طرح های ماندالا

طرح های ماندالا

تاریخ:شنبه 9 بهمن 1395-04:18 ب.ظ


ماندالا

mandala sand 

نوعی طرحهای هندسی که در مذهب بودایی که درکمک به تفکر واندیشه  عمیق ودرک تصویری نقش والایی دارد 

 طرح  ها هندسی هستند 



نوعی از الگوهای ریاضی هندسی که برداشتی از طبیعت وجهان افرینش الهام  می گیرد .

ایا شما میتوانید بسازید!

بله شما هم می توانید :

وسایل لازم:

  • کاغذ
  • مدادهای رنگی.

فعالیت

دایره ای رسم کنید.

از مرکز شروع کنید وطرحهای ساده ایجاد کنید, !

شروع از مرکز.

الگوهایی رسم کنید وقرینه هارا ایجاد کنید,
.

 mandala stage 1
   
از مرکز قدم به قدم دور شوید وطرحهای قرینه رسم کنید. mandala stage 2
   

نتیجه کار!

(ار مجورهای مختصات هم می توان کمک گرفت.)

 mandala finished

 

ماندالا در زبان سانسکریت به معنی دایره است . اما این واژه فقط یک دایره ساده نیست . بسیاری از ما روزانه با انواع طرح های ماندالا برخورد می کنیم اما چون شناختی نسبت به این موضوع نداریم خیلی ساده از کنار آن می گذریم . به عنوان مثال تصاویر گلها و حلزون که در زیر مشاهده می کنید نمونه های ساده و زیبایی از این طرح های ماندالا است

ماندالا به طرح های دایره ای شکلی اطلاق می شود که دارای یک مرکز واحد است و دیگر اجزای طرح به صورت منظم بر حول آن مرکز چیده می شوند .
نمونه های دیگری از طرح های ماندالا هم وجود دارند مانند طرح هایی که روی دیوارهای قدیمی و سقف های سنتی دیده می شود . حتی کاشیکاریهای گنبدها هم نوعی طرح برگرفته از همین طرح های ماندالا است . در دید کلی تر جهان هستی و چینش سیارات و ستارگان به دور نقطه ی ثابت خورشید هم نوعی طرح ماندالای خدایی است

طرح دوم: انچه لازم دارید

  • پرگار
  • خطکش
  • مداد
  • مدادهای رنگی

1. با پرگار دایرهای به شعاع دلخواه رسم کنید..

 

step 1

 

2. بدون تغییر پرگار چند کمان روی محیط دایره علامت بزنید

شما 6 کمان زدید.

 

step 2

 

3. با خط کش کمانها را به مرکز دایره متصل کنید.

 

step 3

 

4. یک درمیان نقاط را به هم وصل کنید ستاره ای درست می شود.

.

 

step 4

 به دلخواه رنگ امیزی کنید.

 

6-pointed star mandala

 

 

طرح های جالب دیگر!

 

 

 

چکیده همه علوم

 چکیده همه علوم 


چوپانی در بیابان مشغول چرانیدن گوسفندان بود، دانشمندی  به او رسید و اندکی با او گفتگو کرد، فهمید که او بی‏ سواد است. 
به او گفت: چرا دنبال تحصیل نمی ‏روی؟ 
چوپان گفت: من آنچه را که خلاصه و چکیده علوم است آموخته ‏ام، دیگر نیازی به آموزش مجدد ندارم.  
دانشمند گفت: آنچه آموخته ‏ای برای من بیان کن.  

چوپان گفت خلاصه و چکیده همه علوم، پنج چیز است:  
اول این که تا راستی تمام نگردد، دروغ نگویم. 
دوم این که تا غذای حلال تمام نشده، غذای حرام نخورم.  
سوم این که تا در خودم عیب است، عیب جویی از دیگران نکنم.  
چهارم این که تا روزی خدا تمام نشده، به در خانه هیچ کسی برای روزی نروم.  
پنجم این که تا پای در بهشت ننهاده ‏ام، از مکر و فریب شیطان غافل نگردم. 
دانشمند او را تصدیق کرد و گفت:  

همه علوم در وجود تو جمع شده است و هر کس این پنج خصلت را بداند و به آن عمل کند، از کتب علم و حکمت بی ‏نیاز است.


متن اعلامیه جهانی حقوق بشر

 

متن اعلامیه جهانی حقوق بشر

مقدمه

از آنجا که بازشناسی حرمت ذاتی آدمی و حقوق برابر و سلب ناپذیر تمامی اعضای خانوادهٔ بشری بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان است،

از آنجا که بی اعتنایی و تحقیر حقوق انسان به انجام کارهای وحشیانه انجامیده به طوری که وجدان آدمی را در رنج افکنده است، و پدید آمدن جهانی که در آن تمامی ابناء بشر از آزادی بیان و عقیده برخوردار باشند و به رهایی از هراس و نیازمندی رسند، به مثابه عالیترین آرزوی همگی انسانها اعلام شده است،

از آنجا که بایسته است تا آدمی، به عنوان آخرین راهکار، ناگزیر از شوریدن علیه بیدادگری و ستمکاری نباشد، به پاسداری حقوق بشر از راه حاکمیت قانون همت گمارد،

از آنجا که بایسته است تا روابط دوستانه بین ملتها گسترش یابد،

از آنجا که مردمان «ملل متحد» در «منشور»، ایمان خود به اساسی‌ترین حقوق انسانها، در حرمت و ارزش نهادن به شخص انسان را نشان داده و در حقوق برابر زن و مرد هم پیمان شده‌اند و مصمم به ارتقای توسعه اجتماعی و بهبود وضعیت زندگی در فضای آزادترند،

از آنجا که «ممالک عضو»، در همیاری با «ملل متحد»، خود را متعهد به دستیابی به سطح بالاتری از حرمت جهانی برای حقوق بشر و آزادی‌های زیربنایی و دیده بانی آن کرده‌اند،

از آنجا که فهم مشترک از چنین حقوق و آزادیها از اهم امور برای درک کامل چنین تعهدی است،

بنابراین، هم اکنون، «مجمع عمومی»،

این «اعلامیه جهانی حقوق بشر» را به عنوان یک استاندهٔ مشترک و دستاورد تمامی ملل و ممالک اعلان می‌کند تا هر انسان و هر عضو جامعه با به خاطرسپاری این «اعلامیه»، به جد در راه یادگیری و آموزش آن در جهت ارتقای حرمت برای چنین حقوق و آزادیهایی بکوشد و برای اقدامهای پیشبرنده در سطح ملی و بین‌المللی تلاش کند تا [همواره] بازشناسی مؤثر و دیده بانی جهانی [این حقوق ] را چه در میان مردمان «ممالک عضو» و چه در میان مردمان قلمروهای زیر فرمان آنها [تحصیل و] تأمین نماید.

 

مواد اعلامیه

مادهٔ ۱

تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر عادلانه و برادرانه رفتار کنند.

 

مادهٔ ۲

همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیدهٔ دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مطرح در این «اعلامیه» اند. به علاوه، میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمرو قضایی و وضعیت بین‌المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.

 

مادهٔ ۳

هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.

 

مادهٔ ۴

هیچ احدی نباید در بردگی یا بندگی نگاه داشته شود: بردگی و داد و ستد بردگان از هر نوع و به هر شکلی باید بازداشته شده و ممنوع شود.

 

مادهٔ ۵

هیچ‌کس نمی‌بایست مورد شکنجه یا بی‌رحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.

 

مادهٔ ۶

هر انسانی سزاوار و محق است تا همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود.

 

مادهٔ ۷

همه در برابر قانون برابرند و همگان سزاوار آن اند تا بدون هیچ تبعیضی به طور برابر در پناه قانون باشند. همهٔ انسانها محق به پاسداری و حمایت در برابر هرگونه تبعیض که ناقض این «اعلامیه» است، می‌باشند. همه باید در برابر هر گونه عمل تحریک آمیزی که منجر به چنین تبعیضاتی شود، حفظ شوند.

 

مادهٔ ۸

هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی مؤثر به مراجع دادرسی از طریق محاکم ذی‌صلاح ملی در برابر نقض حقوق اولیه‌ای است که قوانین اساسی یا قوانین عادی برای او برشمرده و به او ارزانی داشته‌اند.

 

مادهٔ ۹

هیچ احدی نباید مورد توقیف، حبس یا تبعید خودسرانه قرار گیرد.

 

مادهٔ ۱۰

هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی کامل و برابر به دادرسی آشکار و عادلانه توسط دادگاهی بیطرف و مستقل است تا در برابر هر گونه اتهام جزایی علیه وی، به حقوق و تکالیف وی رسیدگی کند.

 

مادهٔ ۱۱

هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه‌ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.

هیچ احدی به حسب ارتکاب هرگونه عمل یا ترک عملی که مطابق قوانین مملکتی یا بین‌المللی، در زمان وقوع آن، حاوی جرمی کیفری نباشد، نمی‌بایست مجرم محسوب گردد. همچنین نمی‌بایست مجازاتی شدیدتر از آنچه که در زمان وقوع جرم [در قانون] قابل اعمال بود، بر فرد تحمیل گردد.

مادهٔ ۱۲

هیچ احدی نمی‌بایست در قلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی، تحت مداخله [و مزاحمت] خودسرانه قرار گیرد. به همین سیاق شرافت و آبروی هیچ‌کس نباید مورد تعرض قرار گیرد. هر کسی سزاوار و محق به حفاظت قضایی و قانونی در برابر چنین مداخلات و تعرضاتی است.

 

مادهٔ ۱۳

هر انسانی سزاوار و محق به داشتن آزادی جابه جایی [حرکت از نقطه‌ای به نقطه‌ای دیگر] و اقامت در [در هر نقطه‌ای] درون مرزهای مملکت است.

هر انسانی محق به ترک هر کشوری، از جمله کشور خود، و بازگشت به کشور خویش است.

 

مادهٔ ۱۴

هر انسانی سزاوار و محق به پناهجویی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای پناه دهنده در برابر پیگرد قضایی است.

چنین حقی در مواردی که پیگرد قضایی منشأیی غیرسیاسی داشته باشد و یا نتیجه ارتکاب عملی مغایر با اهداف و اصول «ملل متحد» باشد، ممکن است مورد استناد قرار نگیرد.

 

مادهٔ ۱۵

هر انسانی سزاوار و محق به داشتن تابعیتی [ملیتی] است.

هیچ احدی را نمی‌بایست خودسرانه از تابعیت [ملیت] خویش محروم کرد، و یا حق تغییر تابعیت [ملیت] را از وی دریغ نمود.

 

مادهٔ ۱۶

مردان و زنان بالغ، بدون هیچ گونه محدودیتی به حیث نژاد، ملیت، یا دین حق دارند که با یکدیگر زناشویی کنند و خانواده‌ای بنیان نهند. همه سزاوار و محق به داشتن حقوقی برابر در زمان عقد زناشویی، در طول زمان زندگی مشترک و هنگام فسخ آن هستند.

عقد ازدواج نمی‌بایست صورت بندد مگر تنها با آزادی و رضایت کامل همسران که خواهان ازدواجند.

خانواده یک واحد گروهی طبیعی و زیربنایی برای جامعه است و سزاوار است تا به وسیلهٔ جامعه و «حکومت» نگاهداری شود.

 

مادهٔ ۱۷

هر انسانی به تنهایی یا با شراکت با دیگران حق مالکیت دارد.

هیچ‌کس را نمی‌بایست خودسرانه از حق مالکیت خویش محروم کرد.

 

مادهٔ ۱۸

هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است وهیچ فردی حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ تمایز و اختلاف اندیشه ندارد.

 

مادهٔ ۱۹

هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده‌ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه‌ای بدون ملاحظات مرزی است.

 

مادهٔ ۲۰

هر انسانی محق به آزادی گردهمایی و تشکیل انجمنهای مسالمت آمیز است.

هیچ‌کس نمی‌بایست مجبور به شرکت در هیچ انجمنی شود.

 

مادهٔ ۲۱

هر شخصی حق دارد که در مدیریت دولت کشور خود، مستقیماً یا به واسطه انتخاب آزادانه نمایندگانی شرکت جوید.

هر شخصی حق دسترسی برابر به خدمات عمومی در کشور خویش را دارد.

ارادهٔ مردم می‌بایست اساس حاکمیت دولت باشد؛ چنین اراده‌ای می‌بایست در انتخاباتی حقیقی و ادواری اعمال گردد که مطابق حق رأی عمومی باشد که حقی جهانی و برابر برای همه است. رأی گیری از افراد می‌بایست به صورت مخفی یا به طریقه‌ای مشابه برگزار شود که آزادی رأی را تأمین کند.

 

مادهٔ ۲۲

هر کسی به عنوان عضوی از جامعه حق دارد از امنیت اجتماعی برخوردار بوده و از راه کوشش در سطح ملی و همیاری بین‌المللی با سازماندهی منابع هر مملکت، حقوق سلب ناپذیر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را برای حفظ حیثیت و رشد آزادانهٔ شخصیت خویش، به دست آورد.

 

مادهٔ ۲۳

هر انسانی حق دارد که صاحب شغل بوده و آزادانه شغل خویش را انتخاب کند، شرایط کاری منصفانه مورد رضایت خویش را دارا باشد و سزاوار حمایت در برابر بیکاری است.

هر انسانی سزاوار است تا بدون رواداشت هیچ تبعیضی برای کار برابر، مزد برابر دریافت نماید.

هر کسی که کار می‌کند سزاوار دریافت پاداشی منصفانه و مطلوب برای تأمین خویش و خانوادهٔ خویش موافق با حیثیت و کرامت انسانی بوده و نیز می‌بایست در صورت نیاز از پشتیبانی‌های اجتماعی تکمیلی برخوردار گردد.

هر شخصی حق دارد که برای حفاظت از منافع خود اتحادیه صنفی تشکیل دهد و یا به اتحادیه‌های صنفی بپیوندد.

