یک عضو هیات مدیره کانون بازنشستگان شهر تهران می گوید پرداخت طلب 120 هزار میلیارد تومانی سازمان تامین اجتماعی یک تکلیف است چرا که بازنشستگان این سازمان خواهان همسان سازی حقوق خود با بازنشستگان کشوری هستند.
«علی دهقانی کیا»، عضو هیات مدیره کانون بازنشستگان شهر تهران در گفت و گو با ایلنا، اظهار داشت: عدم پرداخت طلب 120 هزار میلیارد تومانی سازمان تامین اجتماعی موجب شده است که بازنشستگان تامین اجتماعی همسان با سایر بازنشستگان مستمری دریافت نکنند.
وی افزود: برای دولت در برنامه پنجم و ششم توسعه تکلیف شده است که طلب سازمان تامین اجتماعی را پرداخت کند اما عدم توجه دولت به این مسئل موجب شده است که طرح همسان سازی حقوق بازنشتگان اجرایی نشده و هم پرداخت مستمری بیش از 2 میلیون بازنشته سازمان به مخاطره بیفتد.
دهقانی کیا با بیان اینکه دولت هم اکنون بیش از 100 هزار میلیارد بدهی به سازمان تامین اجتماعی دارد، گفت: این حجم از بدهی برای استمرار فعالیتهای فراگیرترین صندوق بیمه اجتماعی که نیمی از جمعیت کشور را تحت پوشش قرار میدهد، آسیب زاست.
دهقانیکیا افزود: از این رو اگر تدبیر سنجیده شدهای به کار برده نشود و همچنان مانند گذشته توسط دولت و مجلس با اجرای یک سری قوانین بار مالی بر دوش سازمان تامین اجتماعی بگذارند، به طور قطع یک بحران عظیم حاکمیتی ایجاد خواهد شد.
عضو هیات مدیره کانون بازنشستگان شهر تهران در پایان افزود: اکثر صندوق های بازنشستگی هم اکنون در وضعیت بحرانی قرار دارند چرا که تنها بر مستمری بگیران آنها افزوده شده و در مقابل هر روز از تعداد بیمه پردازان آنها کاسته می شود. با این وجود صندوق بازنشستگی تامین اجتماعی که زیر مجموعه یک نهاد عمومی غیر دولتی است وضعیت مطلوبی دارد و نباید به استقلال آن بی حرمتی شود.
رئیس هیات امنای شهرک صنعتی هلال گفت: برخی از واحدهای صنعتی به دلیل استهلاک دستگاه ها، بازدهی خود را از دست دادهاند که در نهایت موجب بیکاری کارگران شده است.
براساس اخبار دریافتی ایلنا، سعید رزمی منش، رئیس هیات امنای شهرک صنعتی هلال آران و بیدگل از بیکاری 200 کارگر این شهرک صنعتی در سال جاری خبر داد.
رزمی منش با بیان این که شهرک صنعتی هلال از ۱۷ سال پیش کار خود را آغاز کرده است به یک رسانه محلی گفت: هم اکنون حدود ۱۰۰ شرکت تولیدی در این شهرک صنعتی فعالیت می کنند که دچار مشکل هستند و با وجود آن که حدود هشت ماه پیش جلسه ای با حضور استاندار در استانداری برگزار شد و وی دستور داد ظرف مدت یک ماه مشکلات مربوط به اسناد مالکیت این واحدها حل شود، هنوز این مسائل پابرجاست و از میان نرفته است.
رئیس هیات امنای شهرک صنعتی هلال دشواری فعالیت صاحبان صنایع این شهرک را یادآور شد و خاطرنشان کرد: برخی از واحدهای صنعتی به دلیل استهلاک دستگاه ها، بازدهی خود را از دست دادهاند که در نهایت موجب بیکاری کارگران می شود، همان طور که امسال نیز تا به حال حدود ۲۰۰ کارگر بیکار شدهاند.
بیست و هشتمین دوره مسابقات هندبال قهرمانی کارگران کشور با حضور 5 تیم از ساعت 10:30 صبح امروز در مجموعه ورزشی صفائیه اصفهان آغاز شد.
به گزارش ایلنا، بیست و هشتمین دوره مسابقات هندبال قهرمانی کارگران کشور با حضور 5 تیم از ساعت 10:30 صبح امروز یکشنبه 26 دی ماه در مجموعه ورزشی صفائیه اصفهان آغاز شده است.
مراسم قرعه کشی رقابت ها شب گذشته برگزار و طبق برنامه تیم های بوشهر و مرکزی از ساعت 10:30 صبح امروز دیدار افتتاحیه رقابت ها را آغاز کرده اند.
مراسم افتتاحیه این رقابت ها صبح امروز با حضور خراسانی نایب رئیس فدراسیون ورزش کارگری، حاجی پور رئیس انجمن هندبال کارگران کشور، شیرانی رئیس هیأت و اداره امور ورزش کارگران استان اصفهان، شاطری مسئول برگزاری مسابقات، خزائلی مسئول انجمن ورزش هندبال کارگران استان و همچنین حضور تیمهای ورزشی از استانها برگزار شد.
استانهای اصفهان، بوشهر، یزد، مرکزی و لرستان در این دوره از مسابقات کشوری حضور دارند و تیم هندبال توکا فولاد نماینده استان اصفهان در این دوره از مسابقات به سرپرستی آقای منوچهر اربابان و مربیگری جمشید منوچهری شرکت کرده است.
برنامه رقابت های امروز یکشنبه به شرح ذیل است:
دیدار افتتاحیه این رقابت ها را از ساعت 10:30 صبح تیم های بوشهر و مرکزی آغاز کرده اند. در دیدار بعد از ساعت 12 تیم های یزد و لرستان به مصاف هم خواهند رفت. ازساعت 16 نیز تیم های بوشهر و یزد در دومین دیدار خود رودرروی یکدیگر قرار می گیرند. و در نهایت دیدار پایانی امروز را تیم های اصفهان و لرستان از ساعت 17:30 برگزار می کنند.
این رقابت ها به میزبانی هیأت و اداره امور ورزشی کارگران و اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان اصفهان و زیر نظر فدراسیون ورزش کارگری برگزار می شود.
یک فعال صنفی کارگری با یادآوری اینکه اجرای قانون بالاتر از اجرای بخشنامه است از وزارت کار خواست تا قبل از طراحی مدل مواد حمایتی قانون کار، اصل قانون را اجرا کند.
«ناصر چمنی» فعال صنفی کارگری در گفت و گو با ایلنا، اظهار داشت: هم اکنون مواد حمایتی قانون کار مثل ماده 7 که امنیت شغلی کارگران را تضمین میکند اجرا نمیشود آن وقت وزارت کار اقدام به طراحی مدل برای تامین امنیت شغلی کارگران میکند.
در روزهای گذشته معاون روابط کار وزارت کار گفته بود که بر اساس بخشنامه «امنیت شغلی همراه با امنیت سرمایه» مدلی برای تامین امنیت شغلی کارگران طراحی شده است که بعد از توافق نهادهای صنفی کارگری و کارفرمایی برسر لایحه اصلاح قانون کار اجرایی خواهد شد. این در حالی است که بخشنامه فوق تاکنون که بیش از 3 ماه از ابلاغ آن میگذرد تاکنون اجرایی نشده است.
چمنی با بیان اینکه قانون ضمانت اجرایی دارد اما بخشنامه هیچ ضمانت اجرایی ندارد، تصریح کرد: باید کارگران و تشکلهای کارگری را خیلی ساده لوح فرض کرد که آنها به بهانه یک بخشنامه از اجرای قانون کار کوتاه بیایند و تن به لایحه ضد کارگری قانون کار بدهند.
رئیس انجمن صنفی کارگران پتروشیمی تبریز، افزود: در هر صورت اجرای مواد حمایتی قانون کار برای کارگران کشور ارجحیت دارد و پیش بینی میشود که این بخشنامه نیز همانند سایر بخشنامهها که پیش از این برای بهبود مناسبات روابط کارگری و کارفرمایی صادر میشود اجرایی نشود.
وی در ادامه افزود: وزارت کار مطابق تبصره 1 ماده 7 قانون کار مکلف است که کارهایی را که ماهیت دائم و غیر مستمر دارند را مشخص کند و به تصویب هیات دولت برساند اما دولت و وزارت کار به این تکلیف خود عمل نکردهاند و با لایحه اصلاح قانون کار کلا این تکلیف را از روی دوش خود برداشته اند.
وی در پایان افزود: در هر صورت کارگران از حق خود در خصوص مواد حمایتی قاننون کار کوتاه نمیآیند و وزارت کار نیز نباید به سمت ساقط کردن مواد حمایتی قانون کار به وسیله بخشنامه، ابلاغیه و دستور العمل گام بردارد.
بررسی روانشناسی تاریخی مصرفگرایی در ایران در گفتوگو با دکتر غلامحسین باهر
سازشکاری تاریخی ایرانیان
نگاه تاریخی ایرانیان به زندگی موجب شده است تلاشی جدی برای تغییر زندگی نکنند رواج روحیه شعر و شاعری در میان ایرانیان از روحیه راحتطلبی آنان برآمده است
ماهرخ ابراهیمپور- خبرنگار حوزه تاریخ| جامعه ایران در گذر از گذرگاههای تاریخی، روزهایی دشوار از سر گذرانده است. هریک از این روزهای دشوار، بر مردم این سرزمین پیامدهایی متفاوت بر جای گذاشته و برخی از این آثار تا امروز تداوم یافته است؛ آثاری که در تاریخ اقتصادی نیز کماکان به شکلی پررنگ ما را در زمینههایی به درنگ واداشته است؛ به عنوان نمونه این که چه چیز موجب تداوم گرهخوردن رفتارهای اجتماعی به اقتصاد ایرانی از گذشته تاکنون شده است. شاید بازنگری سطرهایی از کتاب «جامعهشناسی نخبهکُشی» اثر علی رضاقلی تااندازهای پاسخگوی این مساله باشد «با کمی اغماض میتوان گفت که تمامی مشکلات اقتصادی- سیاسی و اجتماعی ایران و آنچه در مجموع عقبماندگی نام گرفته است، ریشههای تاریخی دارند و رفع یا تخفیف آن مشکلات هم بدون مراجعه به ریشههای تاریخی و شناخت دقیق آن به احتمال زیاد غیرممکن است. فعالیتهای اقتصادی یکی از فعالیتهای اصلی بشر در عرصه زندگی اجتماعی است. اول اجتماعی است و سپس اقتصادی. فعالیتهای اجتماعی نیز کم و بیش همه هویت جمعی و تاریخی دارند، به عنوان مثال بهرهوری پایین یا آنچه در زبانهای عامیانه کمکاری و تنبلی و عدم خلاقیت یا ... نامیده میشود، همه ریشههای رفتاری هنجاری سنتی دارد و هم علل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارد و هم ریشههای معرفتی گذشته از جمله کلام و اخلاق که آشنایی با آنها کمک ارائه راه حل برای اصلاح آن است». برای آگاهی از رفتار ایرانیان در گذر تاریخ با تکیه بر گرایش قابل توجه مردمان این سرزمین به کالاهای وارداتی، برآن شدیم با دکتر غلامحسین باهر گفتوگو کنیم. باهر، دارای لیسانس حقوق از دانشگاه تهران است، کارشناسی ارشد اکونومتری از دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، دکترای برنامهریزی اقتصادی از دانشگاه کنکوردیای کانادا و فوق دکترای فلسفه مدیریت منابع از شورای تحقیقات ملی کانادا، وی را به اندیشمندی چندبعدی بدل ساخته است. او از زاویه رفتارشناسی ایرانیان، به گرایش ایرانیان به کالاهای وارداتی میپردازد.
