چند مطلب خبری و متفاوت

روزنامه فرهیختگان از قول مدیرکل دفتر تنوع زیستی و حیات وحش سازمان حفاظت محیط‌زیست هشدارداده است که «۲۰۵ نقطه کشور در خطر آنفلوآنزای پـرندگان» قرار دارد.

 

«منشأ آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان کشورهای آسیای جنوب شرقی بوده که حالا ۴۵ کشور دنیا را درگیر کرده» به فرهیختگان گفته است: «این ویروس که طرح تیپ H۵N۸‌ است در طیور اهلی ۱۱ استان ایران و در زمینه حیات وحش دو تالاب و یک دامگاه را درگیر کرده و از آنجا که منشا آن پرندگان مهاجر هستند احتمال درگیری ۲۰۵ سایت پرندگان آبزی موجود در کشور وجود دارد

 

تاکنون وقوع بیماری در استان‌های تهران، البرز، آذربایجان شرقی، کرمانشاه، قم، مرکزی، مازندران، قزوین و گلستان بصورت رسمی تایید شده است .

 

-------------------

به گفته گروهی از پژوهشگران، زندگی درنزدیکی خیابان‌های پر رفت و آمد خطر ابتلای به بیماری دمانس (زوال عقل) را افزایش می‌دهد. این نتیجه‌گیری باعث تشدید نگرانی در مورد آثار آلودگی هوا بر سلامت مردم شده است.

 

زندگی نزدیک ترافیک سنگین 'خطر ابتلای به زوال عقل را افزایش می‌دهد'

 

به گفته گروهی از پژوهشگران، زندگی درنزدیکی خیابان‌های پر رفت و آمد خطر ابتلای به بیماری دمانس (زوال عقل) را افزایش می‌دهد. این نتیجه‌گیری باعث تشدید نگرانی در مورد آثار آلودگی هوا بر سلامت مردم شده است.

 

تحقیقات پژوهشگران مرکز بهداشت عمومی انتاریو، کانادا، حاکی از آن است که حدود ده درصد از موارد ابتلای به آلزایمر در مناطق شهری با زندگی در نزدیک ترافیک سنگین ارتباط دارد.

 

هونگ چن، مسئول این تحقیقات، گفته است که افزایش شهرنشینی و بالا رفتن میزان آلودگی هوا باعث شده است تا شمار رو به افزایشی از شهروندان در نقاطی زندگی کنند که در نزدیکی ترافیک سنگین قرار دارد و این وضعیت به افزایش ابتلای به دمانس کمک کرده است.

 

پیش از این، پژوهشگران دریافته بودند که بین آلودگی هوا و سروصدای ترافیک با کاهش ماده سفید مغزی و تضعیف قدرت ادراک فرد رابطه‌ای وجود دارد اما تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که ذرات ریز مغناطیسی معلق در هوا می‌تواند مستقیما وارد بافت مغز شود.

این تحقیقات نشان داده است که کسانی که در نزدیک محل‌های دارای ترافیک سنگین زندگی می‌کنند تا ١٢ درصد بیش از سایرین در معرض ابتلای به دمانس قرار دارند.

این نتیجه‌گیری براساس اطلاعات مربوط به حدود ٦.٦ میلیون نفر طی ده سال به دست آمده است. پژوهشگران گفته‌اند که افزایش خطر ابتلای به دمانس می‌تواند یکی از عوارض مشکلات تنفسی و قلبی ناشی از استنشاق دود ترافیک و سایر عوامل زیانبار زندگی در محیط شهری و هوای ناپاک آن باشد.

 

در انجام این تحقیقات، افراد بین ٢٠ تا ٨٥ ساله ساکن ایالت اونتاریو در کانادا بین سال‌های ٢٠٠١ تا ٢٠١٢ زیر نظر قرار گرفتند در حالیکه با استفاده از کد پستی، میزان نزدیکی آنان به محل‌های ترافیک سنگین مشخص شده بود. در طول این دوره، ٢٤٣ هزار نفر از این گروه به دمانس، ٣١ هزار و پانصد نفر به پارکیسنون و ٩ هزار و دویست و پنجاه نفر به ام.اس مبتلا شدند.

بررسی نتیجه این تحقیقات نشان داد که بین میزان ترافیک و ابتلای به پارکینسون یا ام.اس ارتباطی وجود ندارد اما فاصله افراد تا نقاط ترافیک سنگین با میزان ابتلای به دمانس مرتبط است.

 

ر واکنش به انتشار این گزارش، راب هوارد، استاد کرسی روانپزشکی سالمندان در دانشگاه لندن گفته است که این آگاهی وجود داشته که آلودگی هوا به سلامتی مردم زیان می‌زند و پژوهش اخیر هم مشخص نمی‌کند که آیا افزایش هرچند مختصری که در خطر ابتلای به دمانس گزارش شده نتیجه مستقیم قرار گرفتن در معرض ترافیک است یا به طور مستقیم از عوارض دیگر مرتبط با الودگی ناشی می‌شود. وی افزوده است "در هر حال، مهم این است که این پژوهش بار دیگر لزوم مقابله با آلودگی هوا را گوشزد می‌کند."

 

کارشناسان هشدار داده‌اند که کسانی که در نزدیکی محل‌های پر رفت و آمد شهری زندگی می‌کنند نباید با مطالعه نتیجه این پژوهش بیهوده گرفتار نگرانی شوند. جان هاردی، استاد کرسی عصب‌شناسی دانشگاه لندن گفته است که "تجزیه و تحلیل شواهد به دست آمده از چنین مطالعاتی بسیار پیچیده است و گاه همین پیچیدگی باعث نتیجه‌گیری بی پایه و نگرانی بی‌مورد می شود. دلایل کافی برای اجتناب از زندگی در نزدیک گذرگاه‌های پر رفت و آمد وجود دارد و این پژوهش یک دلیل جدید به دلایل قبلی می‌‍افزاید."

 

------------------

صدها تن از معترضان در مکزیک در سومین روز تجمعات اعتراضی به سیاست‌های اقتصادی دولت و افزایش بهای سوخت چهارشنبه شب راه‌ها را بسته و برخی از مراکز خرید و فروشگاه‌ها در پایتخت را غارت کردند.

 

افزایش بهای بنزین و دیگر حامل‌های انرژی، بخشی از برنامه‌های دولت مکزیک در راستای سیاست‌ آزادسازی‌های اقتصادی نئولیبرالی است.

 

 

-----------------

آتش سوزی در مخازن گاز در مشهد

 

بر اثر انفجار سه مخزن گاز در کارخانه ی فوم در کلات مشهد 6نفر مجروح شدند

شدت آتش سوزی به حدی است که دود و شعله های آتش از فاصله دور قابل رویت است.

 

----------------

قانون زیستن، وظیفه‌ی زیستن

 

هیچ چیز نباشد

نه حشره‌‏یى وزوز کُن

نه برگى لرزان

نه جانورى که لیسه کشد یا بلاید،

هیچ گرمى، هیچ شکفته‏‌یى

نه یخ‌‏زده‏‌یى، نه درخشانى، نه بویایی

نه سایه‏‌ى ساینده‌‏ى یکى گُلِ تابستانى

         نه درختى پوستینِ برفش در بر

 

نه گونه‏‌یى به یکى بوسه‌‏ى شاد آراسته

نه بالى محتاط یا گستاخ در باد

نه کنارِ نازکِ تنى، نه یکى آغوشِ سراینده

نه چیزِ آزادى، نه سود بردنى، نه هدر دادنى

نه پریشان شدنى، نه فراهم آمدنى

از پى خیر یا کز پىِ شرّ

نه شبى مسلح به سلاح عشق یا رامشى

نه صدایى از سرِ اعتماد و نه دهانى هیجان‌زده

نه سینه‌‏ى عریانى نه دستِ گشوده‏‌یى

نه تیره‌‏روزى، نه سیرمانى

نه چیز مادى، نه چیزى که بتوان دید

نه از سنگین و نه از سبک

نه میرا و نه ماندگار

 

انسانى باشد

هر که خواهد گو باش

من یا دیگرى

ورنه هیچ نباشد.

 

 

 پل الوار | ترجمه‌ی احمد شاملو | از دفتر همچون کوچه‌ای بی‌انتها | وب‌سایت و کانال رسمی احمد شاملو

 

--------------

طنز شب

 

 بفرما

پوریا عالمی - شرق

 

بابای سوفیا به ما زنگ زد و گفت: اگر می‌خواهی سوفیا را بهت بدهم، برو شاخ غول را بشکن.

گفتم: چشم. و دویدم و شاخ چپ غول را شکستم و آمدم شاخ چپ را دادم دست بابای سوفیا.

بابای سوفیا گفت: اینکه چیزی نبود. برو وسط خورشید و یک قطعه سنگ گداخته فضایی بردار و بیاور تا بهت دختر بدهم.

گفتم: الان. و همین‌طوری تن‌لخت، پریدم خورشید و با یک قطعه سنگ ‌گدازان خورشیدی برگشتم و دادم دست بابای سوفیا.

بابای سوفیا گفت: اینکه چیزی نبود. اگر راست می‌گویی با دماغت روی زمین بنویس قسطنطنیه.

گفتم: بفرما. و نوشتم قسطنطنیه. بعدش هم با دماغم نوشتم بابای سوفیا.

بابای سوفیا گفت: دستت درد نکنه اسم من را هم نوشتی. پس حالا که این‌قدر پسر فرزی هستی، شرط من این است؛ اگر که کاری کنی این پول‌هایی که قوه‌قضائیه و قوه‌مجریه درباره‌ش حرف می‌زنند، تا فردا تعیین‌تکلیف شود و شفاف‌سازی هم بشود و مردم هم بفهمند دقیقا چی‌به‌چی است، بیا من سوفیا را بهت می‌دهم.

گفتم: ببببب... . اااامممما... .

بابای سوفیا گفت: پس اگر تکلیف آن پول‌های پرونده سازمان تأمین اجتماعی و حکم متهمانش مشخص شد، بیا.

گفتم: آآآآآآخخخخ... . آخهههه...

بابای سوفیا گفت: پس برو وقتی بیا که فقر و فساد و بی‌کاری ریشه‌کن شد.

گفتم: ووووولی...

بابای سوفیا گفت: پس برو وقتی تلویزیون برنامه خوب پخش کرد و من زدم کانال ایران، بیا.

گفتم: خب بگو نمی‌خواهم بهت دختر بدهم دیگر. اه.

 

-----------------

باید راه افتاد، مثل رودها که بعضی به دریا می‌رسند، بعضی هم به دریا نمی‌رسند.

رفتن هیچ ربطی به رسیدن ندارد.

 

---------------

مقصودی،عضو کمیسیون شوراهای مجلس:

 

 وامهای بازنگشته بانک سرمایه به 12 هزار میلیارد تومان رسید / انتصابات فامیلی و به کارگیری افراد مساله دار همچنان ادامه دارد!!

 

---------------

وقتی خوب می‌نویسی، دو دشمن داری:

 

1_ افکار عمومی،چون ادبیات، آن‌ها را به فکر کردن وامی‌دارد و مسئول انجام کاری می‌کند.

 

2_ دولت، چون قدرتی در تو حس می‌کند و قدرت هم تحمل قدرت را ندارد. حتی اگر دولت‌ها عوض شوند.

 

از نامه‌ی فلوبر به مو پاسان (نوزدهم فوریه‌ی 1880)

 

---------------

دانشگاه لندن: 'سیگار الکترونیکی باروری اسپرم را مختل می‌کند'

به گفته دانشمندان بریتانیایی استفاده از سیگارهای الکترونیکی احتمال به خطر افتادن سلامتی را به دنبال خواهد داشت.

محققان دانشگاه لندن می‌گویند به شواهدی دست پیدا کرده‌اند که نشان می‌دهد مواد شیمیایی بعضی از سیگارهای الکترونیکی روی باروری اسپرم مردان تاثیر منفی دارند.

تحقیق دیگری در دانشگاه سالفورد نیز می‌گوید که بعضی از طعم‌دهنده‌های این سیگارها حاوی موادی سمی هستند که به ریه آسیب می‌زند.

بسیاری از متخصصان سلامت معتقدند که استفاده از سیگارهای الکترونیکی به اندازه سیگارهای معمولی مضر است.

