اصلی‌ترین موضوع آواز ایرانی دانستن شعر و ادبیات است/ بى‎تعهدی در برابر خود و مخاطب باعث تولید آثار موسیقی تکراری و ضعیف شده است

غلامرضا رضایی، خواننده در گفت و گو با عصرایران:
خواننده ایرانی در گفت و گو با عصرایران می گوید: تکراری شدن آهنگ های موسیقی دلایل متعددی دارد. از کم شدن سواد تا بى تعهدی در برابر خود و مخاطب و دلایل اجتماعى دیگر. مثلاً مردم کمتر عاشق می شوند کمتر فکر می کنند، مردم گرفتار روزمرگى شدند. در تولید همه آثار فاخری که در موسیقى یا آفرینش یک اثر هنری ایران و جهان داریم حتماً یک واقعیتى باعث آفرینش ماندگار اثر شد .
عصرایران؛ غزاله سعادتی - لزوما هر کسی که صدای خوبی دارد نمی تواند معلم خوبی باشد؛ غلام‎‎رضا رضایی از جمله خوانندگانی است که در کنار اینکه صدای خوبی دارد معلم خوبی نیز هست. رموز خوانندگی به شاگردانش درس می دهد. او به تازگی آلبومی با عنوان "گفت و شنید" به آهنگسازی پیمان سلطانی منتشر کرده است؛ همچنین اوایل بهمن ماه در ساری با ارکستر فیلارمونیک سونات یکی از آثار محمدرضا درویشی را اجرا کرد. او معتقد است آواز فقط ردیف نیست. ردیف محتوای خوانندگی است. در آواز ایرانی اصل آواز کلام و ادبیات است؛ مهجور‌ترین بخش امروز که هنرآموزان و هنرجویان کمتر به آن توجه می‌کنند از صداداشتن مهم‌تر است. اما روش تدریس آواز در ایران، تدریس آواز و خوانندگی نیست. بخشی از آواز به نام ردیف تدریس می‌شود و به صورت کلیت به آن کلاس آواز می‌گویند. همه رشته‌ها یک‌سری واحد و پیش‌نیاز دارند. پیش‌نیازهایی که در آواز ایرانی باید به آنها توجه شود نیز دو بخش است: یک بخش کلام و دیگری بخش موسیقایی است. اصلی‌ترین موضوع آواز ایرانی دانستن شعر و ادبیات است. ادبیات خودش بخش‌های مختلفی دارد؛ نوع کلام که کلاسیک، معاصر و... باشد. یک هنرجو باید علم عروض و قافیه بداند. هنرجو باید تاریخ ادبیات بداند. بداند که این شعر شاعر در چه شرایطی از زمانه خودش گفته شده. باید شاعر و احوالات شاعر را بشناسد و بداند چگونه زیسته تا بتواند شعر را خوب اندیشه و بیان کند. بیشترین ضعف از اینجا آغاز می‌شود و آن دانستن مفهوم لغوی کلمات است که باعث می‌شود اگر کسی معنا و مفهوم را نداند، نمی‌تواند روی مخاطب تأثیر بگذارد. 

با این هنرمند گفت و گویی داشتیم که در ادامه می خوانید:

آقای رضایی به تازگی با ارکستر فیلارمونیک سونات یکی از آثار محمدرضا درویشی را در ساری خوانده اید درباره آن توضیح دهید و اینکه دو اثری که با تنظیم جناب درویشى خوانده اید با گویش مازندرانى است ، چندی پیش هم اثری به نام اوسنه را منتشر کردید با گویش مشهدی ، برای مخاطبان ما گرایش به این دو گویش و لهجه را توضیح دهید .


