ستاره شناسی

برترین عکس‌های اسکات کلی در سفر 342 روزه فضایی

 

اسکات کلی فضانورد اهل آمریکا، در یک مارس 2016، پس از 342 روز حضور مستمر در ایستگاه فضایی بین‌المللی به زمین بازگشت.

اطلاعات مخابره شده از فضانوردان حاضر در این ایستگاه، به دانشمندان در درک هرچه بیشتر تاثیرات حضور طولانی مدت انسان در فضا، کمک می‌کرد. به آن دلیل که دانشمندان باید اطلاعات دقیقی از فرآیند تغییرات سیستم بدن و سلامتی آن در حضور طولانی مدت در خلا و شرایط خارج از سطح زمین می‌یافتند. از اهداف اصلی این تحقیقات، ارسال فضاپیمای سرنشین برروی سطح مریخ است.

اما در کنار این طرح‌های تحقیقاتی، اسکات کلی نیز سعی بر نمایش هرچه بیشتر و متفاوت‌تری از زمین و عوارض موجود در آن از پنجره‌های ایستگاه فضایی داشت. عکس‌های وی طرفداران زیادی را در دنیای اینترنت و به خصوص شبکه‌های مجازی پیدا کرد. وی علی‌رغم ثبت عکس‌های بسیار با شکوه، شیطنت‌هایی نیز در تهیه عکس و فیلم‌های خود نمود.


برترین عکس‌های اسکات کلی در سفر 342 روزه فضایی


شفق قطبی صبحگاهی



***

هدیه کریسمس


***

راهپیمایی فضایی موفقیت‌آمیز


***

میوه‌های فضایی


*** 

آلودگی نوری دبی


***

آماده شدن برای بازگشت به خانه





منبع: http://irsci.com/news.html?newsId=459

تکنولوژی

ساخت سلول خورشیدی که از حباب صابون سبک‌تر است

 

دانشمندان سلول‌های فتوولتائیکی ساخته‌اند که به صورت باورنکردنی نازک و انعطاف پذیرند و آنقدر سبک هستند که می‌توانند بدون ترکیدن حباب صابون روی آن قرار بگیریند. سلول‌های به این سبکی و نازکی از لباس‌های هوشمند گرفته تا بالون‌های هلیومی در هر وسیله ای قابل استفاده هستند.


 

ولادیمیر بولوویچ از دانشگاه MIT یکی مخترعین این وسیله می‌گوید: "این وسیله می‌تواند آنقدر سبک باشد که شما حتی متوجه وجود آن روی پیراهن یا لپ تاپ خود نشوید."

این ویژگی است که دست‌آورد آن‌ها را تا این اندازه هیجان‌انگیز کرده است، هرچند که این دست‌آورد هنوز در مرحله اثبات نظریه قرار دارد. کلید خلق سلول‌های جدید فرآیندی بوده که دانشمندان برای تولید همزمان خود سلول، لایه زیرین و پوشش حفاظتی آن را ابداع کرده‌اند.

یکی از مزایا این است که تولید همزمان سلول و لایه زیرین آن باعث حفاظت سلول در برابر گرد و غبار و سایر آلاینده‌ها می‌شود. برای ایجاد لایه زیرین و پوشش محافظ از یک پلیمر انعطاف‌پذیر معمولی به نام پاریلن و برای تولید لایه اولیه جذب کننده نور از یک ماده ارگانیک به نام دی بوتیل فتالات (DBP) استفاده شده است.

برخلاف روش‌های مرسوم تولید سلول‌های خورشیدی، کل این فرآیند در یک محفظه خلاء، در دمای اتاق و بدون استفاده از هرنوع حلال و مواد شیمیایی مضر انجام می‌شود. برای تولید همزمان لایه زیرین و سلول خورشیدی از تکنیک‌های رسوب بخار (Vapour deposition) استفاده شده که در آنها گرما، فشار و واکنش‌های شیمیایی یک پوشش بسیار نازک از یک ماده خاص ایجاد می‌کنند.

به گفته تیم دانشگاه MIT چیزی که این کشف را تا این اندازه مهم کرده تکنیک آن است نه موادی که مورد استفاده قرار گرفته است. سلول‌های بسیار نازک و انعطاف‌پذیری که به این روش تولید می شوند تنها یک پنجاهم موی انسان و یک هزارم سلول‌های فتوولتائیک امروزی ضخامت دارند اما کارایی آن‌ها در تبدیل نور خورشید به الکتریسیته به همان اندازه سلول‌های کنونی است.

در حقیقت این سلول‌ها ممکن است بسیار نازک‌تر ازآن باشند که در عمل بتوان از آن‌ها استفاده کرد. جوئل جین یکی دیگر از محققین این پژوهش می‌گوید: "اگر شما کمی محکم فوت کنید ممکن است آن را باد ببرد."

به گفته ابداع کنندگان این فرآیند – که سال‌ها برای تکمیل آن وقت صرف کرده اند- با استفاده از این روش لایه گذاری مبتنی بر خلاء، سلول‌های خورشیدی را می‌توان روی پارچه، کاغذ یا هر ماده دیگری رسوب داد. در ارتفاعات یا در فضا که وزن از اهمیت زیادی برخوردار است، این سلول‌ها می‌توانند نقش بسیار مهمی را بازی کنند هرچند که تولید آن‌ها در مقیاس انبوه تا چند سال آینده میسر نخواهد شد.

نتایج این مطالعه در نشریه Organic Electronics. منتشر شده است.

منبع: sciencealert.com

چاپگرهای های سه بعدی

چاپگرهای های سه بعدی، تهدیدی برای اختراعات


 

معضل استفاده و حق نشر اختراعات با استفاده از چاپگرهای سه بعدی، بسیار پیچیده‌تر از مشکلات به وجود آمده از عدم رعایت قوانین کپی رایت مربوط به نسخه‌های دیجیتال آلبوم‌های موسیقی خواهد بود.

Napster  یا Grokster  را به یاد دارید ؟ هردوی این سیستم‌ها به کاربر اجازه اشتراک گذاری فایل‌های کامپیوتری را می‌داد که در این میان باعث نقض قانون کپی رایت می‌شد. حال فرض کنید به‌جای آلبوم موسیقی بتوانید یک شی واقعی را دانلود کنید! مثلا یک شی از فیلم‌های علمی تخیلی! دکمه را فشار دهید و آن‌ را تحویل بگیرید! این سناریو پیش از این نیز به حقیقت تبدیل شده است. با وجود پرینتر‌های سه بعدی شما می‌توانید فایل CAD  از یک شی را دانلود کنید تا این فایل دستور ساخت یک شی سه بعدی را به چاپگر شما بدهد. چون فایل‌های CAD  دیجیتال هستند، به‌راحتی مانند فیلم و موسیقی، در اینترنت به اشتراک گذاشته می‌شوند. همانطور که رسانه‌های دیجیتال درگیر نقض قوانین کپی رایت هستند، سیستم اختراعات نیز با نقض قانون کپی رایت به‌صورت گسترده درگیر خواهد بود؛ اما چالش یک جزء کلیدی از سیستم نوآوری است.

کارخانه در نوک انگشتان شما

تولید افزاینده! به این معنی است که چاپ سه بعدی این اجازه را میدهد تا کاربر در خانه شی فیزیکی تولید کند. چاپگر قطعات کوچکی از مواد را لایه به لایه چاپ میکند تا کل جسم را تشکیل دهد. چاپ سه بعدی می‌تواند اشیاء پیچیده نظیر قطعات موتور موشک، بافت‌های بدن انسان نظیر گوش مصنوعی و یا حتی تفنگ را تولید کند.

دور زدن محافظت از اختراعات

 اختراعات اسناد واقعی صادر شده توسط دولت‌اند. به این اختراعات هرچند کوچک ولی پراهمیت همانند یک هنر بها داده می‌شود. ثبت اختراع باعث اختصاصی شدن حق به مالک، ساخت، استفاده، فروش یا انتقال آن می‌شود.   این حق اختصاصی رقبا را خارج از گود نگه داشته و این اجازه را به مالک می‌دهد تا اختراعش را تجاری سازی کند. اگر مردم این حق اختراع را دور بزنند، ارزش اختراع به شدت کاهش پیدا می‌کند و انگیزه مهم ثبت اختراع را تضعیف خواهد کرد.هر نسخه کپی از این اختراع باعث از دست رفتن یک فروش بالقوه توسط مخترع می‌شود. برای جلوگیری از این نقض، مخترع باید آگاه باشد که شخصی با استفاده از چاپگرهای سه بعدی در حال تولید اختراع ثبت شده وی است. این یک ماجرایی بسیار طولانی است چراکه این چاپگرها به شدت در مصارف خانگی و صنعتی گسترده شده‌اند. مالک اختراع می‌تواند از کسانیکه نقض قانون کپی رایت را تسهیل می‌کنند شکایت کند. این افراد می‌توانند فروشندگان چاپگرهای سه‌بعدی، تولیدکنندگان فایل‌های CAD ، سایت‌های اشتراک گذاری فایل‌های CAD  که دستورات لازم به چاپگر را می‌دهند، باشند.قانون کپی رایت انگیزه و قصد نقض این قانون را نیز ممنوع کرده است. Grokster  خود قانون کپی رایت را نقض نکرد ولی مطمئنا به مردم برای نقض این قانون کمک کرد. دادگاه، Grokster  را بخاطر القای نقض قانون تعطیل کرد. این اتفاق ممکن است برای موضوع ثبت اختراع نیز رخ دهد. یک مشکل بزرگ با این دیدگاه وجود دارد. نقض ثبت اختراع نیاز به اطلاعات دقیق از اختراع دارد. برای موسیقی هرکسی می‌داند که این آلبوم کپی شده است ولی درمورد وسایل خاص این‌چنین نیست. صدهاهزار اختراع در حال حاظر موجود است و بهید خواهد بود که تمام اختراعات را بتوان کپی کرد. برای مثال فرض کنید یک دندانپزشک یک روکش پلاستیکی جدید برای دندان اختراع و ثبت می‌کند. مستقلا دندانپزشکی دیگر با همان ایده و فایل CAD  از روکش مذکور وجود دارد. او فایل را با دوستان خود که چاپگر سه بعدی دارند به اشتراک می‌گذارد و همه آنها شروع به چاپش می‌کنند‌. دوستان این دندانپزشک نیز این فایل را با دوستان خود به اشتراک می‌گذارند و قضیه به همین طریق ادامه پیدا کند. هرکس که این روکش را چاپ کند ناقض قانون است اما پزشک اول چگونه همه آنها را پیدا کند؟ پس دندانپزشکی که فایل CAD  خود را منتشر می‌کند، باید مانند یک مامور ثبت اختراع مراقب اختراعش باشد که این کارعملا غیر ممکن است.

ممکن است فایل‌های CAD  به تنهایی باعث نقض قانون شوند؟

به گفته پروفسور لوکاس از دانشکده حقوق دانشگاه Champbell، دادگاه‌ها برای مقابله با این معضل باید بیشتر روی فایل‌های CAD  تمرکز کنند تا شی چاپ شده. ممکن است فایل‌های CAD  به عنوان نسخه دیجیتال ناقض قانون عمل کنند؟ فردی که فایل CAD  مربوط به یک اختراع را می‌فروشد، باید ناقض قانون شناخته شود چراکه این فایل کل ارزش اختراع را داراست. اما اگر کسی فایل را داشت ولی به فروش نرساند چه؟ سیستم ثبت اختراع همواره دیگران را تشویق به بهبود اختراع قبل می‌کند، بنابراین داشتن فایل CAD  به‌صورت دیجیتال باعث بهبود تلاش‌ها برای ارتقا اختراع قبلی است. هنوز معلوم نیست که دادگاه اقدام به رسیدگی به این مسائل بکند یا نه ولی چیزی که اجتناب ناپذیر است این است که چاپ سه بعدی سیستم ثبت اختراع موجود را تغییر خواهد داد. طنز بزرگ این است که یکی از بزرگترین اختراعات زمان ما در نهایت باعث تضعیف موتور اصلی اختراعات یعنی سیستم ثبت اختراع خواهد شد.

منبع: scientificamerican.com

قدیمی ترین اسنادی است که در کشورمان صادر شده

سند شش دانگ الاغ

 

تصویر ارائه شده جزء قدیمی ترین اسناد صادره در کشور است.