 

---------------

یک کوه یخ بزرگ در آستانه جدا شدن از قطب جنوب است

 

شکاف در یک کوه یخ بزرگ در قطب جنوب در ماه دسامبر افزایش یافت و احتمال جدا شدن آن در آینده نزدیک را بیشتر کرد.

کوه یخ لارسون-سی حدود پنج هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و در حال حاضر، فقط حدود بیست کیلومتر از آن به توده یخ قطبی متصل است و احتمال جدا شدن آن در آینده نزدیک می‌رود.

پژوهشگران گفته‌اند که قطر این کوه یخ حدود ٣٥٠ کیلومتر است و در لبه غربی اقیانوس منجد جنوبی قرار دارد.

 

--------------

آب، نان، آواز !

 

ور فزون تر خواهی از آن

گاه ‌گه پرواز

ور فزون تر خواهی از آن شادی آغاز

ور فزون تر، باز هم خواهی ...

 بگویم، باز؟

 

آنچنان بر ما به نان و آب،

اینجا تنگ سالی شد

که کسی در فکر آوازی نخواهد بود

وقتی آوازی نباشد

شوق پروازی نخواهد بود

 

"شفیعی کدکنی"

 

----------------

وزیر ارتباطات:

افزایش کاربران اینترنت  ایران به 40 میلیون نفر

 

-----------

2 کشته در نزاع دسته جمعی در قشم

 

نزاع دسته جمعی بیش از ۱۰ جوان در  قشم، منجر به کشته ۲ نفر و زخمی شدن چند نفر دیگر شد/ فارس

 

----------------

مواد اولیه کوبیده 2 هزار تومانی پوست مرغ است!

 

-------------------

تجارت فاضلاب در کشف رود مشهد

 

فاضلاب خام توسط تانکرها  به کشف رود ریخته شده و برای استفاده در کشاورزی فروخته می شود

 

-------------

ثروتمند‌ترین کشورهای جهان

 

بانک جهانی در گزارش سالانه خود در خصوص پردرامد‌ترین کشورهای جهان که در مجله «گلوبال فنانس» منتشر می‌کند لیست ثروتمند‌ترین و پردرآمد‌ترین کشورهای جهان را منتشر کرد.

 

بر این اساس که معیار سرانه درآمد سالانه افراد در آن مد نظر بوده است کشور قطر در صدر این فهرست و بالا‌تر از کشورهای توسعه یافته اروپایی و یا آمریکا قرار گرفته است.

 

فهرست پردرآمد‌ترین کشورهای جهان به شرح زیر است:

 

۱-‌قطر با سرانه درآمد سالانه برابر ۱۴۶هزار و ۱۱ دلار

 

۲-‌لوگزامبرگ با سرانه درآمد سالانه برابر با ۹۴هزار و ۱۶۷ دلار

 

۳-‌سنگاپور با سرانه درآمد سالانه برابر با ۸۴ هزار و ۸۲۱ دلار

 

۴-برونئی با سرانه درآمد سالانه برابر با ۸۰ هزار و ۳۳۵ دلار

 

۵-‌کویت با سرانه درآمد سالانه برابر با ۷۱ هزار و ۶۰۰ دلار

 

۶-نروژ با سرانه درآمد سالانه برابر با ۶۷ هزار و ۶۱۹ دلار

 

۷-امارات متحده عربی با سرانه درآمد سالانه برابر با ۶۷ هزار و ۲۰۱ دلار

 

۸-‌هنگ کنگ با سرانه درآمد سالانه برابر با ۵۷ هزار و ۶۷۶ دلار

 

۹-‌آمریکا با سرانه درآمد سالانه برابر با ۵۷ هزار و ۴۵ دلار

 

۱۰-‌سوئیس با سرانه درآمد سالانه برابر با ۵۶هزار و ۸۱۵ دلار

 

۱۱-‌عربستان سعودی با سرانه درآمد سالانه برابر با ۵۶ هزار و ۲۵۳ دلار

 

۱۲-‌بحرین با سرانه درآمد سالانه برابر با ۵۲ هزار و ۸۳۰ دلار

 

۱۳-‌هلند با سرانه درآمد سالانه برابر با ۴۸ هزار و ۷۹۷ دلار

 

۱۴- ایرلند با سرانه درآمد سالانه برابر با ۴۸ هزار و ۷۸۶ دلار

 

۱۵- استرالیا با سرانه درآمد سالانه برابر با ۴۸ هزار و ۲۸۸ دلار 

 

ایلنا

 

-----------

گروهی از پژوهشگران می‌گویند قرص‌های ویتامین تاثیری ندارد و حتی ممکن است مضر هم باشد؛ میوه بخورید

 

--------------

روزنامه شهروند  گزاش داده که ماموران سرشماری بر اساس عکس های هوایی ١٢ خانواده را یافته اند که ٤٠ سال است در پارک چیتگر در غرب تهران " به حال خود رها شده‌اند".

 

----------------

پستان‌هایتان را بررسی کنید

 

بهترین کاری که زنان می‌توانند بکنند این است که پستان‌های‌شان را لمس کنند که در حال عادی چه حسی دارند.

مارتین لدویک ازمرکز تحقیقات سرطان بریتانیا می‌گوید: "اگر متوجه یک غده، یا تغییری پوست پستان مانند سفت و سخت شدن‌اش یا خارج شدن مایعات از نوک پستان شدید یا به نظر رسید که نوک پستان جا به جا شده است، عاقلانه است که پزشک عمومی شما را معاینه کند".

"بهتر است زنان باردار بدانند که بارداری زمانی است که در آن پستان‌هایشان به هر حال تغییر خواهند کرد، پس سعی کنند که بیش از اندازه نگران نشوند".

 

---------------

گفتگوی کانال کانون صنفی با رسول بداقی، بازرس و از اعضای ارشد کانون صنفی معلمان تهران

 

کمتر کسی است که رسول بداقی را نشناسد او هفت سال از بهترین دوران زندگی‌اش را به خاطر پیگیری مطالبات صنفی و آموزشی معلمان ، از شهریور 88 تا خرداد 95 را بدون یک روز مرخصی در زندان سپری کرد و همواره بر مطالبات صنفی پافشاری نمود. رسول پس از آزادی از زندان در انتخابات کانون صنفی معلمان تهران به‌عنوان بازرس کاندیدا شد و به‌عنوان منتخب اول معلمان در مجمع عمومی انتخاب شد. در آستانه پنجاه‌سالگی رسول بداقی پای صحبت‌های او نشستیم و او از دغدغه‌های انسانی و آموزشی‌اش برای ما گفت.

 

 - ممنون جناب بداقی که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید. دوست دارم گفت‌وگوی خودمان را با این پرسش شروع کنم که چه حسی پس از  تحمل 7 سال زندان دارید؟

 

رسول بداقی : من هم از شما وخوانندگان عزیز سپاسگزارم به خاطر وقتی که به من دادید. پس از آزادی احساسات گوناگونی به من هجوم آورد . دیدن خانواده ودرآغوش کشیدن فرزندانم،پس از ۷سال،وگفت وگوباآنان به دور از چشم ماموران رژیم،دیدن همکاران وبرخی مردم که بدون آشنایی قبلی با من آنچنان برای من دلسوزی می کردند،گویی همبازی دوران کودکی وجوانی من بوده اند،برای من دنیای جدیدی بود که وارد آن شده بودم .دیدن خیابانها،دیدن مهتاب شبانگاه ، دیدن ماه وستارگان در شب  یکی ازآرزوهای زندانیان باسابقه  ی طولانی است، من هم دیدن آسمان شب وستارگان یکی از آرزوهایم بود.یکی دیگر از آرزوهای زندانیان سیاسی.دسترسی به کتابهایی است که در زندان دسترسی به آنها شدنی نیست.

بررسی اوضاع کانون‌های صنفی معلمان و حال و روز فعالان دلسوز،سقوط ارزش پول، بهبود اوضاع فضای مجازی،تلگرام،ایمو،اسکایپ و....... که انگار ما در این مدت از دنیای مردگان بار دیگر به دنیای زندگان بازگشته بودیم و بار دیگر پیشرفت تکنولوژی بشریت را به چشم می‌دیدیم. اما آنچه از درون مرا می‌سوخت رفتن به در خانه‌ی مادرم بود آنجا با باز شدن در خانه‌ی مادر ، انتظار داشتم مانند همیشه مادرم در خانه باشد اما هرچه مادرم را صدا زدم جوابی نشنیدم.فقط صداهای گذشته‌اش را که در ذهنم بود، به یاد می‌آوردم،و از درون می‌سوختم سپس مرا سر مزارش بردند، چیزی جز مشتی خاک ندیدم،باورم نمی‌شد مادرم زیر آن خاک باشد، دوباره تنهایی برای دیدن مادرم به خانه برگشتم،اما هرچه صدا زدم پاسخی نشنیدم این مختصری از تجربیات گوناگون  حسی من پس از آزاد شدن،  بعد از۷سال زندان بود.

یاد و خاطره مادرتان گرامی باد. احساسات انسانی شما قابل‌ستایش است. آقای بداقی بعد از 7 سال که از زندان آزاد شدید فضای فعالیت صنفی و وضعیت آموزش‌وپرورش را چگونه ارزیابی می‌کنید ؟

رسول بداقی : همه‌چیز بدتر شده بود.مدارس آزاد،که فقط باهدف سودجویی گسترش پیداکرده بود، و ازلحاظ کیفی در حد پایین‌تر از مدارس دولتی بودند، و مدارس دولتی و مدیرانی که فقط رسالت خود را در جمع‌آوری پول بیشتر  برای حکومت ،به قیمت ماندن در پست مدیریت تعریف کرده بودند، معلمانی که می‌خواستند، به هر قیمتی هرچه زودتر به خانه برگردند،و بچه‌هایشان را در آغوش بگیرند،دانش‌آموزانی که می‌خواستند، هرچه زودتراز زندانی به نام مدرسه رهایی پیدا کنند،دانش‌آموزانی که تا پایان دیپلم اکثراً خواندن و نوشتن را نیز به‌خوبی نیاموخته بودند.پدرومادرهایی که رسالتشان سیر کردن شکم بچه‌هایشان بود، جوانانی که بسیار پرتوقع،خودخواه و نادان، بی‌احساس و کم‌کار . همکاران صنفی فقط درباره‌ی تشکیل صندوق مالی و کمک به افراد هزینه داده ، پیشرفت کرده بودند.بسیاری از تشکل‌ها مانند یزد و اصفهان و شیراز کاملاً منفعل و گاه مشکل‌ساز برای تشکل‌های فعال ظاهر می‌شدند

- در این مدت که از زندان آزاد شدید آیا زمان‌هایی بوده که به این موضوع فکر کنید آن 7 سال حبس کشیدن بی‌فایده بوده است. مثلاً وقتی دختران خود را بعد آزادی در آغوش گرفتید این احساس به شما دست نداد که چرا آن‌ها 7 سال از وجود پدر محروم بودند؟

رسول بداقی : حتی یک‌لحظه هم این حس به من دست نداده است.حس می‌کردم ،فرزندانم باوجود شرایط بسته حاکم بر جامعه، بی‌عدالتی موجود  ،فریب سیاستمداران بی‌اخلاق و مردم دردمند،و ناتوان و کسانی که منافع شخصی رابرمنافع اجتماعی ترجیح می‌دهند،و زمینه‌ساز شکل‌گیری دیکتاتوری می‌شوند را با تمام وجود ۷سال حس کرده‌اند.

- حالا که به خاطرات دوران زندان برمی‌گردید چه چیزی باعث می‌شد شما بتوانید آن‌همه رنج و محنت را تحمل‌کنید. حکم طولانی‌مدت، جابجایی از زندان اوین به گوهردشت و از گوهردشت به زندان کچویی و دوباره به گوهردشت و ازآنجا به سلول‌های انفرادی و ... مستقل از مشکلات خانواده تحمل این شرایط سخت نیازمند یک اراده و ایمان است عنصری که به شما انگیزه می‌داد چه بود؟

 

صفحه دوم

رسول بداقی : نظر لطف شماست،این برمی‌گردد به آرمان‌های انسان،برخی آرمان‌ها هستند،که انسان جانش را هم فدا می‌کند،آرمان برابری فرصت‌های آموزشی ،آموزش استاندارد،و بودجه‌ی آموزش محور  برای من بالاتر از جانم هست.زیرا انسانیت با تمام معنای آن، و ارزش انسانیت، همه‌ی این‌ها در گروه آموزش است. اساساٌ انسان بودن یعنی آموزش پذیر بودن.

