شما به مشکلات کارگران برسید، جواب ترامپ را خودمان می‌دهیم

نماینده کارگران بیکارشده فولاد زاگرس به یک نماینده مجلس نوشت؛

نماینده کارگران بیکارشده فولاد زاگرس در پاسخ به اظهارات نماینده مردم قروه و دهگلان در مجلس در نامه‌ای از او خواست در حل مشکلات کارگران قروه تلاش کند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، پس از انحلال کارخانه فولاد زاگرس در قروه کردستان در سال 92، چند صد کارگر این کارخانه بیکار شدند.

رایزنی‌ها و پیگیری‌های کارگران بیکار شده تاکنون به نتیجه‌ای نرسیده و حتی مطالبات تعدادی از آنها پرداخت نشده است. کارخانه فولاد قروه تنها راه امرار معاش کارگران در شهر قروه کردستان بود که با تعطیلی آن کارگران بسیاری راهی شهرهای دور و نزدیک شدند تا هرجور شده بتوانند شغلی دست و پا کنند و چرخ زندگی را بچرخانند.

در این شرایط و در روزهای گذشته؛ علی محمدمرادی نماینده شهرستانهای قروه دهگلان در مجلس، نسبت به اظهارات ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا واکنش نشان داده و گفته پاسخ ترامپ را می‌دهیم. در همین رابطه، نماینده کارگران بیکارشده فولاد زاگرس که باوجود پیگیری‌های متعدد نتوانسته کاری برای خودش و همکارانش انجام دهد، نامه‌ای به این نماینده مجلس نوشته و از او خواسته ترامپ را واگذارد و به کارگران محروم قروه بپردازد.

متن نامه از این قرار است:

ضمن احترام و تقدیر و تشکر از مواضع به‌جا و به‌موقع حضرتعالی به عرض می‌رساند شما بهتر است به‌جای تفسیر حرف‌های رئیس‌جمهور آمریکا تکلیف 300 نفر کارگر بیکار شده فولاد زاگرس و وضعیت کارخانه آن را روشن نمایید که 97 درصد سهام شرکت مذکور مربوط به سازمان‌ها و شرکت‌های زیرمجموعه وزارت کار است.

ما کارگران بیکار شده به اندازه کافی وقت و انرژی داریم که به‌جای شما نمایندگان محترم جواب یاوه‌گویی‌های ترامپ را بدهیم هرچند در 22 بهمن پاسخگوی ترامپ بودیم.

کارگران درخصوص دستمزد 96 فقط خواهان اجرای قانون هستند

دبیر خانه کارگر شهر ری:

دبیر خانه کارگر شهر ری می‌گوید مزد 96 بدون درنظر گرفتن تورم واقعی و ارزیابی کامل هزینه‌های سبد معیشت مبنایی نخواهد داشت از این رو باید سازها را کوک کرد و آماده بود.

«علی ترکاشوند» دبیر خانه کارگر شهر ری در گفتگو با ایلنا، با اعلام این مطلب، اظهار داشت: مزد 96 تنها با اجرای کامل تبصره 1 و 2 ماده 41 رضایتبخش خواهد بود و جامعه 11 میلیون نفری کارگران کشور نیز  تنها خواهان اجرای قانون هستند.

ترکاشوند افزود: براساس تبصره 1 و 2 ماده 41 قانون کار مزد باید براساس تورم و هزینه‌های سبد معیشت تعیین شود از این رو باید سازها را کوک کرد و منتظر ماند.

وی با بیان اینکه هیچ چیزی بالاتر از اجرای قانون نیست، افزود: مبانی مذاکرات مزدی 96 سبد معیشت است و گروه کارگری در این خصوص به خوبی در حال مذاکره و چانه‌زنی است تا حقی از کارگران ضایع نشود.

 دبیر خانه کارگر شهر ری تصریح کرد: هزینه‌های سبد معیشت خانوارهای کارگری به اندازه‌ای بالا رفته است که خواسته‌هایمان درخصوص بهبود شرایط معیشتی زیاده‌خواهی ارزیابی می‌شود.

دبیر خانه کارگر شهر ری درخصوص انتقاداتی که توسط گروه کارفرمایی و دولت درمورد بالا بودن سهم مزد در هزینه‌های تولید مطرح می‌شود، گفت: سهم دستمزد در هزینه‌های تولید حدودا بین 5 تا 10 درصد است که البته بسیاری از کارفرمایان به بهانه رکود دستمزد کارگران را چند چند ماه پرداخت می‌کنند.

ترکاشوند افزود: کارگران موتور محرکه تولید هستند و حیات آنها به دستمزد‌های عادلانه بستگی دارد و مزد 96 شروع خوبی برای به حرکت درآوردن این موتور انسانی است.

اتحاد کارگران حول هجمه‌های صورت گرفته اجتناب‌ناپذیر است

دبیر اجرایی خانه کارگر غرب تهران:

دبیر اجرایی خانه کارگر غرب تهران می‌گوید که اتحاد جامعه کارگری در مقابله با هجمه‌های صورت گرفته به دستمزد، امنیت شغلی و صیانت از کیان سازمان تامین اجتماعی اجتناب‌ناپذیر است.

دبیر اجرایی خانه کارگر غرب تهران که در جلسه کارگری روز گذشته (دوشنبه، 25 بهمن) کارخانه شیر پاستوریزه پاک سخنرانی می‌کرد، گفت: هدف از تشکیل این جلسات اتحاد و انسجام جامعه کارگری حول مطالبات و خواسته‌هایی است که تاکنون محقق نشده و یا اگر هم محقق شده آنچنان مورد توجه قرار نگرفته است.

قربانی افزود: خانه کارگر به عنوان قدیمی‌ترین تشکل کارگری همواره سعی کرده تشکل‌های کارگری را در این راستا تقویت و همفکری کند.

وی ادامه داد: انسجام و دوام و بقای تشکلات کارگری  قدرتی به تشکل‌های کارگری می‌دهد که با آن قدرت دیگر کسی به آنها توانایی تحمیل خود را ندارند.

قربانی افزود: هم اکنون به ایام تعیین دستمزد نزدیک می‌شویم و باید هر آنچه در توان داریم بگذاریم و با کار کارشناسی شده عدالت را در تعیین دستمزد برقرار کنیم.

وی با اشاره به ماده 41 قانون کار افزود: حداقل دستمزد براساس ماده 41 قانون کار تعیین می‌شود اما در این میان دو مبحث تورم و حداقل‌های زندگی مغفول مانده است و باید به آن پرداخته شود.

وی با اشاره به آمار خط فقر یک میلیون و 600 هزار تومانی گفت: حداقل دستمزد سال 95 ، 812 هزار تومان بود که می‌بینیم با خط فقر اعلام شده چه اختلاف فاحشی دارد.

وی افزود: مخالفت کارفرمایان و دولت با افزایش سطح دستمزدها موجب شده است که درآمد سازمان تامین اجتماعی از محل حق بیمه کارگران و بیمه‌شدگان کاهش یابد.

وی در ادامه با بیان اینکه اگر دولت سهم خود از 9 بیست و هفتم حق درمان کارگران را نپردازد؛ سازمان تامین اجتماعی در پرداخت مستمری بازنشستگان دچار مشکل می‌شود،‌ گفت:‌ بازنشستگان از محروم‌ترین اقشار جامعه هستند که از بسیاری از حداقل‌ها محروم هستند.

وی با بیان اینکه کارفرمایان باید در این مقطع تاریخی در کنار کارگران قرار بگیرند،‌ گفت: اگر کارگران توان و قدرت خرید نداشته باشند و نتوانند معیشت خود را تامین کنند خلاقیت خود را در محیط کار از دست می‌دهند.

وی در ادامه با اشاره به ماده 7 قانون کار گفت: امنیت شغلی کارگران از آنها سلب شده و قراردادهای موقت و سفید امضا رواج یافته است. هم‌اکنون کارگران از بسیاری از مزایا مثل عیدی و پاداش و حق بن و حق اولاد محروم هستند. خیلی از آنها هم از این حقوق ابتدایی خود مطلع نیستند و جلساتی از این دست به آنها کمک می‌کند که از حقوق خود مطلع شوند.

دبیر خانه کارگر غرب تهران با اشاره به بحران‌های پیش روی صندوق‌های بازنشستگی گفت: از مجموع 15 صندوق بازنشستگی تقریبا وضعیت همه آنها نامطلوب است و تنها صندوقی که وضعیت مطلوبی دارد صندوق وکلای دادگستری است که ضریب پشتیبانی 42 دارد.

وی افزود: ضریب پشتیبانی صنددوق بازنشستگی کشوری منفی 92 صدم درصد است.

قربانی با اشاره به مشکلات سازمان تامین اجتماعی در پرداخت مستمری بازنشستگان گفت: سازمان تامین اجتماعی هم‌اکنون 13 میلیون و 700 هزار بیمه شده اصلی و سه میلیون مستمری‌بگیر دارد و به ازای هر 5 بازنشسته یک بیمه پرداز وجود دارد.

قربانی ادامه داد: با استناد به این آمارها باید گفت: بحران در سازمان تامین اجتماعی همچون آتشی زیر خاکستر است.

قربانی در ادامه با اشاره به مشکلات بیمه‌ای کارگران گفت: وضعیت بیکاری و اشتغال بهبود نیافت اما تنها چیزی که شاهد آن هستیم افزایش تعداد مستمری‌بگیران است حال با این شرایط در سال‌های آینده تعداد مستمری‌بگیران افزایش می‌یابد و سازمان تامین اجتماعی با بحران خطرناکی روبرو خواهد شد.

قربانی ادامه داد: بودجه سال گذشته سازمان تامین اجتماعی 70 هزار میلیارد تومان بود که 48 هزار میلیارد تومان آن از محل کسر حق بیمه کارگران و بیمه‌شدگان تامین شده بود.

وی با بیان اینکه عده‌ای تصور می‌کنند که سازمان تامین هیچگاه با مشکلی مواجه نمی‌شود،‌ گفت:‌ سازمان تامین اجتماعی هم اکنون به علت پرداخت نشدن بدهی‌هایش با مشکلات زیادی روبرو است و 30 درصد حق بیمه‌ای که کارفرمایان پرداخت می‌کردند جزئی از حقوق کارگران است و طبق ماده 148 قانون کار، کارفرمایان مکلف به پرداخت آن است.

وی با بیان اینکه سازمان تامین حق مسلم کارگران است، گفت:‌ ما به هیچ وجه اجازه نخواهیم داد که 9 بیست و هفتم حق درمان کارگران به حساب خزانه دولت واریز شود چراکه حق‌الناس است و از سویی درمان جزو وظیفه حاکمیتی دولت است.

قربانی با بیان اینکه سازمان تامین اجتماعی 30 درصد از کل درمان کشور را تامین می‌کند، گفت: از قرار معلوم جای بدهکار و طلبکار عوض شده و سازمان تامین اجتماعی بهتر است منابع درمان را صرف خرید خدمت مستقیم کند تا بتوانیم خدمات مناسب‌تری به بیمه‌شدگان سازمان تامین اجتماعی ارائه دهیم.

