیزد»,١ نکته اول اینکه نباید تجربه درونی را به فرهنگ عرفانی تقلیل داد که بلیه‌ی شعر ماست. اما نکته دوم این است با سوءاستفاده از آشفتگی، شکست شعر را نباید بهانه‌ای برای یکسره هزل‌نویسی تعبیر کرد که عموما با سری‌دوزی و تولید انبوه در شعر همراه 
است.
 
شکست شعر ناشی از تنشی است که شاعر در مقام حل و فصل آن خیز برمی‌دارد اما از دل آن قدرت سالبه بیرون می‌زند که نسبت وثیق با واقعیت دارد. بی‌وجه نیست که جهان‌بینی شاعر زمانی برجسته می‌شود که مواجهه او با واقعیت را عیان می‌سازد. فرق است بین شاعری که مرعوب و مرکوب واقعیت زمانه خود می‌شود با شاعری که واقعیت زمانه خود را هضم و جذب می‌کند اما مرعوب آن نمی‌شود. شاعری که واقعیت او را می‌بلعد فرق دارد با شاعری که واقعیت را می‌بلعد و از قضا دومی است که قالب تراژدی به خود می‌گیرد. این وجهی از قدرت نفی و سالبه شعر است که نسبت مستقیم با جهان‌بینی او دارد.

اینکه گفتیم شاعر در مقام حل و فصل بدین منظور نیست که او با معرفتی پیشینی جهت پرکردن شکاف برمی‌آید بلکه دقیقا همان لحظه که قلم به دست می‌گیرد تا شعری را بر کاغذی ثبت کند، آن لحظه‌ایست که تعبیری جز حل و فصل ندارد، اما سرانجام این حل و فصل، بیرون‌زدن خود تنش است.

اگر تنش شعری دوره مدرن –فرضا- از زمان شارل بودلر آغازیدن گرفت، طبعا با ویژگی‌های عصر حاضر صورت دیگری یافته است. به‌راستی تولید شعری امروز که رویکردی دوباره به زبان داشته و نوعی کلنجار با زبان که در غالب اوقات به وررفتن با دستور زبان تقلیل ساده‌لوحانه یافته است، نشانگر سرگردانی شاعر است برای یافتن تضادها و تنش‌ها. و همین است که آدمی گمان می‌کند شاهد نوعی حرکت واپسگراست چنان که به پیش از زمان بودلر بازگشته‌ایم.

ویژگی عصر ما به نوع دیگر در شاعر ظهور پیدا می‌کند: رخت‌بربستن جهان‌بینی سالم از ضمیر شاعر. و در مواردی خلط جهان‌بینی با ایدئولوژی و این‌همانی این دو. در هر دو حالت با نوعی هزل در شعر مواجه هستیم. غم‌انگیز آن است که شاعر درصدد برساختن جهان‌بینی نیست چراکه به‌راستی جهان‌بینی را باید از اعماق ساخت. فروریزی و درهم‌ریزی معرفت‌شناختانه و هستی‌شناختانه عصر ما طبعا امکان برساختن جهان‌بینی را از ما سلب کرده است و زور آن چنان زیاد است که بیش از همه شاعر را از پا درآورده. باز درست به همین دلیل است که شاعر بار دیگر مجبور است بار عصر خویش را به دوش کشد. اما او ناچارا از قدرت سالبه و منفی شعر از خود بازپرس می‌کند. اینکه مسئله عصر چیست و تنش در کجاست مهمترین پرسشی است که در برساختن جهان‌بینی شاعر دخیل است. حتی اگر خواننده‌ای فرضی، راقم را به سمت نوعی پاسخ دم‌دستی سوق دهد، آنگاه گریزی نیست که او را به توصیه مائویستی عودت دهد که خواهان تشخیص تضاد (تضاد اصلی و تضاد فرعی) در هر موقعیت بود.
 
 زبان تأسیسی در شعر شاملو

شاعر فاقد جهان‌بینی فاقد زبان است. این نکته بر شعر زمان ما حاکم است به همین خاطر است که شعرها یا در وررفتن دستور زبانی خلاصه می‌شود یا چنان ساده‌انگارانه در حکمت‌نویسی و کلمات قصار مطلب را حرام می‌کند. باید از هردو نوع آنها به منزله شعر بی‌زبان یاد کرد.

به این جهت است قرائت دو شاعر یعنی نیما و شاملو در اتصال به یک جهان‌بینی و برساختنش دست‌یار هستند. این قرائت می‌تواند بازخوانی زبانی آنها، بازخوانی جامعه‌شناسانه و تاریخی یا سیاسیِ صرف باشد اما در زمره این موارد یافتن تنش، یافتن مسئله در پرتو پرسش مکرر «چه باید کرد» همان چیزیست که جهان‌بینی شاعر را می‌سازد و او را از هزل‌نویسی برحذر می‌دارد.

معهذا در حقیقت برای آنکه از شکست در شعر تعبیر ساده‌لوحانه‌ای نشود، باید نسبت شعر و تجربه را دوباره به پرسش کشید اما این‌بار با وام از این گزاره‌ دوپهلوی کانت که شناخت از تجربه آغاز می‌شود اما از آن برساخته نمی‌شود، باید گفت شعر با تجربه آغاز می‌شود اما از آن ساخته نمی‌شود؛ بدین‌ترتیب، در اینجا تنش خود شعر و تجربه خود را برجسته می‌کند و نقطه جدایی یا بازخوانی جستار فرهادپور از این گزاره صورت‌بندی دیگری پیدا می‌کند که در مطلبی دیگر به آن خواهیم پرداخت.

اما عجالتا به اعتبار نسبت شعر و تجربه، این نوشتار تلاش می‌کند زبان تأسیسی شعر شاملو را در حضور تجربه عصر او بازبینی کند.

شعر احمد شاملو نیز در پرتو تجربه قابل قرائت است. طبعا شعر او تجربه اصطکاک سنت و مدرن را در درون خود هضم و جذب کرده است. و از خلال شعر نیما می‌توان جهان‌بینی‌ای را شاهد بود که ساخته شده است. به این موضوع برمی‌گردیم. اما پوسته بیرونی این تجربه همان است که نیما یوشیج آغازگر آن بود، به‌عبارتی، نوعی تنشی که بین شعر عروضی و شعر نیما بر سر وزن وجود داشت. درگیری شاعر با وزن به‌راستی از نوع درگیری تغییر درونی در سنت است که به شکل مناقشه بر سر وزن خود را نشان داد.

نیما، معهذا، خود گفته بود که نزاع بر سر کوتاه‌وبلندکردن مصراع‌ها نیست بلکه طرز «بیان» است. او که شعر را به زعم خود در مجرای طبیعی خود انداخته بود سر آن داشت که شعر را «نه فقط از حیث فرم، از طرز کار این گمشده را» پیدا کند. «و اساسا فهمیدم که شعر فارسی باید دوباره قالب‌بندی شود. باز تکرار می‌کنم نه فقط از حیث فرم، از حیث طرز کار». طرز کار در اینجا همان یافتن «بیان» شعری است. «اما همیشه از آغاز جوانی سعی من نزدیک‌ساختن نظم به نثر بوده است. در آثار من چه شعر را بخوانید و چه یک قطعه نثر را».

در این دو نقل‌قول دو کلمه برجسته هستند: بیان و نثر. نیما معتقد بود که باید بیان شعر را یافت و این بیان باید «طبیعی» باشد در برابر شکل تصنعی شعر عروضی. تجربه شعری نیما در دو سطح جهان‌بینی انسان‌گرا و تنش درون‌وزنی خود را عیان می‌کند. می‌گوییم تنش درون‌وزنی بدین خاطر که نیما معتقد نبود که وزن را باید یکسر کنار گذاشت بلکه می‌خواست به زعم خود موسیقی عروضی در شعر را تغییر بدهد به همین جهت وزن قالبی و تثبیت‌شده شعر سنتی را شکاند و آن را گاه طولانی‌تر و پلکانی کرد. از طرف دیگر اگر نظم را نوعی قصه‌پردازی موزون بدانیم باید به وجه وصفی آن توجه کنیم. وجه وصفی چیزیست که نیما مکررا به آن اشاره کرده است. با اینکه نیما سر آن داشت که نظم را به نثر نزدیک کند که خود این موضوع نخستین امری را که هدف می‌گیرد، همانا وزن است، اما به خوبی از شعرهایش برمی‌آید که وزن را هیچگاه از شعر محو نکرد. و این نقطه عزیمت شعر شاملو از شعر نیماست.
 
زبان تأسیسی در شعر شاملو 

شاملو خود به این نکته واقف بود: «نیما در اثبات لزوم وزن به من نوشته بود:«من خودم با زحمت به موضوع‌های شعر خودم (که دیده‌اید چه بسا اول نثر آن را نوشته‌ام) وزن می‌دهم». به گفته شاملو این حرف، «اعتراف غم‌انگیزی» است. به‌واقع این به‌اصطلاح اعتراف گویای این است که تنش شعر و نثر که برآمده از نوعی تنش بین سنت و مدرن‌شدن است یا به تعبیری تردید در سنت اما همچنان مدرن‌شدن ناشناخته ماندن برای سوژه، در نیما آنقدرها پیش نرفته بود که بتواند یکسره نثری بنویسد و آن را شعر بخواند. شاملو این تنش بین شعر و نثر را که بر نزاع وزن سوار شده بود، به‌درستی پیش برد. به‌عبارتی، شاملو منطق حرکت را تا منتهاالیه مرزهایش جلو برد. و این تیزبینی شاملو از او شاعری یگانه ساخت. زبان شعری شاملو، زبان موسس است، بدین خاطر می‌توان زبان شعری او را زبان تأسیسی نامید. اما این زبان تأسیسی چیست؟

زبان تأسیسی با سبک متفاوت است؛ به‌واقع سبک در ذیل زبان تأسیسی شعر قرار می‌گیرد. ابتدا به لغتنامه دهخدا رجوع کنیم تا معنای سبک را روشن کنیم: «سبک در اصطلاح ادبیات عبارتست از روش خاص ادراک و بیان افکار بوسیله‌ی ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر. سبک اثر ادبی وجهه‌ی خاص خود را از لحاظ صورت و معنی القاء می‌کند، ... بنابراین سبک به معنی عام خود عبارتست از تحقق ادبی یک نوع ادراک در جهان که خصایص اصلی محول خویش (اثرمنظوم یا منثور) را مشخص می‌سازد».

 این تعریف در بسیاری از شاعران مهم معاصر صدق می‌کند. اخوان، فروغ، سپهری و قس‌علی‌هذا جملگی دارای سبک هستند و این سبک هم با جهان‌بینی آنها نسبت موثق دارد. اما چرا شاملو را در میان آنها نگنجاندیم؟ البته شاملو هم دارای سبک است؛ اما به نظر راقم، کار اصلی و مهم شاملو در سویه تأسیسی زبان شعریش نهفته است. حال این زبان تأسیسی به چه معناست؟ می‌دانیم که یاکوبسن دو رکن اصلی زبان را در استعاره (جانشینی یا تشبیه) و مجاز/مجاز مرسل (همنشینی یا مجاورت) برمی‌شمارد؛ و به نوعی گویای تعارض بین شعر و نثر است. رضا براهنی این مطلب را در کتاب «کیمیا و خاک» به طور فشرده چنین بیان می‌کند: «رومن یاکوبسن» زبانشناس روسی‌الاصل، دو قطب کلامی مختلف برای زبان ادبی تعیین می‌کند: «حرکت و رشد یک کلام ممکن است بر روی دو خط مختلف معنی‌شناسی واقع شود: ممکن است یک موضوع به موضوع دیگر از طریق شباهت آنها منتهی شود، و یا از طریق مجاورت آنها با یکدیگر. طریق استعاری مناسب‌ترین اصطلاح برای مورد اول و طریق مجازی مناسب‌ترین اصطلاح برای نوع دوم است، بدلیل اینکه آنها فشرده‌ترین تجلی خود را به ترتیب در استعاره و در مجاز می‌یابند».
 
یاکوبسن در ادامه این تقسیم‌بندی که اساس اولی را بر «شباهت» و اساس دومی را بر «مجاورت» می‌داند، می‌نویسد که ویژگی‌های سبکی شاعران و نویسندگان را برداشت آنان از این دو نوع کلام تعیین می‌کند»,٢ براهنی در توضیح یاکوبسن می‌نویسد: «یاکوبسن به صراحت نمی‌گوید که استعاره زبان شعر است و مجاز زبان نثر، و به تأکید یادآور می‌شود که در شعر از هر دو مکانیسم استفاده می‌شود و نویسنده برحسب سوابق فردی، اجتماعی و سنتی از هر دو مکانیسم، یا از یکی بیشتر و از دیگری کمتر، استفاده می‌کند، ولی از فحوای سخنش چنین برمی‌آید که هرقدر به شعر تغزلی، شعر ناب و نهضت‌هایی که بیشتر کشش به سوی تغزل و شعر ناب دارند، نزدیک می‎شویم حضور استعاره را قوی‌تر می‌بینیم، و هر قدر شعر حماسی، به رمان، به‌ویژه رمانی که با تصور و واقعیت‌گرایی نوشته شده باشد، نزدیک می‌شویم، با مجاز و کنایه و سلسله مراتب کلمات و کلام سروکار داریم».٣
 
زبان تأسیسی در شعر شاملو 

به‌این‌ترتیب، استعاره را نزد شعر و مجاز را نزد رمان باید جست. همچنین می‌دانیم شاملو در گفت‌وگوی مفصل خود با ناصر حریری (درباره هنر و ادبیات) از ابتدا تلاش می‌کند منظور خود را از شعر بیان کند. او مکررا به تفاوت نظم‌بودن آثار فردوسی و نظامی و شعر تأکید می‌کند. شاملو، فی‌الواقع، آگاهانه یا ناخودآگاه، بر چیزی انگشت می‌گذارد که ما می‌توانیم به تفاوت یا تنش بین مجاز و استعاره صورت‌بندی کنیم. در همین‌جاست که شاملو نامه نیما به خود را متذکر می‌شود: «نیما در اثبات لزوم وزن به من نوشته بود: «من خودم با زحمت به موضوع‌های شعر خودم (که دیده‌اید چه بسا اول نثر آن را نوشته‌ام) وزن می‌دهم». اعتراف غم‌انگیزی نیست؟»,٤

 به زعم شاملو، این حرف «دردناک» است. یعنی شاعری مجبور باشد اول نثر بنویسد و سپس آن را بدل به شعر کند. چنین اسارتی کم از اسارات در قید وزن و قافیه عروض نیست. و باز همچنین به نقل از شاملو که: شعرای کهنه‌گرا وقتی شعرهای شاعران نو را می‌خواندند، می‌گفتند اینها خودشان نمی‌دانند، نثر می‌نویسند اسمش را می‌گذارند شعر؛ چون واجد اوزان عروض نبودند. غرض از بیان این نکات از میان حرف‌های شاملو این است که تنش بین شعر و نثر یا استعاره و مجاز، در آن دوره زیاد بوده است و با نوآوری‌های نیما در اوزان عروض، بحرانی آغاز شده بود که شعر چیست و چرا اینکه اگر شعری بدون وزن معمول نوشته می‌شد، از سوی شاعران نو نثر خوانده نمی‌شد.

اگر همه آنچه را گفته شد کنار هم بنشانیم به نکته‎ای برمی‌خوریم: ظاهرا بحران بر سر «وزن» و «اوزان عروض» است. نیما این بحران را آغازید و شاملو توانست آن را به‌طور ریشه‌ای و رادیکال به جایی برساند که ما می‌گوییم تعارض بین شعر و نثر یا تنش بین استعاره و مجاز؛ به‌همین‌دلیل عنوان زبان تأسیسی را درخصوص شعر شاملو به‌کار می‎بریم. زبان تأسیسی محصول این تنش و تعارض است. نیما که این دعوا را راه انداخت اما هنوز نمی‌توانست منطق آن را ادامه دهد، چون همچنان به موزون‌بودن شعر پایبند بود. شاملو این منطق را ادامه داد و به‌همین‌دلیل می‌گوییم او تنها کسی است که توانست سویه زبان تأسیسی را ابداع کند. شاملو در همان گفت‌وگو، جهد فراوان می‌کند که تعاریفی از شعر، نظم و نثر بدهد (صص ٧٥ تا ٨١). در نظر نخست چندان مهم نیست که محتوای این تعاریف چه هستند. آنچه اهمیت دارد، کلیت تنشی است که شاملو حامل آن بوده است. حال به کتاب «هوای تازه» نظری بیندازیم. این کتاب شعرهای ١٣٢٦ تا ١٣٣٥ است. پرواضح است که شاملو تنش بین شعر و نثر یا جانشینی و همنشینی را به نمایش درآورده،
 
با اجرای سبک‌های متنوع (نثر، شعر کوچه، گفتاری، مطنطن، فاخر، هجای نیمایی) که نشانه‌های آنها در شاعران بعدی و هم‌زمان خود او دیده می‌شود. شاملو با کشاندن منطق تنش شعر و نثر در زبان، زبانی را در شعر خود تأسیس کرد. و این نکته کاملا با سبک شعری متفاوت است که « ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر» است و می‌توانیم در «هوای تازه» انواع آن را ببینیم. منظور این است که کار شاملو را نباید به سبک‌داربودن او تقلیل داد. گذشته از این، به قول خودش که معتقد به «وزن درونی در میان الفاظ» بود، شاملو در غالب شعرهایش، به نوآوری‌ها و ترکیبات تازه در کلمات عنایت داشت. و عمیقا معتقد بود که شاعر می‌تواند زبان را توسعه دهد. به نظر راقم، آن زبان تأسیسی تالی بر این بر بخشی از دیدگاهش است و آن امکان زبان تأسیسی  او را توانمند کرد که به ترکیب‌سازی کلمات یا ایجاد چند سبک همت گمارد. ما نمی‌دانیم شاملو نظریات یاکوبسن را در زمان سرایش «هوای تازه» خوانده بود یا نه اما بدون تردید، شاملو خواسته یا ناخواسته، بر تنش زبانی دست گذاشته بود که تا آن زمان کسی به آن واقف نبود و بعد از او، این سد برداشته شده بود یا بهتر بگوییم این بار سدی به اسم شاملو ساخته شده بود که سبک‌ها مثل آبراهه از آن بیرون می‌ریخت.
 