تفاوت هیلتر و ادیسون و بسیاری از شخصیت‌های خوب و بد تاریخ در همین شیوه‌ی تربیت است. تربیت است که یا ناپلئون تحویل می‌دهد، یا ژان ژاک روسو. همکاران من درتشکلهای صنفی نقش بسیار مهمی در پایداری من داشتند.دیدار آنان با خانواده‌ی من،کمک‌های مالی،روحی و معنوی،جایگاه ارزشمند شغل معلمی همه‌ی این‌ها نقش بسیار شگرفی در من برای ایستادگی داشتند.تلفن یک همکار به خانواده‌ی من روحیه‌ی مرا تا یک ماه تقویت می‌کرد. که جا دارد از همه‌ی همکاران در همدان و خراسان رضوی و خراسان شمالی و تهران و کردستان به‌ویژه شهر مریوان  و گیلان و آذربایجان و بوشهر و شهرکرد،خمینی‌شهر،طایفه‌ی بداقی در خرم‌آباد،کوهدشت، الیگودرز،کرج ،کرمانشاه،برخی شهرهای استان فارس منهای شهر شیراز و سایر نقاط ایران که نسبت به من و خانواده آرمان‌های من لطف داشته‌اند سپاسگزاری کنم.

البته برخی فعالان صنفی در برخی تشکل‌ها در استان‌هایی  مانند اصفهان و یزد و شیراز که باهم آشنایی و دوستی ده‌ساله داشته‌ایم،اماازیک تلفن دودقیقه‌ای در طول ۷سال زندان شدن من در حق خانواده‌ام دریغ کرده‌اند.متأسفانه برخی  فعالان که نام هیئت‌مدیره رادرشهرهای شیراز و اصفهان به انحصار خود درآورده‌اند،تحت تأثیر تبلیغات وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران ،نیز سعی کردند که اتهامات مرا غیر صنفی ،حزبی و امنیتی جلوه دهند آن‌هم در فضایی که من در زندان بودم  و نمی‌توانستم  از خودم دفاع کنم، این رفتار از یک معلم که خود را پیشرو و آگاه می‌داند، و با من آشنایی داشته، دور از انتظار بود.

 

این نوع تخریب که شما از آن سخن می‌گویید در فضای فعالیت اجتماعی و سیاسی ما متأسفانه بروز و ظهور دارد برخی افراد مخالفان فکری خود را می‌کوشند با اتهامات امنیتی از میدان خارج کنند  و بجای نقد ، تخریب را در پیش می‌گیرند اما مشاهدات ما نشان می‌دهد که این افراد در اقلیت محض هستند و پایگاهی در بین معلمان ندارند و اکثریت فعالان صنفی  با تمام تخریب‌ها و اتهامات ، شما را نماد مقاومت برای خواست‌های صنفی خود می‌دانند. این مسئله را شما هنگام آزادی و استقبال معلمان مشاهده نمودید و در اولین مجمع کانون تهران اولین رأی بدنه را کسب کردید. حال سؤال من این است که آینده کانون‌ها و کانون تهران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

رسول بداقی : با این دیدگاه شما،که می‌فرمایید،این افراد در اقلیت هستند، موافقم، اما همین اقلیت می‌توانند،تأثیر فراوانی در وحدت تشکل‌ها داشته باشند،زیرا به عقب راندن و اثبات نادرستی ادعای این‌گونه آدم‌ها زمان‌بر است.تا راستی و درستی از هم تشخیص داده شود،کلی کارها عقب می‌افتد.

این نظر لطف شما وهمکاران است،که این‌گونه از من به‌عنوان نماد مقاومت یاد می‌کنید.امیدوارم شایستگی این محبت را داشته باشم.نماد یک حرکت شدن آن‌هم برای معلمان افتخار بزرگی است. آینده‌ی هر جنبشی بستگی به شیوه ی رفتار پویندگان آن جنبش دارد. فعالیت  فرهنگیان امروزه یک شورش کور نیست،بلکه یک جنبش اجتماعی گسترده در میان قشر اندیشمند و مرجعی از جامعه است به نام معلمان.پیش‌بینی در علوم انسانی کار دشواری است،اما علاوه بر شیوه‌ی برخورد اعضای هیئت‌مدیره و میزان همدلی وهم اندیشی آنان ،تااندازه‌ای بستگی به شیوه‌ی برخورد حکومت با این تشکل‌ها هم دارد. تشکل‌های صنفی و مردمی ثابت کرده‌اند که در برابر برخوردهای چکشی انسجام بیشتری دارند. اما کانون‌های صنفی متأسفانه در برابر برخوردهای ظاهراً احترام‌آمیز برخورد سست وبی رمقی دارند،و زود فریب ریاکاری و برخوردهای نرم را می‌خورند،برخورد حکومت احمدی‌نژاد معلمان را به همبستگی بیشتری رساند،برخورد حکومت روحانی فریبکارانه است،و می‌رود تا این تریبون را که با هزینه‌های بسیاری سرپا مانده است ،به انفعال بکشاند.مانند همان کاری که با کانون صنفی معلمان خراسان رضوی انجام دادند،یعنی یک کودتای صنفی با امکانات دولت علیه کانون‌های صنفی انجام دادند.

 

صفحه سوم

در کانون تهران سه مشکل هست،یکی پراکندگی جغرافیایی هیئت‌مدیره، دومی تنوع اندیشه‌ها ،سومی فاصله‌ی نسل‌ها. پراکندگی جغرافیایی برگزاری جلسات و بحث و بررسی‌ها را محدود کرده است.تنوع اندیشه‌ها حرکت منسجم وجدی و یکدست، را مشکل ساخته و تنوع سنی دشواری تفهیم و تفاهم بین الاذهانی را موجب شده است. اما از جهتی همین مشکلات می‌تواند،به‌نوعی مثبت هم باشد.زیرا دگرگونی و گوناگونی اندیشه‌ها را در کانون بیشتر نموده و کانون‌ها را بیشتر به سمت اندیشه ورزی و  تفکر و رقابت بین اندیشه‌ها ،و کانون را از یک حرکت  صنفی سطحی با خواسته‌های پیش‌پاافتاده ،به یک حرکت عمیق اندیشمندانه تبدیل کند.

 به نظر شما چگونه می‌شود بر این انفعال غلبه نمود و این تهدیدات را به فرصتی برای پویایی کانون‌ها تبدیل نمود؟

رسول بداقی : زندان،اخراج،تبعید،انفصال و سایر برخوردهای حکومت با فعالان بدون شک برای مبارزات نقش بازدارندگی دارد،تلاشگرانی را که انگیزه‌ی کمتری برای عدالت آموزشی و علمی دارند،به عقب‌نشینی وادار می‌کند،مبارزات صنفی جدای از مبارزات سیاسی اجتماعی نیست.هرگاه مبارزات سیاسی و مدنی در بی‌هوشی باشد،قطعاً مبارزات صنفی هم به این حالت دچارمی شود. حکومت با چالش بزرگی به نام فساد از درون روبرو است.این فساد ابعاد گوناگونی دارد،فسادهای اقتصادی، اخلاقی، مدیریتی و....از عمده‌ترین ابعاد فساد حکومت است.رقابت بین حاکمان و فرزندان آنان در مسابقه‌ی بزرگ اقتصادی و قدرت‌طلبی یارگیری‌های آنان برای خرید نیروی انسانی بی‌مغزی که فقط برای رسیدن به ثروت حاضر به انجام هر دستوری هستند،را نیز به این فسادها بیفزایید،نتیجه می‌گیریم که این پوسیدگی با سرعت تصاعدی رو به افزایش است.

اما در این شرایط کانون‌ها برای رویدادهای مدنی به‌ویژه در حوزه‌ی آموزش‌وپرورش باید نقش گوهرشناس را بازی کنند،گوهرشناس کسی است که گوهر را از میان میلیون‌ها قطعه تقلبی شناسایی ،گردگیری معرفی می‌کند،کانون باید آفت‌ها را شناسایی و به مردم،دانش آموزان و دلسوزان و اندیشمندان و کسانی را که کاری از دستشان برمی‌آید،معرفی کند و برای برطرف کردن مشکل از آنان کمک بخواهد.اما پیش‌ازاین باید به بازیابی خودش بپردازد،اگر کانون بتواند اندیشمندانه،مشکلات آموزش‌وپرورش را در ارتباط  با معلمان،دانش آموزان ،جامعه و آینده‌ی آن شناسایی کند،راهکار هم ارائه دهد،از انفعال بیرون آمده و تلاشگری را به جامعه نیز تزریق خواهد کرد. همیشه عده‌ی کمی در کانون کارها را پیش برده‌اند،عده‌ای که آگاهی داشته،شجاعت را هم ضمیمه‌ی آگاهی خودکرده‌اند.

- شما بعد از آزادی از زندان ضمن قدردانی از تمام کسانی که از شما حمایت کرده‌اند در یادداشت‌ها و گفت‌وگوهای خود مطرح نمودید که  این حمایت به‌جای حمایت از فرد؛ باید حمایت از اندیشه و مسیر حرکت فعالان باشد و در ادامه‌ی یادداشت‌های خود مقوله تربیت را مطرح نمودید تحت عنوان " تربیت سفید". اگر ممکن است کمی از ابعاد تربیت سفید برایمان بگویید و هدف شما از طرح این مسئله چه بوده است؟

رسول بداقی : از دید من همه باید انتظاراتشان را متعادل کنند، نه قهرمان سازی کنیم ،نه قهرمان کشی. ما ایرانی‌ها قهرمان‌های واقعی را می‌کشیم ،چون می‌ترسیم،از کنترل ما خارج شوند،و از کوتوله‌ها قهرمان می‌سازیم،زیرا فکر می‌کنیم ،بر آن‌ها تسلط داریم. قطعاً اندیشه از ذهن یک فرد به بیرون تراوش می‌کند،پس این اندیشه ممکن است موردی یا دزدیده‌شده باشد،ما باید یاد بگیریم که همه‌ی تفکرات یک فرد را دربست طواف نکنیم،بلکه بدانیم ،که ازفکرخوب یک فرد دفاع کنیم و فکر نادرست او را ،هرکه باشد ،به‌نقد بکشیم بله کلاً ما باید اندیشه را بزرگ کنیم نه فرد را ! و این شناسایی اندیشه‌ی ناب خود اندیشه می‌خواهد.

 هدف من از طرح تربیت سفید،راهکاری برای فلسفه  تربیت در نسل‌های آینده است. آنچه امروزه جامعه‌ی ما از آن رنج  می‌برد،تعصب کور ،منیت فردی،اجتماعی،ملی،قومی،خانوادگی و....است،وجدان‌های خاموش و خفته،بی‌تفاوتی نسبت به درک دیگر انسان‌ها،ناآگاهی انسان‌های امروز که تربیت‌شده برای بهشت هستند،نسبت به زیان‌های اجتماعی منافع فردی،و سودجویی فردی ،ازجمله مشکلات نظام تربیتی امروزاست.تربیت سفید نقطه‌ی مقابل تربیت امروزی است. تربیت امروزی جامعه و مردم را به نابودی کشانده است،طرح تربیت سفید درواقع راه نجاتی است ،برای فرار از بن‌بستی که در طول نزدیک به چهار دهه در ذهن چهار نسل امروزی ساخته‌شده است.

 

صفحه چهارم

یعنی شما معتقد هستید که معلمان از رهگذر آموزش و تربیت انسان‌های متعهد می‌توانند بر فضای جامعه تأثیر بگذارند؟ چگونه در ساختار آموزشی که صفرتا صد آموزش از بالا به پایین تعیین می‌گردد و معلم می‌تواند منشأ تغییر باشد معلمی که حتی برگه حضوروغیابش را از اداره کل ارسال می‌کنند و در تصمیم سازی نقشی ندارد چگونه می‌تواند منشأ تغییر باشد ضمن اینکه خود معلم‌ها هم بخشی از جامعه هستند و همین اخلاقی که بر جامعه حاکم است در بین معلمان هم دیده می‌شود.

