20 هزار کالری غذا در یک وعده

20 هزار کالری غذا در یک وعده

گروه دانش یکی از شرکت‌کنندگان رقابت غذاخوری در انگلیس در یک وعده 20 هزار کالری دریافت می‌کند اما به رغم حجم بالایی که می‌خورد، معتقد است رژیم غذایی سالم و متعادلی دارد. به گزارش «ایندیپندنت» آدام موران، 31 ساله اهل «کسلفورد» در نزدیکی «لیدز»، یکی از حرفه‌ای‌های مسابقات خوردن است و تاکنون رکورد خوردن 20 هزار کالری را در یک وعده از آن خود کرده است. او هر پنج روز یک بار حجم بالایی غذا می‌خورد و این کار را یا در مسابقه انجام می‌دهد یا در قالب ویدئو در یوتیوب خود به اشتراک می‌گذارد. در روزهای قبل و بعد از این وعده سنگین غذایی، او مواد بسیار سبکی از جمله ماست، پروتئین‌های سبک و میوه مصرف می‌کند.  او معمولا بعد از خوردن حجم کالری بالا در یک وعده، تا چند روز بعد احساس گرسنگی نمی‌کند. او معتقد است که اگر بخواهد چنین حجم غذایی را هر روز مصرف کند چاق می‌شود و احتمال مرگش وجود دارد. او با 69 کیلوگرم وزن، از نظر جسمی کاملا سالم است و تناسب اندام خوبی دارد، زیاد ورزش کرده و به طور مرتب به پزشک مراجعه می‌کند. موران حتی نسبت به سال‌های قبل از شرکت در مسابقات خوردن، تناسب اندام بهتری پیدا کرده است. او برای افزایش حجم معده خود به منظور شرکت در رقابت‌های خوردن، هفته‌ای یک وعده غذا با حجم زیاد می‌خورد. موران در روز رقابت، با خوردن چهار لیتر آب در دقیقه سعی می‌کند معده خود را آماده پذیرش حجم بالایی از غذاها کند. او ابتدا پروتئین و سپس کربوهیدرات می‌خورد زیرا نان، آب را جذب  و سرعت بلع را محدود می‌کند.

سالانه 250 مورد سلول درمانی قرنیه در ایران

سالانه 250 مورد سلول درمانی قرنیه در ایران

 رئیس بیمارستان فارابی گفت: «سالانه بین 200 تا 250 مورد سلول درمانی قرنیه چشم در ایران انجام می‌شود. افرادی که سابقه مجروحیت شیمیایی دارند یا قربانی سوختگی با اسید هستند، با مراجعه به بیمارستان فارابی و در صورت تشخیص نیاز به سلول درمانی، درمان آنها بدون اتلاف وقت و به سرعت انجام می‌شود.»

ارقام بودجه کاملا واقع‌بینانه است

محمد کردبچه مشاور رئیس سازمان برنامه و بودجه در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به دفاع از لایحه بودجه 96 پرداخت
ارقام بودجه کاملا واقع‌بینانه است
نویسنده : ارمغان جوادنیا

لایحه بودجه سال 1396 در حالی به تازگی تقدیم مجلس شده که انتقادات زیادی به آن مطرح می‌شود؛ بسیاری از کارشناسان معتقدند برخی اعداد و ارقام بودجه با واقعیت همخوانی چندانی ندارند؛ فعالان بخش خصوصی نیز از نحوه تنظیم لایحه بودجه گلایه دارند.
تیر انتقادها به لایحه بودجه درحالی است که محمد کردبچه، مشاور رئیس سازمان برنامه و بودجه معتقد است اعداد و ارقام بودجه کاملا واقع‌بینانه بسته شده است. او همچنین با بیان ‌اینکه درآمدهای موجود در بودجه نیز واقع‌بینانه بسته شده، به «فرهیختگان» می‌گوید که میزان واقع‌بینانه بودن بودجه نسبت به بودجه سال قبل به مراتب بیشتر از قبل است و همین موضوع یکی از نکات مثبت در لایحه بودجه سال آینده است. کردبچه درباره کاهش بودجه عمرانی نیز این‌طور توضیح داد که نباید خیلی بر کاهش بودجه عمرانی تمرکز کرد چراکه پروژه‌های عمرانی در دنیا به بخش خصوصی واگذار می‌شود و در ایران هم باید این پروژه‌ها واگذار شود تا دولت به بحث‌های مهم دیگری چون آموزش، بهداشت، سلامت و صندوق تامین اجتماعی توجه کند.

آقای نوبخت در تشریح لایحه بودجه 96 تاکید کردند که بودجه امسال نه انقباضی بسته شده و نه انبساطی. ارزیابی شما در این‌باره چیست؟
لایحه بودجه انبساطی بسته نشده چراکه یکی دو درصد بیش از تورم است بنابراین نمی‌توان آن را انبساطی تلقی کرد.

اعداد تعیین‌شده در لایحه بودجه چقدر با واقعیت منطبق است؟
مفروضات بودجه خیلی منطقی است. به‌عنوان مثال رشد درآمدهای مالیاتی 6/8درصد است در صورتی‌که تولید ناخالص داخلی سال آینده بین 17 تا 20 درصد رشد می‌کند بنابراین رشد درآمدهای مالیاتی خیلی کمتر از رشد تولید ناخالص داخلی است. این نشان می‌دهد که مفروضات موجود در لایحه بودجه کاملا واقعی است؛ به این معنا که درآمدها کاملا واقعی بسته شده است.

این منطقی‌ بودن که ازآن نام بردید، در مورد قیمت نفت هم صدق می‌کند؟
اگر قیمت نفت مقداری افزایش دارد به دلیل تحولاتی است که در اوپک اتفاق افتاد و سهمیه‌ها به جز ایران کاهش یافت. قبل از اجلاس اوپک بیژن زنگنه، وزیر نفت تلاش زیادی کرد و مذاکرات زیادی صورت گرفت که موجب شد همه موسسات بین‌المللی پیش‌بینی افزایش قیمت را داشته باشند. بنابراین سال‌های قبل قیمت نفت بالاتری داشتیم اما در چند سال اخیر به دلیل تحریم‌ها با مشکلاتی روبه‌رو شدیم. در مجموع اعداد مورد نظر در بودجه خیلی واقع‌بینانه است. به بیانی دیگر نسبت به بودجه سال قبل میزان واقع‌بینانه بودن بودجه به مراتب بیشتر از قبل است که یکی از نکات مثبت است. بحث دیگر بودجه‌ریزی مبتنی‌بر عملکرد است که با توجه به اقدامات انجام شده برای سال 96 دراین خصوص پیشرفت زیادی داشته‌ایم؛ هرچند تا چند سال دیگر فرصت داریم اما بودجه‌ریزی مبتنی‌بر عملکرد نسبت به قبل بهتر شده است.

بودجه عمرانی اما نسبت به سال قبل کاهش یافته است. حال با توجه به اینکه پروژه‌های نیمه‌تمام زیادی در کشور باقی مانده فکر می‌کنید با این وضعیت بتوان راه به جایی برد؟
70 درصد بودجه جاری کشور مربوط به چهار بخش سلامت، تامین اجتماعی و دفاع است. بنابراین بودجه جاری چیزی نیست که بتوان آن را کم کرد ضمن‌اینکه دولت هم نمی‌تواند آن را کاهش دهد.

خب در چنین شرایطی چه باید کرد؟
دولت باید برای بودجه عمرانی سراغ واگذاری‌ها برود. همه جای دنیا کار عمرانی را بخش خصوصی و شهرداری‌ها انجام می‌دهند. بنابراین اگر پروژه‌های عمرانی را واگذار کنیم، بودجه بیشتری خواهیم داشت که دولت می‌تواند آن را صرف مسائل مهم‌تری چون تامین اجتماعی کند. نباید خیلی بر بودجه عمرانی تمرکز کنیم که چرا کم شده است. هم‌اکنون دولت توجه زیادی به بحث واگذاری‌ها کرده است؛ حتی تبصره‌ای در بودجه گذاشته شده تا این پروژه‌ها به بخش خصوصی واگذار شود تا دولت به بحث‌های مهم دیگری چون آموزش، بهداشت، سلامت و صندوق تامین اجتماعی توجه کند که با معضلاتی روبه‌رو است.

فکر می‌کنید با این شرایط دولت به اهداف خود در لایحه بودجه دست یابد؟ یا اینکه همچون قبل به این اهداف نخواهد رسید؟
منابع در لایحه بودجه واقع‌بینانه دیده شده که باید محقق شود. مصارف هم در قالب برنامه پنج ساله دیده شده است. حال امکان دارد تغییرات جزئی داشته باشد اما مشکلی نخواهد بود و اهداف مورد نظر در این لایحه محقق خواهد شد.

در میان این موضوع، تمدید تحریم‌های 10ساله علیه ایران را داریم. فکر می‌کنید لایحه بودجه به‌گونه‌ای بسته شده که در برابر این تحریم‌ها مقاوم باشد؟
تحریم‌ها مساله جدیدی نیست و بیش از 20 سال است که آمریکا این کار را انجام می‌دهد. این در حالی است که صادرات نفت نسبت به پارسال یک میلیون بشکه افزایش یافته است؛ این نشان می‌دهد که تمدید تحریم‌ها هم مشکلی را متوجه ما نمی‌کند.

آغاز هفته قصه‌گویی در مدارس ابتدایی


معاون آموزش و پرورش خبر داد:
آغاز هفته قصه‌گویی در مدارس ابتدایی

مهر: معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش‌وپرورش گفت: هفته قصه‌گویی به مناسبت ولادت پیامبر اکرم (ص) و شب یلدا، در مدارس ابتدایی سراسر کشور اجرا می‌شود.
مهدی فیض، از اجرای طرح قصه‌گویی در مدارس خبر داد و افزود: هفته قصه‌گویی از ۲۸ آذر آغاز و تا چهارم دی ۹۵ در مدارس ابتدایی کشور ادامه دارد. او ادامه داد: قصه یکی از مؤثرترین واسطه‌های تربیتی است که با کمک آن مبانی رفتاری و تربیتی را در جامعه مخاطبان کودک و نوجوان می‌توانیم ترویج دهیم.
معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش‌وپرورش افزود: قصه با حذف واسطه‌های ارتباطی در رابطه تنگاتنگ میان قصه‌گو و مخاطب، مرزهای رسمیت در ارتباطات میان‌فردی را از میان برمی‌دارد و با صمیمیت و تأثیرگذاری کلان بر مخاطب، او را از حالتی منفعل خارج می‌کند.
او با بیان اینکه تأثیر قصه‌گویی هنگامی آشکار می‌شود که کودک و نوجوان به تفسیر و تحلیل آن می‌پردازند، گفت: مأموریت قصه‌گو این است که با استفاده از ابزار بیان و بدن، مخاطب خود را در موقعیتی قرار دهد که او به تفسیر موقعیت بپردازد. مرزهای زمان و مکان را پشت‌سر بگذارد و در سفر زمان، تجربه‌ای کسب کند.
فیض با بیان اینکه قصه به‌جز کارکردهای تربیتی، نقش بسیار مهمی در ترویج فرهنگ و سنن ملی و مذهبی دارد، بیان کرد: ادبیات شفاهی و فرهنگی عامه را قصه‌گویی رواج می‌دهد.
او با اشاره به مفاد سند تحول بنیادین گفت: به منظور تسهیل فرایند یادگیری کودکان، قصه ابزار مناسبی است تا با بهره‌گیری از کارکردهای آن، در کارایی روش آموزشی معلمان و اثربخشی مباحث آموزشی، هم‌افزایی شود. به همین منظور ما به میمنت ولادت پیامبر اکرم (ص) و به یمن هفته وحدت و همچنین گرامیداشت آیین یلدا، هفته قصه‌گویی را در مدارس ابتدایی اجرا می‌کنیم.
معاون وزیر آموزش‌وپرورش به اهداف اجرای طرح قصه‌گویی اشاره کرد و گفت: احیای سنت قصه‌گویی و انتقال این میراث ارزشمند به نسل جدید به‌ویژه در شب یلدا، معرفی اسوه رحمت و معنویت حضرت محمد (ص)، برجسته‌کردن آرمان رحمانی اسلام با تأکید بر موضوع جهان عاری از خشونت و بی‌عدالتی، برجسته‌کردن نقش قصه‌گویی به‌عنوان یک ابزار کمک‌آموزشی، آموزش غیرمستقیم مبانی و مفاهیم ارزش‌های دینی و ملی به‌ویژه تشریح فلسفه نام‌گذاری هفته وحدت، از اهداف اجرای طرح قصه‌گویی است. وی با توصیه به مربیان مدارس گفت: برای ایجاد فضای شاد و خاطره‌انگیز در ذهن دانش‌آموز، تدابیر لازم را باید بیندیشند.

