حقوق‌هایی که از اجاره یک‌ماه مسکن کمتر است

 
درحالی بانک مرکزی هزینه ماهانه یک خانوار را ۲.۹میلیون تومان و ۳۵درصد این هزینه را مربوط به مسکن اعلام کرده که با این حساب هزینه مسکن کارگران ماهانه یک میلیون تومان می‌شود، براستی کارگرانی که ماهانه یک میلیون درآمد دارند، چه می خورند و چه می پوشند؟
 
به گزارش تسنبم، کارگران که اغلب قشر متوسط و ضعیف جامعه را تشکیل می دهند بیان می‌کنند هزینه های معیشتی امسال حداقل 20 درصد بیشتر شده و چالش کسری درآمد آنها افزایش یافته است. بسیاری از کارشناسان بازار کار برآورد می‌کنند که اگر هزینه یک خانواده 4نفره سال گذشته 2.9 میلیون تومان بوده امسال این رقم به 3.5 میلیون رسیده است. تأمین معیشت و هزینه های زندگی از مهمترین مسائل و چالش هایی است که خانوارهای کم درآمد جامعه به صورت مستمر با آن روبرو هستند.

یکی از اصلی ترین گلایه های جامعه کارگری عدم برقراری تعادل بین هزینه ها و درآمد است و به اصطلاح دخل و خرج زندگی آنها هماهنگ نیست.

بانک مرکزی چندی پیش گزارشی از وضعیت درآمد و مصرف خانوار ایرانی در سال 94 منتشر کرد که حاصل آمارگیری  از هزینه و درآمد خانوارهای شهری در ایران طی سال 94 و با مراجعه به حدود 12 هزار و 700 خانوار نمونه بوده است.

بر اساس نتایج این بررسی متوسط هزینه ناخالص سالانه یک خانوار حدود 352 میلیون و 651 هزار ریال ( ماهانه حدود29میلیون و 388 هزارریال) بوده است. هزینه مزبور که شامل ارزش اجاری خانه شخصی نیز می باشد، نسبت به سال 93 معادل 7.3 درصد افزایش داشته است.
براساس گزارش بانک مرکزی، هزینه ماهیانه یک خانوار 4 نفره شهری در سال 94 ، 2میلیون و 938هزار تومان بوده، که این رقم نسبت به سال 93 بیش از 7درصد افزایش داشته است.

از کل هزینه های ناخالص خانوار به ترتیب 35 درصد به مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوخت ها، 23.6 درصد به خوراکی ها و آشامیدنی ها، 10.2 درصد به حمل و نقل، 8.3 درصد به کالاها و خدمات متفرقه، 5.8 درصد به بهداشت و درمان، 4.5 درصد به پوشاک و کفش، 4.1 درصد به لوازم، اثاث و خدمات مورد استفاده در خانه، 2.1 درصد به هر یک از دو گروه ارتباطات و رستوران و هتل، 2.0 درصد به تفریح و امور فرهنگی، 1.9 درصد به تحصل و 0.3 درصد به دخانیات اختصاص داشته است.

اگر بخواهیم مطابق مرکز آمار و بانک مرکزی محاسبه کنیم، 35 درصد حقوق یک کارگر سهم مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوخت ها و 23.6 درصد به خوراکی ها و آشامیدنی ها است و این مسئله به معنی این است که عمده حقوق کارگران صرف هزینه مسکن و خوراک می شود.

با فرض اینکه هزینه ماهانه یک خانوار 4 نفره در سال جاری هم همان 2 میلیون و 900 هزار تومان سال گذشته باشد، هزینه اجاره مسکن و انرژی های مصرفی در مسکن در هر ماه بیش از یک میلیون تومان می شود که از حداقل دریافتی بخش زیادی از کارگران بیشتر است و البته بخش عمده این هزینه مربوط به هزینه اجاره و رهن مسکن است. در حال حاضر در شهر تهران به ندرت مسکن با اجاره زیر 500 هزار تومان یافت می شود، با فرض اینکه بخشی از اجاره به صورت رهن پرداخت شود.

همچنین هزینه خوراک و پوشاک یک خانوار کارگری 4 نفره در شهر تهران با معیارهای بانک مرکزی در هر ماه حدود 700 هزار تومان می شود که 70 درصد حقوق دریافتی بخش عمده کارگران است.

حال با فرض اینکه هزینه مسکن، سوخت و خوراک و پوشاک یک خانواری کارگری که حداقل دریافتی اش به زور به یک میلیون تومان می رسد، از یک میلیون و 700 هزار تومان فراتر رفته است، مسئولان پاسخ دهند که کارگران مابقی هزینه های حمل و نقل، بهداشت و درمان، پوشاک، لوازم منزل، تحصیل، تفریح و ده‌ها هزینه دیگر را از کجا تامین کنند؟

فروش اکسیژن در هوای آلوده

 
استاد دانشگاه و فوق تخصص بیماری‌های ریه تاکید کرد که کپسول‌های اکسیژن هیچ ارتباطی به مهار آلودگی هوا ندارند و افراد نباید فریب این سودجویی‌ها را بخورند.

به گزارش جام جم، تخصص برخی سودجویان، شناسایی بحران و ماهی گرفتن از آب‌های گل‌آلود است. این روزها که هوای بسیاری از کلانشهرهای کشور در دود و آلودگی غوطه‌ور است، خیلی‌ها حاضرند دست به هر کاری بزنند که سلامت خودشان و خانواده‌شان، قربانی آلودگی هوا نشود. در این بین، عده‌ای هم پیدا می‌شوند که با تشخیص همین نیاز، به فروش کپسول‌های کوچک اکسیژن روی آورده‌اند تا به زعم خودشان، تجهیزات مقابله با آلودگی هوا را در اختیار خانواده‌ها قرار بدهند.

حتی ردپای این کپسول‌ها در برخی داروخانه‌ها هم پیدا می‌شود و نمونه متداول آن که حتی مهر تائید سازمان استاندارد را هم دارد، به قیمت حدود هشت هزار تومان به فروش می‌رسد. با توجه به این‌که حجم اکسیژن این کپسول‌ها، بسیار محدود است، تقریبا بیش از دو بار بیشتر نمی‌شود از اکسیژن این کپسول‌ها استفاده کرد. معمولا افرادی که دچار ناراحتی ریوی و قلبی هستند یا سالمندان و کودکانی که بیشتر از دیگران در معرض خطرات آلودگی هوا قرار دارند، مشتریان اصلی این کپسول‌ها هستند؛ آن هم در حالی که متخصصان تاکید دارند که استفاده از این کپسول‌ها هیچ تاثیری در مهار آلودگی هوا ندارد.

فریب سودجویان را نخورید

فروش کپسول اکسیژن به بهانه مقابله با آلودگی هوا، بازار جدیدی خلق کرده که خیلی‌ها هم در دام تبلیغات آن گرفتار می‌شوند. شبکه‌های ماهواره‌ای و فضای مجازی هم مملو از تبلیغات کپسول‌هایی است که فروشندگان آن ادعا دارند با کمک آن می‌شود شاخ غول آلودگی هوا را شکست.

دکتر رسول علیان‌نژاد، استاد دانشگاه و فوق تخصص بیماری‌های ریه در گفت‌وگو با جام‌جم توضیح می‌دهد که این کپسول‌ها هیچ ارتباطی به مهار آلودگی هوا ندارند و افراد نباید فریب این سودجویی‌ها را بخورند.

او تاکید دارد که این کپسول‌های اکسیژن به درد افرادی می‌خورد که بدن آنها توانایی جذب کافی اکسیژن را ندارد و معمولا بیماران بدحال از آنها استفاده می‌کنند، اما این‌که این محصولات را به اسم مقابله با آلودگی هوا بفروشند، هیچ دلیل علمی و منطقی ندارد.

به گفته این فوق تخصص بیماری‌های ریوی، عمده مشکلی که در حوزه آلودگی هوا داریم، وجود ذرات معلق و مضر در هواست که استفاده از این کپسول، نمی‌تواند این مشکل را حل کند و به طور کلی برای مقابله با آلودگی هوا، استفاده از کپسول‌های اکسیژن، منشا علمی ندارد.

'الکل 'علائم گرسنگی را در مغز فعال می کند

'الکل 'علائم گرسنگی را در مغز فعال می کند

 

دانشمندان کشف کرده اند که الکل مغز را در حالت "ضعف" قرار می دهد به طوری باعث افزایش حس گرسنگی و اشتها می شود.


الکل در موش علائمی را در مغز فعال کرد که به بدن می گوید غذای بیشتری لازم دارد.

محققان بریتانیایی که این نتایج را در نشریه "نیچر کامیونیکیشنز" گزارش کرده اند معتقدند که همین مساله احتمالا در مورد انسان هم صدق می کند.

شاید برای همین باشد که خیلی از مردم می گویند اشتهایشان بعد از نوشیدن الکل باز می شود.

تیم محققان موسسه فرانسیس کریک گزارش داد که این حس ناشی از کم شدن خویشتن داری نیست بلکه واکنش سیستم عصبی بدن به الکل است.

برای سه روز مقدار زیادی الکل به موش ها داده شد که معادل تقریبا ۱۸ واحد یا یک و نیم بطری شراب برای یک نفر بود.

الکل باعث افزایش فعالیت نورونی به نام ای جی آر پی شد. اینها یاخته های عصبی هستند که موقع گرسنگی فعال می شوند.

موش ها با مصرف الکل بیش از میزان معمول غذا خوردند.

وقتی محققان این آزمایش را تکرار اما در عین حال این نورون ها را با کمک دارویی مسدود کردند، موش ها به اندازه قبلی نخوردند که به گفته محققان نشان می دهد ای جی آر پی مسئول تحریک اشتها در اثر نوشیدن الکل است.

الکل خود حاوی مقدار زیادی کالری است. مثلا یک گیلاس بزرگ شراب به اندازه یک شیرینی بزرگ (مثل دونات) کالری دارد.

دنیس برداکف و تیمش می گویند درک چگونگی تاثیر الکل در بدن و رفتار می تواند به کنترل چاقی کمک کند.

حدود دو سوم بزرگسالان در بریتانیا اضافه وزن دارند یا بیش از از حد چاق هستند.

پروفسور سر ایان گیلمور از موسسه ای اچ ای بریتانیا (Alcohol Health Alliance UK) می گوید بعضی از مردم باید از تاثیر الکل بر میزان مصرف غذا و خطرات مرتبط با آن آگاه شوند.

او گفت: "الکل مسئول بیش از ۶۰ نوع بیماری است و کسانی که عادت به نوشیدن الکل دارند خود را در معرض خطر حتی بیشتری قرار می دهند اگر نوشیدن الکل با خوردن بیشتری همراه باشد. به علاوه احتمال خوردن غذاهای ناسالم هم بیشتر می شود."

"الکل و چاقی عامل ۹۰ درصد موارد مرگ ناشی از نارسایی کبد است و در بیماران چاق الکل دو بار برای کبد سمی تر است."

انتخابات و سندیکاهای کارگری

انتخابات و سندیکاهای کارگری


کارگران هیچوقت نمی توانند از منافع صنفی ، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود دفاع نمایند مگر اینکه در سندیکاهای کارگری و احزاب و سازمان های کارگری و دیگر تشکل هاى کارگری در کنار هم متحدانه از حقوق خود دفاع کنند.

با شرکت گسترده در سندیکاهای کارگری است که کارگران می توانند رعایت حق قانونی خود را در اصول قانون اساسی و قوانین کشور به حاکمان تحمیل کنند و یا حکومت را وادار به تدوین قوانینی نمایند که منافع کارگران در آن رعایت شده باشد.

با همبستگی حول محور سندیکاهای کارگری است که کارگران می توانند در قضایای مختلف کشور ( اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، جنگ، صلح، اصلاحات ….) نقش آفرینی کنند.

یادآوری این نکته ضروری است که هر تشکلی در حوزه های خاصی از فعالیت های کارگری فعال می باشد یعنی تشکل هاى گوناگون کارگری شرح وظایف گوناگون دارند.

شرکت یا عدم شرکت در انتخابات کشور هم در قالب همین شرح وظایف است که قابل بررسی می باشد. به طور کلی در مورد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات چون کاری است بیشتر سیاسی تا صنفی، پس این مهم در شرح وظایف احزاب و سازمان های کارگری می گنجد. زیرا احزاب ضمن فعالیت های صنفی فعالیت های سیاسی هم جزو وظایفشان می باشد و مهمتر اینکه افراد فعال در احزابی که منافع کارگران را نمایندگی می نمایند مشترکات بیشتری دارند تا کارگرانی که در تشکل های صرفن صنفی با هم کار می کنند.

اما بحث ما چون در مورد چرایی تصمیم سندیکا برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات می باشد به نظر می رسد توضیحاتی در این خصوص ضروری می باشد. یک سندیکای مستقل کارگری برای شرکت در انتخابات قبل از هر اقدامی باید به سوالات زیادی پاسخ دهد:

انتخابات فرمایشی است یا سرنوشت ساز؟

انتخابات کشوری است؟ استانی است؟ محلی است ؟ شهری است؟ روستایی است؟ صنفی است؟

انتخابات آزاد است یا مهندسی شده؟

انتخابات چه رابطه و دیدی در مورد طبقه کارگر دارد؟

انتخابات چه تاثیری بر مزدبگیران و اقشار کم درآمد جامعه و خانواده های آنها دارد؟

شرکت در انتخابات اتحاد و همبستگی بیشتر کارگران را به دنبال دارد؟ یا باعث تفرقه بیشتر خواهد شد؟

بدون شک شرکت در انتخابات محلی، شهری، روستایی و انتخاب نمایندگان مردمی در تحقق حداقل هایی از خواسته های کارگران و اقشار کم درآمد شهرها و روستاها موثر واقع شود، از وظایف هر فرد متعهد و سندیکایی است. مثلن در شهرهای بزرگ و پرحاشیه شورای شهر می تواند اقدامات مفیدی در جهت چگونگی زیست شهری، آلودگی هوا، کم کردن مشکل ترافیک، بهبود ناوگان مسافربری شهری، بهبود خدمات شهری، ضابطه مند نمودن ساخت و سازشهری و جلوگیری از ریخت و پاش های مرسوم در شهرداری ها، سر و سامان دادن به محلات فقیر نشین و حاشیه نشین ها و تخصیص بودجه ای که بتوان این اختلاف وحشتناک بین مناطق مرفه نشین و فقیر نشین را اندکی هم که شده کم نمود. همچنین در روستاها نیز شورای ده می تواند با پیگیری در جهت بهبود امکانات و شرایط کشاورزی و دامداری در زمینه های واردات محصولات کشاوررزی، سموم، کود، حفاظت از جنگل ها و مراتع و منابع طبیعی ، درخواست و پیگیری برای رفع مشکل جاده، مدارس، آب و برق، ….. نقش مثبتی ایفا نماید.

اما در مورد مجلس شورا و ریاست جمهوری محدودیت برای شرکت سندیکاهای به طور رسمی و یا بیانیه دادن فراوان است. شرکت سندیکاها در انتخابات سراسری به دلیل برجستگی نقش سیاسی این انتخابات و وجود افراد با گرایشهای سیاسی و عقیدتی و فرهنگی گوناگون در بین اعضا و مسوولین سندیکاها، احتمال بروز اختلافات و سست شدن تحکیم و وحدت سندیکایی را بیشتر مى کند. اما می شود به یک نتیجه گیری جمعی رسید و مسوولان و اعضای سندیکاها آزادند به این نتیجه گیری عمل نمایند و یا نظرات شخصی خود را اعمال نمایند.

اما زمانی اگر داوطلبی از طرفی بر اساس سوابق فعالیت هایی که داشته و از طرف دیگر به شرط متعهد بودن به طور شفاهی و کتبی یعنی درج در برنامه ها و بیانیه های انتخاباتی در زمینه تحقق خواسته های کارگران و اقشار کم درآمد جامعه سوابق روشنی داشته باشد و سندیکا طی بررسی های همه جانبه به این نتیجه برسد که داوطلب می تواند نقشی مثبت بر اساس قانون و اختیارات قانونی خود ایفا نمایند و همچنین سندیکا دریابد که شرکت در انتخابات خدشه ای به وحدت درونی خود و وحدت بین دیگر سندیکاها ی کارگری و تشکل های و فعالین کارگری وارد نمی نماید، می شود این کار را انجام داد.

انتخابات ریاست جمهوری برزیل و نقش سندیکا و اتحادیه های کارگری در پیروزی کاندیدای چپ گرای آن کشور مثال مناسبی می باشد.

اما به هر صورت سندیکاهای کارگری و دیگر تشکل های مستقل کارگری در هیچ شرایطی چه شرکت در انتخابات و یا عدم شرکت در انتخابات نباید منفعلانه برخورد کنند و باید به شکلی فعال و منسجم در جهت آگاهی بخشی به کارگران و ترغیب آنان به عمل درست فعالیت نمایند.

کارگران و تشکل های صنفی و سیاسی آنان باید درموقعیت های مناسب خواهان فراهم نمودن شرایط مناسب و پذیرش نمایندگان خود برای انتخاب شدن باشند . در پایان ذکر این جمله ضروری می باشد که بگوییم نباید همه چیز را سیاه و یا سفید دید.

یارمحمد اکبری عضو سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از پارس جنوبی

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از پارس جنوبی


شام کارگران پارس جنوبی عسلویه، شرکت ساختمان و نصب پتروشیمی بوشهر
کارگرانی که روزی ده ساعت تمام در محیطهای پروژه ای نفت و گاز کار می کنند و شرایط نابسامان محیط کار و آلودگیهای ناشی از محیط مواد سمی، تندرستی آنان را به خطر می اندازد بایستی نسبت به تغذیه و خوراک آنان توسط کارفرما توجه کامل گردد تا این صنعتگران زحمتکش که با تمام وجودشان در خدمت تولید هستند و مواد طبیعی خام را با هنر انسانی و اراده خویش به صنعت ملی تبدیل می کنند؛ از تغذیه خوبی برخوردار بوده و سزاوار این گونه بی مهری ها نیستند.

