لزوم رسیدگی دولت و مجلس به وضعیت کولبران در مناطق مرزی کُردستان

در نامه جمعی از فعالان مدنی مطرح شد:

تعدادی از از فعالان‌ مدنی با انتشار نامه‌ای سرگشاده به رئیس‌جمهوری و نمایندگان مجلس ایران، خواستار رسیدگی به وضعیت کولبران در مناطق مرزی کُردستان ایران شدند.

مرگ کولبری دیگر در ارتفاعات «سی‌چومان» پیرانشهر/ متوفی فقط 19 سال داشت

پس از مرگ 5 کولبر در ارتفاعات مرزی سردشت، این بار یک کولبر نوزده ساله در ارتفاعات پیرانشهر، و باز هم بر اثر برف و ریزش بهمن جان خود را از دست می‌دهد.

توضیحات ماشین‌سازی اراک در مورد یک خبر

به دنبال انتشار اخبار مربوط به مشکلات صنفی کارگران کارخانه ماشین‌سازی اراک، روباط عمومی این واحد صنعتی توضیحاتی را منتشر کرد که متن کامل آن به شرح ذیل است.

دیدنی ها

قتل یک شهروند فیلیپینی مظنون به قاچاق مواد مخدر – مانیل
قتل یک شهروند فیلیپینی مظنون به قاچاق مواد مخدر – مانیل
مراسم تدفین دو برادر فیلیپینی کشته شده به ظن ارتباط با باندهای مواد مخدر در گورستان شهر مانیل
مراسم تدفین دو برادر فیلیپینی کشته شده به ظن ارتباط با باندهای مواد مخدر در گورستان شهر مانیل
کودکان نپالی در حال نوشتن درس های معبد روی دیوار - معبدی در شهر کاتماندو
کودکان نپالی در حال نوشتن درس های معبد  روی دیوار - معبدی در شهر کاتماندو
کاردنیال کلیسای جامع کبک در حال آغوش گرفتن رییس مرکز اسلامی کبک در مراسمی برای یادبود قربانیان مسلمان حمله به مسجدی در کبک در کلیسای نوتردام کبک
کاردنیال کلیسای جامع کبک در حال آغوش گرفتن رییس مرکز اسلامی کبک در مراسمی برای یادبود قربانیان مسلمان حمله به مسجدی در کبک در کلیسای نوتردام کبک
تظاهرات علیه فرمان اجرایی جنجالی ترامپ در ممنوعیت سفر به آمریکا برای شهروندان 7 کشور- شهر مینیاپولیس آمریکا
تظاهرات علیه فرمان اجرایی جنجالی ترامپ در ممنوعیت سفر به آمریکا برای شهروندان 7 کشور- شهر مینیاپولیس آمریکا
مراسم معرفی یک قاضی جدید برای دیوان عالی آمریکا از سوی ترامپ – کاخ سفید
مراسم معرفی یک قاضی جدید برای دیوان عالی آمریکا از سوی ترامپ – کاخ سفید
رد پا و تایر و ماشین پارک شده در زمین برفی – آلمان
رد پا و تایر و ماشین پارک شده در زمین برفی – آلمان
پوشیدن لباس وایکینگ ها در جشنواره ای سنتی در جزایر شِتلند بریتانیا
پوشیدن لباس وایکینگ ها در جشنواره ای سنتی در جزایر شِتلند بریتانیا
ساختمانی دولتی در شهر فرانکفورت آلمان
ساختمانی دولتی در شهر فرانکفورت آلمان
دادستان کل ایالت ماساچوست آمریکا در نشستی خبری از فرمان اجرایی اخیر ترامپ درباره ممنوعیت صدور ویزای آمریکا برای شهروندان 7 کشور انتقاد کرده و گفت ایالت ماساچوست علیه این فرمان شکایت خواهد کرد - بوستون
دادستان کل ایالت ماساچوست آمریکا در نشستی خبری از فرمان اجرایی اخیر ترامپ درباره ممنوعیت صدور ویزای آمریکا برای شهروندان 7 کشور انتقاد کرده و گفت ایالت ماساچوست علیه این فرمان شکایت خواهد کرد - بوستون
خرابی های ناشی از جنگ در مسجد اموی در شهر حلب سوریه
خرابی های ناشی از جنگ در مسجد اموی در شهر حلب سوریه
رژه گردان های عزالدین قسام - شاخه نظامی حماس- غزه
رژه گردان های عزالدین قسام - شاخه نظامی حماس-  غزه
تظاهرات علیه فرمان اجرایی جنجالی ترامپ در مقابل سفارت آمریکا در توکیو
تظاهرات علیه فرمان اجرایی جنجالی ترامپ در مقابل سفارت آمریکا در توکیو
اعتراض نمادین فعالان محیط زیست به آلودگی هوای شهر برلین
اعتراض نمادین فعالان محیط زیست به آلودگی هوای شهر برلین

چندی از بهترین نویسندگان داستان کوتاه

١- ادگارد آلن پو: شاید معروفترین نویسنده داستان های کوتاه در همه ی زمان ها ادگارد آلن پو باشد. او در طول زندگی اش فقط یک رمان کامل نوشت که بر خلاف داستان های کوتاهش خیلی هم شناخته شده نیست. بیشتر مردم می توانند  داستان "قلب رازگو"، "مرگ سرخ" و "افسانه های راز و خیال" را برایتان نام ببرند.پو بیش از ۶۵ داستان کوتاه نوشته است. او همچنین به عنوان ابدع کننده ژانر کاراگاهی شناخته می شود.

٢- اسکات  فیتزجرالد:  فیتزجرالد نویسنده آمریکایی رمان و داستان کوتاه بود که کارهایش یادآور عصر جاز (اصطلاحی که او به خود نسبت می داد) هستند. او در بسیاری موارد به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم شناخته می شود. وی عضو "نسل گمشده" قرن بیستم به حساب می آید. او چهار رمان و چندین داستان کوتاه با موضوعاتی از قبیل جوانی و تعهد، یأس و گذر عمر را نوشت. یکی از آثار مشهور او "زندگی عجیب بنجامین باتن" است.

 

٣- جان آپدایک: آپدایک در زمینه داستان کوتاه نویسنده فوق العاده بااستعدادی بود که در دوران زندگی اش بیش از ١۵٠ داستان کوتاه به چاپ رساند و آخرین مجموعه اش "اشک های پدرم" در ژوئن ٢٠٠٩ حدود ۶ ماه پس از مرگش به چاپ رسید. او همچنین در طول زندگی اش برنده بیش از ٣٠ جایزه مختلف شد از جمله: جایزه پولیتزر، ری، قلم، فالکنر، اوهنری و چندی دیگر.

 

۴- اوهنری: او که نام واقعی اش ویلیام سیدنی پورتر است به خاطر نوشتن داستانهای جذاب با پایان های تو در توی عجیب و ماهرانه شهرت دارد. معروفترین داستان او "هدیه کریسمس" درباره ی زوج جوان فقیری است که هر کدام باارزش ترین چیزش را می فروشد تا برای طرف مقابل هدیه ی کریسمس بخرد اما با این کار هر کدام از آنها باعث می شود هدیه دیگری بدون استفاده شود. این داستان در طول سالها به صورت های متفاوتی بازگو شده است. جایزه اوهنری به افتخار او نام گذاری شد، جایزه بسیار ارزشمندی که به نویسندگان برجسته داستان کوتاه داده می شود. سه نفر از نویسندگان در این لیست این جایزه را برنده شده اند.

 

۵-  جی. دی. سالینجر: سالینجر با رمان "ناتور دشت" اش شناخته می شود، این در واقع تنها رمان چاپ شده اوست. او نویسنده ی عجیبی است که چیزهای زیادی در زندگی اش نوشته اما بسیاری از آنها را هیچ کس جز خود او هرگز ندیده است. او سه کتاب دیگر دارد که در دسترس عموم است: "نُه داستان"، " فرانی و زویی"، "تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران و سیمور: پیشگفتار". هر سه این کتاب ها مجموعه داستان هستند. علاوه بر این، او چندین داستان کوتاه دیگر نیز دارد که به صورت مجموعه در نیامده اند. از نظر خیلی ها سالینجر بهترین نویسنده آمریکایی قرن بیستم به  حساب می آید.

 

۶- استیفن کینگ: کینگ یکی از مردم پسندترین و همچنین پرکارترین  نویسندگان در آمریکاست. "١۴٠٨"، "مه" و "قلبها در آتلانتیس" تنها چندی از ٣۵ داستان کوتاه اویند که به صورت فیلم درآمده­اند، گرچه شاید معروفترین آنها "کنارم بمان" است. او ٨ مجموعه داستان و کلاً ١٢۴ داستان کوتاه و ١٧ رمان را در طول زندگی حرفه ای­اش نگاشته است. او  همچنین به عنوان سردبیر "بهترین داستانهای کوتاه آمریکایی ٢٠٠٧" انتخاب و در سال ١٩٩۶ برنده جایزه­ی اوهنری شد.

 

٧- ری برادبری: برادبری نویسنده ی سرشناس داستان های علمی است. او به خاطر نوشتن یک داستان در هر روز مشهور است؛ رسمی که بسیاری از دیگر نویسندگان تلاش کرده اند از آن پیروی کنند. او ١١ رمان نوشته که سه تا از آنها به طور نامحسوسی داستان های به هم پیوسته هستند و بیش از ۴٠ مجموعه داستان کوتاه دارد که کل داستان های کوتاه و رمان هایش به بیش از ۴٠٠ عدد می رسد. اما فقط کمیت کارهایش نیست که باعث شده او جایی در این لیست پیدا کند. معروفترین داستان کوتاهش "صدای رعد" بر اساس موضوع رایج داستان های علمی  به نام "اثر پروانه ای" است که در بین داستان های علمی بیشترین تجدید چاپ را در همه زمانها داشته است.

 

٨- ایزاک آسیموف: آسیموف مطمئناً یکی از پرکارترین نویسندگان در زبان انگلیسی است. او به خاطر بسیاری از کارهای متفاوتش از سری "بنیاد" و "سفرهای دریایی شگفت انگیز" گرفته تا کتابهای درسی اش و هر چیز دیگری به خوبی شناخته شده است. او اصولاً به عنوان نویسنده داستان های علمی - تخیلی شناخته میشود، با این وجود یکی از آن معدود افرادی است که حیطه ی نوشته هایش شامل همه ی دسته های اصلی سیستم دیویی به جز فلسفه می شود. او در طول زندگی اش حدود ۵١۵ کتاب را به رشته تحریر درآورد. در حیطه داستان کوتاه او سه داستان مشهور دارد: "من، روبات"، "مرد دویست ساله" و " آخرین پرسش" که دوتای اول به صورت فیلم درآمده اند. او ١٩ مجموعه داستان کوتاه نوشت که جمعاً  ٢٨۴ داستان می شود.

 

٩- واشنگتن ایروینگ: ایروینگ نویسنده، مقاله نویس، زندگی نامه نویس و مورخ آمریکایی ابتدای قرن نوزدهم بود که او را پدر داستان کوتاه ادبیات آمریکایی می نامند. او به خاطر داستان های کوتاه " افسانه خواب توخالی" و  "ریپ وان وینکل" مشهور بود. کارهای تاریخی او شامل زندگینامه جرج واشنگتن، اولیور گلد اسمیت و محمد (ص) و تاریخ قرن ١۵ اسپانیا می شود.

 

١٠- ارنست همینگوی: همینگوی نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی بود که سبک نوشتاری متفاوتش بر داستان قرن بیستم وهمین طور بر زندگی ماجراجویانه و وجه اجتماعی اش اثر گذاشت. او در١٩۵٣ برنده جایزه پولیتزر و در ١٩۵۴ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. بیشتر کارهایش جزو آثار کلاسیک ادبیات آمریکا به حساب می آیند. او به عنوان نویسنده داستان های کوتاه شروع به کار کرد از این رو درباره او گفته اند: "او آموخت چگونه از کمترین بیشترین را به دست آورد و چگونه چیزی جز حقیقت نگوید به گونه ای که بگذارد بیش از حقیقت گفته شود. خود او از سبکش به نام "تئوری آیس برگ" یاد می کند: یعنی در نوشته های او واقعیات روی سطح آب شناورند و آن ساختار پایه ای و سمبل ها به گونه ای دور از چشم عمل می کنند. او در طول زندگی اش ٧ رمان، ۶ مجموعه داستان کوتاه و ٢ کار غیر داستانی به چاپ رساند و ٣ رمان، ۴ مجموعه داستان و ٣ کار غیر داستانی دیگر نیز پس از مرگش به چاپ رسید.

 

١١- ریموند کارور: کارور یکی از نویسندگان آمریکایی مهم اواخر قرن بیستم به حساب می آید که نقش مهمی در احیای داستان کوتاه در دهه ١٩٨٠ داشت. سبک نوشتاری و درون مایه آثار کارور یادآور ارنست همینگوی و آنتوان چخوف است. اولین داستانش در سال١٩۶٠ با نام "فصول خشمناک " به چاپ رسید. در ١٩٨۴ جان آپدایک داستان "از کجا تماس می گیرم" را برای چاپ در مجموعه بهترین داستان های کوتاه آمریکایی قرن انتخاب کرد. کارور در طول عمرش ۶ بار برنده جایزه اوهنری شد: (١٩٧٢٢) آن چیست؟، خودت را جای من بگذار(١٩٧۴)، آیا تو یک پزشک هستی؟ (١٩٧۵)، یک چیز خوب کوچولو (١٩٨٣)، مأموریت (١٩٨٨)، چوب سفید (١٩٩٩). چندین اثر از او هم به صورت فیلم درآمده اند.

 

١٢­- کیت چاپین: کیت چاپین نویسنده آمریکایی بود که حدود ١٠٠ داستان کوتاه نوشت و داستان هایش در بهترین مجلات آمریکا به چاپ رسید و مورد توجه عموم قرار گرفت. موضوع بیشتر داستانهایش بر اساس زندگی زنان حساس و باهوش است و پایان های تکاندهنده ای دارد.معروفترین داستان کوتاهش "داستان آن یک ساعت" درباره زندگی زنی به نام خانم مالارد است که با مرگ شوهرش می کوشد به جای ترس از سالهای تنهایی از این حادثه چیزهایی بیاموزد. رمان مشهور او "بیدارگر" است.

26 داستان تغییر دهنده زندگی


کتاب هایی برای زندگی نوشته ویل شوآلب می باشد که به بیان 26 داستان تاثیر گذار و واقعی درباره زندگی می پردازد.

معرفی کتاب هایی برای زندگی

«کتاب هایی برای زندگی» Books for Living نوشته ویل شوآلب تجربه شخصی ویل شوالب نویسنده آمریکایی است درباره ۲۶ داستانی که وی خوانده و زندگی او را تغییر داده‌اند؛ این نویسنده در این مجموعه مقالات در تلاش است تا بگوید چگونه داستان و کتاب می‌تواند بر روی نگرش انسان تاثی بگذارد. به مناسبت انتشار این اثر ای. جی. جیکوبز منتقد نشریه نیویورک‌تایمز نظرات خود را درباره آن بیان کرده است.

جیکوبز در یادداشت خود می‌نویسد: ویل شوآلب در مجموعه مقالات جدید خود اعلام کرد، همه کتاب‌ها به واسطه احساسات و حالات انسان معنا می‌یابند. شوآلب معتقد است نه تنها ادبیات بلکه هنر نیز از این قاعده پیروی می‌کند. وی برای بیان منظور خود از گفته جان راسکین منتقد قرن نوزدهم استفاده می‌کند که گفته بود: «وقتی حال خوبی نداشته باشم از شنیدن یک اپرا لذت نمی‌برم و صدای آن فرد مانند زوزه باد است،اما وقتی خوشحال هستم صدای اپرا مانند آوای یک گنجشک است. بنابراین این من هستم که به آن اثر هنری معنا می‌بخشم.»

خوشبختانه من در هنگام خواندن مقالات شوآلب در حال خوبی به سر می‌بردم و از خواندن کتابش بسیار لذت بردم. به نظر من کتاب وی می‌تواند الهام‌بخش بسیاری از نویسندگان باشد. البته اگر در حالت خوبی به سر نمی‌بردم ممکن بود چنین برداشت کنم که کتاب جدید وی مانند کتاب قبلی او تحت عنوان «گروه کتابخوانی پایان زندگی» پر از احساس نیست. آن کتاب درباره گفتگوی وی با مادر در حال احتضارش بود که در آن درباره ادبیات سخن می‌گفتند.

کتاب جدید شوآلب روایت منظمی ندارد و به شکل اپیزود است. این کتاب نظرات وی درباره ۲۶ داستانی است که زندگی و دیدگاه او را نسبت به زندگی تغییر داده‌اند. شوآلب از کتاب‌های مختلف اعم از کتب داستانی و غیرداستانی، قدیمی و  جدید، مشهور و ناشناخته نمونه می‌آورد و درسی را که از هر کتاب می‌گیرد برای خواننده توضیح می‌دهد.

من آن دسته از مقالات وی را دوست دارم که درباره کتاب‌هایی سخن می‌گوید یا ارزش‌هایی از یک کتاب را به خواننده یادآوری می‌کند که تاکنون به آنان توجهی نشده است. موضع شگفت‌انگیز این مقالات این است که نویسنده تمام تلاش خود را می‌کند تا به خواننده بگوید کتاب خواندن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. برای او فرقی ندارد که اثری از یک نویسنده معروف چون «توماس جفرسون» باشد یا کتاب نویسنده ناشناخته‌ای چون «لیسا سیمپسون». وی حتی در بخشی می‌نویسد برای اتمام کتابی با دفتر کار خود تماس می‌گیرد تا به بهانه‌ای آن روز در خانه بماند و کتاب را تمام کند.

او معتقد است کتاب زندگی انسان‌ها را نجات می‌دهد و می‌گوید تئودور روزولت رییس‌جمهور سابق ایالات متحده یک بار به دلیل اینکه کتابی در جیب خود داشت توانست از شلیک گلوله کسی که قصد ترور او را داشت فرار کند. به نظر او کتاب تنها امید بشر برای نجات از ورطه نابودی است. البته این ایده که کتاب تنها راه تمدن بشر است بسیار قدیمی و سنتی است اما من با این ایده موافقم. کتاب موجب ایجاد رقت قلب در انسان می‌شود و به انسان برای تغییر و اصلاح زندگی و اطراف خود الهام می‌بخشد. همان طور که خود شوآلب در بخشی از کتاب خود می‌نویسد: «کتاب مهم‌ترین سلاح انسان در برابر ظلم و جور است.» و همه خوب می‌دانند که در حال حاضر به سلاح بسیاری برای این همه جفای موجود در دنیا نیازمندیم.