بازخوانی اندیشه ٦٨

بازخوانی اندیشه ٦٨
محمدتقی قزلسفلی

«هرگز سالی چون ١٩٦٨ وجود نداشته است. توده‌ها سر به شورش برداشتند و در برابر نظم مستقر، تنفر عمیق خود را از اقتدارگرایی بیان کردند». این عبارتی است که کورلانسکی در دیباچه کتاب «١٩٦٨ سالی که جهان را تکان داد»، آورده است و تلاش کرده بعد از گذشت چندین دهه از این جنبش مهم دانشجویی، به بازخوانی این پدیده، عوامل ایجادکننده آن و آثار و پیامدهای گوناگونی که از خود به جا گذاشته بپردازد. انتشار کتاب کورلانسکی دیگر بار می‌تواند ما را به فضای آن سال‌ها برگردانده و فرصتی برای وارسی ابعاد مختلف این جنبش اجتماعی نوین و زمینه‌های اندیشه‌ای مکتوم در آن ایجاد کند. از این‌رو، در نوشتار حاضر ضمن اشاره به زمینه‌های تاریخی و سیاسی این جنبش، بخشی از ابعاد فکری آن نیز بررسی شده است.
جنبش چگونه آغاز شد؟
جنبش ٦٨، همچون «میلی خشم‌آگین به وارسی هنجارها» (کریستوا، ١٣٩٥: ٩)
با مسائل داخلی دانشگاه‌ها در اروپا و به‌ویژه در فرانسه رابطه تنگاتنگی داشت. جرقه این حرکت با اخراج یک دانشجوی تا آن زمان معمولی به نام دانیل کوهن بندیت آغاز شد که به جرم اخلال‌گری در دانشگاه از کشور فرانسه اخراج شد. هرچند پیش از این، اعتصابات و تظاهرات طرفداران آزادی بیان در سال ١٩٦٤ در دانشگاه برکلی کالیفرنیا آزمونی برای دانشجویان به شمار می‌رفت، اما با رویداد سال ١٩٦٨، دامنه ناآرامی‌های دانشجویی به دانشگاه‌های سراسر آمریکا، اروپا، خاور دور و حتی آمریکای لاتین تسری یافت. «جنبش‌های دانشجویی شکل‌های تازه‌ای از اعتراض به‌وجود آورد. تحصن، دعوت به اعتصاب‌های عمومی، تظاهرات نشسته و گردهمایی‌های انبوه و اشکال گوناگون نافرمانی مدنی جزء رویدادهای روزانه شده بود». (آوتویت، باتامور، ١٣٩٣: ٣٥٥).
در طول دهه ١٩٦٠ و به‌ویژه سال ١٩٦٨ عواملی چون گسترش جنبش حقوق مدنی سیاهان، اعتراض به بی‌رحمی و ماهیت نامتعارف جنگ ویتنام و شرایط مساعد با همراهی سازمان ملل در نام‌گذاری آن سال به‌عنوان «حقوق‌ بشر» و حمایت بین‌المللی از فلسطینی‌ها در کنار واژه‌های سیاه، اقلیت و زنان هر یک در دامن‌زدن و تعمیق جنبش تأثیر گذاشتند (کورلانسکی، ١٣٩٥: مقدمه). پس از آن بود که دانشجویان به سرعت و عمیقا درگیر جنبش حقوق مدنی سیاهان شدند و گردهمایی‌های قابل‌توجه در مخالفت با جنگ ویتنام ترتیب داده و در همان حال در حمایت از انقلاب‌ها و جنبش‌های استقلال‌خواهی و ناسیونالیسم در جهان سوم، تظاهرات مختلفی را سازماندهی کردند. در خود فرانسه و در جنبش مه ١٩٦٨، ژنرال دوگل از حکومت کنار رفت. ناگفته نماند در دیگر نقاط جهان، از لندن و رم تا برلین و توکیو گرفته تا شهرهای آمریکا، اعتراضات دانشجویی نقش مهمی در زندگی سیاسی و اجتماعی ایفا کردند و به نماد و مظهر دگرگونی فرهنگی و سیاسی یک نسل تبدیل شدند. چنان‌که کورلانسکی هم در کتاب خود نشان داده در پس این جنبش درازدامن، مبانی فکری و اندیشه‌ای به چشم می‌خورد که از زمینه‌ها و شرایط مختلف آن سال‌ها سرچشمه می‌گرفت.
بحران در دانشگاه
مه ٦٨، با شکایاتی از محدودیت آزادی بیان در محیط دانشگاه آغاز ولی خیلی زود به مسائل بزرگ‌تر کشیده شد. برای مثال «ماهیت دانشگاه نوین و روابط آن با جامعه و جایگاه دانشجویان در دانشگاه» (قزلسفلی، ١٣٧٧: ٢٥) از جمله مهم‌ترین مسائل موردتوجه معترضان بود. ایرونیگ‌ هاوو درباره دانشگاه گفته بود: «کانونی برای آموزش بی‌غرضانه که از شور و اشتیاق مباحثاتی که به نظر غیردانشگاهیان درک‌ناشدنی و بی‌فایده است گرما می‌گیرد. پناهگاه عقاید، جایی‌که در آن می‌توان به انسان‌هایی برخورد که چونان نمونه‌های انضباط فکری و عشق به دانش فعالیت می‌کنند». (Goodwin, ١٩٩٢: ١٤٢) به نظر کوهن بندیت، ابی هافمن و تام هایدن که نقش سخنگویان این جنبش را برعهده داشتند، دانشگاه‌ها در آن سال‌ها، درست به‌دلیل عدم ارائه چنین رویکردی رو به ضعف نهاده و مورد انتقاد قرار گرفت. پس این مکان تکرار سخنرانی‌های بی‌ارزش (یعنی دانشگاه) باید به قول ژولیا کریستوا با سرپیچی به نماد یک جنبش همه‌گیر علیه افسردگی ملی تبدیل شود. (کریستوا، ١٣٩٥: ٤٧)
در چشم دانشجویان، دانشگاه به سازمان دیوان‌سالاری تبدیل شده بود که تحت سیطره ارزش‌های سودآور شرکت‌های تجاری و نخبگان قدرت قرار داشت. هیچ‌کس منکر این نکته اساسی نیست که دانشگاه نباید از زندگی جامعه بیرون و برکنار و چون گرمخانه خرد از محیط خود منفک شود، اما دانشجویان و اساتید به درستی برآنند که ارزش‌ها و هنجارهای حاکم در دانشگاه‌ها، باید یکسره از ارزش‌های حاکم بر جهان تجارت، پول و سیاست جدا باشد. به قول کارین رنون، دانشجویان از دانشگاه به‌دلیل ساختارهای تکنوکراتیک عریض و طویل آن و بوروکراسی‌های غیرشخصی و همچنین سلسله‌مراتب خشک مناصب فکری و نگرش‌های غیردموکراتیک آن - که نسبت به دغدغه‌های آموزش‌وپرورش نرمش چندانی نشان نمی‌داد - انتقاد می‌کردند. در کل بحران دانشگاه ناشی از فرایند نوسازی آموزش عالی دانسته می‌شد. (رنون در آوتویت، ١٣٩٣: ٣٥٥)
جنبش ٦٨ به‌مثابه نقد فرهنگی
بیایید در نظر بگیریم جنبش مه ٦٨ در شروع خود با چه چیزهایی همراه شد: ترجمه انگلیسی کتاب «جنس دوم» سیمون دوبوار، انتشار مجله دست چپی مهم تلوس (Telos) که مقالات هربرت مارکوزه و برخی چپ‌های جدید را به همراه داشت، تا انتشار نوشته‌های منتقدانه سی رایت میلز در آمریکا و قهرمانان فکری چون کامو، مارکوزه و فرانتس فانون، عصر هیپی‌ها، موسیقی راک‌اند رول، آغاز عصر تلویزیون و نوشته‌های مارشال مک لوهان تا بروز و ظهور شیوه‌های جدید اعتراض و... هریک می‌تواند حکایت از چرخش فرهنگی عمده در پس این جنبش باشد. برخی از اشکال این پاد فرهنگی که دانشجویان آن را ابداع کردند از جمله سرود ملی نمادین، نشستن اعتراضی بر پیشخوان فروشگاه‌ها تا آتش‌زدن پول به‌عنوان نماد اعتراضی به سرمایه‌داری و سوداگری و به شیوه افراطی به‌راه‌انداختن نهضت دودی‌ها در پارک‌ها و خیابان‌ها تلاشی بود تا معترضان ضمن به‌نمایش‌گذاشتن جلوه‌های جدید نقد فرهنگی، نشان دهند چگونه جهان در میان دو نیروی ناخوشایند (کاپیتالیسم و کمونیسم) مچاله شده است.
علیه سیاست پدرسالارانه
بخش اساسی آنچه اعتراض یا نقد فرهنگی عنوان شد به‌خوبی در مخالفت و چالش این جنبش علیه ساختار اقتدارگرا و پدرسالار تجلی بارز داشت که عرصه خصوصی و زندگی روزمره را تحت سلطه داشت. همسو با این اعتراض علیه سیاست پدران، دانشجویان به نقد ساختار خانواده اقتدارطلب، سرکوب میل و انقیاد زنان نیز توجه نشان دادند. جنبش مه ٦٨ بر آن بود تا روابط اجتماعی سلسله‌مراتبی در زندگی روزمره را دگرگون سازد. در بسیاری از انتقادهایی که علیه ماهیت ظالمانه ساختارهای خانواده اقتدارطلب، سرکوب جنسی، انقیاد زنان، ارزش‌های کار و جامعه صنعتی مطرح می‌شد غالبا به جنبه‌های روان‌کاوانه توجه داشتند. در اعتراض گسترده علیه اقتدارگرایی، خواهان برچیده‌شدن فرهنگ پدرسالار بودند که به ارزش‌های اجتماعی مردانه و ساختارهای متصلب سلسله‌مراتبی اهمیت و اولویت می‌داد.
به اعتقاد دانشجویان، ساخت صنعت فرهنگ که با گسترش دامنه سرمایه‌داری هر روز ریشه‌های خود را عمیق‌تر می‌ساخت، زمینه‌ساز تعمیق رفتارها و زندگی مصرف‌زده شده و مآلا باعث شکل‌گیری انسان‌های همگون و خالی از بینش سیاسی می‌شد. این تحولات همچنان در راستای فرهنگ پدرسالارانه ارزیابی و تحلیل می‌شد. برای نسل ٦٨، عمده مخاطرات جدید جهان از مشکلات فزاینده زیست‌محیطی گرفته تا اغوا، فریب و اعمال نفوذ روانی از سوی اهالی سیاست، از پدیده شرم‌آوری چون جنگ ویتنام تا بهره‌کشی، همگی حاصل تعامل مثلث شوم سوداگری، دولت‌گرایی و علایق امپریالیستی بود. طبیعی است در آن شرایط پلیس و ارتش به‌عنوان نماد قدرت دولت به تظاهرکنندگان یورش برد. ماروین هریس، یکی از اساتید می‌نویسد: «بسیاری از دانشجویان از پله‌ها پایین کشیده می‌شدند. دختران از موهای‌شان کشیده می‌شدند؛ بازوهایشان کبود شده بود؛ به صورت آنها مشت زده بودند. اساتید هم از ناحیه ران لگدها خورده بودند، از حصارها پرت شده و برخی‌هاشان در زیر چشم‌ها نشان کبودی مشت پلیس را داشتند [... .] شماری از مردمی که روی چمن‌ها این صحنه‌ها را می‌دیدند می‌گریستند». (کورلانسکی، ٣٠٩:١٣٩٥)
در بررسی شعارها و دیوارنوشته‌های دانشجویان مه ٦٨ می‌توان خطوط این مبارزه با استیلای فرهنگ یکسان‌ساز و محدودیت آزادی بیان را مشاهده کرد. در فحوای کلام و اعتراضات دامنه‌دار جنبش مه ٦٨، این امری واضح بود که نسل مذکور به این باور رسیده باشد که دانشگاه به‌عنوان متولی اصلی تولید دانش و عرصه تعاطی فکر، نباید به دست دولت، دستگاه‌های نظامی و سازمان‌های بزرگ تجاری تصرف شود. این نهاد باید بتواند که در استقلال از اقتدارگرایی سیاست و پول، سازوکارهای اجتماعی و فرهنگی خود را در کنار تولید معرفت علمی ادامه دهد. عصیان دانشجویان علیه ارزش‌ها و هدف‌های ریاکارانه سیاست‌مداران و همسو با آن تمامیت‌خواهی جدی و ترسناک سیاست نهادینه‌شده در جای‌جای جامعه به‌صورت طنز، تمسخر و خنده و نافرمانی‌ها تجلی پیدا می‌کرد. آنها اعتراض خود را با لذت و شادمانی و قدرت گل (Flower Group) که نشانه و نماد مخالفت با جنگ و اقتدارگرایی به شمار می‌رفت به نمایش می‌گذاشتند.
مارکوزه و فلسفه در خیابان
جنبش مه ٦٨ نمادی بود از افول جریان‌های مسلط اندیشه در فردای جنگ جهانی دوم که عرصه نقادی را واگذاشته بودند. از این حیث دانشجویان معترض از کسانی به‌عنوان نماد تفکر انتقادی و پیش‌رو استقبال می‌کردند که بینش محافظه‌کارانه را رها کرده حرف‌های جسورانه می‌زدند. به قول کورلانسکی کسانی نقش «قهرمانان فکری» را می‌توانستند برعهده بگیرند که قادر باشند روشنفکری فلسفی را به مقوله‌ای در خدمت پراکسیس در خیابان‌ها تبدیل کنند. آشکار بود به این ترتیب دانشجویان از آن دسته اساتیدی که نهاد دانشگاه را تنها به یک جلوه‌نمایی علمی و عبوس تقلیل داده بودند دوری می‌کردند. بر این اساس آلبر کامو به خاطر رمان «طاعون» و کتاب «انسان طاغی» و رویکرد متعهدانه در عرصه سیاسی، فرانتس فانون، محمدعلی کلی و مارتین لوترکینگ، آلن گینزبرگ، رادمک کوئن شاعر، باب دیلن ترانه‌سرا، و حتی ادبای دهه‌های گذشته، هرکدام به نوعی دغدغه‌های نسل ٦٨ را در نوشته‌هایشان انعکاس می‌دادند. اما مارکوزه مبدع و مشوق ایده «امتناع بزرگ» و حامی دانشجویان در نه گفتن به پدرسالاری بود. اهمیت او در این اعتراضات تا جایی است که از کتاب «انسان تک‌ساحتی»اش به‌عنوان انجیل جنبش مه ٦٨ یاد می‌کنند.
از این منظر باید گفت مخالفت گروه‌های دانشجویی با مقوله‌های صنعت فرهنگ، جامعه بوروکراتیک مردسالار در اندیشه‌های مارکوزه تجسد می‌یافت. درعین‌حال تأیید می‌کرد که جوانان در پی جامعه‌ای بدون جنگ، بدون استثمار، بدون سرکوبی و فقر بودند. او از نسل دهه ٦٠ به‌عنوان «طبقه کارگر آینده» یاد می‌کرد. به عقیده ماکوزه، در نافرمانی‌ها و اعتراضات جوانان شورش‌های غریزی و درعین‌حال سیاسی امکان بازگشت بشر در غرب معاصر بعد از افولی که یافته به سوی آزادی فراهم شده است. هرچند تحقق این مهم به علت کمبود توانایی‌های مادی تاکنون صورت نپذیرفته است. (مارکوزه، ٢٠:١٣٦٢)
در اینجاست که مارکوزه از روشنفکری فلسفی می‌خواست با تعریف دیگربار نقش و وظیفه متفکر، آن دسته از امکانات تاریخی را که به‌ظاهر به امکانات اتوپیایی بدل شده‌اند، یادآوری و پاسداری کند. به این معنا وظیفه روشنفکر این است که سختی و جمود ستم را بشکند تا فضایی ذهنی گشوده شود که در آن بتوان تشخیص داد ماهیت اصلی جامعه مدرن چیست و چه باید بکند؟ (مارکوزه به نقل از خلیلی، ١٧٢:١٣٨٩). اعتراض جوانان علیه جامعه اقتدارگرا و تکنوکراتیک بود و در مقابل او حامی خواسته‌های نسلی بود که چنین شرایط متصلبی، نیروی شناخت و قدرت عمل او را در هم شکسته و چه‌بسا ادراک زیبایی او را تضعیف کرده است. این جنبش به‌عنوان یک نماد تاریخی از اعتراض نسل جوان جامعه می‌تواند فریادی علیه الیناسیون در زیر چرخ‌دنده‌های سرمایه‌داری متأخر باشد. مارکوزه ضمن همراهی با احیای تخیل نقادانه از سوی گروه‌های معترض و تأیید نوع و ماهیت نافرمانی‌های ایشان باور داشت که در برابر این تمامیت‌خواهی چه‌بسا شیوه‌های طنز و تمسخر جزء ضروری سیاست باشد. تحقیر روحیه جدی ملال‌آوری که در گفتار و کردار سیاست‌مداران رسوخ کرده بود، به‌منزله تحقیر و نفی ارزش‌هایی است که آنان در ابتدا اعلام می‌کنند و خود اولین کسانی‌اند که آن را زیر پا می‌گذارند. به ‌زعم مارکوزه همان‌طور که تقدیر هنر به تقدیر انقلاب گره می‌خورد، به‌راستی ضرورت ذاتی فلسفه انتقادی است که متفکر را به همراهی با معترضان در هر مکان و زمان به خیابان‌ها بکشاند.
مه ٦٨، به‌مثابه فرصت
١٩٦٨ سالی است که به قول کورلانسکی، دورانی لقب گرفت که غیرممکن‌ها ممکن به نظر می‌رسید. درست مثل یکی از شعارهای مشهور این سال که می‌گفت: «واقع‌گرا باش اما غیرممکن‌ها را بخواه!» بر این اساس از این سال می‌توان به‌عنوان کانون و لحظه تاریخی یک دگرگونی بنیادین نام برد. جنبش‌های دانشجویی، همچون جنبش مه ٦٨ در فرانسه، پس از یک دهه اعتراض سرانجام سرکوب یا متلاشی شد. برخی از چهره‌های فکری مشهور آن سال‌ها به بیان نتایج و دستاوردهای آن پرداخته و کسانی هم به نکوهش و ناکامی این حرکت تاریخی علاقه نشان دادند. برای مثال لویی آلتوسر، فیلسوف مارکسیست ساخت‌گرا، ضمن انتقاد شدید از جنبش مذکور با دست‌گذاشتن بر تحلیل علمی خود از ساخت‌های متصلب سرمایه‌داری بر غیرممکن‌بودن «امر اجتماعی» تأکید کرده، بر آن بود که در ذیل ساخت‌ها هیچ‌گونه تغییر قابل توجه ممکن نیست.
در همین راستا‌ تری ایگلتون می‌نویسد: جنبش دانشجویی سراسر اروپا را در نوردید. پلیس و ارتش در خیابان‌ها به جدال با کسانی برخاستند که برای تأمین وحدت با طبقه ناراضی کارگر مبارزه می‌کردند؛ اما جنبش ناتوان از یک برنامه مشخص و رهبری سیاسی بود که پیامد آن را چیزی جز فروافتادن در دام مناقشه‌های بی‌دروپیکر سوسیالیسم و آنارشیسم نمی‌دانست. این امر خود تجلی شکست فلسفه انتقادی در پست‌مدرنیسم گردید. کارل پوپر هم به نقد و نکوهش دیدگاه حمایت‌گرایانه هربرت مارکوزه نسبت به جنبش دانشجویی پرداخت. مارکوزه معتقد بود حرکت دانشگاهیان هرچند نمی‌تواند جایگزین جنبش کارگری و بین‌الملل باشد؛ اما چه‌بسا نقش کاتالیزور و هموارکننده راه جنبش انقلابی است. در مقابل پوپر با تأکید بر مهندسی تدریجی و رفورمیستی در جامعه بر آن بود به جای دامن‌زدن به اعتراضات رادیکال و خیابانی باید در هر شرایطی بر اهمیت مرکزی نقش نهادهای سیاسی برای برنامه درازمدت اصلاحات اجتماعی تأکید کرد.  رویکرد و تفسیر یورگن هابرماس آخرین نماینده تفکر انتقادی واقع‌بینانه‌تر است. او ضمن تأکید بر اینکه دانشجویان و رویکرد هوشیارانه و انتقادی ایشان همواره یکی از مجاری مهم سنت روشنگری سیاسی بوده است و به‌همین‌دلیل با شیوه‌های نو و خلاقیت‌های اعتراضی جوانان در نافرمانی مدنی همراهی کرده، آنها را مهم و نمادین ارزیابی می‌کند؛ اما درعین‌حال با توجه به آثار این اعتراضات در مخدوش‌کردن ساحت حوزه عمومی بر آن بود که نمی‌تواند خشونت و رادیکالیسم جنبش را قبول کند.
اینک با لحاظ آنچه منتقدان و موافقان این جنبش گفته‌اند، در پس چند دهه از تاریخ این جنبش اعتراضی می‌توان از برخی دستاوردهای آن سخن گفت. به نظر می‌رسد در مهم‌ترین وجه آن باید توجه را به کلیت واژه «تغییر» نشان داد که به مسئله جدید تبدیل شد؛ کلمه‌ای که در گفته‌ها و خواسته‌های دانشجویان از همه نمایان‌تر بود. از آن پس در دل نظام‌های سیاسی اروپا و آمریکا بسیاری چیزها تغییر کرد: قوانین کار، بیمارستان‌ها و مهم‌تر از همه عرصه دانشگاه و نظام آموزشی؛ نظامی که در زیر سایه اقتدارگرایی صورتی از مدرسه‌گرایی کهنه‌شده را گرفته بود و نیازمند تکان جدی بود. همسو با آن دیوان‌سالاری بی‌اعتنا به مردم و خواسته‌هایشان که همچون طرفداران نظریه حقوق الهی حاکمان و شاهان اصرار داشتند: حکمران یا پدر بهتر از همه می‌داند! اما مه ٦٨ با جرئت‌دادن به نسل جدید آن زنجیره پولادین را در هم شکست. «ضمن آنکه دگرگونی در حوزه عادت‌های اجتماعی را شتاب بخشید» (سیل و مک کانویل، ٣١٦:١٣٨١).
چنانکه کورلانسکی به‌درستی گفته است، از نقطه‌نظر شرایطی که اکنون در آن واقع شده‌ایم، سال ١٩٦٨ حال‌وهوایی نوستالژیک دارد (کورلانسکی، ٥٤٩:١٣٩٥). به‌رغم کشته‌شدن‌ هزاران نفر در جنگ ویتنام که به‌شدت اعتراض دانشجویان را برانگیخته بود، انعکاس اخبار ‌میلیون‌ها گرسنه در بیافرا و درهم‌شکسته‌شدن جنبش مردمی در لهستان و چکسلواکی علیه توتالیتاریسم کمونیستی، قتل عام در مکزیک، ضرب‌وشتم بی‌رحمانه معترضان در کوچه و خیابان‌های پاریس و دیگر شهرهای اروپا و آمریکا، اما این سال برای خیلی‌ها سال بزرگ اراده و توانستن بود. آلبر کامو شهیر در کتاب «انسان طاغی» گفته است، آنها که مشتاق دوران صلح‌اند نه در پی درمان ریشه‌ای مشکلات، در اندیشه تسکین ناتوانی و بیچارگی خود هستند. نکته قابل توجه پیرامون اندیشه ٦٨ عبارت از این بود که با برانگیخته‌شدن شعله اعتراضات، بخش‌های مهمی از مردم گوشه و کنار جهان از سکوت و نگفتن‌ها خودداری کردند و این‌گونه تقویم تاریخ قرن بیستم در آن سال فراموش‌ناشدنی ورق خورد. تو گویی سفری طولانی و نفس‌گیر به پایان رسیده باشد؛ چونان مسافر «کمدی الهی» دانته که سرانجام از دوزخ بیرون آمد و به ستاره‌ها در آسمان خیره شد:
برای بازگشت از آنجا به جهان روشنایی،
من و راهنمایم به درون آن دهلیزهای پنهان، ره سپردیم.
و در ادامه آن راه، به استراحت و توقف نیندیشیدیم جز به صعود!
*منابع در دفتر  روزنامه موجود است

دولت کمینه و عدالت بازاری

گزارشی از کتاب جریان‌ساز رابرت نوزیک به‌ بهانه انتشار ترجمه فارسی
دولت کمینه و عدالت بازاری