وی در پایان افزود: امیدواریم که روزی کارگران دیگر دغدغه معیشت نداشته باشند و این ممکن نمی‌شود مگر با اتحاد و استقلال تشکل‌های کارگری.

در پایان این جلسه دانش، معاونت درمان اداره کل استان تهران و  ربیع‌زاده معاونت بیمه‌ای اداره کل غرب تهران به سوال‌های حضار در خصوص مشکلات درمانی و بیمه‌ای کارگران پاسخ دادند.

دولت در مذاکرات مزدی بی‌طرفی خود را ثابت کند

یک فعال کارگری:

یک فعال کارگری معتقد است: در مذاکرات مزدی سال‌های قبل معمولا روال بر این اساس بوده که دولت جانبدارانه وارد میدان شده و از کارفرمایان حمایت کرده‌است؛ بر این اساس، سه‌جانبه‌گرایی چندان محلی از اعراب ندارد.

ناصر آقاجری، فعال کارگری مناطق آزاد در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا در ارتباط با مذاکرات مزدی سه‌جانبه گفت: هر ساله در چنین زمان‌هایی چالش مذاکرات مزدی آغاز می‌شود؛ باید گفت سه جانبه‌گرایی که برخی به آن چشم امید بسته‌اند در عمل به زیان کارگران است، زیرا در چنین نشست‌هایی یک ضلع مثلث که دولت باشد، بی‌طرف نیست.

وی ادامه داد: دولت باتوجه به مشکلات سیاسی و اقتصادی بی‌پایان  که از حل آنها عاجز و ناتوان است، با هدف انداختن بار مشکلات به دوش کارگران با کمک دور زدن اصل 41 قانون کار و حذف اصل خود قانون کار، وارد این جمع می‌شود و به جای بی‌طرفی سمت کارفرمایان را می‌گیرد و حامی آنها می‌شود.

آقاجری افزود: کارفرمایان ایرانی نیز هنوز مانند اجدادشان که یک پایشان در باورهای نظام برده‌داری گیر کرده بود می‌اندیشند و به این واقعیت باور ندارند که نیروی کار برای برای امکان تداوم کار، به برخی نیازهای ابتدایی مانند امکان تشکیل خانواده نیاز دارد تا نسل بعدی نیروی کار را برای آنها تدارک ببیند، به غذایی نیاز دارد که بتواند قوایش را تجدید کند و مسکنی که بتواند در زیر آن دمی تجدید قوا کند، به پوشاک و بهداشت و آموزش برای بهره‌وری بیشتر نیاز دارد.

این فعال کارگری در ادامه صحبت، مشکلی تحت عنوان نرخ تورم "مهندسی " شده را مطرح می‌کند و در این رابطه می‌گوید: تورم مهندسی شده یعنی تنها نرخ سال مورد بررسی را نسبت به سال پیش محاسبه می‌کنند و واقعیت تورم را که جمع تورم همه سالهای پیشین است به فراموشی می‌سپارند و آن را تک رقمی نشان می‌دهند و با این عملیات وارونه کاری، کارگران را مات می‌کنند؛ از سوی دیگر روند گران شدن هرساله  نرخ آب و برق و گاز را که در اختیارات دولت است وارد این محاسبات نمی‌کنند.

آقاجری تصریح کرد: حداقل دستمزد  بایستی حداقل طبق قانون اساسی که آقایان از روی اجبار تظاهر به پیروی از آن می‌کنند محاسبه گردد. دیگر نه در زمان جنگ هستیم که کارگران دندان روی جگر بگذارند و بار سرمایه داران دولتی و خصوصی را به دوش بکشند ونه در زمان تحریم ها هستیم. پس باید ریشه این ستم طبقاتی مضاعف که تعدیل ساختاری و خصوصی سازی است بر داشته شود و کلیه مناطق آزاد تجاری – صنعتی شامل قانون کار گردند و حداقل دستمزد با توجه به نیازهای یک خانواده چهار نفره و حق مسکن وپوشاک و بهداشت و ضرورت کاربردی آموزش و پرورش محاسبه شود.

وی افزود: در همین راستا لازم است که پیش از هر چیز دولت بی‌طرفی خود را در نشست‌های سه جانبه به اثبات برساند و در عمل مدافع اجرای قانون اساسی و قانون کار باشد.

اختصاص مکانی برای استقرار اعضای اتحادیه پیشکسوتان اجمد آباد مستوفی

رئیس فراکسیون کارگری مجلس:

روز گذشته (25 بهمن) جلسه ماهیانه اتحادیه بازنشستگان و پیشکسوتان بخش احمدآبادمستوفی با حضور رئیس فراکسیون کارگری مجلس شورای اسلامی و اعضای اتحادیه این کانون برگزار شد.

کتاب «بیماری»؛ یک تجربه متفاوت



مجله جهان کتاب - یزدان منصوریان*: 
پیش درآمد
 
آیا به خاطر دارید آخرین باری که به چشم، گوش، کلیه یا کبدتان فکر کرده اید کی بوده است؟ یا چه زمان کنجکاو شدید تعداد گلبول های قرمز خونتان را بدانید؟ یا روزی که توجه تان به اعضایی مثل تیرویید یا لوزالمعده در بدنتان جلب شد کی، کجا و به چه دلیل بود؟
 
راستی جزایز لانگرهانس در چه بخشی از بدن ما قراردارند و چه کاری انجام می دهند؟ وظیفه طحال چیست؟ بدون حضور آن ها زندگی ما چه شکل و شرایطی خواهدداشت. اصلا چقدر به این اعضای حیاتی فکر می کنیم؟ یا زمانی که مشغول خوردن غذایی خوشمزه هستیم چقدر به سیستم عصبی و حس چشایی توجه داریم؟ شبکه ای از اعصاب که تمام درک و فهمی که از طعم و مزه غذاها داریم متکی به آن است. یا چقدر متوجه پیچیدگی آن غذا در بدنمان به انرژی تبدیل می گردد و ادامه حیات برایمان میسر می شود.
 
 کتاب «بیماری»؛ یک تجربه متفاوت

معمولا تا زمانی که سالم هستیم بعید است به دستگاه ها و اعضای بدنمان خیلی فکر کنیم. همه آن ها در یک هماهنگی کامل و در پس زمینه ای نامرئی مشغول کارند و ما هم به کارهایمان می رسیم. دندان ها غذا را می جوند، دستگاه گوارش آن را هضم و جذب می کند، اندام های حرکتی ما را به جایی که می خواهیم می برند، قلب می تپد، دستگاه تنفس به سلول ها اکسیژن می رساند و ده ها عضو دیگر نیز بی وقفه مشغول اند. ما هم سر کار می رویم، ورزش می کنیم، کتاب می خوانیم، سفر می رویم و هر کار دیگری که قرار است انجام دهیم. اما کافی است یکی از اعضا به هر دلیل کارش را درست انجام ندهد تا زندگی ما مختل شود. آنگاه عضوی که سال ها بی سر و صدا مشغول انجام وظیفه بوده، خودنمایی می کند و به کانون توجه ما تبدیل می شود و اصطلاحا «بیماری» ظاهر می گردد.

به این ترتیب دندانی که نیمه شب درد می گیرد، حضورش را با قدرت اعلام می کند و مهره ای در ستون فقرات که در اثر زیاد نشستن پای کامپیوتر خسته شده و دیگر همراهی نمی کند و ما را به فیزیوتراپی می کشاند. چشمی که از روزها و ماه ها خیره ماندن به مانیتور به ستوه آمده ما را به دیدار چشم پزشک می برد. همه این ها مثال هایی از شرایطی ویژه هستند که آن را با عنوان کلی «بیماری» می شناسیم.

شرایطی که در آن یک عضو که خود جزء کوچکی از یک سیستم بزرگتر بوده و تا دیروز اصلا به چشم نمی آمد، ناگهان تمام ذهن و ضمیر ما را به خود مشغول می کند. بعد برای بازگردان آن به شرایط پیشین ناگزیریم روند عادی زندگی را تغییر دهیم و اصطلاحات به فکر «درمان» باشیم. به این ترتیب، درمان تلاشی است برای بازگشت به دوره قبل از پدیدار شدن بیماری. درمانی که می تواند سریع یا کُند، کم هزینه یا پرهزینه، قطعی یا موقتی، بدون درد یا دردناک، و در نهایت موفق یا ناموفق باشد.

چگونگی مواجهه با این وضعیت و تعریف و تفسیری که از آن داریم تجربه ای از بیمار بودن را برایمان رقم می زند. تجربه ای که به رغم تمام شباهت هایی که برای افراد مختلف دارد و «تجربه ای مشترک» محسوب می شود، برای هر یک از ما نیز منحصر به فرد است. زیرا نوع واکنش عقلانی، احساسی و رفتاری ما با آن وابسته به عوامل متعدد است.

دکتر هوی کرل1- استاد فلسفه در دانشگاه بریستول انگلستان- براساس «تجربه زیسته»2 خود از ابتلا به یک عارضه تنفسی و بر اساس روش «پدیدارشناسی»3 کتابی نوشته که تصویر تازه ای از مفهوم بیماری ترسیم می کند. تصویری که می تواند بسیار آموزنده و تسلی بخش باشد.

درباره کتاب

این کتاب اثری فلسفی است که تعریفی پدیدارشناختی از رخداد بیماری در معنای کلی و عام آن در اخیتار خواننده قرار می دهد. اما اگر با فلسفه میانه خوبی ندارید و با اصطلاحات فلسفی آشنا نیستید، نگران نباشید. زیرا وقتی این کتاب را می خوانید تصور نمی کنید با متنی فلسفی مواجه اید. برخلاف متون متداول فلسفی که معمولا مُغلَق و غامض هستند، نثر این اثر ساده، سلیس و روان است.

نویسنده داستانی برایتان تعریف می کند که مبتنی بر تجربه واقعی اوست. اما در خلال آن، چگونگی مواجهه فلسفی با رخدادهای زندگی را نیز آموزش می دهد. او در سن 35 سالگی به عارضه تنفسی نادر و کشنده ای با عنوان عجیب و غریب «لفنانژیو لیومیو ماتوسیس»4 مبتلا می شود. اختلالی ریوی که شبیه سرطان است به تدریج دستگاه تنفسی را از کار می اندازد و تا امروز درمان مشخصی ندارد.

در این اثر مولف روایتی خودنوشت از مبارزه و سازش با آن نوشته است از ترس، خشم، اندوه، درماندگی و امید در این مسیر سخن می گوید. توصیفش از نخستین لحظه ای که خبر ابتلا به این درد مرموز و مزمن را می شوند، بیانگر حجم اندوهی است که آن دم بر روح و روانش آوار شده است: «سخت می شود وجه جسمانی شنیدن خبرهای بد را توصیف کرد.
 
 
 
یادم می آید نگاهی به اتاق انداختم و گیج بودم؛ همه چیز مثل قبل بود فقط زندگی من زیر و رو شده بود. با خودم گفتم جلوش رو بگیرید. این درست نیست. یکی بیاد درستش کنه. یکی یک کاری بکنه. پی بردن به این که قرار بود همه چیز زندگی امتغییر کند و دوره جدیدی شروع شود مثل روغن داغی که روی پوستم ریخته باشد تنم را می سوزاند. با نیرویی نامرئی تنم را در هم می شکست.» (ص 23).