البته من همه مقالات این کتاب را دوست نداشتم و در بخش‌هایی که درباره شبکه‌های اجتماعی سخن گفت نظر او را قبول ندارم. البته بهتر است خودتان کتاب او را بخوانید. با توجه به اینکه حال من در زمان خواندن کتاب عالی بود کتاب را به شدت دوست داشتم.


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر
seemorgh.com/culture
منبع: ibna.ir

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

کدام ادبیات؟ کدام جهان؟

ماهنامه جامعه پویا - رسول خوب بین: ادبیات ایران در جهان چه جایگاهی دارد؟ نویسندگان ایرانی چقدر در ممالک دیگر و از سوی نویسندگان و خوانندگان کشورهای دیگر شناخته شده اند؟ آیا می توان اساس به این مسائل فکر کرد؟ در این گزارش به جست و جوی پاسخی برای این قبیل پرسش ها هستیم. بارها شنیده ایم که می گویند کتاب فلان نویسنده در فلان کشور خارجی منتشر شده است؛ اما این انتشار کتاب چه اهمیتی دارد؟ آیا از سوی مخاطبان ادبی آن کشور یا هر کشور دیگری این کتاب ها خوانده می شوند؟ 

آیا پیش از این، باید پرسید که اساس تیراژ و پخش این کتاب ها به اندازه ای هست که به دست مخاطبان خارجی برسد، تا بخوانند؟ و البته کلیدی ترین مسئله ما، مسئله بحران ادبی در ایران است. روز به روز بر آمار فروش رمان های ترجمه شده افزوده می شود و از آمار رمان های تالیفی کم، تکلیف مجموعه داستان ها که مشخص است. با این همه، رمان ایرانی چه چیز تازه ای می تواند برای یک مخاطب خارجی داشته باشد، وقتی حتی خواننده ایرانی را که هم زبان نویسنده است، راضی نمی کند؟

آنها کتاب های ما را می خوانند؟
این سوال را با چند نفری در میان می گذارم. کسانی که یا در غرب زندگی کرده اند یا می کنند؛ از منتقد ادبی تا آدم هایی عادی که صرفا کتاب می خوانند. «امیر احمدی آریان» که مدرک دکترایش را از دانشگاه کوئیزلند استرالیا گرفته و طبعا به دلیل تحصیلاتش چندسالی را در آن کشور گذرانده، می گوید: «در کتاب فروشی های استرالیا و مشخصا سیدنی، اثری از کتاب های ایرانی نمی بینید؛ حتی مثلا مهم ترین آثار ادب فارسی که بوف کور صادق هدایت باشد». این منتقد ادبی علت این مسئله را تیراژ پایین رمان های فارسی در ترجمه می داند و البته عدم تقاضای مخاطبان غربی.

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

«بهرنگ کیائیان»، مدیر نشر چشمه، نشری که در سال های اخیر بیشتری آمار کتاب ترجمه شده در خراج از کشور را دارد، تجربه شرکت در چند نمایشگاه بین المللی، از جمله نمایشگاه بزرگ فرانکفورت را دارد. از او می پرسم در طول این سال هایی که در نمایشگاه آلمان شرکت کرده آیا شده که مثلا فردی از او سراغ کتابی ایرانی را بگیرد که ترجمه شده است. او پاسخ داد: «به چنین موردی برنخوردم». وقتی از او می پرسم آیا دیده اید که ناشران، کتاب های ترجمه شده ایرانی را برای عرضه بیاورند، او جز کتاب های «امیرحسن چهلتن» مورد دیگری را به یاد نیاورد که از سوی یک ناشر معتبر آلمانی منتشر شده است.

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

همین سوالات را با چند نفر دیگر در میان می گذارم. آدم هایی معمولی که صرفا کتاب خوان هستند. آنها نیز متفق القول بر این عقیده اند که کتاب های ترجمه ایرانی در کتاب فروشی های معتبر اروپا چندان در دسترس نیستند و تقاضایی هم برای شان وجود ندارد. معدود نشرهای دانشگاهی برخی از کتاب های ایرانی را منتشر می کنند و آدم هایی خاص به دنبال این کتاب ها هستند.

استقبال از هدایت
بی گمان وقتی از تاثیر نویسنده ای در محدوده این زبان و جغرافیا صحبت می کنیم، چنین نویسنده ای قابلیت جهانی شدن را هم دارد؛ گیرم تا حد و حدودی. وقتی «صادق هدایت» را پدر داستان نویسی مدرن ایرانی می دانیم و روی این نویسنده سرمایه گذاری می کنیم، آثار این نویسنده به بیرون از مرزها هم راه پیدا می کند؛ حتی اگر در داخل کشور تا سال ها آثارش غیرقابل چاپ اعلام شوند و از طرف نهادهای رسمی تحویل گرفته نشود. 

صادق هدایت به اعتبار همان «بوف کور» از حیث جهان بینی و تحول در فرم ادبی تاکنون مهم ترنی نویسنده مدرن ایرانی محسوب می شود، از جمله ترجمه آثار هدایت می توان به موارد زیر اشاره کرد که اغلب ناشرانی معتبر دست به انتشارش زده اند:

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

بوف کور: فرانسوی، مترجم: راجر لسکات/ انگلیسی، مترجم: دی پی کستلو، ناشر: گروو پرس/ اسپانیایی، مترجم: ماریا ترسا گالکو- ماریا ایزابل رورته، ناشر: سیروئلا/ مکزیکی، مترجم: آگوستی باترا، ناشر: خواکین مورتیز بوکس/ آلمانی، مترجم: حشمت موید، اوتو هگل و اولریش ریمراشمیت/ ترکی، مترجم: بهجت نتاجیگیل/ لهستانی، مترجم: باربارا ماجوسکا، ناشر: وارشزاوا/ رومانیایی، مترجم: گئورک لوگرا/ اُردو، مترجم: اجمل کمال/ هندی، مترجم: ویلاسینی/ فنلاندی، مترجم:هنری برومز، پتری پوجانلتو و لینا تالویو/ ارمنی، مترجم: ادوارد هخوردیان/ ژاپنی، مترجم: کیمیتوری ناکامورا، ناشر: هاکوسوئیشا/ اندونزیایی، مترجم: نور آیدا، ناشر: داستان بوکس/ ایتالیایی، ناشر: فلترینلی.
علویه خانوم: انگلیسی، مترجم: ژوزه کورتی/ سه قطره خون- انگلیسی، ناشر: آلما کلاسیک/ اسپانیایی ناشر: کوبره/ ایتالیای، ناشر: فلترینلی.

محمود دولت آبادی و «کلنل»
بی گمان دیگر امروز جهانی ترین نویسنده فارسی زبان در سطح جهان، «محمود دولت آبادی» است با رمان جنجال برانگیز «زوال کلنل»اش؛ رمانی که تاکنون به هفت زبان زنده دنیا ترجمه شده و مورد استقبال مخاطبان در سراسر جهان قرار گرفته است و بابت همین رمان نیز چند جایزه مهم بین المللی را به خود اختصاص داده است. زوال کلنل البته هنوز در ایران بخت چاپ پیدا نکرده و یکی از گرفتاری های وزارت ارشاد از دوره پیشین تا به امروز، چاپ همین کتاب بوده است. این رمان به انگلیسی با ترجمه تام پتردال، به آلمانی با تجربه بهمن نیرومند و به عبری با ترجمه مژگان نوی به منتشر شده است.

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

نویسنده تهران؛ امیرحسن چهلتن
اگر زنده یاد محمدعلی سپانلو را شاعر تهران بدانیم، بی شک امیرحسن چهلتن نویسنده تهران است. او در رمان هایش راوی تهران و مدرمش، از مشروطه تا امروز، بوده است؛ تهران که تغییر شکل داده و دستخوش سیاست های گوناگون شده است. چهلتن در آلمان به عنوان یک نویسنده ایرانی شناخته می شود و آثاری در نشریات آلمانی، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. 

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

از این نویسنده تاکنون سه رمان «تهران شهر بی آسمان»، «آمریکایی کُشی در تهران» و «تهران خیابان انقلاب» به آلمانی منتشر شده اند و سومی از سوی انتشارات one world به انگلیسی نیز درآمده است. از این سه رمان که درواقع یک تریلوژی هستند، تنها تهران شهر بی آسمان، آن هم با ممیزی زیاد در ایران اقبال چاپ پیدا کرده است. داستان های چهلتن تاکنون به زبان های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، سوئدی، عربی، ارمنی، ترکی، چینی و کردی ترجمه و منتشر شده اند.

جنون نوشتن، رضا براهنی
از دیرپاترین نویسندگانی که جایگاهی در ادبیات جهان داشت، باید به رضا براهنی اشاره کرد؛ نویسنده ای که بین نویسندگان و روشنفکران بزرگ جهان از داکترو گرفته تا چامسکی اعتباری دارد و با شعرها و مقالاتش در نشریات آمریکایی توانست جنایات پهلوی دوم را افشا کند. رضا براهنی، استاد دانشگاه در ایارن و آمریکا و هم اکنون مقیم کاناداست. براهنی مهم ترین منتقد ادبی معاصر ایران به حساب می آید که آثار متعددی در حوزه های مختلف، از شعر تا ترجمه، به چاپ رسانده است؛ از جمله آثار او که به زبان های دیگر ترجمه شده اند، باید به رمان «الیاس در نیویورک» _(انگلیسی) اشاره کرد. همچنین شعرهایی از او در چند گزیده معتبر منتشر شده است.

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

قصه گویی متفاوت، زویا پیرزاد
اولین کتابش را سال 1370 منتشر کرد؛ اما زمانی نامش در جامعه ادبی ایران مطرح شد که «چراغ ها را من خاموش می کنم» را منتشر کرد، درست یک دهه بعدِ سال 1380. رمانی که نظر جایزه های ادبی را به خود جلب کرد و با اقبال گسترده مخاطبان ادبی، اعم از خاص پسند و عام پسند رو به رو شد و تا به امروز 30 بار تجدید چاپ شده است.

زویا پیرزاد، نویسنده ای ارمنی تبار که در ایران بزرگ شده، قصه گویی غریزی است و با زندگی روزمره آدم های آشنا سر و کار دارد و اقبال به کتاب هم شاید در آغاز دهه 80 از همین رو بود. استقبال جهانی از آثار پیرزاد در فرانسه، آثارش را منتشر کرده اند و این بخت را هم داشته که منتقد و مترجم جاسنگینی همچون کریستف بالایی آثارش را به زبان فرانسوی برگرداند:

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

چراغ ها را من خاموش می کنم. 

انگلیسی، مترجم: فرانکلین، لوئیز، ناشر: One World/ فرانسوی، مترجم: کریستف بالایی، ناشر: Zulma/ آلمانی، ناشر: اینسل ورلاک/ ترکی، مترجم: امرالله یاکوت، ناشر: aras yayincilik

یک روز مانده به عید پاک
انگلیسی، مترجم: امی مطلق، ناشر: One World/ فرانسوی، مترجم: کریستف بالایی، ناشر: Zulma

عادت می کنیم

فرانسوی، مترجم: کریستف بالایی، ناشر: Zulma/ اسپانیایی، مترجم: ایزابل گونزالز گالارزا، ناشر: Nosacostumbraremos

«مثل همه عصرها» و «طعم گس خرمالو»
، مترجم: کریستف بالایی، ناشر: Zulma

تکنیکِ روایی و جهانِ بدیع؛ هوشنگ گلشیری
نویسنده ای که توانست با اولین داستان بلند و درواقع دومین کتابش، نویسنده ای مهم مانند «آلن رب گریه» را به تحسین وادارد، قطعا اهداف بزرگ تری را در سر داشت و این گونه نیز شد. هوشنگ گلشیری در ایران یکی از چند نویسنده مهم معاصر ماست، به ویژه با «شازده احتجاب» و داستان های کوتاهش. او همچنین تربیت کننده نسلی از داستان نویسان امروز ایران شد که هرکدام نویسنده ای مطرح به حساب می آیند. ترجمه گلشیری به زبان دیگر به خاطر زبان ورزی اش قطعا کار دشواری است؛ اما این بخت را داشته که آثارش، به ویژه «شازده احتجاب»، به چند زبان زنده دنیا ترجمه و از سوی ناشرانی معتبر منتشر شوند:

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

شازده احتجاب؛ انگلیسی، مترجم: جیمز بوکن و هارویل سکر، ناشر: رندم هوس/ فرانسوی، مترجمان: حسین اسماعیلی و ژک سلوا، ناشر: لارمتن/ آلمانی، مترجم: آنلیس قهرمان، ناشر: ویرلگ/ ترکی، مترجم: ف، سویرن و س. آذری: ناشر: دوگو روزگاری
آینه های دردار- عربی (مصر)/ مترجم: سلیم عبدالامیر

طنز ایرج پزشک زاد
هنوز که هنوز است اکثر قریب به اتفاق اهالی سینما و ادبیات ایران، «دائی جان ناپلئون» را موفق ترین رمان طنز و سریالش را موفق ترین سریال سینما و تلویزیون ایران می دانند. قدرت این اثر مکتوب و سپس تصویری، چنان بوده که چند سال را تحت تاثیر خود قرار داده است. این اثر در ایران، پس از انقلاب به شکل رسمی منتشر نشده است؛ ما به صورت زیراکسی همه جا پیدا می شود و از تیراژ واقعی اش هیچ اطلاعی در دست نیست. این رمان به زبان انگلیسی از سوی «دیک دیویس» ترجمه شده و «مادرن لایبرری» منتشرش کرده است.

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

غریبِ داستان، بهرام صادقی
صادقی نویسنده ای با طنز تلخ و مسلط در دیالوگ نویسی است که از حیث جهان بینی او را تنها میراث دار هدایت می دانند و در داستان کوتاه نویسی ایران، نمونه ندارد. بهرام صادقی گرچه کم نوشت- یک مجموعه داستان و یک داستان بلند- اما نام و کارش در ادبیات ایرانی فراموش نشدنی است. از این نویسنده ایرانی، داستان نیمه بلندش به انگلیسی از سوی کاوه باسمنجی ترجمه شده و ناشری معتبر با نان «ایبکس» منتشرش کرده است.

حماسه سُرای معاصر، سیمین دانشور
سیمین دانشور نویسنده عجیبی نبود هرگز، اما در تمام دوران کاری اش اگر فقط «سووشون» را خلق کرده باشد، کافی است. حماسه ای تمثیلی در قالب رواتی مدرن که به یکی از نمونه های مثالی رمان نویسی ما بدل شده است. این رمان را نشر «مِیگ»، که نشری دانشگاهی است به زبان انگلیسی منتشر کرده است.

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

فریبا وفی با صدای کمتر
فریبا وفی نویسنده ای در رده زویا پیرزاد است و البته با سروصدایی کمتر. وفی را باید یکی از نویسندگان آپارتمان دهه 80 دانست که در حاشیه نشسته و کار خودش را می کند، بی آنکه مدعی باشد یا کاری به کار کسی داشته باشد. آثارش هم تا به امروز با اقبال خوبی رو به رو شده است.

پرنده من؛ انگلیسی، مترجم: مهناز کوشا و نسرین جوئل، ناشر: دانشگاه سیراکوز/ ایتالیایی، ترجمه: ه. ناظمی، ناشر: Ponte33/ آلمانی، ناشر: روتبوج ورلگ

رازی در کوچه ها- فرانسوی، مترجم: کریستف بالایی. ناشر Zulma

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

و دیگر نفرات
از میان نویسندگان جوان ایران، می توان به «حافظ خیاوی» اشاره کرد که مجموعه داستان «مردی که گورش  گم شد» او تاکنون به انگلیسی ترجمه شده است. «سارا سالار»، دو کتاب «احتمالا گم شده ام» و «هست یا نیست»اش اولی به آلمانی، ایتالیایی و انگلیسی ترجمه شده است و دومی به آلمانی در تیراژی محدود. «مصطفی مستور» با «استخوان های خوک» میهمان زبان های روسی و ایتالیایی شده است و در هر دو زبان، کتاب به چاپ دوم رسیده است. «ناهید طباطبایی» نویسنده ای که تاکنون دو رمانش به فیلم تبدیل شده اند با «چهل سالگی» به زبان ایتالیایی درآمده و کتابش چاپ دوم شده است. «آن گوشه دنجِ سمتِ چپ» هم به نویسندگی «مهدی ربی» به ایتالیایی درآمده است.

نویسندگان ایرانی مشهور در دنیا

هزینه خوراک هر نفر ٢٢٧هزارتومان شد - 1393

    

نتایج محاسبات جدید در سبد معیشت خانوار

هزینه خوراک هر نفر ٢٢٧هزارتومان شد

 

مهر: در آستانه تعیین حداقل دستمزد سال ٩٣، کمیته مزد کارگران استان تهران اعلام کرد هزینه ماهانه یک خانوار چهارنفره طبق قیمت‌های بهمن‌ماه امسال به - یک‌میلیون‌و٧٦٠هزارتومان - رسیده است. طبق محاسبات انجام‌شده، خوراک و مسکن به‌تنهایی ٦٥درصد کل مبلغ یادشده را تشکیل می‌دهد و هزینه خوراک هر خانوار چهارنفره در ماه در خوشبینانه‌ترین حالت ٨٢٨هزارو٨٨٤تومان است.

 یکشنبه هفته آینده نمایندگان کارگران، کارفرمایان و دولت که گفته می‌شود نمایندگانی از مجلس و برخی اعضای کابینه تدبیر و امید را نیز شامل می‌شود در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی دومین نشست درباره دستمزد سال آینده را در فاصله کمتر از ٢٠روز مانده به پایان سال ٩٢ برگزار می‌کنند.

طبق نشستی که پیش‌تر و در هفته‌های گذشته به این منظور با مدیریت وزارت کار و به نمایندگی از دولت برگزار شده است، نمایندگان کارگران، کارفرمایان و دولت به بیان دیدگاه‌ها و همچنین مسایل مربوط به کار و تولید پرداخته‌اند.

 

بررسی تغییرات قیمتی ١٨ قلم کالا

هرچند مباحث مطرح‌شده در نشست اول مزد و بهره‌وری بیشتر به طرح مباحث کلی پیرامون وضعیت تولید، بهره‌وری نیروی کار و معیشت کارگران در ایران گذشت، اما گفته می‌شود در روزهای آینده قرار است تصمیمات مهمی درباره وضعیت حقوق و دستمزد میلیون‌ها مشمول قانون کار در سال ٩٣ گرفته شود.

در عین حال، کمیته مزد شوراهای اسلامی کار استان تهران در آستانه این نشست نتایج بررسی‌ها و محاسبات پیرامون وضعیت معیشت خانوار کارگری، هزینه‌ها و همچنین حداقل هزینه امسال هر خانوار کارگری را ارایه کرده است.