بله در آن کنسرت با ارکستر فیلارمونیک سونات به رهبری جناب بافنده به یاد استاد احمد محسن پور و آهنگسازی جناب محمدرضا درویشى که دو اثر این کار توسط من اجرا شد .در پاسخ به پرسش دومتان باید بگویم که من متولد ساری هستم و پدر و مادر من مازنى هستند . ٦ ماهه بودم که به جهت شغل پدرم به مشهد مهاجرت کردیم . من در خانه مازنى و در مدرسه در معاشرت  همکلاسیهایم گویش مشهدی را مى آموختم . و حدود ٢٠ سال پیش که به تهران مهاجرت کردم سعى کردم این دو گویش را حفظ کنم . دلیل اجرای کارهای جناب استاد درویشى برایم تنظیم بى نظیر ایشان و اجرای خوب نوازندگان  ارکستر فیلارمونیک سونات و  خاطراتى هست که در دهه ٦٠ با مادرم داشتم  . حس خوبى هم از نظر محتوایی و ادبیات عاشقانه ، این دوکار برای من دارند .

چندی پیش آلبومی با عنوان گفت و شنید با صدای شما و همخوانی سعید ادیب منتشر شد، استقبال از این اثر با توجه به فضای کلاسیک آن چگونه بود؟ 


با توجه به اینکه اینگونه آثار مخاطب خاص دارند بسیار خوب بود. خوشحالم که مورد توجه متخصصین موسیقى و ادبیات قرار گرفت .

گفت و شنید در مقیاس جهانی حرف برای زدن دارد، چرا تمرکزتان را بر روی نظامی گذاشته اید ؟

توافق جمعى بود. یعنى جناب سلطانى ، دکتر ادیب و من. نظامى از نگاه من شاعری است که عاشقانه های خاص ادبیات فارسى را به بهترین شکل ممکن به صورت منظومه بیان کرد و همیشه عاشقانه ها همزاد فطرت آدمى هستند. همین موضوع و اعتقاد باعث انتخاب جناب نظامى شد . نکته دیگر اینکه نظامى در حال مصادره شدن توسط کشورهای همسایه هست. این اثر باعث پىگیری روزی به نام نظامى شد که توسط شورای انقلاب فرهنگى تصویب شد و از سال آینده  ٢١ اسفند به عنوان روز نظامى در تقویم ها ثبت می شود .

شما معلم آواز هستید و در کلاسهای آواز شما صداهای متفاوتى را شاهد هستیم؛ تفکرتان در زمینه آموزش آواز چیست؟

آنچه من معتقدم تغییر در روش تدریس آواز هست و به صورت بسیار جدی به آن فکر می کنم. آموزش ِ صرفِ ردیف به معنای تدریس آوار نیست و شاخص هایی چون  صداسازی، شناخت شعر در ادبیات فارسى و تلفیق شعر و آواز از همان ابتدا در کلاسها باید آموزش داده شود . تلاش می کنم هنرجو از تفکر پیروی کند نه از صدا و از تقلید صدا دوری کند .

در صحبتی خصوصی گفته اید هدف از راه اندازی کلاس های آواز تربیت خواننده است و نه صرفاً آموزش ردیف! درباره این جهان بینی صحبت کنید؟


ردیف به عنوان یک اصل در خوانندگى آواز مهم هست اما صرفِ دانستن ردیف کسى را خواننده نکرده است. ردیف مانند طرحِ مشق هست . هنرجوی آواز آنرا مشق می کند تا دانا به فرم دستگاه ها و گوشه ها باشد و سپس خود بتواند طرح جدیدی بیافریند. مشکل من با تفکری است که ردیف را همه خوانندگى می داند و آنقدر بزرگش کرده اند که هنرجو در صورتی که به غیر از این بیاندیشد احساس گناه می کند و دچار عذاب وجدان می شود. در صورتى که برای خواننده شدن دانستن ردیف هم لازم است اما همه چى به ردیف ختم نمی شود . در اثبات این نظر داریم ردیف دانان و ردیف خوانانى که هرگز خواننده نشدند و حتى به خود جرات و جسارت خلق یک طرح جدید آوازی را نمی دهند .توجه صرفِ به ردیف در خواننده باعث ازبین رفتن خلاقیت می شود . هنرجو را باید با ابعاد متفاوت خوانندگى آشنا کرد که یکى از آنها ردیف است .

چرا خیلی دیر شروع به فعالیت آوازی کردید؟ 


دیر را نمی فهمم اما من در تولید اثر روش و تفکر خاصى را پی می گیرم .عواملى چون نحوه ارایه اثر ، نوع اثر ، اسپانسر ، زندگى خصوصى تاثیر دارد.