سند زیر جزء قدیمی ترین اسنادی است که در کشورمان صادر شده است.اما نکته جالب این است که این سند که در سال ۱۳۲۶ هجری شمسی صادر شده و متعلق به یک الاغ است.

اینهم



اینهم

کارگری

اعتصاب کارگران شرکت مخابراتی ورایزن در آمریکا

 

بیش از ٤٠ هزار تن از کارگران و پرسنل شرکت مخابراتی ورایزن (Verison) در آمریکا، در اعتراض به آینده ای که مدیریت برای آنها در نظر دارد، که پرمخاطره و تیره و تار است، دست به اعتصاب زده اند. در سال‌های اخیر شرکت فوق هزاران تن از پرسنل خود را از کار بیکار و کار آنها را بر حجم کار بقیه کارگران اضافه کرده است. در چند ماه گذشته در مذاکرات بر سر قرارداد جدید، مدیریت خواهان کاهش دستمزد، کاهش بیمه ها و باز گذاشتن دست شرکت در واگذار کردن بخش‌هایی از شرکت به شرکتهای قراردادی شده است. کارگران اعتصابی وریزان در نامه‌ای از همه خواسته‌اند که نامه‌های اعتراضی به مدیریت شرکت نوشته و در کنار و حمایت کننده این کارگران باشند.

بازی های المپیک 2016 ریو

مراسم انتقال مشعل بازی های المپیک 2016 ریو از یونان به برزیل


مراسم انتقال مشعل بازی های المپیک 2016 ریو از یونان به برزیل

چند خبر

بابک زنجانی اعدام نمی‌شود!

 

امیرعباس سلطانی :

در این پرونده ردپای 10 مقام مسئول دیده می شود که هنوز تعیین تکلیف نشده اند.در این پرونده بازگشت بیت المال که در کار نیست از این رو باید دستگاه قضا دست های پشت پرده را رو کند.در صورتی که در فرصت مقتضی دستگیری رضا ضراب در ایران صورت می گرفت بسیاری از نقاط کور پرونده فساد نفتی اکنون باز شده بود.تنها نگرانی ما در خصوص پرونده متهم نفتی پاک کردن صورت مسئله است.

منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/582707

***

هشدار؛ از خوردن این نوع هندوانه اجتناب کنید

 

شاید شما نیز شنیده باشید که برخی از هندوانه‌ها در برخی شهرهای جهان از جمله شهرهای قسمت شرق چین (یعنی جنوب و شرق ایران نیست؟) باز و ترک‌برداشته هستند و فروشندگان، باز بودن آن را نشان از رسیدگی هندوانه‌ها قلمداد می‌کنند؛ در حالی که مزرعه‌داران به هندوانه ها دوزهای چشمگیری از مواد شیمیایی رشد‌ دهنده در هوای شرجی و مرطوب تزریق و روانه بازار می کنند.

برخی از پرورش‌دهندگان هندوانه و مزرعه‌داران با تزریق مواد شیمیایی قصد بزرگ‌تر و سنگین‌تر جلوه دادن هندوانه‌ها را دارند تا از این طریق بتوانند بیشتر سود کنند و هندوانه‌ها را گرانتر بفروشند؛ در حالی که نمی‌دانند با این کار چه آسیبی به سلامت افراد وارد می‌کنند.

در واقع‌ آن‌ها از ماده‌ای به نام فورکلرفنورون، نوعی سیتوکین استفاده می‌کنند که سرعت رشد میوه‌ها و اندازه آن‌ها را دو چندان می‌کند و حالت طبیعی و سالم آن‌ها را از بین می‌برد. این کار ناپسند و در بسیاری از شهرهای کوچک جهان به خصوص در کشور چین شایع است و باید هرچه زودتر این قبیل اقدامات خطرناک و صادرات این میوه‌ها به نقاط دیگر متوقف شود.

در این شرایط، گاهی میوه آنچنان بزرگ می‌شود که می‌ترکد. علاوه بر هندوانه، میوه‌های دیگری همچون کیوی و خربزه نیز دستخوش چنین تغییرات مضرری می‌شوند که اقدامی غیرقانونی تلقی می‌شود. این اقدام سبب افزایش سطح مسمومیت میوه‌ها، کاهش کیفیت و سالم بودن میوه‌ها می‌شود و موجب برخی تغییرات هورمونی در بدن انسان می‌شود.

منبع:http://tabnakbato.ir/fa/news/34368

***

ازدواج اجباری و دسته جمعی کودکان هندی

 

انتشار تصاویر اردواج دسته جمعی کودکان در یک شهر هندوستان در شبکه های اجتماعی این کشور واکنش افکار عمومی را در پی داشته است. به نقل از سی ان ان ترک این ازدواج های دسته جمعی در دو روز و در جریان جشنواره سنتی " آکشایا تریتیا " در شهر " چیتو گار" هند به وقوع پیوسته است.

در این تصاویر برخی کودکان که به اجبار در سنین 5 تا 10 سالگی عروس یا داماد شده اند در حال گریه هستند و والدین شان به آنها دلداری می دهند.

بر اساس گزارش ها این ازدواج بین 6 زوج کودک و در طی دو روز به وقوع پیوسته است.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/463465

علمی

 

انقلابی جدید در انرژی خورشیدی

فیزیکدانان خواص جدید رادیکال را در یک نانو‌مواد کشف کرده‌اند.

 

این کشف جدید امکانات جدیدی را برای سلول‌های ترموفوتوولتاتیک بسیار کارآمد فراهم می‌کند که می‌تواند حرارت را گرفته و آن را به برق تبدیل کند.

یک تیم تحقیقاتی از دانشگاه ملی استرالیا و دانشگاه برکلی کالیفرنیا یک ماده جدید مصنوعی و یا فراماده را کشف کردند که در هنگام حرارت دیدن به طرز غیر معمولی می‌درخشد.این یافته‌ها می‌تواند یک انقلاب در توسعه سلول‌هایی باشد که می‌توانند حرارت تابیده شده را به برق تبدیل کنند.دکتر سرگئی کروک از مدرسه تحقیقاتی فیزیک و مهندسی اظهار کرد: سلول‌های ترموفوتوولتاتیک نیروی بالقوه آن را دارند تا بسیار کارآمد‌تر از سلول‌های خورشیدی باشند.این فراماده جدید بر موانع مختلف غلبه کرده و می‌تواند به رمزگشایی از نیروی بالقوه سلولهای ترموفوتوولتاتیک بپردازد.سلول‌های ترموفوتوولتاتیک بیش از دو برابر کارآمدتر از سلول‌های خورشیدی معمولی هستند. آنها به نور مستقیم خورشید برای تولید برق نیاز نداشته و در عوض می‌توانند حرارت را به شکل اشعه مادون قرمز از محیط اطراف خود جذب کنند.فرا ماده این تیم تحقیقاتی، از ساختارهای نانومقیاس کوچک طلا و فلورید منیزیم تشکیل شده که گرما را در جهت‌های خاص می‌تاباند.در مقایسه با مواد استاندارد که حرارت خود را در تمام جهات در یک طیف گسترده‌ای از طول موج مادون قرمز منتشر می کنند، هندسه این فرا ماده همچنین می‌تواند طوری بهینه‌سازی شود که تابش را در محدوده طیفی خاصی بیرون دهد. این امر باعث می‌شود که این ماده جدید برای استفاده به عنوان یک ساتع کننده همراه با یک سلول ترموفوتوولتاتیک مناسب باشد.این پروژه در زمان کشف خواص شگفت‌آور این فرا ماده جدید توسط دکتر کروک آغاز شد. سپس تیم تحقیقاتی دانشگاه ملی استرالیا با دانشمندان دانشگاه برکلی کالیفرنیا که تخصص منحصر به فردی در ساخت این مواد داشتند آغاز به کار کرد.دکتر کروک گفت: تیم دانشگاه برکلی برای ساخت این مواد از امکانات فناورانه استفاده کردند.

اندازه یک بلوک ساختمانی منحصر به فرد از این فرا ماده آنقدر کوچک است که می‌توان بیش از 12000 عدد از آن را یک تار موی انسان جای داد.

این پژوهش در مجله Nature Communications منتشر شده است.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/463471

شهرهای سیل‌زده

 

در شهرهای سیل‌زده، مردم چگونه زندگی می‌کنند؟

 

 حالا خیلی از روستانشینان خوزستان، روی پشت‌بام‌ها زندگی می‌کنند، چون خانه‌هایشان را آب گرفته و امروز در نخستین روز از برداشت گندم‌هایشان، به سوگ زمین‌هایشان نشسته‌اند که فقط آب گل‌آلود است و سنبله گندم‌های کاشته‌شده‌شان در گل فرو رفته. امروز، برای آنها عزای عمومی است. به فاصله‌ای نه‌چندان دورتر، روستاهای لرستان هم که سیل به جانشان افتاد، یک هفته‌ای می‌شود که آب ندارند. تانکرهای آبرسانی برایشان کافی نیست.

سیلی که دو روز آخر هفته گذشته آمد، ٢١ استان را درگیر کرد و جان هفت نفر را گرفت.

در میان همه این ٢١ استان وضع خوزستان، لرستان و ایلام از همه بحرانی‌تر بود.

طغیان رودخانه دز از اواخر هفته گذشته، منجر به آبگرفتگی و خسارت به ٥٠ روستا در شهرستان شوش و دزفول در شمال خوزستان شد.

 «امین»، پزشک ساکن اهواز می‌گوید: «سیل در شهر اهواز، خسارت چندانی وارد نکرد، اما به مناطق نزدیک شوش و روستاهای اطراف آن، خسارت زیادی وارد کرد، حتی ما شنیدیم که آن‌قدر تردد سخت بود و راه‌ها بسته شده بود که مردم را با بالگرد از روستاها خارج کردند.» او ادامه می‌دهد: «آب رودخانه کارون، پس از سیل، حدود دو متر بالا آمده و روی نیمکت‌هایی که کنار رودخانه قرار دارند را گرفته. هنوز هم وضع به همان صورت است. جز این، شهر به روال عادی برگشته و مردم مشکلی ندارند.»

رضا ساکن دزفول: «سیل خسارت زیادی به زمین‌های کشاورزی وارد کرد. آنها که در حاشیه رودخانه دز زندگی می‌کردند، همه دچار مشکل جدی شدند، خانه‌هایشان را آب گرفته و زمین‌های کشاورزی‌شان از بین رفته است. ساکنان این مناطق خسارت سنگینی از نظر مالی دیده‌اند.»

«مردم این مناطق گندم، ذرت و صیفی‌جات کشت می‌کنند که در این سیل تمام این محصولات از بین رفت. همه اینها درحالی بود که اکنون در فصل برداشت قرار داریم، یعنی از اول اردیبهشت‌ماه باید نخستین برداشت گندم انجام می‌شد، اما متاسفانه امروز اهالی این مناطق در سوگ زندگی از دست‌رفته‌شان نشسته‌اند.»

«رسول» از اهالی دزفول، می‌گوید: «سیل که آمد، سه شهر دزفول، شوشتر و شوش بیش از همه آسیب دیدند. در شوشتر هم شعیبیه بیشترین آسیب را دیده. در این منطقه نزدیک به ١٨ روستا وجود دارد که همه آنها زیر آب رفتند و از همه مهم‌تر کشاورزی‌شان از بین رفت.»

«نیروهای ستاد بحران و امدادی خیلی ضعیف عمل کردند. مردم روستاهای شوش در محاصره آب هستند. بیشتر ساکنان و خانواده‌های این روستا به شهر منتقل شده‌اند و تنها یک نفر به‌عنوان نگهبان باقی مانده که همان یک نفر باید روی پشت‌بام بماند.»

نصب نکردن سیل‌بند برای زمین‌های کشاورزی، انتقاد دیگری است که از سوی این شهروند دزفولی اعلام می‌شود: «اگر برای زمین‌های کشاورزی سیل‌بند نصب کرده بودند، این اتفاق رخ نمی‌داد. البته به‌جز این موضوع، نکته دیگر این است که کشاورزانی که در سال‌های گذشته زمین‌هایشان را بیمه کرده بودند، هنوز نتوانسته‌اند خسارت‌شان را بگیرند، بنابراین بیمه کردن زمین‌ها هم فایده‌ای ندارد.»

به گفته او، در شهر اهواز هم بر اثر وقوع سیل، آب رودخانه کارون بالا آمده و ساخت‌وسازهای غیرمجازی که در حریم رودخانه انجام شده، همه زیر آب رفت.

