پروین طوفان، فراه: اعتماد به نفس داشته باشد
به نظر من، مهمترین ویژگی یک زن موفق این است که اعتماد به نفس زیاد داشته باشد. زن باید فکر نکند که جنس دوم است. زن باید به این باور باشد که او هم جنس اول است و گر نه نمیتواند موفق باشد.
زن قوی و موفق زنی است که به استعداد و تواناییاش باور داشته باشد. اگر فکر کند که حرف اول و آخر را باید مرد بزند به جایی نمیرسد. خانم هم میتواند حرف اول را بزند.
استعداد را مرد و زن برابر به ارث میبرند. ما در روستاها خانمهای را داریم که سواد ندارند و مردان شان سواد دارند ولی نظارت و مدیریت خانواده به دوش زن است.
من خودم پنج طفل دارم و نه سال است که شوهرم فوت شده است. اما کنترل خانواده را در دست دارم. با خانواده هم کار میکنم، در بیرون از خانه هم کار می کنم. خرج خانواده به دوش خود من است. من تحصیل هم کردهام و حالا مشغول کمک به تحصیل کودکان خود هستم. ما خانه نداشتیم اما چنان تلاش کردم که حالا خانه دارم و من و اولاد من محتاج نیستیم.
من پس از وفات شوهرم بیشتر فعال شدهام. سه تن از کودکانم مکتب میروند و دو تای آنها دانشگاه. من متوجه شدهام که هر خانمی میتواند که بر چالشهای پیشرو پیروز شود. به شرط آنکه بر توانایی خود باور داشته باشد.
آمنه شریفی، هرات: پشتکار داشته باشد
به باور من، خانم موفق کسی است که فعال باشد و پشتکار داشته باشد. در حقیقت داشتن سواد برای موفقیت یک خانم لازمی نیست. فرق نمیکند که اگر او سواد نداشته باشد، معلم و یا مدیر نباشد. خانه داری و فرزند داری نیز کار حساب میشوند و نیاز به مدیریت دارند.
کار کردن زن در بیرون فوائد زیاد دارد. کار کردن در خارج از خانه خانمها را کمک میکند تا روی پای خود بیاستند و به اقتصاد خانواده کمک کنند.
همچنین، کار کردن در خارج از خانه از نظر روانی باعث تقویت روحیه آنها میشود.
من به عنوان یک فروشنده شروع به کار کردم و پس از دونیم سال، زمانی که دکانی که در آن کار میکردم به داوطلبی گذاشته شد، آنرا خریدم. البته پیش ازینکه شروع به کار کردن بیرون از خانه کنم، از مردهای خانواده خود باید اجازه میگرفتم.
نفس گل جامی، هرات: با جرات و خلاق باشد
خانم موفق کسی است که جراتمند و مبتکر باشد و با عواملی که مانع پیشرفت آنها میشود مبارزه کند.
خانم موفق نه تنها خود را میسازد بلکه در بهبود وضعیت خانواده و جامعه خود نیز نقش دارد.
بیسوادی نباید مانع موفقیت یک زن شود. زنها میتوانند با آموزش حرفههای مانند دستدوزی که در آن نوآوری و ابتکار به خرج داده شود به موفقیت دست یابند.
در دوران طالبان که به دخترها فرصت آموزش مهیا نبود، من در خانه خامک دوزی را آموختم. پس از آوردن نوآوری در این صنعت، توانستم که از این طریق درآمد خوبی داشته باشم. بعد به مدرسه و دانشگاه رفتم و حالا به تجاراتهای بزرگ روی آوردم.
مرجان افشاریان، لندن: مستقل باشد
از جایی که داریم وارد دورهای میشویم که مفهوم "زن" و "مرد" در حال کمرنگ شدن و با مفهوم "انسان" یا "آدم" سر و کار داریم. به نظر من "انسان" موفق کسی است که حداقل سه معیار اصلی زیر را داشته باشد:
۱. از لحاظ مالی و فکری مستقل باشد. خوب طبعا داشتن استقلال مالی، استقلال فکری را هم به همراه میآرود. وابسته به اسم، موقعیت، درآمد همسر، خانواده و فرزند نباشد. فارغ از هر موقعیت شغلی که دارد، کارش را به خوبی انجام بدهد.
۲. به همان نسبت که روی موفقیت شغلی و بیرونی کار کرده، روی مسائل درونی خودش هم کار کرده باشد و با خودش راحت باشد، به عنوان مثال یک شخص موفق در جامعه، که مضطرب و افسرده و خشمگین باشد، از نظر من انسان موفق محسوب نمیشود.