متأسفانه نمیدانیم که چرا ارزشهای انسانی را در فقط در قبال سود می فروشند و از آزار دادن کارگران لذت می برند. آیا رؤسای شرکتها و مسؤولینی که این چنین حقوق کارگران را فقط برای خود پارو می کنند حاضر هستند که خودشان در قبال کار سخت و بی مزد و غذای بدور از کیفیت و مسموم را بخورند؟!
یادم می آید یکی از دوستانم که در فاز ١٧،١٨پارس جنوبی عسلویه بعنوان کارگر استخدام شده بود  بعد از چند سال توانست با عنوان مدرک فوق لیسانس به عنوان مهندس توانست سمت شغلی خود را عوض کند و از کمپ کارگری به قسمت مهندسی شرکت انتقال داده شد. این مهندس وقتی که هفته های اول کاری خود امکانات رفاهی و همچنین رستوران شیک قسمت کارفرما را می دید بی اختیار به یاد بی توجهی نسبت به کارگران زحمتکش پارس جنوبی، گریه می کرد.
تصویر زیر گویای تمامی ستمهایی است که کمترین حقوق قانونی ما که تهیه خوراک بهداشتی و با کیفیت هست همچنان به مضحکه سرمایه داری درآمده است.
وارتان خرمدین عضو سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از حذف یارانه ها

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از حذف یارانه ها


مسوولین دولتی بازهم از حذف 3 میلیون یارانه بگیر دیگر خبر می دهند. با حذف این 3 میلیون یارانه بگیر تعداد 20 میلیون نفر از گرفتن یارانه محروم می شوند.
سندیکاهای کارگری معتقدند که همه 80 میلیون ایرانی فارغ از هر طبقه اجتماعی حق دریافت یارانه را دارند و حذف آنان مخالف اصول 19 و 20 قانون اساسی است. در ضمن آیا حذف 20 میلیون نفری یارانه هایشان سرشکن برای 60 میلیون ایرانی دیگر خواهد شد یا اینکه به جیب دولت خواهد رفت؟
ما مخالف حذف یارانه بگیرها و موافق این موضوع هستیم که گرفتن مالیات از ثروتمندان به صورت تصاعدی باشد تا خزانه دولت از راه درست تامین شود.

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از آلودگی هوا

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از آلودگی هوا


مسوولین می گویند: یکی از مهمترین آلاینده های هوای تهران تردد 3 میلیون موتورسیکلت است که 20 درصد آلودگی هوای تهران را تولید می کنند.

می دانیم که 3 میلیون موتورسوار برای جابجایی خانواده و همچنین درآمد خانواده از موتورسیکلت استفاده می کنند که برخورد دولت با آنان نامناسب و حذفی است.

سندیکاهای کارگری معتقدند که توقیف موتورسیکلت به جز دردسر برای موتورسوران هیچ دردی را درمان نمی کند و صورت مسئله همچنان خودنمایی می کند.

ما پیشنهاد می کنیم که دولت باید با راه اندازی تولید موتورسیکلت های برقی هم به اشتغال زایی کمک کند و هم آلودگی را از بین ببرد. امری که شورای شهر و شهردار و دولت از آن غافلند.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352)

برترین ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای پیدایش SMS و ایمیل تا به امروز در شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر، لاین، واتس آپ، تلگرام و .... حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. بعید است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و مردم خلاق ما در راه طنازی و لطیفه سازی برای آن سوژه اقدامی نکرده باشند!

سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.
******

1. ‏حسام نواب صفوی راست میگه که فارسی 1 رو اون تعطیل کرده. آنجیلا جولی ام بخاطر من از برد پیت جدا شده.

2. ‏حسام نواب صفوی اول یقه‌اش رو ببنده کانال ماهواره‌ای پیش‌کش.

3. ‏کی به کیه؟ جنگ جهانی دوّم رو هم من تموم کردم. #حسام_نواب_صفوی
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
‏من هی میگم هیچی سر جاش نیست، شما نگید نه  

4. ‏یه داف دیگه بیاد رو استیج رضا روحانی پامیشه میگه یا میدیدش به من یا کمربند انتحاریمو منفجر میکنم.

5. ‏"بایک سعیدی" یه مدت با این جمله کات میکرد: "متاسفانه ما سبکمون به هم نمیخوره".

6. ‏استیج همه از کلیفرنیا و ونکوور میان، نکست پرشین استار همه از وردآورد و نظرآباد کرج و جوانمرد قصاب.

7. ‏کلن رضا روحانی معتقده به تمام دختران زیر ۳۰ سال باید یه شانس مجدد داد.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
با این قیافه اگه تو استیج شرکت میکرد همون مرحله اول حذف میشد 

8. سوار تاکسی شدم دو تا دختر عقب نشسته بودن موقع حساب کردن به اونا گفت قابل نداره مهمون ما باشید، به من گفت خرد بده داداش الکی وقت ما رو نگیر.

9. ‏-آقا داماد چیکاره ـن؟
+پدرشون پولداره.
-مبارکه

10. ‏با هر بمبی که تو ترکیه منفجر میشه صد هزار تومن تور ترکیه ارزون میشه؛ خدا کنه یه چندتا بمب هم تو تایلند بزارن اونجا هم بتونیم بریم.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
وقتی نخونده پاس میشی  

11. ‏کاکو بند یه جورى میخونه انگار دهنشون پر از غذاست و انگشت پاشون خورده به لبه ى میز.

12. سلطان پول قرض دادن به پسر
"مادر"

13. ‏توروخدا مطالعه تونو بالا ببرید، رمان بخونید، بینوایان رو یادتونه نره، خیلی کمک میکنه که ته برگه امتحان داستان غم انگیز بنویسید نمره بگیرید.

14. ‏به هرکی هم گفتیم تو مثل ماه میمونی از فرداش خسوف شد.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
‏وقتی معدلت رو میپرسن و مجبوری بحث رو عوض کنی 

15. خوشبین ترین موجود کره زمین شتره. این بزرگوار وسط بیابون موقع خوردن خار چنان رضایتی تو چهرش هست انگار وسط هال نشسته فسنجون میخوره.

16. همیشه دلم میخواست کشتی گیر بشم. گزارش‌گر‌ها در وصفم بگن: جوان جویای نام، چغرو بد بدن، ملقب به گراز غوطه ور در کثافت، دانشجوی انصرافی برق قدرت.

17. یه بارم خسرو و شیرین و خسرو پرویز و ناصر خسرو با هم سوار تاکسی میشن راننده از خسرو فاکتور میگیره کرایه چهار نفر رو حساب میکنه.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
‏وقتی جلوی دخترای دانشگاه داری فوتبال بازی میکنی و از جناح راست سانتر میکنن واست 

18. از قدیم گفتن دانشجویی که تو طول دوران دانشجوییش یه واحدی درسی با استادی به نام "استاد محمدی" نداشته باشه دانشجو نیست، عمله س.

19. آرایشگر لیلافروهر تو استیج شرکت کرده. دیگه هرکی با خواننده ها رابطه داره فکر می کنه خوانندس، مثلا دستمال توالت داریوش تو دوره بعدی هست.

20. از این به بعد مامانم خورشت کرفس درست کرد میگم خیلی خوش مزس ولی حیف تو سبک من نیست.

21. مثل اینکه شبا که ما میخوابیم یه عده ای بیدارن و دارن به ترامپ نامه میدن. ینی انقدری که این بدبخت حالا نامه میگیره برنامه کودک کانال ٢ نگرفته.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
وقتی مهمون میاد و بچه‌شون بیش‌فعالی داره. 

22. ‏یه نخی وسط ده تومنی و بیست تومنی قدیم بود این نخ رو در می آوردیم و میرفتیم با استرس تمام از مغازه جنس میخریدیم. این نهایت اختلاس زمان ما بود.

23. یه دوس مخاطب خاص داشتم شبها میرفتم زیر بالکن خونه شون گیتار میزدم. یه شب باباش منو دید گفت بیا برو تو اتاقش با هم حرف بزنید، فقط صدای اون آشغالو درنیار.

24. من شلخته نیستم فقط وسایلمو دم دست میچینم.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
ادامه این داستان را در قسمت بعد خواهید دید...  

25. بابام میگفت خدابیامرز عموم بچه یازدهمش که بدنیا اومد واسه پیشگیری هیچ فکری به ذهنش نرسید طلاق گرفت.

26. کاش یه قانونی تصویب بشه که وقتی آرایشگر موقع اصلاح موهات سوتی میده این اجازه رو داشته باشی که سشوارو رو سرش خورد کنی.

27. 90 درصد دخترایی که تلگرام دارن توی گروه به اسم "ورود آقایان ممنوع" هستن که توش 24 ساعته راجب آقایون غیبت میکنن.

28. -پاشو برقص بابا
+بلد نیستم
-پاشو پاشو (وی را از زیر بغل گرفته روی زمین میکشند)
صدای شلیک گلوله
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
‏و بدینصورت بود که ما شروع به کسب علم و دانش کردیم 

29. یکی ازرفیقام ازم مشورت خواست نزدیک به 14 تا پی ام راهنمایش کردم در جواب زد  اوکی فرداش یه جوری با چوب زدمش تا درس عبرت اوکی گویان بشه.

30. یه بار منو به زور بردن وسط برقصم بعدا فهمیدم قسمتایی که من رقصیدم رو از تو فیلم دراوردن :)))

31. یه باشگاه بدنسازی تو محلمون بود واسه ورزشکارا آهنگ داریوش پخش میکرد بعد از یک ماه باشگاه رو جمع کردن جاش کمپ ترک اعتیاد زدن.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
وقتی موقع خواب تازه یادت می افته فردا امتحان داری 

32. ‏مامان من از هرچی که پرژک شامپوشو نساخته و بایودنت آدامسشو نساخته و چیتوز چیپسشو نساخته و تتلو آهنگشو نخونده ترشی درست می کنه.

33. ‏پول شخصیت نمیاره ولی یه جوری معیار های اطرافیان از شخصیت رو تغییر میده که اون شخص پولدار با شخصیت میشه.

34. ‏میخوام برم به این یارو وانتی که آبگرمکن و یخچال میخره برم بگم داداش آدرس بده من خودم جمعه ها واست یخچال میفرستم انقدر عربده نزن.

35. انگار پتو یه زاویه خاصی داره اونو پیدا نکنی خوابت نمیبره.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
چجوری دلتون میاد کله پاچه اینو بخورین، شما زلفا رو ببین دوساعت با بابلیس جلو آینه بوده 

36. ‏زدم جم جونیور نگاه میکنم. پسربچه ۵ ساله از تهران، پری دریایی نیمه لخت کشیده فرستاده. من ۵ سالم بود یه گردالی می کشیدم تف میکردم توش شکل حوض شه.

37. ‏حاضرم یه بیل بدن دستم بگن تا هسته زمین بکن برو پایین، ولی دو خط درس نخونم.

38. حتی اگه آخرین آدم روی کره ی زمین باشم و هندزفری تو گوشم باشه باز احساس میکنم یکی داره صدام میزنه.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
وقتی بهش میگی دوسِت دارم اون میگه مرسی 

39. ‏ایده هاتون واسه تفریح بعد امتحانا رو مکتوب بنویسین،چون بعدش دیگه هیچ وقت به ذهنتون نمیرسن.

40. وقتی همه دانشجوها با خستگی و بی حوصلگی‌ نگاتون میکنن، دو سه نفرم اون ته چرت میزنن چجوری روتون میشه درس دادنتونو ادامه بدید؟

41. قبلا میرفتی پارک بوی گل میومد الان فقط بوی گل میاد.

42. لامصب زمونه یه طوری شده آدم نیم ساعت یه بار نیمه گمشده جدید پیدا میکنه.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
ژست سندی تو استیج 

43. تو تلگرام یه ویدئو فرستاده عروسی پسر شهرام صولتی، 14 مگ! والا من فیلم عروسی خودمم اونقد باشه براش حجم نمیسوزونم، چه برسه به پسر شهرام صولتی.

44. هیچ لذتی بالاتر از صبح زود بیدار شدن و بلافاصله بعد از آن مجددا خوابیدن نیست.

45. مامانم کنترل به دست به هر کانال 3 ثانیه فرصت میده از خودشون دفاع کنن.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352) 
وقتی توی برنامه رژیمی نوشته به اندازه یک کف دست نان 

46. بعد چند سال معلم دینی راهنماییمو تو خیابون دیدم گفت سلام فلانی چطوری؟گفتم ایمان تقوا عمل صالح.

47. همون خرا کار خوبی کردن از اول خودشونُ زدن به نفهمیدن کسی ازشون توقعی نداشته باشه.

48. ‏آخه Slm چیه؟ بگو سلام قشنگ..خدایا این نسل چرا اینجوریه.

49. نوشته وقتی داری میبازی لبخند بزن که طرف به بردنش شک کنه. با بابام ورق بازی میکردم داشت منو میبرد بهش خندیدم، گفت به من میخندی بزمچه؟ و کتکم زد.

50. چهارتومن پول دوربین میدید؟ من ی بار به بابام گفتم بابا یه دوربین بخر لحظاتمون رو ثبت کنیم گفت پسرم تو با این قیافه ات هیچ جا ثبت نشی بهتره.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (352)
کلن ساختار ایرانی جماعت متفاوته 

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351)

برترین ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای پیدایش SMS و ایمیل تا به امروز در شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر، لاین، واتس آپ، تلگرام و .... حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. بعید است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و مردم خلاق ما در راه طنازی و لطیفه سازی برای آن سوژه اقدامی نکرده باشند!

سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.
******

1. اون چیزی که شمارو چاق نشون میده رنگ مو، رنگ لباس یا طرح راه راه یا ساده لباس نیست. چربیه.

2. ما از کودکی با اقتصاد مقاومتی آشنا بودیم، مثلا اونجایی که چسب میخواستیم یا کم میاوردیم از گوشه داخلی جلد دفتر و کتابمون میکندیم.

3. مرد کوه درده، که بی پولی تونل زده از توش رد شده!

4. ‏هروقت ناامید شدید به این فک کنید که رضا پهلوی هنوز امیدواره شاه ایران بشه.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351) 
ممنون عزیزم، زحمت نکش. 

5. ‏دخترا وقتی میخان از پشت فرمون پیاده شن، اگه خودشونو توی آینه وسط نیگا نکنن در باز نمیشه؟

6. ‏دلیل اینکه من همش خوابم بخاطر این جمله‌ی استیو جابزه که میگه؛ اگر بی‌هدف از خواب بیدار می‌شوید، بهتر است برگردید و بخوابید.

7. ‏چند چیز بعد از مرگ انسان سالها طول میکشه تا تجزیه بشه و از بین بره.مو، ناخن، استخوان و در نهایت سوهانی که با چای خوردی و لای دندونت گیر کرده.

8. ما زمان شاه هم دختر دماغ عملی زیاد داشتیم ، اگه باور ندارید سریال معمای شاه رو ببینید.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351) 
بنظرم این استتار باید تو دانشکده های افسری دنیا تدریس بشه... 

9. امتحان اونجاش که حتی تشخیص نمیدی سخته یا آسون!

10. ‏میخواستیم بریم کافه، دیدیم چراغاش روشنه، زنگ زدیم صاحبش گفتیم، این کافتون چراغاش روشنه، مگه نباید تاریک باشه؟ گفت امروز کافه تعطیله داداچ.

11. من اگه اسم بچم هنگامه بود میرفتم فامیلیمو عوض میکردم: "سوخت گیری از تلفن همراه خود استفاده نکنید".

12. از ناپایدار ترین عناصر هستی هم میشه به نظم و ترتیب لباس های تا خورده ی درون کِشو اشاره کرد که عمر آن یک الی دو روز میباشد.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351) 
‏هر از گاهی تو خونه‌ی ما همچین جلسه‌ای برای بررسی تعداد واحدهایی که پاس کردم شکل میگیره. 

13. یه رفیقی هم داریم مخاطب خاصش که زنگ میزنه میگه من برم با بابام صحبت کنم ماهم مثلا نمیفهمیم یه بار داشت به باباش میگفت اول تو قطع کن.

14. یه اهنگ گوش دادم تهش ۱۱ نفر رو اسم برد که توی آهنگ خونده بودن. ما یه ماهه میخوایم بریم شمال ۳ نفر جور نمیشه.

15. تو امتحانا تصمیم دارم فقط فرمولو بنویسم ادامش بنویسم see more.

16. هوا سرد شد این مورچه های خونمون با استرس ریختن بیرون غذا جمع کردن، قشنگ گفته بودن: اوووه حالا کو تا زمستون.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351) 
چشم‌ها رو باید شست، جور دیگر باید دید

17. بچه سیزده ساله زن داره اونوقت من سیزده سالم بود فک میکردم سیم ظرفشویی شوهر اسکاجه.

18. استاد امتحان گرفت بعد نیم ساعت اومد کلاس گفت فلان سوال غلطه ، نصف کلاس گفتن عه استاد ما که حل کردیم! آره ، بچها خیلی به امتحان مسلط بودن!

19. نون دور پیتزا رو میریزین دور؟ من اون کارتنش رو هم سس میزنم میخورم.

20. 7575 رو بلاک کردم که مسیج پیشواز نفرسته ، الان زنگ زد! میفهمید؟ زنگ زد! از ترسم جواب دادم که پا نشه بیاد جلو در خونه.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351) 
دیگه هیچی سر جای خودش نیست 

21. ‏من اونجا از ازدواج خواهرم پشیمون شدم که یه روز از خواب پا شدم اومدم بیرون داد زدم مامان! دومادمون در یخچالو بست و با دهان پر گفت کسی نیست.

22. ملت اینستا دارن درس میخونن کنارشون نوتلا و کیندر گذاشتن فقط نمیدونم چرا هروقت ازشون جزوه میگیرم فقط علامت قورمه سبزی و ترشی تره دیده میشه.

23. ‏هرچى قرص آهن رو به آهنربا نزدیک میکنم هیچ عکس العملى نشون نمیده، نمیدونم آهنرباها خرابن یا قرصا تقلبى شدن یا من عقل ندارم.

24. ‏اون پیچای ریز دسته عینک هم شوخی بدی بود ک سازنده عینک باعینکیا کرد. آخه اونیکه عینکشو در میاره میخ طویله رم بزور میبینه. چطور اون پیچو سفت کنه.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351) 
اوسا این پیچم سفت شد 

25. ‏بلاتکلیفی یعنی ندونی وقتی امتحان میدی جزوه هاتو بریزی دور یا نگه داری واسه ترم بعد.

26. تقریبأ میشه گفت کل ایران 3G شده بجز این 2 متر در 1 متر تخت من.

27. ‏فصل امتحاناته، از تمامی دوستانی که استادن معلمن مراقبن خواهش میکنم یکم شل بگیرن تا ایرانی سرافراز داشته باشیم.

28. همونقدر که هندزفری دوست داره گره بخوره کنترل هم دوست داره قایم بشه.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351) 
من در مقابل مشکلات 

29. وقتی به جمعه میگین آدینه، حکیم ابوالقاسم فردوسی رو تصور میکنم که با انگشت اشاره نشونتون میده و فریاد میزنه: That's my boy!