 

مادهٔ ۲۴

هر انسانی سزاوار استراحت و اوقات فراغت، زمان محدود و قابل قبولی برای کار و مرخصی‌های دوره‌ای همراه با حقوق است.

 

مادهٔ ۲۵

هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت‌های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در زمان‌های بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهره‌مند گردد.

دورهٔ مادری و دورهٔ کودکی سزاوار توجه و مراقبت ویژه است. همهٔ کودکان، اعم از آن که با پیوند زناشویی یا خارج از پیوند زناشویی به دنیا بیایند، می‌بایست از حمایت اجتماعی یکسان برخوردار شوند.

 

مادهٔ ۲۶

آموزش و پرورش حق همگان است. آموزش و پرورش می‌بایست، دست کم در دروه‌های ابتدایی و پایه، رایگان در اختیار همگان قرار گیرد. آموزش ابتدایی می‌بایست اجباری باشد. آموزش فنی و حرفه‌ای نیز می‌بایست قابل دسترس برای همه مردم بوده و دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگی‌های فردی صورت پذیرد.

آموزش و پرورش می‌بایست در جهت رشد همه جانبهٔ شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادی‌های اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم، دگرپذیری [تسامح] و دوستی میان تمامی ملتها و گروه‌های نژادی یا دینی و نیز به برنامه‌های «ملل متحد» در راه حفظ صلح یاری رساند.

پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان خود برتری دارند.

 

مادهٔ ۲۷

هر شخصی حق دارد آزادانه در زندگی فرهنگی اجتماع خویش همکاری کند، از گونه‌های مختلف هنرها برخوردار گردد و در پیشرفت علمی سهیم گشته و از منافع آن بهره‌مند شود.

هر شخصی به عنوان آفرینشگر، حق حفاظت از منافع مادی و معنوی حاصل از تولیدات علمی، ادبی یا هنری خویش را داراست.

 

مادهٔ ۲۸

هر شخصی سزاوار نظمی اجتماعی و بین‌المللی است که در آن حقوق و آزادیهای مطرح در این «اعلامیه» به تمامی تأمین و اجراء گردد.

 

مادهٔ ۲۹

هر فردی در برابر جامعه اش که تنها در آن رشد آزادانه و همه جانبهٔ او میسر می‌گردد، مسئول است.

در تحقق آزادی و حقوق فردی، هر کس می‌بایست تنها زیر محدودیت‌هایی قرار گیرد که به واسطهٔ قانون فقط به قصد امنیت در جهت بازشناسی و مراعات حقوق و آزادی‌های دیگران وضع شده است تا اینکه پیش شرط‌های عادلانهٔ اخلاقی، نظم عمومی و رفاه همگانی در یک جامعه مردمسالار تأمین گردد.

این حقوق و آزادی‌ها شایسته نیست تا در هیچ موردی خلاف با هدف‌ها و اصول «ملل متحد» اعمال شوند.

 

مادهٔ ۳۰

در این «اعلامیه» هیچ چیز نباید به گونه‌ای برداشت شود که برای هیچ «حکومت»، گروه یا فردی متضمن حقی برای انجام عملی به قصد از میان بردن حقوق و آزادی‌های مندرج در این «اعلامیه» باشد.

گاو والا مقام !


گاو والا مقام ! 

به سال 1265 هجری قمری،قصابی در میدان «صاحب‌الامر» تبریز می‌خواست گاوی ذبح کند. 
گاو از زیر دست وی در رفت و به مسجد قایم گریخت. قصاب ریسمانی برد و در گردن گاو انداخت تا بیرون بکشد. گاو زور داد، قصاب به زمین خورد و در حال قالب تهی کرد. در این وقت بانگ صلوات مردم بلند شد و این امر معجزه‌ای تلقی شد.
پس آن چنان که افتد و دانی،بازار تا یک ماه چراغانی گردید. تبریز شهر «صاحب‌الزمان» به‌شمار آمد و مردم خود را از پرداخت مالیات و توجه به حکم حاکم معاف دانستند. گاو را به منزل مجتهد جامع‌الشرایط وقت،آقا میرفتاح، بردند و ترمه‌ای رویش کشیدند.

مردم دسته دسته با نذر و نیاز به زیارت آن رفته و به شرف سم بوسی‌اش نایل آمدند و ترمه آن حیوان به تبرک همی ربودند. در عرض یک ماه مویی از گاو به جا نماند و همه به تبرک رفت. 

لسان الملک سپهر در باره ی این بخش ماجرا می نویسد: 

میر فتاح مجتهد تبریزی عامل اصلی « فتنه تبریز و غوغای عامه » بود و شورش به ظاهر مذهبی ، که در بوسیدن « سم گاو مقدس » بر دیگران پیشی گرفته بود . عوام مردم را واداشت تا در شهرهای آذربایجان بر سر کوچه و بازار از معجزات حضرت گاو داستان ها بسازند و نعره زنند که شهر تبریز مقدس و از مالیات دیوان و حکم معاف است . حتی چهره گاو را نقاشان زبر دست ترسیم کردند و به زائرین بقعه مبارکه فروختند و مردم نادان در خانه های خود شمایل گاو صاحب الزمان را آویختند . متولیان حضرت گاو از سر نادانی به جای کاه و یونجه به او نقل و نبات دادند و بعد از چندی گاو مقدس بیمار و بمرد .

مردم با حزن و اندوه فراوان در حالی که بر سینه خود می کوفتند، تشییع جنازه مفصلی از آن « بزرگ مقام » کردند و در مکانی به خاک سپردند که هنوز به آرامگاه گاو صاحب الزمانبرای اهل منبر معروف است .
کور و لنگ، غرفه‌ها و شاه‌نشین‌های مسجد را پر کرده بودند. هر روز معجزه‌ و آوازی تازه بر سر زبان‌ها افتاد. بزرگان، پرده و فرش و ظرف به مسجد می‌فرستادند. 

کنسول انگلیس هم چهل‌چراغ فرستاد که هم‌اکنون زیر گنبد مسجد آویزان است.
حاج میرزا باقر، امام جمعه تبریز، که با کنسولگری انگلیس رابطه مستقیم داشت، فتوا داد که هر کس در جوار آن مسجد به‌خصوص باده بنوشد یا قمار کند، واجب القتل خواهد بود و چون رسما شهر تبریز محل ظهور «امام زمان» اعلام شده بود، پس بنا به روایات و احادیث معتبر، مردم از پرداخت مالیات به دولت و اجرای قوانین وضع شده‌ی حکومتی معاف بودند. 
بالاخره امیرکبیر نیرویی از تهران فرستاد که حاج میرزا باقر امام جمعه، و میرزا علی شیخ‌الاسلام و پسرش میرزا ابولقاسم، که هر سه از ملایان بانفوذ بودند ،دستگیر و تبعید کنند و با وجود مقاومت آن‌ها و حمایت عوام این مقصود حاصل و غایله تمام شد.
چون روشن شد که این فتنه‌ها نتیجه‌ی تحریک و دخالت مستقیم استیونس، کنسول انگلیس در تبریز بوده، امیرکبیر نامه‌ای به سفارت انگلیس در تهران می‌فرستد که بخشی از آن چنین است:
«. . . بعد از این که مردم اجامر و اوباش تبریز به جهت شرارت‌های خودشان در امور مملکتی و اتلاف مالیات دیوانی از برای خود مامن و بستی قرار گذاشته و 
خودسری‌ها کنند، عالی جاه مشارالیه به جهت تقویت آن‌ها و استحکام خیالاتشان چهل‌چراغی به مسجد صاحب‌الزمان فرستاد و بر آنجا توقف کرده، زیاده از حد
باعث جرأت عوام و اشرار گشته و پای جسارت را بیشتر گذاشته‌اند تا از این خیالات خدا داند چه حادثات بروز و ظهور کند.»
.
برگرفته از کتاب : امیر کبیر و ایران ، دکتر فریدون آدمیت ، نشر خوارزمی ،۱۳۷۸

طرف شدن با خرجماعت!!

طرف شدن با خرجماعت!!


در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند. 

روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود. از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گل های کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، می کَنَد و زنبور بیچاره که خود را بین دندان های خر اسیر و مردنی می بیند، زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان باز می کند، او نیز از لای دندان هایش بیرون می پرد.

خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد می کند، عرعر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال می کند. زنبور به کندویشان پناه می برد. به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را می پرسد.
خر می گوید: « زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است، باید او را بکشم.»

ملکه زنبورها به سربازهایش دستور می دهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها می برند و طفلکی زنبور شرح می دهد که برای نجات جانش از زیر دندان های خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است.

ملکه زنبورها وقتی حقیقت را می فهمد، از خر عذر خواهی می کند و می گوید:

« شما بفرمایید من این زنبور را مجازات می کنم.» 

خر قبول نمی کند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر می کند که: 

نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم. 

ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر می کند.

زنبور با آه و زاری می گوید: « قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم. آیا حکم اعدام برایم عادلانه است؟»

 ملکه زنبورها با تاسف فراوان می گوید: 

« می دانم که مرگ حق تو نیست. اما گناه تو این است که با خر جماعت طرف شدی که زبان نمی فهمد و سزای کسی که با خر طرف شود، همین است».


مساحت مثلث به روش مختصاتی

مساحت مثلث به روش مختصاتی

تاریخ:یکشنبه 10 بهمن 1395-06:34 ب.ظ


فرض میکنیم نقطه A به مختصات (0, 0)یک راس از مثلث باشد و نقاط B به 

مختصات(x1, y1) و C به مختصات(x2, y2) دو راس دیگر مثلث باشند.

در این صورت مساحت مثلث نصف مقدار|x1y2 − x2y1| خواهد شد

مثال: 

B=(    1و3)=

C=(   1و2 )     

A = (0, 0)

     2.5=2÷  (1×1-2×3)

کهکشان ها چگونه شکل می گیرند؟

بزرگ‌ترین ساختارها در جهان، میلیاردها یا حتی تریلیون‌ها ستاره را با نیروی گرانشی ِ عظیم خود محصور کرده اند. گرد و غبار کیهانی، ابرهای عظیمی از گاز، و همچنین سیارات و دیگر اجرامی که ممکن است دور ستاره‌ها بچرخند، کهکشان‌ها را پر می‌کنند.

کهکشان ها چگونه شکل می گیرند؟
تصویری از کهکشان مارپیچی NGC 1672

کهکشان‌ها حدودا ۱۴ میلیارد سال پیش، از یک نقطه‌ی داغ غیر قابل تصور متراکم بسیار کوچک، پدید آمده اند. طبق نظریه‌ی بیگ بنگ، این تکینگی، تمام جهان بود. این کیهان نو پا با قدرتی زیاد انبساط پیدا کرد، خنک شد و در این فرآیند هر چه بیشتر گسترش یافت. اگر تکه‌ای کاغذ مچاله‌ای را تصور کنید که وقتی آن را باز کنید نقشه‌ای عظیم می‌شود، آن وقت مدلی بسیار ابتدایی از آنچه اتفاق افتاده را دارید.

پس از بیگ بنگ، جهان نخستین متشکل از تنها تابش و ذرات زیر اتمی بود. این تابش و ذرات زیر اتمی چگونه به بیش از صدها میلیارد کهکشان، تکامل یافتند؟ دانشمندان دو نوع نظریه دارند که هر دوی آنها به اثرات گرانشی رُمبش(متلاشی شدن) گاز در کهکشان های اولیه، وابسته است. نخست، "نظریه های پایین به بالا ” وجود دارند، که در آن گاز، درون توده هایی به اندازه ی میلیون ها خورشید( که شروع کوچکی برای چیزی به اندازه کهکشان است) متراکم و رُمبیده می شود. این توده ها پس از آنکه با هم ترکیب شدند، کهکشان ها را می سازند.

اما نظریه های "بالا به پایین”  توده های حاصل هر کدام به اندازه ی کهکشان های متعدد بوده که برعکس به کهکشان های مستقل تقسیم می شوند. این نظریه ها ( نظریه های بالا به پایین) چگونگی واقع شدن کهکشان ها در خوشه ها را توضیح می دهند. در هر حال – پایین به بالا یا بالا به پایین- توده های حاصلِ رمبیده شده درون کهکشان های اولیه از ماده تاریک و گاز هیدروژن تشکیل می شوند. در حالیکه ماده تاریک مانند یک هاله بیرونی اطراف ِ کهکشان های اولیه را احاطه کرده، هیدروژن به سمت مرکز آنها سقوط می کند.
 
 کهکشان ها چگونه شکل می گیرند؟
کهکشان های نخستین کیهان رنگ سبز از خود منتشر می کردند

براساس یافته‌های جدید محققان کهکشان‌ها در اوایل تشکیل جهان در حدود ۱۱ میلیارد سال قبل نور سبز رنگی از خود منتشر می کردند. این نور سبز رنگ کهکشان های نخستین از اتم های اکسیژن شکل می گیرد که دو الکترون خود را از دست داده اند. به گفته محققان ستارگان در آن زمان از فعال ترین ستاره های کنونی هم داغ تر بوده اند.
ستاره شناسان دو نوع اصلی ِ کهکشان ها را شناسایی کرده اند: کهکشان ِ بیضوی و مارپیچی. این تفاوت ها در شکل کهکشان ها، بر اساس یک نظریه مربوط به شکل گیری ستارگان آنها میباشد. وقتی ابرهای گازی شکل به هم برخورد و با هم ترکیب می شوند، ستاره ها شکل میگیرند. اگر ستاره های کهکشان های نخستین تمامأ در یک لحظه شکل بگیرند، پس از آن کهکشان بالغ شکل ضرورتأ شکل بیضی کهکشان ِ اولیه را نگه می دارد و یک کهکشان "بیضوی” به وجود می آید.
 