جناب دکتر باهر! آنگونه که گزارشها و منابع تاریخی در دورههای صفویه تا میانههای دوره قاجار نشان میدهد با وجود آن که ایران هنوز به حوزه تاریخ مدرن و نوین خود وارد نشده است، در برخی بازارهای ایران حتی در شهرهای دورافتاده نیز انبوهی از وسایل و اجناس وارداتی وجود داشته است. به نظرتان علت گرایش به مصرفگرایی جامعه در برهههای دور زمانی چیست؟
بررسی تاریخ ایران نشان میدهد اقتصاد مردمان این سرزمین بر کشاورزی و گلهداری مبتنی بوده است و تولید صنعتی نداشتهاند. تولید سنتی همچنین افزون بر کشاورزی و دامداری، کارهای دستی بوده که گلیم، جاجیم، فرش و دستساختههایی دیگر را دربرمیگرفته است. بالطبع هنگامی که جاده ابریشم، مصنوعات دیگر سرزمینها را به اینجا میآورد، جاذبه آنها نگاه این مردمان را میگیرد. این علاقهمندی تا زمانی ادامه یافت که در روزگار معاصر در این سرزمین کشف شد. هنگامی که نفت به میان آمد، محصولات کشاورزی و دامداری افت کردند زیرا اکنون پول نفت موجب میشد چندان به شکوفایی آنها اهمیت ندهیم و از پول نفت، محصولات کشاورزی و دامی را نیز وارد کنیم. بدینترتیب ایران که از روزگار دور یک جامعه صنعتی نبود، هنگامی که در یکصد سال اخیر با مدرنیته آشنا شد و مظاهر و محصولات آن را پذیرفت، با یک فرآیند تازه روبهرو شد؛ مدرنیته با خود تمدن غرب را آورد و ورود آن تمدن با کالاهای مصنوعی همراه شد.
در تبادلات با غرب، گونهای مبادلههای تجاری روی میدهد. برای مثال انگلیسیها با رفتوآمد به ایران، با تجارت فرش، پس از مدتی فرش ماشینی را با الگوبرداری از فرش ایرانی تولید میکنند. در برابر با وضعیتی دگرگونه در ایران روبهروییم. گزارشی داریم که عباسمیرزای قاجار در دوره ولیعهدی میکوشد با وارد کردن تجهیزات نظامی، سپاه ایران را تجهیز کند اما ما قادر به تولید و ساخت این تجهیزات نیستیم. چه چیز باعث میشود ما تنها به وارد کردن محصولات اکتفا کنیم؟
ما اصولا کشوری مصرفکنندهایم. موقعیت سوقالجیشی سرزمین ایران در پیدایش این خوی موثر بوده است. آبوهوا و شرایط اقلیمی شرایطی را پدید آورده است که ویژگی زحمتکشی از گذشتههای دور در مردمان این سرزمین ریشه ندواند. طبیعت نیز به این موقعیت کمک نکرده است. این ویژگی، چه پیش از رسیدن به نفت که زندگی بر پایه دامداری و کشاورزی بوده، چه پس از کشف نفت و معادن، در رفتارهای روزمره ایرانیان نمود داشته است. مطالعات رفتارشناسانهام مرا به این دریافت رسانده است که آبوهوا، اقلیم و موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک، وضعیتی را در ما پدید آورده است که به تنبلی تمایل داشته باشیم. ببیند! مردم در اقلیم آبوهوایی جنوب ایران، به کشت خرما و پرورش شتر بسنده کرده، از این کار نیز راضیاند. ما در ایران با آسودهخوردن و آسودهزیستن خوگرفتهایم؛ شاید اساسا به همین دلیل است که در روزگار کنونی نیز به حق معنوی تولیدات دیگران احترام نمیگذاریم. این وضعیت، گونهای مفتخوارگی را در میان ما پرورش داده و به راحتطلبی انس گرفتهایم. تنها افرادی در میان ما توانستهاند یک زندگی موفق بر اساس رنج و کوشش خود بنا کنند که در برهههایی از زندگی به تنگنا دچار شده، با گذر از آن تنگناها به موفقیت رسیدهاند. مثلا اگر به زندگی امیرکبیر به عنوان یک انسان خودساخته بنگرید، درمییابید هنگامی که در تنگنا گیر افتاده، برای برونرفت از آن، با کوشش بسیار مسیر ترقی را پیموده و همان تنگنا موجب رشد و ترقی وی شده است. گونه نگاه ایرانیان به زندگی و اعتقاد به این که کسی کارها را روبهراه خواهد کرد، موجب شده است کوششی جدی برای تغییر موقعیت خود انجام ندهند؛ گویی منتظرند از آسمان برایشان تغییرهای جدی رخ دهد! در حالی که در آموزههای دینی نیز این اصل بارها تکرار شده است که «از تو حرکت، از من برکت».
یعنی به نظر شما اقلیم و آب و هوا در ایران باعث رواج نوعی راحتطلبی شده است؟
بله، دقیقا! اصلا بالابودن همین روحیه شعر و شاعری در میان ایرانیان، از ویژگی راحتطلبی برآمده است. بیش از هر کشور دیگر، در ایران شاعر وجود دارد؛ این از روحیه راحتطلبی ایرانیان در تاریخ برگرفته شده است.
شما معتقدید روحیه ایرانیها به خوشگذرانی عادت دارد، در حالی که بازخوانی تاریخ نشان میدهد مردم ایران همیشه در شرایطی چندان مرفه نبودند که بخواهند خوش بگذرانند. با این حال رابطه تنگناهای ایرانیان با راحتطلبی در چیست؟
این تنگناها دو واکنش میتوانند در پی آورند؛ یکی آن که با آن رویاروی شوی و بالا بروی و دو، آن که با آن کنار بیایی و پایین بروی. برخورد ما ایرانیها با چنین تنگناهایی، درپیشگرفتن قناعت بوده است. اندیشه قناعت تاریخی ما در زندگی، مصداق این ضربالمثل به شمار میآید که «قناعت توانگر کند مرد را».
درباره رفتارشناسی تاریخی ایران به روحیه خوشباشی و خوشگذرانی اشاره کردید که بخشی از آن برخاسته از اقلیم ما است. خب، تنها ما نیستیم که در چنین اقلیمی زندگی میکنیم، کشوررهایی دیگر نیز در چنین اقلیمی قرار دارند. آیا این کشورها هم به ما شبیهاند؟ آیا تنها اقلیم در این روحیه موثر بوده است؟
خیر! اما کشور ما در یک موقعیت سوقالجیشی جای گرفته و چهار حمله بزرگ را در گذر تاریخ ازسرگذرانده است. ما مانند مطلوبی بودیم که هر کس حمله کرده، در کشور ما مقیم شده و با ما آمیخته است. به نظرم چهره ایرانیها اکنون ترکیبی از مغول، ترک، عرب و افغان است. ژن ما بنابراین مرکب بوده، آریایی اصیل نیست. نمونهای از آن آریاییهای اصیل امروزه در بخشی از هندوستان وجود دارند. آنان افرادی بودند که به هندوستان کوچیدند و به پارسیان هند معروف شدند؛ چشمهای سبز، قد بلند و موهای بلوند، از ویژگیهای ظاهری آنان است که پارسی نیز سخن میگویند. این دگرگونیهای مهم در ژن ما، به دلیل آنچه در تاریخ بر ما رفته، موجب شده است، از نظر ژنتیک و قومی، مرکب باشیم و این ترکیب ویژگیهای منحصر برایمان آورده است. مشهور است که ضریت هوشی (IQ) ایرانیان بالا است اما هوش هیجانی (EQ) در سطح استاندارد بینالمللی بالا نیست. افرادی که از ایران رفتهاند، هنگام مطرح شدن در سطح جهانی، هوشی بالا دارند؛ برای مثال اکنون ٤٠ نفر در یک سازمان بینالمللی داریم اما این افراد تنها تئوریسیناند و اهل عمل و چندان کاربردی نیستند. برتری ما بدینترتیب در هوش هیجانی نیست. موقعیت سوقالجیشی ایران در زمینه جغرافیای سیاسی، یکی از دلیلهای مهم به شمار میآید که موجب شده است ایران همواره در آستانه آسیبهای جدی همچون جنگ، ویرانی و ناامنی باشد. مساله پراکندگیهای اقلیمی نیز در این زمینه بسیار موثر بوده است. پایداری و پیوستگی تمدنی نیز از مسایل مهم در این حوزه است؛ اساسا بر این باورم که تمدنهای طولانی در گذر تاریخ، نتوانستهاند آیندهای درخشان داشته باشند. این وضعیت، آسیبهای ویژه خود را داشته است. به تمدنهای کهن که بنگریم، درمییابیم هیچیک از آنها سرنوشتی خوب نداشتهاند مگر آن که با یک انقطاع تاریخی، خود را با زمان همخوان کنند. بسیاری از کشورهای پیشرفته در جهان کنونی، اگر نیک بنگریم، عمدتا کشورهای نوبنیادند.
یعنی در این کشورها انقطاع تاریخی روی داده است؟
بله، دقیقا! این ها از گذشته تاریخی خود رها شدهاند.
در زمینه تمدنی، موضوعی با عنوان «سازگاری ایرانی» مطرح است. در اینباره مهاجمانی که به ایران آمدند، ماندگار شدند و گاه تغییر مذهب دادند، مانند مغولان، تیموریان. آیا این سازگاری ایرانی درباره نوع رویارویی اقوام مهاجم میتوانسته نقشی داشته باشد؟
البته من واژه «سازگاری» را با «سازشکاری» جایگزین میکنم.
