زنده در نخبه کشی

 تاریخ : ۱۳۹۵/۱۰/۷ 
بزرگان سینما به مناسبت تولد بیضایی، جلسه نمایش‌خوانی برگزار کردند

زنده در نخبه کشی



 

طرح: جلال حاجی زاده/ نیشخط/ مینا مهری

پنجمین روز از اولین ماه زمستان سال 1317 بود که خبر می‌دهند به میرزا نعمت‌ا... بیضایی تعزیه‌خوان که صاحب پسری شده . آران بیدگل می‌شود زادگاه پسرتعزیه‌خوانی که سال آخر دبیرستان دو نمایشنامه با زبان تاریخی نوشت به تاسی از آنچه که پدر سال‌ها می خوانده و تعزیه می‌شود خون جاری در رگ‌های هنرش. خونی که هرگز آرام نگرفته و نمی‌گیرد. هنوز که هنوز است روایتش از کربلا مو بر تن‌ها سیخ می‌کند، از عظمت کلام و ظرافت کلمه برای بیانش. بهرام بیضایی، کربلایی را روایت کرده و به تصویر کشیده که حتی مخالفان سرسخت و تندنویسان جبه‌های دیگر هم توان انکارش را ندارند.چنان که کیهان در حمله به او نوشت:« نویسنده نمایشنامه موهن و ضداسلامی «روز حسین» که متن «بهرام. ب» را به صحنه برده است از اینکه ارشاد تاکید و شرط نویسنده خارج‌نشین را مبنی بر پرهیز از ممیزی متنش پذیرفته ابراز خوشبختی کرد!نمایش مدنظر، نظام دینی را دلیل سربرآوردن خوارج، توصیف می‌کند.مضحک این است که نه نویسنده نمایشنامه و نه کارگردان آن، هیچ یک از سواد دینی و تاریخی و سیاسی برخوردار نیستند.» اشاره روزنامه کیهان به اظهار نگرانی‌های محمد رحمانیان (کارگردان اثر) از اعمال فشارهای مختلف برای ممیزی در این کار بود که بارها از سوی او اعلام شده و رحمانیان در گفتگو با خبرنگار ایلنا نیز بر آن تاکید کرده و گفته بود «تاکنون در هیچ کاری به اندازه مجلس ضربت زدن مورد ممیزی و فشار قرار نگرفته بود.». همین مطلب کیهان کافی بود تا هنرمندان در مقام دفاع از بیضایی بنویسند و از این کارگزدان بنام و آبرویی سینمای ایران دفاع کنند. چنانکه پرویز پرستویی بازیگر سینما به این مطلب کیهان واکنش نشان داد و در اینستاگرامش نوشت:« واقعا چگونه به خودتان اجازه می‌دهید که در مورد استاد مسلم عرصه ادبیات و نمایش و مدافع فرهنگ پارسی، استاد بهرام بیضایی حرفی بزنید؟»تینا پاکروان هم به این موضوع واکنش نشان داد و در اینستاگرامش نوشت: «حمله امروز کیهان به یک استاد و اسطوره صداى خفته در حنجره‌مان را فریاد مى کند. چه کسى از ایران فرار کرده که شما چنین گستاخانه و بى مهابا از فرار مى گویید؟ کسى که بیش از همه دلش براى ایران و ایرانى و زبان پارسى تپید و بیش از شمارگان سن شما تعداد آثارش است که یکى از یکى بیشتر ایرانى است و عاشق این مرز و بوم.اینکه او امروز اینجا نیست از بى‌عرضگى کسانى است که تا بود به چوب تهمت و افترا زدندش و چون رفت دو پاره شدند. کسانى چون شما به فحاشى و تهمت ادامه دادند (مطابق معمول همیشه) و کسان دیگرى به دست و پایش فتادند که برگرد و بساز، آنهم نه از سر عشق به استاد و این سینما بلکه بیشتر بدنبال ستاره‌اى بر دوششان بودند نشان پیروزى در قدرت بازگرداندن او به وطنش که هنوز و همیشه دلش برایش بیش از ما و شما مى‌زند. افتخار کنید که هنوز بعد از سى و چند سال که از انقلاب مى‌گذرد اینهمه عاشقان حسین نتوانستند متنى درخور او بنویسند که آن استاد ... نوشت و هنوز «روز واقعه» بهترین اثر عاشورایى شماست