«موذنی» از ساکنان شهرستان شوشتر است. او که از نزدیک شاهد آبگرفتگی خانه‌ها و خراب شدن زمین‌های کشاورزی بود، از وضع ساکنان این شهرستان گلایه زیاد دارد: «متاسفانه در روستاهای بخش شعیبیه، امکان تردد وجود ندارد. مردم تمام خانه‌ها را خالی کرده‌اند. آنها که توانستند به شهر بروند رفتند، مابقی یا در مدرسه‌ها زندگی می‌کنند یا روی پشت‌بام‌ها. تعدادی هم در مناطق مختلف چادر زده‌اند.»

به گفته او، وضع زندگی مردم به شدت ناراحت‌کننده است. آنها در تامین نیازهای اولیه‌شان مشکل زیاد دارند. غذای مورد نیازشان را هم مردم مناطق دیگر می‌آورند.

یکی از شهروندان پلدختر می‌گوید: «بیش از یک هفته است که زندگی به جانمان حرام شده و با قطع شدن آب بر اثر طغیان رودخانه، زندگی‌مان مختل شده. ما حتی آب برای استحمام گرفتن نداریم و از سلامت آب آشامیدنی که تهیه می‌کنیم، مطمئن نیستیم.» به ما گفته‌اند ١٥ تانکر در سطح پلدختر توزیع شده اما جز یکی، هیچ‌کدام را ندیده‌ایم. این تانکر هم آن‌قدر دور است که باید برای رسیدن به آن سوار تاکسی شد، اما همه که نمی‌توانند هر روز هزینه رفت‌وآمد بدهند. از سوی دیگر، آب معدنی هم الان دو برابر قیمت شده. مغازه‌داران سوءاستفاده کرده‌اند و آب‌ها را گران کرده‌اند. این وسط مردم مانده‌اند با بی‌آبی.»

شهروند دیگری می‌گوید: «برای تهیه آب آشامیدنی باید مسافت طولانی را تا شرکت آب و فاضلاب شهر طی کنیم، تازه وقتی هم به آنجا می‌رسیم آب تانکر تمام می‌شود.»

کیانی ساکن دیگر پلدختر است. او هم می‌گوید: «ما تاکنون تانکرهای آبرسانی و بسته‌های آب معدنی را در روستای خود مشاهده نکرده‌ایم و برای تامین آب مجبور به استفاده از آب چشمه‌های اطراف روستا هستیم.»

شغل مردم روستاهای پلدختر، فقط کشاورزی است. آب رودخانه که طغیان کرد و سیل همه چیز را با خود برد، زندگی اهالی روستاها هم به هم ریخت. به گفته یکی از اهالی این منطقه، بارندگی‌های اخیر و سیلی که آمد، حتی ادارات دولتی ازجمله دبستان ابتدایی، دبیرستان و مرکز مخابرات آن‌ که در حریم رودخانه هستند را خراب کرد.

مردم ایلام: «خسارت سیل زیاد بوده، هم به ساختمان‌ها و خانه‌های مردم و هم زمین‌های کشاورزی. درحال حاضر ما در فصل برداشت گندم بودیم که این اتفاق افتاد. قبل از آن هم بارش تگرگ داشتیم که خسارت زیادی به زمین‌های کشاورزی و محصولات آن وارد کرد.»

منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/582430

نجوم

 

کشف یک سیاره در منظومه سه‌خورشیدی

 

تصور کنید صبح زیبایی را آغاز کرده‌اید با سه خورشید درخشان در آسمان. اگر می‌توانستید روی سیاره KELT-4Ab زندگی کنید، صبح را به این صورت می‌دیدید.

به گزارش پایگاه اینترنتی «ساینس دیلی»، دانشمندان سیستم «سه‌ستاره‌ای» را کشف کرده‌اند که ۶۸۵ سال نوری از زمین فاصله دارد و نکته عجیب و غیرمعمول در مورد آن وجود سیاره‌ای با مدار گردشی پایدار در مدار آن است.

سیستم‌های چند ستاره‌ای در جهان کاملا رایج و معمول هستند و تخمین زده می‌شود که تقریبا نیمی از کل ستارگان بخشی از آن هستند. اما نکته قابل توجه در کشف جدید وجود یک سیاره است.

ستاره‌شناسان همیشه در جستجوی «سیاره‌های فراخورشیدی» هستند که به دور دیگر ستارگان می‌چرخند. این کار را به وسیله رصد یک ستاره و دیدن اینکه آیا نور آن ستاره محو می‌شود یا نه انجام می‌دهند. اگر این اتفاق بیفتد به این معنی است که سیاره‌ای از جلوی آن ستاره عبور کرده است.

به گزارش یونایتد پرس اینترنشنال، دانشمندان تاکنون هزاران سیاره فراخورشیدی را کشف کرده‌اند که بیشتر آنان دو ستاره داشتند.

 کشف جدید حکایت از وجود یک سیاره غول پیکر گازی داردکه از حیث اندازه یک و نیم برابر مشتری در منظومه شمسی است.

KELT-4Ab

 تنها به دور یکی از سه ستاره خود به نام KELT-A می‌چرخد و این چرخش سه روز طول می‌کشد. دو ستاره دیگر این سیستم به دور یکدیگر می‌چرخند. گردش یک دور کامل این جفت ۳۰ سال طول می کشد. از سوی دیگر چرخش آنها به دور ستاره اصلی این سیستم چهار هزار سال طول می‌کشد.

اینگونه سیاره‌ها که «مشتری داغ» نامیده می‌شوند پدیده تازه‌ کشف‌شده‌ای نیستند و دانشمندان نخستین سیاره رااز این نوع را در سال ۱۹۹۵ کشف کرده بودند. اما این کشف به هرحال مهم است زیرا اطلاعاتی در موردشکل‌گیری، حرکت و تکامل این سیاره‌ها به دست می‌دهد.

تلسکوپ KELT ستارگان درخشان را در بخش‌های وسیعی از آسمان رصد می‌کند و در جستجوی سیاره‌هایی است که مدار چرخش بسیار نزدیکی به ستارگان دارند. زمانی که ستاره  KELT-A هر چند روز یکبار محو می‌شد دانشمندان به این نتیجه رسیدند که سیاره‌ای به دور آن درحال چرخش است.

پایگاه اینترنتی «گلوبال نیوز» به نقل از پروفسور جاستین کرپ یکی از اعضای گروه کشف KELT-4Ab می‌گوید «ما به دنبال یافتن این نکته هستیم که چگونه سیاره‌ها در مکان نهایی درون مدار چرخش به دور ستارگان قرار می‌گیرند. تا اواسط دهه ۹۰ دانشمندان بر این عقیده بودند که سیاره‌های بزرگ گازی را تنها می‌توان در فاصله‌ای بسیار دور از مدار ستاره‌ای که به دور آن می چرخند یافت، مانند سیاره مشتری که در منظومه شمسی وجود دارد. اما کشف جدید این فرضیه را به کلی تغییر داد».

برخی نظریه‌ها حاکی از است که سیاره‌های غول‌پیکر گازی که مدار بسیار نزدیکی به خورشید خود دارند، به خاطر خارج شدن از مدار اصلی خود اینچنین به خورشیدشان  نزدیک شده‌اند و احتمالا یک سیاره دیگر آنها را مدار اولیه‌شان بیرون انداخته است.

منبع: دانش و فن فارسی RF

زنان

شکنجه یک زن و 2 دخترش

آنها 21 روز غذا نخوردند اما هنوز زنده‌اند


 

اعظم زنده است، اعظم بعد از 21 روز شکنجه توسط شوهرش، هنوز زنده است؛ او و دخترانش 21 روز آب و غذا نخوردند، اما هنوز زنده‌اند؛ هدیه و هانیه دختران پنج و هفت ساله او هنوز نفس می‌کشند، اما دیگر هیچوقت از صدای زنگ در خانه خوشحال نمی‌شوند.اعظم هر شب که می‌خواهد بخوابد تمام 21 روز شکنجه را در خاطراتش مرور می‌کند، مرور می‌کند که چگونه شوهرش توانسته او را با چاقو آزار دهد، مرور می‌کند که وقتی آب را به زور در دهانش می‌ریخته چقدر دیگر می‌توانسته نفس بکشد، او هر شب که می‌خوابد به یاد شب‌هایی می‌افتد که درون یک صندوق فلزی بدون اکسیژن و در بسته قرار می‌گرفته و پاهایش می‌سوخته به دلیل اینکه شوهرش زیر صندوق آتش روشن می‌کرده است.اعظم می‌خواهد بخوابد، اما خیال دخترانش نمی‌گذارد؛ او حالا که می‌تواند بدون ترس از کسی به راحتی نفس بکشد، به یاد خفه شدن دخترش با دستان شوهرش می‌افتد، اعظم شب‌ها صدای گریه‌های هدیه را به یاد می‌آورد و فقط گریه می‌کند.حالا اعظم زنی است که اگر نیروی انتظامی دیرتر به دادش می‌رسید، او نیز مرده بود، اعظم زنده است، اما زندگی‌اش به تصمیم دادگاه بستگی دارد به دلیل اینکه دادگاه اعلام کرده اگر حتی وثیقه 20 میلیون تومانی برای شوهرش بیاورند، او از زندان آزاد می‌شود.

روایت «اعظم»...

اعظم یک زن 30 ساله با دیپلم انسانی، یکی از مثال‌های تمام زنانی است که مورد خشونت‌های وحشتناک شوهر معتادش قرار گرفته و حالا منتظر است تا ببیند دادگاه در مورد شوهر او چه تصمیمی می‌گیرد.او وقتی دارد با من صحبت می‌کند دستانش را با روسری بلندی که دارد، می‌پوشاند، نمی‌خواهد من برش‌های عمیق دستش را که شوهرش با لبه شکسته سینی فلزی به وجود آورده، ببینم، او نحیف و لاغر است و ترس عجیبی صدا و نگاه او را فراگرفته است؛ چهره‌اش مات و مبهوت مانده، چشمانش خیره به روبه‌رو و ذهنش در دنیای دیگری سیر می‌کند، به سختی می‌تواند با ما ارتباط برقرار کند.صورت و گردنش پر است از علائم سوختگی که حالا بعد از 10 روز فاصله از شکنجه 21 روزه، هنوز نیز خوب نشده‌اند؛ اعظم سه و دخترانش یک شبانه‌روز به علت جراحات وارده در بیمارستان بستری بوده‌اند؛ در توصیف اینکه چگونه حرف می‌زند تنها کافیست بگویم حرف که می‌زند، بعید است «بغض» نکند.اعظم و شوهرش 12 سال است که با هم زندگی می‌کنند و در این مدت انواع خشونت‌ها را نسبت به اعظم انجام داده تا حدی که پیش از این اتفاق، اعظم سه بار مدرک پزشکی قانونی گرفته و اقدام به شکایت کرده است، اما بعد از آن به علت ترس از تهدیدات شوهرش و بی پدر شدن بچه‌هایش، شکایت‌های خود را پس گرفته است.به گفته اعظم، شوهرش از ابتدای ازدواج مواد مصرف می‌کرده است، در اوایل تریاک و بعد از آن کریستال و شیشه.روز دوم فروردین همین امسال بوده که پدرشوهر اعظم که با آنان زندگی می‌کرده است، برای سفر کوتاهی به قوچان رفته و بعد هم شوهر اعظم، زن و بچه‌های خود را به طبقه پایین خانه برده، پرده‌ها را کشیده و شروع به تهدید، آزار و اذیت آنان می‌کند، او زنش را به میله گازی در اتاق پشتی می‌بندد و دست و دهانش را نیز با دستمال می‌بندد تا صدایی از او به گوش همسایه‌ها نرسد.در مدت 21 روزی که اعظم و دخترانش در خانه محبوس بودند، هیچ غذایی نبوده که حتی دختران از آن بخورند، پدر بچه‌ها هم وقتی از خانه بیرون می‌رفته است، در را قفل می‌کرده تا کسی نتواند به خانه وارد یا از آن خارج شود.به گفته خود اعظم شکنجه‌ها و آزارهایی که توسط شوهرش دیده است بسیار وحشتناک بوده و اصلا کار یک انسان با روان سالم نبوده است، شوهرش او را داخل صندوق فلزی می‌انداخته و درش را قفل می‌کرده تا از نبود اکسیژن خفه شود.گاهی اوقات نیز زیر صندوق، اجاق گازی را روشن می‌کرده و پاهایش را می‌سوزانده، یکی دیگر از شکنجه‌هایش این بوده که پارچه‌ای را آتش می‌زده و بر روی بدن برهنه همسرش می‌انداخته است؛ با چاقو تمام بدن اعظم را برش می‌زده و بعد او را بر روی سیمان پشت‌بام خانه می‌کشیده تا حدی که لباسش پاره می‌شده و جراحت‌های بدی برمی‌داشته است.در مجموع، این 21 روز می‌گذرد و یک شب شوهرش مردی غریبه را به خانه می‌آورد، او که توهم خیانت داشته است به مرد غریبه می‌گوید که تو همسرم را می‌شناسی و با هم رابطه داشته‌اید، مرد که اوضاع زن و بچه‌ها را می‌بیند به بیرون رفته و به پلیس زنگ می‌زند؛ به هر حال بعد از پنهان شدن و فرار کردن شوهر اعظم، پلیس او را گرفته و به بازداشتگاه می‌برد، اعظم و دو دختر نیز توسط اورژانس اجتماعی به بهزیستی واگذار می‌شوند.اعظم وقتی دارد از تهمت شوهرش به خود، حرف می‌زند، انگار درد بیشتری می‌کشد، انگار نمی‌تواند با این موضوع کنار بیاید و می‌گوید فقط خدا شاهد است که چه اتفاقاتی افتاده، می‌گوید:«از ابتدای ازدواج هر زمان که به بیرون می‌رفت در خانه را قفل می‌کرد، دیگر نمی‌دام چه بگویم».