در کتابچه «سازگاری ایرانی» اثر مهدی بازرگان، به جغرافیای سیاسی یا اقلیم پرداخته شده است. با توجه به برخی عوامل که اشاره کردید به شکلگیری ایران امروز منجر شده است و شما از آن به «سازشکاری» تعبیر میکنید، دلیل آن را چه میدانید؟
همانگونه که گفتم ما در رویارویی با اقوام مهاجم، سازگار نشدیم، سازشکاری کردیم؛ چون اگر سازگاری در میان بود، طبعا باید سازندگیِ رو به جلو روی میداد. برای مثال اگر ترکهای آسیای مرکزی یا مغولان یورش آوردند، باید سازندگی پدید میآمد. گونهای از سازندگی گرچه در مرحله نخست شکل گرفت، ماهیت آن اما سپس به سازشکاری دگرگون شد؛ یعنی به جای آن که ما از خوبیهای آنها تاثیر بپذیریم، برخی خوبیهایشان را با بدی آمیختیم و آن رفتارها را تغییر دادیم. اندیشهای که اکنون در ایران داریم، بدترین گونه اندیشهای است که میتوان از یک مجموعه ایدئولوژیک برون آورد. فردوسی نیز در سرودههایش پیشبینی کرده است که ایرانی، ترکیبی از قوم عرب، مغول، ترک و تاتار خواهد شد. او به نظرم توانسته است ترکیب ژنتیک ایرانی را در آینده پیشبینی کند. این حکیم برجسته خواسته است با این آیندهنگری به ما هشدار دهد. پیشبینی او اکنون درست تعبیر شده و وضعیت کنونی ما برگرفته از آن است که کنش ما در رویارویی با اقوام مهاجم درست نبوده است.
درباره سازشکاری ایرانی، همانگونه که اشاره کردید، بخشی از آن ناشی از جغرافیای سیاسی بوده و ما در آن مقصر نبودیم و نقش نداشتیم. مثلا پس از حمله مغول با یک فترت طولانی در زمینه اجتماعی روبهرو میشویم و معروف است پس از این حمله فرقههای عرفان و تصوف گسترش مییابند. بنابراین بخشی از این مسایل از اراده ما بیرون بوده است.
بله، همینگونه بوده است، اما ما که نمیخواهیم در این میان مقصر را بیابیم؛ انگیزهمان یافتن مولفههای تاثیرگذار بر گرایش ایرانیان به سازشکاری است. برای مثال سونامی، زلزله یا بمباران اتمی در ژاپن آیا به اراده آنها بوده است؟ آنها اما هیچگاه دست روی دست نگذاشته و برنامهریزی کردهاند تا با پیامدهای آن پدیدههای ویرانگر رودررو شوند. تجربه تاریخی ایرانیان در رویارویی با مسائل پیشبینینشده اما از ارادهای برای معامله با آن اقوام مهاجم و پدیدههای ویرانگر نشان دارد که از همان سازشکاری تاریخی ما برآمده است؛ مساله ما این است! این از ژن و روحیه عافیتطلبی، نه عاقبتطلبی تاریخی ما برمیخیزد.
آیا ساختار سیاسی ایران که مدتها مبتنی بر حکومت شاه بر رعیت بوده است باعث نشده که ایرانیان تمایلی به پروراندن خودباوری یا تغییر شرایط زندگی نداشته باشند؟ البته این رویه تا پیش از تلاشهای عباسمیرزا برای تغییر وضعیت کشور پررنگتر است اما پس از آن باید از یک ایرانی که سالها رعیتگونه با آن برخورد شده، انتظار ایفای نقش موثر در یک جامعه مدرن داشت؟ همینگونه امیرکبیر که میکوشد به اصلاحاتی در جامعه دست بزند تا وضعیت مردم از آن حالت رعیتگونه خارج شود!
ببینید! با وجود نکتههایی که اشاره کردم، ما باید تجربه قرون وسطای اروپا را پشت سر بگذاریم. آنها نیز بسیاری از مسایل امروز جامعه ما را حتی با شدت و گسترهای بیشتر داشتند. آنها دهقان (سِرو) را با زمین میفروختند، ما دستکم این کار را نکردیم. اروپاییان از این مرحله گذشتند اما ما آن مسایل را مرور کردیم؛ یعنی در دهههای اخیر کوشیدیم شکل و شمایل آنچه را از قدیمالایام به دستمان رسیده است، همواره بزک کنیم بیآن که دگرگونی در آن پدید آوریم. در واقع دگراندیشی و نواندیشی نکردیم. تنها مساله حکومت در این میان مطرح نیست، به عبارتی وجود ساختار شاه و رعیت تنها عامل عقبماندگی جامعه ما نیست، که ذات مردم جامعه ما اشتراکناپذیر است. اشتراک در زندگی اجتماعی انسان، از خانواده آغاز میشود. اگر جامعه را از پایه آن یعنی خانواده در نظر بگیرید، ما در ارایه یک ساختار مشترک به عنوان خانواده نیز مشکل داشتهایم، یعنی نتوانستهایم یک جمع کوچک با عنوان خانواده را بدون مشکل ارایه دهیم. این وضعیت موجب میشود، مشکل در روزگار کنونی، در محل زندگی و محیط کار نیز تداوم داشته باشد. برخی ایرانیان در تاریخ میپنداشتهاند برای ساماندادن به وضعیتشان به یک دیکتاتور نیازمندند. شاید این نگاه موجب شد منورالفکرها پس از مشروطه، سراغ رضا خان رفته، او را بر مسند قدرت و پادشاهی بنشانند. آنها در روزگار یادشده مشکل جامعه ایرانی را که تمایل داشت به سوی ساختار مدرن و نهادهای قانونی حرکت کند، بدینترتیب حل کردند؛ یعنی به تصور خودشان با آوردن رضا شاه مساله را حل کردند.
اینجا مساله را در استبداد ایرانی یا فردگرایی ایرانی میبینید؟
خیر! به استبداد ایرانی قائل نیستم، که، تنها با بازخوانی تاریخی جامعه ایران، تصویری از آن ارایه کردم. میخواهم بگویم مساله جامعه ما نداشتن فرهنگ اشتراکجویانه است یعنی تا زمانی که اکثریت جامعه به سوی حرکتهای دستهجمعی، که تجربه کشورهای پیشرفته است، سوق نیابد، همین شرایط را خواهیم داشت؛ گاه به اندازهای ما را خسته و بیرمق میکند که به مدیران مستبد یا دیکتاتور متمایل میشویم، در حالی که انسان موجودی اجتماعی است و به دلیل سلولهای متعدد و متفاوت مغزی نسبت به دیگران، گرایشی برای زیستن در کنار دیگران در او پدید میآورد. این وظیفه برعهده روشنفکری ما جای دارد؛ گونهای روشنفکری که در گذر تاریخ حضور داشته و من به آن روشنفکری نقطهای میگویم، در حالی که باید از روشنفکری روزانه یا آفتابی برخوردار باشیم تا همه جا را برایمان روشن کند و سیال باشد. منظورم از روشنفکری این نیست که بسان شبی و چند ستاره باشد، که، دریافتام از روشنفکر، حضور موثر فردی در جامعه است که بتواند مشکلات جامعه را با راهکار نشان دهد. وجود نوسانیِ روشنفکری در ایران موجب شده است ما در پی ستاره باشیم؛ وضعیتی که امروز ما را برآن داشته است در تیمهای هنری و ورزشی خود نیز به دنبال ستاره یا قهرمان بگردیم. این رویکرد موجب شده است این نکته را فراموش کنیم که رویکرد بازیکنان یک تیم در بازیهای دستهجمعی، مهم است نه این که فردی در میان آنها به عنوان ستاره بدرخشد. این شیوه کنش موجب شده است جامعه ما همواره در پی رویکردهای انفرادی باشد و چندان به کارکردهای دستهجمعی روی نیاورد. چنین رویکردی، از میل گریز از اجتماع و تمایل به فردگرایی در نهاد ایرانی برمیخیزد. بنابراین گرایش ما به کارهای جمعی، به حضور فعال روشنفکری در جامعه بازمیگردد؛ نه البته روشنفکری که مانند یک ستاره در برههای نمایان میشود. درباره امیرکبیر یا قائممقام فراهانی باید بگویم آنها ستارههایی بودند که در یک دوره ظهور کردند و جامعه را به سوی بهتر شدن سوق دادند. همچنین، پیدا شدن چنین ستارههایی که توانستند نیمنگاهی به تغییر شرایط زندگی مردم داشته باشند، موجب شده است ما همواره به دنبال ستاره باشیم. چنین رویکردی نشان میدهد جامعه ما به بیداری و فعالیتهای مشترک اعتقادی ندارد، در حالی که همیشه نباید منتظر ستاره بود، خود مردم یک جامعه باید برای تغییر شرایط آن متحد شوند و آن را به سوی فردای بهتر سوق دهند. بازخوانی تاریخ ایران نشان میدهد در فعالیتهای مشترک مانند حرکت مشروطه که مردم و روشنفکران در یک راستا حرکت کردند، اقداماتی مشترک برای تغییر ساختار جامعه صورت گرفت اما در ادامه ناکام ماند. در توجیه این ناکامی شاید بتوان گفت درون هر ایرانی یک شاهک وجود دارد که اگر فرصت بروز پیدا کند، به شاه تبدیل میشود.
آیا از نظر روانشناسی تاریخی، این شاهک ایرانی در دورههای گذشته نیز وجود داشته است؟
میخواهم از جنبه رفتارشناسی به این مساله بنگرم. بنا به روایتهای قرآنی، ما نفسی اماره داریم که اگر محدود شود، این شاهک نیز کنترل خواهد شد. توصیههای قرآنی در رفتارشناسی نیز مصداق مییابد، یعنی تربیت جامعه از تربیت نفس از خود آغاز میشود زیرا وقتی در نهاد خانواده یک پدر یا مادر خوب باشیم، میتوانیم در جامعه نیز با مهربانی با دیگران رابطه برقرار کنیم. در صورتی که در جامعه همیشه کوشیدهایم به جای خود، دیگران را اصلاح کنیم. انسان البته به نظرم بیشتر به بدی گرایش دارد و این از نفس اماره برمیآید. اگر به گذشته بنگریم، افرادی در جامعه ما توانستند به عنوان یک الگو یا فرد موفق و دلسوز مطرح شوند که از اختیار چیرگی بر نفس اماره بهره بردند؛ اینگونه نبوده است که آنها افرادی جدا از جامعه و با دیگر افراد بسیار متفاوت باشند. آنها نیز از میان همین جامعه ایرانی رشد کرده، برخاسته و کوشیدهاند حرکتی اصلاحی انجام دهند یا گامی موثر بردارند و به سرانجام برسانند؛ هرچند گامهایی کوچک که برای اصلاحگری در جامعه ایرانی همواره برداشته شده، تدوام نیافته است.