اما این فقط شروع یک ماجرای پرفراز و نشیب است. نویسنده به تدریج می آموزد که چگونه باید هم با مریضی بجنگد و هم با آن سازش کند، چگونه باید با آن زندگی کند و هر لحظه و فرصت را برای زیستن دریابد. آنچه در این نبرد طولانی بیش از هر ابزار دیگر به کارش می آید «مهارت فلسفه ورزی» اوست. او همه آنچه که از فلسفه  آموخته در واکنش به این چالش بزرگ به کار می گیرد. نتیجه این می شود که هم خود از ورطه ناامیدی، خشم و درماندگی نجات می یابد و هم کتابی می نویسد که می تواند برای کسانی که با تجربه ناخوش احوالی دست به گریبانند مفید باشد تا دیگران هم از شیوه او بیاموزند و به آگاهی تازه ای از این تجربه برسند.

نویسنده در این اثر با مهارتی ستودنی روایتی پدیدارشناختی از بیماری ارائه می کند. البته در مقدمه توضیح می دهد که منظور از «پدیدارشناسی»5 چیست و چرا از این روش بهره برده است: «پدیدارشناسی نوعی رویکرد فلسفی است که مدافع توصیف تجربه زیسته شده و آگاهی انسان است و هتسی و زندگی انسان را در دنیا در کانون توجه قرار می دهد و می کوشد نشان دهد این هستی و زندگی انسانی چگگونه چیز یاست... تاکیدش بر تجربه فردی ما و شیوه ها و راه هایی است که چیزها (پدیدارها) را آن طور که به نظرمان می رسند درک کنیم.» (ص 34)

اجازه دهید با یک مثال این روش را تشریح کنم. زمانی از پدیدارشناسی استفاده می کنیم که بخواهیم روایت واقعی خود یا دیگران را از تجربه ای زیسته، عینی و عمیق توصیف کنیم. مثلا فردی که مبتلا به دیابت است، به ما بگوید زیستن با دیابت دقیقا چگونه است. روزها و لحظه هایی که با دیابت سر کرده بر او چه گذشته است. دیابت دنیایش، رویاهایش و برنامه هایش را برای آینده چگونه تغییر داده است. روابط اجتماعی و کاری او چگونه از دیابت متاثر شده است. وقتی قند خونش اُفت می کند چه احساسی دارد. بی تردید چنین روایتی از دیابت با آنچه در کتاب های پزشکی درباره آن نوشته شده بسیار متفاوت است. کتاب های پزشکی شامل اطلاعاتی درباه علل بروز، علائم، روش تشخیص و چگونگی درمان دیابت است. اما توصیف فردی که دیابت دارد، از این نارسایی جسمی شرح یک زندگی ملموس و واقعی است.6
 
به این ترتیب مولف در فصل نخست کتاب از تجربه زیسته «بدن در بیماری» سخن می گوید. بدنی که ناگهان خود را در شرایطی کاملا متفاوت با گذشته گرفتار دیده است. تنفسی که روزها و ماه و سال ها بیهی چدشواری در جریان بوده، ناگهان کُند و دردناک می شود. دیگر نمی تواند از پله ها بالا برود. نمی تواند بدود. از همراهی با دوستان باز می ماند و به شکلی خاموش و خزنده به انزوا کشیده می شود.
 
بدن درابتدا می خواهد مقاومت کند و به شرایط جدید تسلیم نشود اما به تدریج می آموزد که با محدودیت های جدید کنار آید و برای بقا با ضعف خود سازش کند: «درنهایت بدنم یاد گرفت دست از تلاش بردارد. یاد گرفت  عادت هایش را کنار بگذارد و یک سری عادت های جدید شکل بدهد. ... اما ذهنم هنوز در تمنای آزادی عمل و حرکت های سبک سرانه و رهایی از قید و بندهای جسمی می سوزد. خیلی اوقات خواب می بینم دارم می دوم. مثل گلوله رو به جلو حرکت می کنم... همین خواب هاست که به من یادآوری می کنند چه چیزی را از دست داده ام: آزادی عمل جسمانی که وقتی داشتم به ندرت به آن فکر می کردم.» (ص 76- 77).

دومین فصل کتاب درباره «دنیای اجتماعی بیماری» است، که بسته به نوع و شدت هر بیماری به درجات مختلف متاثر خواهدشد. در نتیجه، بیماری به همان اندازه که مسئله ای فردی و شخصی است، یک معضل اجتماعی است و همواره سایه خود را در دنیای اجتماعی فرد پدیدار می کنند. در نتیجه نمودها و نشانه های این دنیای دگرگون شده نه فط خود را درجسم که در روابط اجتماعی و ارتباط با اعضای خانواده و نزدیکان نیز پدیدار خواهدکرد. البته ماهیت و دامنه این آثار متفاوت است و در طیفی از دلسوزی برای مریض تا دوری و فرار از او در نوسان است.

مردم در برخورد با بیماران انواع واکشن ها را بروز می دهند. گاه خود را بی تفاوت و بی خبر نشان می دهند زیرا نگرانند با کنجکاوی درباره مشکلات بیمار او را ناراحت کنند. گاه نیز این بی تفاوتی نشانه ای از بی توجهی و فقدان همدلی تلقی می شود و بر اندوه مریض خواهدافزود. بنابراین، زمینه سوءتفاهم بیشتر می شود. معمولا واکنش های مردم می تواند شامل ترحم، تنفر، توجه، دلواپسی، کنجکاوی، نگرانی یا هراس باشد.
 
 کتاب «بیماری»؛ یک تجربه متفاوت

آدم های سالم از مبتلایان به امراض مسری می گریزند، برای معلولان دل می سوزانند و نسبت به موارد نادر کنجکاوند. ابراز این احساسات در موقعیت های مختلف می تواند بسیار امیدبخش یا بسیار آزاردهنده باشد. گاهی مردم می خواهند به بیمار روحیه بدهند، گاهی توصیه های درمانی عجیب و غریب دارند، گاهی وانمود می کنند از بیماری فرد بی خبرند.

از سوی دیگر بیمار می داند که روابط اجتماعی او نمی تواند همچون گذشته باشد. مثلا برای حضور در جمع دوستان قدیمی می داند که با بودن او در جمع ضرب آهنگ حرکت آنان کُند می شود و همین مسئله خود زمینه ساز انزوای او خواهدشد. به این ترتیب، بیماری نه فقط یک «ضایعه جسمانی» که یک «مانع اجتماعی» نیز به شمار می آید.

نویسنده در سومین فصل کتاب به دو موضوع بسیار حیاتی درباره نوع مواجهه با بیماری می پردازد. او نخست با کمک نگاهی تحلیلی به مفهوم «توانایی» و «ناتوانی»، تعاریف کلیشه ای و سطحی از این مفاهیم را به چالش می کشد و نشان می دهد که بیماری همیشه الزاما به معنای کم توانی نیست. زیرا توانایی وجوه و سطوح مختلف دارد. چه بسا یک ضعف جسمی بخشی از توانایی ما را تحلیل ببرد، اما همیشه می توان توانایی را در ساحت دیگری جست و جو کرد: «حتی در مورد معلولیت های شدید جسمانی شخص همیشه و همچنان از یک جور آزادی فکر، قوه خیال، احساسات و هوشمندی برخوردار است. آزادی و قوه خیال می تواند حتی به آن هایی که در موقعیت هایی ناتوانند، در موقعیتی های جدیدی توانِ بودن ببخشد.» (صص 135- 136)

بخش دوم این فصل با طرح پرسشی بنیادین، افق تازه ای در اختیار خواننده قرار می دهد. پرسش این است که چگونه می توان در عین بیماری خوشبخت بود و شادمانه زیست؟ به باور نویسنده پاسخ این پرسش برای هر یکی از ما به چگونگی معنابخشی به مفهوم خوشبختی و مولفه های آن بستگی دارد. از سوی دیگر باید دید آیا ما سلامت و بیماری را دو اقلیم کاملا جداگانه می دانیم، یا هر یک از ما در طول حیات خود به درجاتی در این اقلیم ها حضور داریم.

چهارمین فصل کتاب با عنوان «ترس از مرگ» شامل تفسیری موجز و مفید از «مگر آگاهی» و «مرگ اندیشی» آدمی است و به این پرسش می پردازد که چگونه باید با مرگ رو به رو شویم. مرگی که قطعی ترین رخداد زندگی ماست و گریزی از آن نداریم. نویسنده با استناد به دیدگاه برخی از فیلسوفان مثل سقراط، سیسرون و مونتنی بر این باور است که انسان با مشغول شدن به فلسفه، مردن را یاد می گیرد و بر این اساس «فلسفه ورزی آموختن چگونه مردن» است. سپس با مقایسه دیدگاه متفکرانی مثل ایپکور، هایدگر، مرلوپونتی و لوکرتیوس ذهن خواننده را به تفکر بیشتر در این زمینه دعوت می کند.

کتاب با پنجمین فصل خود با عنوان «زندگی در لحظه» به پایان می رسد. محور بحث این فصل بیشتر مبتنی بر تصوری است که هر یک از ما از زمان باقی مانده برای زیستن داریم و تاثیری که ابتلای به بیماری بر این تصور می گذارد. برای مبتلایان به امراض لاعلاج که می دانند فرصت زیادی ندارند، دیگر زمان همچون منبعی سرشار نیست که بتوان به سادگی لحظه ها و روزهای آن را به هدر داد.

دیگر زمان رودخانه ای آرام و بی پایان نیست. آینده مبهم و دور نیست. بلکه عیان و عریان نزدیک است. در نتیجه زیستن در لحظه و آبتنی کردن در حوضچه اکنون اهمیتی مضاعف می یابد. مولف با مروری بر محتوای کتاب به این نتیجه می رسد که در مواجهه ای که با اختلال تنفسی خود داشته به مفهومی با عنوان «فلسفه به مثانه درمان» رسیده است. زیرا برای او فلسفه ورزی ابزاری بوده برای جست و جوی یک زندگی بهتر: «بیماری می تواند مثل یک سفر باشد. مثل بعضی از مسافرت ها که همیشه نمی دانی مسیر تو را به کجا می برد.

سفر ویژه من از تجربه های شخصی بیماری آغاز شد و به سمت کند و کاوی فلسفی در معنای آن ها رفت. به کمک پدیدارشناسی پلی زد بین امر شخصی- درونی و امر فلسفی- بیرونی. پایانش یا بهتر بگویم توقفش، این جا در میانه راه است. در زمان حال. جایی که من هستم. نمی دانم در آینده چه پیش می آید؛ هیچ کس نمی داند. اما این جا و در همین لحظه بودن کافی است». (ص 238).