کتاب مهم رابرت نوزیک، «بی‌دولتی، دولت، آرمان‌شهر»، قبل از انتشار ترجمه‌اش به فارسی کمابیش نزد خوانندگان ایرانی کتابی شناخته‌شده بود. دلیل آشنایی قبلی خوانندگان فارسی‌زبان با کتاب حاضر به خاطر نسبتی بود که با کتاب مهم جان رالز، «نظریه‌ای در باب عدالت» داشت و بحث‌هایی که درباره نظریه رالز در سال‌های اخیر در ایران به راه افتاد. نوزیک کتاب خود را در سال ١٩٧٤، سه سال بعد از کتاب رالز، منتشر کرد. کتاب خیلی زود به مانیفست فلسفی محافظه‌کاران و راست‌گرایان بدل شد؛ اگرچه او چندان با این جریان نیز مثل جریان رقیب راحت نبود. از میانه دهه ١٩٧٠ کتاب رالز و نوزیک نزد راست‌ها و چپ‌های لیبرال‌ به‌عنوان مهم‌ترین منابعی مطرح شدند که نقش و رابطه دولت و فرد را از دو منظر مخالف می‌کاوند: از یک‌سو نظریه رالز با تکیه بر عدالت اجتماعی و حمایت از دخالت دولت در روابط اقتصادی و اجتماعی از «دولت رفاه» دفاع می‌کرد و از سوی دیگر نوزیک با تکیه بر مالکیت شخصی و عدم دخالت دولت در روابط اقتصادی و اجتماعی از «دولت کمینه/حداقلی». گرچه خط سیاسی کتاب رالز تا حدی گسترده و مبهم است، اثر نوزیک دقیقا در چارچوب لیبرالیسـم دست‌راستی است. به‌همین خاطر در کنار ادعای نوزیک که کتابش را به‌شدت فلسفی می‌دانست، نوعی جدل سیاسی به حساب می‌آید. دیدگاه نوزیک نسبت به مسائل سیاسی و اقتصادی، استوار بر مبانی لیبرالیسم کلاسیک بود؛ درست برخلاف رالز که از لیبرالیسم قرن‌نوزدهمی فاصله گرفت. از این‌رو، نوزیک به‌عنوان یک راست جدید، نظریه رالز را در باب عدالت مصداق فاصله‌گیری از اصول بنیادین لیبرالیسم می‌دانست. به‌تازگی ترجمه فارسی کتاب حاضر پس از سال‌ها بحث درباره آن از سوی نشر مرکز منتشر شده است و اکنون خوانندگان فارسی‌زبان می‌توانند این دو اثر را با هم مقایسه و ارزیابی کنند.
در کتاب چه می‌گذرد؟
کتاب حاضر در پی پاسخ به پرسش‌های صریحی است: دولت و دولت‌مردان مجاز به انجام چه کارهایی هستند؟ حقوق فردی چقدر عرصه را برای دولت باز می‌گذارد؟ آیا مالکیت مجاز است؟ نسبت بازار، دولت و عدالت چیست؟ از پرسش‌ها چنین برمی‌آید که دغدغه اصلی کتاب ذات دولت، کارکردهای مشروع و توجیه‌های آن است. مهم‌ترین نتایجی که کتاب درباره دولت می‌گیرد از این قرار است: ١) دولت باید وجود داشته باشد و فقط دولت کمینه موجه است: دولتی که فقط کارکردهای محدود اعمال قراردادها و محافظت از افراد در برابر زور را دارد؛ ٢) هر دولتی بزرگ‌تر از دولت کمینه ناموجه است: دولتی که این حق اشخاص را که نمی‌توان به بعضی کارها وادارشان کرد نقض می‌کند؛ ٣) دولت کمینه هم برحق است و هم برانگیزنده. (ص١) این نتایج برای نوزیک دو مدلول ضمنی دارد: «دولت مجاز نیست از سازوبرگ جبرآمیزش برای واداشتن برخی شهروندان به کمک‌کردن به دیگران یا برای بازداشتن افراد از برخی کارها به‌خاطر صلاح خود آنها یا به‌خاطر محافظت از خود آنها استفاده کند». کتاب می‌کوشد نشان دهد فقط دولت کمینه از حیث اخلاقی عادلانه است. دولت کمینه برای نوزیک دولتی است که فقط در مقابل زور، دزدی و فریب از حقوق شهروندانش دفاع می‌کند و نیرویی است ضامن اجرای قراردادهای اجتماعی (نتیجه اول). نوزیک با این استدلال که دولت حداقلی عادلانه است، می‌خواهد آنارشی و بی‌دولتی را نفی کند که البته پسند هیچ فرمی از دولت‌گرایی نیست. او با تأکید بر اینکه هیچ چیز عادلانه‌تر از یک دولت کمینه نیست، اشکال مختلف سوسیالیسم و سایر ایدئولوژی‌های چپ‌گرا را رد می‌کند (نتیجه دوم و سوم). بنابراین از نظر نوزیک مسائلی عمومی نظیر تعلیم‌وتعلم همگانی، حمل‌ونقل عمومی، بهداشت عمومی، راه‌ها، مراکز تفریحی و مسائلی از این دست عادلانه نیست چون برای دولت سود مضاعف به همراه دارد. کتاب در سه بخش تنظیم شده است که هر بخش را می‌توان در نسبت با این نتایج خواند: بخش اول، «نظریه وضع طبیعی»، وجود دولت را توجیه و آنارشی و بی‌دولتی را کاملا رد می‌کند. در بخش دوم، «فراتر از دولت کمینه»، ادعا می‌کند دولتی بزرگ‌تر از دولت کمینه نمی‌تواند موجه باشد و تاکید دارد هیچ چیزی بیش از یک دولت کمینه نمی‌تواند حقوق فردی را بی‌نقص به‌جا آورد. همچنین در بخش دوم مشخصا به مسئله عدالت توزیعی می‌پردازد و ضمن رد آن، نظریـه عدالت استحقاقی خود را مطرح می‌کند: ایده «عدالت در داشتن». در بخش سوم برای واکاوی ملال‌آوری دولت کمینه سراغ نظریه آرمان‌شهری می‌رود که هر فردی در آن می‌تواند رویاهای تحقق‌نیافته خود را محقق کند. چارچوب این آرمان‌شهر را نیز دولت کمینه تأسیس می‌کند.
چرا دولت کمینه؟
نوزیک در بخش اول با توصیف وضع طبیعی و موقعیت افراد در آن، وضعیت بی‌دولتی و آنارشی را قویا مردود می‌داند و از ضرورت وجود یک دولت می‌گوید. این کار او شبیه لاک است. اما نوزیک، برخلاف لاک، مدعی است بدون استفاده از نظریه قرارداد اجتماعی ضرورت دولت کمینه را توجیه می‌کند. مسیر توصیف نوزیک برای رسیدن به دولت کمینه را این‌چنین می‌توان خلاصه کرد: در وضعیت طبیعی، امنیت و حفاظت در برابر دیگران نخستین نیاز است. برای این کار بنگاه‌ها و انجمن‌های محافظ خصوصی شکل می‌گیرند. پس از مدتی بین آنها و مشتریانشان اختلاف به وجود می‌آید. جانبداری هر بنگاهی از مشتری خود در نهایت منجر به جنگ میان رقبا می‌شود. با مسامحه می‌توان گفت، نوزیک جای جنگ بین افراد در نظریه لاک را با جنگ و برخورد بنگاه‌ها در نظریه خود عوض می‌کند. در چنین وضعیتی در نهایت یکی از بنگاه‌‌ها، آن دیگری را از کار می‌اندازد. (صص٣٢-٢١) در واقع «بنگاه محافظ عملا به بنگاه مسلط و انحصارگر تبدیل می‌شود چون در وضعیت‌های تعارض با بنگاه‌های دیگر از زور استفاده می‌کند و صرفا در وضعیت رقابت با آنها قرار نمی‌گیرد». (ص٢٤٠) در وضع طبیعی دسته‌های انسان‌ها می‌توانند انجمن‌های حفاظت متقابل تشکیل دهند، اما «انجمن محافظ مسلط چه فرقی با دولت دارد» و آیا اصلا فرق دارد؟ (ص ٣٢) گرچه برای نوزیک انجمن مسلط «کاملا» یک دولت نیست طرح انجمن‌های محافظ خصوصی را با دولت کمینه متفاوت می‌داند. نوزیک دو دلیل می‌آورد:
«١- به نظر می‌رسد این طرح اجازه می‌دهد که برخی افراد حقوق‌شان را خود اعمال کنند ٢- به نظر می‌رسد این طرح از همه افراد درون قلمروش محافظت نمی‌کند». (ص٣٨) در چنین وضعی نوزیک معتقد است کسانی پیدا خواهند شد که بخواهند خودشان حقوق خود را تعیین کنند. در نظر نوزیک اگر این شرکت یا انجمن را دولت بنامیم باید مستقل‌ها را نیز بازی داد. او به‌رغم مخالفت با سنت نظریه‌پردازی درباره دولت که ویژگی دولت را انحصار استفاده از زور و خشونت می‌داند، در این مورد اعمال زور را نه‌تنها ضروری بلکه اخلاقی دانسته و تأکید دارد به هر زوری که شده مستقل‌ها باید از بنگاه محافظ مسلط بهره‌مند شوند. او این بنگاه را که در کار اعمال و اجرای حق است و آن را در انحصار خود دارد به طور ضمنی دولت می‌نامد: «به نظر می‌آید بنگاه محافظ مسلط در یک سرزمین نه‌فقط انحصار لازم بر استفاده از زور را ندارد، بلکه حفاظت را نیز برای همگان در سرزمین خود فراهم نمی‌کند و لذا به نظر می‌رسد که بنگاه مسلط اصلا دولت نیست. اما این به‌نظررسیدن‌ها آدمی را فریب می‌دهد». (ص٤٢) اما نوزیک جنس این دولت را نه کمینه بلکه فروکمینه می‌نامد (صص٤٥-٤٣) و تأکید دارد دو گذر باید رخ دهد «گذار نخست از نظام بنگاه‌های محافظ خصوصی به دولت فروکمینه [...] دو، گذار از دولت فروکمینه به دولت کمینه». گذار اول با فرایند دست نامرئی و گذار دوم از لحاظ اخلاقی رخ می‌دهد. (ص٧٥) در ادامه بخش اول نوزیک مدعی است دولت کمینه نه‌تنها انحصار حفاظت از حقوق را دارد، نه‌تنها تابع مشتریان ویژه خود نیست، بلکه به زور از حقوق همگان باید محافظت کند. ازاین‌رو، دولت کمینه تنها و بزرگ‌ترین دولت توجیه‌پذیر است. در مجموع، نتیجه استدلال نوزیک این است که هر دولتی بزرگ‌تر از دولت کمینه هم ناعادلانه است و هم وضعیتی ناعادلانه‌‌ به وجود می‌آورد: چون این دولت‌ها حافظ حقوق همگان نیستند. بنابراین مسئله او نه وجود یا عدم وجود دولت، بلکه تبدیل دولت‌های بزرگ و فروکمینه به دولت کمینه است. در فصل دوم، نوزیک با این اصل نسبت دولت کمینه خود را باعدالت نشان می‌دهد و البته ادعای متفکرانی چون رالز را رد می‌کند که دولتی بزرگ‌تر به نام دولت رفاه را برای عدالت توزیعی ضروری می‌دانند.
نفی عدالت توزیعی، بسط عدالت استحقاقی
در نظر نوزیک تنها نظریه عدالت سازگار با حقوق طبیعی و الزامات ناشی از آن نظریه تاریخی عدالت است. او در نقد نظریات غیرتاریخی معتقد است هر نظریه عدالتی که به اصول تاریخی و چگونگی کسب ثروت توجه نکند ناقص است. به زعم او نظریه تاریخی عدالت به‌جای معرفی الگویی برای توزیع منابع و امکانات یا بازتوزیع ثروت و دارایی‌ها، در پی شناخت شیوه به‌دست‌آوردن و انتقال اموال و دارایی‌هاست. این رویکرد به حفظ و شناخت حقوق مالکیت توجه دارد. بر این اساس، نوزیک هر اندیشه توزیعی را ناقض عدالت می‌داند، چه رسد به عدالت توزیعی که به گمان او اصلا قابل دفاع نیست. جایگزین «عدالت توزیعی» در نظریه نوزیک عدالت استحقاقی است. این نظریه سه اصل بنیادین دارد: ١) اصل عدالت در اکتساب: اکتساب اولیه دارایی‌ها به‌معنای تصرف چیزهای بی‌مالک.
٢) اصل عدالت در انتقال: انتقال دارایی‌ها از فردی به فرد دیگر، یعنی انتقال داوطلبانه و غیراجباری اشیا و کالاها به دیگران. ٣) عدالت به‌معنای رفع بی‌عدالتی ناشی از نقض دو اصل اول. در نظر نوزیک عدالت یعنی وضع موجود توزیع ثروت و دارایی‌ها که عملا نتیجه فرایند مبادلات آزاد و داوطلبانه است. (صص ٢-٢٠٠) به بیانی دیگر، نوزیک تأکید داشت اموال و کالاها مائده‌هایی آسمانی نیستند که عادلانه و منصفانه میان افراد تقسیم شوند (ص٢٥٩) بلکه متعلق به کسانی است که یا تصاحب‌شان کرده‌اند، یا خودشان آنها را ساخته‌اند، یا از طریق منصفانه‌ای به آنها منتقل شده است. بااین‌حال نوزیک تأکید دارد هر شکلی از توزیع ثروت، اموال و دارایی‌ها، فارغ از اینکه چقدر ناعادلانه باشد، فقط تحت شرایطی عادلانه است که با توزیعی عادلانه به‌وسیله ابزار قانونی انجام شود. ابزارهای قانونی نیز در نسبت با این سه اصل تعریف می‌شود: اولین ابزار قانونی توزیع ثروت دارایی‌ها از چیزهای بی‌مالک است. دومین ابزار، انتقال داوطلبانه مالکیت دارایی‌ها به فرد دیگری است. سومین ابزار نیز اصلاح و جبران بی‌عدالتی‌های گذشته در به‌دست‌آوردن ثروت یا انتقال دارایی‌ها است. نوزیک تأکید دارد، هر کسی، هر چیزی از این طریق به دست آورده باشد به‌لحاظ اخلاقی مستحق داشتن آن است. بنابراین، نظریه عدالت استحقاقی نوزیک این‌چنین خلاصه می‌شود: توزیع ثروت، درآمد و دارایی‌ها در یک جامعه فقط در شرایطی عادلانه است که هر فردی در جامعه مستحق دارایی‌های خود باشد. این دیدگاه مغایر با دیدگاه رالز درباب عدالت است. در نظر رالز دولت باید بتواند با قدرت حداقلی از ثروت و دارایی یک زندگی خوب و آسوده را برای همه شهروندان تضمین کند. طبق نظریه عدالت رالز، توزیع نابرابر ثروت و دستمزد فقط در شرایطی مجاز است که اقشار فقیرتر جامعه از هر شرایط توزیعی دیگری غنی‌تر و آسوده‌تر باشند. نوزیک در بخش دوم کتاب ضمن پاسخ به نظریه رالز او را متهم می‌کند به برداشت غلط از عدالت توزیعی: به زعم او، رالز «عدالت در گرفتن» را به اشتباه جای «عدالت در داشتن» گذاشته است. مع‌الوصف، گرچه نوزیک با تأکید بر اصول سه‌گانه خود در تعریف عدالت استحقاقی می‌کوشد بدیلی برای دولت‌های موجود ارائه دهد و به‌رغم ادعای تاریخی‌بودن نظریه عدالت خود، هیچ اشاره‌ای ندارد به منشأهای مدرن جامعه نابرابر: به جهانی که با نخستین کارخانه جهان جدید در لانکاشایر و انقلاب ١٧٨٩ فرانسه آغاز شد، با بنای نخستین شبکه راه‌آهن به پیش رفت. خاستگاه نظریه نوزیک تا وضع طبیعی عقب می‌رود اما صرفا در سطح نظر و در ابعاد کاملا فردی بدون اشاره‌ای به بستر و زمینه ظهور و بروز آن در فرایند تاریخی. مشخص نیست نقش خشونت، زور و قدرت در تصرف و تملک بر چیزها چیست؟ در روایت تاریخی نوزیک از عدالت کمترین اشاره‌ای به فرایند انباشت اولیه، رونق بازار در قبل و بعد از صلح وستفالی، کشف قاره آمریکا، عصر واسگادوگاما و انقلاب صنعتی و دیگر فرایند‌های انباشت ثروت نمی‌شود. این عوامل تاریخی باید برای نظریه نوزیک مهم باشند؛ چون نظریه عدالت استحقاقی او اکتساب و انتقال ثروت از یک شخص به شخص را در سطحی تاریخی- نظری و در فرایند شکل‌گیری جوامع مدرن توضیح می‌دهد. طرفه آنکه ماحصل نظریه عدالت استحقاقی دفاع قاطع از «کارکرد آزادانه بازار» است که ریشه‌ای کاملا تاریخی در وقایع مذکور دارد.  
آرمان‌شهری در سایه آنارشیسم بازاری
آنارشیستی‌خواندن نظریه نوزیک پذیرفتنی نیست؛ اما نمی‌توان خوانندگان را سرزنش کرد، اگر بوی آنارشیسم از میان سطور کتاب بشنوند. در ظاهر، کتاب از نوعی آنارشیسم فردگرایانه‌ دفاع می‌کند؛ ولی جامعه ایده‌آل آن بیشتر به جامعه‌ای اتمیزه پهلو می‌زند. در جامعه مدنظر کتاب، افراد همچون اتم‌های منفرد و مجزا در تقابل با دولت بزرگ‌تر یا دولت رفاه از دولت کمینه دفاع می‌کنند تا بتوانند از این طریق آرمان‌شهرهای شخصی خود را ذیل آموزه کانتی محقق سازند: «فرد غایت است» (ص٥٠) و دولت کمینه باید در خدمت او باشد؛ بااین‌حال، کتاب حاضر را نمی‌توان آنارشیستی خواند: نخست به‌این‌دلیل که چه نزد آنارشیست‌های فردگرا مثل پرودن و گادوین و چه نزد آنارشیست‌های جمع‌گرا مثل باکونین، جامعه آنارشیستی براساس همکاری داوطلبانه شکل می‌گیرد که در آن افراد بدون ترس از تنبیه یا پاداشی دست به عمل می‌زدند. آنها سرشت آدمی را پاک و جامعه‌پذیر می‌دانستند؛ اما نوزیک برخلاف آنها از اراده بنگاه یا انجمن محافظ مسلط می‌گوید. همچنین به نظر می‌رسد کتاب پیرو این آموزه آنارشیست‌ها است که دولت ضرورتا حقوق فردی را نقض می‌کند؛ اما در همان فصل اول کتاب روشن می‌شود محدود به این نظر نیست و فقط دولتی بزرگ‌تر و قدرتمندتر از دولت کمینه را به ضرر حقوق فردی می‌داند. به‌همین‌خاطر، ضمن تأکید بر دیدگاه شبه‌آنارشیستی مبتنی بر حقوق مطلق فردی، فقط دولت کمینه را ضامن این حقوق می‌داند. نوزیک برخلاف چپ‌های لیبرال و سوسیال‌دموکرات‌ها مدعی است هر دولتی که قدرتی بیش از قدرت دولت کمینه داشته باشد، حقوق طبیعی شهروندان خود را نفی خواهد کرد؛ بنابراین دولت نباید این‌قدر بزرگ باشد که قیمت‌ها را کنترل کند، حداقل دستمزد را تعیین کند و دخالت‌هایی از این دست. چون دولت‌ با چنین اقدامی حق طبیعی شهروندان را زیر پا می‌گذارد؛ مثلا حق کارگران برای مطالبه دستمزد خود به میزانی که خود کافی می‌دانند. او می‌نویسد: «چرا کسی که ترجیح می‌دهد فیلم ببیند؛ مجبور باشد درخواست اجباری کمک به نیازمندان را بپذیرد؛ اما کسی که ترجیح می‌دهد غروب خورشید را تماشا کند، مجبور نباشد؟» (ص٢٢٥). به اعتقاد نوزیک، دولت نباید این‌قدر قدرت داشته باشد که بتواند هزینه تحصیلات عمومی و مراقبت‌های بهداشتی را از طریق مالیات شهروندان تأمین کند؛ چون شاید شهروندان بخواهند پول خود را در بخش‌های خصوصی هزینه کنند و دخالت دولت حق آنها را ضایع کند. در همین راستا، نوزیک با هر شکلی از مالیات‌ستانی اجباری نیز مخالف است و آن را ناعادلانه می‌داند. (ص٢٢٤). در نظر او «مالیات‌گرفتن از درآمد کار فرد هم‌تراز است با واداشتن او به کار اجباری» (ص٢٢٣). کسانی که مالیات‌ها را مجاز می‌دانند، اصولی در باب عدالت توزیعی مثل مالکیت (نسبی) دیگران بر آدمی و فعالیت و کارش را بنیاد می‌گذارند. «این اصول گذار از عقیده لیبرال‌های کلاسیک درباره مالکیت بر خویشتن به دریافتی از حقوق مالکیت (نسبی) در انسان‌های دیگر را به دنبال دارد» (ص٢٢٨). اگرچه در نظر نوزیک با تصرف‌کردن چیزی وضعیت آدمی بدتر می‌شود: نخست از این حیث که او فرصت بهتر‌کردن وضع خود را با تصرف آن چیز از دست می‌دهد و دوم اینکه آنچه را قبلا می‌توانست آزادانه به کار گیرد، دیگر نمی‌تواند؛ اما او بسیار به لاک و لیبرال‌های کلاسیک پایبند است و در نهایت با تملک و تصرف چیزها نه‌تنها مخالف نیست بلکه موافق است (صص٢٣٣-٢٢١). لاک، فیلسوف بزرگ لیبرالیسم، هم در زندگی شخصی و تجاری، هم در فعالیت سیاسی و هم در آرای فلسفی خود حتی تملک بر انسان (برده‌داری) را نیز مجاز و قانونی اعلام کرد. نوزیک با دفاع از «کارکرد آزادانه بازار» (ص٢٤٠)، معتقد است وضع ندارها در چنین نظامی بدتر از نظام‌های دیگر نیست. ازاین‌رو، چندان هم بیراه نیست اگر سطحی از آنارشیسم فردگرایانه به نظریه او نسبت داده شود که از نیمه دوم قرن گذشته به‌عنوان «آنارکو-کاپیتالیسم» شناخته می‌شود: شکلی از آنارشیسم که به دنبال بازار بدون نظارت و دخالت دولت و فعالیت بنگاه‌های خصوصی است. بی‌جهت نیست او از هر شکل مالکیت خصوصی قویا دفاع می‌کند (ص٥-٢٣٤). مالکیت خصوصی، بهداشت و درمان خصوصی، مدارس خصوصی، رفاه و سرگرمی خصوصی و... همگی از نظر نوزیک نه‌تنها مصداق عدالت، بلکه پیامد ناگزیر تحقق عدالت است؛ هرچند آرای نوزیک کاملا با آرای بانیان آنارکو-کاپیتالیسم، همچون موری راتبارد، اختلافاتی دارد، تأثیر این سنت بر جنبش لیبرتارین آمریکا و اندیشه معاصر لیبرتارین و لیبرالیسم کلاسیک کاملا آشکار است.

رالز و عدالت

رالز و عدالت

نظریه عدالت رالز یکی از مشهورترین نظریات فلسفه سیاسی قرن بیستم است. این نظریه با کتابی به همین نام در سال ١٩٧١ بر سر زبان‌ها افتاد. رالز در این کتاب می‌کوشد با به‌کارگیری اشکال گوناگون قرارداد اجتماعی معضل عدالت توزیعی (توزیع عادلانه مواهب در یک جامعه) را حل و رفع کند. نظریه منتج از این کتاب به طرح «عدالت به‌مثابه انصاف» مشهور است و به دو اصل عدالت می‌انجامد: اصل آزادی و اصل تفاوت.
هدف رالز در کتاب «نظریه‌ای در باب عدالت» نوعی آشتی بین آزادی و برابری است، یعنی رسیدن به ساختار یک جامعه نظم‌یافته. محور این تلاش شرحی از شرایط تحقق عدالت، ملهم از دیوید هیوم، و نوعی وضعیت انتخاب منصفانه مشابه ایده‌های کانت است برای طرفینی که به این شرایط بر می‌خورند.
رالز متعلق است به سنت قرارداد اجتماعی، گرچه با دیدگاهی متفاوت از متفکران پیش از خود. به‌خصوص او با استفاده از یک دستگاه مفهومی ساختگی اصول عدالت را بسط می‌دهد: وضع اولیه که در آن هر شخصی از پشت حجاب جهل نسبت به اصول عدالت تصمیم می‌گیرد. این «حجاب» به‌گونه‌ای است که آدمیان را نسبت به هر واقعیتی درباره خودشان کور می‌کند و آنها نمی‌توانند اصول را به‌نفع خود مصادره کنند. در وضع اولیه «... هیچ‌کس جایگاه خود، موقعیت طبقاتی یا شأن اجتماعی خود را در جامعه نمی‌شناسد، هیچ‌کس نمی‌داند سهم او، هوش او، قدرت او و نظایر آن در توزیع دارایی‌ها و توانایی‌های طبیعی چقدر خواهد بود. حتی فرض می‌کنم اشخاص برداشتی از خیر یا گرایش‌های روانشناختی مختص خود ندارند. اصول عدالت پشت حجاب جهل انتخاب می‌شوند.» نظریه عدالت رالز به‌طور خلاصه معتقد است منابع طبیعی محدودند و انسان‌ها با توجه به ویژگی‌های خود یعنی خودپسندی و حسادت بر سر تقسیم و بهره‌مندی از این منابع با هم درگیر خواهند شد. برای حل این مشکلات باید به اصول عدالت در وضع اولیه متوسل شد.
بنابر نظر رالز، جهل به این جزئیات درباره خود منجر به اصولی می‌شود که برای همگان منصفانه است. تفاوت‌های نژادی، فرهنگی و قومی از بین می‌رود و انسان‌ها از شعور و فهم متوسط و عادی برخوردارند و در جهل با هم برابرند. اگر یک فرد نداند سرنوشتش در جامعه مفروض چه می‌شود، به احتمال زیاد هیچ طبقه‌ای از مردم را بر طبقه دیگر برتری نمی‌دهد، بلکه طرحی از عدالت در می‌اندازد که با همه به انصاف رفتار می‌کند. رالز مشخصا ادعا می‌کند که همه آدم‌ها در وضع اولیه یک راهبرد حداکثری اختیار می‌کنند که به نفع پایین‌ترین اقشار جامعه خواهد بود و امیدواری‌های آنها را به حداکثر می‌رساند.
مبنای وضع اولیه رالز بر یک «نظریه موجز درباره موهبت» است که به زعم او «عقلانیت پشت انتخاب اصول را در وضع اولیه توضیح می‌دهد». بعد از اینکه ما دو اصل را از وضع اولیه نتیجه گرفتیم به یک نظریه کامل درباره موهبت می‌رسیم.
رالز مدعی است اشخاص در وضع اولیه دو اصل اختیار می‌کنند که بر حقوق و وظایف‌شان حکمفرماست و نحوه توزیع مزایای اجتماعی و اقتصادی را در سرتاسر جامعه مشخص می‌کند. بنا به اصل تفاوت، نابرابری در توزیع مواهب فقط در صورتی مجاز است که به نفع بی‌بهره‌ترین اعضای جامعه باشد.
نتایج ناشی از وضع اولیه هم فرضی‌اند و هم غیرتاریخی. فرضی به این معنا که اصول مذکور بر مبنای توافقی است که در شرایط خاص صورت خواهد گرفت نه توافقی که نقدا صورت گرفته. استدلال رالز این است که اصول عدالت اصولی‌اند که اگر آدمیان در وضع فرضی اولیه بودند بر سر آن توافق می‌کردند و در نتیجه این اصول بار اخلاقی دارند. غیرتاریخی به این معنا که در جهان خارج هرگز جز در موارد تجربی محدود احراز نشده‌اند یا نمی‌توانستند بشوند.
دو اصل عدالت
رالز دو اصل مهم را مطرح می‌کند و اولویت را به آزادی می‌دهد. اصل نخست تضمین‌کننده آزادى است و اصل دوم، چارچوبى براى حدود برابرى آدمیان به دست می‌دهد تا به‌گونه‌ای آزادی و برابری با هم جمع شوند: نه آزادى فداى برابرى شود و نه برابرى انسان‏ها به بهانه آزادى نادیده انگاشته شود. «اول: هر شخص بایستی حق برابر نسبت به موسع‌ترین آزادی‌های پایه‌ای داشته باشد که با آزادی دیگران نیز جور دربیاید.» آزادی‌های پایه‌ای شهروندان برای رالز عبارتند از: آزادی سیاسی رأی‌دادن و منصب‌گرفتن، آزادی بیان و تجمع، آزادی عقیده، آزادی دارایی شخصی و آزادی از دستگیری دلبخواهی فرد. اصل دوم: نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی را باید به‌گونه‌ای برطرف کرد که الف) بیشترین نفع را به کم‌بهره‌ترین اعضای جامعه برساند؛ ب) مناصب و جایگاه‌ها تحت‌شرایط برابری منصفانه فرصت‌ها به روی همگان گشوده باشد.
منتقدان و موافقان
در سال ١٩٧٢، مارشال کوهن مقاله‌ای تمجیدآمیز درباره «نظریه‌ای در باب عدالت» در «نیویورک‌تایمز بوک‌ریویو» نوشت. او استفاده رالز از تکنیک فلسفه تحلیلی را تحسین کرد و معتقد بود همین قضیه کتاب را به بهترین و قاطعانه‌ترین دفاع از سنت قرارداد اجتماعی بدل می‌کند. پس از او بسیاری کتاب را ستودند و بسیاری به نقد کشیده‌اند. مشهورترین منتقدان از طیف راست رابرت نوزیک و آلن بلوم و از طیف چپ رابرت پل ولف و مایکل سندل بوده‌‌اند. به اعتقاد سندل، رالز آدمیان را تشویق می‌کند به عدالت بیندیشند حال آنکه آنها را از آمال و ارزش‌هایی جدا می‌کند که معرف ایشان است و به آنها امکان می‌دهد عدالت را تعریف کنند. سندل سنگ بنای فلسفه سیاسی رالز را استوار بر یک متافیزیک غیرقابل‌دفاع از «خود» می‌داند. نظریات رالز بر فرضیات متافیزیک فلسفه اخلاق کانت بنا می‌شود. از نظر کانت مبنای قانون اخلاقی را نه در ابژه بلکه باید در سوژه عقل عملی یافت، فاعلی که اراده خودمختار دارد. چیزی به‌جز خودِ سوژه همه هدف‌های ممکن نمی‌تواند ایجاد حق کند و این تنها سوژه‌ای است که فاعل اراده خودمختار نیز هست. این تصور سوژه‌ای که مقدم بر و مستقل از اعیان شناخت خویش است مبنایی برای قانون اخلاقی عرضه می‌کند که برخلاف مبانی تجربی صرف، نه به غایت‌گرایی و نه به روان‌شناسی موکول است و به‌این‌ترتیب بینش وظیفه‌گرایانه را تکمیل می‌کند. به‌این‌ترتیب کانت و به‌تبع او رالز در نظریه عدالت، درک اصول عدالت را با تصور خاصی از سوژه گره می‌زنند و داوری افراد را در شرایط خاص تنها راه رسیدن به اصول عدالت می‌دانند. هرچند در تصویر این شرایط مطلوب، بین محتوای عدالت در نظریات کانت و رالز، همسویی کاملی وجود ندارد و فرد اخلاقی کانت، دقیقا همان فرد موجود در وضع اصیل رالز نیست، اما از نظر سندل هم فرد اخلاقی کانت (که حاکم و داور اصول اخلاقی و اصل موضوعه عدالت است) و هم تصور رالز از افراد وضع اولیه (که گزینش و توافق بر سر محتوای اصول عدالت را برعهده دارند) بر این پیش‌فرض نظری استوار است که فرد و هویت او می‌تواند از غایات، اهداف و آگاهی سوژه جدا شود.