به مساله واردات بازگردیم که در سفرنامههای عهد صفوی و قاجار نیز به آن اشاره شده است. امروز نیز خارجیهایی که به ایران میآیند از گرایش ایرانیان به کالاهای خارجی تعجب میکنند و معتقدند این تمایل به بهرهگیری از کالاهای آنان حتی بیش از مردمان خود کشورهای تولیدکننده است. بنابراین حکایت سیاحان نشان میدهد این وضعیت از گذشته وجود داشته است. این گرایش در آن زمان چه دلیل میتواند داشته باشد؟
اشاره کردم که این استثناها را باید کنار بگذاریم. درباره تمایل به کالاهای خارجی در گذشته باید بگویم این رفتار ریشه در قشر اشراف جامعه داشته است که برخی از کالاهای وارداتی را میخریدند و امروزه این کالاها در موزهها نگهداری میشود. گرایش به اینگونه کالاها در آن زمان اما ویژه اشراف جامعه بوده و یک روستایی دورافتاده توانایی خرید چنین کالاهایی را نداشته است، در حالی که در موزههای ما کالاهایی لوکس مانند ساعت طلا، گلدانهای شیک وظروف طلا و نقره دیده میشود. بنابراین تبادل کالای خارجی در ایران به شکل امروزه نبوده که استفاده از کالاهای خارجی یک تفاخر به شمار میآید و در سطحی گسترده رواج داشته باشد. صادرات کالا در جامعه ایران البته روندی پیچیده و پرزحمتی دارد که سودی چندان نیز نصیب افراد نمیکند اما واردات اینگونه نیست و میتوان با وارد کردن کالا از سودی بسیار بهرهمند شد.
گرایش به کالای وارداتی چه پیامدهایی در رفتار ایرانیان به جای گذاشته است؟
خودباختگی یکی از رفتارهایی است که در اثر گسترش بهرهگیری از کالاهای خارجی در جهان سوم پدید میآید. زمانی که خوراک، پوشاک و لوازم منزل، وارداتی باشد، آرامآرام رفتار و سلوک فرد نیز به سلک خارجیها درمیآید؛ رفتاری که مصداق این ضربالمثل است «از کوزه همان برون تراود که در اوست». کسانی که در خارج تحصیل کردهاند نیز طبیعتا در گرایش به سوی مصرف کالاهای خارجی بیتاثیر نیستند زیرا اگر رفتار آنها درونی نشده و به گونهای خودباختگی دچار شده باشند، پس از حضور در جامعه خود رفتار جامعه غربی را بازمیتابانند و این رفتار، گرایش به سوی مصرف کالاهای خارجی را در پی دارد.
دادستان تهران خبر داد:
احضار ۱۴۰ نفر در پروندههای نجومی
٦٦ نفر در پرونده واگذاری املاک و ٧٤ نفر در پرونده حقوقهای نجومی احضار شده اند ١٠ نفر در پرونده دلالان ارز بازداشت شدند
شهروند| براساس آخرین سخنان دادستان تهران، تاکنون ۱۴۰نفر در پروندههای املاک و حقوقهای نجومی احضار شدهاند و از آنها تحقیق شده است. ٦٦ نفر در ماجرای واگذاری املاک و ٧٤ نفر در پرونده حقوقها؛ همانها که به نجومیها معروف شدند. عباس جعفری دولتآبادی اینها را در بیستوچهارمین نشست شورای معاونان دادستانی تهران اعلام کرد و در توضیح بیشتر گفت: «اکنون ٦٦ نفر در پرونده واگذاری املاک و ٧٤ نفر در پرونده حقوقهای نجومی احضار شدهاند و از آنها تحقیق شده است. امیدواریم که هر چه زودتر تحقیقات این دو پرونده به پایان برسد.» او همچنین از تشکیل پرونده مربوط به مسائل ارزی در دادسرای پولی- بانکی خبر داد و درباره چگونگی روند قضائی این پرونده گفت: «تاکنون ١٠ نفر از دلالان ارز در این زمینه بازداشت شدهاند.»
جرایم اجتماعی هم جرم است هم آسیب
دادستان تهران در بخش دیگری از صحبتهای خود به مسائل اجتماعی و نقش دادستانها در مدیریت مشکلات اجتماعی پرداخت: «حوزههای اجتماعی شامل برخی جرایم مانند شرارتها و سرقتهاست که جرم و آسیب به شمار میرود؛ بهعنوان مثال حضور متکدیان چهره شهر را نازیبا کرده و به هم میزند؛ کودکان کار و معتادان متجاهر آسیب محسوب میشوند و مردم از آنها رنج میبرند. ترافیک و آلودگی هوا یک مشکل اجتماعی است که بیشتر مردم با آن درگیرند و از جمله، سختی رفتوآمد، تأخیر در انجام امور و هزینههای مربوط، بر نحوه رفتار مردم تأثیر میگذارد. آلودگی هوا و معضل ترافیک واجد وصف مجرمانه نیست، اما بیشتر مردم درگیر آن هستند، از این رو بهعنوان یک مشکل اجتماعی قابل بحث و بررسی است.»
ورود به موضوع خودروهای سنگین متخلف
جعفری دولتآبادی در ادامه به نظر متخصصان درباره علت ایجاد ترافیک و آلودگی هوا هم اشاره کرد: «عدهای در تبیین علتهای به وجود آورنده این مشکل، به جمعیت زیاد کلانشهر تهران که ٨ تا ٩میلیون نفر است، اشاره دارند و معتقدند که معابر اشباع شده و کشش بیش از این را ندارد. آمارها از تردد سهمیلیون و هشتصدهزار خودرو و سهمیلیون موتورسیکلت در تهران سخن میگوید که بخشی از آنها فرسوده و از رده خارج محسوب میشود و مجموع سفرهای درونشهری در هر روز هفدهمیلیون اعلام شده است. کارشناسان ترافیک معتقدند مدیریت این میزان وسیله نقلیه و این جمعیت زیاد با مشکلات جدی مواجه است؛ بهویژه در فصول پاییز و زمستان که به لحاظ برودت هوا و کوتاه بودن ساعات روز، بیش از ٦٥درصد مردم از وسیله شخصی استفاده میکنند.» او با اشاره به اقدامات به عمل آمده در راستای بهبود ناوگان حملونقل عمومی، کلاف ترافیک و آلودگی هوا را درحال پیچیدهتر شدن ارزیابی کرد: «سال ١٣٥٦ در یکی از روزنامهها خبری درج شده بود که تهران به پارکینگ خودروها تبدیل شده است، حال که ٤٠سال از آن زمان گذشته، این مشکل نمود بیشتری دارد.» دادستان تهران از اشباع تهران از معابر، اتوبانها و خیابانهای جدید سخن گفت: «باید بهسوی توسعه حملونقل عمومی، استفاده از سیستم هوشمند و مدیریت ترافیک شهری رفت. با این حال، مشکل اصلی ترافیک پایین بودن سطح انضباط اجتماعی است که رعایت آن در کنترل ترافیک بیش از سایر مسائل نقش دارد. در حالی که افزایش نقدینگی در جامعه نیز نیازمند اعمال انضباط مالی است و چنانچه وجوه زیادی در اختیار افراد بیانضباط قرار گیرد، نظم اقتصادی جامعه مخدوش میشود.» او از معاونان دادستان خواست با پلیس همکاری کنند و با برگزاری نشستهایی با پلیسهای محلی، به مشکلات اجتماعی که مستلزم حمایت است، وارد شوند.
دادستان تهران در مورد برخی مصادیق مشکلات ترافیک و آلودگی هوا هم از سرپرستان نواحی و معاونان دادستان خواست تا علاوه بر کمک به پلیس در امور نیازمند رسیدگی قضائی، از اقدامات و تدابیر پیشگیرانه استفاده کنند: «ازجمله این مسائل مشکل تردد خودروهای سنگین با سرعت زیاد در اتوبانهاست که با توجه به محدود بودن تردد آنها به ساعات شب، حوادث زیادی را در پی دارد. مثال دیگر نحوه اقدام خودروهای مدل بالاست که در برخی مناطق شهر دوردور کرده و موجبات مزاحمت مردم را فراهم میکنند.» او صدور دستور قضائی از سوی سرپرستان نواحی در توقیف این خودروها را ضروری دانست و از پلیس خواست که با توجه به صدور دستور قضائی در این رابطه نسبت به اجرای آن در تمامی موارد اقدام کند.
جستاری درباره مسئله ای که این روزها واکنشهای زیادی را به دنبال داشته است
مساله ای فراتر از گورخوابی
نگار حبیبی*- مازیار غیابی**| گزارش اخیر روزنامه شهروند در مورد گورخوابی حدود پنجاه بیخانمان، واکنشهای زیادی را در میان رسانهها و مسئولان به همراه داشت. هرچند افزایش تعداد بی خانمانها و استفاده کنندگان مواد مخدر در سطح شهرها شاید پیش از این هم برای مردم و مسئولان محسوس بود. اما گزارش اخیر گویی نوری انداخت بر این سایههای سرگردان کنار بزرگراهها، زیر پلها و میان قبرها، تا چهره هاشان را نمایان کند و به همه یادآوری کند که آنها نیز انسان هستند. همان قدر که گزارش اولیه شهروند جالب توجه بود، واکنشهای کاربران شبکههای اجتماعی و مسئولان به این گزارش نیز جای تأمل دارد. فصل مشترک اکثر این واکنشها، درخواست تخصیص بودجه از سوی دولت برای ایجاد سرپناه برای بی خانمانها و کمک به رفع مشکل اعتیاد آنهاست.
حافظه جمعی بسیاری از ما به طور مداوم با مسأله فقر و بیخانمانی درگیر نیست و رویارویی جمعی با مسأله فقر مطلق تنها گاه به گاه با انتشار چنین اخباری اتفاق میافتد. مواقعی که در آنها ما به طور جمعی به حضور فقرا در عرصه عمومی توجه میکنیم. این توجه جمعی در سالهای اخیر به مدد رسانههای اجتماعی افراد بیشتری را درگیر میکند و هرچند به شکل مقطعی موضوع بیخانمانی را به بحث روز بدل میکند. اخلاق جمعی با آن درگیر میشود و ما که فکر میکنیم این مسأله ناشی از ناکامی سیاستمداران در تأمین رفاه همگانی است بار دیگر از آنها میخواهیم که برای حل مشکل دخالت کنند. با این وجود چنین واکنشهایی رابطه چندانی با واقعیت زندگی بی خانمانها و پیچیدگی این مسأله ندارد و تنها در سطح با این مشکل مواجه میشود.
افراد بیخانمان استفاده کننده از مواد مخدر عموماً بیشتر از سایرین مواد مصرف میکنند و سلامت جسمی و روحی آنها با سرعت بیشتری تحلیل میرود. تحلیل سریع سلامت این افراد نه تنها به علت مصرف مواد بلکه همچنین به دلیل شرایط سخت زندگی آنها و عواملی همچون عدم دسترسی به غذای سالم، نداشتن سرپناه، خواب آشفته و رفتارهای پرخطری همچون داشتن روابط جنسی محافظت نشده با شرکای متعدد اتفاق میافتد. زندگی دراین شرایط نامساعد به نوبه خود منجر به استفاده هر چه بیشتر این افراد از مواد مخدر به عنوان راهی برای مقابله با درد و رنج زندگی میشود. در این بازی مواد مخدر هم عامل و هم معلول بیخانمانی افراد است. و البته در تصویر بزرگتر متغیرهای متعدد دیگری در مسأله بیخانمانی مؤثر هستند. به این ترتیب چرخهای معیوب شکل میگیرد که کنترل آن به سرعت از دست خارج میشود و این افراد و خانوادههای آنان را در برخورد با این مسأله درمانده میکند.