کهکشان ها چگونه شکل می گیرند؟
یک نمونه از کهکشان های بزرگ بیضوی شکل

کهکشان های مارپیچی زمانی شکل می گیرند که درون کهکشان ِ اولیه ستاره ها با فواصل زمانی مختلف به وجود آیند. در این رویداد گاز بین ستارگان ِ در حال گسترش به رمبش خود ادامه می دهد و در نتیجه اختلاف گرانش ستاره ها، گرد و غبار و گاز درون کهکشان، کار را کمی دشوار می کند؛ این جنب و جوش همه چیز را به حرکت دیسک وار وادار کرده و اختلاف های اضافی گرانش باعث به وجود آمدن بازوهای مارپیچی می شود. تغییرات اضافی هم با برخورد و ادغام کهکشان ها به وقوع می پیوندد. ستاره شناسان بر این باورند که ترکیب دو کهکشان همیشه یک کهکشان بیضوی شکل به وجود می آورد. به گفته ی محققان احتمالا کهکشان راه شیری تاکنون با کهکشان بزرگ دیگری ترکیب نشده است در حالی که کهکشان هایی مشاهده شده اند که در مرکز خوشه های کهکشانی به احتمال زیاد نتیجه نوعی ترکیب و ادغام کیهانی هستند.
 
بیگ بنگ

گوشت و مرغ را چقدر در فریزر نگه داریم؟

یک کارشناس تغذیه گفت: گوشت سفید را حداکثر تا دو ماه و گوشت قرمز را نیز تا سه ماه می‌توان در فریزر نگهداری کرد.
 
مریم شیرمستی در گفت و گو با ایسنا، با اشاره به زمانی که می‌توان مواد غذایی منجمد را در فریزر نگهداری کرد، افزود: این زمان برای گوشت سفید شامل مرغ و ماهی بین یک تا دو ماه است، اما گوشت قرمز را تا سه ماه هم می‌توان در فریزر نگهداری کرد.
 
وی ادامه داد: البته این زمان برای شرایطی است که دمای فریزر 18 درجه سانتی‌گراد زیر صفر باشد، گوشت خون‌آبه نداشته باشد و در کیسه نایلونی نگهداری شود که تماسی با هوا ندارد.
 
به گفته این کارشناس تغذیه اگر گوشت از حالت منجمد خارج شود، حتما باید آن را مصرف و از انجماد دوباره آن خودداری کرد، زیرا آهن و ویتامین‌های گوشت در این فرآیند از دست می‌رود.
 
شیرمستی در خصوص نگهداری سبزیجات منجمد نیز یادآوری کرد: سبزیجات را می‌توان چهار تا شش ماه نیز نگهداری کرد، اما حتما باید به صورت بخارپز( در حدی که تغییر رنگ بدهند) نگهداری شود.
 
وی گفت: سبزیجات سرخ شده با روغن قابلیت نگهداری در فریزر را ندارد، زیرا روغن آن اکسید می‌شود، همچنین نباید سبزیجات را به صورت خام نیز نگهداری کرد.

رضا ساکی نوشت:

رضا ساکی نوشت:
 
رییس هیئت‌مدیره جامعه هتلداران ایران گفت:‌ «کاهش مسافر و اوضاع بد اقتصادی باعث شده برای نوروز امسال بیشتر هتل‌ها از افزایش نرخ اقامت صرف‌نظر کنند.»
 
منظور آقای رئیس این است که هتل‌ها عید گران نمی‌شوند. البته برای بسیاری از مردم ایران مهم نیست که هتل‌ها چه قیمتی دارند، چون مردم ایران در تعطیلات نوروز دو دسته‌اند، دسته اول آن‌هایی که به گرجستان می‌روند و قیمت هتل در ایران برای‌شان مهم نیست و دسته دوم آن‌هایی که هنگام سفر در چادر اقامت می‌کنند و قیمت هتل برای‌شان مهم نیست و اگر بخواهند یک شب خاطره‌انگیز داشته باشند، می‌روند در مسافرخانه می‌خوابند.
 
اما چون اسم گرجستان را آورده‌ام، باید توضیح بدهم، چون شاید شما که ماهواره ندارید خبر نداشته باشید که چه خبر است. بعد از ناامنی‌های ترکیه حالا کم‌کم گرجستان تبدیل به مقصد اول ایرانی‌ها برای تعطیلات نوروز شده است. گرجستان نسبت به کشورهای دیگر همسایه چند ویژگی دارد؛ اول این که از خیلی کشورها خارج‌تر است، مثلا از کشور جمهوری آذربایجان خیلی خارج‌تر است. دوم این‌که آنجا ارزان‌تر از سفر به کیش است، البته سوم و چهارمی هم دارد که چون بدآموزی دارد، نمی‌توانم بگویم.
 
خلاصه که ایرانی‌ها که یک زمان دبی را رونق دادند و بعد در آبادانی تایلند کوشیدند و بعد ترکیه را آباد کردند، حالا سعی در پر کردن جیب گرجستان دارند. البته یک خوبی سفر به گرجستان این است که مثل سفر به تایلند نیست که که آدم خجالت بکشد بگوید و یا قسم بخورد که برای استفاده از طبیعت تایلند به آنجا سفر کرده‌ است. شما با صدای بلند می‌توانید بگویید گرجستان بوده‌ام. فقط یادتان باشد طوری در گرجستان بگردید که اگر یکی از همکاران لایو شما را در اینستاگرامش پخش کرد، دست‌ کم برای طی کردن مراحل اخراج، روی برگشتن به اداره را داشته باشید.

«اگر مرا بزنند…!!!» «غلامحسین ساعدی »


«اگر مرا بزنند…!!!» «غلامحسین ساعدی »

 

«اگر مرا بزنند…»

«هیچ‌کس باور نخواهد کرد که یک ‌ماه تمام، چگونه آشفته‌ حال و دل‌ نگران بودیم. بیشتر بچه‌ های بندِ “دو” که همه همدیگر را می ‌شناختیم و در یک شاخۀ حزب سگ ‌دو می ‌زدیم و جان می ‌کندیم، و دائم در این خیال بودیم که حساب ‌شده ما را دست‌ چین کرده و در یک هُلفدونی بغل هم چپانده ‌اند. ولی رفتار ما در برابر مأموران و زندانبانها چنان بود که انگار هیچ آشنایی قبلی با هم نداشتیم و اجبار هم‌ زنجیری باعث شده که پای یک سفره بنشینیم و درد دل یکدیگر را گوش کنیم، اگر مأموری پیدا می ‌شد به‌ جای دم فرو بستن یکی شروع می‌ کرد به یاوه ‌بافی دربارۀ زندگی خودش، و دومی اسم و رسم و شغل دیگری را می ‌پرسید، و چون پوزخندی بر لب مأمور نمی‌ دیدیم، آسوده‌ خاطر می‌ شدیم که طرف از ارتباط تشکیلاتی ما بویی نبرده است.

در بازجوییها و بازپرسیها نیز نتوانسته بودند کلمه‌ یی از دهان ما بیرون بکشند. بله، بچه ‌ها چنین بودند، تهدید و کتک، در هیچ ‌یک از ما کارگر نبود، امّا دلشوره، امان از ما بریده بود. دائم چشم به‌ در بودیم و می ‌ترسیدیم که مسئول اصلی شبکه را دستگیر کنند.‌ اگر او را که “سرشاخه”‌اش می‌نامیدیم، دستگیر می‌ کردند، کار تشکیلات زار بود. ‌اگر او بیرون باشد خیالمان تخت بود که چیزی از هم نخواهد پاشید. مطمئن بودیم که “سرشاخه” قدرت آن را دارد که چفت و بست قضایا را هم بیاورد، و آن ‌چه را که تکه ‌پاره شده سر هم کند و به نیم‌ مرده‌ یی جان ببخشد ‌و همه ‌چیز را سر پا نگاه دارد.

هر روز که می‌گذشت و هر هفته ‌یی را که پشت ‌سر می‌ گذاشتیم به ظاهر آرام می‌ گرفتیم ولی در درون، قَلَق و اضطراب دست از سر ما برنمی ‌داشت. سر دوراهی بودیم، از یک طرف امیدوار بودیم که گرفتار نشود و از طرف دیگر چشم ‌انتظار آمدنش را به‌ داخل زندان داشتیم

(دکتر غلامحسین ساعدی، در زندان شاه)

“سرشاخه” آدم لَندهور بزن ‌بَهادری بود. قدّ بلند و شانه ‌های پهن و صورت درشتی داشت. موقع راه رفتن دستهایش را تاب نمی‌ داد. پاهایش او را به جلو می‌ برد و برخلاف همه، بال نمی ‌زد. حرف ‌زدنش بامزه بود، گاه بلندبلند و گاه زیرلبی حرف می ‌زد. ‌دندانهای بلند و درشتی داشت و موقع خندیدن، بیشتر از لبها، چشمهایش می ‌خندید و نصف پیشانیش چین برمی‌ داشت و موقع اخم کردن نیز چنین بود. حرف هم که می ‌زد چنین بود،‌ ابروی راستش بالا می ‌رفت و بالای ابرو فراوان چین برمی ‌داشت. معروف بود در اثر ضربه‌ یی که به شقیقۀ چپش زده ‌اند، اعصاب نصف پیشانیش بریده شده. خودش در این‌باره چیزی نمی ‌گفت، هیچ‌ وقت عادت نداشت دربارۀ خودش وِرّاجی کند. در نشست برخاستهای عادی آواز می‌ خواند و گاه‌ گداری هم لبی تر می‌ کرد و به دیگران نیز جرعه ‌یی تعارف می‌ کرد. همه ‌جا می‌ لولید؛ در کارگاههای قالیبافی، در قهوه ‌خانه‌ ها، در پاتوق کارگران دخانیات، در دهات دور و نزدیک، در باغهای اطراف شهر. بیشتر وقتها سر چهارراهها دیده می ‌شد که به انتظار ایستاده است. انگار در یک لحظه، در چندین و چند جا حضور دارد.‌ ولی گاه ‌گداری غیبش می ‌زد، ولی هیچ‌ وقت سر قرار و مدار دیر نمی ‌کرد. حال که یک‌ مرتبه شبکه زیر ضرب رفته بود و بیشتر ما گیر افتاده بودیم،‌ به حق نگران او بودیم.

بله دیگر، یک شب که بی‌ خیال، هرکدام گوشه ‌یی یله شده بودیم، در بازشد و “سرشاخه” را هل دادند توی بند. همه یک ‌مرتبه از جا کنده شدیم و نفسهامان برید.

شکل عوض کرده بود. تکیده و پیر و شانه‌ هایش پایین افتاده بود. بدنش صاف شده بود، انگار از زیر اتوی عظیمی بیرون آمده. ولی اعضای صورتش اصلاً عوض نشده بود. همان خنده و همان صدا را داشت و چین و چروک نصف پیشانیش بیشتر شده بود. هیچ ‌یک از ما را نگاه نکرد. یک ‌راست رفت و گوشه‌ یی افتاد و تکیه داد به دیوار و پاهایش را دراز کرد. ‌لحظه ‌یی ساکت نشست و با کف دست،‌ عرق پیشانیش را پاک کرد و خندۀ بلندی سرداد و بعد لبهایش را برچید و بعد به گوشه ‌یی خیره شد و بعد دست کرد تو جبیش و زیر لب گفت: “سیگار هم که نداریم”.

سیگاری تعارفش کردیم.‌ آتش زد،‌ چند پُک پشت ‌سرهم بالاکشید و بعد خودش را جمع‌ و جور کرد، و با صدای آرامی گفت: “سیگار عجیب می‌ چسبه”.

بعد خیره شد به صورت تک ‌تک ما و گفت: “چه خبرتونه؟ مگر اتفاقی افتاده؟”

از این که چنین شجاعانه حرف زد،‌ همۀ ما لبخندزدیم و بعضیها بلند خندیدند.‌ ولی خودش ساکت نشست. سیگارش را که تمام کرد، سیگار دیگری برداشت و آتش زد و گفت: “بچه‌ها شما واقعاً ‌مهربانین، سیگار خیلی مزه میده”. یکی گفت:‌ “سیگار زیاد داریم، نگران نباش”. جواب داد:‌ “آره، همه را می‌ کشیم، ولی یادتون باشه،‌ خیال نکنین چون به ‌من سیگار دادین، حرف شما را گوش بکنم. ‌متوجه باشین که…”

من پرسیدیم: ‌”یعنی چه؟ مگه قرار بود حرف ما را گوش بکنی؟”

با آرامش کامل گفت:‌ “خُب دیگه،‌ از اول برایتان بگویم که من این‌ کاره نیستم. مقاومت بی ‌مقاومت. اگه منو ببرن و بزنن، همه‌ چیز و میگم. حوصله ندارم”.

همه هاج و واج همدیگر را نگاه کردیم. همه یک فکر در سر داشتیم، که چی؟ خواهد گفت؟ همه‌ چیز را خواهد گفت؟ مگر او نبود که می ‌گفت دهان ما را با تبر هم نمی‌ توانند باز کنند. و حالا همین‌ جوری جازده؟ خواهد گفت؟ همه چیز را خواهد گفت؟

یکی از پشت سر گفت: “عجب خِنگهایی هستین، داره شوخی می ‌کنه، شما هم باورتون میشه». که با صدای بلند جواب داد: «شوخی چیه؟ اگه منو بزنن من میگم، همه‌ چی رو میگم».

من پرسیدم: “همه ‌چی رو؟ یعنی ماها را هم لو میدی؟”

گفت: “شما که هیچ، همه‌ چی رو لو میدم. من حوصلۀ کتک ندارم، اگه منو بزنن…”

یکی از بچه‌ها پرسید: “اگه نزنن چی؟” ‌جواب داد: “معلومه، اگه نزنن هیچی نمیگم”.

صدایی از گوشه ‌یی بلند شد: “چکار کنیم که تو را نزنن؟”

گفت: “مگه کاری ازتون برمیاد؟ اگه می ‌تونین نذارین منو بزنن، اگه منو بزنن، من میگم”.