سخن پایانی

کتاب حاضر به اعتبار این که شناخت تازه ای از مفهوم بیماری در اختیار خواننده قرار می دهد مخاطب عام دارد. زیرا همه ما در مراحل مختلف زندگی به شکل های مختلف با بیمارهای گوناگون رو به رو می شویم: امراض حاد یا مزمن، مضوعی یا عمومی، خفیف یا وخیم، جسمی یا روحی، ارثی یا مسری، همه گیر یا نادر و شکل های دیگر آن. نتیجه نبرد با ناخوشی هم به نحو قابل توجهی به نوع واکنش ما به آن بستگی دارد. واکنشی که می تواند فعال یا غیرفعال؛ منطقی یا احساسی؛ آرام یا شتابزده و در نهایت موثر یا بی اثر باشد.
 
 کتاب «بیماری»؛ یک تجربه متفاوت

در کنار مخاطب عام، جامعه متخصصان علوم پزشکی مخاطب ویژه این کتاب و آثار مشابه اند. زیرا چنین آثاری می تواند مکمل تعریف زیست شناختی از سلامت و بیماری باشد. بر این اساس،کاش درسی با مضمون «فلسفه سلامت و بیماری» در دروس رشته های پزشکی پیش بینی می شد. شاید هم چنین درسی باشد و من از آن بی خبرم. امیدوارم که باشد.
 
زیرا به نظرم داشتن تعریف پدیدارشناختی از این مفهوم برای متخصصان علوم پزشکی ضروری است. زیرا آنان بیشتر با تعاریف زیست شناختی امراض سر و کار دارند و کمتر به وجود دیگر آن می پردازند. اما فرایند تشخیص و درمان نیازمند. «فهم همدلانه» از تجربه بیماری است و رسیدن به چنین مرحله ای به یک نگاه پدیدارشناختی نیاز دارد. کتاب حاضر چنین تصویری در اختیار خوانندگان قرار می دهد و از این جهت آگاهی بخش، آموزنده و خلاقانه است.
 
بیماری. هاوی کارg
 
ترجمه احسان کیانی خواه
 
تهران: نشر گمان، 1393. 252 ص. 126000 ریال
 
* دانشیار دانشگاه خوارزمی
 
mansourian@khu.ac.ir/http://ymansourian.ir
1. Havi Carel
2. Lived Experience
3. Phenomenology
4. Lymphangioleiomyomatosis (LAM)
5. Phenomenology
6. در مصاحبه ای با عنوان «پدیدارشناسی بیرون از مرزهای فلسفه» توضیحاتی درباره این رویکرد داده ام که در مجله «اطلاعات حکمت و معرفت، س 10، ش 6 (شهریور 1394)، صص 5- 11 منتشر شده است.

12 روزی که دنیا را تکان نداد!


جواد طوسی در یادداشتی درباره برگزاری جشنواره فیلم فجر 35 در روزنامه شرق نوشت: جشنواره سی‌وپنجم فیلم فجر با همه حاشیه‌ها و حرف‌وحدیث‌هایش تمام شد. اگر سعه‌صدر و گوش شنوایی باشد، می‌توان کلیت جشنواره و کیفیت فیلم‌های به‌نمایش‌درآمده و خطوط مضمونی‌شان را مبنای آسیب‌شناسی به‌موقع سینمای ایران قرار داد.
 
به ‌نظر می‌رسد دستاورد جوان‌گرایی تجویزشده برای سینمای سال‌های اخیر و رشد کمی تولیدات داخلی، مواجه‌شدن با تعداد درخور توجهی از آثار میان‌مایه و محافظه‌کار است که دورنمای خوشایندی – به‌ویژه- برای سینمای اجتماعی ما ندارند.
 
تشخص و ماندگاری این نوع سینما را در نگاهی بکر، جسورانه و عمیق باید جست‌وجو کرد، اما در واقعیت کنونی با شماری از نسخه‌های ژنریک سروکار داریم که به خانواده و بحران‌های درون آن و مناسبات اجتماعی نگاهی کلیشه‌ای و محتاطانه دارند. دراین‌میان می‌بینیم آثاری چون «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی و «پشت دیوار سکوت» مسعود جعفری‌جوزانی که دارای نگاهی متفاوت، معترض و عدالت‌خواهانه در این حوزه هستند، چه از سوی منتقدان و چه داوران جدی گرفته نمی‌شوند، به‌ویژه این نادیده‌گرفته‌شدن و بدفهمی و تمرکز روی یک‌سری ایرادات همیشگی درباره «قاتل اهلی» که از جنبه‌های مختلف موضوعی، ساختاری و نگرش معاصر می‌تواند یکی از آثار قابل دفاع در کارنامه کیمیایی باشد، سؤال‌برانگیز است.
 
روی همین اصل، چنین استنباط می‌شود که اپیدمی سینمای اصغر فرهادی دارد تعریف غلط و یک‌سویه‌ای از سینمای اجتماعی این دوران ارائه می‌دهد. در این لابه‌لا حتی فیلم‌هایی مثل «سدمعبر» محسن قرایی، «بیست‌ویک روز بعد» سیدمحمدرضا خردمندان و «انزوا» مرتضی علی‌عباس‌میرزایی که نگاه متفاوت و مستقل‌تری در گستره سینمای اجتماعی دارند، مهجور می‌مانند و برخی از قابلیت‌هایشان از سوی داوران نادیده گرفته می‌شود. جا دارد از بی‌کلاه‌ماندن سر منوچهر هادی در فیلم آبرومندانه‌اش «کارگر ساده نیازمندیم» نیز یاد کنیم که نگاه درست و منصفانه به آن می‌توانست مسیر بعدی فیلم‌سازی او را بهتر و روشن‌تر بنا کند. این جفا از ناحیه هیئت داوران درباره فیلم موردعلاقه شمار زیادی از منتقدان یعنی «رگ خواب» حمید نعمت‌الله نیز صورت گرفت.
 
اما جوان‌گرایی افراطی که به انتقاد از آن پرداختیم یک استثنا هم دارد. محمدحسین مهدویان با «ماجرای نیمروز» نشان داد که یک استعداد درخوراعتنا در نسل جوان این زمانه است که جا دارد با غرور بیش‌ازحدی که یک نمونه‌اش را در اسامی کاندیداها نشان داد، خرابش نکند. جدا از این او می‌توانست با شناسنامه‌دادن تاریخی به شخصیت‌های مرکزی سازمان موردنظرش (به‌ویژه موسی خیابانی)، اثر عمیق‌تر و ماندگارتری خلق کند.
 
دفتر جشنواره سی‌وپنجم بسته شد و بیش از همه در مراسم اختتامیه، چهره کاندیداها، برنده‌ها و میهمانان آدامس‌خور در ذهنمان باقی ماند.

کیهان؛ تجلیل «ابراهیم گلستان» از خواهر فاسد شاه!

روزنامه کیهان با انتقاد از اظهارت اخیر ابراهیم گلستان نوشت: نویسنده هدف ستایش شبه‌روشنفکرها از خواهر فاسد شاه تجلیل نمود!

این روزنامه در ادامه آورده است: ابراهیم گلستان (که در اوایل دهه 50 به جرم جاسوسی برای انگلیس از ایران اخراج شد) در تازه‌ترین گفت‌و‌گویش با «بی‌بی‌سی» درباره فروغ فرخزاد (شاعره دهه 40) ضمن اشاره به ملاقاتی با اشرف پهلوی در منزل فریدون هویدا (برادر امیرعباس هویدا نخست‌وزیر معدوم شاه) از اشرف تجلیل نمود و خدمات او به کشور را قابل تقدیر دانست! گلستان در این گفت‌و‌گو درباره اشرف گفت: «... حرف‌هایی درباره اشرف زده می‌شود، فراموش می‌کنند که این آدم جنبه‌های حسی فراوان داشت و واقعا برای کشور زحمت کشیده بود...»!!
 
این در حالی است که بنابر اسناد و شواهد معتبر از جمله گزارش‌های ساواک، نقل‌قول‌های عوامل رژیم شاه و همچنین مطالب نشریات اروپایی، اشرف از مفسدترین و بدنام‌ترین عناصر دربار شاه بود.فعالیت او در باندهای بزرگ قاچاق مواد مخدر از وی تبهکاری بین‌المللی ساخته بود که به همین دلیل حتی در یکی از سفرهایش به فرانسه همراه چمدانی از موادمخدر دستگیر شد ولی با وساطت دربار شاه آزاد گردید. او در سیاست‌های ضدمردمی و جنایتکارانه شاه نقش عمده‌ای داشت تا حدی که لقب «پلنگ سیاه» را به وی داده بودند.
 
حمایت و دفاع گلستان (که خود در میان شبه‌روشنفکران عنصر بدنامی است) از اشرف، مغایر با ادعاهای طرفداران وی به نظر می‌رسد که سال‌هاست مدعی مخالفت گلستان با رژیم شاه و به اصطلاح اپوزیسیون بودن وی هستند.
 
ابراهیم گلستان در مصاحبه یاد شده همچنین به طور علنی و بی‌پروا به روابط نامشروع خود با زنان دیگر اشاره کرده و مقوله ازدواج را به سخره می‌گیرد. او رسما به خیانت خود نسبت به همسرش اعتراف کرده و آن را مسئله‌ای عادی و قابل قبول می‌داند. شاید حالا بتوان متوجه شد چرا سینمای جماعت شبه‌روشنفکر (که ابراهیم گلستان را به نوعی پدر معنوی خویش می‌دانند) تا این حد مملو از سوژه‌های خیانت‌آمیز و ضد‌اسلامی است!
 
گفتنی است جلد سی‌ و چهارم مجموعه «نیمه پنهان» دفتر پژوهش‌های کیهان به نام «اشرف پهلوی در حسرت آرزوهای بر باد رفته» به شرح زندگی و فساد خواهر دوقلوی پهلوی دوم اختصاص دارد.

لوگوی گوگل به مناسبت روز ولنتاین تغییر کرد

وب سایت زوم تک - مهگل آزاد: گوگل به پاس مناسبت روز "ولنتاین” یک سری بازی حول جستجوی حیوانات به دنبال عشق ایجاد کرده است. و متناسب با روز دوشنبه اختصاص یافته به حیوان مورچه خوار این بازی با تصویری نمادین از مورچه خوار مزین گشته است.
 
 

مرکزیت بازی ۴ سطح گوگل روی دیدار چهره به چهره مورچه خوار با جفت خود در چین و این روز بزرگ است. گوگل تلاش کرده است با پاسداشت این روز به آگاهی کاربران خود درباره حیات وحش و حیوان مورچه خوار بیافزاید که بدون مناسبت هم نبوده است.

با توجه به گزارشات، یک گروه شش نفره از انیماتورها و مهندسان این بازی را توسعه داده اند و قطعا این بازی گرافیکی یکی از عمیق ترین لوگو بازی های گوگل بوده است.

مورچه خوار چیست؟

"مورچه خوار” یک حیوان بامزه است که در سراسر آسیا و جنوب صحرای آفریقا یافت می شود. و متاسفانه از پرتردد ترین پستانداران در سراسر جهان می باشد.

مورچه خوار به لطف رویه پوسته پوسته خود از شر شکارچیان در امان است. و به محض احساس تهدید آنقدر در حلقه خود جمع می شود که به یک توپ سخت و تنگ تبدیل می شود.
 