30. پسری که میره تو اتاقش و در رو هم میبنده مطمئنا کاری غیر از درس خوندن داره انجام میده. وگرنه موقع درس خوندن در رو باز میذاره که همه ببیننش.

31. اوایل که سیگارکشیدم واس اینکه دهنم بو سیگار نده تو دهنمم عطر زدم، رفتم خونه دیدم بابام میگه من خودم رو میزنم به نفهمی تو توی دهنت عطر نزن میمیری.

32. اگه یه آشنای قدیمی یهو دلش براتون تنگ شد و خواست هرجوری که شده شما رو ببینه؛موضوع یکی از این دوتا ست:
۱-نتورک مارکتینگ
۲-نتورک مارکتینگ
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351) 
تاریخ فراموش نخواهد کرد... 

33. تو تلگرام و واتس اپ حداقل ۵۰۰۰ تا گروه به اسم«با جنبه ها +۱۸ وجود داره» همه ی اعضاشونم بی جنبه ان و ۱۵ سالشونه.

34. یه پسره اومد خواستگاریم اینقد خوشگل بود که بهش گفتم برگرد خونتون من بیام خواستگاریت زشته اینجور.

35. یه واحدی برای سنجش مسافت هست به اسم آهنگ؛ مثلا از خونه تا دفتر ما ۴ تا آهنگ فاصله ست.

36. استاد داشت در مورد مقاومت چوب صحبت میکرد، بعد گفت از درخت این چوبارو تهیه میکنن. درخت میدونید چیه؟ یعنی میخوام بگم دید استادا به دانشجو اینه.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351) 
وضعیت من بعد از خوردن آبگوشت 

37. به دوستی گفتم کاری برام انجام بده گفت مریضم نمیتونم،دوست دوم گفت تازه ازبیمارستان برگشتم،به دوست سوم نگفتم چون میدونستم از سردخونه مسیج میده.

38. جوراب پارازین ها دوران بازنشستگی خودشونو رو شیر حموم میگذرونن.

39. ‏چرا فقط خودکشی نهنگا مطرحه؟ خودکشی پشه ها چی؟ میرن تو اون لامپ سفیدا خودکشیه دیگه.

40. از نظر پدر من لنگ ظهر وقتیه که من از خواب پا میشم، حالا فرق نمیکنه 5 صبح باشه یا 12 ظهر!
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351) 
وقتی پسرا موقع رانندگی یک داف کنار خیابون میبینن 

41. بعضی درسا هم فلسفه ی وجودیشون، آشنایی ورودی های سالهای مختلف یه رشته با همدیگه است، مثلا شما سر کلاس دینامیک با دانشجوهای 4سال بالاتر از خودت تا 6سال پایینتر از خودت آشنا میشی.

42. یه ذره دیگه محدوده طرح و ترافیک رو بیشترکنن از اتاق خواب به آشپزخونمون هم نمیتونیم بریم.

43. یکی ازهنرهای راننده تاکسی ها اینه که ازبسته بودن عروق کرنریه گوریل های تانزانیا،بحثو میرسونن به کمبود لوازم یدکی.

44. ترکمنستان گاز ایران را قطع کرد!
ایران برق عراق را قطع کرد!
الان نصف خاورمیانه تو دلهره اند که برن دستشویی یکی آب رو قطع کنه.

45. تنها راه عملی کردن شعار «یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت» نشستن پشت فرمون یه نیسان آبیه!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (351)
قالیباف: شما از اینا استفاده کردید؟ می ارزه پنج تومن؟ 

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350)


برترین ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای پیدایش SMS و ایمیل تا به امروز در شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر، لاین، واتس آپ، تلگرام و .... حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. بعید است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و مردم خلاق ما در راه طنازی و لطیفه سازی برای آن سوژه اقدامی نکرده باشند!

سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.
******
 
1. مادرم فکر کرده کاکتوس سالی یک استکان بیشتر آب نمی‌خواد. امروز کاکتوسه گفت داداش یک لحظه بیا، اینجا کربلاس؟ یک لیوان آب بیار مُردیم از تشنگی.

2. داریم عزیزانى که هوخشتره بهشون گفته عید قربان یک سنت تازیه ولى کریسمس خیلى سنت نازیه.

3. من شبا اینستاگراممُ میزارم یخچال غذاهاش خراب نشه.

4. ‏شما یه گلابی بذار جلوت و بسیار دوستش بدار، یهو می بینی نیست، رفت.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350) 
مگه من مسخره باباتم؟ 

5. ‏ ‏فرق نداره من ۷ صبح پاشم یا ۱۰ صبح یا ۲ بعد از ظهر، به هر حال پدرم ۱۰ مین قبل من میره دستشویی و دمپایی رو خیس میکنه.

6. ‏الارم گوشی رو هرکی اختراع کرد نمیدونم ولی تمدید کردن اون به دقایق بعدی بی شک کار یک ایرانیه.

7. بزرگترین مشکل بیرون رفتن اینه که باید حاضر شد.

8. سوشی درست کردن که کاری نداره.ماهی رو تمیز می کنی و می ذاری تو ماهیتابه، ولی زیر ماهیتابه رو روشن نمی کنی.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350) 
وقتی میبینم برای همه خاستگار پیدا شده جز من 

9. یه سری داشتم با یه دختر حرف میزدم گفتم شما از چی خوشتون میاد؟ گفت بوی خاک مرطوب. هنوز که هنوزه وقتی تف میکنم رو زمین یاد اون میفتم.

10. دیدین وقتی شامپو تموم میشه توش یکم آب میریزن استفاده میکنن؟ ما با ظرف سسم این کارو میکنیم.

11. ‏این که صداسیما بجای کلمه تلگرام مینویسه "نشانی ما در فضای مجازی", مثل این میمونه که وقتی یکی ازت پرسید ادرس خونتونو بده بهش بگی: تهران.

12. بازی فقط اونجاش که نمیتونی بری مرحله بعد کل بازیو پاک میکنی.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350) 
واس خودمه، نمیدم 

13. به دختره گفتم پیانو میزنم گفت اگه راست میگی بگو اسم سه تا پدالش چیه منم گفتم گاز و ترمز و کلاج دیگه فکر کنم پیانو اونا اتومات بود بلاک کرد.

14. ‏یه جاش هست مولوی میگه «ما به فلک می‌رویم، عزم تماشا که راست؟» معادل امروزیش میشه: بچه‌ها ما داریم میریم وید بزنیم، کیا پایه‌ ن؟

15. من اگه دکتر بودم اون دکتر شیفت شب بودم که مریضا بهش می‌گن «دکتر قربوت دستت فقط یه چیزی بده دردش ساکت شه، فردا برم پیش یه دکتر درست حسابی».

16. یه سری خونه رفیقم خواب بودیم شب یه صدا اومد گفتم اوه عجب رعد و برقی. گفت نه نگران نباش، بابام یه کم اوضاع معده ش خرابه، شبا تو خواب اذیت میکنه.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350) 
حضور افتخاری عباس جدیدی در کنار گورخواب ها 

17. ‏تنها باری که از من به عنوان فردی نمونه یاد شد سر یه کلاسی بود استاد داشت درباره مشروطی ها حرف میزد اشاره کرد به من گفت اینم یه نمونش.

18. مسخره ترین انسان ها هم اینا هستن که تو ماشین وقتی جلو نشستن برمیگردن میگن ببخشید پشتم به شماست، نمیبخشم گمشو برعکس بشین.

19. داداش شما از رستوران میای بیرون عین کابوی ها خلال دندون رو نزاری گوشه لبت هم ما میفهمیم کباب خوردی.

20. فکر کنم سی دی ما خش داره همش قسمت گهی زین به پشت رو تکرار میکنه. گهی زین به پشت و گهی زین به پشت و گهی زین به پشت و گهی زین به پشت و...
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350) 

21. هیچ بچه ای تو نسل ما نیس که اقلن یه بار با استایل روبرتو کارلوس ایستگاهی نزده باشه، فاصله‌ی زیاد از توپ گام های سریعو کوتاه و بعدش یه شوت محکم تو شیشه همسایه.

22. بی ناموسا چرا تو منو نمینویسن پاستا همون ماکارونیه حتما باید 35 تومن پول میدادیم تا خودمون این قضیه رو میفهمیدیم؟

23. امروز رفته بودم پلاسما اهدا کنم انقد کارمنداش خوشگل و مهربون بودن که میخوام برم جفت کلیه هامم اهدا کنم.گفتم قلبمو بردارید گفتن نه میمیری.

24. قول دادم که دگر حجم اینترنت نخرم
مگر امشبو فردا شبو شبهای دگر
 
 شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350)
تصورم از کسایی که فک میکنن خیلی بارشونه 

25. موقع درس خوندن حتی مطالبی که تو گروه های خانوادگی میفرستن هم جذابه.

26. جریمه ها رو طوری گرون کردن که اگه پلیس خواست نگهت داره جریمه کنه، باید همونجا ماشین رو ول کنی بری.

27. رفیقم رفته برای آزمایش اعتیاد تست ادرار داده. یارو تو جوابش گفته داداش شما حتما قاطی مرفین یه ذره ادرار هم مصرف کن. هیچی ادرار تو مرفینت نبود.

28. شما سالاد شیرازی درست کن بهش سس سفید بزنُ پنیر پیتزا یه بربریم بنداز زیرش میشه پیتزا سبزیجات ویژه ایتالیایی میتونی سی تومن بکنی تو پاچه بقیه.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350) 
خب حالا به دنیا اومدیم، بعدش؟ 

29. یه ضرب المثل خاص ایرانیا هست که "این زمینها رو متری هزار تومن التماس میکردند من نگرفتم".

30. مخترع کلم پلو خودش چند ماه بعد ، بخاطر عذاب وجدان خودکشی کرد ، بعد این ملت هنوز این بلا رو سر نعمتهای خدا میارن.

31. ‏میگن بطری پلاستیکی بعد از 5000 سال تو طبیعت تجزیه میشه،
الف. کی 5000 سال عمر کرده تا اینو ببینه.
ب. من دیشب یکی رو جلو در کوچه انداختم صبح نبود.

32. هپی نیو یر چیه؟ ما خودمون «سال نو مبارک یادت باشه من اولین نفری بودم که گفتم»مذگان داریم.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350) 
وقتی از حموم میای بیرون میبینی کلی مهمون تو حال پذیرایی نشستن! 

33. چه خوبه خدا چیزی به نام خواب آفریده و گرنه این گوشیا رو کی شارژ میکردیم؟

34. ‏زیر سرم یه خانوم دکتر جوون وخوشگل اومد بالا سرم گفت وضعیتت خوبه؟ گفتم آره ماشین دارم خونه و کار هم دارم! به تزریقاتیه گفت یه آرام بخش دیگه بهش بزن.

35. ‏اگه امروز جلوی کمپین "سگ فحش نیست" نایستیم و عقب نشینی کنیم چند وقت دیگه میگن توله سّگ و پدسّگم فحش نیست. اینا از امریکا هم بدترن.

36. میگن روزنامه دنیای اقتصاد بعد از شنیدن آمار های اقتصادی دوره احمدی‌نژاد از زبان شریعتمداری، رفته تو کار شعر کودک و نوجوان.
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350) 

37. این جور که بوش میاد، چند وقته دیگه همه عکس میندازن زیرش مینویسن: من وغروب یکشنبه.

38. دیروز داشتم خیار میخوردم, تهش رو کندم انداختم دور. یهو خیار به زبون اومد گفت چرا اینکارو کردی؟ یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایان بود.

39. یه بار ابوالفضل پورعرب سر امتحان محاسبات عددی میاد از روش سری تیلور استفاده کنه ولی اشتباهی فریبرز عرب‌نیا سر امتحان آنالیز عددی از روش اویلر استفاده می‌کنه و جفتشون درس رو میفتن!

40. کاش علی مطهری یه اکانت هم تو کلش آف کلنز داشت اینطوری در مورد فیلتر اون هم یه موضعی میگرفت!
 
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350) 
قالیباف از مشکل بی خانمانی در تهران انتقاد کرد 

41. خود اروپاییا به بابا نوئل میگن آق عمو. شما نمی خواد پاپا نوئل صداش کنی‌.

42. مدیرکل مطالعات رفاه اجتماعی معاونت رفاه تعاون کار ورفاه اجتماعی، اومده تلویزیون. میگن بقیه شغلش داره تو پارکینگ پارک میکنه!

43. یکی از جاهایی که آدما نشون میدن جنبه آزادی ندارن توی اتوبوس بین شهریه. ولشون کنی پشتی صندلی شون رو اونقدر میخوابونن تا بکنن تو حلقت!

44. تنها دلیلی که من جورابامو نمیشورم اینه که وقتی گم میشن راحت از روی بو، جاشونو پیدا کنم.

45. بعضیا یه مدلی تا آخرین لحظه میشنن سر امتحان انگار قراره آخرش ته دیگ سیب زمینی بدن.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (350)
وقتی تو خونه تنهام و می خوام نیمرو بپزم 

هایلایت (371)


برترین ها: جمله های زیبا، دلنوشته های دلنشین، اشعار ماندگار، پاراگراف های تاثیرگذار و بی‌نظیر از یک کتاب یا مقاله. همه این‌ها می‌تواند بهانه ای برای هایلایت کردن آنها در کتاب، مجله و یا ذهنتان باشد.
 
سعی کرده ایم در مجموعه مطالب "هایلایت" مجموعه ای گزیده و دلنشین از این مطالب را در اختیار شما قرار بدهیم.
 
شما نیز هایلایت های خود را برای ما از طریق نظرات ارسال کنید.
 
*****************
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 
 
هایلایت (371) 

حرفِ دل، حرفِ حساب (62)

برترین ها: هر آنچه که از جان و دل آید لاجرم بر دل نشیند؛ این سخن معروف از شیخ اجل مقصود را به سادگی و بدون نیاز به توضیح بیشتری بیان می‌کند. یک جمله و سخن تاثیر گذار و شنیدنی لزومی ندارد که حتما توسط یک نویسنده، فیلسوف، دانشمند یا انسان مشهور و شناخته شده ای گفته شود، گاهی جملاتی ساده و خودمانی که گوینده و نویسنده ی آن ها در حریم کوچک و دوست داشتنی خود و اکانت توئیترش می‌نویسد و فرد مشهوری هم نیست، ولی جمله اش خیلی تاثیر گذار تر از هزاران جمله ای است که هر روز و شب در شبکه های اجتماعی و سایت ها و مسنجر ها جلوی چشم خود می‌بینیم و سعی می‌کنیم از آنها بهره ببریم. این جمله ها و توئیت ها همگی حرف دل هستند، حرف دل کسانی که چون هم سطح افراد جامعه و غرق در آن هستند و نگاهی عمیق به آن دارند، خیلی ملموس تر و به تبع آن تاثیر گذار تر است.

این جملات کپی و فیک نیستند و نویسنده ی همه ی آن ها مشخص است. حالا یا با نام واقعی خودش یا با نام مستعاری که برای خود انتخاب کرده و با آن در شبکه های اجتماعی و بدون دغدغه ی دیده شدن قلم می‌زند. مجله اینترنتی برترین ها تلاش دارد در سری مطالب جدیدی که با تیتر «حرف دل، حرف حساب» خدمتتان ارائه می‌کند، گزیده ای از این جملات را برای شما انتخاب و تقدیمتان کند. شاید با این کار هم اثر پذیری این جملات فراتر از مخاطبان محدود آن ها بشود و همچنین شاید یک روزی، یک جایی، یکی از این جملات به درد یک نفر بخورد و حتی مسیر زندگی اش را تغییر بدهد. امیدواریم.

مثل همیشه منتظر نظرات، انتقادات و پیشنهادات سازنده شما عزیزان هستیم.

 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 
 
حرفِ دل، حرفِ حساب (62) 

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150)

برترین ها: سخنوری یکی از ارکان ادبیات ایران و جهان است و نغزگویی و جمله های تاثیر گذار دو بن مایه اصیل در زبان محاوره تمامی ملل هستند.
 
با توجه به همین اصل یکی از پایه‌های ماندگاری فیلم های سینمایی و مجموعه‌های تلویزیونی را باید در دیالوگ‌هایی جستجو کرد که در حافظه تاریخی مخاطبانشان نقش بسته‌اند.

در این مطلب با گزیده ای از دیالوگ‌های ماندگار سینمای جهان و ایران و همچنین سریال های تلویزیونی اشاره می‌کنم.

***************

 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 
 
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (150) 

میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

خبرگزاری ایسنا: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در کنار فعالیت‌های سیاسی خود همواره در زمینه نگارش خاطرات و کتاب هم فعال بود به طوری‌که آثار مکتوب متعددی از خود به جا گذاشته است.

 یکی از عادت‌های آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی که شامگاه ۱۹ دی‌ماه در سن ۸۲ سالگی از دنیا رفت نوشتن خاطرات خود به صورت روزنوشت بود. هاشمی از اول فروردین سال ۶۰، هر روز در یک صفحه از سررسید همان سال یادداشت‌هایی درباره‌ کارهای شخصی و حوادث مهم داخلی و خارجی نوشته است؛ کاری که سال‌ها آن را ادامه داد.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

در ادامه نگاهی داریم به آثار به‌جامانده از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که در قالب کتاب‌های خاطرات او و آثار دیگری منتشر شده‌اند.

«دوران مبارزه» (مقطع تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی)؛ این نوشته اولین کتاب از سری کتاب‌های خاطرات هاشمی رفسنجانی است که مربوط به خاطرات قبل از انقلاب اسلامی او یعنی از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۵۷ است. کتاب دو جلد دارد که جلد دوم آن به انتشار اسناد ساواک و سایر تصاویر و مدرک‌ها اختصاص یافته است.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«انقلاب و پیروزی» (مقطع سال ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸)؛ این کتاب کارنامه و خاطرات سال‌های ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ است و به مقطع مهم پیروزی انقلاب می‌پردازد.

«انقلاب در بحران» (۱۳۵۹)؛ در مقدمه کتاب آمده است: "سال ۱۳۵۹ در تاریخ انقلاب اسلامی از سال‌های بسیار مهم و  قابل توجه در تحولات بعدی انقلاب، محسوب می‌شود. آغاز به کار مجلس شورای اسلامی، تشکیل دولت شهید رجایی و آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در کنار چالش‌های سیاسی ناشی از اختلافات درونی مسئولان نظام، رویدادهای مربوط به این سال را از سال‌های دیگر ممتازتر ساخته است". در کتاب علاوه بر متن خاطرات و تعدادی از عکس‌ها و اسناد مرتبط، روزشمار وقایع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۹ نیز درج شده است.
 