مخاطب جور و ادبیات ناجور

 مخاطب جور و ادبیات ناجور


گروه فرهنگ و هنر – بهنام شریفی: صحبت‌های مهران مدیری در برنامه جمعه شب«دورهمی» واکنش‌ها و اعتراض‌هایی را در فضای مجازی به راه انداخته و برخی مخاطبان، جملات انتقادی او را به جریانات سیاسی کشور نسبت می‌دهند. مهران مدیری در برنامه جمعه شب «دورهمی» در ادامه بیان تعریف «شجاعت» عباراتی را مانند «جواب آن دل و جرات خارق‌العاده را با سازش‌کاری و منفعت‌طلبی می‌دهیم» و «تو که نمی توانی، بتمرگ خانه‌ات» به کار برد. ایسنا نوشت :این جملات مدیری با واکنش‌های مختلف کاربران در فضای مجازی روبه‌رو شده که برخی از آن‌ها این ادبیات را نامناسب می‌دانند و نسبت به آن معترض‌اند.مهران مدیری در برنامه جمعه شب گفت: «عده‌ای جرات کردند وارد عملیاتی شوند که به آن‌ها گفته شده بود، برگشتی در آن نیست. اگر ما بودیم چه کار می‌کردیم، امروز که شرایط کاملا عادی است، جواب آن دل و جرات خارق‌العاده را با سازش‌کاری و منفعت‌طلبی می‌دهیم. اگر دل و جرات بعضی از کارها را ندارید، چرا پست‌هایی را می‌گیرید که انجام وظایفش دل و جرات می‌خواهد، تو که نمی‌توانی بتمرگ خانه‌ات».اعتراض مردم در شبکه‌های اجتماعی تا آنجا ادامه یافته که حتی کمپین‌هایی علیه مدیری به راه افتاده و تعداد اعضای آن نیز رو به افزایش است.بسیاری معتقدند که اگر باید صداوسیما تریبون منتقدان هم باشد، چرا این تربیون در اختیار افراد یا هنرمندان با نگاه‌های متفاوت قرار نمی‌گیرد؟ مهران مدیری پیش از این هم به خاطر حرفهایش در برنامه ای که راجع به طلاق بود، اعتراض های بسیاری را برانگیخت. مخالفان اعتقاد داشتند که مدیری با ادبیات نامناسبی به زن ها توهین کرده است. باید استند آپ کمدی را بشناسیم تا بتوانیم به قضاوتی فارغ از هیجان های آنی دست پیدا کنیم. به همین علت مطلب پیش رو راجع به استندآپ کمدی و ویژگیهای آن است.
تعریف استندآپ کمدی
ایستخند یا کمدی ایستاده یا کمدی استندآپ یا استندآپ کمدی به انگلیسی« Stand-up comedy» نوعی از کمدی است که در آن، اجراکننده بدون وجود دیوار چهارم و به‌صورت مستقیم با شنوندگان صحبت می‌کند.این کمدی معمولاً توسط یک نفر اجرا می‌شود. در این نمایش، کمدین با اجرای سریعی از داستان‌گویی، لطیفه و شوخی‌های کوتاه و گذرا و بداهه‌سازی‌هایی که جمع تماشاگران پذیرای آنها باشند، به انتقال مضامین می‌پردازد. اجراکننده معمولاً سرنوشت مسائل و معضلاتی را که به‌طور بسیار مهم و جدی اجتماع کلی را درگیر خود ساخته به چالش می‌کشد، به این امید که باعث شگفتی و خنده تماشاگران شود و مشکلات اجتماع را با لبخند تبدیل به آرامش کند.این نوع ژانر اولین بار به شکل کارناوال‌های کوچک موزیکال بین سده‌های ۱۸ و ۱۹ در انگلستان به‌وجود آمد و پس از آن به روسیه و آمریکا رفت. از جمله هنرمندانی که اجرای استندآپ کمدی داشته‌اند می‌توان به جیم کری، مستر بین و رابین ویلیامز اشاره کرد.
استندآپ کمدی در ایران
در ایران قبل از انقلاب ۱۳۵۷ نورمن ویزدوم، کمدین مشهور، چند بار اجرای استندآپ کمدی داشته است. و اما توسط هنرمندان ایرانی در قالب لطیفه و تقلید صدا توسط اشخاصی چون سید کریم برادران تقدسی و برادران طلایی تجربه شد و به‌شکل فنی و حرفه‌ای و مطابق با تعریف آن، منوچهر نوذری وعلی تابش از اولین کسانی بودند که اجرای استندآپ کمدی داشتند.پس از انقلاب ۱۳۵۷ از چهره‌های بنام دیگرِ استندآپ کمدی ایران به حسن ریوندی، حمید ماهی‌صفت، هادی خرسندی، ابراهیم نبوی، رضا ارحام صدر، و امیر کربلایی‌زاده و به تازگی مهران مدیری در برنامه دورهمی در صداوسیما می توان اشاره کرد.
استندآپ کمدی های خندوانه
خندوانه در سری دوم خود به سراغ بازیگران کمدی و طنز سینما، تئاتر و تلویزیون رفت و از آنها خواست تا با اجرای زنده در مقابل مخاطبان استودیویی و خانگی تلویزیون پا به رقابتی بگذارند که مردم آن را داوری می‌کنند. رامبد جوان که همچنان بخش گفت‌وگوی خود را که بسیار هم مورد اقبال قرار گرفت دنبال می‌کرد، با اضافه شدن این بخش خندوانه را وارد مرحله تازه‌ای از جذابیت کرد که فایل‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی بازنشر و حرف‌هایی که همه جا از آن زده ‌می شد، گواه آن بود. اما این مسابقه فراز و فرودهای جالب و متعددی داشته است. خیلی‌ها که پیش‌تر چهره برجسته‌ای در کمدی و طنز محسوب می‌شدند نتوانستند انتظارات را برآورده کنند و برخی دیگر که شاید بازیگر هم نبودند فراتر از حد تصور ظاهر شدند. همه اینها سبب شده تا این ایده مطرح شود که استندآپ کمدی گونه‌ای خاص از کمدی است که نیازمند دانش و تجربه خاص است و لزوما بازیگران طنز نمی‌توانند استندآپ کمدی‌های قابل قبولی ارایه دهند. از جمله کسانی که در این برنامه به اجرای استند آپ کمدی پرداختند می توان به اسامی زیر اشاره کرد: مهران غفوریان، رضا شفیعی جم، امین حیایی، امیر مهدی ژوله، جواد رضویان، نادر سلیمانی، امیر کربلایی زاده و علیرضا مسعودی.
آسیب شناسی رابطه مردم و تلویزیون
با توجه به ویژگیهای ذکر شده و نگاهی به سیر تاریخی استند آپ کمدی در ایران باید به چند نکته توجه کنیم: 1-یکی از ویژگیهای مهم استندآپ کمدی بیان مشکلات و مسائل اجتماعی – سیاسی است. کمدین های بزرگ تاریخ سینما و تلویزیون جهان با زبان کمدی صریح ترین و تندترین انتقادها را نسبت به مسائل اجتماعی ، فرهنگی و حتی سیاسی داشته اند. لنی بروس که باب فاسی از زندگی او فیلمی به نام لنی با بازی داستین هافمن ساخت، مثال خوبی است. کسی که از شوخی های پیش پا افتاده در کلاب های کوچک شروع کرد و در نهایت در مقابل اوضاع زمانه خود ایستاد. 
ذکر این ویژگی در راستای تایید یا تکذیب نگاه و حرفهای مدیری نیست. مدیری مثل هر کمدین دیگری حق دارد که نظر خود را راجع به مسائل گوناگون در قالب کمدی مطرح کند. دیگران هم حق دارند که نسبت به حرفهای او واکنش نشان دهند. اما حجم این واکنشها و برخوردهای افراطی نشان می دهد که فرهنگ نقد پذیری و مدارا هنوز در ما به وجود نیامده است. 2- یکی از مهمترین ویژگیهای رسانه تلویزیون فراگیر بودنش است. با وجود رسانه های تکنولوژیکی که در این سالها به ایران آمده است، تلویزیون همچنان در بسیاری از شهرها و شهرستانهای ایران مخاطب دارد. به خاطر همین مخاطب میلیونی کسی که کارگردانی و اجرای یک برنامه پر مخاطب را دارد، باید نسبت به فرهنگ عمومی مسئول باشد . مهران مدیری با سابقه بالایش در برنامه و سریال سازی نشان داده است که با سلیقه عمومی آشناست. استقبال از کارهای او این را نشان می دهد. اما گاهی نظری شخصی با ادبیاتی ناموجه می تواند باعث ایجاد هیجان های بی شماری شود. ادبیات مدیری با توجه به فرهنگ عمومی ما ادبیات مناسبی نیست (هر چند که می شود به نقد او نسبت به مسائل اجتماعی – سیاسی فکر کرد). به همین علت می تواند باعث واکنش و جنجال شود. 
3-با افزایش شبکه های نیمه خصوصی و خصوصی جریان گفتگوی فرهنگی روند صحیح تری پیدا می کند. رسانه های رسمی ما در تمام این سالها با دور شدن از نگاه و فرهنگ عمومی مردم مبلغ یک فرهنگ رسمی خشک و صلب شدند. 
در طی سالهای اخیر تلاش هایی در تلویزیون ایران برای دور شدن از این نگاه انجام شده است که باید آنها را به فال نیک گرفت. تاسیس شبکه نسیم یکی از این تلاس ها بوده 
است. 
این شبکه با تولید «خندوانه» و «دورهمی» سعی کرد در کنار سرگرم کردن مردم از نگاه خشک و قالبی برنامه های تلویزیون دوری کند. در زمانه ای که بسیاری از مردم ایران ازاینترنت استفاده می کنند و در لحظه می توانند به دنیاهای مختلفی سرک بکشند، تلویزیون ما باید سعی کند با حفظ شئونات و خط قرمزها خودش را به مردم نزدیک کند. مسلما واکنش های اخیر نشان می دهد که مردم از «دورهمی» و برنامه های مشابه استقبال کرده اند و پیگیر رسانه خود هستند. پس باید با سعه صدر و نگاهی دو طرفه به سمت بهبود فضا و باز کردن فضای فرهنگی قدم برداشت. هم تلویزیون باید نسبت به برنامه ها و محتوای آنها مسئول باشد و هم مردم سعی کنند با مدارای بیشتری به کمدی نگاه کنند . فرهنگ ما نیاز به شفافیت و صراحت دارد. پس این حاشیه ها طبیعی هستند و باید با مدیریت صحیح از آنها عبور کنیم.

طرح پایلوت توانمندسازی محله محور در کشور با حضور وزیر رفاه و رییس سازمان بهزیستی در کاشان کلید خورد.

طرح پایلوت توانمندسازی محله محور در کشور با حضور وزیر رفاه و رییس سازمان بهزیستی در کاشان کلید خورد.


به گزارش ایسنا، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در آغاز این آیین در مسجد محله لتحر کاشان اظهار کرد: بعد از فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر کاهش آسیب‌های اجتماعی در حوزه کاری سازمان بهزیستی کشور، الگوی کاری را در محله ها آغاز کردیم که استراتژی آن در مساجد می باشد. علی ربیعی افزود: بر اساس این طرح در محله‌ها آسیب‌ها را کاهش داده و با نظریه توانمندسازی در محله‌ها فعالیت می‌کنیم که این کار در شورای عالی کار و شورای عالی بهزیستی به تصویب رسیده است. وی افزود: برای ایجاد این استراتژی اولین کار آن ایجاد تشکل‌های مدنی در هر محله می باشد تا بتوان با ایجاد پنجره‌های حمایتی با کمک خیرین و دستگاه های دولتی به اهداف خود برسیم. 
ربیعی گفت:‌برای ایجاد طرح محله‌محور سه ضلع دولت و بهزیستی، نهادها و تشکل‌های مردم نهاد و مردم محلی تشکیل شده است. وی تصریح کرد: با توسعه شهرها برخی روستاها تبدیل به حاشیه نشین شده‌اند و علاوه بر از دست دادن خصلت کشاورزی ترکیب جمعیت آنها با مهاجرت اتباع خارجی بهم خورده که زمینه ساز آسیب های اجتماعی مانند فقر و بیکاری شده است.
 وی خاطر نشان کرد: برای از بین بردن و کاهش این آسیب‌ها برگزاری کارگاه‌های آموزشی مهارت بهتر زندگی کردن در خانواده ها و آموزش مهارت های فنی برای شغل یابی را انجام می‌دهیم. 
ربیعی افزایش آمار طلاق را یکی از آسیب های موجود در محله ها دانست، افزود:‌ بیشترین دلیل طلاق بر خلاف مشکلات سبک زندگی از ناحیه اعتیاد است که باید برای برطرف کردن آن اقدامات لازم را انجام دهیم. بر اساس این گزارش این طرح با حضور وزیر کار، رفاه و تعاون اجتماعی و رییس سازمان بهزیستی و مسئولان استانی و محلی آغاز به کار کرد.

دورهمی یا زخم‌زبان

اظهارات مدیری، دوباره حاشیه‌ساز شد
دورهمی یا زخم‌زبان

شرق: «مهران‌خان مدیری» خطابش کردند؛ دورهمی‌اش را «هجونامه» و خودش را «فاقد تخصص» نامیدند. اینها، بخشی از حملات کاربران فضای مجازی به کارگردان و بازیگر پرحاشیه طنز ایران است. مدیری در برنامه دو شب پیش خود در دورهمی با موضوع شجاعت، در سخنانی گفت: «عده‌ای جرئت کردند وارد عملیاتی شوند که به آنها گفته شده بود، برگشتی در آن نیست. اگر ما بودیم چه‌کار می‌کردیم، امروز که شرایط کاملا عادی است، جواب آن دل و جرئت خارق‌العاده را با سازش‌کاری و منفعت‌طلبی می‌دهیم. اگر دل و جرئت بعضی از کارها را ندارین، چرا پست‌هایی را می‌گیرید که انجام وظایفش دل و جرئت می‌خواهد، تو که نمی‌تونی بتمرگ خانه‌ات». هرچند مدیری در این صحبت‌ها به اسم خاصی اشاره نکرده؛ بااین‌حال بسیاری می‌گویند منظور مهران مدیری در این جملات، برخی مسئولان دولتی بوده است.

جنجال، سر خط
هنوز مدت‌زمان زیادی از صحبت‌های مدیری در برنامه «دورهمی» درباره حق طلاق زنان و طعنه و کنایه‌های او به مردان و «جوگیر»خواندنشان از طرف او نمی‌گذرد؛ برنامه‌ای که باز هم سیلی از انتقادها به گفته‌های اخیر او در برنامه را به‌همراه داشت یا قبل‌تر، ماجرای اعتراض ٢٠ ‌نفر از نمایندگان فراکسیون اهل سنت مجلس که مدتی قبل در تذکر کتبی خواستار برخورد جدی با عوامل تولید و مجری برنامه دورهمی به‌دلیل آنچه اهانت به بزرگان اهل سنت می‌خواندند، ‌شدند. تذکر این نمایندگان به بخشی از برنامه دورهمی بود که با موضوع «تظاهر و ریا» پخش شد. در این برنامه، مدیری، ‌داستان فرد ریاکار و نان به‌نرخ‌روزخوری را روایت می‌کند که برای استخدام مراجعه کرده و براساس جو موجود و تنها از روی ریاکاری و نان‌به‌نرخ‌روزخوری بدون هیچ ارتباطی با موضوع استخدام به دو نفر از بزرگان اهل سنت لعنت می‌فرستد.
اما برنامه جمعه‌شب مدیری با موضوع شجاعت روی آنتن رفت. مدیری در بخشی از برنامه‌اش گفت: «جرئت نقطه مقابل سازش‌کاری است که ما اسمش را می‌گذاریم عملکرد جنتلمنانه یا پاس‌دادن به هم برای بقا. اجرای خیلی چیزها نیاز به جرئت دارد و کسانی که پرونده پاکی دارند جرئت عبور از سازش‌کاری را دارند.
یکی تصادف می‌کند هیچ‌کس به او کمک نمی‌کند چون می‌گویند شاید پای ما هم وارد ماجرا شود. بعد تصور کنید چگونه یک عده جرئت کردند وارد عملیاتی بشوند که به آنها گفته‌اند برگشتی در آن نیست. اگر ما بودیم چه‌کار می‌کردیم؟ امروز که شرایط کاملا عادی است جواب آن دل و جرئت خارق‌العاده را با منفعت‌طلبی و سازش‌کاری‌ می‌دهیم. اگر جرئت انجام بعضی کارها را ندارید پس چرا پست‌هایی را می‌گیرید که انجام وظایفش دل و جرئت می‌خواهد؟» صحبت‌های مدیری در برنامه، واکنش‌های بسیاری در صفحات مجازی به دنبال داشت و برخی صحبت‌های او را نقدی به سیاست خارجی دولت یازدهم تعبیر کردند. اعتراض مردم در شبکه‌های اجتماعی تا آنجا ادامه یافته که حتی کمپین‌هایی علیه مدیری به راه افتاده است. «بالاخره آقا مهران کدوم طرفی؟»؛ بالاخره ما نفهمیدیم ایشون طرفدار دولت قبل بود یا دولت مستقر یا اصلا یک کمدین بی‌نظیر ایران است که می‌تواند نقدهایی در قالب کمدی مطرح کند. بنده خدا هرچی گفت، یک عده ناراحت ‌شدن؛ از طرفداران دولت قبل بگیرید تا وزارت بهداشت و وکلا و... صحبت هم که بشه، میگن ما مردم خیلی بافرهنگی هستیم، ولی نمیتونن یک برنامه طنز رو دووم بیارن. «همین که صداوسیما به این متن اجازه انتشار داده یعنی باهاش موافق بوده. پس سیاسیه... همین برنامه‌رو از اول بادقت ببینین چندبار وصله‌پینه شده بود»؛ اینها بخشی از واکنش‌های کاربران فضای مجازی به اظهارات دو شب پیش مدیری است.
شوخی با تحصن نمایندگان مجلس ششم
 ورود مستقیم مدیری به مسائل سیاسی روز و موضع‌گیری‌های نابهنگام او، چیز تازه‌ای نیست. شوخی او با تحصن سیاسی نمایندگان مجلس ششم از اولین حواشی سیاسی زندگی حرفه‌ای این بازیگر محسوب می‌شود؛ تحصنی که در ادامه به روزه سیاسی کشیده شد و همین روزه سیاسی موجب شد تا مدیری در همان ایام با این سوژه شوخی کند! دی ماه ۸۲ و هم‌زمان با ردصلاحیت برخی از نمایندگان مجلس ششم، چهره‌های ردصلاحیت‌شده در مجلس تحصن کردند و برخی از متحصنان با انتشار بیانیه‌ای اعتراض خود را اعلام کردند. مدیری که آن زمان برنامه نقطه‌چین را در دست داشت، سر شوخی را با نمایندگان باز کرد. قصه از این قرار بود که کاسبی تصمیم می‌گیرد جزء هیأت‌مدیره صنف خودش باشد، اما بعد از ثبت‌نام، صلاحیتش از طرف اتحادیه رد می‌شود و این فرد به همراه دوستانش تحصن می‌کند. آنها جلو چشم خبرنگاران به خودشان سرم وصل می‌کنند، اما وقتی کسی نیست یواشکی غذا می‌خورند. این مسئله با انتقاد شدید برخی نمایندگان از جمله داود سلیمانی، ناصر قوامی، محسن آرمین و... مواجه شد. این نمایندگان نمایش این طنز را اهانت به نمایندگان اصلاح‌طلب عنوان کردند. مرحوم کیومرث صابری‌فومنی هم در یادداشتی او را از دایره هنرمندان خارج دانست. این انتقاد از آنجا که به‌طورکلی با سیاست‌های صداوسیما هم‌راستا نبود، چندان از طرف آنها جدی گرفته نشد و تلویزیون اینجا کاملا پشت مدیری ایستاد. حتی در جاهایی هم به این نکته اشاره شد که یک طنز تلویزیونی که مربوط به مشکلات صنفی یک قشر جامعه است، چه ارتباطی با نمایندگان مجلس دارد! البته در نهایت هیچ مشکلی برای ادامه پخش «نقطه‌چین» پیش نیامد و سریال ادامه پیدا کرد.
مدیری و قالیباف
صحبت‌های مدیری درباره شهردار تهران هم از دیگر مواردی است که حواشی بسیاری را به همراه داشته. در برنامه‌ای که پروفسور سمیعی حضور داشت، این برنامه به زعم بسیاری، تبلیغی تمام‌عیار برای قالیباف از زبان یک جراح مشهور دانسته شد و البته تمجید‌هایی که در برخی از برنامه‌های او از قالیباف صورت گرفته، این برنامه را به حمایت از قالیباف متهم کرده است.