زبان تأسیسی در شعر شاملو 
 
براساس نثر شعرهای شاملو می‌توان مدعی بود که پیش از او کسی به این کار همت نگمارده بود. ضمن اینکه وجه انسان‌مدار و ستیزجوی شاملو یعنی همان جهان‌بینی‌اش را نباید از یاد برد. شاید تنها کسی که انگشت روی تنش شعر و نثر گذاشت، هم‌زمان یا شاید کمی پیش‌تر از شاملو، تندرکیا بود که البته باید نظریات او را دوباره مرور کرد اما بی‌تردید تندرکیا، نه جهان‌بینی و نه خلاقیت شعری شاملو داشت شاید به همین دلیل بود که توفیقی نداشت. همچنین به لحاظ تاریخی باید دید که آیا شاملو، کتاب‌ها و نظریات تندرکیا را دیده بود یا نه. به هرتقدیر بعد از شاملو، شاعری سراغ نداریم که بتواند به این شدت و بنیادی، روی زبان من‌حیث زبان اثرگذاری کند. و فراموش نکنیم که شاملو چه تسلطی بر ادبیات کوچه  داشت، ضمن اینکه سبک غالب شعر خودش، بری از نثر کهن نبود. این هم وجه دیگری از تنشی است که حمل بر شعر شاملوست.
 
او نه‌تنها از فرهنگ و ادبیات کوچه به نفع شعرش بهره‌برداری کرد بلکه در همان از دل سنت ادبی قرن چهارمی نثری را مصادره به مطلوب کرد. خود چنین فراشدی کاملا گویای این است که شعر شاملو تا چه پایه تنش یک عصر یا دوره از مردمی را در خود حمل می‌کند. یک نکته را هم ناگفته نگذاریم: شاملو با آنکه منطق تنش شعر و نثر را ادامه داد و وزن را از شعر محو کرد اما وزن درونی را جایگزین آن کرد. وزن درونی به او امکان یادآوری چیزی می‌داد که از شعر سنتی به‌جا مانده بود اما به نظر می‌آید در عین امکان پیشروی بیشتر را از او سلب می‌کرد. به‌این‌ترتیب باید به شاعر دیگری اشاره کنیم که تیر خلاص را بر این تنش هدف گرفت: احمدرضا احمدی؛ شاید آخرین شاعریست که در رفع و رجوع این تنش کوشید.

پی‌نوشت‌ها:

١.  فرهادپور، مراد. عقل افسرده (تأملاتی درباره تفکر مدرن). طرح نو. ١٣٨٧. ص ١١٨.

٢. براهنی، رضا. کیمیا و خاک. مرغ آمین. ١٣٦٨. صص ١٢٥-١٢٤.

٣. براهنی، رضا. کیمیا و خاک. مرغ آمین. ١٣٦٨. صص ١٢٨-١٢٧.

٤. شاملو، احمد. گفت‌وگو از ناصر حریری. نشر بابل ١٣٧٢. ص ٦٥.

راه های نویسنده شدن: سر و سامان دادنِ یادداشت ها

هفته نامه کرگدن - ترجمه کاوه فولادی نسب، مریم کهنسال نودهی: می خواهم برایتان از فلسفه ذن نقل قولی کنم: به یادداشت هایتان سر و سامان بدهید تا نیازی نداشته باشید بهشان رجوع کنید.

برای هر کدام از موارد مهم فهرستتان یک پوشه درست کنید

وقتی مهم ترین بخش ها را انتخاب کردید، می توانید برای هرکدام یک پوشه درست کنید و بهترین مواد و مصالحتان را براساس آن ها دسته بندی کنید. بسیاری از نویسنده ها به بسیاری از دلایل برای نگهداری مهم ترین مواد و مصالحشان با استفاده از مهارت های پیشرفته فنی، فایل های الکترونیکی درست می کنند و مواد و مصالح کارشان را به این فایل ها منتقل و به این ترتیب آن ها را مدیریت می کنند. آن ها به خوبی از ارزش «پشتیبانی کردن» فایل هایشان در برابر فجایع کامپیوتری به وسیله ساختن شبکه ای امن مطلع هستند.

اسم ده بخش مهم کارتان را روی کارت های راهنما یادداشت کنید

همین ده ثانیه پیش، مطلب خیلی جالبی درباره واژه راهنما یاد گرفتم؛ این واژه در زبان انگلیسی از کلمه ای یونانی به معنی انگشت اشاره مشتق می شود. بنابراین یک کارت راهنما، به طور تمثیلی، به مقصدی اشاره می کند که دارید به سویش حرکت می کنید و چیزی که می خواهید پیدایش کنید. (تا همین لحظه، من هیچ وقت به شباهت انگشت اشاره و کارت راهنما فکر نکرده بودم.)
 
 راه های نویسنده شدن: سر و سامان دادنِ یادداشت ها

برای این که بتوانید به یک پروژه بزرگ مسلط شوید، لازم است یک فهرست راهنما یا فهرست مطالب برای داستانتان درست کنید و روی هر بخش اسمی بگذارید. من هنوز کارت های راهنمایی را که در سال 1996 برای یک داستان دنباله دار بیست و نه قسمتی به نام «سه جهان کوچک» ازشان استفاده می کردم، نگه داشته ام. مجموعه ای است از 129 کارت. و چون [آن کارم] داستان بود نه گزارش، عناصر ساختاری بنیادینش صحنه ها بودند.

من ساعت ها و ساعت ها صدها صفحه یادداشت مربوط به مصاحبه های پیاده شده را می خواندم و هر وقت به صحنه ای بر می خوردم، برایش یک کارت درست می کردم و روی آن شرح مختصری از آن صحنه را می نوشتم: «جین در اتاق بیمارستان می فهمد که مایک ایدز دارد.» آدرسی هم برایش می گذاشتم که به محل اختصاص داده شده به آن کارت در پوشه هایم اشاره داشت: «خ 27»؛ معنایش این بود که می توانستیم یادداشت های مربوط به این صحنه را در صفحه 27 پوشه «خ» پیدا کنم. براساس تصمیم گیری های مهم شما در طول مسیر، تعداد کارت ها زیاد و کم می شوند. هر تصمیم یک تجربه است و کارت های راهنمای شما قرارداد نیستند. آزادیتان کماکان محترم و پابرجاست.

با کارت هایتان بازی کنید تا به نظمی معنادار برسید

کارت هایتان را بچینید روی فرش یا روی تابلوی اعلانات نصبشان کنید. یک نظم منطقی را در آن ها جست و جو کنید؛ طوری که همه قسمت ها خوب تویش جا بیفتند. همیشه این امکان را دارید که بعدتر نظرتان را عوض کنید. اگر دارید مثلا یک داستان می نویسید، برای شکل دادن به ساختار روایت باید از عناصر زمانی استفاده کنید.
 
حتی اگر صحنه ها به ترتیب توالی زمانی روایت می شوند، این نویسنده است که انتخاب می کند هر صحنه ای کجا شروع و کجا تمام شود. آیا طول یک صحنه این قدر خواهد بود: ............................؟ یا این قدر: ..........؟ یا اندازه هر دوی این ها روی هم؟ برای آن اوقاتی برنامه ریزی کنید که زمان مستقیم جلو نمی رود، بلکه به عقب بر می گردد. به این ترتیب داستان می تواند با صحنه تشییع جنازه در یک ساحل سنگی شروع شود، بعد در یک فلاش بک برسد به فاش شدن بیماری در یک بیمارستان اسپانیایی و باز در یک فلاش بک دیگر برسد به اولین ملاقات یک زوج در کلاس دبیرستانی در میشیگان.

شاید در نهایت کارم را با نوشتن سی یا چهل جستار درباره نویسندگی یا قواعد دستور زبانی به پایان برسانم که همه شان را- بدون این که بر اساس محتوا یا درونمایه تفکیک کنم توی یک جعبه بزرگ می ریزم. کارت های راهنما وارد می شوند. برای هر کدام از جستارها یک کارت خلاصه نویسی درست می کنم، بعد به خودم می گویم: «خب، سی تا استراتژی نویسندگی دارم که هر کدومشون روی یه کارت نوشته شدن.
 
بر چه اساسی می تونم اونا رو دسته بندی کنم؟» برای [کتاب] «ابزارهای نویسندگی» به این عناوین رسیدم: «اصول اولیه»، «جلوه های ویژه»، «طرح ریزی» و «عادت های مفید» و برای [کتاب] «افسون دستور زبان» به این عناوین: «کلمه ها»، «موضوع ها»، «استانداردها»، «معنا» و «هدف». وقت زیادی صرف کردم تا به این دسته بندی های به ظاهر ساده برسم و همین را هم که توانستم انجام بدهم، مدیون دوست های خوبم، کارت های راهنما، هستم.

پوشه شماره یک و کارت شماره یک را بیرون بکشید

بالاخره از یک جا باید شروع کنید به نوشتن. شاید قبل از این که کارتان به پایان برسد، بخش یک تبدیل شود به بخش سه، اما سعی کنید کارت ها را نگه دارید تا ببینید به کدام سمت هدایتتان می کنند. شاید بخواهید بروید سراغ یک گام اولیه که نوشتن مقدمه ای برای پروژه تان بدون رجوع به هیچ کتاب و پوشه و کارتی است. این می تواند محکی شگفت انگیز برای شما و روش کارتان باشد. اگر با گردآوری شروع کردهاید و حالا دارید مواد و مصالحتان را سازمان دهی می کنید، در هر گام این مسیر، بیشتر درباره موضوعتان خواهید دانست. می خواهم برایتان از فلسفه ذن نقل قولی کنم: «به یادداشت هایتان سر و سامان بدهید تا نیازی نداشته باشید بهشان رجوع کنید.»
 
راه های نویسنده شدن: سر و سامان دادنِ یادداشت ها

برای داستانتان یک شرح ماموریت بنویسید

برای خودتان در یادداشتی بنویسید که از کارتان چه خواسته هایی دارید. می خواهید به چه نتیجه ای برسید؟ قبل از این که دقیقا تصمیم بگیرید چه چیزی را می خواهید در داستانتان وارد کنید، به این فکر کنید که می خواهید خواننده از آن چه دریافت و برداشتی داشته باشد. 
چنین گزارشی [حتی] می تواند در خود کتاب هم به عنوان مقدمه یا موخره حضور پیدا کند. نوشتن چنین گزارشی در اول کار به شما کمک می کند تا فرضیه تان را هم مجک بزنید. اگر به اندازه کافی درست از آب درآمد، می تواند راهنمایی باشد برای این که چطور بقیه کتاب را سازمان دهی و اجرا کنید.

این به عنوان مثال مقدمه کتاب «مجنون» نوشته پت ارلی است:

«هیچ نمی دانستم.

من بیشتر از سی سال کار روزنامه نگاری کرده ام، گزارشگر واشنگتن پست بوده ام، درباره جنایت و مکافات و جامعه چندین کتاب غیرتخیلی نوشته ام که بعضی هایشان جوایزی برده اند و حتی پرفروش شده اند. با قاتل ها و جاسوس ها، قاضی ها و دادستان ها مصاحبه کرده ام و همیشه در جست و جوی حقیقت بوده ام و تلاش می کرده ام آن را مطرح کنم تا خواننده ها بتوانند خودشان آدم ها و رویدادها را ببینند و بتوانند بفهمند که یک اتفاق نه فقط «چرا»، که «چگونه» رخ داده.

اما همیشه از بیرون به درون نگاه می کردم. هیچ نمی دانستم اگر از درون به بیرون نگاه کنم، موضوع چگونه به نظر خواهدرسید. تا این که معلوم شد پسرم، مایک، بیماری روانی دارد.»

آن چه آمد، هم داستانی شخصی و هم گزارشی درخشان است؛ نگاهی به رفتارهای وحشتناک ما با بیماران روانی در جامعه امریکایی، به همراه جهت دهی هایی برای اصلاحات. ارلی می نویسد: «امیدوارم این کتاب نور خوبی روی مسئله بیندازد و آن را شفاف تر کند. امیدوارم برایتان الهام بخش عمل باشد، چون داستان هایی که اینجا گفته شده اند در این روز و روزگار بسیار فوق العاده اند و ارزش توجه را دارند. اگر چنین اتفاقی توانسته برای خانواده من رخ دهد، برای شما هم می تواند اتفاق بیفتد.»

روی پیتر کلارک

9 کتابی که مسیر مطالعه تان را عوض می کند


وب‌سایت بدونیم: آیا می دانید نام آخرین کتابی که مطالعه کرده اید چیست؟ البته زیاد هم دانستنش مهم نیست آن چه مهم است کتاب بعدی است که می خوانید. حال این کتاب می تواند یکی از کتاب های جالب در این لیست باشد.

بالأخره یک روزی قشنگ حرف می‌زنم اثر دیوید سداریس
 
9 کتابی که مسیر مطالعه تان را عوض می کند

نگران خنده های بلندی که با خواندن این کتاب سر می دهید نباشید فکر کنید همه اطرافیان تان مشغول هستند و حواسشان به شما نیست.
 


مغز در آتش اثر سوزانا کاهالان
 
9 کتابی که مسیر مطالعه تان را عوض می کند

با خواندن این کتاب زندگینامه ای دلتان می خواهد هر چه سریع تر آن را به اتمام برسانید تا بفهمید که چرا این دختر ۲۴ ساله کاهالان به جنون کشیده شده است.
 


من پیش از تو اثر جوجو مویز
 
9 کتابی که مسیر مطالعه تان را عوض می کند

اگر یکی از فانتزی های تان خواندن کتاب هایی که اشک تان را در بیاورد پس شک نکنید که این کتاب تنها برای شما نوشته شده است.
 


همسر پاریس اثر پائولا مک لین
 
9 کتابی که مسیر مطالعه تان را عوض می کند

این رمان داستان زندگی ارنست همینگوی و نخستین همسرش را شرح می دهد.
 


دروغ های کوچک بزرگ اثر لیان موریارتی
 
9 کتابی که مسیر مطالعه تان را عوض می کند

داستان زندگی ۳ زن و دروغ هایی که به سرعت گلوله برف بزرگ می شوند و زندگی آن ها را تحت تاثیر قرار می دهند.
 


شهرهای کاغذی اثر جان گرین
 
9 کتابی که مسیر مطالعه تان را عوض می کند

شهرهای کاغذی کتابی است درباره نوجوانان. درباره دوران بلوغ شخصیت اصلی داستان و ماجراهای زندگی اش که به عمق احساسات خواننده نفوذ می کند.
 


شکاف سنگ بزرگ اثر آدریانا تریجیانی
 
9 کتابی که مسیر مطالعه تان را عوض می کند

این کتاب داستان زندگی دختر مجرد ۳۵ ساله ای است که ماجرای زندگی گذشته و خواستگارهایش را بازگو می کند.
 


پروژه رزی اثر گریم سیمسیون
 
9 کتابی که مسیر مطالعه تان را عوض می کند

این کتاب شرح زندگانی پروفسور دانشگاهی است. او بسیار باهوش و ذهنی تحلیل گر دارد اما در روابط و معاشرت های اجتماعی مهارت چندانی ندارد.
 


مکان های تاریک اثر جیلیان فلین
 
9 کتابی که مسیر مطالعه تان را عوض می کند

اگر تصمیم دارید کتاب بعدی که می خوانید ژانر جنایی باشد پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانید. خانواده لیبی دی مادر و خواهرانش در یک حادثه قتل شیطانی کشته می شوند و بعدها زندگی لیبی دی در اثر این فاجعه به نابودی کشیده می شود.

بازگشت دوباره پیرپکاجکی به تلویزیون

هفته نامه همشهری جوان - محمدرضا کاظمی: مهران غفوریان از روزهای شلوغش برای ساخت سریال «همسایه ها» و حواشی مربوط به این کمدی جدید تلویزیون می گوید.

بدون شک مهران غفوریان برای مدیران سیما مهره تاثیرگذاری است؛ کسی که سال ها با ساخت سریال های نودشبی تنور تلویزیون را داغ نگه داشت و در طول سال هایی که خودش به عنوان کارگردان حضور نداشت، با بازی در آثار مختلف و آمدن به برنامه ای مثل «خندوانه» باز هم نشان داد به شدت عنصر جذابی است و هنوز هم مخاطبان خاص خودش را دارد.
 
غفوریان سر صحنه به شدت توجهش به همه چیز هست، به موقع شوخی می کند و می خندد و زمانی که روی صندلی مخصوص کارگردانی اش می نشیند پرستیژش را به شدت حفظ می کند و کار را به درستی جلو می برد. با نفر اول مسابقه خنداننده برتر برنامه «خندوانه» که این روزها درگیر ساخت تازه ترین سریالش «همسایه ها» است، در یکی از زمان های خالی بین ضبط سکانس های سریال گپ زدیم؛ گپ و گفتی در رابطه با این اثر جدید که می تواند بعد از مدت ها یک سریال کمدی خوب برای تلویزیون باشد.
 
بازگشت دوباره پیرپکاجکی به تلویزیون

بعد از حدود 13-12 سال به عنوان کارگردان به تلویزیون برگشتی. چه شد که خواستی این بازگشت با «همسایه ها» باشد که قبل از حضور تو کلید خورده بود؟

زمانی که به من پیشنهاد ساخت سریال «همسایه ها» را دادند، گفتم به شرطی که نویسنده عوض شود، همین بازیگران بمانند و من از اول سریال را بسازم قبول می کنم. تلویزیون این شرایط را قبول کرد و ما هم کار را استارت زدیم.

آرش معیریان چند قسمت ساخته بود؟

پنج قسمت

بعد شما همه آن ها را کنار گذاشتید و از ابتدا استارت زدید؟

کلا همه چیز عوض شد و ما به طور کامل با فیلمنامه ای جدید صفر تا صد را خودمان چیدیم، نوشتیم و گرفتیم.

قبلا هم تلویزیون سریال هایی با اسم «همسایه ها» داشته، حال و هوای کرا شما چطور است. شبیه به آن هاست یا کلا چیز جدیدی است؟

بالاخره آدم که هیچ وقت یک سریال مثل سریال  دیگری نمی سازد، ما فقط اسم مان شبیه آن آثار است. این اسم هم چون از قبل بوده من تغییرش ندادم. این سریال در حال حاضر حال و هوای خوبی دارد و برای این حال و هوا باید از سرپرست نویسندگان مان، سعید هوشیار و احساس ابراهیمی تشکر کنم که خیلی برای این کار زحمت می کشند و کار را بانمک می نویسند.

برای این سریال هم تیم قدیمی ات را جمع  کردی؟

اصلا یکی از علت های اصلی که باعث شد این کار را بپذیریم این بود که یک تیم خوب با را خودم داشتم. هم نویسندگان، هم تیم بازیگران و هم بعضی از دوستانم که در کنار من در پای کار حضور داشتند؛ مثل خانم نغمه نظری که از قدیم در «زیر آسمان شهر» با هم بودیم و اضافه شدن احسان سجادی حسینی که آن هم از قدیم با من بود. تیم ام که کامل شد، احساس کردم می شود حرکت خوبی انجام داد، تا این جای کار که راضی هستم.

یکی از نکاتی که چندوقت اخیر در سریال های تلویزیونی توی ذوق می زند، نبود قصه خوب است. این ضعف را در «همسایه ها» پوشانده اید؟

بله، این ضعف به خصوص در کارهای کمدی به شدت به چشم می آید ولی در هر قسمت این کار دو یا سه قصه پیش می رود؛ مثلا قصه من شروع می شود، داستان شخصیت کاووس (جواد رضویان) و خانواده اش هم هست. فرهاد بیگی و مهرداد برادرش هم هستند که در همان قسمت همه داستان ها تمام  می شود.