این کمیته اعلام کرده است: محاسبات به نحوی بوده که ارقام مربوط به هزینه خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها بر اساس ١٨ قلم کالای اساسی صرفا با نرخ میادین میوه و تره‌بار و همچنین ارقام اعلام‌شده توسط مراجع رسمی اعلام شده است.  با این وضعیت و اینکه ارقام کف بازار و فروشگاه‌های موجود در سطح شهرها و روستاهای ایران ملاک این ارزیابی قرار نگرفته است، نمایندگان کارگران در استان تهران می‌گویند هر خانوار چهارنفره کارگری در حال حاضر با نرخ‌های بهمن‌ماه امسال یک‌میلیون‌و٧٦٠هزارو٣٠٠ تومان در هر ماه هزینه دارد.

 

اختلاف معنادار حداقل مزد با خط فقر

این در حالی است که در شرایط فعلی درآمد بسیاری از کارگران کشور به اندازه رقم مورد نیاز ماهانه ذکرشده نیست و از این‌رو خانوارهای کارگری برای تامین هزینه‌های خود با مسایل و دشواری‌های فراوانی مواجه هستند.

تا کمتر از یک‌ماه آینده حداقل دستمزد مشمولان قانون کار ٤٨٧هزارو١٢٥تومان است که طبق اعلام قبلی وزارت کار این میزان در بهترین شرایط تا ٢٢درصد هزینه‌های ماهانه کارگران را تامین می‌کند. از سویی، معاون وزیر کار گفته است در سال‌جاری کارفرمایان به ازای هر کارگر متوسط ٩٣٣هزارتومان هزینه کرده‌اند.

در بین ارقام و آمارهای متفاوتی که از سوی مراجع مختلف عنوان می‌شود، چیزی که بسیار روشن و واضح است مسایل و مشکلات معیشتی خانوارهای کارگری، افت شدید قدرت خرید آنان و شکاف معنادار درآمد ٤٨٧هزارتومانی حداقل‌بگیران با خط فقر دومیلیون‌تومانی اعلام شده است.

طبق جدولی که از سوی کمیته مزد شوراهای اسلامی کار استان تهران ارایه شده است، تنها دو قلم مسکن و خوراک در هر ماه ٦٥درصد درآمد کارگران را به خود اختصاص می‌دهد و بر اساس محاسبه انجام‌شده، هر خانوار چهارنفره کارگری در ماه برای تامین هزینه خوراک نیاز به ٨٢٨هزارو٨٨٤تومان و برای تامین هزینه مسکن با درنظرگرفتن میانگین هزینه‌های مسکن در تمام نقاط تهران و با فرض اینکه ٥٠درصد از کارگران صاحب خانه باشند، نیاز به ٣١٥هزارو٧٣٣تومان دارد.

 

حذف هزینه تفریح و تحصیل کارگران!

همچنین با حذف هزینه دخانیات از سبد مصرفی خانوار کارگری، ٨٧هزارو٤٠٠تومان نیاز یک خانوار چهارنفره در ماه به‌منظور تهیه پوشاک و ١٢٠هزارتومان نیز سهم تامین هزینه بهداشت و درمان است. در کنار این، سهم خرید اثاثیه نو برای منزل کارگران نیز در رقم نهایی یک‌میلیون‌و٧٦٠هزارتومانی در نظر گرفته نشده است.  سهم حمل‌ونقل در سبد معیشت خانوار چهارنفره کارگری در سال‌جاری ١٦٠هزارتومان، سهم ارتباطات ٤٨هزارو١١٥تومان، سهم تحصیل و آموزش ١٠٩هزارتومان و سهم کالاها و خدمات متفرقه نیز ٩٣هزارو٨٦٨تومان در نظر گرفته شده است.  در این بخش نیز سهمی برای امور فرهنگی و تفریح خانوار کارگری در نظر گرفته نشده و کمیته دستمزد فرض کرده هیچ کارگری به تفریح نمی‌رود یا اساسا نیازی به تفریح برای خانوارهای کارگری وجود ندارد!

نکته حایز اهمیت در این محاسبه جدید این است که سهم خوراکی ٨٢٨هزارتومانی یک خانوار چهارنفره کارگری بر اساس نرخ‌های میادین شهرداری تهران محاسبه شده است. همچنین نیاز ١٦٠هزارتومانی هر خانوار کارگری برای تامین هزینه‌های حمل‌ونقل ماهانه نیز با فرض استفاده کامل از وسایل حمل‌ونقل عمومی محاسبه شده است.

در بخش مربوط به نیاز ١٠٩هزارتومانی ماهیانه خانوار چهارنفره برای تحصیل و آموزش نیز تنها هزینه‌های فرزندان کارگران لحاظ شده و فرض بر این است که هیچ کارگری قصد ادامه تحصیل ندارد!

شرق: شماره ۱۹۶۵ - ۱۳۹۲ شنبه ۱۰ اسفند

 

 

زاغه‌نشینی در شیراز

در خیابان امیر کبیر شیراز و در همسایگی آپارتمان‌های سر به فلک کشیده با محله ای کوچک زاغه‌نشینی رو به رو می‌شوید که نزدیک به نیم قرن است به این صورت مانده است. زمینی به مساحت 8 هزار متر که صاحب اصلی آن در اوایل انقلاب متواری شده و کارگرهای او که اجازه داشتند در این زمین زندگی کنند، بلاتکلیف مانده‌اند و مانند وصله ناجور شهر محسوب می‌شوند. مسئولان شهر تاکنون اقدامی اساسی برای رسیدگی به امور مردم این محله و بهسازی و تعیین تکلیف این منطقه اقدام اساسی انجام نداده‌اند. در این محله پدران زیادی زندگی می‌کنند که خود در این محله دنیا آمده و اکنون فرزندانشان را در بدترین شرایط زندگی تربیت و بزرگ می‌کنند.
کد خبر:۶۶۲۱۹۹
تاریخ انتشار:۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۷:۰۲31 January 2017

کمونیست هایی که پای درس استاد مطهری می نشستند!!


تاریخ انتشار:۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۰31 January 2017
این یادداشت ها در وهله اول برای استادان دانشگاهها نوشته شده اند. هرچند امید است مطالعه آنها برای اهل علم و خرد و یا همه کسانی که با فرهنگ این مرز و بوم سروکار دارند، نیز خالی از فایده نباشد.
فرض بر این است که عده ای استاد از دانشگاههای گوناگون با طرز تفکرهای مختلف در یک نشست هم اندیشی مجازی حاضر شده و به بحث و گفتگو می پردازند؛ و حاصل همه این بحث ها می شود نیوشیدن کلی حرف خوب؛ 
....و نوشیدن: «یک فنجان فرهنگ»


کمونیست هایی که پای درس استاد مطهری می نشستند!!
 
«سخن از استاد و مدرس دانشگاه به میان آمد و نقشی که وی به عنوان الگو و اسوه به عهده دارد؛ وهمچنین اموری که به جهت همین اسوه بودن شایسته نیست از استاد سر بزند.
بدیهی است چنین توصیه‌ای به رعایت حریم بایدها و نبایدها نخست به جهت حفظ شخصیت و ارزش انسانی خود استاد است و آنگاه به جهت تأثیر شگرفی که وی بر دانشجویان خویش دارد. همچنین باید گفت که گستره این نقش مؤثر تربیتی مجموعه رفتارها، حرکات و سکنات استاد را در بر می‌گیرد و شاید کمتر کاری وجود داشته باشد که از استاد - به عنوان یکی از مهم‌ترین گروه‌های مرجع جامعه به ویژه نزد شاگردان و دانشجویان - سربزند و فاقد نقش الگویی باشد.
از مهم‌ترین این عرصه‌ها هنگامی است که استادی می‌خواهد اندیشه یا تفکری را مورد نقد و بررسی قرار دهد.
 
اساتید در این زمینه به دو دسته تقسیم می‌شوند. یک دسته استادانی که ضمن نقد و بررسی نظریه یا دیدگاهی رعایت حرمت صاحب نظریه را نموده، نقادی خویش را صرفاً متوجه بحثی می‌کنند که در صدد رد یا اثبات آن هستند. [ که البته این روش بزرگان و جوانمردان است].
گروه دوم اساتیدی که اگر دیدگاهی را نمی‌پذیرند یا رد می‌کنند، صاحب آن دیدگاه را نیز به باد استهزاء گرفته و جملاتی درباره او به کار می‌برند که به نظر می‌رسد در شأن و منزلت استاد دانشگاه نیست:
 
این مطلب غلط اندر غلط است؛
 
من از صاحب این نظریه تعجب می‌کنم، کسی که اندک سوادی داشته باشد، چنین حرفی نمی‌زند؛ 
یک جوجه دانشجو هم این حرف را می‌فهمد ...کج فهمی و نادانی تا کی؟!
به چنین سخنی مادر جوان مرده هم قهقهه می‌زند ...
 
و در یک جمله به تعبیر رسای حافظ:
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد             ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
 
دوستان عزیز؛ شما فکر می‌کنید دانشجویی که چنین عباراتی را از استاد خویش می‌شنود، خود نسبت به صاحبان اندیشه چه قضاوتی می‌کند؟!
آیا هُرم چنین آتشی که به جان اندیشمندی فرهیخته زده می‌شود، خود استاد را نیز دربرنمی‌گیرد؟
 
مهاتما گاندی، در سال 1925 مواردی را به عنوان هفت گناه اجتماعی در روزنامه‌ی هند جوان منتشر کرد و گفت این قسمتی از نامه به یک دوست است.
 
او سالها بعد در سال 1947 همچنان بر باور خود بود و آن فهرست را روی کاغذ برای نوه‌اش نوشت . او به نوه اش توضیح داد که ریشه‌ خشونت در جوامع یکی از این هفت مورد است و حدود سه ماه بعد، خود توسط یک هندوی افراطی ترور شد:
 
سیاست بدون وفاداری به اصول
ثروت اندوزی بدون کار کردن
لذت و خوشی بدون داشتن وجدان
دانش بدون داشتن شخصیت و منش
تجارت و کسب و کار بدون اخلاق
علم بدون انسانیت
عبادت بدون فداکاری برای دیگران
 
انگیزه اصلی بیان این مطلب در توجه دادن استادان گرامی به دو بند مهم از این هفت گناه اجتماعی یعنی «دانش بدون شخصیت و منش» و «علم بدون انسانیت» است . با این توضیح که گاندی این گناهان اجتماعی را برای عموم مردم مطرح نموده است که قطعا از جهت مسئولیت های اخلاقی و آموزشی ، در ترازی پایین تر از استادان قرار می گیرند.
 
اگر قرار بود نسخه ای بعنوان گناهان اجتماعی برای استادان و مدرسان دانشگاه ها پیچیده شود کار بسی سخت تر و مسئولیت بسی دشوار تر می نمود!
 
اجازه دهید من یک الگوی تمام عیار علمی را به شما نشان دهم که ممکن است برای نسل جوان بدیع و تازه باشد . الگویی از نوع نقد و بررسی اندیشه ها و آرای دیگران، از نقادی آزاد منش که براستی قابل اعتناست .
 
دوستان بزرگواری که همچو من از دهه پنجاه گذشته و سر و مویی سپید کرده اند ، بخوبی به خاطر دارندکه اوایل انقلاب در مقابل دانشگاه تهران میان نیروهای انقلابی و کمونیست و مارکیست ها و توده ای ها چه بحث های داغ و آتشینی در گرفته و گاه لهیب این بحث های عقیدتی به صحن دانشگاه و کلاس های وسیع آن هم کشیده می شد و افراد و گروه ها به شدت یکدیگر را به تیغ نقد می کشیدند.
 
آیت الله شهید مرتضی مطهری با آن بینش وسیع و دانش گسترده پای ثابت این بحث های تند و داغ خیابانی بود که اندیشه های مخالفان و دگر اندیشان را مورد بررسی قرار داده و افکار و آرای آنان را موشکافی می کرد.
 
استادان عزیز؛ شاید باور نکنید ولی از زبان بعضی از کسانی که ادعای کمونیست بودن و مارکیست بودن می کردند، نقل شده است که ما آنگاه که پای بحث و گفتگوی علمی به میان می آمد برای کسب اطلاعات بیشتر درباره عقیده خودمان پای صحبت های استاد مطهری می نشستیم – زیرا می دانستیم کسی بهتر از وی از عهده تبیین و تشریح این مباحث بر نمی آید – اما وقتی نوبت به نقد این آرا و عقاید می رسید ، جلسه را ترک می کردیم.
 
آنان به جِد دریافته بودند جای دیگری نمی توانند مطالبی این چنین مستدل و ارزشمند درباره کمونیسم و مارکیسم بشنوند. همچنین عقیده داشتند انصاف شهید مطهری مانع از آن است که هنگام بررسی دیدگاه های یک آیین یا مسلک به تخطئه تمامی مبانی آن پرداخته و آنها را یکسره مایه گمراهی و ابتذال بخواند .
 
در میان استادان به چنین کسانی نیازمندیم که نقد و موشکافی عقیده دیگران آنان را از جاده انصاف و عدالت خارج نسازد و آزادگی و حریت آنان را تحت الشعاع قرار ندهد.

***
 
گذر پوست به دباغ خانه می افتد!
 
همکاران خوب من در باره پرهیز استاد از برخی معضلات علمی و اخلاقی پرده برداشتند. 
من می خواهم در ادامه سخن و با تأیید بیانات دوستان اندیشمند خود عرض کنم که این تازه اول ماجراست . اگر استاد مقید به قیود اخلاقی و حرفه ای نباشد- که بحمدلله اکثر قریب به اتفاق استادان چنین تقیدی را دارند - ممکن است سر از جاهای دیگری هم در آورد که وظیفه تذکر و ارتباط همدلانه من اقتضا می کند اشاره ای به آنها کنم. اگر چنین وظیفه ای در کار نبود، قطعاً زبان در کام می کشیدم و از بیان آن سر باز می زدم.
 
از جمله این موارد آنکه خدای نکرده استادی، کینه دانشجوی خویش را به دل گرفته و به جای آنکه به مثابه پدری مهربان یا مادری دلسوز پر و بال محبت خویش را بر سر وی بگسترد، زبان به سخنان گلایه آمیز گشوده و با بی مهری و ترشرویی با شاگرد خویش برخورد نماید.
این قبیل نکات را ما اغلب از دانشجویان می شنویم والبته گاهی نیز پر و بالی به آنها داده شده، با حواشی خاصی نیز همراه می شوند.
 
از جهت آنکه چندی پیش دانشجویی به من می گفت میان من و استادم بر سر موضوعی علمی، جروبحثی در گرفت. استاد جلوی بچه ها به من گفت : جواب مرا می دهی ؟ صبر کن گذر پوست به دباغ خانه می افتد . میدانم چطور حق تورا کف دستت بگذارم... امتحان و آزمونی هم هست!
 
دوستان عزیز؛ من قصد ندارم همه حق را به دانشجو بدهم و خدای نکرده استاد را تخطئه کنم.
 
فقط می خواهم به برخی موارد اشاره کنم که ممکن است کسر شأن استاد محسوب شود و ما را از آن جایگاه رفیع و ارزشمندی که خداوند بواسطه مقام علم و دانش و اخلاق ارزانی مان داشته ، قدری تنزل دهد.
 
یکی از کتاب های جالب در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی که در اولین جشنواره فارابی در بخش خارجی به عنوان اثر برگزیده انتخاب شده، کتابی است با نام «فلسفه تربیت اسلامی» از دکتر ماجد عرسان کیلانی نویسنده اردنی تبار و رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی نیویورک و همچنین رئیس مطالعات عربی مرکز زبان های خارجی دانشگاه پترسبورگ امریکا که توسط بهروز رفیعی به زبان فارسی ترجمه شده است . مقدمه ای از دکتر سعید بهشتی استاد دانشگاه علامه طباطبایی زینت بخش این ترجمه است.
 
وی در بخشی از مقدمه ی خویش می گوید: «در میدان علم و پژوهش و معرفت ، کسانی کامیاب اند که تعصب ، پیش داوری ها و پیش انگاره ها را کنار نهند و یا فکر و اندیشه آزاد ، پاک و حقیقت طلب به عرصه مطالعه و تحقیق درآیند.»
 
وی آنگاه درباره نویسنده به همین روحیه اشاره نموده ، با تصریح به صفات واقع نگری و انصاف او می گوید:
 
«وی سری به اوضاع و احوال فلسفه ها و نهاد های تربیتی جهان غرب زده و شرایط جاری آنها را به انتقاد گرفته است. اما نکته مهم این است که وی در این انتقاد ها و اشکال ها پا را از سیر اعتدال و انصاف بیرون نمی نهد و صفت ها را بهانه ای برای ندیدن قوت ها و پیشرفت ها و موفقیت ها ی علمی  دنیای غرب قرار نمی دهد . (فلسفه تربیت اسلامی ،سازمان سمت 1389،ص37)
 
اینچنین روحیه ای می تواند راهگشای پژوهشگر در کار پژوهش و تحقیق و همچنین راهنمای استاد در کار آموزش و تدریس باشد.
 
همکاران گرامی؛ اجازه می خواهم به ماجرایی از عالمی بزرگ و دانشمند اشاره کنم که می تواند برای تک تک ما آموزنده باشد.
 
در احوالات خواجه نصیرالدین طوسی آمده است که روزی کسی وی را «کلب بن کلب»، سگِ سگ زاده خطاب کرد .
 
من وقتی خود را جای او می گذارم - در حالی که به درجات متعدد از وی پایین ترم - تحمل چنین اهانتی را ندارم . اگر کسی به من حرفی بزند ، خون به رگهایم می دود ، اعصابم به هم می ریزد ، چهره ام برافروخته می شود و عنان اختیار از کف می دهم .
 
اما او در برابر این اهانت چنین عکس العملی نشان نداد و با رفتار خویش فهماند که:
 
دلایل قوی باید و منطقی                   نه رگهای گردن به حجت قوی
 
گفت نویسنده این نامه مرا سگ و سگ زاده خطاب کرده ، در حالی که من اینچنین نیستم. سگ چهارپاست، عوعو می کند، پوستش از پشم است و ناخن های بلند دارد. شما انصاف بدهید، من اینگونه ام ؟
من راست قامتم، بر تنم پشم نیست، ناخن هایم پهن است، می خندم و سخن می گویم . تورا بخدا سگ اینطور است ؟
 
معاندترین آدمها در برابر چنین منطقی خضوع می کند و در برابر چنین آدمی سر تسلیم فرود آورده، این صبر و حوصله و بردباری را با تمام وجود تحسین می کند.
استادان عزیز ! این قبیل قضایاست که تا عالم، عالم است از یاد عالم و آدم نمی رود.

*عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی

توانمندسازی، درمان کارتن‌خوابی


آیا بی‌خانمانی و کارتن‌خوابی با گورخوابی تفاوت دارد؟
توانمندسازی، درمان کارتن‌خوابی
 

کارتن‌خواب می‌گوید: «شیطان و شیاد و شغاد! شما شغاد را می‌شناسی داداش؟ کسی که بـرادرش – رستـم- را کشت. موادفروش‌ها از شیطان و شیاد و شغاد بدترند. من آهنگری داشتم، برای یک خانه کار کردم و یک سال سگدو زدم برای پولم، ولی بی‌انصاف‌ها حتی پول آهن‌آلاتی را که خریده بودم، به من ندادند و برای آن که از دستم آسوده شوند، پدر و پسر و داماد موادفروش، با شیطنت و شیادی و با تعارف سیگارهای آلوده، کم‌کم مرا که فامیل نزدیک‌شان بودم و دارای ۴ بچه، معتاد کردند؛ تا جایی که امروز من به آن‌ها بدهکار شده‌ام.»
می‌گویم: «فکر نمی‌کنی خودت مقصر باشی؟»
«آره! من مقصرم که فریب این شیادان را خوردم. زندگی‌ام بر باد رفت. یک زمانی یک درب آهنی ۵۰۰ کیلویی را بلند می‌کردم، ولی امروز چنان ناتوان شده‌ام که این سیگار، لای انگشتانم سنگینی می‌کند!»
برخی معتادان (به سبب فروش حتی زیراندازشان) در خانه خود کارتن‌خوابند! همانگونه که در درون همه انسان‌ها گوشه‌های تاریک و سیاه است(که کسی نمی‌بیند)، در سرشت جامعه نیز همیشه، سیمای زشتی هست که از دیده‌ها پنهان می ماند! می‌خواهم بگویم آن‌چه که از «نداری» در پوسته شهر دیده می‌شود، همه آن‌چه نیست که در سرشت شهر وجود دارد!
گورخوابی، بدتر از کارتن‌خوابی نیست که اینک این‌همه در باره آن سخن می‌‍‌رود؛ همه این‌ها در بدبختی‌ها، آوارگی‌ها، نکبت، پلشتی، واماندگی و رانده‌شدگی از جامعه به هم می‌رسند.‏

یخ‌زدگی زندگی
تیتر یکی از خبرها این است: «هیچ کارتن‌خوابی در سرمای تهران یخ نزد!»
اما از درون چی؟ کسی از یخ‌زدگی درون انسان‌ها آگاه است؟ یخ‌زدن قلب، یخ‌زدن وجدان، یخ‌زدن اندیشه، یخ‌زدن زندگی و …
هر سال ۴ فصل دارد، ممکن است برخی در شب‌های زمستان و در گرمخانه از یخ‌زدگی نجات یابند، ولی در ۳ فصل دیگر شاید از بیکاری و بی‌پولی و بی‌کسی یخ بزنند.
- الو‏…سلام…‏
- سلام، بفرمایید
- جناب دکتر مجید ابهری؟
- بله‏…‏
- جناب دکتر! شما به عنوان آسیب‌شناس اجتماعی برای گفت‌وشنودی کوتاه درباره گورخوابی با روزنامه اطلاعات وقت دارید؟ ‏
- گورخوابی تمام شد آقا!
- مطمئن‌اید؟
- بله!
- منظورتان این است که جمع‌آوری شده‌اند آقای دکتر؟
- همه به گرمخانه برده شده‌اند!‏
- آخر این‌ها که یک‌شبه پدیدار نشده‌اند که یک‌شبه تمام شوند؟ یعنی شما می‌فرمایید خیال‌مان آسوده باشد که دیگر انبوه بی‌خانمان‌ها، بی‌سرپنا‌هان، دربه درها، آوارگان، کوچندگان روستایی و فراریان از خانه، دوباره به گورها برنخواهند گشت؟
- ببینید‏ آقا، من به روزنامه اطلاعات ارادت دارم! گورخوابی، زیرمجموعه کارتن‌خوابی است. در دور و بر تهران، بی‌خانمانی و کارتن‌خوابی، آسیبی فراگیر است که پیامدهایش دامنگیر متن شهر تهران شده است. پدیده کارتن‌خوابی را در کوی «مرتضی گرد»، «اسلام‌شهر»، «یافت‌آباد» ، «بزرگراه نیایش» و بوستان‌ها… بیشتر مهاجران از روستاها شکل می‌دهند.جمع‌آوری این‌ها و چاره بنیادی‌اش، نیاز به یک خیزش ملی دارد و یک نهاد و یکشبه و یک‌تنه از پس آن بر نمی‌آید. پدیده کارتن‌خوابی، گره‌ سخت‌اش بر می‌گردد به اعتیاد و کوچ از روستاها و بیکاری.
- جناب ابهری، پس باور دارید که گرد‌آوریِ یکشبه گورخواب‌ها در گرمخانه‌ها درمانگر نخواهد بود؟
- بازهم می‌گویم من گورخوابی را انکار نکرده‌ام و تفاوتی میان آن با کارتن‌خوابی نمی‌بینم! ۹۵ درصد گورخواب‌ها و کارتن‎خواب‌ها و خیابان‎خواب‌ها و بوستان‌خواب‌ها معتادند و نخست باید با اعتیاد آنان برخورد شود. گرچه موقت جمع‌آوری شده‌اند، ولی باز هم جامعه تا درمان ریشه‌ای، با این چالش مواجه خواهد بود. باید همه نهادها با هم اقدام کنند، در حقیقت نیاز به یک اتاق فرمان واحد است. همچنین باید با مهاجرت روستاییان نیز مبارزه شود.
- آقای دکتر! به جای مبارزه با «کوچیدن روستاییان به شهر» درست‌تر نیست که بگوییم مبارزه با «زمینه کوچ روستاییان»؟
- درست است، بی‎گمان باید زمینه‌ها را از میان برداشت. در مورد معتادان اگر فقط به روبنا پرداخته شود و فقط در مورد گورخوابی، سخت‌گیری شود، معتادان از بی‌پناهی به جایی دیگر خواهند رفت. همان‌گونه که گفتم، پدیده گورخوابی زیرمجموعه کارتن‌خوابی است و همزمان با جمع‌آوری، معتادان باید درمان بنیادی شوند. ‏
- و دیدگاه شما در مورد پدیده اقتصاد ناکارا در این میان؟
- راهکارِ همزمان دیگر، اشتغال‌زایی و کارآفرینی است، زیرا تاکنون گواه بوده‌ایم که راهکار «کمپ‌درمانی» کارا نیست و تا ۹۵ درصد احتمال بازگشت دوباره معتاد به اعتیاد را در خود دارد. معتادی را می‌شناسم که ۱۱۴ بار ترک کرده است. واگشت(رجعت) او برای این است که کار و کاسبی ندارد و اگر کاری می‌یابد، مهارت کاری ندارد. معتادان برای رهایی همیشگی-مانند مرکز بهاران- باید مهارت‌آموزی شوند تا خودپذیر، جامعه‌پذیر و خانواده‌پذیر شوند. معتاد تا به خودباوری نرسد، به سلامت روحی و روانی‌اش نخواهد رسید. ‏
- نادرستیِ کمپ‌ها در کدام روش‌هاست، جناب ابهری؟
- ۲۰ روز نگه‌داشتن معتاد در کمپ و سپس به امان خدا رهاکردن او چگونه می‌تواند کارساز باشد؟ برخی کارتن‌خواب‌های معتاد، دچار بیماری پوستی‌اند.(بیماری‌های روحی معتادان نیز در جای خود بسیار اهمیت دارد و هر معتادی به لحاظ هم جسمی و هم روحی معتاد است!) بیشتر معتادان مشکل خرابی دندان دارند. مشکلات گوارشی و هموروئید نیز فراوان؛ و باید مرکزی باشد که در همه زمینه‌ها به لحاظ روحی و جسمی یاری شان کند که از زندگیِ کارتن‌خوابی به جامعه بازگردند. ‏
- بنابراین وجود کمپ‌ و متخصص‌ها بی‌فایده ‌است! آیا مراکز درمانی دولتی، ظرفیت پذیرش این همه معتاد را دارند؟
دولتی و خصوصی ندارد آقا، سخن از روش‌هاست، روش کمپی! هرگونه مبارزه کمپی، بی‌فایده است و فقط ۱۰ درصد امکان مداوا در اختیار معتادان قرار می‌دهد. به دیگر سخن، فقط ۱۰ درصد معتادان به زندگی عادی و روحیه سالم و خودبنیاد و به دور از اعتیاد، شاید برگردند. سخن این ‏است که روش کمپی، نارساست و درمان اولیه، فقط شامل ۱۰ درصد از درمان بنیادیِ روحیرجسمیرکاری است. روش کمپی نمی‌تواند شکاف‌های طبقاتی در جامعه را بردارد یا ساختار اقتصادی جامعه را دگرگون سازد و تبعیض‌های کاری در جامعه را از میان ببرد یا بیکاری را کاهش دهد و به شناساییِ زمینه‌های کوچیدن از روستا به شهر بپردازد. اشتغال در شهرهای کوچک ایجاد و با خشکسالی مبارزه کند و جلوی نابودی کشاورزی را بگیرد. اینک سر چهارراه‌ها جوانانی که باید سالم و تولید‌کننده باشند، مانند گلی در حال پرپرشدن، گل می‌فروشند، یا کودکانی خردسال که نمی‌دانند گدایی چیست، دست نیاز به سوی هر بیگانه‌ای دراز می‌کنند.

کارطون‌خواب‌ها! ‏
کارتن‎خوابی (بخوانید بدبختی)چنان رواج یافته، که در ویترین یک مغازه دورـ و ـ بر میدان راه‎آهن تهران نوشته شده است: کارطون برای خواب موجود میباشد!
از هزارلای کارتن‌های ‌خواب، بوی پلشتِ «بی‌ارزشی» خیزاب بر می‌دارد. بسنده است شب‌‌ها هنگام گذر از خیابان‌های تهران، جاهای تاریک را با نگاه بجویید تا بی‎عینک مادون قرمز، خیزاب‎های زفت‌گون را در تاریکی و از لابه لای کارتن‌ها ببینید.
لذت یک بار مصرف، به رنجِ بسیار برای رهایی از شّر آن نمی‌ارزد، رنجی که برخی جوانان(اینک موفق)، با خوش‌شانسی، تجربه‌ تلخ‌اش را از سر گذرانده‌اند. از این‌رو «راه میانهِ مصرف و معتادنشدن» وجود ندارد و باید «مطلق» از هر روان‎گردانی دوری کرد. چرا که برای ادامه زندگی، نیازی به مواد نیست، چون زندگی بدون مواد هم، به اندازه بسنده، سخت و دردناک است و مواد فقط گذرا ـ بسیارگذرنده ـ بار هستی را ناپدید می‌کند.‏
ردکردن آمارهای غیر رسمی در مورد مرگ کارتن‌خواب‎های شهر، درمانگر دردی نیست. کمتر کسی به پای خود به گرمخانه‌ها می‌رود. برخی زنان بی‌سرپناه می‌گویند هربار به گرمخانه رفته‌اند، کتک خورده‌اند، برای همین حاضرند تا بامداد در سرما بلرزند و بیداری بکشند، ولی به گرمخانه نروند.‏
در پی یافتن جهانی بزرگتر ‏
همه زنان این خوش‌بیاری را ندارند که سرنوشت‌ تارشان را به سرگذشت روشن، دگردیس سازند. «لورنا تاکر» در بدترین روزهای زندگی و زمانی که در ۱۷ سالگی در چهارراه «چارینگ کراس» لندن سرگرم گدایی بود، یک زن «کارمند سازمان نمایش جامه» او را شناسایی کرد. دیگر بستگی به اراده خانم تاکر داشت که به حلقه‏‎ای که بر شانس او کوفته شده بود، پاسخ آری دهد یا نه.
اینک خانم تاکر، ۷ سال است که پاک شده است و با بزرگترین برندهای جامه جهان کار می‌کند. او هنگامی که ۱۵ سال داشت، از خانه گریخته بود و در گوشه خیابان، کارتن‌خوابی را برگزیده بود. اما او اینک برای رهایی زنان، پشتیبانِ مالی «جوانان بی‌خانمانِ ایندی‌پندنت» است تا به زنانی که نه تکه غذایی برای خوردن و نه سرپناهی برای خوابیدن دارند، یاری رساند. همان‎گونه که دوستان، خانواده و متخصصان به‎هنگام، به دادِ خانم تاکر رسیدند تا خود، مسیر زندگی‌اش را دگردیس سازد. ‏
خانم تاکر پس از بیرون‌آمدن از کمپ، به آموزشگاه هنر رفت تا برای رفتن به یک سازمان نمایش‌جامه(مُدلینگ)آمادگی بیابد؛ او حتی به همین بسنده نکرد و به ندای «تو می‌توانی فرا بروی» که از درونش بر می‌خاست پاسخ آری داد و به کارگردانیِ فیلمی‌مستند پرداخت.
از زبان لورنا تاکر: «می‌توان، شستن از زنگی، سیاهی! من پس از رهایی از اعتیاد، در پی یافتنِ جهانی بزرگتر برآمدم و همین مرا با کسانی که نیروی آفرینندگی داشتند، آشنا ساخت و توانستم کارگردانی و تهیه‎کنندگی ۲ فیلم مستند بلند را به دوش بگیرم؛ مستند ‏AMA‏ (درباره سواستفاده از زنان) و مستند زندگی ویویِن وِست وود.»‏

یورش به کارتن‌خواب‎ها
‏‎‏«هنگامی که می‏‎بینی معتاد تا زیر پنجره خانه‌ات پیشروی کرده و دودِ موادش به آشپزخانه خانه‌ات رسیده است و کودک‏‎ات از آن تنفس می‎کند، راهی مگر درگیرشدن نمی‎یابی.» این‌را یکی از ماندگاران پارک بومادران (زیر پل میدان حق‌شناس) می‎گوید که با ۲ کارتن‎خواب که پای دیوار خانه او در ۵ بامداد، آتش افروخته‌اند، درگیر شده است.
از این درگیری‌ها در تهران زیاد است، مانند یورش به کارتن‎خواب‌های دروازه ‎غار درگذشته!‏
معتادان در بوستان حقانی، مانند هر روز، درون چادرهاشان خزیده بودند که گروهی از مردم با چوب به آنان یورش بردند و با انداختن کبریت روشن، کارتن‌های آنان را به آتش کشیدند و معتادان زخم‎دیده، با هیاهو به پس‌کوچه‌های دروازه‌غار گریختند.
همیشه هنجارها و ناهنجارهای
(‏Norm and Anormal‏) یک جامعه را در کوی‌ و برزن‌های فرودست آن جامعه می‌جویند. در پایتخت نیز کوی و برزن‌هایی مانند دروازه‌غار، هرندی و کوی مولوی برای شهروندان تهرانی، شمایی از جرم دارد.
در شهرهای بزرگ، خاستگاه بیشتر آسیب‌های اجتماعی مانند معتادان، کودکان کار، کودکان خیابان (گداها)، زنان فال‌فروش و نیز خرده‌فروشی مواد با موتوسیکلت در کوچه‎های تنگ، دزدی در بافت‌های فرسوده و خانه‌هایی با تک‌اتاق‌های بی‌شمار است. شمارِ افراد خانواده و فشردگی خانه‌ها نیز به دیگر بزهکاری‌ها دامن می‌زند؛ در این میان‌، برخی به راستی بینوایند، که شناسایی آنان برای سازمان‏‎های مردم‎نهاد، مانند شناخت پیل در تاریکی سخت است! 
بوستان‌ها ـ که باید جایی برای گشت ‌و گذار آزاد خانواده‌ها باشد-به کوی‎‏ و برزن‌های بزه‌خیز افزوده شده است؛ مانند پارک‌های جنگلی فرحزاد، پردیسان، آزادگان، سرخه‌حصار، توسکا، چیتگر و طالقانی. یا پارک خزانه و پارک‎شهر که از سوی گروه‌های بزهکار، قرق شده است.

پایین‌دست، نفرین روزگار ‏
اقیانوس‎های جهان پر از آب است، اما این‏‎جا برای یک لیوان آب‎خوردن ساعت‎ها باید صف ایستاد و خانواده‏‎ها گاهی تا ۳ روز، بدون آب زندگی می‌کنند.
حمید رئیسی ـ کارشناس اجتماعی: «ماندگارانِ مرتضی‌گرد در تابستان آب ندارند و در زمستان برق. زندگی در بالادست مرتضی‌گرد(که شهرک نام گرفته)آباد است و مانند همه مکان‌هان بالا، هنوز با اندک آبش، زندگی در خانه‌های آن چندان سخت نیست، اما هزاران تَن از پایین‎دست‌های دره‌نشین(زن و کودک و جوان و میانسال و کهنسال)، انگار نفرین‌گَزیده‌اند.
بوی گند زباله در کوی مرتضی‌گرد، بویایی را می‎آزارد. گاهی آ‌ب‌بَرها، هفته‌ای یکی دو بار با تانکر آب می‌آورند که در آن‌ها نوزاد قورباغه می‌جنبد. در خَرند(حیاط)خانه‎ها فقط دبه‌های سفید تهی از آب به چشم می‌خورد.
در هر گوشه‌ای کارتن‌خواب به چشم می‎آید. کارگران شهرداری نیز برای بردن آشغال‌ها نمی‎آیند. ساخت‌وسازهای بی‎پروانه، چالشی نو بر چالش‏‎های کهنه انباشت می‎کند. هرچه این سازه‎های قوتی‎کبریتی می‎گسترد، شهرداری برای دادن خدمات، بیش از پیش، پا پس می‌کشد.»