پرده‌های نمایشنامه زندگی بیضایی

 پسر تعزیه‌خوان آران و بیدگلی روزگاری تحصیلات دانشگاهیش را در رشته ادبیات ناتمام گذاشت و در سال ۱۳۳۸ به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد. سال ۱۳۴۱ به اداره هنرهای دراماتیک که بعدها به اداره برنامه‌های تئاتر تغییر نام داد منتقل شد و در این سال پژوهش‌های نمایش در ایران را در مجله موسیقی چاپ کرد.سال ۱۳۵۷ از کانون نویسندگانی کناره‌گیری کرد که خودش از بنیان‌گذارانش بود. سال ۱۳۵۲ شد استادیار تمام وقت دانشگاه تهران ودانشگاه بی‌وفاتر از آن بود که مجال بیشتری به او دهد ،۱۳۶۰ پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران اخراج و این شد نقطه پایان تدریسش در دانشگاه‌های ایران. پرده آخر تعزیه اما سال ۱۳۶۵ برایش رقم خورد،درست همان زمان که پدرش استاد نعمت‌ا..(ذکایی) بیضایی مرحوم شد و از دنیا رفت. بهرام بیضایی یکی از معدود هنرمندان ایرانی است که هم در صحنه نمایش کارنامه‌ای درخشان دارد و هم در سینما. در عین حال او همیشه به پژوهش در زمینه نمایش هم علاقه داشته و در سال‌های دهه۱۳۴۰ کتاب‌هایی را درباره نمایش در چین، ژاپن و ایران منتشر کرده که هنوز هم منبع درسی دانشجویان رشته نمایش به شمار می‌رود. بهرام بیضایی نوشتن نقد، پژوهش و مطالب پراکنده درباره نمایش و سینما در نشریات علم و زندگی، هنر و سینما، گاهنامه آرش، مجله موسیقی، کیهان ماه، ماهنامه ستاره سینما، کتاب چراغ و... را در سال ۱۳۳۸ آغاز کرد.

شروع نمایش برای بیضایی

بیضایی از سال ۱۳۴۰ به صورت جدی به نوشتن نمایشنامه پرداخت و در سال ۱۳۴۵ اولین نمایش خود را کارگردانی کرد. اجراهای صحنه‌ای او اغلب از نمایش‌های پربیننده بوده‌اند. بیضایی در سال ۱۳۵۸ نمایش «مرگ یزدگرد» را به روی صحنه برد. او بعد از هجده سال محروم شدن از صحنه در ۱۳۷۶ دو نمایشنامه«کارنامه بندار بیدخش» نوشته خودش و «بانو آئویی» را به طور همزمان در سالن چهارسو و سالن قشقایی واقع در تئاتر شهر به روی صحنه برد و «شب هزارو یکم» شد یکی دیگر از اجراهای پرفروغش در سال 1382. تابستان سال ۱۳۸۴ نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه برد که باز هم با استقبال گرم تماشاگران روبه‌رو شد اما پس از مدتی کوتاه و پس از ۲۴ اجرا به دلیلی نامعلوم اجرای آن متوقف گردید. نمایش بعدی او در ایران «افرا؛ یا روز می‌گذرد» در زمستان ۱۳۸۶ در تالار وحدت تهران به صحنه رفت و با موفقیت و استقبال کم‌نظیر تماشاگران مواجه شد. دیگر نمایش او، سایه‌بازی «جانا و بلادور» است که در تیرماه ۱۳۹۱، در استنفورد آمریکا به صحنه رفته‌است. آخرین نمایش اجرا شده توسط بیضایی تا زمان حاضر، گزارش ارداویراف است که در سال ۲۰۱۵، در آمریکا و با گروه بازیگران ایرانی به روی صحنه رفته است.