در حال حاضر روزی چقدر کار می کنید؟

روزی 14- 13 ساعت در لوکیشن هستیم و روزانه بیشتر از 15 دقیقه ضبط داریم.

به نظر می رسد فشار کار رویتان زیاد باشد، این طور نیست؟

چرا هست، اما من اگر تا الان 20 قسمت ساخته بودم، خیالم راحت بود ولی در حال حاضر باید سرعت را بیشتر کنیم. یک ماه اولی که کار کنار گذاشتیم به ما لطمه زد، وگرنه ما از روز سوم روی روالی که انتظار داشتیم، افتادیم. در روزهای اولی که سر فیلمبرداری بودیم، روزانه پنج شش دقیقه ضبط داشتیم ولی روز سوم ضبط به 17-18 دقیقه رسیدیم. در حال حاضر نویسنده ها، من و بازیگران همه جا افتادیم و از سطح نرمال بالاتر کار می کنیم.
 
بازگشت دوباره پیرپکاجکی به تلویزیون

معمولا این اتفاق می افتد دیگر، طبیعی است که ابتدای کار سرعت پایین تر باشد.

بله، حتی روال طبیعی این است که در یک هفته اول سرعت پایین باشد اما ما در عرض سه روز به سرعت دلخواه رسیدیم و مشغول کار هستیم. این مدل سریال های هر شبی کار من است و همه جور تکنیک آن را بلدم و فرمولش را دارم. الان هم که به قول معروف زیر یک خم کار را گرفته ام.

نشد که با تلویزیون چانه بزنید که پخش کار را عقب تر بیندازد؟

نه دیگر، هرچه تلاش کردیم، جواب نداد و گفتند که برنامه چیده ایم و بعد از سریال «ماه و پلنگ»، باید شما پخش شوید و بعد از «همسایه ها» هم یک سریال دیگر برنامه ریزی شده.

با توجه به این فشار هنوز خسته نشده اید؟

نه من اصولا برای این مدل کارها خسته نمی شوم، چون همه زیر و بم آن را بلدم. من حتی سریالی داشته ام که نصفش را داده ام پخش شده و نصف دیگرش را بعد از آگهی های بازرگانی رسانده ام.

جدا، سر چه کار این اتفاق افتاد؟

بله، این ماجرا مربوط به سریال «ورود ممنوع، ممنوع» است. آخرین باری بود که من برای تلویزیون کار ساختم.

یکی از نکات این سریال لهجه شخصیت جواد رضویان است. این نوع گویش مربوط به منطقه خاصی نیست؟

کاملا من درآوردی است و به ماجرای مشکلاتی که معمولا لهجه ها در سریال های طنز ایجاد می کند مربوط نمی شود. جواد رضویان در سریال «در حاشیه» تیپی را انتخاب کرد که خیلی جواب داد و این جا هم یک تیپ شخصیتی دیگر خلق کرده است.

خودت هم روی خلق این تیپ کمکش کردی و نظری در رابطه با شخصیت اش داشتی؟

در خلق آن نه، ابتدا جواد آن را ساخت و من فقط روی آن نظراتی دادم، ولی بیشتر کار پرورش شخصیت را خودش انجام می دهد و همه چیز آن را درست می کند.

سری جدید زیر آسمانش هر سال آینده کلید می خورد

خشایار مستوفی؛ 15 سال بعد

آن سال هایی که سریال «زیر آسمان شهر» از شبکه سوم سیما روی آنتن می رفت، میزان مخاطبان این سریال به قدری زیاد بود که شخصیت هایی مثل «بهروز پیرپکاجکی»، «غلام شیش لول بند» و «خشایار مستوفی» جزء کاراکترهایی شده بودند که همه ایران آن ها را می شناختند و دوستشان داشتند. با غفوریان در خصوص این سریال و البته ماجرای ساخت فصل بعدی آن گفت و گو کردیم.
 
بازگشت دوباره پیرپکاجکی به تلویزیون

فکر می کنی «همسایه ها» در حد و اندازه های سریالی مثل «زیر آسمان شهر» دیده خواهدشد؟

در حد آن سریال که نخواهدشد، آن سریال در زمان خاصی و با شرایط ویژه ای تولید و پخش شد. فکر می کنم «زیر آسمان شهر 4» به اندازه نمونه های قبلی اش دیده شود، البته سریال به این اسم معروف شده و ما اگر بسازیم به آن «زیر آسمان شهر» می گوییم و پسوند 4 را از انتهای آن حذف می کنیم.

چرا این کار را انجام می دهید؟

سال ها از ساخت آن سریال گذشته و دیگر حس می کنم قشنگ نباشد که این سریال را ادامه آن فصل های پشت سر هم بدانیم. پیش بینی می کنم که این سریال در حد و اندازه فصل های اول زیر آسمان شهر خواهدشد و بازخوردهای خوبی در بین مخاطبان خواهدداشت.

پس به آن سریال و دیده شدنش خیلی امیدواری، این طور نیست؟

بله به شدت، چون از صفر تاصد آن سریال خودم هستم. می دانم شروعش چگونه خواهدبود، می دانم چه کسی قرار است چه چیزی بنویسد و چطور می خواهم همه چیز را طراحی کنم. می شود گفت در این جا اگر 60 درصد تیم ام هست، آن جا صددرصد تیم من هستند و از ب بسم الله با آن ها شروع می کنم.

این سریال را کی کلید می زنید؟

حدود سه ماه دیگر بازی من در سریال «ماه تیتی» آقای میرباقری آغاز می شود، سکانس های من در شاهرود و دامغان است. بعد از آن پروژه این سریال را استارت می زنم، البته از ابتدا هم قرار بود سال 96 این سریال را بسازم و زمستان امسال هم پیش تولید را شروع می کنیم.

شخصیت های سریال همان قدیمی ها هستند؟

بله، ولی آدم ها به روزتر می شوند و 15 سال به عمرشان اضافه شده است؛ مثلا بهروز خالی بند و خشایار مستوفی، 15 سال بزرگ تر شده اند. خانم رنجبر هم در کار حضور دارند؛ طوری طراحی شده که ایشان حضور داشته باشند و یادی هم از مرحوم ملک مطیعی بکنیم.

اگر به گذشته برگردی سری سوم زیر آسمان شهر را می ساختی؟

نه، اگر بر می گشتم سه را نمی ساختم. من این سری را با فشار شبکه سه و اصراری که به من داشتند ساختم.

درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک!

درباره حمایت سوپراستارها از سینمای مستقل
روزنامه شهروند - امین فرج پور: وقتی خبر آمد که محمدرضا گلزار در فیلم خشکسالی و دروغ پدرام علیزاده بازی کرده، خیلی‌ها شگفت‌زده شدند. باورکردنی نبود. از آن باورنکردنی‌تر، حضور این سوپراستار در فیلم مادر قلب اتمی بود؛ فیلمی به شدت تجربی با داستانی سوررئال به کارگردانی علی احمدزاده؛ که ظاهرا دوز آوانگاردیسمش چنان بالا بود که به‌رغم بی‌نام و نشانی سازنده‌اش توانست‌ سال پیش به بخش اصلی فستیوال درجه یک برلین راه یابد. گلزار که درحدود ٢٠‌سال فقط نقش خود را در انبوهی آثار ضعیف بازی کرده بود و همه دوران حضورش را درسینما از هرگونه تغییری، فراری به نظر می‌رسید (پیشنهاد کیمیایی در سربازان جمعه را رد کرد چون نمی‌خواست موهایش را کوتاه کند. درمیهمانی مامان به هر دلیلی بازی نکرد.
 
 درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک!
 
بازی در فیلم دعوت ابراهیم حاتمی‌کیا، عیار١٤ پرویز شهبازی و پذیرایی ساده مانی حقیقی را رد کرد. لبه پرتگاه بیضایی به مرحله ساخت نرسید. به نحو طعنه‌آمیزی تنها بازی خوب آقای ستاره درتمام این سال‌ها درفیلم بوتیک بوده؛ درفیلمی که کارگردانش تمام تلاشش را کرده بود که گلزار در هیچ لحظه‌ای بازی نکند!) در دوره جدید فعالیتش کاملا تغییریافته به نظر می‌آید. درباره این تغییرات اشاره به این واقعیت روشنگر است که سه فیلم از چهار فیلم آخر او آثاری متفاوتند: «دلم می‌خواد» فرمان‌آرا، «مادر قلب اتمی» علی احمدزاده و «خشکسالی و دروغ» پدرام علیزاده هیچ‌ کدام رنگ‌وبوی آشنا و آشکار آثار گلزاری را ندارند. این اتفاقی شگفت‌انگیز در سینمای محافظه‌کار تجاری ایران است...
 
به‌رغم شگفت‌انگیزبودن چنین اتفاقی در سینمای ایران، اما، حضور سوپراستارها درفیلم‌های متفاوت و مستقل در اروپا و حتی در ‌هالیوود اتفاقی رایج و متداول است. این‌که ستاره‌ای پرطرفدار از بخشی یا قسمت اعظمی از دستمزد قاعدتا کلانش گذشته و درعوض آثاری متفاوت، هنرمندانه و جنون‌آمیز به کارنامه تخت و بی‌اوج و فرودش می‌افزاید، یک معامله برد- برد است که هم فیلم از تبعات مثبت تبلیغاتی- رسانه‌ای و اقتصادی چنین حضوری سود برده و با ایجاد چرخه مالی متناسبی، امکان ادامه راه و حیات هنری خالقانش را فراهم می‌کند و هم آن ستاره می‌تواند بخشی دیگر از استعداد و توانایی‌اش را به مخاطبانش نشان دهد...
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
حضور گلزار درچنین فیلم‌هایی را می‌توان به حضور فردین در غزل مسعود کیمیایی یا به حضور فروزان در دایره مینای داریوش مهرجویی در آخرین سال‌های منتهی به انقلاب ایران شبیه دانست؛ البته با ذکر این نکته تأسف‌بار که هیچ‌ کدام از آن دوستاره به این دلیل که امکان حضور در سینمای بعد از انقلاب را به دست نیاوردند، نتوانستند جلوه مثبت عینی چنین تغییر مسیر هوشمندانه‌ای را در ادامه کارنامه‌شان به تماشا بنشینند؛ تغییر مسیری که البته در کارنامه بهروز وثوقی به ثمر نشسته بود و یکی از بهترین بازیگران تاریخ سینمای ایران را شکل بخشیده بود. فراموش نکنیم که بهروز وثوقی پیش از تغییر مسیر و حضور در فیلم‌هایی چون قیصر، رضا موتوری و... هنرپیشه‌ای معمولی در فیلم فارسی‌های درجه دو آن روزگار (چون صدکیلو داماد) بود.
 
طعنه‌آمیز این‌که او همزمان با حضور درفیلم قیصر، در دفتر همان تهیه‌کننده درفیلمی چون زنی به نام شراب نیز بازی می‌کرد؛ و اینجاست که می‌توان تأثیر چنین چرخشی را در آینده این بازیگر مستعد و پرتوان به ارزیابی نشست. فراموش نباید کرد که درمورد گلزار، اما افراط او دراین تغییر مسیر قطعا نتیجه‌ای چون مورد مشابه بهروز وثوقی را به بار نخواهد آورد. به‌رغم این‌که چنین تغییری برای بازیگرش می‌تواند فرصت مناسبی برای بیشتر دیده‌شدن ایجاد کند، اما بیشترین آسیب این رخداد را سینمای ایران خواهد دید. سینمای ایران بازیگر مناسب برای خشکسالی و دروغ‌ها زیاد دارد؛ اما این سینما فقط یک محمدرضا گلزار دارد؛ و حیف است او را به این آسانی از دست بدهد. حفظ مقام سوپراستاری و سپس کمک و حمایت گاه به گاه از سینمای مستقل بهترین راه ممکن پیش‌پای آقای ستاره می‌تواند باشد...  
 
مطلب زیر می‌کوشد نگاهی داشته باشد به چنین تغییر مسیرهای آگاهانه‌ای در کارنامه شماری از ستارگان سینمای امروز...

لیلا حاتمی
با بی‌شمار جایزه معتبر در کارنامه؛ لیلا حاتمی ازجمله بازیگرانی است که بودنش در فیلمی آن فیلم را معتبر و محترم می‌کند. وقتی نامش در فیلمی می‌آید، آن فیلم به‌طور خود به خودی تبدیل می‌شود به فیلمی که باید دید؛ چه، لیلای سینمای ایران در تمام این سال‌ها نشان داده که فیلمی را بی‌دلیل برای بازی انتخاب نمی‌کند؛ و حضورش به این معناست که بی‌شک در ذهن فرهیخته این بانوی محبوب آن فیلم واجد چیزهایی بوده که لیلا حاضر شده در آن ایفای نقش کند....
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
با چنین نگاه سختگیری، شاید این واقعیت که لیلا حاتمی در عین حال جزو ستارگان محبوب سینما و تلویزیون نیز به شمار می‌آید، شگفت‌انگیز به نظر برسد؛ چرا که اصولا این دو نوع نگاه به سینما را نمی‌شود در کنار هم و در همنشینی با هم تصور کرد. بازیگر در سینمای کم‌بنیه ایران (از نظر فکری- فرهنگی- هنری) با بازی در فیلم‌های پرفروش محبوب می‌شود؛ و فیلم‌ها نیز با دوری از هرگونه عمق، استحکام و اندیشه پرفروش می‌شوند. این موضوع تناقضی اساسی را به وجود می‌آورد که لیلا حاتمی با حضور در شماری فیلم محبوب و خوش‌ساخت که حامل دیدگاه‌های هنرمندانه و روشنفکرانه سازندگانشان هستند، یکی از ناقضان این تناقض لقب گرفته است...

ورود او به سینما با فیلم لیلا و پس از آن شیدا نویددهنده راهی سرشار از موفقیت بود که جامه عمل پوشید و با موفقیتی حتی بیشتر ادامه یافت. بازی در آثار بزرگانی چون داریوش مهرجویی (لیلا، میکس، آسمان محبوب و نارنجی‌پوش)، کمال تبریزی (شیدا)، ابراهیم حاتمی‌کیا (ارتفاع پست)، مسعود کیمیایی (حکم) و اصغر فرهادی (جدایی نادر از سیمین) و نیز عباس کیارستمی، فریدون جیرانی، حمید نعمت‌الله، رسول صدرعاملی، علیرضا رئیسیان و مازیار میری نه‌تنها اعتباری تام و تمام برای لیلا حاتمی به ارمغان آورد که با اتکا به این واقعیت که حضورش در آثار موفق و محبوب بزرگان رخ داده بود، محبوبیتی همپای احترام دم‌به‌دم فزاینده‌اش را نیز باعث شد. 
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
در کنار این روند حرفه‌ای، اما لیلا حاتمی از همان نخستین روزهای ورودش تاکنون با پشتکاری شگفت به بازی در آثار متفاوت و مستقل روشنفکرانه نیز مبادرت ورزیده. فیلم‌هایی چون سیمای زنی در دوردست و پله آخر، شاعر زباله‌ها، پرسه در مه، چیزهایی هست که نمی‌دانی، آشنایی با لیلا و من و نیز در دنیای تو ساعت چند است؟
 
در این سال‌ها از مزایای حضور ستاره‌ای چون لیلا حاتمی استفاده‌های فراوان برده‌اند؛ و مگر دلیل حضور ستاره‌ای چون حاتمی در سینمای مستقل آیا جز منتفع‌کردن آثار مستقل؛ و نیز تنوع بخشیدن به کارنامه آن ستاره است؟ به نظر می‌رسد لیلا حاتمی این فرآیند دو سر برد را بهتر از بقیه همکارانش درک کرده است.

نیکی کریمی
نیکی کریمی که نخستین ستاره زن سینمای بعد از انقلاب است، درمدت زمانی درحدود ٢٦-٢٥سال توانسته توازنی میان جایگاه ستاره گونش در سینمای تجاری و دلبستگی‌های روشنفکرانه‌اش در فیلمسازی، ادبیات، بازیگری، عکاسی و... ایجاد کند. این دستاورد اصلی او در سینمای ایران می‌تواند به شمار آید...
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
نیکی کریمی که درعروس با همان نخستین فیلمش بدل به ستاره شده بود، می‌توانست بر پایه محبوبیت شگفت‌انگیزش در این فیلم همان راه را در ادامه دنبال کند. البته درآن صورت بعید نبود او نیز همچون ابوالفضل پورعرب ستاره اقبالش را چند ‌سال بعد در آستانه غروب ببیند، اما او راهی کاملا متفاوت برگزید. شانس هم داشت البته. فیلمسازان درجه یکی با او همکاری کردند؛ و این به تثبیت جایگاه کریمی بسیار کمک کرد. مرور نام فیلمسازان صاحب نامی که نیکی کریمی در اوایل فعالیت سینمایی‌اش با آنها همکاری کرد، نشان می‌دهد درمورد این بازیگر، تغییر جریان و حضور در سینمایی متفاوت از جریان سینمای تجاری همزمان با رشد این بازیگر رخ داده؛ و حتی می‌توان گفت، اگر این فیلم‌ها نبودند، کریمی قطعا با سرنوشتی متفاوت در سینما روبه‌رو می‌شد.
 
بعد از عروس، نیکی کریمی همکاری با سینماگران درجه یکی چون مسعود کیمیایی (رد پای گرگ و بعدها درمحاکمه در خیابان و جرم)، داریوش مهرجویی (سارا، پری و میکس)، ابراهیم حاتمی‌کیا (بوی پیراهن یوسف و برج مینو)، علی ژکان (سایه به سایه)، بهروز افخمی (جهان پهلوان)، رسول ملاقلی‌پور (نسل سوخته)، تهمینه میلانی (دوزن، نیمه پنهان و واکنش پنجم)، فرزاد موتمن (باج‌خور، بیداری و جعبه موسیقی) و سیروس الوند (زن دوم) را درکارنامه‌اش داشته؛ و شگفت که بیشتر این همکاری‌ها در دوران آغازین ورودش به سینما بوده است.
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
چنین روندی او را به‌طور همزمان محبوب مردم و روشنفکران کرد. فارغ از دغدغه‌های روشنفکرانه‌اش، نیکی کریمی برنامه حضورش درعرصه بازیگری را با هوشمندی تمام جوری تنظیم کرد که درتمام مدت حضورش، فیلمی پرفروش درکارنامه‌اش داشته باشد. این‌که هرقدر کریمی به‌عنوان سینماگری با دغدغه‌های اجتماعی به تثبیت می‌رسد، سروکله فیلم‌هایی درکارنامه بازیگری‌اش پیدا می‌شود که در سال‌های جوانی ازحضور درفیلم‌هایی شبیه آنها خودداری می‌کرد، تفکر و برنامه‌ریزی او را برای حفظ نامش میان بازیگران پرطرفدار بیشتر افشا می‌کند. با این رویکرد است که می‌توان فیلم‌هایی چون شام عروسی، زن‌ها فرشته‌اند، دوخواهر، آقای هفت‌رنگ، سلام برعشق، من همسرش هستم و چند فیلم دیگر را در کارنامه نیکی کریمی در سال‌های اخیر توجیه کرد.
 