«هانیه» و «هدیه»

هانیه دختر بزرگ‌تر اعظم تازه وارد هشت سال شده است و هدیه دختر کوچکترش پنج سال دارد، هانیه باید امسال کلاس اول خود را می‌گذراند، اما بعد از اینکه دو ماه به مدرسه رفته، پدرش دیگر به او اجازه مدرسه رفتن نداده است.فک و سه دندان هانیه در مدت زندانی بودن در خانه، توسط کسی که شاید به تردید آن را پدر خود بداند، شکسته است، هدیه هم توسط پدرش کتک‌های زیادی خورده است؛ به گفته مادرشان، این دو دختر در زمان 21 روز زندانی بودن، هیچ غذایی نخورده بودند، پس از دستگیر شدنشان توسط پلیس و مداخله اورژانس اجتماعی، به حمایت و موافقت سازمان بهزیستی خراسان رضوی، این دو دختر به یک مرکز خیریه نگهداری از کودکان بی‌سرپرست به نام«سراج رضوی توس» منتقل می‌شوند.علی صدری، یکی از اعضاء هیات مدیره مرکز نگهداری سراج رضوی توس است، خوشبختانه او این خانواده را از قبل می‌شناخته و توسط او و حمایت‌های بهزیستی استان، کارهای اداری انتقال و نگهداری دختران و رسیدگی به اعظم سریع‌تر انجام شده است، به گفته صدری، دختران بعد از آزاد شدن از خانه به مرکز نگهداری رفته و تحت روان‌درمانی قرار گرفته‌اند.او می‌گوید که حال دختران از نظر روحی بهتر شده، اما هنوز وقتی صدای در را می‌شنوند، از اینکه شاید پشت در کابوس پدر در انتظارشان باشد، می‌ترسند، هانیه و هدیه وقتی به پارک می‌روند، از اینکه ممکن است پدرشان را ببینند واهمه دارند.

 روایت خواهرشوهر از شکنجه ها

«اگر برادرم بفهمد اعظم اینجاست و ما از او نگهداری می‌کنیم، حتما هم من و هم فرزندانم را می‌کُشد، او رحم ندارد، تنها کسی است در خانواده که موجب سرافکندگی ما شده است، آنقدر مادرم را کتک زد، که او را هم کشت؛ پدرم را هم می‌زند و همه را تهدید به قتل می‌کند، این‌ها سخنان نسرین، خواهرشوهر اعظم است، البته «نسرین» اسم مستعار است زیرا از اینکه حتی نام کوچکش در گزارش بیاید واهمه دارد، او تنها نفری است که حاضر شده به اعظم کمک کند و از او نگهداری کند.نسرین اظهار می‌کند: «پدر و مادر اعظم فوت کرده‌اند؛ چند روز پیش به برادر اعظم زنگ زدم و گفتم اینچنین اتفاقی برایش افتاده است، برادرش در مقابل حرف‌های من نه اینکه کاری نکرد بلکه گفت فرض کنید من مرده‌ام و بعد گوشی تلفن را قطع کرد»، نسرین علاوه بر اینکه خواهرشوهر اعظم است، دخترعمه او نیز هست.او می‌گوید: یک بار که اعظم برای قهر به خانه آنان آمده بود، شوهر اعظم برای آشتی کتابی را کادوپیچ کرده و فرستاده بود، اما زمانی که کتاب را بازکردیم در میانش چاقویی را به نشانه تهدید دیدیم.نسرین معتقد است برادرش به خاطر موادی که مصرف می‌کند دچار توهم شده است، می‌گوید یک بار که با من تماس گرفته بود، اصرار داشت بگوید مردی غریبه پیش من است و با من ارتباط دارد، او در خصوص «وحشی‌گری‌های برادرش» می‌گوید که شوهر اعظم بینی او را شکسته و حتی مقعد او را با چاقو پاره کرده است، با اینکه در خانه قفل بوده، از هانیه دختر بزرگش می‌پرسیده وقتی من نبودم، چه کسی به خانه آمده، وقتی هم که جوابی از او دریافت نمی‌کرده گلوی او را تا حدی فشار می‌داده که به خفگی و کبودی می‌رسیده است.نسرین ادامه می‌دهد: «وقتی می‌خواستیم اعظم را به بیمارستان ببریم، متوجه شدیم که شوهرش تمام مدارک شناسایی او را سوزانده، شوهر اعظم به دوستانش گفته است که شب آخر می‌خواستم هر سه‌شان را بکشم، در چاه بیندازم و آتش بزنم بعد هم بگویم که خودشان از خانه رفته‌اند و قهر کرده‌اند».نسرین هنوز نگران است از اینکه برادرش چند روز آینده از بازداشت آزاد می‌شود زیرا در طی روزهای گذشته یکی از دوستانش برای آزادی او وثیقه‌ای را تهیه کرده بود، اما خوشبختانه دادگاه این وثیقه را نپذیرفته بود.اعظم و دخترانش سه وکیل برای دفاع از حق خویش دارند، این وکلا در تلاشند تا پرونده را از دادگاه کیفری به جنایی منتقل کنند تا در خصوص جرم او، مجازات سنگین‌تری تعلق بگیرد، در غیر این صورت، شوهر اعظم با یک وثیقه 20 میلیون تومانی آزاد می‌شود.

برخی زنان همیشه به دلیل دلسوزی‌های خود که گاه نا‌به‌جا است، موجب می‌شوند این خشونت‌ها روز به روز بیشتر و خطرناک‌تر شوند، در بسیاری از موارد ترس و بی‌پناهی زنان موجب خشونت بر علیه آنان می‌شود؛ علاوه بر ترس از خشونت‌های بعدی، ترس‌های بی‌جا و بی‌آبرویی نیز بر افزایش و گسترش خشونت علیه زنان، دامن می‌زند.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/463611

کارگری

رسیدگی دولت به مطالبات اپراتورهای پست‌های فشارقوی برق


barq

 

جمعی از نمایندگان مجلس با امضای طوماری خطاب به محمد باقر نوبخت،  ریاست سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، خواستار رسیدگی به مطالبات کارگران پست های فشار قوی برق شدند.

در این نامه که به امضای چند تن از نمایندگان مجلس رسیده از پیمانی بودن، عدم امکان ارتقاء شغلی و  محرومیت از کلیه مزایای حقوقی و رفاهی به عنوان مشکلات این اپراتورها نام برده شده و آمده است:  باتوجه به تخصصی و حاکمیتی بودن کار در شبکه‌های انتقال نیروی برق، طبق اصل 44 قانون اساسی بند (ج) ردیف (5)، شبکه‌های انتقال برق از خصوصی‌سازی مستثنی شده‌اند. با توجه به موافقت نمودن وزارت نیرو با جذب نامبردگان و همچنین جلسات متعدد در کمیسیون‌های انرژی و اجتماعی در راستای یکسان‌سازی حقوق و مزایای نامبردگان با نیروهای رسمی و پیمانی و نیز باتوجه به درخواست وزارت نیرو طی نامه به شماره 530/48585/94 مورخ 13/11/94 از سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در رابطه با تخصیص قرارداد  کارگری دائم برای نامبردگان، موضوع در شورای عالی اداری سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور در دستور کار قرار گیرد و نتیجه به اطلاع نمایندگان مجلس برسد. 

ایلنا

جهل مقدس

«چرا ایمان در حال زوال است؟»

بررسی کتاب «جهل مقدس» نوشتۀ اولیویه روآ

 

آلن وولف

یک قرن است جامعه‌شناسان از خود می‌پرسند آیا دین در عرصۀ زندگی عمومی دوام خواهد آورد؟ بر خلافِ نسل گذشته، متفکران معاصر غالباً از احیای دوبارۀ دین در جامعه سخن گفته‌اند. اولویه روآ، اسلام‌شناس مشهور فرانسوی، چندان موافق نیست. او معتقد است بنیادگرایی، با ادیان سنتی تفاوت‌های فراوانی دارد.


مراسم مدیتیشن بوداییان در حضور دانش‌آموزان آمریکایی، راسل برند، دیوید لینچ و بری زیتو در صف اول مراسم.

 

مراسم مدیتیشن بوداییان در حضور دانش‌آموزان آمریکایی، راسل برند، دیوید لینچ و بری زیتو در صف اول مراسم.

 

به عقیده اولویه روآ، اسلام‌شناس مشهور فرانسوی، اگر دین در جهان مدرن در حال زوال است، فرهنگ هم با همین روند مواجه است. از یک‌طرف با چندفرهنگ‌گرایی روبه‌روئیم: بزرگداشتِ تنوع، تا حدی که همۀ فرهنگ‌ها، با نگاه و احساسی یکنواخت، منحل و بی‌مصرف می‌شوند. از این مهمتر، جهانی‌سازی را داریم که ایمانِ واقعیِ جهان امروز است، و همه سنت‌های محلی را زیر یوغ قواعد بازار کشیده است. زیر نفوذ این دو، چه‌بسا دین تمام پیوستگی‌هایش را با فرهنگی که محمل آن بوده است از دست بدهد. جاکارتا، پایتخت پرجمعیت‌ترین کشور مسلمان جهان، هشت‌هزار کیلومتر دورتر از شهر مقدسِ مکه است، و در عین حال، خود مکه هم بیشترِ ویژگی‌های فرهنگ عربی خود را از دست داده است.

مرجع: NYTimes

زنان

«با لبخند کارکردن» چگونه به زنان آسیب می‌رساند؟


«با لبخند کارکردن» چگونه به زنان آسیب می‌رساند؟

 

مباحث نابرابریِ جنسیتی در محیط کار، اغلب روی نشانه‌های آشکاری از نبود توازن میان زن و مرد تمرکز دارند: نابرابری دستمزد، تاوان مادری یا فقدان مرخصی با حقوق و... . اینها همه، مسائل مهمی هستند که اگر حل شوند، وضع زنان بهبود خواهد یافت. اما چیزی که سخت‌تر می‌توان به آن پرداخت و ابعادش را مشخص کرد، این است که آن چه جامعه‌شناسان «کار عاطفی» نامیده‌اند، به چه روش‌هایی موجب تقویت نابرابری جنسیتی در محیط کار می‌شود.

ویژگی کلیدی اقتصاد مدرن و چیزی که باعث تفاوت آن با گذشته شده است، این است که خروجی بسیاری از کارها نامرئی شده است.

آرلی هاکشیلید در کتاب اندیشه‌آفرین خود، "قلب مهارشده"، توضیح می‌دهد که انتقال از اقتصادِ مبتنی بر تولید به اقتصادِ مبتنی بر خدمات، چگونه باعث کالایی شدن عواطف شده است. بحث هاکشیلد این است که کارکنان در مشاغل خدماتی ، برخلاف مشاغل تولیدی، کالای اقتصادی ملموسی تولید نمی‌کنند. درعوض از آنها خواسته می‌شود که «خدمت خوب» عرضه کنند. نحوۀ تعریف و پذیرفته‌شدنِ این عبارت نشان می‌دهد که سازمان‌های خدماتی از کارکنانشان انتظار دارند وضعیتی عاطفی را در خودشان و دیگران ایجاد کنند و بفروشند.