این درماندگی در میان سیاستگذاران امر نیز به چشم میخورد و شاهد آن تکرار مکرر تجربههای ناموفق و یا با تأثیرگذاری کوتاه مدت است. از جمله تأسیس سرپناههای موقت از سوی شهرداری که به اذعان گردانندگان آنها با ظرفیت خالی مواجه اند چرا که تعداد زیادی از افراد بی خانمان به علت وابستگی به مواد مخدر، قادر به پیروی از قوانین گرمخانهها در منع مصرف مواد نیستند. از دیگر این سیاستها ارجاع اجباری افراد با استفاده از اقدامات انتظامی یا شبه انتظامی به کمپهای ترک اعتیاد است. علاوه بر شرایط نامساعدی مثل اعمال خشونت از سوی مسئولان کمپها، نرخ بازگشت به مصرف مواد مخدر در میان افرادی که در این کمپها ترک میکنند نیز بسیار بالاست.
بنابراین دولت در اولین گام باید حضور این افراد در عرصه عمومی را به رسمیت بشناسد. پس از آن جمعآوری انواع آمار و اطلاعات در این زمینه نیازی اساسی خواهد بود.
نیاز به تحقیق میدانی
و جامع برای درک ابعاد مسأله بیخانمانی
آنچه در میان سیاستهای اجرا شده از سوی دولت به چشم نمی خورد، تلاش برای یافتن ریشههای مسأله بیخانمانی و تحقیق جامع در این زمینه است. بیخانمانی مسألهای پیچیده با دلایل متعدد است. عوامل مختلفی از جمله فقر، بیکاری، طرد از سوی خانواده به دلیل اعتیاد، مشکلات روحی و غیره میتوانند در زمره این دلایل باشند. واقعیت این است که تشخیص میزان اهمیت هر یک از این عوامل و یافتن راههای مقابله با آنها بدون تحقیق جامع در این مورد امکان پذیر نیست. در نبود چنین تحقیق جامعی سیاستگذاران با درک سطحی از مشکل، تنها قادر به برخوردهای مقطعی و محدود با مسأله خواهند بود.
گام اساسی در راستای فهم ابعاد مسأله بیخانمانی، توجه به کیفیت اطلاعاتی است که در تحلیلها و اتخاذ تصمیمات در امر سیاستگذاری مورد استفاده قرار میگیرند. تحقیقاتی که تا کنون در زمینه مسأله استفاده از مواد مخدر و بیخانمانی انجام شده تقریباً به طور کامل با رویکرد اپیدمیولوژیک، آماری و کمی بوده است. تا کنون تنها تعداد معدودی از محققان توانسته اند در این زمینه به مطالعات میدانی بلند مدت و آنچه تحت عنوان مطالعات میدانی «قوم شناسانه» شناخته میشود، دست بزنند. بنابراین دانستههای ما در این مورد به مقالات روزنامه ای محدود است که هرچند در پرداخت به جزئیات بسیار جالب توجه و راهگشا هستند، از عمق تحلیلی لازم برای درک واقعیتهای پیچیده ای چون استفاده از مواد مخدر و بیخانمانی برخوردار نیستند. نمود این کاستی در استفاده از رویکردهای کیفی و ارائه تحلیلهای عمیق را همچنین میتوان در سیاستگذاریهای نمایشی کوتاهمدت بدون در نظر گرفتن ابعاد خرد و از پایین به بالای این مسأله شاهد بود. نتیجه این شیوه، اجرای سیاستهای نسنجیده و پوپولیستی منافی اخلاق انسانی خواهد بود. به دنبال اجرای چنین سیاستهایی فضای بحث در این زمینه به فضایی احساسی بدل میشود که هرکس در مواجهه با اخباری از این دست از جمله خبر اخیر مربوط به گورخوابی، تنها به ابراز انزجار بسنده میکند بدون اینکه تأمل بیشتری در این مورد صورت گیرد. اتهاماتی کلی مطرح میشود که سیاستمداران نیز با توجیهات حتی کلیتر به آنها پاسخ میدهند.
به دست آوردن اطلاعات صحیح
نیازمند اعتماد سازی است
تحقیق جامع در این زمینه بدون دسترسی به اطلاعات درست در مورد جامعه هدف یعنی بیخانمانها میسر نخواهد بود. جمع آوری چنین اطلاعاتی مستلزم مشارکت خود این افراد است. بنابراین اولین اقدام برای رفع یا کاهش این مشکل، جمع آوری آمار و اطلاعات به ویژه از طریق تماس مستقیم و نظرسنجی از جامعه هدف است. اما چنین تماسها و نظرسنجی هایی تنها در صورتی منجر به به دست آمدن اطلاعات صحیح خواهد شد که پاسخ دهندگان به دست اندرکاران امر اعتماد داشته باشند. اعتمادی که در نتیجه اقدامات خشن انتظامی و دولتی گذشته به شدت مخدوش شده است. برخوردهایی که این تصور را در میان این افراد و جامعه ایجاد میکند که سیاستگذاران دغدغه شناخت دلایل و حل اساسی مشکل آنها را ندارند و تنها به دنبال پاک کردن هر چه سریعتر ظاهر شهر از بیخانمانها هستند.
به عنوان مثال در جریان برگزاری شانزدهمین نشست جنبش عدم تعهد در سال ٩١، تهران پیش از ورود سران کشورها پاکسازی شد. در آن زمان این پاکسازی به عنوان بخشی از یک عملیات مبارزه با مواد مخدر و با هدف بهبود استفاده کنندگان خیابانی مواد مخدر توجیه شد. اما آنچه در واقع اتفاق افتاد، ارجاع بیخانمانها و متکدیان به مراکز ترک اجباری مواد در طول زمان برگزاری اجلاس و بازگشت آنها به سطح خیابانها پس از اتمام آن بود.
ردپای چنین برخوردهای نسنجیده ای را در واکنشهای اخیر به مسأله گورخوابی نیز میتوان یافت. به عنوان مثال طرحهای خشنی همچون عقیم سازی زنان کارتن خواب که اخیراً بار دیگر از سوی مدیر کل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران مطرح شد. همچنین استاندار تهران در واکنش به مسأله گورخوابی با ذکر این که همه این افراد از معتادان متجاهر هستند خبر از «جمع آوری» این افراد با همکاری نیروی انتظامی در فصل زمستان داد. در اظهار نظر دیگری دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران در جریان بازدید از مرکز ترک اعتیاد اخوان خبر از انگشت نگاری کارتن خوابها پس از ارجاع به کمپ و برخورد شدیدتر با آنها در صورت بازگشت به چرخه اعتیاد داده بود. این در حالیست که تجارب گذشته نشان میدهد که طرحهای جمع آوری مصرف کنندگان مواد تنها باعث کوچ آنها به از منطقه ای به منطقه دیگر میشود بدون اینکه به نتیجه مثبت بلند مدتی منجر شود. به عنوان مثال از اظهارات ساکنان نصیرآباد چنین برمی آید که حضور مصرف کنندگان مواد مخدر در این روستا پس از اجرای طرح جمع آوری معتادان در یکی از روستاهای نزدیک به نصیرآباد اتفاق افتاده است. نتیجه چنین رویکرد بالا به پایین و تمرکزگرایی در حل مسأله بیخانمانی تنها منجر به سلب اعتماد جامعه هدف و بنابراین عدم دسترسی به اطلاعات دقیق در مورد دلایل و ابعاد این مسأله میشود.
با این وصف شاید راه میانبر برای برقراری ارتباط با جامعه هدف و دسترسی به اطلاعات صحیح، سپردن بخشی از امور به سازمانهای مردم نهاد و متخصصان علوم اجتماعی باشد. مشارکت سازمانهای مردم نهاد در این امر میتواند منجر به تسهیل برقراری ارتباط مستقیم و مستمر با بیخانمانها و در نتیجه امکان جمع آوری یک بانک اطلاعاتی در مورد وضعیت خانوادگی، اقتصادی و سلامت جسمی و روحی این افراد شود. از سوی دیگرتضمین به کارگیری شیوههای درست در جمع آوری آمار و نظر سنجیها نیاز به همکاری متخصصان علوم اجتماعی و اقتصاددانان دارد. به علاوه دسترسی به اطلاعات خام به تنهایی چندان برای مسئولان راهگشا نیست. بنابراین همکاری متخصصان علوم اجتماعی در تفسیر و تحلیل این اطلاعات نیز ضروری است. باید توجه داشت که ارتباط میان دانشگاهها و سازمانهای مردم نهاد و گروههای هدف باید از هر دوسو باشد.
نقش دولت
و سایر نهادهای حکومتی در این میان چیست؟
درک طبیعت چند وجهی پدیده بیخانمانی فراتر از ظرفیت حکومتها است. با این وجود نهادهای حکومتی میتوانند برای تخفیف برخی از مظاهر این امر از جمله آنچه در کشور ما به صورت حضور همزمان استفاده از مواد مخدر و بیخانمانی نمایان میشود، دخالت کنند. حمایت از بیخانمانهای استفادهکننده از مواد مخدر در چارچوب قوانین و سیاستهای حمایتی موجود دشوار است، چرا که با تعاریف کنونی این افراد زندگی غیر قانونی در پیش گرفتهاند. اعتیاد این افراد به مواد مخدر مانع از استفاده آنها از امکانات عمومی و یا مراجعه آنها به سازمانهای دولتی فراهم کننده امکانات بهداشتی و رفاهی میشود. در صورتی که این افراد به دلیل استفاده از مواد مخدر مجرم شناخته شوند، علاوه بر محرومیت از دسترسی به برنامههای حمایتی، با احتمال تنبیه نیز روبهرو خواهند شد. در چنین شرایطی فرد بیخانمان وابسته به مواد مخدر ترجیح میدهد، در استفاده از مواد آزاد باشد هرچند به دلیل آن مجبور شود در خیابانها، پارکها یا زیر پلها بخوابد. بنابراین نهادهای حکومتی باید در برخورد با این پدیده واقع گرا باشند.