رسول بداقی : دقیقاً معلمان باید از راه دانش آموزان جامعه را تغییر دهند،این تغییر اساسی کار یک قشر یا یک نسل نیست معلم اگر آگاه باشد،توانا باشد، می‌تواند جنبشی از درون حاکمیت ایجاد کند، معلم می‌تواند،با بازی،ورزش،هنر،دانش و سایر ابزارهایی که در اختیار دارد،دانش‌آموز را دگرگون کند. کلاس درس در چنگ معلم است.فقط کافی است اراده کند،آگاهی داشته ،مطالعه کند،ودلسوزباشد،و این را بداند،که در این  جامعه فرزندان او هم‌ زندگی خواهند کرد.پس باید جامعه‌ی سالمی را برای آنان فراهم کرد.معلمی که معلوماتش از حد کتاب‌های درسی فراتر نرود،معلم نیست،یک سی دی آموزشی است.معلم باید علاوه بر تدریس کتاب‌های درسی،از مشکلات دانش آموزان،خانواده‌ها،حقوق اجتماعی ،دموکراسی و راه‌های بهبود شرایط جامعه هم‌سخن بگوید،معلم اگر مطالعه‌ی کشوری و جهانی داشته باشد،می‌تواند به منبع اطلاعات و دانش جامعه بشود زیرا معلم بزرگ‌ترین تریبون جامعه است،که پل ارتباطی اش با جامعه دانش آموزان هستند.

درپایان از شما و گردانندگان کانال کانون تهران که کانال را تبدیل به منبع بزرگ اطلاع رسانی همکاران در سراسر کشور شده، سپاسگزارم.

 

------------------

رسول بداقی

 

 کلاس درس در چنگ معلم است.فقط کافی است اراده کند،آگاهی داشته ،مطالعه کند،ودلسوزباشد،و این را بداند،که در این  جامعه فرزندان او هم‌ زندگی خواهند کرد.پس باید جامعه‌ی سالمی را برای آنان فراهم کرد.معلمی که معلوماتش از حد کتاب‌های درسی فراتر نرود،معلم نیست،یک سی دی آموزشی است.معلم باید علاوه بر تدریس کتاب‌های درسی،از مشکلات دانش آموزان،خانواده‌ها،حقوق اجتماعی ،دموکراسی و راه‌های بهبود شرایط جامعه هم‌سخن بگوید،معلم اگر مطالعه‌ی کشوری و جهانی داشته باشد،می‌تواند به منبع اطلاعات و دانش جامعه بشود زیرا معلم بزرگ‌ترین تریبون جامعه است،که پل ارتباطی اش با جامعه دانش آموزان هستند.

 

--------------

دکتر المیرا لایق- روانپزشک

 

یک خاطره

 

وارد مغازه میشوم و یک سرى استکان نعلبکى و قورى سبز رنگ اسباب بازى انتخاب مى کنم. فروشنده میگوید:خانم صورتیشو ببرید دخترونه تره. میگم: برا پسرم مى خوام.

با تعجب به من نگاه میکند و میگوید: اگه پسره ماشین بگیرید یا جعبه ابزار، هواپیما یا چراغ قوه. پسر که آشپزى نمیکنه.

 

با خودم مرور میکنم در دنیایى که زنهایش پا به پاى مردها کار مى کنند مردهایش باید یاد بگیرند خستگى را با چاى از تن همسرشان درآورند. در دنیایى که زنهایش با مفهوم چک و قسط و وام عجین شده اند، شرم دارد مردهایش با دستور قورمه سبزى و ته دیگ ماکارونى بیگانه باشند. من براى فرزندم همسرى قدرتمند آرزو میکنم زنى که تنها دغدغه اش نهار ظهر و شام شب نباشد. زنى که تمام لذتش در خرید خلاصه نشود. زنى که سیاست را بفهمد، شعر ببافد، کتاب بخواند و از دنیاى اطرافش بى خبر نباشد.براى آنکه پسرم شایسته چنان زنى باشد باید یاد بگیرد چاى دارچینى درست کند. یاد بگیرد آشپزى کند. لالایى بخواند. نوازش کند و جملات عاشقانه بگوید.

 

دانیال سه ساله ام استکان اسباب بازى سبز رنگ را به طرفم مى گیرد. من نگاهش مى کنم و او مى گوید: بخور چاى دارچینى برات پختم

 

-----------------

آدم برهنه را هر پیرهنی اندازه است.

 

----------------

ویروس‌ها           

 

     ویروس‌ها بسیار کوچک‌تر از باکتری‌ها هستند. فقط به وسیله میکروسکپ الکترونی دیده می‌شوند. و ساختمان پیکر آن‌ها ملکولی است. ویروس‌ها، در خارج از بدن موجود زنده، زنده نیستند. و همین‌که وارد بدن موجود زنده می‌شوند، فعال می‌گردند. یعنی ویروس‌ها فقط در درون سلول‌های موجودات زنده  می‌توانند زندگی و تکثیر یابند. و مانند قارچ‌ها و باکتری‌های انگلی، در پیکر گیاهان و جانوران زندگی می‌کنند.

 

بنابراین ویروس‌ها انگل‌های اجباری هستند که فقط درون سلول میزبان اعم از گیاه، جانور، باکتری می‌توانند فعالیت حیاتی داشته باشند. ویروس‌ها را نمی‌توان مانند باکتری‌ها در محیط کشت داد. ویروس‌ها ممکن است خارج از موجود زنده رشد کنند اما این کیفیت موقعی انجام می‌شود که در محیط زنده باشند. یعنی یک قطعه بافت زنده را که از یک موجود جاندار جدا شده است زنده نگه‌دارند مثلا" یک قطعه پوست یا ماهیچه و غیره.

 

ویروس‌ها می‌توانند روی بافت زنده رشد کنند اما تا زمانی که قطعه بافت زنده باشد. با مرگ سلول‌های بافت، ویروس هم از بین می‌رود. نباید فراموش کنیم که ویروس‌ها نمی‌توانند در محیط غیر زنده زندگی کنند. اما باکتری‌ها قادرند در محیط مصنوعی غیرزنده رشد کنند و زیاد شوند.

 

     علم  ویروس شناسی ابتدا از روسیه تزاری شروع شد. دانشمند مشهوری به نام "دمیتری اسپیویچ ایوانسکی" پدر علم ویروس‌شناسی است. او اولین بار ویروس‌هایی که موجب بیماری برگ تنباکو می‌شود را در سال 1892 میلادی شناسایی کرد.

 

     بعد از پیدایش میکروسکپ الکترونی قدم‌های سریعی در راه شناختن باکتری‌ها و ویروس‌ها برداشته شده است. اگر میکروسکوپ نوری شئی را یک یا دو هزار مرتبه بزرگ می‌کند، میکروسکوپ الکترونی صدها هزار مرتبه جسم را بزرگ‌تر نشان می‌دهد.

 

     اندازه ویروس‌ها حدود چند صد آنگستروم است و پوششی پروتئینی دارند. این بخش پروتئینی مانند پوشش محافظی ماده وراثتی را که به صورت اسید نوکلئیک است می‌پوشاند. هر نوع ویروس فقط دارای یک نوع اسید نوکلئیک، یعنی DNA یا RNA ، است و هرگز این هر دو در یک ویروس با هم وجود ندارند.

 

     بسیاری از جانوران مانند اسب، خوک، خرگوش، زنبور عسل و کرم ابریشم به بیماری‌های ویروسی مبتلا می‌شوند. و نیز بسیاری از گیاهان مخصوصا" نهاندانگان، درخت‌های میوه، و سبزی‌جات از بیماری‌های ویروسی رنج می‌برند. مثلا" در یک مزرعه سیب‌زمینی، برگ بوته‌های سیب‌زمینی بر اثر ویروس لوله می‌شوند و چروک می‌خورند و غده‌های سیب‌زمینی می‌پوسد. و نیز در مزرعه چغندر قند، که برگ‌های آن رنگارنگ است روی پهنک برگ‌های سبز لکه‌های زرد دیده می‌شود. این لکه‌ها بدون کلروفیل هستند در نتیجه در این گیاهان کیفیت غذا سازی خوب انجام نمی‌گیرد.

 

     گیاهان دیگر مانند بوته پنبه، سیب، گلابی، درخت‌آلو، تمشک و انگور ممکن است به بیماری ویروسی دچار شوند و اندام‌های آن‌ها تغییر کند.

 

--------------------

به این صورت که پوست پوشش دهنده این نقص به بافت پیوندی زیرین می‌چسبد و هنگام لبخند زدن و حرکت صورت فرورفتگی در پوست ایجاد می‌شود.

 

--------------

خانواده طویله خواب شیروانی خانه دار می شوند

 

در حاشیه شهر شیروان (خراسان شمالی)در روستای دوین پدر و دختری ۲۰ سال در یک گاوداری کوچک، در یک چار دیواری مخروبه با فقر و نداری زندگی می کنند.

 

نا به گفته فاطمه دختر این خانواده، مادر و برادر وی 20سال پیش  بر اثر آتش سوزی در منزل جان خود را از دست دادند و چند ماه بعد صاحب خانه آنان را از خانه اش بیرون انداخت و در سرمای شبانه با نشستن در گوشه ای از خیابان، فردی از اهالی دوین آنان را به انباری گاوداریش برد و در این مدت در آنجا زندگی می کردند.

 

---------------

ماجرا این است:

 

 یک خبرنگار نجف آبادی، خبری منتشر می کند مبنی بر این که نیروی انتظامی 35 دستگاه موتورسیکلت را توقیف کرده است؛ این خبر را نیروی انتظامی تکذیب می کند و می گوید که تعداد موتورهای توقیف شده ، 8 دستگاه بوده است. جوابیه هم منتشر می شود ولی نیروی انتظامی شکایت می کند و در نهایت شگفتی، خبرنگار منتشر کننده خبر به 40 ضربه شلاق محکوم می شود و حکم را اجرا می کنند!

 

در کجای دنیا به خاطر این که تعداد موتورهای توقیفی را اشتباه نوشته اند، خبرنگاری را می گیرند و 40 ضربه شلاق می زنند؟ هر موتور چند شلاق؟!

 

---------------

ریشه اصطلاح   هفت خط...

 

جامهای شراب در قدیم دارای هفت خط بودند

و هرکس بنا بر ظرفیتش تا یک خط خاص میتوانست شراب بنوشد.

این خطها عبارت بودند از؛

1- خط مزور، کمترین میزان شراب در جام

2- خط فرودینه

3- خط اشک

4- خط ازرق، این خط کاملاً در وسط پیمانه بوده و خط اعتدال در شراب‌خواری محسوب می‌گردید

5- خط بصره

6- خط بغداد

7- خط جور که لب پیمانه بوده و جام

بیش از آن جا نداشته؛

به عبارت دیگر جام لبریز از شراب می‌بوده است.

 

بودند افرادى که تا هفت خط شراب را می‌نوشیدند

بدون آنکه حالت مستانه درآنها ظاهر شود

که در پی آن دست به حرکاتی بزنند

که موجب هتک حرمتِ حضور پادشاه در مجلس بشود.

این قبیل افراد را "هفت خط" می‌نامیده‌اند،

یعنی که آنها افرادی صاحب ظرفیت و زرنگ بوده

و به کلیه رموز و فنون شراب‌خواری تسلط کامل داشته‌اند. این اصطلاح به مرور زمان جنبه عام

و مَجازی پیدا کرده و در فرهنگ عامه به افراد

باهوش و زیرک و مرد رند

"هفت خط" اطلاق گردیده است.

 

--------------------

کشف نوعی کهکشان نادر

 

محققان گونه ای کمیاب از کهکشان با ساختار دایره ای منحصر به فرد کشف کرده اند که در فاصله ۳۵۹ میلیون سال نوری از زمین قرار گرفته است و پیش از این هرگز شناخته نشده بود.

 

به گزارش کلیک، بررسی دقیق تر PGC 1000714 این حقیقت را آشکار ساخت که هسته این کهکشان تنها در میان یک حلقه ستاره نیست بلکه در میان دو حلقه از ستاره ها است، و این اولین باری بود که منجمان با چنین پدیده ای روبرو می شدند.

 

رایج ترین گونه کهکشان که ما درباره آن ها می دانیم کهکشان های دیسک شکل با ستاره های گسترده و به شکل مارپیچ مانند کهکشان راه شیری یا به شکل بیضوی هستند.