«کار عاطفی» به چه روش‌هایی موجب تقویت نابرابری جنسیتی در محیط کار می‌شود.

این مسئله انبوهی از سؤالات را ایجاد کرده است: وقتی سازمان‌ها می‌توانند از کارکنان بخواهند احساس شادی و اشتیاق و رضایتمندی داشته باشند تا چک حقوق ماهیانه‌شان را دریافت کنند، چه کسی صاحب عواطف است؟

هاکشیلد دست می‌گذارد روی کاری که در صنعت هواپیمایی صورت می‌گیرد. او نحوۀ فروش تجارب عاطفی مهمانداران به مسافرن را مستند کرده است. مهمانداران باید مطمئن شوند که مسافران احساس مورد توجه بودن و امنیت دارند؛ نه اینکه صرفاً بادام‌زمینی یا نوشیدنی تعارف کنند. آنها احساس تمکین را در خود جمع می‌کنند و هرگونه حس آزردگی و اذیت و عصبانیت را که ممکن است در پاسخ به مسافرانِ پرتوقع یا بی‌ادب بروز کند، سرکوب می‌کنند. حرفه‌های دیگر نیز عواطف دیگری را به خدمت می‌گیرند. مثلاً شرخرها، ترغیب می‌شوند که با تظاهر به تخاصم و ستیزه، بدهکاران را وادار به پرداخت وجه کنند. این هنجارهای ناهمگونِ عاطفی بسیار حائز اهمیت هستند؛ چراکه می‌توانند نابرابری‌های جنسی را بازتولید کنند. همان‌طور که هاکشیلد اشاره می‌کند، این که از زنان خواسته می‌شود عواطف سنتی زنانه بروز دهند، بسط ‌دهندۀ این ایده است که برخی مشاغل، مختص زنان و برخی دیگر مختص مردان هستند. بنابراین، مهمان‌داریِ هواپیما، با همۀ انتظاراتِ رسیدگی به مسافران، شغلی معمول برای زنان تلقی می‌شود؛ درحالی‌که خلبان یا مسئول کنترل پرواز بودن برای یک زن ممکن است تا این حد مناسب به نظر نرسد.

کار عاطفی در صنعت هواپیمایی همچنین پیامدهایی نامطلوبی‌ برای کارکنانی که از اقلیت ها هستند، دارد. گرچه این پیامدها در سازوکارهایی بسط می‌یابندکه با آنچه هاکشیلد درکتابش توصیف می‌کند، متفاوت‌اند. لواندا اونزِ جامعه‌شناس،در بررسی خلبانان و مهمان‌داران سیاه‌پوست، کار عاطفیِ پرتنش و تقریباً مستمری را مشاهده کرد که در پاسخ به عبارت‌های نژادپرستانۀ مسافران و همکاران بود.

برای مثال یک مسافر سفیدپوستِ زن، به خلبانی سیاه‌پوست نزدیک می‌شود تا بگوید از پرواز با او می‌ترسد؛ چراکه دیدن تبلیغات فیلم «هواپیمای روح»، با بازی اسنوپ داگ، متقاعدش کرده است که او مانند رپری که حشیش کشیده باشد، هواپیما را به پرواز درمی‌آورد. یک بار دیگر هم مسافری در محوطۀ ورودی می‌گوید: من خوش ندارم این کاکاسیاه هواپیمای ما را براند. فراتر از همۀ اینها، کارکنان سیاه‌پوست هواپیمایی، اظهار می‌کنند که برای اثبات صلاحیتشان، در معرض سؤالات بی‌شمار همکارانشان قرار گرفته‌اند.

شرکت‌های هواپیمایی برای مقابله با چالش‌های مشخص نژادپرستانه که کارکنان رنگین‌پوست با آن مواجه‌اند، برنامه‌ای ندارند. به همین علت این کارکنان اغلب مجبور می‌شوند تا سطح بیشتری از کار عاطفی را به‌تنهایی به دوش بکشند. این مسئله گاهی اوقات ناشی از حرف‌ها و رفتارهای دیگر کارکنان سازمان است.

قطعاً کار عاطفی به صنایع هواپیمایی محدود نمی‌شود. جنیفر پایرس، جامعه‌شناسی در دانشگاه مینسوتا، دریافت که در مشاغل حقوقی، توقع انجام کار عاطفی دربارۀ زنانِ شاغل در هر بخش از این رشته صدق می‌کند. به‌عبارت‌دیگر، عموماً به وکلای مرد اجازه داده می‌شود و حتی از آنها توقع می‌رود که سلطه‌جو و قدرت‌طلب باشند؛ درحالی‌که این موضوع به وکلای زن تسری نمی‌یابد. آنها اگر بخواهند با این هنجارهای عاطفی هم‌سو شوند، دائماً توبیخ می‌شوند. درعین‌حال، طبق توصیف دستیارهای حقوقی زن، از آنها انتظار می‌رود که در مقابل وکلایی که اغلب هم مرد هستند، محترمانه و حمایت‌آمیز رفتار کنند؛ اما دستیاران مرد در معرض چنین هنجارهایی نیستند. بنابراین حتی زمانی که زنان در مشاغل مردانه فعالیت می‌کنند نیزتوقعات عاطفی که به‌درستی زنانه تصور می‌شود، همچنان به نحوی وجود دارد و کار را برای زنان سخت‌تر می‌کند. یک بار دیگر بخش پنهانِ این کار، باعث می‌شود کمتر به چشم بیاید وگرنه زحمتِ آن کمتر نیست.

علی الظاهر کار عاطفی در اقتصادی که مشاغل خدماتی در آن شایع‌اند، عادی و معمول به نظر می‌رسد. ولی همان‌طور که بسیاری از پژوهش‌ها نشان می‌دهند، فشار ناشی ازایجاد حالت‌های خاص عاطفی ممکن است برای برخی کارمندان نسبت به سایرین طاقت‌فرساتر باشد. وقتی بحث از نابرابری‌های مختلفِ محیط کار مانند شکاف دستمزد و فقدان تنوع در مشاغل خاص به میان می‌آید، بسیار حیاتی است که دربارۀ این موضوع بیندیشیم: کارِ مخفی چقدر در تعیینِ اینکه کار چگونه صورت گیرد و چه کسی فرصت انجام آن را بیابد، مهم است؟

منبع: آتلانتیک

زنان

 

زنان در کدام محیط شغلی رضایت بیشتری دارند؟


زنان در کدام محیط شغلی رضایت بیشتری دارند؟

 

وبسایت فیری‌گودباس:

 زنان در آن دسته از محیط‌های کاری که با ایشان برخوردی صمیمی و دوستانه‌ می‌شود، رضایت شغلی بیشتری را دارند.

مؤلفه‌هایی که با احساس بهروزی شغلی زنان همبستگی معنادارتری دارند، به دو دسته تقسیم می‌شوند: زنان با سیاست‌های حمایت از خانواده موافقند و علاقمندند سایر زنان را در مناصب ریاستی ببینند.

فیری‌گودباس در سال ۲۰۱۵ راه اندازی شد و به «گلاس‌دور زنان» و «فریادی برای سیاست‌های مرخصی زایمان» معروف شد. مجموعه‌داده‌های این سایت به «جوانان و ثروتمندان» گرایش دارد: تقریباً ۶۵درصد پاسخ‌دهندگان به نظرسنجی‌های سایت، کمتر از ۳۵ سال دارند و ۷۳درصد درآمدی بیش از پنجاه‌هزار دلار در سال را گزارش کرده‌اند.

زنانی که معتقدند در محل کارشان با هر دو جنس برخورد عادلانه‌ای صورت می‌گیرد، رضایت بسیار بیشتری از محل کارشان دارند تا زنانی که خلاف این را گزارش داده‌اند.

مشاهدۀ تنوع جنسیتی در رده‌های بالای مدیریتی، دست‌کم باعث می‌شود زنان دربارۀ کارفرماهایشان بهتر فکر کنند.

مؤلفۀ دیگری که با آن می‌توان میزان رضایت شغلی را پیش‌بینی کرد، «خانواده‌دوستی» و «فرهنگ برقرارکردن تعادل میان کار و زندگی» است.

۸۳درصد افرادی که نمرۀ ۵ داده‌اند و از شغلشان راضی هستند، گفته‌اند کارفرماهایشان برای «خانواده‌دوستی» اهمیت قائل‌اند؛ در مقابل فقط ۳۰درصد ناراضیانی که نمرۀ ۱ داده‌اند چنین عقیده‌ای دربارۀ کارفرماهایشان دارند.

مزیّت مرخصی زایمان یکی از شاخص‌های بسیار مناسب و مستقلی است که نشان می‌دهد زنان در چه مراکزی به کارشان علاقه‌مندند. یک نمودار جالب‌توجه نشان می‌دهد که تقریباً نصف کسانی که در نظرسنجی فیری‌گودباس نمرۀ ۱ داده‌اند، فقط ۶ هفته مرخصی گرفته‌اند؛ درحالی‌که بیش از ۶۰درصد کسانی که نمرۀ ۵ داده‌اند، ۱۲ هفته یا بیشتر مرخصی گرفته‌اند.

قطعاً سردرآوردن از مؤلفه‌هایی که در رضایت شغلی زنان نقش دارند، مشابه سیاست‌هایی نیست که در پیِ محیط ‌کاری منصفانه و امکان موفقیت زنان هستند.

زنان به‌خاطر کارِ گروهی‌ای که با مردان انجام می‌دهند، امتیاز نمی‌گیرند. اما با تمام اینها برای پروژه‌های فمینیستی و نیز کارفرمایانی که تلاش می‌کنند از استعداد زنان بهره ببرند، هنوز مفید است که تلاش کنند بفهمند دقیقاً چه چیزی باعث می‌شود زنان احساس کنند در کار خود درحال رشدکردن هستند. برخی مؤلفه‌هایی که در بررسی فیری‌گودباس برجسته شده است، می‌تواند برای شادتر و عادلانه‌تر کردنِ محل کار برای زنان کلیدی باشد مثل سیاست‌هایی که از هماهنگ‌کردن کار با فعالیت‌های زندگی حمایت می‌کنند.

http://tarjomaan.com/vdci.zayct1a3ubc2t.html

 

 

بدون شرح !

بدون شرح !


چند خبر

 

امن ترین مکان برای زنجانی زندان است!

 

امیرعباس سلطانی نماینده مردم بروجن(با اشاره به تلاش وزارت نفت برای بازگرداندن بدهی‌های زنجانی به این وزارتخانه):

زنگنه به هزار و یک دلیل به دنبال به نتیجه رسیدن پرونده زنجانی است.وزیر نفت به غیر از دلایل اقتصادی و مالی پرونده زنجانی، دلایل دیگری دارد که با به نتیجه رسیدن پرونده زنجانی به آن دست پیدا می‌کند.عضو کمیته پیگیری پرونده زنجانی در مجلس در ادامه با اشاره به تلاش وزیر نفت برای دریافت حکمی مستقیم از بابک زنجانی برای فروش اموالش در کشورهایی نظیر تاجیکستان، مالزی و ترکیه است. زنجانی ابتدا می‌گفت که این حکم را در اختیار زنگنه می‌گذارد که در ادامه دیدیم مجددا وی دبه کرد، بنابراین زنجانی تاکنون به هیچ‌وجه حاضر نشده تا بدهی‌های خود را تسویه کند.  بنده معتقدم وقتی زنجانی حاضر نیست با قید ضمانت آزاد شود، این بدین منظور است که وی حتما در خطر بوده و اعتقاد دارد که امن‌ترین مکان برایش زندان است.

باشگاه خبرنگاران

***

واکنش معاون زنگنه به مصوبه بنزینی مجلس

 

عباس کاظمی معاون وزیر نفت :

اعتقادی به عرضه بنزین چند نرخی نداریم، هم اکنون به عرضه کارتی بنزین نیازی نیست. در صورتی که دولت ابلاغ کند، ملزم به اجرا خواهیم بود اما اعتقادی به دونرخی بودن بنزین نداریم. با توجه به شرایط کنونی پیشنهادمان تک نرخی ماندن بنزین است و دلیلی نمی‌بینیم که بنزین چند نرخی عرضه شود.