 لوگوی گوگل به مناسبت روز ولنتاین تغییر کرد

این پستانداران انفرادی با زبان چسبناک خود از مورچه ها و موریانه ها استفاده می کنند. و همچنین برای شکار قادر به شنا کردن و استفاده از حس بویایی می باشند.

در حال حاضر این حیوانات به طور گسترده با بیش از یک میلیون زیستگاه طبیعی حفاظت شده اند. و غالبا در طب سنتی چین استفاده شده و یا خورده می شوند. ۸ گونه از مورچه خواران در جهان موجود می باشند.

بازی لوگوی ولنتاین گوگل چگونه است؟

کاربران قادرند از طریق صفحه اصلی گوگل روی آیفون ها، سیستم های عامل اندروید و دسکتاپ های کامپیوترتان بازی را اجرا کنند. و مورچه خوار در تب و تاب عشق را به جفت خود برسانند. بازیکنان باید به مورچه خوار توپی (رول شده) کمک کنند تا به چهار کشور مختلف از جمله فیلیپین و غنا سفر کند. در راه باید از روی موانع بپرد و به جمع آوری آیتم ها با مضمون عشق بپردازد.

برای حرکت کردن مورچه خوار باید از دو کلید راست و چپ و برای پرش آن از کلید اسپیس استفاده کنید.

مجموعا چهار سطح موجود است. و هر کدام سه دقیقه به طول می انجامد.

گوشی هایتان را با نور خورشید شارژ کنید!

وب سایت ایتنا: حرارت نور خورشید در اتاق، به لطف موادی که توسط دانشمندان شناخته شده است و می‌تواند انرژی را به طور همزمان از منابع مختلف بگیرد، به زودی می‌تواند گجت‌های قابل حمل و پوشیدنی مثل گوشی‌ های هوشمند را شارژ کند. پژوهشگران دانشگاه اولو فنلاند، به وجود ماده‌ای پی برده‌ اند که ساختار پروسکایت دارد و این قابلیت را دارد که انرژی را با اشکال مختلف آن، دریافت کند.
 
 

انرژی‌های بسیار زیادی، ما را احاطه کرده‌اند که به طور معمول، هدر می‌روند اما این ساختار پروسکایت ، از اتلاف این انرژی‌های مختلف و مفید جلوگیری می‌کند.

پروسکایت‌ ها، گروهی از مواد معدنی هستند که بسیاری از آنها می‌ توانند یک یا دو نوع از انرژی را به طور همزمان در خود داشته باشند اما فرآیند جذب این دو انرژی، به طور همزمان اتفاق نمی‌ افتد. ممکن است یکی از اعضای گروه پروسکایت، برای سلول‌ های خورشیدی مفید باشد و یک عضو دیگر برای جذب انرژی ناشی از تغییرات دما و فشار، کارکرد داشته باشد.

یانگ بای و همکارانش، روی نوع خاصی از پروسکایت به نام کی.بی.ان.ان.او مطالعه می‌ کردند. این پروسکایت می‌ تواند بسیاری از اشکال انرژی را در خود جذب کند. پروسکایت مورد بحث، نظیر همه پروسکایت‌ ها یک مادۀ فروالکتریک است که مثل سوزن قطب‌ نما در یک آهنربا، با دوقطبی‌ های الکتریکی ریز پر شده است.

وقتی مواد فروالکتریک مثل کی.بی.ان.ان.او در معرض تغییرات دما قرار می‌ گیرند، دوقطبی‌ های آنها به هم می‌ ریزد و همین به هم‌ ریختگی، یک جریان الکتریکی را القا می‌ کند.

بارهای الکتریکی بر اساس جهت‌ گیری دوقطبی‌ ها، انباشته می‌ شود. تغییر شکل ماده، باعث می‌ شود که نواحی خاصی از ماده مذکور، بارهای الکتریکی را جذب یا دفع کنند و مجدداً جریانی را تولید کنند.

پژوهشگران قبلی، روی خواص فروالکتریک کلی و فتوولتائیک کی.بی.ان.ان.او مطالعه کرده بودند ولی این پژوهش را در دماهای چند صد درجه زیر صفر انجام داده بودند و روی خواص مربوط به دما یا فشار، تمرکزی نداشتند.

باید اظهار داشت که مطالعات جدید، برای اولین بار، تمام خواص مربوط به مادۀ مورد بحث را در دماهای بالاتر از دمای اتاق بررسی کرده است. این تحقیقات نشان می‌دهد که کی.بی.ان.ان.او، در تولید برق از گرما و فشار مفید است.

فیلمی جالب از اعضای چاپی بدن انسان

خبرگزاری مهر: پزشکان اکنون می توانند اعضای بدن و آناتومی انسان را با پرینترهای سه بعدی به طور مصنوعی تولید کنند.

این عضوهای مصنوعی حرکات طبیعی را تقلید می کنند و حتی هنگامیکه بریده شوند، از آنها خون بیرون می آید. به این ترتیب می توان از این شبیه سازی ها برای آموزش دانشجویان و انجام آزمایش های مختلف کمک گرفت.
 
 

در این راستا پزشکان از اسکن های طبی  برای قالبگیری کامپیوتری استفاده می کنند. سپس این قالب ها در پرینتر سه بعدی و به وسیله هیدروژل ساخته می شود.

 نتیجه حاصل از لحاظ رنگ و شکل با اعضای واقعی بدن انسان همسان است. از این اعضای بدن مصنوعی نیز در چند نفرکتومی(عمل جراحی برداشتن کلیه) استفاده شده است.

در آینده نزدیک نیز از آنها برای شبیه سازی عمل های جراحی پیچیده تر نیز استفاده کرد.
 
 
 
 در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید:
 
 فیلم جالب اعضای چاپی بدن انسان را ببینید

ساخت دوربین عکاسی از نی های پلاستیکی

خبرگزاری مهر: دو هنرمند آمریکایی با استفاده از ۳۲ هزار نی پلاستیکی یک دوربین عکاسی ساخته اند. به نقل از دیجیتال ترندز، مایکل فارل و کلیف هایز با پروژه دوربین ساخته شده از نی های پلاستیکی نشان دادند برای ساخت دستگاه های سمعی و بصری کارآمد نیازی به بخش های الکترونیکی گرانقیمت نیست.
 
 

آنها به وسیله ۳۲ هزار نی پلاستیکی که درون یک جعبه پلاستیکی قرار داده شده بود عکسبرداری هنری انجام دادند.

البته این دوربین از سال ۲۰۰۷ درحال ساخت است. فارل و هاینز از دوربین های قدیمی تک سوراخی برای ساخت این نمونه الهام گرفتند.

این درحالی است که دوربین های قدیمی تک سوراخی از یک نقطه عکسی کامل می گرفتند اما دوربین جدید  از چند  نقطه عکس را ثبت می کند. 

به گفته هاینز نور از هر یک از نی ها رد شده و روی ماده ای حساس بر کاغذ عکاسی تابانده می شود. به این ترتیب طی فرایندی آنالوگ عکس ها ثبت می شوند.

حکایت عجیب هوآوی؛ فروش بیشتر، پول کمتر!


وب سایت ترنجی - جلیل جعفری: آمریکایی‌ها حکایت عجیبی با گوشی‌های هوآوی دارند چون از یک طرف می‌بینند که این گوشی‌ها فروش خوبی دارند و همه برای داشتن دست کم یک نمونه از گوشی هوشمند هوآوی علاقه نشان می‌دهند (حالا بماند بعضی‌ها حتی بلد نیستند اسمش را تلفظ کنند!) و از طرف دیگر می‌شنوند که دست‌اندرکاران هوآوی می‌گویند که کسب و کارشان کساد است!
 
 

همه اینها در حالی است که هوآوی ادعا می‌کند تا سال ۲۰۲۱ میلادی به برجسته‌ترین تولید کننده موبایل در دنیا مبدل می‌شود و فرسنگ‌ها از شرکت‌هایی مانند اپل و سامسونگ پیش می‌افتد.
 
از شواهد این گونه برمی‌آید که شرکت هوآوی با افزایش ۳۰ درصدی فروش در سال ۲۰۱۶ سال به سال به هدف نهایی خود که همان یکه‌تاز بودن در جهان است نزدیک‌تر می‌شود. در خلال سالی که بازار فروش گوشی‌های هوشمند در بهترین حالت ممکن نیمه گرم بود، گوشی‌های هوآوی چنان فروشی کردند که گویی از نان شب مردم هم واجب‌تر شده است!

از سوی دیگر، متاسفانه این را هم باید گفت که سیر صعودی هوآوی زیاد دوام نیاورد و چندی بعد به ته خط رسید. برپایه آمار و ارقام موجود، شرکت هوآوی در سال گذشته ۲ میلیارد دلار از محل فروش گوشی‌های هوشمند عایدی داشته است و این رقم ۱۰ درصد زیر ۲٫۲ میلیارد دلار فروش در سال ۲۰۱۵ است یعنی این که تیر هوآوی نه تنها به نشانه‌گذاری او برای کسب ۲٫۵ میلیارد دلار به هدف اصابت نکرد بلکه به سنگ هم خورد. با این همه، هوآوی در سال گذشته میلادی در مجموع با ۲۶ میلیارد دلار فروش در زمینه گوشی هوشمند به رشد ۴۲ درصدی دست یافته است.

وجود رشد در زمینه فروش و در نتیجه سودآوری بیشتر به طور طبیعی باعث تولید بیشتر هم می‌شود اما نمی‌توان حاشیه‌هایی که دامنگیر این شرکت چینی است و انتقادهایی که از آن می‌شود را نمی‌توان نادیده گرفت.
 
برای علت‌یابی فروش خوب گوشی‌های هوآوی و این که چرا در ویترین و قفسه‌های فروشگاه‌ها این قدر خوش می‌درخشند باید به عنصر قیمت‌گذاری آن دقت کرد و از آن جا که این شرکت روز به روز بزرگ‌تر می‌شود، بدیهی است که لاجرم باید برای حضور پررنگ‌تر در بازارهای جهانی بیش از پیش هزینه کند.
 
همچنین با تامل در تعداد فروش گوشی‌های هوشمند هوآوی می‌توان دریافت که این شرکت سودآوری را فدای گرفتن سهم بیشتر از بازارهای جهانی کرده است و این همان هدف‌گذاری هوآوی برای سال ۲۰۲۱ میلادی است.

اکنون صحبت از این است که شرکت هوآوی اهداف داخلی سختگیرانه‌ای را برای سال ۲۰۱۷ تعریف و مشخص کرده است که شامل دو برابر شدن سود گروه مصرف کننده تا چهار میلیارد دلار است. برای نیل به چنین رشدی در صعنتی که به دلیل رقبای متعدد دیگر پر رونق نیست، مستلزم این است که شرکت هوآوی پولش را به شکلی گسترده در جهت ارتقای محصولات خود هزینه کند.

از منظر دیگر، هوآوی باید دغدغه و خیال بالاتر از اپل و سامسونگ نشستن را از سر بیندازد و به جای آن تمام هم و غمش را صرف سودآوری از محل فروش دستگاه‌های خود کند.