دیگر گوشه‌های پرت
ثریا جوانی ـ کارشناس روان‌شناسی و کارمند یک پژوهشکده در باره کوی فرحزاد می‌گوید: در باغ‌ها و دره‌ها اگر کارتنی دیدید، نشانه‌ای از اتراقگاه است که اینک نام کارتن‌خوابی به خود گرفته است.‏
گوشه‌نشینان کوی دارامندنشین فرحزاد کم نیستند، شماری در باغ‌های شمال این کوی و گروهی دیگر در کناره دره فرحزاد ماندگارند.
فرحزاد یا فره‌زاد(به گویش گذشته دور)که روزگاری روستا بود، اینک نماد زشتی‌ها در پس زیبایی‌هاست و در گوشه‌هایش فقط نداری و معتاد و اعتیاد بیداد می‌کند. آنان روزها از جایگاه‌های پرت خود به این هدف بیرون می‌خزند که در زباله‌دانی‌های جلوی خانه‌های لوکس، کف نانی به چنگ بیاورند یا با فروش زباله، مواد بخرند.‏
زنی که انگار از دهک پایین جامعه است، می‌نالد: «آقا وسایل خانه‌ام را معتادان برده‌اند.» ثریا جوانی می‌گوید: «این پیرزن یک پسر معتاد دارد و کار همان پسرش است و این اولین بارش نیست.»‏
دیواری نیم‌فروریخته به چشم می‌خورد. هنگامی که نزدیک‎تر می‏‎شویم، پشگل‌ها دیده می‌شود و نشانگر آن که آغل چهارپایان شده است! جوانی با اشاره به آن می‌گوید: «یگانه نشان از یک ساختمان کهن است. می‎توانست امروز گردشگران در آن آمدو شد داشته باشند و برای جوانان بیکار فرودست کوی فرحزاد درآمدزا باشد، ولی ویران شده است.»
همه این‎ها در کویی رخ می‌دهد که به سبب خوش آب‌وهوایی، جایگاه کوشک‌های اشرافی(پنت‌‌هاوس های) ‌چند میلیارد تومانی است و در پایین همین کوی، کودکانی در کوچه‌های فرودست‎نشین، اسباب‎بازی‌های‌‌شان، لاستیک‌های فرسوده خودروهاست. 
ع٫درویشی

مردان در کنار زنان علیه خشونت2


درباره برگزاری همایش رفع خشونت علیه زنان، چالش‌ها و راهکارها ـ بخش دوم و پایانی
مردان در کنار زنان علیه خشونت
 

همایش «رفع خشونت علیه زنان، چالش‌ها و راهکارهای آن» دی ماه سال جاری به همت اتحادیه سراسری کانون‌های وکلای دادگستری ایران، در دانشگاه شهید بهشتی تهران برگزار شد.‏
بهمن کشاورز، رئیس این اتحادیه (اسکودا) درباره اهداف این همایش می‌گوید: در قدم اول باید بدانیم تعریف خشونت و مصادیق آن چیست؟ این تعریف بر اساس فرهنگ، قوانین و عرف محلی در جوامع انسانی متفاوت است و بر حسب تفاوت مناطق در سراسر ایران، می‌توان مصادیق و تعاریف گوناگونی از آن عرضه کرد. این که مقوله‌ای به نام خشونت علیه زنان در کشوری مانند ایران مطرح باشد، باعث تأسف است و امیدوارم روزی به جایی برسیم که بتوانیم بگوییم خشونت علیه زنان، به تاریخ پیوسته است.‏
وی می‌افزاید: ابتکار اولیه همایش خشونت علیه زنان متعلق به کانون وکلای فارس بود و بعد خواستیم جلوه بیشتری داشته باشد تا عام المنفعه‌تر شود، بنابراین تصمیم گرفتیم آن را در تهران برگزار کنیم. امیدواریم دست کم توجه جامعه و مقامات مسئول به این مسأله جلب شود تا کمتر شاهد پدیده‌هایی مانند خودسوزی، قتل‌های ناموسی و خشونت در خانواده‌ها باشیم.‏

قوانین خشونت زا
دکتر هما داودی ـ دبیر علمی همایش، با اشاره به این که یکی از اهداف آن، ایجاد گفتمان رفع خشونت و توسعه ادبیات این حوزه است، می‌گوید: ادبیاتی ایجاد شده است که خشونت‌های رفتاری، کلامی و امثال آن‌ها را نیز در بر می‌گیرد و خشونت‌ها را به۳ سطح تقسیم می‌کند. اول، خشونت ناشی از جرایم که قانونگزار آنها را دیده و درباره شان کار کرده است. در این مورد معمولا میزان آسیب پذیری خانم‌ها بیشتر از آقایان است. دوم، بزه دیدگی ناشی از جنگ‌ها و مخاصمات مسلحانه. اما بحث ما سطح سوم خشونت‌ها یا همان «بزه دیدگی ساختاری» است که آن را در لایه‌های پنهان اجتماعی، ساختارهای قانونی و آداب و رسوم غلط برخی جوامع می‌بینیم. این گروه از خشونت‌ها اگرچه ممکن است با تغییرات فرهنگی به تدریج از میان برود، اما قانون، بسیار سریع‌تر از فرهنگ می‌تواند سبب آغاز تغییرات در آن شود.‏
وی در بیان تأثیر قوانین بر میزان خشونت‌ها علیه زنان می‌گوید: برخی قوانین، خشونت‌زا است، مثلا درخصوص حضانت فرزندان، بدون توجه به مصلحت کودک، اولویت نگهداری با پدر بود، ولی خوشبختانه امروز این قانون اصلاح شده و طبق ماده ۱۱۶۹ قانون مدنی و حمایت خانواده، اصل بر تشخیص دادگاه و مصلحت کودک است.‏
دکتر داودی تأکید می‌کند: یکی از چالش‌های مهم توسعه، خشونت علیه زنان است و ما هزینه‌های سنگینی را در دستگاه قضایی و بودجه عمومی کشور، برای آن می‌پردازیم که در این میان زنان نمی‌توانند ظرفیت‌هایشان را در مدیریت جامعه به اشتراک بگذارند و در آن سهیم بشوند، بنابراین باید برای ارتقای شاخصه‌های توسعه در مسایل زنان تلاش کرد. وجود سقف‌های شیشه‌ای که اجازه نمی‌دهد زنان از یک مرز خاص بالاتر بروند، نوعی خشونت پنهان است که شکستن اش هم با مجروحیت‌هایی همراه خواهد بود. ‏
این حقوقدان در بیان راهکارهایی برای مقابله با خشونت علیه زنان می‌گوید: باید قوانین عرفی را که ریشه دار شده است، شناسایی و تصحیح کنیم و به وفق و مدارا برسیم. قانون اخلاق‌ساز است و مردمان هنجارمند از آن پیروی می‌کنند. در بعد روان شناسی نیز باید ریشه‌های خشونت علیه زنان را بشناسیم و آنها را در نوجوانانی که در معرض بزهکاری اند، از میان ببریم.‏

تبعیض‌های شیشه ای
شهیندخت مولاوردی ـ معاون امور زنان و خانواده رئیس‌جمهوری در سخنانی می‌گوید: من با مشکل «منبع» در پایان نامه دانشگاهی‌ ام مواجه بودم، اما بعدها آن را با عنوان «کالبدشکافی خشونت علیه زنان» تبدیل به کتاب کردم. طی ۶-۵ سالی که این کار به طول انجامید، توجهات بیشتری نسبت به موضوع جلب شده و منابع بهتری در دسترس قرار گرفته بود. در حال حاضر مقابله با خشونت‌های خانگی، مشارکت حداکثری مردم و مسئولان را جلب کرده است که امیدواریم در عمل نیز آثار خود را برجای بگذارد تا شاهد رویای بلندپروازانه رفع خشونت باشیم. ‏
مولاوردی می‌افزاید: خشونت علیه زنان از موارد نقض حقوق بشر است و نابرابری‌های دائمی که وجود دارد، مانعی است برای پیشرفت در بسیاری از حوزه‌ها مثل ایجاد صلح و امنیت یا ریشه کن کردن فقر. برخی تبعیض‌ها قانونی است و برخی، شیشه‌ای و نانوشته!‏
وی با تأکید بر این که خشونت، امری گریزناپذیر نیست و می‌توان از آن پیشگیری کرد، می‌گوید: خشونت علیه زنان یک پدیده جهانی است و این طور نیست که بعد از نامگذاری یک روز بین المللی یا تصویب یک اعلامیه جهانی، شاهد کاهش آن در جهان باشیم.‏
خشونت علیه زنان، مسأله‌ای پیچیده و چندعلتی است و به همین دلیل به راحتی نمی‌توان آن را ریشه کن کرد. اندیشمندان علوم زیستی و پزشکی علت بروز خشونت را در ژنتیک و قدرت عضلانی می‌دانند، روان شناسان ریشه آن را در مسایل روانی جستجو می‌کنند و طرفداران منشأ اجتماعی خشونت، عوامل فرهنگی و اقتصادی را در به وجود آمدن آن، موثر می‌دانند و بر نقش آموزش برای رفع آن تأکید دارند.‏
معاون امور زنان و خانواده رئیس‌جمهوری در بیان اقدامات صورت گرفته از سوی این نهاد برای حل پدیده خشونت‌های خانگی می‌گوید: این که بتوان خشونت را پیش از وقوع متوقف کرد، طیف وسیعی از اقدامات را می‌طلبد. یکی از کارهایی که در این مورد انجام گرفته، تشکیل کمپینی با رنگ نمادین نارنجی با هدف مقابله با خشونت علیه زنان بوده است. اکنون با توجه به آرمان‌های کمیته ملی توسعه پایدار، در حال تدوین شاخص‌های بومی هستیم تا اقدام‌ها برای رفع خشونت علیه زنان، بر اساس اقتضائات ملی و فرهنگی جامعه، موفقیت‌آمیزتر باشد.‏

لزوم دسترسی به عدالت قضایی
در آیات و روایات آمده است که «زنان را تکریم نمی‌کنند، مگر کریمان و به زنان اهانت نمی‌کنند، مگر لئیمان». خانم مولاوردی با اشاره به این موضوع می‌گوید: باید دسترسی همگان به عدالت، به ویژه عدالت قضایی تضمین شود تا مقابله با خشونت علیه زنان، همراه با موفقیت باشد. نبود هماهنگی‌های بین بخشی و اقدامات جزیره‌ای نیز می‌تواند مانع مقابله با خشونت علیه زنان باشد. مانع یا چالش سوم، هم نبود اعتبارات مالی در این زمینه است. ‏
یکی از پیشنهادها، تأسیس «صندوق حمایت از زنان بزه دیده» است. به موازات راهکارهای پیشگیرانه ، به اتخاذ تدابیر چند وجهی دیگری نیاز داریم که بعد از بروز خشونت، کمک کننده باشد، مانند برقراری خطوط تلفن کمک‌رسانی و ایجاد مراکز اسکان موقت زنان بزه دیده.
‏افزون بر این لایحه، طی ۳سال‌واندی، لایحه اصلاح قانون تعذیرات مطرح بود که مفاد قبلی را با یک لنز جنسیتی، مورد بررسی قرار می‌داد. سند ماده ۲۲۷ مربوط به امنیت زنان و کودکان نیز به وسیله وزارت کشور تهیه شده و آماده تصویب است. همکاری جدی برای تدوین سند ملی حقوق کودک و هماهنگی با نهادهای درگیر موضوع با هدف جلب مشارکت‌های حداکثری، از دیگر اقدامات انجام شده است.‏
مشارکت مردان در توانمندسازی زنان
گری لوییس، نماینده سازمان ملل در ایران، می‌گوید: بسیاری از خشونت‌های خانگی گزارش داده نمی‌شود، زیرا قربانیان‌شان کسی را ندارند که به آنها کمک کند و در عین حال غرورشان هم زیر پا گذاشته نشود. همه ما می‌توانیم در رفع خشونت‌ها موثر باشیم و فرهنگ گسترده تبعیض را در تمامی کشورها به چالش بکشیم. باید کلیشه‌های منفی جنسیتی را از میان ببریم و قوانینی تصویب و اجرا کنیم که از بهره کشی و تبعیض در مورد زنان جلوگیری کند.‏
وی می‌افزاید: سازمان ملل متحد با خرسندی متوجه شده که لایحه‌ای در ایران برای رفع خشونت علیه زنان در حال تصویب است و این نشان می‌دهد که دولت ایران به دنبال حل این چالش‌هاست.‏
وی می‌افزاید: همه ما به ویژه مردان، باید در مقابل رفتارهای تبعیض‌آمیز و توهین‌آمیز علیه زنان بایستیم، برابری میان خودمان و زنان را در محیط‌های کار و خانه به رسمیت بشناسیم و خطر نقد شدن را به جان بخریم. باید تجربه‌های روزانه زنان و دخترانمان را تغییر بدهیم. دوره‌ای بود که همه فکر می‌کردند زنان خودشان باید حقوق خودشان را به دست بیاورند، اما من خرسندم که در سال‌های اخیر می‌بینم مردان ما بخش عمده‌ای از فعالیت‌هایی را بر عهده دارند که به توانمندسازی زنان کمک می‌کند. این کارها باید گسترده‌تر شده و ادامه پیدا کند. خشونت علیه زنان، یک مسأله ضد حقوق بشری، یک مشکل سلامت عمومی و یک مشکل بزرگ در راه توسعه انسانی است. ‏

اصلاح قوانین ازدواج کودکان ‏
دکتر حسین مهرپور ـ استاد حقوق، با نقد و بررسی ازدواج کودکان به عنوان یکی از نمونه‌های خشونت علیه زنان می‌گوید: قوانین نادرست و تبعیض‌آمیز خود از مصادیق خشونت است و یکی از آنها هم به همین مسأله ازدواج کودکان مربوط می‌شود.‏
یکی از راه‌های مقابله با خشونت، اصلاح قوانین است. در بحث‌های سازمان ملل هم طی بیانیه‌ای در اجلاس ۲۷ مارس ۲۰۰۹ شورای حقوق بشر، مصادیقی از خشونت علیه کودکان، خشونت‌های خانگی از جمله خشونت جنسی، تنبیه بدنی و ازدواج کودکان عنوان شده است. کودک هنوز مفهوم زندگی مشترک و آثار و پیامدهای آن را نمی‌داند و نمی‌تواند درست تصمیم بگیرد. در کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان که ما هنوز آن را تصویب نکرده ایم، آمده است که نامزد کردن کودکان و ازدواج با آنها باید غیرقانونی حساب شود و آثار قانونی برآن مترتب نباشد.‏
کشورها باید سن معقول و متعارفی را به عنوان سن قانونی ازدواج تعیین کنند که قبل از آن ازدواج قانونا درست نباشد. معمولا افراد زیر ۱۸ سال کودک به حساب می‌آیند، اما کشورها با توجه به شرایط خودشان می‌توانند سن رشد و کبر را اعلام کنند. در کشور ما سن بلوغ در دختران ۹ سال تمام و در پسران ۱۵ سال تمام است و ما درباره همین موضوع بحث داریم. این که دختر زودتر از پسر به بلوغ جسمی و فکری برسد، پذیرفته شده است، اما پیامدهای قابل بحثی دارد. این یکی از نمونه‌هایی است که لازم است در بینش و اجتهاد نسبت به آن تحولاتی ایجاد شود. ‏
وی می‌افزاید: تا پیش از انقلاب، طبق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی، سن ازدواج دختران ۱۵ سال تمام شمسی و سن ازدواج پسران ۱۸ سال تمام بود و دادگاه در موارد استثنایی می‌توانست معافیت سن اعلام کند، اما نه کمتر از ۱۳ سال برای دختران و کمتر از ۱۵ سال برای پسران! این امری مقبول و متعارف بود. بعد از انقلاب، در اصلاحیه قانون مدنی به لحاظ انطباق با قوانین شرعی، مبنای تعیین سن ازدواج را بلوغ فرض کردند، به این ترتیب حداقل سن ازدواج ۹ سال تمام برای دختر و ۱۵ سال تمام برای پسر تعیین شد و گفتند ازدواج قبل از بلوغ ممنوع است. حتی به این هم اکتفا نکردند و تبصره آمد که قبل از بلوغ هم می‌شود ازدواج کرد اما به وسیله ولی و با رعایت مصلحت صغیر که ضوابطش مشخص نیست.‏
این قانون مدت‌ها حاکم بود، تا آن که در سال ۱۳۸۱ بعد از بحث‌های مختلف درباره تبعات اش،
اصلاحیه دیگری آمد که بر مبنای آن، سن ازدواج دختران ۱۳ سال تمام شمسی در نظر گرفته شد. ولی این طور بیان کردند که اگر قبل از این سن ازدواج صورت گرفت، با اذن ولی و رعایت مصلحت و تشخیص دادگاه باشد و از آنجا که هیچ مرز قانونی برای آن ذکر نشده است، باز هم می‌تواند به زمان تولد طفل برگردد!‏

چرخش به عقب!‏
دکتر مهر پور با بیان این که در ارتباط با اصلاح قوانینی که می‌تواند پیامدهای ناخوشایند داشته باشد و عمدتا برای دختران آسیب زاست، باید نوع استنباط از مبانی فقهی و شرعی را تصحیح کرد، می‌گوید: قانون مدنی ایران در سال ۱۳۶۱ اصلاح شد و خیلی تلاش کردیم سن قمری بلوغ به عنوان سن ازدواج، در آن ذکر نشود، اما بعد از مدت‌ها و در سال ۱۳۸۱ این اتفاق افتاد. بعدها متوجه شدیم کشور کوچکی در نزدیکی ما (کویت) در همان سال‌های ۸۱-۱۹۸۰ میلادی، قانون احوال شخصیه خود را تغییر داده است، یعنی کمیته‌ای مرکب از حقوقدانان و فقها تشکیل دهند تا نیازهای روز را برآورده کند؛ یکی از آنها این است که می‌گوید اهلیت ازدواج قبل از بلوغ وجود ندارد و در فقه اهل سنت، سن بلوغ برای هردوی دختران و پسران، ۱۵ سال تمام است و برای رسمیت یافتن ازدواج، دختر باید حداقل ۱۵ و پسر ۱۷ سال داشته باشد. آنها توضیح دادند که اگرچه مذاهب اهل سنت، ازدواج قبل از بلوغ توسط ولی را مجاز می‌دانند، ولی برخی از فقها آن را مجاز نمی‌دانند که در حال حاضر معقول‌تر و مناسب‌تر است. ‏
این حقوقدان می‌افزاید: متأسفانه در همان زمان که کویتی‌ها قانون شان را متناسب‌تر و امروزی‌تر کردند، ما به گذشته چرخیدیم، اگرچه امروز برخی مراجع ما هم می‌گویند معلوم نیست که ولی کودک بتواند مصلحت او را تشخیص بدهد، بنابراین نمی‌توان ازدواج کودکان را درست و حسابی قلمداد کرد. خاصیت ازدواج، تمتع جنسی، آرامش و برقراری خانواده است که هیچ یک با ازدواج در دوران کودکی نمی‌تواند محقق شود، پس با روح حاکم بر قوانین اسلامی، نمی‌توانیم چنین اجازه‌ای صادر کنیم.‏

راهکارهای مقابله با خشونت
دکتر عالیه شکربیگی ـ استاد دانشگاه و مدیر موسسه مردم نهاد مطالعات خانواده هزاره، درباره ریشه‌های جامعه شناختی خشونت می‌گوید: در دنیا خشونت همه جا را فرا گرفته است؛ در کشورهای توسعه یافته به یک شکل و در کشورهای در حال توسعه به شکلی دیگر. خشونت مشکلی پیچیده با انواع الگوهای رفتاری است که به مطالعات بین رشته‌ای نیاز دارد. خشونت یک انحراف اجتماعی و از مهم‌ترین موانع عدالت، صلح و توسعه پایدار است که بذر آن در خانواده ریخته می‌شود، مثلا وقتی یکی از فرزندان را اصل و دیگری را فرع قرار می‌دهیم یا میان دختران و پسران فرق می‌گذاریم، به خشونت دامن می‌زنیم. ‏
وی می‌افزاید: خشونت علیه زنان در سه سطح خرد (فردی)، میانه و کلان طبقه بندی می‌شود. خشونت‌های «خرد» به عواملی مانند سن، میزان درآمد، سابقه اعتیاد به الکل و مواد مخدر، بیماری‌های عصبی و نداشتن تصویر مثبت زنان از خودشان بستگی دارد. خشونت در سطح میانه در روابط با همسالان و اطرافیان اتفاق می‌افتد و با فاکتورهایی مانند دخالت‌های خانواده زن یا شوهر، دریافت نکردن مشاوره‌های علمی و اصولی، آشنا نبودن با مهارت‌های زندگی، افتادن در دام طلاق و عدم گفتگو، بالا می‌گیرد.