سینمای بیضایی

آثار سینمایی بیضایی هم کم از اجراهای پرفروغش ندارد و حداقل دو اثر سینمایی از او- سگ کشی و باشو،غریبه‌ی کوچک- جزو آثار ماندگار تاریخ سینمای ایران محسوب می‌شوند. شروع سینما برایش می‌رسد از سال‌های آغازین دهه پنجاه.ابتدای دهه پنجاه بود که بیضایی به سینما روی آورد و محمود دولت آبادی در این باره گفته است: «بیضایی زمانیکه دیگر نتوانست تئاتر روی صحنه ببرد، سراغ سینما رفت.» در این دهه، بیضایی پس از ساخت دو فیلم کوتاه، فیلم رگبار را جلوی دوربین برد که همراه با «قیصر» مسعود کیمیایی و «گاو» داریوش مهرجویی در زمره آثار سینمای موج نو ایران قرار گرفتند. چند سال بعد فیلم «چریکه تارا» جلوی دوربین رفت که به رغم ظرایف فراوان در این اثر، مورد تحسین احمد شاملو قرار گرفت. بیضایی همچنین پیشرو نگاه نوینی به زن از جمله در سینما بوده و نگرش او به زن در سینما موضوع پژوهش‌های بسیاری شده است.

پسر تعزیه خوان سینمای ایران این روزها در ایالات متحده اقامت دارد و اگرچه در سرزمین مادری‌اش فرصت تدریس را از او گرفتند، در دانشگاه استنفورد بر کرسی آموزش نشاندنش و شد استاد تمام وقت این دانشگاه. سال ۲۰۱۲ جایزه میراث فرهنگ دانشگاه استنفورد به او اهدا شد و در سال ۲۰۱۳ نیز دانشگاه هاروارد جایزه‌ی سینا را به بیضایی اهدا کرد. حالا یک‌شنبه، شب پنجم دی‌ماه سال 1395 بوده و سالروز تولد بهرام بیضایی، یکی از اساتید مسلم سینمای ایران.

تولدی از جنس نمایش

سالروز تولد بیضایی،استاد سینمای ایران بوده و جمعی با حضور دوستان و موافقان برقرار شد.مگر می شود روز تولد باشد ویاران گرد هم نیایند؟ از گلاب آدینه و شیرین بینا،احمد مسجد جامعی گرفته تا بهزاد فراهانی. برای گردهمایی عاشقان تئاتر و سینما چه بهانه ای بهتر از نمایش‌خوانی و چه مناسبتی بهتر از تولد بهرام بیضایی؟ دوستان و یاران،موافقان و همراهان دور هم گردآمدند و به مناسبت سالروز تولد 73سالگی،«شب هزارویکم» خواندند و گفتند و شنیدند.

ناصر تقوایی پس از پایان نمایشنامه‌خوانی «شب هزارویکم» نوشته بهرام بیضایی که در سالن کنفرانس تئاترشهر برگزار شد، از یار دیرینه گفت که:« برخی آدم‌ها هستند که چند حرفه‌ای کار می‌کنند و بهرام بیضایی یکی از آن‌ها بود که هم در تئاتر و سینما فعالیت می‌کرد و هم خوب می‌نوشت و نمی‌دانم در عرصه هنر دیگر چه کارهایی مثل او باید انجام داد

کیفیت کار بیضایی بر هیچ‌کس پوشیده نیست و چه رسد به آنکه آن نفر تقوایی،رفیق گرمابه و گلستان باشد: «او از همان ابتدا شیفته تئاتر و بعد سینما بود و در نمایشنامه‌هایش خیال‌پردازی غریبی داشت. من اولین بار در آبادان و زمانی که برای اجرای یک نمایش به همراه عباس جوانمرد به این شهر سفر کرده بود، با او آشنا شدم که همان دیدار سرآغاز یک دوستی دیرینه شد.سینما از همه هنرها استقبال می‌کند و اصلا خالص نیست. سینما مثل یک جامعه می‌ماند که هنرهای دیگر به شکل تکنیکی در آن قابل استفاده هستند و در این بین بهرام نه فقط نمایشنامه‌های خوبی می‌نوشت بلکه باعث تحرکی هم در نمایشنامه‌نویسی ایران شد، هر چند متاسفانه ما تاریخ معاصر خود را خیلی عمیق نگاه نمی‌کنیم و گاهی برخی افراد قربانی یکسری روابط خصوصی فردی می‌شوند و به جای اینکه شناخته شوند، گمراه‌کننده می‌شوند