کشتن شترها برای حفاظت از خاک؛ نتیجه نبود مدیریت صحیح/ بحران بیابانزایی با خونریزی حل نمی‌شود

دبیر شبکه سمن‌های زیست محیطی استان قزوین با اشاره به ماجرای کشتن شترهای دامداران در بوئین زهرا برای جلوگیری از چرای بی‌رویه دام و بیابانزایی اظهار کرد: عدم مدیریت صحیح در حل این مساله و به تعویق انداختن حل مساله چرای دام توسط مسوولان سبب به وجود آمدن این بحران و حل آن با خونریزی شد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، هفته گذشته اداره کل منابع طبیعی شهرستان بوئین زهرا از توابع استان قزوین، با گرفتن مجوزهای لازم از مسئولان قضایی شهرستان برای جلوگیری از چرای بی رویه دام اقدام به کشتن تعدادی از شترهای دامداران در منطقه «الله آباد» کرد که این مساله واکنش منفی دامداران که از این راه معیشت  می‌کنند را در پی داشت و تعارضی میان آنان و مسوولان دولتی به وجود آورد که قصد حفاظت از محیط‌زیست و جلوگیری از به وجود آمدن مشکلات زیست محیطی داشتند.

محمدرضا جمالی (دبیر شبکه سمن‌های زیست محیطی استان قزوین) در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا در مورد این مساله و تعارض ایجاد شده گفت: پیش از این از طرف منابع طبیعی، دادستانی و محیط زیست به این افراد چندین بار اخطار داده بودند که این افراد توجهی نداشتند و حتی نسبت به حکم مرجع قضایی سرکشی کرده بودند، در نهایت این دستگا‌ه‌ها  گفتند که راهی به جز کشتن شترها برایشان نمانده است، اما ما این اقدام را تایید نمی‌کنیم.

وی ادامه داد: راه‌حل این مشکل کشتن این حیوانات نبود، اما دامداران هم متاسفانه همکاری نکردند، در حالی که چرای دام‌های آنها در آن منطقه موجب بیابانزایی می‌شود که مشکلات مختلفی همچون ایجاد ریزگردها را در پی دارد و قطعا چرای دام در این مناطق باید متوقف شود.

دبیر شبکه سمن‌های زیست محیطی استان قزوین افزود: از زمانی که این شترها برای چرا به این منطقه رفتند؛ NGOها در جریان بودند، از منطقه بازدید کردند و به محیط زیست و منابع طبیعی گزارش دادند، ما تلاش کردیم که ماجرا در همان ابتدای کار حل شود، اما آنقدر مسوولان در این زمینه صبر کردند که موضوع تبدیل به یک معضل بزرگ شد به طوری که به این نتیجه رسیدند که تنها با خون و خونریزی قابل حل است.

جمالی ادامه داد: باید توجه کنیم که این مساله به معیشت مردم باز می‌گردد و در این وضعیت نابسامان اقتصادی کشور دامداران موقعیتی پیدا کرده که درآمدزایی داشته باشد و نمی‌توانبه آنها گفت از درآمدت بگذر، باید منطقی به این مساله نگاه کرد، دولت باید اقدامات حمایتی انجام می‌داد که دامداران آسیب نبینند و در ضمن چرای دام هم ادامه پیدا نکند.

وی اظهار کرد: دولت یا نباید از ابتدا مجوز چرا به این دام‌ها می‌داد که بعدا بخواهد آن را باطل کند و یا در زمان دادن مجوز باید فکر چگونگی تامین علوفه برای دام‌ها بدون آسیب رسیدن به محیط زیست را می‌کرد، زیرا از اول مشخص بود آن منطقه برای چرای دام مناسب نیست.

 جمالی با تاکید بر اینکه این مشکل به دلیل عدم مدیریت صحیح به وجود آمد، گفت: به هر حال برای حل این مسائل نباید نگاه یکطرفه داشت و باید همه جوانب مساله را سنجید.

طرح «اصلاح سن ازدواج دختران» در حال تدوین است/ منتظر نظر آیت‌الله نوری همدانی هستیم

نایب رئیس فراکسیون زنان و خانواده مجلس در گفت‌وگو با ایلنا:

نایب رئیس فراکسیون زنان و خانواده مجلس گفت: طرحی در رابطه با اصلاح حداقل سن ازدواج دختران در حال تدوین است.

طیبه سیاوشی شاه‌عنایتی در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا در مورد برنامه‌های فراکسیون زنان و خانواده مجلس شورای اسلامی گفت: یکی از مسائلی که با ابتدای کار مجلس دهم تلاقی پیدا کرد، بررسی برنامه ششم توسعه بود، ما در فراکسیون زنان چندین جلسه در این زمینه داشتیم و از مشورت و تجربیات زنان مجلس استفاده کردیم تا ببینیم چه مواردی را می‌توان بیشتر بر روی آن تاکید کرد یا چه مسائلی را می‌توان به صورت عینی‌تر وارد برنامه ششم کرد، همانند مساله کارآفرینی و توانمندی زنان و همچنین مورد توجه قرار دادن بحث زنان سرپرست خانوار در بخش سیاست‌های کلان کشور، چرا که جمعیت قابل توجهی هستند.

وی ادامه داد: همچنین برخی مسائل حقوقی مانند استیفای حقوق زنان در بحث مهریه نیز مورد بررسی در فراکسیون زنان است، قبلا توصیه شده بود که زنان مهریه را از ادارات ثبت درخواست کنند که این مساله در خراسان رضوی نیز اجرایی شد و بحرانی را به وجود آورد که ما در صحن مجلس هم در این زمینه تذکر کتبی به وزیر دادگستری دادیم.

سیاووشی شاه عنایتی توضیح داد: اکثر زنان ایرانی فاقد توان اقتصادی کافی هستند و با توجه به اینکه اکثرا خانه‌دار هستند؛ ناچارند به این متوسل شوند که این حق قانونی خود را که عندالمطالبه نیز هست، در زمانی که در حال جدا شدن به دلایل مختلف هستند، بخواهند، اما در برنامه ششم  توسعه این گونه دیده شده که زنان به ادارات ثبت مراجعه کنند، در حالی که ادارات ثبت با حجم وسیع مراجعه‌کننده مواجه هستند. همچنین زنان مجبورند؛ حدود 800 هزار تومان برای استعلامات لازم نیز پرداخت کنند، در خراسان رضوی به همین دلیل مشکلات وسیعی به وجود آمده که برخی حتی 2 سال است در نوبت دریافت حق‌شان هستند، در حالی ک به نظر می‌آید زنان نیز باید مانند مردان برای دریافت حق‌شان به دادگاه مراجعه کنند.

وی خاطرنشان کرد: برای رفع این معضل پیشنهاد شد؛ یک سیستم الکترونیکی برای ثبت درخواست ایجاد شود که زنان در سامانه‌ای چه در دادگا‌ه‌ها و چه در سازمان ثبت، درخواست دریافت مهریه‌شان را ثبت کنند و بتوانند از حق مهریه استفاده کنند، همچنین امیدواریم با توجه به همکاری‌های نمایندگان استان خراسان رضوی به ویژه شهر مشهد مشکل زنان این استان حل شود.

 وی ادامه داد: همچنین مساله مشاوره قبل و بعد از ازدواج با توجه به بحران طلاق در جامعه، در فراکسیون زنان مورد بحث است که در این زمینه با سازمان بهزیستی نیز جلساتی داشتیم که بتوانیم اصلاحیه‌ای را در قانون برای آن ایجاد کنیم، علاوه بر آنکه در برنامه ششم توسعه هم این مساله عنوان شده که مشاوره قبل از ازدواج باشد و بعد از ازدواج نیز این مشاوره باید ادامه پیدا کند، هر چند که ما امیدواریم از مرحله آموزش و پرورش این مساله آغاز شود.

نائب رئیس فراکسیون زنان مجلس اظهار کرد: همچنین تلاش می‌کنیم زنان مدیر در دستگاه‌های دولتی افزایش پیدا کنند و بر شایستگی و توانایی این زنان تاکید شود، در این راستا نامه‌ای نیز به رئیس جمهور نوشتیم و در آن درخواست کردیم که با توجه به توانمندی‌های زنان  فرصت حضور آنها در پست‌های مدیریتی که اکنون بیشتر در دست مردان است؛ مهیا شود که امیدواریم با توجه به تغییراتی که در کابینه انجام شده، این مساله در خصوص این سه وزیر جدید تحقق پیدا کند.

وی در خصوص اصلاح قانون ازدواج دختران گفت: بر اساس این قانون ازدواج دختران زیر 13 سال با اجازه دادگاه و به اذن ولی مجاز است، از همین رو هفته گذشته در دیداری که با مراجع تقلید داشتیم؛ این مساله مطرح شد که مصالح و مقتضیات زمان و مکان مدنظر قرار گرفته شود و از آنجا که فقهای شیعه، فقهای نواندیشی هستند؛ خوشبختانه دیدیم که آیت الله مکارم شیرازی فرمودند که این مساله مربوط به گذشته بوده است و در حال حاضر باید بلوغ عقلی، جسمی و جنسی دختر برای ازدواج احراز شود.

این نماینده مجلس افزود: در فراکسیون زنان این بحث مطرح است که سن ازدواج زنان به صورت یک طرح مطرح شود و اکنون این طرح با همکاری حقوقدانان، مراکز پژوهشی و مرکز پژوهش‌های مجلس در دست بررسی است و منتظر هستیم که آیت الله نوری همدانی نیز نظرشان را در این زمینه اعلام کنند، همچنین زمانی که در خدمت امام جمعه قم بودیم نیز این مساله را مطرح کردیم و گفتیم امیدواریم که با توجه به بافت ایرانی – اسلامی جامعه بتوانیم مشکلات فرهنگی را با دوراندیشی در چارچوب قوانین و موازین اسلامی حل و فصل کنیم که یکی از این مسائل و مشکلات سن ازدواج دختران است که جامعه ایرانی را به شدت متاثر کرده است.

وی ادامه داد: با توجه به اینکه اکنون شاهد هستیم که دختر 13 الی 14 ساله طلاق گرفته و قطعا زندگی برای او بسیار دشوار خواهد شد، امیدواریم که این مسائل مدنظر قرار بگیرد و به مرور زمان بتوانیم نقش موثری در این زمینه داشته باشیم.

اینجا آب طعمِ بدبختی و مرگ می‌دهد

روایت ایلنا از رقص فقر در روستاهای جنوب کرمان؛

مردم روستاهای جنوب کرمان از پیر و جوان و کودک با واژه بدبختی خو گرفته‌اند و این کلمه در جان و فکر و باورشان رسوخ کرده و بارها و بارها آن را در وصف خود تکرار می‌کنند. ای کاش مسئولان اوج محرومیت و استیصال این هموطنانمان را در لابه‌لای کلماتشان می‌شنیدند و باور می‌کردند.

با سلام و ارزه خسته نباشید من حمید ... هستم

دندانهایم خراب هستند و هیچ بودجه‌ای برای رفتن به مدرسه ندارم

به گزارش خبرنگار ایلنا، حمید ۱۱ساله این نامه را بدون هیچ خطابی می‌نویسد به این امید که آدم بزرگ‌هایی که به گمان او مهم‌اند و با وانت‌های سفید و سنگین از راه دور به روستای دورافتاده‌اش آمده‌اند به او کمک کنند، آخر گفته‌اند؛ این مسافران از تهران آمده‌اند، همانجا که بزرگترهای روستا می‌گویند؛ پایتخت کشور است و همه مسئولان و آدم مهم‌ها در آنجا زندگی می‌کنند.

پسرک آنقدر دندانش درد می‌کند و آنقدر آرزوی درس خواندن در مدرسه را دارد که جدا از افراد خانواده‌اش نامه‌ای می‌نویسد تا مسافران مثلا مهم برای مسئولان و آدم‌های خیلی مهم کشور ببرند تا شاید کسی درد دندان‌هایش که تمام وجودش را اسیر رنجی افسار گسیخته می‌کند؛ التیام بخشد.

پسرک دمپایی‌هایی پاره‌اش را به پا می‌کند و به سمت ماشین‌ها که نم‌نمک روستا را ترک می‌کنند می‌دود، به نفس نفس می‌افتد؛ لباس‌های کهنه و نازکش او را در برابر سرما حفظ نمی‌کنند، سنگ‌های کف روستا را زیرپایش احساس می‌کند، کف‌پایش از درد ذوق ذوق می‌کند، اما باید نامه را به مسافران بدهد تا آدم‌های مهم از درد دندانش باخبر شوند، پس سرعتش را بیشتر می‌کند تا به یکی از ماشین‌ها می‌رسد و نامه را به دست یکی از همین مسافران که با تعجب و تاسف اطراف را نگاه می‌کند؛ می‌دهد. حمید، امیدوار است که این مسافران  برای او، خانواده و دوستانش سبد سبد معجزه بیاورند، هر چه باشد آنها در شهری زندگی می‌کنند که آدم‌های خیلی مهم و مسئول در آنجا ساکن‌اند.                28

محمدعلی ۱۷ساله نیز نامه‌ای بدون خطاب را به دستمان می‌دهد؛ نداشتن شناسنامه او، خواهر و برادرهایش را از حداقل حقوق خود محروم کرده است نه توان مدرسه رفتن دارند و نه به او کار می‌دهند، پدرش افعانستانی و مادرش ایرانی است و همین موضوع باعث شده که بر هویت انسانی او خط بطلان کشیده شود.

او در این نامه می‌گوید؛ «تنها خواهشی که من از شما دارم آن است که برای شناسنامه ما یک کاری بکنید.»

نامه دیگر مربوط به مادری است که همسری بیکار و بی‌درآمد دارد و فرزندش هم مبتلا به تالاسمی‌ست. این مادر علاوه بر فقر و محرومیت شاهد زجرها و دردهای فرزندش هم هست، در حالی که توان درمان او را ندارد. او از کمیته امداد می‌خواهد؛ پسرش را تحت پوشش قرار دهد تا بتوانند او را درمان کنند.

این نامه‌ها تنها بخشی از نامه‌های روستائیان دهستان مارز است که در گذر تیمی متشکل از خبرنگاران، مسئولان کمیته امداد استان کرمان و نمایندگانی از فرمانداری شهرستان قلعه گنج به سوی افراد گروه سرازیر می‌شود.

نامه‌ها پر است از لابه و زاری سالمندان روستایی که بی‌یاور مانده‌اند، نه توان کار کردن دارند و نه فرزندانشان استطاعت نگهداری از آنان. در پس خطوط کج و معوج نامه‌ها صدای گریه زنان بیوه و بی‌حامی که همسر ترکشان کرده یا ازدنیا رفته یا دچار اعتیاد است؛ گوش‌ات را پر می‌کند.  یکی بی‌سرپرست است و راه به جایی ندارد، دیگری به دلیل نداشتن شناسنامه یارانه نمی‌گیرد و تحت پوشش هیچ نهادی هم نیست. نامه‌ها این عبارات تکرار شده است"به بنده حقیر کمکی بکنید" یا "درخواست هرگونه کمک را دارم"

نامه‌ها روایتی است از التماس و تظلم خواهی روستائیانی که آنقدر مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند که به ناچار حقوق حقه خود را از مسئولان گدایی می‌کنند.

اهالی روستاهای دهستان مارز، گروهی یا انفرادی نامه‌ها را به دستمان می‌دهند تا شاید مسئولی ببیند و یاد کند از روستائیانی که در پسِ کوه‌های دور یا در میان دره‌های نه چندان عمیق و در کنار کوره راه‌های سنگلاخی در بدترین شرایط موجود زندگی می‌کنند تا شاید مسئولی به یاد بیاورد که تنها مسئولیتش در قبال افکار عمومی، شهروندان شهرهای بزرگ نیست بلکه آنان در مقابل آحاد ملت و در مقابل کوچکترین نیازهای آنان مسئولند. حتی در برابر آنان که در میان کوه و دشت یا در میان دره‌های کم‌عمق و عمیق زندگی می‌کنند، حتی آنان که همچون اهالی مارز در میان کپرهای حصیری و در ضریب 9 محرومیت – بالاترین ضریب محرومیت در کشور- گذران زندگی می‌کنند.                  24

ماه هانگ؛ تنها مدرسه روستا، کپری و سرد است

"کمکم کنید ما بدبختیم، ما گرفتاریم، من کورم، شوهرم کوره، نمی‌تونیم هیچ جا را ببینیم، بودجه نداریم بریم جایی چشم‌مون رو روشن کنن، سهم من از زندگی بدبختیه، درآمد نداریم، کیسه آرد و عدس رو با یارانه می‌خریم."

این سخنان پیرزنی‌است از اهالی روستای ماه هانگ (مامانک) از توابع دهستان مارز که کنار یکی از کپرها چمباتمه زده، دستش را روی سرش گذاشته و آرام آرام همچون سرودن مرثیه نجوا می‌کند.

برای رسیدن به مامانک باید از جاده اصلی خارج شده و مسیری سنگلاخی را طی کنی تا به دره کم‌عمقی برسی که روستا در آن واقع شده است در میان دره‌ای نه چندان عمیق روستای مامانک با حدود ۷ خانوار سر از دل زمین برآورده است. به اطراف که نگاه می‌کنی تا چشم کار می‌کند؛ کوه است و بیابان، سرمایی خشک و سخت آزارت می‌دهد. حالا اوائل فصل سرد است. با آغاز بارش‌ها و افزایش سرما این روستائیان شرایط سخت‌تری را تجربه خواهند کرد.

خانه‌ها کپری‌ست، چند ساختمان نیمه‌کاره هم در این روستا وجود دارد که به نظر می‌رسد، بلا‌استفاده مانده است. چند تکه زیرانداز رنگ و رورفته، تعدادی پتوی کهنه و مستعمل، اجاقی خانگی که درون کپر روشن می‌شود و تعدادی دیگ و قابلمه و اندکی ذغال، تنها لوازم این خانواده‌ها هستند. اثری از مواد غذایی در این خانه‌های حصیری نیست.

"ما نمی‌تونیم درس بخونیم، ما بدبختیم، مدرسه‌مون کپریه هوا که سرد می‌شه، بخاری نداریم و اون موقع درس خوندن خیلی برامون سخت می‌شه" اینها را دخترکی نحیف به نام صفا می‌گوید که ۱۲سال سن دارد و مانند بزرگترهای ده، بارها و بارها از کلمه "بدبخت" در جملات خود استفاده می‌کند.

تنها مدرسه روستا، کپری حصیری است با ۵ دانش‌آموز در سطوح مختلف تحصیلی که میان برف و باران و در سرمای استخوان‌سوز بیابان چاره‌ای جز درس خواندن در همین کپر عریان را ندارند. بچه‌ها بدون لباس گرم و بدون بخاری در فصل سرما و بدون هیچ وسیله سرمایشی و زیر نور مستقیم آفتاب بیابان در فصل گرما، در همین کپر تحصیل می‌کنند، درس خواندنی که توان‌فرسا و سخت است.

مشکلات کودکان و بزرگسالان روستا به  زندگی و تحصیل در اتاقک‌های حصیری سرد ختم نمی‌شود. روستا خانه بهداشت ندارد تا رسیدن به اولین خانه بهداشت دو ساعتی راه است که برای  رسیدن به آن هم باید از ماشین‌های عبوری کمک بگیرند که گاهی از آنها تا ۲۰۰ هزار تومان پول طلب می‌کنند. ۲۰۰ هزار تومانی که اگر بود؛ شاید اندکی و تنها اندکی اوضاع این مردمان بهتر بود و توان بیشتری برای خرید مواد غذایی داشتند.

آمبولانس هم به منطقه نمی‌آید و بارها اتفاق افتاده که به خاطر عدم دسترسی به مرکز درمانی و دوری راه بیمار جان خود را از دست داده است، آب شرب شور است. روستا سرویس بهداشتی ندارد و روستائیان با وجود تمام خطراتی که زندگی در بیابان به همراه دارد برای قضای حاجت به بیابان‌های اطراف و برای استحمام به کنار رودخانه می‌روند و در آب سرد رودخانه شستشو می‌کنند.

ناهوگان؛ اینجا غذا خوردن یک رویا است

از اهالی مامانک جدا می‌شویم. چند ساعتی مسیر طی می‌کنیم، آن‌‌هم در جاده‌ای سنگلاخی، تکانه‌های شدید خودرو جان‌مان را به لب آورده و تک تک استخوان‌هایمان دردناک می‌شود، بالاخره به روستای ناهوگان می‌رسیم. عده‌ای از روستائیان در ورودی روستا جمع شده‌اند، گویی می‌دانند؛ امروز مهمان‌هایی ناخوانده به دیدارشان خواهند آمد، نگاه بزرگترها بی‌روح است، اما جوان‌ترها و  کودکان هیجان‌زده‌اند.

اینجا تعداد کپرها بیشتر است و تا چشم کار می‌کند؛ کومه است و حصیر. ۵۰ تا ۶۰ خانواده، در این روستای محصور در میان کوه و دشت ساکن‌اند. ناهوگان از یک طرف به درختان نخل سر به فلک کشیده و رودخانه‌ای نیمه خشک ختم می‌شود که برای رسیدن به آن باید مسیر روستا را به سمت پایین از میان سنگلاخ گذشت و از طرف دیگر با تپه‌های بلند و کوتاه همسایه است.

"ما خیلی بدبختیم، خانه‌مان همین کپره، جاده نداریم، سرویس بهداشتی هم نداریم، آب‌مون آلوده و سرده با همون آبی که حموم می‌کنیم؛ ظرف می‌شوریم و همون رو می‌خوریم بعد هم مریض می‌شیم، اما نمی‌تونیم دکتر بریم. راه دوره و جاده نداریم. خانه بهداشت دوره و باید پیاده تا راین قلعه بریم که به خانه بهداشت برسیم".