نیکی کریمی با اتخاذ آگاهانه چنین استراتژی هوشمندانه‌ای هنوز هم نامش را درمیان بازیگران پرطرفدار حفظ کرده است. این‌که این ستاره باهوش در زمانی نزدیک به سه‌دهه جایگاه ستارگی‌اش را نگه داشته، به بهترین شکلی تفاوت او را با بیشتر بازیگران هم نسلش به اثبات می‌رساند...

هدیه تهرانی
سوپراستار سینمای ایران در اواخر دهه٧٠ و اوایل٨٠هدیه تهرانی بود که برای نزدیک به یک‌دهه قدرتمند‌ترین هنرپیشه این مرزوبوم بود و گزینه اول هر فیلمساز و تهیه‌کننده‌ای به شمار می‌آمد؛ ملکه‌ای که درنهایت جایگاهش را به اشتباهاتی باخت که ارتکاب آنها هر ابرستاره‌ای را می‌تواند دچار هزاران بلیه آشکار و نهان کرده و جایگاهش را تهدید کند.
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
هدیه تهرانی از‌ سال ٧٦ به مدت ١٠سال ستاره بی‌بدیل سینمای ایران بود. هر فیلم خوبی ابتدا به او پیشنهاد می‌شد و سپس بعد از مخالفت او پای دیگران وسط می‌آمد. هر سینماگری برای همکاری با او راضی بود ماه‌ها صبر کند. تماشاگران برای دیدن فیلم‌هایش سرودست می‌شکستند و البته هدیه تهرانی برخلاف بیشتر سوپراستارها محبوب منتقدین و روزنامه‌نگاران نیز بود و این اعتبار و احترامی مضاعف به او می‌بخشید. انگار حضور او درهر فیلمی تضمینی بود بر استقبال مردم و فروش فیلم و درعین حال اقبال و استقبال رسانه‌ها و منتقدین. اینها همه او را تبدیل می‌کردند به گزینه‌ای بی‌رقیب در سینمای ایران.
 
او که به‌عنوان یک ستاره کارش را در سینما آغاز کرده بود، به اتکای این موقعیت یکه و یگانه که مسعود کیمیایی با انتخابش در فیلم سلطان یک‌شبه او را به آن رسانده بود، با اعتماد‌به‌نفسی مثال‌زدنی فیلم به فیلم جایگاهش را ارتقا بخشید.
 
درواقع هدیه تهرانی ستاره‌ای بود که قدر خودش را خوب می‌دانست و می‌کوشید با حضور در آثاری چون قرمز فریدون جیرانی، شوکران بهروز افخمی، دست‌های آلوده سیروس الوند، کاغذ بی‌خط ناصر تقوایی، سیاوش و پارتی سامان مقدم، خانه‌ای روی آب بهمن فرمان‌آرا، جایی برای زندگی محمد بزرگ‌نیا، دختر ایرونی محمدحسین لطیفی، دوئل احمدرضا درویش، یک بوس کوچولو بهمن فرمان‌آرا، شبانه امید بنکدار و کیوان علیمحمدی و درنهایت چهارشنبه‌سوری اصغر فرهادی خود را شایسته جایگاهش بنمایاند. چنین نیز بود البته. برای ١٠‌سال سوپراستار قصه ما موقعیتی غبطه‌برانگیز داشت؛ سرشار از موفقیت، محبوبیت و اقتدار. هدیه تهرانی اما به یکباره به راهی دیگر رفت. تب روشنفکری اپیدمی شده میان ستارگان سینمایی (که دوست دارند به‌عنوان روشنفکر، فیلسوف، هنرمند، معترض و... شمرده شوند) ظاهرا بیشترین آسیب را به او رساند.
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
این سوپراستار با بازی در آثاری آشکارا بی‌ربط به جایگاهش در سلسله مراتب ستارگی همچون نیمه‌ماه بهمن قبادی، نسل جادویی مرحوم ایرج کریمی، شیرین عباس کیارستمی، فرزند صبح بهروز افخمی و یکی- دو فیلم دیگر به ناگهان هرچه را که در ١٠‌سال رشته بود، پنبه کرد. او البته دچار بدشانسی نیز شد؛ این فیلم‌ها تقریبا هیچ ‌کدام یا در زمان مناسب به نمایش درنیامدند یا درموردشان حواشی بر متن چربید؛ و تهرانی که برای سه- چهار‌سال از سینما دور شده بود، ناگهان از سطح اول سینمای ایران جدا شد. دلبستگی هدیه تهرانی به عکاسی و حواشی فراوانی که درجریان یکی از نمایشگاه‌هایش پیش آمد و در زمانی بحرانی او را دلبسته یک جریان سیاسی نمایاند، تیر خلاصی بود بر شقیقه هنرپیشه‌ای که بهترین بود، اما انگار خودش از این جریان راضی نبود...
 
هدیه تهرانی دیگر هیچ‌گاه به آن موقعیت اول نرسید. او که چنان محبوبیتی داشت که یک‌تنه باعث موفقیت فیلم‌ها می‌شد، چوب اعتمادبه‌نفس فراوان حاصل از این محبوبیت را خورد. او که می‌خواست از سینمای مستقل حمایت کند، سینمای تجاری را نیز از دست داد. پس از چهارسال، تهرانی بازگشت؛ اما دیگر نشانی از تهرانی سابق نداشت. نه در انتخاب‌هایش هوشمند بود و نه حضورش آن اشتیاق تکان‌دهنده و تأثیرگذاری عریان را باز می‌تاباند. هفت‌دقیقه تا پاییز، پل چوبی، آشغال‌های دوست‌داشتنی و آااادت نمی‌کنیم، نشان از تلاش هدیه تهرانی برای بازگشت به سطح اول سینما داشتند، اما این اتفاق رخ نداد. دورانی که ستاره‌اش تهرانی بود، تمام شده بود؛ و اکنون زمانی دیگر و شرایطی دیگر بود که ستارگان خود را می‌طلبید. ستاره به غروب رسیده بود؛ با دست خودش البته...

بهرام رادان
بهرام رادان پس از ورودی پرسروصدا درشور عشق، در ادامه با هوشمندی فراوان فیلم‌هایی را انتخاب کرد که بتوانند در کوتاه‌ترین زمان ممکن او را از دنیای آن فیلم کنده؛ و قبای بازیگری معتبر را برای او پرو کنند.
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
وقوع چنین اتفاقی البته نیاز به شانس نیز داشت؛ و ظاهرا بهرام رادان که از همان دم اول ورود به سینما به واسطه بازی‌های تبلیغاتی تهیه‌کننده‌اش ستاره محسوب می‌شد، از این نظر دست پری داشت. اگر بپذیریم که در سینما فقط و فقط خواست بازیگر برای بازی در آثار درجه یک کافی نیست و او درمقام یک انتخاب‌شونده باید منتظر رسیدن پیشنهادی از فیلمسازان معتبر بنشیند؛ درآن صورت سیاهه تمام همکاری‌های رادان با فیلمسازان درجه یک این دیار جز استعداد، خوش‌شانسی او را نیز می‌رساند...
 
بهروز افخمی، مسعود کیمیایی، رخشان بنی‌اعتماد، سیروس الوند، ابوالحسن داوودی، داریوش مهرجویی، سعید سهیلی، حمید نعمت‌الله، محمد بزرگ‌نیا، واروژ کریم‌مسیحی و تهمینه میلانی فیلمسازان شناخته‌شده‌ای هستند که همگی در چهار- پنج‌سال اول ورود رادان به سینما به او پیشنهاد بازی داده‌اند.
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
به نظر می‌رسد برنامه‌ریزی رادان نیز مبنی بر ادامه همکاری با چنین نام‌هایی بوده؛ و از نظر همکاری با آثار و سینماگران جوان و مستقل دست چندان پری ندارد؛ حکایت عاشقی، تراژدی و کارناوال مرگ در ١٠‌سال اخیر تنها فیلم‌هایی هستند که در آنها رادان با سینماگری امتحان پس داده همکاری نکرده؛ و تازه دراین میان نیز تراژدی را آزیتا موگویی و کارناوال مرگ را حبیب‌الله کاسه‌ساز ساخته؛ که هر دو درتهیه و تولید فیلم نام‌های آشنایی هستند...

رضا عطاران
این واقعیت که درچند‌ سال اخیر، یعنی به‌طور دقیق از فیلم ورود آقایان ممنوع به اینسو تمام فیلم‌های رضا عطاران پرفروش شده‌اند؛ یعنی سوپراستار جدیدی زاده شده که شباهتی به قبلی‌ها ندارد. فروش رویایی من سالوادور نیستم، نهنگ عنبر، طبقه حساس، گینس یا کلاشینکف؛ نیز این واقعیت که دهلیز، آبنبات چوبی، استراحت مطلق، چه خوبه که برگشتی، خوابم میاد و اخلاقتو خوب کن نیز، بسیار بالاتر از گمانه‌زنی‌های کارشناسان فروش درگیشه به دست آورده‌اند، مبین جایگاه بی‌بدیل این هنرپیشه تلویزیونی الاصل در مناسبات اقتصادی سینمای امروز است...
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
رضا عطاران که دغدغه کارگردانی را از دیرباز داشته و با ساخت چندین و چند سریال موفق و سه فیلم متفاوت و تا حد زیادی ضدجریان خوابم میاد، ردکارپت و دراکولا خود را به‌عنوان هنرمندی با قریحه به اثبات رسانده؛ ازجمله ستارگانی است که از همان اوان ورود به سینما بازی در آثار کوچک متفاوت و مستقل را نیز در کارنامه‌اش می‌توان یافت. او که با کلید ازدواج ظهوری نه‌چندان نویدبخش درسینما داشت، پس از بازی درفیلم‌هایی چون سیندرلا و کلاه قرمزی و سروناز اول‌بار در هوو بود که نشان داد می‌تواند سنگینی بار یک فیلم را بر شانه‌اش تحمل کند.
 
از آن پس او بدل شد به گزینه اول بی‌شمار فیلم کمدی؛ اما جز کلاهی برای باران کمتر تن به بازی درفیلم‌های موسوم به سوپرمارکتی داد. درعوض با حضور در آثار متفاوتی چون صندلی خالی، اسب حیوان نجیبی است، بی‌خود و بی‌‌جهت، چه خوبه که برگشتی، دهلیز و استراحت مطلق تکلیفش درحمایت از یک‌سری فیلم متفاوت مستقل را به بهترین وجهی ادا کرد. رضا عطاران با توجه به موقعیت بی‌بدیلش درمیان سینمادوستان و نیز تهیه‌کنندگان با زیست توأمان در هر دوعرصه سینمای متفاوت و تجاری می‌تواند در روند پیشرفت هر دو نوع سینما نقش کلیدی داشته باشد.
 
 درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک!
 
به شرطی که با وسوسه‌های ناپخته‌ای چون حضور درنقش جدی منفی (و حتی منفور) آبنبات چوبی؛ و حتی نقش جدی فیلم آبرومند دهلیز؛ منتهی در نقشی که آشکارا مناسب عطاران نیست، موقعیت بی‌نظیرش درقلب و ذهن سینمادوستان را مخدوش نکند. سوپراستاری چون عطاران آسان به دست سینمای ایران نیامده که بشود او را آسان از دست داد. این مهم‌ترین نکته است...  

شهاب حسینی
شهاب حسینی چنان با حضور در آثار مستقل و فیلم‌های اول کارگردانانشان عجین است که به‌رغم محبوبیت گاه شگفت‌انگیزی که دارد، خیلی‌ها بودن و مزیت بودنش در دنیای سینما را با توجه به این رویکردش به ارزیابی می‌نشینند. او که در اوان ورود به سینما با فیلم‌هایی چون رخساره امیر قویدل، آدمک‌های علی قوی‌تن، واکنش پنجم تهمینه میلانی، این زن حرف نمی‌زند احمد امینی، زهر عسل ابراهیم شیبانی، شمعی در باد پوران درخشنده، گرداب حسن هدایت، رستگاری در هشت‌وبیست دقیقه سیروس الوند و الهه زیگورات رحمان رضایی آغازی امیدوارکننده نداشته، در ادامه راه با فیلم‌هایی چون سوپر استار تهمینه میلانی و به‌خصوص درباره الی اصغر فرهادی ورق را برگرداند؛ و چنین شد که شهاب حسینی ستاره شد.
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
در ادامه پرسه در مه بهرام توکلی، خانه پدری کیانوش عیاری، جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی، حوض نقاشی مازیار میری، آشغال‌های دوست‌داشتنی محسن امیریوسفی و فروشنده اصغر فرهادی فیلم به فیلم تکامل شهاب حسینی را تا حد یک نابغه بازیگری به نمایش گذاشتند. در حالی این تکامل در کارنامه حسینی رخ می‌داد که او یک سوپراستار نیز به شمار می‌آمد؛ و محبوبیتی شگفت و طعنه‌آمیز را تجربه می‌کرد.
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
شهابی که در اوان ورودش به شهاب تشبیه شده و گمان می‌رفت بازی را در چشم به هم زدنی خواهد باخت، ماند و به قله‌ای رسید که باورش در تصور بسیاری نیز نبود.... نگاهی به انبوه آثار مستقل و فیلم اولی در کارنامه شهاب حسینی نشان می‌دهد که او در عرصه حمایت از سینماگران تازه‌وارد و مستقل نیز دستی پر دارد.
 
درخشش‌های ابدی ذهن‌های بی‌باک! 
 
فقط در چند ‌سال اخیر این ستاره محبوب با بازی در فیلم‌هایی چون برادرم خسرو، غلام، چهارشنبه، امتحان نهایی، بیا با من، ساکن طبقه وسط، تعبیرخواب، به امید دیدار، آفریقا، سوت پایان و حوالی اتوبان باعث دیده‌شدن آثاری شده که قرار بود بیشترشان پس از نمایشی کوتاه روانه ورطه فراموشی شوند. اما شهاب حسینی شاید فقط برای جلوگیری از چنین اتفاقی باشد که چنین پیگیرانه حضور در چنین آثاری را دنبال می‌کند....

20 فرد مشهور که زمانی بی خانمان بوده اند! (1)


برترین ها: به نظر می رسد برخی از افراد همه چیز در زندگی دارند: قدرت، شهرت، نفوذ و پول. اکثر ما به آنها نگاه می کنیم و در مورد اینکه روزی شبیه آنها بشویم رویاپردازی می کنیم.
 
اگر به شما بگوییم برخی از مشهورترین افراد موفق و معروف برای رسیدن به این جایگاه بسیار تلاش کرده اند چه می گویید؟ در واقع برخی از افراد مشهور زمانی بی خانمان بوده اند.
 
امروز می خواهیم 20 فرد مشهور را که زمانی بی خانمان بوده اند به شما معرفی کنیم. این افراد معنای جدیدی به عبارت "هر چیزی یک هزینه ای دارد" بخشیده اند و برای دستیابی به بزرگترین اهدافشان تلاش زیادی را به کار بسته اند.

1. جیم موریسون
 
20 فرد ثروتمند و مشهور که زمانی بی خانمان بوده اند! 

داستانها و شایعات بسیار زیادی در مورد خواننده گروه افسانه ای Doors وجود دارد که نمی توانیم مطمئن باشیم حقیقت این ماجراها از کجا شروع می شود و در کجا خاتمه می یابد. با این حال، بدون شک چیزهایی در مورد این بزرگترین شاعر و ستاره تاریخ موسیقی راک گفته می شود که درست هستند؛ مثلا اینکه او وقتی کار موسیقی و نوشتن را آغاز کرده بود، بی خانمان بوده است.

اکثر طرفداران جیم می دانند که او چگونه در طی زندگی حرفه ای کوتاه اما مفید خود در یک هتل ارزان در بلوار لاسینگای لس آنجلس زندگی کرده، اما بسیاری از آنها نمیدانند موریسون پیش از آنکه به شخصیت بزرگی تبدیل شود، بی خانمان بوده و در هر جایی که فکرش را بکنید می خوابیده است. شایعاتی هم وجود دارد که می گوید او چند شب را زیر یک اسکله در ساحل ونیز گذرانده است.
 


2. هیلاری سوانک
 
20 فرد ثروتمند و مشهور که زمانی بی خانمان بوده اند! 

این "دختر میلیون دلاری" اهل ایالت نبراسکا، یکی از با استعدادترین هنرپیشه های هالیوود بوده که ثروت خالصش 40 میلیون دلار تخمین زده شده است. او دو جایزه اسکار برای بهترین بازیگر نقش مکمل زن دریافت کرده و یک خانه لوکس در قبله ی صنعت فیلم سازی جهان دارد.

در اوایل دهه 90، زمانی که او و مادرش به لس آنجلس مهاجرت کردند و پیش از آنکه او حرفه بازیگری را آغاز کند، در اتومبیل خود می خوابیدند.
 


3. سام وورتینگتون
 
20 فرد ثروتمند و مشهور که زمانی بی خانمان بوده اند! 

او یک شب از یک بازیگر بی خانمان به یک ستاره بزرگ تبدیل شد. این گفته ما به هیچ وجه اغراق آمیز نیست. هر چند چیز زیادی در مورد زمانی که سام هنوز به قهرمان فیلم های پرفروش تبدیل نشده بود نمی دانیم، اما خودش اعتراف کرده وقتی برای نقش جیک سالی در فیلم آواتار تست داده، شب ها را در اتومبیل خود می خوابیده است. در حال حاضر او در "قصر" کوچکش در هاوایی سکونت داشته و از زندگی لذت می برد.
 


4. هلی بری
 
20 فرد ثروتمند و مشهور که زمانی بی خانمان بوده اند! 

او  اولین و (تنها) زن آمریکایی آفریقایی تبار است که تا کنون جایزه اسکار را برای بهترین بازیگر نقش اول زن دریافت کرده است. می توانید نام او را مترادف با شهرت، نفوذ و ثروت  بدانید. با این وجود، برای هلی بری، زندگی همیشه به این راحتی نبوده است.

دو ازدواج ناموفق، چند رابطه بد، و اقدام به خودکشی، می تواند به اندازه کافی بد باشد، اما به همه اینها این راهم اضافه کنید که هلی در آغاز فعالیت حرفه ای خود در عرصه بازیگری بی خانمان هم بوده است. او در مصاحبه با نشریه ریدرز دایجست (reader’s digest) گفته این تجربه او را قوی تر کرده و به او یاد داده که چطور در هر شرایطی زندگی خود را حفظ کند؛ حتی اگر مجبور باشد چند شب را در یک پناهگاه عمومی بگذراند.
 