«عبور از بحران» (۱۳۶۰)؛ خاطرات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از رویدادهای سال ۱۳۶۰۰ در قالب یادداشت‌های روزانه به  چاپ رسیده است. این خاطرات افزون بر آن‌که یکی از کامل‌ترین وقایع‌نامه‌های سال‌های اخیر تلقی می‌شود، به دلیل قرار داشتن نویسنده در متن حوادث و ثبت روزانه آن‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است .توضیحات لازم درباره اوضاع و احوال موضوع یا زمان ذکرشده در زیرنویس‌ها آمده است. کتاب با تصاویر متعددی از نویسنده و دیگر شخصیت‌های سیاسی مرتبط با حوادث و وقایع کتاب همراه است.
 
«پس از بحران» (۱۳۶۱)؛ هاشمی در سال ۱۳۶۱ علاوه بر ریاست مجلس شورای اسلامی، نمایندگی حضرت امام (ره) در  شورای عالی دفاع را عهده‌دار بود و در تصمیم‌گیری‌های مربوط به سیاست‌های کلان کشور نقش مهم و تاثیرگذاری داشت. تداوم جنگ تحمیلی، فتح‌المبین، آزادسازی نهایی خرمشهر، عملیات رمضان و والفجر مقدماتی، فرماندهی واحد در جنگ اشغال لبنان توسط اسراییل، اجلاس فاس، تاسیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، کنفرانس غیرمتعهدها و سفر به هندوستان، کشف کودتا توسط صادق قطب‌زاده، برنامه پنج‌ساله، تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی، فرمان هشت‌ماده‌ای امام، و تاسیس نهاد تشخیص مصلحت نظام از جمله رویدادهایی است که در این خاطرات از آن‌ها سخن می‌رود.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«آرامش و چالش» (۱۳۶۲)؛  هاشمی‌ رفسنجانی در این سال علاوه بر وظایف رسمی خود در مقام ریاست مجلس شورای اسلامی و تلاش‌ها و فعالیت‌های گسترده در پشت صحنه سیاست، مسئولیت‌های جدیدی را نیز پذیرا می‌شود که از آن جمله‌اند عضویت در شورای سیاست‌گذاری صداوسیما، فرماندهی عملیات جنگ و ... .
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«به سوی سرنوشت» (۱۳۶۳)؛ این کتاب چهارمین کتاب از مجموعه خاطرات هاشمی رفسنجانی است که به صورت  روزنوشت تنظیم شده است و به دلیل آن‌که در زمان وقوع حوادث نگاشته شده است، ارزش تاریخی و اسنادی بسیاری دارد؛ به دلیل آن‌که هاشمی رفسنجانی در آن دوره نیز در سمت‌های حساسی چون ریاست مجلس شورای اسلامی، امامت موقت جمعه تهران و جانشینی فرمانده کل قوا بود و نیز در سری‌ترین نشست‌های نظام حضور داشت و از روند تصمیم‌گیری برخی از مهم‌ترین حوادث آن دوران اطلاعات داشت. در سال ۶۳ رخدادهای مهمی چون ادامه جنگ تحمیلی به وقوع پیوست و هاشمی در این خاطرات از برخی دیگر از رخدادها هم سخن به میان می‌آورد. در کتاب «به سوی سرنوشت» چند نامه تاریخی برای نخستین‌بار به چاپ رسیده است.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«امید و دلواپسی» (۱۳۶۴)؛ جلد چهارم از مجموعه‌ کارنامه و خاطرات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است که به یادداشت‌های روزانه‌ او در سال ۶۴۴ اختصاص دارد. در بخشی از مقدمه‌ کتاب آمده است: "مانند چند سال گذشته در سال ۱۳۶۴ نیز مسأله‌ اول کشورمان، دفاع مقدس بود و مسائل دیگر، حتی انتخابات ریاست‌جمهوری و تشکیل کابینه - که بسیار هم پرماجرا بود - تحت‌الشعاع جنگ قرار داشت.  در پایان این سال، با عبور نیروهای ما از اروند و تصرف شهر فاو و نزدیک ‌شدن به خاک کویت، شرایط کاملا جدید و حساسی در منطقه و جهان به وجود آمد؛ اما در طول سال، «امید» و «دلواپسی» بر کشور حاکم بود؛ امید به خاطر مطرح‌ بودن عملیات سرنوشت‌ساز و دلواپسی به خاطر مسلح و مجاز شدن عراق به امکانات انجام شرارت علیه مراکز غیرنظامی و کشتی‌های حمل ‌و نقل در خلیج‌ فارس که تقریبا در سراسر سال به طور متناوب ادامه داشت."
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«اوج دفاع» (۱۳۶۵)؛ این اثر به خاطرات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه، در بحران، عبور از بحران، آرامش  و چالش، امید و دلواپسی و خاطرات یک سال اختصاص دارد.  از فرازهای مهم این روزنوشت‌ها روایت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از خط مقدم جبهه و عملیات کربلای ۵ است که شخص هاشمی به دلیل داشتن سمت فرماندهی جنگ از سوی امام بیش از ۱۰ بار شخصا در عملیات‌های مختلف حضور مستقیم و چهره به چهره داشت.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«دفاع و سیاست» (۱۳۶۶)؛ یکی از مهم‌ترین بخش‌ها شامل گفت‌وگوهای خصوصی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، فرمانده وقت جنگ با خاویر پرز دکوئیار، دبیر کل وقت سازمان ملل متحد و گزارش این مذاکره به شورای امنیت در سال ۱۳۶۶ است.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

 «پایان دفاع، آغاز بازسازی» (۱۳۶۷)؛ این کتاب مذاکرات و مشورت‌های آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، به عنوان جانشین وقت فرمانده کل قوا و فرمانده عالی جنگ، با امام خمینی (ره)، فرماندهان و سران سه قوه درباره پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۷ را دربر دارد.
 
«بازسازی و سازندگی» (۱۳۶۸)؛ این کتاب به خاطرات رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال ۱۳۶۸ اختصاص  دارد که در آن اکبر هاشمی رفسنجانی، موضوع‌هایی مانند مقدمات آزادسازی اسرای جنگ، رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی و انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی توسط مجلس خبرگان و دیگر تحولات آن سال را شرح داده است.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«اعتدال و پیروزی» (۱۳۶۹)؛ این کتاب سال اول دوره نخست ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی را در بر  می‌گیرد. در این کتاب به حمله عراق به کویت اشاره شده و همچنین نامه‌نگاری‌های انجام‌شده بین آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و صدام در سال ۱۳۶۹ که تعداد آن‌ها به ۱۲ عدد می‌رسد موضوع مهم دیگری است و همین سیاست که منجر به آزادسازی اسیران ایرانی شد در این کتاب وجود دارد.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«سازندگی و شکوفایی» (۱۳۷۰)؛
 دومین سال ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است و نتایج اولیه  سیاست‌های بهبود وضعیت اقتصادی و بازسازی کشور به تدریج در حال پدیدار شدن است. مانیفست سیاسی جمهوری اسلامی در سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در نشست سران سازمان کنفرانس اسلامی در داکار سنگال،  واختلاف میان جناح‌های سیاسی با تفسیر شورای نگهبان از نظارت خود بر انتخابات به عنوان «نظارت استصوابی» از مباحث کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۰ است.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«رونق سازندگی» (۱۳۷۱)؛ در کتاب خاطرات سال ۱۳۷۱، موارد مربوط به ردصلاحیت‌ها و تلاش آیت‌الله هاشمی برای  کاهش تنش میان جناح‌های سیاسی آورده شده است. همچنین به فضای تلاش و بازسازی در اقصا نقاط کشور پرداخته شده است.
 
«صلابت سازندگی» (۱۳۷۲)؛
 این کتاب به موضوعاتی همچون انتخابات ریاست‌جمهوری، ماجرای ترور ۱۲ بهمن ۷۲۲ و  دیپلماسی دولت سازندگی برای حل مسائل و مشکلات منطقه‌ای و بین‌المللی پرداخته است.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«هاشمی در سال ۸۸»؛  این کتاب گزارشی جامع از مواضع هاشمی رفسنجانی از ابتدای فروردین ۱۳۸۸ تا پایان اسفندماه این سال است.

کتاب در پنج بخش تنظیم شده است. بخش اول به گزارش مواضع هاشمی در مرزبندی با دشمن و نفی اقدام‌های ساختارشکنانه اختصاص یافته است. بخش دوم به تبیین مواضع وی در برابر یک جریان از مجموعه جریان‌های اصول‌گرا اختصاص یافته است. در بخش سوم به هشدارهای هاشمی در سال ۸۸ پرداخته شده است. بخش چهارم، راهکارهای وی برای برون‌رفت از وضعیت نامطلوب این سال را گزارش کرده است. فصل پنجم نیز به گزارش چند چالش مرتبط با او (از جمله علت نگارش نامه به مقام معظم رهبری، پایان حضورش به عنوان امام‌جمعه موقت تهران، مسائل مرتبط با خانواده هاشمی و...) اختصاص یافته است.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«آزاداندیشی اسلامی و روشنفکری دینی»؛ کتابی است از اکبر هاشمی رفسنجانی و گردآورنده آن یاسر هاشمی است که در ۱۶۹ صفحه توسط انتشارات دفتر نشر معارف انقلاب در سال ۱۳۹۳۳ به چاپ رسیده است.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«در آینه» (چهار گفت‌وگوی صریح و صمیمی با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی)؛ 
کتابی است از اکبر هاشمی رفسنجانی  و غلامعلی رجایی (مصاحبه‌گر) که در ۱۸۴ صفحه توسط انتشارات کویر در سال ۱۳۹۵ به چاپ رسیده است. موضوع اصلی این کتاب سیاستمداران است. کتاب حاصل چهار گفت‌وگوی شفاهی غلامعلی رجایی، استاد دانشگاه در رشته تاریخ و مشاور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با وی است. پرسش‌های بی‌شمار و بسیار جزئی رجایی، کندوکاوی تازه در زندگی شخصی آیت‌الله هاشمی است. این سوال‌ها صریح و مبتنی بر زوایای ناگفته یا کمتر گفته‌شده از هشت دهه زندگی خصوصی و مسئولیت‌های اجتماعی هاشمی رفسنجانی است. از آیت‌الله هاشمی در این مصاحبه‌ها درباره موضوعات مختلفی اعم از تبار و خاندان، دوره نوجوانی، مهاجرت به قم، شرح یک روز کاری و یک روز تعطیل و برخی مطالب ویژه شخصی پرسیده شده است.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی


«هاشمی بدون روتوش»؛ کتابی است که در ۳۱۵ صفحه توسط انتشارات روزنه در سال ۱۳۹۳ به چاپ رسیده است.  این کتاب از اکبر هاشمی (مصاحبه‌شونده)، صادق‌زیباکلام (مصاحبه‌گر) و فرشته السادات اتفاق‌فر (مصاحبه‌گر) است. در کتاب «هاشمی بدون روتوش» که مجموعه مصاحبه‌های دکتر زیباکلام و یکی از شاگردان اوست، سوال‌ها صریح و پاسخ‌ها به دور از کلی‌گویی است. پرسش‌هایی در خصوص گذشته هاشمی و خانواده‌اش، این‌که اساساً چه کسی بوده، شایعاتی که در خصوص ثروت و فعالیت‌های تجاری منسوبین او مطرح است، رابطه نزدیک و علاقه عجیب مرحوم امام خمینی (ره) به او، مبارزات او قبل از انقلاب، طرح مسئله ولایت فقیه پس از انقلاب، تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر، قتل‌های زنجیره‌ای، دوم خرداد و… مسائلی است که در این کتاب مطرح می‌شود.
 
میراث مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

«امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار» و «سر گذشت فلسطین» 
از دیگر کتاب‌های آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است که قبل از انقلاب منتشر شده است.

دانستنی‌ های جالب (134)

برترین ها: در زندگی همه ما پیش آمده که برخی اصطلاحات را بدون دانستن ریشه و وجه تسمیه اش بکار ببریم و یا یک رسم و آداب خاص را به صرف تقلید از پیشینیان خود، بدون اینکه بدانیم چیست و از کجا آمده انجام داده باشیم. شاید اصلاً این موضوع برای شما اهمیت نداشته باشد و از بکار بردن اصطلاح و انجام دادن آن رسم بدون دانستن اصل و ریشه آن هم راضی بوده باشید، ولی جالب بودن قضیه و اینکه شاید دانستن آن برای شما هم جذاب باشد، ما را بر آن داشت که مطلبی با عنوان «دانستنی های جالب» را به صورت سریالی برای شما تدارک ببینیم و در اختیارتان قرار بدهیم.

 این مطلب علاوه بر پرداختن به موضوعات بالا، دانستنی ها و نکات جالب، به برخی از باورهای غلطی که بین مردم رایج است نیز پرداخته و سعی در اصلاح آنها خواهد داشت. امیدواریم مورد استقبالتان قرار بگیرد.

مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.

*********
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 
 
دانستنی‌ های جالب (134) 

خواندنی ها با برترین ها (111)

برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با رمانی جدید از ادبیات سوئد، اثری تازه از نویسنده  افغان «محمدآصف سلطان زاده» پژوهشی اجتماعی درباره مترو تهران و... آشنا شوید.

پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت

  • کترینا اینگلمن سوندبرگ
  • ترجمه ی کیهان بهمنی
  • نشر آموت
  • چاپ اول: 95
 
 خواندنی ها با برترین ها (111)
 
«کترینا اینگلمن سوندبرگ» نویسنده‌ی سوئدیِ متولد سال ۱۹۴۸، یکی از محبوب‌ترین نویسندگان ادبیات عامه‌پسند تاریخی در این کشور است. سوندبرگ هجده اثر داستانی را در کارنامه‌ی ادبی خود ثبت کرده است.

 مشهورترین اثر او «پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت»، پس از انتشار در سال ۲۰۱۲ به سرعت مبدل به اثری پرفروش شد و در مدتی کوتاه به هفده زبان ترجمه شد. موفقیت کتاب سبب شد نویسنده رمانی دیگر در ادامه این داستان بنویسد که این اثر نیز در سال ۲۰۱۴ با عنوان شانس دوباره پیرزن منتشر شد.

در این رمان داستان «مارتا اندرسون» پیرزن هفتاد و نه ساله‌ای روایت شده که رویای فرار از آسایشگاه و سرقت از بانک را در سر می‌پروراند. پیرزن که به هیچ وجه قصد ندارد باقی عمر خود را بر روی یک صندلی راحتی در گوشه‌ای از آسایشگاه بگذراند، تصمیم می‌گیرد به جای این کار، زندگی پرهیجانی را برای خود بسازد. بدین ترتیب او به همراه  چهار دوست قدیمی خود دست به کار می‌شود.
 
اعضای این گروه پنج نفره که به باند بازنشسته‌ها معروف است، در ابتدا در برابر قوانین سخت‌گیرانه‌ آسایشگاه شورش می‌کنند. اعتراض اولیه‌ گروه به ساعت خواب و غذایی است که در ظروف پلاستیکی به آن‌ها داده می‌شود. با بالا رفتن جرأت گروه، اعضای باند تصمیم می‌گیرند با نقشه‌ای دقیق ابتدا از آسایشگاه فرار کنند و در مکانی بهتر در استکهلم ساکن شوند. قدم بعدی اعضای گروه نیز این است که وارد جرگه‌ی تبهکاران حرفه‌ای شوند.



شعر مدرن (از بودلر تا استیونس)

  • ترجمه ی مراد فرهادپور
  • نشر بیدگل
  • چاپ اول: 95
 
 خواندنی ها با برترین ها (111)
 
شاعران سمبولیست بحران های جامعه مدرن را به منزله ی تناقضات درونی شعر تجربه می کردند. این امر، حقیقتی بس مهم را آشکار می سازد: در عصر جدید، مدرنیسم تنها شکل حقیقی رئالیسم است.

درک این نکته براساس مقولات تجریدی و دوگانگی هایی چون «هنر متعهد» در برابر «هنر ناب» ممکن نیست، بلکه برعکس، باید آنها را به منزله قطب های متضاد کلیتی واحد در نظر گرفت که همزمان خود و دیگری را نفی می کنند. نزاع میان «هنر متعهد» و «هنر ناب» که تا به امروز نیز ادامه یافته است، خود به اندازه کافی گویاست:

از دید هواداران تعهد، «اثر هنری ناب» چیزی نیست مگر نوعی سرگرمی بی حاصل برای کسانی که می خواهند به بهانه غیرسیاسی بودن که خود انتخابی عمیقا سیاسی است- سیل بنیان کنی را که موجودیت همگان را تهدید می کند، نادیده بگیرند. «برای طرفداران تعهد، این گونه آثار هنری ناب معرف غفلت از نبرد منافع واقعی است، نبردی که دیگر هیچ کس نمی تواند خود را از آن و از تخاصم دو اردوگاه اصلی معاف پندارد. ادامه هرگونه حیات فکری، خود منوط به (نتیجه) این تخاصم است، آن هم تا حدی که فقط توهم ناب می تواند بر حفظ حقوق و امتیازاتی اصرار بورزد که همگی ممکن است فردا بر باد روند.»



گاوهای برنزی

  • محمدآصف سلطان زاده
  • نشر چشمه
  • چاپ اول: 95
 
 خواندنی ها با برترین ها (111)
 
محمد‌آصف سلطان‌زاده اواخرِ دهه‌ی هفتاد نامش را سرِ زبان‌ها انداخت، با انتشارِ مجموعه ‌داستانِ در گریز گم می‌شویم که برنده‌ی اولین دوره‌ی جایزه‌ی هوشنگ گلشیری نیز شد. سلطان‌زاده متولدِ سال 1343 در کابل است و مانندِ بسیاری از نویسندگان افغان به خاطرِ جنگ به ایران مهاجرت کرد. او بعد از موفقیتِ کتابِ اولش آثارِ دیگری نیز منتشر کرد که با توفیق و جایزه همراه بود. رمانِ گاوهای برنزی بعد از چند سال سکوتِ این نویسنده‌ منتشر شده است.
 