رفیق بغل‌ دستی من گفت: “به‌ نظرم خسته‌ س، شاید هم گرسنه‌ شه، یه‌ چیزی بدیم بخوره”. ‌از ته ‌ماندۀ شام، بشقابی کشیدیم و برایش آوردیم که با وَلَعِ تمام بلعید و لیوانی آب خورد و نفس بلندی کشید و گفت: “خیلی چسبید، چند روز بود که گرسنه بودم. غذاهاشون زیاد هم بد نیس”.

یکی گفت: “همیشه هم این‌ جوری نیس”.

جواب داد: “خیلی مزه کرد،‌ ولی بچه‌ ها، درسته که به من سیگار دادین، شام دادین، آب دادین، ولی اگه منو بزنن، همه رو میگم”.

بشقابی سیب جلویش گذاشتیم.‌ خودش را جمع و جور کرد و چهار زانو نشست و تمام سیبها را خورد و گفت: “با وجود این من یکی میگم”.

یکی از بچه‌ها گفت: “رفیق سر به سر ما نذار، ما که تو را می‌ شناسیم”.

نیم‌ خنده‌ یی کرد و پیشانیش چین خورد و گفت: “اشتباه می ‌کنین، من اصلاً حوصلۀ مشت و لگد ندارم”.

من گفتم: “اگه بگی که کار خودت زاره، می‌ دونی که پای دیوار می‌ کارنت؟”

خیلی خونسرد جواب داد: “باشه من از گلوله و پای دیوار نمی ‌ترسم. من از کتک می ‌ترسم”.

یکی از بچه‌ ها بلند شد و با خشم سیلی محکمی خواباند درِ گوشش و خود را جمع ‌و جور می ‌کرد که با مشت و لگد به جانش بیفتد که چند نفری جلوش را گرفتند.

“سرشاخه” خندید و با دست صورتش را مالید و گفت: “بچه ‌ها، شما به من سیگار دادین، غذا دادین، آب دادین، سیب دادین،‌ کتکم زدین، خیلی ممنونم، ولی اگه اونا بزنن، من محاله که نگم”.

یکی از بچه ‌ها گفت:‌ “دیوونه شده، زده به سرش”.

“سرشاخه” که سقف را نگاه می ‌کرد گفت: “حالا به سرم زده یا نزده، یادتون باشه که من از حالا گفتم”.

همه با اضطراب همدیگر را نگاه کردیم و هر کدام به گوشه ‌یی خزیدیم. نمی‌ دانستیم چکار بکنیم.

“سرشاخه” دستش را دراز کرد که سیگاری بردارد که یکی از بچه ‌ها با سرعت جعبۀ سیگار را از جلوش برداشت. سرشاخه پرسید: “دیگه به من سیگار نمی ‌دین؟”

که چند نفر هم‌صدا گفتند: “نه‌خیر، نمی‌ دیم”.

لحظه‌ یی تو لب رفت و مثل بچه ‌ها گفت: “هنوز گرسنه ‌مه، یک کمی غذا بدین”. جواب دادند: “غذایی در کار نیست”.

‌لحظه ‌یی ساکت شد و بعد گفت:‌”چند تا از اون سیبها بدین”.

من گفتم: “برای چی بدیم؟”

جواب داد: “معلومه، می‌ خوام بخورم”.

یکی گفت: “چرا تو بخوری؟ مگه ما دهان نداریم؟”

بی ‌آن ‌که حالت تمسخر داشته باشد، گفت: “پس یه سیلی دیگه بزنین”.

کسی از جایش تکان نخورد،. لحظه ‌یی بعد انگار که با خودش حرف می ‌زند، گفت: “باشه، سیگار که نمی‌دین، از آب و غذا هم که خبری نیس، سیلی هم که بی ‌سیلی، با وجود این اگه دستشون رو من بلند بشه، من همه ‌چی رو میگم”.

یکی از بچه ‌ها گفت: “هر غلطی می ‌خواهی بکنی بکن، ولی ما…”

که حرفش را خیلی جدّی برید و گفت: “شما بله، ولی من نمی‌ تونم، تحمّل ندارم که مدام منو بزنن و کلمه کلمه حرف از دهنم بکشن. یه دفعه میگم و جون خودمو خلاص می‌ کنم”.‌

نیم‌ساعتی در سکوت گذشت، انگار که بختک روی تک ‌تک ما افتاده بود. خسته و عاجز بودیم، دیگر از شوخی گذشته بود، ‌چکار می‌ شد کرد؟ که در باز شد. دو مأمور وارد شدند. بی ‌آن‌ که از سکوت ما حیرت کنند او را با خود بردند. همهمه بین ما درگرفت. هر کس چیزی می ‌گفت و به‌ تصوّر، حدسی می ‌زد. جیرۀ سیگار تمام هفته را آن‌ شب دود کردیم و کسی پلک روی پلک نگذاشت. صبح شد، با بی ‌اشتهایی و دلهره صبحانه خوردیم. نزدیکیهای ظهر در باز شد. او را آوردند و به گوشه ‌یی انداختند؛ سر تا پا آغشته به ‌خون. دماغش را روی صورتش له کرده بودند، دَلمۀ خونی چشم راستش را بسته بود. گوشۀ لبهایش پاره شده بود. یک‌مرتبه متوجه پاهایش شدیم. دو تکۀ گوشت خون‌ چکان، انگار که با ساطور کوبیده بودند، انگشتهای له‌ شده و ناخنهای درهم ‌ریخته. استخوانهای مچ ‌پای راستش زده بود بیرون. دستهایش نیز چنین بود. و هزاران زخم در اندامهای تکه ‌پاره‌ شده ‌اش دهان باز کرده بود، و خون‌ مردگیهای زیر پوستش به سیاهی می ‌زد. با زحمت نفس می ‌کشید و سعی می ‌کرد که مدام خود را جا به‌ جاکند و نمی ‌توانست. از دریدگیها و پارگیهای بدنش شعله‌ های درد زبانه می‌ کشید و هُرم دوزخی عذاب، همۀ ما را می ‌آلود.

سر پا ایستاده بودیم و هیکل سَلّاخی شده‌ یی را تماشا می ‌کردیم که می‌ خواست درهم بپیچد و لوله شود.

پیاله ‌یی آب برایش آوردیم و چند قاشقی در حلقومش ریختیم و چند بالش آوردیم و دور و برش چیدیم.

یکی از بچه‌ ها جلو رفت و کنارش زانو زد و پرسید: “گفتی یا نگفتی؟”

همه نزدیک شدیم و دورش حلقه زدیم. “سرشاخه” نفسی تازه کرد و با صدای خفه ‌یی گفت: “نه، نتونستن خوب بزنن، اگه خوب می ‌زدن…”

خنده‌ اش گرفت.‌ بیش از لبها، زخمها خندیدند و پیشانیش چند چین کوچک برداشت.

هیچ‌ کس باور نخواهد کرد که به چه حالی افتادیم.

سه‌ روز بعد، دوباره آمدند و او را بردند و دیگر بازنیاوردند».

(«الفبا»، دورۀ جدید، شمارۀ ‌3، تابستان1362).

 

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از رانندگان فرودگاه

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از رانندگان فرودگاه


باز هم بی کفایتی ورانت خواری دیگر. علیرغم بودن حدود دو هزار تاکسی مشغول فعالیت در فرودگاه مهرآباد که بدلایل مختلف و نبود مسافر و فعالیت مترو از مسافرینشان کاسته شده، متاسفانه با خبر شدیم یک شرکت پیمانکاری دیگر در فرودگاه امام اقدام به گشایش و افزودن راننده کرده است. درصورتی که نیاز به شرکت دیگری احساس نمیشد. نمی دانیم چه دستهای در کار است که با توجه به نزدیک بودن انتخابات قصد بدبین کردن جامعه رادارد. با این حرکت باعث از بین رفتن نان سفره رانندگان قدیمی گردیده اند.

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از عسلویه

گزارش خبرنگار پیام سندیکا از عسلویه


با توجه به صدمات روحی و جسمی که کار ممتد در روز و در ماه به نیروی کار پروژه‌ای ‌وارد می‌کند، نیروهای کار پروژه‌ای ‌انتظار دارند براساس قانون کار و مقاوله نامه‌های بین‌المللی که ایران یکی از امضاء‌کنندگان آن است، کار پروژه‌ای ‌را به صورت دو هفته کار و دو هفته مرخصی (‌طرح اقماری) برنامه‌ریزی کنند. بدون این که روی حقوق آن‌ها تاثیر منفی به جا بگذارد. زیرا :