اینها بخشی از سخنان نازی ۱۸ ساله است که از محرومیت‌های روستای محل زندگی‌اش گلایه دارد. بسیاری از روستائیان کنار کپرهایشان چمباتمه و به جایی نامعلوم زل زده‌اند، پیرمردی روی دوپا نشسته دستش را زیرچانه‌اش گذاشته و به تازه‌واردها نگاه می‌کند، نگاهی بدون شور زندگی. او نیز همچون همسایه‌هایش لباسی کهنه و دمپایی‌هایی پاره بر تن دارد. چهره‌های آفتاب‌سوخته روستاییان از فشار فقر و آلودگی محیط، چروک‌های عمیق و زودتر از موعد برداشته و پوست کودکان که جولانگاه پشه و مگس است به دلیل همین آلودگی محیط، خشک و ترک خورده شده و از لطافت پوست کودکانه خبری نیست.

روستا در خمار تکرار و یکنواختی فرورفته، هیچ فعالیتی نیست و آنقدر لحظه‌ها و روزها و ماه‌ها و سال‌ها شبیه هم و بی‌هیچ تغییری از پس یکدیگر می‌گذرند که بیشتر روستائیان سنشان را نمی‌دانند و تنها لحظات را سپری می‌کنند. اینجا تنها هنر مردان ریسیدن چیلک (بندی حصیری که دیوار و سقف حصیری کپرها را به یکدیگر وصل می‌کند) و تنها هنر زنان بافتن حصیر از درخت داز است که در بیابان‌های اطراف بسیار دیده می‌شود، حرفه‌ای که در بهترین حالت ممکن است؛ ماهیانه ۳۰ هزار تومان نصیب‌شان کند.

از کشاورزی خبری نیست و خشکسالی و بی‌بارانی هرچه را بوده نابود کرده، حالا روستائیانی که روزگاری خود مولد و تامین‌کننده نیازهای کشور بوده‌اند به نان شب خود محتاجند. غذای معمول آنها نان خشک است اگر آردی باشد و گوجه‌فرنگی سرخ شده، البته اگر روغنی باشد. اوضاع که خوب باشد؛ غذا مقداری عدس پخته شده است و در غیر اینصورت هیچ، آنچنان که بسیاری از کپرها خالی از مواد خوراکی است.

درباره مصرف برنج و گوشت که می‌پرسم؛ نازی همان دخترک، فریاد می‌زند؛ «بررررنج؟ گووووشت؟ مگه ما پول داریم؟" اینجا حداقل‌ها رویا محسوب می‌شود.» درباره اعتیاد هم می‌گویند؛ «ما اینجا اعتیاد نداریم؛ فقط فقر و بدبختی داریم، حتی با یارانه‌ام نمی‌تونیم مخارج‌مون رو تامین کنیم. برای ما حتی درس خوندن هم سخته چون بودجه نداریم.» همه اینها را با خنده می‌گوید از همان‌ها که از گریه غم‌انگیزتر است.

                         14

کپرها لخت و عور بدون هیچ وسیله مناسبی برای زندگی در یک گوشه افتاده‌اند و تنها نشان تمدن در این روستاها لامپ‌های برقی است که در کپرها روشن است. لامپ‌ها تنها وسیله برقی روستائیان بوده و سیم‌کشی برق بسیار ابتدایی است، سیم‌های برق با ارتفاع بسیار کمی از سطح زمین از بالای کپرها می‌گذرد.

در پایین روستا همانجا که رودخانه نیم‌خشکی قرار دارد، اهالی برای تامین آب شرب چاله‌ای کنده‌اند؛ چاله‌ای که پر از زباله است، چاله آب برای استحمام، شستن ظروف و رفع عطش و... استفاده می‌شود، زنان روستا برای استحمام چاره‌ای ندارند جز آنکه همگی با هم کنار چاه جمع شده و چادرهایشان را در اطراف آنکه قصد استحمام دارد؛ بگیرند و به نوبت در آب سرد و آلوده آن  استحمام کنند. تا رسیدن به چاه آب نیز باید راهی با سراشیبی تند را طی کنند که با دمپایی‌های پاره و راه سنگلاخی سخت است.  

به غیر از سرمای سخت رودخانه که استحمام را برای اهالی سخت کرده است؛ نبود وسایل گرمایشی در این فصل سال و نبود وسایل سرمایشی در فصل گرم سال آنهم در این بیابان که صبح‌های داغ و شب‌هایی سرد دارد؛ روستائیان را به سطوح آورده است به نحوی که تابستان‌ها ناچارند‌‌، دیوار حصیری کومه‌ها را بالا زده و در انتظار پایین آمدن خورشید بنشینند.

اینجا ازدواج هم با سختی زیادی انجام می‌شود و بسیاری از جوانان چندسالی در عقد می‌مانند تا شرایط شروع زندگی مشترک در همین کومه‌های ناچیز برایشان مهیا شود. به گفته یکی از روستائیان با هزار بدبختی ازدواج می‌کنند و این تازه آغاز تراژدی است، زیرا در موارد بسیاری فرزندانشان به خاطر عدم دسترسی به پزشک پیش یا پس از تولد از دست می‌روند.

زن و مرد جوانی کنار یکی از حصیرها چمباتمه زده و به تازه‌واردها نگاه می‌کنند. در کومه هیچ‌چیز ندارند؛ سن‌شان را نمی‌دانند و تنها می‌دانند؛ ۴ فرزند دارند که در میان آلودگی و فقر رشد می‌کنند.

زن به زبان محلی که فهمیدنش برای من سخت است، می‌گوید؛ «از نظر بهداشتی هیچی نداریم. دکتر هم دوره، پولشم نداریم، وسیله هم نداریم که به دکتر بریم." مرد هم از نداشتن درآمد ناراحت است، فرزندانشان را نشانم می‌دهد؛ تنها پوشش پای بچه‌ها برای محافظت از سرما دمپایی‌های پاره و تنها درآمدشان از راه بافتن حصیر و یارانه است.

آخرین فرزند خانواده نیز یارانه نمی‌گیرد تا مبادا خانواده حق سایر مردم کشور را ضایع کرده و اموال بیت‌المال حیف و میل شود... غذای این کودکان در نبود مواد خوراکی، خرماست. خرمایی که از نخل‌های اطراف چیده می‌شود و دیگر هیچ. 

وقتی سهم روستایی از توجه مسئولان قبض برق است

یکی از مردان ده به سمت ما می‌آید، قبض برقش را نشانمان می‌دهد؛ مبلغ ۱۸۶ هزار تومان هزینه برق راهش را به این کپرها پیدا کرده است. از من می‌خواهد کومه‌اش را ببینم، کپر خالی است نه یخچال نه کولر نه جاروبرقی و نه حتی پریز برقی در این کومه و در هیچ یک از کومه‌ها دیده نمی‌شود و اینکه چطور چنین مبلغی برای استفاده از لامپ برای این روستایی آمده است؛ جای سوال است، مرد می‌گوید؛ «من و بچه‌هام غذایی برای خوردن نداریم، اونوقت چطوری این پول رو بدم.»

جالب است که اداره برق ارسال قبض برق به این مناطق را فراموش نکرده است یا ستاد هدفمندی یارانه‌ها قطع یارانه فرزند چهارم این روستائیان را از یاد نبرده و آماری دقیق از این روستائیان دارد، اما وزارت راه، وزارت نیرو، وزارت بهداشت و وزارت آموزش و پرورش و.... سال‌های سال است که این کپرنشینان را از یاد برده‌ و فراموش کرده‌اند که این روستائیان به راه مواصلاتی مناسب، مراکز درمانی، ساختمان مستحکم برای مدرسه، آب شرب و مصرفی پاک و.... نیاز دارند، چگونه است که این روستائیان در زمان پرداخت هزینه‌ها در شمار شهروندان این سرزمین هستند و در زمان دریافت خدمات آنقدر فراموش شده‌اند که به گفته یکی از مسئولان فرمانداری تا به حال پای معاون توسعه روستایی و مناطق محروم رئیس جمهور به آن نرسیده است.                          15

احمد کامرانی؛ عضو شورای شهر قلعه گنج درباره وضعیت این روستاها می‌گوید؛ «در این روستاها جاده، امکانات و مرکز بهداشتی وجود ندارد، اگر زمان وضع حمل زنی برسد؛ او را پشت وانت می‌گذاریم که در دست‌اندازها و تکان‌های شدید جاده سنگلاخی بچه زود به دنیا می‌آید در نتیجه  یا مادر می‌میرد یا بچه. در این روستاها مردم بر اثر عقرب‌زدگی هم از دست رفته‌اند.»

او ادامه می‌دهد: «پزشک تنها هر پانزده روز یک بار به روستا سر می‌زند. مگر قرار است؛ حتماً در همان پانزده روز ما مریض شویم. شاید وقتی که او رفت عقرب نشینمان بزند یا مریض شویم.»

کامرانی نام جاده‌ها را جاده مرگ گذاشته است و می‌گوید: «مگر جاده شهر و روستا فرق می‌کند؟ یعنی جان روستایی اینقدر بی‌ارزشه که در راه‌های تنگ سنگلاخی در اثر تصادف و.... از دست برن؟»

عضو شورای شهر می‌گوید: «چاه کوچکی که اهالی برای تامین آب مصرفی‌شان زده‌اند، آلوده است؛ و به همین دلیل مردم دچار اسهال و استفراغ و معده درد شده‌اند، نابینایی هم زیاد است. تا رسیدن به  اولین بیمارستان ۱۸۰ کیلومتر راه است که در این جاده سنگلاخی طی مسیر، مدت زمان بیشتری طول می‌کشد، آنها هم که می‌توانند به این مرکز بروند به دلیل کمبود امکانات آن ناچارند به سایر شهرها بروند که معمولاً به دلیل بی‌پولی از پس آن برنمی‌آیند.»

 او تاکید می‌کند: «اینها در حصیرهایشان قوت لایموتی ندارند، هر کیسه آرد ۴۰، ۵۰ هزار تومان است، برای خرید آن هم چشم‌شان به یارانه است. سالی یکی دو بار هم خیرین تهران گوشت برای این افراد می‌فرستند. یک مدرسه شبانه‌روزی دخترانه هم ساخته‌اند، اما باز هم درس خواندن برای بچه‌های محروم این روستاها سخت است.»

بیش از چهل خانوار در قلعه گنج شناسنامه ندارند. عضو شورای قلعه‌گنج از نداشتن شناسنامه بیشتر اهالی روستا خبر می‌دهد.

 در گذشته کدخدا یا بزرگ ده، دو سال یکبار به کهنوج یا میناب می‌رفت و برای افراد شناسنامه می‌گرفت، در این میان بسیاری هم جا می‌افتادند و اسمشان برده نمی‌شد. یکی شناسنامه نصیبش می‌شد و دیگری نه. ۱۱سال است که پیگیر شناسنامه‌ها هستیم و هنوز به نتیجه نرسیده‌ایم. این افراد نه می‌توانند از مسکن روستایی استفاده کنند، نه مدرسه، نه یارانه و نه تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار می‌گیرند.  

وی با اشاره به خانه‌های ساخت بنیاد مسکن در این روستاها می‌گوید: «مردم روستا درآمدی ندارند که بتوانند اقساط این خانه‌ها را بپردازند.»

راین قلعه؛ تنها ۵ خانواده از ۱۳۵ خانوار سرویس بهداشتی دارند

از ناهوگان به سمت راین قلعه مرکز دهستان مارز حرکت می‌کنیم. اینجا تعداد خانه‌های کپری کمتر است و خانه بهداشت نیز دارد. روزانه ۱۴ تا ۱۵ نفر به خانه بهداشت فاقد امکانات روستا مراجعه می‌کنند، هرچند که بسیاری از روستائیان به دلیل دوری و مشکلات راه تا به دکتر برسند؛ از دست می‌روند. مدرسه کهنه و قدیمی ده نیز امکانات خوبی ندارد، اما ۱۷۶ دانش‌آموز ناچارند؛ در همین شرایط درس بخوانند و می‌دانند که به زودی چاره‌ای جز ترک تحصیل به دلیل فقر مالی را ندارند.

۳۰، ۴۰ نفر فارغ‌التحصیل دانشگاهی روستا همچون سایرین بیکارند. حتی آموزش و پرورش نیز از افراد غیربومی برای تدریس در مدارس این روستاها استفاده می‌کنند. از ۱۳۵ خانواده ساکن در راین قلعه تنها پنج خانواده سرویس بهداشتی دارند و مابقی فاقد آن هستند. وضعیت بهداشتی آب هم خوب نیست. هرچند خیرین ۱۳ کیلومتر لوله‌کشی آب انجام داده‌اند، اما روستائیان پول ندارند که دینام بخرند یا چاه بزنند. چاه قدیمی نیز آب زیادی ندارد و شاید هفته‌ای یک بار آب به لوله بیاید که آن هم تصفیه نیست.

اهالی برای تامین آب شرب خود ناچارند؛ ۲۰ لیتر آب را از رودخانه تا ده که فاصله زیادی است؛ روی سر بیاورند. آب آنقدر سرد است که حتی دست شستن با آن مشکل اما ناچارند با همان استحمام کنند یا ظروف خود را بشویند.

مردم روستاهای قلعه‌گنج حتی برای قضای حاجت هم مشکل دارند. موضوع تاسف‌آوری که کامرانی (عضو شورای شهرستان قلعه‌گنج) هم با اندوه از آن یاد می‌کند.

برای قضای حاجت که به اطراف می‌رویم؛ شرایط تاسف‌آور است. تصور کنید؛ یک روستایی را که برای قضای حاجت به حاشیه‌ها پناه برده، اما ناگهان و بی‌خبر سر و کله یک روستایی دیگر پیدا می‌شود که او هم به خیال قضای حاجت همان‌جا را انتخاب کرده است.

جالب است که گفته می‌شود؛ در شهرها تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها، اتوبوس‌ها و حتی سالن غذاخوری برخی از سازمان‌ها با جدیت پی‌گیری می‌شود، در حالی که مردم این روستاها به دلیل شدت محرومیت و فقدان امکانات ناچارند؛ برای برآورده کردن حداقل‌ها چنین شرایط سخت و فاجعه‌باری را تحمل کنند و حتی در زمان دستشویی رفتن امنیت نداشته باشند.                    27

در راین قلعه ۳۰، ۴۰ خانواده برق ندارند. اداره برق نیز به قول‌هایش عمل نمی‌کند، موبایل و اینترنت که یک شوخی است. دانش‌آموزانی که توانایی ادامه تحصیل دارند نیز ناچارند به قلعه‌گنج بروند، اما برای طی این مسیر طولانی سرویس ندارند؛ فقط چند دستگاه خودروی پراید در مسیر است که در این جاده سنگلاخی جواب نمی‌دهد.

نم‌گاز؛ قسط ندهید، یارانه‌تان را قطع می‌کنیم

کمی از ظهر گذشته است که به روستای نم‌گاز می‌رسیم، مسیر آنقدر ناهموار است که بدن‌هایمان دردناک شده و این مسیری‌ست که روستائیان هر روز باید طی کنند. در مقابل مسجد روستا توقف می‌کنیم؛ مسجد به دلیل حضور پزشک شلوغ شده است، هرکس دردش را می‌گوید؛ دارویش را می‌گیرد و می‌رود.

در اینجا هم شرایط مانند روستاهای قبلی است؛ مردم کپرنشینند و خانه‌های ساخت بنیاد مسکن نیمه‌تمام گوشه‌ای افتاده‌اند. آب شرب سالم و سرویس بهداشتی وجود ندارد، خانه بهداشت هم وجود ندارد و بیماران در این مسیر پرپیچ و خم و ناهموار بی‌هیچ صدا و فریادرسی جان می‌سپارند. کودکان روستا نیز به دلیل آشامیدن آب آلوده به دل درد دچارند.

تنها منبع درآمد اهالی نم‌گاز نیز یارانه است، یارانه‌ای که برخی از اهالی به دلیل نداشتن شناسنامه و برخی دیگر به دلیل عدم اطلاع از زمان ثبت‌نام، از آن بی‌بهره‌اند. یکی از اهالی می‌گوید: «ما اینجا تلویزیون نداریم، اونایی که دارن فقط برفک می‌بینن. وقتی تلویزیون گفت که برای گرفتن یارانه ثبت‌نام کنید من که تلویزیون نداشتم باخبر نشدم و جا موندم.»

اینجا زنان بیش از مردان اشتیاق برای گفتن مشکلاتشان دارند. مردان جوان غالبا برای کار به بندرعباس می‌روند و بعد از مدتی بازمی‌گردند، طی این مدت هم نه بیمه می‌شوند و نه می‌توانند پولی جمع کنند. بسیاری از دختران جوان ده پشت کنکوری‌اند و به خاطر بی‌پولی نمی‌توانند به دانشگاه بروند، بیکارند و در خانه نشسته‌اند برای ازدواج هم پول ندارند.

درباره اعتیاد که می‌پرسم با خنده می‌گویند: «اینجا معتاد خیلی کم است، چون پولش نیست. آنها هم که معتادند؛ وقتی برای کار به شهرهای دیگر می‌روند، مواد مصرف می‌کنند و وقتی به اینجا برمی‌گردند؛ پولی برای تهیه مواد ندارند. وقتی پول آرد نداریم؛ پول مواد از کجا بیاریم؟

در این روستا بنیاد مسکن اقدام به ساخت چیزی شبیه خانه برای اهالی روستا کرده و ماهی ۹۰ هزار تومان نیز قسط این خانه‌هاست، خانه‌هایی که نه در و پنجره درست و حسابی دارند و نه جایی به عنوان سرویس بهداشتی و آشپزخانه برای آنها در نظرگرفته شده است. این خانه‌ها تنها چهارچوبی ساخته شده از بتون و سیمان هستند که حالا به عنوان محل نگهداری احشام مورد استفاده قرار می‌گیرند. روستائیان بی‌درآمد باید ضمن پرداخت اقساط این خانه‌ها نسبت به تکمیل آنها اقدام کنند، در حالی که پرداخت چنین هزینه‌ای برای مردم روستا واقعا دشوار و غیرممکن است.                         21

یکی از اهالی روستا می‌گوید: «باید ماهی ۹۰ هزار تومان قسط بدم که نمی‌تونم. حالا هر روز از بنیاد مسکن تماس می‌گیرن و تهدید می‌کنن که یا قسط رو بدین یا یارانه‌تون رو  قطع می‌کنیم. ما به  بنیاد مسکن گفتیم؛ بدون یارانه از گرسنگی می‌میریم. ما خونه نمی‌خواستیم تو همین کپرا زندگی می کردیم. حالا نه خونه درستی داریم و نه کپر. کپرهامون رو جمع کردیم و فقط تعدادی از کپرهای دیوار گلی باقی موندن که خیلی سردند.»

سه نفر از دخترهای روستا همراهی‌ام می‌کنند تا شرایط روستا را نشانم دهند؛ روستا از هرچه رنگ و بوی زندگی طبیعی را داشته باشد؛ خالی است، تنها کومه است و تعدادی بنای کوتاه قد و نیمه‌کاره که نامش را "خانه مسکنی" گذاشته‌اند. کپرهای حصیری جمع شده‌اند و چندتایی هم که هست؛ نیمه کاره‌اند و به عنوان آشپزخانه استفاده می‌شوند. می‌گویند برای ساخت یک کپر چیزی حدود سه میلیون تومان پول لازم است که توان پرداخت این مبلغ را هم ندارند، زیرا باید برای کپر حصیر و چوب و گیش (سقف) بخرند.

یکی از دخترها می‌گوید: «پدرم پیر و از کار افتاده هست؛ نمی‌تونه ۳ میلیون و هشتصد هزار تومان بدهی‌اش رو بابت قسط خونه پرداخت کنه. حالا می‌ترسم یارانه‌مون رو هم قطع کنن.»

هوا سرد است و تنها پوشش این دخترکان چادرهای نازک و لباس‌های محلی مخملی و کهنه‌شان است. لباس گرم ندارند و در زمان حرف زدن از شدت سرما دندان‌هایشان به هم می‌خورد و تن‌های نحیفشان به لرزه افتاده است. یخ زدن در این سوز سرد، داستان غم‌انگیز بیشتر این روستائیان است که نه تنها از داشتن لباس گرم بلکه از داشتن وسایل گرمایشی محرومند، بعضی بخاری دارند و بعضی ندارند. آنها که در انتهای روستا و روی تپه‌ها زندگی می‌کنند؛ برق هم ندارند و تابستان به خاطر نداشتن کولر از گرما آشفته می‌شوند.

وارد یکی از کپرها می‌شوم، تنها لوازم آن یک یخچال است؛ درش را که باز می‌کنند، نیمه خالی است. غذایشان هم ناچیز است. یکی از دخترها فارغ‌التحصیل زبان و ادبیات فارسی است، پدرش گوسفندهایش را می‌فروشد تا دخترک بتواند ادامه تحصیل دهد. حالا دو سالی است که دختر به امید کار و کمک به پدر پیرش به روستا بازگشته، اما کاخ آمالش فرو پاشید؛ وقتی با حقیقت تلخ بیکاری مواجه شد. حالا نه می‌تواند کار کند و نه به دلیل مشکلات مالی توان ادامه تحصیل دارد. دراین وانفسای بیکاری آموزش و پرورش نیرو نمی‌خواهد و افراد غیربومی را برای آموزش در روستا به کار می‌گیرد.

در این برهوت فراموش‌شده، مردم هنوز عشق را از یاد نبرده‌اند؛ یکی دو تا از دخترها چشمانشان برق می‌زند، وقتی درباره ازدواج از آنان می‌پرسم، نامزد دارند اما به خاطر بی‌پولی نمی‌توانند ازدواج کنند.

وقتی زنان کنار رودخانه استحمام می‌کنند

یکی از دخترها می‌گوید: «با غریبه‌ها ازدواج نمی‌کنیم فقط خودی. پسرعمویم نامزدم است. من دوستش دارم اما باید پنج، شش سالی صبر کنم تا برای کارگری به بندر بره، کمی پول جمع کنه کپری درست کنه و زندگی را شروع کنیم.»

او ادامه می‌دهد: «اینجا بابای دخترا پول ندارن که جهیزیه بدن، پسرا باید خودشون همه چی رو جفت و جور کنن. ما به غریبه ها اعتقاد نداریم، فکر می‌کنیم پسری که مال همین جاست یک روز ممکنه بذار بره وای به حال غریبه‌ها تازه غریبه‌ها انتظار جهیزیه هم دارن.»

درباره آب روستا که می‌پرسم، می‌گویند: «ما اینجا سرویس بهداشتی نداریم.»