جلبک 16 ماه در فضا زنده می ماند

یافته جدید دانشمندان فضایی:

خبرگزاری مهر: دانشمندان ایستگاه فضایی بین المللی کشف کرده اند جلبک می تواند ۱۶ ماه در فضای خارج ایستگاه بین المللی فضایی زنده بماند. به نقل از فیوچریسم، این نمونه ها اکنون به زمین فرستاده می شوند تا وجود هرگونه تغییراتی ژنتیکی در این گونه بررسی شود.
 
 

دانشمندان ایستگاه فضایی بین المللی(ISS)در این اواخر آزمایشی انجام دادند که براساس آن جلبک توانست به مدت ۱۶ ماه در خلا فضا زنده بماند. جالب آنکه با وجود تغییرات دمایی شدید، اشعه های مافوق بنفش، اشعه های  کهکشانی و سرعت خارق العاده زمان جلبک کاملا زنده به ایستگاه بازگردانده شد.

این آزمایش بخشی از پروژه  زیست شناسی و مریخ بوده است. پس از ارسال این نمونه ها به زمین، آزمایش های متعددی برای تعیین میزان تاثیرگذاری تغییرات ناگهانی دما و اشعه ها روی جلبک ها انجام خواهد شد. این اطلاعات به ماموریت های آتی انسان در مریخ، حفظ امنیت انسان و موادغذایی گیاهی در فضا کمک می کند.

 درکنار این موارد جلبک های آزمایش شده احتمالا اطلاعاتی درباره حیات در خارج از زمین نیز اطلاعاتی فراهم می کنند.

روش نوین جراحی برای درمان افراد فلج

ایسنا: محققان بنیاد بیمارستانهای دانشگاه بیرمنگهام طی یک روش نوین جراحی موفق به بازگردانی عملکرد عضلات مرده در افراد فلج شدند.

به نقل از دیلی میل، این عمل جراحی بر روی بیش از 100 نفر انجام شده که اغلب به دلیل تصادفات جاده‌ای دچار آسیب‌های نخاعی شده یا به علت سرطان دچار مشکلات عضلانی و آرتریت ستون فقرات شده بودند.
 
 

بیمارانی که به علت‌های مختلف دچار آسیب‌های نخاعی و گردن شده و فلج شده‌اند می‌توانند به واسطه این جراحی پیشگامانه سلامتی خود را به دست آورند.

دانشمندان در این روش جدید در رشته‌های عصبی تغییر مسیر ایجاد کرده و بدین ترتیب فردی که به دلیل بیماری یا آسیب توانایی حرکت دادن دست خود را ندارد می تواند مجددا دست خود را حرکت دهد.

بیماری‌های مفصلی پیش رونده، ستون فقرات را تحت تاثیر قرار داده و در موارد شدید منجر به فلج می‌شود.

یک مطالعه نشان داده است که نشانه‌های مشکلات نخاعی ناشی از آرتریت در 90 درصد از موارد در بالای 50 سال بروز کرده و همچنین رشد فزاینده ای در میان جوانان نیز دارد.

رابی ویلیامز خواننده 42 ساله نیز به تازگی دچار این مشکل شده است.

نشانه‌های این بیماری مانند درد کمر و سفتی عضلات گردن معمولا شدید بوده و در صبح و یا بعد از نداشتن تحرک و فعالیت بروز می‌کند.

همچنین درد قفسه سینه و مشکلات تنفسی و مشکلات شانه، باسن، بازوها و زانو، نیز در این بیماری رایج است.

در این موارد، پزشکان اغلب فیزیوتراپی،کاهش وزن و مصرف داروهای ضد التهاب را توصیه می‌کنند.

همچنین در مراحل پیشرفته‌تر ، پزشکان عمل جراحی برداشت یا جایگزینی دیسک را توصیه می‌کنند.
 
 محققان دانشگاه بیرمنگهام ابداع کردندروش نوین جراحی برای درمان افراد فلج

این عمل جدید بر روی بیش از صد نفر و برای بازگردانی توانایی حرکت دست‌ها و پاهای بیماران انجام شده که به گفته محققان این عمل بر روی دست و بازوها بیشتر موفقیت آمیز بوده است.

همچنین چندین بیمار که از آرتریت گردن رنج می‌بردند، تحت یک عمل 45 تا 60 دقیقه ای قرار گرفته و پس از این جراحی که نیازی به بیهوشی نیز نداشت، به راحتی توانستند دست خود را حرکت دهند.

پزشکان در این عمل جراحی ابتدا یک برش کوچک در داخل بازوی بیمار و در قسمت عصب عضلانی که از طناب نخاعی در گردن آمده و حرکات دو سر و سه سر بازو را کنترل می‌کند، ایجاد کردند.

این عصب عضلانی همچنین در کنار عصب اولنار قرار داشته، که در امتداد زیرین بازو و در سراسر آرنج و در ساعد و دست واقع شده است.

عصب اولنار بزرگ‌ترین عصب بدون محافظ در بدن انسان است و بنابراین آسیب به آن نیز زیاد روی می‌دهد. برخورد آن در ناحیه آرنج با لبه‌های تیز و غیره باعث حس خواب‌رفتگی و ناراحتی در دو انگشت یادشده می‌شود.

عصب اولنار در تمام مسیرش از زیر بغل تا نوک انگشتان ممکن است به علت ورود اجسام برنده پاره شود. شایع‌ترین محل پارگی عصب اولنار در پایین ساعد و مچ دست است.

جراحان در این روش ، شاخه ای از عصب اولنار در بازو را به عصب عضلانی متصل کرده و اجازه می‌دهند تا سیگنال‌ها منطقه آسیب دیده را میانبر بزنند.

پس از گذشت بیش از شش تا هشت هفته، عصب تازه رشد کرده و به عضله تبدیل می‌شود.

در نهایت پزشکان برای بهبودی کامل بیماران برای آنها فیزیوتراپی را تجویز می‌کنند.

آیا ماه تکه ای از زمین است؟

وب سایت کلیک: بیش از ۷۰ سال پیش یک انفجار اتمی منجر به گشایش عصر اتم گردید و اکنون به دانشمندان کمک کرده که از چگونگی شکل‌گیری ماه درک واضح‌تری داشته باشند.
 
 

گیزمودو اعلام کرده که در ۱۶ جولای۱۹۴۵، ارتش آمریکا برای اولین بار انفجار اتمی را در محل آزمایش ترینیتی در جنوبی نیومکزیکو انجام داد. حرارت بسیار زیادی که از انفجار حاصل شد، باعث ذوب شدن لایه‌های بالایی خاک شنی محیط اطراف به شکل یک شیشه سبز رادیواکتیو موسوم به ترینیتیت گردید. ترینیتیت تا شعاع حدود ۳۵۰ متر در تمام جهات گسترش یافته بود.

بررسی‌هایی که به تازگی انجا شده حاکی از آن است که آب و سایر ترکیبات فرار در ترینیتیت بوجود آمده کاملا مشابه سنگ‌های بسیار نادر در کره‌ی ماه می باشد.

خیلی از ستاره‌شناسان براین باورند که ماه از عناصری ساخته شده که حدود ۴٫۵ میلیارد سال پیش در نتیجه یک یا چند برخورد بزرگ با اجرامی مانند زمین یا سیاراتی هم اندازه مریخ در فضا پرتاب شده‌اند.

طبق این نظریه احتمالا این برخوردها باعث بوجود آمدن حرارت بسیار زیادی شده که در نتیجه ترکیبات فرار را از سنگ‌های تشکیل‌ دهنده‌ی جدا کرده است. بررسی‌هایی که اخیرا توسط محققان موسسه اقیانوس‌شناسی استریپس در دانشگاه کالیفرنیا سان‌دیگو بر روی ترینیتیت انجام شده نیز نظریه‌ی فوق را تایید کرده است.

جیمز دی، مولف ارشد این تحقیق بیان کرد: این تحقیق در واقع به ارائه شواهد تجربی در مورد شکل‌گیری علائم مشاهده شده در ماه توسط فرآیندهای فوق داغی مشابه انفجار اتمی ترینیتی پرداخته است.

محققین در این مطالعه، تکه‌هایی از ترینیتیت را در بخش‌های مختلف این سایت تحلیل کردند و با سنجش ایزوتوپ‌های مختلف مس در این شیشه اتمی به نتایج مذکور دست پیدا کردند. مس در اثر دمای بالا سریع تبخیر می‌شود.

این نتیج جدید به محققان اطمینان داده که تفسیر آن‌ها از سنگ‌های ماه درست بوده است، این سنگ‌ها طی ماموریت آپولو به زمین آورده شده بودند.

پشتیبانی از سندیکاهای دموکراتیک مستقل در ایران و به رسمیت شناختن حقوق کار شناخته شدهٔ بین‌المللی

پشتیبانی از سندیکاهای دموکراتیک مستقل در ایران و به رسمیت شناختن حقوق کار شناخته شدهٔ بین‌المللی

 

۲۵ بهمن ۱۳۹۵ زحمتکشان

سندیکای کارگران فلزکار مکانیک: آندرس فِربه: مایلم پشتیبانی قاطع خود را از اهمیت کاری که سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران و دیگر اتحادیه‌ها و سندیکاهای دموکراتیک مستقل در ایران به پیش می‌روند ابراز کنم. هدفِ فعالیت آنها، دفاع از منافع کارگران و ادای سهم در توسعهٔ جامعهٔ ایران و کسب‌وکارهای ایران است.

من در مقام رئیس «اتحادیهٔ کارگران صنعتی و فلزکار سوئد» (IF Metall)، در چند روز آینده همراه با یک هیئت رسمی سوئدی به ریاست استفان لوف‌وِن نخست‌وزیر سوئد در ایران خواهم بود. نمایندگانی از کسب‌وکارهای سوئدی نیز این هیئت را همراهی می‌کنند.

اتحادیهٔ کارگران صنعتی و فلزکار یک سندیکای سراسری سوئدی است که ۳۲۰هزار کارگر یدی (یقه آبی) در بخش‌های فلزکاری، معدن‌کاری، شیمیایی، نسّاجی، و پوشاک را نمایندگی می‌کند.

هدف اصلی سفر ما به ایران بررسی امکان افزایش تماس مراوده و بازرگانی میان دو کشور است. بازرگانی میان کشورها نیرویی مهم و ضروری برای رشد اقتصادی، و بنابراین ابزاری مهم برای تقویت امنیت اجتماعی و بهبود وضعیت زندگی است. شرکت‌های موفق، زمینه و شالودهٔ بهبودی شرایط کارگران را نیز ایجاد می‌کنند.

هدف من، در ضمن، ارائهٔ اطلاعات و آگاهی دربارهٔ اهمیت وجود بازار کاری با کارکرد خوب است که در آن  سندیکاها و کارفرماها، به مثابه شریکان اجتماعی در بازار کار، حول منافع مشترک کارگران و شرکت‌ها با یکدیگر همکاری می‌کنند.

در مقام نایب‌رئیس سندیکای جهانی کارگران صنعتی، «سندیکای جهانی اینداستریال» (IndustriALL)، باعث افتخار من بود که در ماه اکتبر ۲۰۱۶ پذیرای عضویت «سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران» (UMMI) در این سندیکای جهانی باشم.