رمانی که تجربه‌ی بسیار نویی میانِ نوشته‌های او است. رمان ماجرای استحاله است. داستانِ شهری که ناگهان سروکله‌ی گاوهایی در آن پیدا می‌شود که به دیگران حمله می‌کنند و ترس می‌پراکنند و تعدادشان نیز رو به افزایش است، جوری که کار بالا گرفته است... رمان با استفاده از نگاهِ رئالیسمِ جادویی نوشته شده است و می‌شود بازخوانی بخشی از تاریخِ انسانِ معاصرِ را توی آن دید. شکلِ استفاده‌ی نویسنده از قابلیت‌های رئالیسمِ جادویی فصلِ جدیدی در کارنامه‌ی کاری او گشوده است که برای مخاطبانش جذاب و قابل‌تأمل خواهد بود. محمد‌آصف سلطان‌زاده سال‌هاست از ایران به اروپا مهاجرت کرده است.



مترو نوشت (جریان زندگی زیر شهر تهران)

  • پدیده ترابی
  • انتشارات تیسا
  • چاپ اول: 95
 
 خواندنی ها با برترین ها (111)
 
مترو، شهر زیرزمینی پر جنب‌وجوشی است با دالان‌های تودرتو که قطارهای حاضر در آن به تمام مسیرهای زیر پوست شهر سرک می‌کشند. فضای تونل‌های بین ایستگاه‌ها سرد و تاریک است؛ اما جمعیّت همیشه حاضر در واگن‌های قطار، هیاهویی وصف‌ناپذیر ایجاد می‌کنند و ترن‌ها هم‌نفس با مسافران خط ریلی ایستگاه‌ها را درمی‌نوردند.

نرخ روبه‌رشد زندگی شهری و پیامدهای آن، از جمله بار سنگین ترافیک و همچنین هزینه‌های گزاف حمل‌ونقل در کلان‌شهرها، از جمله دلایلی هستند تا شهروندان به استفاده از قطار زیرزمینی رو بیاورند. شرایط اقتصادی، فرهنگی و سرعت در زندگی شهری و شتاب‌زدگی مردم، عامل شکل‌گیری و تربیت روحیه مبارزه و تندخویی شده است؛ رفتاری که باعث شده افراد بدون توجه به حریم شهروندی یکدیگر، گاه با بی‌احترامی کار خود را پیش ببرند. این مسائل از جمله موضوعاتی هستند که در کتاب «مترونوشت» مورد توجه قرار گرفته اند.

این کتاب، تجربه‌های شخصی نویسنده را در مواجهه با ماجراهایی در بر می‌گیرد که در واقعیت دیده شده و گاهی هرکدام از آنها ساعاتی از زندگی یکی از مسافران را به خود اختصاص داده‌اند. برخی از مطالب کتاب، شامل روایت‌هایی است که از زبان خود مسافران یا نگارنده نوشته شده اند و بخش دیگری از سطور کتاب نیز به دل‌مشغولی‌ها و دیدگاه‌های شخصی نویسنده مربوط می‌شود.



آنته کریستا

  • املی نوتومب
  • ترجمه ی محبوبه فهیم کلام
  • نشر چشمه
  • چاپ اول: 95
 
 خواندنی ها با برترین ها (111)
 
اَملی نوتومب (1966) یکی از پُرخواننده‌ترین و جدی‌ترین نویسندگان معاصرِ فرانسه‌زبان است. او در خانواده‌ای قدیمی و اشرافی در بلژیک به دنیا آمده است و تا به امروز چندین و چند رمان مهم منتشر کرده است. نوتومب نویسنده‌ای‌ است که نظمِ نوشتن دارد و سالی یک رمان منتشر می‌کند. رمانِ کوچکِ آنته‌کریستا یکی از مشهورترین آثارِ اوست که سالِ 2003 منتشر شد.

 رمانی که در آن مانند همیشه دغدغه‌های خاص این نویسنده نسبت به تنهایی، جنسیت و شر وجود دارد. رمان داستانِ یک دخترِ دانشجوی تنهاست که هیچ دوستی ندارد. او در دانشکده با دختری پُرشر و شور آشنا می‌شود که همه‌ی نگاه‌ها به اوست. دختری که از شهری دیگر به کالج می‌آید و ناگهان قهرمانِ کتاب تصمیم می‌گیرد او را به خانه‌شان دعوت کند مگر کمی از تنهایی درآید. اما... رمان مملو از تضادهای درونی شخصیت‌هاست.
 
تبلوری از نفرتِ عمیق به دیگری و کشفِ رازهایی که برآمده از بدخواهی هولناکی است. آنته‌کریستا رمانی ا‌ست درباره‌ی زاده‌ شدنِ همان «دیگری»‌ای که ژان‌پل سارتر «دوزخ» می‌نامیدش. نوتومب در ساختاری ساده و پیش‌رونده روایتِ ظهور و سقوطِ «دیگری» را می‌سازد.

نگاهی به زندگی و آثار جک لندن

خبرگزاری ایبنا - محمد علی علومی: 

نام اصلی: جان گریفیث چنی

زمینهٔ کاری: رمان، داستان کوتاه

زادروز: ۱۲ ژانویهٔ ۱۸۷۶ - سانفرانسیسکو، کالیفرنیا

مرگ: ۲۲ نوامبر ۱۹۱۶ میلادی (۴۰ سال) - گلن الن، کالیفرنیا

ملیت: آمریکایی

پیشه: نویسنده، خبرنگار، مقاله نویس و سوسیالیست

سبک نوشتاری: رئالیسم، ناتورالیسم

کتاب‌ها: آوای وحش - سپید دندان - گرگ دریا

همسر(ها): الیزابت بسی می مادرن - چارمین لندن


نگاهی به زندگی و آثار جک لندن

«فلورا»مادر جک لندن از آغاز زندگی خوشبخت نبود. او تب تیفویید گرفته و نه تنها زیبایی خود را از دست داده بود، بلکه ناتوانی جسمی همچون دید بسیار کم نیز بر نگونبختی او می افزود.

«فلورا» موهایش را از دست داده بود و تا آخر زندگی از کلاهگیس استفاده می کرد. شماره کفشش نیز هرگز از 12 بچگانه بزرگتر نشد. تب، افسردگی او را افزایش می داد. او همواره درباره چیزهای اطرافش، مانند برتری نژاد گذشتگانش، یاوه سرای می کرد.

«فلورا» تنها فرزند خود را از کودکی با این تفکر بزرگ کرد که سیاه پوستان قابل اعتماد نیستند. («جک لندن» در تمام زندگی بر این باور بود که آنگلوساکسونها نژاد برتر آمریکا هستند.)
«فلورا» در25 سالگی از خانواده جدا شد و پس از تجربه دوره کوتاه زندگی اش در سیاتل، مسیر سن فرانسیسکو را در پیش گرفت؛ چون این شهر کوچک به مکانی برای هجوم جویندگان طلا تبدیل شده بود و «نجیب زادگان سوار بر قطار» به آنجا میرفتند. چند 10 هزار مهاجر نیز، با آرزوی رسیدن به زندگی بهتر، مسافر این نقطه از جهان بودند.

«فلورا» در ابتدا برای پرداخت هزینه های زندگی به آموزش پیانو پرداخت. او در سال 1874 با مردی بنام «ویلیام چینی»، که یک ستاره شناس بود آشنا شد. «چینی» احساس شیدایی «فلورا» را با احضار روح بیشتر می کرد.

آنها با کمک یکدیگر مکانی را برای احضار روح دایرکردند. «فلورا» در ازای ارتباط برقرار کردن با روح گذشتگان مشتریانش و فرستادن پیام برای آنها پول دریافت می کرد، اما درآمدش کفاف اجاره محل را نمی داد. «ویلیام» تمایل داشت کار تمام وقتش در مجله را رها کند. او بر این باور بود که ستاره شناسی یک دانش است و فکر می کرد که زن و مرد می توانند با کمک گرفتن از دانش ستاره شناسی دارای فرزند شگفت انگیزی شوند.

«فلورا» در 12 ژانویه 1876 «جک»را به دنیا آورد. باردار شدن «فلورا» از رسیدن او به ثروت جلوگیری کرد و زایمان نیز توان جسمی اندکش را از او گرفت، ودیگر بنیه لازم را برای تغذیه کودکش نداشت.«جک» را برای مدت هشت ماه به دایه ای به نام «مامی جنی» سپردند و او نیز همچون فرزند خود از او نگهداری می کرد. در همین زمان، «ویلیام چینی» ، بی خبر، «فلورا» را تنها گذاشته و از مسئولیت نگهداری خانواده گریخت. تنها چند ماهی از فرار « چینی» گذشته بود که «فلورا» با مردی بنام «جان لندن»، سرباز قدیمی جنگهای داخلی آمریکا که از همسرش جدا شده بود و دو دختر داشت، ازدواج کرد و همه در یک آپارتمان کوچک ساکن شدند.وقتی «جک» به کانون خانواده بازگردانده شد، «الیزا»، خواهر ناتنیاش، مسئولیت مادری او را بر عهده گرفت. «الیزا» بعدها تبدیل به محبوبترین زن زندگی «جک لندن» شد.

نگاهی به زندگی و آثار جک لندن

«جان لندن» نیز نام خود را بر او گذاشته_«جک لندن» پیش از این با نام «جان گریفیث چینی» شناخته می شد_ و همچون پدر مهربانی او را دوست می داشت.«فلورا» وضعیت مناسبی نداشت وبیقراری، وضعیت روانی متغیر، از کارافتادگی مغزی و حمله های قلبی او تمام خانواده را پژمرده کرده بود. اما این تاثیرهای منفی بیشتر از همه روی «جک»، که هیچگاه علاقمندی خود را به او نشان نداد، نمود داشت. سرانجام، خانواده «لندن» به اکلند مهاجرت کردند. این شهر ،برخلاف سن فرانسیسکو، ماسه ای و مزخرف بود وآن را بر پایه ارزشهای پیشگامان سختکوشی و صداقت بنا نهاده بودند. این قالب فکری بعدها در آثار «جک لندن» نمود پیدا کرد.
«جان لندن» مزرعه ای خرید و بدین ترتیب «جک» از پنج ساگی مجبورشد در مزرعه کار کند

وقتی «جک» هشت ساله شد، خواهرش، «الیزا» به عقد کاپتان «شپارد»، دانشجوی شبانه روزی در آمد. چند سال بعد، کاپتان به همراه «الیزا» و سه فرزندشان به بخش دیگری از اکلند منتقل شدند. «جک» در این زمان از نظر روحی ویران شده بود.چند ماه بعد، بیماری همه گیری مرغهای «جک» را از بین برد. خانواده «لندن» نیز، با فراموش کردن رویای مزرعه ای سرسبز، به اکلند بازگشتند. «جک» از اینکه دوباره می توانست نزدیک «الیزا» و «مامی جنی» باشد خوشحال بود. او در راه خانه به مدرسه، جنگیدن همانند پهلوان پنبه ها را می آموخت. هر چند «جک»قوی جثه نبود، ولی در جنجال به پا کردن استعداد قابل توجهی داشت.

«جک» در سن 14 سالگی از مدرسه دستور زبان انگلیسی فارغ التحصیل شد، اما به دلیل ناتوانی مالی نتوانست ادامه تحصیل دهد و به ناچار در کارخانه قوطی سازی مشغول به کار شد. کار در دوران کودکی بدنش را نیرومند و مردانه کرده بود. کودکی «جک» در تنهایی گذشته بود و کتابخانه محلشان اولین و تنها آشنایی او با فرهنگ بشمارمی رفت. کتابها، جهانی فراتر از اکلند را پیش روی او می گشودند.

در این زمان، «جک» در بخش ترشیجات یک فروشگاه مواد غذایی کار می کرد و هر چه بیشتر سرکه جا می انداخت، احساس بیقراری و فرار در او قویتر می شد.

او در کافه های محله با مردان دریا (ملوانان، شکارچیان خوک آبی و نهنگ و زوبین سازان) آشنا شد. فرصتی فراهم شده بود تا به صید غیرقانونی صدف بپردازد و با کمال میل آن را پذیرفت. وقتی که فصل صید گذشت و او لذت کافی از این حرفه را در مدت سه ماه بدست آورد، به سن فرانسیسکو بازگشت.«جک»، پس از تمام شدن مدت زمان ممنوعیت شکار، به دریا بازگشت و ماه ها از این فرصت پیش آمده برای تجربه کردن دریا و احساس آزادی استفاده کرد. وقتی «جک» به کالیفرنیا بازگشت، یک سالی از سفرش به گوشه و کنار ایالات متحده می گذشت. حالا میخواست از عادتهای اوباش گونه دست برداشته و با تلاشی که در کسب و کار نشان میداد، مادرش را خوشحال کند. او می خواست با عهده دارشدن وظیفه نان آوری خانواده مایه افتخار مادر باشد.«جک» در سن 19 سالگی بر آن شد تا به دبیرستان باز گردد. او حالا هم کار می کرد و هم درس میخواند. کم کم، با توجه به آشنایی اش با حزبهای سیاسی این کشور و بویژه حزب سوسیال، به نظریه های سیاسی علاقمند شد.• «لندن»

نگاهی به زندگی و آثار جک لندن
 
سوسیالیسم را در سفرهایش به دیگر ایالتهای آمریکا شناخته و به آن علاقمند شده بود. سوسیالیسم سالها فکر و هدف او را تشکیل می داد. از «جک لندن» به عنوان «پسر سوسیالیست اکلند» نیز یاد می شود. او چندین بار، در بزرگسالی، تلاش کرد که در انتخابات شهرداری پیروز شود ،اما موفق نشد.

«جک» می خواست وارد جریانهای انقلابی شود، اما ابتدا می بایست دبیرستان را تمام کرده و وارد دانشگاه می شد. عضویتش در حزب کارگر سوسیالیست منجر به اخراجش از مدرسه شد. سپس تصمیم گرفت که با تکیه بر علاقه شخصی خود به مطالعه پرداخته و وارد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی شود.در دانشگاه پذیرفته شد ،اما هنوز چهار ماه هم از ورودش نگذشته بود که شرایط خفقان حاکم در دانشگاه وی را دلسرد کرده و مجبور به انصراف از ادامه تحصیل کرد. اوشروع به نوشتن و مطالعه کرد. در این زمان در یک لباسشویی کار می کرد تا هزینه زندگیش نیز تامین شود.

«جک» وقتی که تب یافتن طلای کلوندایک در آمریکا همه گیر شد، توانست همراه شوهر «الیزا» و سرمایه ای که او داشت به شمال سفر کند (1897-1898). شاید بتوان گفت آنچه او در شمال دید و تجربه کرد مهمترین نکته های قابل توجه در آثار موفقش را تشکیل می دهند.سرانجام با بازگشت به اکلند، زمان موفقیت بزرگ «جک» نیز فرارسید؛ او کتاب «ادیسه شمال»_ داستان کوتاهی درباره یافتن طلا_را در سال 1900 منتشر کرد. اولین اثر وی به خاطر نیرومندی و توصیف بسیار جالبش مورد توجه بسیار زیادی قرار گرفت. «جک» در همان سال با دختری به نام «بسی (بکی) مادرن» که آموزگار ریاضی، بسیار رک گو و جوانی ایرلندی تبار بود و دهه سوم جوانی اش را تجربه می کرد، آشنا شد و این آشنایی در مدت کوتاهی به ازدواج انجامید.در همین مدت، پیشنهادهایی برای نویسندگی ازطرف ناشران مختلف دریافت کرد که پول بسیار زیادی را وعده می داد و می توانست او را از فقر خارج کرده و وارد دنیای سرمایه داری کند.

«بسی» (بکی) دختری به دنیا آورد. «جک» دخترش را بسیار دوست داشت اما نسبت به مادر فرزند خود احساس سردی می کرد. او پس ازازدواج بیشتر وقت خود را در میان دوستانی همچون «آنا استرانسکی» و «جورج استرلینگ» سپری می کرد. دوستانش لقب «گرگ» را برایش انتخاب کرده بودند.خانواده «لندن» در سال 1901 به حومه اکلند مهاجرت کرد. «آنا» در این مدت برای دیدن و کمک کردن به «جک» در نوشتن داستانهایش به خانه آنها رفت و آمد می کرد و این کار او مخالفت و احساس حسادت «بسی» را بر می انگیخت. پس از مدتی «آنا» به نیویورک منتقل و ارتباطش با «جک» قطع شد.«جک» در سن 25 سالگی احساس می کرد که دیگر نمیتواند قدرت گذشته خود در نوشتن داشته باشد و شاید سفر کوتاهی به انگلستان می توانست مقداری از توانایی گذشته اش را بازگرداند.

دومین دختر آنها در سال 1902 میلادی به دنیا آمد؛ یعنی همان سالی که «جک» نوشتن «آوای وحش»The Call of The Wild)) را آغاز کرد. این داستان نیز بسیار پر خواننده از کار در آمد و قدرت تصویرسازی مبهوت کننده خالق خود را نشان می داد. پس از انتشار این داستان، سفرهای پی درپی «جک» و دیدار با افراد مختلف بخشی از زندگی او را تشکیل داد.

«جک» نتوانست به تعهد اخلاقی همسرداری وفادار بماند و این امر باعث شد «بسی» در سال 1903 از دادگاه درخواست طلاق کند. «جک» نیز پس از جدا شدن از «بسی» با زنی به نام «چارمیان کیتریج» ازدواج کرد تا شاید محبتی را که در بودن با «بسی» احساس نمی کرد در کنار همسر جدیدش پیدا کند. «چارمیان» از صبر و بردباری بیشتری در مقایسه با «بسی» برخوردار بود و اعتیاد به الکل و نوسانهای رفتاری و اخلاقی «جک لندن» را، بویژه هنگامی که مشغول نوشتن داستان جدیدی بود، با تحمل بیشتری درک می کرد.

نگاهی به زندگی و آثار جک لندن

تنها فرزندش از «چارمیان»، که «جویی» نام داشت، فقط 38 ساعت زندگی کرد.در سال 1907 به همراه «چارمیان» راهی سفرهای دریایی در اقیانوسهای کره خاکی شد و به دریاهای جنوبی اسنارک (Snark) رفت. وی ایده نوشتن کتاب «سفر به اسنارک» را از همین مسافرت گرفت.«جک» عاشق سفرهای دریایی بود و حتی با کشتی به برخی کشورهای آسیایی مانند ژاپن و کره سفر کرده بود.ازدواج با «چارمیان» او را تشویق به خریدن مزرعه ای به نام «هیل رنچ» در کالیفرنیا و توسعه چند مرحله ای آن کرد تا به دامداری بپردازد؛ 1400 هکتار زمین درختکاری، مزرعه ها، چشمه، دره ها، تپه ها، و حیات وحش بخشی از زیبایی مزرعه های بزرگی بود که «لندن» بین سالهای 1905 تا 1913 خرید.

