بحران کم‌آبی در ایران

 

دلائل تشدید بحران کم‌آبی در ایران و راهکارهای مهار آن

 

پروفسور حسین صدقی،( نخستین ایرانی است که دکترای تخصصی رشته هیدرولوژی را دریافت کرده است. او در دانشگاه های فرانسه و امریکا به تحصیل و پژوهش پرداخته و یکی از هیدرولوژیست‌های شناخته شده در سطح جهان است که به او عنوان «پدر علم هیدرولوژی ایران» داده‌اند. پروفسور صدقی اکنون مدیرگروه تخصصی علوم و مهندسی آب در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهراناست.):

بدون کوچکترین مکثى در پاسخ به این سؤال که ریشه بحران آب در ایران چیست، عرض خواهم کرد افزایش جمعیت، همراه آن تغییر الگوى مصرف آب و بى توجهى مدیریت به این دو رخداد مهم در عرصه منابع آب کشور. سرزمین ایران به لحاظ تولید آب از عرصه‌هاى بسیار متنوع و متفاوتى تشکیل شده و از آن مهمتر درگیر شرایط اقلیمى فوق‌العاده متغیرى در زمان و مکان است. مساحت قابل توجهى از کشور فاقد منابع آب قابل مصرف و بهره‌بردارى است، به عبارت دیگر فقط دامنه‌هاى دو رشته ارتفاعات زاگرس و البرز به اقتضاى جغرافیاى طبیعى واجد جریان‌هاى سطحى و ذخایر آب زیرزمینى هستند و در بقیه مناطق نمى‌توان از وجود منابع آب صحبت کرد. تصورش را بکنید که همین منابع هم در بهترین شرایط حداکثر تکافوى یک جمعیت سى میلیون نفره را بر اساس استانداردهاى نه چندان قابل قبول و موجه خواهد کرد. طى حدود یک دوره ۴٠ ساله از یک سو جمعیت به حدود ٨٠ میلیون نفر رسیده و ابعاد الگوهاى مصرف هم چند برابر شده و هیچ‌گونه کنترل مدیریتى هم در دست‌اندازى به این منابع محدود وجود نداشته است. چگونه مى‌توان جلو بحران را گرفت وقتى که همه این عوامل دست به دست هم مى‌دهند و پدیده‌هاى اقلیمى تولید طبیعى آب هم که بى ارتباط با همین غارت نیستند، قوز بالاقوز مى‌شوند : بحران واقعى!

سدسازى به مفهوم ذخیره‌سازى آب جارى رودخانه‌ها در مخازن و کنترل جریان طبیعى با رژیم دلخواه در پایین دست است. در رودخانه‌هاى بزرگ و با آب فراوان و اقلیم‌هاى مرطوب این کار اثر چندانى روى سیستم تولید آب نمى‌گذارد، ولى در شرایط کشور ما یعنى رودخانه‌هاى نسبتا کوچک و کم آب و اقلیم خشک و نیمه خشک برعکس، سدسازى مفید نیست، چرا؟ براى اینکه در بسیارى از عرصه‌هاى تولید آب در سرزمین ایران، جریان آب رودخانه فقط تکافوى استمرار حیات خود سیستم را مى‌کند و هرگونه دستکارى در جریان فرایندهاى حیاتى، کل سیستم را دچار اختلال مى‌کند. در این جا فرصت توضیحات علمى نیست ولى تردیدى وجود ندارد که احداث سد یا سدها روى رودخانه هاى ایران در عین حال که جریان‌هاى طبیعى آب را براى منظورهاى مختلف مفید فایده کرده، صدمات جبران ناپذیرى را هم به لحاظ زیست محیطى و هم از دیدگاه استمرار تولید آب در ادامه روند پتانسیل بهره‌بردارى، وارد ساخته است.