طی دو هفته، یک ماه ساعت کاری را انجام می‌دهند و حداقل 16 ساعت بیشتر

کار به صورت اردوگاهی و ‌دور از شهر و خانواده و اسکان در خوابگاه است

ساعت طولانی کار در روز، 12 ساعت

گریز از بحران آب نیازمند نیل به درک مشترک

گریز از بحران آب نیازمند نیل به درک مشترک
 

این روز ها واژه های بسیاری را می شنویم که برای مان جذاب هستند؛ حکمرانی آب، توسعه پایدار، آب مجازی، مدیریت یکپارچه منابع آب، مدیریت جامع، امنیت آبی، دیپلماسی آب، بازار آب، مافیای آب و… اما به راستی درک درستی از هرکدام از این تعاریف داریم؟
ما گذشته خود را به طور دقیق نمی شناسیم، همه افراد دنبال این هستند که آینده آب کشور را پیش بینی کنند. مشکل ما مساله شناسی است. ما تاریخ توسعه آب در این مملکت را نمی دانیم. نمی دانیم که این مشکلات چطور به مرور زمان شکل گرفته اند و تنها به دنبال یافتن مقصر هستیم و نمی دانیم که وضع کنونی ما محصول تفکر جمعی ماست و طی سال های سال این قضیه شکل گرفته است و خود ما آن را رقم زده ایم.
ما سیستم آب خود را نمی شناسیم و اطلاعات پایه ای درستی در مورد آن نداریم. بنابراین ابتدا باید تاریخ نگاری کنیم .
دکتر کاوه مدنی استاد امپریال کالج لندن، چهره نوین مهندسی عمران آمریکا در سال ۲۰۱۲ و دانشمند برجسته جوان علوم زمین در سال ۲۰۱۶ درباره مشکلات مدیریت آب کشور می گوید:
ابتدا باید دید ما فهم درستی از کلمه مدیریت داریم یا خیر؟ به نظر می‌رسد مدیریت در ایران یک مفهوم گنگ است و تعریف درستی از آن در کشور نداریم. نمی دانیم چه کسی آب را در کشور مدیریت
می کند و مدیریت منابع آب در کشور بیش تر یک واژه فانتزی است که ما درباره آن صحبت می کنیم و هر جا که ذهنمان نمی تواند مساله را تحلیل کند، می گوییم مشکل مدیریتی است. اما خیلی درست نمی دانیم که چه می گوییم و همیشه از مدیریت جامع در کشور حرف می زنیم؛ این که مدیریت الان ایراد دارد، باید یکپارچه و پایدار شود را همه می گویند و در ظاهر همه می دانند. یک سری واژه هایی در کشور مد شده است که خیلی هم نمی دانیم چیست؛ مثل مدیریت یکپارچه منابع آب، حکمرانی مطلوب آب و …بیان این واژه ها بیشتر یک ایده آل گرایی است، بدون اینکه تعریف درستی از آن ها داشته باشیم.
وی می افزاید: واقعیت این است که در علم
می گوییم مفاهیمی مثل توسعه پایدار، آزادی و برابری و موارد این چنینی که خیلی ایده آل هستند و جذاب هم به نظر می رسند، تعریف صلب و ثابتی ندارند، یعنی تعریف آن ها بر اساس دانش و شرایط دائما در حال تغییر است. ممکن است مفهوم آزادی برای ما با کسانی که در گذشته بوده اند، تفاوت داشته باشد، بنابراین توسعه پایدار هم همین است. یک سری مفاهیم ایده آل هستند که ما خیلی نمی توانیم آنها درست تعریف کنیم. اما ایراد اینجاست که فکر می کنیم تلقی ما از توسعه پایدار و مدیریت یکپارچه و جامع لزوما همان تعریف درست است و این خطر است. ما هرچه جلوتر می رویم علم به ما می گوید ما خیلی کم می دانیم و محیط اطراف را نمی شناسیم.
استاد امپریال کالج لندن تصریح می کند: فاکتورهای عدم قطعیت بسیار زیاد هستند. بنابراین می گوییم سیستم بسیار پیچیده ای که تلفیقی از انسان و طبیعت است را داریم که این سیستم به شدت پویا است و رفتار غیر قابل پیش بینی دارد و زمانی که یک مجموعه این شرایط را دارد، شما نمی توانید با یک راه حل ساده مشکل آن را حل کنید و در این شرایط است که مدیریت تلفیقی مطرح می شود؛ ما باید از درهای مختلف برای حل مشکل وارد شویم. شما اگر یک بیمار را درنظر بگیرید که هم کبد و هم کلیه و قلب و بسیاری از اعضای آن مشکل دارد. شما نمی توانید تنها روی یک قسمت آن متمرکز شوید و مساله را حل کنید.
بنابراین گفته می شود مدیریت تلفیقی راه حل است. متاسفانه بارها و بارها این سوال مطرح می شود اگر بخواهی برای ایران یک کار انجام دهی آن چیست؟ این سوال غلطی است؛ چرا که وقتی مساله این طور پیچیده می شود راه حل آن دیگر فقط تعادل بخشی یا فقط کاهش مصرف یا آب های ژرف و شیرین سازی نیست؛ بلکه باید از درهای مختلف وارد شویم و این تعریف درستی از مدیریت تلفیقی در کشور است.
وی در خصوص پایین بودن بهره وری آب در بخش کشاورزی می گوید: بهره وری آب در بخش کشاورزی پایین است و دلیل آن این است که ما به بخش کشاورزی هیچ گاه به عنوان بازوی اقتصادی نگاه نکردیم. ما اقتصاد نفت محور داریم. بنابراین بخش کشاورزی درکشور ما به دو دلیل مهم بوده است که یکی ازآن ها به عنوان مهمترین دلیل، اشتغال است و دلیل دیگر تامین غذا بوده است که در این بخش هم خیلی موفق نبوده ایم.
نامبرده اضافه می کند:اقتصاد نفت محوری که به صورت اقتصادی به کشاورزی نگاه نکرده است، هیچ موقع نمی تواند صنعتی فکر کند و نمی داند چطور ضرر و زیان را تراز کند. همچنین باید توجه کرد که این بخش غیر دولتی بوده و کشاورزان ما کشاورزان خرد هستند و ما با تعداد بالای کشاورز و زمین های کوچک مواجه هستیم که عملکرد آنها هم سنتی بوده و همیشه به حمایت نیاز داشته اند.از این رو ما آب آنها را مجانی کردیم و سعی کردیم برق ارزان به آنها بدهیم، بنابراین قدرت نوآوری، رقابت و شکوفایی را از این بخش گرفته ایم و این بخش همان طور سنتی وقدیمی عمل کرده و هیچ گاه انگیزه ای از لحاظ اقتصادی نداشته است تا متفاوت عمل کند؛ بنابراین وضعیت معیشتی کشاورزان خرد طوری نبوده است که توان این را داشته باشند که بهره وری زمین های خودشان را بالا ببرند.
وی ادامه می دهد: کشاورزان نمونه ای که ما هر سال به آن ها جایزه می دهیم، کشاورزانی هستند که زمین های بزرگ داشته اند. این کشاورزان اقتصادی و صنعتی کار می کنند. اما ما چون این نگاه اقتصادی را نداشته ایم، نتوانسته ایم درست عمل کنیم و مساله دیگر این است که یادمان باشد اگر راندمان آبیاری در بخش کشاورزی پایین است، لزوما عامل ایجاد مشکل نیست، ما اگر بخواهیم آبیاری را قطره ای کنیم و راندمان را بالا ببریم، تجربه جهانی نشان داده است وقتی این اتفاق بیفتد، مصرف آب در خیلی از موارد اتفاقا افزایش می یابد. چون اگر از در مقابل وارد نشویم و اقدام نکنیم تا آبی که از افزایش راندمان ذخیره
می شود را از کشاورز بگیریم، او محصول دیگری می کارد و مصارف بالاتر می رود.
مدنی دراین خصوص که آیا بازار آب راهکاری اقتصادی برای حل بحران در شرایط کنونی کشور است، پاسخ می دهد: بازار داد و ستد آب با بازار های دیگر متفاوت است. ما بازار آب را به طور نسبی در کشور داشته ایم. در حقیقت هرجا که شما بتوانید حقابه ، برداشت و تخصیص آب را مدیریت کنید، عملا بحث تبادل آب رخ می دهد. اما متاسفانه ما هنوز سازوکار مناسبی برای این تبادل نداریم؛ اگرچه در بسیاری از موارد حتی موانع قانونی هم داریم. بازار آب لزوما نیازمند تشکیلات عجیب و غریبی نبوده یا مثلا به تکنولوژی خاصی وابسته نیست. بحث این است که اگر حقابه مدیریت و نظارت شود، این اتفاق می افتد و خود آب به سمتی خواهد رفت که سود دهی بیشتری دارد، چرا که اگر حقابه ها تعریف شوند، مدیر شهر می تواند از کشاورز آب را بخرد.
وی می افزاید: مهم این است که سازوکار مدیریت حقابه ها تعریف شده و سیستم مانیتورینگ و رصد این داستان ایجاد شود. خیلی ها از بازار آب تصویر فانتزی دارند. این که بگوییم بازار آب مشکل ما را کامل حل خواهد کرد، درست نیست. مصرف ما باید اقتصادی شود و این بدان معناست که آب باید به جایی برود که آورد هر قطره آن از نظر ریالی بیشتر باشد؛ چه در کاشت محصول و چه در صنعت . همه فکر می کنند باید یک بازار رسمی آب درست شود و قیمت آب بالا برود، اما در واقع چنین نیست. اگر بتوانیم حقابه ها را درست مدیریت کنیم، می توانیم بازار آب خوبی داشته باشیم. با برداشتن موانع حقوقی داد و ستد حقابه ها ، بازار آب به طور تدریجی شکل می گیرد. البته تجربه نشان می دهد که وقتی مانع
نمی شویم کشاورزان خود به خود به سمت افزایش بهره وری اقتصادی حرکت می کنند.
استاد امپریال کالج لندن در خصوص استفاده از منابع مالی غیر دولتی برای اجرای طرح های در دست اجراو پروژه های جدید و بنیادی می گوید: سرمایه گذاری بخش خصوصی و خارجی می تواند تاثیرگذار باشد؛ هر چند که هنوز فضا برای سرمایه گذار خارجی مطلوب نیست. بخش خصوصی هم هنوز به سرمایه گذاری در پروژه هایی که به دولت مربوط می شود، علاقه وافری ندارد. اما باید دانست تنها یک جنبه مشکلات ما در بخش آب، مالی است و جنبه های سازوکاری و ساختاری مدیریتی آن مهم‌تر
است. ما باید تفکر خودمان را عوض کنیم. دانش و آگاهی ما هنوزبه سمت درستی نرسیده است. کاش بخش جدیدی از سرمایه به سمتی برود که تفکر غالب ما را تغییر دهد.
وی درباره عوامل بحرانی شدن آب در ایران هم می گوید:ما مفهوم توسعه را درست نفهمیده ایم. ظرفیت های
خودمان را درست نشناخته ایم و آب را به عنوان یک عامل محدود کننده ندیده ایم و به عنوان عاملی دیده ایم که باید در مسیر توسعه همراه ما بیاید و مارا تامین کند و ما فکر کردیم آب لایتناهی است و این ایراد اصلی بوده است و هنوز هم تفکر ما به صورت جدی عوض نشده است.
این کارشناس در خصوص موضوع آب مجازی به عنوان راه حلی برای بحران آب می گوید:آب مجازی کلمه ای است که در ایران مد شده است. کسی که مفهوم آب مجازی را طرح کرده است هم بعضی از ادعاهایی را که ما در مورد آن داریم، را مطرح
نمی کند. نمی دانم چرا در ایران فکر می کنند با تبادل آب مجازی مشکلات به سادگی حل می شود.این مفهوم درستی نیست. آب مجازی یک شاخص است که باید با نگاه کردن به آن بفهمیم در سیستم کشور چه اتفاقی در حال افتادن است. ایران از لحاظ بعضی داده های موجود واردکننده آب مجازی است. پس یعنی باید خوشحال باشیم که مشکلی نداریم؟ نه این درست نیست. این ها هم از جنس همان روشنفکری هایی است که بدون این که موضوعی را درک کنیم، برداشت غلط از مفهوم را به عنوان پایه و مبنا برای تصمیم گیری قرار می دهیم و آن را نقد هم می کنیم. شما نمی توانید آب مجازی را از اقتصاد جدا کنید. برای این که آنچه نهایتا تصمیم گیرنده است، این است که چه قیمتی را برای محصول پرداخت می کنیم و اصلا میزان تبادل آب کشورها بر اساس موجودی آب آنها نیست، بلکه بر اساس اقتصاد آنها است . اقتصاد های قوی تر صادر کننده تکنولوژی و وارد کننده غذا هستند؛ یعنی واردکننده آب مجازی؛ بنابراین آب خود را در صنعت خرج می کنند و آب را از کشور های با اقتصاد
ضعیف تر با قیمت پایین می خرند. نمی دانم چرا انتظارات غلطی از یک مفهوم ساده داریم.
وی می افزاید: بخش آب کشور ما مثل آدمی است که ۶۰-۵۰ سال ورزش نکرده است و از چاقی رنج برده و سیگار هم می کشد و رژیم غذایی پرچربی دارد. وقتی به سراغ هر دکتری می رود به اوگفته می شود
که باید سیگار را ترک کند، رژیم غذایی خود را تغییر دهد و ورزش کند. ولی این آدم همواره به دنبال یک قرص و داروی جدید می گردد و حاضر نیست کار های پایه ای که دکتر به او می گوید را انجام دهد و در فضای تخیلی خود سیر می کند. وضعیت ما در آب هم به همین شکل است. به ما گفته می شود کاری که اکنون باید انجام دهیم، کاهش مصرف و کاهش تقاضای آب است، اما ما به دنبال راه حل های زود بازده فضایی هستیم . یک روز به دنبال آب شیرین کردن و یک روز هم به دنبال آب های ژرف هستیم. با فرض این که میلیون ها لیتر آب ژرف داشته باشیم، آن آب را هم استفاه کرده و سریع برایش برنامه ریزی می کنیم. سابقه ما نشان می دهد هر پروژه ای را کلنگ زده ایم برای آبش زود تر از همه چیز برنامه ریزی کرده ایم. مدنی می گوید: مکان یابی و جایابی و تخمین میزان آب های ژرف آسان نخواهد بود و حداقل بهتر است برای برداشت آن عجله نکنیم و آن را برای نسل های آینده نگه داریم. برداشت آب های ژرف یک راه حل فنی است؛ مانند انتقال آب، سد سازی و چاه و … ما منکر ارزش تکنولوژی نمی شویم. بحث استفاده به جا از آن است و اینکه آن را با چه گزینه هایی مقایسه می کنیم. عادت کرده ایم به جای انتخاب خوب و بد بین بد و بدتر انتخاب کنیم . بنابراین عده ای استفاده از این آب ها را درمقایسه با آب شیرین کن ها و انتقال آب بهتر می دانند و توجیه می کنند؛در حالی که راه حل بهتر کاهش مصرف و تقاضا است و اینکه چگونه با مصرف آب کم تر، تولید بیشتری داشته باشیم.
وی دریاره روش های فرهنگ سازی آب در کشور های مدرن می گوید: بخشی از این داستان مساله فرهنگی که فرد ارزش آب را بداند، شیر آب را ببندد، مدت کوتاه تری استحمام کند و … ولی اصل داستان اقتصادی است. مهم ترین فاکتوری که باید لحاظ شود، اقتصاد است. مردم به سیگنال های اقتصادی پاسخ
می دهند. اگر بتوانیم یک روش را جلوی پای کشاورز بگذاریم که با مصرف آب کم تر سود بیشتری داشته باشد، طبعا کشاورز قبول می کند. اما بلد نیستیم مشوق های اقتصادی بسازیم. ما عادت کرده ایم یا از مکانیزم های تنبیهی استفاده کنیم و مثلا تلاش کنیم یکباره قیمت آب را بالا ببریم و اگر فرد زیاد برداشت کرد، تنبیه بشود.چنین کاری هم که از لحاظ سیاسی و اجتماعی به سادگی امکان پذیر نیست.بنابراین آنقدر صبرمی کنیم تا بگوییم دیگر آب نداریم. خیلی دنبال سرمایه گذاری و یاد دادن نرفته ایم. ما اگر بتوانیم شغل تامین کنیم و صنعت را توسعه بخشیم، خیلی از کشاورزان زمین خود را رها کرده و در بخش صنعتی کار می کنند تا دیگر آفتاب نخورند و نگران سم و کود و افت و فروش رفتن محصولات خود نباشند. ما جایگزینی برای کشاورز ایجاد نکرده ایم و باید بفهمیم که بخش آب در کشور به بخش های دیگر هم وابسته است و این مملکت نیاز به توسعه اقتصادی و صنعتی دارد و باید با آب کم تر سود بیشتری را تامین کند. فرهنگ سازی در کشور به تغییر ذهن و نگرش مسئولین برمی گردد . مردم هم باید خود را مسئول
بدانند
این صاحب نظر در خصوص پیش‌بینی‌های
بین‌المللی برای آینده ایران و منطقه می‌گوید:
پیش نمایی‌های آینده کلی هستند. این که این منطقه، منطقه‌ای گرم و خشک است و بیشتر مدل‌های تغییر اقلیم می گوید که این مناطق خشک تر هم می‌شوند و دما بالا خواهد رفت، ظرفیت کشاورزی کاهش می‌یابد و جمعیت هم روبه رشد است. اما هیچ کس نمی تواند پیش نمای دقیقی از آینده متصور شود؛ ضمن این که خیلی از پیش نمایی های قدیم درست نبوده است، مثلا انتظار می رفت جمعیت کشور تا سال ۱۴۰۰ به ۱۰۰ میلیون نفر برسد و این اتفاق نخواهد افتاد. پیش‌نمایی در این موارد سخت است.
وی تصریح می کند: ما گذشته خود را نمی شناسیم و مشکلی که داریم این است که خیلی درگیر آینده هستیم و به گذشته خود خیلی توجه نکرده‌ایم. همه افراد دنبال این هستند که آینده را پیش بینی کنند. اینکه تقاضای آب بیش تر از موجودی آن است را همه
می دانیم، اما این که گفته می شود در فلان تاریخ آب تمام می شود و مثلا تا فلان سال دیگر آب نداریم،
حرف غیر منطقی است. مشکلی که وجود دارد، این است که جامعه آب ما دچار روشنفکری شده است. استاد امپریال کالج لندن اضافه می کند: ما سیستم آب خود را درست نمی شناسیم، حوصله کارهای بنیادی و پایه هم نداریم. خیلی سریع هم می خواهیم نتیجه بگیریم و با اعتماد به نفس بالایی صحبت می کنیم و مثلا می گوییم حکمرانی آب چیز خوبی است، از مدیریت یکپارچه و توسعه پایدار و آب مجازی و دیپلماسی آب صحبت می کنیم که تنها حرف های قشنگی هستند. اما حاضر به مطالعه بیش تر و افزایش دانش خود نیستیم و تنها خودمان برای خودمان دست می زنیم و از هم تقدیر می کنیم. اتفاقی که در این جا افتاده، این است که ما دچار نوعی اسارت روانی شده ایم؛ یعنی در یک قاب روانی محدود شده ایم و فقط با همنوعان خودمان در این باره صحبت
می کنیم و بدون آن که مفاهیم را درک کنیم، آن را تکرار
می کنیم و در نهایت افرادی که بیرون این جامعه باشند، حرف های ما را متوجه نخواهند شد. گویی ارتباط ما با جامعه واقعی قطع شده است.
وی می گوید: مدگرایی و روشنفکری در این زمینه به درد جامعه ما نمی خورد. ما نیاز به یک قشر عملگرا داریم. ما می توانیم آموزش، فرهنگ و مدیران را نقد کنیم، اما مشکل آب کشور در واقع خود ما روشنفکران هستیم. باید در نظرگرفت این توده مردم هستند که تصمیم می گیرند و نهایتا یک چیز را رقم می زنند. ما باید واقعیت های جامعه را درک کنیم و دنبال کلمات فانتزی نباشیم. ما باید به دنبال رفع مشکلات پایه ای باشیم.
مدنی می گوید:ما باید برای حل مشکل آب از خودمان شروع کنیم و به یک درک مشترک از مشکلات آب کشور برسیم. برای نیل به درک مشترک لزوما نیاز نیست که تخصص ما یکی باشد ما باید بفهمیم که چرا کشاورز از آب بدین شکل استفاده می کند، باید بفهمیم چرا مردم در مصرف آب صرفه جویی نمی کنند و چرا فردی که همچنان ماشین خود را با آب می شوید با ما همکاری نمی کند. ما به درک مشترک نیاز داریم که با مطالعه گذشته حاصل می شود. برای رسیدن به درک مشترک به فرهنگ گفتگو و احترام به نظرات دیگران هم نیاز داریم که از آن بی بهره ایم.
وی می افزاید: یکصد گروه تلگرامی آب و محیط زیست داریم. همه دوست دارند مرجع و رهبر جریان باشند. تا کسی از کسی سوال می کند و مطلبی را نقد می کند به ما برمی خورد و سریع یک گروه تلگرامی جدید درست می کنیم و دوباره روز از نو روزی از نو. انتقادهای ما هم فنی نیست و خیلی از مواقع
بی ربط به موضوع است. ما باید با پوپولیسم محیط زیستی که درست شده است، مقابله کنیم و خرافاتی را که در حوزه منابع آب ایجاد شده اند را از بین ببریم. اگر این فاصله بین روشنفکران آبی ، مصرف کنندگان و تصمیم گیرندگان آب کم نشود، به حل مشکلات آب کشور نمی توان امید داشت.
پایگاه خبری تحلیلی آب ایران
پریسا سلامی