اما همانطور که پیش از این گفته شد، واقع گرایی در این مورد نیاز به شناخت واقعیت موجود و بنابراین تحقیق کمی و کیفی در این زمینه دارد که لازم است در همکاری دانشگاهها و سازمانهای مردم نهاد انجام شود. در این میان دولت علاوه بر تامین بودجه تحقیقاتی میتواند نقش هماهنگ کننده این فعالیتها را بر عهده گیرد. مزیت دخالت دولت در این امر ایجاد هماهنگی برای جمع آوری اطلاعات و در دسترس قرار دادن این اطلاعات برای متخصصان اقتصاد و علوم اجتماعی است. چرا که برای به دست آوردن یک بانک اطلاعاتی جامع نیاز است همه سازمانهای مردم نهاد درگیر اطلاعات هماهنگ و یکسانی را با شیوههای مشابه جمع آوری کنند.
تجربه سایر کشورها
در برخی کشورها سیاستگذاران در مواجهه با مسأله مواد مخدر، بیخانمانی و بهداشت عمومی شیوههای تازه ای را در پیش گرفته اند. به عنوان مثال شهرداری سائوپائولو در برزیل به تشویق شهردار این شهر سیاستی به نام «دستهای باز» را به اجرا درآورده است. گروه هدف این برنامه تعداد زیاد بیخانمانهای استفادهکننده از مواد مخدردر سائوپائولو است. این برنامه که از بودجه عمومی تأمین مالی میشود، مناطقی از شهر را به عنوان مناطق جرم زدایی شده برای استفادهکنندگان از مواد مخدر در نظر گرفته است. در این مناطق، استفاده کنندگان از مواد مخدر میتوانند از انواع خدمات کاهش آسیب، مشاوره پزشکی و همچنین خانهیی با امکانات اولیه برای خوابیدن استفاده کنند. همچنین به دلیل جرم زدایی از مصرف مواد در این مناطق، افراد میتوانند بدون ترس از دخالت پلیس مواد مخدر مصرف کنند. در چارچوب برنامه دستهای باز همچنین مشاغلی نیز برای این افراد فراهم میشود.
با این شیوه، برنامه دستهای باز منجر به مداخلهای واقعبینانه و کارآ برای کاستن از مخاطرات و خشونت ناشی از بیخانمانی و مواد مخدر میشود. در چارچوب این برنامه نیروهای پلیس در مناطق تحت پوشش برنامه حضور دارند اما استفاده از مواد مخدر منجر به برخورد پلیس نمیشود. این برنامه که به دلیل نوآوری در طراحی شهرت زیادی پیدا کرده، به نتایج مطلوبی همچون کاهش چشمگیر خشونت و بهبود بهداشت عمومی (از جمله کاهش انتقال اچ آی وی) منجر شده و ابزاری را برای بازگشت بیخانمانهای وابسته به مواد مخدر به جامعه فراهم آوردهاست. اما در عین حال افراد زیادی نیز با برنامه دستهای باز مخالفند و خواستار اقدامات تنبیهی شدید در مقابله با بیخانمانهای وابسته به مواد مخدر هستند.
آنچه میتوان از تجربه گفته شده یا سایر تجارب آموخت نیاز به داشتن ذهن باز و نوآوری و همچنین دسترسی به دانش میدانی در مورد این پدیده است. هیچ راه حل سادهای برای مسأله بیخانمانی توأم با اعتیاد وجود ندارد و استفاده از راه حلهای کپی شده از جاهای دیگر محکوم به شکست است.
سخن آخر
پدیده گورخوابی مختص ایران نیست و با وجود بیخانمانها در سطح شهر، چندان تعجب آور نیست که این افراد با نزدیک شدن فصل سرما و در نبود گزینههای بهتر سرپناه جستن در قبرها را به ماندن در کنار خیابانها ترجیح دهند. در نکروپولیس مصر معروف به شهر مردگان نزدیک به یک میلیون نفر در گورستان در قبرها و آلونکها زندگی میکنند. تازه وضع ساکنان این گورستان از سایر زاغه نشینان قاهره بهتر است چرا که حداقل آنها به آب و برق دسترسی دارند. با این وجود ما نباید منتظر بمانیم تا گورستانها تبدیل به شهرهایی برای بیخانمانها شوند. یافتن راه حل این مشکل نیاز به تحقیق، نوآوری و تحلیل اطلاعات میدانی دارد.
بیخانمانی توأم با اعتیاد لایه بیرونی مشکلاتی پیچیده با ابعاد متعدد است که از میان بردن آن، اگر امکان پذیر باشد، مستلزم صرف زمان طولانی است. توقع حل کوتاه مدت این مشکل چه از سوی مردم و چه از سوی مسئولان غیر واقع بینانه است و به برخوردهای مقطعی، ضربتی و خشن با این امر دامن خواهد زد. برخوردهایی که در عین عدم اثربخشی، ایجاد ارتباط با این افراد و نیاز سنجی واقع بینانه در این زمینه را هر چه دشوارتر خواهد کرد.
*دانشجوی دکترای اقتصاد سیاسی، کینگز کالج لندن ng.habibi@gmail.com
** پژوهشگر علوم اجتماعی در حوزه مواد مخدر، دانشگاه آکسفورد
maziyar.ghiabi@gmail.com
وزیر بهداشت یکهزار تخت روانپزشکی را در کشور بهصورت همزمان افتتاح کرد
٤٠هزار بیمار روان بدون «تخت»
قاضیزاده هاشمی: در آینده شایعترین بیماری که بشر از آن رنج خواهد برد، بیماریهای اعصاب و روان است
شهروند| همزمان یکهزار تخت روانپزشکی در کشور افتتاح شد، اما طبق گفته وزیر بهداشت، هنوز ٤٠هزار تخت برای تأمین نیاز بیماران لازم است، چرا که «درحال حاضر کل تختهای موجود حدود ٨هزار تخت است و قدمت بعضی از این تختها مربوط به ١٠٠سال گذشته است.» درحالیکه اختلالات اعصاب و روان در جهان ٤٥٠میلیون نفر را گرفتار کرده و از جمعیت ایران ٢٣درصد سهم دارد، وزیر بهداشت اعلام کرده است که همچنان باید از خود و جامعه در برابر بیماریهای اعصاب و روان مراقبت کرد؛ زیرا این موضوع در ایران و جهان جدی است و «در آینده شایعترین بیماری که بشر از آن رنج
خواهد برد، همین بیماریهاست.»
در دهمین سفر حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت به اهواز یکهزار تخت بیمارستانی روانپزشکی جدید در کشور همراه ارایه خدمات نوین بسته سلامت روان به صورت ویدیوکنفرانس افتتاح شد. صبح دیروز درحالی این تعداد تخت روانپزشکی در کشور در راستای اجرای طرح تحول نظام سلامت در ۳۱ دانشگاه علوم پزشکی، ۵۸ شهرستان و ۶۶ بیمارستان به بهرهبرداری رسید که خوزستان از این خدمات، ۱۲۰ تخت روانپزشکی جدید در سه بیمارستان و استان فارس هم ٢٠٤ تخت سهم داشت. در آغاز آیین افتتاح این تختها در سالن شهدای اهواز، وزیر بهداشت با گفتن از وضع آماری این بیماری در دنیا و وجود افسردگی در ١٠درصد از جمعیت٤٥٠ میلیونی مبتلایان به این اختلال، از روند رو به افزایش آن در دنیا گفت و شرایط ایران را که اکنون ١٥درصد از مبتلایان آن به اختلالات اضطرابی دچار هستند، چنین برشمرد: «اگر کمخوابی، بیخوابی و اختلالات خلق و خوی را به این آمار اضافه کنیم، حدود ۲۳درصد از مردم ایران به اختلالات اعصاب و روان مبتلا هستند که قابل توجه است و دولتها در کشور کمتر به آن توجه داشتهاند.» او با گفتن از مظلومیت بیماران اعصاب و روان در سایر کشورها و کمتوجهی به آنان، از قدمت وجود تیمارستانها در ایران و البته ادامه ناآشنایی مردم با اختلالات اعصاب و روان گفت: «تا ۵۰سال پیش در ایران، دارالمجانین یا تیمارستان وجود داشت اما به خاطر ناآشنایی مردم با این بیماری، به بیماران اعصاب و روان انگهایی زده میشود یا در اروپا، آنها را افرادی جنزده میدانستند و آنها را میسوزاندند و تصور میکردند که آنها تحتتأثیر ارواح اهریمنی قرار دارند.» هاشمی در ادامه گفتههای خود به دلایل بروز این دست بیماریها اشاره کرد؛ عواملی که جنگ تحمیلی و جانباختن سالانه ۱۸هزار نفر و معلولیت و مصدومیت حدود ۲۰۰هزار نفر در سوانح، زندگی نوین و ماشینی، مشکلات خانوادگی، ازدواجهای منجر به طلاق، اعتیاد به مواد مخدر، بیکاری و حوادث جادهای و ترافیکی از آن جملهاند. بحث مناسب نبودن رفتارها با وجود آموزههای دینی و اخلاق اسلامی هم از دیگر موارد مورد اشاره وزیر بهداشت بود: «نگاههای آلوده، رواج دروغ، تهمت، بدگمانی و بدبینی در کشور میتواند از عوامل بروز بیماریهای اعصاب و روان باشد. توجه بیش از پیش به مادیات، برتری و قدرتطلبی که از صفات مذموم انسان است، میتواند این بیماری را گسترش دهد، بنابراین جامعه باید بهصورت مداوم خودش را پالایش کند.» هاشمی با تأکید بر نقش رفتار مسئولان در بروز بیماریهای اعصاب و روان گفت: «آمارهای مربوط به اختلالات اعصاب و روان فقط منحصر به مردم نیست و در مسئولان هم ممکن است این اتفاق رخ دهد و خیلی بد است که مسئولی در موقعیتی اثرگذار باشد و مشکلات و اشکالات خود را نبیند.»
اضافه شدن تخت جدید یعنی تحت فشار بودن خانوادهها
او در بخش دیگری از گفتههای خود به «حمایتهای محدود» از سوی خانوادهها و دستگاههای مسئولی چون وزارت بهداشت و رفاه از این بیماران اشاره کرد: «نگاه به بیماران اعصاب و روان باید تغییر پیدا کند. امروزه در کنار افراد مشهور در دنیا، روانشناس و روانپزشک وجود دارد و برخلاف گذشته، این موضوع عیب نیست بلکه یک هنر است.» از سوی دیگر او همچنین با اشاره به بیماری دوقطبی بهعنوان یکی از بیماریهای اعصاب و روان گفت: «متاسفانه به این بیماری توجه نمیکنیم.»
به گفته وزیر بهداشت اضافه شدن یکهزار تخت جدید روانپزشکی در سراسر کشور به معنای «تحت فشار بودن خانوادهها» در زمینه نگهداری از این بیماران است و این درحالی است که «دستگاههای حمایتی اعم از سازمان بهزیستی و دیگر سازمانها توان حمایت از بیماران اعصاب و روان را ندارند و در برخی از مواقع نیز حضوری برای حمایت ندارند.» همچنین بیمهها حدود ٥٦ روز در سال، این بیماران را میپذیرند و مابقی مدت بیماری برای این بیماران همچنان پرهزینه است. با این حال، او بر نقش خیّران حوزه سلامت در کمک به این بیماران و نقش مردم و خانوادهها در پیشگیری و درمان اشاره کرد و گفت: «بیماران اعصاب و روان نیاز به حمایت و مراقبت یعنی رواندرمانی دارند.»