آبخیز دارى عمدتا به مفهوم انجام عملیات زمینى در جهت بهبود راندمان تبدیل بارش به آب سطحى یا زیر زمینى است. اولا باید توجه داشت که عرصه‌هاى تولید آب بسیار گسترده هستند و عملیات لازم بسیار پرهزینه و سنگین است، به علاوه موفقیت هر گونه عملیات زمینى براى هدفى که گفته شد مستلزم همراهى عوامل زمین‌شناسى و خاک‌شناسى و اقلیمى است و اگر عوامل بی‌شمار یادشده مساعدت نکنند نتیجه کاملا معکوس خواهد شد. متاسفانه در بخش قابل توجهى از گستره ایران شرایط براى انجام چنین عملیاتى مساعد نیست و بعید مى‌دانم در کشور بتوان موفقیت پروژه‌اى را در این زمینه اثبات کرد.

در پاسخ به سوال در مورد راه حل‌هاى دیگر حل بحران باید عرض کنم که همه دارند به جواب این سؤال فکر م‌کنند! متاسفانه ما بحران را به نقطه‌اى رسانده‌ایم که خیلى نمى‌توان به حل آن امیدوار بود بلکه باید به شیوه مواجهه و مقابله با آن فکر کرد. بسیارى از پدیده‌ها بخصوص در مورد منابع آب زیرزمینى شاید غیر قابل برگشت باشند و امیدى به تغذیه مجدد سفرهاى تخلیه شده نباشد. در مورد آب‌هاى سطحى هم نه تحولات اقلیمى براى بهبود وضعیت آب‌دهى عرصه‌ها رو به مساعدت دارد و نه از حجم دست‌اندازى‌هاى غارت‌گونه کم شده یا کم خواهد شد. راه حل مواجهه، سپردن مهار به دست مدیریتى فهیم و قوى و صاحب اختیار است که بتواند با چالش‌هاى جدى پیش رو دست و پنجه نرم کند.

اتصال خزر به خلیج فارس یک شوخی که شاید دویست سال دیگر به توان به آن جامه عمل پوشاند!

طرح اتصال دو دریا از نظر بنده جنبه یک طنز در مقوله آب کشور دارد و ترجیح مى‌دهم به دست‌اندرکارانش عرض کنم که چنین کارى از آنها ساخته نیست، بهتر است دست از این شوخى‌‌ بی‌معنا بردارند. براى اطلاع شما مجموعه مهندسى ما یک پروژه تحت عنوان بزرگراه تهران- شمال، یعنی خشکی به خشکی، را بیش از بیست سال است در دست اجرا دارد، فعلا بهتراست بحث در مورد اتصال دریا به دریا را به دویست سال آینده موکول کنیم!

در مورد نقش مردم براى مواجهه مناسب با بحران آب باید آنها را در نقش مصرف‌کننده دست کم به دو دسته تقسیم کرد. مصرف کننده‌هاى شهرى و روستایى کارى ندارند که بکنند زیرا ابعاد مصارف آنها در چارچوب بحران اندک است و صرفه جویى‌ها تاثیر معنى‌دارى نخواهد داشت، منتهى کمیت و کیفیت آبى که در اختیار آنها قرار مى‌گیرد روز به روز محدودتر و گران‌تر مى‌شود و انتظار مى‌رود خود به خود کنترلى صورت گیرد.

و اما مصرف کنندگان آب کشاورزى و باغى باید شدیدا تحت کنترل و نوعى جیره‌بندى برنامه‌ریزى شده قرار گیرند. در حال حاضر هر فردى اگر به آبى دسترسى دارد تردیدى در مصرف و اسراف در مصرف به خود راه نمى‌دهد، بى‌هیچ‌گونه حسابى و کتابى! و اما مهمتر از همه، مصرف‌کنندگان دولتى و شبه دولتى هستند که باید بیش از دیگران تحت کنترل و مدیریت کارآ قرار گیرند. غارتگران اصلى از دید من عمدتا این گروه هستند که در قالب اعمال روش‌هاى مدیریتى و تجارى منابع آب کشور را مساله‌دار و بحرانى کرده‌اند. صدور مجوزهاى غیر قانونى و اجراى پروژه‌هاى ضعیف و حتى زیان‌آور و تخریب عرصه‌هاى تولید آب زیر لواى توسعه و عدم توجه به نتایج مطالعاتى که در طى سالیان بی نتیجه مانده و منابع ملى را بر باد داده است همه و همه باید مورد تجدید نظر جدى و اصلاح واقع شوند.

کیهان لندن

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.