مهر

***

۳ آمار متناقض از صادرات نفت

 

مرور سخنان اخیر چند تن از مسئولان ارشد دولت علاوه بر اینکه نشان‌دهنده تناقضات آشکار در خصوص میزان صادرات نفت است، این شبهه را تقویت می‌کند که بخشی از سهم پالایشگاههای داخلی صادر می‌شود.

از صحبت‌های ذکرشده این آمار قابل برداشت است:

میزان صادرات نفت پس از برجام

1-رئیس‌جمهور: 2 میلیون و 100 هزار بشکه

2-وزیر اقتصاد: 1 میلیون و 700 هزار بشکه

3-معاون اجرایی رئیس‌جمهور: 2 میلیون بشکه

***

اعلام جنگ مجلس بحرین علیه ایران!

 

مجلس رژیم بحرین که خود یکی از حامیان تروریسم و ناقضان حقوق بشر در منطقه به شمار می رود در بیانیه ای خواستار اعلان جنگ کشورهای عربی در مقابل آنچه تروریسم ایران و جنبش حزب الله لبنان خواندند، شدند. پایگاه الایام بحرین نوشت: نمایندگان مجلس این کشور در نشست اخیر خود خواستار توقف آنچه اقدامات و رفتارهای ایران و حزب الله در قبال کشورهای عربی به ویژه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس خواندند، شدند.بنابر این گزارش نمایندگان مجلس بحرین ضمن ادعای دخالت ایران و حزب الله در امور و سیاست های منامه، از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و اتحادیه عرب خواستند که موضعی مشترک برای مقابله با تهدیدات اتخاذ کرده و علیه آنچه تروریسم ایران و حزب الله خواندند اعلان جنگ کنند.

***

راهکار عارف برای دور دوم انتخابات

 

محمدرضا عارف، رئیس شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان:

باید انتخابات را تهرانیزه کنیم، مرحله اول را پیروزی مردم می دانیم. مرحله دوم باید پیروزی گفتمان ما باشد. گفتمان ما گفتمان انقلاب است.با جمعبندی که از دور اول انتخابات داشتیم امیدواریم که حضور مردم در دور دوم تکمیل کننده دور اول باشد.

جماران

***

کنایه های ظریف به عربستان

 

ظریف، وزیر خارجه :

حاصل 22 ماه دیپلماسی بی‌سابقه – توافق تاریخی (برجام) – در ماه ژانویه رسما اجرایی شد. با این حال علی‌رغم این دست‌آورد مهم، واقعیت نگران‌کننده آن است که ما اکنون با چالشی بزرگ‌تر مواجه شده‌ایم.آنهایی که زمانی پشت دود ناشی از بحران ساختگی برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای کشور من پنهان شده بودند، بر ماجراجویی‌های خسارت‌بار خود افزوده‌اند. اینان از سر استیصال، به چیزهایی پناه برده‌اند که همه ما باید طی سال‌های آتی و شاید دهه‌های بعد با آنها زندگی کنیم.برخی از کسانی [کشورهایی] که علیه برجام دست به تحریک می‌زدند آشکارا تلاش کردند تا منطقه را به ورطه جنگ فاجعه‌بار دیگری بکشانند.آنها همه تلاش خود را به‌کار گرفتند – و به کار می‌گیرند – تا متحدین غرب‌شان را قانع کنند که به تابوی عدم همکاری با ایران بازگردند. آنها بارها با بی‌اعتنایی واضح به قوانین بین‌المللی، به بالابردن تب حمله نظامی و حتی هسته‌ای به کشور من پناه بردند.آنها به شکل هشدارآمیزی، برخی حتی بر حمایت خود از افراطی‌گرایی شبه‌نظامی افزودند، با این باور که این افراط‌گرایی می‌تواند ابزاری برای حصول اهداف کوتاه‌مدت سیاسی باشد. نتایج فاجعه‌بار این تلاش‌ها برای همه به وضوح قابل مشاهده است.این بازیگران در حالی که بخش زیادی از دلارهای نفتی مردم خود را صرف تسلیحات نظامی کرده‌اند، بخت‌های سیاسی خود را با همان سرعتی که قیمت نفت نزول می‌کند، از دست می‌دهند.در عین حال، افراط‌گرایانی که آنها به بار آورده‌اند دیگر تنها برای دیگران در منطقه تولید وحشت نمی‌کنند بلکه تمام جهان را دچار وحشت کرده و حتی دست کسانی که به آنها غذا داده‌اند را هم گاز می‌گیرند.

«بابک زنجانی»

ناگفته‌های خواهر «بابک زنجانی»

روند بازداشت برادرش بابک تا صدور حکم پرونده پرداخت

 

نوبهار زنجانی، یکی از خواهران بابک زنجانی:

دی ماه 92 بود و تب و تاب رسانه‌ها روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شد. تمام دوستان و آشنایان به محض اینکه ما را می‌دیدند خطر را گوشزد می‌کردند. با برادرم صحبت می‌کردیم و می‌گفتیم همه می‌گویند تو باید مراقب باشی. حواست به اوضاع کارهایت هست؟ همه می‌گویند نباید خودت را رسانه‌ای کنی و از رسانه‌ها باید دور شوی. ما را دعوت به آرامش می‌کرد و می‌گفت مشکلی نیست و خیالتان راحت باشد.

بابک خیلی اهل توضیح دادن نبود و مسائل کاری خود را اصلا بازگو نمی‌کرد. کلاً آدم توداری بود و اصلا اهل اینکه دوستان و همکارهایش را ببینیم نبود. به خاطر همین سر از کارهایش در نمی‌آوردیم و ما هم دخالت نمی‌کردیم. تا زمانی که نامش در لیست تحریم‌ها قرار گرفت و از تلویزیون اسمش را شنیدیم، نمی‌دانستیم مشغول دور زدن تحریم‌هاست. چون به کارهایش مسلط بود و به او اعتماد داشتیم ولی خودمان از طریق صحبت‌های دوستان و آشنایان خیلی نگران بودیم.

دهم دی‌ ماه شد. مادرم زنگ زد و از شدت گریه نمی‌توانست صحبت کند. من سر کار بودم. آن موقع در مجموعه VIP مشغول به کار بودم. خودم را به خانه رساندم. اورژانس مقابل درب خانه بود. بین مادرم و برادرم وابستگی شدیدی وجود داشت زیرا بابک کلاً آدم بی‌آزاری بود و فرزند صالح پدر و مادرم بود. گویا برادرم تماس گرفته بود و به مادرم گفته بود چند روزی نمی‌تواند خانه بیاید و مادرم غش کرده بود. بنده خدا برادرم دوباره چند دفعه زنگ زده بود و دیگر مادرم نتوانسته بود صحبت کند. به راننده برادرم زنگ زدم و ایشان هم تایید کرد که چندین ساعت همانجا که بابک را پیاده کرده، ایستاده ولی هنوز نیامده است. از دو ساعت بعد سایت‌ها قیامت کردند که میلیاردر نفتی بازداشت شد. میلیارد نفتی بازداشت شد.

بابک دوباره تماس گرفت و گفت مشکلی نیست و زندگی عادی و شخصی خود را داشته باشید و به کارهای من هم دخالت نکنید و فقط مراقب سلامتی خودتان باشید. چند روز گذشت تا اینکه یکی از مدیرهای بابک تماس گرفت و گفت به دادسرا بیایید. از دادسرا به خانه برگشتیم و نمی‌دانستیم چکار باید بکنیم. بابک به مادرم زنگ زده بود، مادرم گفته بود که دادسرا بودیم. بابک گفته بود مگر نگفتم هیچ کجا نروید. مدتی گذشت تا اینکه متوجه شدیم پرونده به محل دیگری در بازپرسی کارکنان دولت منتقل شده است. پس از یک ماه بی‌اطلاعی از بابک، هم دلتنگ شده بودیم هم نگران؛ زیرا نه تلفنی زده بود و نه خبری از او داشتیم زیرا گهگاهی تماس می‌گرفت.

پس از مدت‌ها که فکر می‌کنم حدود سه ماه بعد از بازداشت بود، توانستیم بابک را ملاقات کنیم. متوجه شدیم در اتاقی در اوین به سر می‌برد. به ملاقات رفتیم اما اجازه ورود به کل خانواده ندادند و فقط من و مادرم رفتیم. بازپرس کنار ما نشسته بود و هنوز بابک را نیاورده بودند. بازپرس به ظاهر آدم مرتبی بود و به ما گفت راجع به چیز دیگری جز احوالپرسی با او صحبت نمی‌کنید.

بعد از مدتی بابک را آوردند. با لباس خودش بود. بابک کلاً آدم خوش خنده و مهربانی است. همیشه در بحران‌ها با روحیه‌ترین فرد است خیلی طبیعی با بحران‌ها برخورد می‌کند. همیشه لبخند به لب دارد و کلاً آدم خوشرویی است. فکر کنم 20 دقیقه کنار هم بودیم. مادر از بابک پرسید پسرم حالا چه می‌شود؟ بابک گفت مرا چهار ماه زودتر از زمان مقرر و تعهدم بازداشت کردند. ان‌شاءالله درست می‌شود. بازپرس گفت دیگر برویم زیرا من جلسه دارم و وقت تمام است. همدیگر را محکم بغل کردیم و بوسیدیم. بابک هم شانه و دست مادرم را بوسید و او را به آرامش دعوت کرد.

بعضی‌ها می‌گویند بابک در زندان از امکانات خاص برخورداره، در حالی که اینطور نیست.

آن موقع هنوز وکیل نداشتیم. بازپرس گفته بود وکیلی را در این مرحله نمی‌پذیرد. از یکی از مدیران بابک پرسیدم اینکه بابک زودتر از زمان موعد بازداشت شده چه معنایی دارد؟ به من گفت بابک طی قراردادی با وزارت نفت، یک چک تاریخ اردیبهشت 93 به آنها داده است و در صورتی که آن چک به هر دلیلی دچار مشکل می‌شد باید طبق قوانین چک برخورد شود اما قبل از اینکه زمان سر رسید چک برسد یا شکایتی از سوی نفت یا اشخاص حقیقی یا حقوقی علیه بابک صورت گیرد، بازداشتش کرده‌اند.

عید از راه رسید دلتنگی‌ها بیشتر و بیشتر می‌شد و طاقت خانواده کمتر و کمتر. حالمان خیلی بد بود. بابک عاشق عید بود و همیشه حال و هوای عید را خیلی دوست داشت و هر سال در خانه مادرم در لواسان جمع می‌شدیم و آنجا دید و بازدید می‌کردیم . بابک تقریبا آدم سنتی بود و بیشتر با اقوام معاشرت می‌کرد تا دوستان. افراد خیلی زیادی را می‌شناخت و در ارتباط بود ولی دوستانش معمولا دوستان کاری بودند و کمتر پیش می‌آمد با دوستانش در منزل و محیط خانواده رفت و آمد کند.

از یک طرف بی‌خبری و از طرف دیگر اخبار رسانه‌های ایرانی و خارجی اذیت‌مان می‌کرد؛ همه با هم و یک صدا به بابک حمله می کردند. طوری شده بود که هر کسی که می‌خواست نامش شنیده شود، حرفی راست یا دروغ از بابک می‌زد. یکی می‌گفت خواهر ندارد؛ یکی می گفت یک خواهر دارد؛ یکی می‌گفت 3 خواهر دارد؛ یکی می‌گفت در زندان است؛ یکی می‌گفت در هتل به سر می‌برد؛ یکی می‌گفت او را در شمال دیدیم؛ یکی می‌گفت همسر دارد، یکی می‌گفت با پسرش دوست است.

همه هر چه دل تنگشان می‌خواست درباره بابک می‌گفتند تا شاید سر در بین سرها در بیاورند؛ از کارگردان گرفته تا نمایندگان از بابک می‌گفتند. شکایت هم نمی‌توانستیم بکنیم و خودش هم که وکیل نداشت. آن‌قدر از بابک بی‌خبر بودیم که تا یکی از پرسنل شرکت از او خبر می‌گرفت، بدو بدو به ما اطلاع می‌داد. در نهایت پس از گذشت مدت کوتاهی از بازداشت، دادستانی در مجموعه‌های بابک مستقر شد. این موضوع باعث خشنودی ما بود که حداقل از مجموعه‌ها محافظت و کمتر دچار آسیب و فروپاشی می‌شوند. بعد از مدتی شنیدیم بابک به خواسته خودش اموالش را واگذار کرده و سردفتری که همیشه با قوه قضائیه کار می‌کرده داخل زندان رفته و بابک فقط اموال و دارایی‌های خودش را به قائم مقامش واگذار کرده و نامه‌ای هم فرستاده مبنی بر اینکه اموال خانواده متعلق به خودشان است و جزو دارایی‌های من محسوب نشود. زمان خیلی بدی بود.