املاک وی در حال حاضر جزو دارایی موزه طبیعی و تاریخی کالیفرنیا ثبت شدهاست.«جک لندن» هرچند به موفقیت دست پیدا کرد اما هرگز از آنچه بدست می آورد احساس رضایت نداشت.او سالهای آخر عمر خود را در مبارزه با بیماریهایی مانند ناراحتی کلیه ومعده و درصد بالای اوره که هر روز امید کمتری برایش باقی می گذاشتند، سپری کرد و سر انجام در 21 نوامبر 1916، درحالیکه عشق و دلسوزی «چارمیان» را در کنار خود داشت ، دیده از 40 سال دیدن جهان فرو بست. هوش استثنایی، شخصیت مثبت اندیش و روح سبک «جک» در کنار تجربه های بسیاری که از زندگی پر فراز و نشیب دوران جوانی بدست آورد، باعث شد تا بسیاری از خوانندگانش با شخصیتهای داستانهایی که می نوشت ارتباط نزدیکی برقرار می کنند.

جک لندن اولین نویسنده موفق طبقه کارگر ایالات متحده آمریکاست. توانایی وی در نوشتن بیش از یک هزار کلمه در روز باعث شد تا در مدت 18 سال نویسندگی آثار مشهور بسیاری را خلق کند. پرکاری «جک لندن» را می توان در 51 کتاب و چند صد مقاله ای که منتشر کرد دید. او گران قیمت ترین و پر خواننده ترین نویسنده آمریکا در زمان خود بود.

آثار بسیار زیاد «جک لندن» را می توان از نظر ادبی به رمان، داستان کوتاه، مقاله، نمایشنامه و آثار واقعگرایانه تقسیم کرد.

جک لندن،غیراز رمانهایی پیرامون زندگی کارگران کشورخود،خالق داستانهایی ماجراجویانه شبه "کلیله دمنه ای" نیزاست. طبق ادعای مورخین ادبی چپ، اودربیشتر آثارش منتقد نظام سرمایه داری ومدافع سوسیالیسم و است. اونظم سرمایه داری را مشمول قانون گرگها می داند و غیر از رمان تئوریک سوسیالیستی، یکی ازکلاسیک های بین المللی ادبیات سوسیالیستی درکشورهای سرمایه داری بود و با وجود جهانبینی التقاطی ومتناقض اش، تاثیرمهمی روی ادبیات انقلابی کارگری بین المللی ازخودبجا گذاشته است ونسلی از نویسندگان انقلابی ادبیات کارگری تحت تعثیر بعدی اوقرارگرفتند.

جیمز جویس؛ زلزله‌نگار ذهنیت مدرن

برترین ها: نویسنده ایرلندی با آثار اندک خود ادبیات مدرن را به سوی قلمروی تازه هدایت کرد. جویس کارکرد پیچیده‌ی ذهن را کشف کرد و شیوه‌ی بیان آن را به نویسندگان نوگرا نشان داد. 

جیمز جویس در روز دوم فوریه 1882 در دوبلین به دنیا آمد و در همان شهر بزرگ شد. او بزرگترین فرزند خانواده‌ای پرجمعیت بود. کودکی او در شرایطی سخت و محیطی نامهربان گذشت. والدین جویس، به ویژه مادرش به تعصبات کاتولیکی گرایش داشتند و مایل بودند که او کشیش شود، اما مذهب پاسخگوی ذهن پویا و کنجکاو کودک نبود.
 
جیمز جویس؛ زلزله‌نگار ذهنیت مدرن

جویس پس از خاتمه تحصیل در رشته زبان‌های خارجی عازم فرانسه شد. او قصد داشت در پاریس پزشکی بخواند، اما به زودی ناچار شد به ایرلند برگردد. در دوبلین مادرش بیمار شده بود و اندکی پس از بازگشت پسر درگذشت.

جویس جوان که تصمیم گرفته بود تنها به ادبیات بپردازد، در اوت 1904 به همراه همسر خود "نورا" از ایرلند به مرکز اروپا مهاجرت کرد و بیشتر زندگی خود را در مهاجرت گذراند. او تنها 4 بار به میهن خود سفر کرد که آخرین آن در سال 1912 بود و پس از آن هرگز به ایرلند نرفت.

آموزگار زبان انگلیسی

جویس و خانواده‌اش نزدیک 10 سال در شهر ایتالیایی تریسته در نزدیکی مرز کرواسی سپری کردند. جویس مخارج زندگی مختصر خانواده را بیشتر با تدریس زبان انگلیسی تأمین می‌کرد.

سال 1914 برای زندگی ادبی جویس تعیین‌کننده بود. او رمان کوچک "سیمای جوانی یک هنرمند" را انتشار داد که رگه‌های زندگی‌نامه‌ای آن آشکار است. این اثر مهارت جویس را در توصیف وقایع روزمره و همچنین شوق او را به نوجویی به خوبی نشان می‌دهد.
 
جیمز جویس؛ زلزله‌نگار ذهنیت مدرن

در همین سال مجموعه داستان‌های کوتاه جویس در مجموعه‌ای به نام "دوبلینی‌ها" منتشر شد و نمایشنامه‌ای با عنوان "تبعیدی‌ها". او در داستان‌های کوتاه نگاه ژرف و نکته‌سنج خود را در توصیف زوایای پنهان جامعه نشان داد. در داستان‌های او زندگی روزمره‌ی ‌شهروندان عادی دوبلین با طنزی تلخ و بدبینانه ترسیم شده است. در "تبعیدی‌ها" تنها نمایشنامه جویس، مهارت او در فضاسازی و شخصیت‌پردازی چشمگیر است.

جویس پس از انتشار کارهای نخست که در آستانه جنگ جهانی اول صورت گرفت، با همسر و دو فرزندش به زوریخ سفر کرد و تا پایان جنگ در این شهر ماند. خانواده با قناعت و صرفه‌جویی می‌زیست، اما جویس با پشتکاری کم‌مانند بر پروژه‌ای بزرگ کار می‌کرد: نوشتن رمان اولیس، که از سال 1907 ذهن او را اشغال کرده بود.

جویس برای نوشتن از گوشه‌ای خلوت و آرام محروم بود و در همان خانه تنگ و شلوغ، غرق در کارها و گرفتاری‌های زندگی، داستان خود را می‌نوشت. رمان طی چند سال، اندک‌اندک و پاره‌پاره شکل گرفت. همین حال و هوای چندگانه و پراکنده در رمان حفظ شده است. اشتغالات روزمره، بگومگوی همسر و اطرافیان، قیل و قال همسایه‌ها با زبان‌ها و لهجه‌های گوناگون به رمان راه یافته است، از سویی به آن تازگی و طراوت می‌دهد و از سوی دیگر آن را دشوار و پراکنده می‌نماید.

جویس پس از اولیس

نخستین تلاش جویس برای چاپ اولیس در آمریکا به شکست انجامید. یک بار نشریه‌ای ادبی انتشار رمان را به صورت پاورقی شروع کرد، اما پس از چاپ چند قسمت کار متوقف شد، زیرا دادگاهی داستان را حاوی قسمت‌های نامناسب دانست و حکم به توقیف آن داد.

جویس پس از پایان جنگ بزرگ در سال 1920 از زوریخ به پاریس مهاجرت کرد و کوشید "اولیس" را در این شهر، که پایتخت هنر مدرن به شمار می‌رفت، منتشر کند. کتاب به همت ناشری انگلیسی، با حذف برخی قسمت‌ها، در دوم فوریه 1922 منتشر شد، درست در روز چهلمین سالگرد تولد جویس.

اولیس، مهمترین اثر جویس

انتشار نسخه کامل "اولیس" چندین سال به تأخیر افتاد، تا سرانجام در نیمه دوم دهه 1930 در آمریکا و انگلستان اجازه انتشار یافت و به طور کامل به بازار آمد. کتاب بی‌درنگ به عنوان یک انقلاب ادبی عظیم نظر منتقدان و ادب‌دوستان را جلب کرد، اما کتاب پیچیده‌تر و دشوارتر از آن بود که خوانندگان وسیع داشته باشد و به خانه‌ی فقیرانه‌ی نویسنده‌اش رفاه و ثروت سرازیر کند.
 
جیمز جویس؛ زلزله‌نگار ذهنیت مدرن

جیمز جویس نوآوری‌ها و ابداعات ادبی خود را در دومین رمان بزرگ خود به نام "بیداری فینگن" پی گرفت و موفق شد آن را در 1939 منتشر کند. این رمان نیز با انبوهی از فنون سبکی و شگردهای ادبی تا امروز زمینه‌ای گسترده برای کاوش و کنکاش پژوهشگران فراهم ساخته است.

با حمله ارتش آلمان نازی به فرانسه، جویس با خانواده‌اش به جنوب کشور و به سوی مرز سویس گریختند. بر اثر سختی‌ها و ناملایمات زندگی، جویس سلامتی خود را از دست داده و تقریبا نابینا شده بود. نویسنده بزرگ در 12 ژانویه 1941 در آسایشگاهی متعلق به "صلیب سرخ" در زوریخ جان داد و در همان شهر به خاک سپرده شد.

یک "اودیسه"ی مدرن
بیشتر منتقدان اولیس را مهمترین اثر ادبی قرن بیستم می‌دانند. جویس با این اثر قالب سنتی رمان، اصول و قواعد و ساختارهای شناخته‌شده‌ی آن را زیر و رو کرد.
 
او نشان داد که رمان قرن بیستم، که شاهد تحولات شگرف اجتماعی و اضطراب‌های عمیق درونی است، باید با رمان سده‌های پیشین متفاوت باشد. رمان قرن بیستم باید با سرسام تاریخ و آشوب ذهنیت مدرن هماهنگ شود.
 
جیمز جویس؛ زلزله‌نگار ذهنیت مدرن 

کتاب "اولیس" در آن واحد هم رمان است، و هم تاریخ و نظریه ادبی رمان. این اثر بزرگ بازگشت یا تلمیحی است به "اودیسه" هومر، یکی از نخستین آثار ادبی تاریخ بشر، و می‌کوشد سیر میراث ادبی غرب را با تمام زیر و بم‌هایش تا دوران معاصر بازتاب دهد.

خواندن اولیس دشوار است، زیرا رمان در بستری ناهموار و گسترده از فرم‌ها و قالب‌ها و زبان‌های گوناگون روایت می‌شود، که در ظاهر آن را از هماهنگی و انسجام دور می‌کند، هرچند که طرح یا پی‌رنگ روایت یکدست و ساده است. رمان سه شخصیت اصلی دارد و تمام ماجراهای آن در یک روز (16 ژوئن1904) می‌گذرد.

نویسنده در18 فصل رمان تمام فرم‌ها و سبک‌ها، الگوها و شگردهای ادبی را می‌آزماید. رمان برنهادها و آزمون‌ها و گذاره‌های کهنه و تازه را به خدمت می‌گیرد و با کمک آنها رمان خود را فصل به فصل پیش می‌برد.

برای نمونه یک فصل کامل تنها حوادث و مشاهدات بیرونی را در دوبلین گزارش می‌کند با نگاهی به سرگذشت تاریخی این شهر؛ فصلی دیگر روایت را با عنایت به بنمایه‌های اسطوره‌ای رنگ‌آمیزی می‌کند. فصلی از زبان تنها یک شخصیت روایت می‌شود و بنابرین "تک گفتار" است، درحالیکه در فصلی دیگر چندین آدم به سخن می‌آیند با صداها و لحن‌های گوناگون.

بازآفرینی دنیای درونی یا ثبت "جریان سیال ذهن" مهمترین دستاورد هنری جیمز جویس به شمار می‌رود. او در کنار گزارش وقایع بیرونی، احساسات و عواطف روحی و همچنین خلجانات ذهنی سه قهرمان اصلی داستان را به دقت ثبت می‌کند و به خواننده می‌گوید که وقتی آنها سرگرم کاری یا ادای مطلبی هستند، چگونه فکر می‌کنند.

هزارتوی ذهن آدمی

ذهن انسان، فعالیتی پیوسته، مرموز و ناشناخته دارد. ذهن هرگز به نحوی ثابت و پایدار روی یک ایده باقی نمی‌ماند. آغاز و پایان یا شکل و حدود کار ذهنی روشن نیست و از اراده انسان بیرون است. اندیشه به روال "تداعی معانی" از فکری به فکری دیگر منتقل می‌شود یا فرا می‌روید.

جویس نخستین نویسنده‌ای بود که جریان ذهن را به سان رویدادی پرابهام و ناپیوسته ترسیم کرد. پیش از او انعکاس یا ثبت رفتارهای ذهنی به شکلی خام در آثار بسیاری از نویسندگان وجود داشت، اما جویس این سبک را به کمال رساند و به گونه الگویی درخشان برای نویسندگان نوجو، به ویژه کسانی که در قالب "رمان نو" کار می‌کنند، عرضه کرد.
 
 جیمز جویس؛ زلزله‌نگار ذهنیت مدرن

ویلیام جیمز (1910 – 1842) روانشناس آمریکایی در قرن نوزدهم اصطلاح "جریان سیال ذهن" را برای شناخت کارکرد اندیشه به کار برده بود. او اعتقاد داشت که مغز آدمی فعالیتی نامتمرکز، نامنسجم و نامحدود دارد. ذهنیت انسان به صورت ثابت و یکدست پرورده نمی‌شود، بلکه سیری آزاد و بازیگوشانه دارد.

بنا به روانشناسی جدید، تفکر ساده و سرراست و یک‌خطی وجود ندارد. هر طرح ذهنی مجموعه‌ای از ایده‌ها و افکار گسیخته و پاره پاره است. با این توصیف آنچه ادبیات به عنوان رفتار ذهنی انسان در توصیف دنیای درونی و الگوهای ذهنی بیان کرده بود، یکسره ساختگی و باطل بود.

در اوایل قرن بیستم ابعاد تازه‌ای از کارکرد ذهن و روان آدمی شناخته شد. زیگموند فروید در سال 1900 رساله معروف "تفسیر رؤیا" را منتشر کرد. او با معرفی دنیای ناآگاهی و ارائه نظریه "ضمیر ناخودآگاه" نشان داد که رؤیا فرایندی بسیار پیچیده و آمیزه‌ای از روندهای ذهنی گوناگون است. در عالم خواب یا در رؤیاهای بیداری، عناصر ذهنی گوناگونی دخیل هستند، مانند امیال سرکوب‌شده، خیال‌ها و امیال و آرزوهای تحقق‌نیافته و تصورات و تفکرات متعالی و...

طرفه آن که جویس بخش بزرگی از رمان "اولیس" را در زوریخ به روی کاغذ آورد، یعنی در همان شهر و دورانی که فروید سرگرم تکمیل تئوری "ضمیر ناخودآگاه" بود. درست همان گونه که فروید می‌کوشید، کارکرد پیچیده‌ی مغز و خلجانات روانی را به صورت نظری توضیح دهد، جویس کوشید رفتارها و کنش‌های ذهنی را در قالبی ادبی به ثبت برساند.

مورد عجیبِ آگاتا کریستی

برترین ها - محمودرضا حائری: پس جنگ جهانی دوم، اوضاع دنیا پر از آشوب و پریشانی بود در چنین فضایی نویسندگانی بالیدند که امروز از آنها به عنوان ستارگان بی بدیل ادبیات پلیسی نام برده می شود: ژرژ سینمون، آگاتا کریستی، ریموند چندلر و....

«آگاتا کریستی» که کتاب هایش پس از کتاب مقدس و مجموعه آثار شکسپیر پرفروش ترین کتاب ها در سطح جهان است. در سال 1891 به دنیا آمد. با این که شش رمان عاشقانه هم نوشت اما شهرت آگاتا کریستی مدیون داستان های پلیسی اوست.

کارهای اصلی این نویسنده همان داستان‌های جنایی، به ویژه ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و خانم مارپل هستند که بارها بر اساس آنها فیلم سینمایی و تلویزیونی و اجراهای رادیویی ساخته شده است. «قطار ۴ و ۵۰ دقیقه از پدینگتون»، «شاهد پرونده»، «قطار سریع‌السیر شرق» و «مرگ بر رودخانه‌ی نیل» از مشهورترین این آثار به شمار می‌روند. 

مورد عجیب آگاتا کریستی

دستمایه قرار گرفتن داستان‌ های کریستی برای ساختن فیلم از سال ۱۹۲۸، و برای مجموعه‌های تلویزیونی از ۱۹۴۵ آغاز شد و همچنان ادامه دارد. تله موش که یکی از آثار معروف اوست اولین بار در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۲ در لندن  به روی صحنه رفت و از آن تاریخ تا زمان حاضر و در طول بیش از ۵۰ سال همیشه بر روی صحنه بوده‌است و از این نظر رکورددار است. این نمایش نامه تاکنون فقط در لندن بیش از ۲٬۰۰۰ بار به روی صحنه رفته‌است.

در سال ۱۹۵۵ آگاتا کریستی نخستین کسی بود که جایزه استاد اعظم را از مجمع معمایی‌نویسان آمریکا دریافت کرد. آگاتا در سال ۱۹۱۴ با یک سرهنگ نیروی هوایی به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد که ازدواج موفقی نبود و زندگی مشترک آنان بعد از ۱۴ سال عاقبت در سال ۱۹۲۸ به جدایی انجامید. دختری به نام روزالیند هیکز حاصل این ازدواج بود.

آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می‌کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته‌های او داشته‌ است: بسیاری از قتل‌ هایی که  در کتاب هایش رخ می ‌دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می‌گیرند. در زمان جنگ گرفتارتر از آن بود که چیزی بنویسد اما مقدمات نوشتن یک داستان پلیسی را فراهم کرد. کریستی داستان های پلیسی بسیاری خوانده بود و معتقد بود که این داستان ها بهترین وسیله ای است که می تواند نگرانی های آدم ها را از یادشان ببرد.

آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان‌ شناسی به نام سِر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان‌تر بود ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی را که او از آنها دیدن می‌کرد می‌توان در بیشتر داستان‌ هایش که وقایع آنها در خاورمیانه رخ می‌ دهند دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی‌های عشقی خارج از ازدواج مالووان مدتی نسبتاً طولانی دوام بیاورد.

مورد عجیب آگاتا کریستی

آگاتا کریستی رمان «قتل در قطار سریع‌السیر شرق»  را در سال ۱۹۳۴ وقتی در هتل پرا پالاس استانبول سکونت داشت نوشت. استانبول آخرین ایستگاه شرقی قطار سریع‌السیر اورینت بود که در آن زمان بین غرب و شرق اروپا در تردد بود. اتاقی که آگاتا کریستی در آن می‌زیست توسط مقامات هتل پرا پالاس به‌عنوان یادبود این نویسنده نامدار در همان حال و هوای زمان اقامت کریستی حفظ و نگهداری شده‌است.