مسئولان برای آرامش عمومی تلاش کنند
پیشگیری ازجمله مواردی بود که وزیر بهداشت به آن پرداخت و بعد از تشریح عوامل موثر در بروز بیماری برای حل آن چنین نسخهای پیچید: «اعتراف بیمار به داشتن بیماری اعصاب و روان مهم و موجب پیگیری برای درمان بیماری است. نقش خانوادهها در پذیرش بیماری فرزندانشان بسیار حایز اهمیت و حضور رسانهها و صداوسیما برای بیش از ٢٠درصد مردمی که مبتلا هستند، آگاهیبخش است.»
در نخستین جشنواره زنان، خانواده و رسانه مطرح شد
نیمی از رسانهها در دست زنان
جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری: برخی رسانههای مخالف دولت از جنگ روانی علیه دولت استفاده میکنند نرگس جودکی خبرنگار «شهروند» نفر دوم بخش گزارشنویسی توصیفی در حوزه زنان شد
شهروند| دیروز صبح خیلیها به کتابخانه ملی آمده بودند تا در مراسم نخستین جشنواره زن، خانواده و رسانه شرکت کنند؛ از شهیندخت مولاوردی، معاون رئیسجمهوری در امور زنان و خانواده که خود برگزارکننده جشنواره بود و اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری و رضا صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و همسر رئیسجمهوری، تا محمود دعایی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات. مراسمی که با سخنرانی وزیر ارشاد شروع شد و با اعلام برندگان جشنواره تمام شد. رضا صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نخستین سخنران رسمی این مراسم بود. او با بیان اینکه عدالت و رعایت توازن با عدالت جنسیتی در جامعه برقرار می شود، گفت: «زنان عاملان اصلی توسعه انسانی در جامعه ایران اسلامی هستند. نمیتوان از تغییر و اصلاح در جامعه سخن گفت و عاملان اصلی آن یعنی زنان را نادیده گرفت. رسیدن به فرهنگ مدارا و وحدت و همبستگی، جز با کمک و همراهی زنان امکانپذیر نیست. هرگونه تغییر الگو در جامعه جز با تکیه بر زنان میسر نمیشود و ما نمیتوانیم تغییر سبک زندگی را بدون حضور زنان مشاهده کنیم.» صالحی امیری معتقد است که در شرایط فعلی وضع اشتغال، آموزش و مشارکت اجتماعی زنان ایران اسلامی از شرایط مطلوبی برخوردار است: «در جامعهای که در آن فرهنگ حرف اول آن را میزند و رسانه فعالیت خود را به درستی انجام میدهد، زیست فرهنگی مهمترین دغدغه آن است. نمیتوان توسعه فرهنگی را بدون نیمی از جامعه پیش برد.»
برخی رسانههای مخالف دولت از جنگ روانی علیه دولت استفاده میکنند
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری سخنران دیگری بود که پشت تریبون رفت و با اشاره به نقش و نفوذ رسانهها در افکار عمومی جامعه، از عملکرد برخی رسانهها انتقاد کرد: «متأسفانه برخی رسانهها در سالهای اخیر نشان دادند که از حاکمیت مردم در سرنوشت خود و روی کار آمدن جریان اعتدال و عقلانیت در کشور راضی نیستند و راهی برخلاف نقش و رسالت رسانهای برگزیدهاند. شاهد این مدعا نیز عملکرد برخی از رسانههای مخالف دولت است که به جای نقد سیاستهای دولت از نوعی عملیات و جنگ روانی علیه دولت استفاده میکند و بعضا با وجود اینکه از سرمایههای عمومی استفاده میکنند، در تلاشند تا در اذهان مردم از دولت و مجلس برآمده از رأی آنها تصویری ناکارآمد نشان دهند.» جهانگیری از رسانههای مخالف دولت خواست تا امنیت کشور را حفظ و از آشفتگی جلوگیری کنند: «ایران در جهان امروز و منطقه پرمخاطره و ناامن غرب آسیا کشوری آرام، امن و رو به توسعه است و دولت نیز عزمی جز حاکمیت قانون، مبارزه با فساد و پیشرفت و توسعه کشور ندارد. در همین راستا از همه رسانههای مخالف دولت میخواهم که جامعه امن و نظام مقتدر و برخوردار از رهبری آگاه و هوشمند را ناامن، ناتوان و آشفته نشان ندهند.» به گفته معاون اول رئیسجمهوری، نقش ملی و تاریخی رسانهها در شرایط فعلی میتواند ترغیب عموم به فهم مسائل ملی و دعوت آنها به گفتوگوهای عقلانی به دور از سوءظن و تنش بر سر مسائل مختلف باشد: «ما نیازمند شکلگیری گفتوگوهای ملی بر سر مسائل ملی و اساسی کشور آن هم بدون سوءظن و ایجاد تنش در جامعه هستیم.» او در ادامه به نگاه مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی به زن و نقش آن در جامعه اشاره کرد: «آیتالله هاشمی رفسنجانی یکی از روشنبینانهترین نگاهها را از منظر دین به زن داشتند. ایشان نه تنها در حضور زن در اجتماع به کمترین محدودیتی قائل نبودند، بلکه با غلبه بر تحجر و سنتهای غلط در این زمینه از پیشگامان اسلام در دوران معاصر بودند. رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام به توانمندی و نقش زنان در سطوح مختلف باور داشتند و در این مسیر تا جایی که امکان داشت، راهگشا بودند.» او ادامه داد: «نگاه آیتالله هاشمی به خانواده و نوع برخورد ایشان با همسر و فرزندان گویای مسائل بسیاری است. ایشان برخلاف فرهنگ رایج در محیطهای سنتی در تمامی نوشتهها و گفتهها همسر و دختران خود را به نام خطاب میکردند و این موضوع باعث شده که عامه مردم نام زن و دختران ایشان را بدانند.» جهانگیری با بیان اینکه یکی از واقعبینانهترین رویکردهای سیاسی امروز نسبت به رسانه و نقش آن نگاهی است که آیتالله هاشمی رفسنجانی به رسانهها داشت، گفت: «ایشان فردی متفکر و سیاستمداری هوشمند و فقیه زمانهشناسی بودند که به درستی هم جهان کنون را میشناختند و هم از نقش مولفههای اثرگذار روی آن از جمله رسانهها آگاهی داشتند.» جهانگیری زمینهسازی برای گفتوگو در جامعه و همچنین کمک به گردش آزاد اطلاعات در جامعه را مهمترین رسالت رسانهها دانست: «رسانه نباید به وسیلهای برای کتمان حقیقت و اعمال زور تبدیل شود. همچنین نباید رسانه را از دسترسی به حقیقت منع کرد. حق دسترسی آزاد به رسانهها و همچنین حق مشارکت آزاد در سرنوشت از جمله حقوق اساسی مردم است؛ اما متأسفانه سیاستزدگی و تبدیل رسانهها به ابزاری فردی و همچنین مسلطکردن افراطیگری و خشونت بر رسانهها موجب تضعیف اساسی حقوق ملت میشود.» به گزارش ایسنا، جهانگیری در ادامه به اهمیت حضور زنان در جامعه اشاره کرد: «بهطور یقین سهم بزرگی از پیشرفت ایران در همه زمینهها بر دوش زنان فرهیخته و فعال کشور است. زن در تاریخ فرهنگ اسلامی و ایرانی از جایگاهی والا برخوردار است و هر کجا نام مردی بزرگ در تاریخ آمده، نام زنی بزرگ نیز در کنار او قرار دارد. امروز هیچ عرصهای از توسعه همهجانبه کشور را نمیتوان بدون حضور زنان بررسی کرد.»
زنان ٤٠درصد مدیران مسئول رسانهها شهیندخت مولاوردی، معاون رئیسجمهوری در امور زنان و خانواده هم پشت تریبون، صحبتهایش را اینگونه شروع کرد: «از گذشته تاکنون رسانهها در کنش مطابق با زنان کارکرد چند وجهی داشتند و مانند یک تریبون مطمئن به طرح مطالبات زنان پرداختند که گاهی با پیگیری مصرانه اهالی رسانه این مطالبات محقق شده است.» او ادامه داد: «مطالبات زنان و خانواده، مطالبات بنیادینی است که در صد سال اخیر در رسانههای عمومی تجلی داشته است. از جنبش مشروطه شاهد پرداختن به موضوع زنان در مطبوعات هستیم و در دهههای ٢٠ تا ٣٠ برخی از نشریات زنان آگاهیبخشی درباره مباحث آنان را دنبال میکنند که این وضعیت تا دوران پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.» او با بیان اینکه در حال حاضر رسانهها به موضوع زنان بیشتر میپردازند، ادامه داد: «زنان در حال حاضر تلاش میکنند در عرصههایی مانند مشارکت سیاسی گام بردارند. آنها همچنین سهم قابل توجهی در توسعه فرهنگ رسانهای دارند و زنان اهل رسانه امروزه متعهد به خلق ایده و طرح اندیشه هستند. اندیشیدن و نوشتن کنشی اجتماعی و خالق مزیتهای بسیار برای خود و دیگری است.» به گفته او، در حال حاضر نیمی از شاغلان رسانه را زنان تشکیل میدهند، ٤٠ درصد از مدیران مسئولان رسانهای زن هستند و ٢٥ نشریه ویژه زنان منتشر میشود. در برخی رسانهها نیز زنان به سمتهای بالای مدیریتی دست پیدا کردند که این وضعیت علاوه بر افزایش اشتغال زنان موجب افزایش روایت زنانه و توجه به مشکلات آنها در رسانهها میشود. مولاوردی ادامه داد: «مگر میتوان خانوادهای را متوازن و منصف دانست، بیآنکه زنانش مسئول و مقبول باشند؟ مگر میتوان دانایی و توانایی زنان را از اعتبار و آبروی خانواده جدا دانست؟ مگر میتوان قدرتخواهی اقتصادی و سیاسی زنان و سهمخواهیشان از منابع و مواهب اجتماعی را در تعارض با قدر و سهم خانوادهها در جامعه دانست؟»
نظام مردسالارانه بر تحریریه ها حاکم است
شیده لالمی، مدیر مسئول دوماهنامه زنان و زندگی، هم یکی دیگر از سخنران های این جشنواره بود. او به تبعیضی که در تحریریه ها علیه زنان حاکم است، اشاره کرد:« با اینکه بخش قابل توجهی از تحریریه ها در دست زنان است و حضور موثری در رسانه ها دارند اما متاسفانه شاهد هستیم که آنها در سمت های بالای تحریریه ها حضور پررنگی ندارند.» او ادامه داد:« خبرنگاران و روزنامه نگاران زن، گزارشگران بسیار خوبی هستند، آنها تحصیلات بالایی دارند و تعدادشان هم نسبت به مردان بیشتر است با این حال کمتر می بینیم که به عنوان سردبیر و مدیر مسئول، انتخاب شوند، واقعیت این است که زنان در تحریریه ها، در همان رده های میانی باقی
می مانند و دیگر ارتقا پیدا نمی کنند. نهایت رشد آنها در رسانه ها، رسیدن به سمت دبیری است و این ناشی از نظام مردسالارانه ای است که بر تحریریه ها
حاکم است.»