در نقطه‌ای دور جایی که درختان نخل بسیار کوچک به نظر می‌ر‌سند؛ رودخانه‌ کم‌عمقی در جریان است که محل تامین آب روستائیان است. زن و مرد و کودک برای استحمام یا دستشویی باید از سراشیبی تند روستا پایین رفته و یکساعتی راه طی کنند تا به رودخانه برسند، در این شرایط امکان بروز هر خطری برای این افراد و به خصوص زنان وجود دارد، آب برای نوشیدن و شستن ظروف نیز از همین رودخانه تامین می‌شود.

روستا بالای دره بنا شده است. یکی از اهالی روستا زمانی که کاری داشته و حقوقی، ساختمان کوچکی را به عنوان سرویس بهداشتی در لبه کناری نم‌گاز بنا می‌کند، اما به دلیل بیکاری و بی‌پولی که ناگهان گریبانش را می‌گیرد، نمی‌تواند سرویس بهداشتی را راه‌اندازی کند و بنا بدون استفاده می‌ماند.

دخترها با خنده می‌گویند: «برای قضای حاجت سعی می‌کنیم؛ جایی که مردها می‌روند، نرویم برای حمام هم همین است.»

زمان خداحافظی که می‌شود؛ دختران سوال می‌کنند، حالا این گزارش تهیه شه به ما کمک میشه، کسی کمکمون می‌کنه؟ نگاهشان می‌کنم نمی‌دانم باید چه بگویم،«ایشالا که کمک می‌شه»

                  6

کرچکان خانه بهداشت ندارد

ساعتی دیگر راه طی می‌کنیم تا برای استراحت به روستای بعدی می‌رسیم؛ ساعت حدود ۵ بعدازظهر است که به کرچکان می‌رسیم؛ جایی که به قول راهنمایمان روستایی مثلا اعیان‌نشین‌ است. مردم کرچکان هم در کومه زندگی می‌کنند، اما دیوارها به‌جای حصیر از گل ساخته شده است، کومه‌ها اندکی تنها اندکی بزرگتر و لباس روستائیان کمی بهتراست.

زنان روستا با خوشرویی به استقبال‌مان می‌آیند، ما را به کپری که نظر می‌رسد؛ بزرگترین کومه روستا است دعوت می‌کنند، در این روستا هم مدرسه وجود ندارد، خانه بهداشت بسیار دوراست و خبری از سرویس بهداشتی نیست. تنها تفاوت آن با سایر روستاها وجود آب شرب و تصفیه شده درون روستا است و دیگر هیچ.  

کودکان کار در مزارع آروزی مدرسه رفتن دارند

 در ادامه راه به گلخانه پرورش توت‌فرنگی برمی‌خوریم؛ بوته‌های توت‌فرنگی پشت سر هم چیده شده‌اند و برخی دانه‌های توت‌فرنگی سر از دل خاک بیرون آورده‌اند و برخی در انتظار سلام کردن به خورشید بهاران هستند، هوای نم‌زده و بارانی صفای دیدن این منظره را دو چندان می‌کند، اما دیدن کودکانی که به‌جای حضور سر کلاس‌های درس مشغول جدا کردن علف‌های زائد در این گلخانه هستند؛ لذت لحظه‌ها را می‌زداید.

کارگران روی دو پانشسته‌اند و مشغول رسیدگی به بوته‌های توت فرنگی‌اند، یکی از کارگران جوان ۲۶ ساله است که تا اول راهنمایی درس خوانده و بعد از آن به خاطر بی‌پولی ترک تحصیل و از ۱۶ سالگی کارگری کرده است. در ۱۸ سالگی نیز ازدواج می‌کند و حالا دختری ۷ ساله که ثمره این ازدواج است در کنار او و همسرش در گلخانه کار می‌کند.

جوان کارگر فصلی است و به همین دلیل تحت پوشش بیمه نیست، این فصل را در گلخانه توت‌فرنگی کار می‌کند و فصل دیگر قرار است؛ در زمین ذرت کار کند.  ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان دستمزد می‌گیرد، حقوقی که نمی‌تواند پاسخگوی زندگی‌اش باشد. به گفته او اگر در زمان کار حادثه‌ای رخ دهد، هزینه‌اش پای کارگران است و هزینه درمان از حقوقشان کم می‌شود.

شرایط زندگی برای این کارگران آنقدر سخت است که دخترک به‌جای رفتن به مدرسه ناچار شده از فرزند کوچکتر خانواده نگهداری کند تا مادر هم بتواند در کنار پدر کشاورزی کند. دخترک پرستو نام دارد و دلتنگ دوستانش است، دوست دارد درس بخواند. او در کنار نگهداری از برادر کوچکترش پابه‌پای کودکان دیگر روی زمین کار می‌کند و با همه سختی‌ها هنوز هم امیدش را از دست نداده و با اطمینان می‌گوید؛ «اینجا مدرسه نداره، اما سال دیگه می‌ریم شهر خودمون. منم به مدرسه می‌رم.»

در کنار پرستو دختر دیگری با جدیت مشغول کار روی بوته‌های توت‌فرنگی است؛ همه چیز برای این دختر ۱۳ ساله از ۵ سال پیش شروع شد؛ زمانی که پدرش از دنیا رفت و او ناچار شد؛ برای کمک به معاش خانواده رفتن به کلاس پنجم و مقاطع بالاتر را فراموش کند. او حالا در کنار مادر کشاورزی می‌کند و ماهیانه ۴۵۰ هزار تومان درآمد دارد، درحالی که همچنان در آرزوی رفتن به مدرسه و حضور در کنار همسن‌وسالان خود پشت نیمکت مدرسه است.                       8

این کودکان بی‌پناه در خیابانها و در میان دود ماشین کار نمی‌کنند، هیچکس درد و رنج آنها را نمی‌بیند. آنان خانواده دارند، بدسرپرست نیستند، قربانی خشونت خانگی و کود‌ک‌آزاری نیستند، آنان هم قربانی فقر فراگیر و نهادینه شده‌ در مناطق جنوبی کرمانند. آنان در آرزوی درس خواندن، بازی کردن و زندگی کردن همچون همسالانشان بزرگ می‌شوند و وقتی به خود می‌آیند که ریشه درخت رویاهایشان خشکیده و به همان چرخه فقر و محرومیت والدینشان دچار شده‌اند. در سن پایین ازدواج می‌کنند، فقر اجدادشان را دوباره و دوباره تجربه می‌کنند و همان فقر را برای کودکانشان به میراث می‌گذارند.

چه کسی مسئول این فاجعه انسانی است؟

اینجا در جنوب کرمان ارزان، جان آدمی‌ست و آنچه گران است؛ کرامت او. کرامتی که آنقدر نادیده گرفته شده و تنها در شعار مسئولان تکرار شده که امروز روستائیان این مناطق را به تضرع برای داشتن زندگی حداقلی واداشته است.

اینجا آنقدر به بهانه خشکسالی، کمبود بودجه و... بیکاری رواج دارد که روستائیان عادت کرده‌اند به زل زدن به کوه‌ و دشت‌های اطراف به‌ جای کار. بیکاری در جان و تن این مولدان و گردانندگان پیشین اقتصاد کشور چنان موذیانه رسوخ کرده است که می‌ترسی روزی انفعال تبدیل به فرهنگ و عادت این مردمان شود. می‌ترسی روزی برسد که روستائیان به جای خوداتکایی به کمک‌های ناچیز این و آن وابسته شوند.

نمی‌دانم آیا مسئولان کشور فصل سوم قانون اساسی کشورمان را که بر حقوق و عدالت برای آحاد مردم بدون هیچ‌گونه تبعیض تاکید می‌کند از یاد برده‌اند؟ نمی‌دانم آن چیست که باعث شده هیچ‌یک از مسئولان طی این سالیان نیم‌نگاهی به این مردم اسیر فقر و محرومیت نیندازند و از یاد ببرند، روستائیانی را که نه تنها با مرکز استان خود که با مرکز کشور فاصله زیادی دارند و حتی برای رسیدن به روستای بعدی باید از جاده‌های مرگ‌آور و خطرناک بگذرند.

نمی‌دانم باید انگشت اتهام را به سوی کدام نهاد گرفت؟ چه کسی مسئول این فاجعه انسانی است؟ چرا این زنان و مردان و کودکان در شرایطی بدتر از شرایط جنگ‌زدگان زندگی می‌کنند؟

نمی‌دانم وقتی مسئولان و کارشناسان از ارزشمندی سرمایه اجتماعی و نیروی انسانی به عنوان نیروی پیش‌برنده توسعه تاکید می‌کنند، آیا هرگز به این انسان‌های گرفتار فکر می‌کنند به مردمانی که همچون قبایل بدوی ناچارند در رودخانه استحمام کنند و در بیابان ... به مردمانی که کرامتشان را از یاد برده‌اند و آنقدر شرایطشان اسف‌بار و اضطراری است که دست نیاز به سمت شناس و ناشناس دراز می‌کنند.

مردمی که نان خشک برایشان غذایی رویایی محسوب می‌شود با کدام نیرو، امید و عزت نفس زندگی خواهند کرد و برای نسل بعد از خود چه چیز به یادگار خواهند گذاشت؟ این مردم پیر و جوان و کودک با واژه بدبختی خو گرفته‌اند و این کلمه در جان و فکر و باورشان رسوخ کرده و بارها و بارها آن را در وصف خود تکرار می‌کنند. ای کاش مسئولان اوج محرومیت و استیصال این هموطنانمان را در لابه‌لای کلماتشان می‌شنیدند و باور می‌کردند. ای کاش مسئولان ....

باری این روستائیان امروز برای تامین حداقل‌های خود به کمک هموطنان خیرشان نیاز دارند، هموطنانی که شاید هرگز اوج رنج و محرومیت این افراد در تصورشان نیز نگنجد. هموطنانی که طعم آب آلوده به فضولات انسانی و حیوانی را نچشیده‌اند و نمی‌دانند، چه حالی دارد؛ لرزه‌های تن در پس سرمای استخوان شکن و التهاب داغ گرما به دنبال تابش مستقیم آفتاب تابستان.

به حال این مردمان و فریاد کمک‌خواهی آنان از مسئولان و مردم که فکر می‌کنم؛ این شعر نیما بارها و بارها در ذهنم جان می‌گیرد؛

آی آدم‌ها که در ساحل نشسته‌ شاد و خندانید/ یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان

گزارش و عکس: شادی مکی

کشف لاشه و استخوان‌های صدها الاغ غوغا به پا کرد

بازرسان بخش بهداشتی ازبکستان لاشه واستخوان های صدهاالاغ را در نزدیکی شهرک «خیشرو» سمرقند پیدا کرده اند که به یک جنجال در این کشور تبدیل شده است.
رکنا: این جنجال زمانی شروع شد که ساکنان سمرقند در شبکه های اجتماعی، صحنه های دهشتناک استخوان صدها الاغ را منتشر و این سوال را مطرح کردند که مبادا گوشت این حیوان در رستوران های شهر استفاده شده باشد!
 
​هنوز معلوم نیست که آیا گوشت این حیوانات به باغ وحش سپرده شده یا در مکان های تهیه غذای عمومی در سمرقند استفاده شده است. «تاشپولاد رحمت‌ا...اف»، یک وبلاگ نویس محلی که نخستین بار وی خبر پیدا شدن استخوان های الاغ ها را منتشر کرد می گوید که در شهر سمرقند باغ حیوانات یا باغ وحش وجود ندارد.

کشف لاشه و استخوان‌های صدها الاغ غوغا به پا کرد +عکس

وزیر بهداشت: در آستانه انتخابات، باید پوست‌مان کلفت‌تر شود/ به آقابالاسر و پدرخوانده نیاز نداریم

عده ای نشسته‌اند تا ببینند کسی چه زمانی زمین می خورد و از زمین خوردنش شادی می‌کنند.
وزیر بهداشت با انتقاد از هجمه‌هایی که علیه برنامه‌های وزارت بهداشت اعمال می‌شود، گفت: پشت چنین برنامه‌هایی هم‌لباس‌های خودمان هستند که در گذشته مسئولیت داشته و کارنامه غیرقابل قبولی از خودشان به جای گذاشتند، اما اکنون در حال تغییر مسیر ارائه خدمات هستیم و در این مسیر به آقابالاسر و پدرخوانده و کسانی که در گذشته در مقدرات بهداشت و درمان حاکم بودند، نیازی نیست.

به گزارش ایسنا، دکتر سیدحسن هاشمی در اجلاس معاونین بهداشت دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور درباره برخی حاشیه‌ها که برای وزارت بهداشت ایجاد کرده‌اند، گفت: متاسفانه مشکل ما از هم‌لباس ‌های خودمان و از داخل خود جامعه پزشکی است.

وی با اشاره به برخی برنامه های صداو سیما جهت تخریب وزارت بهداشت گفت: پشت چنین برنامه هایی نیز هم‌لباس‌های خودمان هستند که در گذشته هم مسئولیت داشته و کارنامه غیرقابل قبولی از خودشان به جای گذاشتند. این در حالی است که اکنون در حال تغییر مسیر ارائه خدمات هستیم و در این مسیر به آقابالاسر و پدرخوانده و کسانی که در گذشته در مقدرات بهداشت و درمان حاکم بودند، نیازی نیست و جایی برایشان وجود ندارد و این حرف ها نیز تلاش های نهایی این افراد است.

هاشمی با اشاره به صحبت‌های معاون بهداشت خود مبنی بر تشابه حکایت این روزهای وزیر بهداشت با سریال مختار نامه گفت: در سریال مختار دیدیم که مختار در آن قله به افرادش گفت. اگر نجنگید شما را به زشت ترین شکل ممکن نابود می کنند آنها نیز همراهی نکردند  و همان بلا بر سرشان آمد. حال درباره شعار دولت تدبیر و امید هم همین موضوع صدق می‌کند. بالاخره مردم در 24 خرداد تصمیم گرفتند و دولتی روی کار آمد، حال عده‌ای لجوجانه می خواهند بر طبل سابق خود بکوبند، اما من معتقدم که مردم به دنبال آرامش‌اند و از بگو مگو خسته شدند و دوست دارند که مسئولان‌شان مشکلات‌شان را حل کنند.

وزیر بهداشت با اشاره به نزدیک بودن ایام انتخابات ریاست جمهوری گفت: در حال حاضر به انتخابات نزدیک می‌شویم و پوستمان باید کلفت‌تر شود، چراکه یکی از حوزه هایی که مورد هجمه قرار می دهند همین حوزه سلامت است و برخی قلب‌شان مریض است. بنابراین بهترین کار این است که ما اقدامات خود را ادامه دهیم و طرح تحول سلامت را که هنوز ریشه ندوانده و ممکن است با نسیمی دچار مشکل شود را پایدار نگه داریم.

هاشمی ضمن انتقاد از خاموش بودن جامعه پزشکی در پاسخ به این هجمه ها گفت: همه جامعه پزشکی ساکت هستند و شاید هم مرعوب شده‌اند. در عین حال کسانی از جامعه پزشکی حرف می زنند که پایگاهی در بین جامعه پزشکی ندارند. البته منظور من دفاع از خودمان نیست بلکه صیانت از سلامت مردم است.

هاشمی با بیان اینکه در هیچ دولتی در گذشته برای سلامت هزینه نشده است، ادامه داد: بنابراین این میزان عقب ماندگی در حوزه سلامت ناشی از بی توجهی در طول 3 یا 4 دهه است.

وی همچنین گفت: همین امروز من چانه زنی می کردم که در حال حاضر 9 ماه از سال می گذرد و هنوز یک قران از پول هدفمندی یارانه ها را به ما ندادند و ما با سیلی صورتمان را سرخ نگه داشتیم و در عین حال همه هجمه به سمت ماست. حال برخی نمی پرسند که چرا پول وزارت بهداشت را نداده اید و من می دانم که هجمه از سوی چه کسانی است و جلسات‌شان را به چه صورت برگزار می کنند.

وزیر بهداشت در ادامه صحبت هایش به اقدامات انجام شده در حوزه بهداشت اشاره و اظهار کرد: برای تکمیل شبکه بهداشت شاهدیم که برخی دانشگاه‌ها کار را پشت سر گذاشتند و در حال تکمیل آموزش‌ها و مراحل‌شان هستند. البته برخی از دانشگاه ها نیز با تاخیر کار را آغاز کردند و هنوز بین راهند، اما راه اندازی شبکه در شهرها کار بسیار باارزشی است، اما باید حتما به خروجی کار فکر کنیم و بعدها ببینیم که چقدر توانسته ایم این شاخص ها را تغییر دهیم؛ چراکه مهم تغییر شاخص‌هاست.

وی با اشاره به جذب نیرو برای تکمیل نیروهای موردنیاز در شبکه بهداشتی شهرها گفت: من از ابتدا اصرار داشتم که رفتار ما تاثیر زیادی روی همکاران جدیدمان در شبکه ها دارد و بدانید که اگر از ابتدا نهاد کار را کج گذاشتید تا ثریا کج می رود. بنابراین نیروهای مراقب سلامت باید مانند بهورزان باشند. نسل های قبلی بهوزران افرادی کم توقع، پرکار و مهربان بودند، اما نگرانی‌ام این است که از آنجایی که مراقبین سلامت را از بازاری که در اختیار خودمان نیست به کار گرفتیم، در آینده به ضد خودمان تبدیل شود. بنابراین باید در تنظیم قراردادها مراقبت کنیم و به صورت سالیانه قرارداد ببندیم.

هاشمی ضمن تشکر از معاونین بهداشت دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور برای گسترش شبکه و ارتقای کیفیت خدمات ادامه داد: کار شبکه پیشگیری از بیماری های غیرواگیر است که در 4 شهر به صورت پایلوت اجرا شده است. ما تردید نداریم که اولویت با پیشگیری است. پیشگیری هم برای مواردی به کار می رود که منجر به مرگ می شود و ما می دانیم که 75 درصد از مرگ و میرها به دلیل بیماری های غیرواگیر رخ می‌دهد. بنابراین برای پیشبرد این کار باید تیمی عالم و با مهارت داشته باشیم که ارتباط‌شان با مردم بسیار خوب باشد. در غیر این صورت سال ها بعد می گویند که شما با این پولی که گرفتید چه تغییری را ایجاد کردید. بنابراین نباید 20 سال دیگر حرف‌هایی را که ما درباره مسئولان قبلی می زنیم به خودمان بزنند.

وزیر بهداشت همچنین از پیگیری برنامه پرونده الکترونیک سلامت به عنوان یکی از اولویت های حوزه بهداشت قدردانی کرد و گفت: حتی در داخل وزارت بهداشت هم کسانی بودند که کارمندان شما را تحریک می کردند تا این کار به نتیجه نرسد، اما شما با هوشمندی این کار را به عنوان اولویت‌تان قرار دادید و در حوزه بهداشت کار را سامان دادید. در عین حال فکر می کنم تا پایان امسال در حوزه دارو نیز این کار سامان یابد.

هاشمی در ادامه با تاکید بر لزوم اصلاح نظام پرداخت بین معاونت بهداشت و توسعه وزارت بهداشت افزود: در عین حال تاکید می کنم که اصرار نداشته باشید که رئیس شبکه را در شهرها حتما یک پزشک قرار دهید. شاید من تنها وزیری هستم که معتقدم نیازی نیست وزیر بهداشت یا رئیس شبکه و یا رئیس بیمارستان، پزشک متخصص باشد ما تعداد زیادی دکتر برای مدیریت مراکز بهداشتی و درمانی تربیت کرده‌ایم، اما به آنها جایی نداده‌ایم. در عین حال گاهی می‌بینیم که یک بهورز بهتر از یک پزشک، شبکه را مدیریت می کند. از طرفی هم اگر پزشکی را به عنوان رئیس شبکه قرار دهیم ممکن است بعد از مدتی کار را رها کند و به دنبال پیگیری کار خودش برود. بنابراین تعصب نداشته باشید که حتما رئیس شبکه را یک پزشک بگذارید.

هاشمی ادامه داد: درباره نظام ارجاع هم باید در سطح شهرهای زیر 50 هزار نفر آماده باشید. چراکه ما همه اقدامات را انجام می‌دهیم تا نظام ارجاع شکل بگیرد و پزشک خانواده مستقر شود.

هاشمی با تاکید بر لزوم رتبه بندی و ارتقای بهورزها گفت: درباره رشته پزشکی اورژانس و پزشک خانواده نیز معتقدم که این دو رشته باید در اختیار شما قرار گیرد و پزشک خانواده نیز حتما باید در اختیار حوزه بهداشت قرار گیرد؛ چراکه پزشکان خانواده می توانند مدیران موفقی برای این حوزه باشند.

هاشمی همچنین ادغام برنامه ایدز در شبکه را اقدامی مناسب خواند و در عین حال گفت: خوشبختانه امسال تاکنون شاهد اپیدمی وبا و آنفلوانزا در کشور نبودیم و این نشان می دهد که مردم امسال بیش از سال قبل واکسن تزریق کردند. بنابراین با اینکه اربعین را پشت سر گذاشتیم و نگران بودیم که در اربعین مشکلی به لحاظ بیماری‌ها ایجاد شود، اما می بینیم که با کمک دانشگاه‌ها و به ویژه دانشگاه‌های خط مقدم که کار طاقت فرسایی را در حوزه بهداشت انجام دادند، مشکلی پیش نیامده که از کمک هایشان تشکر می کنم.

وزیر بهداشت همچنین اظهار کرد: در عین حال تاکید من ادامه همین مسیر است و فکر می کنم هیچ کس تغییری نداشته باشد که این مسیر درست است و در صورت تداوم آن به نظام بهداشت مناسبی برای مردم دست می یابیم. همچنین فکر می‌کنم برخی از کسانی که نمی خواهند این موفقیتها را ببینند این طور القا می کنند که وزارت بهداشت اجازه نقد نمی دهد. اما ای کاش خودشان یکبار اجازه نقد خودشان را می دادند.

هاشمی خطاب به معاونین دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور گفت: در عین حال شما حتما جلسات نقد را برگزار کنید و اگر کسی راهکاری برای اجرای بهتر برنامه ها داشت، آن را ارائه کند وگرنه با حرف زدن کاری پیش نمی‌رود. بنابراین اجازه دهید تا هرچه می خواهد بگوید. من بارها به کسانی که نسبت به نظام سلامت واکنش نشان می دهند گفته ام درباره این صحبت ها بنویسید، اما این کار را انجام نداده‌اند. در عین حال معتقدم همه ما در این حوزه تصمیم گیری کردیم و سیستم بالا به پایین هم نبوده است.