 

اما گونه های نامنظم کهکشان ها که شامل کهکشان های حلقه ای باشند نیز وجود دارند- که مشهورترین نمونه آن ها Hoags Object نامیده می شود ( که در شکل زیر نشان داده شده است)، که توسط Arthur Hoag در سال ۱۹۵۰ کشف شد.

 

برخلاف کهکشان های دیسک شکل که عموما ستاره ها در آن گسترده و پراکنده شده اند، ستاره ها در کهکشان های حلقه ای به دو قسم مجزا تقسیم شده اند: یک حلقه ستاره های آبی جوان که در خارج از آن قرار گرفته اند و به شدت می درخشند و با وضوح خوبی هسته کهن تر را احاطه کرده اند و ستاره های کم نورتر که در مرکز قرار گرفته اند.

 

کهکشان های حلقه ای خود به طور باورنکردنی نادر هستند، بنابراین وقتی که محققان به وجود PGC 1000714 پی بردند و دو حلقه از ستاره ها را اطراف آن مشاهده کردند، دانستند که به چیز ویژه ای دست یافته اند.

 

Patrick Treuthardt متخصص فیزیک نجومی از موزه علوم طبیعی در شمال کالیفرنیا گفت: "این مانند اثر به جا مانده از پلنگ گربه وحشی یا سایر حیوانات کمیاب دیگر روی برف است.”

 

"وجود کهکشان Hoag با یک حلقه مدور پیرامون هسته دایره ای شکل بسیار نادر است، اما یافتن نوعی کهکشان با دو حلقه کاملا منظم، امری بی نظیر است.”

 

تراترارد و همکاران با استفاده از رصدخانه Las Campanas در شیلی پی بردند که حلقه بیرونی ستاره های آبی تنها ۰٫۱۳ بیلیون سال عمر دارند درحالی که هسته قرمز داخلی بسیار کهن تر است و نزدیک به ۵٫۵ بیلیون سال عمر دارد.

 

آن ها در طول بررسی هایشان به وجود حلقه دومی از ستاره ها درون حلقه خارجی ستاره های آبی جوان پی بردند. با تجزیه تحلیل دقیق تر، تراترارد این ساختار دوم را "یک حلقه قرمز درونی منتشر شده” نامید، بدان معنا که ستاره ها درون آن قدیمی تر از ستاره ها در بیرونی ترین قسمت حلقه خارجی بودند. و به نظر می رسد اتصالی بین این دو حلقه وجود ندارد.

 

اینکه چگونه چنین چیزی اتفاق می افتد، هیچکس کاملا مطمئن نیست اما آنچه مشخص است یافته نجومی کاملا بی سابقه و بی نظیری است.

 

تراترارد می گوید: "تخمین زده می شود که کهکشان های نوع Hoag ممکن است تنها ۰٫۱ درصد از کهکشان های قابل مشاهده و یا حتی کمتر باشد.”

 

محققان می اندیشند که PGC 1000714 ممکن است تحت تاثیر نیروهایی در دو دوره ی مجزا به هم رسیده باشد و شکل گرفته باشد و ما آن را این گونه مشاهده می کنیم- از آنجا ما تا به حال چنین چیزی ندیده ایم، شناخت آن به طور قطعی کار دشواری است.

 

وجود رنگ های متفاوت حلقه داخلی و خارجی گویای آن است که این کهکشان دو دوره شکل گیری مختلف را تجربه کرده است.

 

تنها از طریق تصاویر لحظه ای اولیه نمی توان به چگونگی تشکیل حلقه های این نوع خاص از کهکشان پی برد.

 

اعضای تیم تصور می کنند این امکان وجود دارد که حلقه خارجی حاصل بخش های به هم پیوسته از کهکشان گازی مجاور باشد.

 

تراترارد می گوید: کهکشان های حلقه ای در دوره مشاهدات انسانی بسیار کمیاب هستند زیرا مدت زمان شکل گیری نهایی حلقه ها نامعین است و ممکن است آن ها نتوانند شکل خود را برای مدت طولانی حفظ کنند.

 

برای تعیین چگونگی قرارگیری حلقه درونی کهن تر نیازمند داده های بیشتری از انتهای رویداد کیهانی هستیم.

 

درواقع آنچه ما باید انجام دهیم کاوش و بررسی عمیق تر است. ممکن است چیزهایی وارد کهکشان شده باشند و با آن واکنش داده باشند و حلقه ها را ایجاد کرده اند، بنابراین ما باید گازهای اطراف کهکشان را به خوبی بررسی کنیم.

 

هرچند به طور کلی اطلاعات کمی از PGC 1000714 و کهکشان های حلقه ای وجود دارد، محققان می گویند منظومه های ستاره ای مانند این ها که الگوی منظمی ندارند برای کمک به ما برای شناخت هر چه بیشتر جهان و چگونگی تشکیل آن بسیار مهم هستند.

 

وجود کهکشان های غیرمتداولی چون PGC 1000714 تئوری های ما را مورد چالش قرار می دهد و این جنبه مهمی از دانش است.

 

------------------

مرگ 2 پسر جوان بر اثر سقوط از طبقه چهارم ساختمانی در ستارخان

 

 

شب تولدش بود؛ تولد ورود به 34 سالگی. همسر، مادر، مادرزن و پدرزن و چند نفر دیگر از اقوام در خانه‌شان در طرشت تهران جمع شده بودند. همراه با شوهر دخترعمه‌اش به بالکن رفت. هر دو در حال صحبت با هم، به حفاظ سنگی بالکن تکیه داده بودند که ناگهان پایه سنگی حفاظ از جا درآمد و هر دو به پایین سقوط کردند؛ از طبقه پنجم. پسر 33 ساله در راه انتقال به بیمارستان جان باخت و فامیل 35 ساله‌اش در دم، از دنیا رفت. مقابل چشمان مادر و همسر و اقوام جان‌ باختند. این حادثه در حالی اتفاق افتاده است که برخی از سایت‌ها این خبر را با عنوان اشتباه «پایان مرگبار پارتی شبانه» منتشر کرده‌اند.

 

به گزارش «فرهیختگان»، یکی از اقوام این دو جوان می‌گوید‌: «پسردایی و شوهر دختر خاله‌ام در میهمانی خانوادگی و در حالت کاملا عادی بودند. آنها تنها به حفاظ بالکن تکیه داده بودند که ناگهان ستون بالکن و حفاظ جدا شد و به پایین سقوط کردند

 

به گفته او، این ساختمان چهار سال ساخت است و این امر می‌تواند اما و اگرها و ابهام‌های زیادی درباره نظارت بر ساخت این عمارت و امضاهای پای نامه پایان‌کار این ساختمان ایجاد کند. خانواده این دو مرد جانباخته که هنوز در شوک هستند، اعلام کردند این موضوع را پیگیری و از مسببان آن شکایت می‌کنند.

 

--------------------

سرمای شدید در اروپا جان ۲۰ نفر را گرفت. اکثر افرادی که جان خود را از دست داده اند، پناهجویان و بی خانمان ها هستند.

 

-------------

صبح امروزحدود۶۰۰نفرازکارگران  پلی اکریل مقابل استانداری اصفهان تجمع وبدلیل پاسخگونبودن مسئولان به سمت میدان انقلاب راهپیمایی کردندعوامل انتظامی کارگران رامتفرق کردند.

 

------------

دولت فرانسه برای حضور مردم در کتابخانه‌ها فراخوان داد!

 

 ۱۷ ژانویه(۲٨ دی)تمام کتابخانه‌های پاریس موظف هستند درهای خود را به روی عموم علاقمندان باز کنند.

 

 

-------------------

همه کارگران ساختمانی در سامانه خدمات رفاهی ثبت نام کنند

 

وزارت تعاون: همه کارگران ساختمانی (اعم از تحت پوشش بیمه و غیر تحت پوشش ) به منظور اینکه تحت پوشش بیمه اجتماعی قرا گیرند باید در سامانه خدمات رفاهی www.samanehrefah.ir ثبت نام کنند/ خبرگزاری صداوسیما

 

------------------

اکتشاف نفت در جزیره مینو

 

بخشدار جزیره مینو (واقع در بین آبادان و خرمشهر ) از کشف نفت در این جزیره توسط شرکت ملی نفت ایران خبر داد/

 

----------------

عرضه شیر پاستوریزه با تاریخ غیرواقعی

 

سازمان ملی استاندارد از عرضه شیر پاستوریزه "کاله" با تاریخ غیرواقعی خبر داد.

 

-----------------

دومین روز تجمع کارگران هپکو در اراک

 

 دست کم۵۰۰ نفر از کارگران واحد «ماشین سازی هپکو اراک» در ادامه اعتراض صنفی روز گذشته خود در میدان اصلی شهر، صبح امروز نیز در محوطه کارخانه تجمع کردند.

 

-----------------

بررسی سبد هزینه خانوارها در سال­های قبل و بعد از هدفمندسازی یارانه‌ها حاکی از این است که رفاه خانوارها در سال­های پس از اجرای آن در سطح ملی کاهش داشته است و ارزش حقیقی سبد مصرفی خانوارها نه تنها بزرگ­تر نشده است بلکه کوچکتر شده است و نکته مهم­تر این است که خانواده­های کم درآمد در مقایسه با خانواده­‌های پردرآمد کاهش رفاه بیشتری را تجربه کرده­اند.

 

---------------

آموختن، رنج کشیدن است.

 

 

------------------

انسان باهوش کسی نیست که هیچ خطایی نمی‌کند؛ چنین کسانی وجود ندارند و نمی‌توانند وجود داشته باشند. باهوش کسی است که خطاهای بسیار مهم از او سر نمی‌زند، و اگر هم چنین خطاهایی از او سر زند، می‌داند چه‌گونه به سرعت و با آسانی به اصلاح آن‌ها بپردازد

 

لنین

 

چپ‌روی، بیماری کودکانه‌ی کمونیسم

 

--------------------

برتولت برشت و به یاد بزرگ‌ترین آموزگار زن طبقه‌ی کارگر جهانی، رزالوکزامبورگ؛

 

"رُزای سرخ نیز از میان رفته است

مکانی که پیکرش در آن آرمیده مجهول است

او به فقرا حقیقت را گفته بود

هم از این روست که اغنیا اعدامش کرده‌اند.

 

-----------------

پاول:

 خب، گوش کن؛ باید بگویم تفاوت زیادی بین داشتن یک میز و داشتن یک کارخانه هست. میز می‌تواند مال تو باشد. صندلی هم. این کار کسی را ناراحت و یا بیکار نمی‌کند. فرض کنیم بخواهی آن‌ها را روی پشت بام بگذاری، چه تفاوتی به حال دیگران دارد؟ اما وقتی کارخانه‌ای مال توست می‌توانی صدها آدم را بیکار کنی. در آن صورت تو مالک ابزار دیگران هستی و می‌توانی به وسیله‌ی آن‌ها آدم‌ها را استثمار کنی.

 

ایوان: اموال شخصی او یک خصوصیت عجیب دیگر هم دارد، تا از آن برای استثمار ما استفاده نکند، فایده‌ای برایش ندارد. کارخانه تا زمانی برای او ارزش دارد که ابزار کار ما باشد. به محض این‌که کارخانه از حالت وسیله‌ی تولید برای ما خارج شد تبدیل به توده‌ای از آهن‌پاره می‌شود. می‌بینید که او با تمام اموالش بدون ما نمی‌تواند کاری بکند.

 

برتولت برشت

 

مادر

 

-----------------

در چارچوب روابط سرمایه¬داری، زمانی که سرمایه برای افزایش کار روزانه، هم مدت و هم شدت آن، تلاش می¬کند و می¬خواهد دستمزدها را به سمت پایین سوق دهد، کارگران نیز برای آن مبارزه می¬کنند که کار روزانه را کاهش داده و سطح دستمزدها را افزایش دهند.