5. سوزی اورمان
 
20 فرد ثروتمند و مشهور که زمانی بی خانمان بوده اند! 

پیش از آنکه سوزی اورمان به یک مجری تلویزیون، یک نویسنده صاحب کتابهای پرفروش، و یکی از مشهور ترین تاجران دنیا تبدیل شود، با مشکلات مالی و بی خانمانی دست و پنجه نرم می کرده است. کمی بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان، اورمان شیکاگو را ترک کرد و به برکلی کالیفرنیا رفت تا رویاهای خود را دنبال کند. او به عنوان یک پیشخدمت به سختی کار می کرد و برای مدت زیادی در ون خود روزگار را می گذراند. تا اینکه در نهایت مقداری پول از دوستانش قرض گرفت و با آن اولین رستورانش را تاسیس کرد.
 


6. شانیا تواین
 
این ملکه صحنه های موسیقی دهه 1990، و شاید موفق ترین زن خواننده آمریکا در عرصه تجارت، احتمالا در زندگی اش از هر چیز لوکسی که می خواسته لذت برده است ( ثروت خالص او 350 میلیون دلار تخمین زده شده ، چرا اینگونه نباشد؟)
 
20 فرد مشهور که زمانی بی خانمان بوده اند! (1) 

اما پیش از آنکه شانیا بتواند قله های موفقیت را یکی پس از دیگری فتح کند، با مشکلات زیادی از جمله فقر، خشونت خانوادگی و بی خانمانی مواجه بوده است. او در پناهگاههای مختلفی در تورنتو سکونت داشته و در اتوبوس ها می خوابید. در سن 22 سالگی، وقتی پدر و مادرش در یک تصادف غم انگیز جان خود را از دست دادند، مجبور شد سرپرستی خواهر و برادرهای کوچکترش را نیز به عهده بگیرد.
 


7. چارلی چاپلین
 
20 فرد ثروتمند و مشهور که زمانی بی خانمان بوده اند! 

مشهورترین بازیگر نیمه اول قرن بیستم و بدون شک، سلطان عصر فیلم های صامت، دوران واقعا سختی را در زندگی گذرانده است. پدر او زمانی که چارلی هنوز بچه بود درگذشت و مادرش ( که اختلال دو قطبی را از او به ارث برده بود) اغلب اوقات در پناهگاههای مختلف بستری می شد و چارلی را به سر کار می فرستاد. او زمانی که هنوز ده سال هم نداشت، در خیابان های سرد لندن می خوابید.
 


8. جواهر
 
20 فرد ثروتمند و مشهور که زمانی بی خانمان بوده اند! 

این خواننده، ترانه سرا و نوازنده گیتار زیبا، اهل ایالت یوتا است. او  اولین آلبوم خود با نام "تکه های تو" را در سال 1995 منتشر کرد که با فروش 15 میلیون نسخه ای،  پرفروش ترین آلبوم تاریخ موسیقی تا آن زمان شد. بعد از آن، جواهر آلبوم های عالی منتشر و کنسرت های زیادی برگزار کرد و توانست چهار جایزه گرمی به ارزش چندین میلیون دلار دریافت کند.
 
اینها برای دختری که در سن هجده سالگی جدا از خانواده و در خودروی فولکس خود زندگی می کرده و با آرزوی تبدیل شدن به یک ستاره موسیقی به خواب می رفته، بد نیست.
 


9. استیو هاروی
 
20 فرد ثروتمند و مشهور که زمانی بی خانمان بوده اند! 

این روزها، استیو هاروی چیزهای زیادی دارد که باید بخاطرشان شکرگزار خداوند باشد. او در حال حاضر مجری یک نمایش هر روزه و  یک فروشنده بسیار موفق است و زندگی شادی با همسرش مارجوری دارد. دو خانه لوکس در شیکاگو و آتلانتا؛ اینها فقط چند مورد از ده ها چیزی است که استیو هاروی به دست آورده است.

در اواخر دهه 1980، زندگی استیو به هیچ وجه به شکل امروز نبود و بعد از یک ازدواج ناموفق و حتی طلاق بدتر از آن، او ناگهان به خودش آمد و دید بی خانمان شده است؛ او بسته به بودجه اش در هتل ها یا خودروی فورد تمپو مدل 1976 خود می خوابید. اما هیچ کس به اندازه خود استیو نمی تواند بگوید او چه روزگاری را گذرانده است.

هیچ جایی نداشتم که به آنجا بروم یک هفته واقعا بیشترین زمانی است که یک فرد می تواند بدون سرپناه زندگی کند. اما من سه سال بی خانمان بودم! این بدبختی بزرگی بود. اما حتی در تاریک ترین روزهای زندگی ام ایمان داشتم که می توانم اوضاع را تغییر دهم.
 


10. کلی کلارکسون
 
20 فرد ثروتمند و مشهور که زمانی بی خانمان بوده اند! 

او  در اولین فصل محبوب ترین رقابت تلویزیونی بین استعدادهای موسیقی (american idol) ، توانست برنده این رقابت شود. از آن زمان به بعد، برندگان و ستاره های زیادی از آن برنامه ظهور کردند، اما هیچ کدام به اندازه کلارکسون نتوانستند در تجارت و فروش آلبوم های خود موفق باشند.

قبل از آنکه تک آهنگ های او مشهور شوند و به فروش چند میلیونی برسند، او زمانی زیادی را سخت کار می کرده و بی خانمان بوده است. در زمان کوتاهی پس از مهاجرت به لس آنجلس، آپارتمانش آتش گرفت و این خواننده ، که در آن زمان بیکار بود، پیش از آنکه در مسابقه آمریکن آیدل شرکت کند، در خودروی خود یا پناهگاههای عمومی زندگی می کرده است.
 
ادامه دارد...

کارل فلیپ امانوئل باخ، پدر تکنیک پیانوی مدرن

خبرگزاری ایمنا: کارل فلیپ امانوئل باخ، آهنگساز بنام آلمانی، فرزند یوهان سباستیان باخ بود. او یکی از معروف‌ترین پسران باخ به‌شمار می‌رود. کارل فلیپ امانوئل باخ (Carl Philipp Emanuel Bach) پنجمین فرزند (یوهان سباستیان باخ) و (ماریا باربارا باخ) و دومین فرزند آن‌ها بود که زنده ماند. وی در تاریخ هشتم مارس سال ۱۷۱۴ میلادی در شهر وایمار از استان تورینگن به‌دنیا آمد.
 
 کارل فلیپ امانوئل باخ، پدر تکنیک پیانوی مدرن
 
گئورگ فلیپ تله‌مان هنگام غسل تعمید کارل فلیپ امانوئل باخ، پدرخواندگی وی را تقبل نمود. او سه ‌سال بیش‌تر نداشت که به‌اتفاق خانواده به ‌شهر کوتن نقل مکان نمود و در همان شهر وارد مدرسه لاتین شد. در سال ۱۷۲۳ یوهان سباستیان به ‌سمت مدیر هنری گروه کُر توماس در شهر لایپزیک انتخاب شد و خانواده‌اش مجبور به‌ ترک محل اقامت خود در کوتن و مهاجرت به ‌لایپزیک شدند.
 
امانوئل در سن ده‌ سالگی به‌مدرسه توماس که پدرش علاوه بر مدیریت آن، تدریس زبان لاتین را نیز در آن به ‌عهده داشت، وارد شد. او از سنین جوانی استعداد خود را در زمینه‌ موسیقی بروز داد. وی در سال ۱۷۳۱ تحصیلات عالی خود را در رشته حقوق قضایی در دانشگاه لایپزیک آغاز و پس از یک‌ سال خود را به دانشگاه ویادرینا در شهر فرانکفورت (اودر) منتقل نمود.
 
امانوئل باخ تحصیلات خود را در سال ۱۷۳۸ با موفقیت به ‌پایان رساند اما به‌دلیل علاقه و عشق به‌ موسیقی از فعالیت در رشته تحصیلی‌اش چشم پوشید و تمام زندگی خود را وقف این هنر نمود. در سال ۱۷۴۰ امانوئل به‌عنوان نوازنده در ارکستر شاهزاده پروس - فریدریش که در همان سال به سلطنت رسیده بود - به شهر روپین فراخوانده شد.
 
در بیست و چهار سالگی نوازنده‌ کلاویه در ارکستر ولیعهد پروس شد. دو سال بعد، هنگامی که ولیعهد با نام «فردریک دوم» بر تخت سلطنت جای گرفت، کارل فیلیپ امانوئل کار خود را در پوستدام ادامه داد. در آنجا پنج نوبت در هفته، پادشاه را که فلوت می‌زد، در کنسرت سلطنتی همراهی می‌کرد. باخ در این دوره از زندگی‌اش، یکی از بهترین نوازندگان کلاویه در اروپا محسوب می‌شد.
 
ساخته‌های او که از سال ۱۷۳۱ آغاز شده بود، دربرگیرنده سی قطعه سونات و کنسرتو است. از جمله معروف‌ترین سونات‌های باخ سونات پروسی (۱۷۴۲) و سونات وورتمبرگی (۱۷۴۴) است که اولی را به افتخار فریدریک بزرگ و دومی را در بزرگداشت حکمران کل وورتمبرگ ساخت. زندگی پربار امانوئل در برلین و انتساب لقب «باخ برلینی» به‌ وی همراه با آثار شکوهمندی است که وی در این شهر خلق کرد.
 
کارل فلیپ امانوئل باخ، پدر تکنیک پیانوی مدرن 
 
آثار کارل فلیپ امانوئل باخ سرشار از پیام‌های نیرومند دوران خروش و طوفان روشن‌فکری اروپاست و تلفیق موسیقی باروک با سبک‌های برگزیده و احساساتی در قالبی از شور و تنش‌های توفانی، نمایشی از هنرمندی اوست. موسیقی دوران خروش و طوفان، موسیقی گسست ملودی‌ها و جهش‌های ناگهانی است. گذری آرام از گذرگاه‌های پرفراز و نشیب است که پیوند خود را با سنت دیرینه باروک می‌گسلد و امانوئل باخ این هنرمند بزرگ سده هجدهم میلادی آن را در اوج شکوهمندی اعلام می‌دارد.
 
تحولی را که یوهان ولفگانگ گوته، فریدریش شیلر و سرانجام گئورگ بوشنر در زمینه ادبیات این دوره طوفانی به‌وجود آوردند، امانوئل باخ چنین دگرگونی‌ای را در قلمرو موسیقی پدید آورد. در ۱۷۵۰ بیهوده کوشید جانشین پدرش در سنت‌توماس لایپزیگ شود، در آن زمان هنوز نمی‌دانست که در هامبورگ خوشبخت‌تر خواهد شد.
 
در سال ۱۷۵۳ باخ مهم‌ترین کتاب خود را در باب آموزش هنر صحیح نوازندگی کلاویه تألیف نمود که جلد دوم آن نیز طی سال ۱۷۶۲ در برلین منتشر شد. کارل فلیپ امانوئل باخ در سال ۱۷۶۸ پس از درگذشت پدرخوانده‌اش - گئورگ فلیپ تله‌مان - به‌ سمت مدیریت و سرپرست هنری گروه کُر یوهانیوم در هامبورگ انتخاب و به لقب «باخ هامبورگی» مفتخر شد.
 
وی در این دوره، شاهکار‌های بی‌شمارش را چون مس در سی از پدرش، مس اثر هندل، استابات ما‌تر اثر هایدن و رکوییم اثر ژوملی را به دوست‌داران موسیقی عرضه کرد. باخ در راستای مسئولیت جدید خود بیش از پیش به ‌موسیقی کلیسایی روی آورد و آثاری جاودانه خلق کرد.
 
ساخته‌های او در این دوره عبارت‌اند از: کُرهای مذهبی؛ آوازهای گروهی با همراهی کلاویه در بزرگداشت معراج و رستاخیز مسیح؛ سرگذشت قوم اسرائیل در صحرا و هفتاد قطعه کُر کلیسایی. علاوه بر این، وی مجموعه سونات‌های متعددی را برای دوستداران کلاویه خلق نمود. کارل فیلیپ امانوئل باخ، سرانجام در چهاردهم دسامبر سال ۱۷۸۸ در سن هفتاد و چهار سالگی در شهر هامبورگ درگذشت. آرامگاه وی در کلیسای میشاییلی مقدس قرار گرفته و برای بازدید عامه مردم آزاد است.
 
کارل فلیپ امانوئل باخ، پدر تکنیک پیانوی مدرن 
 
باخ یکی از مهم‌ترین آهنگسازان و موسیقی‌دانان بین دوره باروک و کلاسیک وین محسوب می‌شود. وی در زمان خود به‌نسبت، از پدرش یوهان سباستیان باخ معروف‌تر بود. عمده ساخته‌های کارل فلیپ امانوئل باخ عبارت‌اند از: «سونات‌های بسیاری برای سازهای گوناگون»، «آثاری برای ارگ و کلاویه»، «چندین اوراتوریو و کانتات» و... «چندین کنسرتو برای سازهای گوناگون از جمله فلوت، ویلنسل، کلاوسن، ویلن». این نظریه‌پرداز برجسته‌ سازهای شستی‌دار، سرانجام «پدر تکنیک پیانوی مدرن» لقب گرفت. اثر او، «جست‌وجو در هنر واقعی برای نواختن سازهای شستی‌دار» (۱۷۵۳-۱۷۶۲)، کاری اساسی برای شناخت روش به‌کار بردن سازهای شستی‌دار در قرن هجدهم است.
 
به‌احتمال قوی موتسارت او را خوب می‌شناخت. در ۱۷۹۵، هایدن بی‌خبر از این‌که امانوئل باخ، هفت سال پیش از آن فوت کرده است، برای دیدن او به هامبورگ آمد. حساسیتی نزدیک به رمانتیک‌ها، قریحه‌ برجسته‌اش در ریشه‌یابی ساز‌ها و تسلط بر عناصر ملودیک در بیش‌تر آثارش از او یک پیشرو می‌سازد. شاید کارل فلیپ امانوئل باخ را بتوان در ردیف نخستین آهنگسازان رمانتیک به‌حساب آورد.
 
فیلیپ امانوئل باخ، پیشوای موسیقی ارکستر و بانی فرم سونات کلاسیک نیز می‌باشد، وی بعد از اشتامیتس فرم سونات را تکمیل کرد. از او ترکیب سونات کلیسا و سونات مجلسی ایتالیایی و هم‌چنین تحت تأثیر «Sturm und Drang» آلمان شدت و ضعف آهنگ را در سونات مرسوم کرد و بعد‌ها کلاسیک‌های وین قواعد او را اساس کار خود قرار دادند.
 
فیلیپ امانوئل باخ در زمان حیات خود مقام ارجمندی داشت و حتی بیش از پدر خود در موسیقی اهمیت یافت. تا اواخر قرن هجدهم میلادی، لقب «باخ بزرگ» به او اطلاق می‌شد و وقتی هایدن و موتسارت از باخ با احترام نام می‌بردند منظور آن‌ها «فیلیپ امانوئل باخ» بود نه پدرش.

سالروز درگذشت پیتر اوتول، لارنس سینما

برترین ها: پیتر اوتول، یکی از برجسته‌ترین بازیگران سینماست. با نقش‌آفرینی هنرمندانه‌ی این بازیگر ایرلندی "لارنس عربستان" به شهرت جهانی رسید.
 
پیتر اوتول، لارنس سینما

پیتر اوتول، مانند بسیاری از هنرپیشگان توانای سینما، بازی را روی صحنه تئاتر شروع کرد. او که در سال ۱۹۳۲ در ایرلند متولد شده بود، از ۱۷ سالگی به گروه بازیگران آماتور پیوست و در دهها نمایش نقش ایفا کرد.
 
پیتر اوتول، لارنس سینما

در سال ۱۹۶۲ دیوید لین، سینماگر نامی انگلیسی، که برای ایفای نقش دشوار لارنس، دیپلمات ماجراجوی انگلیسی، به دنبال چهره‌ای تازه می‌گشت، از پیتر اوتول دعوت به عمل آورد.
 
پیتر اوتول با ایفای این اولین نقش سینمایی خود، به شهرت فراوان رسید و در ردیف بهترین بازیگران سینما قرار گرفت.
موفقیت فیلم پرشکوه "لارنس عربستان" با چشم‌اندازهای بی‌انتها و زیبای صحرایی، تا حد زیادی مدیون نقش‌آفرینی ماهرانه‌ی پیتر اوتول بود.
 
پیتر اوتول، لارنس سینما 
 
او با بیان نیرومند، حرکات ظریف بدن و تأثرات دقیق و گویای صورت، در سراسر فیلم حضور دارد و به سیر روایت فیلم ارزشی مضاعف افزوده است. از آن زمان شخصیت لارنس در تمام کتاب‌های پژوهشی و تاریخی با سیمای پیتر اوتول ثبت شده است.

پیتر اوتول پس از آن، در کنار بازیگری در تئاتر و همچنین تلویزیون، در دهها فیلم سینمایی ایفای نقش کرد.
 
پیتر اوتول، لارنس سینما
 
امروز با مرگ او می‌توان گفت که سینما از تمام توانایی و ظرفیت بالای پیتر این هنرمند بهره‌برداری نکرد. او به ویژه در تجسم بخشیدن به شخصیت‌های تاریخی واقعی مهارتی انکارناپذیر داشت.

نقش‌های به یادماندنی

پیتر اوتول در فیلم "بکت" محصول ۱۹۶۴ به کارگردانی پیتر گلنویل در کنار ریچارد برتن، در فیلم "چگونه یک میلیارد دلار بدزدیم"، محصول ۱۹۶۶ به کارگردانی ویلیام وایلر، در کنار اودری هپبورن، در فیلم "شیر در زمستان" محصول ۱۹۶۸ به کارگردانی آنتونی هاروی، در کنار کاترین هپبورن، ایفای نقش کرده است.
 
پیتر اوتول، لارنس سینما

در فیلم سینمایی "مردی از لامانچا" محصول ۱۹۷۲ به کارگردانی آرتور هیلر که برداشتی موزیکال از رمان معروف "دون کیشوت" است، پیتر اوتول هم نقش سروانتس، نویسنده‌ی نامی اسپانیا را ایفا کرده است و هم نقش دون کیشوت، قهرمان پرآوازه‌ی رمان او را.

پیتر اوتول در نقش‌های کوتاه بسیاری ظاهر شده و به آن نقش‌ها برجستگی خاصی داده است، یکی از این نقش‌های به یادماندنی را در فیلم "آخرین امپراتور" به کارگردانی برناردو برتولوچی، سینماگر ایتالیایی، ارائه داد.
 