پس از مدتی قائم‌مقام بابک، اموال او را طی وکالت‌نامه‌ای تام‌الاختیار به نماینده نفت واگذار کرد و دادستانی برای هر مجموعه‌ فردی را معرفی کرد تا طی قرارداد تغییر و تحول، شرکت‌ها به مدیران منتخب شرکت نفت واگذار شود. من و خواهرم مالک ملک VIP واقع در شهرک غرب بودیم. خواهرم فقط شریک ملکی من بود و من به تنهایی در آن ملک مدیرعامل بودم. بعد از واگذاری شرکت VIP در همان دفترخانه‌ای که از برادرم وکالت گرفته بودند، شرکت را تماما و کمال به همان فردی که قائم مقام واگذار کرده سپردم اما همچنان مالک ملکم بودم. هر چه تلاش کردم برای خارج شدن شرکت از ملکم به جایی نرسیدم. نامه زدم. اقدام قانونی کردم اما هر کاری می‌کردم تا نامه‌های دادستانی می‌آمد متوقف می‌شد. آخر مجبور به شکایت شدم که در حال رسیدگی است. خلاصه اینکه از حضور متصرفین در مجموعه‌ام شرعاً، اخلاقاً و قانوناً راضی نیستم وامیدوارم خداوند حق را به حق‌دار برساند.

بابک دچار تیک‌های عصبی شده بود و در صورتش این تیک‌ها پدیدار بود. این را در روزهای دادگاهش متوجه شدیم. خبرنگاران داخل دادگاه بودند افراد مهربانی بودند؛ گهگاهی لبخندی از سر دلسوزی و همراهی به همدیگر هدیه می‌کردیم. بعضی روزها می‌گفتند بابک خیلی خوب دفاع کرد. بعضی روزها می‌گفتند عصبی بود. از روی خبرهای رسمی بعضی دیگر خبرهای حاشیه‌ای جور می‌کردند مثلا می‌گفتند خودکارش چه شکلی بود؟ کفشی که به پا دارد چه رنگی بود؟ چه طوری زومکن‌هایش آنقدر مرتب بود؟ یا می‌گفتند زنجانی اتاق فکر دارد و راهنمایی می‌گیرد و به او مشاوره می‌دهند. چرا خندید؟ چرا دفاع کرد؟ چرا از کنترل خارج شد و... . بعد از مدتها داشتیم بابک را چند ساعت متوالی می‌دیدیم و به نظر چقدر عوض شده بود. دیگر آن بابک صبور نبود. خیلی عصبی شده بود.

زمانی که پرونده‌ به دادگاه رسید، شرایط خیلی بهتر بود. هفته‌ای یک یا دو بار زنگ می‌زد. روزنامه داشت و هفته‌ای یکبار او را ملاقات می‌کردیم. روند دادگاه به نظر روند خوبی بود. بر عکس زمان بازرسی درب اتاق قاضی به روی ما و به خصوص وکیل باز بود. اغلب اوقات که به دادگاه می‌رفتیم می‌توانستیم قاضی را ببینیم. در جلسات داخل اتاق قاضی من و خواهرم هم بودیم؛ قاضی با بابک رفتار خوبی داشت مثلاً یک بار بابک داشت به یکی از نمایندگان بانک مرکزی نحوه انتقال پول را توضیح می‌داد و صندلی کم بود اما قاضی از اتاق دیگری برای بابک صندلی آورد و همیشه بابک را به آرامش دعوت می‌کرد. همیشه قاضی به ما می‌گفت که چقدر بابک عصبی است. ایشان راست می‌گفت؛ بابک خیلی عصبی شده بود و دائما می‌گفت حرفایم را نمی‌فهمند و نمی‌دانم چگونه توضیح دهم. من از شرق می‌گویم اینها از غرب متوجه می‌شوند. این جلسات تا می‌آمد به نتیجه برسد موضوع از یک طرف لو می‌رفت و مجموعه‌ها و بانک‌های ذی‌نفع خارجی، شانه خالی می‌کردند و دوباره راه جدید و جلسه جدید. هر کسی توی جلسه چیزی می‌گفت. یکی روش‌ها را قبول می‌کرد یکی قبول نمی‌کرد.

همیشه در ملاقات‌ها می‌گفت نمی‌خواهند حرف‌های مرا بپذیرند و برایم این رفتارشان عجیب است که یا خودشان را به آن راه می‌زنند یا نمی‌خواهند بشنوند یا شاید هم نمی‌خواهند این مشکل حل شود. تعداد افرادی که حرف‌های بابک را رد می‌کردند زیادتر بود و من و خواهرم هم اطلاعی از امور بانکی بین‌المللی نداشتیم. فقط بابک بود و وکیلش. خلاصه که مثل همین روزها بابک می‌گفت سوئیفت انجام نمی‌شود، اما آقایان می‌گفتند می‌شود و ما مرتب انجام می‌دهیم؛ دقیقا عین همین روزها از یک طرف اصرار و از طرف دیگر انکار.

روزی که حکم را اعلام کردند آقای کوهپایه‌زاده (وکیل بابک زنجانی) تماس گرفت و گفت مادر و پدر را از تلویزیون دور کنید زیرا متاسفانه حکم بدی دادند و سعی در ایجاد آرامش داشت. آقای کوهپایه‌زاده فرد متین و باهوشی است و با برادرم علاوه بر ارتباط وکیل و موکل، دوستی دارند. کلاً بابک در این پرونده وکلای زحمتکشی دارد؛ خانم رضایی وکیل خارجی بابک هم دو ماه برای حل این موضوع دائما از این کشور به آن کشور می‌رفت و شاید بالغ بر 10 سفر را طی کرد و جلسات سنگین و متعددی را پشت سر گذاشته و مثل خواهر از هیچ کمکی دریغ نکرده است. آقای کوهپایه‌زاده هم همیشه سعی در همراهی و محبت به ما داشتند. کلاً بعضی مدیران خارجی و دوستان خارجی بابک بیشتر همراهی و کمک می‌کنند شاید چون ترسی ندارند. بلافاصله بعد از تماس آقای کوهپایه‌زاده، بابک تماس گرفت. حالم خیلی بد بود. نمی‌دانستم چگونه حکم رو بگم. بعد از شنیدن حکم بابک گفتم «وای به مامان و بابا چی بگیم؟». بابک گفت ناراحت نباشین من این پول را برمی‌گردانم و وضعیت اینگونه نمی‌ماند و باید این پول برگردد. به بابک گفتم نکنه این پول برگردد و حکم را اجرا کنند گفت این پول دینی هست که بر گردن دارم و باید پرداخت کنم. واقعا دلش می‌خواهد این کار را انجام بدهد. به قول آقای کوهپایه‌زاده اولین کسی که سعی در پرداخت پول دارد و از ته دل می‌خواهد این کار انجام شود، بابک است. حتی بابک وقتی که با وکیل خارجی خود صحبت کرد گفت که پیگیری را ادامه بدهند و نباید خللی در کارها صورت بگیرد. همیشه تصمیمش به پرداخت پول است و راهکارهای مختلفی را طی کرده. هنوز هم با این حکم تصمیم به پرداخت دارد و می‌گوید این پرداخت بیشتر جنبه آبرو و اعتبارم را دارد. نمی‌دانم صلاح است پرداخت شود یا خیر؟ حق بابک اعدام نیست، برادرم مهره‌ کلیدی دور زدن تحریم‌ها بود.

از همه مردم می‌خواهیم کمک‌مان کنند زیرا حق بابک اعدام نیست. بابک در زمان تحریم‌ها خیلی زحمت کشید و میلیاردها پول وارد ایران کرد حالا چگونه می‌گویند قصد ضربه زدن به نظام را داشته است. تمام دشمنان ایران در خارج برای او پرونده‌سازی کردند زیرا مهره کلیدی در دور زدن تحریم‌ها بود. علاوه بر این، انعکاس این حکم قطعاً روی اموال خارجی بابک تاثیرگذاره و نمی‌دانم تکلیف آنها چه می‌شود. نمی‌دانم باید چه کرد. این اموال نه از بدهی کم می‌شود و نه دست ما به آنها می‌رسد.

منبع: ایسنا

«بابک زنجانی»

ناگفته‌های خواهر «بابک زنجانی»

روند بازداشت برادرش بابک تا صدور حکم پرونده پرداخت

 

نوبهار زنجانی، یکی از خواهران بابک زنجانی:

دی ماه 92 بود و تب و تاب رسانه‌ها روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شد. تمام دوستان و آشنایان به محض اینکه ما را می‌دیدند خطر را گوشزد می‌کردند. با برادرم صحبت می‌کردیم و می‌گفتیم همه می‌گویند تو باید مراقب باشی. حواست به اوضاع کارهایت هست؟ همه می‌گویند نباید خودت را رسانه‌ای کنی و از رسانه‌ها باید دور شوی. ما را دعوت به آرامش می‌کرد و می‌گفت مشکلی نیست و خیالتان راحت باشد.

بابک خیلی اهل توضیح دادن نبود و مسائل کاری خود را اصلا بازگو نمی‌کرد. کلاً آدم توداری بود و اصلا اهل اینکه دوستان و همکارهایش را ببینیم نبود. به خاطر همین سر از کارهایش در نمی‌آوردیم و ما هم دخالت نمی‌کردیم. تا زمانی که نامش در لیست تحریم‌ها قرار گرفت و از تلویزیون اسمش را شنیدیم، نمی‌دانستیم مشغول دور زدن تحریم‌هاست. چون به کارهایش مسلط بود و به او اعتماد داشتیم ولی خودمان از طریق صحبت‌های دوستان و آشنایان خیلی نگران بودیم.

دهم دی‌ ماه شد. مادرم زنگ زد و از شدت گریه نمی‌توانست صحبت کند. من سر کار بودم. آن موقع در مجموعه VIP مشغول به کار بودم. خودم را به خانه رساندم. اورژانس مقابل درب خانه بود. بین مادرم و برادرم وابستگی شدیدی وجود داشت زیرا بابک کلاً آدم بی‌آزاری بود و فرزند صالح پدر و مادرم بود. گویا برادرم تماس گرفته بود و به مادرم گفته بود چند روزی نمی‌تواند خانه بیاید و مادرم غش کرده بود. بنده خدا برادرم دوباره چند دفعه زنگ زده بود و دیگر مادرم نتوانسته بود صحبت کند. به راننده برادرم زنگ زدم و ایشان هم تایید کرد که چندین ساعت همانجا که بابک را پیاده کرده، ایستاده ولی هنوز نیامده است. از دو ساعت بعد سایت‌ها قیامت کردند که میلیاردر نفتی بازداشت شد. میلیارد نفتی بازداشت شد.

بابک دوباره تماس گرفت و گفت مشکلی نیست و زندگی عادی و شخصی خود را داشته باشید و به کارهای من هم دخالت نکنید و فقط مراقب سلامتی خودتان باشید. چند روز گذشت تا اینکه یکی از مدیرهای بابک تماس گرفت و گفت به دادسرا بیایید. از دادسرا به خانه برگشتیم و نمی‌دانستیم چکار باید بکنیم. بابک به مادرم زنگ زده بود، مادرم گفته بود که دادسرا بودیم. بابک گفته بود مگر نگفتم هیچ کجا نروید. مدتی گذشت تا اینکه متوجه شدیم پرونده به محل دیگری در بازپرسی کارکنان دولت منتقل شده است. پس از یک ماه بی‌اطلاعی از بابک، هم دلتنگ شده بودیم هم نگران؛ زیرا نه تلفنی زده بود و نه خبری از او داشتیم زیرا گهگاهی تماس می‌گرفت.

پس از مدت‌ها که فکر می‌کنم حدود سه ماه بعد از بازداشت بود، توانستیم بابک را ملاقات کنیم. متوجه شدیم در اتاقی در اوین به سر می‌برد. به ملاقات رفتیم اما اجازه ورود به کل خانواده ندادند و فقط من و مادرم رفتیم. بازپرس کنار ما نشسته بود و هنوز بابک را نیاورده بودند. بازپرس به ظاهر آدم مرتبی بود و به ما گفت راجع به چیز دیگری جز احوالپرسی با او صحبت نمی‌کنید.