آگاتا کریستی در سال‌هایی که همسرش در عراق و شمال سوریه مشغول کاوش بود، همراه او دو بار نیز به ایران سفر کرد. سفر اول به سال ۱۹۳۱ و اندکی پس از ازدواج با ماکس ملووان مربوط می‌شود. این دو پس از خاتمه ‌ی یکی از ماموریت‌های ملووان در عراق، به جای بازگشت به انگلستان چند روزی را در ایران می‌گذرانند. کریستی در این سفر از شیراز و اصفهان دیدن می‌کند و شیفته‌ی این دو شهر می‌شود.

سفر دوم خالق مشهورترین رمان‌های جنایی و همسر باستان‌ شناسش پس از به پایان رسیدن آخرین ماموریت ملووان در منطقه در سال ۱۹۵۸ صورت گرفت. این زوج انگلیسی در این سفر دو هفته در شیراز اقامت کردند. ظاهرا نارنجستان قوام که یکی از خانه‌ های مشهور دوران قاجار به شمار می‌ رود، بسیار مورد توجه کریستی قرار گرفته بود. او در داستانی با نام «خانه‌ای در شیراز» به وصف گوشه‌هایی از این مکان می‌پردازد.

آگاتا کریستی در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ در ۸۵ سالگی به مرگ طبیعی درگذشت.

«کریستی در طرح نقشه های هیجان انگیز و دسیسه های پیچیده و به دست دادن کلید معماهای روانی، نویسنده ای چیره دست است. گره گشائیها در پایان وقایع مرموز داستان های او به نحوی ترتیب می یابد که خواننده هرگز در جریان داستان انتظار آن را نداشته است.»

مورد عجیب آگاتا کریستی

چند رمان برتر  آگاتا کریستی
1- قتل راجر آکروید

  • ترجمه ی خسرو سمیعی
  • انتشارات هرمس

مورد عجیب آگاتا کریستی

اهالی روستای کوچک کینگز آبوت همه از مرگ خانم فرارز حرف می‌زنند که یکی از بیماران دکتر جیمز شپارد بوده. خانم فرارز ظاهرا به علت مصرف بیش از اندازه ورونال فوت کرده و بسیاری از اهالی روستا از جمله کارولین، خواهر فضول جیمز، معتقدند که خانم فرارز چون شوهرش را با آرسنیک به قتل رسانده، دچار عذاب وجدان شده و خودکشی کرده. خانم فرارز قرار بوده پس از گذشت مدتی از برگزاری مراسم عزاداری شوهرش، با جوان شایسته‌ای به نام راجر آکروید ازدواج کند.

دکتر شپارد با یکی از همسایه‌هایش به نام هرکول پوآرو درباره‌ی این مسائل صحبت می‌کند. پوآرو بلژیکی است و قبلا کارآگاه بوده و حالا بازنشسته شده و اوقاتش را به کشت کدو مسمایی می‌گذراند.

شب بعد دکتر شپارد برای شام به منزل راجر آکروید دعوت می‌شود و پس از شام آکروید نزد او اعتراف می‌کند که از مرگ خانم فرارز عذاب وجدان دارد. شپارد از آکروید جدا می‌شود و به خانه برمی‌گردد. ولی هنوز یک ساعت نگذشته که دوباره به خانه آکروید احضار می‌شود... 

2- مصیبت بی گناهی
  • ترجمه ی مجتبی عبدالله نژاد
  • انتشارات هرمس

مورد عجیب آگاتا کریستی

دکتر آرتور کالگری به دلیل سفر اکتشافی به قطب جنوب شش ماه از وطن دور بوده و پس از شش ماه به انگلستان برگشته. پس از برگشت خبر تکان‌دهنده‌ای می‌شنود و اطلاع می‌یابد که جکو آرگایل در زندان از بیماری ذات‌الریه فوت کرده. او متوجه می‌شود که اگر در انگلستان بود و قادر بود اتفاقی را که ماه‌ها قبل رخ داده به یاد بیاورد، می‌توانست این جوان را از زندان و مرگ نجات بدهد. جکو به اتهام قتل مادر خوانده‌اش محاکمه و زندانی شده بود و دکتر کالگری با شهادت خود توانست تا، اگر چه دیرهنگام، بی‌گناهی او را ثابت کند. دکتر کالگری به نزد خانواده جکو می‌رود تا این مساله را به آنها اطلاع بدهد اما واقعیت تلخ این است که اگر جکو در مرگ مادر خوانده‌اش بیگناه بوده، پس یکی دیگر از اعضای خانواده در قتل او دست داشته.... 

یکی از ویژگی‌های مهم «مصیبت بی‌گناهی» این است که هیچ‌یک از کارآگاه‌ های معمول کریستی در این داستان حضور ندارند. در عوض کارآگاه داستان، دکتر آرتور کالگری است. کالگری هم مثل چارلز هی‌وود در «خانه وارونه» کارآگاه حرفه‌ای نیست، ولی با لیاقت و کاردانی زیاد کارش را به پیش می‌برد و البته در دیگر داستان‌های کریستی اثری از او وجود ندارد.

3- قتل در قطار سریع‌السیر شرق


  • ترجمه ی محمد گذرآبادی
  • انتشارات هرمس

مورد عجیب آگاتا کریستی

هرکول پوآرو در هنگام سیاحت در ترکیه با تلگرافی به لندن احضار می ‌شود. او به سختی در یکی از کوپه‌ های واگن تخت‌خواب‌دار قطار سریع‌السیر شرق جایی پیدا می‌کند و به سمت لندن به راه می‌افتد.

در قطار پوآرو هم‌سفرانش را زیر نظر می‌گیرد و بلافاصله متوجه می ‌شود که افرادی که در واگن او هستند، جمع ناهمگونی را تشکیل می‌دهند. در واقع از تمام طبقات اجتماعی نماینده‌ ای در داخل این واگن وجود دارد، ولی کسی که بیشتر از بقیه توجهش را جلب می‌کند ساموئل راچت، یک تاجر خیر آمریکایی است که از چشمانش پیداست آن‌طور که وانمود می‌کند، آدم خیرخواه و خوبی نیست. خود راچت هم به پوآرو نزدیک می‌شود و اظهار علاقه می‌کند که او را به سمت محافظ خود استخدام کند. پوآرو پیشنهاد او را نمی‌پذیرد، صرفا به این دلیل که از قیافه ی راچت خوشش نمی‌آید و....

4- قتلهای الفبایی


  • نویسنده: آگاتا کریستی
  • ترجمه ی محمدعلی ایزدی
  • انتشارات هرمس

مورد عجیب آگاتا کریستی

نامه‌ای از شخصی ناشناس به دست هرکول پوآرو می‌رسد و به او می‌گوید که در روز بیست و یکم ماه منتظر یک معمای جدید باشد. اسکاتلندیارد نامه را جدی نمی‌گیرد اما صبح روز بیست و دوم خبر می‌رسد که آلیس آشر در انداور با بیرحمی به قتل رسیده و یک نسخه از راهنمای الفبایی قطارهای مسافربری با صفحات باز روی پیشخوانی در نزدیکی جنازه پیدا شده.

یک ماه بعد پوآرو نامه نگران‌کننده دیگری دریافت می‌کند که در آن نوشته شده منتظر قتلی در بکستونان‌سی باشد. همان‌طور که در نامه پیش‌بینی شده، جسد الیزابت "بتی" برنارد در بکستونان‌سی پیدا می‌شود. این بار هم راهنمای الفبایی حرکت قطارها در نزدیکی جسد قرار دارد. قتهای دیگری روی می‌دهد و پوآرو تصمیم می‌گیرد قاتل زیرک و مغرور را گیر بیندازد... 

«قتلهای الفبایی» که از بهترین و موفق‌ترین رمانهای کریستی و معمایی واقعی برای کارآگاه بلژیکی است، قاتل زنجیره‌ای نادری را معرفی می‌کند که اخلاق منحط و خیلی کثیفی دارد. همان‌طور که در صفحات آغازین خود رمان توضیح داده شده، عنوان رمان از راهنمای الفبایی حرکت قطارهای مسافربری گرفته شده که کتابچه معروفی است که شرکت قطارهای بریتانیا نشر داده و حاوی فهرست الفبایی ایستگاه‌های حرکت قطار است.

5- جنایت خفته


  • ترجمه ی گلرخ سعیدنیا
  • انتشارات هرمس

مورد عجیب آگاتا کریستی

گواندا رید و شوهرش جایلز رید که سه ماه است ازدواج کرده‌اند تصمیم دارند از نیوزلند به انگلستان بروند. جایلز که دارد کارهایش را در نیوزلند تمام می‌کند، گواندا را پیشاپیش می‌فرستد که خانه مناسبی در انگلستان پیدا کند. گواندا به ویلای کوچکی متعلق به دوره ویکتوریا به نام هیلساید برمی‌خورد که برای فروش گذاشته شده و این ویلا را می‌خرد. بعد از خرید ویلا اتفاقات عجیبی برای گواندا رخ می‌دهد و او چیزهایی را در ویلا کشف می‌کند که انگار قبلا از وجودشان خبر داشته. دری مخفی شده در بخشی از خانه، طرحی از کاغذ دیواری که حالا زیر کاغذ دیواری‌های جدید ویلا مخفی شده و.... 

گویاندا از این اتفاقات ترسیده و نگران می‌شود. تصمیم می‌گیرد مدتی از خانه دور شود به همین دلیل به دعوت ریموند وست و همسرش جوآن که از دوستان جایلز هستند به لندن می‌رود. گواندا به اتفاق میزبانانش و خاله ریموند که پیرزن جالبی به نام جین مارپل است به تماشای نمایشنامه‌ای به نام دوشس دالفی می‌روند. اما در صحنه پایانی نمایش وقتی یکی از بازیگران جمله‌ای را بر زبان می ‌آورد گواندا یکباره فریادی می‌کشد و از سالن بیرون می‌رود.... 

«جنایت خفته» آخرین رمان خانم مارپل است که از کریستی منتشر شد. کریستی "جنایت خفته را تقریبا زمانی نوشت که «پرده» را به نگارش درآورد، یعنی در طی سالهای جنگ جهانی دوم که واقعا نگران بود در حملات هوایی ارتش آلمان جانش را از دست بدهد. کریستی نسخه دستنویس این رمان را هم مثل «پرده» که درباره پوآرو بود نزد بانکی به امانت گذاشت و تا سه دهه بعد در بانک بود. در «جنایت خفته» از شیوه روایی خاصی استفاده شده که کریستی در رمانهای دیگرش هم استفاده کرده بود، یعنی شرح قتلی که در گذشته اتفاق افتاده و حل معمای آن قتل با نگاه به حوادث سالهای دور و کنار هم قرار دادن سرنخ‌های مختلف. 

یک هفته 7 چهره؛ از وداع با آیت الله تا معمای شاه

برترین ها - ایمان عبدلی:
 
آیت الله هاشمی رفسنجانی یا (فقدان هفته)
 
غروب یکشنبه سردترین روز هفته بود. حالا روزگار بعد از هاشمی شروع شده، تماشای عکس ها و حضور گسترده مردمی در خیابان ها و حسینیه و مقابل بیمارستان از این به بعد بخشی از تاریخ معاصر ایرانی شد. این مرگ تبعات زیادی داشت و این حضور هم حرف هایی بی نهایت. مرگ هاشمی رفسنجانی بعد از فوت امام (ره) بزرگترین فقدان تاریخ انقلاب اسلامی است بدون شک! و از این به بعد مدل صف آرایی ها تغییر خواهد کرد. حالا ترازوی راست و چپ از تعادل خواهد افتاد؛ هژمونی قدرت حداقل برای چند وقتی کفه اش به نفع راست ترها خواهد چربید. این تغییر موقعیت فقط در رده های سیاسی و مدیریتی نخواهد بود و موقعیت اصلاح طلبی در میان جمعیت هم تضعیف خواهد شد، در واقع تضعیف موقعیت اصلاح طلبی از همان روز تشییع میلیونی شروع شد.

 اتفاقات و حواشی آن روز نشان داد که فقدان آیت الله چطور می تواند اصلاحات را به راحتی به سمت رادیکالیسم و افراط سوق دهد. در حقیقت وجود او نخی دور کمر نارضایتی بود که از حرکت به سمت رادیکالیسم و افراطی گری پرهیز می داد. برخلاف  عده ای  که او را از مروجین فتنه خطاب می کردند، در واقع و در پس اتفاقاتی که در سه شنبه ی بعد از فوت آیت الله افتاد، ما به غایت دریافتیم که حالا با موجی از مردم مواجهیم که استعداد تاثر برانگیزی در تغییر وضعیت دادن به امر تند و احساسی دارند و دائما از اصلاح طلبی و رفرمیست دور می شوند.
 
یک هفته 7 چهره؛ از وداع با امیرکبیر ایران تا ابی 

این مردم همان هایی هستند که بعد از فوت هاشمی بیشتر از اندوه، هول و هراس داشتند و بارها در شبکه های مجازی پیام این ترس را دیدیم و درک کردیم. احساس بی پناهی و فقدان پشتوانه برای تمامی گروه های قائل به اصلاحات صبح روز بعد به شکل هراسناکی به عامه ی مردم هم منتقل شد و این ترس شدید و شدید تر شد. ما مانده ایم و موجی هراسان که گمان می کنند که دریچه های آزاد اندیشی تنگ تر شده.  چگونه می شود این موج کاذب را خواباند که  روزگار بعد از هاشمی را با هزینه ای کمتر سپری کنند؟ تا عرق حاصل از هراس این مرگ روی پیشانی ملت خشک شود.

مهم ترین مساله شاید پرهیز از اقدامات جناحی و اظهارات کنایه آمیز است. بزرگان قوم، چه راست و چه چپ هر چه کمتر کنایه آمیز سخنرانی کنند، قاعدتا هول و هراس کمتر خواهد شد. بعد از گذر روزها نزدیک ترین احزاب و گروه ها به هاشمی رفسنجانی احتمالا مدل سازی می کنند و با سرمایه گذاری روی نزدیک ترین فرد از لحاظ موقعیتی و شخصیتی به رفسنجانی، آلترناتیوی برای وضع موجود تربیت می کنند. جای خالی ای در سپهر سیاست ورزی ایرانی داریم که بهتر است هر چه زودتر پر شود.

با شخصی که بتواند همان نقش را هر چند ضعیف تر ایفا کند. تا اصلاحات زنده بماند و کشور به سمت افراطی گری و غلبه ی احساسات نرود (مورد سواستفاده معاندین قرار نگیرد). فردی مورد قبول راست ها و چپ های میانه، نه چندان پرگو و به مانند هاشمی جمع پراگماتیست (عمل گرایی) و معتدل و مورد اعتماد با گنجینه انباشته شده از اسرار نظام. چنین فردی به آن اندازه و شدت شاید امروز نباشد، اما به مرور ساخته می شود.

 به هر حال سیاست در دنیای امروز دیگر متکی به فرد نیست، بیشتر ساختارهایی حکومت می کنند که البته افراد شاخصی را هم درپیشقراول خواهند داشت، این ها همه وصف فردای پس از هاشمی است که خیلی مختصر و ناچیز در این جا آمد و اما این چند خط انتهایی را از خود هاشمی می نویسیم که با شکوه رفت، آن گونه که شاید خودش هم گمان نمی برد به این حضور و  به این جلال! مورد خاص آیت الله چه بود؟

فاصله گیری از ژست قهرمانی موقعیت هر سیاست مدار را در ایران خاص می کند. آیت الله بی گمان معمولی ترین بود ( نه معنای بی عملی و بی خاصیتی) معمولی بود چون شجاعت تغییر داشت و جسارت چرخش های بهنگام در وجود او کاشته شده بود. اصلا هاشمی دهه 60 چیزی بود و هاشمی دهه هفتاد چیز دیگری و بعد هاشمی دهه هشتاد که انقلاب را برایش لبریز کردند. او همیشه مرد زمانه ی خودش بود؛ مثل مجتهد منعطفی که دائما اجتهاد می کند و خودش را به حال و روز مردمش نزدیک می کند. او محصول غلبه ی اکثریت در هر اوضاع و زمانه بود. این ها همه بت سازی و اسطوره سازی نیست (شخصا هیچ گاه طرفدار او نبوده ام). صرفا توصیف کاراکتر اوست. می دانیم که هاشمی دهه شصت و هفتاد اصلا ویژگی هایی داشت که شاید یاد آوری اش هم برای  طرفداران دو آتشه ی او جالب نباشد اما به هر حال او عالیجناب (نه به معنای توهین آمیز آن اپوزیسیون ورشکسته) بود. نه سرخپوش خاکستریِ خاکستری.

 گاه می شود با ژست های مختلف یک یا دو انتخابات را پیروز شد و دلبری کرد، اما جاودانگی رازی است که ته نشین می شود و تامل و صبر می خواهد.  برای حرف های هاشمی هیچ وقت هورا نکشیدیم و هیچ گاه رگ غیرتمان را کلفت نکرد، حرف هایش جیغ پسند هم نبود، اما حالا دائما تمامش را به خاطر می آوریم می دانید چرا؟ چون او قهرمان دوست داشتنی یک فیلم سینمایی نبود او سیاستمدار بود، عقلانی ترین و ممکن، نه آرمانی و ایده آل، یعنی این که می شود دوستش نداشت اما نمی شود قبولش نکرد.


 
کیانوش عیاری یا (واقع نمایی هفته)

فیلم «کاناپه» ساخته کیانوش عیاری از راهیابی به بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر بازماند. علت پستیژی است که برای بازیگران خانم این فیلم و در نماهای داخلی به کار گرفته شده عنوان شده است. عیاری و همراهان او معتقدند بنا به فتواهای مراجع استفاده از پستیژ ایرادی ندارد (در حالی که حداقل بنا به فتوای برخی مراجع استفاده از پستیژ اشکال دارد). در این یادداشت به مسائل فقهی ورود نمی کنیم. به  دو دلیل؛ یکی این که تخصص اش را نداریم و دوم این که موضوع حجاب مخاطره بر انگیز است و علاقه ای به صف آرایی احتمالی در این حوزه نداریم. پس از زاویه سینما و هنر و بحث بازنمایی واقعیت مساله را تحلیل و توصیف می کنیم.