پیتر اوتول، لارنس سینما

پیتر اوتول ۸ بار برای دریافت جایزه اسکار نامزد شد و سرانجام در سال ۲۰۰۳ به پاس کارنامه هنری خود جایزه را دریافت کرد.
 
پیتر اوتول در ژوئیه  سال ۲۰۱۲ اعلام کرد که به دلیل ناتوانی و بیماری دیگر نقشی ایفا نخواهد کرد.
 
پیتر اوتول در زمان مرگ ۸۱ سال داشت.

اکرم محمدی امینی؛ نابغه بیلیارد ایران


مجله همشهری سرنخ: وقتی کلمه «اولین» بعد از اسمت قرار می گیرد دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست. تو می شوی نفر اول صفی که بیش از دیگران مورد توجه قرار می گیرد و مدام درباره ات صحبت می شود. حالا فکر کنید این «اولین» قبل از اسم دختری باشد در ورزشی که کمتر درباره اش صحبت می شود. اکرم محمدی امینی توانسته در تاریخ ورزش بیلیارد در مسابقات آسیایی به مدال برنز برسد و اسمش را به عنوان اولین زن مدال آور ایرانی در مسابقات بین المللی بیلیارد ثبت کند.

من، بیست و هشت ساله از کرج

گفت و گو را با علاقه زیادی شروع می کنم، دارم با دختری صحبت می کنم که توانسته با ردشدن از تمام محدودیت ها و پیروز شدن بر مشکلات در جایگاهی قرار بگیرد که تنها مدالش دیده نشود، بلکه ثابت کند موفقیت به چیزی بیشتر از جنسیت وابسته است؛ تلاش و پشتکار.
«بیست و هشت ساله هستم و ساکن کرج، تحصیلاتم لیسانس تربیت بدنی است و به همین خاطر در گذشته رشته های ورزشی زیادی را پیگیری می کردم که به صورت حرفه ای تمرکزم روی شنا و بسکتبال بود.
 
 اکرم محمدی امینی؛ نابغه بیلیارد ایران
 
می توانم بگویم بیشتر اوقات فراغت من، صرف ورزش کردن می شد و همیشه از هر فرصتی برای پرداختن به ورزش و رشته های مورد علاقه ام استفاده می کردم. تا اینکه چهار سال پیش علاقه مند به رشته بیلیارد شدم و کم کم احساس کردم این ورزش همان رشته ای است که می توانم همه تمرکز و وقتم را روی آن بگذارم و به صورت تخصصی آن را دنبال کنم.»

مدال در چهارمین مسابقه

اگر چیزی را واقعا بخواهید و برای رسیدن به هدفی که در زندگی برای خودتان در نظر گرفته اید تلاش کنید و تمام تمرکزتان را به آن معطوف کنید، شک نکنید که خیلی زود به آن می رسید به شرطی که تا می توانید خودتان را از مسائل حاشیه ای که وقت مفیدتان را تلف می کند دور کنید.

«وقتی وارد این رشته شدم، تصمیم گرفتم تا جایی که در توان دارم برای بهترین بودن تلاش کنم و هدفم را به دست آوردن مدال در سطح جهانی تعریف کردم. به همین خاطر هر روز تمرین های سخت و طولانی را برای خودم تعریف می کردم و تا پایان آخرین دقیقه زمان تمرین، به خودم اجازه استراحت یا فکر کردن به چیزهای دیگر را نمی دادم. شرکت در مسابقات مختلف باعث شده بود بتوانم خودم را تا حدودی محک بزنم و از نقاط ضعف و قدرتم باخبر باشم و بتوانم روی آن ها مانور بیشتری بدهم. بعد زاتمرینات سخت، آمادگی ام به حدی رسید که توانستم در مسابقات برون مرزی شرکت کنم.

قبل از مسابقات آسیایی که در آن مدال برنز را کسب کردم، در سه دوره مسابقات جهانی هم شرکت کرده بودم که متاسفانه نتوانستم به مدالی دست پیدا کنم؛ اما تجربه حضور در مسابقاتی با این سطح، برای من کلاس درس بزرگی بود. قرار گرفتن کنار بهترین های جهان در این رشته کمک زیادی به من کرد.»
 
اکرم محمدی امینی؛ نابغه بیلیارد ایران

اولین دوره مسابقات آسیایی

همین تجربیات سبب شد تا اکرم محمدی بتواند از پس سختی ها و استرس های اولین دوره مسابقات آسیایی بیلیارد بربیاید و با دست پر به ایران بازگردد. «قبل از اعزام به مسابقات، دو هفته در اردو بودیم، استرس اولین حضور در مسابقات آسیایی کار را برای ما مشکل می کرد، اما بچه ها آنقدر در تمرینات توانسته بودند تمرکزشان را بالا ببرند که هه آن استرس ها تبدیل به انگیزه و هدف برای درخشیدن در مسابقات و مطرح کردن نام ایران در قاره آسیا شد.

مسباقات به میزبانی کشور امارات در شهر فجیره برگزار شد که خوشبختانه تیم ملی ایران هم در بخش آقایان و هم در بخش خانم ها توانست به مدال دست پیدا کند که من هم توانستم به عنوان اولین زن در تاریخ مسابقات بیلیارد ایران در رشته ناین بال به مدال مسابقات برون مرزی دست پیدا کنم. این مدال برای من شروع ماجراست، وقتی در پایان مسابقات، مدال را به گردن من می انداختند همان لحظه به خودم قول دادم تا در مسابقات جهانی که در 27 آبان امسال برگزار می شود تمام تلاشم را بکنم تا با مدال خوشرنگ تری در مسابقاتی در سطح جهانی برای ایران و مردم کشورم تلاش کنم و لبخند را روی لب هایشان بیاورم.»

سالن مخصوص بانوان نداریم

قدم زدن در راهی که تو اولین نفر هستی، درست شبیه راه رفتن در یک جاده سنگلاخی می ماند اگر اراده و تصمیم قاطع نداشته باشی ممکن است با رو به رو شدن با اولین مانع از ادامه راه منصرف بشوی. فعالیت خانم ها در رشته بیلیارد کار جدیدی است، آنقدر جدید که ما سالن های مخصوص به خودمان را نداریم، و این ممکن است برای بعضی از خانم ها سخت باشد و آن ها سراغ این ورزش مهیج و فکری نیایند.

با این حال دو سالی می شود که نگاه ها به خانم ها در این رشته ورزشی تغییر کرده و افرادبیشتری جذب این رشته شده اند؛ تیم ملی ایران بعد از شرکت در این مسابقات آسیایی توانست توجه افراد، مسئولان و رسانه های زیادی را به خودش جلب کند تا این رشته و فعالیت خانم ها در این رشته، بیشتر دیده شود. مصاحبه ها و گفت و گویی که بعد از مسابقات آسیایی با رسانه ها داشتیم، نظر مردم را از این رشته به عنوان یک رشته صرفا سرگرم کننده به یک رشته ملی و مدال آور تغییر داده و این مسئله جای خوشحالی دارد.
 
اکرم محمدی امینی؛ نابغه بیلیارد ایران

آمادگی جسمانی، حرف اول

خیلی از ما فکر می کنیم ورزش هایی مانند بیلیارد که شاید فعالیت بدنی آن به چشم نمی آید، احتیاج به هیچ تمرین جسمانی ای نداردو به همین دلیل بدون تحقیق و اطلاع وارد آن می شویم و در میانه راه کم می آوریم. اگر شما هم چنین تصوری دارید صحبت های اکرم محمدی در این باره را بخوانید. «تصور اشتباهی است که درباره این ورزش وجود دارد این است که ورزش خیلی راحتی است و با چند دقیقه ایستادن در کنار میز، بازی تمام می شود. اما اگر بدانید تمرین روزانه بین پنج تا هشت ساعت و راه رفتن در این مدت به دور میز، چه میزان فشاری را به عضلات پا و کمر وارد می کند متوجه خواهیدشد که اتفاقا این رشته به آمادگی جسمانی زیادی احتیاج دارد.

داشتن عضلات قوی برای قدم زدن دور میز و به اصطلاح خالی نکردن پا و دست مهم ترین چیزی است که ورزشکار باید در بیلیارد داشته باشد، به همین خاطر، روزانه علاوه بر تمرین روی میز، به تمرین های مختلف جسمانی هم نیاز است. علاوه بر آن، تمرکز بالا در این رشته حرف اول را می زند. وقتی چوب بیلیارد را دست می گیرید و کنار میز می ایستید، باید هر چیزی جز چگونگی ضربه زدن به توپ ها و گرفتن امتیاز را فراموش کنید و این به تمرینات مختلف ذهنی از جمله یوگا احتیاج دارد تا بتوانید ساعت ها ذهن خود را از فکرهای اضافه دور کنید و با تمرکز بالا بازی را پیش ببرید، چون هر ثانیه پرت شدن حواستان به اتفاق هایی غیر از میز بازی، می تواند نتیجه را علیه شما تغییر بدهد و در نهایت موجب شکست شود.»

ماندن در این رشته سخت است

اکثر اوقات ممکن است دلمان بخواهد کارهایی را انجام بدهیم که شاید شروع کردن آن راحتی و بی دردسر به نظر بیاید اما به محض وارد شدن به آن و به قول قدیمی ها به محض وارد شدن به گود، می بینیم که سختی هایی جلوی پایمان قرار دارد که نظرمان را نسبت به آن کار عوض می کند. «خیلی ها را می شناسم که به خاطر جذابیت این رشته، وارد آن شدند، اما بعد از چند مدتی، کم کم متوجه شدند که نمی توانند از پس آن بربیایند، شاید برای تفریح، بیلیارد وسوسه انگیز باشد اما اگر تصمیم به ماندن و حرفه ای شدن در این راه را دارید باید بگویم قدم در راه سختی می گذارید.

تمرینات جسمی و ذهنی بسیار سخت و همچنین داشتن تمرکز و هوش بالا برای یادگرفتن درست تکنیک ها چیزهایی است که می تواند انگیزه شما را کم کند، اما اگر واقعا تصمیم به ماندن در این رشته را دارید، باید بدانید حداقل یک سال به صورت فشرده باید برای آن وقت و انرژی بگذارید. یکی دیگر از چیزهایی که در آموزش و پیرفت در این رشته نقش اساسی دارد داشتن یک مربی خوب و تمام عیار است. اگر از الفبای آن، اصولی و درست آموزش ببینید خیلی راحت تر پیشرفت می کنید و می توانید به آینده ورزشی تان امیدوار باشید.»
 
 اکرم محمدی امینی؛ نابغه بیلیارد ایران

یا مربی باشید یا بازیکن

در برخی از رشته های ورزشی، ورزشکاران بعد از مدتی تلاش در آن زمینه می توانند هم به عنوان بازیکن در آن رشته فعالیت کنند و هم به عنوان مربی، اما باید بدانید اگر در رشته بیلیارد می خواهید مربی شوید باید قید بازی کردن را بزنید. «این رشته به دلیل تمرکز بالایی که نیاز دارد و همچنین طولانی بودن زمان تمرین ها، این اجازه را به شما نمی دهد، که همزمان بازیکن و مربی باشید، حتی در زمانی خارج از تمرین های خودتان.
 
در این رشته یا باید بازیکن باشید یا مربی، چون تقمسیم تمرکز و وقت ذهنی برای انجام این دو کار باعث می شود در هیچ کدام از آن حرفه ای نشوید و در سطح پایین و معمولی باقی بمانید. به همین دلیل بهتر است انتخاب خود را بکنید و یک هدف را در این رشته دنبال کنید. من این کار را انجام داده ام و تصمیم دارم تا می توانم و تا انرژی و توان دارم به عنوان بازیکن برای کشور عزیزم ایران بازی کنم و در مسابقات جهانی پیش رو بتوانم مقام کسب کنم.»

حضور در مسابقات حرفه ای یک کلاس درس است

همیشه در حال یادگیری باشید

وقتی شرایط و امکانات حضور در مسابقات بین المللی فراهم می شود، بحث از گرفتن مدال و مقام آوری به کسب تجربه و حرفه ای شدن تغییر می کند، خیلی وقت ها فقط حضور در جمع حرفه ای ها می تواند تجربیات خوبی را به یک ورزشکار اضافه کند. سطح مسابقات آسیایی خیلی بالاتر از چیزی بود که من تصور می کردم، حضور ورزشکاران باتجربه و قدری که از کشورهای مختلف در مسابقات حضور داشتند و فضایی که حاکم بود، به تنهایی برای خودش یک کلاس عملی بود.
 
 اکرم محمدی امینی؛ نابغه بیلیارد ایران

دیدن برخوردهای حرفه ای، داوری های درست، برخورد ورزشکاران از کشورهای مختلف با فرهنگ های گوناگون، همه و همه برای من قابل توجه بود. از طرفی هم از آنجایی که این ورزش هنوز در کشور خودمان هم چندان به عنوان یک ورزش حرفه ای و مدال آور شناخته شده نیست، برای کشورهای دیگر هم حضور تیم ملی ایران با بانوان ورزشکار جذاب بود. اما نکته مهمی که در این بین وجود داشت، یک زبان واحد بود که به دور از هرگونه مسائل حاشیه ای، در یک مکان واحد افرادی از چندین و چند کشور با زبان، نژاد و مذهب مختلف کنار هم قرار گرفته بودند و با هم به رقابت می پرداختند.

یکی از ویژگی های ورزش همین است، شاید شبیه موسیقی زبان مشترک همه مردم جهان باشد که می تواند افراد مختلف را از گوشه و کنار پهناورترین قاره دنیا که بیشترین تنوع را دارد دور هم، کنار یک میز جمع کند.

چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370)

 برترین ها - امیررضا شاهین نیا: سیصد و هفتادمین سلام و عرض ادب ما را از بخش چهره های مجله اینترنتی برترین ها پذیرا باشید. ممنون از اینکه همیشه همراه و حامی ما و برترین ها بوده و هستید، ما به این لطف شما می بالیم و قدردان همیشگی تان هستیم. پس از آرزوی سلامتی و شادکامی برای همه شما عزیزان در هر کجا که هستید، مثل همیشه میرویم سراغ عکس های امروز:
 
عکسی خارجکی و کلافه طور از پیمان جان معادی، بازیگر و کارگردان بین المللی و کاردرست سینمای کشورمان. نامزد شدن سریال "The Night Of" برای کسب عنوان بهترین سریال سال 2016 در جشنواره معتبر گلدن گلوب که پیمان یکی از بازیگران اصلی آن است باعث شده بیشتر از قبل به او افتخار کنیم. سریالِ "The Night Of" از شبکه معروف HBO پخش میشد و یکی از محبوب ترین سریال های امسال بود.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

سلفی رضا گلزار و "هم باند" هایش در فرودگاه کیش. باندِ رضا گلزار و دوستانش ارتباطی به ابزارِ پانسمان و یا ضبطِ صوت ندارد و یک باند موسیقی است. اسمش هم "رضازار" است. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

عکس یادگاری فرشته کریمی ستاره فوتسال کشورمان در کنار محمد علیزاده پس از تماشای کنسرت اخیرش در تهران. شاید باورش برایتان سخت باشد، ولی محمد علیزاده هم برای اجرای کنسرت هایش لباس مخصوص و از پیش طراحی شده می پوشد! مثلاً همین ردای بدون دکمه ی ژنرال دوگل که یک طرفش با آب داغ شسته شده و طرف دیگرش با آب یخ، حاصل تلاش ستودنی گروه طراحی لباس جناب علیزاده است و همینجوری الکی بر قامت ایشان فرو نرفته! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

 .... الهی عکسامون نصفشون کم نشه!
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

حافظ ناظری پس از سال ها حفظ کردنِ ظاهر و آبروداری بالاخره کم آورد و ذات خودش را لو داد! او یک تتلیتی است! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

عکسی جالب از کودکی های برادران هنرمند کیایی، مصطفیِ عزیز و محسن جان که با پوششی حداقلی و منقش به عکس تام و جری در عکس حاضر شده است.  
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

سارا منجزی، علی انصاریان و بهاره رهنما در حاشیه کنسرت محمد علیزاده. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

هر گاه متوجه شدید که یکی از عزیزانِ "نچرال فِیس" پس از مدت ها غیبت و عکس نگذاشتن به اینستاگرام بازگشته و عکسی با این زاویه از خود به اشتراک گذاشته است، با دقت بیشتری او را ورانداز کنید، حتما دست به تغییری زده است.
 
کیمیا جان، دماغِ نو مبارک!
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

یعنی زن و بچه ی ژاوی آنقدر عکس در کنار او ندارند که مرتضی پورعلی گنجی در اینستاگرامش دارد! جنبه هم تیمی شدن با ستاره های نیمه خاموش در یک لیگ درجه چندم آسیایی را هم نداریم! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

 سلفی رامین ناصرنصیر و رفقیش در حال لواسانگردی، در کنار کپشنی که عالم متون عاشقانه را دچار تحول عظیمی کرده است. علی الخصوص وقتی اول متن را میخوانی و سپس به چهره رامین در عکس نگاه میکنی!
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

الناز حبیبی با این عکس تولد خواهر عزیزش را تبریک گفت. تبریک بی پایان به الناز و خواهر محترم. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

بیتا سحرخیز به همراه گروه تشریفات و اسکورت ویژه اش در مسیر رفتن به لوکیشن سریال "ماه و پلنگ". 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

 امیر جان اینچنین از مشهد یهویی میروی ژنو، از درون تَرَک نخوری یک موقع؟!
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

سلفی بهرام رادان و برادر عزیزش که پس از مدت ها در خاک وطن حضور یافته اند و از این حجم دایورت های شما بسیار شگفت زده اند! به فرزندان خود بیاموزیم که هر چیزی ارزش دایورت ندارد!
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

ماهیت و وجود برخی عزیزان، تفسیر این دو حرف است:
 
"من سلفی میگیرم، پس هستم."
 
"من هستم، پس سلفی میگیرم."
 