زنان و خشونت‏های پیدا و نهان

درباره برگزاری همایش رفع خشونت علیه زنان ، چالش ها و راهکارها - بخش اول
زنان و خشونت‏های پیدا و نهان
 

زمانی که مردی از توانمندی بیشتر خود نسبت به زنان سخن می‌گوید، باید از او پرسید که در راه شکوفا شدن استعدادها و تلاش برای موفقیت، با چه موانعی مواجه بوده است؟ آیا هرگز کسی صرفا به دلیل جنسیت اش او را دست انداخته و ناامید کرده است؟ مثلا در روزهایی که تلاش می‌کرد رانندگی بیاموزد، آیا کسی مزاحمش شده و با فریاد از او خواسته است برود و پشت گاز آشپزخانه بایستد؟ آیا در محل کار همواره زیر ذره بین کسانی قرار گرفته است که منتظر باشند خطایی از او سر بزند تا به پیش داوری‌های منفی شان، مهر تأیید بزنند؟ آیا کسی او را از پیشرفت و بهترین بودن منع کرده است؟ آیا هرگز مجبور شده است کارش را بدون تشویق اطرافیان، پیش ببرد؟ آیا به دلیل موفقیت‌های بیش از حد، در زندگی خانوادگی با همسرش دچار مشکل شده است؟
شاید برای اغلب مردان قابل درک نباشد، اما اینها مسایلی خشونت بار است که بسیاری از زنان در مسیر موفقیت با آنها روبه رو می‌شوند، موانع نامریی فرهنگی و اجتماعی که ریشه‌هایی تاریخی دارد.‏

تاریخچه زن ستیزی در ادبیات کهن
دکتر هنگامه آشوری، استادیار زبان و ادبیات فارسی، با نگاهی به حکمت نظری و عملی ادبیات کهن، درباره خشونت علیه زنان، می‌گوید: با نگاهی به جامعه ادبی کهن که قدرت در آن ساختاری هرمی دارد و در تمامی افت و خیزهای سیاسی و تاریخی‌اش تغییر چندانی نکرده است، می‌بینیم شاعرانی که متصل به دربار و قدرت بوده‌اند و حتی شعرایی مانند سنایی، عطار و مولوی که از منابع قدرت فاصله داشتند، از تأثیر ساختار آن در امان نماندند، همه بر اساس این الگو قلم زدند، برخی تندروتر و برخی با تعادل جویی خردمندانه. قلم همواره در دست مردان بوده است و زنان، فرعی و تابع مردان به حساب می‌آمدند. شمار زنان سخنور ناچیز بوده و دانش و به ویژه عرضه آن در ملأ عام توسط زنان، خطرناک تلقی می‌شده است.‏
در حیطه شعر، نام ۴۰۰ زن شاعر در تذکره‌ها باقی مانده است که از برخی از آنها فقط یک بیت شعر در دست است. برخی زنان شاعر تخلص‌هایی داشتند که برای گریز از بدنامی، به وسیله آنها بر پاکدامنی خود تأکید می‌کردند، مانند نهانی، مخفی، عفت، عصمت و مستوره. اولین مجموعه منتشر شده از یک زن که او اسم خود را بر آن نوشت، متعلق به پروین اعتصامی بوده است.
وی می‌افزاید: درباره خوارداشت زنان در ادبیات کهن، کتاب‌های بسیاری نوشته شده است و این موضوع، بازخوانی فرهنگ را به یکی از ضرورت‌های دوران ما تبدیل کرده است. ۱۵۰ سال است که ما از یک سو در سنت مانده‌ایم و از یک سو به تقابل با دیگر فرهنگ‌ها گرفتار آمده ایم.
برای تمرین انتقاد و مدارا و درک عارضه‌ها و بازدارنده‌های فرهنگی، باید مسایل را واکاوی کنیم. درک خشونت و شرّ ما را غمگین می‌کند اما در عین حال راهکارهایی پیش پایمان می‌گذارد. یکی از عناصر فرهنگی که در ادبیات تجلی بسیار دارد، مهر و مهربانی است. سرآمد معلمان اخلاق نیک، سعدی، بی آزاری را سرمنشاء انسانیت می‌داند، آنجا که می‌گوید «میازار موری که دانه کش است»، اما چرا در مورد زنان، قاعده بازی می‌تواند تغییر کند؟
این استاد ادبیات در پاسخ به پرسش خود می‌گوید: احساسات دوگانه و ضد و نقیض نسبت به زنان همه را فرا گرفته است؛ احساس نیاز و مهر از یک سو و ترس و ضعف از سوی دیگر. حتی امام محمد غزالی در «نصیحت الملوک» می‌گوید: «و به حقیقت هرچه به مردان رسد از بلا، از زنان رسد!» در قابوسنامه هم آمده است: «دختر نابوده به و چون ببود، یا به شوی به یا به گور»! ادیبان و فرزانگان در چارچوب نظریِ نگرش منفی به زنان مشترک اند، آیا آنان این توهین‌ها را در زیست هر روزه به زنان، مادران و دخترانشان روا می‌داشتند یا حکمت نظری مسلط چیزی بوده است و حکمت عملی چیزی دیگر؟

از خاقانی ناامید نباشید!
دکتر آشوری با دنبال کردن مسیر تاریخی موضوع می‌گوید: وقتی به دوره تصوف می‌رسیم، زنان سیری صعودی طی می‌کنند.
«ابن عربی» به خوبی از زنان سخن می‌گوید و ابن رشد باورهای نادرست راجع به زنان را نکوهش می‌کند. فردوسی در لابه لای ابیات شعرهایش اجازه می‌دهد تا همسر او را بشناسید. او طی ۳۰ بیت در ابتدای «بیژن و منیژه» از همسرش به عنوان زنی فرهیخته یاد می‌کند و کاملا برخلاف حکمت نظری رایج، به تفکر زنان بی اعتنا نیست.
خاقانی که شاعری سختگیر، خودپسند، اهل مجادله، متشرع و متعصب در دین بود، پس از تولد دخترش این شعر را می‌سراید:
«مرا چه نقصان گر جفت من بزاد کنون
به چشم زخم هزاران پسر یکی دختر؟
که دختری که ازین سان برادران دارد
عروس دهرش خوانند و بانوی کشور
اگر بمیرد باشد بهشت را خاتون
وگر بماند زیبد مسیح را خواهر
اگرچه هست بدینسان خداش مرگ دهاد
که گور بهتر داماد و دفن اولی‌تر
مرا به زادن دختر چه خرمی زاید
که اش مادر من هم نزادی از مادر…»
دکتر آشوری با بیان این نمونه، می‌گوید: اما با خواندن منشات خاقانی، به نامه‌ای که برای داماد خود نوشته بود، بر می‌خوریم که حکمت عملی او را ۸۰۰ سال پیش از این نشان می‌دهد. ماجرا این بود که دامادش تصمیم می‌گیرد بر سر دختر خاقانی هوو بیاورد! خاقانی آگاه می‌شود و این نامه را می‌نویسد، در ابتدای نامه تندی می‌کند و به گوشه و کنایه او را گوشمالی می‌دهد و می‌گوید «این عادت یاغیان است که به میوه ستان باغبان درآیند، صنوبر صدنوبر بشکنند، میوه را دست زده و پای فرسوده کنند و نیم خورده بگذارند و بگذرند…» سپس از زندگی خود و همسرش تعریف می‌کند که ۲۵ سال با زنی روستایی زندگی کرده و بسیار دردسر و درد دل از او کشیده، برادران همسرش بارها کتک اش زده‌اند، اما «من روزی بر سر او زنی دیگر نیاوردم و او را دشمن کام نکردم و در وقت بیماری او را واننهادم…» و در نهایت با تواضع به صورتی التماس‌آمیز از او می‌خواهد از این کار منصرف شود. جالب اینجاست که ۸۰۰ سال پیش چندهمسری از نظر اخلاقی، عملی ناپسند شمرده می‌شد. با خواندن این متن دیگر نمی‌توان از خاقانی یکسره ناامید شد. ‏
دکتر آشوری تأکید می‌کند: برای پیشروی به جلو ابتدا باید به الگوهای مثبت فرهنگی خود روی آوریم و سپس به تعامل با فرهنگ‌های دیگر بپردازیم. فقط از راه آموزش می‌توان فرهنگ خشونت را زدود و مهر را جایگزین آن کرد.

اخلاق رو به انحطاط
سید مصطفی محقق داماد، مجتهد و حقوقدان، می‌گوید: خشونت علیه زنان یکی از آفات تلخ اجتماعی تاریخ ماست که در ۲ حوزه اجتماع و خانواده قابل طرح است؛ هرچند ریشه آن می‌تواند یکی باشد و علل و جهات آن هم مشترک است و به نظر می‌رسد می‌توان آنها را در ۲ دسته علل عملی و نظری تقسیم بندی کرد.
از جهت عملی، «از کوزه همان برون تراود که در اوست». ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که اخلاق را در آن رو به انحطاط می‌بینیم و رفتار با زنان نیز یکی از شئون اخلاقی-اجتماعی ماست. ملت ایران به مسلمان بودن خود افتخار می‌کند و مسلمان، در شبانه روز چندین بار خدای خود را به مهربانی می‌خواند.
چرا این ملت باید نسبت به دیگران خشن باشد و آنها را تحمل نکند؟ زن و مرد هم ندارد، مگر تحمل در مقابل مردان وجود دارد؟ مگر مهربانی با آنها وجود دارد؟ ما بندگان خدای رحمان و رحیم هستیم، ولی این موضوع در تربیت ما اثری نگذاشته است. همه با هم بی ادبیم. صفحه حوادث روزنامه‌ها انسان را به گریه می‌نشاند!‏
از بُعد نظری خشونت علیه زنان و وضعیت تبعیض‌آمیز علیه آنان، از مباحث حقوق بشر است. تا وقتی که جامعه و مدیران ما از صمیم قلب، حقوق بشر را نپذیرفته و به آن معرفت کامل نداشته باشند، به جایی نخواهیم رسید. تا وقتی در این کشور اجتهاد مبتنی بر کرامت بشری و عدالت – که ۲ اصل اصیل حقوق بشری است- به جای اجتهاد فقهی پا نگیرد، این مشکلات وجود دارد.
این استاد حوزه و دانشگاه می‌افزاید: «کانت» را پدر حقوق بشر می‌دانند. در آثار این فیلسوف بزرگ تاریخ غرب، یک کلمه درباره حقوق بشر نمی‌بینیم، اما او پدر حقوق بشر شمرده می‌شود، زیرا «کرامت انسانی» را مطرح کرده که اصول حقوق بشر از آن استخراج شده است. 
وی تأکید می‌کند: ما میان هستی و بایستی پیوند ندادیم. باید به بایستی‌ها سرایت کنیم و در مقام اجتهاد، اگر فتوایی به کرامت بشری تنه زد، آن را عوض کنیم و اصل را بر کرامت و عدالت قرار بدهیم. اگر اجتهاد فقط متن گرایی نباشد و کرامت محور و عدالت محور نشود، مشکل حل نخواهد شد.