 

در این راستا آن¬ها دست به تشکیل اتحادیه¬های کارگری می¬زنند. همان¬طور که سرمایه مبارزه می¬کند کارگران نیز دست به مبارزه طبقاتی می¬زنند. چرا؟

 

 به عنوان مثال مبارزه بر سر کار روزانه را در نظر آورید. چرا کارگران زمان بیش¬تری برای خود می¬خواهند؟

 

مارکس در این رابطه می¬گوید که کارگران این زمان را برای "آموزش، تحصیل و تهذیب خود، برای رشد ذهنی خود، برای تحقق کارکردهای اجتماعی خود، برای روابط اجتماعی برای شکوفایی آزادانه توانایی-های اصلی تن و روح¬شان می¬خواهند". مارکس در این باره می¬نویسد: "زمان، فضایی برای رشد و شکوفایی انسانی است. انسانی که وقت آزادی در اختیار خود ندارد، انسانی که همه اوقاتش، به جز آن-چه مصروف خواب، خوراک و نظایر آن می¬شود، در کاری که برای سرمایه¬دار انجام می¬دهد، بلعیده ¬شود ارزش کمتری از یک حیوان بارکش دارد".

 

کارل مارکس: نیازهای سرمایه در مقابل نیازهای انسانی

برگردان : فروغ اسدپور

 

---------------

تجمع تعدادی از مردم شیراز در اعتراض به انتشار پارازیت

 

تعدادی از مردم شیراز در اعتراض به آنچه انتشار پارازیت در فضای این شهر عنوان می‌شد، مقابل استانداری فارس تجمع کردند.

 

‌به گزارش ایسنا، جمعی از مردم شیراز قبل از ظهر دوشنبه 20 دی و در اعتراض به آنچه انتشار پارازیت در فضای این کلان‌شهر عنوان می‌شد، در مقابل ساختمان استانداری فارس تجمع کردند.

 

-------------------

سرقت از حساب ۱۴۰ مشتری (اصفهان)

 

صاحب یک مغازه لوازم آرایشی که با تهیه دستگاه اسکیمر و کارت‌های خام، اطلاعات کارت ۱۴۰ شهروند را کپی و با رمزی که از مشتریان داشت در فرصت مناسب اقدام به خالی کردن حساب آن‌ها می‌کرد، دستگیر شد.

 

 این فرد با تهیه دستگاه اسکیمر و کارت‌های خامی که در بازار موجود است اطلاعات کارت ۱۴۰ نفر از شهروندان را کپی کرده و با رمزی که از مشتریان داشت در فرصت مناسب اقدام به خالی کردن حساب آن‌ها می‌نمود.

 

------------------

دستفروشان رزمندگان جدید صحنه خیابان برای امرار معاش تا آخرین قطره ی خون برای کار داشتن می جنگند ( موضوع فوق در ال  ای تایمز آمریکا )

 

---------------

از تلی از بساط گلابی و سیب و خرما و خرمالو و میوه ی درخت بلوط  علی جعفری به جوی آرام خریداران جمع بازار نگاه می کند که برای خرید از بساطی هایی می آیند که گزینهی دیگری برای امرار معاش ندارند و حاضرند برای داشتن چنمتر مربع جا که بساط خود را پهن کنند ، بجنگنند . علی جعفری با یک قبضه ریش سیاه در بازار های روز حدود سه برابر در آمدی را دارد که روزگاری به عنوان کارگر ی در یک کارنانه خودرو سازی می گرفت . روشنفکران و جامعه شناسان در ماههای اخیر از این دستفروشان شخصیت های معروفی در شبکه های اجتماعی ساختند و از آنها دفاع کردند . در گذشته مواردی پیش آمده که از این دستفروش ها دست به خود سوزی و خودکشی زده اند و در مواردی هم بین آنها و ماموران رفع سد معبر در گیری رخ داده است اما دست فروشان جمعه بازار در غرب تهران قصد ندارند کوتاه بیایند و تا پای جان مبارزه می کنند چون گزینه ی بهتری ندارند

 

-------------------

این چه وطنی است ؟

که ماده ی درسی عشق را از برنامه های دبستانی خود پاک کرده ...

و هنر شعر را ملغی ساخته است

و چشم های زنان را ....

این چه وطنی است ؟

که دشمنی را ، بر هر پاره ابر باران سازی

جاری می سازد 

و برای هر گلی پرونده

تنظیم می کند ....!

 

نزار قبانی

 

-----------------

« ای جلاد

 

مزن!مکش!چه کنی؟های؟!

ای پلید شریر!

چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟»

 

"امیرکبیر"

 

فریدون مشیری

 

----------------

فیبر کربن، ماده پیشرفته‌ای است که در سال‌های اخیر به دلیل استحکام و سبکی‌اش، کاربردهای فراوانی پیدا کرده؛ از بدنه هواپیماهای مدرن گرفته تا خودروهای فرمول یک. حالا شرکتی در آلمان تصمیم گرفته از همین ماده برای ساخت سازهای زهی سنتی ایرانی مثل سه‌تار استفاده کند.

 

---------------------

دفاع بدن در مقابل میکروب‌ها

       

     دفاع از بدن در مقابل میکروب‌ها، در بدن به دو صورت انجام می‌گیرد. یکی به صورت دفاع خارجی است که پوست بدن و مو‌ها و مژه‌های درون بینی و نای از ورود میکروب‌ها و گردوغبار به داخل بدن جلوگیری می‌کنند و نیز اسید معده با کشتن بسیاری از میکروب‌ها، مانع از ورود میکروب به داخل خون می‌شوند. اما اگر میکروبی به وسیله دفاع خارجی از بین نرود. وظیفه مبارزه با آن به عهده گلبول‌های سفید( دفاع داخلی) می‌باشد که به دو صورت انجام می‌گردد.

 

     در خون دونوع گلبول وجود دارد. یکی گلبول‌های قرمز که تعدادشان در هر میلی‌مترمکعب خون در حدود پنج میلیون عدد است. این گلبول‌ها از خود حرکتی ندارند و به وسیله جریان خون در رگ‌ها رانده می‌شوند. اما نوع دیگر گلبول‌های سفید هستند که می‌توانند از جایی به جای دیگر حرکت کنند و تغییر شکل دهند و به دیواره رگ‌ها چنگ بزنند و درون دیواره مویرگ‌ها نفوذ کرده از رگ خارج می‌شوند.

 

اگر میکروبی  وارد خون شود بلافاصله به وسیله گلبول‌های خبرچین شناسایی شده و مبارزه بین آن‌ها و میکروب در می‌گیرد. در این مبارزه گلبول‌های سفید میکروب را در محاصره خود گرفته و آن را وارد پیکر خود می‌کنند. یعنی گلبول سفید میکروب را هضم می‌کند.( صورت اول‌)

 

در این مبارزه عده‌ای از گلبول‌های سفید کشته می‌شوند. چرکی که در اطراف زخم‌ها دیده می‌شود، چیزی نیست جز جنازه گلبول‌های سفید که در مبارزه با میکروب کشته شده‌اند. اما بدن با تولید گلبول‌های جدید، کمبود سربازان بدن را جبران می‌کند. در این مبارزه شدید بین میکروب و گلبول‌های سفید( مرحله حاد یک بیماری میکروبی) اگر بدن پیروز شود که چه بهتر، اما اگر میکروب پیروز گردد. مرحله بعد قبرستان خواهد بود!! گلبول‌های سفید علاوه براین، با ترشح ماده‌ای به نام پادتن باعث از بین رفتن میکروب‌ها می‌گردد.(‌صورت دوم )

 

----------------

'یک بهایی در سمنان کشته و سوزانده شد'

 

احمد فنائیان، شهروند بهایی در سمنان کشته و جسدش سوزانده شده است.

 آقای فناییان، در روز هجدهم دیماه به دلایل نامعلومی به دست افرادی ناشناس در کویر استان سمنان کشته شده است.

هنوزعلت قتل آقای فنائیان و اینکه دلایل مذهبی داشته مشخص نشده است.

 

-------------------

شهرزاد همتی

 

خانه زهرا

 

محله جعفرآباد که در نقطه شرقی کرمانشاه واقع شده، محله ضایعات‌فروش‌هاست. گُله‌به‌گُله در ضایعات‌فروشی‌ها باز است و تا سقف حیاط آشغال روی هم چیده‌اند. خانه زهرا در یک خیابان فرعی پهن است و اگر پنجره‌ای داشت، منظره‌اش بیابان بی‌انتها بود. خانه‌ها شبیه به هم هستند. همه‌شان یک دالان دراز دارند که همان حیاط است؛ دالانی که دو نفر کنار هم نمی‌توانند در آن راه بروند. یک سطل قرمز و یک دوچرخه شکسته تمام دارایی‌شان است. فاطمه ١٥ساله که حالا یک سال است ترک تحصیل کرده است، با مادرش که از کم‌هوشی شدید رنج می‌برد و خواهر هفت‌ساله‌اش در اتاق کوچکشان روبه‌روی ما نشسته‌اند. مادرش روسری‌اش را سفت گره زده. با چشم‌هایی که دو‌دو می‌زند، تماشایمان می‌کند، هرچند ثانیه اشک‌های به پهنای صورتش را پاک می‌کند. فاطمه اما بدون هیچ احساسی، گنگ و مصمم روبه‌رو را نگاه می‌کند. می‌گوید:

 «الان زندانه. خودم لوش دادم. به اندازه ٥٠‌ هزار تومن شیشه داشت. اومدن بردنش. یک هفته قبل‌تر توهم زده بود، می‌گفت من مرغم، می‌خواست سرم رو ببره. دور اتاق می‌دوید. دو هفته قبل‌ترش هم رفیقش‌رو آورده بود با هم دوا بکشن. انگار سر من قرار گذاشته بودن، بابام رفت مستراح، مَرده اول روسریم‌رو کشید، من تو آشپزخونه غذا می‌پختم. هلش دادم، دوباره اومد، دستش رو برد زیر گردنم، جیغ کشیدم، آن‌قدر جیغ کشیدم که ترسید و رفت. حالا هم من تا بابام نیومده، باید شوهر کنم برم. این‌طوری بهتره. نیست؟ هیچ‌کس این روزها نپرسید ما چه می‌کنیم؟ با یارانه زندگی می‌کنیم و صدامون هم درنمیاد».

 

مادرش همچنان اشک می‌ریزد، صورتش را پاک می‌کند و می‌پرسم چرا طلاق نگرفته. مادر می‌گوید: «دوستش دارم می‌دونی؟ بعد هم این دوتا بچه‌رو کجا ول کنم؟ دخترن، نمیشه...». زهرا می‌گوید: «منم برم، نمی‌دونم تکلیف خواهرم چی میشه. این (اشاره به مادر) از خودش هم نمی‌تونه نگهداری کنه، اما دیگه نمی‌کشم. می‌خوام شوهر کنم برم».

 

خواستگار داری؟ این را می‌پرسم و می‌گوید: «داشتم. یه‌سری‌ها بد بودن و یه‌سری‌ها خوب...». می‌پرسم که چه تضمینی دارد در خانه بخت خوشبخت شود و او می‌گوید: «خوشبختی چیه؟ می‌خوام برم که سرم‌رو مثل مرغ نبرن...».

فاطمه همچنان رو به دیوار بی‌هیچ حسی نگاه می‌کند، مادرش وقت بیرون‌رفتن می‌گوید: «تورو‌خدا یه کاری کن آزادش کنن. می‌تونی؟»

 

-----------------

شهرزاد همتی

 

خانه سحر

 

سحر خانه نیست؛ یعنی وقتی فهمیده ما میهمانیم، بندوبساطش را جمع کرده و رفته. مادرش میزبان است و معین دوساله که وقتی دوربین عکاسی را می‌بیند، گریه‌اش بند نمی‌آید، نشسته روی پای مادر، فرنی می‌خورد، خانه بوی نا می‌دهد. آش ترخینه از‌ظهرمانده گوشه اتاق است. مادر با لباس‌های یک‌دست مشکی گوشه اتاق نشسته. رختخواب‌های پاره روی هم تلنبار شده، پرده‌ای پاره دو اتاق را از هم جدا می‌کند. زن جوان است، ٣٥ساله و هنوز لباس عزای مرگ همسرش را از تنش درنیاورده. معین دوماهه بوده که همسرش به علت سرطان می‌میرد. مادر خانه هم حالا به کمک جمعیت امام علی (ع) و خیرین زندگی می‌کند. اعتیادش را ترک کرده و سهمیه متــادونش را می‌فــروشد.