در همین حد تباه. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

ای کاش کسی در آن حوالی بود و به عزیزان میگفت که تعداد علامت تعجب های یک متن هیچ اثری در تاثیر گذاری و هنری شدن آن جمله ندارد! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

- هم قباد مو مشکیه، هم شهرزاد. معلوم نیست بچه به این بوری به کدومشون کشیده! (سبزی های پاک شده را درون سبد میریزد) 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

کامنت عجیب یک هموطن زیر پست فرهاد اصلانی که بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این عزیزمان یا فرهاد و همه را سرکار گذاشته، یا اینکه انتظارات سورئالی از به تصویر کشدن وقایع تاریخی دارد! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

محسن تنابنده و همسر عزیزش در یک قاب صمیمی. محسن جان از قدیم گفته اند که لباس مشکی و تیره آدم را لاغر تر نشان میدهد، ببین در چه مرحله ای هستی که این تکنیک هم بی اثر شده! با این اوصاف در پایتخت بعدی باید در وزن +120 روی تشک بروی. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

 "خب که چی؟" عبارتی بسیار متدوال و به جا، پس از تماشای برخی پست هاست. مثلا همین پستِ سحر جعفری جوزانی.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

گالری گردیِ سام درخشانی و همسر جان در شمال شهر. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

رضا بهبودی، یکی از خوب های تئاتر که اخیرا حضورش در سینما هم پررنگ شده، در مراسم اکران خصوصی جدید ترین فیلم سینمایی اش، یعنی "یک روز طولانی" که به طور قطع در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران شده است. رضا در فیلم "لانتوری" ساخته رضا درمیشیان هم بازی کرده بود. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

عکس خندان محسن قاضی مرادی و مهوش وقاری، زوج پیشکسوت و عزیزِ سینما که امیدواریم همواره سلامت باشند. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

انتظارمان از کسی که این همه را تا چابهار رفته، گرفتن عکس هایی جادویی از طبیعت و زیبایی ها منحصر به فرد این سرزمین است. در بدترین حالت گرفتن عکس در کنار تمساح های پوزه کوتاه! از این عکس ها در همین تهران هم که میشد گرفت و آپلود کرد.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

وقتی الهه خانم رضایی از این عکس های کریسمسی و جلف میگذارد دیگر با چه رویی به بقیه عزیزان گیر بدهیم؟! چرا کار ما را انقدر سخت میکنید؟!
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

 حمید سوریان و رفقایش در یک سفره خانه سنتی نشسته اند و منتظر رسیدن چای و نبات و پاستیل و آلبالو خشک و سایر موارد هستند. سایر مواردی با طعم پرتقال خامه.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

سحر جان حتماً تا حالا شباهنگام حین استحمام برق خانه تان نرفته که لبخند و خنده را کلاً فراموش کنی! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

عکس جالب مهراوه شریفی نیا و همکاران عزیزش در پشت صحنه کار جدیدشان. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

کمیل جان قاسمی قهرمان ساروی کشتی کشورمان در کنار خانواده عزیزش در یک رستوران. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

سعید عزت اللهی هم وارد دنیای مدلینگ شد. زندگی حرفه ایِ یک فوتبالیست حرفه ای، پر از موقعیت های حرفه ای و بیزنس های حرفه ای است که چنین مواردی در این بین، اتفاقی کاملاً رایج و حرفه ای است! (همین الآن خبر رسید که رکورد استفاده از کلمه حرفه ای در یک جمله با موفقیت شکسته شد. تبریک هموطن!) 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده، بدان حتماً قمیشی پلی کرده. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

شیوا خنیاگر، یکی از چهره های حاضر در نمایشگاه "پدر سگ ها"، با بنری که خودتان ملاحظه میکنید و نیازی به توضیح ندارد.
 
در اینکه کلمه سگ خودش به تنهایی فحش نیست هیچ شکی وجود ندارد، این چیزی که این کلمه را تبدیل به فحش میکند، موقعیت زمانی و مکانی ایرادِ آن و صد البته لحن و حالتِ روحی گوینده ی محترم است! البته عواملی نظیر پیشوند و پسوند هایی که این کلمه به همراه دارد هم در این امر بسیار مؤثرند. وگرنه ما کاملاً قبول داریم که سگ فحش نیست و یک حیوان است! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

نام: تینا آخوند تبار
 
پیشه: چند سال پیش یکی دو سکانس فیلم بازی کرده بود، ولی چند سالی است که رابط بین باشگاه انقلاب و اینستاگرام است.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

پست زیبا و پر از مهرِ آرزو افشار و دختر نازنینش در یک جایی که نمیدانیم کجاست. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

هنرمندی که اختیارش را به دست دخترش بدهد حقش است با چنین عکس های مسخره ای زیر سوال برود!
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

فرزاد فرزین برای یاحا کاشانی همان نقشی را ایفا می کند که ژاوی برای مرتضی پورعلی گنجی دارد! شاید از آن هم شدید تر! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

نه اینجا آزمایشگاه شیمی است و نه این عزیزان دانشمند، بلکه اینجا یکی از کافه های تهران است و این عزیزان هم چهره های سینما و تلویزیون ما هستند! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

 یک دیدارِ دوستانه و تمام شیرازی در پشت صحنه تئاتر "می سی سی پی نشسته میمیرد". سجاد افشاریان و علی زند وکیلیِ نازنین.
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

متاسفانه نرمی و لطافت از مطلبمان رخت بسته است. بیایید کمی نرم و تلطیفش کنیم.
 
ای جانم! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

مهرداد جان خیالت راحت، ما نه شما را ارزیابی میکنیم، نه قضاوت! خودت را خیلی درگیر این افکار نکن، چون اصلاً در این سطحی که خیال میکنی، مهم نیستی! 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

سلفی خوش حس و حالِ سامان جان احتشامی، موزیسین و پیانیست چیره دست کشورمان در کنار همسر عزیزش که امیدواریم همیشه خوشبخت و شاد باشند. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

 سلفی عالیِ شبنم مقدمی و پانته آ پناهی ها، با گریم های منحصر به فردی که در فیلم سینمایی "نفس" ساخته نرگس آبیار داشتند. هنرنمایی بی نقص و هنرمندانه این دو عزیز در فیلم نفس، دلیلی لازم و کافی برای رفتن به سینما و دیدن این فیلم است. مطمئناً از دیدن نفس پشیمان نخواهید شد.
 
مطلب امروز هم مثل هر مطلب دیگری به پایان رسید. پیشاپیش ولادت با سعادت پیامبر اکرم (ص) را خدمت همه عاشقان والا پیامدارِ مهربانی تبریک و تهنیت عرض می کنیم. امیدواریم تعطیلات خوبی پیش رو داشته باشید. تا دیداری دوباره خداوند یار و نگهدارتان. 
 
چهره ها در شبکه‌های اجتماعی (370) 
 

مروری بر آثار و اندیشه های سیدجواد طباطبایی

خبرگزاری ایرنا: «سیدجواد طباطبایی» یکی از برجسته ترین اندیشمندان علم سیاست به ویژه در زمینه اندیشه ی سیاسی است که توانسته با تالیف آثار مهم و برجسته یی به نظریه پردازی در اندیشه سیاسی ایران و تاریخ نگاری در اندیشه سیاسی غرب بپردازد.
بی شک طباطبایی یکی از معدود روشنفکران ایرانی است که به صورت روشمند پروژه یی فکری را دنبال می کند. نظریه ی «زوال اندیشه سیاسی در ایران» شاخصه اصلی دیدگاه های وی است. هر چند بر این نظریه و پروژه فکری اش انتقادهای فراوانی شده است، اما با این حال نمی توانیم این اندیشمند برجسته را نادیده بگیریم.
 
 مروری بر آثار و اندیشه های سیدجواد طباطبایی
 
اندیشه ی وی دارای چهار شاخصه است؛ نخست اینکه مساله‎ محوراست؛ دوم اینکه روشمند است؛ سوم اینکه یک کل منسجم است و چهارم اینکه یک مسیر تحول روشنی را با خود به همراه دارد.
 
مهمترین سهم وی در منظومه ی نظری ایران معاصر، طرح نظریه زوال اندیشه سیاسی در ایران است که چندین جلد از آثار وی را در برمی گیرد. همچنین، در حوزه ی اندیشه ی سیاسی غرب نیز مجموعه ی «جدال قدیم و جدید» را به بازکاوی انتقادی فکر سیاسی غربی از یونان تا دوران جدید اروپا اختصاص داده است. این مجموعه نوعی تاریخ نگاری ایرانی در حوزه ی اندیشه ی سیاسی غرب است که بر پایه ی آثار اصلی متفکران غربی تالیف شده است.
 
از جمله ی مهمترین آثار طباطبایی می توان به «زوال اندیشه سیاسی در ایران»، «دیباچه ای بر نظریه ی انحطاط ایران»، «مکتب تبریز و مبانی تجدد خواهی»، «حکومت قانون: مبانی نظریه مشروطه خواهی»، «ابن خلدون و علوم اجتماعی»، «خواجه نظام الملک»، «تاریخ اندیشه ی سیاسی جدید در اروپا از نوزایش تا انقلاب فرانسه» اشاره کرد.
 
آثار طباطبایی را می توان به 2 دوره تقسیم کرد؛ دوره ی نخست شامل آثار دهه ی 1360 و 70 او می شود- یعنی سه کتاب «تاریخ اندیشه سیاسی در ایران»، «زوال اندیشه سیاسی در ایران» و «خواجه نظام الملک»- آثار این دوره بیشتر دارای رویکردی متن گرا بوده و بر خودبسندگی متون و کشف منطق درونی میان متن های مختلف، استوار است. مفهوم کلیدی آثار این دوره «زوال» است که ویژگی اندیشه است.
 
مروری بر آثار و اندیشه های سیدجواد طباطبایی 
 
دوره دوم نیز شامل سه رساله «دیباچه ای بر نظریه انحطاط»، «مکتب تبریز» و «حکومت قانون در ایران» در دهه ی 80 می شود که دارای رویکردی زمینه گرا است؛ یعنی فهم متون در بستر تاریخی بر مبنای زمینه های ایدیولوژیک و تاریخی درونی هر دوره است. همچنین مفهوم کلیدی آثار این دوره «انحطاط» است که ویژگی تمدن است.(1)
 
«توماس اسپریگنز» نویسنده ی کتاب «فهم نظریه های سیاسی» معتقد است که اندیشه ی تمامی فیلسوفان سیاسی و چه بسا غیرسیاسی را می توان در چهار محور بررسی کرد. محور اول مشاهده ی بی نظمی و بحران در جامعه- اعم از عینی یا ذهنی- است. در مرحله ی دوم، فیلسوف به دنبال تشخیص علل این بحران ها می رود و در مرحله ی سوم، جامعه ی بازسازی شده ی خویش را رونمایی می کند. در مرحله ی چهارم است که متفکر راه درمان خود را ارایه می کند.
 
با نگاه اسپریگنزی می توان 4 مرحله ی اندیشه ی طباطبایی را که در نظریه و پروژه ی فکری اش دنبال می کند مشاهده کرد. او ابتدا بحران (از نظر خود) را که همان انحطاط و زوال ذهنی و بن بست عینی و عملی ایران است مورد نظر قرار داده ، سپس به متن تاریخ رفته است تا علل به وجود آمدن چنین بحرانی را بررسی کند. در مرحله ی سوم، او سعی کرده تا تجویزهای خود برای چنین بحران هایی را تبیین کند. همچنین در مرحله ی چهارم راه های درمان خود را ارایه می دهد که در این میان، می توان به تداوم یافتن سنت و رسیدن به تجدد از طریق آن اشاره کرد.(2)
 
نظریه ی «زوال» به مثابه ی نظریه ی کانونی در اندیشه ی طباطبایی مطرح است و باید گفت که در یک نگاه کلی نظریه ی زوال بر این نکته پافشاری می کند که در دوره ی اسلامی به دلیل اختلاط و امتزاج فلسفه ی یونانی با مبانی دینی، اندیشه ی سیاسی و در یک نگاه کلی تر، اندیشه ی فلسفی، راه انحطاط را پیموده و در نهایت، اندیشه ی سیاسی در اسلام و ایران، به شامگاه زوال و امتناع رسیده است.
 
از این روست که وی تاریخ اندیشه ی سیاسی اسلام و ایران را در حاشیه ی اندیشه ی سیاسی غرب می نشاند و بر این اساس برای اندیشه سیاسی، سه دوره ترسیم می کند: نخست، سپیده دم زایش اندیشه ی سیاسی در یونان باستان؛ دوم، نیمروز اندیشه ی سیاسی و آغاز ورود فلسفه ی یونان به جهان اسلام در سده های سوم و چهارم؛ سوم، شامگاه زوال اندیشه ی سیاسی پس از سده ی پنجم تا به امروز. او دوره ی دوم را به این دلیل «نیمروز» می نامند که اندیشوران ایران و اسلام به تحشیه و ترجمه و تعلیق متون یونانی، مشغول بوده واز آن سپیده دم دوره ی نخست، ارتزاق می کردند.(3)
 
مروری بر آثار و اندیشه های سیدجواد طباطبایی
 
طباطبایی در کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» معتقد است اندیشه ی سیاسی در ایران دارای فراز و فرود بوده و سرانجام به زوال رسیده است. در پروژه ی فکری طباطبایی، اسلوب بررسی نقادانه از تاریخ اندیشه ی ایرانی(دوره ی میانه) اسلوب «تحلیل گفتار» است در جهت توصیف ساختار و توضیح شیوه ی عملکرد عناصر و مفردات قوام دهنده ی گفتار و با تاکید بر انسجام درونی و خودبسندگی آن؛ از این حیث که اندیشه امری اصیل و قائم به ذات است.(4)
 
وی در کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» مساله ی امتناع اندیشه به طور عام و زوال اندیشه ی سیاسی به طور خاص در ایران را مطرح کرده و سعی می کند نشان دهد تجدد و انحطاط، 2 مفهوم به هم پیوسته اند و در شرایط تصلب سنت و امتناع اندیشه، طرح یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست.
 
از مهم ترین ویژگی های طباطبایی ادواربندی های اوست. در این میان نیز یکی از معروف ترین تقسیم بندی های او را در کتاب «درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» شاهد هستیم که وی درباره ی تاریخ اندیشه ی سیاسی حوزه ی تمدن ایرانی در دوره اسلامی می نویسد: این دوره دارای 3گونه ی «فلسفه سیاسی»، «سیاست نامه»، «شریعت نامه» است؛ در این تقسیم بندی فیلسوفان اهل تفکرند، در حالی که سیاست نامه نویسان در بهترین حالت به تامل در امر سیاسی می پردازند و شریعت نامه ها نیز نگرشی ایدئولوژیک را مطرح می کنند.
 
وی در ادامه نمونه ی مثالی فلسفه سیاسی را «ابونصرفارابی»، سیاست نامه نویسی را «خواجه نظام الملک طوسی» و شریعت نامه نویسی را «فضل الله بن روزبهان خنجی» می داند.
 
برخی به اشتباه آثار طباطبایی را تاریخ نگاری اندیشه می دانند به این معنا که وی را به مثابه ی یک مورخ فرض می کنند که به نظر می رسد نمی تواند نظری دقیق باشد چرا که به واقع طباطبایی مورخ نیست؛ زیرا مورخ با نقل و توصیف سر و کار دارد؛ به نوعی می توان گفت نقل و توصیف نخستین مواجهه ی انسان با یک پدیده ی تاریخی است که به قالب کلمه ها در می آید. اما طباطبایی در ماهیت رویدادها تامل می کند و نتیجه ی فلسفی می گیرد. واژه هایی که او به کار می گیرد- مثل جدال، قدیم، جدید، مناقشه، زوال، انحطاط- ماهیت فلسفی دارند.
 
مروری بر آثار و اندیشه های سیدجواد طباطبایی
 
طباطبایی نسبت به سنت و تجدد معتقد است که در غرب دوگونه نظریه در رابطه ی سنت و مدرنیته وجود دارد. دسته ی نخست از نظریات قائل به تداوم سنت در قالب مدرنیته هستند و اعتقاد دارند که مدرنیته از دل سنت ها زاییده شده است. دسته ی دوم قائل به گسست مدرنیته از سنت پیشین هستند و اذعان دارند که موفقیت مدرنیته گسست قاطع از سنت است. به نظر می رسد طباطبایی به نظریه ی نخستین اعتقاد دارد و کتاب مهمی نظیر «جدال قدیم و جدید» را در تشریح این موقعیت در غرب نگاشته است. وی معتقد است که در غرب، تفکر و موقعیت مدرن از دل تفکر قرون وسطایی و کشیشانی نظیر آکویناس و... بیرون آمده است.
 
طباطبایی آن جا که به بحث توسعه و توسعه یافتگی وارد می شود، به درستی از بنیان های اندیشگی آن می پرسد و در گیر و دار این بحث، علل و عوامل توسعه نیافتگی ایران معاصر را در جدا افتادگی از نوسازی فرهنگی و تجدد فکری قرائت می کند؛ طباطبایی بر این باور است که بحث توسعه از آن جا که به هویت و بحران مربوط می شود، سوالی فلسفی است و باید از موضع فلسفی طرح شود. به سخن طباطبایی در واقع بحث بر سر آن نیست که چه الگویی برای توسعه ی ایران مناسب است؛ پرسش بنیادین این است که خود آن «الگوها» بر مبنای کدام تلقی از آدم و عالم قابل طرح است.(5)
نقدهایی بر آثار و اندیشه طباطبایی
 
طباطبایی تحت تأثیر «ایده آلیسم آلمانی» و بالاخص«هگل» فیلسوف مطرح آلمانی، نقش اندیشه ها در تاریخ تمدن، همچنین رشد و پیشرفت جوامع را بسیار مهم تلقی کرده و تداوم پیشرفت یک جامعه را در رشد عقلانیت آن می داند. البته می توان گفت که این چنین پررنگ کردن نقش عقلانیت در پیشرفت یک جامعه تا حدی تقلیل نگری است، زیرا نقش عوامل دیگر نظیر عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... را در پیشرفت یا انحطاط یک تمدن یا جامعه، نادیده می گیرد یا بسیار کم رنگ می نماید.
 
مروری بر آثار و اندیشه های سیدجواد طباطبایی
 
از طرفی نظریه ی زوال طباطبایی با انتقادات فراوانی از سوی پژوهشگران اندیشه ی سیاسی مواجه شده است. مهمترین انتقاد به طباطبایی این است که به جهت تعلق خاطر به «هگل» تاریخ را از منظری تکامل گرایانه می نگرد. در واقع طباطبایی تاریخ تفکر و اندیشه را کل واحدی در نظر گرفته است که باید مسیری مشخص را طی می کرد و به نقطه یی مشخص می رسید.
 
اما شاید مهمترین نقدی که درباره ی سیدجواد طباطبایی مطرح می شود، سویه ی به شدت انتقادی و سلبی وی نسبت به دیگران است که گفتمان طرد در اندیشه ی وی را موجب می شود.
 
سید جواد طباطبایی در سال 1324 در تبریز به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تبریز، برای تحصیل در رشته ی حقوق به دانشگاه تهران رفت. پس از اخذ لیسانس حقوق از دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی به فرانسه رفت و در دانشگاه «سوربن» به ادامه ی تحصیل پرداخت و با اخذ دیپلم مطالعات عالی D.E.S از رشته ی فلسفه سیاسی فارغ التحصیل شد.
 
در سال 1363 با نوشتن رساله یی درباره ی «تکوین اندیشه سیاسی هگل جوان»، با دریافت درجه ی ممتاز دکترای دولتی در رشته ی فلسفه سیاست به ایران بازگشت. پس از بازگشت به عضویت هیات علمی درآمد و معاون پژوهشی دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد. در همان زمان، سردبیری نشریه ی همین دانشکده را به عهده گرفت. وی هم اکنون عضو هیات علمی مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی است.
 