خشونت‌های پنهان
شاید این را نشنیده باشید که یکی از شاعران زن ایران که جوان، موفق و دارای تألیفات بسیار است، اخیرا به دلیل اجازه نداشتن از همسرش نتوانسته است از کشور خارج شود!‏
زهرا نعمت زاده ـ عضو تیم ملی تیراندازی با کمان بانوان ایران و دارنده طلای مسابقات المپیک، با در میان گذاشتن تجربه مشابه خود در این زمینه می‌گوید: باید دید در لحظه آخر چه اتفاقی می‌افتد که مردی که از ابتدا قبول کرده است همسرش وارد حیطه‌های اجتماعی شود، ناگهان تصمیم خود را عوض می‌کند و به خودش اجازه می‌دهد که هزینه‌ها و برنامه‌ریزی‌ها را به هم بزند و مانع حضور همسرش در عرصه‌های جهانی شود؟ مقابله با این امر به کمک و با حمایت حقوقدانان و قانونگذاران محقق می‌شود. مردان نباید زنان را مایملک خود بدانند، زیرا هر ۲ به یک اندازه انسان هستند و ما امیدواریم این قضیه به طور جدی دنبال شود، زیرا مشکلی است که بسیاری از زنان به دلیل آن، به اهدافشان نمی‌رسند.‏
دکتر هما داودی ـ حقوقدان، می‌گوید: مفهوم خشونت عوض شده و برخلاف مفهوم سنتی آن که بیشتر ناظر بر خشونت فیزیکی و تصور ما از آن، خانمی بود که دور چشم اش کبود است، امروز موارد بیشتری را در بر می‌گیرد که شاید خود خانم‌ها هم از آنها خبر نداشته باشند، به طوری که حتی برخی، خشونت اقتصادی را نیز از خشونت‌ها به حساب می‌آورند.‏
شهیندخت مولاوردی ـ معاون امور زنان و خانواده رئیس‌جمهوری، با بیان این که انتظار جامعه از نقش‌های زن و مرد متفاوت است، می‌گوید: نقشی که رسوم و فرهنگ ما به مردان می‌دهد، به آنان قدرت می‌بخشد و مردان را به عوامل خشونت و زنان را به قربانی تبدیل می‌کند. اینجاست که ضرورت تدوین قانونی که این وضعیت را مهار کند، احساس می‌شود.
قوانینی وجود دارند که زن و شوهر را تکلیف به حسن معاشرت می‌کنند، مثلا قانونی که به زن اجازه می‌دهد اگر جان و حیثیت اش در خطر باشد، مسکن جداگانه‌ای بگیرد، اما هنوز برای پیشگیری از برخی موارد که مصداق خشونت تلقی می‌شوند، ضمانت اجرایی وجود ندارد. ‏
وی می‌افزاید: رویکرد یک قانون موثر و مناسب در این باره باید چند محور را مد نظر قرار بدهد. ما در شرایط و زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که دیگر چاردیواری اختیاری نیست. قانون باید حامی و مراقب فرد بزه دیده و خشونت دیده باشد و فرد خشن را مجازات کند. مبارزه با خشونت علیه زنان یک مسئولیت همگانی است و مدیر اجرایی نهاد زنان سازمان ملل متحد نیز یکی از برنامه‌های این سازمان را تمرکز بر پیشگیری از خشونت عنوان کرده است.

رأی سخیف برای روح لطیف
دکتر محمدحسین ساکت، رئیس هیأت مدیره انجمن حقوق شناسی، در سخنرانی خود با عنوان «تأثیر رأی نادرست و سخیف بر یک روح لطیف» می‌گوید: خشونت پنهان علیه زنان، حتی در آرایی که برخی قضات صادر می‌کنند وجود دارد. کسانی که کار قضایی کرده‌اند می‌دانند که هیچ پرونده‌ای بغرنج‌تر از پرونده‌های خانوادگی نیست و برای قضاوت درباره آنها آمیخته‌ای از احساس و عاطفه و دانش‌های گوناگون لازم است.
او که ادیبانه و پرطمطراق سخن می‌گوید، می‌افزاید: برخی از قضات ما از دانشه‌های جنبی که باید آنها را در صدور رأی شایسته درباره حضانت فرزندان یاری دهد، تهی هستند. اوایل دهه هفتاد در یکی از شهرستان‌ها هیچ کس حاضر نبود قاضی اطفال شود، چون اعتقاد بر این بود که قاضی آن است که احکام سنگین مانند اعدام بدهد!
رأی نادرست و سخیف یک قاضی برای روح لطیف یک مادر چه پیامدهایی دارد؟ ‏
دکتر ساکت در پاسخ به پرسش خود می‌گوید: در پرونده‌ای وکیل بودم که سوگمندانه، اولین تجربه بعد از بازنشستگی ام بود و هنوز زخم کهنی است که روحم را آزار می‌دهد. حضانت بچه‌ای ۸ ساله که در زمینه‌های علمی، هنری و مذهبی مقام اول را داشت، در یک کشمکش خانوادگی به رأی دادگاه بدوی از مادرش گرفته و به پدرش سپرده شد. مادرش که دبیر بود، نامه‌ای به من نوشت و من با طرح موضوع و دلایل روان شناسانه، از دادگاه درخواست کردم نظر خود کودک را بپرسند. اما آنها گفتند این که کودک باهوش است و مقام اول را کسب کرده است، مهم نیست و باید بعد از ۷ سالگی با پدرش زندگی کند.
بچه چند بار از خانه پدر فرار کرد و بسیار اشک ریخت، اما حکم درباره او اجرا شد. بعد از یک ماه درحالی که با بی خبری پدر و عمه به زیرزمین رفته بود و بازی می‌کرد، دچار برق گرفتگی شد و از دنیا رفت. باید بدانیم دلبستگی به والدِ زیستی، در کودک تأثیری دارد که گسستن آن، اضطراب ایجاد می‌کند.
دکتر ساکت تأکید می‌کند: دادگاه‌های ما اگر خیلی لطف کنند، برای طرفین پرونده نیم ساعت وقت می‌گذارند، در حالی که تصمیم‌گیری درباره حضانت فرزند راحت نیست.
در یک مورد، شوهر روی ماشین خواهر زن اش اسید ریخته و به دنبال شکایت او، به ۱۰۰ ضربه شلاق تعلیقی محکوم شده بود.
دو هفته بعد این کار را تکرار کرده و این بار مواظب بوده است تا تصویری از او در دوربین ثبت نشود. بعد هم خانم را به اتهام افترا محکوم کرد و در نهایت خانم بعد از این هیجانات دچار بیماری سختی شد.
به دلیل این گونه حساسیت‌ها، مجرب‌ترین افراد را باید برای دادگاه‌های خانواده انتخاب کنند. متأسفانه نگاه ما به زنان به شکلی است که حتی در لایه‌های تحصیلکرده و فرهیخته جامعه هم شاعر پرآوازه‌ای می‌گوید:
«زن آفتاب جهانتاب زندگانی است امیر
ولی دریغ که در صحبتش کمالی نیست»!‏
وی در بیان راهکاری برای مسأله خشونت علیه زنان می‌گوید: باید با خشونت‌های پنهان در گفتار و نوشتار و آرا و کردار علیه زنان، مبارزه کرد که جامعه شناسی حقوقی می‌تواند در این راه به حقوقدانان کمک کند.
ارمغان زمان فشمی

رئیس جمهوری: دیگر نمی‌توان میان ملت‌ها دیوار کشید

در کنوانسیون بین‌المللی راهنمایان گردشگری
رئیس جمهوری: دیگر نمی‌توان میان ملت‌ها دیوار کشید
گفتگو، کوتاهترین و کم‌هزینه‌ترین راه برای حل اختلاف میان دولت‌هاست
 

حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی دیروز در هفدهمین کنوانسیون جهانی راهنمایان گردشگری تصریح کرد: اگر دیواری هم بین ملت‌ها باشد، باید برداشت و دنیای امروز، دنیایی نیست که بین ملت‌ها و مردمان سرزمین‌های مختلف فاصله ایجاد کرد.
امروز روز همسایگی است همه از لحاظ فرهنگی، علمی و تمدنی همسایه یکدیگر شده‌ایم و هستیم و جهان ارتباطات و فناوری اطلاعات فاصله‌های ملت‌ها را کمتر کرده است.
رییس‌ جمهوری با تأکید بر اینکه امروز کسی نمی‌تواند در مقابل جهانی شدن بایستد، گفت: امروز روزی است که ملت‌ها از لحاظ فرهنگی به یکدیگر نزدیک‌تر شدند و قطع‌کردن پیمان‌های تجاری دنیا کمکی به اقتصاد، توسعه و رونق اقتصادی نخواهد بود.
دکتر روحانی تأکید کرد: امروز روز آشتی، نزدیکی و همزیستی مسالمت‌آمیز ملت‌هاست و روز ایجاد فاصله بین ملت‌ها نیست و اگر می‌خواهیم به صلح، ثبات و امنیت بیشتر دست یابیم، باید تعامل بین ملت‌ها را بیشتر کرده و مفاهمه را میان مردم ملت‌‌های مختلف افزایش داد.
رییس‌ جمهوری در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه دولت در سایه توافق برجام راه را برای میزبانی هر چه بیشتر از جهانگردان، آماده‌تر کرده است، اظهار داشت: امروز نیازمند نزدیکی، تعامل و وحدت بیش از پیش ملت‌ها و جهانیان با یکدیگر هستیم و دولت یازدهم تلاش دارد صنعت گردشگری را در ایران به سمت توسعه حرکت دهد.
دکتر روحانی با بیان اینکه توریسم و گردشگری به عنوان پلی میان ملت‌های جهان، محسوب می‌شود، گفت: در این میان راهنمایان گردشگری پل‌های میان ملت‌ها، فرهنگ‌ها و تمدن‌های جهانی هستند و گردشگری زمانی به کمال می‌رسد که راهنمایان آن با بیان و اخلاقی خوش، از گردشگران به خوبی استقبال کنند.
رییس‌ جمهوری اضافه کرد: راهنمایان گردشگری تاریخ و زوایای تمدن بشری را با بیان و تسلط خود به تاریخ به جهانگردان بیان می‌کنند و ابعاد و صورت‌های پشت پرده تمدن‌ها را برای گردشگران توضیح می‌دهند و بدون تردید اگر راهنمایان گردشگران نبودند، بهره معنوی و علمی گردشگران از سفر خود بسیار اندک می‌بود.
دکتر روحانی خاطر نشان کرد: راهنمایان گردشگری خادمان میراث گذشته و واسطه‌ای برای معرفی آثار تاریخی و افکار امروز جهان و نیز واسطه‌ای بین قرن‌های گذشته با نسل امروز هستند و تاریخ هزاران سال گذشته را به تاریخ امروز متصل کرده و اذهان نسل جوان را با تمدن کهن پدران و اجدادمان آشنا می‌سازند.
رییس‌ جمهوری خاطر نشان کرد: یکی از اهداف بلند ما به عنوان ملتی بافرهنگ و تمدنی ۷ هزار ساله پیوند مستحکم ملت‌ها با یکدیگر است.
دکتر روحانی با تأکید بر اینکه ملت ایران با سلاح کشتار جمعی مخالف است، خاطر نشان کرد: به ‌رغم اینکه ملت ایران قربانی سلاح کشتار جمعی است و متجاوزین صدامی علیه ما از سلاح شیمیایی استفاده کردند، اما هرگز به دنبال سلاح کشتار جمعی نرفته و نخواهیم رفت و آن را مخالف اخلاق و معیارهای دینی خود می‌دانیم.
رییس‌ جمهوری با بیان اینکه در طول سال‌های گذشته به موفقیت بزرگی در زمینه تعامل با جهان دست یافته‌ایم، اظهار داشت: مذاکره ما با قدرت‌های بزرگ و جهان در زمینه مسأله هسته‌ای به معنای آن بود که مفاهمه، تعامل و گفتگو کوتاه‌ترین، بهترین و کم‌هزینه‌ترین راه برای رفع اختلاف میان دولتهاست.
دکتر روحانی افزود: در میز مذاکره با شش قدرت بزرگ به توافقی دست یافتیم که نه فقط برای ما هفت کشور بلکه ره‌آوردش برای همه جهانیان آشتی، امنیت، ثبات و تعامل بیشتر بود.
رییس‌ جمهوری گفت: در سایه توافق هسته‌ای و برجام سفره خود را برای میهمانان و گردشگران خارجی باز کردیم و خوشبختانه در سال گذشته توریست‌های خارجی با حسن نظر به سمت ایران راهی شده و زمینه را برای گردشگری مهیا دیده‌اند.
دکتر روحانی در ادامه با اشاره به آمار سفر گردشگران خارجی به ایران در شش ماهه اول امسال نسبت به شش ماهه سال گذشته، گفت: در این مدت ،
حضور گردشگران از فرانسه ۱۰۴ درصد، از جمهوری چک ۵۳٫۴ درصد، از هلند ۴۳٫۳ درصد، از سوئیس ۳۸٫۳ درصد، دانمارک ۳۷٫۵ درصد، ایتالیا ۳۳٫۸ درصد، انگلستان ۳۳ درصد، لهستان ۳۳ درصد، بلژیک ۳۲٫۳ درصد، اتریش ۲۸ درصد، اسپانیا ۲۷٫۹ درصد، یونان ۲۴٫۴، فنلاند ۱۹٫۲ درصد، آلمان ۱۶٫۶ درصد و روسیه ۱۳٫۶ درصد رشد داشته و این نشانگر آن است که با برجام دروازه ایران به روی میهمانان خارجی بازتر از گذشته شده است.
رییس‌ جمهوری با اشاره به اقدامات دولت برای توسعه صنعت گردشگری، گفت: نوسازی ناوگان هوایی و نیز نوسازی و احداث شبکه های ریلی در سراسر کشور و در کنار احداث اتوبان‌ها و جاده‌ها، از جمله اقداماتی است که دولت در راستای توسعه صنعت گردشگری و جذب جهانگردان پیگیری می‌کند.دکتر روحانی خاطر نشان کرد: گردشگران خارجی در سفر به ایران تنها آثار تمدن گذشته را مشاهده نمی‌کنند، بلکه در کنار آن با فرهنگ بالا و میهمان‌دوستی مردم ایران به خوبی آشنا خواهند شد.
رییس‌ جمهوری گفت: صنعت توریسم نه تنها کمک بزرگی برای اقتصاد کشور است، بلکه در کنار آن به امنیت و ارتقاء فرهنگ جهانی و نیز انسجام مردم جهان کمک کرده و راه را برای تعامل بیشتر بین ملت‌ها آماده‌تر می‌کند. از این‌رو جهانگردی دارای آثار اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، علمی و حتی صلح، ثبات و امنیت برای منطقه و جهان است.
دکتر روحانی محیط زیست و میراث فرهنگی را دو سرمایه اصلی جهانگردی توصیف کرد و گفت: اگر محیط زیست کشورها آسیب ببیند بدون تردید، یکی از سرمایه‌های بزرگ جهانگردی لطمه دیده است لذا باید برای صیانت و حفاظت از محیط زیست سرمایه‌گذاری شود و همه باید تلاش کنیم از میراث فرهنگی گذشته نیز به خوبی صیانت کنیم.
رییس‌ جمهوری افزود: میراث فرهنگی گذشتگان در سراسر دنیا، سرمایه بشری برای همه ملت‌ها است و نباید نسبت به آن بی‌تفاوت بود.
دکتر روحانی در بخش دیگری از سخنان خود، با بیان اینکه ملت ایران همواره در تاریخ ایران اسلامی شگفتی‌های بزرگی را خلق کرده است، به قرارگرفتن در آستانه سی و هشتمین سالگرد انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: در این انقلاب بزرگ هیچ کشور، هیچ قدرتی و هیچ ابرقدرتی پشتیبان مردم ایران نبود و این مردم با اتکا به فرهنگ، دین و آرمان‌های بلند خود انقلابی مستقل و بدون وابستگی به قدرت‌های بزرگ خارجی و کاملاً مردمی را به ثمر رساندند.
رییس‌ جمهوری خاطر نشان کرد: یکی از بزرگترین ثمرات انقلاب اسلامی ایران، استقلال سیاسی سرزمین ایران بود و یکی از بزرگترین دستاوردهای این انقلاب حاکمیت ملی مردم ایران بشمار می‌رود که در آن تمام مدیریت کشور بر مبنای دموکراسی، مردم‌سالاری و صندوق آراء قرار دارد و یکی از ثمرات مهم انقلاب اسلامی نیز عزت مردم بزرگ این سرزمین می‌باشد.
دکتر روحانی خاطر نشان کرد: مردم ایران در دوران دفاع مقدس و تجاوز هشت ساله رژیم بعثی صدام نیز همچنان با اتکا به اراده، استقامت و ایستادگی خود و بدون حمایت‌های کشورهای خارجی، توانستند این تجاوز را از کشور دفع کنند.
رییس‌ جمهوری با اشاره به اینکه ایران کشوری است که هرگز سابقه استعماری‌گری و استعمارشدن نداشته است، گفت: ایران هیچگاه مستعمره کشور دیگری نبوده و در طول ده‌ها و قرن‌های گذشته نیز هیچگاه مردم ایران به کشور دیگر و همسایگان خود تجاوز نکرده اند مردم ایران هیچگاه با مسأله‌ای به نام نژادپرستی خوی نداشتند و اقوام، ادیان و فرهنگ‌های مختلف در ایران همزیستی مسالمت‌آمیزی با یکدیگر داشته اند و در کنار مسجد، کلیسا و کنیسه وجود دارد و در پارلمان نیز در کنار نمایندگان مسلمان، نمایندگان مسیحی، یهودی و زرتشتی نیز حضور دارند.
دکتر روحانی افزود: در ایران یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان از همان آزادی برخوردارند که مسلمانان دارای آن هستند.
رییس‌ جمهوری با بیان اینکه ایران در طول تاریخ گذشته به علم و دانش جهانی خدمت کرده است، گفت: ایران در قرون گذشته در علم و دانش پیشگامی‌هایی داشته است به نحوی که هنوز هم کتب اندیشمندان و دانشمندانی همچون بوعلی سینا، زکریا و فارابی و خواجه نصرالدین طوسی به عنوان کتب علمی در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی جهان مورد مطالعه قرار می‌گیرد.
دکتر روحانی افزود: ایران از لحاظ هنری و فرهنگی نیز دارای سابقه درخشانی است و نه تنها به شعرای فارسی زبان خود افتخار می‌کند، بلکه کشورهای همسایه ما هم به شعرا و دانشمندان که با زبان فارسی شعر می‌سرودند افتخار می‌کنند. به نحوی که مردم ترکیه به مولانا و مردم پاکستان و شبه قاره هند به اقبال لاهوری که به فارسی شعر می‌سرودند، افتخار می‌کنند.رییس‌ جمهوری گفت: مردم ایران در فرهنگ، علم و دانش، گام‌های پرخیر و برکتی برای جهانیان برداشته‌اند.دکتر روحانی در ادامه خطاب به راهنمایان گردشگری که از حدود ۴۰ کشور جهان به ایران آمده و در سالن اجلاس سران حضور داشتند، گفت: خاورمیانه مهد تمدن و گردشگری بود و آثار تمدنی و تاریخی در لبنان، فلسطین، سوریه، عراق، افغانستان، ‌پاکستان و آسیای مرکزی و قفقاز، شاخص بوده و هست اما باید توجه داشت که تروریسم فقط جان انسان‌ها و رشد حرکت توسعه‌ای و اموال و اقتصاد کشورها و مردم را تهدید نمی‌کند، بلکه به آثار تمدن جهانی و تاریخی نیز صدمه می‌زند.
دکتر روحانی افزود: تروریسم آثار مهم تمدنی را در سوریه و عراق و سایر کشورها مورد هجمه خود قرار داده است و همانطور که اگر جان انسانی گرفته شود، قابل جبران نیست، نابود شدن آثار تمدنی گذشتگان نیز قابل جبران نمی‌باشد.
رییس جمهوری با بیان اینکه ایران کشوری است که برای ثبات و دفاع از مردم بی‌دفاع منطقه از همه توان خود استفاده کرده و خواهد کرد، گفت: اگر کمک ایران به مردم و ارتش های عراق و سوریه نبود، امروز در دمشق و بغداد، تروریست‌ها حاکم بودند و به جای گروه‌های تروریستی در این کشورها شاهد دولت‌های تروریستی بودیم.
دکتر روحانی تصریح کرد: مردم شجاع سوریه و عراق و حمایت مردم ایران از این ملت‌ها بود که امروز تروریسم در منطقه در حال افول است.
رییس جمهوری با تأکید بر اینکه ایران همواره به امنیت و ثبات منطقه و جهان کمک کرده است، گفت:‌ در هر کجای دنیا اگر هر ملت آزاده‌ای برای مبارزه با تروریسم از ما کمک بخواهد، با همه توان به آن مردم مظلوم در برابر تروریسم کمک خواهیم کرد چرا که تروریسم خطر بزرگی برای جهانیان، منطقه ما و همه انسان‌ها می‌باشد.
در ابتدای این دیدار خانم احمدی‌پور معاون رییس‌ جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز با ارایه گزارشی از برگزاری هفدهمین کنوانسیون جهانی راهنمایان گردشگری،گفت: دولت یازدهم براساس باور قوی و همراستا با اهداف سازمان ملل و سازمان جهانی گردشگری مصمم است زیرساخت‌های صنعت گردشگری را هر چه بیشتر تقویت کند.
وی افزود: برخورداری از جاذبه‌های فرهنگی، تاریخی و تنوع آب و هوایی در کنار روحیه میهمان‌نوازی و ثبات سیاسی حاکم در ایران توانسته است، ایران را به لحاظ جذب گردشگر، در جایگاه ممتازی قرار دهد.
طالب الرفاعی، دبیرکل سازمان جهانی گردشگری نیز در این مراسم بر اهمیت گردشگری در شناساندن فرهنگ ملت ها به جهانیان تاکید کرد و گفت: نباید تسلیم نیروهایی شویم که تلاش دارند با ساختن دیوار و ممانعت از سفر، ما را از یکدیگر جدا کنند. سفر بهترین پاسخ به چالش های امروز دنیاست .
وی خاطر نشان کرد: هیچ چیز قدرتمند تر
‌از ارتباط مردم با یکدیگر نیست و این برای ما فرصتی است که به جهان نشان دهیم هر کسی که برای ساختن دیوار تلاش می کند ، قادر به منزوی کردن هیچ کشوری نیست بلکه فقط و فقط خودش را منزوی می سازد.
دبیرکل سازمان جهانی گردشگری با بیان اینکه ” از میان تمامی معضلاتی که جهان امروز با آن مواجه است، نبود تحمل و درک متقابل بین ملت ها، جدی ترین آنهاست”، افزود: تلاش ما بر ساختن پل، باز کردن مرزها و داشتن آغوشی باز برای مردم جهان است و این مهمترین پیام این کنوانسیون می باشد.
الرفاعی با تاکید بر اهمیت گردشگری و احترام متقابل به تفاوت های میان انسان ها، گفت: صرفنظر از این که چه کسب و کاری داریم، همه باید در راستای ساختن جهانی بهتر گام برداریم.

نقش‌هایی که فروخته شد


نقش‌هایی که فروخته شد

 

کاظم افرندنیا بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون درسن ٧١ سالگی درگذشت

 

کاظم افرندنیا، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، سابقه ۵دهه حضور در سینما و تلویزیون را داشت. او هفته گذشته به دلیل آنچه پزشکان «مشکوک به خونریزی مغزی» اعلام کرده بودند، راهی بیمارستان شد و صبح دیروز شنبه (۹ بهمن) دار فانی را وداع گفت.او در ‌سال ۱۳۲۴ در نائین متولد شد و فارغ‌التحصیل هنرستان هنرهای زیبا بود. افرندنیا بازیگری را در ‌سال ۱۳۵۳ با بازی در فیلم «ناجورها» به کارگردانی سعید مُطلبی آغاز کرد. همچنین در فیلم «سگ‌کشی» بهرام بیضایی هم ایفای نقش کرده بود. افرندنیا چندی پیش از وضع بیکاری خود گلایه کرده و گفته بود: «اکثر بازیگران قدیمی با مشکلات بیکاری و حتی بیشتر دست‌وپنجه نرم می‌کنند. کار ما این شده که صندلی را جلوی در بگذاریم و منتظر باشیم تا فرشته مرگ ما را با خودش ببرد.» او درباره فعالیت‌های اخیرش درعرصه بازیگری گفته بود: «بعد از دو‌سال چند وقت پیش درچند سکانس از «معمای شاه» به ایفای نقش پرداختم، اما در کل زمان بسیاری است که بی‌کارم و درخانه به سر می‌برم. متأسفانه چند وقتی هست که در سینما عادت خطرناکی باب شده و آن خریدن نقش‌هاست. من ٥٠‌سال در بازیگری بودم و الان به فراموشی سپرده شده‌ام

دیدنی ها

تجمع مخالفان دونالد ترامپ در مقابل ساختمان دادگاه فدرال در بروکلین نیویورک در حمایت از حکم قاضی در متوقف کردن اجرای فرمان اجرایی اخیر ترامپ مبنی بر ممنوعیت ورود پناهجویان و شهروندان 7 کشور به آمریکا
تجمع مخالفان دونالد ترامپ در مقابل ساختمان دادگاه فدرال در بروکلین نیویورک در حمایت از حکم قاضی در متوقف کردن اجرای فرمان اجرایی اخیر ترامپ مبنی بر ممنوعیت ورود پناهجویان و شهروندان 7 کشور به آمریکا
جمع مخالفان فرمان اجرایی ترامپ در فرودگاه های لس آنجلس، شیکاگو و نیویورک
جمع مخالفان فرمان اجرایی ترامپ در فرودگاه های لس آنجلس، شیکاگو و نیویورک
امضای فرمان اجرایی ترامپ در ممنوع کردن 5 ساله لابی گری مقامات دولتی- کاخ سفید
امضای فرمان اجرایی ترامپ در ممنوع کردن 5 ساله لابی گری مقامات دولتی- کاخ سفید
جشن سال نو چینی در شهر سائوپائولو برزیل
جشن سال نو چینی در شهر سائوپائولو برزیل
رقص اژدها در جشن سال نو چینی در شهر ووهان چین
رقص اژدها در جشن سال نو چینی در شهر ووهان چین
رژه پنگوئن های باغ وحش زوریخ سوییس
رژه پنگوئن های باغ وحش زوریخ سوییس
سفر نخست وزیر بریتانیا به ترکیه و دیدار با رجب طیب اردوغان در آنکارا
سفر نخست وزیر بریتانیا به ترکیه و دیدار با رجب طیب اردوغان در آنکارا
تلاش آتش نشانان عراقی برای خاموش کردن آتش چاه های نفتی حومه شهر موصل که از سوی داعش به آتش کشیده شده اند
تلاش آتش نشانان عراقی برای خاموش کردن آتش چاه های نفتی حومه شهر موصل که از سوی داعش به آتش کشیده شده اند
و گرفتن سلفی در کنار این چاه های به آتش کشیده شده!
و گرفتن سلفی در کنار این چاه های به آتش کشیده شده!
تخریب مقبره حضرت یونس در نزدیکی موصل از سوی داعش
تخریب مقبره حضرت یونس در نزدیکی موصل از سوی داعش
آلودگی هوای پکن و ماسک های گارد تشریفات ارتش چین در جشن سال نو چینی
آلودگی هوای پکن و ماسک های گارد تشریفات ارتش چین در جشن سال نو چینی
بازار احشام در راجستان هند