سینمایی که عیاری ارائه می کند یکی از زنده ترین مدل های رئالیسم در سینمای ایران است. رئالیسم اما یعنی چه؟ بزرگمهر رفیعا در «ماهیت سینما» می نویسد: «آفرینش جهانی نوین تحت سلطه نظر گاه مولف به درون یا برون جهان واقعی...مولف لاجرم در مثالی بر اساس "واقعیت بکر" برای القا و اثبات تم و یا استدلال آن به کار می گیرد». پس رئالیسم واقعیت را بازنمایی می کند و طبیعتا نمی تواند چیز دیگری غیر از واقعیت نشانمان بدهد، نهایت دخل و تصرف در یک اثر رئال (واقع نما) نظر گاه سازنده آن است. عیاری می تواند نگاهش به روابط زن و شوهری را مثبت یا منفی، خوش بینانه و یا بدبینانه به اثرش غالب کند، اما نمی تواند اگر که ادعای کار واقع نما دارد در واقعیت دخل و تصرف کند. روابط زن و شوهر در محیط خصوصی قاعدتا با پوششی که در خیابان و محیط های عمومی استفاده می شود شباهتی ندارد، واضح و مبرهن است که افراد در منزل جور دیگری لباس می پوشند، نیازی به بازگو کردن امر بدیهی نیست. درام واقع گرا چاره ای جز وفاداری به واقعیت ندارد(مگر آن که پای اعتقادات مردم در میان باشد)
 
یک هفته 7 چهره؛ از وداع با امیرکبیر ایران تا ابی 

اما همه ی ماجرا این نیست. بازنمایی در امر هنری در این میان چه معنایی می دهد؟ وقتی اشیا افراد و پدیده ها را می خواهیم واقعی نشان دهیم آن ها را در قالب زبان می ریزیم. زبان در اینجا منظورم زبان ایرانی و انگلیسی و ..نیست. زبان در اینجا معنای جامع تری دارد؛ زبان بدن، زبان نوشتار و زبان گفتار، اما این امر یعنی بازنمایی لاجرم به تکه هایی از واقعیت دست می اندازد و نمی تواند همه ی آن را نشان دهد. اما همان هایی را هم که نشانمان می دهد، چون بازنمایی است بهتر است واقعی باشد.

تا اینجای کار مختصراز مدل کار هنری عیاری نوشتیم به این دلیل که فضای روشن تری از قضیه داشته باشیم. حالا روند تغییرات اجتماعی و تاثیرات آن را در سینما بررسی می کنیم. سینمای دهه شصت «تن زدودگی» داشت. یعنی مفهوم تن در حداقلی ترین حالت ممکن به سر می برد، مخصوصا در مورد زنان بیشتر با این قضیه مواجه بودیم.

 کاراکترها از خود گذشته بودند. در راه وطن و اعتقادات، زنان هم یا مادر بودند و یا زنانی تابع همسران رزمنده و فداکار. زن مفهوم جنسیتی نداشت. واقعی نبود! خیلی تعریف شده و محدود. زنان اما از جایی به بعد مفهوم جنسیتی پیدا کردند و حداقل درمثلث های خیانت محور جای داشتند. مثل: هدیه تهرانی در شوکران، اما باز هم تابع بودند، یعنی هویت مستقل نداشتند  و هویت آن ها به هویت مرد داستان وابسته بود.

 اما رفته رفته زنان کنش مند شدند و حتی فمینیستی هم بودند مثل: دو زن و یا قرمز، اما همچنان وجودشان در نسبت با مرد قضیه هویت می گرفت. یعنی مرد داستان اگر نبود، زن داستان معنایی نداشت. تا این که در یک دهه اخیر رفته رفته ما کاراکترهای داشتیم که زن بودند و هویتی مستقل هم داشتند؛ زنان عاشق، زنان مستقل وتنها و...در این شکل از سینما که نسبت نزدیکی به واقعیت و سینماهای دیگر مثل :هالیوود دارد، نمی شود خیلی در مسائلی مثل پوشش غیر واقعی عمل کرد.

 دیگر فیلم  و سینما محدود به ساعت چهار بعدازظهر شبکه یک نیست. حالا روی پل عابر پیاده، در فلان سایت و در کلی شبکه ماهواره ای سینما زنده است. پس اگر قرار است سینما را بپذیریم، این سردرگمی ها نتیجه روشنی ندارد. نگذاریم سینما موجود ناقض الخلقه ای مثل: موسیقی بشود و هرچند نباید فراموش کنیم ما مردم ایران اعتقاداتی داریم که عیاری هم باید به این اعتقادات احترام بگذارد.


 
حسام نواب صفوی یا (نسنجیده هفته)

تعطیلی شبکه فارسی وان و ادعای حسام نواب صفوی مبنی بر نقش او در تعطیلی این شبکه در ادامه سلسله رفتارهای ... این هنرپیشه جالب توجه بود. پیش از این نواب صفوی در مورد مسائلی ... سیاسی چون: مالکیت بحرین اظهار نظر کرده بود موضع گیری هایی که ... نمی آید، بلکه ... به نظر می رسد. بررسی رفتارهای حسام نواب صفوی نکات جالب توجهی دارد. از چسبندگی رسانه ها شروع می کنیم و به رفتار ... و ارتباط این دو به هم می رسیم.
 
در دنیای جدید رسانه ها چسبنده ترین اند. بیش از سیاست مداران و فیلسوفان و یا حتی اقتصاد دانان. رسانه ها می توانند نظر ما را به سمت چیزهایی جلب کنند که آن ها تشخیص داده اند تیتر یک باشد. تاثیر گذاری و جلب کنندگی آن ها از صد نفر آدم فکر ساز و تئوری پرداز بیشتر است. چسبندگی رسانه ها یعنی همین که با قدرت آن ها در دنیای امروز حسام نواب صفوی و حرف های ... می تواند مهم جلوه کند و کارکردی دو سویه داشته باشد.  دوسویه یعنی این که هم حسام ... بیاورد و هم خوراک کم خطر برای رسانه بسازد. حالا اما رسانه ها شخصی و متکی به فرد شده اند، یعنی کافیست کمی مشهور باشید خودتان به تنهایی رسانه اید، مثلا در اینستاگرام.
 
یک هفته 7 چهره؛ از وداع با امیرکبیر ایران تا ابی 

 اما چرا حسام باید به اوج بیاید؟ چون جایگاه ... در هنرپیشگی ندارد، پس برای ... بودن و ... بیاندازد که صرفا او ... می کند. نواب صفوی اگر مثلا در مورد کم کاری برخی بازیگران اظهار نظر کند خیلی ... نمی شود، چون ... این عرصه نیست که اظهار نظرهای تخصصی اش شنیده شود، پس به ناچار با یک اظهارنظر... به شکلی سلبی دیده می شود.

در اوضاع «هر فرد یک رسانه» فعلی لجام گسیختگی بیشتر هم شده. به عبارتی راحت تر و کم دردسرتر می شود ... کرد. اصلا نیازی نیست یک فرد مشهور به روابط میان سلبریتی و رسانه بیفتد. او یک پست می گذارد و طبعا چون می داند...

 می شود یک هنر پیشه ... بود و ادعای ...کرد و دل عده ای را به دست آورد و ...خرید و یا حتی بازهم یک هنرپیشه ... بود... گرفت و حداقل کلی ... مثبت جلب کرد. شاید هم یک تهیه کننده ... برایت نوشت. هر دو سمت ماجرا حکایت آدم هایی است که در... دارند، آدم هایی ... و ... که دائما خودشان را ... می کنند.

پی نوشت: متن این گونه نبود، این گونه شد. فاصله آن بود و این شد معنای رنج ماست!


 
ابی یا (معمای شاه هفته)

مجموعه معمای شاه دائما خبر ساز است و این خبر سازی برای یک مجموعه در تلویزیون ایران در وهله اول اتفاق خوبی است. ساده ترین معنایش دیده شدن مجموعه ای است که می توانست مثل خیلی سریال های دیگر گم و گور باشد، در فضای کم بیننده رسانه ملی، مردم هر چند روز یک بار نسبت به اتفاقات این سریال واکنش نشان می دهند. واکنش ها عمدتا از دو نکته ریشه می گیرد؛ یکی مضامین و سوژه های حساسی است که این سریال روایت می کند و دیگری خط قرمزهایی که به لطف گریم های قدرتمند پشت سر گذاشته شده. اما همه ی این ها باعث نمی شود  فراموش کنیم که اصولا در ساختن یک کار تاریخی نمی شود کج دار و مریز رفتار کرد. تناقض ریشه ی«معمای شاه» را خشکانده!

علی حاتمی شاید شاخص ترین تاریخی ساز آثار تصویری در ایران است. او زبان تصویری ویژه ی خودش را داشت. از ابتدا تکلیفش را روشن کرد که روایتی شخصی از مقاطع حساس تاریخی دارد. او شعر می گفت از آن جاهایی که دوستش داشت؛ از سال 32 و آدم هایش روایتی نه صرفا وفادار به واقعیت، بلکه رنگ و لعاب دار و موزون ارائه می کرد. حاتمی  با سینما و تاریخ عشقبازی می کرد، اما داستان ورزی اساسا متفاوت است.
 
یک هفته 7 چهره؛ از وداع با امیرکبیر ایران تا ابی 
 
 او داعیه ساخت کار تاریخی دارد درچارچوب واقعیت و حتی فراتر از واقعیت، یعنی کار تاریخی افشاگرانه که ادعایی ثقیل و سنگین است. چنین ادعایی را به مرحله عمل رساندن کار دشواری است، هم سازندگان باید دسترسی و اشراف زیادی به منابع تاریخی گوناگون و بخش های متنوعی از حقیقت داشته باشند و هم بستر کار برای ارائه کار به نسبت کمتر موضع دار فراهم باشد. در مورد «معمای شاه» هر دو شرط ساخت کار تاریخی افشاگرانه نقض شده، به نظر نه اشراف کاملی به تاریخ از سمت سازندگان وجود دارد و نه بستر مناسبی برای ارائه فراهم است.

این نقض ساختاری باعث می شود مجموعه ی «معمای شاه» دائما خودش را بزند اصطلاحا. یعنی برای جذابیت به عناصری دست بیاندازد که اصولا ربطی به منویات سازندگان ندارند .مطمئنا وزن یک خواننده پاپ خیلی پایین تر از کار تاریخی افشاگرانه است، اما وقتی ریشه ی کار در خاک تناقضات رشد کرده، سرشاخه ها دائما آن نقض را به رخ می کشد.

 «معمای شاه» در تکفیر دوره ای است که البته از فرط پر اشتباه بودن قابل تکفیر هم هست اما نه با ابزاری که به نوعی المان هایی از آن دوره را به ذهن مخاطب می آورد (موسیقی پاپ دهه پنجاه خورشیدی به شدت قابل دفاع است) که محبوب است. نمی شود گفت از دانمارک بدمان می آید با آن رفاه مسخره اش! آن دوره ضعف های بی شماری داشته که می شود نقد و تکفیرش کرد، چرا از نقاط قوتش برای تکفیر استفاده می کنید؟ این استفاده ابزاری از «ابی» نوعی تخریب خط مشی سریال نیست آیا؟


 
کریستیانو رونالدو یا (فوتبالیست هفته)

دریافت جایزه بهترین بازیکن سال در مراسم فیفا، فهرست عناوین رونالدو را در سالی که گذشت کامل کرد. دوگانه ی مسی و رونالدو چند سالی است که دنیای فوتبال را تصاحب کرده. عناوین و افتخارات یا به رونالدو می رسد و یا به مسی. کری خوانی ها هم محدود به طیف طرفداران بارسلونا و یا رئال مادرید شده، دو بازیکن با کیفیت بالا و البته دو تیم فوتبالی که چشم و چراغ این سال های فوتبال دنیا هستند.

در ظاهر با دو نابغه مواجهیم و شاید باید احساس خوشوقتی کنیم که هم عصر این دو ستاره هستیم، اما وقتی به گذشته ها نگاه می اندازیم، بیشتر از پیش درک می کنیم که ستاره های امروزی به رغم تکنیک بالا و حرکات خلاقانه ای که دارند چیزهایی از جنون و دیوانگی ستاره های گذشته را ندارند. چیزهایی که هنگام تماشای یک مسابقه فوتبال ما را غافلگیر کند و به وجد بیاورد. انگار فوتبال هر چه بیشتر می گذرد، بیشتر تحت تسلط سیستم و نتیجه قرار می گیرد. شواهدش هم پیداست مثل نفس وجود مربی ای چون مورینیو.
 
یک هفته 7 چهره؛ از وداع با امیرکبیر ایران تا ابی 

 تنوع و گوناگونی از فوتبال کوچ کرده به جایی که نمی دانیم کجاست! آن گود جنگ گلادیاتورها شاید بدیل نزدیک ترش مسابقات دهه های قبل تر فوتبال بود، فوتبالی که یک باجوی شگفت انگیز داشت، روماریو داشت، کلینزمن  و حتی دیوید سیمن و آخرین آن دیوانه ها زیدان.

نابغه هایی که یک باره افت می کردند، پنالتی حساس را بیرون می زدند، با سر توی صورت حریف می رفتند و...افت و خیز رفتاری فوتبالیست های آن روزها بیشتر شبیه زندگی بود. غافلگیری و جنون مثل کانتونا!

فوتبالیست های امروز اما همه اش از نبوغ فوتبالی نان نمی خورند. آن ها پکیج مورد پسندی برای مجلات مد و رسانه های سبک زندگی هستند. مسی و رونالدو را دائما در نمای نزدیک می بینیم. چهره، مدل مو، کفش و لباس در مقبولیت فوتبالیست امروزی تاثیر گذار است و هویت آن ها چند وجهی تر است وخب این هویت کمتر مستقل و قائم به ذات است. باجو موهایش را به عشق خودش می بست، اما مدل موهای رونالدو تابع مد جهانی است. باجو مد صادر می کرد، رونالدو از مد تبعیت می کند. همه ی این ها را گفتیم در مدح نابغه های دیروزی و نکته آخر هم در مورد قیاس رونالدو و مسی؛ انصافا رونالدو به کار فوتبال امروز بیشتر می آید. او در تیم ملی هم فرمانده است؛ شخصیتی برون گرا که قدرت رهبری هم دارد و بیشتر سیستماتیک رفتار می کند. هر چند که مسی بیشتر شبیه نسل های سابق فوتبالیست هاست.


 
ایرج جنتی عطایی یا (ترانه سرا هفته)

گاهی برخی ها آنقدر که باید قدر دانسته نمی شوند، ایرج جنتی عطایی از آن هاست. از آن ها که زبان ما را گسترش داده اند، در لا به لای کنایه ها و جملات روزمره ما تاثیر گذار بوده اند.

  اصلا ما بارها با ترانه های آن ها زندگی کرده ایم و خالی شده ایم و پرمان کرده اند. اما قدرشان را ندانسته ایم. شاید برخی رسانه ای ها فکر کرده اند که در مورد امثال او نوشتن کاری جدی و اثر گذاری نیست، اما همان ها در پخش اتومبیل هایشان با اشعار یکی مثل جنتی عطایی زندگی کرده اند. عجیب است ما گاها امورات بدیهی و درگیر کننده روزمره را ناچیز می شماریم و فکر می کنیم حرف خوب حرف گنده است.
 
یک هفته 7 چهره؛ از وداع با امیرکبیر ایران تا ابی 

بنا به دلایلی عده ای از بهترین هنرمندان عرصه های مرتبط با موسیقی اینجا نیستند. اما هنر که جغرافیا نمی شناسد. تکریم جنتی عطایی به نوعی هم پاسداشت روزها و شب های ماست  و هم یادآوری گذشته درخشان ترانه سرایی است و تذکری برای امروزی ها که انوع ابداعات غیر اصولی را وارد ترانه کرده اند و اصلا از آرایه های ادبی فاصله گرفته اند. این روزها خیلی از ترانه ها در واقع بازگفت حرف های روزمره هستند. ترانه ایهام و ابهام و استعاره دارد و زبان کنایه ای اش جای کشف و شهود می گذارد. سر هم کردن زبان محاوره که اندکی وزن دارد، ترانه نیست قطعا.

ضیافت های عاشق و تن هایی که با کمک هم پل می شدند و حکایت آن شب و آشیان شب زده، فکر یک سقف، سقفی بی روزن. همه تبلور واژه های ایرج جنتی عطایی است که عشق به دیگری و به وطن و...را ترویج می کرد. آن واژه ها آبرو دارتر از عبارات سخیفی چون«الو چرا قطع کردی؟» و یا شرح معاشقه های نیمه شب است و حتی بهتر از مدل  جدیدتر تزیق شادی با «به به» گفتن های بدون ظرافت است. مرور جنتی مرور اصالت ترانه سرایی است. تولدش بهانه بود!


 
مدیران ارشد صدا و سیما یا (تاخیری های هفته)

هرچه کردیم نشد و باز هم حجم هفت چهره بیشتر از حوصله ی شما شد.اما نمی شد به ماجرای تاخیردر اطلاع رسانی فوت آیت الله رفسنجانی اشاره نکرد. تاخیری حدودا پانزده دقیقه ای که تا حدی قابل درک است. رسانه ای در این سطح و مقیاس به هر حال تا قطعیت یک خبر نمی تواند اقدام به انتشار آن کند اما مساله این جاست که پانزده قیقه فاصله ی زیادی است و بعد از آن هم شکل پوشش عجیب بود؛ زیر نویس.
 
یک هفته 7 چهره؛ از وداع با امیرکبیر ایران تا ابی 

توقع می رفت چنین خبری با قطع برنامه های روتین و پوششی وسیع تر همراه شود اما نشد و بعد در روزهای گذشته صدا و سیما دستپاچه تر در پی جبران مافات است. گمان می رود مدیران تلویزیون از خلا وجود یک سیستم کارآمد مخاطب شناسی رنج می برند و آمارهایی هم که صرفا در مورد میزان بیننده و محبوبیت برنامه های مختلف دارند واقعی نیست. همین مساله باعث شده از شناخت نبض مخاطب و تب جامعه عقب بمانند و همیشه کمی دیرتر به جمعیت بپیوندند.

به هر حال جالب نیست تلویزیونی معاند مثل: بی بی سی فارسی از همان دقایق ابتدایی پوشش همه جانبه داشته باشد. تلویزیون ملی جنگ و سریال و...پخش کند. تلویزیون همیشه با تاخیر نبض مردم را باور می کند. اتفاقی که نه در چارچوب تحلیل های سیاست زده بلکه اصلا از لحاظ تحلیل های رسانه ای می تواند در آینده ای نه چندان دور پاشنه آشیل این رسانه شود.