بعد از مدتی بابک را آوردند. با لباس خودش بود. بابک کلاً آدم خوش خنده و مهربانی است. همیشه در بحران‌ها با روحیه‌ترین فرد است خیلی طبیعی با بحران‌ها برخورد می‌کند. همیشه لبخند به لب دارد و کلاً آدم خوشرویی است. فکر کنم 20 دقیقه کنار هم بودیم. مادر از بابک پرسید پسرم حالا چه می‌شود؟ بابک گفت مرا چهار ماه زودتر از زمان مقرر و تعهدم بازداشت کردند. ان‌شاءالله درست می‌شود. بازپرس گفت دیگر برویم زیرا من جلسه دارم و وقت تمام است. همدیگر را محکم بغل کردیم و بوسیدیم. بابک هم شانه و دست مادرم را بوسید و او را به آرامش دعوت کرد.

بعضی‌ها می‌گویند بابک در زندان از امکانات خاص برخورداره، در حالی که اینطور نیست.

آن موقع هنوز وکیل نداشتیم. بازپرس گفته بود وکیلی را در این مرحله نمی‌پذیرد. از یکی از مدیران بابک پرسیدم اینکه بابک زودتر از زمان موعد بازداشت شده چه معنایی دارد؟ به من گفت بابک طی قراردادی با وزارت نفت، یک چک تاریخ اردیبهشت 93 به آنها داده است و در صورتی که آن چک به هر دلیلی دچار مشکل می‌شد باید طبق قوانین چک برخورد شود اما قبل از اینکه زمان سر رسید چک برسد یا شکایتی از سوی نفت یا اشخاص حقیقی یا حقوقی علیه بابک صورت گیرد، بازداشتش کرده‌اند.

عید از راه رسید دلتنگی‌ها بیشتر و بیشتر می‌شد و طاقت خانواده کمتر و کمتر. حالمان خیلی بد بود. بابک عاشق عید بود و همیشه حال و هوای عید را خیلی دوست داشت و هر سال در خانه مادرم در لواسان جمع می‌شدیم و آنجا دید و بازدید می‌کردیم . بابک تقریبا آدم سنتی بود و بیشتر با اقوام معاشرت می‌کرد تا دوستان. افراد خیلی زیادی را می‌شناخت و در ارتباط بود ولی دوستانش معمولا دوستان کاری بودند و کمتر پیش می‌آمد با دوستانش در منزل و محیط خانواده رفت و آمد کند.

از یک طرف بی‌خبری و از طرف دیگر اخبار رسانه‌های ایرانی و خارجی اذیت‌مان می‌کرد؛ همه با هم و یک صدا به بابک حمله می کردند. طوری شده بود که هر کسی که می‌خواست نامش شنیده شود، حرفی راست یا دروغ از بابک می‌زد. یکی می‌گفت خواهر ندارد؛ یکی می گفت یک خواهر دارد؛ یکی می‌گفت 3 خواهر دارد؛ یکی می‌گفت در زندان است؛ یکی می‌گفت در هتل به سر می‌برد؛ یکی می‌گفت او را در شمال دیدیم؛ یکی می‌گفت همسر دارد، یکی می‌گفت با پسرش دوست است.

همه هر چه دل تنگشان می‌خواست درباره بابک می‌گفتند تا شاید سر در بین سرها در بیاورند؛ از کارگردان گرفته تا نمایندگان از بابک می‌گفتند. شکایت هم نمی‌توانستیم بکنیم و خودش هم که وکیل نداشت. آن‌قدر از بابک بی‌خبر بودیم که تا یکی از پرسنل شرکت از او خبر می‌گرفت، بدو بدو به ما اطلاع می‌داد. در نهایت پس از گذشت مدت کوتاهی از بازداشت، دادستانی در مجموعه‌های بابک مستقر شد. این موضوع باعث خشنودی ما بود که حداقل از مجموعه‌ها محافظت و کمتر دچار آسیب و فروپاشی می‌شوند. بعد از مدتی شنیدیم بابک به خواسته خودش اموالش را واگذار کرده و سردفتری که همیشه با قوه قضائیه کار می‌کرده داخل زندان رفته و بابک فقط اموال و دارایی‌های خودش را به قائم مقامش واگذار کرده و نامه‌ای هم فرستاده مبنی بر اینکه اموال خانواده متعلق به خودشان است و جزو دارایی‌های من محسوب نشود. زمان خیلی بدی بود.

پس از مدتی قائم‌مقام بابک، اموال او را طی وکالت‌نامه‌ای تام‌الاختیار به نماینده نفت واگذار کرد و دادستانی برای هر مجموعه‌ فردی را معرفی کرد تا طی قرارداد تغییر و تحول، شرکت‌ها به مدیران منتخب شرکت نفت واگذار شود. من و خواهرم مالک ملک VIP واقع در شهرک غرب بودیم. خواهرم فقط شریک ملکی من بود و من به تنهایی در آن ملک مدیرعامل بودم. بعد از واگذاری شرکت VIP در همان دفترخانه‌ای که از برادرم وکالت گرفته بودند، شرکت را تماما و کمال به همان فردی که قائم مقام واگذار کرده سپردم اما همچنان مالک ملکم بودم. هر چه تلاش کردم برای خارج شدن شرکت از ملکم به جایی نرسیدم. نامه زدم. اقدام قانونی کردم اما هر کاری می‌کردم تا نامه‌های دادستانی می‌آمد متوقف می‌شد. آخر مجبور به شکایت شدم که در حال رسیدگی است. خلاصه اینکه از حضور متصرفین در مجموعه‌ام شرعاً، اخلاقاً و قانوناً راضی نیستم وامیدوارم خداوند حق را به حق‌دار برساند.

بابک دچار تیک‌های عصبی شده بود و در صورتش این تیک‌ها پدیدار بود. این را در روزهای دادگاهش متوجه شدیم. خبرنگاران داخل دادگاه بودند افراد مهربانی بودند؛ گهگاهی لبخندی از سر دلسوزی و همراهی به همدیگر هدیه می‌کردیم. بعضی روزها می‌گفتند بابک خیلی خوب دفاع کرد. بعضی روزها می‌گفتند عصبی بود. از روی خبرهای رسمی بعضی دیگر خبرهای حاشیه‌ای جور می‌کردند مثلا می‌گفتند خودکارش چه شکلی بود؟ کفشی که به پا دارد چه رنگی بود؟ چه طوری زومکن‌هایش آنقدر مرتب بود؟ یا می‌گفتند زنجانی اتاق فکر دارد و راهنمایی می‌گیرد و به او مشاوره می‌دهند. چرا خندید؟ چرا دفاع کرد؟ چرا از کنترل خارج شد و... . بعد از مدتها داشتیم بابک را چند ساعت متوالی می‌دیدیم و به نظر چقدر عوض شده بود. دیگر آن بابک صبور نبود. خیلی عصبی شده بود.

زمانی که پرونده‌ به دادگاه رسید، شرایط خیلی بهتر بود. هفته‌ای یک یا دو بار زنگ می‌زد. روزنامه داشت و هفته‌ای یکبار او را ملاقات می‌کردیم. روند دادگاه به نظر روند خوبی بود. بر عکس زمان بازرسی درب اتاق قاضی به روی ما و به خصوص وکیل باز بود. اغلب اوقات که به دادگاه می‌رفتیم می‌توانستیم قاضی را ببینیم. در جلسات داخل اتاق قاضی من و خواهرم هم بودیم؛ قاضی با بابک رفتار خوبی داشت مثلاً یک بار بابک داشت به یکی از نمایندگان بانک مرکزی نحوه انتقال پول را توضیح می‌داد و صندلی کم بود اما قاضی از اتاق دیگری برای بابک صندلی آورد و همیشه بابک را به آرامش دعوت می‌کرد. همیشه قاضی به ما می‌گفت که چقدر بابک عصبی است. ایشان راست می‌گفت؛ بابک خیلی عصبی شده بود و دائما می‌گفت حرفایم را نمی‌فهمند و نمی‌دانم چگونه توضیح دهم. من از شرق می‌گویم اینها از غرب متوجه می‌شوند. این جلسات تا می‌آمد به نتیجه برسد موضوع از یک طرف لو می‌رفت و مجموعه‌ها و بانک‌های ذی‌نفع خارجی، شانه خالی می‌کردند و دوباره راه جدید و جلسه جدید. هر کسی توی جلسه چیزی می‌گفت. یکی روش‌ها را قبول می‌کرد یکی قبول نمی‌کرد.

همیشه در ملاقات‌ها می‌گفت نمی‌خواهند حرف‌های مرا بپذیرند و برایم این رفتارشان عجیب است که یا خودشان را به آن راه می‌زنند یا نمی‌خواهند بشنوند یا شاید هم نمی‌خواهند این مشکل حل شود. تعداد افرادی که حرف‌های بابک را رد می‌کردند زیادتر بود و من و خواهرم هم اطلاعی از امور بانکی بین‌المللی نداشتیم. فقط بابک بود و وکیلش. خلاصه که مثل همین روزها بابک می‌گفت سوئیفت انجام نمی‌شود، اما آقایان می‌گفتند می‌شود و ما مرتب انجام می‌دهیم؛ دقیقا عین همین روزها از یک طرف اصرار و از طرف دیگر انکار.

روزی که حکم را اعلام کردند آقای کوهپایه‌زاده (وکیل بابک زنجانی) تماس گرفت و گفت مادر و پدر را از تلویزیون دور کنید زیرا متاسفانه حکم بدی دادند و سعی در ایجاد آرامش داشت. آقای کوهپایه‌زاده فرد متین و باهوشی است و با برادرم علاوه بر ارتباط وکیل و موکل، دوستی دارند. کلاً بابک در این پرونده وکلای زحمتکشی دارد؛ خانم رضایی وکیل خارجی بابک هم دو ماه برای حل این موضوع دائما از این کشور به آن کشور می‌رفت و شاید بالغ بر 10 سفر را طی کرد و جلسات سنگین و متعددی را پشت سر گذاشته و مثل خواهر از هیچ کمکی دریغ نکرده است. آقای کوهپایه‌زاده هم همیشه سعی در همراهی و محبت به ما داشتند. کلاً بعضی مدیران خارجی و دوستان خارجی بابک بیشتر همراهی و کمک می‌کنند شاید چون ترسی ندارند. بلافاصله بعد از تماس آقای کوهپایه‌زاده، بابک تماس گرفت. حالم خیلی بد بود. نمی‌دانستم چگونه حکم رو بگم. بعد از شنیدن حکم بابک گفتم «وای به مامان و بابا چی بگیم؟». بابک گفت ناراحت نباشین من این پول را برمی‌گردانم و وضعیت اینگونه نمی‌ماند و باید این پول برگردد. به بابک گفتم نکنه این پول برگردد و حکم را اجرا کنند گفت این پول دینی هست که بر گردن دارم و باید پرداخت کنم. واقعا دلش می‌خواهد این کار را انجام بدهد. به قول آقای کوهپایه‌زاده اولین کسی که سعی در پرداخت پول دارد و از ته دل می‌خواهد این کار انجام شود، بابک است. حتی بابک وقتی که با وکیل خارجی خود صحبت کرد گفت که پیگیری را ادامه بدهند و نباید خللی در کارها صورت بگیرد. همیشه تصمیمش به پرداخت پول است و راهکارهای مختلفی را طی کرده. هنوز هم با این حکم تصمیم به پرداخت دارد و می‌گوید این پرداخت بیشتر جنبه آبرو و اعتبارم را دارد. نمی‌دانم صلاح است پرداخت شود یا خیر؟ حق بابک اعدام نیست، برادرم مهره‌ کلیدی دور زدن تحریم‌ها بود.

از همه مردم می‌خواهیم کمک‌مان کنند زیرا حق بابک اعدام نیست. بابک در زمان تحریم‌ها خیلی زحمت کشید و میلیاردها پول وارد ایران کرد حالا چگونه می‌گویند قصد ضربه زدن به نظام را داشته است. تمام دشمنان ایران در خارج برای او پرونده‌سازی کردند زیرا مهره کلیدی در دور زدن تحریم‌ها بود. علاوه بر این، انعکاس این حکم قطعاً روی اموال خارجی بابک تاثیرگذاره و نمی‌دانم تکلیف آنها چه می‌شود. نمی‌دانم باید چه کرد. این اموال نه از بدهی کم می‌شود و نه دست ما به آنها می‌رسد.

منبع: ایسنا