چند قطره انار

چند قطره انار

 همشهری دو - رقیه رودسرایی:
اولین بار را که کسی برایمان سوغات آورد از خارج از کشور خوب یادم هست.

برای من یک دست لباس معمولی آورده بود. من ولی دلم می‌خواست سوغاتی‌ام چیزی محیرالعقول باشد که بشود پزش را جلوی همبازی‌ها داد مثلا یک بسته اسمارتیز که وقتی می‌خوری و تمام می‌شود با فشار دادن یک دکمه دوباره بسته پر از اسمارتیز شود برای همین از داشتن یک پیراهن معمولی خارجی خیلی ذوق نکردم. خیلی طول کشید تا دوباره روی میز پذیرایی، سوغاتی‌هایمان را بچینیم که برایمان از خارج سوغات آورده بودند. من باز یاد آرزوی کودکی‌ام افتادم، چرا همه‌‌چیز این‌قدر معمولی است! خب همه اینها که توی ایران خودمان هم هست و بعد اما یکباره بسته‌بندی شکلات توجهم را به‌خود جلب‌کرد. جعبه را زیر و رو می‌کنم تا آرم حلالش را پیدا کنم ولی نیست.

راحت‌ترین کار تماس با دفتر مرجع است که تماس می‌گیرم و قصه را تعریف می‌کنم، می‌گوید: اگر مطمئن نیستید که در ترکیباتش چیز حرامی وجود دارد یا نه می‌توانید استفاده کنید و حلال است، خب من هم شانه بالا می‌اندازم که مطمئن نیستم دیگر، یعنی می‌شود استفاده کرد! بعد یاد حکم دوست‌داشتنی اگر ندانید چیزی نجس است یا پاک، پس پاک است می‌افتم که چقدر این حکم به‌کار خانم‌های خانه می‌آید و چه فقه مهربانی!

بسته شکلات را می‌سرانم بالای کمد؛ شاید برای وقتی که مهمان آمد. بعد ولی وقت مهمانی که مادر آمده بود خانه‌مان و من قصه جست‌وجوگری‌ام را و فقه منعطف و دوست‌داشتنی‌مان را با آب و تاب گفتم و در همان حال جعبه شکلات را باز کردم، مادر با محبت نگاهم کرد و گفت: البته که پرهیز از خوردن این قسم خوراکی‌ها به تقوا نزدیک‌تر است بعد هم از اثر وضعی برایم گفت.

همسر عالم وارسته‌ای در کنار رودخانه لباس می‌شسته. آب رودخانه با خودش اناری را می‌آورد و زن باردار با سوزن روسری‌اش فقط چند قطره از آب انار را می‌چشد.سال‌ها می‌گذرد تا یک روز خبر می‌رسد به زن که پسرت با چاقو مشک آب پیرمردی را پاره کرده است، زن ‌با خودش فکر می‌کند و به غذای حلالی که در خانه همسرش خورده و به خاطرش می‌آید؛ به همان چند قطره آب انار !

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.