۳. قدرت حل کردن مسائل روا داشته باشد نه به دنبال پاک کردن ظاهر مسئله. آدمهایی را در ردههای شغلی و تحصیلی بالا میشود دید که از حل یک مسئله جزئی زندگی شخصی و محیط اطرافشان عاجز هستند.
ندا مریدپور: بلندپرواز باشد
نابرابری جنسیتی را نمیشود نقض کرد نه تنها در ایران بلکه در دنیا. این یک حقیقت است. زنها صد درصد با تعریف متفاوتی از موفقیت بزرگ میشوند و با مشکلات متفاوت و بیشتری روبرو اند و نقض کردن این مسئله باعث قضاوت اشتباه و پشت گوش انداختن مشکلات زنان میشود.
به نظر من تعریف موفقیت خیلی سوال شخصی است. برای بعضی در موفقیت کاری تمام میشود، برای بعضی در خانواده و غیره. برای من موفقیت در رسیدن/نرسیدن به هدفهای شخصیم تعریف میشود.
اینجاست که جنسیت تاثیر میگذارد چون خیلی از اهدافی که زنها دوست دارن برای خودشون داشته باشند با موانع سیاسی-اجتماعی بسیاری مواجه میشود. یا باعث میشود طرف از هدفش بیخیال شود یا اینکه راه فوق العاده سخت تری در پیش دارد و ممکن است هیچ وقت به آن نرسد.
درنتیجه موفقیت به اهداف شخصی ربط دارد. ولی تمامی این اهداف، که فرد به فرد متفاوت اند، زیر چتر نابرابری جنسیتی قرار دارند و نمیشود از این حقیقت به سادگی گذشت. یک مجموعه از این اهداف توسط جامعه تعریف میشود مثل بچه دار شدن، خانواده، زن و مادر خوب بودن، کار خوب داشتن.
ولی نابرابری جنسیتی تعریفش این نیست که زن ها قابلیتشان کمتر باشد بلکه زنها حقوق نابرابر دارند در مقایسه با مردها و با مشکلات و تابوهای اجتماعی بیشتری باید مواجهه کنند. مثلا برای یک مرد کمتر پیش میاید خانواده باعث از کار بیرون شدنش شود و خانه بماند تا از بچه هایش نگهداری کند، هستن ولی خیلی کمتر، ولی زنها بسیاری وقتها بین کار و خانه مجبورند تصمیم بگیرند.
این نقشی است که برای زن ها تعریف شده، نه تنها فقط در ایران، درنتیجه در رسیدن زن به اهدافش تاثیر میگذارد. و حتی برعکس، حالا فشار زیادی هست روی زنها که کار موفق در کنار خانواده موفق داشته باشند. این باز هم فشار زیادتری بلکه دوبرابر روی زنها میگذارد و این بحث موج سوم فمنیستها است حالا که در اصل میگویند کسی لازم نیست مربوطه به بخش خاصی باشد و هر زنی با آگاهی به نابرابری حقوقی که جامعه و دولت برایشان قائل می شود و حق دارند اهداف خودشان را تعیین کنند و تمامی زنان باید به این تصمیم "آگاهانه" احترام بگذارند و راه رسیدن آن زن به اهدافش را سعی کنند آسانتر کنند و موفقیت اش رو جشن بگیرند حتی اگر به نظرشان موفقیت کوچکی باشد.
لیلی آقاجانلو، خلاق باشد
من هزاران زن موفق دیدم که همه ایشان لزوما شاغل نبودند. زنانی بودند خانهدار که خانواده را مدیریت کردن و بدون بودنشان بنیان خانواده از هم پاشیده است. زنانی بودن که فرزندان خوبی اول برای خود فرزند بعد برای جامعه تربیت کردند.
من مادر بزرگم را از جمله زنان موفق میدانم. وقتی چهل سال پیش جلوی جامعه مردسالار میایستند و دخترهایشان را میفرستند دانشگاه یا سر کار، وقتی میفهمند از بارداری با قرص میشود جلوگیری کرد و شروع میکنند به تنظیم خانواده.
زن موفق، زنی که میتواند از فکرش استفاده کند و حرمت و قدرت داشته باشد، مدیریت داشته باشد، برای یادگرفتن چیزای جدید آماده باشد، مستقل باشد، ستون زندگی خودش و اگر خانواده دارد، خانواده اش باشد ..... فرقی هم ندارد تحصیل کرده باشد با بیسواد، شاغل یا خانهدار، بچهدار یا بی بچه، متاهل یا مجرد.