 

 می‌خواهیم درباره سحر حرف بزنیم. می‌گوید: «دختره بی‌حیا گذاشت رفت. گفت عکسش‌رو چاپ می‌کنید، واسه همین رفت». بعد معین را محکم به بغلش می‌چسباند و می‌گوید: «اینجا رسمه دختر زود شوهر کنه. برای همین هم زن‌ها زود از بین میرن. خود من ١٢سالم بود، سحر هم ١٣سالش بود که ازدواج کرد. می‌دونی سحر یه جای سالم رو تنش نیست. مَرده توهم داشت به‌خاطر شیشه، تمام جونش‌رو کاردی کرد. می‌گفت این کار رو می‌کنم که اگر یه‌وقت با یکی بودی، بهم نشونه بدن بفهمم. دستاش آن‌قدر گوشت اضافه آورده که آستین مانتو تو تنش نمیره. رو گردنش، رو زانو، همه‌جاش‌رو کاردی کرده.

 

 یه روز هم که سحر با بچه یک‌سال‌و‌نیمه‌اش خونه تنها بوده، شوهرش میاد و میگه من می‌دونم این بچه، بچه من نیست. بچه‌رو خفه می‌کنه. اون‌موقع ١٤سالش بود. بعدش با هم رفتن بچه‌رو خاک کردن. سحر خودش میگه که واسه خاطر راحت‌شدن از دست شوهرش گردن گرفت که با هم بچه‌رو کشتن. بعد هم رفت زندون. کانون اصلاح و تربیت...»

 

 سحر حالا برگشته، خانه جدا دارد، جایی نزدیک زورآباد با مردی هم‌خانه است، در آستانه ١٨سالگی زندگی دیگری را تجربه می‌کند. دختری که ١١سالگی، رشد او برای ازدواج تشخیص داده شد؛ اما وقت زندان‌رفتن جایش کانون اصلاح و تربیت بود.

 

-----------------

شهرزاد همتی

 

خانه سلیمه  و  فاطی

 

سلیمه خواهر‌شوهر فاطی است. ١٢سالگی که عروس شده، با شوهرش که شغلش جمع‌آوری ضایعات بوده، در خانه‌ای بالاتر از خانه خودشان زندگی می‌کردند. دو سال بعد شوهرش قرض بالا می‌آورد و می‌رود تهران و دیگر بر‌نمی‌گردد. همان‌جا عروسی می‌کند و سلیمه در ١٥سالگی طلاق غیابی می‌گیرد و می‌شود دختر بیوه خانه آقا‌جمال‌الدین. آقا‌جمال‌الدین که بوی تریاکش از اتاق کناری می‌آید، زمین‌گیر است. از‌ دار دنیا سه پسر دارد و دو دختر. دو پسرش معتادند و فاطی عروس یکی از آنهاست. فاطی و مسعود ١٣سالگی عروسی کرده‌اند. پسرشان سامان پنج‌ساله است و در کنار مادر نحیفش شبیه یک مرد بزرگ به نظر می‌رسد. مادرش پاکت‌های داروی خود را جلوی او گذاشته و به ما نشان می‌دهد. فاطی پیوند کلیه داشته و حالا دوباره حالش بد است. می‌گوید: «ننه بابا نداشتم. با مسعود اینا همسایه بودیم، من زن مسعود شدم. خوش بودیم با هم. دوستش داشتم تا اینکه مسعود معتاد شد؛ یعنی بچه ما ندید سلامت باباش رو...» سلیمه می‌گوید:

«الان هم وِیلان خیابان شده شب‌ها خونه خواهرم می‌خوابه. چون با بابام سازش نداره، کتک و کتک‌کاری می‌کنن. نمی‌شه دیگه». مادر سلیمه خرج همه را می‌دهد، شغلش هم فقیری است... فقیری یعنی گدایی... جایی در محله‌های ثروتمند‌نشین کرمانشاه، مادر فقیری می‌کند و دسترنجش را شب‌ها به خانه می‌آورد تا دوای فاطی بشود و خوراک بچه‌ها».

 

----------------

شهرزاد همتی

 

خانه مریم

 

مادربزرگ با دستار و لباس محلی جلوی در منتظرمان است. خنده‌های از ته دل و صورت مهربانش را که می‌بینی، به فکرت هم نمی‌رسد تنها سه هفته دیگر دوباره راهی زندان می‌شود تا دوران حبس ابدش را بگذراند. مریم و مهدی و محبوبه جلوی در ورودی اتاقشان منتظرمان ایستاده‌اند. در این خانه مریم ١٦ساله سرپرست خانوار است. خانه‌شان در محله آیت‌الله کاشانی کرمانشاه است. خانه از بقیه جاها که رفته‌ایم، تمیزتر است. گاز و برق خانه به خاطر بدهی قطع شده. ٨٠٠‌ هزار تومان پول گاز که بدهی‌های تلنبار‌شده سال‌های قبل است، روی تلویزیون کوچک خانه گذاشته‌اند. برادرش کلاس هفتم است و خواهرش کلاس چهارم. درسشان هم خوب است. مریم می‌گوید باید درس بخوانند، نمی‌گذارم تا بزرگ شوند، از خانه بیرون بروند... . در اتاق کوچک‌تر می‌رویم، جلوی چرخ خیاطی که مال مریم است و مدت‌هاست روشن نشده، نه برق دارند و نه در محله‌شان کسی رخت و لباس نو می‌خواهد. می‌گوید: «بابام و یکی دیگه از فامیل‌هامون توی دعوا دو نفر دیگه رو کشتن و خودشون هم مردن. مامان من زن یکی از مردهای اون قبیله دشمن شد و شوهرش نذاشت دیگه بیاد ما رو ببینه. رفتن تهرون. مادر‌بزرگم هم یکی از فامیل بهش شیشه داده بود، نگه داره. نزدیک نیم کیلو، این حتی فارسی نمی‌تونه حرف بزنه که بفهمه چی به چیه، نگفته بودن شیشه است. بعد پلیس اومد و بردش. اول ابد خورد، بعد شد ١٦ سال. الان ١٠ سالش مونده. حالا هم اومده مرخصی، باید صَفراش رو عمل کنه. اگر بیرون بود، اون بلا سرم نمیومد». بعد اصل داستانش را شرح می‌دهد:

 

 «١٠ سالم بود و مدرسه می‌رفتم که داییم یک مردی رو توی فامیلش پیدا کرد که گفته بود در صورت عروسی‌کردن با من خواهر و برادرم رو هم نگه می‌داره. ٣٥ سالش بود و نامزد کردیم. من خیلی گریه کردم، اصلا فکرش رو هم نمی‌کردم که من رو بدن به اون. یه روز توی ١١سالگی داییم اومد جلوی مدرسه دنبالم، هنوز بالغ نشده بودم. بردنم بازار برام رخت و لباس خریدن. ساعت پنج بعدازظهر فهمیدم عروسیمه. خون گریه می‌کردم؛ اما کسی گوش نمی‌کرد. بردنم حجله، با یه مرد ٣٥ساله. اما من تازه دو سال بعدش بالغ شدم...».

 

اشک‌های روی گونه‌اش را پاک می‌کند و می‌گوید: «معتاد بود، اول کراک و بعد شیشه. من که توی حیاط یا مشغول بازی بودم یا کتک‌خوردن از مادرشوهری که به خواهر و برادرم می‌گفت سربار. داداش رو صبح‌ها می‌فرستادن کلوچه بفروشه. شبا اگر با کمتر از ٥٠‌ هزار تومن میومد، خونه راهش نمی‌دادن. من و خواهرم هم کارای خونه رو می‌کردیم. وقتایی هم که مهمون میومد، عروسکای بچه‌های مهمونا رو قرض می‌گرفتیم و باهاشون بازی می‌کردیم.

 

هر روز که می‌گذشت، اوضاع اعتیاد شوهرم بدتر می‌شد. یک ‌بار مامانم یواشکی بهم زنگ زد و ماجرا رو فهمید، برام وکیل گرفت و تونستم طلاق بگیرم. داییم اما ولمون کرد. اومدیم تو این خونه که مال مادربزرگم بود. اونم تو زندانه. من شدم مادر بچه‌ها. هنوزم هستم. هنوزم تنهام...». وقت رفتن، جلوی در وقتی بغلم کرده، می‌گوید: «من عروسی نمی‌کنم. دیگه هیچ‌وقت عروسی نمی‌کنم. من یه زن بیوه‌ام که باید از بچه‌هاش مراقبت کنه. من مادرِ خواهر و برادرمم. این بین ما رسمه. مادری‌کردن برای خواهر و برادر...».

 

------------------

شهرزاد همتی

 

خانه محدثه

 

محدثه در آستانه ٢٢سالگی دوباره بیوه شده؛ اما این بار برخلاف دو ازدواج قبلی بچه‌هایش را هم دارد. دو‌قلوهایش که روی زمین از خستگی بیهوش شده‌اند و پسر یک‌ساله‌اش امیرمهدی. مدام می‌گوید: «خب من خوشگل نیستم. شهری هم نیستم، برای همین طلاقم دادند. دفعه اول زن یک مرد ٤٠ساله شدم، ١٢سالم بود. معتاد بود، طلاق گرفتم. ١٤سالگی عقد پسرعمویم شدم، بعد از یک سال گفت زشتم و من را نخواست. این آخری تهرانی بود و خانه‌ای در خیابان قزوین داشت. ٥٥‌ساله بود و از همسایه‌ها زنی جوان و روستایی خواسته بود. آمد خواستگاری، گفت دماغت را عمل می‌کنم و لک‌های دستت را هم خوب می‌کنم».

 

 بعد محدثه آستین‌هایش را بالا می‌زند و لک‌های دستش را نشانم می‌دهد و می‌گوید: «اما بعدش گفت زشتی، دهاتی هستی. به ما نمی‌خوری. دوقلوهای دخترم که به دنیا آمد، گفت: ‌ای بابا دو تا دختر می‌خوام چه کنم؟ پسرم که به دنیا آمد، گفت با این سن مهدکودک باز کردم. یک روز هم من و بچه‌ها رو پس آورد... . چند روز پیش زنگ زدم تا بچه‌ها باهاش حرف بزنن شاید دلش به رحم بیاد. اما جوابم رو نداد و به بچه‌ها هم فحش داد. گفته که ٥٠ سکه مهریه‌ام رو هم نمیده...» محدثه هم از راه فقیری بچه‌هایش را بزرگ می‌کند. مثل بقیه آدم‌های جعفرآباد.

 

از جلوی خانه‌ها که رد می‌شویم، بیشترشان پنجره‌های کوچکی رو به کوچه دارند و گاهی جوانی جلوی پنجره‌ها ایستاده و منتظر است. یکی از اعضای جمعیت امام علی می‌گوید: «این پنجره‌ها یعنی خونه مال یک ساقیه. یه سنگ می‌زنی به پنجره، در باز می‌شه مواد رو می‌ذاره توی دستت».

 

این زن‌ها، این بچه‌های بیوه جزء ٦٠٠ پرونده بررسی‌شده در ١٧ استان از سوی جمعیت امام علی هستند که خبرنگار «شرق»، فرصت حضور در کرمانشاه و صحبت با آنها را داشت.

 

-------------------

بچه‌های بیوه

 

شهرزاد همتی

 

فقر در هر زمینی شکل خودش را دارد. حاشیه‌نشینی در هر منطقه با جای دیگر متفاوت  است. دردها شبیه هم‌ قد می‌کشند، اما جایی که زخم می‌زنند متفاوت است. فصل مشترک هرکدام هم اعتیاد است و دود و بی‌پولی، اما ضربه‌هایش؛ جایی که چاقوی درد فرود می‌آید فرق می‌کند. از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب حاشیه‌نشین‌ها در دخمه‌های سیمانی شبیه به‌هم زندگی می‌کنند؛ خانه‌هایی که فقط سقف‌اند. بوهایشان شبیه هم است. بوی نا، ماندگی، سیگار، سرفه و تریاک که از زیر در اتاق بغلی بیرون می‌زند. هرچقدر هم که خودمان را به بیراهه بزنیم، اما بوها هیچ‌وقت دروغ نمی‌گویند. شهرهای مرزی جای دردشان عمیق‌تر می‌شود، سنگر دردها اینجا زنان و دختران شده‌اند؛ دختران ١٠-١١ساله که از سر کلاس صدایشان می‌کنند و شب در میان سازودهل عروس می‌شوند و یکی، دو سال بعد زنان بیوه محله جعفرآباد و زورآباد می‌شوند. قصه شهرهای مرزی با بچه‌های بیوه عجین شده است.