پی نوشت ها:
 
1- http://www.irna.ir/fa/News/81147475
 
2-http://rasekhoon.net/article/show/961576
 
3- http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1626047
 
4- درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران،1372، نشر کویر، ص5
 
5- پرسش از انحطاط ایران، علی اصغر حقدار، نشر کویر، 1387، ص 159 

چند دلیل برای ریزش مو

خبرگزاری ایسنا: یک متخصص پوست و مو چرایی ریزش غیرطبیعی مو را توضیح داد.

‌دکتر حمید رشنو،اظهار کرد: ریزش مو علت‌های فراوانی دارد که مهم‌ترین علت آن ارثی است و جنبه ژنتیک دارد.

وی با بیان اینکه عوامل دیگر نظیر عوامل هورمونی، کمبود برخی مواد معدنی و ویتامین‌های مورد نیاز بدن و استرس ریزش مو را تشدید می‌کند، افزود: محل ریزش مو به دو صورت است یکی اینکه مو از ساقه قطع می‌شود و دیگری از کف سر و از پوست جدا می‌شود که در چنین مواردی ممکن است رشد آن برگشت داشته باشد یا نداشته باشد.

این متخصص پوست و مو با تاکید بر اینکه ریزش مو از محل ساقه باعث شکستگی آن می‌شود، بیان کرد: استفاده از رنگ نیز باعث ایجاد صدمات فیزیکی به مو می‌شود.

وی گفت: همچنین ضربه شدید به مو هنگام شانه کردن یا باز کردن مو با شدت، باعث آسیب دیدن آن می‌شود.

رشنو یادآور شد: استفاده از سشوار و اتوی مو باعث ایجاد موخوره و وز شدن مو می‌شود. همچنین استفاده از رنگ سبب سوختگی در تنه مو می‌شود.

رشنو تصریح کرد: عامل ارثی مو را می‌توان با استفاده از داروهای طولانی‌مدت مثل داروهای موضعی و لوسیون‌ها، ویتامین‌ها و داروهای هورمونی درمان کرد.

این متخصص پوست و مو بیان کرد: ریزش مو از ساقه هنگامی بهبود می‌یابد که عامل تحریک تکرار نشود. به عنوان نمونه از رنگ مو یا دکلره و اکسیدان استفاده نشود و یا استفاده از اتو و سشوار محدود شود.

وی خاطرنشان کرد: بیماری‌های تیروئیدی، سوء تغذیه، کمبود ویتامین‌ها و پروتئین‌ها، وزن کم کردن سریع و رژیم‌های غذایی سخت ریزش مو را تشدید می‌کند.

سرطان‌های شایع در اردبیل و یزد


خبرگزاری ایلنا: رییس مرکز سرطان بیمارستان امام خمینی(ره) گفت: در یزد سرطان پروستات و در اردبیل سرطان معده شایع است.

محمدرضا میر، درباره سرطان‌های رایج در کشور گفت: نوع شیوع سرطان‌ها در مناطق مختلف ایران با یکدیگر متفاوت است. به عنوان مثال در استان یزد شایع‌ترین سرطان پروستات است و در اردبیل سرطان معده شایع است، اما اگر بخواهیم از نظر کلی به شیوع سرطان در ایران اشاره کنیم، شایع‌ترین سرطان‌ در بین خانم‌ها سرطان سینه است و در آقایان سرطان معده بیشتر از دیگر سرطان‌ها گزارش شده است. سرطان‌های روده بزرگ، مستانه، ریه، پروستات و سرطان سینه از شایع‌ترین سرطان‌هایی است که در کشور به آن مبتلا می‌شوند.

وی با اعلام اینکه به‌ طور کلی در ایران سالیانه 95 تا 100 هزار نفر به سرطان مبتلا می‌شوند که متاسفانه این آمار رو به افزایش است، گفت: اکثر این سرطان‌ها شناخته شده‌اند، ولی در برخی از مواقع سرطان‌هایی مشاهده می‌شود که به ندرت در بیماران بروز می‌کند؛ مانند سرطان بافت نرم که متمرکز در بخشی از بدن است. البته چنین سرطان‌هایی به ندرت پیش می‌آید و به همین خاطر نمی‌توان آمار مبتلایان را اعلام کرد.

رییس مرکز سرطان بیمارستان امام خمینی ادامه داد: خوشبختانه در خصوص تشخیص سرطان پیشرفت‌های بسیاری کردایم. این موضوع باعث شده است که بتوان سرطان را به‌طور کامل درمان و یا اینکه وخامت و رشد آن را بسیار کند کرد. اکنون می‌توان گفت که امیدواری به زندگی در بین بیماران سرطانی به 20 و 30 سال بعد از تشخیص رسیده است.

وی اظهار کرد: بیماران سرطانی در ایران با مشکلات دارویی روبه‌رو نیستند و تنها عاملی که باعث تشدید سرطان‌های رایج می‌شود از دست دادن روحیه بیمار و خانواده است که بر وضعیت بیمار تاثیرگذار است.

90 درصد ایرانی ها مشکل دهان و دندان دارند

خبرگزاری ایرنا: رئیس اداره بهداشت دهان و دندان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت: مشکلات دهان و دندان در کشور زیاد است و 90 درصد مردم در این زمینه مشکل دارند.
 
حمید صمدزاده چهارشنبه در نخستین همایش کشوری دهان و دندان در تربت جام افزود: به منظور اجرای طرح سلامت دهان و دندان 1300 مرکز درمانی در نقاط محروم کشور نوسازی و به تجهیزات پزشکی روز مجهز شده که در آن به مراجعان خدمات رایگان دندانپزشکی ارائه می شود.
 
وی اظهار کرد: ارائه خدمات پیشگیری و درمانی به زنان باردار، سالمندان، دانش آموزان و تجهیز واحدهای دندانپزشکی مراکز بهداشتی درمانی از جمله برنامه های اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت برای کاهش مشکلات دهان و دندان مردم است.
 
صمدزاده اضافه کرد: در اجرای تفاهم نامه بین وزارت خانه های بهداشت و آموزش پرورش، پارسال کلیه دانش آموزان ابتدایی در 2 نوبت خدمات رایگان بهداشت دهان و دندان دریافت کردند که این طرح امسال نیز در حال اجرا است.
 
رئیس اداره بهداشت دهان و دندان وزارت بهداشت با اشاره به اجرای طرح تحول در تربت جام اظهار داشت: قبل از اجرای طرح تحول سلامت در این شهرستان سه مرکز بهداشت دهان و دندان وجود داشت که با اجرای طرح تحول این شمار به 19 مرکز با تجهیزات روزآمد افزایش یافته که این امکانات در خیلی از مطب ها نیست.
 
صمدزاده افزود: برگزاری همایش کشوری در تربت جام به لحاظ موفقیت در راه اندازی مراکز بهداشت دهان و دندان و اجرای طرح بهداشت دهان و دندان بوده است.
 
نخستین همایش کارشناسان مسئول بهداشت دهان و دندان کشور، به منظور آشنایی کارشناسان با شیوه ارائه خدمات بهداشتی به دانش اموزان و روستاییان در قالب طرح تحول سلامت دهان و دندان در تربت جام برگزار شد.
 
هدف از برگزاری این همایش تبیین و ایجاد هماهنگی برنامه های آتی در راستای پیشگیری از بیماریهای دهان و دندان، ارزیابی برنامه های انجام شده و بحث و تبادل نظر در خصوص مشکلات و مسائل این حوزه عنوان شده است.

تاثیر شگرف نگهداری کانگورویی در آینده کودکان

ایسنا: یک پژوهش جدید که توسط محققان کلمبیایی انجام شده نشان می‌دهد که نوزادان آسیب‌پذیر که توسط پدر و مادر خود به روش مراقبت آغوشی کانگورویی نگهداری می‌شوند، در آینده افراد بهتری خواهند شد.
 
 نتایج یک پژوهش نشان دادتاثیر شگرف نگهداری کانگورویی در آینده کودکان

به نقل از لایو ساینس، محققان دریافتند که نوزادان نارس و کم وزن که توسط مادران و یا پدران خود در طول هفته‌های اول تولد به روش مراقبتی کانگورویی نگهداری می‌شوند کمتر به بیش فعالی و بروز رفتارهای ناهنجار در آینده دچار خواهند شد.

این محققان همچنین دریافتند که اندازه مغز کودکانی که با این روش نگهداری می‌شوند، نسبت به سایر کودکان بزرگتر است.

این مطالعه نشان می‌دهد که مراقبت کانگرویی، اثرات محافظتی اجتماعی و رفتاری طولانی مدتی داشته که 20 سال بعد خود را نشان می‌دهند.

مراقبت کانگورویی شامل تماس طولانی مدت بین یک مادر و نوزاد خود و یا پدر و نوزاد بوده که با پیگیری یک پزشک متخصص و در طول سال اول زندگی نوزاد صورت می‌گیرد.

در یک پژوهش قبلی که در بین سال‌های 1993 تا 1996 انجام شده، محققان به صورت تصادفی نوزادانی را مورد بررسی قرار دادند که قبل از موعد مقرر متولد شده یا با وزن بسیار کمی به دنیا آمده بودند.

برای مراقبت از این نوزادان از روش کانگورویی یا دستگاه انکوباتور استفاده شده تا دمای بدن آنها حفظ شود.

این یافته‌ها نشان داد که مراقبت کانگورویی باعث رشد بیشتر مغز این کودکان شده و همچنین کیفیت ارتباط مادر و نوزاد را بهبود می‌بخشد.

در این پژوهش جدید محققان به بررسی 441 نوزاد پرداخته که از میان آنها 228 نفر مراقبت کانگورویی دریافت کرده و 213 نفر آنها از این نوع مراقبت بی بهره بودند.

این شرکت کنندگان، در حال حاضر جوانان 20 ساله‌ای هستند که تحت تصویربرداری از مغز و آزمون سلامت اعصاب روانشناختی قرار گرفتند.

محققان همچنین از شرکت کنندگان در مورد سابقه تحصیل و شغل آنها سوالاتی را پرسیدند.

محققان دریافتند شرکت کنندگانی که مراقبت کانگورویی دریافت کرده بودند کمتر احتمال داشته که مدرسه را رها کنند و همچنین موقعیت شغلی و درآمد بالاتری نسبت به گروه دیگر داشتند.

در حال حاضر ارتباط بین این نوع مراقبت و مزایای بالقوه آن در آینده هنوز مشخص نیست با این حال پژوهش جدید نشان دهنده این است که مشارکت و حمایت والدین نقش بسزایی در رشد شناختی کودک داشته و همچنین احتمال ترک تحصیل آنها را نیز کاهش می‌دهد. این پژوهش در livescience منتشر شده است.

با اولین انسان سایبورگ آشنا شوید

ایسنا: یکی از بحث برانگیزترین رویدادها در علم الکترونیک پدیده کاشت تجهیزات الکترونیک در بدن انسان با هدف افزایش توان ادراکی و کنار گذاشتن محدودیت است.
 
 با اولین انسان سایبورگ آشنا شوید

به نقل از دیلی‌میل، آمال گراستفرا، مدیر یک شرکت بایوهکینگ در سیاتل آمریکا، اولین انسانی است که با کاشت تجهیزات الکترونیک در دستان خود قادر است تا درهای خانه را بدون دست باز و رایانه خود را بدون لمس روشن کند.

شغل اصلی این پژوهشگر بلندپرواز فروش ایمپلنت‌های الکترونیک قابل کاشت در بدن برای کاربردهای حرفه‌ای است.

آمال گراستفرا معتقد است پیدایش انسان‌های سایبورگ یا نیمه ربات در واقع مرحله بعدی تکامل انسان است. به‌طوری‌که انسان‌های آینده برای رفع محدودیت‌های فیزیولوژیکی تجهیزات الکترونیک را در بدن خود نصب می‌کنند. 

وی با کاشت تراشه موسوم به RFID یا سیستم شناسایی رادیویی قادر است تا بدون استفاده از دست به خانه‌ خود وارد شود و سیستم امنیتی و اسلحه هوشمند خانه را فعال کند.

نصب تراشه RFID در دست این محقق همچنین او را قادر ساخته تا برچسب‌های روی در را بدون نگاه و لمس شناسایی کند.

آمال گراستفرا عنوان کرد: سال 2005 اولین ایمپلنت را در دست خود قرار دادم، این ایمپلنت که نمونه اولیه تراشه RFID محسوب می‌شود، من را قادر ساخت تا یک در امنیتی را بدون داشتن کد باز کنم.

وی در ادامه افزود: علت موفقیت در باز کردن در امنیتی تنها با استفاده از تراشه موجود در دست امکان‌پذیر بود، بنابراین برای اولین‌بار با استفاده از امواج تولیدی از تراشه موفق به باز کردن در امنیتی شدم. 

آمال گراستفرا که شاید اولین انسان سایبورگ در جهان باشد برای قرار دادن ایمپلنت‌های مورد نظر خود از یک جراح کمک می‌گیرد.

جراحی نوین برای بازگرداندن بینایی به نابینایان

خبرگزاری ایسنا: مرکز کنترل و پیشگیری بیماری تخمین زده که در سال 2010، 2.5 میلیون مورد مراجعه به اورژانس و مرگ و میر در اثر آسیب‌های تروماتیک مغز در آمریکا گزارش شده است.

به نقل از ساینس آلرت، این نوع از آسیب‌ها، صدمه شدیدی به بینایی فرد وارد کرده و حتی می‌تواند منجر به کوری شود.

در حال حاضر محققان طی انجام یک پژوهش جدید کشف کرده‌اند که می‌توان بینایی را در افرادی که از آسیب‌های مغزی رنج می‌برند بازسازی کرد.

علاوه بر این آنها قادر به بازگرداندن دید کامل در بیمارانی هستند که قبل از آسیب از نظر قانونی نابینا بودند.

نابینای قانونی (Legally Blind ) به شخصی گفته می‌شود که از نظر چشم پزشکی و بینایی سنجی دیدش کمتر از 10 درصد باشد.

این پژوهش کوچک توسط محققان در دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس، موسسه چشم Kresge در دانشگاه ایالتی وین در دیترویت و موسسه چشم L.V. Prasad  در هند انجام شده است.

این پژوهش بر روی 20 بیمار انجام شد که به دلیل سندرم ترسون تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند .برخی از بیماران در هر دو چشم خود دچار خونریزی شده بودند، در نتیجه این مطالعه بر روی 28 چشم انجام شد.

به خونریزی در چشم به دلیل ضربه‌های مغزی، سندرم ترسون می‌گویند.

از این روش برای بازگرداندن بینایی در بیمارانی که ویترکتومی شده‌اند نیز استفاده می‌شود.

ویترکتومی نوعی از جراحی چشمی است که برای درمان برخی از اختلالات شبکیه و زجاجیه به کار می‌رود.

در این عمل جراحی، بافت ژله مانند پشت عدسی چشم برداشته شده و با محلول سالین جایگزین می‌شود.

تنها یک ماه پس از عمل جراحی، دید بیماران به طور متوسط از میانگین ​​20/40 به میانگین 20/1290 بهبود یافته و در عرض چند ماه، تقریبا تمام بیماران به دید 20/20 (بینایی نرمال) رسیدند.

محققان خاطر نشان کردند که طول زمان بین آسیب و عمل جراحی، به اینکه چقدر دید بیمار بهتر شود ارتباطی ندارد.

این جراحی می‌تواند تاثیر بسیار زیادی بر آمار تکان دهنده نابینایی در اثر آسیب مغزی داشته باشد و امید دیدن دوباره را به میلیون‌ها نفر در هر سال بازگرداند.

یافته‌های این پژوهش در مجله Ophthalmology به چاپ رسیده است.

ثبت یک موج بلندتر از ساختمان 6 طبقه!

خبرگزاری ایسنا: دانشمندان موج عظیم 19 متری را ثبت کردند.

به نقل از ساینس، سازمان ملل از دیوار قوی آب با ارتفاع 19 متری خبری داده است که رکورد جهانی جدید را ثبت می‌کند.

برای اینکه اندازه این موج را تصور کنید، باید در نظر بگیرید که این موج از یک ساختمان 6 طبقه بلندتر است و حتی از چهار اتوبوس دو طبقه بر روی هم نیز ارتفاع بیشتری دارد.

این برای اولین‌بار است که موجی با ارتفاع 19 متر ثبت شده است و رکوردی قابل توجه دارد.

موج غول‌پیکر در اقیانوس آتلانتیک شمالی بین ایسلند و بریتانیا ایجاد شده که در نوع خود بی‌نظیر است.

محققان اظهار کردند: این پدیده مربوط به جبهه بسیار قوی سرد از بادها با سرعت 81.1 کیلومتر بر ساعت است.

رکورد قبلی در سال 2007 و با ارتفاع 18.27 متر در اقیانوس اطلس شمالی بود.

این امواج عظیم بر اساس الگوهای گردش باد و فشار اتمسفر در نیمکره شمالی بوده و در زمستان در اقیانوس اطلس شمالی شایع‌تر است.

کشف راز درخشان ترین ابر نواختر کیهان

خبرگزاری ایسنا: گروهی از ستاره‌شناسان صاحب نام با استفاده از تلسکوپ شیلی و تلسکوپ فضایی هابل موفق به کشف راز درخشان‌ترین ابرنواختر جهان هستی شدند.

به گزارش ایسنا و به نقل از دیلی میل، سال گذشته ستاره‌شناسان عظیم‌ترین و درخشان‌ترین انفجار با درخشش سه هزار میلیارد برابری خورشید را در اعماق فضا شناسایی کردند.

ستاره‌شناسان پس از بررسی دقیق این پدیده دریافتند این اتفاق نادر تحت تاثیر یک سیاه‌چاله بسیار عظیم به وقوع پیوسته است.

بر اساس مطالعات جدید مشخص شد فرایند نزدیک شدن و برخورد یک ستاره سرگردان به سیاه‌چاله باعث تولید حجم عظیمی از نور در اعماق فضا شده است.

دکتر جرجیوس للودس، سرپرست این مطالعه عنوان کرد: این اکتشاف در ماموریت شناسایی خودکار فعالیت ابرنواخترها حاصل شد. این اکتشاف حاصل 10 ماه رصد پیوسته فعالیت درخشان‌ترین ابر نواختر عالم هستی است.

وی در ادامه افزود: نتایج مطالعات ما نشان می‌دهد که احتمالا عامل وقوع این پدیده نادر توسط یک سیاه‌چاله بسیار عظیم چرخشی است که ستاره سرگردان کم جرم را بلعیده است.

نیروی جاذبه غیرقابل تصور سیاه‌چاله‌ها که در مرکز کهکشان‌ها قرار دارند، هر جسم سرگردان را در صورت نزدیک شدن متلاشی کرده و در خود فرو می‌برند، این پدیده نجومی نور بسیار زیادی را تولید می‌کند.