رویارویی با خشونت ‏
‏«خشونت در سطح کلان در مواردی مانند مناسبات قدرت، استیلای مردانه و فروتنی زنانه، تبعیض جنسیتی، بی کاری، فقر فرهنگی و مشروعیت بخشی به خشونت مشاهده می‌شود.»
دکتر شکربیگی با بیان موضوع بالا می‌گوید: زنان جوان، مسن و میانسال، به شکل‌های متفاوتی با خشونت رویارو می‌شوند. زنان جوان هر گونه خشونت علیه خود را تعرض مردانه تلقی می‌کنند و به جای تسلیم شدن و گفتگو، مقاومت در برابر آن را برمی گزینند. راهکار دیگر، مقابله به مثل با روش‌هایی مانند شکایت و دریافت حمایت‌های قانونی یا مقابله روانی و محروم کردن مردان از روابط زناشویی است که به نوبه خود، خشونت را بازتولید می‌کند. در نهایت باید توجه داشته باشیم که محو خشونت ممکن نیست، مگر آن که در همه نهادهای رسمی و غیر رسمی مانند خانواده، مدرسه و جامعه، دگرگونی‌های اساسی صورت گیرد. ‏
ارمغان زمان فشمی

زنان و خشونت‏های پیدا و نهان1


درباره برگزاری همایش رفع خشونت علیه زنان ، چالش ها و راهکارها - بخش اول
زنان و خشونت‏های پیدا و نهان
 

زمانی که مردی از توانمندی بیشتر خود نسبت به زنان سخن می‌گوید، باید از او پرسید که در راه شکوفا شدن استعدادها و تلاش برای موفقیت، با چه موانعی مواجه بوده است؟ آیا هرگز کسی صرفا به دلیل جنسیت اش او را دست انداخته و ناامید کرده است؟ مثلا در روزهایی که تلاش می‌کرد رانندگی بیاموزد، آیا کسی مزاحمش شده و با فریاد از او خواسته است برود و پشت گاز آشپزخانه بایستد؟ آیا در محل کار همواره زیر ذره بین کسانی قرار گرفته است که منتظر باشند خطایی از او سر بزند تا به پیش داوری‌های منفی شان، مهر تأیید بزنند؟ آیا کسی او را از پیشرفت و بهترین بودن منع کرده است؟ آیا هرگز مجبور شده است کارش را بدون تشویق اطرافیان، پیش ببرد؟ آیا به دلیل موفقیت‌های بیش از حد، در زندگی خانوادگی با همسرش دچار مشکل شده است؟
شاید برای اغلب مردان قابل درک نباشد، اما اینها مسایلی خشونت بار است که بسیاری از زنان در مسیر موفقیت با آنها روبه رو می‌شوند، موانع نامریی فرهنگی و اجتماعی که ریشه‌هایی تاریخی دارد.‏

تاریخچه زن ستیزی در ادبیات کهن
دکتر هنگامه آشوری، استادیار زبان و ادبیات فارسی، با نگاهی به حکمت نظری و عملی ادبیات کهن، درباره خشونت علیه زنان، می‌گوید: با نگاهی به جامعه ادبی کهن که قدرت در آن ساختاری هرمی دارد و در تمامی افت و خیزهای سیاسی و تاریخی‌اش تغییر چندانی نکرده است، می‌بینیم شاعرانی که متصل به دربار و قدرت بوده‌اند و حتی شعرایی مانند سنایی، عطار و مولوی که از منابع قدرت فاصله داشتند، از تأثیر ساختار آن در امان نماندند، همه بر اساس این الگو قلم زدند، برخی تندروتر و برخی با تعادل جویی خردمندانه. قلم همواره در دست مردان بوده است و زنان، فرعی و تابع مردان به حساب می‌آمدند. شمار زنان سخنور ناچیز بوده و دانش و به ویژه عرضه آن در ملأ عام توسط زنان، خطرناک تلقی می‌شده است.‏
در حیطه شعر، نام ۴۰۰ زن شاعر در تذکره‌ها باقی مانده است که از برخی از آنها فقط یک بیت شعر در دست است. برخی زنان شاعر تخلص‌هایی داشتند که برای گریز از بدنامی، به وسیله آنها بر پاکدامنی خود تأکید می‌کردند، مانند نهانی، مخفی، عفت، عصمت و مستوره. اولین مجموعه منتشر شده از یک زن که او اسم خود را بر آن نوشت، متعلق به پروین اعتصامی بوده است.
وی می‌افزاید: درباره خوارداشت زنان در ادبیات کهن، کتاب‌های بسیاری نوشته شده است و این موضوع، بازخوانی فرهنگ را به یکی از ضرورت‌های دوران ما تبدیل کرده است. ۱۵۰ سال است که ما از یک سو در سنت مانده‌ایم و از یک سو به تقابل با دیگر فرهنگ‌ها گرفتار آمده ایم.
برای تمرین انتقاد و مدارا و درک عارضه‌ها و بازدارنده‌های فرهنگی، باید مسایل را واکاوی کنیم. درک خشونت و شرّ ما را غمگین می‌کند اما در عین حال راهکارهایی پیش پایمان می‌گذارد. یکی از عناصر فرهنگی که در ادبیات تجلی بسیار دارد، مهر و مهربانی است. سرآمد معلمان اخلاق نیک، سعدی، بی آزاری را سرمنشاء انسانیت می‌داند، آنجا که می‌گوید «میازار موری که دانه کش است»، اما چرا در مورد زنان، قاعده بازی می‌تواند تغییر کند؟
این استاد ادبیات در پاسخ به پرسش خود می‌گوید: احساسات دوگانه و ضد و نقیض نسبت به زنان همه را فرا گرفته است؛ احساس نیاز و مهر از یک سو و ترس و ضعف از سوی دیگر. حتی امام محمد غزالی در «نصیحت الملوک» می‌گوید: «و به حقیقت هرچه به مردان رسد از بلا، از زنان رسد!» در قابوسنامه هم آمده است: «دختر نابوده به و چون ببود، یا به شوی به یا به گور»! ادیبان و فرزانگان در چارچوب نظریِ نگرش منفی به زنان مشترک اند، آیا آنان این توهین‌ها را در زیست هر روزه به زنان، مادران و دخترانشان روا می‌داشتند یا حکمت نظری مسلط چیزی بوده است و حکمت عملی چیزی دیگر؟

از خاقانی ناامید نباشید!
دکتر آشوری با دنبال کردن مسیر تاریخی موضوع می‌گوید: وقتی به دوره تصوف می‌رسیم، زنان سیری صعودی طی می‌کنند.
«ابن عربی» به خوبی از زنان سخن می‌گوید و ابن رشد باورهای نادرست راجع به زنان را نکوهش می‌کند. فردوسی در لابه لای ابیات شعرهایش اجازه می‌دهد تا همسر او را بشناسید. او طی ۳۰ بیت در ابتدای «بیژن و منیژه» از همسرش به عنوان زنی فرهیخته یاد می‌کند و کاملا برخلاف حکمت نظری رایج، به تفکر زنان بی اعتنا نیست.
خاقانی که شاعری سختگیر، خودپسند، اهل مجادله، متشرع و متعصب در دین بود، پس از تولد دخترش این شعر را می‌سراید:
«مرا چه نقصان گر جفت من بزاد کنون
به چشم زخم هزاران پسر یکی دختر؟
که دختری که ازین سان برادران دارد
عروس دهرش خوانند و بانوی کشور
اگر بمیرد باشد بهشت را خاتون
وگر بماند زیبد مسیح را خواهر
اگرچه هست بدینسان خداش مرگ دهاد
که گور بهتر داماد و دفن اولی‌تر
مرا به زادن دختر چه خرمی زاید
که اش مادر من هم نزادی از مادر…»
دکتر آشوری با بیان این نمونه، می‌گوید: اما با خواندن منشات خاقانی، به نامه‌ای که برای داماد خود نوشته بود، بر می‌خوریم که حکمت عملی او را ۸۰۰ سال پیش از این نشان می‌دهد. ماجرا این بود که دامادش تصمیم می‌گیرد بر سر دختر خاقانی هوو بیاورد! خاقانی آگاه می‌شود و این نامه را می‌نویسد، در ابتدای نامه تندی می‌کند و به گوشه و کنایه او را گوشمالی می‌دهد و می‌گوید «این عادت یاغیان است که به میوه ستان باغبان درآیند، صنوبر صدنوبر بشکنند، میوه را دست زده و پای فرسوده کنند و نیم خورده بگذارند و بگذرند…» سپس از زندگی خود و همسرش تعریف می‌کند که ۲۵ سال با زنی روستایی زندگی کرده و بسیار دردسر و درد دل از او کشیده، برادران همسرش بارها کتک اش زده‌اند، اما «من روزی بر سر او زنی دیگر نیاوردم و او را دشمن کام نکردم و در وقت بیماری او را واننهادم…» و در نهایت با تواضع به صورتی التماس‌آمیز از او می‌خواهد از این کار منصرف شود. جالب اینجاست که ۸۰۰ سال پیش چندهمسری از نظر اخلاقی، عملی ناپسند شمرده می‌شد. با خواندن این متن دیگر نمی‌توان از خاقانی یکسره ناامید شد. ‏
دکتر آشوری تأکید می‌کند: برای پیشروی به جلو ابتدا باید به الگوهای مثبت فرهنگی خود روی آوریم و سپس به تعامل با فرهنگ‌های دیگر بپردازیم. فقط از راه آموزش می‌توان فرهنگ خشونت را زدود و مهر را جایگزین آن کرد.

اخلاق رو به انحطاط
سید مصطفی محقق داماد، مجتهد و حقوقدان، می‌گوید: خشونت علیه زنان یکی از آفات تلخ اجتماعی تاریخ ماست که در ۲ حوزه اجتماع و خانواده قابل طرح است؛ هرچند ریشه آن می‌تواند یکی باشد و علل و جهات آن هم مشترک است و به نظر می‌رسد می‌توان آنها را در ۲ دسته علل عملی و نظری تقسیم بندی کرد.
از جهت عملی، «از کوزه همان برون تراود که در اوست». ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که اخلاق را در آن رو به انحطاط می‌بینیم و رفتار با زنان نیز یکی از شئون اخلاقی-اجتماعی ماست. ملت ایران به مسلمان بودن خود افتخار می‌کند و مسلمان، در شبانه روز چندین بار خدای خود را به مهربانی می‌خواند.
چرا این ملت باید نسبت به دیگران خشن باشد و آنها را تحمل نکند؟ زن و مرد هم ندارد، مگر تحمل در مقابل مردان وجود دارد؟ مگر مهربانی با آنها وجود دارد؟ ما بندگان خدای رحمان و رحیم هستیم، ولی این موضوع در تربیت ما اثری نگذاشته است. همه با هم بی ادبیم. صفحه حوادث روزنامه‌ها انسان را به گریه می‌نشاند!‏
از بُعد نظری خشونت علیه زنان و وضعیت تبعیض‌آمیز علیه آنان، از مباحث حقوق بشر است. تا وقتی که جامعه و مدیران ما از صمیم قلب، حقوق بشر را نپذیرفته و به آن معرفت کامل نداشته باشند، به جایی نخواهیم رسید. تا وقتی در این کشور اجتهاد مبتنی بر کرامت بشری و عدالت – که ۲ اصل اصیل حقوق بشری است- به جای اجتهاد فقهی پا نگیرد، این مشکلات وجود دارد.
این استاد حوزه و دانشگاه می‌افزاید: «کانت» را پدر حقوق بشر می‌دانند. در آثار این فیلسوف بزرگ تاریخ غرب، یک کلمه درباره حقوق بشر نمی‌بینیم، اما او پدر حقوق بشر شمرده می‌شود، زیرا «کرامت انسانی» را مطرح کرده که اصول حقوق بشر از آن استخراج شده است. 
وی تأکید می‌کند: ما میان هستی و بایستی پیوند ندادیم. باید به بایستی‌ها سرایت کنیم و در مقام اجتهاد، اگر فتوایی به کرامت بشری تنه زد، آن را عوض کنیم و اصل را بر کرامت و عدالت قرار بدهیم. اگر اجتهاد فقط متن گرایی نباشد و کرامت محور و عدالت محور نشود، مشکل حل نخواهد شد.

خشونت‌های پنهان
شاید این را نشنیده باشید که یکی از شاعران زن ایران که جوان، موفق و دارای تألیفات بسیار است، اخیرا به دلیل اجازه نداشتن از همسرش نتوانسته است از کشور خارج شود!‏
زهرا نعمت زاده ـ عضو تیم ملی تیراندازی با کمان بانوان ایران و دارنده طلای مسابقات المپیک، با در میان گذاشتن تجربه مشابه خود در این زمینه می‌گوید: باید دید در لحظه آخر چه اتفاقی می‌افتد که مردی که از ابتدا قبول کرده است همسرش وارد حیطه‌های اجتماعی شود، ناگهان تصمیم خود را عوض می‌کند و به خودش اجازه می‌دهد که هزینه‌ها و برنامه‌ریزی‌ها را به هم بزند و مانع حضور همسرش در عرصه‌های جهانی شود؟ مقابله با این امر به کمک و با حمایت حقوقدانان و قانونگذاران محقق می‌شود. مردان نباید زنان را مایملک خود بدانند، زیرا هر ۲ به یک اندازه انسان هستند و ما امیدواریم این قضیه به طور جدی دنبال شود، زیرا مشکلی است که بسیاری از زنان به دلیل آن، به اهدافشان نمی‌رسند.‏
دکتر هما داودی ـ حقوقدان، می‌گوید: مفهوم خشونت عوض شده و برخلاف مفهوم سنتی آن که بیشتر ناظر بر خشونت فیزیکی و تصور ما از آن، خانمی بود که دور چشم اش کبود است، امروز موارد بیشتری را در بر می‌گیرد که شاید خود خانم‌ها هم از آنها خبر نداشته باشند، به طوری که حتی برخی، خشونت اقتصادی را نیز از خشونت‌ها به حساب می‌آورند.‏
شهیندخت مولاوردی ـ معاون امور زنان و خانواده رئیس‌جمهوری، با بیان این که انتظار جامعه از نقش‌های زن و مرد متفاوت است، می‌گوید: نقشی که رسوم و فرهنگ ما به مردان می‌دهد، به آنان قدرت می‌بخشد و مردان را به عوامل خشونت و زنان را به قربانی تبدیل می‌کند. اینجاست که ضرورت تدوین قانونی که این وضعیت را مهار کند، احساس می‌شود.
قوانینی وجود دارند که زن و شوهر را تکلیف به حسن معاشرت می‌کنند، مثلا قانونی که به زن اجازه می‌دهد اگر جان و حیثیت اش در خطر باشد، مسکن جداگانه‌ای بگیرد، اما هنوز برای پیشگیری از برخی موارد که مصداق خشونت تلقی می‌شوند، ضمانت اجرایی وجود ندارد. ‏
وی می‌افزاید: رویکرد یک قانون موثر و مناسب در این باره باید چند محور را مد نظر قرار بدهد. ما در شرایط و زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که دیگر چاردیواری اختیاری نیست. قانون باید حامی و مراقب فرد بزه دیده و خشونت دیده باشد و فرد خشن را مجازات کند. مبارزه با خشونت علیه زنان یک مسئولیت همگانی است و مدیر اجرایی نهاد زنان سازمان ملل متحد نیز یکی از برنامه‌های این سازمان را تمرکز بر پیشگیری از خشونت عنوان کرده است.

رأی سخیف برای روح لطیف
دکتر محمدحسین ساکت، رئیس هیأت مدیره انجمن حقوق شناسی، در سخنرانی خود با عنوان «تأثیر رأی نادرست و سخیف بر یک روح لطیف» می‌گوید: خشونت پنهان علیه زنان، حتی در آرایی که برخی قضات صادر می‌کنند وجود دارد. کسانی که کار قضایی کرده‌اند می‌دانند که هیچ پرونده‌ای بغرنج‌تر از پرونده‌های خانوادگی نیست و برای قضاوت درباره آنها آمیخته‌ای از احساس و عاطفه و دانش‌های گوناگون لازم است.
او که ادیبانه و پرطمطراق سخن می‌گوید، می‌افزاید: برخی از قضات ما از دانشه‌های جنبی که باید آنها را در صدور رأی شایسته درباره حضانت فرزندان یاری دهد، تهی هستند. اوایل دهه هفتاد در یکی از شهرستان‌ها هیچ کس حاضر نبود قاضی اطفال شود، چون اعتقاد بر این بود که قاضی آن است که احکام سنگین مانند اعدام بدهد!
رأی نادرست و سخیف یک قاضی برای روح لطیف یک مادر چه پیامدهایی دارد؟ ‏
دکتر ساکت در پاسخ به پرسش خود می‌گوید: در پرونده‌ای وکیل بودم که سوگمندانه، اولین تجربه بعد از بازنشستگی ام بود و هنوز زخم کهنی است که روحم را آزار می‌دهد. حضانت بچه‌ای ۸ ساله که در زمینه‌های علمی، هنری و مذهبی مقام اول را داشت، در یک کشمکش خانوادگی به رأی دادگاه بدوی از مادرش گرفته و به پدرش سپرده شد. مادرش که دبیر بود، نامه‌ای به من نوشت و من با طرح موضوع و دلایل روان شناسانه، از دادگاه درخواست کردم نظر خود کودک را بپرسند. اما آنها گفتند این که کودک باهوش است و مقام اول را کسب کرده است، مهم نیست و باید بعد از ۷ سالگی با پدرش زندگی کند.
بچه چند بار از خانه پدر فرار کرد و بسیار اشک ریخت، اما حکم درباره او اجرا شد. بعد از یک ماه درحالی که با بی خبری پدر و عمه به زیرزمین رفته بود و بازی می‌کرد، دچار برق گرفتگی شد و از دنیا رفت. باید بدانیم دلبستگی به والدِ زیستی، در کودک تأثیری دارد که گسستن آن، اضطراب ایجاد می‌کند.
دکتر ساکت تأکید می‌کند: دادگاه‌های ما اگر خیلی لطف کنند، برای طرفین پرونده نیم ساعت وقت می‌گذارند، در حالی که تصمیم‌گیری درباره حضانت فرزند راحت نیست.
در یک مورد، شوهر روی ماشین خواهر زن اش اسید ریخته و به دنبال شکایت او، به ۱۰۰ ضربه شلاق تعلیقی محکوم شده بود.
دو هفته بعد این کار را تکرار کرده و این بار مواظب بوده است تا تصویری از او در دوربین ثبت نشود. بعد هم خانم را به اتهام افترا محکوم کرد و در نهایت خانم بعد از این هیجانات دچار بیماری سختی شد.
به دلیل این گونه حساسیت‌ها، مجرب‌ترین افراد را باید برای دادگاه‌های خانواده انتخاب کنند. متأسفانه نگاه ما به زنان به شکلی است که حتی در لایه‌های تحصیلکرده و فرهیخته جامعه هم شاعر پرآوازه‌ای می‌گوید:
«زن آفتاب جهانتاب زندگانی است امیر
ولی دریغ که در صحبتش کمالی نیست»!‏
وی در بیان راهکاری برای مسأله خشونت علیه زنان می‌گوید: باید با خشونت‌های پنهان در گفتار و نوشتار و آرا و کردار علیه زنان، مبارزه کرد که جامعه شناسی حقوقی می‌تواند در این راه به حقوقدانان کمک کند.
ارمغان زمان فشمی

دیوانه‌ای و سنگی و چاهی!