خبرنگار «شهروند» نفر دوم بخش گزارشنویسی توصیفی
در پایان این جشنواره، از خبرنگاران و گزارشگران برتر در حوزه زنان و خانواده تقدیر شد. بر این اساس در قالب گزارش توصیفی، الناز محمدی از ماهنامه زنان امروز بهخاطر گزارشی با تیتر «خانهای که مثل هیچ خانهای نیست»، نرگس جودکی، از روزنامه شهروند بهخاطر گزارشی با تیتر «عروسی خوبان» و هدیه کیمیایی از روزنامه شرق بهخاطر گزارشی با تیتر «نفسهای زیرآب» نفرات اول تا سوم شدند.
چاقی و اضافه وزن از جمله مشکلات رایج دنیای امروز محسوب می شوند. برخی برای کاهش کیلوهای اضافه خود به انجام هر کاری متوسل می شوند. کاهش میزان غذای مصرفی روزانه یکی از گزینه هایی است که در زمینه کاهش وزن مورد توجه قرار می گیرد.
به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از "ریدرز دایجست"، اگرچه کاهش کالری دریافتی برای کاهش وزن منطقی به نظر می رسد، اما رفتن به بستر خواب در شرایطی که گرسنه هستید می تواند آثار مختلفی بر افراد مختلف به همراه داشته باشد. به گفته کارشناسان، این شرایط اغلب به سود سلامت بدن یا وزن شما نیست.
اختلال در خواب
رفتن به بستر خواب در شرایطی که شام نخورده اید و گرسنه هستید می تواند به خواب رفتن را با تاخیر مواجه سازد. زمانی که سرانجام به خواب می روید نیز دردهای گرسنگی مغز را از نظر ذهنی در حالت هشدار نگه می دارند و این شرایط شما را از خواب عمیق کافی شبانه محروم می سازد. افزون بر این، مطالعات نشان داده اند که کمبود خواب مناسب می تواند به عوارض جانبی منفی بسیاری از جمله افت سوخت و ساز، افزایش اشتها، سیستم ایمنی تضعیف شده، و خطر بیشتر برای ابتلا به برخی انواع سرطان و همچنین دیابت منجر شود. پس اگر در پی کاهش وزن هستید در شرایطی که سلامت بدن خود را نیز حفظ می کنید، به خواب رفتن شبانه با معده خالی می تواند نتیجه ای معکوس به همراه داشته باشد زیرا از استراحت کافی بی بهره خواهید بود.
امکان افزایش وزن
بسیاری فکر می کنند با معده خالی به خواب رفتن می تواند در تحقق هدف کاهش وزن موثر باشد. اما در واقعیت، هرچه بیشتر احساس گرسنگی کنید، احتمال این که روز بعد غذای بیشتری مصرف کنید، بیشتر می شود. این که پیش از وعده غذایی بعدی آنقدر صبر کنید تا احساس گرسنگی فوق العاده به شما دست دهد، می تواند سطوح قند خون را چنان کاهش دهد که تمایل داشته باشید هر چه را که می بینید، بخورید. افزون بر این، همان گونه که اشاره شد با معده خالی خوابیدن می تواند به مصرف مواد غذایی بیشتر در صبح روز بعد منجر شود و از این رو، قند خون به سطوح ناسالم افزایش یافته و شرایط سوخت و ساز در ادامه روز تحت تاثیر قرار بگیرد. به جای این که شب ها گرسنگی بکشید می توانید مقداری مغزهای خوراکی یا شکلات تلخ مصرف کنید.
از دست دادن توده عضلانی
انجام ورزش اگر قرار باشد شب ها گرسنه به خواب بروید سودی به همراه نخواهد داشت. مطالعات نشان داده اند که خوابیدن با معده خالی می تواند بدن را از مواد مغذی ضروری برای تبدیل پروتئین به عضله محروم سازد و بدن روند تجزیه عضلات برای کسب انرژی را آغاز کند. برای آن که بهترین نتیجه را از تمرینات ورزشی خود بگیرید، چند ساعت پیش از خواب شامی سبک مصرف کنید و آب فراوان بنوشید. به خاطر داشته باشید که از پرخوری پرهیز کنید. میزان غذایی که مصرف می کنید نباید احساس سنگینی یا سیری بیش از اندازه را در شما ایجاد کند. یک شام سبک و مقوی از شکل گیری اختلال در خواب شبانه جلوگیری می کند، در شرایطی که امکان انجام فرآیندهای شبانه را برای بدن فراهم می کند که از آن جمله می توان به ترمیم و ساخت عضلات اشاره کرد.
افت انرژی
فکر می کنید بدن شما هنگام شب به غذا نیاز ندارد؟ بهتر است در این زمینه تجدید نظر کنید. بدن انسان به طور مداوم در 24 ساعت شبانه روز انرژی مصرف می کند و همواره در حال سوزاندن کالری است. این به معنای آن است که باید سوخت مورد نیاز برای حفظ بالاترین سطح کارایی حتی زمانی که خواب هستید را تامین کنید. اگر با شکم گرسنه به خواب بروید اثر سطوح انرژی کاهش یافته می تواند باقی روز شما را تحت تاثیر قرار دهد.
بداخلاق شدن
معده خالی و احساس گرسنگی می تواند هر فردی را بداخلاق سازد. نتایج مطالعه انجام شده توسط پژوهشگران دانشگاه کمبریج نشان داد که سطوح هورمون سروتونین - هورمون تنظیم رفتار - هنگامی که فردی چیزی نمی خورد دچار نوسان می شود که این شرایط بر بخشی از مغز تاثیرگذار است که به کنترل خشم کمک می کند.
تنظیم ساعت مشخص برای غذا خوردن
تنظیم یک زمان مشخص برای وعده های غذایی می تواند تاثیر شگفت انگیزی در زمینه وزن و اندازه دور کمر شما داشته باشد. وعده های غذایی منظم انرژی پایدار را برای بدن تامین می کنند و نرخ سوخت و ساز سالم را حفظ می کند.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی تصویب کردند که زنان شاغل می توانند با 20 سال سابقه کار بدون محدودیت سنی بازنشسته شوند
به گزارش ایلنا، نمایندگان مجلس شورای اسلامی تصویب کردند که زنان شاغل می توانند با 20 سال سابقه کار بدون محدودیت سنی بازنشسته شوند.
نمایندگان در جلسه علنی نوبت عصر امروز مجلس شورای اسلامی و در جریان بررسی پیشنهاد الحاقی نمایندگان به کل لایحه برنامه ششم توسعه با 139 رأی موافق،22 رأی مخالف و 2 رأی ممتنع از مجموع 195 نماینده حاضر با الحاق ماده ای موافقت کردند.
بر اساس این مصوبه، دستگاهها، سازمانها و شرکتهای دولتی و عمومی غیردولتی تابع صندوقهای بازنشستگی اعم از کشوری یا تأمین اجتماعی موظف هستند با درخواست بازنشستگی بانوان شاغل که دارای حداقل 20 سال سابقه خدمت هستند بدون محدودیت سنی موافقت کنند.
به موجب این مصوبه میزان محاسبه حقوق آنها بر اساس تعداد سالهای کارکرد و پرداخت حق بیمه شان خواهد بود.
هفته گذشته، 5 کارگر پاکستانی در جریان آتش گرفتن یک کشتی حامل سوخت، جان خود را از دست دادند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نهم ژانویه، حداقل 5 کارگر در جریان آتشسوزی یک کشتی حامل سوخت در پاکستان جان خود را از دست دادند. چندین کارگر هم در این حادثه مصدوم شدند.
صاحب این کشتی حالا به جرم عدم رعایت اصول ایمنی، توسط پلیس بازداشت شده است و در زندان به سر میبرد.
رئیس فدراسیون اتحادیه های صنفی پاکستان میگوید: ایمنی یکی از اصول فراموش شده در پاکستان است و دولت و کارفرمایان هیچ اهمیتی به آن نمیدهند.
از قرار معلوم این چندمین بار در چند ماه اخیر است که در اسکلههای پرتردد پاکستان، کارگران قربانی بی توجهی مقامات و کارفرمایان میشوند.
رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری، عدم اجرای طرح همسان سازی حقوق بازنشستگان را جفایی بزرگ در حق مستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی دانست و تاکید کرد که هرگونه مماشت در این خصوص به یک بحران حاکمیتی دامنه دار میانجامد.
«حسن صادقی» رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری در گفت و گو با ایلنا، اظهار داشت: این حق بازنشستگان تامین اجتماعی است که همسان با بازنشستگان سایر صندوقها مستمری دریافت کنند اما طی سالهای گذشته در این خصوص غفلت صورت گرفته و مطالبات بازنشستگان تامین اجتماعی در عمل از سوی دولت و مجلس به دست فراموشی سپرده شدهاند.
وی با اشاره به وجود بیش از 3 میلیون مستمری بگیر در سازمان تامین اجتماعی، تصریح کرد: بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی از محروم ترین اقشار بازنشستگان کشور هستند با این حال بازنشستگان صندوقهای دولتی و غیر دولتی به مراتب حقوقهای بالاتری میگیرند.
وی افزود: وقتی لب به اعتراض میگشاییم می گویند سازمان تامین اجتماعی یک نهاد غیر دولتی است و خود سازمان مکلف است که از محل درآمدها اقدام به افزایش مستمری بازنشستگان خود کند. این در شرایطی است که وقتی دولت کسری بودجه دارد تامین اجتماعی را صندوقی دولتی میداند که باید به یاری دولت بشتابد.
وی با بیان اینکه عدم رسیدگی و مماشتهای صورت گرفته بر سر سازمان تامین اجتماعی به یک بحران حاکمیتی دامنه دار تبدیل خواهد، شد، تصریح کرد: همسان سازی حقوق بازنشستگان برای دولت تکلیف است اما دولت زیر بار آن نمی رود و البته قوه قضاییه و مقننه در خصوص استمرار این تخلف دست به مماشات میزنند.
رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری با اشاره به اعتراضات صورت گرفته نسبت به عدم اجرای طرح همسان سازی، تصریح کرد: جامعه کارگری کشور پیگیرانه به دنبال اجرای طرح همسان سازی است چرا که همسان سازی برای بازنشستگان تامین اجتماعی موثر و تمام کننده است.