فضای آواز الان را چطوری ارزیابی می کنید؟ 

الان گرفتار یک انسداد و تکرار هستیم که بیشتر به نگرش اجتماعى جامعه و شلوغ اندیشى های جامعه بر می گردد و بى تردید این موضوع هنرمندان را هم شامل می شود. هنرجویانى در شیوه های مختلف آوازی در حال تربیت هستند که بسیار باهوش و صاحب تفکرند و حتماً آواز را در خواهند یافت .

دلیل تکراری شدن آهنگ های موسیقی در ژانرهای مختلف چیست؟ 


دلایلى مختلفى دارد. از کم شدن سواد تا بى تعهدی در برابر خود و مخاطب و دلایل اجتماعى دیگر . مثلاً مردم کمتر عاشق می شوند کمتر فکر می کنند، مردم گرفتار روزمرگى شدند. در تولید همه آثار فاخری که در موسیقى  یا آفرینش یک اثر هنری ایران و جهان داریم حتماً یک واقعیتى باعث آفرینش ماندگار اثر شد .

شما و آقای ادیب در کلاس های آواز استاد شجریان با هم آشنا شدید، از چه زمان و چگونه جرقه اینکه در کنار همدیگر یک همخوانی داشته باشید به ذهنتان خطور کرد؟

من از سال ٧٥  خدمت استاد شجریان بودم و کارگاه تجربه کردن نوع دیگری از روش آموزش استاد بود و من  توفیق داشتم که  به لطف ایشان آن روش را هم تجربه کنم . در کارگاه با دوستان خوبى آشنا شدم . اما از ابتدایی که من سعید ادیب را در کارگاه آواز دیدم مورد توجه من بود و دلیل این توجه فهم و شعور شعری و آوازی او بود . او استاد دانشگاه است و دکترای ادبیات دارد. من از همان ابتدا می دانستم هوشمندی او و اشراف او به ادبیات و آواز می تواند به مجموعه کمک کند و دقیقاً این اتفاق افتاد . من در کارگاه حتى پیشنهاد دادم و جلساتى قبل شروع کلاس ما با استاد به اتفاق برخى دوستان ساعتى به گلستان و بوستان خوانى سعدی می گذشت و به تفسیر ایشان حال ما معنا مى یافت. زمانى که پیشنهاد دادند جناب سلطانى برای همخوانى این اثر با همراهى خواننده ایی دیگر ، از همان ابتدا ایشان به خاطرم بود و می دانستم بدون هیچ دغدغه ایی این کار شدنی است .

همخوانی ها در قدیم بسیار مرسوم بوده اما الان تقریبا منسوخ شده است، دلیل این روند چیست؟
زمانه تغییر کرد و آدمها هم بیشتر تغییر کردند. همدلى ها کم شد. هم اندیشى و اتفاق نظرها کم شدند . اغلب می خواهند خودشان را نمایش دهند. دغدغه آواز و هنر کم شده است . همه می خواهند با هم کشتى بگیرند ! به همین دلیل کمتر اتفاق می افتد که  این هم خوانی ها رخ دهد. مرام و معرفت زبانى شد و با کلمات بازی می شود ! آواز خوانى دونفر کنار هم امروز منش پهلوانى می خواهد و هم اندیشى لازم دارد . رابطه پدر و فرزندی بین استاد شجریان و همایون باعث می شد این اتفاق در چند کنسرت به شکل بسیار متعالى رخ دهد . به نظر من می تواند بین دوستان خواننده رخ دهد. کمى از خودگذشتى لازم دارد ،  دانایی و توانایی هم بین آن دونفر باید به هم نزدیک باشد .

اگر بخواهیم  چند کار که همخوانی خوب داشته اند،نام ببرید به کدام آثار اشاره می کنید؟


من فقط همخوانى بسیار زیبا ، بین استاد شجریان و همایون عزیز که رابطه پدر فرزندی منجر به اجرای زیبای آن در چند کنسرت شد ، در خاطرم دارم .
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.