محک
دیوانه‌ای و سنگی و چاهی!
ابوالقاسم قاسم زاده
۱ـ فرمان رئیس جمهور جدید آمریکا «ترامپ» آن گونه که انتظار داشت او را در صدر اخبار بین‌المللی و موضوع روز در اغلب کشورها از خاورمیانه تا شرق آسیا و از اروپا تا در داخل آمریکا قرار داده است. اوباما در دوران مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا به طرفداری از کلینتون نامزدهم حزبی‌اش «دموکرات» چند سخنرانی کرد که در آن ترامپ را شخصیت «روان پریش» نامید که بسیار علاقمند است همواره به صورت چهره‌ای متفاوت و البته مخالف با هر چه هست در صحنه خبری و رسانه‌‌ای نمایان شود! «اوباما» در یکی از این سخنرانی انتخاباتی گفت، چگونه می‌توان رمز شلیک سلاح هسته‌ای را به چنین شخص روان پریش سپرد! حالا این رمز در اختیار ترامپ قرار گرفته که در هفته نخست ریاست جمهوری‌اش در برابر دوربین‌های خبری، فرمان امضاء می‌کند و امضاء خود را نشان می‌دهد که برای رسانه‌های غربی، شکل عجیب و غریب امضاء‌اش. سوژه تمسخر شده است.
یکی از فرمان‌های او دیوارکشی بیش از ۳۲۰۰ کیلومتر مرزی با مکزیک است که در عمل مرزهای جنوبی آمریکا با مکزیک را مسدود می‌کند. برآورد هزینه‌های میلیاردی این پروژه که ترامپ گفته بود به عهده دولت مکزیک خواهد بود. اکنون موضوع روز در آمریکا و مکزیک شده است. همه کشورهای آمریکای جنوبی این اقدام را محکوم کرده‌اند.
فرمان دیگر ممانعت از ورود اتباع ۷ کشور به آمریکا است که در صدر آن ایران است انفجار مخالفت با این فرمان در داخل آمریکا، در اروپا و در خاورمیانه چنان اوج گرفته است که «ترامپ» دیروز مجبور به عقب‌نشینی و تصحیح فرمان خود شده است.
۲ـ ترامپ جمله‌ای را از زمان مبارزات انتخاباتی تا پیروزی و ادای سوگند ریاست جمهوری به صورت اولین و محوری‌ترین شعار ریاست جمهوری خود بیان کرده است. «آمریکا قدرت‌ برتر و اول جهان است.» تا امروز کمتر تبین و شرح و تفسیر از آن را ارائه داده است، اما در داخل و خارج از آمریکا،‌ خود را بصورت یک «شورش‌گر» علیه هر آنچه در گذشته بوده و استقرار دارد، نشان داده است، در داخل آمریکا، رؤسای جمهوری گذشته، بخصوص از دوران کلینتون تا بوش و تا اوباما را دوران فلاکت‌بار و شکست خورده می‌خواند که آمریکا را به مرحله سقوط برده‌اند، کنگره(مجلس و سنا) که جایگاه اصلی تعریف حاکمیت سیاسی دو حزبی(جمهوریخواه و دموکرات) در آمریکا است، نهاد سخت و فرسوده می‌داند که به‌جای منافع مردم آمریکا، منافع اقشار خاصی را تأمین می‌کنند. مجموعه نهادهای رسانه‌ای و خبری آمریکا که از پایه‌های دموکراسی و چند صدایی در این کشور خوانده می‌شود را، دروغگو،‌ کثیف و آلوده می‌خواند.
دانشگاهها و «الیت» سرشناسان اندیشه‌ای را یاوه‌گو و حراف می‌شمارد که به‌جای حساسیت وطنی و آمریکایی به جهانی شدن و مشکلات جهانی خارج از مرزهای آمریکا می‌اندیشند.
اما در سطح بین‌الملل با چین در تجارت با آمریکا و مواضع سیاسی ـ نظامی در دریای چین، روابط با تایوان و کره شمالی، نفوذ تجاری، سیاسی و نظامی در منطقه شرق آسیا و در خاورمیانه و در اساس تعریف چین بصورت قدرت برتر در روابط بین‌الملل مشکل و تضاد دارد. در خاورمیانه اسرائیل را قدرت اول میخواهد و هژمونی یا رهبری صهیونیستی در خاورمیانه را عمده‌ترین راهبرد خاورمیانه خود می‌شمارد. ایران را کشوری می‌داند که به‌خاطر بلاهت اوباما، قدرتمندترین کشور خاورمیانه شده است و باید این قدرت مهار گردد و به سطح ایران ضعیف و محتاج نزول کند. اگرچه شعار پاره کردن توافق برجام را در دوران انتخابات داد، اما اکنون می‌گوید این توافقنامه باید دوباره بازبینی و اصلاح شود. روابط با روسیه همچنان در حالت ابهام است اگرچه سیاست آینده آمریکا نسبت به روسیه و روابط با پوتین را منوط به مذاکره مستقیم کرده است و تا اینجا برخلاف نظر کنگره آمریکا و دولت‌های اروپایی ادامه تحریم روسیه را در حالت تعلیق قرار داده است.
سازمان ملل را ساختمانی در نیویورک می‌خواند که محل عیاشی‌سیاستمداران است و انحلال آن را شعار می‌دهد!
قرارداد تجاری دو سویه اقیانوسیه (ترانس پاسفیک) را که اروپا و آسیا از یکطرف و آمریکا از طرف دیگر در آن عضویت داشتند، لغو کرد. اتحادیه اروپا را اتحادیه‌ای «بی‌ربط» می‌شمارد که انحلال آن موجب شکوفایی جدید کشورهای اروپایی خواهد شد و از خروج انگلیس از این اتحادیه حمایت می‌کند. با آلمان و فرانسه دو کشور اصلی و مؤسس اتحادیه اروپا سر ناسازگاری دارد. پرداخت هزینه از سوی آمریکا برای ادامه فعالیت‌های «ناتو» را مورد تردید قرار داده است و می‌گوید اروپایی‌ها باید هزینه‌های امنیت خود را بپردازند.
تقویت هر چه وسیع‌تر توان نظامی آمریکا را در دستور کار فوری خود قرار داده است و به همه دولت‌ها پیغام قدرت چماق نظامی آمریکا برای تمکین را می‌دهد. به روایت‌‌ ”Global Research” به فرماندهان نظامی ارتش آمریکا گفته است خود را برای جنگ جهانی سوم آماده کنند!
۳ـ نگاهی به شعارها و رفتار ترامپ رئیس جمهور جدید آمریکا، نگارنده محک را به یاد این ضرب‌المثل فارسی انداخت. که دیوانه‌ای سنگی در چاهی انداخت، آنچنان سهمگین که صد عاقل بعد از او قادر به بیرون آوردن آن نشدند!
دو فیلم سینمایی آمریکایی، یکی فیلم مشهور «دیوانه از قفس پرید.» با بازیگری هنرمند برجسته آمریکایی «جک نیکلسون» و دیگری فیلم «شبکه» که در دهه۷۰ میلادی ساخته شد با بازیگری هنرمندانه «پیترفنچ» را یکبار دیگر باید دید تا ترامپ رئیس جمهور جدید در آمریکای امروز را بازیابی کرد!

بلاتکلیفی خانواده‌های قربانیان یک آتش‌سوزی

تاریخ انتشار: ۰۸:۱۱ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ - 02 February 2016

روزنامه شرق افزوده است: چند روز دیگر دومین سالگرد یک حادثه تلخ در تاریخ تهران است؛ حادثه‌ای که در آن اهالی شهر شاهد سوختن و سقوط دو زن از طبقه پنجم یک ساختمان در خیابان جمهوری بودند؛ حادثه‌ای که دو سال پس از وقوع و با وجود دستور پیگیری و ورود بلندپایه‌ترین مقامات کشور، هنوز نه مقصر آن مشخص شده و نه دیه‌ای به خانواده قربانیانش پرداخت شده است.

دو زنی که در این حادثه جانشان را از دست دادند، کارگران یک کارگاه تولید پوشاک بودند که پس از بالاگرفتن آتش در کارگاهشان راه فرار نداشتند و به همراه چند نفر دیگر از همکارانشان، به امید نجات و راه فرار از پنجره‌های ساختمان بیرون آمده بودند.

این قسمت ماجرا، یعنی نحوه رسیدگی و کمک نیروهای آتش‌نشانی، تجهیزاتی که آوردند و زمان اقدامشان همان بخشی است که آتش‌نشانی و شهرداری درباره آن شک دارند و گویا هنوز هم با مراجع قضایی به نتیجه نرسیده‌اند.

در هر صورت آنچه مردم در آن لحظه‌ها دیدند و گویا در فیلم‌های منتشر شده بود، نشان می‌دهد این دو زن از شدت آتش و داغ‌شدن لبه‌های دیواره پنجره‌ها دیگر توان ایستادن نداشته‌اند و از امداد هم ناامید شده بودند، از سوی دیگر نردبان خودروهای آتش‌نشانی هم که در محل حاضر شده بودند به‌موقع باز نشدند و هیچ تشک نجاتی هم برای این دو زن پهن نشد تا آنها در نهایت از دیواره‌های داغ و آتش، بر کف سرد پیاده‌روی جمهوری سقوط کرده و از بین بروند.

فارغ از حواشی بعدی این ماجرا مانند اخباری که نشان می‌داد مدت‌هاست شرکت آتش‌نشانی تجهیزات مرتبط خودروهای خود را برای تعمیرات و به‌روزرسانی نکرده است، تصاویر تلفن‌های همراه شهروندان حاضر در این محل تا مدت‌ها دست‌به‌دست می‌شد و این حساسیت در افکار عمومی باعث نوعی مطالبه عمومی از مسئولان شد، به شکلی که حتی رئیس‌جمهور دستور رسیدگی و پیگیری ابعاد مختلف آن را داد.

شهردار تهران، مجموعه خود را موظف به پاسخ‌گویی و برخورد با فرد خاطی احتمالی اعلام کرد و قول داد در دو هفته گزارشی از حادثه آتش‌سوزی خیابان جمهوری ارائه شود. در ادامه، معصومه آباد، عضو شورا، در صحن علنی، گزارشی را ارائه داد و در آن تقصیر را از آتش‌نشانی دور کرد. او در بخشی از این گزارش تأکید کرد در زمان بروز اشکال برای بالابر آتش‌نشانی، هیچ‌کدام از قربانیان از پنجره آویزان نشده بودند. 

به‌ هرروی پس از این ماجرا به دستور بازپرس پرونده، از رئیس ایستگاه آتش‌نشانی مربوطه و آتش‌نشان اپراتور خودرو آتش‌نشانی حامل نردبان نجات درباره این ماجرا سؤال می‌شود و اعضای شورا خواستار پیگیری این موضوع می‌شوند، اما گویا این پیگیری بیش از اندازه به درازا کشیده و هنوز نتوانسته‌اند مقصری را در این‌ میان بیابند.

در همین حال، دو روز پیش سعید شریف‌زاده، رئیس سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران در خبری کوتاه اعلام کرده دیه جان‌باختگان حادثه آتش‌سوزی خیابان جمهوری از سوی بیمه آتش‌نشانی به حساب دادگستری واریز شده است، اما پرونده این حادثه هنوز به سرانجام نرسیده و مقصر یا مقصران آن مشخص نشده‌اند.

رضا حق‌نظری، برادر یکی از قربانیان حادثه آتش‌سوزی در خیابان جمهوری روز گذشته در گفت‌وگو با خبرنگار «شرق»، پرداخت دیه به خانواده خواهر خود را رد کرد و گفت: از پرداخت دیه به دادگستری بی‌اطلاع است و در آخرین مراجعه برای پرونده هم صحبتی درباره این موضوع نشده است.

وی اضافه کرد: از زمان وقوع حادثه تا به حال پیگیری‌ها ادامه داشته، اما به نتیجه نرسیده و در هر بار مراجعه ما به مقام قضائی اعلام می‌شود «پرونده در حال رسیدگی است». حدود پنج ماه قبل نیز بازپرس این پرونده تغییر کرده و بازپرس جدید هم همان مطلب قبلی را به ما می‌گوید و هیچ اطلاعات جدیدی نداریم. پیش‌تر فردی به ‌عنوان وکیل موضوعات این پرونده را دنبال می‌کرد، اما انصراف داد و ما خودمان موضوعات را پیگیری می‌کنیم. تا جایی که می‌دانم ابتدا شهرداری مسئولیت این حادثه را به گردن مسئول کارگاه انداخت تا او دیه را هم پرداخت کند، اما گویا این فرد هم اعتراض کرده و به‌این‌ترتیب ماجرا پیچیده‌تر شده است.

برادر این قربانی حادثه خیابان جمهوری به این بلاتکلیفی اعتراض دارد و می‌گوید: کسی خود را مسئول پاسخ به ما نمی‌داند و در این مدت تنها خانم فاطمه دانشور، عضو شورای شهر تهران با خانواده ما و خانواده قربانی دیگر این حادثه ارتباط مستمر داشته است.

قیمت‌هایی که خاطره شدند

بررسی روند رشد قیمت خودرو در ٢٠‌سال گذشته -  1393

قیمت‌هایی که خاطره شدند

خطر کم شنوایی در محیط های صنعتی

تاریخ انتشار: ۰۸:۱۰ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ - 02 February 2016


کم شنوایی یا کاهش میزان شنوایی دارای انواع انتقالی، حسی- عصبی، مرکزی و ترکیبی است.

کم شنوایی علل مختلفی دارد که یکی از مهمترین آنها کار در محیط های صنعتی بدون رعایت اصول ایمنی است، به گونه ای که طبق آمارهای جهانی 30 درصد شاغلین صنایع به درجاتی از کم شنوایی مبتلا هستند.

خطر کم شنوایی در محیط های صنعتی

کم شنوایی یا کاهش میزان شنوایی دارای انواع انتقالی، حسی- عصبی، مرکزی و ترکیبی است؛ کم شنوایی انتقالی به حالتی گفته می شود که فرد احساس انسداد یا پری در گوش خود دارد و صدای خود را بلندتر از حالت معمول می شنود به همین دلیل آرام صحبت می کند.

کم شنوایی انتقالی ناشی از بروز اختلال در عملکرد گوش میانی یا خارجی است که می توان آن را با دارو یا عمل جراحی درمان کرد.

کم شنوایی حسی عصبی، شایع ترین نوع کم شنوایی به شمار می رود و در اثر اختلال در عصب دهلیزی حلزونی گوش یا در اثر ناهنجاری های گوش داخلی بروز می کند. این عارضه درمان دارویی ندارد اما می توان با استفاده از سمعک تا حد زیادی افت شنوایی را جبران کرد.

کم شنوایی مرکزی نیز نوع دیگری از کم شنوایی است که در اثر آسیب بافت های مغز به وجود می آید. مبتلایان به این نوع از کم شنوایی برای بهبود شنوایی خود از سمعک استفاده می کنند.

کم شنوایی ترکیبی به کم شنوایی ناشی از کم شنوایی حسی- عصبی و کم شنوایی انتقالی گفته می شود و روش درمان آن، استفاده از دارو و سمعک به صورت توامان است.

**علل کم شنوایی

علل مختلفی در بروز کم شنوایی وجود دارد که از جمله آنها می توان به انواع عفونت ها در اثر ابتلا به بیماری های سرخجه، آنفلوانزا، سرخک و اریون و علل وراثتی که از بدو تولد یا بعد از 20 سالگی خود را نشان می دهد، اشاره کرد.

ضربه هایی مانند سیلی، سوانح رانندگی، برخورد اجسام مختلف به سر و گوش، اختلالات سیستم عصبی، اختلالات عروقی، مصرف برخی داروها نیز از جمله علل بروز کم شنوایی هستند.

علاوه بر این، شنیدن صداهای بلند و به مدت طولانی از دیگر عوامل ایجادکننده کم شنوایی به شمار می رود که بیشتر شاغلین در مشاغل صنعتی به ویژه در صورت رعایت نکردن صحیح اصول ایمنی در کار به آن مبتلا می شوند.

رئیس انجمن شنوایی شناسان ایران در این مورد توضیح داد: یکی از علت های کم شنوایی در بین تمام سنین، قرار گرفتن در معرض صداهای بلندتر از حد مجاز است.

دکتر 'خسرو گورابی' صداهای بلند بیش از حد مجاز را صداهایی دانست که به سیستم شنوایی آسیب می رسانند و افزود: حد مجاز صدا طبق استانداردهای بین المللی، حداکثر 85 دسیبل برای هشت ساعت کار مداوم روزانه بدون استفاده از وسایل محافظت شنوایی است.

گورابی خاطرنشان کرد: شنیدن صداهای بلند علاوه بر ایجاد کم شنوایی، با ایجاد بیماری ها و عوارض غیرشنوایی مانند استرس، اضطراب، دلشوره، مشکلات قلبی- عروقی یا سقط جنین بر سلامت افراد تاثیر می گذارند.

** کم شنوایی

به طور کلی کم شنوایی به دو صورت موقت و دائم بروز می یابد که به گفته پزشکان کم شنوایی موقت معمولا بعد از 24 ساعت استراحت صوتی (در معرض صدای بلند قرار نگرفتن) برطرف می شود و میزان شنوایی به حالت اول بازمی گردد.

کم شنوایی دائم نیز به حالتی گفته می شود که در معرض صداهای بلند بودن به صورت دائم ادامه می یابد و در نهایت کم شنوایی دائم رخ می دهد که در این حالت فرد نیازمند استفاده از سمعک می شود.

** عوامل شغلی ایجادکننده کم شنوایی

عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران گفت: صداهای ناشی از دستگاه های مختلف مانند مته ها برای کندن زمین و محیط های کاری مانند کارخانه ها و مراکز تولیدی می توانند ایجادکننده کم شنوایی باشند.