مایلم پشتیبانی قاطع خود را از اهمیت کاری که سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران و دیگر اتحادیه‌ها و سندیکاهای دموکراتیک مستقل در ایران به پیش می‌روند ابراز کنم. هدفِ فعالیت آنها، دفاع از منافع کارگران و ادای سهم در توسعهٔ جامعهٔ ایران و کسب‌وکارهای ایران است.

در این عرصه، دولت ایران در ایجاد شرایط برای چنان توسعه‌ای، نقشی اساسی به عهده دارد. تصویب و اجرای کنوانسیون‌های پایه‌یی و مرکزی سازمان جهانی کار (ILO)، به رسمیت شناختن اتحادیه‌های صنفی و سندیکاهای دموکراتیک و مستقل، و آزاد کردن رهبران سندیکایی که به علّت فعالیت‌های قانونی اتحادیه‌یی و سندیکایی بازداشت شده‌اند، می‌تواند زمینهٔ ایجاد چنین شرایطی را فراهم کند.

علاوه بر آنچه گفته شد، اجرای قانون کار توسط دولت ایران و حمایت دولت ایران از همکاری میان شریکان اجتماعی در بازار کار و نیز در شرکت‌های جداگانه نیز حائز اهمیت است.

من در مقام صدر سندیکای کارگران صنعتی و فلزکار سوئد (IF Metall) و نایب‌رئیس سندیکای جهانی اینداستریال (IndustriALL) پشتیبانی خود را از سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران و همهٔ اتحادیه‌های صنفی و سندیکاهای دموکراتیک مستقل در ایران ابراز می‌دارم. مبارزهٔ شما در دفاع از منافع کارگران، در راه ترویج شرایط کاری شایسته در بازار کار ایران، و تلاش پیگیرانهٔ شما به منظور برقراری مناسبات صنعتی با کارکرد خوب در بازار کار ایران، بسیار باارزش است.

با ابراز همبستگی،

آندرس فِربه

رئیس اتحادیهٔ کارگران صنعتی و فلزکار سوئد (IF Metall) و نایب‌رئیس سندیکای جهانی اینداستریال

پرسش و پاسخ با جعفر عظیم زاده پیرامون معیار تعیین حداقل مزد و ماده 41 قانون کار

پرسش و پاسخ با جعفر عظیم زاده پیرامون معیار تعیین حداقل مزد و ماده 41 قانون کار


 معیارهای تعیین حداقل مزد، یکی از عمده ترین مسائل و چالشهایی است که هر ساله در خیمه شب بازی  وزارت کار و نهادهای دست ساز کارگری مطرح میشود و دست آخر حداقل مزد دستوری  چندین برابر زیر خط فقر از سوی طرفین به امضا میرسد. از جمله مسائلی که بویژه پس از مطرح شدن طومار اعتراضی چهل هزار نفری کارگران در مقابل خواست افزایش حداقل مزد از سوی به اصطلاح کارشناسان! مطرح گردید بالا رفتن تورم در نتیجه افزایش مزد و بیکار سازی کارگران بود که طی سالهای گذشته، بویژه با مباحثی که از سوی فعالین اتحادیه آزاد کارگران ایران و  برخی دیگر از فعالین مستقل کارگری صورت گرفت طرح اینگونه مسائل به حاشیه رانده  شد. از طرف دیگر از سال گذشته معیار تعیین حداقل مزد در میان برخی از فعالین مستقل کارگری نیز محل بحث و مناقشه قرار گرفته است. سال گذشته برخی موافق اعلام رقمی برای تعیین حداقل مزد بودند و بعضی دیگر مخالف، و همچنین برخی رقم سه میلیون و پانصد هزار تومان را مطرح کردند و برخی به بهانه شرایط اقتصادی موجود (بخوانید حفظ منافع دولت و کارفرمایان) رقم یک میلیون چهار صد هزار تومان را به عنوان مزد پایه به پیش کشیدند.  هر چند که امسال این مباحث مطرح نیست اما در میان فعالین مستقل جنبش کارگری  به نحو دیگری بحث معیارهای تعیین حداقل مزد همچنان مطرح است طوریکه اخیرا کمیته پیگیری، تعیین حداقل مزد بر اساس خط فقر را پیش کشیده، برخی ماده 41 قانون کار را برای تعیین حداقل مزد مردود دانسته اند و برخی دیگر با طرح این مسئله که گویا در طول 27 سال گذشته ماده 41 قانون کار اجرا شده است! اتحادیه آزاد کارگران ایران را بدلیل خواست اجرای این ماده مورد نکوهش قرار داده اند. سایت اتحاد طی پرسش و پاسخی با جعفر عظیم زاده، نظر ایشان را پیرامون این مسائل و دفاع اتحادیه آزاد کارگران ایران از خواست اجرای ماده 41 قانون کار جویا شد. وی ابتدا در پاسخ به این پرسش که "حداقل مزد" بطور کلی تابع چه معیاری است اظهار داشت:

 

حداقل مزد در چهار چوب مناسبات موجود و در هر جای دنیا، نتیجه کشمکش ما بین طبقه کارگر و دولت و کارفرمایان و توازن قوای حاصل از آن است. به این معنا اگر چیزی هست که میتواند در تعیین حداقل مزد مناسب، آنهم در جایی مانند ایران موثر باشد آن چیز سازمان دادن اعتراضات متحدانه  به حداقل مزد چندین برابر زیر خط فقر و تغییر توازن قوا به نفع طبقه کارگر است. بنا بر این در قدم اول و قبل از هر بحث و اختلاف نظری در مورد قیمت فروش نیروی کار، مسئله مهم و تعیین کننده برای دستیابی به مزد مورد نظر کارگران، تبدیل خواست افزایش مزد به یک جنبش بزرگ و قدرتمند سراسری است. به نظر من بدون چنین رهیافتی، هر چقدر هم بحث بر سر اعلام یا عدم اعلام میزان رقمی برای حداقل مزد صورت بگیرد راه به جائی نخواهد برد به همین دلیل نیز اینگونه بحثها در اتحادیه ما از جایگاه چندان مهمی برخوردار نبوده است و ما در طول سالهای گذشته تمام انرژی خود را بر روی افزایش حداقل مزد از طریق اعتراض به دستمزد چندین برابر زیر خط فقر و مقابله با تلاش دولت برای انجماد حداقل مزد گذاشته ایم و بر اساس این سیاست در سال 87 طوماری را با  نزدیک به 15 هزار امضا و طومار دیگری را از سال 91 تا 93 با چهل هزار امضا و تجمعات محدود در مقابل وزارت کار و مجلس شورای اسلامی سازمان دادیم.

هر چند این اعتراضات از سوی ما و همچنین اعتراضات مشابه از سوی سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و برخی مراکز کارگری دیگر هنوز به سرانجام مطلوبی نرسیده است اما این اعتراضات سد بزرگی در برابر سیاست انجماد حداقل مزد در هر دو دولت احمدی نژاد و روحانی ایجاد کرد و سرمایه داری حاکم بر ایران را امروز در منگنه شدیدی در مورد پیشبرد سیاستهای تاکنونی اش در مورد حداقل مزد قرار داده است.

 

جایگاه تعریف معیاری برای تعیین حداقل مزد

باید خط فقر معیار افزایش مزد قرار بگیرد

دوستانی که خط فقر را معیاری برای تعیین حداقل مزد اعلام میکنند* چه بسا که متوجه حتی گفتار خود نیستند. اولین سوال من از این دوستان این است که چرا خط فقر، چرا معیار زندگی و زیست کارگر باید خط فقر باشد. این نگرش ناخواسته دارد زندگی کارگر را با فقر و خط فقر تداعی میکند و جا میاندازد. این یعنی از همان اول تن سپردن به یک زندگی نکبت باری که معیارش برای زیستن خط فقر است و نه یک زندگی مطابق با استاندارد امروزی و مرفه.  اما در رابطه با نفس تعیین معیاری برای حداقل مزد باید بگویم این مسئله بطور واقعی بخشی از کشمکش و مبارزه بر سر افزایش مزد و حاصل توازن قوای فی مابین کارگران و صاحبان سرمایه است و دقیقا از همینجاست که ما در شرایط کنونی و با توجه به ظرفیتهای ماده 41 قانون کار، آنرا به عنوان معیاری قانونی برای خواست افزایش مزد فریاد می زنیم. چرا که اولا این ماده و بطور ویژه ای تبصره 2 آن ناظر بر تامین سبد هزینه یک خانوار چهار نفره با قید "باید" برای عموم کارگران بدون توجه به مشخصات جسمی و روحی آنان و ویژگی های کار محول شده است، دوما بند 1 آن معطوف به افزایش مزد متناسب با تورم است، سوما تبصره این ماده کارفرمایان را موظف کرده است تا به هیچ کارگری در ازای انجام کار در ساعات قانونی تعیین شده (8 ساعت)  کمتر از حداقل مزد مصوب پرداخت ننمایند، چهارما"  و مهمتر از همه اینها، این ماده بستر قانونی لازم را جهت  مبارزه بر سر افزایش مزد برای ما کارگران فراهم کرده است.

ببینید من کارگر، فی الحال وقتی که به منزل میروم باید نانی بر سر سفره همسر و فرزندانم ببرم. ما در اتحادیه آزاد کارگران ایران از اینجا و از این نان و تامین آن حرکت میکنیم و طرح و تحمیل معیارهای مناسبت تر برای تعیین حداقل مزد را بر بستر چنین مبارزه ای قابل تحقق میدانیم.

 

 تاکید اتحادیه ازاد کارگران ایران بر اجرای ماده 41 قانون کار و اظهارات برخی محافل در باره این رویکرد

ما برای اولین بار نیست که خواهان اجرای ماده 41 قانون کار میشویم. ما از سال 87 که طوماری را برای افزایش مزد سازمان دادیم این مسئله یعنی خواست اجرای ماده 41 قانون کار را سرلوحه کارمان برای افزایش مزد قراردادیم چرا که این ماده از قانون کار مطلقا اجرا نشده است نه بند یک آن و نه بویژه بند 2 آن. در مورد بند یک که معطوف به افزایش مزد متناسب با نرخ تورم است باید بگویم بر اساس اسناد موجود که برای همگان قابل دسترس است طی همین 5 سال اخیر، یعنی از سال 1389 تا سال 1394 حداقل مزد نزدیک به 36 درصد از نرخ تورم رسمی که تازه بطور متقلبانه ای پایین نیز اعلام میشود عقب افتاده است. بند 2 نیز که معطوف به سبد هزینه است مطلقا و در هیچ سالی در تعیین مزد لحاظ نشده است. طبق بر آورد بسیاری از نهادهای رسمی و حکومتی، سبد هزینه یک خانوار چهار نفره در حال حاضر حدود سه میلیون و پانصد هزار تومان است. بر اساس این مستندات غیر قابل انکار است که ما خواهان اجرای ماده 41 قانون کار هستیم. از طرف دیگر قانونی بودن این ماده، خصلتی قانونی به خواست افزایش مزد و مبارزه برای آن میدهد که خوب طبیعی است نیروی بیشتری از کارگران را میتواند حول خود گرد آورد و متحد کند.