هاشمی همچنین گفت: عده ای نشسته‌اند تا ببینند کسی چه زمانی زمین می خورد و از زمین خوردنش شادی می‌کنند.

وزیر بهداشت در عین حال گفت: همواره شاهد بودیم که وقتی نزدیک انتخابات می شویم روند کارها آرام تر می شود اما مقام معظم رهبری هم بارها اعلام کردند که حق مردم این است که تا روزی که بر سر کاریم، اقدامات‌مان را پیش بریم. چراکه همه ما برای کمک آمده‌ایم نه برای پست و مقام. بنابراین نگران نیستیم که چه اتفاقی می‌افتد.

صاحبان کانال‌ها در شبکه‌های اجتماعی شناسایی می‌شوند؛ تا یک ماه آینده

شبکه ملی اطلاعات باید از استقلال فنی در برنامه ریزی، طراحی و پیشبرد نظام مند بومی سازی و حمایت از آن در لایه ها وابعاد مختلف برخوردار بوده و به شبکه‌های غیر ازخود متکی نباشد.
دبیر شورای عالی فضای مجازی کشور گفت: صاحبان کانال‌ها و خدمات مشابه در شبکه‌های اجتماعی که مخاطبان بیش از ۵ هزار عضو یا دنبال کننده دارند طی یک ماه آینده شناسایی و ثبت می‌شوند.

به گزارش عصر ایران به نقل از مرکز ملی فضای مجازی کشور، سیدابوالحسن فیروزآبادی با تاکید بر افزایش مسئولیت‌پذیری و شفاف بودن ارتباطات در شبکه ملی اطلاعات، از شناسایی و ثبت مشخصات صاحبان کانال‌ها و خدمات مشابه در شبکه های اجتماعی که مخاطبانی بیش از ۵ هزار عضو یا دنبال کننده دارند، طی مدت یک ماه در سامانه تعیین شده از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با توجه به اثرات اجتماعی آنها در کشور خبرداد.

وی در تشریح سند تبیین الزامات شبکه ملی اطلاعات افزود: الزامات شبکه ملی اطلاعات به عنوان زیرساخت ارتباطی فضای مجازی کشور به منظور یکپارچه سازی و تضمین هماهنگی طراحی در حوزه های فرهنگی، زیرساخت، استقلال، مدیریت، خدمات، سالم سازی و امنیت و تعرفه و مدل اقتصادی شبکه تبیین شده است.

دبیر شورای عالی فضای مجازی کشور با اشاره به اینکه در حوزه فرهنگی شبکه ملی اطلاعات به خط و زبان فارسی توجه ویژه‌ای شده و تولید خدمات بومی در این شبکه بر سایر مشابه های خارجی مقدم است، گفت: سواد رسانه ای، آموزش دیجیتالی و عمومی باید در سراسر کشور به نحوی صورت گیرد تا تمامی آحاد جامعه و کل جغرافیای کشور بتوانند از شبکه ملی اطلاعات استفاده کرده و نیازمندی های شبکه ای خود را برطرف سازند.

فیروزآبادی تاکید کرد: در حوزه تعرفه و مدل اقتصادی شبکه ملی اطلاعات دولت موظف شده تا خدمات دولت الکترونیک، سلامت الکترونیک و تجارت الکترونیک را با تعرفه ای که همه مردم بتوانند از آن بهره مند شوند، ارائه دهد و همچنین باید کیفیت بهتری برای خدمات داخلی تولید داخل نسبت به خارجی ارائه شده و تعرفه آن بسیار ارزان تر از سرویس خارجی مشابه باشد.

وی اضافه کرد: در شبکه ملی اطلاعات باید از ایجاد انحصار اقتصادی در کسب و کارها جلوگیری شود تا بخش خصوصی بتواند با رعایت اصول رقابتی کسب و کاری خودگران و قابل پیشرفت داشته باشد.

رئیس مرکز ملی فضای مجازی در خصوص امنیت و سالم سازی شبکه ملی اطلاعات گفت: برای صیانت از کودکان و خانواده در فضای مجازی در این شبکه محصولات و خدمات با توجه به رده بندی سنی، جنسی، شغلی و تحصیلات ارائه می‌شود و نظام‌های حقوقی، قضایی و انتظامی مناسب برای سالم سازی فضای مجازی فراهم خواهد شد.

فیروز آبادی تاکید کرد: در شبکه ملی اطلاعات میزان ترافیک و خدمات داخلی نسبت به خارجی باید از لحاظ کمیت غلبه داشته باشد و شرایطی فراهم شود که ترافیک خدمات ارتباطی و پایه کاربردی شبکه ملی کشور به استثنای مواردی که باید با شبکه‌های خارجی ارتباط برقرار کند، از کشور خارج نشود.

وی با بیان اینکه باید بهره برداران را به سمت رفتارهای قانونمند و پرهیز از رفتارهای پرمخاطره تشویق کرد، اظهار داشت: زیرساخت های حیاتی، حساس و مهم کشور به داشتن شبکه اختصاصی که در تامین قابلیت های درونی امنیت خود دارای استقلال حداکثری باشند، الزام شده اند و بر همین اساس دستگاه ها و مراکز حیاتی باید از قابلیت مسیرهای چندگانه و منابع ذخیره لازم برخوردار باشند.

دبیر شورای عالی فضای مجازی کشور ادامه داد: امکان ثبت کامل ادله قانونی دیجیتال و مدیریت آسیب پذیری‌ها، تهدیدات و مخاطرات نیز باید به طور جدی در شبکه ملی اطلاعات رعایت شود تا از گسترش حوادث و انواع جرایم رایانه ای جلوگیری کرده و حریم خصوصی و حقوق عمومی محافظت شود.

فیروزآبادی در تشریح حوزه خدمات شبکه ملی اطلاعات گفت: در این شبکه الزام شده است تا خدمات پایه کاربردی چون خدمات مراکز داده، خدمات نام و نشان گذاری با تاکید بر خط و زبان فارسی، جویشگر، رایانامه، پیام رسان های ارتباطی، هاب پیام و مراکز تبادل ارتباطات و خدمات ابری با کیفیت وظرفیت مناسب و به صورت داخلی ارائه شود.

وی با اشاره به اینکه در حوزه مدیریت شبکه باید برنامه ریزی، طراحی، تامین منابع، اجرا، پشتیبانی، توسعه، پایش و ارزیابی با استفاده از نیروی متخصص داخلی صورت گیرد، افزود: مدیریت یکپارچه در کل شبکه ملی اطلاعات و بهره برداری بهینه از منابع ملی مانند نام، آدرس و فرکانس باید امکانپذیر باشد و مدیریت مستقل در شرایط جدایی این شبکه از اینترنت جهانی باید فراهم شده و تضمین کیفیت تامین شود.

دبیر شورای عالی فضای مجازی کشور در خصوص استقلال شبکه ملی اطلاعات تاکید کرد: شبکه ملی اطلاعات باید از استقلال فنی در برنامه ریزی، طراحی و پیشبرد نظام مند بومی سازی و حمایت از آن در لایه ها وابعاد مختلف برخوردار بوده و به شبکه‌های غیر ازخود متکی نباشد.

فیروزآبادی با بیان اینکه این شبکه به عنوان زیرساخت ارتباطی کل کشور تمامی شبکه های مستقل خصوصی در داخل کشور را به هم مرتبط می کند، گفت: مسیریابی درخواست های دسترسی داخلی نباید از طریق خارج از کشور صورت گیرد و به منظور حفظ عدالت اجتماعی باید خدمات پهن باند برای کل سطح کشور در این شبکه امکانپذیر شده و متناسب با نیازهای خدمات و محتوای بومی در سراسر کشور توسعه پیدا کند.

وقتی ناخن‌ها خبر از یک مشکل سلامت جدی می‌دهند

اگرچه هر فردی دارای ناخن های منحصر به فرد است، ناخن های سالم از ویژگی هایی مشابه مانند صافی، شفافی و این که به راحتی نمی شکنند، سود می برند. در صورتی که ناخن ها مواد مغذی کافی دریافت نکنند، آسیب پذیر شده و به راحتی صدمه می بینند.

تغییراتی خاص در ناخن ها می توانند نمایانگر کمبود مواد مغذی و مشکلات سلامت دیگر مانند کم خونی، مسائل مرتبط با تیروئید، و بسیاری بیماری های دیگر باشند.

وقتی ناخن‌ها خبر از یک مشکل سلامت جدی می‌دهند

به گزارش گروه سلامت عصر ایران به نقل از "جاست نچرالی هلث"، هنگامی که ما به بدن خود به خوبی رسیدگی نمی کنیم، ناخن ها یکی از بخش هایی هستند که بسیار تحت تاثیر قرار می گیرند. هنگامی که مواد مغذی وارد بدن می شوند، پوست، مو و ناخن ها آخرین بخش هایی هستند که آنها را دریافت می کنند. در نتیجه، مشکل در ناخن ها می تواند نشان دهنده مشکلی در بدن انسان باشد.

بستر ناخن منطقه ای فوق حساس از پوست در انتهای انگشتان دست و انگشتان پا است و ناخن های دست و ناخن های پا از آن محافظت می کنند زیرا از پروتئین کراتین شکل گرفته اند. اگرچه هر فردی دارای ناخن های منحصر به فرد است، ناخن های سالم از ویژگی هایی مشابه مانند صافی، شفافی و این که به راحتی نمی شکنند، سود می برند. در صورتی که ناخن ها مواد مغذی کافی دریافت نکنند، آسیب پذیر شده و به راحتی صدمه می بینند.

تغییر در سبک زندگی، مصرف مواد غذایی سالم، دریافت ویتامین های ضروری، مکمل ها و غیره از جمله کارهای ساده ای هستند که می توانید برای حفظ سلامت ناخن ها دنبال کنید. در ادامه با برخی مشکلات مرتبط با ناخن ها و چگونگی مقابله با آنها بیشتر آشنا می شویم.

ناخن های شکننده

دلایل: کمبود رطوبت یا کمبود ویتامین B بیوتین

راه حل: به گفته کارشناسان، ما باید روزانه 2,000 میکروگرم بیوتین دریافت کنیم. افزون بر این، ما باید روزانه 1,000 میلی گرم روغن ماهی مصرف کنیم تا رطوبت ناخن ها حفظ شود. به منظور آبرسانی خارجی به ناخن ها می توانید روزانه از روغن های طبیعی مانند روغن بادام استفاده کنید.

ناخن های نرم یا به سمت بالا خمیده شده

دلیل: کمبود آهن

راه حل: افرادی که از سطوح پایین آهن برخوردار هستند باید سه بار در روز 325 میلی گرم سولفات آهن دریافت کنند.

برآمدگی های عمودی

دلیل: افزایش سن (خطوط عمودی روی ناخن ها را می تواند چین و چروک های روی ناخن در نظر گرفت)

راه حل: برای صاف کردن خطوط عمودی روی ناخن ها می توانید آنها را با چند قطره روغن بادام و سوهان چرم بز پولیش بزنید. این کار را می توانید سه یا چهار بار در هفته انجام دهید.

برآمدگی های افقی یا فرورفتگی ها

دلایل: این برآمدگی ها یا خطوط به واسطه صدمه یا چیدن کوتیکول، یا ضربه زدن مداوم با لبه جلویی ناخن روی یک سطح می توانند شکل بگیرند. فرورفتگی ها می توانند در نتیجه آسیب ناشی از جراحی، تب بالا، کمبود مواد مغذی یا سوریازیس رشد ناخن را تحت تاثیر قرار داده است.

راه حل: مردم باید روزانه 1,000 IU ویتامین A دریافت کنند تا به سوخت و ساز پروتئین در ناخن ها کمک کند و همچنین دریافت سه میلی گرم سیلیکون غذایی برای  تقویت ناخن ها لازم است.

ناخن های زرد رنگ

دلایل: کمبود ویتامین E یا عدم تنفس کافی ناخن بین هر بار لاک زدن

راه حل: به گفته کارشناسان انسان باید دو بار در روز 400 IU ویتامین E دریافت کند. از جمله منابع خوب برای این آنتی اکسیدان می توان به  بادام، بادام زمینی، فندق، سیب زمینی شیرین، و روغن جوانه گندم اشاره کرد.

قارچ

دلایل: هنگامی که ناخن ها به طور مرتب در معرض رطوبت و گرما قرار می گیرند، محیط برای رشد مخمر و باکتری ها فراهم می شود. عفونت های قارچی زیر ناخن های پا به سرعت گسترش می یابند و از نشانه های اصلی این شرایط ناخن هایی با ظاهری زرد، سبز و یا کثیف، ضخیم شدن ناخن، یا جدا شدن ناخن از بستر خود است.

راه حل: برای پاکسازی قارچ ها، ناخن های خود را روزانه به مدت 15 دقیقه در روغن درخت چای خالص ضد باکتری قرار دهید. روش دیگر مصرف داروهای گیاهی ضد قارچ است.

لکه های سفید

دلایل: آسیب ناخن یا کمبود روی

راه حل: افرادی که روی ناخن های خود لکه های سفید مشاهده می کنند، در صورت کمبود روی باید روزانه 50 میلی گرم از این ماده مغذی دریافت کنند. همچنین، آنها باید مصرف نخود، گوشت قرمز، دانه کدو تنبل، یا دانه کنجد را در برنامه غذایی روزانه خود جای دهند. لکه های سفید ناشی از آسیب نیز با رشد ناخن از بین خواهند رفت.

چه زمانی باید نگران شد؟

در بالا به برخی از مشکلات رایج ناخن اشاره شد، اما هنگامی که آنها با نشانه های دیگری مانند خستگی یا تنگی نفس گره می خورند می توانند نمایانگر مشکلات سلامت جدی‌تر باشند.

ناخن های زرد: برونشیت مزمن

بستر ناخن آبی رنگ: مشکلات گردش خون

بستر ناخن قرمز رنگ: بیماری قلبی

بستر ناخن سفید رنگ: بیماری کبد

خم شدن ناخن ها به سمت بالا: بیماری تیروئید

ناخن های شکننده: کم کاری یا پرکاری تیروئید

چرا از موسیقی لذت می بریم؟

شاید این موارد دلیل علاقه ما به موسیقی باشند. اما این که چرا ما آن را تا این حد دنبال می کنیم، دلیل دیگری دارد. دوپامین ماده ایست که برای زنده ماندن و کارهایی مانند غذا خوردن ضروری است.
آیا می دانید که خیلی از افراد بدون گوش دادن به موسیقی مورد علاقه خود نمیتواند عملکرد مناسبی داشته باشند؟ حتی ثابت شده است موسیقی میتواند عملکرد ورزشی را ارتقاء دهد! دلیل این موضوع چیست و چرا ما از گوش دادن به موسیقی لذت میبریم؟

به گزارش روزیاتو؛ به جرات می توان گفت هیچ کسی در دنیا وجود ندارد که موسیقی را دوست نداشته باشد. همه انسان ها به این پدیده وابسته هستند و هرکسی با هر سلیقه ای آن را دنبال می کند. موسیقی می تواند احساسات ما را برانگیزد و شادی یا غم ما را به همراه داشته باشد. حال سوال اینجاست که چرا ما تا این اندازه به گوش دادن آهنگ ها علاقه نشان می دهیم و همواره به دنبل ترانه های جدید هستیم؟ این مقاله را تا پایان مطالعه کنید تا مسئله مورد بحث برایتان روشن گردد.

سوالی که مدت هاست ذهن دانشمندان را درگیر خود ساخته، این است که پدیده ای مانند موسیقی چگونه می تواند تا این حد احساسات ما را تحریک کند؟ این احتمال وجود دارد که علاقه ما به موسیقی به طور اتفاقی شکل گرفته باشد. ما همواره از احساسات خود برای هدایت ترس ها و موقعیت های اجتماعی مختلف، بهره می گیریم. شاید ریتم و آهنگ موسیقی نیز قسمت های مرتبط با احساسات مغز را تحریک می کنند.

درادامه نظریه هایی که در این رابطه وجود دارد را با یکدیگر بررسی می کنیم.

مغز ما الگوها را دوست دارد. موسیقی نیز نوعی الگو به شمار می رود. آیا این مسئله اتفاقی است؟

مطالعات نشان می دهند هنگامی که ما به موسیقی گوش می دهیم، مغز ما از خود دوپامین ترشح می کند و به همین دلیل، احساس رضایت به ما دست می دهد. تحقیقاتی که به رهبری دکتر «زِیتور» انجام گرفت، نشان داد هنگامی که یک قطعه موسیقی به اوج خود می رسد، میزان ترشح این ماده به شدت افزایش می یابد و احساس هیجان و گر گرفتگی به شنونده منتقل می گردد.

شاید این موارد دلیل علاقه ما به موسیقی باشند. اما این که چرا ما آن را تا این حد دنبال می کنیم، دلیل دیگری دارد. دوپامین ماده ایست که برای زنده ماندن و کارهایی مانند غذا خوردن ضروری است. به همین دلیل، هنگام گوش دادن به یک آهنگ، مغز ما تمایل بیشتری از خود برای انجام کارهای مشابه نشان می دهد و به همین دلیل، ما همواره به دنبال موسیقی هستیم. تنها تفاوت در این است که موسیقی برای زنده ماندن و ادامه حیات، ضروری نیست.

دلیل دیگری که در این زمینه مطرح می گردد، علاقه ما به دنبال کردن الگوهاست. شناسایی الگو ها، مهارتی ضروری برای زنده ماندن به شمار می رود. به عنوان مثال، اگر شما بوی دود را حس کنید، ایده فرار به علت آتش سوزی در ذهن تان شکل خواهد گرفت. موسیقی نیز یک الگوست و ما به طور مداوم ملودی ها، هارمونی ها و ریتم های احتمالی را پیش بینی می کنیم.

اگر ما یک توالی آکورد (نواختن همزمان چند نُت) را بشنویم، مغز ما می تواند بر اساس تجربه ای که قبلا به دست آورده، آکورد بعدی را پیش بینی کند. به همین دلیل است که افراد معمولا با آهنگی که قبلا نشنیده اند، ارتباط خوبی برقرار نمی کنند. اگر ریتم یک ترانه برای ما ناآشنا باشد، پیش بینی الگوها در ذهن شکل نخواهد گرفت. هنگامی که نتوانیم الگوهای موسیقی را پیش بینی کنیم، احساس خستگی و کسل بودن به ما دست می دهد.

افراد با توجه به فرهنگ خود، یاد می گیرند که چه صدایی در دسته موسیقی قرار می گیرد.

موسیقی باعث می شود که مغز شرایط یک سخنرانی را شبیه سازی کند.

توضیحاتی که در ادامه خواهید خواند، چرایی لذت بردن ما در هنگام گوش دادن به موسیقی را شرح می دهند، اما نمی توانند تمام احساساتی که در اثر شنیدن یک ترانه به وجود می آید را تشریح نمایند.

هنگامی که به یک قطعه گوش می دهیم، ریتم باعث می شود که ما وارد فرآیندی به نام «همراهی با جریان» شویم. اگر گام های آهنگ سریع باشند، روند ضربان قلب و الگوی تنفسی ما برای هماهنگی با آن، تسریع می گردد. این برانگیختگی می تواند توسط مغز به عنوان هیجان تعبیر شود. اگر موسیقی بیشتر مورد رضایت باشد، این همراهی افزایش خواهد یافت.

نظریه دیگری که در این رابطه وجود دارد، این است که هنگام شنیدن یک ترانه، قسمت هایی از مغز که به هنگام سخنرانی به کار گرفته می شوند، تحریک می گردند. این حالت تمام احساسات را انتقال می دهد.

هنگامی که ما به سخنرانی می پردازیم، مغز ما در به کارگیری احساسات، خیلی خوب عمل می کند. دانستن این نکته که اطرافیان ما خوشحال، ناراحت، عصبانی و یا ترسان هستند، برای سخنرانی امری ضروری است. بسیاری از این اطلاعات در تن صدای فرد نمایان می شوند. اگر صدای فرد رسا باشد، احتمالا خوشحال است و اگر لرزان باشد، ترس شخص را نشان می دهد.

موسیقی نوع اغراق شده سخرانی به شمار می رود. صداهای رساتر و سریع تر، باعث ایجاد هیجان می شوند، بنابراین انتخاب این گونه ترانه ها می تواند مفید باشد.

ترومپت، ویالون و یا پیانو، می توانند میزان خوشحالی صدا را تا ۱۰۰ برابر افزایش دهند، زیرا آن ها قادرند نت های بسیار وسیع تری در مقایسه با صدای انسان تولید نمایند.

ما معمولا احساسات دریافتی را بازتاب می دهیم (مهربانی در برابر مهربانی و…)، بنابراین گوش دادن به ترانه ای که همانند یک سخنرانی خوشحال به نظر برسد، می تواند احساس شادی را به ما منتقل کند.

فروشگاهی عجیب برای حراج محتویات چمدان های گمشده در فرودگاه



فروشگاهی عجیب برای حراج محتویات چمدان های گمشده در فرودگاه

 27 آذر 1395 10:00 

احتمالا تاکنون فروشگاه های جالب و متفاوتی با طراحی های خاص دیده اید اما این فروشگاه واقع در "اسکاتسبرا"-آلاباما،آمریکا- یکی از منحصر به فردترین خرده فروشی ها در آمریکا و شاید دنیاست.

این فروشگاه 37 هزار متر مربعی مملو از لباس ،طلا و جواهر ،لوازم الکترونیکی و... است.

نکته جالب کالاها در این است که در حقیقت آنها وسیله ها و چمدان های به جا مانده مسافران هستند.

بر اساس این قانون در سال 1970 محتویات چمدانهای گم شده که تا 90 روز به دست صاحبش نرسیده در این فروشگاه با تخفیف های خوب به فروش برسد.

این فروشگاه روزانه بیش از 7 هزار وسیله دریافت می کند که آنها را در موارد پوشاک ،وسایل ورزشی ،الکترونیکی، موسیقی ،جواهرات طبقه بندی می کند.

از جالب ترین موارد پیدا شده الماس 5 قیراطی و دوربینی متعلق به سفینه فضایی(که البته متعلق به ناسا بود و به آن بازگردانده شد.) و ... بودند.

فروشگاه چمدان های گمشده

فروشگاه چمدان های گمشده

فروشگاه چمدان های گمشده

فروشگاه چمدان های گمشده

فروشگاه چمدان های گمشده

فروشگاه چمدان های گمشده

فروشگاه چمدان های گمشده

فروشگاه چمدان های گمشده


منبع: توریسم آنلاین