گورابی افزود: طبق استانداردهای بین المللی در مورد حد مجاز صدا، شاغلین در محیط هایی که 85 دسیبل صدا در آن وجود دارد، باید روزانه حداکثر 8 ساعت در این محیط قرار بگیرد.

وی ادامه داد: اگر این صدا 90 دسیبل شود، باید ساعت کاری شاغلین به 4 ساعت کاهش یابد، یعنی به ازای هر پنج دسیبل افزایش صدا باید ساعت کار فردی که در معرض این میزان صدا قرار دارد، به نصف کاهش یابد و به همین ترتیب اگر شدت صدا به 95 دسیبل افزایش یافت، ساعت کاری باید به 2 ساعت و در 100 دسیبل ساعت کاری باید به یک ساعت در روز برسد.

گورابی با بیان این که صداهای ناشی از مته هایی که زمین را با آن می کنند، حدود 120 دسیبل است، توضیح داد: فردی که با این دستگاه ها کار می کند، در طول روز باید حداکثر به مدت 15 دقیقه با این دستگاه کار کند تا آسیبی به شنوایی او وارد نشود.

وی ادامه داد: البته این استانداردها برای کار کردن بدون استفاده از وسایل حفاظت شنوایی است و اگر از وسایل حفاظت شنوایی یعنی گوشی های محافظ استفاده شود، می توان روزانه 8 ساعت در معرض صدایی با 100 دسیبل نیز قرار گرفت.

** راه های پیشگیری از کم شنوایی

رئیس انجمن شنوایی شناسان ایران در این مورد توضیح داد: اولین اقدام در این زمینه ممانعت از ایجاد صداهای بلند و خودداری از قرار گرفتن در معرض صداهای بلند است.

گورابی اظهار کرد: بوق خودروها و موتورسیکلت ها، صداهای ناشی از برخی اسباب بازی ها و ترقه ها و صداهای موجود در کارخانه ها و دستگاه های صنعتی بیش از حد مجاز است.

وی ادامه داد: گاهی مجبور هستیم به لحاظ زندگی شهری و یا کار در مشاغل صنعتی در معرض برخی صداها باشیم که در این صورت می توانیم از محافظ های شنوایی به صورت گوشی هایی که روی گوش گذاشته می شود، استفاده کنیم.

گورابی گفت: البته این وسایل نیز تاحدی می توانند از بروز این گونه عوارض پیشگیری کنند، بنابراین راه حل اساسی در این زمینه تولید نکردن این صداها و کنترل و کاهش آنها است که مستلزم رعایت استانداردهای لازم در مورد دستگاه ها و محیط های صنعتی است.

وی خاطرنشان کرد: محافظ های گوش تنها می توانند 25 دسیبل از شدت صدا بکاهند و ورود صدا از طریق راه های هوایی را کم کنند اما نمی توانند از انتقال ارتعاشات صدا که به اندام بدن وارد می شود، بکاهند چرا که صدا از طریق استخوان ها نیز به گوش ها منتقل می شوند.

** پایش شنوایی شاغلین در محیط های صنعتی

عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران اظهار کرد: افرادی که برای کار در محیط های صنعتی مشغول به کار می شوند، باید پیش از آغاز کار شنوایی آنها مورد پایش و بررسی قرار گیرد و بعد از آن نیز میزان شنوایی آنها هر 6 ماه یک بار بررسی شود تا در صورت بروز عارضه، از پیشرفت آن پیشگیری شود.

گورابی ادامه داد: این مساله در بسیاری از کارخانه ها و محیط های صنعتی انجام می شود اما برنامه کشوری مدونی در این زمینه تهیه نشده است، بنابراین لازم است مسئولان مربوطه به این موضوع توجه داشته باشند.

وی درباره سنجش شنوایی پایه (ادیوگرام) توضیح داد: لازم است افراد در بدو ورود به مشاغل صنعتی مورد سنجش شنوایی قرار گیرند چراکه ممکن است در ابتدای ورود، درجاتی از کم شنوایی داشته باشند بنابراین برای پیشگیری از شدت آن و همچنین به خاطر بسیاری از شکایات کارگران از کارفرمایان صنایع باید مشخص شود که فرد از ابتدا کم شنوا بوده و یا در اثر کار در محیط های صنعتی دچار این عارضه شده است.

گورابی گفت: اگر مشخص شود که فرد در محیط کار دچار عارضه کم شنوایی شده، باید بررسی شود که آیا محافظ های لازم در اختیار او قرار داده شده، کنترل های لازم برای کاهش صدای محیط انجام شده و آموزش های لازم به او داده شده بود که چگونه از محافظ ها استفاده کند و آیا محافظ ها استاندارد بوده اند یا خیر.

وی افزود: اگر فردی با رعایت تمام این موارد دچار کم شنوایی شده باشد، باید محیط کار او عوض شود و یا به او غرامت و یا بازنشستگی پیش از موعد و یا از کار افتادگی داده شود تا دچار گرفتاری هایی نشود که اکنون بسیاری از بازنشستگان مشاغل صنعتی به آن دچار هستند.

گورابی ادامه داد: اگر کم شنوایی عامل دیگری مانند پارگی پرده گوش، از هم گسیختگی زنجیره استخوانی یا پارگی گوش میانی نداشته باشد، می توان این عارضه را با استفاده از سمعک برطرف کرد.

علاوه بر شاغلین صنایع، شهرنشینان نیز به لحاظ زندگی ماشینی روزانه در معرض صداهای بلند و بعضا ناهنجاری هستند که می تواند به شنوایی آنها آسیب برساند.

صدای موتورسیکلت ها و بوق آنها، صدای بوق ماشین ها و هزاران صدای ناخوشایند که گاه و بی گاه در کوچه و خیابان و یا حتی منازل آنها را می شنویم، ازجمله این صداها به شمار می روند.

یکی از اقدامات لازم در این زمینه که می تواند از بروز مشکل کم شنوایی و هزینه های متعاقب آن بر خانواده ها و نظام سلامت کشور مانند افسردگی، کناره گیری از اجتماع و همچنین تحمیل هزینه های سنگین درمانی مانند تهیه وسیله کمک شنوایی سمعک و یا استفاده از روش های درمانی مانند برخی جراحی ها پیشگیری کند، رعایت استانداردهای جهانی در صنایع خودروسازی و موتورسیکلت سازی است که به گفته کارشناسان، صداهای ناشی از این وسایل و بوق آنها استاندارد جهانی ندارد.

شنیدن این گونه صداها به لحاظ زندگی ماشینی برای شهروندان امری اجتناب ناپذیر بنابراین لزوم توجه به این امر بیش از همه متوجه مسئولان مربوطه و کارفرمایان صنایع سنگین است که علاوه بر رعایت استانداردهای لازم در ساخت تولیدات خود، ضروری است برای پیشگیری از بروز عوارض شنوایی در بین جامعه بزرگ کارگری شاغل در محیط های صنعتی استانداردهای لازم برای کاهش صدا در محیط کار و ارایه وسایل حفاظت شنوایی و آموزش های لازم را با دقت بیشتری در دستورکار خود قرار دهند.

به گفته متخصصان، صداهای بلند و ناهنجار علاوه بر کم شنوایی می توانند سبب بروز استرس، اضطراب، سردرد، زخم معده، اختلال در عملکرد سیستم گوارش، افزایش کلسترول خون، انقباض رگ های خونی و پرخاشگری شوند.

منبع: ایرنا

خاکسپاری ۴ قربانی حادثه پلاسکو در سکوت


نخستین مراسم‌ تشییع پیکر قربانیان ساختمان پلاسکو در روزهای پنجشنبه، جمعه و شنبه برگزار شد.

به گزارش «شهروند»، جسد حیدر روز پنجشنبه، جسد جواد روز جمعه و جسد حبیب هم روز شنبه از سوی خانواده‌ها و بستگانشان تشییع شد.

حیدر و حبیب از کارگران باسابقه ساختمان پلاسکو بودند و هر دو در قسمت خدمات آنجا کار می‌کردند. جواد هم پسر جوانی بود که چند سالی می‌شد در مغازه لباس‌فروشی پدرش در ساختمان پلاسکو کار می‌کرد. این سه نفر به همراه محمود محسنی چهار شهروند عادی بودند که جسدشان در طبقه منفی یک ساختمان پلاسکو کشف شد. به جز این چهار نفر، ٦ قربانی دیگر نیز از شهروندان عادی هستند که با وجود پایان عملیات آواربرداری هنوز اجسادشان کشف نشده و خانواده‌هایشان اطلاعی از سرنوشت آنها ندارند.

عمویم زنده بود

حیدر همان کارگری است که گفته می‌شد هنگام گرفتارشدن در موتورخانه ساختمان پلاسکو با همکارانش تماس گرفته و پیامک زده بود تا شاید بتواند خودش و بقیه را نجات دهد.

برادرزاده حیدر درباره عمویش چنین می‌گوید: «عمویم ٤٥‌ سال داشت و چهار سالی می‌شد که نیروی خدماتی ساختمان پلاسکو بود. او یک دختر ٦ ساله و یک پسر ۱۰ ساله به یادگار گذاشته است. رضا از وقتی که پدرش را از دست داده است، مرتب اشک می‌ریزد و گریه می‌کند.

 رضا که هنوز باور ندارد پدرش قربانی آوار ساختمان پلاسکو شده باشد، مدام پدرش را می‌خواهد اما ریحانه هنوز نمی‌داند دیگر پدری ندارد. همسر حیدر هم حال و روز خوشی ندارد. با وجودی که ١٠ روز از حادثه و ٢ روز از تشییع پیکر حیدر گذشته اما حال و هوای خانه حیدر مثل روز اول است. گریه‌هایشان یک لحظه قطع نمی‌شود. حیدر هم همانند دیگر کارگران ساختمان پلاسکو  بیمه اختیاری با ماهی ٨٠٠ ‌هزار تومان حقوق بود.»

او در ادامه می‌گوید: «روز حادثه ما از طریق تلویزیون و اخبار در جریان حادثه آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو قرار گرفتیم. بلافاصله همسر حیدر با شوهرش تماس گرفت. حیدر جواب تلفنش را داد و زن‌عمویم با نگرانی گفت که ساختمان را ترک کن. حیدر به زن‌عمویم گفت که در حال برداشتن وسایلش از اتاق است و تا چند دقیقه دیگر ساختمان را ترک می‌کند اما دیگر تلفنش را جواب نداد. هر چه با او تماس می‌گرفتیم، پاسخی نمی‌داد.

 زن‌عمویم گریه می‌کرد و نگران بود. برای همین خود را به محل حادثه رساندیم. آنجا فهمیدیم که حیدر نیست. ناپدید شده بود. دوستش به نام حسین به ما گفت که من و حیدر داشتیم با هم از ساختمان خارج می‌شدیم اما در لحظه آخر حیدر از من جدا شد و رفت که وسایلش را بردارد. هر چه به او اصرار کردم به داخل ساختمان برنگردد، فایده‌ای نداشت. بعد از این حرف‌ها دیگر مطمئن شدیم که او زیر آوار مانده است. چند ساعتی گذشت ناگهان خبری امیدوار‌کننده به ما رسید. 

ساعت یک ظهر بود که به ما گفتند حیدر از موتورخانه تماس گرفته و اعلام کرده که به همراه چند نفر دیگر آنجا زنده هستند و گیر افتاده‌ا‌ند. حیدر همچنین به یکی از سرکارگران آنجا نیز پیامک فرستاده و گفته که در موتور خانه گیر افتاده‌اند. همان لحظه امیدوار شدیم ولی بی‌فایده بود. در آخر جسد ٣ فرد عادی را یکشنبه‌شب بود که پیدا کردند اما جسدها  سوخته بود. به همین خاطر از رضا پسر حیدر و دیگر خانواده‌های قربانیان پلاسکو آزمایش دی.ان.‌ای گرفتند تا هویت آنان را مشخص کنند. روز چهارشنبه بود که هویت ٣ جسد مشخص شد. وقتی مشخص شد یکی از قربانیان پیدا شده عمویم است پیکرش را  تحویلمان دادند و او را صبح روز پنجشنبه تشییع کردیم و به خاک سپردیم.»

خانواده‌اش امیدوار بودند

در ادامه، یکی دیگر از بستگان نزدیک حیدر گفت: «حیدر در شهرداری کار می‌کرد. او حتی پیش از اینکه به ساختمان پلاسکو برود نیز کارگر   شهرداری بود. بعد از اینکه در ساختمان پلاسکو مشغول به کار شد شب‌ها باز هم در شهرداری کار می‌کرد. ٤ سالی بود که در ساختمان پلاسکو کار می‌کرد. صبح‌ها تا ساعت ١٢ یک ظهر در ساختمان مشغول به کار بود و عصرها و شب‌ها در شهرداری منطقه ١١ کار می‌کرد.  آن روز همسرش درست بعد از شنیدن خبر آتش‌سوزی خیلی نگران حیدر شد. چند باری با او تماس گرفت.

 حیدر جواب می‌داد و خبر سلامتی‌اش را اعلام می‌کرد اما درست وقتی که گفت می‌خواهد به اتاقش برود و وسایلش را بردارد دیگر جواب نداد. دنیا روی سر همسرش خراب شد. خانواده‌اش حسابی شوکه شدند، اما بعد از آن پیامک انگار امیدی دوباره یافتند. امیدی که باز هم ناامید شد. تا اینکه در نهایت جسد سوخته حیدر را تحویل ما دادند. روز پنجشنبه هم مراسم تشییع جنازه‌اش برگزار شد و خانواده‌اش ١٧‌ میلیون  و ٥٠٠ هزار تومان  برای مراسم حیدر هزینه کردند که این پول  با کلی قرض و بدهی جور شد.

 چراکه خیلی از بستگان ما در شهرستان هستند و برای مراسم به تهران آمده‌اند. البته پول قبر و سنگ قبر دو‌ میلیون و ششصد و چهل ‌هزار تومان شد. بعد از مراسم هم از شهرداری منطقه ١١ همانجایی که حیدر سال‌های ‌سال در آن‌جا کار می‌کرد، آمدند و با اهدای گل به ما ابراز همدردی کردند. همچنین مقداری مواد غذایی نیز برایمان آوردند. ٢٠ کیلو برنج و چند عدد روغن.»

پدرم خیلی سوخته بود

آخرین قربانی که جسدش به‌دلیل سوختگی دیرتر از بقیه شناسایی شد، حبیب بود؛ کارگر خدماتی ساختمان پلاسکو که جسدش به همراه حیدر، جواد و محسن پیدا شد. پسر حبیب می‌گوید: «پدرم ٨ سالی می‌شد که در ساختمان پلاسکو کار می‌کرد. پیش از این هم در ساختمان‌های دیگر به همین شغل مشغول بود. با وجودی که ٥٥‌ سال داشت هنوز این شغل سخت را داشت. ما دو برادر و دو خواهر هستیم که من فرزند بزرگ خانواده هستم. روز حادثه برای همه ما روز تلخی بود. وقتی خبر آتش‌سوزی را شنیدیم شوکه شدیم.

 بلافاصله با پدرم تماس گرفتیم. او جواب نمی‌داد. تا اینکه ساختمان فرو ریخت. نگرانی‌مان چند برابر شد. به محل حادثه رفتیم و گفتند که پدرمان زیر آوار مانده است. در این مدت فقط انتظار کشیدیم. انتظاری تلخ و وحشتناک که هر دقیقه‌اش برایمان پر از عذاب بود و درد؛ باور کردنی نبود. همه اینها برایمان مثل یک کابوس وحشتناک بود. تا اینکه بعد از ١٠ روز جسد سوخته پدرم را به ما تحویل دادند. پدرم آنقدر سوخته بود که دیرتر از بقیه هویتش شناسایی شد. 

از روی آزمایش DNA او را شناسایی کردند. برای همین روز شنبه صبح او را به بهشت‌ زهرا بردیم. مراسم تشییع جنازه برگزار شد. نماز میت خوانده شد و ساعت   یک و نیم بعد از ظهر با یک آمبولانس او را به شهرستانمان در آذربایجان منتقل کردیم. قرار است پدرم در شهرستان خودش دفن شود؛ شهرستانی که به آن‌جا تعلق داشت.»

او در ادامه می‌گوید: «شهرداری قرار بود هزینه‌های تشییع جنازه را پرداخت کند که یک‌ میلیون و ٨٦ ‌هزار تومان  را  پرداخت کرده است.»

با وجودی که ٤ قربانی حادثه پلاسکو که از افراد عادی بودند تشییع شده‌اند اما هنوز از سرنوشت ٦ شهروند عادی مفقود در این حادثه خبری نیست؛ ٦ خانواده‌ای که تنها یکی از بازماندگان آن خانواده قاسم است؛ قاسم شجاعی که ١٢ ‌سال نگهبان ساختمان پلاسکو بوده است. او که یک نگهبان شیفتی بود حالا ١٠ روز است که پس از حادثه آوار پلاسکو ناپدید شده است. نه اسمش در لیست قربانیان ساختمان است، نه در اسامی  نجات‌یافتگان و مصدومان. البته الان با پایان آواربرداری، خانواده او به یقین رسیده‌اند که قاسم در آوار و آتش پلاسکو  جان باخته است اما هیچ اثر و نشانی از او نیست.

خواهر قاسم می‌گوید: «در انتظار پیکر برادرم هستیم؛ برادری که سال‌های‌ سال در ساختمان ١٧ طبقه کار می‌کرد. ٢ کودک ٨ ماهه و ٨ ساله قاسم چشم‌انتظار او هستند. امیدواریم زودتر جسد برادرم را به ما تحویل بدهند.»

البته تحقیقات خبرنگار ما نشان می‌دهد که یک کارگر جوان  در طبقه ١٤ پلاسکو هم در لیست مفقودان ساختمان است که هنوز جسد وی پیدا نشده است.

۲۰ کارگر معدن طبس از عقب نیسان وانت سقوط کردند

کارگر معدن زغالسنگ طبس بعد از اتمام کار و در حال انتقال به خوابگاه از عقب وانت سقوط کردند.

به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه خبری پلیس خراسان جنوبی، ۲۰ کارگر معدن زغالسنگ بعد از اتمام کار و در حال انتقال به خوابگاه از  عقب وانت سقوط کردند.

کارگران معدن زغالسنگ پویش بعد از اتمام کار از معدن با وانت نیسان در حال انتقال به خوابگاه بودند که وانت نیسانی که کارگران در عقب آن بودند جک کمپرس آن عمل کرده و این افراد که حدود ۲۰ نفر بودند به پایین پرت می‌شوند.

تعدادی از این افراد که جراحات جزیی داشتند در محل مداوا شده و تعداد هفت کارگر که برخی از آنان دچار شکستگی شده‌اند، برای درمان به بیمارستان شهید سید مصطفی خمینی(ره) طبس منتقل شده‌اند.
منبع: ایسنا