هنر، مخترع ندارد

نماینده نسلی که سینما را رشد داد و بالنده کرد از این جهش گفت :«هیچ کس مخترع چنین دوره و زمانه‌ای نیست چون به ضرورت پیش می‌آید، همان‌طور که نیما یوشیج پس از هزار سال، شعر ایران را با زبان تازه‌ای عوض کرد و بعد یک نسل، شاعری به قدرت شاعران دوره غزنوی پیدا شد.یوشیج مرد جامعی بود که با کلیات ادب ایرانی آشنایی داشت و اگر سیروس طاهباز نبود، ما نه نیما یوشیج را به درستی می‌شناختیم و نه آثار کاملی از او داشتیم

نقد سالم، گامی در جهت رشد هنر

نقد سالم واثرگذاری‌اش برهیچکس پوشیده نیست و اگرچه این روزها فضای نقد آلوده شده اما هنوز هم هستند کسانی که واقفند بر ارزش و اهمیت نقد اصولی و تقوایی هم از این قاعده مستثنی نیست:«هرگاه در همه رشته‌های هنری منتقدان خوب و درشتی پیدا شدند، هنرمندان بزرگی هم رشد کردند. سینمای ما با وجود اینکه شاید اولین هنر باشد که در سطح بین‌الملل شناخته شده است، امیدوارم نگاه منتقدانه در آن رشد کند و عرصه زد و بند تسویه حساب نباشد چرا که نقد باید باعث رشد شود.سینمای ما امروز با پیدا کردن مسیر خود، یک مدعی محسوب می‌شود و دیگر نسل فیلم‌های بد و سردستی در ایران از بین رفته است. این موضوع، رشد سلیقه اجتماع را نشان می‌دهد و البته اگر از آن نوع فیلم‌ها هم در سینمای ما پیدا شود استثنا هستند. امروز سینمای ما جای شعر را گرفته و توانسته موفق باشد». جمعیت سراسر گوش بودندو تقوایی از سینما می‌گفت.از عشقی که دویده در میان نگاتیوها و نقش بست بر پرده‌ی سینما.از کیمیایی گفت و مهرجویی. از شاعر سینما، علی حاتمی که هرچه بسته در قامت فیلم، شعر بوده و هنر:«نسل ما و افرادی مثل من، کیمیایی، مهرجویی و حاتمی ناگهان پیدا نشدیم. هر کسی کار خود و راه خود را پیدا کرد و شاید سازمان‌های دولتی این روزها باید این نقش را ایفا کنند تا راه را برای استعدادها باز کنند. ما در سال‌هایی به تولید بالای 100 فیلم رسیدیم و وقتی تعداد سازنده زیاد می‌شود، تعدادی هنرمند شاخص هم معرفی می‌شود اما ببینید یکی مثل بهرام بیضایی یا فرهادی پس از سال‌ها پیدا شدند. دقت کنید که بین نسل بیضایی و فرهادی چقدر فاصله است.ما از آنجا که ادبیات خوبی داشتیم، در سینما هم شاهد رشد بودیم و من اگر بودجه‌اش را داشتم، ساخت فیلمی از نیما (یوشیج) را به مسابقه می‌گذاشتم. با این حال امیدوارم روزی فیلمسازان ما فیلمی از این شاعر بسازند». بیضایی شمع تولدش را فوت کرد و این شد پایان مراسمی با طعم شاعرانگی برای یکی از شاعران مسلم سینما.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.