با توجه به مستندات فوق به نظر من کسانیکه امروز به خود زحمت میدهند و برنامه تلویزیونی می سازند تا ثابت کنند که این ماده از قانون کار اجرا شده است در خوشبینانه ترین حالت یا نا آگاهند و یا در بدبینانه ترین حالت، بدلیل بغض و کینه ای که نسبت به اتحادیه آزاد کارگران ایران دارند، متوسل به دروغ پردازی و انداختن مدال افتخار بر گردن دولت جمهوری اسلامی و کارفرمایان ایران در مورد اجرای ماده 41 قانون کار میشوند. این در حالی است که اینجا حتی اگر از وزیر کار امنیتی دولت روحانی نیز بپرسند که آیا ماده 41 اجرا شده است یا نه، من قول میدهم وی برای حفظ ظاهر و آبروی خودش هم که شده باشد خواهد گفت نه و البته که برای توجیه عدم اجرای آن به صغری ، کبری کردنهای زیادی متوسل خواهد شد کما اینکه تا به حال بهانه هایی از قبیل بالا رفتن تورم، اخراج سازی کارگران و اشتغال زایی را مستمسکی برای عدم اجرای این ماده از قانون کار قرار داده اند و سالهاست از آنجا که خواست اجرای این ماده به بستری برای مبارزه قانونی کارگران جهت افزایش حداقل مزد تبدیل شده است در صددند تا با تغییر آن، این بستر را از دست کارگران بگیرند و  قادر شوند بی هیچ دردسر  و سر و صدایی، روال کنونی تعیین حداقل مزد را که هر ساله معیارهای دلبخواهانه ای را  ورای ماده 41 برای آن تعریف میکنند به پیش برند.

 پایان

25 بهمن 95

سر تیتر بیانیه کمیته پیگیری در مورد افزایش حداقل مزد: امسال  افزایش حداقل دستمزد باید بر مبنای خط فقر باشد


آموزش های سندیکایی ـ بخش اوّل

آموزش های سندیکایی ـ بخش اوّل

 

آشنایی کارگران و زحمتکشان با آموزش های سندیکایی یکی از مهمترین اولویت های مبارزه در راه تامین حقوق سندیکایی و سنگ پایه احیا و ایجاد سندیکاهای واقعی کارگری است. این مساله بویژه در اوضاع حساس میهن ما حائز اهمیت اساسی است. از این رو اتحاد کارگر بولتن کمیته روابط سندیکایی طی رشته مقالاتی مبانی اصلی آموزش های سندیکایی برگرفته از آموزش های فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری را منتشر و در اختیار فعالین کارگری قرار می دهد.

 

اتحاد کارگر

 

سندیکاهای کارگری، ماهیت و ویژگی های آن؛

 

سندیکاهای کارگری فراگیرترین تشکل مستقل کارگری هستند که شکل گیری آنها محصول تضاد دایم میان منافع کارگران و سرمایه داران و برآمده از مبارزه دایمی کارگران و زحمتکشان برای بهبود وضعیت کار و زندگی است. با آن که امروزه پس از دوسده مبارزه خستگی ناپذیر کارگران، موجودیت سندیکاهای کارگری در بسیاری از کشورهای سرمایه داری به رسمیت شناخته شده است، اما سرمایه داران و دولت های سرمایه داری همچنان می کوشند سندیکاها را از هدف های خود منحرف کنند یا آن ها را تحت تسلط خود درآورند. بنابراین وظیفه کارگران و فعالان سندیکایی است که با دقت، هوشیاری و همبستگی در حفظ حقوق سندیکایی و استقلال عمل سندیکاها بکوشند و سطح مبارزاتی تشکل های کارگری را پیوسته ارتقاء دهند و با قاطعیت از منافع صنفی و طبقاتی زحمتکشان دفاع نمایند. واقعیت این است که سندیکاهای کارگری به رغم فراز و فرودها و علی رغم تحت فشار قرار داشتن دایمی از سوی سرمایه داران و دولت های سرمایه داری و انواع فشارها در حکومت های دیکتاتوری و خودکامه، توانسته اند در زمینه متشکل کردن کارگران برحول مطالبه های بنیادی آنان و نیز درجهت احقاق حقوق کارگران به پیشرفت ها و دستاوردهای قابل ملاحظه و بزرگی چه در سطح ملی و چه درسطح بین المللی دست پیدا کنند. ازجمله می توان به تصویب مقاوله نامه ها و توصیه نامه های سازمان بین المللی کار خصوصاً مقاوله نامه های ۸۷، ۹۸و ۱۳۵ و همچنین منشور جهانی حقوق سندیکایی اشاره کرد.

 

سندیکاهای کارگری دارای ماهیت طبقاتی معین بوده و ویژگی های مختلفی دارند که آگاهی از آن برای فعالین کارگری اهمیت تام و تمام دارد. ویژگی های سندیکاهای کارگری عبارتند از؛ الف ـ سازمان طبقاتی، ب ـ سازمان توده ای، ج ـ سازمان دمکراتیک؛

 

ـ الف ـ سازمان طبقاتی؛

 

سندیکای کارگری در مفهوم کلی یک تشکل پایه ای طبقه کارگر در تمام واحدهای تولیدی و خدماتی است که وظیفه آن متشکل کردن کارگران در دفاع از منافع آنان و همه زحمتکشان است. بنابراین سندیکاهای کارگری یک سازمان طبقاتی کارگران محسوب می شود.

 

این ویژگی یعنی سازمان طبقاتی بودن زمانی معنا پیدا کرده و صورت واقعیت به خود می گیرد که برمواضع طبقه کارگر تکیه نموده و پیگیرانه، اصولی و به دور از هرگونه سازشکاری از منافع طبقه کارگر در برابر استثمارگران و دولت های سرمایه داری دفاع کند. این واقعیت را نباید فراموش کرد که در جنبش سندیکایی برخی بینش ها و دیدگاه های رفُرمیستی و انحرافی وجود دارد که باید در برابر آن ها هوشیار بود. زیرا چنین دیدگاه ها و نظراتی(بینشی) می تواند سندیکاهای کارگری را از مضمون طبقاتی آن تهی سازد. از جمله این دیدگاه ها و بینش های انحرافی و رفُرمیستی می توان به گرایش های زیر اشاره کرد:

 

۱ ـ گرایش دایمی به سازشکاری با کارفرما که در عمل به زیان منافع زحمتکشان و به همکاری با کارفرمایان منجر می شود؛

 

۲ ـ هواداری از نظریه همکاری با کارفرمایان و دولت های سرمایه داری و چشم بستن بر مطالبه های بنیادی زحمتکشان در دست یابی به رشد و توسعه پایدار و عدالت اجتماعی؛

 

۳ ـ محدود ساختن فعالیت طبقه کارگر به مطالبه های صرفاً اقتصادی که به کارفرمایان و به دولت های سرمایه داری این امکان را می دهد که تسلط سیاسی و ایدئولوژیک خود را بر زحمتکشان حفظ کنند.

 

(توضیح ضرور: در این زمینه می توان به نقش بارز جنبش سندیکایی زحمتکشان آفریقای جنوبی در زمان مبارزه علیه آپارتاید، مبارزه سندیکاهای کارگری فرانسه در دوران جنگ دوّم و اشغال این کشور توسط آلمان فاشیستی و نیز مبارزه دلیرانه شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان ایران در دوره جنبش ملی شدن صنعت نفت اشاره کرد. این تجربیات به خوبی خط بطلان بر گرایش رفرمیستی و محدود کردن مبارزه طبقه کارگر به صرفاً مسایل اقتصادی است)

 

با این حال و علی رغم تمام تلاش های کارفرمایان و دولت های سرمایه داری در تقویت و ترویج این دیدگاه ها و بینش های رفرمیستی و سازشکارانه، بینش و دیدگاه طبقاتی درباره سندیکاها همه جا درمیان کارگران رشد و تقویت یافته است. شاهد این امر، همانا رشد مبارزات زحمتکشان در مجموعۀ کشورهای سرمایه داری و وجود سازمان های فراگیر و مستقل کارگری در سراسر جهان است. (توضیح ضرور: در مبارزات زحمتکشان اروپا علیه سیاست های ریاضت اقتصادی دیکته شده از سوی کمیسیون اتحادیه اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول در سال های اخیر شاهد رشد بینش طبقاتی در سندیکاهای اروپایی هستیم) بنابراین در مبارزات سندیکایی همواره باید بینش و دیدگاه طبقاتی را تقویت کرد. سندیکا به عنوان سازمان طبقاتی کارگران و زحمتکشان در عین حال یک سازمان توده ای فراگیر نیز هست.

 پایان بخش اوّل

در مقابل فشارهای دستگاه های قضائی بر فعالین کارگری بایستیم


در مقابل فشارهای دستگاه های قضائی بر فعالین کارگری بایستیم


براساس احضاریه شعبه۱۰۱دادگاه کیفری۲شهرستان ساوه،جعفرعظیم زاده وشاپوراحسانی راداز اعضاء هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران بایدساعت۱۲روز۲۱ اسفندماه دراین دادگاه جهت محاکمه حاضرشوند.


این فعالین باشکایت محمد رستمی صفا بزرگترین بدهکار بانکی، یکی از بزرگترین چپاولگران دسترنج های کارگران و کارفرمای کارخانه نوردولوله صفا،روزهشتم شهریورماه دراین دادگاه به اتهامات برهم زدن نظم عمومی وتشویش اذهان عمومی محاکمه شده بودنداماازآنجاکه ازسوی وکیل رستمی مدارک مستندی مبنی برتخریب وآتش سوزی درکارخانه باتحریک عظیم زاده واحسانی راد ارائه نشده بودمقررگردیدتاادامه محاکمه به جلسه دیگری موکول شود.


انتخاب روز ۲۱ اسفند برای محاکمه فعالین کارگری، اقدامی معمول توسط دستگاه قضائی نیست. دستگاه قضائی با دو هدف در ضدیت با منافع کارگران چنین زمانی را تعیین کرده است. اول تشدید فشارهای پی در پی بر روی جعفر عظیم زاده و شاپور احسانی راد به قصد به سکوت و تمکین واداشتن آنها و دوم در آستانه تعیین حداقل دستمزد، با ایجاد رعب و وحشت عمومی در میان کارگران فضا را برای تحمیل تحقیر آمیزترین سطح دستمزد از اعتراضات به پایین بودن مزد پاک کند.


باید در مقابل سرکوب های سازمانیافته و اعمال فشارها و تهدیدات بر کارگران و رهبران جنبش کارگری ایستاد و از حق برخورداری از داشتن یک زندگی با استانداردهای مدرن، داشتن حق اعتراض و تشکل، از آزادی کارگران معترض و فعالین کارگری دفاع کرد و خواهان مختومه شدن پرونده های امنیتی علیه فعالین و منع تعقیب و بازداشت کارگران معترض به عنوان ضمانت تحقق خواسته های خود شویم.


خواست فوری ما آزادی فعالین کارگری و بخصوص پایان دادن به تهدیدات علیه جعفر عظیم زاده و شاپور احسانی راد همراه با افزایش میزان دستمزد به بالای خط فقر (۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان) است.


انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه

25 بهمن 95