 

ساعت ١٣ روز جمعه جلو در فرودگاه کرمانشاه قرار گذاشته‌ایم. نمایندگان جمعیت امام علی قرار است ما را به جعفرآباد ببرند؛ همان‌جایی که حالا خانه ساکنان محله «چمن» است. چمن، محله‌ای شبیه خاک‌سفید است که بعد از تخریب، ساکنانش پراکنده شده‌اند؛ در جعفرآباد و ابوذر و آیت‌الله کاشانی و زورآباد. توی ماشین، سنجر و خانم علی‌اکبری‌ هزاربار تأکید می‌کنند که نباید در عکس‌ها صورت سوژه‌ها معلوم باشد، از آنها درباره اعتیادشان سؤال نکنیم، وارد هر کوچه که می‌شویم، به آدم‌ها نگاه نکنیم، پول به دست کسی ندهیم و فقط گوش کنیم؛ گوش کنیم و برگردیم. این تنها وظیفه ماست.

 

-------------------

سطح سواد مردم ایران پایین است و گاهی اصلا سوادی وجود ندارد و سطح فهم مردم نیز به نسبت تعداد با سوادها و بی سوادهاست. به همین دلیل اگر مردم به شعری روی آوردند و احیانا آن را پسندیدند و حتی گاهی سینه به سینه نقلش کردند، دلیل اصالت و بزرگی آن شعر نخواهد بود. شاعر کسی نیست که شعرش را تا سطح فهم عوام پایین بیاورد؛ بلکه او نهایت ارفاقی که درحق مردم میتواند بکند،این است که ذوق مردم را تا سطح قدرتهای شعری خود تربیت کند و سطح آن را همیشه بالا ببرد. تنها بدین ترتیب ذوق عمومی، جهش و تکامل و تکوین پیدا خواهد کرد.

 

رضا براهنی - طلا و مس

طلا در مس نام کتابی سه جلدی از رضا براهنی است.

براهنی در این کتاب به بررسی تاریخ شعر فارسی شامل شعر کلاسیک و شعر مدرن ایران پرداخته و اشعار شعرای ایرانی را نقد کرده‌ است.

 

---------------

قتل عام 8 عضو یک خانواده در ایرانشهر

 

 فرمانده انتظامی ایرانشهر: این حادثه در روستای آبادان در شهرستان ایرانشهر به وقوع پیوسته و صاحبخانه به همراه همسر و 2 فرزندش و همچنین خواهر صاحبخانه و 3 فرزندش به قتل رسیده‌اند.

 

---------------

۳۸ روز تجمع کارگران درهوای سرد

 

 در روز 37 تجمع،به دستور نیروی انتظامی،کارگران مجتمع کشت و صنعت مهاباد چادرها راجمع کردند.این کارگران همچنان به تجمع خودادامه می‌دهند.

 

--------------

در سیاره کوچک ما ''عقاید'' بیش از طاعون و زلزله، موجب بلایا شده اند!

 

ولتر

 

--------------

ناآرامی در مراسم تشییع هاشمی رفسنجانی

 

در پل حافظ  ماموران قصد داشتند جوانی را دستگیر کنند که مردم جلویشان را گرفتند.

 

----------------

معمای آخرین 'عنصر کشف نشده' هسته کره زمین حل شد

دانشمندان ژاپنی بر این باورند که معمای آخرین "عنصر کشف نشده" در ترکیب اصلی عناصر تشکیل دهنده هسته کره زمین را حل کرده‌اند.

پژوهشگران سالها در جستجوی عنصری بوده‌اند که به اعتقاد آنها بعد از آهن و نیکل، یکی از عمده ترین عناصر تشکیل دهنده هسته زمین است.

حالا محققان ژاپنی با ایجاد دما و فشار بالایی که مشابه شرایط لایه های عمیق داخل کره زمین است، به این نتیجه رسیده‌اند که به احتمال قوی عنصری که در جستجویش بوده‌اند، سیلیکون است.

این کشف می‌تواند به درک بهتر ما از چگونگی پیدایش کره‌ای که روی آن زندگی می‌کنیم، کمک کند.

 

----------------

تازه‌ترین آمار حاشیه‌نشینان از سوی رئیس سازمان بهزیستی کشور ۱۲ تا ۱۳ میلیون نفر اعلام شد و این مقام مسئول نسبت به گسترش پدیده حاشیه‌نشینی در ایران هشدار داد.

 

----------------

25 کشته و 70 زخمی در 2 حمله مسلحانه در کابل / طالبان مسوولیت حملات را برعهده گرفت

 

---------------

تجمع کارگران شهرداری کوزران مقابل ساختمان شهرداری

 

 گروهی از کارگران شهرداری شهر کوزران در استان کرمانشاه، صبح امروز در اعتراض به چند ماه از معوقات مزدی خود دست از کار کشیده و در مقابل شهرداری شهر تجمع کرده‌ا‌ند.

 این کارگران  که در واحدهای خدماتی وفضای سبز شهرداری کوزران بصورت قراردادی  مشغول کارند صبح امروز (۲۱ دی ماه) در اعتراض به معوقات مزدی خود به نشانه اعتراض مقابل ساختمان شهرداری تجمع کرده‌اند.

براساس این گزارش، حدود۴۵ نفر از کارگران شهر کوزران که در طی دست‌کم پنج ماه گذشته دستمزد آنان پرداخت نشده است؛ می‌گویند با تغییر شهردار که از تقریبا دو ماه گذشته انجام شده؛ بازهم ما با مشکلات معیشتی ناشی از عدم دریافت مزد مواجهیم.

طبق اظهارات آنان، بی‌توجهی مسئولان شهرداری و شورای شهر کوزران به پرداخت مطالبات آن‌ها باعث شده سال گذشته نیز حدود ۴ ماه از حق بیمه آنان به تامین اجتماعی واریز نشود.

 

---------------------

احمد شاملو

 

تقدیرِ من است این همه،

یا سرنوشتِ توست

یا لعنتی‌ست جاودانه؟

که این فروکشِ درد

خود انگیزه‌ی دردی دیگر بود؛

که هنگامی به آزادیِ عشق

اعتراف می‌کردی

که جنازه‌ی محبوس را

از زندان می‌بردند.

 

 

---------------

معمای آخرین 'عنصر کشف نشده' هسته کره زمین حل شد

 

پژوهشگران ژاپنی می‌گویند سیلیکون احتمالا یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده هسته کره زمین است

دانشمندان ژاپنی بر این باورند که معمای آخرین "عنصر کشف نشده" در ترکیب اصلی عناصر تشکیل دهنده هسته کره زمین را حل کرده‌اند.

پژوهشگران سالها در جستجوی عنصری بوده‌اند که به اعتقاد آنها بعد از آهن و نیکل، یکی از عمده ترین عناصر تشکیل دهنده هسته زمین است.

حالا محققان ژاپنی با ایجاد دما و فشار بالایی که مشابه شرایط لایه های عمیق داخل کره زمین است، به این نتیجه رسیده‌اند که به احتمال قوی عنصری که در جستجویش بوده‌اند، سیلیکون است.

 

این کشف می‌تواند به درک بهتر ما از چگونگی پیدایش کره‌ای که روی آن زندگی می‌کنیم، کمک کند.

ایجی اوهتانی محقق دانشگاه گفت: "ما بر این باوریم که سیلیکون یکی از عناصر اصلی (هسته کره زمین) است که از لحاظ وزنی حدود ۵ درصد هسته را به صورت ترکیب شده در آلیاژی از آهن و نیکل تشکیل می‌دهد."

تصور می‌شود که هسته مرکزی واقع در اعماق کره زمین، کره‌ای جامد به شعاع ۱۲۰۰ کیلومتر است.

این بخش از هسته داخلی کره زمین دور از دسترس‌تر از آن است که دانشمندان بتوانند مستقیما روی آن مطالعه کنند. به همین دلیل آنها برای درک ترکیب تشکیل دهنده لایه‌های داخلی کره زمین از امواج لرزه‌ای کمک می‌گیرند.

 

دو عنصر اصلی تشکیل دهنده هسته مرکزی کره زمین آهن و نیکل است؛ از لحاظ وزنی، آهن حدود ۸۵% و نیکل ۱۰% هسته زمین را تشکیل میدهد.

اما سوالی که باقی می‌ماند، این است که ۵% باقی مانده هسته کره زمین از چه عنصر یا عناصری تشکیل شده است.

ایجی اوهتانی و تیم تحت سرپرستی او، برای پاسخ دادن به این سوال، آلیاژی از آهن و نیکل ساختند و بعد به آن سیلیکون اضافه کردند.

 

گام بعدی این پژوهشگران، قرار دادن این ترکیب در دما و فشاری بالا بود که شبیه شرایط اعماق کره زمین است.

آنها متوجه شدند که داده‌های به دست آمده از مطالعه امواج لرزه‌ای در اعماق زمین با داده های حاصل از این شبیه‌سازی آزمایشگاهی تطبیق دارد.

پروفسور اوهتانی گفت که برای تایید قطعی وجود سیلیکون در هسته زمین، هنوز تحقیقات بیشتری باید صورت بگیرد. او همچنین افزود که احتمال وجود عناصر دیگر در هسته کره زمین را هم نمی‌توان منتفی دانست.

دانشمندان می‌گویند آگاهی از ترکیب عناصر تشکیل دهنده هسته کره زمین کمک می‌کند به درک بهتری از چگونگی پیدایش کره زمین برسیم.

 

شکل گیری و پیدایش هسته زمین

 

پروفسور سایمون ردفرن، از دانشگاه کمبریج انگلستان درباره این دستاورد علمی تازه گفت: "این آزمایشهای دشوار واقعا هیجان‌انگیز است، چون تصویری از شرایط هسته کره زمین در زمان پیدایش آن در ۴.۵ میلیارد سال پیش ارائه می‌کند؛ زمانی که هسته کره زمین تدریجا از پوسته سنگی بیرونی‌اش جدا شد."

 

به گفته پروفسور ردفرن تحقیقات جدید دیگری که اخیرا انجام شده، نشان می‌دهد که اکسیژن هم ممکن است یکی از عناصر مهم تشکیل دهنده هسته زمین باشد.

او می‌گوید آگاهی از ترکیب عناصر تشکیل دهنده هسته کره زمین کمک می‌کند به درک بهتری از چگونگی پیدایش کره زمین برسیم؛ مخصوصا فهم این موضوع که در آغاز شکل گیری هسته زمین، آیا اکسیژن بصورت خیلی محدود وجود داشت و یا اینکه عنصری بود که به وفور یافت می‌شد.

 

اگر آن طور که تحقیق دانشمندان ژاپنی حاکیست، در زمان شکل گیری هسته زمین در بیش از ۴ میلیارد سال پیش، مقدار قابل توجهی سیلیکون در هسته زمین وجود داشته است، این به آن معنی است که احتمالا در بقیه نقاط زمین اکسیژن نسبتا زیاد بوده است.

اما در عوض اگر اکسیژن به هسته زمین مکیده شده باشد، آن وقت پوسته سنگی دربرگیرنده اطراف هسته، عاری از اکسیژن بوده است.

 

-------------------

"طلا؟ طلای گرانبهای پرتلائلو؟ ...

اندک مایه‌ای از آن

سیاه را سپید می‌کند، زشت را زیبا؛ ناحق را حق می‌کند.

فرومایه را شریف، سالخورده را جوان، و بزدل را دلاور

... ای خدایان این چیست؟ شگفتا که این طلا

خدمتگزاران و کاهنان شما را از کنارتان دور می‌کند و

بالش دلاوران را زیر سر ایشان به کناری می‌افکند؛

این برده‌ی زرد

ادیانی به هم می‌ریسد و پنبه می‌کند، لعنت شدگان را آمرزش می‌دهد

جذامیان کریه را به تخت پرستش بر می‌نشاند، دزدان را مورد اعتماد قرار می‌دهد

و به سان برگزیدگان مسندنشین

قرین حرمت و عنوان و تحسین‌شان می‌کند

این همان است که بیوه‌زن فرتوت را دیگر بار به خانه‌ی بخت می‌فرستد

... بیا ای خاک لعنت‌زده

تو ای روسپی پست بشریت"

 

شکسپیر، تیمون آتنی، پرده‌ی چهارم، صحنه‌ی سوم. ترجمه از: زنده یاد احمد شاملو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.